میرحسین موسوی به روایت نامه خامنه ای به خمینی و قربانی فر به کنگرلو و شرح وضعیت، توسط منتظری با حضور موسوی: |
ایرانیان وضعیت هر سال را با بهار آن می سنجند و می گویند: سالی که نکوست از بهارش پیدا است. بهار امسال ایران با دستگیری دانشجویان و جوانان و ضرب وشتم خانواده های زندانیان سیاسی و دانشجویان آغاز شد. در آخرین روزهای سال قبل با مرگ وبلاگ نویس جوان و نیز دستگیری صدهها جوان دیگر در چهارشنبه سوری به پایان رسید. اخبار تعطیلی شرکت ها و کارخانجات در آخرین روزهای سال گذشته وضعیت شدیدا خراب اقتصادی ایران را به دلیل بی لیاقتی سران رژیم به خوبی نشان داد. از سیاست های ضد عدالت و ضد کارگر این حکومت در آخرین روزهای سال، یکی ترتیب اخراج کارگران در کارخانه قرقره و نخ زیبا بود. کارخانه مزبور که توسط بخش خصوصی خریداری شده بود، به محض واگذاری دو ماه بعد تعطیل شد. بعد از گذشت 2 ماه، کارگران را به کار دعوت کردند اما از تمام آنها آزمایش خون بعمل آوردند. به این ترتیب حدود 300 نفر از 500 کارگر آن کارخانه را به دلیل اعتیاد اخراج کردند و مابقی را باز خرید نمودند. این سیاست از حیله گرانه ترین ترفندهای اقتصادی این رژیم بود. به هر حال، قرار بر این بود وضعیت برخی از کاندیداها بررسی شود. نخست بنا بود احمدی نژاد و وضعیت او بررسی شود. ولی با مشاهده وضعیت این مفلوک که حالا دیگر هرکس او را تحقیر میکند حتی خامنه ای و میر حسین موسوی، سوگلی خمینی، وارد صحنه شد، لازم شد نخست کارنامه او بررسی شود: * خامنه ای میر حسین موسوی را خصم خود می شمرد: میر حسین موسوی از جمله افراد مورد اعتماد خمینی و گروههای سرکوبگر رژیم ازسال 60 به بعد بود. او از برجسته ترین مهره های رژیم به شمار می رفت. از اعضای حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیر، بعد از مرگ رجایی و باهنر، بود. در جریان خرید و معامله اسلحه با امریکاییان و نیز در جنایات بر ضد زندانیان سیاسی در سال 67 مسئولیت حکومت را بر عهده داشت. رئیس جمهوری منصوب خامنه ای بود. چون از هاشمی رفسنجانی تبعیت می کرد و به خامنه ای اعتناء نمی کرد، وقتی خامنه ای برای دور دوم رئیس جمهوری شد، موضع قاطع گرفت و حاضر نشد میر حسین موسوی را بعنوان نخست وزیر، به مجلس معرفی کند. خمینی گفت: موسوی باید در مقام نخست وزیری بماند. خامنه ای به او نامه نوشت که میر حسین موسوی را لایق و صالح برای تصدی مقام نخست وزیری نمی داند. اما اگر ولایت با شما است هرگاه لازم می بینید او نخست وزیر بماند، حکم کنید و در قیامت هم پاسخگو باشید. من نمی توانم پاسخگوی نصب او به نخست وزیری باشم. گروهی از اعضای مجلس ملاتاریا نزد خمینی رفتند. خمینی گفت: حکم نمی کنم اما اگر کس دیگری جز او نخست وزیر شود، خیانت است. خامنه ای ناگزیر تسلیم شد و میر حسین موسوی را به نخست وزیری منصوب کرد. با آنکه مجلسیان می دانستند به خواست خمینی او نخست وزیر شده است، 99 تن به او رأی نداند. از آن زمان، نزاع بر سر «ولائی» و «تبشیری» بودن نظر خمینی، برخاست و ادامه یافت. * قربانی فر خزانه دار کودتاچیان نوژه، همکار میر حسین موسوی می شود: در جریان کودتای نوژه که هدف آن از هم پاشاندن شیرازه سازمان ارتش و زمینه سازی برای حمله عراق به ایران بود، از جمله افرادی که از آنها نام برده می شد، یکی منوچهر قربانی فر بود. او از سوی بختیار مأمور تأمین پول و اسلحه برای کودتاچیان بود. به نقل از کتاب خاطرات آقای منتظری - پيوست شماره 131: نامه مجدد آقاي منوچهر قرباني فر در مورد مك فارلين كه رونوشت آن را براي معظم له ارسال نموده بود بكلي سري است خصوصي است گزارش در 19 صفحه بنام خدا حضور برادر عزيز و ارجمندم آقاي محسن كنگرلو با عرض سلام و ارادت، آرزوي توفيق و سلامتي براي شما و خانواده محترم و التماس دعاي خير براي خود دارم. برادر جان براي آنكه بداني به خاطر اعتماد و احترام به مسلماني و شرافت و انسانيت و اعتقاد به مردانگي شما به چه مصيبت و گرفتاري بزرگي دچار شده ام، لازم است توجه تان را به مسائل ذيل جلب نموده و توضيح دهم كه عدم توجه و دقت جنابعالي، چه مسائلي براي يك برادر و يار وفادار و دوست فداكاركه همه چيز خود را براي شما و پيشبرد هدفهاي مقدسمان كه پيروزي در اين جنگ ميهني و تحميلي به گرو گذارده بوجود آورده ايد. برادر عزيز ترا به قرآن مجيد سوگند، ترا به جان بچه هاي عزيزت قسم، من بجز خدمت بجز دوستي بجز فداكاري بجز رنج و زحمت كشيدن چه بدي در حق شما كردم ؟ ؟ ؟ كه شما اينگونه كه شرح آن خواهد آمد با من رفتار نموديد. آيا من از شما انتظار دستمزد و پاداش و حق و حساب و توقعات مادي داشتم ؟ ؟ ؟ آيا شما تاكنون به من چيزي داده ايد؟ بجز اينكه صد بار استدعا كردم براي پيشبرد و پيشرفت و تسريع در كارهاي خودتان و دست يابي به منابع بهتر، مقداري خاويار، آنهم به هزينه خود من بفرستيد كه هرگز نفرستاديد و يكبار هم كه من خودم خاويار طلايي در تهران با هزار زحمت و هزينه زياد تهيه كردم و تحويل دفتر شما در تهران دادند، آنها هرگز به من نرسيد و معلوم نشد چه كسي و كجا آنها را خورد. من نمي خواهم به خدماتي كه به شما و به جمهوري اسلامي در گذشته كردم بپردازم، اما لازم ميدانم فقط به مسائل همين يكسال گذشته اشاره كنم . من و جنابعالي مشتركا، بيش از دو سال بود كه به هر در زديم و چه كارها كه نكرديم تا موشك تاو TOW و سلا حهاي مدرن ديگر تهيه كنيم ولي بالاخره به اين نتيجه رسيديم كه همه اين حرفها دروغ و داستان است و اينگونه موشكها و سلاح هاي پيشرفته و بسيار مدرن را فقط از دست دولتها ميتوان گرفت ونه از طريق واسطه ها و دلالان، لذا همانطور كه از سابقه امر دقيقا اطلاع داريد بواسطه روابط شخصي و دوستانه خصوصي بين خودم و تني چند از زمامداران فعلي آمريكا از حزب جمهوري خواه، عازم آنجا شدم و با آنها مذاكرات مفصلي كردم و گفتيم و شنيديم كه دوستي هميشه بهتر از دشمني است و از راه دوستي و صفا است كه ميتوان كدورتها و دشمني ها و سوء تفاهمات و نفاق را زدود و به حسن تفاهم رسيد و مسائل واقعي يكديگر را درك كرد و بعلاوه ما كه در جنگ هستيم چه بهتر حتي از راه مصلحت هم شده مويي از خرس بكنيم و از آنها وسائلي بگيريم زيرا هدف ما از اين حرفها مقدس تر و بزرگ تر است و چون از خود اطمينان كامل داشتم و به قول معروف كسي كه چيزي بارش نيست هراسي ندارد. فقط با یک پیام تلفني جنابعالي بلند شده و با يك هواپيماي اختصاصي بزرگ فقط درحالي كه 104 موشك تاو TOW همراه داشتم به تهران آمدم. درحالي كه قيمت آنها را خودم تهيه كرده و 20 روز قبل از آن به آمريكاييها داده بودم و به خداوندي خدا سوگند از آوردن همان هواپيما 56 هزار دلار هم ضرر كردم و آن را از جيبم پرداختم و به روي شما هم نياوردم، گفتم جاي دور نمي رود و اينهم سهم من براي پيروزي در جنگ و جبران كوچكي از گذشته ها، اگر به بايگاني مراجعه فرماييد، به گزارشي برخورد ميفرماييد كه در همان سفر خدمتتان دادم و گزارش جامع و مفصلي بود و امروز كه بيش از يك سال از آن زمان گذشته هر آنچه نوشته بودم به حقيقت پيوسته و به خصوص قيمت نفت و مسائل سياسي ديگر، بگذريم، بعد از آن بلافاصله يك هواپيماي ديگر با 400 موشك تاو برايتان فرستادم و از آن زمان تاكنون چه ها كه نگذشته. در يك سال گذشته من به شهادت خودتان كه به مسلمانيت اعتقاد دارم هر روز و هر شب چند بار به شما تلفن زدم و به طور متوسط فقط بيش از 300 دلار روزانه هزينه مكالمات من با شما شده است. در یک سال گذشته بعلاوه ارسال ده ها گزارش اطلاعاتي و خبري و گذرنامه و اسناد متفرقه براي شما، موجبات ايجاد حسن تفاهم و درك مسائل و تفهيم نظريات دولت ايران به مقامات كاخ سفيد را فراهم آورم و مهم تر از همه زمينه اي فراهم آوردم كه آمريكاييها سرشان را جاي پايشان گذاردند و به تهران آمدند و در راس هيئتی هم دومين شخصيت حزب جمهوري خواه و با نفوذترين شخص روي رئيس جمهور، معروف به پسر خوانده ريگان (رابرت مك فارلين) بود كه خدمتتان آوردم تا رسما اعلام كند كه جمهوري اسلامي را رژيمي بحق و مردمي و قابل احترام و ستايش ميدانند و حاضرند محرمانه در كنارمان قرار گيرند تا انشاء الله كار جنگ را يكسره كنيم و با ما دوستي كنند. بعد از خدا خود شما بهتر ميدانيد كه من در ايجاد دوستي و رابطه ويژه بين ايران و دولت جديد فرانسه نقش اساسي را ايفا كردم و درحالي كه به توافق سری و قطعي براي بارگيري كشتي اول در پاريس دست يافته بودم و همه كارها آماده شده بود، درست روز بعد از آن بدون كوچكترين خبري از طرف شما و بدون اطلاع من، جناب معيري معاون محترم نخست وزير به پاريس تشريف آوردند و درست برخلاف جهتي كه من با هزار زحمت و حيل رفته بودم حركت كردند و دو پا را در يك كفش كرد كه مسعود و دستگاه او از پاريس بايد برود. من همان روز به شما تلفن كردم كه به جناب نخست وزير بگوئيد، فورا به آقاي معيري دستور فرمايند كه در مورد رفتن مسعود اصلا پافشاري كه نكنند هيچ، بلكه بگويند حضور او در فرانسه از نظر ما بلامانع است، زيرا با حضور او در پاريس بارگيري فوريش امكان پذير شده بود. ولي شما گفتيد ايشان ديگر رفته است و نخست وزير چنين كاري نمي تواند بكند و بنده هم بالاخره معني هماهنگي را فهميدم و نتيجتا آبروي مرا برديد و اينها فكر كردند كه من دروغگو هستم. و اين حرفها را که باید اجازه دهيد ما كشتي اول را بارگيري كنيم، جزو شرايط است، از خودم درآورده ام، و وقتي خيلي اصرار كردم، گفتند تو چه كاره اي و كو اجازه ات ؟ نفر دوم دولت، خودش اينجاست و ميگويد برود، تو ميگويي بار شود. برو بابا دنبال كارت !! گرچه اين عمل براي هميشه در ذمه من است و من قاطعانه اطمينان ميدهم كه با نهايت قدرت و سرعت ميتوانم اينكار را انجام دهم درحالي كه درست 39 روز است سر همين قضيه هتل هيلتون ژنو و ماجراي آن من را روي هوا نگه داشته اي و نمي دانم چگونه بايد از دست اينكار كه تقريبا تمام راه را رفته خلاص شوم. من در اين يك سال گذشته نه تنها هر روز و هر شب چندين نوبت به شما تلفن زده ام، بلكه فقط سه بار به تهران آمدم، شش بار به آمريكا رفتم و يك بار هم به دستور شما فقط با يك اطلاع 8 ساعته براي ديدارتان به دبي آمدم و بيش از 50 بار به كشورهاي اروپايي و خاورميانه سفر كرده ام، حتما بيش از 30 بار از نقاط مختلف دنيا فقط براي چند ساعت به فرودگاه فرانكفورت رفته ام تا آقاي آدم بيك، نماينده جنابعالي را ملاقات كنم و اسناد و اوراق و يادداشت هايي را به وسيله پيك براي شما ارسال دارم. مخارج و هزينه هاي سرسام آوري را متحمل شده ام كه فقط خدا شاهد آن است. من هرچه وسائل براي شما حمل شده، وجه آنرا دو هفته زودتر به آمريكاييها پرداخته ام و آن وسائل به شما تحويل گرديد بدون آنكه نامه اي، تلكسي، تلگرامي، ضمانتي، چكي از شما داشته باشم و هميشه چندين روز پس از تحويل با تاخير وجه آنها را به من پرداخته ايد، من خداوند بزرگ را به شهادت ميطلبم و به دوستي دو مرد سوگند ميخورم، من بجز ضرر مادي و رنج و ناراحتي روحي از دوستي شما خيري نديده ام و حالا كه شما با آمريكاييها در تماس مستقيم هستيد، بپرسيد و تحقيق كنيد آيا من بجز ضرر در كار شما نفع ديگري داشته ام؟ آنها دولت هستند نمي توانند دروغ بگويند و دوستي و رابطه آنها با شما بسيار مهمتر و با ارزش تر از رابطه شخصي من با آنها است. هر آنچه كرده ام به خاطر آينده و به خاطر دوستي و براي ثبوت حسن نيت و صداقتم بوده است. من به زحمات و ضررهايي كه در مورد بارگيري كشتي دوم و اعزام دو هيئت برزيلي و سوئيسي و بلژيكي و كانادايي در سه نوبت به تهران و اقامت طولاني آنها و ارسال چندين تن بار آنها كه همه به هزينه من انجام گرفت و كوچكترين نتيجه اي هم نگرفتيم، نمي خواهم اشاره كنم. من در همين سفر آخر خودم به تهران يعني 40 روز قبل، بيش از پنج طرح مهم اساسي و حياتي و مادي آوردم كه به هيچ كدام از آنها كوچكترين پاسخي هم نداده ايد به من. ديگر ثابت شده كه رنج بيهوده ميكشم و وقت تلف ميكنم و اين راه به تركستان است. اما برادر عزيز! شما در مقابل براي من چه كرديد؟ جز اينكه با اين كار آخرتان و عدم پرداخت پول مردم پس از دو ماه مرا به نابودي و به باد رفتن حيثيت اجتماعي و بانكي و سياسي انداخته اي. اين است محبتهايي كه بشارت ميداديد و رافت اسلامي براي آنان كه به شما بازگردند؟. من بارها به شما تذكر دادم كه به خاطر بسياري مسائل شخصي و خصوصي من با آمريكايي ها كه قابل شرح نيست، شما چنانچه موقعيت مرا تحكيم و تقويت كنيد، من هر آنچه را كه بخواهيد و حتي به نظرتان غير ممكن است، ميتوانم از آنها براي شما بگيرم. اما شما برخلاف تمام اصول و ضوابط شرع و عرف و سياست و اطلاعات و انسانيت، نامه بكلي سري را كه در مورد آنها به شما نوشته بودم كه چه چيزها ميتوان از آنها گرفت، آورديد و در هتل هيلتون عينا به آنها داديد و من براي آنكه به شما ثابت كنم دروغ گو نيستم و يك انسان صادق و فداكار هستم، روی يك پا ايستادم و اصرار كردم تا شما مجبور شديد آن گزارش را فتوكپي كرده و به آنها يك نسخه بدهيد. اما در مورد اين قضيه آخر و آمدن آمريكاييها و مقداري از وسائل يدكي، لازم ميدانم كه شرح ما وقع را آنطور كه گذشته است دقيقا بازگو كنم كه صددرصد مورد تاييد جنابعالي نيز ميباشد. شما در طي مدت دو روز و چهار ساعت مكالمات تلفني، ليستي كامل با تمام مشخصات را كه شامل 240 قلم و 4030 عدد وسائل يدكي مختلفه مربوط به سيستم ضد هوايي موشكهاي هاگ بود به من داديد و گفتيد اگر موافقت كنند كه مقدمتا اين وسائل را در اختيار ايران گذارند، ما هم قدمهاي مثبت براي آنها برخواهيم داشت، من آن ليست را به آمريكاييها دادم، البته اين قضيه بعد از آن بود كه خود جنابعالي و هيئت ايراني با مقامات آمريكايي در فرانكفورت ملاقات كرده بوديد. آمريكاييها بعد از يك هفته پاسخ دادند كه اين كار بسيار مشكلي است زيرا مربوط است به سيستم سال 1975 و ما بايد آنها را از گوشه و كنار دنيا با مشكلات فراوان تهيه كنيم، ولي چون حسن نيت داريم، بطور اصولي براي انجام اين كار موافقيم. اما لازم است ليست رسمي و كتبي به ما بدهيد تا دقيقا عمل شود. جنابعالي هم ليست رسمي را فرستاديد. آنها بررسي كردند و گفتند كه 6 قلم از اين ليست مقابل مشخصات آن سفيد است و 9 قلم ديگر هم نه توليد ميشود و نه موجود است، ولي عدم وجود آنها از نظر فني هيچ تاثيري ندارد و در مورد 10 قلم ديگر هم گفتند آن تعدادي كه مورد درخواست است، فعلا موجود نيست و دو ماه طول ميكشد تا آن تعداد را هم تهيه كنيم. من در سه نوبت متوالي اين موضوع را كه تعدادي مقابل آنها سفيد است و تعدادي اصلا موجود نيست و تعدادي هم موقتا يعني در زمان تحويل كسري دارد با ذكر دقيق شماره و مشخصات آنها در اختیارتان گذاشتم و آقاي سام، از وزارت دفاع هم كه فارسي ميداند، تلفني از لندن قبل از آمدن به تهران، با شما صحبت كردند و دقيقا اين موضوع را به اطلاعتان رساندند. شما فرموديد اشكالي ندارد اما آن اقلامي را كه كسري دارند، حتما بايد تهيه و تحويل دهند و ما عين تعداد مورد تقاضاي خود را ميخواهيم. آمريكاييها قيمت ليست درخواستي را پس از محاسبه دادند كه بيست و چهار ميليون و سيصد و هفتاد و سه هزار و دويست دلار ميشد (24373200) كه بايد ده روز قبل از تحويل بپردازيم و اين مبلغ شامل اقلامي كه فعلا كسري است نمي شود. من بيش از پنج بار به جنابعالي اطلاع دادم كه آقا جان ليستي را كه درخواست كرده ايد منهاي رقمهاي كسري كه بعدا تامين ميكنند، 24 ميليون و چند هزار دلار ميشود كه شامل كليه هزينه ها از قبيل چندين بار حمل و جابجايي، بيمه، پاك كردن مارك و آزمايش نهايي و بسته بندي ميباشد و يكبار هم که من قبلا به شما اطلاع دادم فردا كه تلفنا مذاكره ميكنم، آمريكاييها در لندن هستند و روي خط خواهند بود و جنابعالي براي اينكه اطمينان حاصل کنی من دروغ نگفته ام، براي چندمين بار و وسط مذاكرات، قيمت دقيق را خواستيد كه من به اطلاعتان رساندم درحالي كه آنها در اطاق بودند و روي خط و مشتركا با شما صحبت ميكرديم، فرموديد اشكالي ندارد جنس را حركت دهيد و هرچه بيشتر ممكن است با خود همراه بياورند. اگر ممكن است حتي بيش از 5% آنرا. ولي هواپيماي آنها مارك نداشته باشد و گذرنامه هاي آنها هم آمريكايي باشد، بار هم مارك نداشته باشد. من كه طبق معمول هميشه وجه جنس را از بانكها موقتا تهيه كرده و به جاي شما ميدادم، به اطلاع رساندم كه قيمت جنس اين بار فوق العاده زياد و تامين آن از محل اعتبارات بانكي و نقد كردن سفته هاي اعتباري خيلي مشكل است، فرموديد ضمانت نامه بانكي ميدهيم، پنج روز به اينكه چگونه شما ضمانت نامه بانك ملي بدهيد يا بانك مركزي گذشت و هيچ كس و هيچ بانكي حاضر نشد در مقابل ضمانت نامه هاي اين دو بانك، حتي يك دلار هم به ما اعتبار بدهد و گفتند اين قانون است به كشور در حال جنگ، اعتبار نمي توانيم بدهيم. شما فرموديد معطل نكن كار خراب ميشود هرجور شده تهيه كن، به محض ورود ميپردازيم. اينبار مثل دفعات قبل، يكروز هم تاخير نمي شود. ميخواهي چك شخصي مرا از آدم بيك در فرانكفورت بگير و به بانك بده! عرض كردم وقتي ضمانت نامه بانك ملي و بانك مركزي را نمي پذيرند، چك شما به چه درد ميخورد؟ به هرحال با گرفتن سفته هاي تاييد شده دوست سوري مشتركمان و دو شركت نفتي كه دائما براي آنها از ليبي نفت ميخرم و قرار دادن آنها به علاوه تعهدات شخصي از محل اعتبارات در كرديت سوئيس C.S.B ژنو كه از آن اطلاع داريد، كل مبلغ را براي مدت سه هفته يعني تا اول ماه جون وام گرفته و در مقابل چك تضميني هم به بانكهاي لندن داديم و عينا وجه مورد درخواست را در اختيار آمريكاييها قرار داديم. در اينجا لازم است خاطر نشان سازم كه من طي گزارشي كه به تهران فرستادم و حتما كپي آن در بايگاني هست، توضيح دادم كه آمريكاييها گفتند، اينبار ايرانيها فكر بسيار عاقلانه اي كرده اند و چيزي خواسته اند كه خيلي بدرد آنها ميخورد و با هزينه اي حدود 25 ميليون دلار، يك سيستم موشكي ضد هوایی را كه خريد آن امروز حداقل 2 ميليارد دلار هزينه دارد بطور كامل و فعال مورد استفاده قرار ميدهند. يعني من قيمت وسائل مورد درخواست شما را كتبا نيز قبل از ورود آنها به شما گزارش كرده ام. آمريكاييها گفتند كه به آقايان اعلام فرمايند ما چندين قلم از وسائل مورد درخواست آنها را كه جزئي از كل يك قسمت بود، به جاي آن جزء به صورت كامل فرستاديم. چون ميدانيم جايگزيني آن آسان تر و موثرتر ميباشد و بعلاوه با اينكه ايران تقاضا نكرده بوده ما ميدانيم كه آنها احتياج به ده ژنراتور ديزل مخصوص دارند و ما آن اجزاء را كه به صورت كلي داديم و اين ده ژنراتور ديزل كه به وزن سه تن ميباشد نيز در محاسبه منظور نگرديده و هديه اي است از طرف ما. بعلاوه ما آماده ايم مجانا كارشناسان مخصوص خود را با گذرنامه غير آمريكايي براي مدت يك هفته همراه با وسائل آزمايشي و وسائل راه اندازي و اندازه گیری را به ایران اعزام داريم تا اين سيستم موشكي، مانند ساعت سوئيس و با خطاي صفر برايشان كار كند و بنده آنرا خدمتتان نوشتم و وقتي هم آمريكاييها در تهران بودند، خودشان اين موضوع را اطلاع دادند كه مانند بقيه كارهاي ديگر، پاسخي داده نشده. آمريكاييها در تهران چند بار تاكيد كردند كه قيمت كل 240 قلم وسائل يدكي مورد درخواست ايران را منهاي ارقام كسري، تماما دريافت داشته اند و بنده چند بار در حضور خود شما و آقايان ديگر اين مسئله را روشن كردم. آمريكاييها در مذاكرات طولاني توضيح دادند كه قبل از آنكه وجه جنس را دريافت كنند، هيچ كاري نمي توانند انجام دهند و چند بار توضيح دادم كه 2 4 ميليون دلار به دولت اين آقايان كه اينجا حضور دارند، به حساب شما قبلا پرداخت شده است. پس از ترك آقايان از تهران و در مذاكراتي كه جنابعالي با من داشتيد، فرموديد كه بايد حتما كسري بقيه اقلام را تامين كنند و با بقيه بياورند و ليستي هم به من داديد كه شامل 177 عدد وسائل يدكي كسري ميگرديد، من عرض كردم نمي دانم قيمت آنها چيست، پس از مراجعت و مذاكره با آمريكاييها، نتيجه را خدمتتان عرض ميكنم. ليست را به آنها دادم. گفتند يك هفته تا ده روز طول ميكشد تا اين قيمتها و محل هايي كه ميتوانيم آنها را تامين كنيم، روشن شود. من خدمتتان اصرار كردم كه مدت زيادي از پرداخت وجه به آمريكاييها و تحويل حدود يك پنجم از وسائل گذشته، فعلا وجه اين وسائلي را كه آمده بعلاوه وجه كسري جنسها بپردازيد كه ما اقلا چند درصد از طلب بانكها را پرداخت كنيم تا فرصت بيشتري داشته باشيم كه اصل قضيه را بكلي حل نماييم و همه وسائل يكجا وارد گردد. فرموديد بسيار خوب و چندين روز مرا معطل کرديد كه امشب زنگ بزن نشد. فردا ظهر زنگ بزن نشد. فردا صبح زنگ بزن نشد، جمعه شد نشد، تا خلاصه آمريكاييها قيمت اجناس كسري را هم دادند و من خدمتتان دادم. فرموديد حالا بايد جزء به جزء قيمت هر240 قلم را بدهي. عرض كردم اين كار عملي نيست، چون همانطور كه مسبوقيد، اينها را از كارخانه و يا شركتي نخريده اند> بلكه آنها را از نقاط مختلف دنيا به اشكال مختلفي جمع آوري كرده اند و خود شما به خوبي از آن آگاهيد. فرموديد درست است فقط از نظر حسابداري و بودجه لازم است. من به آمريكاييها گفتم، جواب دادند تقريبا غير ممكن است و وقت زياد ميخواهد تا محاسبات جداگانه به عمل آيد. ولي گفتند موضوعات و نكات ذيل را دقيقا براي آقايان روشن فرماييد. من پس از يك هفته كه قيمتها را به جنابعالي دادم و دو ساعت و سي دقيقه دادن ليست به جزئيات قيمتها طول كشيد، فرموديد تا فردا وجه آن وسائل را كه آمده بعلاوه وسائل كسري به حساب بانك سوئيس واريز ميگردد. كه البته اين فردا هرگز نيامده. 6 روز طول كشيد، من روزي سه بار به جنابعالي تلفن زدم كه چه شد، فرموديد فردا درست ميشود ظهر زنگ بزن، شب زنگ بزن، صبح زنگ بزن و بالاخره پس از 6 روز مصيبت كه بنده هر روز فشار بانكها و فشار كساني را كه از آنها سفته گرفته بوديم خدمتتان توضيح ميدادم، يك شب گفتيد كار خراب شده. عرض كردم چرا؟ فرموديد ما يك فيش و ليستي داريم از اين وسائل مربوط به سال 1985 در همين كارخانه. يعني مربوط به 18 ماه قبل كه كارخانه قيمت اين وسائل را داده و 6 برابر ارزانتر است از قيمتهاي آمريكاييها. من خدمتتان عرض كردم اين نمي تواند حقيقت داشته باشد و قطعا كسي خلاف گفته به هر حال بلافاصله به آمريكاييها مراجعه كردم، گفتند بكلي مزخرف است، چون اين وسائل كه ايران خواسته بود متعلق به يك كارخانه نيست و در 54 كارخانه مختلف و در ايالات مختلف آمريكا توليد ميشود و هر كارخانه كاري جداگانه دارد و بعلاوه رسما به آقايان بفرماييد يك بار به ما در تهران بدترين توهينها را كرديد و فرموديد كه ما اجناس دست دوم و كار كرده براي شما آورده ايم كه بعدا كارشناسان خودتان آزمايش كردند معلوم شد اشتباه كرده ايد و معذرت خواستيد. حالا ما را دزد هم ميكنيد. به آقايان بگوييدكه البته هيچ كدام از اين وسائل از كارخانه اي تهيه نشده و ميدانيد چگونه ابتياع كرده ايم و قيمت چند بار حمل و بيمه و بسته بندي را داده ايم؟، ما به عنوان يك ابرقدرت كه بخاطر حسن تفاهم و دوستي و رابطه نوين قدم جلو گذاشته ايم، نه حق داريم و نه ميتوانيم كار تجاري بكنيم و اگر آقایان فكر ميكنند كلاهي سرشان رفته، فورا جنس را پس بفرستند و هيچ هزينه اي هم به آنها تعلق نمي گيرد و ما پول شما را تمام و كمال ميدهيم. ما بعنوان يك ابر قدرت اگر در جايي مقاصد مادي و بهره برداري اقتصادي داشته باشيم، دنبال فروش چند وسائل يدكي، آن هم مال ديگران نمي رويم بلكه دنبال ميلياردها ميگرديم و اين هم دست مزد ما و توهين آخر. گفتند ما وقتي وسائل را به اين شكل و با اين سرعت بخواهيم ممكن است گاهي اوقات تا 10 برابر قيمت اصلي هم گرانتر بخريم، اما ما در اين مورد نهايت تلاش را براي شما كرده ايم و فكر ميكرديم كه جاي تشكر و سپاس بسيار از طرف شما خواهد داشت. گرچه ما تعهد ميكنيم در آينده وسائلي كه در انبارهاي خودمان موجود باشد و مورد نيازتان است، با همان قيمت كه خود ما يعني دولت آمريكا ماهها و سالها قبل از كارخانجات تهيه كرده، عينا در اختيارتان بگذاريم كه امروز براي خود ما شايد دو سه برابر تمام ميشود. مانند موشكهاي TOW كه در گذشته به شما داديم. خطاب به جناب آقاي موسوي نخست وزير - تاريخ 67/7/9 بسمه تعالي 2 - كمبودها و تبعيضها و تورم و درآمد كم و اختلاف قيمتهاي بي رويه كه منشا عمده آنها خود دولت و عدم تخصص و دلسوزي و تنگ نظريها و سخت گيريهاي بعضي مسئولين بازرگاني و صادرات و واردات كشور و دخالت و تصدي بسياري از ارگانها نسبت به تجارت بي حساب از قبيل سپاه و بنياد شهيد و امثالها ميباشد، اينها همه وضع اقتصادي كشور را فلج كرده است. والسلام عليكم این نامه بروشنی، آن روزگار سیاه را گزارش می کند. طرفه این که مهندس عزت الله سحابی، در ماهنامه خود، ایران فردا، نوشت ظرف آن دوران، 100 میلیارد دلار گم شد. در مجلس، رقم را به 105 میلیارد دلار رساندند. جریان گذار مداوم از بد به بدتر و از بدتر به بدترین، این را ببین که همان مهندس سحابی محاسبه آن روز خود را از یاد برده و به این گمان که میر حسین موسوی، به بدی احمدی نژاد نیست، امروز، میرحسین موسوی را با چرچیل مقایسه می کند. و آن دوران را که به اقرار همین میر حسین موسوی، همه سال از تولید ملی و در نتیجه در آمد سرانه مردم کشور کاسته می شد، دورانی از نظر اقتصادی موفق توصیف می کند!! 1 - پس از جنگ، انتظار تحول اساسي در اقتصاد و سياست و برخورد با مردم ميرفت. 3 - در بازرگاني خارجي، دولت موفق نبوده و بيست درصد براي بخش خصوصي بسيار كم است. دولت بيشتر بايد نظارت كند. 4 - امروز كشورهاي چپ رو و تند هم به اشتباه خود واقف شده اند و سياست درهاي باز را تعقيب ميكنند و به مردم بيشتر بها ميدهند. بايد مسئولين تنگ نظر و سختگير و بي اعتنا به مردم، اساسا تعويض شوند چون ترك عادت براي بعضي ميسر نيست. 5 - امروز بهانه جنگ برطرف شده. بايد بتدريج صف و كوپن را كنار گذاشت و به مردم بيشتر بها داد. 6 - تعزيرات حكومتي موفق نبوده است و ناراحتي زياد درست كرده. كار، نوعا به دست بچه هاي خام و عقده دار افتاده و خود اين سياست، موجب بسياري از كمبودها و نابرابريها شده. شما به گزارشهاي مسئولين صد درصد اعتماد نكنيد!. 7 - اطلاعات و سپاه و كميته ها و دادستانيها و بازجوها و امثالهم، بايد در روش خود تجديد نظر كنند. ما از باز داشتهاي زياد و تنديها و تعزيرات و بستنها و كشتنها نتيجه نمي گيريم. به علاوه مردم را كه سرمايه كشور و انقلابند، زياد ناراضي ميكنيم و به عده زيادي در اثر اشتباه مسئولين و مامورين، ظلمهاي بي جبران ميشود. "و الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم ". دنيا هم با تبليغات خود، ما را محكوم ميكند و در انزواي سياسي قرار ميگيريم. در بازداشتها و تعزيرات، بايد به مقدار ضرورت قناعت كرد. اساس دين مقدس اسلام بر عفو و اغماض و گذشت است. سوره هاي قرآن با نام رحمن و رحيم شروع ميشود و پيغمبر را رحمت للعالمین می خواند. امیر المؤمنین علی (ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید: «واشعر قلبک الرحمت للرعیت و المحبت لهم و اللطف بهم . و لا تکون علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان: اما اخ لك في الدين او نظير لك في الخلق يفرط منهم الزلل و تعرض لهم العلل و يوتي علي ايديهم في العمد و الخطا فاعطهم من عفوك و صفحك مثل الذي تحب ان يعطيك الله من عفوه و صفحه ». بايد سيره و روش پيغمبر اكرم (ص) در فتح مكه و جنگ هوازن و سيره اميرالمومنين (ع) در فتح بصره، براي ما الگو و نمونه شود. 8 - چند ميليون ايراني آواره ما در خارج از كشور داريم كه فرضا صد هزار از آنان مثلا ضد انقلاب و ضد اسلام باشند. بقيه نوعا بي تفاوت بلكه بعضا علاقه مند به اسلام و انقلابند و مايلند به كشور برگردند و تبليغات و جوها و بعضي تنديها، آنان را وحشت زده كرده و در بين آنان، مغزهاي متخصص و متفكر مورد نياز كشور زياد وجود دارد. در صورتي كه نفس وجود هر يك از آنان در محيط خارج، يك وسيله تبليغ عليه كشور است و حكايت از وجود يك نحو ترس و خشونت در كشور ميكند، بايد يك عفو و گذشت عمومي اعلام شود. و مثلا هر كس به سفارت ما در خارج يا هيئتي از وزارت خارجه و اطلاعات و سپاه مثلا در كنار سفارت مراجعه كند و یک تعهد کتبی بدهد که مقررات کشور و ظواهر شرع را رعایت کند و از خشونت پرهیز کند، بتواند آزادانه وارد کشور شود. و هيچ ارگانی حق تعرض و بازجوئی نسبت به او را نداشته باشد. و برگذشته ها همه صلوات. و هر مقدار جنس حلال و مشروع هم مجاز باشد، با خودش به كشور وارد كند و در امور و صنايع هم بتواند سرمايه گذاري كند. خود اين امر، افراد و سرمايه ها را جذب و بسياري از كمبودها را برطرف ميكند و پس از ده سال از انقلاب، تحول جديدي خواهد بود. 9 - نسبت به سرمايه گذاري در صنايع و توليدات كشاورزي و دامداري، تشويق كمتر ميشود و سخت گيري و مقررات دست و پاگير زياد است. بايد كاري كرد كه مردم علاقه مند شوند و احساس كنند كه سرمايه آنان محفوظ و سودآور است. اگر ملت ما در فعاليتهاي اقتصادي خود احساس امنيت جاني و مالي و آبروئي كند، احتياج به سرمايه گذاري خارجي نداريم. 10 - در سياست داخلي و خارجي كشور و تصميم گيرندگان و وزارتخانه ها ي مختلف، بايد همآهنگي كامل وجود داشته باشد و يك سياست پخته شده، مشورت شده، حكم فرما باشد. و ملت را بايد در مسائل مهم اساسي به حساب آورد، تصميمات مهمه و ارتباطات و خط مشي ها، بالاخره مخفي نمي ماند و دروغهاي مصلحت آميز و توريه ها، بالاخره فاش ميشود. چرا دشمنان بدانند و افشا كنند و ما از خود ملت مخفي نمائيم؟. اصلا سياست صحيح و اسلامي، سياستي است مبتني بر صداقت و راستگوئي. ملت ما الحمدلله رشد عقلي و فكري دارند و خودشان مصالح و مفاسد را درك ميكنند. 11 - ادارات و ارگانها و موسسات پر خرج و تكراري، بايد بتدريج اصلاح و در يكديگر ادغام شوند، و مقررات دست و پاگير اداري حذف شود و اصل را بايد بر صحت و سلامت ملت گذاشت نه بر فساد و انحراف آنان. 12 - براي تعدد موسسات نظامي و انتظامي و صنايع نظامي، هر چه زودتر بايد فكر اساسي كرد تا داراي يك قدرت متشكل همآهنگ نظامي و يك نيروي همآهنگ انتظامي باشيم و گرفتار تضادها و خرجهاي تكراري نشويم. واضح است كه بقاء حيات سياسي و اجتماعي ما، مرهون صحت و همآهنگي و نظم اين دو قوه است. 13 - دولت بايد در ايجاد كار و شغلهاي واقعي مورد نياز، هر چه بيشتر فعاليت كند و سرمايه گذاري در امر توليدات و صنايع را بر سرمايه گذاري در مصارف و تشريفات مقدم بدارد. اكثر اعتيادهاي مضر و شيوع مواد مخدره و فسادهاي اجتماعي و رشوه ها و دزديها و فحشاها، معلول بيكاريها و نداشتن راه درآمد مشروع است. ما به جاي مبارزه با علل اصلي هميشه با معلولها مبارزه ميكنيم و لذا موفق نيستيم. مردم نوعا خوبند و بالفطره جاني نيستند. ضرورت آنان را به فساد ميكشاند. 14 - كارها را بايد به كاردانهاي شجاع عاقل و متخصص متعهد محول كرد و اگر فرضا وزيري يا مسئولي يا مقامي احساس كرد كاري برايش سنگين است، عقل و منطق و وجدان و دين حكم ميكند كار را به اهلش واگذار كند. 15 - اگر در جائي با شكست مواجه شديم، بايد ريشه يابي كنيم كه چرا به اينجا رسيديم و چه عواملي ما را به اينجا رساند تا دو باره گرفتار نشويم. نه اينكه فقط به اشتباه خود اقرار كنيم و اظهار ناراحتي كنيم. تغيير عوامل و مسئولين يك امر عاقلانه خداپسندانه متعارف دنيا است. در خاتمه سعي كنيد خدا را شاهد رفتار و گفتار خود بدانيد و از خدا غفلت نكنيد!. انشاء الله موفق باشيد 67/7/9 - حسينعلي منتظري |
۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه
میرحسین موسوی به روایت نامه خامنه ای به خمینی و قربانی فر به کنگرلو و شرح وضعیت، توسط منتظری با حضور موسوی:
اشتراک در:
پستها (Atom)