۱۳۹۶ خرداد ۱۱, پنجشنبه
در اواخر دولت اصلاحات و در دوره وزارت بیژن زنگنه، قراردادی برای فروش گاز ایران، به مدت ۲۵سال منعقد شد. این قرارداد برخلاف همه قراردادهای متعارف ما، با یک شهروند عادی امارات متحده عربی منعقد شد که به قرارداد کرسنت معروف شد. براساس این قرارداد ایران متعهد شد تا به مدت ۲۵ سال بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ میلیون فوت مکعب گاز به این کشور صادر کند.قیمت این معامله، شگفتانگیز و نشانی بارز از خیانت و تبانی در انجام معامله بود. این قیمت به قدری پایین و ناچیز بود که طرف اماراتی برای دستیابی به آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و هیچکسی در وزارت نفت وقت نبود که ندیده باشد... در قرارداد مذکور ذکر شده بود که قیمتگذاری تا ۷ سال برمبنای تنها ۱۷ دلار و بعد از آن حداکثر ۴۰ دلار باشد! این خیانت در حالی رقم میخورد که ایران همان زمان با یکی از دیگر کشورهای همسایه قراردادی با قیمت ۱۵۰ دلار منعقد کرده بود! یعنی حدود ۱۰ برابر قیمت کرسنت! با پایان عمر دولت اصلاحات، در دولت بعد نسبت به این قرارداد اعتراض شد و مسئولان وقت نفتی حاضر نشدند سرمایه ملی را با تبانی و رشوه به دلالان و واسطهها واگذار کنند. طرف اماراتی که سود هنگفت و شیرینی را از دست داده بود، به مراجع بینالمللی شکایت کرد و مدعی شد ایران به تعهد خود پایبند نیست! در مقابل، ایران با ارائه اسناد و مدارکی اعلام کرد قرارداد مذکور با تبانی منعقد شده و هم اکنون نیز عوامل آن هیچ سمتی در کشور ندارند. در این مقطع اتفاقات زیادی افتاد، پای برخی افراد مختلف به این پرونده باز شد، فرزند یک چهره مشهور در ماجرا وارد شد، شریک وی به طرز مشکوکی پس از درز اطلاعاتی، مفقود و پس از مدتی جسد وی کشف شد و ... اما همه عوامل برای رد نهایی ادعای طرف اماراتی به سود ایران بود تا اینکه ...
با روی کار آمدن دولت یازدهم، بار دیگر پای تیم کارگزاران به دولت باز شد و روحانی بیژن زنگنه را به عنوان وزیر نفت معرفی کرد! سخنان روز رای اعتماد نمایندگان مخالف زنگنه، شنیدنی و عبرتآموز است. همان روز نمایندگان دلسوز، به صراحت اعلام کردند که انتصاب زنگنه به عنوان وزیر نفت، مساوی محکومیت ایران در پرونده کرسنت و وارد شدن هزاران میلیارد تومان خسارت به کشور است، اما گوش شنوایی نبود! در آن زمان فولاگر نماینده اصفهان گفته بود:«در زمان انتخاب وزرا به دولت گفتیم که بهتر است که آقای زنگنه وزیر نشود تا در پرونده کرسنت ایران خود شاکی باشد اما همان وزیر که در زمان او تخلف صورت گرفته دوباره بر مسند وزارت قرار گرفت.» علیرضا زاکانی نماینده وقت مردم تهران هم گفته بود: «یکی از علل مخالفت من با وزیر نفت این بود که ما میگفتیم اگر منصوب شوی ما در این قضیه محکوم میشویم زیرا معاون شما این قرارداد را امضا کرده است.» هرچند در نهایت تلاش و دفاع نمایندگان مخالف نتیجه نداد و زنگنه موفق شد با اظهارات عجیب احمد توکلی بار دیگر به وزارت نفت برسد! معلوم نیست اکنون توکلی از کرده خود چه احساسی دارد!
معرفی زنگنه از سوی روحانی در حالی صورت میگرفت که شخص رئیس جمهور از مفاد خیانتبار و خطرناک کرسنت مطلع بود و معلوم نیست چرا با این علم و اطلاع باز چنین میکند؟! او در آذرماه سال ۸۱ و از جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی با ارسال نامهای خطاب به خاتمی رئیسجمهور وقت، به عملکرد بیژن زنگنه وزیر نفت کابینه اصلاحات به شدت اعتراض کرده و اقدام زنگنه در انعقاد قرارداد نفتی «کرسنت» را بیرون از چارچوب قانون و از طریق «واسطه» و دارای آثار منفی فراوان برای جمهوری اسلامی ایران دانسته بود.
روحانی در این نامه تأکید کرده بود «عقد قرارداد طولانی گاز با شرکتی غیرمعتبر که بنابر گزارشات دریافتی از وزارت نفت طی سالهای گذشته عملکردی ضعیف و توأم با نادیده گرفتن حقوق ایران در ارتباط با میدان نفتی مبارک داشته، تکرار تجربه تلخی است که سالیان دراز گرفتار آن خواهیم بود.» روحانی همان زمان معتقد بود: «شرایط بازار موجب گردیده که قیمت و شرایط قراردادی مذاکره شده در مقایسه با منطقه بسیار پایین و غیرمطلوب باشد.»
روحانی در آن نامه با هشدار درباره اینکه قرارداد کرسنت(با پیگیری شخص زنگنه) احتمالاً آثار منفی اقتصادی درازمدت بر بازار گاز کشور خواهد داشت و هیچ منفعت سیاسی نیز در پی نخواهد داشت، تأکید کرده بود از حدود یک سال پیش سؤالاتی از وزیر نفت (زنگنه) درباره قرارداد کرسنت مطرح کرده که با وجود دستور خاتمی، پاسخی دریافت نشده است.
روحانی در این نامه تصریح میکند قرارداد مذکور از طریق واسطهها و عدم ارتباط مستقیم دولتی با یک شرکت غیرمعتبر به امضا رسیده است!
روی کار آمدن زنگنه برای شروع خسارتهای هزاران میلیاردی به کشور کافی بود! در پی این انتصاب بود که به گفته وزیر سابق ارشاد در مجلس، ایران به پرداخت مبلغ ۱۴.۵میلیارد دلار خسارت به طرف اماراتی محکوم شد! اما این همه ماجرا نبود. طرف ترکیهای که پیشتر در برخی دعاوی علیه ایران شکست خورده بود، با جدیت بیشتری پیگیر شکایت خود شد؛ شکایتی که به وضع کنون منتهی شد و باعث آسمان و ریسمان بافتن مسئولان وزارت نفت در جوابیه شد. اما ماجرای گاز مفت به ترکیه چیست؟
در سال ۱۹۹۶ میلادی قرارداد صادرات گاز طبیعی ایران به ترکیه با شرکت بوتاش ترکیه منعقد و مراحل اجرایی آن پس از ۵ سال، در ۱۰ دسامبر سال ۲۰۰۱ برابر با ۱۹ آذرماه سال ۱۳۸۰ آغاز شد.قرارداد گازی ایران و ترکیه ۲۵ ساله بود و امسال، ۲۰ سال از عمر ۲۵ سالهاش سپری شده است. این قرارداد فراز و فرودهایی داشته و تاکنون دادگاههای مختلفی را پشت سر گذاشته است.
مسئولان دولت یازدهم و جوابیهنویسان وزارت نفت که علاقهمندند همه خرابیهای عالم را به دولت قبل از خود نسبت دهند، عامدانه حقایق را پنهان میکنند. شاید آنها علاقهمند هستند که به دوران کشف نفت و قرارداد بستن با ویلیام ناکس دارسی بازگردند تا دیگر کسی از آیپیسی، تبانی قرارداد و خیانت به نسلهای آینده سوال نکند! به خاطر همین است که پرونده دعاوی ایران با ترکیه را ناقص نمایش میدهند تا خود را ناجی و دیگران را خائن معرفی نمایند!
حقیقت این است که نخستین دعوای میان ایران و ترکیه بر سر قرارداد گازی، با شکایت ایران و براساس بند
Take or pay صورت گرفت بندی براساس آن، هر یک از طرفین قرارداد که قادر به تحویل و یا دریافت میزان گاز مندرج در قرارداد نباشند، به پرداخت خسارت محکوم میشود. در آن سال ایران با تکیه بر همین بند و لزوم تحویل سالانه ۲۰ میلیارد متر مکعب گاز به ترکیه شکایت کرد و ترکیه که نتوانسته بود گاز مورد تعهد خود را از ایران تحویل بگیرد به پرداخت ۶۰۰ میلیون دلار جریمه محکوم شد.
بعد از یک شکست، شرکت بوتاش در ژانویه سال ٢٠١٢ میلادی دو شکایت در زمینه «نامطمئن بودن شرکت ملی گاز ایران در تحویل گاز» و «کاهش قیمت گاز به دلیل تجاری» به دیوان داوری بینالمللی تقدیم کرد.
شکایت اول رد شد و به جایی نرسید. در تاریخ ١٠ نوامبر ٢٠١٤ میلادی، شکایت گازی ترکیه از ایران مبنی بر نامطمئن بودن شرکت ملی گاز ایران در تحویل گاز رد شد و نیمی از دعوای ترکیهایها از بین رفت اما ماجرا ادامه یافت.
ترکیه شکایت خود را در موضوع کاهش قیمت گاز پیگیری کرد و ایران را به گرانفروشی گاز و پایین نیاوردن قیمت با وجود ارزانتر فروختن به دیگران متهم کرد. آنها در اصل معتقد بودند ایران ترکیه را مغبون کرده و گازی که به دیگران ارزانتر میفروشد، به ترکیه گرانتر میفروشد!
در جوابیه وزارت نفت، خیلی محترمانه و آرام از کنار دلایل ترکیه برای این شکایت عبور شده است! منطقی نیست یک کشور براساس همان جوابیه، تقاضای تنزیل قیمت تا حد ۶۲.۵ درصد بنماید ولی دلیل آنها صرفا مقایسه با قیمت روسیه باشد(ادعای مندرج در جوابیه) جهت آگاهی مردم عزیز ذکر این نکته ضروری است که ترکیه دو قرارداد گازی با روسیه دارد که براساس یکی از آنها هر هزار متر مکعب گاز به مبلغ ٤٠٦ دلار و براساس دیگری به مبلغ ٣٨٠ دلار محاسبه میشود. این درحالی است که قیمت گاز ایران،۴۶۰ دلار است و البته براساس ادعای یک منبع ترکیهای، گاز ایران ٥٧٠ دلار به این کشور فروخته میشود. با یک محاسبه ساده معلوم میشود کاهش ۶۲.۵ درصدی قیمت گاز ایران، با قیمت فروش گاز در هیچ نقطهای از جهان تطابق ندارد و طرف ترکیهای، طمعی بیش از قیمت خرید گاز از روسیه دارد! زیرا به فرض رای آوردن آنچه ترکیه تقاضا کرده بود، قیمت گاز ما به ۱۷۲ دلار میرسید که از نصف قیمت گاز روسیه هم کمتر بود! یادآوری این نکته ضروری است که هرچند ترکیه در شکایت خود از قیمت جهانی گاز پس از موفقیت آمریکا در استحصال گاز از منابعی خاص (شیل گس)هم سخن به میان آورده، اما قیمتهای جهانی مشخص است و اساسا اعداد مورد تقاضای آنها در معاملات جهانی وجود ندارد. مثلا روسیه به عنوان مهمترین فروشنده گاز جهان، گاز خود را با قیمتهای مختلف به کشورهای گوناگون جهان میفروشد، آنها هر یکهزار مترمکعب گاز را با قیمت ٣١٣ دلار به انگلیس، به لهستان با قیمت ٥٢٥ دلار، به مقدونیه با قیمت ٥٦٤ دلار، به بوسنی با قیمت ٥١٥,٢ دلار و به جمهوری چک با قیمت ٥٠٣ دلار میفروشند. ملاحظه میکنید که این اعداد با آنچه از ایران طلب میکنند، تفاوت معناداری دارد.
بر اساس اسناد و اطلاعات غیرقابل خدشه، طرف ترکیهای افزون بر بهانه کردن قیمتهای جهانی،موضوع کرسنت و مفتفروشی گاز به طرف اماراتی را دستمایه قرار داده و بر این نقطه ضعف پای فشرده است. اگر قبلا ایران و وکلای ایرانی دفاع میکردند که کرسنت ناشی از تبانی بوده و نمیتواند مبنای محاسبه قرار گیرد، اکنون دیگر نه کسی چنین حرفی را میپذیرد و نه چنین حرفی از سوی طرف ایرانی گفته میشود! زیرا وزیر نفتی که در دوره او و تحت نظر او کرسنت امضا شد، اکنون بار دیگر وزیر است!.شاید به همین دلیل بود که تانیر ییلدیز وزیر انرژی و منابع طبیعی ترکیه گفته بود: «۹۹ درصد یقین دارد که رای دادگاه به نفع ترکیه خواهد بود و آنکارا دو میلیارد دلار از ایران پس خواهد گرفت»!
درباره پرونده گازی ایران و ترکیه، وزارت نفت بدون ارائه هیچ مدرکی مدعی شده است این پرونده ارتباطی با مسئله کرسنت ندارد. خوب است مدعیان و کسانی که همه را جز خودشان بیاطلاع و بیخبر و ... میدانند، برای یکبار هم که شده مردم را محرم بدانند و مفاد این پرونده ملی را منتشر کنند تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد.
پسماندها احتمال سمی بودن، بیماریزایی، خورندگی و اشتعالزایی دارند که حمل و نقل برونمرزی پسماندهای ویژه صنعتی بر اساس قانون، تحت کنترل کنوانسیون بازل (معاهدهای در زمینه کنترل حمل و نقل برونمرزی پسماندهای زیانبار) است. در حال حاضر حدود هشت میلیون تن پسماندهای ویژه داریم که باید روی آن کار خاص انجام شود.
مدیرکل دفتر آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست تاکید کرد: در پسماندهای صنعتی رویکرد ما بازیافت است و سعی داریم مواد، دوباره به خط تولید برگردد ولی در پسماندهای ویژه با توجه به خطرات بالایی که دارند رویکردمان معدومسازی است. برای مثال PCBها (ترکیبات آلی کلردار) دارای مواد خاص و مضر هستند که یا باید در لندفیل دفن شوند یا و سوزانده شوند.
در کشور تا دو سه سال قبل هیچ امکاناتی برای مدیریت پسماند ویژه نداشتیم ولی در حال حاضر در سه استان مرکزی، قزوین و اصفهان مراکز پسماندسوز ویژه داریم. از سوی دیگر از آنجا که بسیاری از پسماندهای صنعتی و ویژه قابلیت سوزاندن ندارند؛ لندفیلها اماکنی هستند که این پسماندها در آنجا دفن میشود. قبلا هیچ لندفیلی برای دفن پسماند صنعتی و ویژه نداشتیم ولی در حال حاضر در استانهای قزوین و سمنان این لندفیلها راه اندازی شده و در ۱۰ استان دیگر، محل مناسب برای ساخت لندفیلها شناسایی شده و مقدمات واگذاری آنها به بخش خصوصی در حال انجام است و به زودی لندفیل این استانها نیز راهاندازی میشود.
اجازه سوزاندن مواد تحت کنترل کنوانسیون استکهلم در ایران داده نمیشود
این کارشناس سازمان محیط زیست با اشاره به اینکه پسماندهای صنعتی ویژه درجهبندی دارند، اظهار کرد: برخی پسماندهای ویژه از جمله سموم کلره، پیسیبیها (PCB)، روغنهای آسکالر به خاطر شدت خطری که دارند تحت کنترل کنوانسیون آلایندهای آلی پایدار(پاپس) یا استکهلم هستند. موادی که تحت پوشش این کنوانسیون است بسیار خطرناک هستند و هنوز اجازه سوزاندن آنها را در ایران ندادیم و با انجام هماهنگی، آنها را از کشور خارج میکنیم.
این پسماندهای ویژه صنعتی، وقتی سوزانده میشوند؛ دیاکسین و فوران زیادی متصاعد میکنند بنابراین برای اینکه مراکز پسماندسوز بتوانند این مواد را بسوزانند باید سیستمهای خروجی آنلاین نصب کنند و مادامی که سیستم کنترل خروجی و یا پایش خروجیها روی دستگاهها نصب نشود، اجازه سوزاندن این مواد شیمیایی خطرناک را در کشور نمیدهیم بنابراین مراکز هر موقع بتوانند سیستم آنلاین پایش راهاندازی کنند و به طور بر خط و لحظه به لحظه پایش را انجام دهند و ما اطمینان داشته باشیم خروجی این سیستمها برای محیط زیست مضر نیست اجازه سوزانیدن این مواد را میدهیم.
Brzezinski est mort, je ne vais pas le pleurer
- 01 Juin 2017
- SELMA BENKHELIFA
Zbigniew Brzezinski est mort ce 26 mai 2017, à l’âge de 89 ans. Cet homme est l’instigateur de la guerre en Afghanistan, celui qui – pour la CIA – a inventé le concept moderne du djihad, en soutenant les opposants à Najibullah le Président afghan de l’époque.
L’Afghanistan était pourtant résolument tourné vers la modernité. Les femmes y travaillaient, les filles y allaient à l’Université. Le pays avait sa propre compagnie aérienne. Une agriculture florissante en faisait le premier exportateur de fruits d’Asie centrale.
Mais Zbigniew Brzezinski est arrivé. Et le drame a commencé.
Dans une longue interview, il admet avoir écrit une note au président Carter selon laquelle si la CIA aidait les Moudjahiddines, traduisez les « soldats de la Religion », cela entraînerait une réaction des Soviétiques, qui voudraient soutenir le Président Najibullah.
L’idée n’était pas de réellement mettre les moudjahiddines au pouvoir, mais de créer une guerre civile qui forcerait l’intervention russe. Et l’idée a marché.
L’armée soviétique envahit l’Afghanistan, le 24 décembre 1979, quelques mois après la note de Brzezinski à Carter.
Heureux de son succès, Brzezinski écrira à Carter «Nous avons maintenant l’occasion de donner à l’URSS sa guerre du Vietnam.»
La guerre en Afghanistan n’a pas cessé depuis. Le pays exsangue ne s’est jamais remis des plaies causées par les combats fratricides qui l’ensanglantent encore aujourd’hui.
Des années plus tard, lorsqu’un journaliste du Nouvel Observateur interroge Brzezinski sur d’éventuels regrets, il répondra imperturbable:
« Cette opération secrète était une excellente idée. Elle a eu pour effet d’attirer les Russes dans le piège Afghan et vous voulez que je le regrette ? » (1)
Le journaliste surpris insiste: « Vous ne regrettez pas non plus d’avoir favorisé l’intégrisme islamiste,d’avoir donné des armes, des conseils à de futurs terroristes ? »
Et Zbigniew Brzezinski répond « Qu’est-ce qui est le plus important au regard de l’histoire du monde ? Les talibans ou la chute de l’empire soviétique ? Quelques excités islamistes où la libération de l’Europe centrale et la fin de la guerre froide ?«
Les « excités islamistes » ne font pas peur à la CIA, ni aux Présidents américains qui se sont succédé. Ce sont tout au plus des mercenaires dont on se sert et puis qu’on jette quand ils ne sont plus utiles. Ce sont des terroristes parce qu’ils terrorisent les gens du commun, vous, moi, ceux et celles qui partent travailler en métro ou qui vont à un concert. Ils ont terrorisés les habitants de Kaboul, d’Alger et d’Alep. Ils ne terrorisent pas les puissants de ce monde, qui sont très satisfaits de les voir faire le sale boulot et les aider à justifier leurs guerres et leurs atteintes à nos droits.
On pourrait penser que c’est de l’histoire ancienne, un cours sur la Guerre Froide, mais Brzezinski a continué à sévir des années durant. Il a aussi été conseiller du Président Obama.
Alors comment ne pas faire le rapprochement entre ce que la CIA a fait pour manipuler l’URSS et pousser les Soviétiques dans une guerre en Afghanistan et ce qui se passe en Syrie ?
Nous sommes tous et toutes victimes de la même manipulation, de Bruxelles à Damas, de Kaboul à Manchester.
Brzezinski est mort, je ne vais pas le pleurer, je voudrais juste qu’on se rappelle le manipulateur pervers qu’il a été et sa responsabilité dans tant d’années de guerres et de barbarie. Si certains hommes ont rendu le monde meilleur, Brzezinski fait assurément partie de ceux qui l’ont rendu pire.
(1) Source : Le Nouvel Observateur, 15/01/1998
- See more at: http://www.investigaction.net/brzezinski-est-mort-je-ne-vais-pas-le-pleurer/#sthash.U246eYJz.dpuf
اشتراک در:
پستها (Atom)