هرچه در نگاه نخست خندهدار است، با گذشت دقايقي گريهدارتر ميشود. ١١ مرد كامل، پير و جوان، رديف ايستادهاند و هندوانه دست به دست ميكنند؛ تقريبا سكوت است و صداي موجها تنها سر و صداي اسكله. صورتهاشان خيس آب است. تنشان هم. اينجا «بوالخير» در تنگستان است؛ بندر بوالخير. دماي هوا ٤٩ درجه؛ رطوبت هوا حدود ٧٠ درصد. اين مردان ١٠ تُن هندوانه را دست به دست ميكنند و در لَنج بار ميزنند تا به «قطر» صادر شود. «اين روش صادرات كالاي ايران به كشورهاي عربي است».
نقطه پاياني
اين نقطه پايان سفر است. شوكه و ميخكوب به اين صحنه نگاه ميكنم؛ ١١ مرد در گرماي طاقتفرساي بوشهر ايستادهاند و تقريبا در هر دقيقه يك هندوانه را از كاميون وارد لَنج ميكنند. ٤٠ سال است كه ايران به كشورهاي عربي هندوانه و ميوه صادر ميكند و هنوز نتوانسته روشي مكانيزه يا حداقل امروزيتر براي بستهبندي و بارگيري محصولات خود پيدا كند.
به تركيه فكر ميكنم؛ نه مرز زميني با قطر دارد و نه مرز دريايي اما بيشتر بازار شكوفاي اين روزهاي قطر را به چنگ آورده است. ايرانيهاي صادركننده اما درگير مسائل ابتدايي صادراتاند. همه عوامل صادرات، از كارگر و صاحبلَنج گرفته تا راننده كاميون و نمايندههاي گمرك و سازمان بنادر و تجار، درگير «دستشويي»اند. جايي براي قضاي حاجت ندارند! يك سوله خشك و خالي براي خنكشدن ندارند. از شدت گرما و سختي حتي حرف هم نميزنند. اين وضع صادرات و صادركنندههاي ايراني است. گذشته از بحث كيفيت توليد در كشور و شيوههاي نگهداشتن مقاصد صادراتي كه در ادامه همين گزارش به آن پرداخته خواهد شد.
از مجموع ١١ بندري كه در بوشهر كار صادرات به كشورهاي عربي را انجام ميدهند، دو بندر دَيّر و بوالخير نزدیک ترین بنادر به قطر هستند و پس از اتفاقات اخیر كالای بیشتری به این کشور ميفرستند.
خبرنگار ما به «بوالخير» رفته است. اگر حدود ٤٥ دقيقه در جاده ساحلي، به جنوب شرقي شهر بوشهر برانيد به بندر بوالخير ميرسيد. اين بندر بيش از يك قرن و نيم است كه دروازه ورود و صدور كالا به ايران است. حالا آن روزها گذشته كه «رئیس غلامعلی خلیلی»، تاجر مشهور اسلحه ايران اين بندر را در قرق داشته است. حالا بوالخير جايي است كه در آن لَنجهايي كه به «پاكستاني» مشهورند پهلو گرفتهاند. كاميونهايي از شيراز و گچساران و كازرون و خيلي شهرهاي ديگر هندوانه، سيبزميني، كلم، خربزه، گوجه و كاهو ميآورند تا به قطر بفرستند.
قطريها ساكت شدهاند!
پس از بيش از ١٥٠ سال وضعيت اين بندر ناگوار و اسفناك است؛ خيس از گرما و رطوبت هوا به اين مردان نگاه ميكنم: شايد حق تركيه است كه از ما پيش باشد. به مردي كه با لهجه بوشهري زير لب آواز ميخواند نزديك ميشوم؛ «..سي بوشر هيشكي دلش/ مثه مو غمگين نبيده/ دل هيشكي مثه مو/ يه كاسه خين نبيده...»
ميپرسم: «چه مدت است كه اينگونه صادرات ميكنيد؟»
-چهار پنج سالي ميشه. ولي فصل خاصي داره. از بعد عيد شروع ميكنيم و تا برج ٩ ادامه ميديم.
از بعد از اينكه كشورهاي عربي قطر را تحريم كردند صادرات شما تغيير كرده؟
بله خيلي. در همين سال جديد هر هفته فقط يه لنجي ميفرستاديم ولي الان روزانه چهار پنج تا ميفرستيم.
و در هر لنج چقدر كالا جا ميشه؟
بستگي به تناژ لنج داره. ايني كه شما الان روش واسادي ١٠٠ تن داره. او لنج بغلي ٨٠ تن و كناريش ٧٠ تن داره. لنج قبلي هم كه جدا شد، ١٣٠ تني بود. ديگه كف كفش ٧٠ تُنيِ.
شما چه كالاهايي ميفرستين؟
سيبزميني، پياز، هندونه بيشتر، كدو، كلم، گوجه هم اين اواخر ميفرستيم.
چند ساعت طول ميكشه كه لنج ازاينجا برسه قطر؟
تا قطر... ١٤٠ مايلِ دریایی . ما حدود ٢٣ ، چهار ساعت طول ميكشه تا برسيم؛ اما ١٨ ساعت كفشه. هر ساعتي هفت، هشت مايل را ميره لنج.
چقدر به اين كارگرا پول ميدين؟
الان اين ١٠٠ تن رو كه تخليه كنن نهايت ميشه نفري ٦٠، ٧٠ تومن. پنج، شيش ساعت هم طول ميكشه. ١٠ تا ماشين ميان كه ميشه ١٠٠ تن بار. ما هم ماشيني حساب ميكنيم. ماشيني ١٥٠ هزار تومن. ١٠ تا بشه ميشه يك ميليون و ٥٠٠. اينها هم كه ميبينين، روزمزدن.
از بعد اينكه كشورهاي عربي قطر را تحريم كردند اوضاع شما چه تغييري كرد؟
ما قبلا اول ميرفتيم قطر بارمون رو خالي ميكرديم؛ بعد ميرفتيم دوبي بار ميزديم و برميگشتيم؛ اما الان دوبي قبول نميكنه ما از قطر بريم. برميگرديم ايران و بعد از ايران ميريم دوبي جنس مياريم.
اين رفت و برگشت چقدر براي شما هزينه اضافه داره؟
به جز استهلاك و پول كارگر و ناخدا و آشپز، حدود ١٢ تا ١٥ ميليون. اما خب الان وضع قطر خيلي بد شده است. مواد غذايي كه شيوخ ميدادن براي قطر ديگه نميدن. ديگه هواپيما و لنج همه غذاي ايران ميبرند براشون. اينا قبلا خيلي ما رو اذيت ميكردن. همين قطريها. قبلا هفتهاي يه بار هم كه جنس ميبرديم، يا تحويل نميگرفتند؛ يا ميگفتند اداره بهداشت قطر گفته كه ميوهها و هندونههاي ايران شيمياييه. مجبور ميشديم بارمون رو بريزيم تو دريا. همش ضرر ميداديم اما الان صداشون افتاده. ديگه هرچي هم كه ببريم ميگيرند و صداشونم در نمياد. الان بيشتر از يك هفته است كه روزي پنج، شش تا لنج از اينجا به قطر جنس ميبرن. هر كدوم ١٢٠ تن هستن؛ ميشه حدود ٦٠٠ تن روزي.
ميزان صادرات مواد غذايي از بنادر به قطر
از مرد دور ميشوم. صداي گفتوگوي چند مرد ديگر را با هم ميشنوم؛ «هرچی میوه میفرستیم اونا میدن گاو و گوسفندهاشون». نزديك ميشوم: «خب براي ما چه فرقي ميكنه كه اونا با كالاهاي ما چه ميكنن؟ مهم اينه كه پولش رو بگيريم ديگه». يكي از مردها ميگويد: فرقش اينه كه اگه كالاي خوب بديم بهشون پسفردا واسه جام جهاني هم از ما كالا ميگيرن. فرقش اينه كه اگه كالاي خوب بديم ميشن مشتری ثابت ما. نه اينكه اگه بحرانشون تموم شد، باز ايران رو ول كنن و برن سراغ عربا.
از محوطه دور ميشوم. اين سفر تمام شده است. پيش از آنكه به بوالخير بيايم از كارشناسان اداره کل بنادر و دریانوردی استان بوشهر، آمار دقيق صادرات ايران در روز به قطر را پرسيده بودم. آماري كه همان لحظه پيشروي خودم بهروز هم شد. از بندر دَيِّر كه بين سه تا چهار ساعت با بوشهر فاصله دارد، روزي ٣٠٠ تا ٣٥٠ تُن محصول، يعني سه شناور (لنج چوبي) به قطر ميرود. از بندر بوالخير هم ٧٠٠ تا ٨٠٠ تن كه حدود شش شناور ميشود، به قطر ميرود؛ اين ارقام يعني در روز حدود هزارو ٢٠٠ تن مواد غذايي شامل ميوه، ترهبار و سبزيجات از ايران به قطر ميرود.
خاك ايران در قطر؟
یک منبع آگاه توضیح داده بود كه از جزيره نگين محصولات معدني ايران به قطر ارسال نميشود. پيش از رفتن به سازمان بنادر، با بوشهريها درباره محصولاتي كه از بوشهر به قطر ميرود، صحبت كردهام. بيشتر آنها خبري را دادند كه پيشتر «تسنيم» و رسانههاي مشابه آن، منتشرش كرده بودند. از نگين خاك ميفرستند، قطر. خاك حاصلخيز ايران و بوشهر را به قطر ميفرستند.
در بالاترين نقطه سازمان بنادر اما اتاقي دوار وجود دارد كه به آن برج نگهباني گفته ميشود. جزيره مصنوعي نگين، از اين برج آشكارا ديده ميشود. حتي حركت ماشينها براي جادهكشي روي آن واضح است. هنوز اسكلههاي آن آماده بهرهبرداري نيستند؛ اما روشن است كه كمك خوبي براي بندر بوشهر خواهد بود. همين وضوح نشان ميدهد كه اگر قاچاقي بخواهد انجام شود، از برج نگهباني و حتي از ساحل بهآساني ديده ميشود؛ بنابراين فرضيه قاچاق يا حتي صادرات خاك از اين جزيره به قطر يا ديگر كشورهاي عربي به كل منتفي است.
لايروبيهاي انجامشده از ساحل بوشهر از سال ١٣٣٠ به بعد در دريا به فضاي دورتري در دريا ريخته شده است و در گذر زمان اين جزيره مصنوعي را ايجاد كرده است.
ايران از فرصت قطر بهره ميبرد؟
همه آنچه در بوشهر ديده شد، نشان داد كه به شكلي اسفناك، ابتدايي و ساده با مسئله صادرات كالا به قطر برخورد ميشود. به گواه تاريخ و گمانههاي كارشناسي، موضوع صادرات، كيفيت محصولات، برندسازي و... مسائلي بسيار پيچيده و درهمتنيده است كه نميتوان آن را به يك نهاد يا سازمان خاص نسبت داد.
بررسي اين موضوع در حوصله اين گزارش نيست؛ اما پس از فروپاشي شوروي، زمان سقوط صدام حسين در عراق، زمان درگيريهاي ارمنستان و جمهوری آذربايجان و جنگ طولانيمدت در افغانستان، همه و همه حكايت از اين دارد كه ايران همواره فرصت اين را داشته كه از بازار كشورهاي همسايه به بهترين شكل ممكن بهره ببرد؛ اما هرگز اين اتفاق رخ نداده است.
اكنون هم به روال سابق ايران از فرصت پيشآمده بهره نميبرد تا ميدان براي رقبايش باز باشد. واقعيت اين است كه ايرانيها اين بازارها را بهخوبي فتح ميكنند و به شكلي احساسي و هيجاني واكنشهاي لحظهاي نشان ميدهند؛ اما پسازآن به دليل نداشتن ديد بلندمدت و اصلاحنشدن همه مواردي كه به آن اشاره شد، رقبا بهآساني بازار را از ايران ميربايند.
نقطه پاياني
اين نقطه پايان سفر است. شوكه و ميخكوب به اين صحنه نگاه ميكنم؛ ١١ مرد در گرماي طاقتفرساي بوشهر ايستادهاند و تقريبا در هر دقيقه يك هندوانه را از كاميون وارد لَنج ميكنند. ٤٠ سال است كه ايران به كشورهاي عربي هندوانه و ميوه صادر ميكند و هنوز نتوانسته روشي مكانيزه يا حداقل امروزيتر براي بستهبندي و بارگيري محصولات خود پيدا كند.
به تركيه فكر ميكنم؛ نه مرز زميني با قطر دارد و نه مرز دريايي اما بيشتر بازار شكوفاي اين روزهاي قطر را به چنگ آورده است. ايرانيهاي صادركننده اما درگير مسائل ابتدايي صادراتاند. همه عوامل صادرات، از كارگر و صاحبلَنج گرفته تا راننده كاميون و نمايندههاي گمرك و سازمان بنادر و تجار، درگير «دستشويي»اند. جايي براي قضاي حاجت ندارند! يك سوله خشك و خالي براي خنكشدن ندارند. از شدت گرما و سختي حتي حرف هم نميزنند. اين وضع صادرات و صادركنندههاي ايراني است. گذشته از بحث كيفيت توليد در كشور و شيوههاي نگهداشتن مقاصد صادراتي كه در ادامه همين گزارش به آن پرداخته خواهد شد.
از مجموع ١١ بندري كه در بوشهر كار صادرات به كشورهاي عربي را انجام ميدهند، دو بندر دَيّر و بوالخير نزدیک ترین بنادر به قطر هستند و پس از اتفاقات اخیر كالای بیشتری به این کشور ميفرستند.
خبرنگار ما به «بوالخير» رفته است. اگر حدود ٤٥ دقيقه در جاده ساحلي، به جنوب شرقي شهر بوشهر برانيد به بندر بوالخير ميرسيد. اين بندر بيش از يك قرن و نيم است كه دروازه ورود و صدور كالا به ايران است. حالا آن روزها گذشته كه «رئیس غلامعلی خلیلی»، تاجر مشهور اسلحه ايران اين بندر را در قرق داشته است. حالا بوالخير جايي است كه در آن لَنجهايي كه به «پاكستاني» مشهورند پهلو گرفتهاند. كاميونهايي از شيراز و گچساران و كازرون و خيلي شهرهاي ديگر هندوانه، سيبزميني، كلم، خربزه، گوجه و كاهو ميآورند تا به قطر بفرستند.
قطريها ساكت شدهاند!
پس از بيش از ١٥٠ سال وضعيت اين بندر ناگوار و اسفناك است؛ خيس از گرما و رطوبت هوا به اين مردان نگاه ميكنم: شايد حق تركيه است كه از ما پيش باشد. به مردي كه با لهجه بوشهري زير لب آواز ميخواند نزديك ميشوم؛ «..سي بوشر هيشكي دلش/ مثه مو غمگين نبيده/ دل هيشكي مثه مو/ يه كاسه خين نبيده...»
ميپرسم: «چه مدت است كه اينگونه صادرات ميكنيد؟»
-چهار پنج سالي ميشه. ولي فصل خاصي داره. از بعد عيد شروع ميكنيم و تا برج ٩ ادامه ميديم.
از بعد از اينكه كشورهاي عربي قطر را تحريم كردند صادرات شما تغيير كرده؟
بله خيلي. در همين سال جديد هر هفته فقط يه لنجي ميفرستاديم ولي الان روزانه چهار پنج تا ميفرستيم.
و در هر لنج چقدر كالا جا ميشه؟
بستگي به تناژ لنج داره. ايني كه شما الان روش واسادي ١٠٠ تن داره. او لنج بغلي ٨٠ تن و كناريش ٧٠ تن داره. لنج قبلي هم كه جدا شد، ١٣٠ تني بود. ديگه كف كفش ٧٠ تُنيِ.
شما چه كالاهايي ميفرستين؟
سيبزميني، پياز، هندونه بيشتر، كدو، كلم، گوجه هم اين اواخر ميفرستيم.
چند ساعت طول ميكشه كه لنج ازاينجا برسه قطر؟
تا قطر... ١٤٠ مايلِ دریایی . ما حدود ٢٣ ، چهار ساعت طول ميكشه تا برسيم؛ اما ١٨ ساعت كفشه. هر ساعتي هفت، هشت مايل را ميره لنج.
چقدر به اين كارگرا پول ميدين؟
الان اين ١٠٠ تن رو كه تخليه كنن نهايت ميشه نفري ٦٠، ٧٠ تومن. پنج، شيش ساعت هم طول ميكشه. ١٠ تا ماشين ميان كه ميشه ١٠٠ تن بار. ما هم ماشيني حساب ميكنيم. ماشيني ١٥٠ هزار تومن. ١٠ تا بشه ميشه يك ميليون و ٥٠٠. اينها هم كه ميبينين، روزمزدن.
از بعد اينكه كشورهاي عربي قطر را تحريم كردند اوضاع شما چه تغييري كرد؟
ما قبلا اول ميرفتيم قطر بارمون رو خالي ميكرديم؛ بعد ميرفتيم دوبي بار ميزديم و برميگشتيم؛ اما الان دوبي قبول نميكنه ما از قطر بريم. برميگرديم ايران و بعد از ايران ميريم دوبي جنس مياريم.
اين رفت و برگشت چقدر براي شما هزينه اضافه داره؟
به جز استهلاك و پول كارگر و ناخدا و آشپز، حدود ١٢ تا ١٥ ميليون. اما خب الان وضع قطر خيلي بد شده است. مواد غذايي كه شيوخ ميدادن براي قطر ديگه نميدن. ديگه هواپيما و لنج همه غذاي ايران ميبرند براشون. اينا قبلا خيلي ما رو اذيت ميكردن. همين قطريها. قبلا هفتهاي يه بار هم كه جنس ميبرديم، يا تحويل نميگرفتند؛ يا ميگفتند اداره بهداشت قطر گفته كه ميوهها و هندونههاي ايران شيمياييه. مجبور ميشديم بارمون رو بريزيم تو دريا. همش ضرر ميداديم اما الان صداشون افتاده. ديگه هرچي هم كه ببريم ميگيرند و صداشونم در نمياد. الان بيشتر از يك هفته است كه روزي پنج، شش تا لنج از اينجا به قطر جنس ميبرن. هر كدوم ١٢٠ تن هستن؛ ميشه حدود ٦٠٠ تن روزي.
ميزان صادرات مواد غذايي از بنادر به قطر
از مرد دور ميشوم. صداي گفتوگوي چند مرد ديگر را با هم ميشنوم؛ «هرچی میوه میفرستیم اونا میدن گاو و گوسفندهاشون». نزديك ميشوم: «خب براي ما چه فرقي ميكنه كه اونا با كالاهاي ما چه ميكنن؟ مهم اينه كه پولش رو بگيريم ديگه». يكي از مردها ميگويد: فرقش اينه كه اگه كالاي خوب بديم بهشون پسفردا واسه جام جهاني هم از ما كالا ميگيرن. فرقش اينه كه اگه كالاي خوب بديم ميشن مشتری ثابت ما. نه اينكه اگه بحرانشون تموم شد، باز ايران رو ول كنن و برن سراغ عربا.
از محوطه دور ميشوم. اين سفر تمام شده است. پيش از آنكه به بوالخير بيايم از كارشناسان اداره کل بنادر و دریانوردی استان بوشهر، آمار دقيق صادرات ايران در روز به قطر را پرسيده بودم. آماري كه همان لحظه پيشروي خودم بهروز هم شد. از بندر دَيِّر كه بين سه تا چهار ساعت با بوشهر فاصله دارد، روزي ٣٠٠ تا ٣٥٠ تُن محصول، يعني سه شناور (لنج چوبي) به قطر ميرود. از بندر بوالخير هم ٧٠٠ تا ٨٠٠ تن كه حدود شش شناور ميشود، به قطر ميرود؛ اين ارقام يعني در روز حدود هزارو ٢٠٠ تن مواد غذايي شامل ميوه، ترهبار و سبزيجات از ايران به قطر ميرود.
خاك ايران در قطر؟
یک منبع آگاه توضیح داده بود كه از جزيره نگين محصولات معدني ايران به قطر ارسال نميشود. پيش از رفتن به سازمان بنادر، با بوشهريها درباره محصولاتي كه از بوشهر به قطر ميرود، صحبت كردهام. بيشتر آنها خبري را دادند كه پيشتر «تسنيم» و رسانههاي مشابه آن، منتشرش كرده بودند. از نگين خاك ميفرستند، قطر. خاك حاصلخيز ايران و بوشهر را به قطر ميفرستند.
در بالاترين نقطه سازمان بنادر اما اتاقي دوار وجود دارد كه به آن برج نگهباني گفته ميشود. جزيره مصنوعي نگين، از اين برج آشكارا ديده ميشود. حتي حركت ماشينها براي جادهكشي روي آن واضح است. هنوز اسكلههاي آن آماده بهرهبرداري نيستند؛ اما روشن است كه كمك خوبي براي بندر بوشهر خواهد بود. همين وضوح نشان ميدهد كه اگر قاچاقي بخواهد انجام شود، از برج نگهباني و حتي از ساحل بهآساني ديده ميشود؛ بنابراين فرضيه قاچاق يا حتي صادرات خاك از اين جزيره به قطر يا ديگر كشورهاي عربي به كل منتفي است.
لايروبيهاي انجامشده از ساحل بوشهر از سال ١٣٣٠ به بعد در دريا به فضاي دورتري در دريا ريخته شده است و در گذر زمان اين جزيره مصنوعي را ايجاد كرده است.
ايران از فرصت قطر بهره ميبرد؟
همه آنچه در بوشهر ديده شد، نشان داد كه به شكلي اسفناك، ابتدايي و ساده با مسئله صادرات كالا به قطر برخورد ميشود. به گواه تاريخ و گمانههاي كارشناسي، موضوع صادرات، كيفيت محصولات، برندسازي و... مسائلي بسيار پيچيده و درهمتنيده است كه نميتوان آن را به يك نهاد يا سازمان خاص نسبت داد.
بررسي اين موضوع در حوصله اين گزارش نيست؛ اما پس از فروپاشي شوروي، زمان سقوط صدام حسين در عراق، زمان درگيريهاي ارمنستان و جمهوری آذربايجان و جنگ طولانيمدت در افغانستان، همه و همه حكايت از اين دارد كه ايران همواره فرصت اين را داشته كه از بازار كشورهاي همسايه به بهترين شكل ممكن بهره ببرد؛ اما هرگز اين اتفاق رخ نداده است.
اكنون هم به روال سابق ايران از فرصت پيشآمده بهره نميبرد تا ميدان براي رقبايش باز باشد. واقعيت اين است كه ايرانيها اين بازارها را بهخوبي فتح ميكنند و به شكلي احساسي و هيجاني واكنشهاي لحظهاي نشان ميدهند؛ اما پسازآن به دليل نداشتن ديد بلندمدت و اصلاحنشدن همه مواردي كه به آن اشاره شد، رقبا بهآساني بازار را از ايران ميربايند.