نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ تیر ۱, شنبه

دولتی‌هایی که یک شبه میلیونر شدند

روزهای پایانی دولت، شاید بهترین فرصت باشد برای قدردانی رئیس جمهور از کسانی که او را در دولت همراهی کرده اند. روزهایی که به یکباره، چندین نفر «سکه باران» می شوند. 22 خرداد امسال، یکی از همان روزهای سکه باران دولتی ها بود. روزی که محمود احمدی نژاد در آخرین روزهای ریاست جمهوری اش، به 12 نفر از وزرا و دولتمردانش «نشان« اعطا کرد. نشان هایی که ازنظر مادی چیزی بین 50 تا 100 سکه برای صاحبانش منفعت دارد و البته مزایای غیرمادی فراوان. 
 
به گزارش مجله مهر،دولتی هایی که یک شبه میلیونر شدند: 
 
22 خرداد سال 92 در مراسم اعطای نشان دولتی به 12 دولتمرد دولت‌های نهم ودهم، رئیس جمهور به این وزرا و دولتمردانش «نشان« داد: 
 
«محمدرضا رحیمی» معاون اول رئیس جمهور نشان خدمت 
 
 «علی نیکزاد» وزیر راه و شهرسازی نشان سازندگی 
 
 «علی اکبر صالحی» وزیر امور خارجه نشان خدمت 
 
 «حمیدرضا حاجی بابایی» وزیر آموزش وپرورش نشان تعلیم و تربیت 
 
 «رستم قاسمی» وزیر نفت نشان خدمت 
 
«مهدی غضنفری» وزیر صنعت، معدن و تجارت نشان خدمت 
 
«سید شمس الدین حسینی» وزیر امور اقتصاد و دارایی نشان خدمت 
 
«نسرین سلطان خواه» معاون علمی و فناوری رئیس جمهور نشان خدمت و مدیریت 
 
«بهروز مرادی» معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور نشان لیاقت و مدیریت 
 
 «علی اکبر محرابیان» وزیر اسبق صنایع و دستیار ویژه رئیس جمهور نشان سازندگی 
 
«محمدرضا فرزین» دبیرستاد هدفمندسازی یارانه ها نشان خدمت 
 
احمدی نژاد پیش از این نیز، بهاین شرح به دولتمردان دیگر نشان هایی داده بود.: 
 
«عبدالرضا شیخ الاسلامی» رئیس دفتر اسبق رئیس جمهور و وزیر سابق کار، رفاه و تعاون، نشان درجه یک خدمت 19 اردیبهشت 92 
 
«اسفندیار رحیم مشایی» نشان درجه یک فرهنگ و هنر 20 اسفند 91 
 
«محمد هاشم غرقی» رییس مركز رسیدگی به شكایات مردمی نهاد ریاست جمهوری نشان دولتی خدمت 24 اردیبهشت 91 
 
«شهریار افندی‌زاده» معاون وزیر راه و رئیس‌ سازمان راهداری حمل و نقل جاده‌ای، نشان دولتی تلاش برای کاهش تصادفات رانندگی 14 اسفند 91 
 
اما اعطای این نشان ها چه ضوابطی دارد، چه کسانی شایسته دریافت نشان هستند و چه نهادی بر اعطای نشان ها نظارت می کند؟ 
 
  
 
حساب و کتاب نشان ها: 
 
نشانهای دولتی جمهوری اسلامی ایران نشانهای دولتی ‌کشوری هستند که طبق مقررات آیین‌نامه اعطای نشانهای دولتی به افراد شایسته، اعم از اتباع ایران یا اتباع خارجی، اعطا می‌شود. ‌نشان «انقلاب اسلامی» به عنوان عالیترین نشان جمهوری اسلامی ایران مخصوص رییس جمهور وقت است. سایر نشانها را رییس جمهور به پیشنهاد وزرای ذیربط و تصویب هیأت وزیران، اعطا می‌نماید. 
 
این نشان‌ها به ترتیب تقدم عبارتند از: 
 
‌الف - نشانهای عالی که به ترتیب ارجحیت به شرح زیر می‌باشند 
 
انقلاب اسلامی 
 
استقلال 
 
آزادی 
 
جمهوری اسلامی 
 
ب - نشانهای تخصصی که عبارتند از 
 
دانش 
 
پژوهش 
 
لیاقت و مدیریت 
 
عدالت 
 
ج - نشانهای عمومی، که عبارتند از 
 
سازندگی 
 
خدمت 
 
کار و تولید 
 
شجاعت 
 
ایثار 
 
تعلیم و تربیت 
 
فرهنگ و هنر 
 
ادب پارسی 
 
این نشانها در هر سال به ترتیب درجه، به شمار مشخصی از افراد و به پیشنهاد هر یک از وزرا در کمیسیون‌های موضوع مواد 22 تا25 این آیین نامه که با مسئولیت دفتر اعطای نشان‌های دولتی تشکیل می‌شود، مورد بررسی قرار می‌گیرد. گزارش کمیسیونها پس از تأیید کمیسیون فرهنگی به هیأت دولت تقدیم و نشانها پس از تصویب هیأت ویران اعطا می‌شود.. 
 
مطابق ماده 22 آئین نامه اهدای نشان ها، هر نشان با توجه به درجه، معادل ملی به این ترتیب خواهد داشت: 
 
1.        نشان عالي استقلال: 200 سكه بهار آزادي 
 
2.         نشان عالي آزادي: 200 سكه بهار آزادي 
 
3.        نشانهاي تخصصي و عمومي درجه يك : 100 سكه بهار آزادي 
 
4.        نشانهاي تخصصي و عمومي درجه دو : 75 سكه بهار آزادي 
 
5.        نشانهاي تخصصي و عمومي درجه سه : 50 سكه بهار آزادي 
 
  
 
جالب این جاست که مطابق پی نوشت های آئین نامه اهدای نشان، معادل سکه ای نشان ها تا به حال 2 بار تغییر کرده است. بار اول در سال 1373 که تعداد سکه ها به ترتیب 100، 50 و 30 سکه بوده است و بار دیگر در سال 83 که تعداد سکه ها کاهش یافته و به ترتیب به 50 سکه، 30 سکه و 20 سکه رسیده بود. اما در اصلاحیه جدید، دوباره میان سکه ها افزایش یافته است. 
 
ضمن این که غیر از معادل نقدی، این نشان ها مزاياي غير مادي هم به این ترتیب خواهد داشت: 
 
1-    شركت در مراسم و آيين هاي رسمي 
 
2-    چاپ نام و مشخصات دارندگان نشان در مجموعه هاي ادواري 
 
3-    نصب تصوير و لوح يادبود در شهرداري زادگاه يا موسسه و محل خدمت 
 
4-    اولويت در برخورداري از فرصت هاي مطالعاتي و دريافت امكانات لازم براي اجراي طرحهاي پژوهشي و تحقيقاتي 
 
  
 
محدودیت اعطای سالانه این نشان ها هم مطابق ماده 21 به این شرح است: 
 
1- نشانهاي تخصصي درجه يك براي هر مورد : حداكثر 5 عدد 
 
2-  نشانهاي تخصصي درجه دو براي هر مورد: حداكثر 10 عدد 
 
3- نشانهاي تخصصي درجه سه براي هر مورد: حداكثر 15 عدد 
 
4-نشانهاي عمومي درجه يك براي هر مورد: حداكثر 3 عدد 
 
5-نشانهاي عمومي درجه دو براي هر مورد: حداكثر 5 عدد 
 
6- نشانهاي عمومي درجه سه براي هر مورد: حداكثر 7 عدد 
 
  
 
یک شب: 120000000 تومان هدیه 
 
اگر معادل ریالی این هدایا را با تقریب قیمت یک میلیون و 200 هزارتومانی برای هرسکه بهار آزادی درنظر بگیریم، هر نشان درجه یک که به دولتمردان و وزرا اهدا شده، حدود 120 میلیون تومان ارزش دارد. با این حساب، این دولتمردان احمدی نژاد، یک شبه از خزانه دولت، 120 میلیون تومان هدیه گرفتند. هدیه ای که البته در دولت های گذشته هم سابقه داشته و به عنوان مثال در سال 83، «سیدمحمد خاتمی» در روزهای آخر پایان ماموریتش در دولت هشتم، به 15 نفر نشان اهدا کرد.

همه حاضران در مراسم تقدیر از فعالان ستاد انتخاباتی روحانی؛ از شهرام ناظری و پگاه آهنگرانی تا علی فلاحیان

همه حاضران در مراسم تقدیر از فعالان ستاد انتخاباتی روحانی؛ از شهرام ناظری و پگاه آهنگرانی تا علی فلاحیان


Rouhani-Meeting-June20th-15
تقاطع: مراسم تقدیر از فعالان ستاد انتخاباتی حسن روحانی، رییس‌ آینده‌ی جمهوری اسلامی، صبح روز پنج‌شنبه (۳۰ خرداد-۲۰ جون) در سالن اجلاس سران در تهران برگزار شد.
در این مراسم، در کنار چهره‌های مطرح هنری هم‌چون شهرام ناظری، پگاه آهنگرانی، عبدالحسین مختاباد و سهیل محمودی، حضور چهره‌های امنیتی چون علی فلاحیان و علی یونسی، وزرای اطلاعات در دولت‌های هاشمی و خاتمی، و حسین فریدون روحانی (برادر حسن روحانی و معاون اسبق وزارت اطلاعات) بیش از سایر حاضران جلب توجه می‌کرد. از علی فلاحیان به عنوان شاه‌کلید و مسوول اصلی پروژه‌ی قتل‌های زنجیره‌ای ده‌ها تن از روزنامه‌نگاران و روشنفکران در دهه‌ی هفتاد خورشیدی نام برده می‌شود.
به گزارش خبرگزاری‌های ایران، حسن روحانی، در سخنرانی خود در این مراسم گفت که پیروزی‌اش در انتخابات را «مدیون تدابیر» رهبر جمهوری اسلامی است: «مخصوصاً آنجایی که در لحظات آخر فرمودند که رای مردم امانت و حق‌الناس است. اگر تدابیر ایشان نبود، معلوم نبود شاهد چنین روزی برای ملت ایران توأم با این همه شادی بودیم یا نه.»
او هم‌چنین یک بار دیگر از هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، و محمدرضا عارف تشکر کرد.
در همایش روز پنج‌شنبه فعالان ستاد انتخاباتی روحانی، سهیل محمودی، شاعر، پگاه آهنگرانی، بازیگر سینما، و شهرام ناظری، خواننده‌ی سرشناس موسیقی سنتی ایران نیز به ایراد سخنرانی پرداختند. شهرام ناظری که چند بیتی از مثنوی معنوی را نیز با همراهی گروه موسیقی‌اش برای حاضران اجرا کرد، در سخنانی تنها دلیل حضورش در این همایش را «شرکت و پیروزی مردم» در انتخابات اخیر دانست و گفت: «اگر من در چنین مجلسی شرکت می‌کنم دلیلش خنده‌ای است که اکنون بر لب‌های شماست.»
او افزود: «اهل فرهنگ و هنر چشم امید به رییس‌جمهور محبوب‌شان، دکتر روحانی، دارند، همان‌طور که به خاتمی داشتند. این قشر از مردم در حال حاضر انتظار دارند به بخش فرهنگ و هنر توجه بیشتری شود.»
در پایان این مراسم، حسن روحانی از تمبر یادبود انتخابات روز ۲۴ خرداد با عنوان «ملت» که به تصویر یک «کلید»، به عنوان نماد انتخاباتی او منقش است، رونمایی کرد.
گفتنی است اجرای مراسم روز پنج‌شنبه بر عهده‌ی رضا رشیدپور، مجری سابق رادیو و تلویزیون دولتی ایران بود که در سال‌های اخیر ممنوع‌التصویر شده است.
هم‌چنین علی مطهری، هادی غفاری، زهرا اشراقی و فاطمه هاشمی رفسنجانی از جمله دیگر چهره‌های سیاسی حاضر در این مراسم بودند.
گزارش تصویری از این همایش را در ادامه ببینید. تصاویر از خبرگزاری‌های فارس و ایرنا انتخاب شده‌اند.


«محمد چکول»: از بلال دور میدان تا جلال شورای شهر

«محمد چکول»: از بلال دور میدان تا جلال شورای شهر

 
 شاید برای اولین بار باشد که یک دست‌فروش در ایران توانسته گامی بلند در عرصه سیاست بردارد و به عنوان نفر دوم وارد شورای شهر مهمی چون مهاباد شود.
سیاست در ایران مثل فیلم‌های هندی نیست که چوپانی ناگهان به فر ایزدی برسد و در آخر فیلم پادشاه شود.
بالارفتن از نردبان قدرت در ایران معمولا بدون حمایت مراکز قدرت، از احزاب سیاسی گرفته تا نیروهای نظامی و امنیتی مانند سپاه ممکن نیست.
تنها در انتخابات شورای شهر است که برخی از بازیگران و ورزشکاران نامی با اتکا به شهرت خود، البته در صورتی که بتوانند از فیلتر شورای نگهبان رد شوند، به دنبال رسیدن به کرسی‌های شورا‌ها هستند.
 
واکنش به انتخاب یک بلال فروش در یک وبلاگ محلی شهر مهاباد، یکی از نظردهندگان به کردی نوشته است: به همشون تبریک میگم ،این تحولات همبستگی نشانه ی شعور ،سیاسی مردم با همت شهرمونه. از اراده پولادین کاک محمد ابراهیمی باید درس امیدواری بگیریم که زندگی رو خودمان برای خودمان درست میکنیم .خواست که توانست ودیگری نیز اعتبار مدارک دکتری برخی دیگر نامزدهای انتخابات را زیر سوال برده است
 
اما این که فردی در ایران از دستفروشی بلال دور میدان بتواند به شورای شهر راه یابد بسیار کم‌سابقه یا شاید بتوان گفت بی‌سابقه است. احتمالا تنها نمونۀ قبلی، نماینده پیشین شهر کرمانشاه است که به اصطلاح «پهلوانی» میدان‌گیر بود و توانست به مجلس راه یابد. اما اکنون آقای محمد ابراهیمی بلال فروش محبوب شهرمهاباد که رهگذران میدان اصلی آن همواره مهمان شیر بلال‌های او بوده‌اند، جواب طعم خوش بلال‌هایش را با رای مردم برای ورود به شورای شهر گرفته است.
می‌توان به این نکته از زوایای مختلف نگاه کرد. مثلا این که جوانی که لیسانس شیمی داشته در خیابان بلال می‌فروخته است... یا این که با توجه به تجربۀ تلخ شهروندان از کلاهبرداری و اختلاس‌های مکرر اعضای شورای شهرهای مختلف ، شاید باز هم ایرانیان تصور کنند که آقای ابراهیمی تصمیم گرفته راه صد ساله را یک‌شبه و از طریق شورای شهر طی کند.
و یا این که چرا ایرانیان اینقدر به کسانی که اظهار به فقر و مظلومیت می‌کنند، اعتماد دارند و رای می‌دهند...
 
شرکت کننده

«این آقا برنامه‌ای نداشت و سعی کرد احساسات مردم را تحریک کند»

شوان یکی از شهروندان مهاباد در باره انتخاب آقای محمد ابراهیمی می‌گوید:
 
 
در انتخابات این دوره شورای شهر مهاباد، 205 نفر نامزد شدند و 80 درصد مردم هم شرکت کردند.
آقای محمد ابراهیمی ملقب به ممد چکول به معنی «ممد کوچولو» که یک بساط بلال فروشی در میدان ساعت شهر داشت، توانست به عنوان نفر دوم به شورای شهر راه یابد. ایشان مدرک لیسانس شیمی دارد و با توجه به شرایط زندگیش فقط دست فروش بوده... ایشان در بخشی از شهر که بساط داشت و در برخی مناطق عشایرنشین شهر بسیار محبوب بود.
این آقا در قسمتی از شهر(میدان استقلال) زندگی می‌کند که منطقه فقیرنشین مهاباد محسوب می‌شود. مردم این محله ها در بیشتر جریانات اعتراضی و جنجالی شهر نقش تعیین‌کننده و شروع‌کننده دارند. این بخش از شهر غالبآً آغازکننده اعتراضات مربوط به مسایل کرد و احزاب کرد بوده است. غالبا مردم این محله هستند که با رژیم برخورد دارند. البته بیشتر مردم شهر در این مورد معترض هستند ولی این قسمت از شهر برخوردشان مدنی نیست و بیشتر به تظاهرات و زد و خورد کشیده می‌شود. بسیاری از کسانی که با منطقه خیلی آشنایی ندارند این بخش را طوری نگاه می‌کنند که گویا این بخش، قشر انقلابی و معترض و ناسیونالیست شهر هستند. در حالی که این قشر به دلایل مختلف فقر اقتصادی و فقر فرهنگی که حاکم است، بیشتر یک قشر احساسی است.
 
یکی از پوسترهای تبلیغاتی آقای ابراهیمی که در آن به فقر و دستفروشی خود اشاره کرده است
 
نکته مثبت در مورد این قشر اتحاد آنها است، یعنی مثلا وقتی گفتند به فرد خاصی رای می‌دهیم، همه بدون استثناء به او رای می‌دهند. برای همین حکم تعیین‌کننده ای در شهر دارند والا باقی مردم شهر هم می‌توانستند در رای تعیین‌کننده باشند، ولی آنها، این اتحاد را ندارند.
این آقا برنامه خاصی در تبلیغات خود اعلام نکرده بود و تنها سعی کرد احساسات مردم را تحریک کند.
اینکه "دو دیگ دارم و یک فرغون و یک حساب بانکی دو میلیونی و از خانواده ای فقیر هستم که با زحمت درس خوانده و با اینکه لیسانس دارم دست فروشی می‌کنم"، تمامی چیزی است که ایشان در دوران تبلیغاتی خود گفته است.
تنها چیزی که از او، البته نه به طور تاییدشده، شنیدم این بود که: "یکی از اعضای مبارزه با سد معبر شهرداری را اخراج می‌کنم"... (گویا کسی به اسم حسن کیتکه است که دست فروش‌ها را زیاد اذیت می‌کرده... آقای ابراهیمی گفته اولین کارم اخراج این حسن خواهد بود).
در کل شهر دو نگاه به این آدم وجود داشت، گروهی به حالت تمسخر و حقارت به او نگاه می‌کردند و می‌گفتند "کار شهر به کجا کشیده که یک دست‌فروش نامزد شده است"... و گروهی دیگر هم با این نگاه که "یک فقیر با مدرک تحصیلی لیسانس، دست‌فروشی می‌کرده و حالا آمده با این همه دکتر و مهندس و پولدار رقیب شده و جلوی آنها قد علم کرده، از او حمایت می‌کردند. البته همواره همه مردم از نظر اخلاق عمومی و شخصیت از او تعریف می‌کردند.
قضاوت کردن کار صحیحی نیست، اما من دید مثبتی ندارم چرا که در تمامی دوره‌های شورای شهر غیر از دوره اول، همه اعضای شورا در دزدی و غارت شهر سنگ تمام گذاشتند. اکنون نیز اکثر افراد به این دلیل در انتخابات شورای شهر کاندیدا می‌شوند که «به یک نان و نوایی برسند»
در اکثر دوره‌ها، دزدی یکی از اصول کاری اعضای شورای شهر بوده... حتی در دوره سوم در جریان اعتراضات سیاسی، اعضای شورای شهر نه تنها در امنیتی کردن با دستگاهای امنیتی همکاری کردند که در این جهت پیشنهاد هم می‌دادند.

دستور بازداشت افشاگر برنامه شنود آمریکا صادر شد

• دادستانی آمریکا ادوارد اسنودن، افشاگر برنامه شنود و جمع‌آوری اطلاعات مربوط به ارتباطات شهروندان توسط آژانس امنیت ملی آمریکا را به جاسوسی متهم و حکم بازداشت او را صادر کرد. اسنودن هم‌اکنون در هنگ‌کنگ به‌سر می‌برد.
دويچه وله ـ دستگاه قضایی آمریکا روز جمعه (۲۱ ژوئن/۳۱ خرداد) به‌طور رسمی علیه ادوارد اسنودن به اتهام جاسوسی اعلام جرم کرد. به گزارش روزنامه "واشنگتن پست"، اسنودن همکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا به "سرقت اطلاعات دولتی" و "ارائه آن‌ها به منابع دیگر" متهم شده است.
دادگستری آمریکا با گشودن پرونده قضایی علیه ادوارد اسنودن، حکم بازداشت او را صادر کرده است. بنابر گزارش واشنگتن پست، از مقام‌های هنگ‌کنگ خواسته شده حکم یاد شده را اجرا و اسنودن را به ایالات متحده تحویل دهند. اعلام جرم علیه اسنودن و دستور بازداشت او از سوی دادستانی ویرجینیا صادر شده است.
ادوارد اسنودن٬ متخصص جوان شبکه‌های کامپیوتری و همکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا است. او اوایل ماه ژوئن اطلاعات مربوط به شبکه عظیم جاسوسی دیجیتال آمریکا٬ موسوم به برنامه "پریسم" را در اختیار روزنامه‌های گاردین و واشنگتن ‌پست قرار داده بود.
گفته می‌شود آژانس امنیت ملی آمریکا در چارچوب برنامه "پریسم" همه اطلاعات مکالمات تلفنی شهروندان آمریکا را جمع‌آوری می‌کند. علاو‌بر آن به رهگیری ارتباطات دیجیتال کاربران سرویس‌های آنلاین در سراسر جهان می‌پردازد.
ادوارد اسنودن می‌گوید هدف‌اش از افشای اطلاعات مربوط به برنامه پریسم، "حراست از آزادی‌های اساسی مردم سراسر جهان" بوده است. هویت واقعی او یک هفته پس از افشای برنامه پریسم در روزهای گاردین و واشنگتن ‌پست اعلام شد. اسنودن پیش از افشای هویت واقعی‌اش به هنگ‌کنگ گریخته بود.
دولت آمریکا با تایید وجود این برنامه، آن را برای امنیت شهروندان ضروری می‌داند. باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا گفته است جمع‌آوری اطلاعات مکالمات تلفنی در جهت منافع ملی و امنیت شهروندان ایالات متحده و زیر نظر دقیق کنگره آمریکا و دادگاه‌های فدرال صورت گرفته است.
اوباما خطاب به شهروندان آمریکا تاکید کرده که هیچ کس به مکالمات تلفنی مردم گوش نمی‌دهد و آن چه که رخ داده نیز بدون نام افراد و ثبت محتوای مکالمات صورت گرفته است. وی گفت که در اطلاعات جمع‌آوری شده تنها شماره‌های تماس و زمان مکالمه تلفنی ثبت شده است.

نکاتی برای یاد آوری و توجه در پیام اخیر آقای رجوی و آن بمب ساعتی

نکاتی برای یاد آوری و توجه در پیام اخیر آقای رجوی و آن بمب ساعتی
ایرج شكری

جناب مسعود رجوی به مناسبت پایان انتخابات رژیم، پیامی فرستاده است که توسط گوینده ای خوانده می شود. این پیام که 43 دقیقه و 3 ثانیه طول می کشد، در یوتیوب بصورت چند قسمتی قابل دسترس است. لینک قسمت اول آن در زیر آمده است.
در این هم لابد حکمتی است که بسیاری از پیامهای «رهبر مقاومت»، به همین صورت است و متن کتبی ندارد و روشن است که اگر کسی بخواهد در مورد فرمایشات ایشان، نقدی بنویسد، چاره ای ندارد که خودش آن را تماما یا در قسمتهای مورد نظر، پیاده کند، این شاید همان«حکمت» نبودن متن نوشتاری فرمایشات راهگشای «مقاومت» باشد. من هم به ناچار این کار را کردم و بعد که دیدم همنشین بهار پیام را پیاده کرده است، به خاطر وقت هدر رفته و گردن درد موقع نوشتن آن، تاسف خوردم.
بسیاری از پیامهای راهگشای «رهبر مقاومت»، یکبار مصرف است. یعنی بعد از مدت کوتاهی، دیگر ناپدید می شود و دیگر نه در آرشیو سایتهای رسمی مجاهدین و نه از طریق جستجوی اینترنتی، نمی شود یافت. این شامل بعضی پیامهای مکتوب ایشان هم می شود. بیشتر از یک سوم پیام اخیر ایشان، به آگراندیسمان و بزرگ نمایی تاثیر سیاستهای بکار گرفته شده از سوی ایشان روی رژیم و تضادهای آن -که تا تضاد میرحسین و کروبی با ولی فقیه هم دامنه آن را می گستراند- است و اهمیت نقش مقاومت تحت هدایت حضرتش و «ترس» رژیم از آن و قسمتی هم پرداختن به تضادهای رژیم در بالا از دیدگاه ایشان است. نکاتی در پیام هست که نباید از توجه دور بماند و نباید به آن بی اعتنا بود.
1-ایشان «ب» بسم االله پیامش را ضمن اشاره به حمله ترویستی رژیم به لیبرتی، با متهم کردن منتقدانش( بدون ذکر نام)، به زمینه سازی برای طراحی آن شروع کرده و انتقادات آنها را «پارسهای زنجیره ای هدفمند » و خود آنها را« پاسداران اطلاعاتی و سیاسی نظام» نامیده است. مسعود رجوی گفته است:« حمله موشکی از قبل با اعزام کارشناس عملیات تروریستی در شورای عالی امنیت رژیم، با کمک مالکی و کوبلر و پارس کردن های زنجیره ای و هدفمند پاسداران اطلاعاتی، سیاسی نظام، طراحی و زمینه سازی شده بود. اما فرمان اجرایی حمله در این روز مشخص، بدون تردید در ارتباط مستقیم، با نتیجه انتخابات صادر شد شده است». این در حالی است که قبل از این هم حمله موشکی با بجا گذاشتن 7 شهید و دهها مجروح در بهمن ماه گذشته به لیبرتی صورت گرفته بود. از اینها گذشته، همچنانکه نگارنده در چهار سال پیش، در مورد رویارویی اشرفیان با نیروهای عراقی و پیامدهای خونین آن در مرداد 88، پوچ بودن ادعاهای مریم و مسعود در مورد پیروزی و دست آورد و فتح المبین در آن ماجرا را در دو مقاله(انا فتحنای واقعیت گریزان متکبر و دیگری من متهم می کنم) نشان دادم و تاکید کردم که آن رویا رویی غیر لازم بود و یاد آور شدم پرونده آن فاجعه و مسئولیت مسعود رجوی در آن، از من نظر بسته نشده و گشوده است. در مورد، درگیریهای خونین و فاجعه 19 فرودین 90 و کشتار و بی حاصل مجاهدین توسط گرازهای مسلح عراقی در چند مقاله تاکید کرده ام که آن فاجعه به خاطر یک عرض اندام پوچ و بی حاصل رهبر مجاهدین  و با دادن فرمان جنون آمیز «بیاببا » گفتن به دشمنِ مسلح به نفربر و خودروهای زرهی و مسلسل، به افرادی که جز قرار دادن پیکر خود در مسیر گلوله ها و رفتن زیر چرخ خود روها، و طعمه بیل لودر ها شدن، راه دیگری برای رویارویی با دشمن نداشتند، اتفاق افتاد.
 2- مسعود رجوی تلاش کرده بین حمله موشکی رژیم به لیبرتی با رویداد کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 یک مشابهتی ایجاد کند(در حالی که همه می بینند که وضع امروز رژیم شباهتی به زمان جام زهر خوردن خمینی بعد از شکست های پیاپی نیروهای نظامی اش در جنگ و تهدیدی که آنزمان از سوی مجاهدین حس می کرد، ندارد به ویژه آن که مجاهدین در تله و در شرایط بحرانی هستند) و بعد از آن نتیجه بگیرد که آنچه به سر مجاهدین در اشرف و لیبرتی آمده و می آید،«کارزار سرنگونی» است و سعی می کند به شنوندگان معدود پیامهای خود بقبولاند که «همگان» با او در این زمینه همنظر هستند. البته من قبلا هم این ادعای ایشان را که آنچه در اشرف و لیبرتی می گذرد، کارزار سرنگونی است، رد کرده ام و الان هم رد می کنم و باز هم تاکید می کنم شرایط فاجعه آمیز مجاهدین در عراق که با تصیممات و دستورات غلط ایشان در مرداد 88 و فرودین 90، فاجعه در فاجعه شد، ناشی از ارزیابیهای غلط ایشان و استراتژی غلط ایشان و واقعیت گریزی های ایشان است که اینها خود ناشی از خودخواهی عظیمی است که در وجود ایشان بلند تر از مجموعه ارتفاع اورست و کلیمانجارو و دماوند،سر برآورده است. همان خود خواهی که نزدیک ربع قرن، به شعاری پافشرد که مورد انزجار عموم ایرانیان از منتهی الیه راست تا منتهی الیه چپِ گرایشهای سیاسی بود، علاوه بر آنکه شعاری هیتلری* هم بود (احتمالا دکتر کاظم رجوی شهید که دکترای  حقوق سیاسی داشت و استادیار یا استاد دانشگاه بود این مساله را به برادر انقلابی خود یاد آوری کرده بوده است، اما او به آن هم اعتنایی نکرده) و نیز همان خود خواهی در لجبازی و پافشاری در بکار بردن القاب و استعاره، که بارها به ایشان یاد آوری شده است که این کارها خوب نیست و با ادعاهای مربوط به مبارزه برای حق حاکمیت مردم  متناسب نیست و علاوه بر آن از رسوبات فرهنگ عهده بوقی است، ولی ایشان لجبازی می کند و مطلقا دست بردار نیست و یاد کردن از نقش «مهرتابان آزادی» در پیامها، گویی جایی مثل انجام تکالیف شرعی در نزد ایشان دارد. این که گفتم شنوندگان پیامهای ایشان معدود هستند، همینطوری و بدون تحقیق نگفتم. در دنیای کنونی که عصر انقلاب در وسائلی ارتباطی و عصر انفجار اطلاعات است، در دنیای اینترنت، در خیلی از موضوعات می شود از پشت میز کار تحقیق کرد، و خیلی چیزها را با جعل کردن و با کوبیدن بر طبل توخالی نمی شود به خورد مردم داد. در دنیایی که وقتی آن خواننده کره یی کلیپی روی یوتیوب قرار می دهد که در مدت یکی دو ماهی تعداد بیش از یک میلیارد بازدید کننده روی آن کلیک می کنند یا آن مکانیک ارمنی ایرانی مقیم لس آنجلس که همین دوسه ماه پیش، کلیپی برای تبلیغ تعمیرگاه خود روی یوتیوب گذاشته بود و ظرف یک هفته حدود دو نیم میلیون بازدید کننده پیدا کرد، می شود به عنوان یک وسیله و امکان برای سنج از همین یوتیوب سود برد و روی تعداد بازدید کنندگان پیامهای رهبر مقاومت و مهرتابان آزادی، دقت کرد. این می تواند سنجشی باشد برای فهمیدن میزان کنجکاوی و علاقمندی ایرانیان به دانستن نظر و اظهارات «رهبر مقاومت» و «مهرتابان آزادی» ایشان، که قاعدتا باید در بین جمعیت 75 میلیونی داخل و دوسه میلیون (یا به روایت دیگری بیش چهار میلیون ایران خارج کشور)، وزن و اعتبار و حامیانی درخور آن عناوین از خود متشکرانه را داشته باشد. نگاه کنید به پیام حضرات عظیم الشأن که در یوتیوب قرار دارد. مثلا اولین قسمت پیام مربوط به پایان انتخابات، مسعود رجوی، با ورود از روی سایت مجاهد به آن، سه روز بعد از قرار گرفتن روی سایت مجاهدین، روز 20 ژوئن تنها نزدیک به 50 بازدید کننده داشته است.
بازدیدکنندگان قسمتهای بعدی کمتر بوده اند(متن کامل این پیام که توسط «تلویزیون ملی ایران» متعلق به مجاهدین روی    قرار دارد، در پایان روز 20 ژوئن، کمتر از هزار بینده داشته است.vimeo شبکه ویمِو
آن دسته از پیامهایی،که از طرف سیمای آزادی، یا سایت همبستگی ملی و یا سایت مریم رجوی یا مجاهدین، روی یوتیوب قرار داده شده است، بیشترین باز دیده کننده را داشته است که من بالاترین رقم را برای ویدئویی دیدم مربوط به کنفرانسی در بهمن 91 که در فوریه سال جاری(4 ماه پیش) توسط سایت مریم (با بیش از 500 ویدئو در یوتیوب) در این شبکه قرار گرفته است،این ویدئو کمتر از 11 هزار بازدید کننده داشت. سخنرانی ایشان در کنفرانسی در مادرید در نوامبر 2012 که در تاریخ 22 دسامبر همانسال توسط سیمای آزادی(دارای بیش از 7500 ویدئو در یوتیوب) روی شبکه یوتیوب قرار گرفته است تا بعد از ظهر روز 20 ژوئن تنها 424 بازدید کننده داشته است. حالا اگر ارسال کنندهای مختلف را که بازدید کنندگان یک رقمی و دو رقمی دارند هم به ارسال کننده های اصلی که سایت مریم و همبستگی ملی و سیمای آزادی و مجاهدین هستند اضافه کینم، واقعا نتیجه چیزی که باعث تفاخر و اعتباری برای حضرات بشود که می خواهند رژیم را سرنگون بکنند و منتظر «کارت دعوت» از سوی مردم از طریق قیام به «موسسان چهارم» هستند، نیست. سخنرانی جناب مسعود رجوی در14  اسفند 57، که توسط سیمای آزدی که بیش از 7500 ویدئو در یوتیوب داشته و در تاریخ 3 مارس 2012 در یوتیوب قرار داده شد، تا 20ژوئن 215 بازدید کننده داشته است.
-ام آرمان کدام آرمانگراییهسعود رجوی در آن، از نظر بسته نشده و گشوده است.ی مشابه از سوی شخص ایشان را در مقاله «من متهم می کنمادع 3 – ایشان سعی کرده است با این ادعا که آن دو پیام قبل از انتخابات به رفسنجانی و خامنه ای - که به خاطر آمرانه بودنش خنده دار هم بود -، برای شقه کردن رژیم و... بوده، توجیه کند. اقدامی بی معنی  که فرستادنش مورد انتقاد دو عضو مسئول کمیسیون مستعفی شورا بود.  در حالی که شاید خوشان هم پیشاپیش می دانستند که آنچه در حال ارتکابش هستند ممکن است، ثمر مورد نظر را ببار نیاورد و سبک شدن در نزد محافل سیاسی و ناظران مسائل ایران را برای ایشان به همراه بیاورد. به خاطر همین بود که برای بازداشتن دیگران از اظهار نظر انتقاد آمیز در مورد اقدام خود، دست به آن شانتاژ زده و گفته بود«این هم واضح است که همکیشان و همخطان و متحدان عینی شما و استمالت گران، یکصد بار رژیم شما را بر مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران ترجیح می دهند. و این پیام را هم به گونه ای که می خواهند تعبیر و تفسیر می کنند». در اینجا اولا باید یاد آور شد که اگر جناب ایشان، اندکی شهامت اخلاقی داشتند– که ندارند- باید از خود بپرسند که چطور شده است که ایشان که در قدرت نیستند، رفتاری داشته اند که کسانی رژیم را «صدبار» به ایشان و دم و دستگاه و در باغ سبزی که نشان می دهند ترجیح می دهند؟ ایشان بجای تفکر و تعمق در برای یافتن اشکالات و ایراد های کار خود، که سبب انزجار نسبت به ایشان و گروهشان شده و انزوای شدید را برایشان ببار آورده است، خود را مظلوم می بیند و با نفرت افسار گسیخته ای به منتقدان برچسبهای گوناگون می زند و اصلا نمی خواهد بفهمد که اگر در مرعوب کردن و وادار به سکوت کردن دیگران موفق هم باشند، این برای حضرتش و«مهرتابان آزادی»، مقبولیت و حمایت مردمی نمی آورد، انزوا انزجار می آورد. کما این نتیجه سالها به کار گرفتن روش ناپسند توهین و ارعاب، انزوای شدید در بین ایرانیان بود که در رویدادهای بعد از انتخابات سال 88 به وضوح نمایان شد. اگر ایشان شهامت اخلاقی پذیرش خطاهای خود را داشتند- که ندارند- مجاهدین الان در چنین مخمصه ای نبودند. دیگر این که مسعود رجوی با ارزیابی غلط و مبالغه امیز خود از موقعیت رفسنجانی گمان می کرد که رفسنجانی حتما به خاطر تحقیر و توهین های شدید از انتخابات گذشته به این سو، حتما ه وارد بازی انتخابات خواهد شد و با فرستادن آن پیام که به وضوح حمایت از رفسنجانی بود، می خواست بعدا این«ماهی» را بگیرد و بعدا در پیامها و سخنرانی ها «خرج» کند که بله آنچه ما گفته بودیم شد و... اما برخلاف تصور ایشان شورای نگهبان صلاحیت رفسنجانی را رد کرد، و خب معلوم است چقدر «ناجور»شد. بعد از آن باز ایشان به خاطر همان ارزیابی غلط از وزن و موقعیت رفسنجانی پیام دوم را که با عنوان خنده دار«اتمام حجت با ولی فقیه درمانده ارتجاع بود» فرستاد و در آن رفسنجانی را تشویق به گرفتن حکم حکومتی وبعد پایین کشیدن خامنه ای به کمک حوزه و بازار می کرد و در عین حال به خامنه ای هم حکم می کرد که باید حکم حکومتی برای تایید صلاحیت و شرکت رفسنجانی در انتخابات بدهد. خب هیچکدام از پیام های ایشان نتیجه نداد و آنچه باقی ماند، حیرت کسانی بود که مسائل سیاسی ایران را دنبال می کنند. حیرت از این که این فرمایشات از چه ذهنیتی صادر شده است. خصوصا برای کسانی که دوسه پیام دیگر و ارزیابیهای دیگر زاییده توّهم و به کلی خلاف از کار در آمده ایشان، از جمله فرمایشات مربوط به «جرقه و موتور»**، فرمایشات مربوط به پیروزی تحصن برای حفاظت اشرف و نتیجه گرفتن این که «غیر ممکن ممکن شد» چنان گویی اشرف کلا در اختیار و تحت اداره خود مختار مجاهدین قرار گرفته است و نیز پیام عجیبی که به مناسبت سقوط رژیم قذافی فرستاد که با عنوان «ارتش آزادیبخش پیروز شد»***، در سایت رسمی مجاهدین قرار
4- ایشان گریزی به مساله خود سوزی ها ده سال پیش به علت دستگیری مریم، زده است و با اصلاح در واژه یی که قبلا برای آن بکار می گرفت و بکار گرفتن «عشق های فروزان» به جای«مشعل های فروزان»، مدعی شده است که آن اقدام سبب «شکست کودتای استعماری شد» و...، این هم درست نیست. اعتصاب غذا برای اعتراض به یورش پلیس و دستگیری مردم کافی بود. آن اقدام های دلخراش ناشی از تعلیمات غلط قبلی بود که بذر آن در انقلاب ایدئولوژیک کاشته شده بود. از این گذشته آن اقدام از سازمان مجاهدین چهره فرقه گونه برای اروپائیانی که آن صحنه ها را دیده بودند، ارائه کرد. تاکید و یاد آوری روی این مساله درد ناک را از آن رو ضروری دیدم که یاد آوری ستایشگرانه و ارزیابی غیر واقعی از نتیجه آن، می تواند زمینه ساز تکرار دوباره چنان اقداماتی در شرایطی دیگری بشود. به ویژه وقتی این ستایش و این ارزیابی از سوی کسی انجام می گیرد که فرمان «بیابیا» گفتن به شمن مسلح به زرهی و مسلسل به مجاهدین بی سلاح و دفاع می دهد، بعد هم با این که حاصل کار چیزی جز ردیف شدن جنازه های مجاهدین مظلوم و اینطرف و افتادن سر و پا و دست شکسته ها نیست، پیام می فرستد که «فتح مبین فقط همین». کو نیتجه آن فتح مبینتان؟
5- ایشان همه اتفاقات انتخابات را نتیجه اراده از بالا دیده است و مثلا کنار کشیدن حداد عادل را نتیجه دستور خامنه ای دیده است و این که او نتوانسته به دیگران چنین فشاری بیاورد، در حالی که این تنها کاندیدای انصراف داده از جبهه اصولگرایان نبود و قبل از او لنکرانی کاندیدای جبهه پایداری که مصباح یزدی در مورد او گفته بود«در زیر آسمان و روی زمین، اصلح تر از و نمی شناسم» انصراف داد که البته ارزیابی درستی از وضع خودش کرده بود، حداد عادل هم بعد از مقداری استفاده از وقت تلویزیونی حتما به خوبی دریافته بود که شانسش در برابر دوستان دیگر «اتئلاف پیشرفت» کمتر و در برابر رقبا از جناح دیگر خیلی کمتر است و سنگین تر خواهد بود خود را کنار بکشد و متتی هم سر دوستان خود، از این بابت بگذارد. ایشان انتخاب روحانی در دور اول انتخابات را هم ناشی از تصمیم خامنه ای برای جمع کرد انتخابات و برای به دور دوم کشیده نشدنش از ترس احتمال بروز نا آرامی و قیام دیده است، در حالی که به دلیل انزجار شدید بخش بزرگی از مردم از میان کارگران و جوانان و طبقه متوسط شهری از اصولگرایان(که از جمله در شعار "بدون هیچ دلیل/ خاک تو سر جلیلی"، دیده می شود)، و برای بستن راه بازگشت آنان به قدرت، بخشی از رای دهندگان از بین این قشر به جای سیاست تحریم، سیاست انتخاب بین بد و بدتر را بر گزیدند و رای خود را به اسم روحانی به صندوق ریختند و احتمال در آمدن اسم او بعنوان برنده انتخابات امری بعید نبود و نگارنده به این احتمال در مقاله « موقعیت جدید کاندیداها و تغییر درصد احتمال پیروزی آنها» اشاره کرده بودم.
6 – و خلاصه این که ایشان دوباره ترس رژیم خط سرخ قیام و این که این قیام «کارت دعوت»برای «مؤسسان چهارم و ارتش آزادی» است سخن گفته است. سالها قرار بود که ایشان با ارتشش «طلسم اختناق» را بشکند که مردم بتوانند قیام کنند، اما با این که رویدادهای بعد از انتخابات 88 را و «قیام»های آن روزها را که در غیاب ارتش آزادیبخش و طلسم شکنی آن صورت گرفت، شاهد بودیم، و دیدیم که هیچ نشانی از شعار ها و سمبل های مورد علاقه و پافشاری«رهبر مقاومت» در آنها نبود، هنور مسعود رجوی حاضر نیست از توّهمات خود دست بکشد. با «اشرف نشان» نامیدن مردم شورشی و معترض، با «قیام آفرین» نامیدن مجاهدین مستقر و محسور و بی ارتباط با مردم  اشرف و(بعد لیبرتی) و نیز با یاد آوری گذاشته های دور و این که کسانی از عناصر این رژیم هوادار مجاهدین بوده اند، خود را ارضا می کند. اما یکبار ناخواسته حقیقتی را بر زبان آورد و آن در بخشی از پیامش به مناسبت روز کارگر در سال 89 بود که موسوی و کروبی را خطاب قرار داده بود. او گفت« به جد مى‌گویم اگر قیامى که از یکسال پیش در جریان انتخابات ریاست جمهورى رژیم آغاز شد از یک هدایت و رهبرى ذیصلاح ملّى و به‌ دور از سازش و تسلیم طلبى و به‌‌دور از آلودگى ارتجاعى به خمینى و ولایت فقیه، برخوردار بود، امروز وضعیت به‌کلى متفاوت بود»، به این ترتیب ایشان ناخودآگاه پذیرفت که در«قیامی که از یکسال پیش در جریان ریاست جمهوری آغاز شد» نقشی نداشته و در ضمن نتوانسته است آن قیام خودجوش را تحت کنترل و هدایت خود در آورد و ارتقا و گسترش بدهد و بتواند رژیم را به زانو در آورد. از این ببعد هم همین طور خواهد بود و آویزان کردن عکس مریم یا آرم سازمان مجاهدین از پلی و عکس گرفتن از آن روی اینترنت قرار دادن، چیزی نیست که بشود با آن مردم را برای قیام به خیابانها کشید. آنهم از سوی کسانی که قیامهای جاری در خیابان را نمی توانند و نتوانسته اند سمت و سویی بدهند که می خواهند.  
در پایان باید این نکته را به «رهبر مقاومت» یاد آوری کنم که با سال سرنگونی نامیدن سال 92 که «مهرتابان آزادی» در مراسم تحویل سال آن را در تابلو کوچکی که در دست گرفته بود نشان می داد و «سین»ی از سفره هفت سین بود، حضرتش دست به مهندسی یک بمب ساعتی زده است که شمارش معکوس غیر قابل توقف آن، انفجار منبر رهبری منبری ایشان را در پایان امسال رغم می زند. ایشان از این امر مطلقا گریزی ندارد. غیر خود ایشان هم دیگرانی از مریدان نزدیک و شناخته شدن ایشان در برنامه«گلریز» برای پول جمع کردن در تلویزیون مجاهدین، با اشاره به سال سرنگونی بودن سال 92 و «فرمان برپا به یکانهای ارتش آزدیبخش» فرمایشاتی در مورد سرنگونی نزدیک و پیروزی و... می فرمودند. توصیه خیرخواهانه و مشفقانه من به جناب مسعود رجوی این است که قبل از این که 9 ماه باقی مانده از سال در اوهام  به پایان برسد و منبر رهبری ایشان با بمبی که خودشان ساخته و زیر آن گذاشته اند منهدم بشود، از حالا فکری برای بیرون آمدن از این رهبر منبری و به سازماندهی جدید و نوسازی و باسازی تشکیلات و روابط نوین در درون و با بیرون بکنند و الا بعد از آن هرکاری که بکند، جبران کردن صدمه ناشی از ضربه خرد کننده واقعیت بر باقیمانده اعتبارشان، بسیار دشوار خواهد بود و زمان مفید زیادی هم با توجه به سن وسالی که دارند، در برابرشان نیست.

Hitler über Deutchland -   Deutchland über Hitler  *در مورد شعار هیتلر آلمان – آلمان هیتلر،
 در دیکسیونر فلسفه از انتشارات لاروس- فرانس لوازیر
Dictionnaire De La Philosophie, Larousse - France Loisirs
 چاپ 1991ص 172، ضمن شرحی برای خودبزرگ بینی یا مگالومنی به این شعار اشاره شده است. عکس تمام قدی از هیتلر هم در حال نطق در کنار آن آمده است.4-
 انا فتحنای واقعیت گریزان متکبر( مهر 88)
من متهم می کنم(آبان 88)

** گوشه هایی از ارزیابی های غلط مسعود رجوی در مقاله «انتقادهایی از حضرت "سر"» در لینک زیر
*** ارتش آزادیبخش پیروز شد:
جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۲۱ ژوئن ۲۰۱۳
***************************************
متن سخنان مسعود رجوی به مناسبت پایان انتخابات
چند ساعت بعد از موشک باران دوباره مجاهدین در زندان لیبرتی، نتیجه انتخابات ریاست جمهوری رژیم در همان مرحله اول به سود شیخ حسن فریدون روحانی اعلام شد.
حمله موشکی از قبل با اعزام کارشناس عملیات تروریستی در شورای عالی امنیت رژیم، با کمک مالکی و کوبلر و پارس کردن های زنجیره ای و هدفمند پاسداران اطلاعاتی، سیاسی نظام، طراحی و زمینه سازی شده بود. اما فرمان اجرایی حمله در این روز مشخص، بدون تردید در ارتباط مستقیم، با نتیجه انتخابات صادر شد شده است. نشان دادن ضرب شست موشکی به قهرمانان در زنجیر و بی دفاع و ادعای مسخره 72 در صد از دارندگان حق رای در انتخابات رژیم ولایت فقیه همان موازنه مثبت رژیم ولایت فقیه در شرایطی است که از ترس قیام و تکرار خیزش های سال1388 ناگزیر باید شیخ تحمیلی را به ریاست جمهوری بپذیرد. وضعیتی که به نوعی زهر آتش بس و تدارک قتل عام زندانیان ما را تداعی می کند، بگذریم که رسم رایج 35 ساله، در سربریدن، مجاهدین در عزا وعروسی رژیم آخوندی برهمگان معلوم و شناخته شده است. در هر حال قیمت را باید مجاهدین و مقاومت ایران بپردازند، اگر رژیم چنین نکند، نه تنها تعادل خود را در برابر نیروی اپوزیسیون و نیروی جنگنده ضد رژیم، بلکه تعادل درونی اش را هم در بین پاسداران نظامی و امنیتی و سیاسی خود از دست می دهد. ما هم التبه برای پرداخت بها و خون بهای آزادی خلق و میهن اسیر تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون، پیمان بسته ایم و حاظر می گویم. هرچند که معلوم نیست، رژیمی که می گوید 72 درصد از مردم را با خود دارد و شرکت آنها در انتخابات رای مثبت به این نظام است، چرا باید این چنین، از سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران، وحشت داشته باشد. نکند که تعادل رژیم، بسیار شکننده، و لرزان است. و جایگزین دموکراتیک را که به گفته ی خودش نزدیک شدن، خط قرمز رژیم، در تمام روابط داخلی و منطقه ای و بین المللی آن است، بر نمی تاید.
این خامنه ای بود که دو روز قبل از ای گیری ملتمسانه خواهان شرکت مردم در انتخابات بود تا به قول خودش بهتر بتواند در مقابل معارضین بایستد[صدا و سخنان خامنه ای] حمله هدفمند موشکی به لیبرتی آنهم در یمانه روز و دز طمان تجمعات برای صرف غذا که کوبلر شکایت داشت، چرا در 30 جای مختلف غذا می خورید و دریک جا جمع نمی شوید، برای گرفتن شهید و تحمیل خسارت های اسنانی بسیار بیشتر طراحی شده بود. اما در اثر هوشیاری مجاهدین تعداد شهیدان 2 نفر شد. درود بر شهیدان خواهر مجاهد کلثوم صراحتی و مجاهد خلق جواد نقشان با سوابق دور و دراز از پاکبازی و وجان فشانی[موزیک] اگر حکومت عراق بگذارد و در باز کند، 35 محل اصابت با انبوه خرابیها و خسارتها و هفتاد مجروح و مصدوم آماده دیدار خبرنگاران، حقوقدانان و قانونگذاران، از سرایر جهان هستند[صدای آمبولانس و همهمه و صدای دو سه نفر که در مورد محل اصابت موشک توضیح می دهند]. در روزی که رژیم میخواست نتیجه انتخابات خود را اعلام کند و باری آن بسیار عجله داشت تا بر وضعیت کنترل داشته باشد و اعتراض و تظاهراتی شکل نگیرد، هنگان بار دیگر به چشم دیدند که ایستادگی و نبرد در لیبرتی و اشرف، سراپا با کارزارسرنگونی، با شعار سرنگونی، و با رای من سرنگونی است، پیوند خورده است[صدای شعار دادن ها از تظاهرات خارج کشور مجاهدین]. علاوه بر علت اصلی در ارتباط با نتیجه انتخابات، رؤیم همچنین می خواست انتقام برکناری کوبلر و زیر میز بردن او را در گنگو که آن را بنا بر تصریحات کوبلر زیر سرمجاهدین می بیند، از ما بگیرد. یک ماه قبل هم ضرب العجل تحلیه اشرف، با حکم حکومتی شکست خورد و داغ دیگری بر دل خامنه ای که در فرویدین ماه  وزیر اطلاعاتش به همین منظور به عراق آمده بود افزوده بود[ اطلاعیه 25 اردیبهشت شورای ملی مقاومت] بیخود نبود که 2 روز پیشنماینده حکومت عراق در سازمان ملل، مارتین کوبلر را برای عراق تعیین کند. علت مضاعف خشم و کین افسار گسیخته خامنه ای، در حمله به لیبرتی در رابطه با انتخابات موضع یری و دخالت ما در تضادهای درونی رژیم، علیه ولی فقیه برای شقه کردن رژیمش برای تقسیم قدرت با رفسنجانی و زهر خوردن بود، به همین منظور از رفسنجانی خواستیم ثبت نام کند. سپس مصرانه خواستیم به حذف استوانه نظام توسط شورای نگهبان خامنه ای که عبور از خط قرمز است وبه روایت خود رفسنجانی با مراجعه و مداخله و پافشاری وزیر اطلاعات خامنه ای و ترساندن از قیام صورت گرفته تمکین نکند به حرکت کردن، پشت شیخ فریدون بسنده نکند و عتراضها و مواضع قبلی خودش را باطل و نقش برآب نسازد. زیرا خامنه ای همین را می خواهد تا به تقسیم قدرت تن ندهد. قبل از این هم گفته بودم که مرز سرخ ولایت طلسم شکسته، سربرداشتن تظاهرات و یام است. این کارت دعوت برای مؤسسان چهارم و ارتش آزادی محسوب می شود.[سخنان مسعود رجوی در مورد مؤسسان چهارم 7 اسفند 1391] مساله ما ارتش آزادی و قیام و سرنگونی است[ بخشی از سخنان او تحت عنوان،اتمام حجت با ولی فقیه ارتجاع در سرا شیب سرنگونی31 اردیبهشت در اینجا مسعود رجوی ادعا می کند که بنی صدر و منتظری و کروبی و موسوی، با عمل و سیاستهای ایشان از رژیم جدا شدند] اکنون بلا درندگ پس از  پایان نمایش، ولی فقیه ارتجاع صورت خود را کماکان با ابتذال و سیلی سرخ می کند و می گوید برنده انتخابات، ملت بزرگ ایران بوده است. اگر منظور از برنده شدن ملت ایران، شقه و تزلزل رژیم ولایت فقیه و انزوای خامنه ای بود، کاملا درست می گوید، اما منظور او این نبوده ونیست. بلکه منظورش پیروزی موهوم برای ولی فقیه رژیم ولایت فقیه است. در حالی که خودش بهتر از هرکش می داند که علی رعم همه ترفند ها و رذال در سرقت و غصب حاکمیت مردم ایران، بازنده اصلی انتخاباتش، خود اوست. همه می دانند که او جلیلی را می خواست، امّا همین شیخ فریدون هم در تعارض با او به به او تحمیل شده است. در اثرشکستن طلسم ولایت در قیام های 88 مشخصا  به معنی در هم شکشتن هیمنه و اقتدار و هژمونی ولی فقیه، در اثر فرسایش چهارساله نظام به دلایل داخلی، منطقه ای و بین المللی در اثر، تحریمها و همچنین در اثر ماندگاری مقاومت، ایران که خامنه ای پیوسته فنای آن را لازمه بقای رژیم می داند، او این بار اجز ودرماندگی خود را در مهندسی انتخابات به منتهی درجه به نمایش گذاشت. از احمدی نژاد هم که کاندیدای او را حذف کرده بود، چشم می زد و در مهندسی دست بستگی داشت. به راستی این انتخابات آینه تمام نمای ضعف و انزوای ولی فقیه ارتجاع بود. حتی نزدیک ترین کشانش تریده ودر اثر فشارهای داخلی و بین المللی از او فاصله و زاویه گرفتند. گفته بودیم که اگر این رژیم، در این سالیان حتی با یک درصد از فشارها و ضرباتی که به مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران وارد شد، مواجه میشد، بیگمان خاکستر و دود شسده بود. از مهیب ترین بمبارانها، تا 17 ژوئن، از لیست گذاری، و انواع برچسب ها واز توطئه ها و تقلای 12 دولت و سرویسهای ذیربط تا لجن پراکنی و ترویسم بی وقفه کشتاپوی آخوندی و هم خطاکاران و مزدوران و سرانگشتان. خوشا مریم و زادگان آرمانی او به ویژه عشق های فروزان و شعله وری که دهسال پیش، در همین ایام، با گوشت و پوست خود آن کودتای استعماری را درهم شکستند. باشد تا آیندگان در این باره بیشتر بگویند. تا آنجا که به خامنه ای و انتخاباتش مربوط می شود، از یک سو در ترس از تظاهرات و قیام، می خواست بساط انتخابات هرچه سریعتر جمع شود، از سوی دیگر بقیه کاندیداها را نتوانست مثل حداد عادل ناگزیر از انحراف و پذیرفتن جلیلی کند. چنین بود که آخوند روحانی طبق آمار وزارت کشور همین رژیم با کمتر از 51 در صد برنده شد. جبهه خلافت خامنه ای به رغم تمام هشدار و اختارهای کیهان ولایت فروپاشیده بود[نقل مطلبی از کیهان]
     حالا به رفسنجانی بنگرید که بادمش- همان شیخ فریدون- گردو می شکند و در نخستین واکنش خود، کاسه زهر حماسه سیاسی را برسرخامنه ای می کوبد و خدا را شکر می کند که مردم ایران را مردمی فهیم و هوشیار و موقعیت و زمان شناس قرار داد که در پای صندوقهای رای حماسه سیاسی مورد نظر رهبری را تحقق بخشیدند. حساب امثال ما را هم رسیده و می گوید اگر دشمنان جمهوری اسلامی ذره ای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران دموکرات ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبهه ای نمی توانند به آن واردی کنند. از این حرف رفسنجانی ناراحت نشوید. اشکالی ندارد، غرّه شده و کزافه گویی های دوران اکبر شاهی، به سرش زده است. در بحبوحهه قتلهای زنجیره ای می گفت، ایران آزاد ترین کشور جهان است. در زمان تورم و گرانی هم می گفت ایران ارزان ترین کشور جهان است و مشکل ما ارزانی است. او دنده پهن تر از این حرفهاست. او به قول علما، از افعل تفضیل، یعنی بکار بردن صفعت عالی در توصیفاتش، کوتاه نمی آید. به نحوی که امروز اگر انصاف داشته باشیم، باید از او بپذیریم که درایران دموکرات ترین انتخابات دنیا برگزار شده است. مبادا به یادش بیاورید که همین چند روز پیش در سال مرگ دجّال چه ناله ها سر می داد. او به وضوح به خواننده پیامش القا می کرد که خامنه ای در جای همان کسانی است که حق حضرت علی را خوردند و خودش هم مثل حضرت علی حذف و خانه نشین شده است. نوه های خمینی را هم که به حمایت از او آمده اند به نوادگان پیامبر تشبیه می کرد. معاذالله گوش کنید در مورد دّجال ضد بشر چه عباراتی را به کار می برد و در لا به لای آن چه منظوری دارد[ بخشی از بیانیه هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد مرگ خمینی- 12 خرداد 92 خبرگزاری مهر] از پاسخ گویی به یاوه ها ودهان به هان شدن، بار فسنجانی و همچنین از یاد آوری سوابق آخوند روحانی صرفنظر می کنم. برکسی پوشیده نیت که او از سردمداران به نام تروریسم و جنگ افروزی و صدور ارتجاع بوده است. این هم که مانند روزگار خاتمی فیل اصحاب استحاله و مذاکره و استمالت و مماشات و منافع صاحبان بین المللی مجددا یاد هندوستان میانه رو شدن رژیم کند، اهمیت چندانی ندارد. زیرا کار از این چیزها گذشته و در رژیم ولایت فقیه، فاصله میانه روی و استحاله، تا سرنگونی، یک قدم بیشتر نیست. برای ما مهم برهم خوردن تعادل درونی رژیم پلید ولایت است. به خصوص وقتی که باند غالب در برابر تنفّر عمومی، در برابر همان آتش فشانی که رفسنجانی چهار سال پی، به آن اذعان کرد، و در برابر انزوای شدید داخلی و بین المللی در انتخاباتی که خود ترتیب داده بود به سختی شکست خورده و نتوانسته کاندیدای مورد نظر خامنه ای را به کرسی بنشاند. همه چیز گواه ضعف و موقعیت متزلزل ولی فقیه ارتجاع است. این برای مردم و مقاومت ایران بسیار مغتنم ومهر تاییدی بر مرحله سرنگونی است. آزمایش و سوال اصلی در برابر روحانی و رفسنجانی و شرکا این است که آیا می توانند، به خامنه ای جام زهر بخورانند، یا خیر. از این رو با رفسنجانی حرف فقط این است که نگذارد روحانی مانند خاتمی زیر پای ولی فقیه له شود، و به قول خود خاتمی به تدارکات چی نظام، تنزّل یابد و به آخوند روحانی که لباس اعتدال و میانه روی برتن کرده، اما هنوز سر از صندوق در نیاورده، مجاهدین موشک باران می شوند، عینا مثل روز اوّل خاتمی می گوییم، برعهده رئیس جمهور ارتجاع است که ولو به اندازه یک قطره آزادی و قانون و حقوق بشر در رژیم ولایت وارد نماید و از اعدام و شکنجه و زندان و قلم شکستن و چشم، از حدقه در آوردن فقط یک قدم عقب بنشیند تا ببیند مردم چه به روز نظام مقدس جمهوری اسلامی خواهند آورد. در غیر این صورت، همچنانکه رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، ساعتی پیش اعلام کرده است، بدون آزادی بیان و حقوق بشر، تا وقتی زندانیان سیاسی و فعالیت احزاب آزاد نشده، تاوقتی سیاست تجاوزکارانه رژیم، در سوریه و عراق ادامه دارد، و تا وقتی که رژیم، برای دستیابی به بمب اتمی، پای می فشارد، هیچ چیز عوض نمی شود. هموطنان؛ نیروهای انقلاب دموکراتیک، مردم ایران؛ مؤسسان چهارم ارتش آزادیبخش ملی، یاران اشرف نشان، برهم خوردن تعادل رژیم در بالا محصول درد و رنج شما و رشید ترین فرزندان شما در پایین است. شعار ما پایینی ها، همیشه این بوده است که کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من. آزادی و حق را به رایگان به کسی نمی دهند. حق گرفتنی است و آزادی بها و خون بهای خود را می طلبد. در هر فرصت و در هر زمان و در هر مکان برای احقاق حقوق و آزادی های خود، قیام کنید. هرکش که به واقع خواهان سرنگونی استبداد دینی و آزادی و حاکمیت جمهور مردم و رای مردم است، با ما و ما با او هستیم. روزی می رسد که آتشفشان خشم خلق فوران می کند، شعله می کشد و این رژیم را خاکستر می کند. خلق اسیر و آزاد و پیروز می شود. مرگ بر اصل ولایت فقیه برقرار باد ارتش ازادیبخش ملی، رود خروشان شهیدان در پرتو مهرتابان مقاومت و آزادی ایران ضامن پیروزی محتوم خلق ماست. مسعود رجوی 25 خرداد 92