۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه
دو مقاله عميق و تحليلي ازمواضع و ديدگاهای" اصلاح طلبان
پروانه سلطانی
نامه ای به پریا و گالیا
نامه ای به پریا و گالیا دو کبوتر همزاد که در ۹ سالگی جان خویش را از دست دادند. از زبان مادرشان در روز خاکسپاری اشان
|
و برای من انگار روزها و شبها پایانی ندارند. با وجود این باور نمیکنم که چطور این همه ساعت و روز را بدون شما دو نازنینم سپری کرده ام. میدانم که راه فراری از این وسواس ذهنی چگونه بودن بدون شما برایم وجود ندارد.
آنگاه که روحم خون میگرید دستم را روی قلبم میگذارم. سعی میکنم چشمانم را ببندم و تمرکز کنم تا بتوانم دوباره خودم را بیابم.آنگاه احساس می کنم در درونم همه چراغها خاموش گشته اند. مثل شب . میکوشم خودم را آرام کنم. ولی در معرض یورش تصاویر این زندگی نه ساله با شما دو نازنین ، احساس دلتنگی از جای خالیتان چنان سیاهی و ظلمتی مرا فرا میگیرد که گاه راه نفس را بر من میبندد. آنگاه برای خالی کردن دردم میخواهم تا اخرین نفسم فریاد بکشم ، میخواهم موهایم را بکشم و میخواهم بر سر وروی خویش بزنم اما به یاد میآورم که تقریبا در تمام دوران زندگیم اموخته ام که میباید تحت سلطه عقل خشمم را فرو بنشانم و دردها را تحمل کنم.
تحمل درد و فرو خوردن خشم درسی که در آن دیگربه استادی رسیده ام..
پس دیگر صدایم به فریاد بلند نمیشود. هر چند که در درونم خون گریه می کنم.
پریا و گالیای نازنینم ،گاه ارزو میکنم که هر چه زودتر زندگی من هم به پایان برسد. وگاه آرزو میکنم کاش بتوانم بجای شما دو نفر زندگی کنم. آیا امکان این هست تا شما دو نازنینم را در کالبدم جای دهم تا بتوانید بقیه عمری را که از شما دزدیده شده اینطوری پس بگیرید؟
راستی میشود زندگی شما در من ادامه یابد. من شما باشم. تا شما دوست داشتن ، احساس کردن و زندگی کردن را در من تجربه کنید؟ در من نفس بکشید. حرکاتم حرکات شما باشد. صدایم صدای شما. من محو شوم حل شوم تا شما دو نفر خوبیها و لذتهای دنیا را در درون من بچشید.
از آنروز تا به حال این تنها رویای من است که مرا در خود فرو می برد. و هر وقت که از این رویا بیرون میآیم احساس میکنم نیرویم به پایان رسیده. ولی باز آرزو میکنم کاش میتوانستم زندگی خودم را به شما ببخشم .
کاش میشد خودم را فریب بدهم.
وقتی از بیرون به خودم مینگرم احساس میکنم گم شده ام. سعی میکنم دوباره به یاد بیاورم که من که بودم؟به آینه نگاه میکنم اما جز تصویر زنی سرگردان که اورا نمیشناسم چیزی نمیبینم. آیا من هنوز هم همان زن خوش باوری هستم که فکر میکردم با تحمل وپشتکارهمه کارها را میشود درست کرد؟
همان مادر وسواسی. همان زن بیباک وماجرا جو. زنی که فکر میکرد یاد گرفته چگونه با ترسهایش کنار بیاید. ولی فکر میکنم اینبار شکست خورده ام.
وای که انسان چه تناقضهایی در درون خودش دارد.
میدانم که دوران بسیار سختی در پیش رو خواهم داشت. گاه آنچنان بیقرارم که به زحمت میتوانم حرف بزنم. غذا بخورم و یا بخوابم و مرتب وزن کم میکنم.
از وقتی شما رفته اید دوستانمان ، خاله ها و دایی ها یتان در کنارم هستند و لحظه ای من و پدرتان را تنها نگذاشته اند.
تا حالا هرگز این همه وقت با خانواده ام با هم نبوده ایم. به جز وقتی که خیلی کوچک بودیم. هیچوقت چنین نزدیکی طولانی و عمیقی را با هم نداشته یم. لذت بودن در کنار خانواده و سرزمین مادری ام را ازیاد برده بودم. که با جمع شدن دوباره خانواده ، دوستان و فامیل بار دیگر به یاد آوردم چه نعمتی را با مهاجرت و آوارگی امان از دست داده ایم.
با بودن این عزیزان در کنارم ، روح زنده بودن و زندگی در من همچنان زنده مانده و احساس میکنم تنها به زمان نیاز دارم. زمان برای زدودن این آشفتگی ذهنی ام. زمان برای التیام زخمهایم و برای باز سازی خودم.
نمیدانم گذر از درون این تونل تاریک چقدر طول میکشد ؟ چقدر زمان میبرد تا باز بتوانم کمر راست کنم.
اما اینرا آموخته ام که همگی ما بالاخره چون درختان خزان میکنیم و دوباره از ریشه هایمان زندگی را از سر میگیریم.
در این فصل خزان در لندن برای اندیشیدن فرصت زیادی خواهم داشت . من یادمیگیرم که چگونه به آنچه که هست عادت کنم .
شما دو دخترم با رفتن نابهنگامتان به من یاد دادید تا به راهی بروم که مجبور بشوم تا به درونم بنگرم . راهی که گذرگاههای باریکی دارد و موانع بسیار . و من باید بتوانم بر آنچه که مانع راهم درادامه زندگی میشود و ترسهایم غلبه کنم.
به تازگی یاد گرفته ام خودم را به دست ترس بسپارم مثل کسی که در آبهای متلاطم طوفان زده هیچ توانایی جز سپردن خویش به دست امواج ندارد.
پس میگذارم بدون هیچ مقاومتی گرداب زندگی مرا به کام خودش بکشد. و اینگونه است که میتوانم بر ترسهایم غلبه کنم. و از هیولای نا امیدی در امان بمانم . آنگاه زخمین و خونین از درون میگریم بی آنکه اشک ببارم .
بعد از این سر سپردگی است که درمییابم که گاه انسان چه توانایی هایی دارد و چه تحملی چرا که میبینم هنوز زنده هستم و هنوز میتوانم نفس بکشم و عشق بورزم.
اینک هر صبح که از پنجره اتاق بیرون را تماشا میکنم . باز میبینم با هر طلوع خورشید دنیا از نو آغاز میشود و زندگی نیز با همان هیاهوی همیشگی اش دوباره و مثل همیشه آغاز میشود و من احساس میکنم تخته پاره ای هستم سرگردان دردریایی از درد که دارم پوست می اندازم . هر چند میدانم دیگر آن زن سابق نیستم .و نمی توانم باشم
ولی هر صبح صداهای زندگی ،صدای پاهای خواهرها و برادرهایم ، بویژه لبخند همیشگی و چشمان مهربان خواهر بزرگم ،و بوی نان برشته و صبح خانه رادوباره از زندگی پر میکنند و مرا نیز واینگونه است که روزی دیگر از زندگیم آغاز میشود.
و درمی یابم که زندگی در آن واحد همه چیز و هیچ چیز است هم فروغ است و هم ظلمت. و من هم فرزانه هستم و هم گالیا و پریا و رودخانه زندگی هم چنان جریان دارد.در من و در بیرون از من.
و من عشق شما دو دسته گل زندگیم را هنوزدر قلب خویش زنده نگه داشته ام ومیدانم این عشق و خاطرات شیرین با شما بودن مرا در زندگی بالاخره به پیش میراند . درست مثل قبل از تولدتان که مثل دو ماهی در وجود من زندگی میکردید. اینک همانگونه در قلبم و در درون من زندگی میکنید. و می آموزم آری زندگی چیزی نیست جز سلسله ای از مرگها و رستاخیزها و میدانم که باید تا خط پایان پیش برانم.
پایان
۹ سپتامبر ۲۰۱۰ لندن
پروانه سلطانی
جلسات جديد آقای آهی و سلطنت طلبان و اعضای اکثريت...
روشنگری.مطلب زير يکی از گزارشاتی است که در باره جلسات ذکر شده در مقاله به ما رسيده است و برای اطلاع خوانندگان روشنگری از روندهای خارج کشور درج می شود. در عين اينکه درجه اعتماد به منبع بالاست، اما در باره نام افراد و گروه هايی که در متن آمده، بايد يادآوری کنيم که ما آنها را با گزارشاتی که از منابع ديگر رسيده مقايسه کرديم و تنها آن اسامی را که در متن ها تکرار شده درج نموديم و بجای بقيه اسامی در متن نقطه چين گذاشتيم. طبيعی است که حق همه اشخاص و نيروهای نامبرده محفوظ است و روشنگری در صورت دريافت تکذيب، آن را در همين محل درج خواهد کرد.
|
از این گفته گاندی درس بگیرید!
ژنرال دايتون و نسل تازه فلسطينيها
ژنرال دايتون و نسل تازه فلسطينيها
نويسنده:Aising Byrne
برگردان: احمد مزارعی
منبع: Conflict Forum، نوامبر ۲٠٠۹
مقدمه مترجم
هنگامی که انتفاضه اول در فلسطين شروع شد، اسحاق رابين سفير اسرائيل در آمريکا بود. قبل از آن، اسحق رابين ژنرال ارتش اسرائيل و سالهايی در کشتار و جنايت عليه فلسطينيها شرکت کرده بود. اسحق رابين بر اساس حس جنايتکارانۀ خود، تصميم گرفت به اسرائيل بازگشته و در «يک هفته» انتفاضه را بخواباند. اولين دستور وی در ورود به اسرائيل برای توقف انتفاضه اين بود که دست نوجوانان فلسطينی را از مچ يا آرنج آنچنان بشکنيد که ديگر سنگپراکنی را فراموش کنند. جان پيلجر شرح اين جنايت و فيلم شکستن آرنج و مچ فلسطينيها را به طور مستند در فيلمی ۵۰ دقيقهای نشان داده و ميتوان در آرشيو وی مشاهده کرد. اما سياست شکستن استخوان ژنرال فاشيست اسرائيل کار نکرد و مذاکراتی محرمانه در مادريد و اسلو شروع شد و متأسفانه اين بار اسرائيل موفق شد با امضای قرارداد اسلو مبارزه تا آن روز مردم فلسطين را مهار کند. قرارداد اسلو کاملاً به زيان فلسطينيها بود و ميتوان گفت از اشتباهات فاحش ياسر عرفات به حساب ميآيد. در قرارداد ظالمانۀ اسلو که بدون وکلايی برجسته از طرف فلسطينيها در برابر تيم قدرتمند اسرائيليها به همراهی بهترين وکلای بينالملل آنها به امضاء رسيد، حتا در مورد نوع لوبيايی که فلسطينيها بايد بکارند و اينکه اندازه آن بايد از نوع لوبيای ريز باشد تا به کشاورزی اسرائيل لطمه وارد نياورد، توضيح داده شده است.
زندهياد ادوارد سعيد در آن زمان با تهيه توماری به مخالفت با قرارداد اسلو برخاست و بخش زيادی از متفکران فلسطينی او را تأييد کردند، اما رسانههای بينالمللی وابسته به اسرائيل و آمريکا اجازه ندادند اعتراض روشنفکران فلسطينی عملاً به رسميت شناخته شود. اينکه اسحق رابين ترور شد دليلی بر حقانيت او نيست، او هميشه آرزو ميکرد که يک صبح برخيزد و ببيند غزه با تمام ساکنانش به زير آب رفته و ميگفت بايد شرايطی فراهم کنيم که مردم غزه در محاصره و در آبگوشت خود بگندند و اسحق شامير و ساير تندروهای اسرائيلی باور داشتند که ميشد همين امضای قرارداد اسلو را تا ده سال به تعويق انداخت.
اسرائيل با اين ساختار صهيونيستی و با تعهداتی که در برابر غرب دارد نميتواند تحت هيج شرايطی يک دولت فلسطينی را به رسميت بشناسد، زيرا اين دولت در اصل چماق سرکوب و حامی منافع غرب، اروپا و آمريکا در خاورميانه است و مادام که معادله منطقهای تغييرات ريشهای نکند، اين دولت به جنايات، توطئهها، سرکوب و جنگ ادامه خواهد داد. اسرائيل آيينه تمامنمای دمکراسي، حقوق بشر و آزاديخواهی واقعی و حقيقی اروپا و آمريکا است. در متن گزارش زير ميتوان اين سياست را در محتوای قرارداد امنيتی که عباس ابومازن و فياض محرمانه امضا کرده و اوباما قرار است تا يک سال آينده موجود عجيبالخلقه، بدون چشم، قلب و دست و پا بزاياند، به وضوح مشاهده کرد.
به جرأت ميتوان گفت جناياتی که اسرائيليها هر روزه در حق فلسطينيها، از غزه گرفته تا غرب رود اردن، مرتکب ميشوند در تاريخ بشری سابقه نداشته است. چندی پيش جوان هاري، نويسنده انگليسی طی مقالهای نوشت: «بنا به آمار سازمان ملل ۹۶% فاضلابهای چهارصد هزار يهودی تازه وارد که در شهرکهای نوساز منطقه غرب رود اردن ساکن شده اند، به وسيله لولههای بزرگی بر روی زمينهای کشاورزی و در ميان شهرها و روستاهای فلسطينيها سرازير ميشود. فلسطينيها برای کم کردن آسيبهای اين فاضلابها، گودالهای بزرگی را در نقاط مختلف شهرها و شهرکها و زمينهای زراعی خود حفر کرده اند تا آبهای گنديده فاضلابها را به درون اين حفرهها بفرستند. سال گذشته يک دختر فلسطينی ۱۶ ساله به همراه مادربزرگ خود به درون يکی از حفرهها افتاد و خفه شد و اين نمونهای از چهره واقعی اسرائيل، اين دمکراسی نمونه اروپا و آمريکا برای ملتهای خاورميانه است. اين است سرانجام فلسفه ليبراليسم غرب و دستآوردهای دانشمندان آن همچون کانت، باخ، منتسکيو و .... برای ساختن جهانی آزاد! آری آزادی سرمايهداری همين است و بس. ولی بايد گفت که همين فلسطينيها پاشنه آشيل غرب سرمايهداری و طفيلی چماقدار آن در خاورميانه است. همه جنايات، توطئهها و تبليغات دروغ و تهمتهای ناروا، ملت بزرگ فلسطين را از مبارزه باز نداشته، بلکه مقاومت فلسطين به مثابه کوره گرمابخش برای همه جانهايی است که از اين همه ستم و دورويی به سردی گراييده اند. پيروز باد مبارزه ملت ستمکش فلسطين!
***
کاسبکاران در هيبت مردان انقلابی
مقدمه نويسنده
هنگامی که از ژنرال دايتون پرسيدند که نظر شما در باره حماس چيست، وی پاسخ داد خواهشمندم در باره مسايل سياسی از من نپرسيد، من نظامی هستم و در سياست دخالت نميکنم. اين پاسخ از طرف دايتون کاملا نادرست بود، زيرا دولت آمريکا، وی را به عنوان مسؤول مسايل امنيتی به خاورميانه فرستاده است، ژنرال دايتون نه فقط سياسی است، بلکه در عمق سياست به سر ميبرد.
وی در خاورميانه مسؤوليت سياسی داشته و هدف اصلی ايشان اين است که غرب رود اردن را از نيروهای مخالف دولت عباس ابومازن تصفيه کند و اين عمل بسيار خطرناکی است، زيرا روند صلح خاورميانه را با خطر روبهرو ساخته و از طرفی تأثير بسيار منفی بر رابطه ميان الفتح و حماس خواهد گذاشت. عملکرد ژنرال دايتون هر پروژهای را که در خاورميانه در جهت صلح حرکت کند، متوقف خواهد ساخت. به طور خلاصه ميتوان گفت هدف اصلی ژنرال دايتون اينست که تأسيسات اشغالگری اسرائيل را تحکيم بخشد، حتا اگر خود چنين هدفی نداشته باشد. وظيفه اوليه ژنرال دايتون اين بود تا کمک کند دولت مستقل فلسطين تشکيل گردد. تاکنون اما، هيچ گامی در اين راه برداشته نشده، بلکه کوششهای دايتون در اين مسير بوده تا نيروهای امنيتی ويژهای را تربيب کند که بتوانند از حکومت استبدادی عباس/فياض، حمايت کنند. در دولت فعلی فلسطين جای هيچگونه بحث، مناقشه و انتقادی وجود ندارد و اين وضعيت حتا سؤالاتی را در ميان نيروهای امنيتی فلسطين دامن زده است. آنان از خود سؤال ميکنند که گسترش سرکوب و برقراری خفقان به چه منظوری انجام ميگيرد؟ يکی از شهروندان ساکن نابلس چنين سؤال ميکند، نيروهای امنيتی در خدمت آمريکا و اسرائيل است، پس دولت ما کجاست، هيأت اجرايی دولت ما در کجا قرار دارد؟ چه کسی تصميم گرفته که مسؤول امنيتی آمريکايی به فلسطين بيايد؟ شهروند ديگری چنين پاسخ ميدهد: مسأله روشن است، ما در شب نيروهای اشغالگر اسرائيل را داريم و در روز نيروهای امنيتی دايتون. شهروند ديگری در ادامه اين گونه تحليل ميکند: ما همچون برادرانمان در ساير کشورهای عربی در زير سلطه خفقان و سرکوب زندگی ميکنيم، سرکوب و خفقانی نامحدود همراه با ترس.
چنين سؤالاتی نه تنها در ميان شهروندان، بلکه در ميان بعضی فرماندهان فلسطين نيز مطرح است. روزنامه والستريت ژورنال، از قول يک سرهنگ فلسطينی چنين مينويسد: «ما به اين دليل به نيروهای امنيتی نپيوسته ايم تا با حماس مبارزه کنيم، بلکه خواستار خدمت کردن به وطنمان بوديم»، اما، همچنانکه روزنامه ادامه ميدهد: هر چند دستگاه امنيتی فلسطين بيشتر با حماس مبارزه کند، به همان اندازه از محبوبيت عباس که مهمترين شخصيت در پروژه صلح خاورميانه است، در ميان مردم کاسته ميشود. يکی از مسؤولان حماس نيز همين نظريه را ابراز کرد که مبارزه عباس عليه حماس موجب تنفر بيشتر مردم از وی خواهد شد.
يکی از اهداف ژنرال دايتون اين بود که بتواند نيروهايی را تربيت کند که جايگزين نيروهای اسرائيلی در منطقه غرب رود اردن شوند و آنان بتوانند از آن منطقه خارج شوند.
دايتون ميگويد: «نيروهايی که ما تربيت کرده ايم بسيار مدرن و حرفهای بوده و در آينده دولت فلسطين به دست همينها تشکيل خواهد شد. سران اسرائيل از من سؤال ميکنند، چه تعداد نيرو و يا با چه سرعتی تربيت ميشوند، زيرا وقتی اينان آماده شوند ما از غرب رود اردن خارج خواهيم شد.»
بر اساس مقاله مذکور در والاستريت ژورنال، تاکنون ۲۱۰۰ نفر زير نظر دايتون تربيت شده و قرار است تعداد آنها به ۵٠٠٠ نفر برسد. در حال حاضر کل نيروهای امنيتی دولت فلسطين ۲۵۰۰۰ نفراست، بنا به اطلاعات به دست آمده دايتون به دو سال زمان نياز دارد تا بتواند ده گردان از چنين نيروهای امنيتی را تربيت کند. اينان جنگجويانی از نسل فلسطينيهای تازه هستند.
بودجه تربيت اين نيروها به وسيله کشورهای کانادا، انگلستان و بعضی کشورهای معتدل عرب همچون مصر، اردن، امارات متحده عربی و عربستان، تأمين ميشود. اما در مورد نحوه و سيستم تربيت اين نيروها، يک تشکيلات خصوصی امنيتی به نام «ليبرا» عهدهدار امور بوده و بنا به نوشته عبدالستار قاسم، استاد تاريخ و علوم سياسی دانشگاه رامالله در فلسطين، اين تشکيلاتی مزدور است. بنا به گزارش ديگری که در روزنامه Mail on Sunday در انگلستان انتشار يافته، چنين آمده است: «صدها فلسطينی مخالف به دست نيروهای امنيتی در غرب رود اردن تحت شکنجههای وحشيانه قرار دارند. حقوق اين شکنجهگران به وسيله مالياتدهندگان انگليسی پرداخته ميشود.» همين گزارش ميافزايد: «تنها نيروهای امنيتی فلسطينی نيستند که به شکنجه مخالفان ميپردازند، بلکه مسؤولان دولتی فلسطين دستور قضات دادگاههای فلسطين مبنی بر آزاد کردن زندانيان را نيز ناديده ميگيرند.» در بخش ديگری از گزارش توضيح داده شده که چگونه يکی از اين زندانيان در زير شکنجه به قتل ميرسد.
در مورد نيروهای امنيتی فلسطين که توسط دايتون تربيت ميشوند بايد گفت که ۷۰% اينان از ميان نسلهای دوم و سوم فلسطينيهايی انتخاب ميشوند که در اردن متولد و بزرگ شده اند و رابطهای با فلسطينيها و بافت اجتماعی آنان ندارند و با آنها در فلسطين به عنوان غريبه برخورد ميشود. در خيابانهای فلسطين در غرب رود اردن از اينان به عنوان نيروی «بيداری فلسطين» نام برده ميشود، از همان نوعی که آمريکاييها در عراق با نام «بيداری عراق» تربيت کرده بودند تا با نيروهای مقاومت ملی عراق و يا القاعده مبارزه کنند.
ذکر اين موضوع ضروری است که ژنرال دايتون کسانی را برای دستگاه امنيتی فلسطين انتخاب ميکند که هيچگونه سابقه مخالفت، مقاومت و يا شرکت در انتفاضه و حتا انتفاضه دوره دوم را نداشته باشند. بيشتر اينان بنا به علل مختلف دوره دبيرستان را نيز به پايان نبرده اند. يکی از نويسندگان فلسطين در مورد اينان ميگويد: «اينها همگی از يک نوع ايدئولوژی ضديت با هر نوع مقاومت اشباح شده اند.» همچنين از همين جا ميتوان پی برد که چرا تمام ارتش سابق سازمان آزاديبخش فلسطين (الفتح) را بازسازی کرده و افرادی را جايگزين آنان نموده اند تا از شهرکنشينان تازهوارد يهودی حمايت کرده و از سويی هر گونه مخالفت و مقاومت مردم را عليه اشغالگران اسرائيلی و سربازان آنها، سرکوب کنند. نداشتن هرگونه سابقه مبارزاتی و مخالفت با اسرائيل و دولت فلسطين شرط اوليه به کارگيری افراد نيروهای امنتی است. به همين دليل اين سياست دايتون باعث شده تاکنون ۷۰۰۰ نفر از نيروهای سابق الفتح از کار برکنار شوند.
بايد گفت در مورد ايرلند برعکس عمل شد. در آنجا نيروهای مخالف و مقاوم سابق را دوباره به کار گماردند تا ريشههای کينه و دشمنی از ميان مردم از ميان برود. ولی در فلسطين چنين نشد. هيچ نيروی مخالف دولت را راه نداده اند. هدف دايتون ايجاد نيرويی با رنگی واحد در خدمت هدفی با رنگی واحد است. اين نيروها بايد دوست اشغالگران باشند و تا آخر چنين بمانند.
حکومت فلسطين در چشم ما تغيير کرده است
بايد گفت ايجاد چنين نيروهايی از فلسطينيهای تازه، حکومت فعلی فلسطين را از نظر سياسی مسخ نموده است. در اکتبر سال گذشته، يک فرمانده نظامی اسرائيل، اوضاع را از ديدگاه خود برای ناحوم برنيع، روزنامهنگار اسرائيلی چنين شرح ميداد: «حکومت فلسطين در چشم ما تغيير کرده است. وقتی حکومت فياض تشکيل شد برای ما روشن بود که آنها قصد دارند با حماس بجنگند، و ما با مسؤولان امنيتی فلسطين جلساتی را برگزار کرديم. ما با آنان قرار گذاشتيم تا در مورد مسايل عملی صحبت کرده و موضوع روند صلح و بازگشت پناهندگان را مسکوت بگذاريم. تصميم گرفته شد تا بدون ميانجی و مستقيم جنگ را عليه حماس آغاز کنيم. ما در جريان مذاکرات از اينکه اينها اين همه از خود رغبت نشان ميدادند، دچار شگفتی شديم.» فرمانده اسرائيلی ادامه داد: «ابتدا ما شروع کريم تا تعريف از دشمن به دست دهيم، زيرا ما در گذشته در مورد سازمانهای تروريستی صحتب ميکرديم، اما همه ما اين بار از حماس به عنوان دشمن نام ميبرديم. اکنون فلسطينيها دولتی در دولت دارند و آنچه را که با مسؤولان فلسطينی نزديک ميکرد اين بود که ميبايست با کمک يکديگر حماسيها را نابود کنيم.» اين فرمانده نظامی اسرائيل ادامه داد: «که چگونه با همکاری مأموران امنيتی فلسطين توانستند ۲٠٠ نفر از اعضای حماس را در منطقه غرب رود اردن دستگير کنند. برای اين کار از ۱۵ نفر متخصص امور انفجاری استفاده کرده، پانزده نفر از آنان را به قتل رساندند و بقيه زندانی شدند، علت عمده موفقيت ما همکاری مأموران فلسطين بود. در ادامه ما کشف کرديم که طرفدران حماس در منطقه غرب رود اردن دارای اماکنی همچون، نانوايي، گاوداري، مزرعه کشاورزي، مطب پزشکی و چند خانه مسکونی هستند که به وسيله اين اماکن برای کارهای تروريستی خود پول تهيه ميکنند. ما توانستيم با دلايل قانونی همه را مصادره کرده و صاحبان آنها را بازداشت کنيم. اما بايد بگويم که راز اصلی موفقيت ما در سرکوبی حماس دخالت و کمک آمريکاييها بود. اين حوادث پس از شکست مرحله اول زدوخوردهای غزه انجام گرفت. در آن دوره آمريکاييها چهار گردان نيروی امنيتی را از فلسطينيها تربيت کرده بودند که دستوراتشان را مستقيماً از آمريکاييها ميگرفتند. اين تجربهای بسيار باارزش بود که آمريکا از جنگ عراق به دست آورده بود و ما نيز بسيار از اين تجربيات آمريکاييها استفاده کرديم. برای مثال آنان مکانی را مشخص ميکنند، مخالفين را در آنجا سرکوب و سپس يک نيروی قدرتمند پليس در آنجا مستقر ميکنند و اين وضع برای ساير اماکن نيز ادامه مييابد. ما از اين تجربه آمريکاييها برای سرکوب شهر جنين استفاده کرديم. اردوگاه جنين به دورش ديوار کشيده شده و شهرکنشينان يهودی هم در آنجا حضور داشتند. در جنين ابتدا شکست خورديم، اما سلام فياض رييس دولت فلسطين دستور داد دوباره حمله کنيم و اين بار موفق شديم. درباره کشتار جنين ما بسيار مورد اعتراض قرار گرفتيم، اما دستآورد بزرگی برای ما داشت، زيرا نيروهای معتدل توانستند تندروها را شکست دهند.»
ما دشمن مشترک داريم
از نظر روزنامهنگار ديگر اسرائيلی آقای آلکس فيشمان، نابود کردن حماس، موضوع اصلی همه عمليات فشرده ارتش اسرائيل و حکومت فلسطين در سالهای گذشته بوده است. هر ماه دهها عمليات مشترک به وسيله اينها انجام گرفته است. بستن سازمانهای خيريه، حمله و تفتيش مشترک به مساجد، بستن حسابهای بانکی افراد حماس و يا وابستگان آنها و غيره. اما اکنون اعمال گذشته به وسيله مأموران ژنرال دايتون انجام ميگيرد و ميتوان گفت نيروهای دايتون با کوشش فراوانی عمليات خود را به پيش ميبرند. ميتوان گفت آنها حتا بهتر از ارتش اسرائيل عمليات را به پيش ميبرند، زيرا اين کار هم از طرق مختلف انجام ميدهند و هم اينکه خشونت بيشتری به کار ميگيرند. در ادامه سياستهای مبارزه با حماس همه کسانی که از طرف حماس به شغل گمارده شده بودند از کار خود برکنار شدند. اضافه بر همه اينها چهل نفر از اعضای پارلمان که توسط مردم انتخاب شده و نمايندگان حماس به حساب ميآيند به زندان افکنده شده و تاکنون در زندان به سر ميبرند. همچنين چهارده شهردار نيز که متمايل به حماس بودند از کار برکنار شدند و به جای آنها افراد مورد اعتماد دولت فلسطين به کار پرداختند. حکومت آنها را متهم به فساد و يا استفاده از امکانات دولتی نموده و به کارشان خاتمه داد.
زمانی به روزنامهنگار اسرائيلی آقای ناحوم برنيع اجازه داده شد تا در جلسه همکاری مشترک افسران اسرائيلی و فلسطينی شرکت کند. در گذشته اين جلسات محرمانه و به دور از اطلاع رسانهها تشکيل ميگرديد. آنچه را که ناحوم برنيع در جلسه مذکور ديده و شنيده بود، بسيار شگفتانگيز بود. وی ميگفت تاکنون هيچگاه اين گونه تمايل و علاقمندی به همکاری از طرف افسران فلسطين يا اسرائيلی مشاهده نکرده است. در اين جلسه که در روستای «بيت ابل» برگزار شده بود، افرادی همچون ابوالفتح فرمانده کل سازمان اطلاعات فلسطين که فرماندهی مهم در دستگاه دولت فلسطين است، حضور داشتند. ايشان با صراحت در جمع اظهار داشت: «در ميان ما و شما دشمن وجود ندارد، هر دوی ما دشمن مشترکی به نام حماس داريم.» شخصيت امنيتی ديگر حاضر در جلسه آقای ماجد فرج مدير اطلاعات فلسطين بود که چنين گفت: «ما تصميم گرفته ايم که همه مشکلات خود را در سر اين ميز و با صراحت کامل با شما در ميان گذاريم. در اينجا جايی برای بازی و وقت گذرانی نيست، حماس دشمن ماست و ما تصميم به جنگ گرفته ايم، من باور دارم که ميان ما جايی برای بحث وجود ندارد. کسی که ميخواهد تو را به قتل برساند بايد او را بکشی. شما اسرائيليها ممکن است با آنها مذاکره کنيد، اما ما چنين کاری نخواهيم کرد.» ماجد فرج سپس چنين ادامه داد: «اين حرف را از طرف من به عنوان امانت نگه داريد. در گذشته ما جور ديگری با حماس برخورد ميکرديم، اما اکنون شما اسم هر مؤسسهای را که به حماس مربوط است در اختيار ما بگذاريد، فورا حسابش را خواهيم رسيد. شما نام ۶۴ مؤسسه مربوط به حماس را در اختيار ما قرار داديد. ۵۰ عدد آنها تاکنون نابود شده اند، بعضی نابود و بعضی را به ادارات خود ملحق کرده و اموال آنان را هم مصادره کرده ايم. اسرائيل مشخصات ۱۵۰ حساب بانکی را در اختيار سازمان امنيت فلسطين قرار داد، اما در اين رابطه ۳۰۰ حساب را تعصيل کرديم.» ماجد فرج ادامه داد: «در مواردی ملاحظاتی داريم؛ اول اينکه در گذشته ما برای ورود به هر مسجدی هزار ملاحظه داشتيم و بسيار محتاطانه عمل ميکرديم، اما امروز به هر مسجدی که لازم بدانيم وارد ميشويم. و البته اين بدين معنی نيست که شما هم ميتوانيد همين کار را به راحتی انجام دهيد. چون شما نميتوانيد، ما خود اين کار را ميکنيم. هماکنون ما به راحتی وارد دانشگاهها نيز ميشويم. حتا دانشگاه اسلامی در شهر خليل، آن هم زير سلطه ما ميباشد، ما با تمام توان کوشش خود را به کار ميگيريم، اگر ما صد درصد موفق نشويم، اما بهانه صددرصدی داريم.»
آقای رمزی بارور تحليلگر فلسطيني، توضيح ميدهد که حجم توطئه و همکاری حکومت فلسطين با مسؤولان اسرائيلی نشاندهندۀ عمل و ماهيت دولت فلسطين است: «هماکنون بيش از هر زمانی اين دولت وارد عقد قراردادهای همکاری با «شين بت» و ارتش اسرائيل گرديده و اين بخشی از فرهنگ همپيمان بودن است.» از نظر باروری در فردای امضای قرارداد «اسلو» بسياری مردان معاملهگر به لباس مردان انقلابی درآمده و در تمام جوانب زندگی جامعه فلسطين رخنه کرده اند. دايتون نيز آشکارا اظهار داشت که او با فرماندهان نظامی اسرائيل در منطقه غرب رود اردن همکاری ميکند، و اين رابطهای است که به قول يک تحليلگر اسرائيلی بسيار عالی و نمونه است.
واضح است که دايتون با کسان ديگری نيز همکاری ميکند، اگرچه آن را انکار ميکند.
براساس منابع آگاه، انتخاب و تأييد کسانی که بايد برای آموزش فرستاده شوند به وسيله سه سازمان اطلاعاتی انجام ميگيرد، نخست CIA، که داوطلبان را آزمايش ميکند. سازمان امنيت عمومی اسرائيل که نام و مشخصات افراد را تدقيق ميکند و در پايان تحقيقات اين دو سازمان آنان به مرکز آموزشی اردن فرستاده ميشوند و سازمان امنيت اردن نيز در مورد تکتک اين افراد تحقيقات به عمل ميآورد. اضافه بر همه اينها دستگاه امنيتی داخلی فلسطين نيز تحقيقات دقيق در مورد مشخصات داوطلبان به عمل ميآورد. آموزش اين افراد در اردوگاهی در نزديکی شهر عمان پايتخت اردن انجام ميگيرد. تصادفاً اينجا همان اردوگاهی است که در دوران جنگ عراق، آمريکاييها نيروهای امنيتی خود را تربيت ميکردند.
برنامه آموزشی داوطلبان به وسيله آمريکا و اسرائيل تنظيم ميگردد. با اين امتيار که اسرائيليها حق وتو دارند. در حالی که مأموران آمريکايی و اردنی مسؤوليت عملی دادن آموزش را به عهده دارند، دوره آموزش چهارده ماه به طول ميانجامد و شامل اموری از قبيل، مبارزه با اعمال خرابکارانه، استفاده درست از قدرت، رعايت حقوق بشر، محافظت از نظم و قانون و ساير آموزشهای لجستيکی است.
در گذار از مراحل فوق تنها انتخاب افراد و چگونگی آموزش آنها نيست که زير نظر متخصصان اسرائيلی است، بلکه اسلحههايی که برای فلسطينيها ارسال ميشود نيز به طور دقيق مورد آزمايش اسرائيليها قرار ميگيرد. اين عمل در آزمايشگاه اداره پليس اسرائيل انجام ميشود. در اين مرحله لايحه دقيقی تنظيم ميگردد و نوع اسلحه در صورت به کار رفتن عمليات تروريستی عليه اسرائيل مشخص ميگردد تا بدانند اسلحه مذکور از کجا و چگونه به کار گرفته شده است. غير از اسلحههايی که از طرف اردن و مصر در اختيار مأموران امنيتی قرار داده ميشود، اسرائيل نيز مسلسلهای کلاشنيکوف با ذخيره آن به اضافه نوعی اسلحه که ميتوان با آن در متفرق کردن تظاهرات استفاده کرد، در اختيار مأموران امنيتی فلسطين قرار ميدهد. اسرائيل همچنين کپسولهای گاز اشکآور و گلولههای پلاستيکی نيز در اختيار مأموران فلسطينی قرار ميدهد. يک تحليلگر اسرائيلی توضيح ميداد که: «فلسطينيها به طور عملی از اين اسلحهها عليه تظاهرکنندگان استفاده کرده اند.»
روزنامه قدس العربی چاپ لندن، ماه ژوئن سال قبل در سرمقاله خود گزارشی را به چاپ رساند که نشاندهندۀ چگونگی عملکرد مأموران امنيتی فلسطينی است که زير نظر دايتون تربيت شده اند. محتوای گزارش نشان ميدهد که مأموران فلسطينی در خدمت سربازان اسرائيلی بوده و کار آنها را راحت ميکنند. اين نيروها دست به بازداشت دو نفر ميزنند که عليه اسرائيليها دست به مقاومت مسلحانه زده بوده اند، مأموران فلسطينی پس از دستگيری اين افراد را تحويل سربازان اسرائيلی داده و پس از طی مراحلی در دادگاهی هر کدام به هفت سال زندان محکوم ميگردند. سرمقاله در پايان مينويسد مأموران فلسطين به نيابت از اسرائيليها عمل کرده و به اعمالی شنيع در حق هموطنان خود دست ميزنند.
عليرغم همه آزمايشات و تحقيقاتی که در مورد افراد و اسلحهها توسط اسرائيليها انجام ميشود، ژنرال دايتون اظهار داشت که ما مجاز نيستيم قبل از موافقت اسرائيليها، اسلحه در اختيار مأموارن امنيتی فلسطين قرار دهيم، به طوری که اخيراً اسرائيل اجازه نداد تا مأموران فلسطينی در جنگشان با حماس از اسلحه آر. پی. جی استفاده کنند. همچنين اسرائيل تصميم ميگيرد که چه زماني، کجا و در چه ساعتي، مأموران فلسطينی در شب دست به عمليات بزنند، از سوی ديگر اين مأموران وظيفه دارند از هر عمل مشکوکی گزارش تهيه کرده و در اختيار مأموران اسرائيلی قرار دهند. گزارشها و موفقيتها و دستآوردهای اين مأموران در دفتر روزانه ارتش اسرائيلی به ثبت ميرسد. اسرائيليها توافق کرده اند که اگر خواستند به عملياتی دست بزنند، فلسطينيها را در جريان قرار دهند، اما کنترل و نظارت بر کل عملياتی که فلسطينيها بخواهند انجام دهند به عهده اسرائيليها است و آنان بدون موافقت مأموران امنيتی اسرائيل مجاز نيستند به عملی مبادرت ورزند.
در ماه مارس سال ۲٠٠۹ ژنرال دايتون در «انستيتوی واشنگتن برای سياستگذاريهای خاور دور» به سخنرانی و گفتوگو پرداخته و در مورد طبيعت و جزييات کار خود برای حاضران توضيحاتی داد. او از علاقمندی مأموران امنيتی فلسطينی نسبت به کار خود، در زمينه فنون مبارزه، تشکيلات خود و اينکه اين نسل تازه فلسطينيها چه نتايج بسيار باارزشی به دست آورده اند، برای حاضران به تفصيل سخن گفت و اينکه چگونه کارهای وی مورد توجه مؤسسات نظامی ارتش اسرائيل قرار گرفته است. آلکس فيشمان خبرنگار اسرائيلی توضيح ميدهد که: «چگونه جمع يهوديان حاضر در آن جلسه با کف زدنهای ممتد و با حرارت فراوان از سخنان ژنرال پشتيبانی و اظهار شادمانی کردند. ژنرال به اين هم بسنده نکرده و توضيح داد که چگونه آمريکا فلسطينيهای تازهای خلق ميکند که از تجربه و نظم و ترتيب بسيار کافی برخوردارند و اين بيشتر يهوديان حاضر را دچار هيجان نمود.»
گرگان و گوسفندان در کنار يکديگر زندگی ميکنند
اما دايتون به حاضران چنين هشدار داد: «فلسطينيانی که امروز تحت نام نيروهای امنيتی به ما ميپيوندند، اين اميد را دارند که سرانجام اين دوره به تشکيل دولت مستقل فلسطينی منجر خواهد شد.» در ادامه دايتون تأکيد کرد که: «اگر اينان به اين نتيجه برسند که چنين دولتی به وجود نخواهد آمد و فلسطين مستقل تشکيل نخواهد گرديد، آنگاه همه چيز متلاشی خواهد شد و آنان به انقلاب دست زده و اسلحههای خود را به سوی اسرائيليها برخواهند گردانيد.»
عليرغم اينکه دايتون از کلماتی مانند دولت و ايجاد تشکيل دولت و... سخن به ميان ميآورد، اما انستيتوی واشنگتن باور دارد که دادن آموزش به رهبران نيروهای امنيتی فلسطين، اين روحيه را در آنها به وجود خواهد آورد که آنان در حال وارد شدن به يک جامعه جهانی هستند. در حالی که آنچه که ژنرال دايتون انجام ميدهد، هدفش اين است که پس از خروج ارتش آمريکا در دو سال آينده امنيت اسرائيل حفظ شود، کوششهای دايتون تنها به شکل غيرمستقيم به فلسطينيها کمک خواهد کرد. اما کل برنامه دايتون بخشی از پروژه بسيار گستردهتری است که آمريکا برای کل خاورميانه دارد. وقتی دايتون از متلاشی شدن برنامه آنها و شوريدنشان صحبت ميکند، اين منظور را دارد که کل برنامه آمريکا در خاورميانه با شکست روبهرو خواهد شد.
آلکس فيشمان عقيده دارد: «منظومههای متعددی که آمريکا در خاورميانه به وجود آورده است، اين منظور را دنبال ميکند که شرايط را برای دو سال آينده فراهم سازد تا بتواند به راحتی و بدون مشکلات نيروهايش را از عراق خارج کند. اين سياست آمريکا در عين حال هدفش حمايت از منافع کشورهای معتدل عرب و اسرائيل در منطقه خاورميانه است تا آنها بتوانند در مقابل اصولگرايان اسلامی مقاومت کنند. اگر اسرائيل نقش خود را به درستی با آمريکا هماهنگ نکند نتيجهاش اين خواهد بود که با تمام مصالح و منافع آمريکا در خاورميانه به مقابله برخاسته است.»
ارتقا دادن موقعيت ژنرال دايتون به معاونت جورج ميشل، فرستاده آمريکا به خاورميانه بر اين اساس انجام گرفته است. دايتون از اين پس همراه با ميشل مسؤوليت امور امنيتی کل منطقه خاورميانه را به عهده خواهد داشت. از اين پس جورج ميشل همراه با ژنرال دايتون وظيفه دارند تا امور منطقه را آنچنان تنظيم کنند تا در طی دو سال آينده زمينه آنچنان فراهم گردد که نيروهای آمريکا بر طبق برنامه از پيش تنظيم شده به راحتی از عراق خارج شوند.
ژنرال جيم جونز، مستشار اوباما در امور امنيت ملی آمريکا و شخصيتی مهم و اساسی در عرصه گسترده سياستگذاريهای استراتژيک است. يک سال پيش، وی طی گزارشی کامل، نيازمنديهای امنيتی اسرائيل را در مقابله با دو تهديد، يعنی ايران و فلسطين، پس از خروج سربازان آمريکايی از عراق، شرح داد. هدف از تنظيم اين گزارش، چگونگی تضمين امنيت اسرائيل در صورت متلاشی شدن اوضاع در عراق و اينکه از آن پس اين کشور تبديل به دشمن و يا بر ضد اسرائيل نشود. اين گزارش به طور رسمی در ماه ژوئن امسال به وزارت خارجه آمريکا ارايه شد. سپس به کاخ سفيد آورده شد، آن را تفکيک کرده و چند هفته بر روی آن مطالعه و تحقيق به عمل آمد. همچنين در مورد کموکيف اين گزارش با وزرای خارجه کشورهای فرانسه، مصر، انگلستان و اردن بحث و مشاوره به عمل آمد. آلکس فيشمان طی مقالهای که در مطبوعات اسرائيل به تاريخ ۲۴ ژوئن امسال به چاپ رسيد، چنين نوشت: «اخيراً گروهی از مسؤولان اسرائيلی و فلسطيني، با يکی از اعضای تيم دايتون مذاکراتی به عمل آورده تا براساس اتفاقيه ژنو، پيشنويسی را تهيه نمايند. اين پيشنويس قرار است در باره رابطه دولت و دولت آينده مواردی را تنظيم نمايد.» آلکس فيشمان در اينجا چنين اضافه ميکند: «اين مسيری است که قرار است گرگ و ميش در کنار يکديگر زندگی کنند.» اين تنها وثيقه امنيتی است که فلسطينيها بر روی آن توافق کرده اند، در عين حال گفته شده که اوباما، در اين وثيقه ترتيباتی داده تا به مدت دو سال از تاريخ امضای آن، ساير توافقات براساس آن انجام گيرد و بيشتر به يک برنامه واقعی و عملی نزديک است. توافقات اصلی و مهم در وثيقه مذکور به قرار زير است: عدم نظامی شدن فلسطينيها، مشخص نمودن دقيق نوع اسلحههايی که فلسطينيها ميتوانند حمل کنند و انواعی که حق حمل آن را ندارند، وجود نيرويی ثالث و ميانجی تا برنامه تنظيم شده را کنترل نمايد، مسلح بودن و بقاء ارتش اسرائيل د ر منطقه وادی اردن، بنا به عوامل سياسي، سايکولوژيکی و يا مربوط به روابط عمومی و همچنين برای نيازمنديهای عمليات واقعي، مسلح بودن نيروهای چندمليتی ميانجی در طول مرز وادی اردن، انتشار نيروی مشابه ديگری در گذرگاه، فيلادلفيا، در منطقه غزه، ايجاد سيستمهای هشداردهنده و پيشگيرانه در درون مرزهای دولت فلسطينی غيرنظامی.
در اين پيش نويس ذکر شده که نيروی هوايی اسرائيل ميتواند مانورهای هوايی خود را بر بالای آسمان غرب رود اردن، انجام دهد. همچنين ارتش اسرائيل بايد برمعابر و گذرگاههای مرزی ميان دولت فلسطين، مصر و اردن کنترل داشته باشد. زمان به اجرا در آوردن مواد ذکرشده در وثيقه بايد به مدت ۳۰ ماه از تاريخ شروع آن باشد.
صلح آمريکايی با هياهوی هوليودی
آقای ناحوم برنيع، رزنامهنگار اسرائيلی چنين ميگويد: «در اين داستان بسيار زيبا، نقطه دردناکی وجود دارد.» وی از قول يک فرمانده نظامی اسرائيل، که درگذشته نيز از قول وی عباراتی مطرح کرده، چنين مينويسد: «همه دستآوردهای کنونی بسيار شکننده است و احتمال دارد همه چيز برعکس شود. بدون پذيرش عمليات صلح واقعي، هيچچيز ادامه پيدا نخواهد کرد و ارتش اسرائيل اين را به خوبی ميداند.» عليرغم هشداری که دايتون در انيستيتوی واشنگتن به حاضران داد، همچنان کوشش ميشود تا دولتی فلسطينی و بيسلاح به وجود آيد. وگرنه اين چگونه دولت و حکومتی است که اسرائيل قادر است، آب و برق، گاز، و نفت آنان راقطع کند. حتا اسرائيل اين توانايی را دارد تا معين کند، چه مقدار واحدهای کالری برای ادامۀ زندگی ساکنان فلسطين به اين دولت وارد شود و همه اينها در حالی است که مرزهای دولت تازه تأسيس در کنترل نظاميان اسرائيل است.
گاهی گفته ميشود که شخصيتهايی با ديدگاههای سياسی راست، انديشههای خود را بسيار روشن بيان ميکنند. کاری که عوزی آراد، مشاور نتانياهو، در امور امنيت ملی و يکی از مردان قدرتمند سياستگذار در اسرائيل، انجام داد. هنگامی که روزنامهنگار اسرائيلی به نام آفی شافيت، از وی سؤال کرد که آيا دولت مستقل فلسطين تحت حکومت شما و آقای نخستوزير تشکيل خواهد شد يا نه، وی بسيار صريح چنين پاسخ داد: «اين موضوع همانند داستانی با اختلافات گوناگون است. من درميان فلسطينيها کسی را نميبينم که به سوی اين راه گام گذاشته و اسرائيل را به رسميت بشناسد و در صلح و سازش با ما زندگی کند. من حتا يک رهبری و نظامی منسجم نيز در ميان اينان سراغ ندارم. آنها گروههای پراکنده و نامنظمی بيش نيستند، ولی اين احتمال وجود دارد که شخصی پيدا شود و مدعی شود که ميتواند حوادث را مهندسی کند. من به عمق مسايل فکر نميکنم، تنها ميخواهم حادثهای اتفاق بيافتد. پس از چند سالی از حادثه آناپوليس، عمليات جداسازی نيروها و آتشبازيهای چندی که انجام گرفت، ممکن است به طور غيرمترقبهای در سال ۲٠۱۵، دولتی فلسطينی پيدا شود که با برپايی جشنها و راهپيماييها به چاپ تمبر بپردازد. احتمالاً اتفاق خواهد افتاد. آری در آن زمان دولت فلسطين به ظهور خواهدرسيد.» آفی شافيت در پايان سخنان آقای عوزی آراد، ادامه ميدهد که اين دولت چيزی نخواهد بود مگر «يک حادثه آمريکايی با هلهلههای هوليوودی».
فلسطينيهای جديد تنها نيروهای امنيتی نيستند، آنان طبقات سياسی فلسطينيهايی را نمايندگی ميکنند که در اصل معاملهگرند، ولی به لباس مردان انقلابی درآمده اند و در ميانشان شخص «خرابکاری همچون ياسر عرفات وجود ندارد تا آنان را تبديل به مردانی فعال و انقلابی نمايد.» (از اظهارات يک تحليلگر اسرائيلی) اما در اين فعل و انفعالات و احتجاجات خطای بزرگی وجود دارد که کمتر بدان اشاره ميشود و اين موضوع بسيار مهم است، آن هم امنيت اسرائيل است که امنيت اسرائيل نيز خود موضوع گستردهای است که به کل منطقه پس از خروج سربازان آمريکايی از عراق بستگی دارد. اما آنچه که ابومازن و اطرافيان تبهکارش به آن دست ميزنند چيزی نيست مگر کوششهايی در جهت متلاشی کردن هرگونه مقاومت در برابر برنامه خاورميانهای آمريکا. در نتيجه ميتوان گفت که کوششهای ژنرال دايتون در ماهيت خود چيزی نيست به جز مبارزه با هر کوششی که بخواهد در جهت حل سياسی مسأله فلسطين گام بردارد و اينکه در نهايت چيزی به نام دولت فلسطين تشکيل نگردد.
هماکنون بسياری از فلسطينيها به اين موضوع پی برده اند. يک نويسنده آمريکايی در اين زمينه مينويسد، اروپاييها چندی است درهای خود را به روی دايتون گشوده و از نظر مالی به او کمک ميکنند. اما بايد گفت که اين کمکها و همه اين پروژهها به تشکيل دولت مستقل فلسطين منجر نخواهد شد. هدف اصلی دايتون اينست که در برابر نظرگاه سازمان حماس سدی ايجاد کند. اخيراً خالد مشعل در مصاحبهای نظرات خود را به وضوع اعلام داشت. وی چنين گفت: «مشکل فلسطين در تشکيل دولت خودمختار نيست. در دولت، پرچم و سرود ملی هم نيست. در تربيب نيروهای امنيتی و يا پرداخت کمکهای مالی از طرف کشورها هم نيست. مشکل اصلی فلسطين، مسأله وطن، هويت، آزادی و تاريخ، حاکميت ملي، قدس و بازگشت پناهندگان و آوارگان فلسطينی به سرزمينشان است. سرزمين ما، برای ما بسيار بيشتر از دولت اهميت دارد، آزادی پيش از سرزمين به دست ميآيد.»
بعضی از اسرائيليها به اين موضوع پی برده اند که بنايی که توسط عباس/ فياض ساخته شده بسيار متزلزل است و پيشبينی ميکنند که اين بنا در هم خواهد ريخت. به همين دليل آنها پيشنهاد کرده اند که برای حل مشکل بايد با حماس به گفتوگو پرداخت. يکی از رؤسای سابق موساد و مستشار امنيتی آقای افرايم هليفی چنين اظهار داشت: «نه اوباما و نه نتانياهو، امکان ندارد بتوانند بر اساس سرمايهگذاری روی "فلسطينيهای جديد"، سياست واقعبينانهای را اتخاذ کنند. آنها همچنين نميتوانند از مذاکره با فلسطينيهای جديدی که در فلسطين متولد شده اند (يعنی حماس) سر باز زده و به نتيجهای برسند. آيا اين موضوع ارزش آن را ندارد که در بارهاش مطالعه و تحقيق نمود؟»
اعيان و امپراطوري نوپا
نوشته Serge HALIMI
سيل افشاگري اينروزها در فرانسه حيرت همگان را بر انگيخته است. ..ظاهرا سياستمداران اين کشورهمواره – و از صميم قلب- با زنان و مردان محافل مالي نشست و بر خاست داشته اند. اينان هزينه احزاب و مبارزات انتخاباتي آنان را تأ مين کرده و گويا در مقابل نرخ مالياتي شان کاهشي چشم گير يافته است. و بازحيرت آورتر آنکه : کاهش ميزان ماليات در آمدها ي هنگفت ( چيزي در حدود ١٠٠ ميليارد يورو در ده سال گذشته) ظاهرا مستقيم به جيب … درآمدهاي هنگفت رفته است. ثروت هايي که از سال ٢٠٠٦ با يک « سپر» مالياتي برازنده ايشان ،حمايت مي شوند. و سرانجام، دولتمردان ( و اهل بيتشان)، سخت نگران ازآنکه قانون جديد دامنگيرشان شود، بيشترمي کوشند تا خودرا در شرکت هاي خصوصي جا کنند تا در سنديکا ها.
بدين ترتيب، « ماجراي بتان کور» آشکار را، آشکار تر ساخته است (١) . کجا بودند اين خبرنگاران پژوهشگروعلماي متقي، هنگامي که خانم فلورانس ورث، که قبلا- بي سرو صدا- به رتق و فتق اموال خانم بتان کور، دومين ثروت فرانسه اشتغال داشت، به عضويت در هيئت مديره شرکت هرمس منصوب شد. اريک ورث در اين رابطه گفته بود: « من خود وزير برابري زن و مرد هستم، حق نداشتم مانع رشد حرفه اي همسرم ، [...] به موازات رشد حرفه اي خودم، شوم ». البته کسي اورا به ممانعت از شکوفايي حرفه اي همسرش متهم نکرد، اما هيچ کس نيز ازچنين « مقايسه» اي ميان شغل مباشر سرمايه داربزرگ و در پي نيل به « کمال مطلوب مالياتي» در جزاير سشل، و شغل وزير کار خواهان کاهش حقوق بازنشستگي کارگران، متحير نشد. اين مسائل اما، قبل از « ماجراي بتان کور» بود. رابطه ميان پول و حاکميت با امروز فرقي نداشت. اما، در آن زمان ، همه چيزبر وفق مراد بود…
از سجاياي آموزشي اين « رسوايي» اما غافل نشويم: وزيرکار جواني که در رهگذرسفر رسمي اش به لندن از مباشرين سوداگران بازار مالي لندن التماس مي کند تا در گروهک وي به نام « اکسيژن نو» سرمايه گذاري کنند؛ نرخ مالياتي ميان ١% و ٦% در سال براي خانم بتان کور(٢) (کارآيي سپر مالياتي …)؛ ستاره خبرنگار کانال يک تلويزيون فرانسه که موفق ميشود با ارباب شرکت اورآل مصاحبه کند تحت اين عنوان که: « من با او و شوهرش درمحافل شام در منزل دوستان مشترکمان آشنا شده بودم. گاهي هم پيش مي آمد که در نمايشگاه ها باهم برخورد کنيم.»
اما اين رسوايي لجام گسيخته اگر بخواهد به « گردن بند ملکه» * اليگارشي جديد فرانسه بدل شود، لا اقل بايد به انتصابات گرم ونرم کارمندان عالي رتبه سابق دولت درشرکت هاي خصوصي پايان دهد و« هم پيالگي» خبرنگاراني که اين چنين تباني خود با محافل مالي رابه رسميت مي شناسند نيز از ياد نرود. جنجال هاي ماه گذشته بي ثمر خواهد بود اگر اميد پاکسازي جو امپراطوري نوپا، يک برادر دوقولوي نيکلا سارکوزي را به مسند کاخ اليزه بنشاند. کسي مانند مدير کل کنوني صندوق بين المللي پول (٣). بدينسان ثروت هاي بزرگ پيروزي يک سوسياليست محافل مالي را در کافه فوکتز** ديگري جشن خواهند گرفت. وروز از نو روزي از نو…
١- ر.ک. مقاله هشت صفحه اي در باب « پول و سياست» ، ژوئن ٢٠١٠ .
٢- به قول توماس پيکتي « آيا ليليان بتانکور ماليات مي پردازد؟ ، ليبراسيون، ١٣ ژوئيه ٢٠١٠ .
٣- اوليويه توسکر، « چپ، ولي نزديک به محافل مالي»، لوموند ديپلوماتيک، دسامبر ٢٠٠٣ .
* ماجراي « گردن بند ملکه» ماري آنتوانت ، اوت ١٧٨٥، که به سمبل فساد و آغاز زوال رژيم سلطنتي فرانسه بدل شد.
** کافه رستوران شيکي در خيابان شانزليزه که نيکولا سارکوزي پيروزي انتخاباتي خود را در آن جشن گرفت