یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود گفت : گرچه موانع پیش بینی نشده مختصری مانع اجرای حکم شد اما به نظر می رسد این تاخیر بتواند زمینه ای برای تامین خواست آمنه و احتمالا توقف قصاص فراهم کند .
به اعتقاد وی پزشکی قانونی و متخصص مربوطه باید بر اساس قانون ، قصاص را به صورتی انجام دهند که هیچگونه خسارتی به سایر نقاط بدن فرد وارد نیاورد و در حال حاضر و با امکانات موجود چنین چیزی ظاهرا میسر نبوده است اما بی تردید طی روزهای آینده و با صحبتهایی که خواهد شد این احتمال وجود دارد که توافقی اصولی نیز صورت بگیرد البته این تنها یک حدس و گمان است اما به قول آمنه هیچ چیز معلوم نیست اما امید هست.
گفتنی است حکم صادره در خصوص قصاص مجید به تایید دیوان عالی کشور رسیده و پس از استیذان قصاص برای اجرا به دادگستری تهران ارسال شده است اما ظاهرا بر اساس تصمیم بالاترین رده دستگاه قضایی در حال حاضر متوقف شده است.
در عین حال بر اساس گزارش عبرت نیوز آیت الله لاریجانی نیزدر این خصوص نقطه نظراتی داشته اند که ظاهرا این نکته نیز موجب توقف اجرای حکم قصاص شده است.
آمنه نیز خبر متوقف شدن حکم را تایید کرده و گفتهاست که این حکم با دستور رئیس قوه قضائیه به تعویق افتاده است.
تصویری که آمنه و خانوادهاش را صبح امروز در محل اجرای حکم نشان می دهد
به گفته وی، مسئولان همچنین گفتهاند که حکمی از سوی آیتالله لاریجانی، رئیس قوه قضائیه در این مورد خطاب به مسئولان دادگاه و زندان صادر شده و از آنها خواسته شده که مجید موحدی به محل اجرای حکم ارجاع نشود.
ایسنا همچنین یادآور شده است که «ظاهراً دستوری مبنی بر توقف اجرا ابلاغ نشده، و فقط اجرای قصاص به زمان دیگری موکول شده است.
آمنه بهرامی گفته که مسئولان مربوطه از وی خواستهاند که برای دریافت توضیحات بیشتر در زمینه تعویق اجرای حکم به دادگستری مراجعه کنند.
گفتنی است که روز گذشته آمنه بهرامی نوا در گفتگویی جنجالی و تند با رادیو فردا وابسته به آمریکا ، با شیوه ای متفاوت نسبته به مسائل گذشته به طرح مشکل خود پرداخت و در سخنانی بی سابقه و درعصبانیت کامل و غیر اصولی که بیشتر جنبه مالی داشت را مطرح کرد و گفت:
دولت ایران مرا هرگز حمایت نکرد، غیر از پول اولیهای که آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد به من دادند و آن پول فقط بابت یک سال اولیه زندگی من بود و بعد از آن قطع شد. من آینده ندارم و خودم دنبال هزینههایم هستم. دولت ایران هیچ قانونی ندارد اگر برای کسی اتفاقی افتاد دولت حمایتش کند. دولت مرا تنها گذاشت.
در ایران وقتی برای کسی آسیبی پیش میآید خودش باید دنبال درمانش برود، خودش باید هزینه زندگیش را بدهد، خودش باید پول عملهایش را بدهد و کسی که آسیب دیده توانایی این کار را ندارد، نمی تواند هر روز برود سر کار و پول عملهایش را بدهد.
نه، مسئله حمایت کردن از من نیست. من میدانم کسانی که میسوزند، کسانی که مثل من مریض میشوند، و مثل من آسیب میبینند در ایران هیچ حمایتی نمیشوند و من نمیخواهم آمنه دوباره تکرار شود.
بله، نمیخواهم امثال من زیاد شوند و درد بکشند در اجتماع. هیچ کس آدم را کمک نمیکند.
من واقعا دوست داشتم مجید موحدی را تا آخرین لحظهای که زندگی میکند در زندان نگهدارم. آنجا کار کند و هزینههای درمانی مرا بدهد، وقتی دولت این هزینهها را پرداخت نمیکند، ولی از زندان بیرون نیاید.
متاسفانه ما افرادی را در ایران داریم که مثلا پنج سال در زندان میمانند بعد عفو رهبری میگیرند. البته درست است میگویند اخلاقش در زندان خوب بوده، ولی این آدم چه کاری کرده است. من دوست داشتم مجید موحدی تا آخر عمر در زندان می ماند و تربیت و تنبیه میشد، کار میکرد و هزینههای مرا پرداخت میکرد، ولی ما چنین حکمی نداریم در ایران.
بله، دیه مرا هم پرداخت میکرد و درزندان میماند. کار می کرد و دیه مرا هم میداد.
نه، مطرح نکردم چون چنین چیزی درجامعه ما غیرممکن است که به کسی حبس ابد بدهند و تا آخر عمر در زندان بماند. به هزاران دلیل میآید بیرون.
البته به من گفتند حبس ابد به اضافه یک روز نمیشود. ولی من روی قانون قصاص انگشت گذاشتم چون در دین و مذهب و همه جا حق من قصاص بود و من راحتتر به قصاص میرسیدم تا حبس ابد.
فکر نمی کنم چنین چیزی وجود داشته باشد و من نمیتوانم به آن فکر کنم، چون مطمئن نیستم او را تا آخر عمر در زندان نگهدارند.
من فیس بوک دارم و میتوانم شماره حسابم را در فیس بوک بگذارم. اما درباره این که حکم را به تاخیر بیندازم، من دیروز و امروز نخواستم این حکم را بلکه شش سال است.
من در اینترنت سایت دارم و شماره حسابم را درآن قرار دادم اما هیچکس کمک نمیکند. مردم فقط صحبت می کنند، مثلا ۲۰ هزار تومان به من کمکی نمیکند باید یک حمایت حسابی پشتم باشد. من ممنونم از مردمی که واقعا در توانشان نیست و کمک میکنند، ولی کمک قابل توجهی به من نشد و در این زمینه فقط آبرویم رفت و همه گفتند پولهای مردم را بالا کشیدم. الان هم که میگویند وقت میخواهند، من شش سال به مردم وقت دادم. دو سال هم هست که این حکم تایید شده و هیچ حمایتی نه از دولت دیدم و نه از مردم. من الان خودم هزینههای زندگیم را تامین میکنم.
بله، من میگفتم امثال من حمایت میشوند، بالاخره مردم حمایت میکنند. ولی واقعیت این است که امثال من حمایت نمیشوند. متاسفانه ما ایرانیها قشنگ صحبت میکنیم ولی در عمل ضعیف هستیم. به من هم کسی زیاد کمک نکرد. فقط صحبت کردند و حتی امروز به من پیشنهاد دادند چقدر میگیری تا از این حکم بگذری. من گفتم دو میلیون یورو می گیرم تا ازاین حکم بگذرم. گفتند به ما وقت بدهید اما من دو سال به همه وقت دادم. در روزنامهها گفتم هر کسی پول به من بدهد ازاین حکم میگذرم چون آینده من باید تضمین شود. من باید بدانم اگر برای کسی این اتفاق بیفتد آدمهایی هستند که کمکش میکنند، ولی متاسفانه امثال من که میسوزند در جامعه ایران تنها هستند، خودشان باید برای خودشان فکر کنند.
در مورد گرفتن یک چشم یا دوچشم هم باید بگویم یک چشم خیلی تفاوت دارد با دو چشم. با یک چشم آدم زندگی طبیعیاش را دارد اما مردم باید بترسند، باید بدانند بیچاره میشوند اگر روی کسی اسید بریزند.
بله، آقایی به من زنگ زد و گفت دو سه هفته ازاین حکم بگذر که ما این کار را انجام دهیم. نه، من میدانم نیت این آقایان چیست. میخواهند مانند پرونده خانم آشتیانی بروند تظاهرات کنند، ولی این گروه وقت نکردند چنین کاری را انجام دهند. من فردا این حکم را اجرا میکنم.
منظورتان این است که دو میلیون یورو را به من بدهند؟ بله، اگر فردا کسی سر میز قصاص دو میلیون یورو بگذارد. من به حقوق بشر هم دو سال پیش پیغام دادم که این حکم را گرفتهام، ولی اگر دو میلیون یورو بدهید یعنی آینده مرا تضمین کنید از آن میگذرم. البته فقط از چشمهای مجید موحدی میگذرم، نه از دیهای که بابت صورت و دستم میخواهم.
شاید، من خیلی از اسید میترسم. این حکم را دولت به من نداد، من این حکم را با شش سال دوندگی همراه مادرم و خانوادهام گرفتم. من برای گرفتن این حکم لحظه لحظه تلاش کردم، واقعا زحمت کشیدم. این حکم را مجانی به دست نیاوردم و دولت ایران به من نگفته بیا این حکم قصاص برو و انجامش بده.
از اولین لحظهای که قصاص را خواستم به من گفتند این حکم عملی نیست و معمولا به جای قصاص دیه میدهند و تمام میشود و اجرا نمیکنند، یک حکمی بگو که قابل اجرا باشد. طی شش سال من بیش از ۲۰ نامه به دادگستری و دفتر ریاست جمهوری نوشتم که دفتر ریاست جمهوری گفت به ما ربطی ندارد و هیچ کس پشتم را نگرفت.
من و خانواده ام تنها بودیم و حتی همه میگفتند شما نمی توانید این حکم را بگیرید، چرا دنبال یک چیز باطل هستید و دولت ایران هرگز این حکم را نمیدهد. حتی عدهای به من میگفتند تو یک زن هستی و دولت ایران که هوای زنها را ندارد، دلت خوش است. ولی من بالاخره حکم را گرفتم و فردا واقعا دوست دارم آن را اجرا کنم.
دوست داشتم خودم بریزم، چون بارها قطره چشمم را خودم به تنهایی میریختم و فکر می کردم میشود. فراموش کرده بودم این قطره دارویی است و برای درمان چشمم، نه اسید. چون باید اول چشم را لمس میکردم و بعد اسید را می ریختم، دیدم نمیشود و میترسم دستانم بسوزد، برای همین یک دکتر آنجا هست که این کار را انجام میدهد.
کاری بود که خودم شروع کردم و دوست داشتم با ریختن اسید در چشمان مجید موحدی داستان را به پایان برسانم و این مسئله مشکل را به کسی نسپارم. اگر کسی انسان باشد و سیرت انسانی در وجودش باشد نمیتواند این کار را انجام دهد، ولی من میتوانم.
بله، من فکرمیکنم وقتی در جامعهای وحشیگری زیاد میشود باید حکمهای محکم برایش صادر شود. مثلا ما حکم رانندگی را محکم میکنیم، چون گوش نمیکنند مجبوریم مجازات کنیم. وقتی در جامعه ای خشونت زیاد استف باید با خشونت جواب آن را داد.
در عین حال و پیرو پیش بینی عبرت نیوز در خصوص احتمال توقف حکم قصاص اسید پاش یک منبع آگاه در گفتوگو با خبرنگار قضایی فارس درباره اجرای حکم قصاص مرد جوانی که با پاشیدن اسید به صورت دختر مورد علاقه خود باعث کورشدن وی شده بود گفت: اینگونه احکام با نظارت پزشکی قانونی اجرا میشود.
وی ادامه داد: در اجرای چنین احکامی اگر از سوی افراد خبره مشخص شود که بیم بروز مشکلات دیگر به سایر بخشهای بدن وجود دارد، قصاص انجام نخواهد شد و یکی از دلایلی که تا امروز اجرای این حکم به تأخیر افتاده همین موضوع است.
این منبع آگاه افزود: به احتمال زیاد با توجه به اینکه مقرر شده تا فردا این حکم اجرا شود تمام موانع پزشکی آن بر طرف شده و با توجه به پیشرفت علم توانستهاند اقدامی انجام دهند که صرفاً حکم دادگاه اجرا شود و به دیگر اعضای بدن جرحی وارد نشود.
وی با اشاره به این مطلب که آمنه دختر جوانی که در این حادثه قربانی شده است بارها مورد عمل جراحی قرار گرفته و هر 2 چشم وی تخلیه شده است، گفت: این در حالی است که در حکم دادگاه صرفاً به این موضوع اشاره شده که قصاص 2 چشم انجام شود و به حدی اسید ریخته شود که محکوم بینایی خود را از دست بدهد.
این فرد گفت: در حکم دادگاه هیچ قصاصی در قبال پلکهای سوخته شده آمنه و حتی تخلیه چشم او هم نیامده است و صرفاً حد بینایی در نظر گرفته شده است.
وی با اشاره به این مطلب که اینگونه احکام پس از صدور به دیوان عالی کشور میرود تا تأیید شود گفت: پس از تأیید حکم برای اجرای آن باید اجازه اجرا از سوی مسئولان صادر شود.
این منبع اگاه با اشاره به این مطلب که پس از صدور حکم چندین جلسه صلح و سازش برای جلب نظر مثبت آمنه و بخشش متهم برگزار شد گفت: خانواده مجید همکاری لازم را نکردند و به همین دلیل جلسات صلح و سازش به نتیجه نرسید.
عبرت نیوز :مجازات قصاص " مجید "به جهت پاشیدن اسید به صورت "آمنه" از هم اکنون آغاز شده و بسیاری را به تکاپو وادار کرده تا در این باب سخنی گفته و از جنبه های مختلف به آن بپردازند اما در این هیاهوی گاهی مغرضانه،که بیشتر توسط جریانهای مدعی رعایت حقوق بشر و گاهی قانون دانان مطرح می گردد یک مسئله مغفول مانده است و آنهم فلسفه اصلی مجازات و برخورد با مرتکبین جنایت است و این نکته ای است که در گفتگو با یک آسیب شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی به آن خواهیم پرداخت.
آیا مجازات قادر است به تغییر رویکرد مجرمان منتهی شود ؟
سید ضیاء الدین فائق در این رابطه به عبرت می گوید :
مجازات بصورت مطلق قادر نیست به جرم و جنایت خاتمه بدهد زیرا ارتکاب به بزه و اقدامات مجرمانه نیازمند بسترهایی است که با وجود آنها چرخه حیات مرتکبین همچنان وجود دارد و نظام کیفری و آموزشی هر کشوری باید از دو روش برای برخورد با این چرخه استفاده کند .
یا اینکه پیوستگی و ترتیب و چسبیدگی و روال این چرخه را به تعویق انداخته و در آن فاصله ایجاد کند و یا اینکه در این چرخه تغییرات اساسی ایجاد کند .
در هر دو صورت برای سیاست گذاری در این زمینه ها هم حضور مردم مهم دیده شده و هم مداخله دولتها ارزشمند تلقی می گردد.
فائق " آسیب شناس اجتماعی " در ادامه می گوید:
در گذشته برخی قائل بر این بودند که مجازات زندان بعنوان آخرین راه برای اصلاح افراد ،سازنده و تاثیر گذار است در حالیکه امروزه این باور کم رنگ شده به دو جهت ،اول اینکه زندان محیطی مساعد برای ادامه حیات همان چرخه ارتباط بین مجرمین را فراهم می کند و سپس اینکه خود زندان آسیب های جبران ناپذیری را به نهاد خانواده و اطرافیان بزهکار وارد می سازد و در حقیقت با رفتن هر فرد در زندان حد اقل 4 نفر دیگروشاید بیشتر بصورت ناخود آگاه تحت تاثیر شرایط ناشی از حبس فرد قرار می گیرند و در همان حال و هوا تنفس می کنند و از جهتی عزت نفس و منزلت اجتماعی شخص نیز تحت تاثیر همین وضعیت ناخوش آیند قرار خواهد گرفت .
با ارزیابی شخصیت فرد و کشف این مسئله که قرار گرفتنش در چرخه جرم به چه دلیل بوده و همچنین واکاوی این مسئله که او معتقد به اشتباه خود است یا خیر میتوان مسائل زیادی را ارزیابی کرد که برای نمونه عرض می کنم وقتی فردی بدهکار یا مدیون است باید فهمید که او با عمد یا قصد و نیت دست به چینین کاری زده یا خیر تحت تاثیر شرایطی خاص گرفتار شده است که با کشف مورد دوم و توجه به شخصیت فرد میتوان بجای آنکه او را به دانشگاه تخلف و جنایت اعزام کرد او را در محیط قبل و درکنار خانواده و فرزندان و مشغول بکار و محیط سالم دید و همان انتظار لازم را نیز از او داشت .
از سویی دیگر مجرمین ممکن است با تخلفی سبک وارد محیط زندان شده و سپس مبدل به فردی حرفه ای بشوند ، بنابر این ما باید راههای معادل یا متناسب دیگری را بپیماییم که کمترین هزینه ها را به جامعه تحمیل کند .
در حقیقت سیاست جنایی نباید در خدمت انتقام جویی فردی قرار گیرد هر چند که قانون ممکن است در برخی موار کاملا سختگیرانه به موضع نگاه کرده باشد اما دست قضات نیز بسته نیست و دستگاه قضایی کشورمان نیز پس از آمدن آقای لاریجانی همین هدفها را نشانه گرفته است یعنی اینکه در جرائم مالی کمتر اشخاص روانه زندان شوند .
فائق در ادامه بحث خود به خبرنگار عبرت نیوز می گوید:
تصور می کنم که این نقطه برای بررسی مجازات مجید فردی که با اسید به آمنه حمله کرده است کاملا مناسب باشد و بتواند نتیجه مطلوب را به خوانندگان بدهد .
عبرت : دقیقا مسئله این است که برخی معتقدند که مجازاتها نه تنها اثر مطلوبی ندارند بلکه در نهایت منتهی به نهادینه شدن انتقام و به کیفرخواهی بیشتر افراد و منتهی به خشونت بیشتر می شوند ، نظر شما چیست ؟
این محقق و پژوهشگر در پاسخ به ما می گوید :
البته این مطلق نیست و بسیار شنیده ایم که در میان عامه مردم مشهور شده که مثلا چرا در کشورهایی مانند عربستان سعودی و یا امارات عربی و کویت میزان جرم اندک است و اگر کسی به زندان افتاده حقش بوده و یا اگر با کسی برخورد شده کاملا درست بوده است .
من با استفاده از همین نمونه عرض میکنم که سیاست جنایی در کشورهای عربی مانند نوع عربستان ، حقیقتا منتهی به کاهش جرم شده است و فلسفه آن نیز همین مجازات علنی و قاطع بوده است.
مردم در این کشورها وقتی مشاهده می کنند وکاملا شفاف می بینند که فرد سارق و یا مرتکب به قتل یا تجاوز در هر پست و سمت و یا جایگاهی اگر مرتکب دزدی یا بزه شد با مجازاتی قاطع روبرو می شود و عملا با پیامی روشن روبرو می شوند .
مثلا اگر کسی تجاوز کرد ،او را خواهند کشت و اگر دزدی کرد دستانش قطع می شود .
این کاملا روشن وصریح است و البته ممکن است مخالفانی نیز در سراسر دنیای پیشرفته داشته باشد اما به هر صورت عربها بر اساس شناخت از ملت و آداب و سنت های خودشان فهمیده اند که اگر اینگونه مجازات نکنند ،دیگر قادر به کنترل جامعه نیستند و البته این نمونه کاملا جواب داده و میزان جرم را با کاهش جدی روبرو کرده است ، پس نتیجه می گیریم که مجازات های از این دست نه تنها خشونت بار نبوده بلکه کنترل کننده و اثر گذار نیز تلقی می شود، حالا ممکن است مدافعان حقوق بشر بر اساس منافع سیاسی و یا گاهی هم انسان دوستانه با این رویه مخالف باشند اما در هر صورت در کشورهای عربی راه مهار جرم اینگونه سیاست گذاری شده است و مردم نیز برای اینکه بتوانند به هنگام نماز درب دکانهایشان را باز بگذارند و از دزد نترسند این گونه مجازاتها را اثر گذار می دانند .
بنا به تعبیری جرم و بزهکاری یک مقوله در حال گذار نیست و ناگهانی رخ نمی دهد که پس از آن خاتمه یابد و بسیاری نکات در شروع و ادامه و خاتمه رفتار فرد بزه کار موثر است
عبرت :اما شما به بحث انتقام اشاره کردید واینکه نباید در مجازات خواست فرد مبتنی بر انتقام باشد ؟
فائق :کاملا درست است و من هم تصور می کنم که اگر ما تصمیم داشته باشیم در چرخه حیات مجرمین تغییر ایجاد کنیم و آنرا به هم بریزیم و از ترتیب و نظم آن پیش گیری کنیم بهتر است حتی در مجازات کردن افراد تلاش کنیم که سیاست اسلام جاری و ساری شود .
یعنی قصاص را بعنوان حیات مجدد فرد طرح کنیم و به طرفین این نکته گوشزد شود که قرار نیست مجازت از باب انتقام فردی انجام شود و رفتار هر دو طرف را تحت تاثیر اصل کیفر قرار دهیم .
اما در نمونه آمنه و مجید قضیه چه شکلی خواهد گرفت ؟
فائق پژوهشگری که مدتهاست در ارتباط با علت و عوامل وقوع جرم تحقیق می کند می گوید :ببینید من در مقدمه بحث آمنه مطلبی را که قبلا چندین باربه منتقدان اینگونه مجازتها عرض کردم تکرار می کنم که اگر مثلا دختر شما و یا عضو خانواده شما هم به همین شکل و ترتیب آسیب می دید به دادگاه می رفتید و با رعایت نکات حقوق بشری و بصورتی انسان دوستانه به قضات می گفتید : قبول دارم که این فرد زندگی و حیات و آینده و صورت و زیبایی و در جمع همه چیز دخترم را قربانی نفسانیت و خواست زشت خود کرده است ،اما من تنها به این بسنده می کنم که او را تنها به 1 سال حبس محکوم کنید !
قطعا اینگونه نخواهد بود و برای نمونه عرض میکنم این تضاد و تناقض را در مدافعات برخی اشخاص مدعی میتوان دید وقتی که یکبار در مقام دفاع از قاتل قرار می گیرند و او را فرشته ای عفیف و فارغ از گناه می شمارند و گاهی نیز قاتل را در مقام دفاع مشروع می خوانند و کمتر اتفاق می افتد که بگویند فرد مرتکب قتل شده و اتهامش را قبول دارند و البته تخفیف مجازت یا رضایت اولیاء دم را خواستار شده باشند .
برای نمونه در دادگاهی همین نمونه رخ داده و شخصا دیدم که وکیلی در دفاع از قاتل می گفت : متهم در محاصره چند جوان قرار گرفته و ناچارا در مقام دفاع از چاقو استفاده کرده و دو نفر را مضروب و یک نفر را کشته است .
اینجاست که نقش قاضی وتصمیم او را حیاتی باید دید وقتی که نماینده دادستان به شکلی منطقی میگوید :
آقای وکیل محترم چگونه متهم از خودش در شرایطی دفاع مشروع کرده که چاقویی بلند در جیبش بوده و دو ضربه کاری و قطعی و کشنده به مقتول زده و برادر مقتول را نیز با چاقو بشدت مجروح کرده و بعد خودش تنها یک خراشیدگی روی دست دارد که در هنگام دویدن ایجاد شده است " این کجایش دفاع مشروع است " به اعتقا د شما این میتواند دفاع از حق باشد .
متاسفانه عده ای وجود دارند که بدون در نظر گرفتن حقیقت و صرفا با تکیه بر احساسات و حب و بغض های شخصی با نظام کیفری کشور و همچنین نگرش بر دیدگاه های جریانات سیاسی به مقوله های اجتماعی می پردازند که این گونه مدافعات نیز نه تنها نتیجه ای مطلوب را در پی نداشته است بلکه آثارزیان بار آنرا بارها مشاهده کرده ایم که به لج و لجبازی و تشدید پدیده انتقامجویی بین خانواده قاتل و مقتول و یا آمنه و مجید انجامیده است .
فائق ادامه می دهد :
پس اگر زندان را موثر ندانیم آیا سایر مجازاتها نیز در کاهش جمعیت کیفری اثر گذار نیستند ، قطعا میتوان گفت که علیرغم وجود این ادعا که مجازات اعدام در کاهش جرم اثر نداشته است اما هنوز هم یک اثر مکتوب یا پژوهش قابل قبول در این زمینه صورت نگرفته است تا اثبات کند چنین است و متاسفانه دستگاه قضایی را در این زمینه باید مقصر شناخت زیرا هنوز در این دستگاه مهم با پدیده تحقیق و پژوهش بصورت قهری و تند برخورد می شود و گاهی سخن گفتن با یک قاتل با دشواری صورت می گیرد.
اما اینکه عرض می کنم واقعیتی انکار ناپذیر است ، برخی از مدافعات صورت گرفته در خصوص ماجراهایی از نوع آمنه اشتباه است .
بنده عرض می کنم بر خلاف تمام ادعاها و خصومتها و یا نقطه نظرات مغرضانه و گاهی دلسوزانه و مبتنی بر حس انسان دوستی مجازات قصاص و برخورد با فردی در این حد جنایتکار نه تنها مفید است بلکه اثر گذارنیز هست و باید قبول کرد که وقتی جوانی با تحصیلات دانشگاهی و در رشته ای مانند برق و الکترونیک چنین رفتاری را مرتکب می شود دیگر قابل دفاع نیست .
چرا که او با نگرشی دقیق بر عواقب و آثار و بازتابهای اجتماعی و شخصی و حتی مجازات احتمالی و چه بسا مطالعه برخوردهای قانونی رفته و یک پارچ پر از اسید را که اگر بر روی زمین ریخته می شد تا ساعتها می جوشید به صورت یک موجود زنده ، زیبا ، پویا ، موفق ، دارای خانواده ، موثر و دارای آتیه پاشیده و باعث شده که این انسان زنده سالها بار زجر و بدبختی و پنهان شدن از انظار را به دوش بکشد ضمن آنکه تا آخر عمر دیگر نتواند چشم به زیبایی های دنیا بدوزد.
چگونه است که وقتی یک دلفین یا نهنگ و یا تعدادی ماهی از گوشه ای از اقیانوس و دریاها به ساحل رانده میشود اینهمه سر وصدا می کنیم که چه عاملی باعث چنین پدیده ای شده و از هر دری با مقصر و یا عناصر تاثیر گذار وارد جنگ و برخورد می شویم اما اکنون حتی با دیدن چهره معصوم و ساده آمنه به این فکر نمی کنیم که این آقای دانشجو چرا اسید را با این شدت و به شکلی کینه جویانه نه به " پاها ، نه به بدن ، نه به دستها ، بلکه به صورت و چشمهای" دختری که مدعی بوده دوستش دارد پاشیده است و او و خانواده و تمام اعضاء خانواده اش را نابود کرده است .
پس این شعار که " چو عضوی به درد آورد روزگار ...دگر عضوها را نماند قرار " در کجا تناسب پیدا می کند ، اینجاست که اجازه بدهید بگویم ، دفاع از مجرم و شخص مجید قابل قبول نیست و همراهی با آمنه لازم و ضروری است .
افکار عمومی در این شرایط سخت نه تنها نباید آمنه را تنها بگذارند بلکه باید در مقام دفاع از آمنه های دیگر و در مقام برخورد با تفکراتی مانند مجید به صحنه آمده و شرایطی را فراهم سازند که موجب عبرت برای سایرین شود تا دیگران بیاموزند که آنچه امروز در مقابل مجید و مجیدهای آینده قرار گرفته "نه اشتباه که تقدیری بوده که با تدبیر استباه خودشان رقم خورده است "
اما اجازه بدهید بجای همان روش مرسوم برخی که مورد انتقاد من هستند نیز وارد به قضیه نشویم و بگذارید که زیاد هم بد بین نباشیم زیرا من براساس برخی شواهد و قرائن حس می کنم که " آمنه بزرگوارانه از کنار این مجازات و امتحان بزرگ و تصمیم رهایی بخش "عبور خواهد کرد و چرا که نه " این دختر بزرگوار شاید هم تا آخرین دقایق پیش برود " من این صحنه ها را زیاد دیده ام و در سخنان آمنه نیز چنین رویکردی را میتوان یافت .
اشاره می کنم که او دیروز در گفتگو با یکی از رسانه های بین المللی صحبتهای امید بخشی کرده است و من دقت کردم و از زاویه اشراف خودم به زبان و رفتارافراد اینگونه برداشت کرده ام و البته مطمئن نیستم ولی امیدوارم زمانی که می شنوم او گفته است :
آمنه می گوید :قصاص :میخواهم او هم رنج بکشد،این حکم را نه برای خودم بلکه برای اصلاح اجتماع ایران میگیرم، من قصاص خواستم چون این پسر به من گفت مرا دار میزنند و راحت میشوم. اما من میخواهم ببیند که نه، من را میسوزاند، من رنج میکشم، او هم رنج بکشد.
فائق : او در اینجا رویکردی انتقامجویانه ندارد بلکه حس می کند که مجازات برای مجید جنبه ماندگار و برای جامعه اثری تربیتی دارد وگرنه به مرگ او هم راضی بود ورنج کشیدن او نه برای خود است که او مجیدهای دیگر و آمنه های دیگر را نیز در ذهن دارد .
آمنه می گوید:مجید در دادگاه ادعا کرد که ممکن است در آینده راهی برای درمان چشمهای من وجود داشته باشد پس اگر من قصاص خواستم او هم تخلیه چشمهای من را خواسته است
فائق: اگر دقت کنید آمنه حتی به این نکته نیز توجه کرده که مجید در شخصیت و درون فردی نیست که اصلاح شده باشد ، او بجای عذرخواهی و حتی تقاضای بخشش و امید به اینکه در آینده آمنه را سالم می بیند می خواهد اطمینان داشته باشد که او کور خواهد ماند .
آمنه می گوید: آنها کاری نکردند که من بهانهای برای گذشت داشته باشم، بلکه برای انجام این کار مصمم شدم.در خانواده، پدر و مادرم که مدتی میگفتند بگذریم. گذشتن خیلی قشنگ است ولی بعد پشیمان شدند. الان میگویند حتما این کار را انجام بده. مادرم میگوید هرچه تو بخواهی، برادر کوچکم میگوید، این کار را بکن، اگر نمیتوانی من میکنم. برادر وسطی کمی ساکت است، میگوید نه، بگذر. او که عاشق بوده و شکست عشقی داشته از زمینهی عشقی قضیه را میبیند.
فائق : این همان نکته ای است که من بر آن تکیه دارم و معتقدم راه گذشت و اصلاح را باید با تدبیر پیدا کرد نه با خودسری و برخوردهای بی رحمانه و ادعاهای حقوق بشری و با این باور که میتوان حق دیگری را با جوسازی و شانتاژ رسانه ای گرفت .
آمنه می گوید:به حرفهای مردم گوش میکنم. یعنی سکوت کردهام و فقط حرفها را ضبط میکنم، برای این که بعدها در کتابم بیاورم. من میدانم که میخواهم چه کار کنم. به حرف مردمی که به من زنگ میزنند، گوش میکنم. دقیق هم گوش میکنم. به خاطر این که میخواهم تمام آنها را در کتابم بیاورم. واقعا نمیخواهم انتقام بگیرم.
فائق می گوید: اگر دقت کنید در این ادبیات ،گذشت موج می زند و او حتی اقرار می کند که اهل انتقام نیست ، او می خواهد بنویسد و کسی که خواهد نوشت در تاریخ می ماند و قطعا بر روی چنین فردی میتوان اثر داشت اما نه با لفاظی و ادعا و انسان دوستی کوکورانه ، بلکه با تعقل و روشن بینی
آمنه می گوید:از دادگاه خواهش کردم که اگر حکم اجرامیشود مردم اطلاع پیدا کنند. البته آنها قبول نکردند، ولی میبینید که همه اطلاع پیدا کردند.واقعا نمیخواهم انتقام بگیرم. فقط میخواهم دیگر تکرار نشود
فائق می گوید: این بخش کامکلا بیانگر این است که او به نیتجه بیشتر فکر می کند تا آثار جسمی بر یک شخص ، آمنه بر تاثیر مجازات بعنوان یک عامل ماندگار در اجتماع بیشتر تاکید دارد تا تصورات شخصی ، چرا که اگر اینگونه نبود اینگونه فکر نمی کرد.
آمنه به بخشی مهم نیز می رسد و می گوید:در انتهای کتاب معلوم نیست چه میشود. کتاب با صحبتهای قبل از مرگ پدربزرگم تمام میشود.پدربزرگم مریض بود و این اتفاق خیلی او را ناراحت کرده بود میتوان گفت که دق کرد. پدربزرگم قبل از مرگش به من گفت، آمنه من فوت میکنم و وقتی تو برگردی، دخترم دیگر نیستی که تو را ببینم.
دقت کنید :پدربزرگ به من گفت بهخاطر اجدادمان که اجداد خوشنامی بودند این کار را نکن اما من به پدربزرگ گفتم این کار را بهخاطر این که دیگران درس بگیرند میکنم.
گفت درس خوبی به مردم بده، نه درس بدی. انتهای کتاب با صحبتهای پدربزرگ تمام میشود و معلوم نمیشود حکم اجرا میشود یا نه. کتاب دوم از یکسال گذشته شروع میشود و درباره حکم قصاص است.
فائق می گوید: این فراز مهمی از سخنان آمنه است که من آنها را برای شما جدا کردم و می بینید که او تاکید کرده " انتهای کتاب معلوم نیست " و انتهای کتاب با صحبتهای پدر بزرگ که گفته : اجداد خوشنامی داشتیم و این کار را نکن خاتمه پیدا کرده که دقیقا حکایت از عمق خانواده دارد وپدر بزرگ اینکار را خوشنامی نمی داند این بیانگر چه چیزی است ، آیا چنین خانواده و دختری شایسته چنین سرنوشتی بوده که توسط مجید نامی رقم خورده است .
آمنه می گوید :تا دیشب آنها معذرت خواهی نکرده بودند. پدرشان عزیز موحدی، دیشب به خانهی ما زنگ زدند با مادرم صحبت کردند. گفتند ببخشید، ما اشتباه کردیم. بعد از شش سال برای بار اول زنگ زدند و گفتند ببخشید ما اشتباه کردیم. البته دیگر دیر است. خیلی دیر است برای بخشش. گرچه اصلا فایده ندارد. معذرتخواهی کردند.
فائق می گوید : اگر دقت کنید این تمام حرف من با دوستانی است که گمان می کنند صرف تکیه بر رسانه و شلوغ کردن و مقاله نوشتن و ترسیم شخصیت جوان و نوجوان و دختر و پسر و قانون و ماده میتواند منجی افراد باشد ، باید راه افتاد و مسیر را یافت و فهمید چه باید کرد و اگر تصور این است که در موردی باید گذشت شاکی را گرفت باید افتاده بود و دقت کرد و عذر خواست و تعظیم کرد و تکریم را سر لوحه قرار داد که گمان می کنم دستگاه قضایی هم از این رویکر د استقبال می کند .
گاهی دلم می سوزد برای برخی افراد که با اندیشه سیاسی و خصومت و به جهت بهر برداری قدمهای مثبت را هم نادیده می گیرند ، مثلا من دیدم رئیس دادگستری اصفهان گفته در کمیسیون عفو بخشودگی این تعداد متهم منتهی به قصاص داریم و این تعداد را رضایت گرفته ایم و در مقابل دیدم که فردی قابل احترام درآنسوی مرزها با نگرشی اشتباه برداشته به رسانه ها گفته این تعداد اعدامی داریم و بی توجه از کنار تلاشها و اخذ گذشت ها و مثبت نگری ها عبور کرده و رسانه های بیگانه هم که دنبال گرفتن سوژه هستند .
اما ختم کلام و چیزی که من را امیدوارم به رخدادی بزرگ کرده این جمله آمنه است که گفته :
حالا ببینیم چه میشود و حالا ببینیم چه می شود
این نکته بنده را امیدوار کرده که شاید و ممکن است این دختر اندیشمند و عاقل و فرهیخته بابی جدید را در عرصه مکافات عمل باز کند و آخرین جمله کتابش بشود همان جمله زیبای پدر بزرگش که گفته :
درس خوبی به مردم بده، نه درس بدی. انتهای کتاب با صحبتهای پدربزرگ تمام میشود و معلوم نمیشود حکم اجرا میشود یا نه
اما در خاتمه به جملاتی از مولای متقیان نیز اشاره می کنم تا بدانیم که " آمنه " اکنون کجاست و به هر صورت او است که میتواند ببخشد یا بگذرد یا نه بایستد و حقش را بستاند که در هر دو صورت تصمیم تصمیم او خواهد بود
امام علی ع می فرمایند:
سزاوارترین مردم به عفو کسی است که قدرت بیشتری بر مجازات داشته باشد
دیروز همنشین شما بودم و امروز عبرت شما و فردا از شما جدا می شوم که اگر زنده ماندم خود خونخواه خویش هستم و اگر از دنیا رفتم و د رمیان شما نبودم اگر قاتلم را بخشیدید برای من مقامی است و برای شما پاداشی ، مجرمان شما را مورد عفو قرار دادم و شمشیر را از تعقیب فراریان برداشتم و روی آورندگان شما را پذیرفتم .
زشت ترین عیوب کم عفو کردن و بزرگترین گناه سرعت گرفتن در انتقامجویی است
عفو زکات قدرت است
عفو زینت قدرت است
بهترین اعمال قدرتمند عفو است
بهترین عفو ، عفو در حالت قدرت است