گفت و گو با ايگناسيو گارسيا
هژير پلاسچی
از روز 15 ماه مي، يعنی همان 25 ارديبهشت خودمان که تظاهرکنندهگان اسپانيايی در 57 شهر به خيابان آمدند و بعد ميدان سُل را تصرف کردند. باز يک کشور اروپايی شاهد خروش مردمی است که از غارت نوليبراليسم و استبداد دموکراسيهای نمايشی غربی به جان آمدهاند. معترضان ميدان سُل (ميدان خورشيد) در مانيفستی که به نام «مانيفست کمپ خورشيد» منتشر کردهاند، مينويسند: «ما که هستيم؟ کسانی هستيم که آزادانه و به خواستهی خود آمدهييم و بعد از راهپيمايی تصميم گرفتيم برای تداوم پافشاری بر عزت و گسترش آگاهی سياسی و اجتماعی دور هم جمع شويم. نمايندهی هيچ حزب و سازمانی نيستيم. خواست تغيير ما را به هم پيوند ميدهد. برای دفاع از شان و برای همبستگی با کسانی که امکان حضور در اين مکان را ندارند، آمدهييم. چرا اينجاييم؟ آمدهييم چون يک جامعهی نوين ميخواهيم که در آن اولويت با زندگی باشد، نه با منافع اقتصادی و سياسی. خواهان تغيير جامعه، خواهان تغيير در آگاهی اجتماعی هستيم. حمايت خود را از رفقايی که بعد از راهپيمايی بازداشت شدند اعلام ميکنيم و خواهان آزادی آنها هستيم، بدون آن که مورد پيگرد قضايی قرار بگيرند. همه چيز را ميخواهيم و الان ميخواهيم. اگر با ما موافقی به ما بپيوند! خطر کردن و شکست خوردن از شکست خوردن بدون خطر کردن بهتر است»
ايگناسيو گارسيا با همين اسم عجيب و غريب، يک رفيق ناب اسپانيايی است که ماجراهای ايران را هم با علاقهی تمام دنبال کرده است. با ايگناسيو زمانی که تازه از ميدان خورشيد بازگشته بود گفت و گو کردم. گمان ميکنم ميدان خورشيد اسپانيا نيز درست مانند ميدان التحرير همان بخشی از تاريخ ستمديدهگان است که بايد به ما بياموزد همواره در وضعيت اضطراری قرار داريم و به يادمان بياورد که هر لحظهيی را برای ساختن تاريخ از دست بدهيم، دير کردهييم. آيا ما هرگز در شرايط مشابهی نخواهيم بود و آيا اينها همان روزها و لحظاتی نيست که بايد بياموزيم؟
ايگناسيو! اين ماجرای اسپانيا از کجا شروع شده و چرا مردم به خيابان آمدهاند؟
اين سوال پيچيدهيی است. همين الان با يکی از بچههای گروه سخنگويی در ميدان سُل صحبت کردم که خودش در مرکز «پاتيو ماراوياس» فعال است. اين مرکز يک مکان اشغالی است، با سازماندهی افقی در شهر مادريد که در آن فعاليتهای مختلفی عليه سلطهی سيستم صورت ميگيرد. در واقع فضايی است تا علاوه بر کسانی که در آن ساختمان اشغالی ميمانند، هر کسی ميتواند کاری را پيشنهاد کند و اگر با فضای آنجا همخوانی داشته باشد، از اين فضا استفاده کند. من خودم در اين مرکز چند برنامه داشتهام. اين رفيقم ميگفت که دو ماه پيش، بچههايی بين بيست و چهار تا سی ساله به خاطر نارضايتی از فضای رکود سياسی و سياستهای اقتصادی حاکم و کلن جو عمومی تصميم گرفتند اين تظاهرات را راه بيندازند. اينها کسانی بودند که هيچ سابقهی فعاليت سياسی يا اجتماعی نداشتند، دانشجو نبودند و در فضای فعالان سياسی و اجتماعی مادريد هم شناخته شده نبودند، ولی از طريق يک سايت در اينترنت و فيسبوک اين ايده را راه انداختند. روز 15 می در بسياری از شهرهای اسپانيا اين فراخوان داده شده بود و در آخر پنجاه و هفت شهر اسپانيا با اين حرکت همراه شدند. با دو مضمون اصلی يکی اينکه احزابی که قدرت سياسی را در دست دارند نمايندهی مردمی که قرار است به آنها رای بدهند، نيستند و اعتراض به سياستهای غالب نوليبرالی که هر کدام از دو حزب اصلی که در قدرت باشند در اسپانيا، چه حزب مردمی و چه حزب سوسياليست که احزاب اروپايی اسپانيا محسوب ميشوند، پيش ميبرند. سياستهايی که از خيلی سال پيش دارند پيش ميبرند و خدمات عمومی را ضعيف ميکنند و کلن هرچه را که به اجتماع تعلق دارد خصوصی ميکنند. هر چيزی که سودآور است به شرکتهای بزرگ خصوصی واگذار ميشود و هرچه زيانآور است وارد بودجههای دولتی ميکنند، به طوری که کل بستر رفاه اجتماعی که تا حدی وجود داشته در حال مضمحل شدن است و البته اين مشکلی است که در کشورهای ديگر اروپايی هم وجود دارد. اين روند به طور مشخص بعد از اين بحران اقتصادی آخر شديدتر شده است. اسپانيا دچار بحران مالی بدی است. حزب سوسياليست زاپاتهرو که هزار بار قسم خورده بودند هيچکدام از امکانات دولتيای که برای مردم وجود دارد، تحت هيچ شرايطی از بين نخواهند رفت، در تابستان گذشته پنج درصد حقوق کارکنان دولتی را کاهش دادند و رشد بازنشستهگيها را متوقف کردند. به اين دليل که دولت اسپانيا چه در سطح سراسری و چه در سطح محلی و شهرداريها ورشکست شده و در هر کدام اينها مشکلات مالی زيادی دارد، کلن همهی خدماتی که دولت به شهروندان ارائه ميداد در حال کاهش است.
جايی نوشته بودی که تلويزيون و رسانههای اسپانيا اخبار اين شورشهای مردمی را به طور کامل سانسور ميکنند. اين برای من که از ايران آمدهام و آنجا سانسور را تجربه کردهام خيلی جالب بود که در دموکراسيهای غربی هم اين اتفاق رخ ميدهد. ميتوانی در اين مورد بيشتر توضيح بدهي؟
البته سانسور در اسپانيا پيش از اين هم سابقه دارد. اما بله! روز 15 می در پنجاه و هفت شهر اسپانيا اين فراخوان داده شده بود. رسانههای اسپانيايی اين ماجرا را هيچ پوششی ندادند، غير از چند مقالهی کوچک که گفتند هزاران نفر در شهرهای مختلف اسپانيا راهپيمايی کردند، در حالی که رسانههايی مثل واشنگتنپست يا آسويشتدپرس خبر دادند تعداد تظاهراتکنندهگان دهها هزار نفر بوده است که خيلی به واقعيت نزديکتر بود. فقط در مادريد احتمالن بين بيست تا بيست و پنج هزار نفر در تظاهرات شرکت کردند. ولی همانطور که گفتم اين شکل از سانسور سابقه دارد چون رسانههای اسپانيا در مقاطع مختلفی که کل سيستم سياسی دچار تزلزل و بحران شده، ديده شده که وقتی يک فرمانی از دولت مرکزی ميآيد و يا از سيستم حزبي، به آن عمل ميکنند. مثلن هفت سال پيش در مادريد بمبگذاری شد. آن زمان حزب دست راستی مردمی در قدرت بود که يک گفتمان ناسيوناليست اسپانيايی خيلی خشن و يک موضع ضد جنبش باسک داشتند و حرف اولی که در تمامی رسانههای اسپانيا درآمد اين بود که «گروه تروريستی اتا در مادريد بمبگذاری کرده است». همهی رسانههای اسپانيا اين خبر را چاپ کردند در حالی که هيچ خبری نبود و بالاخره هم مشخص شد بمبگذاری کار اتا نبوده است. اين از جمله تجربياتی است که نشان ميدهد چقدر اينها وابسته به سيستم حکومتی و حزبی هستند. الان هم بعد از يکشنبه يک تعداد آدم وقتی به ميدان سُل رسيدند تصميم گرفتند در آنجا بمانند و شب اول هم خيلی کم بودند. نزديک به صد و پنجاه نفر. همان شب، نزديک ساعت پنج صبح پليس آمد و ميدان را تخليه کرد. خبر اين ماجرا از طريق اينترنت خيلی سر و صدا کرد و روز بعد ده برابر آدم آمد و به طور روزافزون به تعداد اين افراد اضافه ميشود. روز دوم برخورد سرکوبگرانه اين بود که اعلام کردند اين تجمع قدغن است که باعث شد باز افراد بيشتری به تجمع ميدان سُل بپيوندند. امروز ديگر خيلی بزرگ شده بود و اصلن به نظر نميرسد يک تجمع خودجوش باشد. ميدان پر از چادر است. از جاهای مختلف به آنها هديه ميدهند. غذا ميرسانند. همين امروز چهار سرويس توالت صنعتی برايشان از يکی از ايالتهای اسپانيا فرستادهاند و ابعادش خيلی رشد کرده است. حالا ديگر رسانههای مختلف دارند مواضع مختلفی ميگيرند. بعد از آن سکوت قبلي، وقتی رسانههای خارج از اسپانيا اخبار ميدان سُل را پوشش دادند، رسانههای اسپانيا هم مجبور شدند به اين اخبار توجه کنند. رسانههای متعلق به حزب سوسياليست موضع انتقادی کمتری دارند و بيشتر سعی ميکنند موجسواری کنند. مثلن امروز فعالان ميدان سُل ميگفتند که در برنامهی حزب سوسياليست آمده که مردم در ميادين جمع شوند.
عجب!
آره! همينطور فيالبداهه اين را هم به برنامهی انتخاباتيشان اضافه کردهاند در حالی که انتخابات سه روز ديگر است. در حالی که حزب مردمی خيلی مخالفت شديدتری ميکند و مثلن ميگويند که چون انتقاداتی که به سيستم ميشود از منظر چپ است، حزب سوسياليست پشت اينهاست و در خفا اينها را سازماندهی کرده وگرنه چرا اينها نميروند در مقابل ستاد حکومت زاپاتهرو تظاهرات راه بيندازند؟ چون ميدان سُل که ميدان مرکزی مادريد است، در مقابل ستاد حکومت محلی مادريد قرار دارد و حکومت محلی مادريد دست حزب مردمی است. حزب مردمی در مادريد نزديک به بيست سال است که اکثريت مطلق آرا را به دست ميآورد به غير از نزديک به ده سال پيش که حزب سوسياليست و يک ائتلاف چپ شامل احزاب کوچک کمونيستی موفق شدند انتخابات را ببرند ولی دو نفر از نمايندههايی که قرار بود حکومت استانی را تشکيل بدهند انصراف دادند و دوباره حکومت دست راستها افتاد. چون احساس عمومی اين بود که اين دو نماينده را راستها خريدهاند، ائتلاف چپها و سوسياليستها اعتبارش را از دست داد و دوباره راستها حکومت محلی را به دست گرفتند.
پس الان اعتراضات فقط در مادريد متمرکز است؟
نه در شهرهای ديگر هم هنوز ادامه دارد. اتفاقی که افتاده اين است که آن گروه اوليهی سازماندهندهی اين اعتراضات اينقدر که مردم زياد شدهاند انگار که در جمعيت ذوب شدهاند. مجمع خودجوشی تشکيل شده که تصميمات خودگردانی ميگيرد و ديگر متعلق به آن جمع اوليه نيست. حتا وبسايت خودشان را راه انداختهاند و آنجا ميتوانی ببينی که در شهرهای ديگر اسپانيا هم اعتراضات شبيه به اين در حال شکل گرفتن است. الان يکی از دوستانم از بارسلون يک عکسی گذاشته که انگار بارسلون هم شلوغ شده است. در حد چهارصد _ پانصد نفر هم نيست. مانند مادريد، هزاران نفری است.
سازماندهی اين جمعيت بزرگ بايد خيلی کار سختی باشد. اين کار به چه شکلی صورت ميگيرد؟
وقتی مردم آنجا اردو زدند و شروع کردند به کمپ راه انداختن، يک مجمعی تشکيل دادند و وقتی ديدند اينقدر جمعيت زياد شده است، شروع کردند جدا از اين مجمع عمومي، کميسيونها و زيرگروههای مختلفی را تشکيل دادن برای مسائل تخصصيتر. مثلن يکی دارند برای ارتباطات که امور اينترنت را اداره ميکند، يکی برای سخنگويی برای مصاحبه با رسانههايی که آنجا ميآيند، يکی دارند که کنشهای مختلفی را برنامهريزی ميکند. مثلن پلاکاردهای مختلفی نصب ميکنند يا اسم ايستگاههای مترو را عوض ميکنند يا در خيابان آکسيونهای مختلفی را راه مياندازند. يکی دارند که تدارکات آنجا را بر عهده دارد که خيلی کار سختی است. مثلن غذايی که مردم ميآورند را تقسيم ميکند، چادرها را مستقر ميکند و کارهايی از اين قبيل. يکی هم دارند به نام کميسيون مطالبات که آنجا يک سری صندوق گذاشتهاند تا مردم مطالبات خودشان را ارائه بدهند. چون ديگر آن مطالبات اوليهيی که اين گروه اوليه که نامش «دموکراسی واقعی همين الان» است، داشتند مطالبات همهی کمپ ميدان سُل نيست. ماجرا خيلی گستردهتر شد و کسانی که در ميدان ماندهاند از آن گروه اوليه اعلام استقلال کردهاند. بنابراين مردم مطالبات خودشان را مينويسند و توی اين صندوقها ميريزند. اين کميسيون وظيفهی جمعآوری و دستهبندی اين مطالبات را دارد که قرار بود امشب اعلام شود که من هرچه منتظر ماندم خبری نشد. احتمالن به زودی روی سايت «ميدان را تصرف کن» ميآيد. حتا الان در شهرهای مختلف اروپا هم که گروههای اسپانيايی در آنها فعالند تلاش ميکنند تجمعهايی در ميدانها يا مقابل سفارت اسپانيا برگزار کنند.
ايگناسيو تا حدی در صحبتهايت در مورد عکسالعمل حزب مردمی و حزب سوسياليست توضيح دادی اما تا جايی که من ميدانم يک حزب کمونيست سنتی خيلی قديمی هم اسپانيا دارد. برخورد اين حزب با معترضان ميدان سُل چگونه است؟
اعضای اين حزب خيلی در ميدان سُل فعال ظاهر شدهاند. با اينکه داخل کمپ ميدان سُل خيلی اصرار ميکنند که مستقل از هر حزبی هستند اما حزب کمونيست که همواره هم در انتخابات با ائتلافی از احزاب کوچک چپ شرکت ميکند، در ميدان فعالند. مثلن در فهرست مطالباتی هم که مطرح ميشود يک بند به نفع حزب کمونيست است. نوع اصلاح سيستم انتخاباتی که مطالبه ميکنند سيستم حزبی را زير سوال نميبرد اما درخواست امکانات بيشتری برای احزاب کوچکتر دارد. خيلی جالب است. بچههايی که در انجمنهای افقيتر و آنارشيستوارتر هستند خيلی متوجه اين جريان نيستند و انگار برای آنها خيلی مهم هم نيست. من الان با بچهها صحبت ميکردم، ميگفتند بيشتر از اينکه چه مطالبهيی آنجا مطرح شود مهم اين است که مردم وارد صحنه شوند و صحبت کنند و مشارکت داشته باشند. حزب کمونيست هم ديروز اعلام کرده بود که اگر ستاد انتخاباتی کل کشور اين تجمع را ممنوع اعلام کند از مردم خواهند خواست که در ميادين حضور پيدا کنند.
يعنی ممکن است تجمع در ميادين را ممنوع اعلام کنند؟
نه! دو روز پيش ستاد انتخاباتی استانی که دست حزب مردمی است، گفته بود که اين تجمع با برگزاری انتخابات تداخل دارد و بنابراين نبايد ادامه داشته باشد. پليس هم آمد اما جمعيت اينقدر زياد بود که مجبور شدند بروند. چون قانون انتخابات اسپانيا به اين صورت است که در روزهای قبل از انتخابات فقط احزاب و انجمنهای مختلف ميتوانند مراسمی را برگزار کنند که ربطی به انتخابات داشته باشد. ولی ستاد انتخاباتی کل کشور که دست سوسياليستهاست ترجيح ميدهند خشونتی رخ ندهد تا هم تصويرشان خرابتر از اينی که هست نشود، هم بتوانند موجسواری کنند و هم تبديل به بحران بدی نشود که بتواند دولت مرکزی را متزلزل بکند.
اسپانيا تا جايی که من ميدانم يک سنت قدرتمند آنارشيستی هم دارد. آنارشيستها چه نقشی در اين اعتراضات دارند؟
اينها خيلی قوی هستند ولی ديگر به اسم آنارشيست فعاليت نميکنند. همين مراکز اشغالی که تعداد زيادی هم هستند از همان سنت ميآيند. ولی وقتی از جوانهای چپ راديکال در ميدان سُل ميپرسی که مراجع فکريشان چه کسانی هستند از نگری حرف ميزدند، از زاپاتيستها حرف ميزدند. من بيانيهی رسمی از سی. ان. تی که يکی از مهمترين تشکلهای آنارشيستی اسپانيا است، نديدهام اما کسانی که من از سی. ان. تی ميشناسم درگير کمپ ميدان سُل هستند ولی به صورت رسمی نميدانم که چه گفتهاند.
خودت فکر ميکنی نتيجه و دستاورد اين اعتراضات چه باشد؟
به نظرم يک مقدار کور ميرسد. چون انتخابات روز يکشنبه برگزار ميشود. احتمال ميدهم تا روز يکشنبه ادامه خواهد داشت. بعد از انتخابات يک سياستمداری ميرود تا با آنها مذاکره کند، اينها هم که قبول نميکنند. رسانهها پوشش خبری را کم ميکنند. مردم هم کمی خسته ميشوند و تعداد جمعيت کمتر ميشود. بعد هم احتمالن يک خشونتی هم بشود. گمانم ميخواهند اين ماجرا را به اين شکل اداره کنند. شايد هم موجب اين شود که جلوی سقوطی که ائتلاف چپ دارد در اين سالها طی ميکند و دفعهی آخر از چهارده نماينده در مجلس به سه نماينده رسيده بودند، گرفته شود. آدمهايی هم که آنجا هستند حرفهای مختلفی ميزنند. در عين حال چيزی که امروز کمی من را دلسرد کرد اين بود که اکثر فعالانی که در اين کمپ کار ميکنند موافق تحريم انتخابات هستند ولی اين حرف اصلن در رسانهها پر رنگ نميشود که البته طبيعی است. ولی در فهرست مطالبات هم همينطور. مطالبهی اصلاح قانون انتخاباتی که ظاهرن قرار است طرح شود نظام احزاب سياسی را زير سوال نميبرد و حتا آن را قويتر هم ميکند، چون ميخواهند که انتخابات کاملن دولتی شود و سرمايهی شرکت در انتخابات از طرف دولت تامين شود. بنابراين فاصلهی بين سياستمداران و مردمی که فقط رای ميدهند افزايش پيدا ميکند. ولی اين معلوم نيست. اگر اين موجب شود که مردم عادت کنند که در سرنوشت خودشان دخالت کنند، يعنی همين کاری که دارند در سُل انجام ميدهند و زمانی که سُل خاموش شود، همين کار را حتا در ابعاد کوچکتر تکرار کنند، ميتواند تاثير خيلی خوبی در غنی شدن فرهنگ سياسی مردم بگذارد و سطح مبارزهی مردم را رشد دهد. ولی اين يک اگر بزرگی است. تا الان به نظر من نظام حزبی را تقويت ميکند و اين بستگی دارد که بعد از روز انتخابات چه اتفاقی رخ دهد. ولی چون در هفتهی قبل از انتخابات پيش آمده من کمی مشکوکم که خاموش شود. مردم هم بگويند تمام شد. کسانی که فعاليت ميکردند به فعاليتهايشان ادامه بدهند و کسانی هم که هيچ کاری نميکردند يک سرخوردگی و يک نفرتی از دولت که به مطالبات آنها عمل نکرده در دلشان ميماند. وقتی دارم تعريف ميکنم ميبينم يک طورهايی خيلی شبيه ايران است. فقط ميزان خشونت خيلی تفاوت دارد. اتفاقن جالب است که رسانههای راستی که ظاهر درون نظامی ندارند، يعنی کمی پا را بيرون ميگذارند تا بين ليبرالهای ضد حزبی و راستهای ناسيوناليست طرفدار پيدا کنند، بعد از گزارشهای اوليه حملهی شديدی را عليه کمپ ميدان سُل آغاز کردند. کسی را بين جمعيت پيدا کرده بودند که طرفدار رژيم کاسترو است و روی او متمرکز شدند که اين رهبر اعتراضات است و اينها اغتشاشگرند و فريبخوردهی احزاب چپ هستند. امروز هم اعلام کردند که اصلن اينها توسط گروههای تروريست آموزش نظامی ديدهاند. يعنی همان ابزارهای پروپاگاندايی که تو از ايران ميشنوی. فقط خشونت کمتر است آن هم به اين دليل که حزب سوسياليست بلد است خودش را به نوعی حتا با اشکالی خيلی مسخره، با حرکت مردم تطبيق بدهد، نه اينکه مردم را بکشد يا زندانی کند. البته چند نفری بازداشت شدند ولی مجبور شدند رهايشان کنند. حالا هم يکی از مطالبات اين است که اينها را پيگرد قضايی نکنند. البته در خود سُل شعارهای ضد حزب سوسياليست داريم.
ايگناسيو! وقتی در مورد ميدان سُل صحبت ميکردی من خيلی توی ذهنم ميدان التحرير مجسم ميشد. فکر ميکنی چقدر اين اتفاقات در اسپانيا از خاورميانه و انقلابهای اين منطقه متاثر بوده است؟
حتمن متاثر بوده، حتمن. اصلن همين که در يک ميدان است به وضوح از التحرير تاثير گرفته. مردم اينجا در همان سطح رسانههايی که در دسترسشان است اخبار خاورميانه را دنبال ميکردند. الان در ميدان سُل تابلوهايی که خود مردم ميگذارند را ميبينی که ميدان سُل را به اتفاقات کشورهای عربي، به مصر و تونس و ليبی و بحرين و سوريه و يمن ربط ميدهند. جالب بود که يک سری شعار هم به زبان عربی ديدم در حمايت از کردها. بالاخره در اسپانيا با اينکه در ساختار سياسی بينالمللی اروپايی قرار دارد، يک اقشاری از مردم لااقل حس نزديکی بيشتری ميکنند با خلقها و مردمی که دور مديترانه زندگی ميکنند. بعد اين حس فاصلهی مردم با حکومتها مسئلهيی است که همه جا ميبينی. ميبينی که مردم از طريق شبکههايی که حداقل ظاهرشان عمودی نيست خودشان را سازماندهی ميکنند. مردم وقتی حوادث کشورهای عربی را ميديدند يک احساس حسرت و غبطه ميکردند که ما اسپانياييها هيچ وقت هيچ کاری نميکنيم و بايد يک کاری بکنيم عليه حکومت.
تونی نگری در همان بحبوحهی ماجراهای تونس برای دانشجوی سابق تونسياش نامهيی نوشت که در آن آمده بود: «سخن گفتن از تونس امروز، در واقع به معنای سخن گفتن از خود اروپاست. از کجا معلوم، شايد اروپاييها هم نوبتشان برسد که خود را از دست رژيمهای مستبدشان آزاد سازند». تو به عنوان يک اروپايی گمان ميکنی روزی برسد که سيستمهای حاکم بر کشورهای اروپايی از هم بپاشد؟
روزی چنين اتفاقی رخ خواهد داد اما با توجه به اينکه هنوز کسانی فکر ميکنند با يک آلترناتيوی در خود سيستم انتخاباتی و حزبی ميتوانند به نوعی نظام را عوض کنند، هنوز تا آن روز فاصله داريم. تو اينجا شعاری مانند «الشعب يريد اسقاط النظام» را که در مصر ميدادند نميشنوی. مطالبات وسيعتر اما مقطعيتر است. مردم البته حرف از انقلاب ميزنند اما اصلن حرفی از اينکه نظام را سرنگون کنند نيست و اينکه هنوز در بين مطالبات، چيزهايی در مورد سيستم انتخاباتی هم مطرح ميشود نشان ميدهد که يک قشر وسيعی از معترضان ميخواهند در سيستم انتخاباتی موجود شرکت کنند و کسانی که طرفدار تحريم انتخابات هستند هنوز حتا جرات نميکنند در حضور اينها صدايشان را خيلی بلند کنند چون فکر ميکنند که نيروهايشان را از دست خواهند داد. بنابراين به نظرم هنوز اين سيستم بازی انتخاباتی کارآيی خودش را برای ساکت کردن مردم از دست نداده است.
30 اردیبهشت 1390