شهناز ذوالقدر، شهروند خبرنگار
--------------------
با آنکه هیچ تصویری از او به جای نمانده است اما همه دختران ایرانی از
حدود ۱۲۸۵ شمسی به بعد مدیون تلاش فداکارانه «بیبیخانم استرآبادی»
هستند؛ زنی که با وجود همه مشکلات موجود، نخستین دبستان دخترانه ایران
را افتتاح و دختران را به آموختن سواد تشویق کرد. در واقع، او زنی
فمنیست،
پشت پردههای اندرونی بود.
حدود سالهای ۱۲۶۵ شمسی بود که جزوهای در میان جمعهای زنان باسواد
آن روزگار میگشت که روی جلد آن نوشته شده بود:«معایبالرجال».
نویسنده آن که خود را بیبی خانم معرفی می کرد، دختر «سردار محمد
باقرخان قولرآقاسی»، از فرماندهان استرآباد و مادرش «خدیجه خانم»، دختر
«آخوند ملاکاظم مجتهد مازندرانی» بود که در حرمسرا از معاشران «شکوه
السلطنه»، مادر ولیعهد به شمار می رفت. درباره این که او چه سالی به دنیا
آمده است، اطلاعاتی در دست نیست اما فرزندان او تاریخ تولدش را حدود
۱۲۷۴ قمری عنوان می کنند.
او که پس از جدا شدن پدر و مادرش، با پدر زندگی میکرد، با «موسی خان
وزیری» ازدواج کرد و حاصل این ازدواج، هفت فرزند شد که همه آنها از
نامآوران فرهنگ و هنر ایرانی هستند. در میان آنها می توان به
«علینقیخان
وزیری» اشاره کرد که آهنگساز صاحبنام ایرانی و بنیانگذار هنرستان
موسیقی است.
این ازدواج اما دوام نیافت و آن چنان که بیبی خانم در انتهای کتاب
«معایبالرجال» مینویسد، همسرش به او بیوفایی کرد.
بیبی خانم همان طور که خودش هم در کتاب معایب الرجال را دو سال قبل از
آن روز اردیبهشتی که ناصرالدین شاه قاجار به تیر غیب «میرزا رضا
کرمانی» دچار شود و در چهل و هشتمین سالگرد سلطنتش نوشته که حدود
۱۲۶۶ شمسی میشد.
او در مقدمه کتاب بعد از معرفی خود، هدف از نوشتن این کتاب را پاسخی به
کتابی به نام «تادیبالنسوان» دانست که مدتی پیش در میان خانواده ها دست به
دست میچرخید و مایه سرگرمی و خنده جماعت مردان شده بود. در این کتاب،
نویسنده که مشخص نبود چه کسی است، برخی صفات ناپسند را به زنان نسبت
داده و در نهایت نتیجه گرفته بود که زنان را باید تنبیه کرد و نگذاشت تا از
خانه
بیرون بیایند و جایشان باید در پستو خانهها باشد و اسباب عیش و نوش مردان
را فراهم کنند!
نکته قابل توجه این بود که نویسنده هیچ نام و ردی در کتاب از خود برجا
نگذاشته بود اما ورود این کتاب در خانهها، زنان باسواد و صاحب اندیشه را
آزرده خاطر کرد؛ زنانی که با توجه به اخباری که با روزنامهها، کتابهای
جدید، آدمهای فرنگ رفته و زنانی که از اروپا به ایران میآمدند، به اندرونیها
آمده بود، میدانستند در آستانه قرنی قرار دارند که دیگر زنان نباید خانه نشین
باشند و اگر اراده کنند، میتوانند حصار خانه ها را بشکنند و به جامعه بیایند.
بیبی خانم هم یکی از همین زنان بود که در جمعهای زنانهای که با دوستانش
داشت، همیشه به حرکت زنان به سمت پیشرفت اشاره میکرد و از آنها
میخواست که برای تغییر وضعیت زندگی خود کاری کنند.
او پس از خواندن تادیب النسوان، تصمیم گرفت تا جوابی در خور به این کتاب
بدهد. پس قلم به دست گرفت و با وجود زندگی زناشویی و فرزند داری، معایب
الرجال را نوشت و برخلاف نویسنده تادیبالنسوان، در ابتدای کتاب خود را به
صورت کامل معرفی کرد و هدف از نوشتن کتاب را پاسخ دادن به ادعای آن
نویسنده عنوان کرد.
او در مقدمه کتاب پس از معرفی خود نوشت: «الحاصل، این کمینه خود را قابل
تأدیب کردن رجال ندانسته لهذا جواب کتاب تأدیب النسوان را گفته و معایب
الّرجال نگاشتم تا معایبشان عیان شود شاید دست از تأدیب کردن نسوان
بردارند، در پی تأدیب و تربیت خود برآیند و آن را به چهار مجلس و فی الجمله
از طریقه زنداری ایشان پس از آن سرگذشت خود را قرار داده.»
بیبیخانم در معایب الرجال که در دو فصل و چهار مجلس نوشته شده،
ایرادهای مردان را برشمرد: «مجلس اول اطوار شرابخوار، مجلس دویم
کردار اهل قمار، مجلس سیم در تفصیل چرس و بنگ و واپور و اسرار و
مجلس چهارم شرح گفتوگو و اوضاع عبائره و اقرات اجامره و الواط.» او د
ر فصل دوم با خطی زیبا که از پدرش آموخته بود، به دختران جوان آداب و
تربیت درست و راه زندگی بهتر را آموخت.
او در کتاب معایب الرجال برای نخستین بار از زبانی طنز گونه با نثری قابل
ستایش، این ایرادها را به مردان یادآور شده و از زنان و به ویژه دختران جوان
خواسته بود تا با چشم باز مردان خود را انتخاب کنند.
بیبیخانم با دیدی فمنیستی، با انتقاد از مردان که روزی زنان را مجبور
میکنند
به خاطر آنها شلوار گشاد و روزی دیگر خود را آرایش کنند، میگوید:«آنها
سویلیزه که نیم ویلیزه هم نیستند و گرنه ما میدانیم در فرنگ زنان را مثل دسته
گل نگه میدارند و هر یک عالم به چند علم هستند.»
اما نوشتن این کتاب همان طوری که پیش تر گفته شد، مهم ترین کار بیبی خانم
نبود. او در دوران سلطنت مظفرالدین شاه و بعد از آن که «انجمن معارف» به
ریاست «صنیعالدوله»، وزیر معارف برای ساخت مدرسه های ابتدایی به
سبک
جدید تشکیل شد، تصمیم به باز کردن مدرسهای دخترانه شبیه مدرسه های
پسران گرفت. تا سال ۱۲۵۴ شمسی، مدرسه های دخترانه به میسیونرهای
مذهبی امریکایی در تهران، تبریز و ارومیه اختصاص داشت که دختران
مسلمان اجازه ورود به آنها را نداشتند.
با گسترش این مدرسه ها در رشت، همدان و مشهد، عدهای از خانوادههای
متمول آن زمان تصمیم گرفتند تا دختران خود را به این مدرسهها بفرستند. تعداد
انگشتشماری از دختران مسلمان به این مدرسهها رفتند تا علاوه بر سواد، اصول شوهرداری و خانهداری را بیاموزند.
در سال ۱۲۸۵، درست در بحبوحه «نهضت مشروطه» بود که بیبی خانم
سرانجام توانست با راضی کردن انجمن معارف، مدرسه خود را به اسم
«دوشیزگان» در نزدیک «دروازه محمدیه»، بازارچه «حاجی محمدحسن»
افتتاح و تعدادی از دختران ۸ تا ۱۲ ساله را برای تحصیل زبان ثبتنام کند.
«سرچارلز مارلینگ»، سفیر کبیر بریتانیا در نامهای به «ادوارد گری»، وزیر
امورخارجه کشورش درباره این مدرسه نوشت و گفت: «همسر یکی از
غلامان ما در طبقه خود برخلاف معمول، زنی است که خوب تحصیل کرده و
مدتی است که یک مدرسه دختران تشکیل داده است و دختران اشخاص محترم
در آن تحصیل میکنند و سن بیش تر دانشآموزان کم تر از ۱۲ سال است.»
چندی از افتتاح این مدرسه نگذشته بود که «شیخفضلالله نوری» فتوا داد که
مدرسه دخترانه با شرع اسلام مخالف است. «سیدعلی شوشتری» که یکی از
روحانیان تندرو و جزم اندیش بود نیز تکفیرنامهای نوشت که یک شاهی قیمت
داشت و در آن نوشته بود:«وای به حال مملکتی که در آن مدرسه دخترانه
تاسیس شود.»
این باعث شد تا جمعی از مردان به مدرسه دختران حمله کنند و وقتی دختران
داشتند درس میخواندند، شیشهها را شکستند. وزارت فرهنگ برای حفظ جان
دختران از بیبی خانم خواست تا مدرسه را تعطیل کند. اما این تعطیلی باعث
نشد تا بیبی خانم از فکر تاسیس مدرسه دست بردارد و یک سال بعد بار دیگر
مدرسهای جدید باز کرد. اما این بار نام دوشیزه را از کنار نام مدرسه برداشت
و دخترانی که سن آن ها به هفتسال نمیرسید، اجازه تحصیل در مدرسه را
داشتند.
او در کنار مدرسه، بعدها یتیمخانهای نیز برای دختران بیسرپرست ایجاد کرد
و
در روزنامههای آن زمان از جمله «حبلالمتین» مقاله هایی درباره حقوق زنان
نوشت.