نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

ابیش از ۱۸۰ شخصیت حقیقی و حقوقی ایران را مورد تحریم قرار

داد؛تحریمهایی که اغلب قابل اجرا نمی باشد. فارس لیست کامل این افراد را منتشر می‌کند.







اتحادیه اروپا روز جمعه هفته گذشته فهرست اسامی ۱۸۰ شخصیت حقیقی و حقوقی ایرانی را که تحت تحریم‌های جدید غرب علیه برنامه هسته‌ای ایران قرار گرفته‌اند، منتشر کرد. این فهرست که شامل وزرا، محققان و پژوهشگران، مسئولین بانک‌ها و صنعت کشتیرانی و همچنین مقامات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران می‌شود، از جمله ترفندهای غرب برای جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی است چراکه عمده این تحریم ها به دلیل نوع فعالیت این افراد شکل اجرایی به خود نمی گیرد.






این لیست ۱۸۰ نفری که توسط خبرگزاری فارس ترجمه شده شامل موارد زیر می شود:






1) دکتر احمد عزیزی، معاون رئیس و مدیرعامل بانک ملی لندن






2) داوود بابایی، رئیس کنونی موسسه تحقیقات لجستیکی نیروهای مسلح وزارت دفاع که توسط "محسن فخری زاده" اداره می‌شود.






3) حسن بهادری، مدیرعامل بانک آرین






4) سید شمس الدین بوربوردی، معاون سازمان انرژی اتمی ایران






5) دکتر پیمان نوری بروجردی، رئیس مدیرعامل بانک رفاه






6) دکتر کامران دانشجو، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری






7) دکتر عبدالناصر همتی، مدیرعامل بانک سینا






8) میلاد جعفری، بازرگان کالا به ویژه فلزات






9) دکتر محمد جهرمی، مدیرعامل بانک صادرات






10) علی کریمیان، بازرگان فلزات






11) مجید خوانساری، مدیرعامل شرکت بازرگانی کالای الکتریک






12)محمود رضا خاوری، مدیرعامل بانک ملی






13) محمد رضا مسکریان، مدیرعامل بانک بین‌المللی پرشیا






14) محمد محمدی، مدیرعامل MATSA






15) دکتر، محمد حسن محبیان، مدیرعامل پست بانک






16) محمد صادق ناصری، رئیس موسسه تحقیقات فیزیکی که پیش تر با نام موسسه فیزیک کاربردی شناخته می‌شد.






17) محمد رضا رضوانی زاده، مدیرعامل شرکت سوخت رآکتور هسته‌ای سوره






18) صدقی، مدیرعامل شرکت ساخت نیروگاه هسته‌ای (مانسا)






19) بهمن والیکی، مدیرعامل بانک توسعه صادرات ایران






20) جواد آل یاسین، رئیس مرکز تحقیقات فناوری انفجار و ضربه، یا متفاز






21) زووار، مدیرعامل فعال بانک بین المللی پرشیا در دبی






موسسات:






23) آریا نیکان، تهیه مواد تعیین شده در بخش راکتور






24) برق آذرخش، شرکتی که در امر برق رسانی به تأسیسات غنی سازی نطنز و قم مشارکت دارد






25) بهینه بازرگانی،






26) عیوض تکنیک، تولید کننده تجهیزات خلاء






27) Fatsa (پردازش اورانیوم و تولید سوخت هسته‌ای ایران)






28) شرکت غنی سازی اورانیوم (شرکت تماس)






29) شرکت ایران پویا






30) شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی فلات قاره ایران






31) شرکت کارانیر






32) خلاء آفرین پارس






33) MACPAR Makina San Ve Tic شرکت ثبت شده در ترکیه






34) شرکت مهندسی توسعه ساخت اتمی کالای الکتریکی مورد نیاز در صنایع هسته‌ای






35) شرکت مبین سنجش






36) Multimat lc ve Dis Ticaret Pazarlama Limited Sirketi، شرکتی که توسط میلاد جعفری اداره می‌شود و برای گروه صنعتی شهید همت از طریق شرکت های برجسته مواد اولیه هسته‌ای تهیه می‌کند.






37) مرکز تحقیقات انفجار و ضربه متافاز






38) سامان نصب زاینده رود






39) شرکت سامان توسعه آسیا






40) صنعت ثامن






41) شرکت رآکتور سوخت هسته‌ای سوره






42) شرکت STEP Standart Teknik Parca San ve TIC A.S ثبت شده در استانبول ترکیه






43) شرکت سورنا (شرکت ساخت و راه اندازی)






44) شرکت تابا، ساخت ابزار برش






45) شرکت تست تفسیر تولید و عرض ظروف خاص UF






46) توسعه سیلوها، توسعه جهاد سیلو






47) یارصنعت






48) شرکت کمپرسور توربو نفت






۴۹)عظیم آقاجانی






50)ابوالقاسم مظفری شمس، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا






51) علی اکبر طباطبایی






52)شرکت یاس ایر






خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران:






53)قاسم نبی پور، مدیرعامل و سهام دار شرکت کشتی‌رانی راهبران امید دریا






54)ناصر باطنی، رئیس قانونی سابق کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران (IRISL)






55)منصور اسلامی، مدیرعامل شرکت کشتیرانی "Royal Med"






56)محمد طلایی مدیر اجرایی خطوط کشتی رانی جمهوری اسلامی ایران در اروپا






57) محمد مقدمی فرد، مدیر منطقه‌ای خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران در امارات متحده عربی






58) کاپیتان علیرضا قزلایق






59) غلام حسین گلپرور، مدیر تجاری و معاون مدیرعامل و سهامدار شرکت کشتی رانی راهبران امید دریا






60) حسن جلیل زاده، مدیرعامل و سهام دار خطوط کشتی رانی حافظ دریا






61) محمد هادی پاژند، مدیر مالی سابق خطوط کشتی رانی جمهوری اسلامی ایران






62) احمد سرکندی، مدیر مالی خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از سال ۲۰۱۱






63) سید علاء الدین سادات رسول، مشاور مدیر قانونی گروه IRISL، مدیر قانونی شرکت کشتیرانی راهبران امید دریا






64) احمد تفضلی، مدیرعامل شرکت کشتیرانی "Santeliners"






65) شرکت کشتیرانی "Sail Shipping" (ثبت شده در شانگهای)






66) آموزش کشتیرانی (Maritime Training Institute)






67) کشتیرانی کارا ثبت شده در هامبورگ






68) شرکت کشتیرانی خیبر






69) شرکت خطوط کشتیرانی کیش






70) آژانس کشتیرانی Boustead






71) خدمات کشتیرانی دیاموند






72) شرکت کشتیرانی (گود لاک) دبی






73) آژانس "ocean express" پاکستان






74) آژانس OTS Steinweg (استانبول) شرکت کشتیرانی که از جانب خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کند






75) Universal Transportation Limitation (تایلند)






76) Walship SA الجزایر






77) شرکت کشتیرانی "Acena" که توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود






78) شرکت کشتیرانی آلفا کارا که توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود






79) شرکت کشتیرانی آلفا ناری






80) شرکت شرکت دریایی آسپاسیس دبی






81) شرکت آتلانتیک اینترمودال






82) خطوط کشتیرانی "Avrasya Container Shipping"






83)شرکت کشتیرانی Azores دبی






84)ناوبری بتاکارا






85) Bis Maritime Limited ثبت شده در باربادوس






86) Brait Holding SA ثبت شده در جزایر مارشال






87) خطوط کشتیرانی Bright Jyoti که توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود






88) Bright Ship FZC ثبت شده در دبی






89) شرکت کشتی رانی Bright-Nord GmbH und Co. KG ثبت شده در هامبورگ آلمان که از جانب خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کند






90) CF Sharp Shipping Agencies Pte Ltd واقع در سنگاپور






91) خطوط کشتیرانی چپلت ثبت شده در مالت






92) Cosy-East GmbH und Co. KG ثبت شده در هامبورگ آلمان






93)شرکت کشتیرانی Crystal Shipping FZE امارات متحده عربی دبی






94)شرکت دریایی دامالیس






95)شرکت دلتا کارا






96)شرکت کشتیرانی دلتا ناری






97)شرکت کشتی رانی البروس






98)شرکت کشتیرانی Elcho Holding Ltd ثبت شده در جزایر مارشال






99)شرکت Elegant Target Development Limited ثبت شده در هنگ کنگ






100) شرکت Epsilon Nari Navigation Ltd ثبت شده در جزیره مالت






۱۰۱) شرکت ناوبری اتا ناری






۱۰۲) شرکت اکسترنال اکسپرت






۱۰۳) شرکت کشتیرانی فیروی






۱۰۴) شرکت دریایی فاسیروس






۱۰۵) شرکت دریانوردی گالیوت






۱۰۶) شرکت ناوبری گاما کارا با مسوولیتمحدود






۱۰۷) شرکت جاینت کینگ با مسوولیت محدود






۱۰۸) شرکت توسعه گلدن چارتر با مسوولیتمحدود






۱۰۹) شرکت سرمایه‌گذاری گلدن سامیت بامسوولیت محدود






۱۱۰) شرکت توسعه گولدن واگن






۱۱۱) شرکت گرند ترینیتی با مسوولیتمحدود






۱۱۲) شرکت سرمایه‌گذاری گریت اکوئیتی






۱۱۳) شرکت خدمات کشتیرانی اقیانوس کبیر






۱۱۴) شرکت بین‌المللی گریت پراسپکت






۱۱۵) شرکت گریت وست جی‌ام‌بی‌ایچ بامسوولیت محدود






۱۱۶) شرکت هپی – سود جی‌ام‌بی‌ایچ آند






۱۱۷) شرکت هاروست سوپریم با مسوولیتمحدود






۱۱۸) شرکت کشتیرانی هارزارو






۱۱۹) شرکت کشتیرانی هلیوتروپ






۱۲۰) شرکت کشتیرانی هلیکس با مسوولیتمحدود






۱۲۱) شرکت لجستیکی هونگ تو






۱۲۲) شرکت کشتیرانی آی‌فولد با مسوولیتمحدود






۱۲۳) شرکت دریانوردی ایندوس






۱۲۴) شرکت ناوبری یوتا ناری






۱۲۵) شرکت آی‌اس‌آی‌ام امین با مسوولیتمحدود






۱۲۶) شرکت آی‌اس‌آی‌ام آتر با مسوولیتمحدود






۱۲۷) شرکت زیتون آی‌اس‌آی‌ام با مسوولیت محدود






۱۲۸) شرکت آی‌اس‌آی‌ام سات با مسوولیتمحدود






۱۲۹) شرکت ارابه دریایی آی‌اس‌آی‌ام بامسوولیت محدود






۱۳۰) شرکت هلال دریایی آی‌اس‌آی‌ام بامسوولیت محدود






۱۳۱) شرکت آی‌اس‌آی‌ام سینین با مسوولیتمحدود






۱۳۲) شرکت آی‌اس‌آی‌ام تاج محل بامسوولیت محدود






۱۳۳) شرکت آی‌اس‌آی‌ام تور با مسوولیتمحدود






۱۳۴) شرکت کشتیرانی جکمن






۱۳۵) شرکت کشتیرانی کالان کیش






۱۳۶) شرکت ناوبری کاپا ناری






۱۳۷) شرکت دریانوردی کاوری






۱۳۸) شرکت کشتیرانی کاوری






۱۳۹) شرکت توسعه کی چارتر






۱۴۰) شرکت سرایه‌گذاری کینگ پراسپر






۱۴۱) شرکت کشتیرانی کینگزوود






۱۴۲) شرکت ناوبری لامبدا ناری






۱۴۳) شرکت کشتیرانی لنسینگ با مسوولیتمحدود






۱۴۴) شرکت مگنا کارتا با مسوولیت محدود






۱۴۵) آژانس کشتیرانی مالشیپ






۱۴۶) شرکت بین‌المللی مستر سوپریم






۱۴۷) شرکت کشتیرانی ملودیوس






۱۴۸) شرکت بین‌المللی مترو سوپریم بامسوولیت محدود






۱۴۹) شرکت کشتیرانی میدهرست با مسولیتمحدود (مالت)






۱۵۰) شرکت مودالیتی با مسوولیت محدود






۱۵۱) شرکت توسعه مدرن الگانت با مسوولیتمحدود






۱۵۲) شرکت حسابداری موریسون منون






۱۵۳) شرکت کشتیرانی کوه اورست بامسوولیت محدود






۱۵۴) شرکت کشتیرانی نارمادا






۱۵۵) شرکت کشتیرانی نیوهیون با مسوولیتمحدود






۱۵۶) شرکت ان‌اچ‌ال بیسیک با مسوولیتمحدود






۱۵۷) شرکت ان‌اچ‌ال نوردلند جی‌ام‌بی‌ایچ






۱۵۸) شرکت کشتیرانی اکستد با مسوولیتمحدود






۱۵۹) شرکت کشتیرانی پسیفیک






۱۶۰) شرکت کشتیرنی پتورس با مسوولیتمحدود






۱۶۱) شرکت پراسپر بیسیک جی‌ام‌بی‌ایچ






۱۶۲) شرکت سرمایه‌گذاری پراسپر مترو






۱۶۳) شرکت کشتیرانی ریگیت با مسوولیتمحدود






۱۶۴)شرکت دریانوردی ریشی






۱۶۵) شرکت لجستیکی سیبو با مسوولیتمحدود






۱۶۶) شرکت شاین استار با مسوولیت محدود






۱۶۷) شرکت بین‌الملل سیلور یونیورز






۱۶۸) شرکت دریانوردی سینوز






۱۶۹) شرکت توسعه "اسمارتبریلیانت" با مسوولیت محدود






۱۷۰) شرکت دریانوردی استاتیرا






۱۷۱) شرکت سیراکیوز اس. ال






۱۷۲) شرکت تامالاریس با مسوولیت محدود






۱۷۳) شرکت تی‌ای‌یو فیدر با مسوولیتمحدود






۱۷۴) شرکت دریانوردی تتا ناری






۱۷۵) شرکت تاپ گلاسیر با مسوولیت محدود






۱۷۶) شرکت تجاری تاپ پرستیژ با مسوولیتمحدود






۱۷۷) شرکت کشتیرانی تولیپ






۱۷۸) شرکت کشتیرانی "وسترنسرج" با مسوولیت محدود (قبرس)






۱۷۹) شرکت دریانوردی "وایزلینگ" با مسوولیت محدود






۱۸۰) شرکت کشتیرانی "زتا نری"


فرار خنده دار دیپلمات ایرانی‌ از دست خبرنگاران ( لندن )

فرار خنده دار دیپلمات ایرانی‌ از دست خبرنگاران ( لندن )

كتر!!محمد جهرمی كیست؟!



كتر!!محمد جهرمی كیست؟!
-----------------------------------
بابك داد
 
رئیس كل بانك صادرات ایران، «دكتر! سید! محمد جهرمی» به عنوان زمینه ساز اصلی اختلاس عظیم دولتی در تاریخ ایران، دیروز بالاخره از كار خود بركنار شد و به سایه ها خزید. او به زندگی در «سایه» عادت دارد. با اینكه یار همیشگی احمدی نژاد بوده و هست، اما بعید است مورد پیگرد قانونی قرار بگیرد. جهرمی امروز خبر داده كه «خاوری» مدیرعامل بانك ملی ایران به كانادا گریخته است و مقامات دولتی دستپاچه شده اند.
هرچه كه باشد آقای جهرمی، به آن فرمول جادویی دست یافته است؛ «راز بقا در جمهوری اسلامی»! او داماد حجت الاسلام «علی اكبر ناطق نوری» رئیس بازرسی بیت رهبری است و به دلایل بسیاری از هرگونه پیگرد احتمالی در امان خواهد ماند. آقای جهرمی كه تا چند سال قبل «علینقی جهرمی» نام داشت، بعدها لقب «سّید» را برای خود اختراع كرد و نامش را هم از «علینقی» به «سید محّمد» تغییر داد و در اقدامی ناگهانی، برای خودش مدرك «دكترا» صادر كرد و شد؛«دكتر سید محمد جهرمی»! كسی كه آنقدرها اهل «خرج كردن» بود كه مانند مرحوم «دكتر عوضعلی كردان» و «دكتر محمدرضا رحیمی»، هرگز دُمش لای تله مجلس و قوه قضائیه گیر نكند و همچنان یك «دكتر» و «سید» باقی بماند! او در نظام كنونی، حقیقتا" آدم زیركی است.
آقای جهرمی به پشتوانه پدر همسرش آقای ناطق نوری، از نوزده سالگی داماد شد و بی معطلی، درجات دولتی را پیمود و در حالی كه هنوز یك «دیپلمه مردودی» بود، به مقام فرمانداری آمل و نمایندگی بنیاد مستضعفان مازندران و سپس به مقام استانداری در استانهای مختلف رسید. در حالی كه هنوز مدرك قبولی در دیپلم دبیرستان هم نداشت، در استانها خود را «مهندس» معرفی می كرد و یكباره هم از ناكجاآبادی مثل دانشگاه هاوایی یا آكسفورد، مدرك دكترا خرید! آقای جهرمی استانهای زنجان و سمنان و همدان تا استان فارس و خطه لرستان را با كسوت «استانداری» در نوردید و پرونده های مختلفی از «فساد مالی و اخلاقی» تا «تقلب مشهود انتخاباتی» و «قاچاق آثار باستانی» را در پشت سر خود به جای گذاشت. به گفته یكی از نزدیكانش (آقای «و»)، آقای جهرمی سالها به كار مورد علاقه اش، یعنی خرید و فروش و قاچاق عتیقه جات و آثار گرانبهای میراث ملی و باستانی از استانهای محل مأموریتش به خارج از كشور مشغول بود و به خصوص آثار باستانی تخت جمشید و مجسمه های باستانی شهرهای استان فارس در زمان استانداری او، به طرز حیرت آوری ناپدید شدند و سر از بازارهای جهانی درآوردند.
آقای جهرمی در گماشتن نزدیكان و اعضای فامیل خود به مقامهای دولتی، فقط به یك فرمول توجه داشت:«فرمول بقا»! او این فرمول را در سیستم حكومتی جمهوری اسلامی از همان ابتدا شناخته بود و به آن عمل می كرد ( و هنوز هم عمل می كند!): اینكه «حق السهم بالایی ها را بده و هر كاری میخواهی بكن!» در همین حال، آقای جهرمی حامی قدرتمندی هم در بیت رهبری داشت ( و هنوز هم دارد) كه سالها مسئول «دفتر بازرسی بیت» بوده است: حجت الاسلام علی اكبر ناطق نوری؛ پدر همسرش! كسی كه در انتخابات سال 1376 بدون پولهای سرسام آور آقای جهرمی، هرگز نمی توانست سرتاسر شهرها و روستاها را از پوسترهای چهاررنگ تبلیغاتی خود كاغذ دیواری كند. اما در آن انتخابات، بخت با ناطق نوری نبود و سیدمحمدخاتمی به ریاست جمهوری رسید. كابوسی كه جهرمی را تا مدتها به شوك فرو برد. اما او باز هم از خاكستر سایه های خود سر برون آورد.
محمد جهرمی در طول سالها و با زیركی توانسته بود خود را در «سایه» و به دور از جنجالهای خبری نگاه دارد و از همان سایه، به كسب درآمدهای نامشروع و كارهای اقتصادی بی حساب و تأمین «پول سیاه» برای كمپین جناح راست بپردازد. او توانست در فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی راستگرایان سابق و اصولگرایان فعلی، نقش مالی مؤثری ایفا كند اما اصراری به علنی شدن حضورش نداشت. شاید رمز بقای او، همین بود.
سال 1384 وقتی احمدی نژاد به قدرت رسید، محمد جهرمی به وزارت كار گماشته شد؛ جایی كه هیچ توجهّی را بر نمی انگیخت! زیرا همواره نگاه رسانه ها و مردم به وزیران كشور و امور خارجه و اطلاعات و ارشاد است. بدین ترتیب «وزارت كار و امور اجتماعی» به عنوان حیاط خلوت تیم احمدی نژاد به جهرمی سپرده شد تا در سكوت به كار بپردازد و اختلاس های بزرگ و برداشتهای كلان مالی از خزانه ملی را تدارك ببیند! اینگونه بود كه محمد جهرمی در تبدیل تیم احمدی نژاد به یك قدرت اقتصادی بزرگ نقشی اساسی داشت. او چند طرح زیركانه برای اختلاس های پنهان و دزدیهای كلان درانداخت كه حقیقتا" هوشمندانه و زیركانه بودند. جهرمی ابتدا با طرح «ایجاد بنگاههای اشتغالزای زود بازده» آغاز كرد و كمی بعد طرح «صندوق مهر امام رضا» را كلید زد. دو طرحی كه میلیاردها دلار از بودجه كشور را به یكباره بلعیدند و از تیم احمدی نژاد، یك كارتل عژیم اقتصادی و خطرناك ساختند كه آقای خامنه ای، هرگز جرأت مقابله با آن را نیافته است. دعواهای امروز بر سر این اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، بخشی از تلاش حامیان آیت الله خامنه ای ست تا از قدرت مالی تیم احمدی نژاد بكاهند و آنها را به زانو درآورند.  
در طرح «اشتغالزایی زود بازده»، محمد جهرمی با اعطای وامهای اشتغال زایی سه و نیم میلیون تومانی به بیكاران، ظاهرا" به جنگ غول بیكاری رفت. اما در نهان هدف دیگری در سر داشت. وقتی آمار بیكاری كشور، فاجعه بار تر از سالهای قبل از دولت احمدی نژاد اعلام شد و نرخ تورم هم به طور جهشی بالا رفت، معلوم شد طرح دولت برای مبارزه با بیكاری «شكست» خورده و فقط باعث ایجاد تورم بیشتر، گرانی مسكن و خودرو و اخلال اقتصادی وحشتناكی شده است. اینجا بود كه جهرمی دانست باید برای رفع این بحران، جای دیگری را «ساكت» كند! او یكی از اصلی ترین كسانی بود كه محمود احمدی نژاد را قانع كرد تا «سازمان مدیریت و برنامه ریزی» را به عنوان تنها نهاد آماری و مدیریتی اقتصاد كشور منحل كند! زیرا آمار شكست طرحهای عوام فریبانه دولت و آمار واقعی بسیاری از فعل و انفعالات منفی اقتصادی دولت، توسط همین سازمان تخصصی فاش می شد و به گوش مردم و رسانه ها می رسید. سازمان مدیریت و برنامه ریزی منحل شد و بدنبال آن شورای عالی پول، شورای اقتصاد و شوراهای عالی دیگر یكی بعد از دیگری منحل شدند و تیمی از معتمدان رئیس جمهور نظام مدیریتی و اقتصادی كشور را در یك اتاق دربسته در اختیار گرفتند.
خب! پس آن میلیاردها دلار (معادل هزاران میلیارد تومان) وام «خود اشتغال زایی» به كجا رفته بود؟ حقیقت این است كه سهم بیكاران واقعی و مردم نیازمند، از این وامها بسیار كم بود. در عوض بسیجیان، با راحتی توانستند وامهای خود اشتغالی را بگیرند و هرگز هم آن را پس ندهند. اما باقی پولها به نام «مردگان»، از خزانه عمومی برداشت شدند و تحت عنوان وام اشتغال به شناسنامه های باطله تعلق گرفت! یادمان نرود؛ اینجا ایران است. كشوری كه به اعتراف مقامات رسمی اش، بیشتر از 5 میلیون شناسنامه «افراد متوفی» هنوز در سامانه اداری كشور وجود دارد و هنوز «در گردش» هستند. با این شناسنامه های باطله می توان برای نامزهای انتخاباتی رأی نوشت. می توان شكایت و طومار بر علیه افراد و روزنامه ها نوشت. می توان در دادگاههای غیابی شهادت داد و می توان از بانكها، وامهای كلان گرفت! خبرهای تأیید نشده اما موثق می گویند از این شناسنامه های باطله در انتخابات مختلف سوء استفاده شده است. این بار آقای جهرمی تصمیم گرفت یك استفاده «غیر انتخاباتی» هم از این شناسنامه ها بكند! نتیجه اینكه مردگان بسیاری، به متقاضیان وام خود اشتغالی «زود بازده» در سیستم بانكی كشور افزوده شدند و بعد از دریافت وامهای خوداشتغالی، هرگز آن پولها را به بانكها پس ندادند! زیرا بعد از دریافت وام، شناسنامه شان باطل شده و مسیر برگرداندن وامهای سه و نیم میلیون تومانی آنها به خزانه عمومی، مسدود شده بود! پولها اما در جیب افراد دیگری بود! با تمام این ترفندها، طرح اشتغال زایی دولت «مهرورز» بعد از اینكه میلیاردها دلار پول از خزانه كشور را بالا كشید، به اعتراف همین دولت به شكست كامل منتهی شد و هرگز باعث كم شدن آمار بیكاران كشور نشد، بلكه بر میزان تورم پولی (به خصوص در بخش مسكن و اجاره بهای خانه) به شدت افزود و در عرض دو سال، اجاره بهای خانه ها را تا سه برابر افزایش داد و نام مردگان بیخبر را در فهرست بدهكاران به سیستم بانكی به بایگانی ها اضافه كرد.
محمد جهرمی در پرداخت وامهای اشتغال زایی و بدون بازگشت به «بسیجیان بیكار» گشاده دستی فراوانی كرد و از آنها عملا" لشگری از نیروهای «آماده سركوب» ساخت تا در ایام ضروری، در خدمت دولت مهرورز قرار بگیرند. آنان از حمله به منزل شخصیتهای سیاسی تا سنگباران كردن بیوت مراجع تقلید، تا تقلب وسیع انتخاباتی و سركوب مردم و پرت كردن دانشجویان از ساختمانها شركت كردند و حقوق روزانه شان تا «سیصد هزار تومان» هم افزایش یافت.
هنوز هیچ پیگیری قضایی درباره عمق فساد مالی كه جهرمی در دوران تصدی اش (فقط بر وزارت كار و امور اجتماعی) مرتكب شده، صورت نگرفته و سرپوش آن فساد، هنوز برداشته نشده است.
محمد جهرمی سپس احمدی نژاد را مجاب كرد تا «صندوق تعاون» را در صندوق تازه تأسیسی به نام «صندوق مهر امام رضا» ادغام كند تا پرداخت وامهای اشتغالزایی، از گزند پیگیری احتمالی مجلس و قوه قضاییه در امان بماند. بدین ترتیب بودجه هنگفت صندوق تعاون به صندوق «مهر امام رضا» منتقل شد و وزیر كار هم از پاسخگویی قانونی درباره سرنوشت وامها معاف شد. اگر صندوق تعاون، ناگزیر بود سالانه عملكرد مالی خود را به دیوان محاسبات كشور و نهادهای مالیاتی اعلام كند، صندوق مسكن مهر امام رضا به عنوان ثروتمندترین بنگاه اقتصادی به هیچ نهادی پاسخگو نبوده و نیست. هنوز هم نمی توان تخمینی از سوء استفاده های مالی آقای جهرمی و تیم احمدی نژاد از این بنگاه بزرگ اقتصادی ارائه كرد. اما آمارهای تخمینی می گویند اشتغال، هنوز بزرگترین معضل حل نشده دولت احمدی نژاد است و بیشترین پول خروجی از خزانه دولت نهم و دهم، با شعار «رفع بیكاری» روی داده است.
اكنون مهمترین متهم اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، كسی نیست جز «دكتر محمدجهرمی!». سایه نشینی كه بیشترین پاداش دولتی را به عنوان «كارانه / نزدیك پانصد میلیون تومان برای عیدی!» از رئیس دولت كودتایی دریافت كرد و آنقدرها پول در كیسه اش دارد كه قاضی و قاضی القضات و حتی مقامات بالاتر را هم بخرد و ماننده بردگان آزادشان كند. پس داستان محمد جهرمی هنوز تمام نشده است. اگرچه امروز به ظاهر از ریاست بر بانك صادرات ایران بركنار شده، اما او دوباره به تاریكی سایه ها خزیده است و فرمول بقای دائمی در جمهوری اسلامی را هنوز از یاد نبرده است. تردید نكنید او و عوامل اصلی اختلاسهای دولتی هرگز محاكمه نخواهند شد. زیرا حداقل محمد جهرمی از بسیاری از مقاماتی كه به آنان رشوه و باج داده، سند و مدرك در اختیار دارد. شاید صدها سند از آن 140 هزار سند تخلفی كه محمود احمدی نژاد به تازگی تهدید كرده كه از 314 مقام عالیرتبه حكومتی فاش خواهد كرد، از جمله همان اسنادی باشند كه محمد جهرمی در جمع آوری و ثبت آنها تلاش كرده است.
فساد لاعلاج و سرطانی، تا عمق جان جمهوری اسلامی رخنه كرده و «اصلاح» این حكومت، امری ناممكن است. این را برای كسانی گفتم كه هنوز هم در خیال خام اصلاح كردن این نظام فاسدند.

اگر آتش جنگ را نمی خواهيم، آتش جنبش را دوباره برافروزيم




يکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ - ۰۴ دسامبر ۲۰۱۱

محمدعلی اصفهانی

esfahani.jpg
هدف اين نوشته، پرداختن به ماجرا های اخير نيست؛ بلکه فقط بر شمردن ابزار های لازم اوليه است ـ به نظر راقم اين سطور البته ـ برای حرکت از يک نقطه ی عزيمت درست و قابل اتکاء، به سمت هر تجزيه و تحليلی از اين ماجرا ها و ماجرا های مشابهِ در راه.

۱ ـ گرايش مسلط بر مجموعه ی نظام بی نظام اليگارشی واره ی کنونی ايران، ماجرا جويی، ماجرا آفرينی، و تنش با بيرون و درون بود و هست. و اين اصلاً تصادفی يا غير طبيعی نيست. اين، جزء ذات هر پديده يی از اين نوع است که از آنِ جهانِ پيش از جهان معاصر است، اما به جهان معاصر پرتاب شده است، و طبعاً با همه چيز جهان معاصر مشکل دارد، و اين مشکل ـ ناخودآگاه و خودآگاه، غير ارادی و ارادی ـ ناگزير، به ماجراجويی و ماجرا آفرينی و تنش می انجامد.


۲ ـ کسانی و نيرو هايی در ميان ايرانيان، منافع خود را در برافروختن آتش حمله ی نظامی به ايران می بينند. چه درون حاکميت، و چه بيرون آن. چه در پوزيسيون، و چه در اپوزيسيون. و هر کدام به دليلی و دلايلی.

و من چون پيش از اين بار ها در اين باره نوشته ام، در اين مختصر، بر روی اين زمينه مکث نمی کنم. (۱)

۳ ـ فرهنگ مادون سرمايه داری، و مربوط به اعصار فئوداليسم و ماقبل آن (اگرچه در ظرف سرمايه داری) که فرهنگ غالب بر مجموعه ی نظام است، قدرت انطباق اين نظام را با ساختار پيشرفته ی توليدی و اقتصادی و فرهنگی و مدنی ايران، از همان نخست، غير ممکن ساخته است، و روز به روز هم غير ممکن تر می سازد.


۴ ـ اين عدم قدرت انطباق نظام با ساختار های مدنی و زيربنا های پيشرفته ی اقتصادی ايران، حد اقل به سه خصيصه ی مهم راه می برد:

ـ ـ ـ ناتوانی متقابل در تفهيم و تفاهم مردم با نظام، و نظام با مردم. چيزی که مردم را در برابر نظام، و نظام را در برابر مردم قرار داده است، و روز به روز هم بيشتر قرار می دهد.

ـ ـ ـ ناتوانی نظام از حل و فصل مسائل اقتصادی کشور، که در تضاد ساختاری با فرهنگ غالب بر نظام و توانمندی های محدود در حيطه ی فرهنگ مادون سرمايه داری آن قرار دارد.


ـ ـ ـ ناتوانی نظام از انطباق با امپرياليسم در مرحله ی کنونی اش که بسيار با کلنياليسم و يا حتی امپرياليسم زمان جنگ سرد متفاوت است.

ايران را نمی توان با کشور هايی مثل عربستان سعودی و شيخ نشين های خليج فارس، و يا پاره يی از کشور های آفريقايی مقايسه کرد. چرا که اين کشور ها در مقايسه با ايران، به لحاظ ساختاری به موجودات ابتدايی تک يا چند سلولی ماننده تر هستند.

۵ ـ به همين دليل است که تمام تلاش های دست در کاران نظام برای اجرای «درست» سياست های اقتصادی مقبول امپرياليسم، و تمام تلاش های امپرياليسم (به جز در مقاطعی و مواردی چند) برای به نوعی کنار آمدن با اين نظام، محکوم به شکست بود و هست و خواهد بود.

و باز درست به همين دليل است که اين نظام، نه از موضع گرايش فرا امپرياليستی موهوم خود، بلکه از موضع گرايش فرو امپرياليستی واقعی خود، در تضاد با امپرياليسم قرار دارد. آنچه محک قضاوت است، نه مثلاً حجم مبادلات، بلکه قابليت يا عدم قابليت تطبيق با خواست های دراز مدت اقتصادی و به تَبَع آن (يعنی دومی تابع اولی است) سياسی امپرياليسم است.

۶ ـ شايد، بهتر اين باشدکه به جای درجا زدن در تعاريف کلاسيک امپرياليسم، به تعاريفی جديد از امپرياليسم فکر کرد که بر حول محور اصلی يی به نام جهانی شدن سرمايه داری نئو ليبرالی استوار باشند.


۷ ـ علی رغم بعضی حرف های عوامانه، و نيز علی رغم شعار های کسانی که ذهن گرايی مطلق آن ها در موارد ديگر نيز آشکار است، اين نظام را نه «سگ زنجيری امپرياليسم» ناميدن منطقی است، و نه يک نظام وابسته به امپرياليسم دانستن.

«سگ زنجيری» و اين حرف ها که به جز شوخی بی مزه يی با خود نيست، اما وابستگی يا عدم وابستگی را بايد در ابعاد مختلف مقوله، در نظر گرفت.
پرداختن به اين ابعاد، موضوع اين نوشته نيست؛ اما به اختصار تمام می توان گفت که در جهانِ به هم پيوسته ی کنونی، عدم وابستگی کامل، و ـ به عبارت صحيح تر ـ استقلال کامل، عملاً نمی تواند امکان پذير باشد. حتی پيشرفته ترين کشور های امپرياليستی نيز خودشان هم نمی توانند برای خودشان مستقل باشند.

۸ ـ از همين روست که آنچه در اين رابطه ی معين برای مردم ما اولويت دارد نه چيزی به نام مبارزه ی ضد امپرياليستی، بلکه هوشياری در برابر امپرياليسم و نيات آن، و خطرات فوری و آنی آن برای ما است، و تلاش برای مصون ماندن نسبی ـ يعنی تا حد امکان ـ از خطرات و عوارض دراز مدت آن.

و اين نيز ـ دستکم ـ در گرو دو عامل تعيين کننده است:

ـ ـ ـ عامل اول، و از همين نخستين گام ها در چشم انداز نزديک و قابل حصول، همزيستی با جهان پيرامون، بر مبنای سياست موازنه ی منفی است. سياستی که ديگران را در مسابقه برای نزديکی با ما، و نه ما را در مسابقه برای نزديکی با ديگران، قرار می دهد. و مابقی کار، به ورزيدگی و آشنايی ما با قواعد بازی، به اقتدار ما، و البته به اعتماد به نفس ما بر می گردد.


ـ ـ ـ و عامل دوم، که طبعاً نيازمند عبور از مراحل متعدد است، و نمی توان با يک جَست تارزانی بر آن چنگ انداخت، از ميان برداشتن مناسبات اقتصاد سرمايه داری در ايران است. مناسبات اقتصاد سرمايه داری در شکل گلوبال کنونی آن را می توان مهم ترين پايگاه امپرياليسم در کشور هايی مثل ايران دانست.


عامل اول، به ما امکان مانور در جهان چند قطبی را می دهد. و عامل دوم، ريشه های دونده ی امپرياليسم در کشور ما را نشانه می گيرد.


۹ ـ و اين همه، تازه در چهارچوب تعريف علمی از امپرياليسم معنا می شود؛ نه در جفتک اندازی های «ضد استکباری» که همانطور که بار ها نوشته ام، نه مبارزه با امپرياليسم، بلکه مبارزه با جهان معاصر ، به قصد بازگشت به جهانِ سپری شده است.


۱۰ ـ بعضی ها می کوشند تا با شبيه سازی «استکبار ستيزی» خمينی صفتان و طالبان مسلکان، با هو شياری در برابر امپرياليسم، و يا مبارزه ی ضد امپرياليستی (که مقوله يی است به هر حال پيوسته به مقوله ی ديگر، اما متفاوت با آن) دريوزگی در بارگاه امپرياليسم، و تحت قيموميت آن قرار گرفتن را توجيه ـ و حتی تقديس ـ کنند.

در تبليغات اين بعضی ها زياد می بينيم که صف بندی معروف درون اپوزيسيون در نخستين سال های بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ را که به دعوای «ارتجاع ـ ليبرال» معروف شده بود، با صف بندی های امروز يکی می نمايانند و عربده می کشند که «عربده های ضد امپرياليستی» کشيدن را (به آستانبوسی امپرياليسم نرفتن، و امپرياليسم و صهيونيسم و کوفتيسم و زهر ماريسم» را وارد فرهنگ لغات ناموسی خود نکردن را) همه در آن سال ها تجربه کرده اند و نتيجه اش را هم ديده اند.
حال آن که صف بندی های کنونی، درست در جهت مخالف صف بندی های آن سال هاست. (راقم اين سطور، اين سخن را در حالی می گويد که در تمام آن سال های دور، هميشه در نقطه ی مقابل تز های سخيفی قرار داشت که اتحاد نسبی يا بيشتر از نسبی با مرتجعين عليه «ليبرال» ها را يک وظيفه ی انترناسيوناليستی و ضد امپرياليستی می دانستند، و يا از موضع «ضد ليبراليسم»، عملاً به اتحاد نسبی يا بيشتر از نسبی با مرتجعين می رسيدند.)
صف بندی های جديد، که ربطی به صف بندی های آن سال ها ندارند چنينند:

ـ صف اول: همان ارتجاع ضد استکبار. با همه ی سوابق زد و بند هايش با «استکبار». از نوفل لوشاتو تا تهران. از تهران تا قم. و از قم تا جماران. و با همان گروگان گيری يا «انقلاب دوم» و معامله بر سر آن با ريگان برای شکست دادن جيمی کارتر رقيب انتخاباتی ريگان، و ماجرای اکتبر سورپرايز. و با همان تحويل گرفتن و خريد سلاح های آمريکايی و اسراييلی برای مبارزه با اسراييل و آمريکا به وسيله ی «فتح قدس از طريق کربلا»، و ايران کنترای لو رفته و ايران کنترا های لو نرفته يا نيمه لو رفته. (۲)


ـ صف دوم: جنبشی آزادی خواه، عمدتاً مدنی، مستقل و پايبند به استقلال ميهن که رو در روی صف اول ايستاده است؛ و درست به دليل همين پايبندی اش به استقلال، مورد غضب درنده ترين جناح های امپرياليسم و کمر خدمت بستگان به آن ها هم قرار دارد.


ـ صف سوم: صفی که برای حذف صف دوم، و جايگزين کردن يک آلترناتيو وابسته و گوش به فرمان و تحت قيموميت تلاش می کند.

خاطره ی تلخ از دست رفتن تونس و مصر فراموش نشده است، و طعم شيرين به دست آوردن ليبی و مهار جنبش آن را از دست توده های مستقل گرفتن و به دست مزدوران خود سپردن و ويران کردن تمامی ساختار های زيربنايی آن با حملات هوايی و زمينی، تازه دارد در دهان امپرياليسم مزه مزه می شود.
سفره، گسترده است و کارد و چنگال و قاشق ها کنار بشقاب ها چيده شده اند و غذا های چرب و شيرين انتظار اربابان يورو و دلار را می کشند. و چه عطر خوبی هم دارند. عطر نفت و خون، و خون و نفت.


بيرون اين سه صف، من شخصاً صفی ديگر نمی بينم . و فکر می کنم ـ و فکر می کنم که درست فکر می کنم ـ که صف ديگری (فعلاً) وجود ندارد. و ای کاش وجود می داشت و از صف دوم بهتر می بود. اما وجود ندارد. اگر وجود دارد، يک نفر نشانی اش را به من بدهد.

نه در ذهن. در عين.
نه در آينده. در حال.

نمی خواهم سخنی تلخ بگويم و خاطر هايی را آزرده کنم؛ و گرنه می گفتم که هيچ کسی، حتی اگر خودش هم نداند، نمی تواند بيرون يکی از اين سه صف قرار داشته باشد.

بيرون صف بودن، البته کاری کاملاً عملی است. اما در مورد صف نانوايی. حالا نان سنگک باشد، يا نات تافتون. يا نان بربری.

صف اول، هم به دليل نامنظم و نامنسجم بودن خود، هم به دليل ماهيت تماماً ضد مردمی خود، هم به دليل جنبش خرداد و تبعات آن، و هم به دليل بلاهتی که اين روز ها به چيزی در حد خودزنی، «عسس بيا مرا بگير»، و لطفاً به ما حمله کنيد رسيده است، ديگر در آستانه ی فروپاشی کامل قرار گرفته است. فروپاشی نزديک.


صف دوم، از حالت قبلی يی که به آن مبتلا شده بود و در «يک گام به جلو، يک گام به پس» نوشته بودم خارج شده است:

[می گويند «يک گام به پس، دو گام به جلو»، يا «دو گام به جلو، يک گام به پس». و اين البته که چيز خوبی است. هرچند خوب تر از اين آن است که همه ی گام ها به جلو باشند. يعنی آدم، يکراست و يکريز برود و برود و برود و به مقصد برسد.
اما معمولاً اينطور مقدور نيست؛ و بنابر اين ـ بسته به شرايط ـ تا زمانی که اين «معمولاً» به يک «استثنائاً» بدل شود (و هميشه در مرحله ی تعيين کننده يی چنين نيز خواهد شد) باز با همان حديث قديمی دو گام به جلو و يک گام به پس، و يا يک گام به پس و دو گام به جلو سر و کار داريم.
و اين دو، با يکديگر فرق می کنند:
در حالت اول، پيشروی از ما شروع می شود؛ و اگر به پس می رويم به منظور ادامه ی پيشروی است.
در حالت دوم، پيشروی از دشمن است، و ما ناچاريم گامی به عقب برداريم تا بتوانيم پيشروی دشمن را خنثی کنيم و خودمان به پيش برويم.
نتيجه ی کار، در هر دو حالت يکی است: ما جلو هستيم. نه به اندازه ی يک گام يا دو گام. بلکه جلو تر از يک گام يا دو گام قبلی که خود نيز مجموعه يی از يک گام يا دو گام های ديگر بود. تا يک گام يا دو گام های ديگر و ديگر و ديگر.
و تا همان مرحله ی استثنا. استثنای محتوم. «استثنا»يی که خود، يک قاعده است.
اما خارج از اين فرمول شناخته شده، فرمول کم تر شناخته شده يی هم وجود دارد: يک گام به جلو، يک گام به پس.
و اين، هزار بار بدتر است از درجا زدن.
آدم اگر درجا بزند خودش می فهمد که دارد درجا می زند. در حالی که اگر يک گام به جلو برود و يک گام به پس، اگرچه در همان جايی که هست باقی خواهد ماند، يک احساس کاذب حرکت به جلو به او دست می دهد، و سرانجام وقتی به خود می آيد که دير شده است.] (۲)

صف دوم، «خوشبختانه»، از ابتلا به حالت قبلی «شفا» يافته است. يعنی ـ بی رو در بايستی با خودمان حرف بزنيم ـ ديگر «يک گام به جلو و يک گام به پس» بر نمی دارد. بی درد سر، درجا می زند!

و خوبی درجا زدن اين است که درجا زننده ، چون خود می داند که حرکتی نمی کند، حد اقل، خود را به بی عملی خود دلشاد نمی بيند. و اميد می رود که بالاخره روزی به فکر حرکت بيافتد!
حرکتی که از صفر شروع نخواهد شد. چرا که مسيری طولانی در نورديده شده است، و فقط بايد به فکر بقيه ی مسير بود.
به فکر حرکت در بقيه ی مسير.
تا مقصد نهايی.

چگونه اما؟

پاسخ اين «چگونه اما» را به خرد جمعی بسپاريم و مصرانه در پی يافتنش باشيم.
شايد در اين روز ها، يادآوری حماسه ی پرشکوه عاشورای پارسال، که نظام را تا يک قدمی سقوط، به پس راند، بتواند به ما کمک کند.
اما نه به عنوان يک خاطره، نه به عنوان يک حسرت، و نه به عنوان يک سرکوفت به خود يا ديگران. به عنوان موضوعی برای تعميق و تعمق. برای بازکاوی. برای يافتن ضعف ها و قوت ها. و آنچه می بايست کرد ها و آنچه نمی بايست کرد ها. يعنی آنچه از اين پس بايد کرد ها و آنچه از اين پس نبايد کرد ها.

آتش جنبش خرداد، خاموش نشده است و خاموش شدنی هم نيست. فقط کمی خاکستر بر آن نشسته است. خاکستری که خودمان بر آن ريخته ايم.

اگر آتش جنگ را نمی خواهيم، اين خاکستر را کنار بزنيم.

بيهوده نيست که صف سوم، به منظور خاموش کردن آتش جنبش خرداد، برای آتش جنگ هيمه در پی هيمه جمع می کند.

و تازه، در مقام «وکالت فضولی» همان جنبش، چيزی هم بابت همان جنبش، از همان جنبش طلبکار در می آيد که چرا به زير بيرق من که خود به زير بيرق دشمنان تو رفته ام نمی آيی و نمی گذاری ايران را برايت ليبی کنم!

۱۲ آذر ۱۳۹۰


توضيحات

---------

۱ ـ شمار آن نوشته ها از دستم خارج شده است؛ اما برای نمونه:

با کيميايشان مس ما زر نمی شود (در حاشيه ی خبر طرح ترور سفير عربستان در آمريکا)
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/ara-j.html

برای سرکوب جنبش، دارند به استقبال جنگ می روند

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/j-estg.html

جنبش بايد هوشيار باشد؛ خطر در يک قدمی است

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/khatar.html

جنبش اگر به بهانه تهديد جنگ، عقب نشينی کند کارش تمام است

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/j-ft.html

۲ ـ در ادامه و تکميل اين بحث، همچنين به عنوان نمونه: فاصله ی استکبار تا امپرياليسم، «کمی» بيشتر است از فاصله ی کربلا تا قدس!

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/roozb.html

۳ ـ يک گام به جلو، يک گام به پس

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/gaam.html

محافظ محمود احمدی‌‎نژاد در سرکوب‌های پس از کودتای ۲۲ خرداد

محافظ محمود احمدی‌‎نژاد در سرکوب‌های پس از کودتای ۲۲ خرداد ۱۳۸۸

افراد مشخص‌شده در عکس بالا :

۱. نفر وسط با پیراهن مشکی در وسط کادر : عبدالله باقری ( محافظ فعلی محمود احمدی‌نژاد )

۲. نفر چماق به دست در گوشه‌ی سمت چپ تصویر : علیرضا شیخ بهائی ( دایی عبدالله باقری )

۳. نفر سمت راست با اورکت آبی رنگ : غلامحسین شیخ بهائی ( دایی عبدالله باقری )

۴. نفر گوشه‌ی سمت چپ بالای تصویر با پیراهن مشکی :  مجتبی باقری ( برادر عبدالله باقری )

پدر عبدالله باقری به نام حبیب باقری ، کارمند سازمان هواپیمایی و همگی ساکن خیابان آذربایجان ، قصرالدشت و کارون هستند .



تصاویر دیگری از عبدالله باقری :