اعتراف ریشهری به مسخره بودن آخوندها در نظرمردم در ایرانِ قبل از انقلاب
ایرج شكری
خبرگزاری فارس گفتگویی از آخوند محمدی ریشهری جناتیکار
اولین وزیر اطلاعات رژیم منحوس آخوندی را از یک برنامه تلویزیونی کانال 3
تلویزیون رژیم به اسم «امروز دیروز فردا» به شکل نوشتاری انتشار داده * که
شامل سوالاتی هم در مورد زندگی خصوصی او از جمله چگونگی آخوند شدن او و
ازدواجش و...، می باشد. در این گفتگو او گفته است که خودش تمایلی به طلبه
شدن نداشته و دانش آموز هم که بوده، آموزگاران او هم مثل خودش مایل به
ادامه تحصیل او در دانشگاه بوده اند و عدم تمایل را هم اینطور بیان کرده: «
به هرحال ما آن زمان بچه بودیم و فضای فرهنگی طوری بود که طلبه ها را
مسخره می کردند و رفتار خوبی با آن ها نداشتند. به همین دلیل علاقه ای به
ورود به حوزه نداشتم» اما خبرگزاری فارس در نقل ادامه بحث در این زمینه،
تلاش احمقانه ای کرده است که برای کاهش «تاثیر منفی» اعتراف ریشهری در
علاقه نداشتن به تحصیلات حوزوی، پاسخ او را دستکاری کند. از آنجا که اوباش
پاسدار و حزب اللهی به سطح فهم مردم، از «سطح بالای» بیشعوری که در آن قرار
دارند، نگاه می کنند و از آنجا فهم مردم را اندازه می گیرند، گمان می برند
که فهم مردم ناچیز است و متوجه دستکاری نخواهند شد. ریشهری در ادامه همین
پاسخ گفته است:« من هم خودم به طلبه شدن علاقه ای داشتم و هم اساتیدی که در
مدرسه داشتیم، با توجه به استعداد تحصیلی که در من می دیدند، اصرار داشتند
درسم را در دانشگاه ادامه دهم» همانگونه ملاحظه می شود هرکسی که به زبان
فارسی حرف می زند و فارسی را می فهمد، به سادگی متوجه می شود که در بهم
متصل کردن این جمله اشکالی وجود دارد و نمی شود که علاقه داشتن به طلبگی
را، با درس خواند در دانشگاه، که در صجبتهای ریشهری روی تضاد آن تاکید شده
است، با «هم» به یکدیگر وصل کرد و دیگر اینکه «هم به طلبه شدن علاقه ای
داشتم»، در اینجا بی معنی است و در واقع او گفته است:«هم به طلبه شدن علاقه
ای نداشتم». معلوم است که خبرگزاری وابسته به سپاه علامت نفی را از اول
فعلی که ریشهری به کار برده بوده، برداشته است.علاوه بر این همه می بینند
که در متن همین گزارش او در چند جمله پیش تر به صراحت گفته است که :« فضای
فرهنگی طوری بود که طلبه ها را مسخره می کردند و رفتار خوبی با آن ها
نداشتند. به همین دلیل علاقه ای به ورود به حوزه نداشتم ». ریشهری در ادامه
سخنانش شرح بیشتری از گریزان بودن خود از پوشیدن لباس آخوندی که به دلیل
همان «فضای فرهنگی» که آخونده را مسخره می کردند بوده داده و گفته است:«من
به پدر مرحومم اصرار داشتم که بعد از کلاس ششم درسم را ادامه دهم و به
دانشگاه ورود پیدا کنم. علی رغم اصرارهای من و بعضی از اساتیدم، پدرم راضی
نمی شد و می گفت یا طلبه بشو و یا به بازار برو و کاسب شو» و افزوده:« وقتی
دیدم پدرم اصرار زیادی روی طلبه شدن من دارد، نذر امام زمان (عج) کردم که
طلبه نشوم. آن روزها نزدیک به نیمه شعبان بود و نذر کردم که اگر پدرم از
طلبه شدن من منصرف شود، مجلس جشنی برای حضرت برگزار کنم. در هر صورت وقتی
دیدم پدرم منصرف نمی شود و روی طلبه شدن من اصرار دارد، به این دلیل که اصل
علم را دوست داشتم، وارد حوزه شدم. البته من با این شرط وارد حوزه شدم که
نه عمامه بگذارم و نه حتی عبا بپوشم، پدر هم این شرط را قبول کردند».
ملاحظه می شود که در «فضای فرهنگی» آن زمان، آخوند بودن و با عبا و عمامه
در کوچه و خیابان ظاهر شدن چنان در جامعه مورد تمسخر بوده است و آخوند بودن
آن اندازه به لحاظ اجتماعی بی منزلت و نازل بوده است که آخوند ریشهری به
آقا امام زمان قول داده بوده است (نذرکرده بود)که اگر پدرش را از خر شیطان
بیاورد پایین و پدرش به درس خواندن او در دانشگاه راضی شود، جشن تولد مفصلی
برای «حضرت» بگیرد اما پدرش راضی نمی شود و او که «علم» را بیشتر از
«کاسبی» دوست داشته به ناچار تن به طلبگی می دهد؛ اما به این شرط که لباس
طلبگی نپوشد یعنی طلبه بودنش را از مردم مخفی کند. البته او بعدا اضافه
کرده است که شش ماه بعد از ورود به «حوزه» دیگر کم کم به لباس طلبگی
علاقمند شده است.خُب این هم روشن است که کسی که برای روضه خواند و «اشک
گرفتن» از مردم و پول گرفتن و گذران زندگی از این راه، آموزش«علمی»می بیند
حتما آموزش های دیگری هم می بیند که دیگر از خیلی چیزها شرم نکند. اما
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که حالا بعد از سی و سه سال که آخوند
ها بر خر مرداد سوار بوده اند و سرنوشت کشور را به دست گرفتند و مدرسه ها و
دانشگاه ها را از هرچه معلم و استاد که نظر خوشی به آخوند نداشتند تصفیه
کردند و مخالفان و منتقدان را از دم تیغ گذراندند و مسجدهای فراوان ساختند و
چند صد هزار طلبه پروش دادند و چند ده هزار نوحه خوان جیره خوار پروراندند
و در حال پروراندن هستند و برنامه هایی برای در جمود فکری نگهداشتن بخش نا
آگاه مردم با سوء استفاده از احساسات مذهبی طراحی و اجرا کردند(مثل برنامه
شیرخوارگان حسینی و تشویق و در بوق کردن مراسم عزاداری و گل به سرو صورت
مالیدن) و سریالهای مذهبی تلویزیونی با بودجه های کلان توسط مرتجعان نفهمی
مثل فرج الله سلحشور، ساختند و بودجه های کلان«قرآنی» خرج کردند و خلاصه با
همه تدابیر و ترفندی که برای جا انداختن و تثبیت موقعیت خود به عنوان
رهبران دینی و اخلاقی و دنیوی بکار گرفتند و بعد از همه روشهای بکار گرفته
شده برای تنقیه باور «مقدس» و واجب الاحترام بودن روحانیت، به مردم بکار ،
آیا وضع و موقعیتشان از نظر داوری و نگاه مردم به آنها و «فضای فرهنگی»
نسبت به آخوندها بهتر شده است؟ برای درک این مساله البته در شرایط کنونی به
نظر می رسد که امکان نظر سنجی درست و با ضوابطی که باید برای یک تحقیق
درست، رعایت شود، وجود ندارد. اما از پاره ای رویداد هایی که در سالهای
گذشته در رژیم آخوندی اینجا و آنجا اتفاق افتاده است مثل حمله مردم خشمگین
به خانه امام جمعه ها در این یا آن شهر -که نمایند و برگزیده ولی فقیه
هستند، - و از تدابیر امنیتی که برای حفظ این یا آن آخوند، از جمله همین
ریشهری جنایتکار، از حمله احتمالی برای زدن و کشتن اینها به کار گرفته می
شود، از جمله جا به جا شدنشان با ماشین های ضد گلوله، می توان به ارزیابی
درستی از تفاوت وضع دیروز با وضع امروز آخوندها در ایران رسید، و آن این که
اگر در زمان شاه، آخوندها با لباسی که به تن می کردند و شغل انگلی و مسخره
یی که داشتند، موجوداتی بودند که سبب خنده مردم می شدند، اما به خاطر این
که از همان چند ماه اول به قدرت رسیدن خمینی با انحصار طلبی و با سرکوبگری و
با رفتار اتجاعی مثل اجباری کردن حجاب و جنایت «انقلاب فرهنگی» که سانسور
گسترده و آتش تعصب ویرانگری بود برای هرچه مربوط به فرهنگ و هنرو دانش است-
که یک فقره آن به آتش کشیدن 42 کامیون فیلم آرشیو فیلمخانه ملی ایران بود
که خبرش را در روزنامه اطلاعات درج کرده بودند-، و هزاران جنایت دیگر، آتش
نفرت را نسبت به خودشان شعله ور کردند و هرچقدر که اینان آتش ظلم و ستمِ
زندگی سوز خود را گسترده تر کرده اند، طبیعی است که نفرت و خشم مردم نیز
نسبت به اینان افزون و افزونتر شده است. خشمی که وقتی که منفجر بشود، بساط
آخوند و روزضه خوان و حکومت اسلامی این «بنی هاشمی» ها را در ایران عزیز ما
که با صفت «اسلامی» چسباندن به آن، به «مستعمره» این اجانب مرتجع و خونریز
و غارتگر و دشمن مردم ایران تبدیل شد، به هم خواهد ریخت. به رغم فرصت طلبی
ها و گاه بلاهت گروهی از قربانیان این رژیم که بخشی به خاطر لقمه چرب تر
برداشتن و گروه دیگری از ره گم کردگی، به سراب عملی بودن تغییر اوضاع توسط
گردانندگان همین رژیم گرویده اند(که معلوم نیست با وجود سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات چگونه امکان پذیر خواهد شد) هزاران ایرانی
از جور و ظلم آخوندی در بدر شده و پناه گرفته در غربت نیز برای رسیدن روز
درهم کوبیده شدن این رژیم منحوس با «بهمن» دیگری، روز شماری می کنند.
دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۲۰ مه ۲۰۱۳