نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

جهان سیاست جهان ایده الیسم و رویا ها نیست


(بخش اول )

چهار شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۱ ژوين ۲۰۱۱

کاظم رنجبر

ranjbar.jpg
Kazem.randjbar@yahoo.fr
پیشگفتار :

مولانا در باره ذات حقیقت ،در تقابل با رویا ء و تخیلات بشری ، در شش بیت مطالبی را بیان می کند ،که ای کاش ، هموطنان گرامی که گرایش به دانستن مسائل سیاسی در سطح ملی ، منطقه ای و جهانی هستند با تکیه بر معنی و مفهوم عمیق همین چند بیت بظاهر ساده ، مسائل سیاسی را بنگرند و تحلیل بکنند ،و اسیر احساسات و ایده آلیستی نشوند.


میم واو و میم و نون تشریف نیست .

لفظ مومن جز پی تعریف نیست.
هیچ نامی بی حقیقت دیده ای ؟
یا زگاف و لام ، گل چیده ای !؟
اسم خواندی ، رو مسمی را بجو .
مه به بالا را بین نه اندر آب جو .
از مولانا .

شخصیت های سیاسی و نظامی که در این مقاله در رابطه با عنوان آن :جهان سیاست ، جهان ایده الیسم و رویاء نیست ، برحسب تصادف انتخاب نشده اند . این سه شخصیت : دکتر حسن نظری ، معروف به غازیانی ، یکی از افسران نیروی هوائی ارتش ایران بود ،که شرح چگونه به فرقه دموکرات آذربایجان پیوستن خود و به دنبال آن زندگی در مهاجرت اش و وابستگی حزب دموکرات آذربایجان ،و حزب توده را به سیاست استعماری تزارهای سرخ (مارکسیست لنینیست ها ی انترناسیونالیزم کمونیستی !!! ) در طول 50 سال گذشته شرح می دهد . شخصیت دوم ، نورالدین کیانوری نوه پسری شیخ فضل الله نوری ، روحانی مخالف انقلاب مشروطه ، طرفدار انقلاب مشروعه !!!است که نوه پسری اش در زندگی سیاسی خود ، خط سیاسی مسکو را انتخاب کرد و در تضاد با منافع ملی و میهنی خود ، تا نقطه پایانی آن ، همراه با قربانی کردن هزاران ایرانی ، افسر ، دانشجو استاد دانشگاه ، کارمند ، کار گر پیش رفت . چون من صاحب این قلم ، سابق افسر ارتش بودم ، و 11 سال عمر جوانی ام را در واحد های رزمی ارتش ، در رسته توپخانه گذرانده ام ، میتوانم بگویم ، که حزب دموکرات آذربایجان و کردستان ، به همراه آن حزب توده ایران ، چه صدمات انسانی ، علمی و مالی به ایران و خصوصأ ارتش ایران زدند ، حد و حساب ندارند . وقتی که حزب توده ایران با همکاری تنگاتنگ نورالدین کیانوری ، افسر با سوادی از جنبه نظامی ، چون سروان توپخانه ، استاد ریاضیات ، خسرو روزبه را تبدیل به تروریست سیاسی می کند ، و خسرو روزبه با آن دانش و حس وطن دوستی که می بایستی این سرمایه های ملی و میهنی ، در خدمت وطن خود باشند ، تبدیل به عامل بیگانه و تروریست می شوند ، همین خسرو روزبه ،محمد علی مسعود مدیر روزنامه مرد امروز را با همکاری نوارالدین کیانوری ترور می کند ، همین اعمال نشان می دهند که تا چه حد فقر فرهنگی و فقر فرهنگ سیاسی در جامعه ایران ، چه در گذشته و چه امروز حاکم است .پشت پرده نمایش بظاهر « رومانتیزم انقلابی طبقه کار گر ایران !!!» عوامل بیگانه ، چون نورالدین کیانوری ، یا سید جعفر پیشه وری ، یا غلام یحیی دانشیان ، یا صمد کامبخش ، همراه با فریب خوردگان ، چه بسا با روح حساس وپاک ولی نا آگاه از دنیای سیاست بودند ، که این چنین دونسل از روشنفکران ایران را فدای سلطه گری « تاواریش های مسکو » کردند .(1)


شخصیت سوم این بار پرفسور دکتر فیلسوف ، نوه دختری همان شیخ فتنه گرمخالف مشروطیت ، مدافع شریعت ، آقای پرفسور سیدحسین نصر ، است که او درست در تقابل با نوه عمه اش ،نورالدین کیانوری که مسکو را انتخاب کرده بود ، ایشان واشنگتن و سیاست استعماری ابرقدرت دیگر ، رقیب شوروی سابق ، دوستان آمریکائی را انتخاب می کند ، که چند سطری هم در باره این حضرت و نوشته ها وخط سیاسی ایشان به قلم خواهیم آورد . از بطن اندیشه های فلسفی آقای پرفسور سید حسین نصر است ،که «جمهوری اسلام ناب محمدی خمینی » این نظام ابتر جمهوری اسلامی پا به حیات گذاشت .


در راستای شکل گیری شخصیت فلسفی سیاسی آقای پرفسور سید حسین نصر ، به شخصیت بسیار پیچیده آمریکائی بنام :Richard Nelson Frye – متولد 10 ژانویه 1920 ، شهر بیرمنگام آلاباما ، برخورد می کنیم ، که از 13 ژوئن 1942 ، زیر نظر آلن دالس در سازمان جاسوسی آمریکا ، (قبل از تشکیل –C.I.A. ) که بانام :Office of Strategic Services-که مخفف آن :OSS بود ، این مامور اطلاعاتی آمریکا که در زمان جنگ دوم جهانی ، در افغانستان ماًموریت داشت ، وسالهای بعد زیر پوشش باستان شناس کاوش های باستان شناسی در تخت جمشید می کرد ، به زبان ترکی ، عربی ، فارسی ، سغدانی ،اوستائی ، همیچنین چندین زبان اروپائی مسلط می باشد ، استاد و مرشد آقای پرفسور حسین نصر فیلسوف سینوی ،و عرفانی اسلام هستند ، که از برکت آن فرزند گرامی شان : ولی نصر ، تا مشاور آقای پرزیدنت باراک اوباما ، در مسائل جهان اسلام ، به ارتفاء مقام رسیده اند .


«علاقه » ریشارد فری به ایران و ایرانی و تخت جمشید ، آنچنان «صادقانه !» است در هنگام اقامت در ایران با چهره های ادبی مانند علی اکبر دهخدا ، و دستیا رش محمد معین ، صادق هدایت ، سعید نفیسی ، عباس اقبال ، بزرگ علوی ، جلال آل احمد ،و مجتبی مینوی و بسیار دیگر آشنا می شود .دهخدا به سبب علاقه مندی وی (فرای )به امر ایران شناسی او را «ایراندوست » می نامد ، و فرای این لقب را به امضای خود می افزاید .در نوزدهمین جشنواره بین المللی خوارزمی درسال 1384 از او (فرای ) به عنوان میهمان افتخاری جشنواره ، به پاس تلاش های وی در شناساندن هرچه بیشتر قلمرو فرهنگی ایران و ایرانیان تقدیر شد .«...» وی در 91 سالگی و در مرداد 1389(ژوئیه 2010 – منظور روزهائیکه خامنه اِی ، احمدی نژاد ، بسیج ، لباس شخصی ها خیابانهای تهران و شهر های بزرگ ایران را با خون ایرانیان معترض به تقلب انتخاباتی گلگون کرده بودند ،تاکید از صاحب این قلم ) از سوی محمود احمدی نژاد ، خانه تاریخی و مجلل در اصفهان برای زندگی در ایران ، تا پایان عمرش در یافت کرد و او در وصیت نامه اش خواسته ، تا پس از مرگش در اصفهان در کنار رودخانه زاینده رود ، نزدیک آرامگاه پرفسور آرتور پوپ ، شرق شناس معروف به خاک سپرده شود . (ماخذ 2) – (خوانندگان به بخش فارسی ویکپدیا در رابطه با ریچارد فرای نیز دقت بکنند )


این همه تعریف و تمجید از یک فرد بیگانه ، ولی متعلق به قدرت های بزرگ استعماری ، نشانه ضعف شخصیت و خود کوچک بینی ملت های عقب مانده ، در مقابل شخصیت های بظاهر ایران دوست است. درصورتیکه واقعیت و نقش این حضرات چیز دیگری است . آقای ریشارد فرای ، این مامور اطلاعاتی آمریکا ، هدف اش از آمدن به ایران هدف دیگری داشت . قبل از او ، سازمان های اطلاعاتی سایر کشور های استعماری زیر پوشش ، شرق شناس ، اسلام شناس ، باستان شناس ، چون ادوارد براون انگلیسی ، ژرژ ماسینیون فرانسوی ، یان فلمینگ ،ادوارد لورانس ، معروف به لورانس عربی انگلیسی- سن جون فیلپ (1885-1960) که پسرش نیز جاسوس شوروی بود معروف به سرهنگ (Kim Philby ) کیم فیلبی ، ودهها جاسوس دیگر با پوششهای مختلف به شرق آمدند و رفتند و هدف شان دفاع از منافع ملت و میهن خود بود و بس .

* * * *

در کشورهائیکه هرگز حاکمیت نظام دموکراتیک ، نهادینه نشده اند ، یکی از بزرگترین ضعف جوامع این کشور ها ، فقر فرهنگ سیاسی است. در این جوامع ، سیاست به معنی علمی و آکاد میک آن ، جای خود را ، به بیان احساسات و هیجانات ناشی از این احساسات ، وباورهای خیالی (ایده الیستی ) می دهد. استعمارگران و قدرت های سلطه گر نیز ، درست از این نقطعه ضعف ، بزرگترین سوءاستفاده ها را می کنند .نمونه ای از این واقعیت را از قلم ، یکی از افسران نیروی هوائی ارتش ایران ،دکتر حسن نظری، معروف به غازیانی ،که بخاطر نا آگاهی ها خود از ماهیت نظام کمونیستی اتحاد جماهیرشوروی در وقایع :حزب دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری در 12 مهر مهر 1324 و حزب دموکرا ت کردستان به رهبری قاضی محمد در دوم آبان سال 1324 ،که هردو ساخته و پرداخته شوروی سابق بود . در آن زمان ایران کاملاً تحت اشغال نظامی قدرت های متفقین ،یعنی شوروی ، آمریکا و انگلیس بود . هدف از ساختن این احزاب توسط شوروی ، در راستای پیشبردن نفوذ این کشور ، در منطقه حساس خاورمیانه بود .


با استناد به کتاب ایکه این افسر فریب خورده ، بعد از گذشت 47 سال از آن وقایع ، و فروپاشی نظام کمونیستی شوروی در سال 1989 ، درکتابی که با عنوان :گماشتگی های بد فرجام ،نوشته است در صفحه145 آن کتاب چنین می خوانیم ::«...» رویداد فاجعه آمیز فرار ما ، بی هیچ مقاومتی در برابر نیروهائی که هیچ کار نظامی و جنگی چشمگیری علیه ما انجام نداده و «پیروز مندانه آذربایجان را به ایران برگرداننده بودند »شرم آور بود .این فاجعه از درون ما ، از وابستگی رهبران فرقه و «قشون ملی »به بیگانگان بروز کرد و پس از سالها که چشمان مان باز تر شد ، پی بردیم که چه 21 آذر 1324و چه 21 آذر 1325 ، ساخته و پرداخته همسایه شمالی بود.در نخجوان همه به این اندیشه افتا دیم که ببینیم گناه بزرگ از چه کسی و یا چه سازمانی سرزده است .هرکس می کوشید خودش را بی گناه و قهرمان جلوه دهد و گناه شکست مفتضحانه را به گردن دیگران بیاندازد .ما می خواستیم در این مبارزه بزرگ ملی که آغاز شده بود ، قهرمان باشیم و زندگی ملت خویش را دگرگون سازیم ، بی آنکه ابزار چنین وسیله را در دست داشته باشیم .در جوانی ، چنین خواستی ، پنداری بیش نیست ، اما پنداری لذت بخش و نیرو بخش ،که با زندگی و پیچ و خم های آن فرسنگ ها فاصله دارد .کردار و گفتار ما در راه آزادی ایران از گذشته سیاه سده های میانه صادقانه بود . (قرون وسطائی –تاکید از این صاحب قلم ) .ولی ما نمی دانستیم که از سوی چه مقام هائی و چه «رهبرانی » مورد سوء استفاده قرار می گیریم .با گذشت زمان است که ما می توانیم بی شرم و دلهره پنهان نکردن رویداد ها که برای مان رخداده به چشم همه نگاه کرده و همه را باز گو کنیم .(ماًخذ :صفحه 145 از کتاب گماشتگی های بد فرجام . به قلم دکتر ح-نظری (غازیانی ) بخش نخست .یاد بود ها و یاد ماندنی ها از سازمان پنهانی ارتش .انتشارات مرد امروز چاپ نخست 1371 شمسی (.برابر با 1992 میلادی ).


همین چند سطر از یک کتاب 179 صفحه ،که در واقع چکیده زندگی سیاسی و نظامی یک انسانی است که بیش 60 سال عمر خود را در بطن سیاست های اتحاد جماهیر شوروی ، سابق ،و حزب دموکرات آذربایجان ،و مهاجرت اجباری به شوروی ، وشاهد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،و نظام های کمونیستی بوده است ، نشان می دهند ،چه انسان های صدیق و پاک و وطن دوست ، در عین حال آرمان خواه ولی نا آگاه از جهان سیاست ، وغرق در ایده آلیسم ، قربانی این ساده انگاری شدند و نه تنها قیمت بس گرانی پرداختند ،و حتی جانشان را فدای این راه کردند و خانواده هایشان را آواره نمودند و یک عده از آنان در حسرت دوباره دیدن وطن و عزیزان خود در غربت جان باختند.

* * *

جهان سیاست ، جهان ایده آلیسم و رویا ها نیست .


رقابت های تسلیحاتی ، بودجه های کلان نظامی ، پایگاه های هوائی ، دریائی ، زمینی پخش شد در کره خاکی ، همراه با دستگاه های اطلاعاتی ، تبلیغانی و سازمانهای جاسوسی و ضد جاسوسی برای بازی های کودکانه «ژندارم و دزد » نیستند . اگر چه جنگ دوم جهانی پایان یافته است ،ولی جنگهای منطقه ای با خسارات انسانی و مادی بعد از پایان جنگ دوم جهانی ، مدت 62 سال است در اقصای نکات جهان ادامه دارند ،که در تمام این جنگها رقابت های مستقیم قدرت های بزرگ کاملأ آشکار مشاهده می شوند. استبداد حاکم در کشور های عقب مانده علمی و اقتصادی ، بیسوادی و فقر فرهنگی و فقر فرهنگ سیاسی فعالیت و دخالت های سازمان های اطلاعاتی در راستای نفوذ در دستگاه های حکومتی کشور ها را آسان نموده است. این ابر قدرت ها هستند که تا بالاترین حد دردستگاه های حکومتی کشور های ضعیف از منظر علمی ، اقتصادی ، نظامی ، نفوذ می کنند.


کدام کشوری را سراغ دارید ،که با روسیه تزاری ، یا روسیه کمونیستی ،همسایه باشد ، واز این همسایگی و هم مرزی ، صدمه و خسارات انسانی ، جنگ ویرانی ، اشغال کشور وحتی تجزیه آن را شاهد نبوده باشد؟ همین رفتار را امپراطوری عثمانی زمانیکه در اوج قدرت بود ، با کشور های همجوار خود داشت.!!! این رفتار مختص به امپراطوری روسیه و عثمانی نیست ، بلکه یک واقعیت جهان شمول است. امپراطوری مستعمراتی بریتانیا ، فرانسه ، در اوج قدرت خودشان ، بر بخش مهم دنیا حکومت می کردند و ثروت های انسانی و مادی و فرهنگی مستعمرات خود را در راستای منافع خود به تاراج می بردند.از روزیکه ایالات متحده آمریکا ، در4 ژوئیه سال 1776 به استقلال سیاسی خود نائل شد ، از آن تاریخ تا امروز ، این کشور با تمام قدرت سیاسی ، اقتصادی و نظامی خود، در رقابت با رقبای خود ، بر قدرت سلطه گری خود افزوده و هنوز هم می افزاید. تاریخ بشریت تاریخ جنگ ها ، رقابت ها ، تاراج ثروت های ملت های ضعیف ،و حتی تبدیل این ملت ها به برده در اشکال گوناگون است. این سیاست ها را از گذشته های بسیار دور ، با فن آوری های ابتدائی و سلاح های ساده چون تیر و کمان و نیزه و شمشیر ، به اجراء می گذاشتند.امروز همین سیاست ها را با تکنولوژی پیشرفته ،پیش می برند. در این سیاستها ، دخالت قدرت های بزرگ ، در بازداری از توسعه و رشد اقتصادی ، علمی ، نظامی کشور های کوچک ،و ضعیف نگاه داشتن آنان ، نفوذ مستقیم و غیر مستقیم توسط عاملان خود در دستگاه حکومتی این کشور ها ، بخشی از این سیاست های استعماری هستند. فقط تاریخ یک قرن گذشته جهان بشریت را جلو چشمان خودتان بگذارید و با دقت آن را مطالعه بکنید و بینید در طول این یک قرن ، چه جنگ های خونین در مناطق مختلف دنیا ، با سلحه های مدرن ، حتی بمب اتمی ، چند ملیون کشته بجای گذاشته است ؟دلایل و اهداف این جنگ ها ی خانمانسوز چه بوده است ؟به بودجه نظامی قدرت های بزرگ ،و وجود پایگاه های نظامی این قدرت ها ، پخش شده در اقصای نکات جهان برای چیست؟


با تمام معذرت از خوانندگان ، من صاحب این قلم ، وقتی نوشته ها و باورهای هموطنان ام ، کمونیست های سابق ،و امروز را می خوانم ،و می دانم که اغلب آنان چه ایمان و صداقتی به این باور های شان داشتند و دارند و حتی بعضی از این عزیزان جانشان را فدای آن کردند ،از خود می پرسم ، آیا اینها ذات وماهیت نظام کمونیستی شوروی را می دانستند؟ یا همین امروز ، آیا از خود می پرسند که چرا بعد از فروپاشی نظام کمونیستی در روسیه ، رهبران و مسئولان نظام سابق ، که باعث قتل ملیونها انسان در وسعت جغرافیای انسانی «اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی !!!» بودند، برای بالا بردن شعور سیاسی جامعه روسیه فعلی ، در یک دادگاه شایسته این نام ، محاکمه نشدند ؟ چرا ولادیمیر پوتین ، سرهنگ :ک- ژ- ب ، در نظام سابق ، تا مقام ریاست جمهوری در نظام امروز پیش می رود ؟ همین سرهنگ ک- ژ – ب ، کمونیست دو آتشه مخالف سرمایه داری ، تبدیل به ثروتمند ترین فرد روسیه می شود ، و آب از آب تکان نمی خورد ؟


جهان سیاست این واقعیت ها است. ربطی به رویا ها و احساسات ندارد.بودجه نظامی کشور آمریکا ، به تنهائی بالاتر از بودجه نظامی مجموع کشور های باقی مانده جهان است .این قدرت های سیاسی نظامی ، مسلمأ برای پیشبرد اهداف خود ، عوامل نفوذی خود رااز ملت ها و ملیت های مختلف را با انواع طرفندها انتخاب و تربیت می کنند ، که تا اهداف خود را از این طریق ، در مناطق مختلف جهان پیش ببرند.این نوع سیاست ها ، مربوط به جهان معاصر نیست ، بلکه قدمت تاریخی آن با تاریخ بشریت گره خورده است .


برای طروات بخشیدن به خاطرات تاریخی هموطنان گرامی ام ، در این راستا ، دو شخصیت مهم و مشهور ایرانی را که در این 60سال گذشته ، خود وخانواده های شان در تاریخ معاصر ایران نقش داشتند ، هرکدام برای خود راهی را همراه با آرزوی رسیدن به کعبه آمالشان ( یکی رسیدن به کعبه واشنگتن ،مظهر ثروت و شهرت ، آن دیگری کعبه مسکو ، مظهر« سوسیالیزم علمی ، بهشت کارگران جهان »، !!! که هردو این فرد گمراهان واقعی ، وخواسته یا ناخواسته در خدمت اربابان شان بودند و هستند (چون یکی از اینها هنوز زنده است ) از طریق آثارو اعمالشان شان ، باز هم تکرار میکنم ، از طریق آثار و اعمالشان ، به ملت ایران معرفی می کنم ، و بر این اصل بار دیگر تاکید میکنم : که جهان سیاست ، جهان ایده الیسم و رویا ها نیست .

.

هردو نوه روحانی معروف دوره انقلاب مشروطیت ، شیخ فضل الله نوری ، آخوند ارتجائی هستند ،که جد بزرگ شان در مخالفت ، با انقلاب مشروطه ،و طرفداری از «انقلاب مشروعه » توسط انقلابیون مشروطه در 31 ژوئیه 1909 به دار آوریخته شد .


هردو مدت دراز عمر شان را در خارج گذراندند، و هرکدام دارای تحصیلات پیشرفته علمی داشتند ،ودارند .یکی از این شخصیت ها ، به قول اصطلاح رایج در زبان فارسی ، تا نوک ناخن ، کمونیست دوآتشه ، طرفدار مارکس وانگلس و لنین ، وطرفدار اقتصاد سوسالیزم ،و سوسیالیزم علمی ، و تربیت شده مسکو بود ، آن دیگری ، نیز تا نوک ناخن مسلمان ، فیلسوف ، طرفدار عرفان ، و تربیت شده واشنگتن است .


یکی درست یک ماه و یک روز (یعنی 23 دیماه 1357 ) قبل از پیروزی انقلاب 22 بهمن 1357 ،در جلسه اجرائیه حزب توده ایران ، که در لایپزیک آلمان ، زیر نظام کمونیستی آلمان شرقی و نظارت غلام دانشیان ، (غلام یحیی معروف ) که از مسکو برای نظارت و اداره این جلسه مهم به لایپزیک آمده بودند ، به مقام دبیر اولی حزب توده ایران منتخب می شود (ماخذ صفحه 493 خاطرات کیانوری )،و در 28 اردیبهشت 1358 با همسرش بعد از 22 سال تبعید به ایران برمی گردد ، تا از طریق اندیشه های روح الله خمینی ، و حزب« طراز نوین توده !!!»، جامعه ایران را به سوسیالیزم علمی ، همچنانیکه روسیه شوروی و دهها کشورکمونیست سابق ، رسیده بودند برساند .البته آن سوسیالیزمی که در کوبا رایج است ، که همین حضرت آقای نورالدین کیانوری از آن در صفحه522 خاطرات کیانوری ، جزیره آزادی یاد می کند !


آن دیگری آقای پرفسور سید حسین نصر ، نوه دختری همان شیخ مرتجع ذکر شده در بالا هستند، که درست وقتیکه پیروزی« اسلام ناب محمدی خمینی » مسلم می شود ، همین مسلمان و مدافع اسلام ، ایران را ترک می کند ؟ چرا؟ مگر سالهای سال ایشان از اسلام و عرفان دفاع نمی کردند ؟ چرا ایران اسلامی را ترک کردند؟



نگاه کوتاه به زندگی سیاسی نور الدین کیانوری ازلابلای نوشته های شخصی این فرد.


یکی از روشهای تحلیلی اندیشه ها و عمل کرد سیاسی یک فرد سیاسی ، استناد به نوشته ها ،و گفته ها وموضع گیری های فرد سیاسی است ،که در جامعه شناسی سیاسی به آن : تحلیل محتوی می گویند که یک روش نسبتأ پیچیده و سنگین است. بطوریکه می توان از یک صفحه از نوشته فرد سیاسی ، حد اقل ده صفحه تحلیل از آن نوشته در آورد ،که چرا این مطالب را ، در فلان شرایط ، در فلان موقعت گفته است .خوشبختانه در باره شخصیت های مهم سیاسی ایران ، کتاب های معتبری در چند سال گذشته نوشته شده است . یکی از این کتاب های معتبر و با ارزش ، در باره نورالدین کیانوری «خاطرات نورالدین کیانوری » است که موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه ، این کتاب را در 678 صفحه در سال 1371در تهران چاپ و منتشر کرده است . این کتاب حاصل مصاحبه را نورالدین کیانوری ، از 26 خرداد 1370 تا 7 اردیبهشت 1371- برابر با 16ژوئن 1991 تا 27 آوریل 1992، درست درحالیکه نظام کمونیستی شوروی درآخرین سالهای خود ، همزمان با مبارزات گورباچف با هلسین در حال فروپاشی بود ،و در زمانی که نور الدین کیانوری در حبس خانگی بسر میبرد انجام داده است . به عبارت دیگر ، اگر نظام کمونیستی شوروی حاکم بود ، چنین فردی ، در چنان مقام دبیر اولی حزب توده ایران ، حاضر به این مصاحبه که خواسته و یا نا خواسته ماهیت امپرالیستی روسیه شوروی را بیان می کند ، انجام نمی شد .


خواننده متخصص در تحلیل متون سیاسی ، به راحتی می تواند وابستگی این مرد هزار چهره را ، یعنی نورالدین کیانوری را ، به امپریالیزم روسیه شوروی را ، به آسانی از لابلای گفته های خود این فرد ،مشاهده نماید . هدف ما در اینجا تحلیل این کتاب قطور نیست ،بلکه نشان دادن رقابت های سیاسی قدرت های استعماری چون آمریکا ، انگلیس ، روسیه و فرانسه ، و قدرت های نو ظهور چون چین و ژاپن .. است ،که چگونه این قدرت ها هر کدام ، ماموران و خدمتگزاران خود را ، در راستای اهداف سیاسی شان ، از دوره نوجوانی ،این ماموران را زیر نظر و تربیت و تعلیم خود می می آورند .


مثال های مختصری را از گفته های کیانوری را از این کتاب ذکر شده در بالا می آوریم ، و بعداً این شخص را با پرفسور سید حسین نصر ، مرد هزار چهره دیگر ، نوه عمه نورالدین کیانوری را، در خدمت امپریالیسم آمریکا ، و تربیت شده دستگاه اطلاعاتی آمریکا زیر نظر :Richard Nelson Frye- متولد 10 ژانویه 1920- مورخ و استاد دانشگاه هاروارد ،و از ایرانشناسان معروف ، که حتی شخصیتی چون زنده یاد :علامه علی اکبر دهخدا از ساده اندیشی و صداقت و ایران دوستی اش ، به این ماًمور اطلاعاتی آمریکا : لقب : پرفسور ایران دوست !!! مورد مطالعه قرار می دهیم م.


حزب توده ایران وفرقه دموکرات آذربایجان .


مورخین صدیق ،چه ایرانی و چه خارجی ، می دانند که فرقه دموکرات آذربایجان ، ساخته و پرداخته سیاست توسعه طلبی شوروی بود . این اعتراف را از زبان کیانوری چنین می شنویم :«...» در سالهای 1320 ، در تاریخ حزب (حزب توده) دو نقطه عطف وجود دارد ، پیروزی استالینگراد ، وشکست فرقه (دموکرات ).اولی سبب گرایش عده ای به حزب شد ودومی سبب بریدن عده ای .«...» کیانوری ادامه می دهد ...در سالهای قبل از آذر 1325، حزب مورد استقبال عده زیادی از روشنفکران نیز قرار گرفت .ولی از آنجا که حزب تمام نیرویش را بر پشتیبانی از فرقه د موکرات متمرکز کرد و امیدوار بود که فرقه پا برجا بماند ونقشی در مجموعه سیاست ایران بازی بکند و اینطور هم تبلیغ می کرد ، شکست فرقه برای این افراد ضربه فوق العاده سختی بود ، هم از لحاظ موضع حزب در جامعه و هم در درون خود حزب .عده ای قابل ملاحظه ای ، شاید 30،تا 35 درصد اعضاء ،از حزب بکلی کنار رفتند .


در مقابل این اعتراف کیانوری ،که «...»حزب توده تمام نیروهایش را بر پشتبانی از فرقه دموکرات متمرکز کرد «...» سئوال کننده ،این بار ، سئوال بسیار بجا و دقیق از کیانوری می کند ، وکیانوری نیز در لابلای جواب اش ، غیر مستقیم اعتراف می کند ،که حزب در واقع زیر سلطه و آلت دست مسکو بود .


سئوال :در واقع علت این گسست نیروی جوان و روشنفکر مواضع حزب در قبال جریانات آذربایجان و کردستان بود . اگر حزب در قبال این حوادث موضع مستقل می گرفت ، شکست فرقه نمی توانست این چنین سبب سلب اعتقاد و جدائی شود.


ملاحظه می شود که سئوال کننده با تمام متانت و در عین حال با کاردانی ، بدون تعارض نسبت به کیانوری ، خود حزب و وابستگی و آلت سیاست شوروی بودن حزب و رهبری آن را پیش می کشد . در واقع با زرنگی کیانوری را بجائی میبرد که خود می خواهد . کیانوری هم درست با جواب اش ، غیر مستقیم اعتراف می کند که ما آلت دست شوروی بودیم .


جواب کیانوری :«...» ما در دو شکستی که خوردیم ، بخش مهمی از این نیروی روشنفکری را از دست دادیم .در شکست آذربایجان مقصر حزب ما نبود ، مقصر حزب کمونیست شوروی بود و چوبش را ما خوردیم . تعداد اعضای حزب از حدود هزار نفر در سال 1327 ، به ده – دوازده هزار نفر در سال 1332رسید و باز شکست پیشآمد .در شکست 28 مرداد و پس از آن شوروی تقصیر نداشت ، عامل عمده توطئه عظیم امپریالیستی بود .اشتباهات ما هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ سازمانی آثار شکست را تشدید کرد .بدین ترتیب در این فضا جریان انشعاب خلیل ملکی پیش آمد . (ماًخذ صفحات 166-)


همین کیانوری در مصاحبه ایکه متن آن در صفحه 131 کتاب اش درج شده است چنین می گوید «...»تاثیر شکست فرقه (منظور فرقه دموکرات آذربایجان )بر حزب فوق العاده سنگین بود .حزب به تمام معنی وتا دقیقه آخر از فرقه حمایت کرد وباز بدون اطلاع حزب عقب نشینی انجام گرفت ، بدون آنکه حزب اطلاع داشته باشد و خود را آماده کند .معمولآ برای چنین آمادگی یکی دو ماه وقت لازم است و چنین نشد .چرا؟ یک دلیل این است که مقامات شوروی به رهبری حزب توده ایران آن اعتماد را نداشتند و می ترسیدند که موضوع از آنجا درز کند.


سئوال کننده ، این سئول کلیدی را از کیانوری می کند ، ملاحظه بفرمائید ،که کیانوری چگونه در دام می افتد و برای نجات خود چگونه دو پهلو جواب می دهد .


سئوال کننده : پس احتمال وجود «نفوذی »در راًس حزب برای شوروی ها مطرح بوده است ؟


کیانوری :نه،نه، من این را نمی گویم ، ولی شوروی ها همیشه می گفتند که کافی است ، اسکندری بداند ساواک هم میداند.


سئوال کننده می پرسد :پس چرا اسکندری را در راًس حزب قرار دادند؟اگر بحث فقط روی ایرج بود ، می توانستنداو را تصفیه بکنند. کیانوری جواب می دهد:بحث روی ایرج نبود ، شوروی ها معتقد بودند که احتمال اینکه بلاخره ، آمریکا وانگلیس ، انتلیجنس سرویس و سیا در حزب نفوذ کرده باشند هست .این احتمال را همیشه باید داد .من می گویم که آنها این احتمال را مدنظر داشتند ولذا اطلاع ندادند همین. (صفحه 131)


همین جملات به روشنی نشان می دهد که حزب توده ایران تا چه حد وابسته به قدرت استعماری «تزار های سرخ شوروی » بود.اما با وجود این ، همین کمونیست های ایرانی ، یا نمی خواستند این واقعیت ها را ببینند ، ویا اینکه می دانستند ولی وابسته به این قدرت بودند . لذا به همین جهت ، افسر سابق ارتش ایران ، سروان خلبان ، دکتر حسن –نظری ،(غازیانی ) که خود قیمت گرانی را در این وابستگی حزب دموکرات آذربایجان ، و حزب توده ایران به اتحاد جماهیر شوروی پرداخته بود ، عنوان کتاب اش راکه بعد از 41 سال آوارگی و غربت نوشه بود : چنین می نامد :گماشتگی ها ی بد فرجام .


اما همین کیانوری و رفقایشان ، از این وقایع «حزب دموکرات آذربایجان » پند نمی گیرند ، بار دوم در یک مرحله دیگر تاریخ ایران ، نقش خود را به عنوان عامل سرسپرده روسیه شوروی ، تا پایان و حتی قربانی کردن رفقای حزبی خود پیش می رود . درست یک ماه و یک روز قبل از پیروزی انقلاب 22 بهمن ملت ایران ، دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی و نفوذ ی اتحاد جماهیر شوروی آنروز ، وارد عمل می شود ، و برای اجرای اهداف سیاسی خود ،نورالدین کیانوری ، برادر زن عبدالصمد کامبخش ، مهره اصلی و «وفادار و صدیق :کا – ژ – ّب » را در یک انتخاب نمایشی و فرمایشی به عنوان دبیر اول حزب توده ایران انتخاب می کنند .


* * *


کشتیبان را سیاستی دگر آمد.


کیانوری خود در این باره چه می گوید :«...» کدام حزب کمونیستی می تواند در جامعه ای که 95 تا 97 در صد آن تمایلات مذهبی و اغلب تمایلات عمیق مذهبی دارند ، تصور کند که بدون این نیروی عظیم می تواند انقلاب اجتماعی انجام دهد؟مگر می توان انقلاب را با هلی کوپتر یا هواپیما وارد کرد ؟انقلاب کالا نیست که مثلإ از کارخانه زیمنس بتوان وارد کرد ، انقلاب اجتماعی را خلق باید انجام دهد یعنی دهقانان ، کارگران ، پیشه وران و روشنفکران .اکثریت مطلق این طبقات و اقشار ، مذهبی هستند .ما تنها می توانیم خوشحال باشیم از اینکه تاثیر تحولات تاریخی جهان در ایران ، کا ر را بجائی رسانیده است که قشر های وسیعی از نیروهای غیر مارکسیست ، نیروهای طبقاتی مردم زحمتکش ، با تجربه شخصی خودشان به صحت شعارهائی که ما با تحلیلی دیگر به آن رسیده ایم دست یافته اند وبرای رسیدن به این هدف ها آماده مبارزه اند .(ماًخذ –نورالدین کیانوری بررسی مسائل گوناگون ایران در سال 1358 :تهران انتشارات توده 1358 صفحه 23.)


مطالب فوق در صفح 491 خاطرات نورالدین کیانوری ، قید شده است. اما پشت این جملات ، یک استراتژی انقلابی لنینیستی ، همراه با ماجراجوئی در راستای منافع اتحاد جماهیر شوروی سابق ، در آن زمان خوابیده است که برای روشن شدن مطلب و طراوت بخشیدن به خاطرات تاریخی ملت ایران ، لازم است چند لحظه در اینجا مکث


بکنیم .


اگر به این نوشته کیانوری دقیق بشویم می بینیم ، کیانوری ، و بالاتر از او ، اتحاد جماهیر شوروی ، در راستای سلطه گری خود ، به ماهیت فرهنگی جامعه ایران و نقش دین و مذهب در بطن جامعه را می دانند. منتها تنها مسئله از جنبه اهداف سیاسی و استراتژی سیاسی این است ،که چگونه « بلشویک های مسکو ، همراه با کمونیست های ایرانی تحت فرمان خود » کاپیتال مارکس را ، به قران محمد پیامبر مسلمانان ، پیوند دهند؟ در اینجا ست که باید هر چه زودتر رهبری حزب توده را عوض کرد ، و بجای ایرج اسکندری ، نور الدین کیانوری ، نوه پسری شیخ فضل الله نوری ، برادر زن عبدالصمد کامبخش ، قدیمی ترین و در عین حال مطمئن ترین مهره دستگاه جاسوسی شوروی در ایران را در این مرحله به مقام دبیر اولی رساند . در این باره در سطور آینده به تفسیر سخن خواهیم گفت .


اما ،با در نظر گرفتن شرایط انقلابی موجود در ایران سال 1357 ، و اقامت آیت الله خمینی در پاریس ،رقبای شوروی چون آمریکا ، انگلیس ، فرانسه ، از طریق کانال های ارتباطاتی خودبر میزان فعالیت هایشان آفزوده اند و می دانند که با ید عملأسناریو : ایران بعد از شاه را بازی بکنند . نظری به کانال های ارتباطی بین خمینی و آمریکا ، به استناد نقش آفرینان این مرحله ، گذر از شاه و رسیدن به خمینی را به استناد نوشته های خود این حضرات از مد نظر می گذرانیم .


* * * *


کانال های ارتباطی بین خمینی و آمریکا .


بیش از یک قرن است ،که بخشی از محصلین ایرانی ، برای ادامه تحصیل ، چه از طریق خود دولت ،و چه از طریق فردی و هزینه شخصی ، به اروپا و آمریکا می روند. بخشی از این ایرانیان ، بعد از پایان تحصیلات خود ، به ایران برمی گردند ،و بخشی نیز در همان کشور ها میمانند و به زندگی خود ادامه می دهند . وجود این ایرانیان دانشجو ،که مسلما بخشی از آنان در آینده به مقام های عالی رتبه مدیریت کشور خواهند رسید ، مورد توجه سازمان های اطلاعاتی کشورهای مقیم این دانشجویان هستند. به تناسب فعالیت سیاسی علنی و مخفی این دانشجویان ، سازمان های اطلاعاتی این کشورها ، روی این دانشجویان ، مطالعه روانشناسی ، شناخت شخصیت ، آگاهی از نکات ضعف و قدرت آنان می کنند . عبدالصمد کامبخش (متولد 1282-مرگ 1350) در طول دواقامت برای تحصیل در روسیه ، در رشته مهندسی هواپیما در سال 1307 ، توسط سازمان های اطلاعاتی شوروی ، تبدیل به عامل اطلاعاتی روسیه می شود .این اصل شامل سایر کشور های رقیب نیز می شود .در 50 سال گذشته ، ایرانیانی که در غرب تحصیل می کردند ، مسلمأ تعدادی از آنان به سازمان های اطلاعاتی این قدرت ها جذب شده اند. در اینجا به شبکه ارتباطی ایرانیان مقیم خارج را به استناد به نوشته های خودشان ، در زمان انقلاب را از مد نظر می گذارنیم :


«..» یزدی هم چنین تاکید می کند که ارتباطاتی که او، صادق قطب زاده و بنی صدر با کمک دولت فرانسه با آمریکا سازمان دادند، تنها کانال های ارتباطی میان خمینی و آمریکا نبود. او اضافه می کند که: « در آن زمان رهبران انقلاب از سه کانال با آمریکا ارتباط داشتتند: یکی در فرانسه بود که مدارکش منتشر شده است، یک کانال در ایران توسط شورای انقلاب، مهندس بازرگان، آیت اله موسوی اردبیلی و دکتر سحابی با سولیوان بود. کانال سوم، ارتباط و مذاکرات مستقیم دکتر بهشتی با سولیوان بود. استمپل در درکتابش هر دو کانال ارتباطی در تهران را شرح می دهد اما در باره مذاکره دکتر بهشتی با سولیوان چیزی ننوشته است.»


آیت اله بهشتی یکی از مرتجع ترین و تبه کارترین همدستان خمینی و فردی بسیار با نفوذ در رهبری روحانیت بود. او یکی از معماران قتل عام انقلابیون و کمونیستها بود که در 20 ژوئن 1981 شروع شد. او یک ماه بعد از این تاریخ در یک بمب گذاری در ساختمان مقر حزب جمهوری اسلامی، کشته شد. از همان روزهای آغاز انقلاب، شایعات بسیاری در مورد رابطه مستقیم او با آمریکا بود. یزدی با جزئیات تاکید می کند که تماس های بین آیت اله بهشتی و مقامات آمریکایی هم از طریق سفارت آمریکا در ایران و هم از طریق مسافرت های وی به آمریکا صورت می گرفت. یزدی ارتباطات بهشتی را "کلید گم شده" برای روشن کردن بیشتر تصویر مذاکرات بین آمریکا و روحانیت اطراف خمینی می خواند. حتی یزدی که خودش یک مهره کلیدی در میان مشاوران سیاسی خمینی در آن زمان بود، در مورد ارتباطات بهشتی در بی خبری نگهداشته شده بود. به هر حال بنظر می آید بهشتی یکی از مهمترین و مخفی ترین کانال های ارتباط با آمریکا بود.


یزدی می گوید: «آقای دکتر بهشتی چند ماه قبل از سفر من به نجف و بعد به پاریس، به آمریکا آمد. مدتی هم پیش من –در هوستون- بود و بعد از آن جا یک ماهی به واشنگتن – و نیویورک – رفت. ایشان در جلسات ایرانی ها در نیویورک و واشنگتن حضور نیافتند و خبر نداریم که آقای بهشتی آن یک ماهی که در واشنگتن یا نیویورک بود، چکار می کرده است. آیا در آنجا تماس و مذاکراتی هم بوده است یا نه. به نظر من این مهم است که همزمان با مذاکره شورای انقلاب با سولیوان، دکتر بهشتی هم جداگانه با سولیوان مذاکره می کرده است، این نیاز به یک مقدار تحقیقات بیشتر دارد. هم چنان که مشخص نیست هویزر که به ایران آمد آیا با آقای بهشتی دیدار داشته است یا نه.»


در این مصاحبه، یزدی می گوید که وقتی دانشجویان سفارت آمریکا را اشغال کردند، مدارکی در مورد مذاکرات آیت اله بهشتی با سولیوان بدست آوردند، اما خمینی مانع انتشار علنی این اسناد شد. دلیل او این بود: « بهشتی عضو شورای انقلاب است و لازم نیست این اسناد پخش شوند.» یزدی می گوید منبع این خبر، عباس عبدی است. عباس عبدی یکی از رهبران دانشجویان خط امام که سفارت آمریکا را اشغال کردند، بود. سپس تبدیل به "روزنامه نگار" و فعال جناح "اصلاح طلب" حکومت شدند (ماخذ 3)


(ادامه دارد )

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر درجامعه شناسی سیاسی
پاریس 1 ژوئن 2011-
آقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ، وسایت ، کاملأ آزاد است .

ماًخذ .


http://noorportal.net/90/114/123/46684.aspx‍

2-

http://fr.wikipedia.org/wiki/Richard_Nelson_Frye
1-
3-
http://www.sarbedaran.org/hagh/hagh40/hagh40-guadelop.htm

Kurdish Genocide - anfal halabja (halabja)- 4

Iran Tehran 1 June 2011 funeral of Ezat Allah Sahabi, gathering in front...

Iran 2 June 2011 An Eyewitness Report On How Haleh Sahabi Killed By Regi...

Iran 1 June 2011 Funeral Of Haleh Sahabi at night

Iran 01.06.2011 Hale Sahabis doctor telling about her cause of death

Iran Tehra 01 june 2011 Presence of sec forces infront of Haleh Sahabis ...

« باور کردنی نیست، اما واقعیت است »


ali_asghare_haj_sied_javadi_110601« باور کردنی نیست، اما واقعیت است »
برای بیان فاجعه، کلمه و لغت و جمله یارای انعکاس آن چه را که در ما فی الضمیر نویسنده از مقدار نامردمی و بی غیرتی و زبونی و رسوایی بانیان و مزدوران این فاجعه می گذرد، ندارد؛ زیرا فاجعه در آن سو آن چنان هولناک و و حشت آور است و بی غیرتی و لشی و زبونی در این سو آن چنان از میزان عادی و معتاد خود در آداب و سلوک یک استبداد مطلقه می گذرد که باور کردنی نیست؛ اما واقعیت است.
واقعیت آن جایی است که نظامی که به ادعای خود تکیه اش بر« مردم همیشه در صحنه » بود؛ اکنون میزان ترس و هراسش از مردم به جایی رسیده است که حتی با مردی که در همه عمر خود در مقاومت بر سر ایمان خود هرگز نلرزید؛ از جسد او و از انجام مراسم سنتی تشییع و تدفین جنازه او از سوی دوستداران و همگامان عقیدتی او نیز وحشت دارند. ترس از اجتماع مردم برگرد جسد مهندس سحابی که در سن هشتاد و یک سالگی پس از ماه ها بیماری فوت می کند و از هنگام جوانی در دوران سلطنت مطلقه پهلوی سال ها به خاطر مبارزه با فساد و تجاوز مستبد متجاسر به حقوق اساسی مردم با تکیه بر ایمان مذهبی خود رنج زندان و محرومیت های آن را درسنگر آرمان های خود صبورانه تحمل می کند.
چرا از جسد مهندس سحابی و از اجتماع مردم « همیشه در صحنه » به دنبال جنازه او از منزل تا گورستان می ترسند ؟ زیرا او پس از خروج از زندان پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به اتکای معتقدات خود به اسلامی که آن را مبشر عدالت و حریت و مساوات می داند صمیمانه به خدمت در نظامی که خمینی رهبر و مجری این بشارت بود در می آید؛ اول در شورای انقلاب و سپس در دولت موقت در مقام وزیر برنامه و بودجه کمر به خدمت اجرای عدالت و توزیع ترقی خواهانه درآمد ها و منابع ملی می بندد؛ اما فارغ از فاصله عمیق اندیشه و آرمان خود با اندیشه و هدف آشنایان و دوستان و همفکران و هم بندان معمم و مکلای خود نظیر رفسنجانی ها و خامنه ای ها و عسگراولادی ها و بهشتی ها بود و فارغ از اندیشه نهادین و بنیادی خمینی که در سال ۱۳۲۳ در مقام یک مدرس حوزه قوم در رساله کشف الاسرار در رد بر رساله اسرار هزار ساله آقای حکمی زاده که خود از طلاب سابق حوزه قم بود و مردم را بر رابطه آخوندها با دین هشدار می داد، او را از جمله بی خردان و دین را «بهشت روی زمین» می نامد و بنا را بر حکومت دین بر حاکمیت دنیا می گذارد.
مهندس سحابی به قول خود به نوگرایی در دین معتقد بود اما با حاکمیت دین و مطلقیت احکام دینی در اداره امور مملکت موافق نبود و در اثر همین افتراق و فاصله بین او و همفکرانش با طرفداران فقه و حاکمیت بر اساس فقه تشیع به رهبری خمینی بود که در راه ابراز مخالفت به زندان دوستان و همفکران سابق خود در مخالفت با استبداد و فساد شاه و دولت او افتاد؛ به قول خود او دشمن اگر تاب تحمل دشمن خود را داشته باشد اما هرگز تاب تحمل رقیب خود را نخواهد داشت؛ به گفته خودش رفقای سابق او که اکنون به حاکمیت مطلقه رسیده اند گروه او و همفکرانش را به خاطر ایمان مذهبی، رقیب خود و نزدیک تر به فرهنگ و اعتقادات مردم می دانستند تا دشمنان غیر مذهبی و طرفداران نظام عرفی.
به همین جهت رفتار بازجویان و زندانبانان مهندس سحابی در شکستن شخصیت او میزان بی شرمی و بی اخلاقی و نامردمی را به آن حد رساند که پس از مدت ها ممنوعیت ملاقات با خانواده اش در زندان ؛ او را با زیر شلواری کوتاه و پاها و بدن لخت به کنار استخری برای دیدار از فرزندانش آورند و استمرار در بی شرمی و وقاحت اخلاقی را به جایی می رسانند که حتا پس از آزادی، هر چند مدت او را در جهت ادامه تحقیر شخصیت او احضار می کردند و این گونه او را چنان به ستوه آورده بودند که ناچار با انتشار نامه ای خطاب به مقامات قضایی اعلام کرد که اگر بار دیگر او را احضار کنند همه آگاه باشند که او با قبول تبعات و عوارض آن دیگر به این احضارها نخواهد رفت.
مهندس سحابی سرانجام به دنبال رنج های حاصل از سرخوردگی فکری و آرمانی و دردهای جسمی و روحی خود در بستر بیماری چشم از دنیا می بندد و نظام حتا آزادی انجام مراسم سنتی را نیز از ترس اجتماع مردم به خانواده او ممنوع می کند. اما میزان و مرزهای وقاحت و جنایت و توحش مزدوران ولایت خامنه ای و سرداران و بسیجی های تازه به دوران رسیده با ثروت های بادآورده و قدرت های لگام گسیخته او به این گونه خشونت ها و تجاوز ها اکتفا نمی کند، بلکه دختر بی گناه زندانی او را به علت اعتراض و پرخاش به این همه ممنوعیت ها و محدودیت های اجباری در برابر گور پدر با لگد و مشت در فضایی از بهت و حیرت حاضران به قتل می رساند. تعریف و توضیح این جنایت هولناک و قتل زنی که بی گناه زندانی می شود و به علت اعتراض به رفتار مزدوران بر سر گور پدر به دست آن ها کشته می شود در هیچ کجا جز در دادگاهی نه فقط از برای محاکمه مزدوران عامل؛ بلکه برای محاکمه خیانتکاران و جنایتکاران و معماران اصلی این نظام سراسر دروغ و ریا و جنایت و فساد میسر نمی شود. و این دادگاه جز در پرتو اراده و خواست معطوف به آگاهی و بینش توده ها نسبت به آزادی و مدارا و تحمل و هم زیستی و احترام به تنوع عقاید و ضرورت تبادل و تعامل و پرهیز از خشونت و قدرت گرایی به وجود نمی آید.
درود به روان مردی که بر سر ایمان خود هرگز نلرزید و استبداد در عقیده و وجدان را برنتابید؛
درود بر زنی که خون پاکش به همت پایمردی طرفداران آزادی و عدالت و مردم سالاری هرگز پایمال نخواهد شد؛
درود بر امواج خروشانی که از پس این جنایت هولناک پیکر فرسوده و سراپا تعفن ولایت مطلقه فقیه را پاک و به پایمردی، همبستگی و همدردی خود بر فراز همه تنوعات فکری و عقیدتی از صحنه زندگی مردم ایران به زباله دانی تاریخ چندین صد ساله دین مداری قشری و دولتمداری خودکامه پرتاب خواهند کرد.
 
   

شناسایی عاملین قتل هاله سحابی – محمد معتقد لاریجانی فرماندار شمیرانات

صبح امروز در مراسم تشییع پیکر مرحوم عزت الله سحابی،که هاله سحابی به دست ماموران لباس شخصی کشته شد؛ محمد معتقد لاریجانی فرماندار شمیرانات و فرمانده حمله به منزل کروبی در شب های قدر نیز حضور چشمگیری داشت. به گزارش منابع موثق سحام نیوز، لاریجانی امروز فرمانده نیروهای مستقر در مراسم را عهده دار بود و  برای اینکه شناسایی نگردد درون خودروی پرشیا همراه با ماسک آلودگی هوا،  لباس شخصی ها و نیروهای امنیتی را هدایت می کرد.
لازم به توضیح است، بررسی عکس ها و گزارش ها از روز حمله به خانه مهدی کروبی حکایت از آن دارد که محمد لاریجانی فرماندار شمیرانات در طول حملات نیروهای لباس شخصی و شکستن درها و شیشه ها و تیر اندازی و پرتاب گاز اشک آور به خانه نه تنها در محل حملات حضور داشته که به نوعی رهبری نیروهای لباس شخصی را نیز عهده دار و خود شخصا در اقدامات صورت گرفته در آن شب علیه مهدی کروبی پیشتاز بوده است.
لاریجانی فرماندار شمیرانات، بدلیل آنکه پس از یورش و تخریب منزل کروبی و تشکیل جلسه در لباس مبدل نیروهای پلیس امنیت به خواسته و مراد طراحی شده (بیرون کردن کروبی از منزل خویش) نرسیدند، فردای همان روز نیز مجددا یورش کرده و به تخریب منزل دست باز زدند. فرمانداری شمیرانات به محل سازماندهی و تجمیع نیروهای لباس شخصی تبدیل شده و آقای لاریجانی در مقام فرماندار به سازماندهی و حمایت این نیروها در داخل ساختمان دولتی مشغول است و مزایا و امکانات کافی را در اختیار نیروهای آشوبگر و لباس شخصی قرار می دهد.
نفر وسط لاریجانی فرماندار شمیرانات:
http://www.sahamnews.net/wp-content/uploads/2011/06/larijani.jpg
ساماندهی آشوب جلوی منزل مهدی کروبی:
http://www.sahamnews.net/wp-content/uploads/2011/06/farmandar_shemirant_21.jpg

Iran Gheamshar June 2011 7th day meorial for Iranian soccer legend Naser...

«خانه آزادی» به واسطه‌ی پروژه‌‌اش گذار!!"توانا" فضای آموزشی الکترونیکی برای کنشگران مدنی ایرانی است!!info@tavaana.org

 http://www.freedomhouse.org/template.cfm?page=1


 http://www.tavaana.org/about.jsp?pageId=2071502000341263317028445&lang=fa






  آنچه در "توانا" خواهید یافت

"توانا" فرصت‌های آموزشی دوسویه به  فارسی وانگلیسی برای خود آموزان و کسانی که به دروس الکترونیکی هدایت شده و زنده توسط مربی علاقه مندند، عرضه می کند. درس افزار "توانا" بر اساس چارچوبی ایمن، باز و مجانی به همه کاربران عرضه می شود. برای آشنایی بیشتر با چگونگی‌ حفظ امنیت شما در توانا، این قسمت را کلیک کنید امنیت شما. عناوین تحت پوشش عبارتند از امنیت در فضای دیجیتالی و امنیت سایبری، معماری دموکراسی، حقوق زنان، دفاع از حقوق بشر، توسعه رهبری، جامعه مدنی ایران...
 منابع الکترونیکی آموزشی "توانا" به زبان‌های فارسی و انگلیسی عبارتند از:
همکاری‌ها
توانا همکاری نزدیکی با رهبران جامعه‌ مدنی درایران،"دانشکده تحصیلات تکمیلی مدیریت سیاسی دردانشگاه جرج واشینگتن"، گوگل و سازمان‌های غیر دولتی مثل خانه آزادی  و مرکز قربانیان شکنجه، پروژه تاکتیک های جدید در حقوق بشر، دارد تا به عرضه تسهیلات تخصصی و مواد آموزشی مطابق با استانداردهای بین المللی بپردازد.
 هیات علمی توانا
 مهرانگیز کارخانم کار دوره آموزشی‌ با عنوان "حمایت از حقوق زنان در ایران" را آموزش می‌‌دهد. این دوره آموزشی‌ موانع قانونی و اجتماعی که زنان برای رسیدن به تساوی مواجه می‌‌شوند را مورد بررسی‌ قرار می‌‌دهد. مباحث این دوره عبارتند از: دیدگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به زنان، حق زن بربدنش، از جمله مسایل مربوط به حجاب اجباری، خشونت جسمی‌ و جنسی‌، و محدودیت سفر و رفت و آمد خارج از خانه، حق زن در ازدواج، حق زن در طلاق، شروط ضمن عقد و راه های حمایت از حقوق زنان از طریق این شروط در طی عقد ازدواج، دسترسی زنان به پست های بالای مدیریت، رهبری و تصمیم گیری. خانم کار، یکی‌ از برجسته‌ترین مدافعان حقوق بشر، دانش پژوه و فعال حقوق زنان در ایران می‌ باشد. با وجود اينکه فعاليتهای او به طور مرتب توسط حکومت جمهوری اسلامی با محدوديت و توقف روبرو شده است، با اين حال در دادگاههای جزائی و مدنی ايران به عنوان وکيل مدافع فعال بودهاست و در بسياری از نشريات مستقل و تاثيرگذار ايران به طور مرتب مقالاتی به چاپ رساندهاست. از آنجایی که حکومت از حضور وی در مجامع عمومی‌ مثل رادیو، تلویزیون و کنفرانس‌ها جلوگیری به عمل آورده، او از مجامع بينالمللی به عنوان سکويی برای ابراز عقايدش و دفاع از حقوق انسانی مردم ايران استفادهکرده است. در آوريل سال ۲۰۰۰ به دنبال حضور در کنفرانس برلين، به اتهام اقدام عليه امنيت ملی جمهوری اسلامی ايران دستگير و زندانی شد. سه اتهام از پنج اتهام وارده همچنان مفتوح است که در صورت بازگشت به ايران براساس آن اتهامات ممکن است دوباره دستگير شود. خانم کار در موسسه  Brookings و دانشگاه  Harvard فعالیت داشته است.

مجید محمدی
آقای محمدی دوره آموزشی‌ توانا تحت عنوان "مقدمه‌ای بر جامعه مدنی ایران" را تدریس می‌کند. در این دوره آموزشی‌، سیر تحول نهاد‌های قانونی و تاریخی جامعه مدنی ایران در زمینه کار و تجارت، فرهنگ و هنر، سیاست، مذهب، رسانه، زنان، جوانان و آموزش مورد بررسی‌ قرار می‌گیرد. در این دوره از افرادی که در این زمینه‌ها تجربه دارند استفاده می‌‌شود.
آقای محمدی یکی‌ از بهترین جامعه شناسان و متخصصان رسانه می‌‌باشد. آقای محمدی در Stony Brook Institute for Global Studies  به عنوان محقق فعالیت می‌کند. قبل از پیوستن به موسسه مزبور در سال ۲۰۰۹، او به عنوان استاد دستیار در   Glenville State College  ، محقق فوق دکترا در  Princeton University  ، و محقق سیاست بین الملل در Open Society Institute  مشغول به فعالیت بود. قبل از مهاجرت به آمریکا در سال ۲۰۰۰، آقای محمدی در کارگاه‌هایی‌ در زمینه اصلاح قوانین ایران مشغول به فعالیت بود. همچنین در دانشگاه دروس مربوط به سیاست، مذهب و رسانه را تدریس می‌‌کرد و به عنوان مشاور با برخی‌ از رسانه‌های ایرانی، موسسات عمومی‌ و مراکز پژوهشی همکاری می‌‌نمود. او در زمینه جامعه ایران کتاب‌های متعددی نوشته است.

محمد رضا نیکفر
آقای نیکفر درس تارنمای دمکراسی را تدریس نموده است. این تارنما یک برنامه‌ آموزش مدنی است که توسط موسسه‌ آلبرت شنکر و خانه‌ آزادی تهیه شده است. تارنمای دمکراسی مروری دارد بر معماری دمکراسی، اطلاعات مربوط به پس زمینه تاریخی این بحث و چارچوبی برای مقایسه‌ وضعیت حقوق سیاسی و آزادی‌های مدنی در کشورهای مختلف در سراسر جهان.
 آقای نیکفر یکی‌ از برجسته‌ترین محققان علوم سیاسی می‌‌باشد و هم اکنون در آلمان  Cologne به سر می‌‌برد. او متخصص در زمینه تاریخ اندیشه غرب و برخورد قانون غرب با تاریخ روشنفکری ایران می‌‌باشد. او اولین کتاب خود را در سال ۱۹۹۷ تحت عنوان  Erörterung des Satzes vom Grund bei Martin  به چاپ رساند و پس از آن    Violence, Human Rights and Civil Society (خشونت، حقوق بشر و جامعه مدنی)
  در سال ۱۹۹۹. او همچنین مقالات زیادی درباره فلسفه سیاسی و مذهب نوشته است. از جمله بهترین مقالات او عبارتند از: "الهیّات شکنجه" (که در مجله آنلاین نیلگون به فارسی‌ به چاپ رسیده),    “Playing Chess with A Gorilla - Habermas in Iran.” (بازی شطرنج با یک گوریل، هابرماس در ایران).

نانسی پیرسن
خانم پیرسن پروژه تاکتیک‌های نوین حقوق بشر، ۵ گام برای نوآوری تاکتیکی را تدریس می‌کند. این دوره فعالین مدنی در حوزه اجتماعی را در یک روند ۵ مرحله‌ای جهت بهبود تفکر استراتژیک و نوآوری تاکتیکی آموزش می‌‌دهد. طی‌ این دوره، شرکت کنندگان می‌‌توانند موقعیت خویش را تجزیه تحلیل کرده، تاکتیک‌های آزموده شده برای تحولات سیاسی اجتماعی را بررسی‌ کرده و برنامه‌های حقوق بشری را بر اساس نقاط قوت رهبری و مناسب‌ترین تاکتیک‌ها گسترش دهند.

خانم پیرسن هم اکنون مدیر بخش تاکتیک‌های نوین حقوق بشر در مرکز قربانیان شکنجه می‌‌باشد. او کارگاه‌های ایجاد ظرفیت برای بسیاری از گروه‌ها را بوجود آورده از جمله: متخصصان در زمینه سلامت روحی‌ روانی‌ و خدمات اجتماعی، پناهندگانی که در کمپ‌ها زندگی‌ می‌‌کنند و گروه وسیعی از مدافعان حقوق بشر درسرتاسر دنیا. قبل از پیوستن به مرکز قربانیان شکنجه در سال ۱۹۹۹، او به مدت ۸ سال در فیلیپین مشغول به فعالیت بود. در سال‌های پایانی اقامتش در فیلیپین (۸-۱۹۹۷) او بر روی کتابی در خصوص زنان قربانی شکنجه با نام "دستور العملی برای شفا: مراقبت خاص (جنسیتی) از زنان قربانی شکنجه" کار کرد.

نیما راشدان
آقای راشدان راهنمای امنیت سایبری برای فعالان را به روز کرده و دوره آموزشی مربوطه را هدایت می‌‌کند. در این دوره به شرکت کنندگان آموزش داده می‌‌شود که چگونه امنیت خود و همکاران‌شان را در دنیای مجازی تامین کنند. این دوره، مباحث به روز امنیت سایبری را شامل می‌‌شود، از آن جمله: نرم افزارهای مخرب (بد نرم افزارها)، ویروس ها، امنیت ایمیل و مرورگر ها، محافظت در برابر جاسوس افزارها و هرزنامه ها، فیلترینگ در ایران و دورزدن سانسور در اینترنت.

آقای راشدان تحلیل گر سیاسی مستقل است که در رشته‌های کامپیوتر و علوم سیاسی تحصیل نموده. او در ارتباط نزدیک با جامعه فعال اینترنتی در ایران می‌‌باشد.

کتلین شیفِر
خانم شیفر "ایجاد توانایی‌‌های رهبری" را در طول ۸ هفته  در رابطه با دانشکده تحصیلات تکمیلی مدیریت سیاسی دانشگاه جورج واشینگتن آموزش می‌‌دهد. این درس به عنوان درسی در سطح کارشناسی ارشد به شرکت کنندگان در کشف و بالا بردن توانایی‌های خود در رهبری موفق مبارزه‌ مدنی یاری می رساند. خانم شیفر در آموزش رهبری سیاسی، به دانش جویان کمک می‌‌کند تا توانایی‌‌های خود را در رهبری شناسایی کنند، و یاد بگیرند که چگونه از مهارت‌هایشان در صحنه سیاسی اجتماعی استفاده کنند. در سال ۱۹۹۵، خانم شیفر "پیوند رهبری"   Leadership Connection  را تاسیس نمود که در آن به افراد آموزش می‌‌دهد چگونه رهبران موثرتری باشند. بنیاد بیل و ملیندا گیتس  Bill and Melinda Gates Foundation  ، بانک جهانی‌  World Bank  ، سازمان ملل  United Nations و همچنین مدیران و مقامات دولتی از رهنمود‌های او بهره می‌‌گیرند.


 
 همکاران توانا
آیدین جهانبخش - روزنامه نگار ایرانی که منابع فارسی "توانا" را ویرایش می کند. اوتجربه ده سال ‌ نوشتن و دبیری در رسانه‌های اصلاح طلبی چون ایسنا، ایلنا و روزنامه گلستان ایران را دارد. آیدین عاشق موسیقی سنتی ایران است.
 بنیامین دِکِر - محقق ارشد "توانا" است که ببشتر بر مطالعات میدانی "توانا" تمرکز دارد. بنیامین به اسرائیل، مصر و اردن سفر کرده و زبان عربی و عبری خوانده است. او یک دونده جدی و بلاگر در حوزه موسیقی است. 
  
اکبر عطری- فعال با سابقه‌ حقوق بشر و یکی از رهبران پیشین جنبش دانشجویی در ایران تهیه همه‌ مواد آموزشی را به زبان فارسی تحت نظر دارد و تلاش‌های توانا در ایجاد ارتباط را مدیریت می کند. عطری که در یک روستای کوچک در آذربایجان متولد شده درک قابل توجهی از اقشار مختلف اجتماعی ایران از مزارع روستایی تا کارگاه‌های شهری و دانشگاه‌های بزرگ و فراتر از آنها را به این عرصه‌ فعالیت می آورد. عطری یکی از رهبران شناخته شده‌ مدنی و مفسر رویدادهای جاری و موثر بر جامعه مدنی ایران در رسانه‌های ایرانی و بین‌المللی است.
 لیلا عطیه - پایگاه اینترنتی "توانا" را مدیریت کرده و ظرفیت‌های فن آوری آن را توسعه می بخشد. لیلا علاقه‌ وافری به فرهنگ خاورمیانه دارد و در دانشگاه اردن و دانشگاه آمریکایی قاهره به مطالعه در زبان عربی مشغول بوده است. او فارغ التحصیل برجسته‌ دانشگاه آستین تگزاس است.
اِلِنا گوردون- یکی از موسسان و مدیر اجرایی «مرکز آزادی خاورمیانه» است. او از سال 2003 حامی سرسخت فعالان لیبرال دمکراسی در منطقه‌ خاورمیانه بوده است. وی راهبرد و عملیات مرکز آزادی خاورمیانه را هدایت می کند و حرکت سریع و اولیه‌ این مرکز به سوی دنیای یادگیری الکترونیک را با "موسسه‌ی فعالیت گرایی مجازی" برای رهبران زن در دنیای عرب به پیش رانده است. این موسسه جایزه‌ای را در این حوزه‌ کاری دریافت کرده است. اِلِنا بیش از ده سال تجربه‌ مدیریت در بخش انتفاعی را با خود به عرصه‌ رهبری موسسات غیر انتفاعی آورده است. او دارای کارشناسی ارشد در فلسفه، سیاست و اقتصاد از دانشگاه آکسفورد است. اِلِنا عاشق دریانوردی و فضا‌های باز و گسترده در جنوب غرب آمریکاست. 
 مریم معمار صادقی- بنیانگذار و مدیرسایت توانا، متخصص برنامه‌های پیشبرد دمکراسی و مدافع صریح آزادی اینترنت، حقوق زنان و آزادی های مدنی درسطح جهان است. او دارای پانزده سال تجربه در ظرفیت سازی در جوامع مدنی بین المللی در خاورمیانه و دیگر مناطق، شامل سه سال کار در منطقه بالکان در شرایط پس از جنگ است. پیش از این مریم برنامه‌های خاور میانه خانه آزادی را مدیریت کرده و همچنین در سازمان بین المللی برای مهاجرت، کمیته بین المللی نجات و موسسه دفاع فعالیت کرده. او به قدرت تکنولوژی و توانایی آن در تعالی بخشیدن، قدرت دادن و آزاد کردن، حقیقتا باور دارد.
 آناهیتا شاهرخی وکیل حقوق بشر می‌‌باشد. او از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده و به عنوان وکیل مدافع حقوق بشر در ایران فعال بوده. او در دانشگاه نوتر دام تحصیلات حقوقی خود را تکمیل نموده. آناهیتا دوره‌های آموزشی حقوق زنان و حقوق بشر توانا را اداره می‌‌کند. او مسلط به زبان‌های انگلیسی‌ و فارسی‌ می‌‌باشد و عاشق کوهنوردی است.
   
***
  "توانا" یکی از پروژه‌های مرکز آزادی خاورمیانه است و منابع مالی خود را از دفتردمکراسی، حقوق بشر و نیروی کار در وزارت خارجه‌ آمریکا ، بنیاد ملی‌ برای دموکراسی و گوگل دریافت می کند. پایگاه خواهر "توانا"،موسسه‌ آموزشی آنلاین است که برنامه‌ آموزش الکترونیکی برای رهبران زنِ در حال ظهور در خاور میانه‌ عربی محسوب می شود.
***
 لطفا از صفحه" پرسش و پاسخ" دیدن کنید، یا با این ایمیل با ما تماس بگیرید و سوالات خود را مطرح کنید:  

مجید محمدی سپیده پورآقایی مرتضی اصلاحچی رعنا حسینی امین بزرگیان آرش سبحانی واتسلاو هاول محمد مصطفاییشهلا شفیق سعید پیوندی زینا انور کیت بیگولو عبدالکریم لاهیجی مهرداد مشایخی هوشنگ اسدی رودی بختيار رکسانا صابری آرش نراقی سراج الدين میردامادی اسما خدر آرشام پارسی نیک آهنگ کوثر ربیعه قدیر نیما راشدان روزبه مير ابراهيمي عبد الوهاب العريض رامى نخله ایوان مارُویک یانگ جیان لی سعید قاسمی نژاد احمد رأفت علی افشاری رویا برومند مهرانگیز کار حسن ماسالی على اكبر موسوى محسن سازگارا فریبا داودی مهاجر



"توانا" فضای آموزشی الکترونیکی برای کنشگران مدنی ایرانی است. توانا دروس آموزشی زنده الکترونیکی، پادکست، جزوه‌ها و منابع آموزشی،مطالعات موردی مربوط به مبارزات مدنی جهانی(تجربه ها)، مصاحبه های ویدیویی با رهبران مدنی، کتابخانه‌ منابع دمکراسی و حقوق بشر ... عرضه می کند.
 info@tavaana.org

***********************************************************
***
خوانندگان گرامی؛
برای چهار سال گذار به عنوان یک سایت دوزبانه برای گسترش حقوق بشر و آزادی در ایران فعالیت می‌کرد. گذار، پاسخی بود به عکس العمل رژیم ایران در فرونشاندن آزادی بیان. وقتی رژیم ایران جلوی رسانه‌های مستقل را می‌گرفت، گذار به عنوان یک رسانه پرطراوت و پرمحتوی جهت بحث و بررسی مسائل مهم روز متولد شد . گذار، از روزنامه نگاران پرسابقه، نویسندگان بزرگ، تحلیلگران سیاسی، فعالین حقوق بشر و وبلاگ نویسان و نویسندگان جوان مقالات و نوشته‌هایشان را منتشر می‌کرد
توانایی گذار در انتشار نظرات و دیدگاه های متفاوت این اجازه را به آن داد که محل مطرح شدن دیدگاه های مختلف برای بحث های آزاد و انتقادی باشد.سپاس فراوان از حضور شما، از همراهی ها و همدلی شما در مطالعه این نشریه ماهانه. گذار به دلیل کیفیت، موقعیت شناسی، گستره دید و دیدگاههای یگانه اش شهرت یافت. گذار حقوق بشر و آرمانهای آزادیخواهانه ایرانیان را با به چالش کشیدن قدرت متجاوز و سرکوبگر رژیم همراهی کرد .گذار تلاش کرد تا خطوط قرمزی را که رژیم سعی داشت با آن فضای آزادی بیان را محدود کند با مطرح کردن موضوعاتی چون حقوق زنان، کارگران، اقلیتها، مساله سکولاریسم و فدرالیسم ، جایگاه اصلاح طلبان و آینده جنبش سبز به عقب براند .
با وجود این همه دستاورد ، گذار به دلیل مسائل مالی متاسفانه مجال ادامه فعالیت نیافته است؛ با این همه مقالات گذار آرشیو شده جهت دسترسی خوانندگان باقی خواهد ماند. گذار اینک به عنوان یک منبع میزبان نویسندگان و فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران است. در کنار کتابخانه آرشیو شده، شما می‌توانید از دستورالعمل های گذار برای سازمان دهی های سیاسی و حقوق بشری استفاده کنید
خانه آزادی حمایت قوی خود را از حقوق بشر و دموکراسی در ایران ادامه خواهد داد . ما صمیمانه همراهی شما در این تلاش را قدردانی میکنیم.
با احترام
خانه آزادی
 *******************************************************

«خانه آزادی» به واسطه‌ی پروژه‌‌اش گذار، همچنین به گردآوری ترجمه‌ی فارسی آثار کلیدی دموکراسی اقدام کرده، که فهرست آن در ادامه آمده است.


در دهه شصت چه گذشت؟


مهدی مؤیدزاده
بررسی و پژوهش بوسیله کمیته تعلیمات جبهه ملی زیر نظر (مهدی مویدزاده) 
     وقایع سالهای ۱۳۶۰به بعد (دهه شصت) برای بسیاری از کسانی که به نوشتن تاریخ آن دوران به ویژه اقدامات جبهه ملی پرداخته اند بعلت سانسور شدید حاکم بر رسانه های ایران دارای کمبودهای بسیاری است. به عنوان  نمونه در مجله بخارا شماره ۴۴به تاریخ مهر و آبان ۱۳۸۴ مقاله ای با تیتر تاریخ جبهه ملی ایران بقلم آقای عباس  آذرنگ چاپ شد که دهه شصت درآن کاملا نادیده گرفته شده بود .در این ارتباط مقاله ای از آقای کورش زعیم درشماره ۵۳ مورخ تیر – مرداد ۱۳۸۵چاپ گردید که آنهم بدلیل عدم حضور کامل نویسنده در متن مبارزات سازمانی جبهه ملی ایران نارسائی هایی چند دارد. از این روی برای بیان ناگفته ها با بهره جستن از مدارک موجود و کسب نظر از دست اندر کاران جریانات ِ دهه شصت ِجبهه ملی که عده ای آز آنان خوشبختانه در قید حیاتند به اختصار به تدوین تاریخچه دهه شصت در چهار بخش اقدام شد.
بخش اول 
وقایع مهم سه ماهه ی اول سال۱۳۶۰ 
سال شصت: جبهه ملی درآغاز سومین سال استقرار جمهوری اسلامی پیشنهاداتی برای ایجاد وحدت مجدد ملت ایران و بیرون راندن نیروهای متجاوز عراق مطرح میکند. دراین پیشنهاد تخلیه محل احزاب و گروههای سیاسی و روزنامه ها از طرف متجاوزان و چماقداران – استرداد لایحه احزاب و اجتماعات وپاکسازی از مجلس – انحلال دادگاههای انقلاب اسلامی درسراسر کشور – انحلال مراکز تفتیش عقاید موسوم به انجمن های اسلامی در ادارات و وزارتخانه ها – انحلال ادارات سیاسی ایدئولوژیک درهمه ی سازمانهای نظامی و انتظامی – و نیز در امور تربیتی در وزارت آموزش و پرورش مصرانه خواسته می شود. روزنامه های وابسته به جناح انحصار طلب به تبلیغات زیادی علیه نیروهای ملی می پردازند دکتر ستجابی درمراسم بزرگداشت مهمترین شخصیت بازمانده از جبهه ملی  (سالهای ۳۹_۴۳) اللهیار صالح  که در۱۲ فروردین ماه ۱۳۶۰به ابدیت پیوسته بود به توطئه هائی که علیه جبهه ملی در شرف تکوین بود پرداخت و گفت «ما به ملی بودن خود افتخار میکنیم: ملی یعنی مقاومت دربرابر مطامع و تجاوزات خارجی.»
در تاریخ ۲۹/۱۱/۵۹ بیانیه های الجزایر که موافقت نامه های میان دولت رجایی و امریکا برای آزادی گروگانها بود بوسیله بهزاد نبوی و نمایندگان دولت امریکا امضاء شد. لازم به یاد آوری است که در جریان گروگان گیری جبهه ملی با اشاره به اینکه این اقدام منافع ملی ایران را به خطر می اندازد علیه گر و گان گیرها اعلام جرم نمود و خواستار محاکمه آنان درپیشگاه ملت شد. هرچند که امروز بسیاری از گردانندگان سناریوی ضد ملی گروگانگیری ازکرده خود پشیمانند اما این پشیمانی متاسفانه درمان دردی نیست. در اواسط فروردین ماه بعد درادامه درگیریهای بنی صدر و رجائی دفتر ریاست جمهوری علیه آقایان رجائی و بهزاد نبوی به علت بذل وبخشش واختلاس وتصرف غیرقانونی اعلام جرم می نماید. و جبهه ملی هم بشدت به انعقاد قرارداد الجزایر اعتراض می کند. در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰نا امنی و هرج و مرج درحال توسعه است. جبهه ملی کشور را سرزمینی بی ترحم و بدون مسئول می نامد که در آن کشتار مردم بی عقوبت ترین جرائم است . در این ماه جبهه ملی از گردانندگان حکومت می خواهد درباره لایحه قصاص که دولت به مجلس داده است امکان دهند تا مردم اظهار نظر نمایند و چماق تکفیر را کنار گذارند. درروزنامه هائی که هنوز منتشر می شوند، خبر از حمله به چاپخانه هاست. روزنامه پیام جبهه ملی ارگان جبهه ملی ایران در شماره ۷۳ خبر از یورش به چا پخانه هایی میدهد که این روزنامه را چا ب می کنند. روزنامه پیام جبهه ملی به علت ممانعت ازسوی گروههای فشار و ترس و نگرانی مراکز توزیع نشریات توسط جوانان و دانشجویان و گاه بزرگسالانی که به جبهه ملی باور داشتند درچهارراهه ای بزرگ تهران و کوچه وخیابان فروخته میشد و استقبال مردم از آن کم نظیر بود.
  خرداد سال شصت فرا می رسد. این ماه یکی از بحرانی ترین ماه های دهه ی شصت و به تعبیری در تمام دوران بعد از انقلاب است. برنامه های برکناری نخستین رئیس جمهور ایران (ابوالحسن بنی صدر ) روز به روز به موفقیت نزدیک می شود و زمینه های عزل او بسرعت شکل می گیرد. حذف بنی صدر حذف جناح غیردینی است. تشنگان قدرت برای حذف پیروان گرایش های دیگر با استفاده از دین هر گروه یا جمعیتی را به بهانه هایی ازصحنه خارج می کردند. صدای گام هائی که برای برقراری یک نظم یک صدایی مذهبی برداشته می شد هر روز رساتر بگوش می رسید. تحلیل رهبران جبهه ملی این بود که بزودی جبهه ملی هم تعطیل خواهد شد و نمی بایست درانتظار اقدام حاکمیت ماند بلکه می بایست با آن مقابله می شد و دراین برخورد نابرابر هرگونه خطری را پذیرفت.
توطئه هایی که جبهه ملی را درسال اول انقلاب با همکاری بعضی از دوست نمایان از توده مردم دور ساخته بود با به کژ راهه رفتن حاکمیت رنگ می باخت. اقبال مردم به جبهه ملی چشمگیرتر شده بود و بنظرمی آمد که زمان جبران ازدست داده ها چندان دور نیست. مناسب ترین میدانی که برای به چالش کشیدن صاحبان قدرت دردسترس بود بحث لوایح بیشنهادی به مجلس (احزاب – گزینش- پاکسازی کارمندان – مجازات عمومی (معروف به قصاص) بشمار می رفت. هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران که خاطرات سال شصت او می باشد در خاطره روز خرداد ۶۰ مینویسد : «روزهای پرحادثه ای است. کتاب تاریخ ایران بسرعت ورق می خورد ...تاریخ بسرعت حرکت میکند» (ص. ۱۵۳). درآن روزها ماده واحده عدم کفایت رئیس جمهور (بنی صدر) به تصویب مجلس میرسد و در۲۶/۳/۱۳۶۰  با امضاء رئیس مجلس رفسنجانی به بنی صدر ابلاغ میشود. حاکمیت جناح مذهبی درحال تصرف همه مواضع قدرت است.                                           
هیئت رهبری جبهه ملی را آقایان دکتر سنجابی، اصغر پارسا، دکتر یوسف جلالی، علی اردلان و ادیب برومند تشکیل می دادند و هیئت اجرائیه مرکب بود از دکتر مهدی آذر، دکتر مسعود حجازی، دکتر حسین موسویان، مهدی غضنفری، علی اکبر محمودیان، قاسم لباسچی و دکتر پرویز ورجاوند (لازم بیاد آوریست که دکتر ورجاوند درهفته آخر اسفند ۵۹ ازهیئت اجرائیه استعفاء داده بود و تا زمان بازداشت دردیماه سال ۶۰ در هیچیک از جلسات حاضر نمی شد). دو هیئت مذکور برای تصمیم گیری درآن شرایط بسیار حساس بطور مداوم علاوه بر شرکت در جلسات خود با کمیته استان تهران جلسات مشترک و مشاوره داشتند و تصمیم برگذاری میتینگ  ۲۵ خرداد ۶۰ به اتفاق آراء اعضاء این سه ارگان اتخاذ شده بود. 
   آنچه د ر بیست و بنجم خرداد شصت اتفاق افتاد
حدود یک ماه قبل از این روز جبهه ملی تصمیم به برگذاری میتینگ و راهپیمایی درروز بیست و پنج خرداد می گیرد. علت انتخاب این روز چنین بود که محاسبات انجام شده و تطبیق دقیق سالهای شمسی و قمری که درباره زادروز رهبر نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق شده بود تعیین دقیق تر این روز را میسرساخته بود (دست خطی ازشادروان دکتر مصدق درکتابی با عنوان تقریرات دکتر مصدق تهیه شده توسط سرهنگ بزرگمهر وجود دارد که برطبق آن اگر سالها و ماههای شمسی و قمری رادقیقا محاسبه می کردند روز تولد دکتر مصدق برابر با ۲۶ خرداد می شد). از سال ۵۹ جبهه ملی بمناسبت تولد مصدق این روز را گرامی می داشت و مراسمی برگذار می کرد و رهبری جبهه بر آن بود که ضمن تجلیل از مصدق اعتراض خود را به گوش ملت ایران برساند. تقاضای مجوز از قبل به وزارت کشور درنامه ای به امضاء دکتر مهدی آذر رئیس هیئت اجرائیه فرستاده شده بود، اما جوابی به آن داده نشد. از گوشه و کنار به گوش می رسید که گروههای مسلح وابسته به کمیته ها و گروههای شناخته شده ی فشار  معروف به حزب الله که مشغول قلع و قمع طرفداران و اطرافیان رئیس جمهور بودند نخواهند گذاشت گردهمایی و راهبیمایی جبهه ملی با آرامش برگذار گردد. از این روی دربیست و چهارم خرداد شصت درجلسه مشترک هیئت های رهبری و اجرائی جبهه ملی ایران که در منزل مرحوم علی اردلا ن تشکیل می شود به این تصمیم نهایی می رسند که در صورت یورش حاکمیت در بیست و پنجم خرداد به جبهه ملی کلیه اختیارات سیاسی و تشکیلاتی به آقای اصغر بارسا، قائم مقام هیئت رهبری و آقای دکتر مسعود حجازی، قائم مقام هیئت اجرائیه تفویض شود تا درشرایط فوق العاده ی حاصله از فردای بیست و پنجم خرداد درگفتگو با یکدیگر درباره ی خط مشی جبهه ملی در ارتباط با رویدادهای آینده و شکل سازمانی جبهه ملی اقدام نمایند. این نظر همراه با دور اندیشی موجب شد که جبهه ملی در سالهای نگران کننده و دلهره آور دهه شصت هم ارتباط درون سازمانی را محفوظ دارد و هم به تحلیل و اظهار عقیده نسبت به مسائل مهم بپردازد.
 رخداد های بیست و پنجم خرداد
 بنا بر آن بود که در صورت اجتماع درمیدان فردوسی سخنران اصلی آقای دکتر سنجابی باشد و، در پایان، قطعنامه بوسیله آقای دکتر حسین موسویان عضو هیئت اجرائیه ومسئول تدارکات میتینگ خوانده شود و سپس جمعیت با تکرار شعارهای از پیش تنظیم وتصویب شده بسوی دانشگاه تهران برود ودر آنجا تظاهرات خاتمه یابد. ازبامداد روز بیست پنجم علاقمندان به جبهه ملی گروه گروه به سوی میدان فردوسی به حرکت در آمدند و از طرف دیگر همه ی نیروهای کمیته ها و افراد مسلح  معروف به حزب اللهی مراکز مختلف تهران را در کنترل خود گرفتند و با شدت هرچه تمامتر افرادی را که عازم خیابانهای منتهی به میدان فردوسی بودند مورد ضرب و شتم قرار می دادند. صدها نفر بازداشت شدند و بیمارستانها مملو از مجروحین بود. خبرگزاریهای جهانی اجتماع کنندگان درمرکز تهران و بازار را بیش از یک میلیون گزارش کردند. آقای رفسنجانی درخاطرات خود می نویسد که فقط حزب اللهی ها که برای سرکوب ملی گرا ها آمده بودند پانصد هزار تن می شدند. میدان فردوسی صحنه جنگ و گریز بود، هواداران و اعضاء جبهه ملی که توانسته بودند به مید ان برسند با گروهی برهبری آقای هادی غفاری روحانی مشهور و قاضی خشن دادگاههای انقلاب مواجه شدند. او در حالیکه سلاح گرمی به شال کمر خود داشت و بر بالای سکوئی ایستاده بود به حمله بر شرکت کنندگان درتظاهرات جبهه ملی فرمان می داد و مکرر حکم ارتداد جبهه ملی را بر زبان میراند. بسیاری از جوانان و دانشجویان وابسته به جبهه ملی که مسئولیت انتظامات را در صورت برگذاری تظاهرات برعهده داشتند از سوی اطرافیان هادی غفاری مورد بازرسی بدنی قرار گرفته درصورت کوچکترین تردید بشدت کتک می خوردند وتوسط چند مامور با لباس شخصی به محلی که کمیته در انتهای خیابان فردوسی آماده کرده بود منتقل و ب پس از اذیت و آزار بسیار به بازداشت گاهها فرستاده می شدند. شامگاه بیست و بنجم خرداد کم نبودند خانواده هایی که به علت به خانه نیامدن فرزندانشان در بدر سرگردان بودند و کسی پاسخگوی آنان نبود. در اینجا لازم است به نقش عده ای از اعضاء حزب توده وسازمان فدائیان خلق اشاره شود که اعضاء جبهه ملی را شناسایی می کردند و به کمیته تحویل می دادند.
دکتر سنجابی درکتاب خاطرات خود موسوم به: امیدها ونومیدی ها، صفحه ۳۴۶ درباره روز ۲۵ خرداد شصت چنین مینویسد «در روز بیست و بنجم خرداد شصت میخواستیم بمناسبت یکصدمین سال تولد دکتر مصدق اجتماع و تظاهرات و در صورت امکان راه پیمائی بزرگی ترتیب بدهیم ...در25 خردادجمعیت کثیری از همه نقاط شهر متوجه محل اجتماع بودند ولی در سر چهار راهها ومسیرها گروههای مسلح پاسدار وچماقدار راهها را مسدود و با ضرب و شتم و تیر اندازی مردم را متفرق کردند  و مانع از برگذاری اجتماع و تظاهرات شدند ....با نهضت آزادی تماس داشتیم؛ آنهانه تنها در آن تظاهرات شرکت نکردند بلکه علیه آن اعلامیه ی مخالف دادند ...مجاهدین خلق به ما  گفتند که اعلامیه مخالف علیه آن نمی دهند ولی شرکت هم نمی کنند. اگر تظاهرات [تا به آخر] صورت میگرفت شاید یکی از بزرگترین تظاهرات بعد از انقلاب تهران میشد. چند روز بعد از۲۵ خردادماه خانه های خود را ترک کردیم و به حال اختفای مطلق افتادیم و دراختفا بودیم که آقایان علی اردلان، دکتر ورجاوند ومسعود حجازی وعده زیادی از فعالین ما را گرفتند و توقیف کردند...و همچنان در حال اختفا بودیم که شنیدم به خانه ما ریخته اثاثه آن را غارت کرده  و خانه را در تصرف گرفته اند.» 
 بخش دوم
پس از ۲۵ خرداد
 از فردای ۲۵خرداد شصت استراتژی حاکمیت دایر برحذف گروههای سیاسی سرعت گرفت. دستگیری و بازداشت فعالین شناخته شده جبهه ملی آغاز گردید. مجاهدین خلق در نقشه و خواست قبلی حاکمیت گرفتار آمدند؛ دست به اسلحه بردند و در سی ام خرداد شصت درگیری مسلحانه با پاسداران و اعضاء کمیته ها را شروع کردند. اقدامی که بهیچ وجه قابل توجیه نبود و جامعه را بسوی خشونت ها و  درگیریهایی کشاند که جز نابودی هزاران نفر از مردم و استقرار استبدادی نوین ارمغانی نداشت. دوربینی رهبری جبهه ملی درست بود. مسئولین جبهه خود میدان مبارزه را برگزیدند و روز ۲۵ خرداد نقطه عطفی در حضور بیش از نیم قرن جبهه ملی در صحنه سیاست کشور بشمار میرود. طبق برنامه بیش بینی شده بنا براین بود که نتایج گردهمایی و راهبیمایی ۲۵ خرداد چه برگذار می شد و چه نمی شد در جلسه مشترک رهبری – اجرائی و کمیته استان تهران دقیقا تحلیل و بررسی و راه آینده مشخص شود. نیز قرار بود جلسه دردفتر کار مرحوم حشمت الله خیاط زاده واقع در خیابان مطهری تشکیل گردد. ولی بعلت شرایط خاص جدید در محلی خارج از تهران تشکیل شد و اکثریت در آن حاضر بودند. آنان درمذاکرات به این نتیجه رسیدند که تا روشن شدن چگونگی و تداوم و یا عدم تداوم بگیر و ببندها ارتباطات سازمانی محفوظ بماند و اعضاء در حفظ امنیت خود و دیگران دقت نمایند. دو جلسه مرکب از هیئت رهبری و تنی چند از اعضاء هیئت اجرائی ظرف یک هفته تشکیل شد و حاضران به تحلیل وقایع پرداختند. چون احتمال می رفت تشکیل جلسات رهبری و اجرائی و ارتباط با بدنه سازمان دچار اختلال شود تصمیمات متخذه در جلسه مشترک بیست و چهارم خرداد شصت دایر بردادن اختیار به آقایان اصغر پارسا قائم مقام هیئت رهبری و دکتر مسعود حجازی قائم مقام هیئت اجرائیه درشرایط فوق العاده (فورث- ماژور) مورد تاکید واقع شد و به اجراء در آمد. ابتدا از دکتر سنجابی خواسته شد بعلت اینکه چهره ای کاملا شناخته درمیان مردم است و خبرهایی از سوءقصد بجانش شنیده می شد برای مصونیت از حرکتهای احتمالی عوامل خود سر (دادگاههای انقلاب آشکارا سنجابی را تحت تعقیب قرار ندادند) در اختفا بماند و در جلسات تا اطلاع بعدی شرکت ننماید. دکتر سنجابی در اولین اظهار عقیده درباره شمشیر ارتداد که بالای سر جبهه ملی قرار گرفته بود گفت: حاکمیت گلوله توپی بسوی جبهه ملی رها کرد ولی گلوله در هوا منفجر شد، لذا احتمال آسیب شدید کم است. در مذاکرات پارسا و حجازی تصمیم گرفته شد: سازمانها بهمان صورت گذشته جلسات خود را داشته باشند، ازعضوگیری جدید خودداری شود به تحکیم ارتباطات درون سازمانی و به تلاش برای رشد فکری اعضاء  توجه بیشتری ملحوظ گردد بنحوی که درشرایط مناسب سیاسی جبهه ملی بتواند حضوری توانمند داشته باشد. به منظور رسیدن به این برنامه مسئول سازمان جوانان جبهه ملی ایران (مهدی مویدزاده) درخرداد شصت ازسوی رهبری و اجرائی بعنوان مسئول همه سازمانهای جبهه ملی برگزیده شد تا در رابطه با آقایان پارسا و حجازی کمیته ای را که باید ارتباط درون سازمانی را اداره کند تشکیل دهد. این کمیته درامور تشکیلاتی دارای اختیار و در مسائل سیاسی طرف مشورت آقایان پارسا و حجازی بود. تعداد اعضاء این کمیته درسالهای طولانی فعالیت خود از هفت نفر تجاوز نکرد ولی بغیر از مسئول منتخب ازسوی رهبری – اجرائیه، بدلایل متعدد چون دستگیری، مهاجرت ناخواسته، وگاه عدم توانایی ادامه کار درشرایط غیرقابل بیش بینی جای خود را به دیگران داد (۲). درآستانه بازداشت آقایان پا رسا و دکتر مسعود حجازی، دو قائم مقام رهبری و اجرائی، آنان اختیارات تشکیلاتی و سیاسی خود را به کمیته مذکور واگذار نمودند و تاکید داشتند که خط مشی جبهه ملی باید ادامه تلاش برای کسب آزادیهای مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و رسیدن به دموکراسی باشد و در شرایط موجود پرداختن به مسائل دیگر ضرورت ندارد. چهار روز پس از ۲۵ خرداد وقایع خونین ۳۰خرداد روی داد، دراین روزسازمان مجاهدین خلق ایران به "فاز" مبارزه ی مسلحانه علیه قدرت حاکم گام نهاد و از این ببعد درگیریها ی سپاه و کمیته با مجاهدین افزایش یافت تا جائی که پس از انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی درسرچشمه تهران و دفتر ریاست جمهوری موج اعدامها ی دختران و پسران جوان به بهانه هواداری از مجاهدین سراسر ایران را فرا گرفت و خفقان محیط را افزایش داد. 
از فردای ۲۵ خرداد دستگیری اعضاء و هواداران جبهه ملی آغازگردید. جبهه ملی درنیمه دوم سال شصت با رعایت امنیت اعضاء و ممانعت از بازداشت های زیان آور که فقط موجب تضعیف روحیه مردم و آسیب وارد شدن به موقعیت های فردی و اجتماعی بود رسالت خود را نیز انجام می داد. صدور اعلامیه هایی در تحلیل آنچه می گذشت هیچگاه معوق نماند؛ اعلامیه هائی که درمیان آنها میتوان به اعلامیه مورخ اول مهر ۱۳۶۰ اشاره نمود: عنوان اعلامیه چنین بود: انتخابات ریاست جمهوری یک نمایش مسخره استبداد است. (افزایش و توسعه روز افزون مقاومت ملت ایران در برابرکشتار و ترور حکومت وحشت و اختناق دشمنان ملت را نابود خواهد کرد و آزادی مردم و استقلال میهن ما را بارور خواهد ساخت). در متن این اعلامیه آمده بود«... دستگاه حکومت غیر قانونی و ظالم و مستبد روز دهم مهر را روز انتخابات ریاست جمهور تعیین کرده است... این انتخابات در شرایطی انجام می گیرد که ظرف سه ماه بر طبق آماررسمی مقامات حکومت بیش از یکهزار نفر از جوانان مبارز آزادیخواه دختران پسران زنان و مردان شایسته میهن ما به جوخه های آتش سپرده شده اند ... از هر نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی با شدید ترین عکس العمل و مخوف ترین عقوبت ها جلوگیری می شود. امروز گلوله و مسلسل پاسخگوی هر صدایی است که برخلاف امیال صاحبان قدرت حکومت از حلقوم کسی بیرون بیاید.» درادامه مطلب با اعتراض به نحوه برگذاری انتخابات به مناسبت اول ماه مهر و آغاز سال تحصیلی به تعطیل دانشگاهها از ۱۵ ماه قبل به عنوان "انقلاب فرهنگی" پرداخته و با تحلیلی درباره  تجاوز وحشیانه عراق به ایران از ضعف دولت در برابر جنایات عراق و مقابله با جنایتکاران عراقی سخن به میان آمده است و اعلام شده: «تجاوز دولت استبدادی عراق که براثر سوءسیاست عناصر قشری و انحصارگر و قدرت طلب برمیهن ما تحمیل گردید در حدود سه میلیون نفر آواره و خسارات مادی و معنوی بیشمار و کشتار بهترین جوانان میهن مارا بهمراه داشته است ... و در مورد دانشگاهها و موسسات آموزش عالی نیز که مانند سایر موارد با دروغ و تقلب تحت عنوان انقلاب فرهنگی انجام گرفت، کشور ما سالیان دراز از قافله پیشرفت علمی و تخصصی بازماند... »، و درپایان آمده است که: «ملت با افتخار ایران برای تحصیل آزادی و برقراری حاکمیت ملی تلاش خواهد کرد و این دوره ستم بزرگ را گرچه بسیار هولناک و غم انگیز و زیانبار و طاقت فرساست، مانند دوره های نظیر آن در طول تاریخ پشت سر خواهد گذاشت» (اول مهر ۱۳۶۰ چبهه ملی ایران). دراعلامیه تحلیلی دیگری به تاریخ دهم دیماه ۱۳۶۰(تعدادی ازاین اعلامیه ها، واعلامیه مورد بحث، در کتابی باعنوان "مجموعه تعدادی از نشریات جبهه ملی ایران دردوران بعد از انقلاب  از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۲۲ بهمن ۱۳۷۸خورشیدی" بوسیله کمیته انتشارات وتبلیغات جبهه ملی ایران در اسفند ماه ۱۳۷۸ تجدید چاب شده است ). 
    در۲۲ بهمن ۱۳۶۰، درسالگرد انقلاب، درنشریه تحلیلی دیگر ی با عنوان: «جبهه ملی پیام می دهد»،  جبهه ملی ایران به بررسی سه سال نخست بعد از انقلاب می پردازد و خط مشی و تاکتیک دراز مدت خود را اعلام می نماید. این نوشته به طرح این موضوع که «چه کرده ایم و چه باید بکنیم» در میان مسئولین وقت جبهه به "اعلامیه مادر" شهرت یافت. عنوان این نشریه چنین بود: «گر چه  فاجعه شدید وسهمگین است با اینهمه ملت بیروز خواهد شد.» این پیام دارای اصول زیر بود:۱- هدف از انقلاب تداوم ستمگری نبوده است. ۲- امروزه نفرت جای صمیمیت را گرفته است. ۳- هدف انقلاب برقراری حکومت مذهبی استبدادی نبود. ۴ - حکومت های استبدادی در جهان امروز برای بقای خود به کشورهای استعمار گر تکیه میکنند. ۵ - بدون آزادی و بدون حکومت ناشی از اراده مردم استقلال واقعی ایران قابل تحصیل و تامین نمی باشد. و چنین نتیجه گرفته شده بود که،  که درشرایط بوجود آمده جبهه ملی ایران مسئله آزادیهای سیاسی واجتماعی مردم کشور را مهمترین واصلی ترین امری میداند که باید مرکز تصمیم گیری همه سازمانها –گروههاوشخصیت های سیاسی واجتماعی میهن ما قرار گیرد(3).
از اطلاعیه های مهم جبهه ملی در این سال: اطلاعیه ی آقای اصغرپارسا سخنگوی جبهه ملی در مورد اینکه جبهه ملی نماینده ای در خارج از کشور ندارد و انتشار هرنشریه ای در خارج از ایران بنام جبهه ملی و یا پیام جبهه و یا هر نام دیگر به جبهه ملی ایران مربوط  نمی باشد. یکی از دلایل این اقدام انتشارنشریه ای با نام پیام جبهه ملی ارگان جبهه ملی درفرانسه بود که بوسیله آقای هوشنگ کردستانی دراروپا انتشار یا فته بود. 
  شخصیت های ملی و رهبرانی که ناچار به ترک ایران شدند
 در سال ۱۳۶۰عده ای از اعضاء شورای جبهه ملی و مسئولین آن بازداشت شدند. در اوضاع ویژه ای که برجامعه حاکم بود دستگیری ها ادامه داشت. تنی چند از رهبران طراز اول جبهه ملی مانند دکتر سنجابی –دکتر آذر – دکتر حجازی ـ قاسم لباسچی و اصغرپارسا که زندگی مخفی را برگزیده بودند هر روز احتمال گرفتار شدن آنان وجود داشت. عده ای هم به زندان افتاده بودند که نامهای برخی از آنان چنین بود: علی اردلان عضو هیئت رهبری، منوچهر اطمینانی ازسازمان اصناف، هوشنگ اعتصامی فر از کارگران، فرهاد اعرابی ازکرج، حسین بیک زاده  از اصناف کرج، ابوالفضل قاسمی دبیرکل حزب ایران که قبل از ۲۵ خرداد بازداشت شده بود. عباس عابدی تجریشی دبیر دبیرستانها و عضو کمیته شمیران. محمد شاهدی ازسازمان کارمندان. حسن خرمشاهی مسئول کمیته اصناف و عضوشورای مرکزی جبهه ملی (او اولین فردی بود که روز ۲۷خرداد در میدان انقلاب بازداشت گردید). مهدی غضنفری از اصناف و عضو هیئت اجرائیه جبهه ملی، صادق طوسی از اصناف، علیقلی سوزنی از بازار، اسدالله مبشری عضو شورای مرکزی جبهه ملی، سرهنگ بازنشسته، مجللی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی، حسین نایب حسینی ازکمیته اصناف، محمد یگانه مسئول کمیته کن و از اصناف، صمد ملکی ازکارمندان، کریم دستمالچی از بازار، دکتر پرویز ورجاوند عضوشورای مرکزی و هیئت اجرائی؛ یادآوری می شود که درهمان روز ۲۵ خرداد ۶۰ صدها نفر از اعضاء و طرفداران جبهه ملی درکوچه و خیابان و بازار دستگیر شدند. زندانیان جبهه ملی محدود به نامبردگان نبودند و در شهرستانها هم گرو ه کثیری در زندان بسر می بردند، و با پژوهشهایی که در جریان است امید می رود که لیست اسامی همه زندانیان جبهه ملی در دهه شصت پیوست این گزارش گردد. درسالهای بعد (تاپایان سال۶۳) دستگیریها ادامه یافت و آقایان دکتر کریم سنجابی و دکتر مهدی آذر و قاسم لباسچی، مهندس مهدی مقدس زاده، و دکتر احمد مدنی ناچار به مهاجرت از ایران شدند. آقایان اصغر پارسا و دکتر مسعود حجازی نیز دستگیر گردیدند.(۶ ) 
دکتر سنجابی چه کرد؟
دکتر سنجابی در قسمت دوم کتاب خاطرات خود به نام امیدها و ناامیدیها، چاپ لندن، باعنوان رنجنامه هجرت، بخشی از آنچه را که بر او گذشته است با صداقتی که خصیصه همیشگی او بوده ست چنین به رشته تحریر درمیاورد:
«...چند روز بعد از ۲۵خرداد۶۰ ما خانه های خود را ترک کردیم و در حال اختفای مطلق افتادیم و در حال اختفا بود که آقای علی اردلان، دکتر ورجاوند، مسعود حجازی و عده زیادی از فعالین ما را گرفتند و توقیف کردند و، یکی از آنها،  یکی از بازاریهای فداکار و رفیق ما بنام کریم دستمالچی را هم اعدام کردند. شنیدیم به خانه ما ریخته اثاثه آنرا غارت کرده و خانه را در تصرف گرفته اند ... » دکترسنجابی ۱۴ماه بعد از خرداد ۶۰ از ایران خارج شد. دراین مورد در رنجنامه هجرت می نویسد: «...من و همسرم پس از ۱۴ ماه اختفای همیشه آمیخته با وحشت و نگرانی تن به بار گران فرار و هجرت از وطن دادیم و روزچهارشنبه ششم مرداد ۱۳۶۱ مطابق با ۲۸ ژوئیه با اتوبوس کوچکی که دوستان ما فراهم کرده بودند...باچشمانی اشکبار عزیزان خود را پشت سر گذاشتیم ...» دکتر سنجابی در رنجنامه هجرت لحظه لحظه های این سفر پر مخاطره را  به تصویر کشیده شرح داده است که چگونه از کوهستانهای مرزی با درد و مشقت فراوان عبور می کند و تن رنجورش را با پایی شکسته در پی سقوط از اسب به روستایی مرزی درخاک کشور ترکیه می رساند. دکتر سنجابی پس از اقامت کوتاهی در ترکیه به پاریس رفت و بعد از چهل روز اقامت در پاریس روز یکشنبه ۲۸ شهریور ماه ۱۳۶۱ برابر با ۱۹ سپتامبر  ۱۹۸۲ وارد فرودگاه سانفراسیسکو در آمریکا شد؛ و...ناخواسته تا پایان عمر درغربت باقی ماند.
سرنوشت دکتر مهدی آذر و قاسم لباسچی
 دو عضو فعال هیئت اجرائیه جبهه ملی پس ازخرداد شصت
 دکتر آذر و قاسم لباسچی جداگانه از طریق مرزهای شمال غربی به کمک کردهای ایران در شرایطی بسیار طاقت فرسا، از آنجمله اینکه به گفته دکتر آذر او با لباس خانه خود را به مرز رسانده بود و حتی مجا ل تعویض لباس و یا همراه بردن وسایل شخصی را نیافته بود از ایران خارج شدند، به این اندیشه که در خارج کشور بهتر بتوانند در راستای اندیشه های جبهه ملی ایران گام بردارند. دکتر آذر خود را به شیکاگو در امریکا رساند و در مکاتباتی که بادوستان در ایران و یا نقاط دیگر جهان داشت کم و بیش نظریاتش را اعلام می کرد و در مصاحبه هایی که بخش تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد باوی انجام داد با نظریات او پس از خروج از ایران آشنا میشویم (7). دکتر آذر گاهگاهی هم مطالبی برای ماهنامه آینده که توسط آقای ایرج افشار منتشر می شد، می فرستاد که از میان آنها علاوه برمباحث ادبی درچند شماره خاطرات دکتر آذر درباره اللهیار صالح را میتوان برشمرد. دکتر آذر باجبهه ملی داخل کشور تماسی نگرفت و سرانجام درامریکا درگذشت و در مراسمی که ازسوی جبهه ملی بمناسبت فوت او درمسجد ججت ابن الحسن واقع در خیابان سهروردی اعلام شده بود نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها درمسجد را بستند و تلاش در پراکنده کردن افراد داشتند بطوری که از آقای حسن خرمشاهی که از اعضاء قدیمی جبهه ملی بود خواسته شد تا در خیابان باسخنانی کوتاه ضمن گرامیداشت دکتر آذر از حاضرین تشکر نماید و حسن خرمشاهی با شجاعت و با کلماتی رسا این مهم را به انجام رساند. قاسم لباسچی به فرانسه رفت و در آنجا کمکهای فراوانی به ایرانیان پناهنده در فرانسه نمود و موقعی که دکتر سنجابی به پاریس رسید به نوشته دکتر سنجابی، قاسم لباسچی همه روزه با او بود. لباسچی درسالهای بعد به امریکا رفت و تا پایان عمر در آنجا بود لازم به یادآوریست که مرحوم قاسم لباسچی درمصاحبه با بخش تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد به بسیاری از سئوالاتی که از او شده پاسخ داده است؛ این مطالب تاکنون بصورت کتاب نشر نیافته است.
 در نوروز سال ۱۳۶۱ تشکیلات جبهه ملی بر آن شد تا با ارسال گل و شیرینی و مراجعه نمایندگان تشکیلات ازخانوادههای زندانیان جبهه ملی دلجویی کند و سپاس یارانشان را به دربند شدگان ابلاغ نماید. در این راستا یکی از اعضاء وفادار و دیرین جبهه ملی آقای روح الله جیره بندی در تدارک این اقدام صمیمانه کوشید. دکتر مسعود حجازی که تحت تعقیب بود با مراجعه به خانوادههای آقای شاهدی و آقای دستمالچی (دستمالچی سریعا پس از دستگیری به جوخه اعدام سپرده شده بود) بابردن گل و شیرینی ازآنان دلجویی نمود. مسئولین دیگر جبهه ملی نیز هر کدام به یکی از خانوادههای زندانیان مراجعه کردند و لازم به یاد آوریست که فکر تشکیل کمیته ای زیر پوشش شرکت تعاونی برای کمک به خانوادههای زندانیان جبهه ملی در این زمان شکل کرفت و این کمیته بصورت محدودی فعال گردید و تا مدتها (سال۱۳۷۳ که کمیته مرکزی تشکیلات انحلال خود را اعلام کرد وشورای جبهه ملی نسبت به انتخاب هیئت اجرائیه اقدام نمود شرکت تعاونی نیز تعطیل شد. هدف و کار این شرکت با شرکت تعاونی عمومی توکل که پس از درگذشت روانشاد توکل امیر ابراهیمی عضو قدیمی حزب ایران و جبهه ملی به نام توکل فعالیتی دارد متفاوت بود) به فعالیت خود ادامه می داد.
  بخش سوم
 پاره ای از نشریات جبهه ملی درسالهای دهه شصت  
 پس از تعیین خطوط اصلی کار تشکیلاتی درجلساتی با حضور اصغر پارسا و دکترمسعود حجازی قبل از بازداشت درسا ل ۶۱ جبهه ملی به تحلیل مسائل سیاسی روز و آموزش تاریخ مبارزات نهضت ملی در جلسات خود پرداخت. هر پانزده روز یکبار تحلیلی از وقایع سیاسی برای هماهنگی و گفتگو در حوزه ها از سوی تحلیلگرانی چون آقای هرمزان فرهنگ(آقای هرمزان فرهنگ که ازتحلیلگران مسائل سیاسی ایران هستند درپی بسی ناملایمات ناچار به ترک وطن گشتند و اکنون در کشور هلند می باشند) نوشته می شد که حداکثر در ده نسخه تکثیر و در اختیار گویندگان سازمانها قرار می گرفت. جزوه هایی نیز بعنوان نشریه داخلی با تیراژ محدود منتشر گردید که به تعدادی از آنها  اشاره می کنیم:
 ۱-بررسی اجمالی کتاب: انقلاب ایران در دو حرکت، نوشته مهندس مهدی بازرگان   
کتاب انقلاب ایران در دو حرکت دربهار ۱۳۶۳ انتشار یافت. درپی گفتگوها و ضرورت بررسی و تحلیل مطالب مطرح شده در این کتاب از زنده یاد حسن طالبی خواسته شد تحلیل دقیقی بنویسد تا پس از مطالعه مسئولین و موافقت تکثیر شود و در اختیار اعضاء جبهه ملی قرار گیرد. این جزوه در هجده صفحه منتشر شد و مدتها درجلسات مورد بحث درون سازمانی بود.
 ۲- پاسخی به دریفوس
درسال ۱۳۶۴ کتابی بنام (hostage to khomeini) ) نوشته روبرت دریفوس(Robert Dreyfuss) درجهان انتشار یافت که بسیاری ازصاحبنظران مسائل سیاسی ایران به بررسی آن پرداختند. کپی این کتاب توسط نویسنده و مترجم ارزشمند آقای هرمزان فرهنگ مطالعه شد و ایشان برای آگاهی مردم پاسخی مستدل به مندرجات این کتاب نوشتند که از سوی جبهه ملی در سال ۶۴ بصورت فتوکپی در بیست صفحه انتشار یافت
۳-سخنی با مردم ... و با مدعیان مسئولیت
درمهرماه ۱۳۶۶چاپ اول و درمرداد ماه ۱۳۶۷چاپ دوم جزوه هفت سال جنگ وسخنی با مردم ومدعیان مسئولیت از سوی جبهه ملی منتشر گردید و علت تجدید چاپ استقبالی بود که علاقمندان بررسی مسائل جنگ از خود نشان دادند. درمقدمه این جزوه هفتاد و پنج صفحه ای چنین آمده است :«... اما اینک ما...یعنی جماعتی که جنگ را دوست ندارند, می خواهیم در کشور خود و با مردم خود اعم از موافق و مخالف و با هر عقیده و سلیقه ای و نیز با آنهایی که می توانند و می خواهند پاسخگو باشند و یا مدعی هستند که پاسخگو هستند, سخن بگوئیم. سفره آه وافسوس را بگسترانیم و آنچه را در سراچه دل انباشته ایم بازگو نمائیم ...»
و یا درجائی دیگر می خوانیم که « ...هفت سال جنگ را پشت سرگذاشته ایم. در کارنامه جنگ کلمه ای جز نابودی وجود ندارد ... درگورستان سرد و خاموش, خاموش شدگان در جنگ، گذر کنید به هزاران هزار پیکر آرمیده در خاک بیاندیشید و آنگاه درخلوتکده ضمیر و تفکر و تعقل خود قدمی بردارید. به خلیج فارس بیاندیشید که چگونه به یمن و برکت ادامه جنگ, تبدیل به پایگاه ناتو شده است و...»
 ۴ ـ دشواریهای هدف کور
درتیرماه ۱۳۶۸جزوه ای درشصت صفحه با عنوان دشواریهای هدف کور جهت آگاه کردن مردم ازچگونگی قبول قطعنامه ۵۹۸ بوسیله دولت ایران و دستاورد جنگ هشت ساله به اعضاء و هواداران جبهه ملی ارائه گردید که زمانی طولانی مورد بحث و گفتگو درمحافل سیاسی بود. درصفحه ۵۹ آن آمده است: (...اینک یک سال از قبول قطعنامه ۵۹۸ بوسیله ایران گذشته است. ناصالحان حاکم بجای آنکه جامعه را بستری آرام بدور از هیاهو و جنجال و بحران به سوی مقصودی بنام ترقی و تعالی رهنمون باشند، بادست خود فصلی خونبار بر تاریخ این مملکت افزودند. بی گمان رقم تلفات و ضایعاتی که در این تاریکخانه بر پیکر این کشور وارد آمد یک جا بیشتر ازمجموع ضایعات و خساراتی است که از حمله عرب، کشتار چنگیز و ایلغار تیمور نصیب این مملکت شد...). در موضع دیگری نوشته شده است: (... ولی حال که کتاب سیاه جنگ بسته شده است و کوهی از مصائب ومشکلات برجای گذاشته این سئوال مطرح است: درجهانی که تلخکام از دوجنگ عالم گیر گذشته و نگران و بیمناک آینده عصر "خرد" تعادل و همگرائی را آغاز نموده, و از سوئی رستاخیز آزادیخواهی سامان کهنه دیکتاتورها را حتی در کشور های بزرگ تکان داده است آیا چرخش وگردش امور یک جامعه  و سیاست های یک کشور با چنین شیوه هایی میتواند زمانی دیرپا دوام داشته باشد؟
۵ ـ امیدها و نا امیدیها: خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی
در ۲۸ بهمن ۱۳۶۷برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۸۹دکترکریم سنجابی موافقت کرد تا کتاب خاطراتش که حاوی مطالب بسیار مهمی درباره نهضت ملی, جبهه ملی از روز تاسیس تا زمان انتشار این کتاب و وقایع روزهای انقلاب بود بوسیله نشریه جبهه ملیون ایران چاپ لندن چاپ و منتشر گردد. انتشار این کتاب بازتاب بسیار وسیعی در ایران و جهان میان ایرانیان و پژوهشگران خارجی و ایرانی داشت. این کتاب شامل ۴۸۰ صفحه بود. چون دسترسی به نسخه های اصلی برای اکثر علاقمندان در ایران مقدور نبود کمیته مسئول تشکیلات و تعلیمات تصمیم گرفت تا با کپی کردن کتاب تعدادی از آن برای آگاهی اعضاء جبهه ملی فراهم آورد و این کار باهمت تنی چند از اعضاء کمیته تشکیلات انجام گرفت و در تماسی تلفنی با دکتر سنجابی به اطلاع ایشان هم رسید و دکتر سنجابی برای فعالان جبهه ملی آرزوی موفقیت کرد و این طریقی شد که تشکیلات جبهه ملی در روزهایی که یورش نابخردان دوست نما برای انحلال جبهه ملی علاقمندان به جبهه ملی را سخت تحت فشار قرار داده بود از دکتر سنجابی یاری بخواهند و او با پیام خود چون گذشته ها به بقای جبهه ملی کمک نماید. شرح این ماجرا در بخشهای ذیگر این نوشته خواهد آمد. (کتاب خاطرات دکتر سنجابی درسال ۱۳۸۱ازطرف موسسه انتشاراتی صدای معاصر درایران انتشار یافت. این کتاب که مجوز وزارت ارشاد را هم دارد همه کتاب نیست و بیش از یکصد صفحه از نسخه ای که درلندن چاپ شده کم دارد!)
 بخش چهارم
آیا جبهه ملی و نهضت آزادی در دهه شصت روابط سازمانی داشتند؟
طرح سئوال فوق به منظور روشن شدن حقایق ضرورت دارد. درمطالبی که بنام تاریخجه جبهه ملی ا ز سال۱۳۶۰به بعد بقلم آقای کورش زعیم در ماهنامه بخارا چاپ شده چنین می خوانیم: «دراوائل سال ۶۴ از آنجا که فعالیت سیاسی برای سازمانهای سیاسی ملی غیر ممکن شده بود جبهه ملی و نهضت آزادی نشست های مشترکی برای ایجاد تشکل جدید که بتواند در شرایط سخت روز بفعالیت سیاسی بپردازد تشکیل دادند...» 
اما واقعیت ها چه بود؟ در سال شصت هیئت رهبری جبهه ملی را آقایان دکتر کریم سنجابی، اصغر پارسا، علی اردلان، ادیب برومند و دکتر یوسف جلالی تشکیل می دادند و هیئت اجرائیه آقایان دکتر مهدی آذر، دکتر مسعود حجازی، دکتر حسین موسویان، قاسم لباسچی، مهدی غضنفری و علی اکبر محمودیان بودند. و پس از ۲۵خرداد شصت کمیته مسئول جبهه ملی با عضویت آقایان مهدی مویدزاده، حشمت الله خیاط زاده، فرهاد اعرابی،  ابراهیم سکاکی، اصغر فنی پور و مصطفی روحانی سامان یافته بود. (فرهاد اعرابی درسال ۶۱ بازداشت شد) و از سال ۷۰ تا واگذاری مسئولیت به شورای جبهه ملی درپائیز ۷۳ دو نفر دیگر: آقایان دکتر موسویان و دکتر قاضی مقدم با کمیته مذکور همکاری داشتند. آقای دکتر یوسف جلالی بدون ذکر دلیل به فعالیت و عضویت در جبهه ملی ادامه نداد [ایشان و دکتر قاضی مقدم هردو اینک درگذشته اند]. آقای پارسا در اجرای مسئولیت خود با همراهی و مشورت دکتر مسعود حجازی با کمیته جبهه ملی در ارتباط بودند و پس از بازداشت آنان کمیته ازنظریات آقای ادیب برومند تنها عضو پایدار و معتقد به ادامه راه رفته که درایران بودند درمسائل سیاسی و سازمانی برخوردار می گردید. کمکهای فکری آقای ادیب برومند در آن روزهای پر مخاطره در تداوم راه جبهه ملی ایران و مقابله با کژاندیشان تاثیری بیچون و چرا داشت. درتماسی که با افراد باقیمانده از کمیته جبهه ملی آن دوران گرفته شد ضمن تکذیب ملا قات و مذاکره اظهار نمودندکه: تفاوت راه جبهه ملی و نهضت آزادی در آن زمان بسیار بود؛  علاوه براینکه این امر از سالها قبل از انقلاب مشهود بود پس از استعفای دکتر سنجابی از دولت بازرگان و حملات غیر مسئولانه ای که رئیس دولت موقت بارها حتی در رادیو و تلویزیون به جبهه ملی کرده بود و  یک بار هم به جبهه ملی اجازه پاسخگوئی از رسانه های زیر نظر دولت را نداد، و با وجود مقابله آشکار با نظریات جبهه ملی در روز ۲۵ خرداد شصت و اینکه پس از بازداشت دهها نفر از رهبران و مسئولان جبهه ملی نهضت آزادی با سکوت همراه با تائید از آن گذشت، در آن دوران راهی برای همکاری جبهه ملی و نهضت آزادی باقی نمانده بود؛ و آایا با این اوصاف جز با زیر پا گذاشتن باورهای جبهه ملی برای همکاری با رهبری نهضت آزادی راه دیگری وجود داشت؟ آقای علی اردلان پس آ زادی از زندان (لازم به یاد آوری است که آقای اردلان پس از استعفای دکتر سنجابی به وزارت خود در دولت بازر گان تا برکناری آن دولت ادامه داد) درملاقاتهایی که با مهندس بازر گان و تنی چند از اعضاء نهضت آزادی داشت به فکر ایجاد سازمان جدیدی برآمد. این اندیشه را با آقای مهدی مویدزاده که از سوی جبهه ملی، چنانکه قبلا" شرح داده شد، مسئول و رابط با رهبری و اجرائی بود درمیان گذاشت. (درگفتگوئی در این مورد با مؤیدزاده، وی جریان را اینگونه توضیح می دهد که درملاقاتهایی که برای کسب نظر آقای اردلان داشتم روزی او یادداشت کوتاهی را بمن داد و خواست مطالعه و برای نظرخواهی درکمیته تشکیلات مطرح نمایم. دراین یادداشت به ضرورت تشکیل سازمانی که نیروهای ملی را گرد هم آورد اشاره شده بود. دراین نوشته درسه بند هدفهای این سازمان عنوان شده بود که شامل پذیرفتن قانون اساسی،  اعلام اینکه این سازمان ارتباطی به جبهه ملی ندارد، و نکته سوم آن یعنی علنی و قانونی بودن بود. این نوشته در کمیته مطرح شد. پس از گفتگوی بسیار بر ادامه راه جبهه ملی پافشاری شد و راه پیشنهادی آقای اردلان را در راستای تعطیل و انحلال جبهه ملی تلقی نمودند. به این نحو تشکیل جمعیت جدید نفی شد و تصمیم بر آن شد که به ایشان گفته شود تلاش خود را درنیرومند شدن جبهه ملی استوار نمائید و کمیته با این حرکت موافق نیست  و باید تلاش خود را درنیرومند شدن جبهه ملی بکار برند...
 برای جوانانی که این تاریخچه را مطالعه می فرمایند
یادآور می شویم: جبهه ملی همیشه علنی بوده است و تصمیم عدم شرکت در رای گیری به قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان خردمندانه از سوی رهبری جبهه ملی اتخاذ شده بود و بازگشتی نداشت. و این بقدرت نشستگان بودند که برای تثبیت اقتدارشان از مسیر انقلاب به کژراهه رفته بودند و اگر بازگشتی مطرح بود بازگشت آنانی بود که انقلاب را به کجراهه برده بودند. درنظر خواهی درون سازمانی تصمیمات رهبری جبهه ملی تائید گردید و هرگونه انحراف از خط مشی تعیین شده خیانت به آرمانهای ملت ایران تلقی می شد.
 باید این نکته را نیز یادآور شد که آقایان ادیب برومند و دکتر پرویز ورجاوند هم ازهمکاری درتاسیس جمعیتی که بعدها نام جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملی برخود نهاد خود داری کردند .
جمعیت دفاع از آزادی و...در راًس خود اعضاء دولت موقت را که به دستور آیت الله خمینی کنار گذاشته شده بودند یعنی آقایان علی اردلان (وزیر دارائی و اقتصاد دولت موقت) و عضو شورای جبهه ملی، حسین شاه حسینی (معاون نخست وزیر درامور تربیت بدنی دولت موقت) عضوشورای جبهه ملی، مهندس نظام الدین موحد(رئیس سازمان کشتی رانی ایران در دولت موقت) ازحزب ایران، وابسته به جبهه ملی، مهندس مهدی بازرگان، صدرحاج سید جوادی، مهندس صباغیان، مهندس توسلی داشت و در رده های پائین تر از محمد علی بهنیا، مهندس کورش زعیم و جمال درودی، از جبهه ملی، و معدودی دیگر و اکثریتی ازطرفداران نهضت آزادی و تنی چند شخصیت هایی که به حکومت مذهبی باور داشتند می توان نام برد.
 نوشته آقای زعیم در این مورد که آقایان اردلان و شاه حسینی و موحد، نه بعنوان نمایندگان جبهه، بلکه به اعتبار شخصی، در آن جمعیت فعال بودند صحیح است و این مطلب خود دلیلی روشن بر وجود سازمان جبهه ملی در آن هنگام است چه اگر جبهه ملی تعطیل و یا منحل شده بود مانعی برای پیوستن آن آقایان به جمعیت موسوم به دفاع از حاکمیت ملی موجود نمی بود.
  این جریان مربوط به زمانی بودکه رهبران و مسئولین جبهه ملی در زندان های خوفناک بند سه هزار(کمیته مشترک زمان شاه و زندان توحید بعد از انقلاب) ، کرج و اوین تسلیم ناپذیر سالهای متمادی را سپری کرده بودند ودر شرایطی که بسیاری از رهبران گروههای سیاسی از کرده ی خود اظهار ندامت و پشیمانی کرده بودند اکثریت قریب به اتفاق زندانیان عضو جبهه ملی بر باورهای خود استوار ماندند. داستان مقاومت منوچهر اطمینانی زبانزد همه ی هم بندان او بود و حتی لاجوردی مسئول خشن زندان را نیز به تحیر واداشته بود و یا در نمونه ای دیگر آشکارا دو تن از رهبران جبهه ملی، دکتر مسعود حجازی و دکتر پرویز ورجاوند پس از تحمل شکنجه و آزار بسیار وقتی ناچار دریک سناریوی از پیش تنظیم شده بنام مصاحبه ی تلویزیونی درکنار چندین نفر ازسازمان مجاهدین خلق و فدائیان خلق برصفحه ی تلویزیون ظاهر می شوند سخنان آنان نه از سستی و ضعف بل ازتوانمندی و استواری در اندیشه هایشان حکایت دارد. برای ثبت درتاریخ مبارزات جبهه ملی ایران آنچه را آنان درمصاحبه ی تلویزیونی گفته اند و از روی نوار بازنویس شده است دراینجا نقل می کنیم:
در آغاز اداره کنندگان مصاحبه که همان مسئولین اطلاعاتی بودند از همه می خواهند که خود را معرفی نمایند. دکتر ورجاوند خود را چنین معرفی می کند: من پرویز ورجاوند استاد دانشگاه تهران؛ فعالیت سیاسی من ازسال ۱۳۲۹ که دانش آموز سال چهارم دبیرستان بودم درمتن نهضت ملی ایران آغاز شد. پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد فعالیت سیاسی من درنهضت مقاومت ملی ایران ادامه پیدا کرد. از سال ۱۳۳۹در اروپا بعنوان بنیانگذار و یا یکی از بنیانگذاران جبهه ملی ایران در اروپا عضو هیئت اجرائیه جبهه ملی اروپا بودم. ازبنیان گذاران کنفدراسیون بودم و نشریه ایران آزاد (ارگان سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا). در سال ۵۸ به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی انتخاب شدم. تا پایان اسفند ۵۹مسئول تشکیلات جبهه ملی ایران بودم ودر دیماه ۱۳۶۰بازداشت شدم. دکتر مسعود حجازی نیزخود را معرفی میکند: مسعود حجازی هستم؛ از ۱۳۲۹ که دانشجو بودم درجهت فعالیت ها ومبارزات جبهه ملی فعالیت میکردم. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ عضو نهضت مقاومت ملی بودم. ازسال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۳ در جبهه ملی فعالیت و مسئولیت داشتم. از ۱۳۵۶که فعالیت های جبهه ملی مجددا" آغاز شد عضویت و مسئولیت بعهده گرفتم. آخرین مسئولیت من تعلیمات داخلی جبهه ملی ایران تاخرداد ۱۳۶۰ بود. و در ادامه مصاحبه کلامی در پشیمانی در ادامه راه جبهه ملی در سخنان ورجاوند وحجازی شنیده نشد. شکنجه و آزار بیرحمانه ی اصغر پارسا و فشار جسمی و روانی او همراه با شلاق که  بیش ازشش ماه در شکنجه گاه توحید و سپس در اوین برقرار بود؛ و حماسه ی مقاومت او که قائم مقام هیئت رهبری جبهه ملی بود و به علت پذیرفتن همه مسئولیت ها چه در زمینه خط مشی و تاکتیک جبهه و چه آنچه در روزنامه ارگان جبهه ملی نوشته و منتشر شده بود و صدور حکم اعدام برای او و سرانجام تعلیق حکم بدلیل شرایط خاص سیاسی و اعتبار جبهه ملی در ایران و جهان خود حدیثی دیگر از مبارزات و بهای پرداخت شده برای بقای جبهه ملی بشمار میرفت، و پس از سالها، آنگاه که رهبران جبهه ملی اصغر پارسا، پرویز ورجاوند و مسعود حجازی از زندان رها شدند همگی بر صحت راه برگزیده شده درخرداد شصت همچنان تاکید داشتند و نظر افراد تشکیلاتی که از سوی کمیته ی تشکیلات اعلام می شد حکایت از این داشت که مشارکت در تاسیس یک سازمان دیگر جفا به جبهه ملی است. آنانکه در سخت ترین شرایط یاران خود را درجبهه ملی تنها گذاشتند، اگر امروزه که بیست سال ازآن تاریخ می گذرد نگاهی به عملکرد خود افکنند این اقدام تفرقه افکنانه را چگونه توجیه میکنند؟ آیا زمانه فرصت جبران خواهد داد؟ و بدین نحو  بود که دو سه تن از مسئولین و رهبران جبهه درتاسیس جمعیت دفاع همکاری کردند اما اکثریت چشمگیری از آنان به سوی جمعیت دفاع کشانده نشدند و جبهه ملی درعین حال که مقابله ای با آن گروه نداشت خود مستقل و پا برجا باقی ماند. و هنگامیکه از دکتر سنجابی هم دراین مورد ازطریق جبهه ملی در اروپا استعلام شد نامبرده درپاسخ نوشت: "جبهه ملی خانه ملت ایران است و احدی حق انحلال آنرا ندارد. ضروری است که به اطلاع همگان برسد که درسالهای ۶۵ و ۶۶ عده ای از علاقمندان به جبهه ملی به این فکر افتادند که باپیش گرفتن ایراد به اقدام جبهه ملی دربیست و پنجم خرداد شصت خود را از زیر فشار شمشیر ارتداد که برسر جبهه ملی گرفته شده بود رها کنند، تا باشد که در حاشیه ی حاکمیت جایی هم به جبهه ملی داده شود. اینان به این مطلب روی کردند که تعریفی از ارتداد از نظر شرعی ارائه کنند و یا با کسب نظر بعضی از علماء اعلام راه گریزی بیابند؛ غافل ازآنکه ارتداد حربه ای برای برون راندن جبهه ملی از صحنه بود و اگر در برون راندن جبهه ملی از صحنه ی سیاسی از طریق مرتد خواندن آن موفق نمی شدند به راه دیگر توسل می جستند. البته کسان دیگری هم در کنار آنان قرارگرفتند که اقدام ۲۵ خرداد را نفی نمی کردند اما از خوف شمشیر ارتداد اظهار می داشتند: "نباید فعلاً بنام جبهه ملی اجتماع یا نامه و یا  نوشته ای داشته باشیم" و اینان  خود را درپشت گروه اول پنهان میکردند و همانگونه که نویسنده ی تاریخچه کذایی جبهه ملی در سال شصت به آن پرداخته است سلامت خویش در این دیدند که فقط در رابطه با روزهای تاریخی اعلامیه صادر شود، و اگر بعضی از این به اصطلاح اعلامیه های ضد استبدادی(!) سی یا چهل و چند امضاء دارد نمیتوان تعداد امضاء را دریک مسئله مشترک تاریخی دلیل هماهنگی در مسائل اساسی روز تلقی کرد. البته بعضی ازین افراد امضاءکننده دچار توهم خود بزرگ بینی بوده و مانند شادروان حسین گلزار که به ترغیب و تشویق معاندین جبهه ملی ایران درسال ۱۳۶۸به وزارت کشور مراجعه کرده ضمن اعلام وفاداری کامل به قانون اساسی (جبهه ملی ایران درسال ۱۳۵۸در همه پرسی مربوط به قانون اساسی بعلت نارسائی های آن شرکت نکرده بود) تقاضای به ثبت رسیدن جبهه ملی ایران طبق قانون ضد مردمی احزاب که جبهه ملی آن را خلاف مصالح مردم و آزادیهای اجتماعی می دانست می کند و هنگامیکه مدیر کل مربوطه که گویا آگاهی هایی از اسامی رهبران جبهه ملی داشته است از ناشناس بودن او و اینکه نامبرده خود را نماینده یک سازمان پرآوازه می خواند اظهار حیرت می کند متقاضی اظهار میدارد «حالا شما تقاضای مرا بنام جبهه ملی ۶۸ به ثبت برسانید؛ و وی این اقدام راکه ازروی علاقمندی انجام داده بود مدتها برای همگان شرح می داد و دیگر جبهه ملی را نجات یافته از محدودیت های ایجادشده در۲۵ خرداد می پنداشت! البته این امر مانع از تصدیق این واقعیت نمی شود که خدمات شادروان گلزاردر راه مصدق و جبهه ملی فراموش نشدنی است. او  چند سالی  بعد از ین ماجرا درقید حیات بود و در ایام عید نوروزیک تقویم جیبی که بر روی آن عنوان جبهه ملی ۶۸ چاپ شده بود به دوستان هدیه می داد. بعد از درگذشت او نیز فرزندانش همه ساله به یادش تقویمی به دوستان پدر هدیه می دهند با عکسی ازدکتر مصدق و مرحوم گلزار و البته بدون عنوان جبهه ملی ۶۸ ! و نکته ی مهم آنکه پیشنهاد و تقاضای ثبت از کمیسیون احزاب در شاًن جبهه ملی ایران نبود.
 درتاریخچه تنظیم شده وسیله  آقای کورش زعیم اشاره ای به نقش او و چهار نفر دیگر برای تنظیم منشور جبهه ملی در سال ۶۵ وجود دارد که صحیح بنظر نمی رسد چه در تاریخ نگارش و تدوین این نوشته هنوز جبهه ملی فاقد منشور نوین است و تنها منشور مصوب کنگره ی سال ۱۳۴۱در دسترس و معتبر است و با تاکید در پلنوم سال ۱۳۸۲(هفده سال پس از تاریخ ادعایی) در دیماه سال ۱۳۴۵هم منشور به متن نهایی نرسیده و شورای مرکزی جبهه ملی آنرا تصویب نکرده است. درمورد گروهی موسوم به «گروه حسن نیت» باید به آگاهی همگان برسد که هیچگاه اعلامیه و نشریه ای با امضاء «گروه حسن نیت» انتشار نیافته است و اگر نوشته هایی با چندین امضاء از افرادی که خوشنام بودند و از سابقه ی نیک ملیون بهره  داشتند منتشر شده و تنی چند در ذهن خود از آن نام «حسن نیت» را تداعی می کردند این دلیلی بر وجود چنین گروهی نیست. همانطور که خواندید آقای علی اردلان، پس از آزادی از دوره اول زندان خود دراوائل دهه شصت به رغم تذکرات آقای ادیب برومند و کمیته ی مسئول آن دوران در جبهه ملی ایران تلاش می کرد تا مبارزه با حاکمیت را درپیوند با نهضت آزادی انجام دهد و لذا با همکاری مهندس بازرگان جمعیت دفاع را بنیان نهاد. در اصول اعتقادی این جمعیت حکومت دینی تائید شده و اقدامات گروه را نه به علت التزام به قانون اساسی بلکه بدلیل اعتقاد به این قانون آغاز نمودند، امری که با نظریات رسمی اعلام شده از سوی جبهه ملی که به قانون اساسی رای نداده بود کاملا در تباین و تضاد بود. ازین رو بسیاری از اعضاء مؤمن جبهه ملی به جمعیت دفاع  نپیوستند و این مطلب را کتبی و شفاهی به آقای اردلان اطلاع دادند، و درآخرین جلسه ی ملاقات با آقای اردلان که آقایان قاضی مقدم، ابراهیم سکاکی، اصغر فنی پور،حشمت الله خیاط زاده و مهدی مؤیدزاده در آن حضور داشتند پس از گفتگوی بسیار آقای اردلان اظهار داشتند: دو راه وجود دارد یکی راهی که شما در جبهه ملی دنبال می کنید، دیگری راه جمعیت دفاع که مانند پرنده ای در قفس است که پر و بال میزند تا دریچه ای باز کند و اگر این دریچه باز شد به سود ملت ایران است و من این راه دوم را انتخاب می کنم؛ راه جبهه ملی فعلاً بجایی نمی رسد. ایشان بدینگونه از سازمان جبهه ملی دور شدند تا شاید دریچه ای گشوده شود؛ و دریغا که در این حسرت باقی ماندند و پس از چاپ و انتشار تعدادی نشریه و اعلامیه در حدی که برای حاکمیت قابل تحمل بود، و نیز خریدن محلی برای این جمعیت، حاکمیت که در همه کارهایشان حضور و دخالت داشت و فقط می خواست به جهان بگوید در ایران آزادی بیان عقیده وجود دارد، چون به این خواست رسید دیگر جمعیت دفاع برای او علت  وجودی خود را از دست داد و در خرداد ۶۷ تنی چند از اعضاء آن را دستگیر و ساختمان جمعیت را مصادره نمود و روحیه ی نا امیدی را بیش از پیش به جامعه القاء نمود. اکثر افرادی که دراین سال به زندان افتادند، به خاطر جو هولناک حاکم بر زندانها در سالهای دهه شصت، تا سالها از سخن گفتن با همفکران گذشته و حتی دیدار آنان  ابا داشتند و هستند، کسانیکه هنوز لب به شرح آنچه برآنان گذشته است نگشوده اند. نتیجه اینکه این اقدام حاصلی جز تضعیف جبهه ملی که بشدت تحت فشار حاکمیت بود نداشت*.
 نامه نود امضایی به رئیس جمهور هاشمی رفسنجانی:
  در اوایل سال ۱۳۶۹ افراد بازمانده از جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران نامه ای تهیه کردند و به امضاء حدود نود نفر ازشخصیت های مذهبی و ملی رساندند. در این نامه مسائل و مشکلات مملکت از جهات مختلف با توجه به شرایط زمان بررسی و اجرای قانون اساسی و آزادیهای مصرح در قانون به عنوان تنها راه حل نجات از مشکلات پیشنهاد شده است. این متن به امضاء حاج سید ابوالفضل زنجانی ــ مهندس مهدی بازرگان ــ دکتر یدالله سحابی ــ علی اردلان ــ حسین شاه حسینی ــ دکتر اسدالله مبشری ــ سرتیپ ناصر مجللی که چهار نفر اخیر آنان عضو شورای جبهه ملی بودند، و حدود دوازده نفر دیگر از افراد وابسته به جبهه ملی و بقیه یا مستقل و یا عضو نهضت آزادی بشمار می رفتند، رسیده بود. آقایان ادیب برومند – اصغر پارسا – یوسف جلالی ازهیاًت رهبری با وجود مراجعات مکرر آقای اردلان و افرادی از نهضت آزادی حاضر به امضاء نشدند. کمیته مسئول جبهه ملی پس ازبررسی دقیق نامه از تایید آن خودداری کرد و به سازمانهای جبهه ملی عدم موافقت با متن نامه را اطلاع داد. کمیته معتقد بود امضاء نامه نفی نظریات اعلام شده جبهه ملی است چون مواد مصرح در قانون اساسی نمی تواند تامین کننده حقوق حقه ملت ایران برابر اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد. دیگر اعضاء شورا و چهره های توانمندی چون دکتر مسعود حجازی ــ دکتر پرویز ورجاوند ــ دکتر حسین موسویان ٭٭نیز نامه نود نفره را امضاء ننمودند. این نامه بازتابهای گوناگونی داشت و صاحبان قدرت بیست و سه نفر از دست اندرکاران موثر در انتشارنامه را دستگیر کردند که ماهها در بند بودند. مسئولین جبهه ملی ایران درعین حال که این نامه را تایید قانون اساسی می دانستند ولی مطلبی دراین مورد که حاکمیت بتواند آنرا نشانه ای از نفاق بین ملیون تلقی کند انتشار ندادند. در خارج از کشور رادیو بی بی سی به نظر خواهی از دکتر کریم سنجابی پرداخت و در مصاحبه ی مورخ سی و یکم خرداد ماه ۱۳۶۹ ازایشان پرسید: آقای دکتر سنجابی آیا بنظر شماعلت بازداشت های اخیر نگرانی از نفوذ این افراددر میان مردم است یا [این کار] به منظور سرپوش گذاشتن برمشکلات جمهوری اسلامیست؟ دکتر سنجابی پاسخ می دهد: عمده ی کار سرپوش گذاشتن برگرفتاری های متعدد است؛ میخواهند نگذارند مردم حرکت کنند. متوجه هستند که چیزی نیست که مردم به آن دلخوش شوند، نه حقوق فردی و نه حقوق اجتماعی، کلیه حقوق و آزادیهای ملت ایران پایمال شده است. سئوال بعدی اینست که : به نظر شما دستگیری آقای اردلان چه دلیلی دارد؟ آیا ایشان رهبرمخالفین به حساب می آیند؟ دکتر سنجابی می گوید: البته ایشان عضو شورای جبهه ملی بوده اند ولی این جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملی را بر اساس قوانین موجود تشکیل داده اند و آن ربطی به جبهه ملی ایران ندارد.  آقای اردلان یک فرد آزادیخواه و باتقواست و در ابن راه طبق همین قانون اساسی موجود عمل کرده اند و امضای نامه نود نفره چیزی جز خواستن قانون اساسی حکومت نیست و حاکمیت تحمل شنیدن این حرف را هم ندارد.
سئوال بعدی اینست که: آینده ی جبهه ملی را چگونه می بینید؟ دکتر سنجابی جواب می دهد: نهضت ملی ایران از یکصد سال پیش شروع شده و در هر دوره شکلی داشته است و همیشه اهداف آن ضد استعماری و ضد استبدادی بوده است. نهضت ملی ایران هدفی ملی و مردمی داشته است و از زمان مرحوم دکتر مصدق شکل سازمان یافته ی نهضت ملی جبهه ملی ایران بوده است. مصدق ملی کردن نفت را وسیله ای جهت کسب آزادی و استقلال ایران می دانست. امروز هم خط جبهه ملی خط ملت ایران است و به دست اشخاص و گروههای مختلف و معتقد ادامه دارد و ما در گذر هستیم ولی افراد دیگری آنرا دنبال خواهند کرد (پایان مصاحبه).
همانگونه که در سخنان سنجابی آمده است راه جبهه ملی راهی است مستقل و مسئولین جبهه ملی در دهه شصت در این راستا گام برمی داشتند. آقای علی اردلان درتاریخ ۲/۴/۱۳۷۴ مصاحبه ای با رادیو لس آنجلس دارد و توضیحاتی درباره ی نامه ی نود امضایی میدهد ایشان در جواب به سئوال: شما و یارانتان آماده می شوید یک دولت جانشین ٭٭٭ تشکیل دهید؟ آیا با سران حکومت گفتگوهائی درباره ی احتمال تشکیل یک دولت داشته اید٭٭٭ ؟  آقای اردلان پاسخ میدهد : «...این گفته ها از روی بی اطلاعی است ... بنابراین نه تشکیل دولت جانشین و نه گفتگو با سران حکومت [هیچیک] مطلقا صحت ندارد ...بیانیه مورد بحث را شخصیت هایی با هویت سیاسی معین حزبی و نیز منفردین غیر تشکیلاتی امضاءکرده اند [بگونه ای] که مبین ومعرف نظرات همه گروههای مخالف می باشد، نه منتسب به سازمان مشخص، و نه به شخص معین.» ملاحظه می شود که تعبیر و تفسیر نامه نود امضایی در راستای پذیرش  بخشهایی از برنامه های حاکمیت است که گروهی تصور کرده اند که انتشار نامه نود نفره پس از گفتگو با سران جمهوری اسلامی و توافق ضمنی در جهت تشکیل دولت [جانشین] است. این مصاحبه پنج سال بعداز نشر نامه است و مشخص می شود که این نامه چه نتایجی ببار آورده است و توضیح آقای اردلان که این نامه منتسب به سازمان و شخص معینی نیست سند دیگری براین نظر است که راه جبهه ملی جدا و فراتر از مطالب نامه نود امضایی است.
بخش چهارم
گلهای گلایول سفید 
 تظاهری که ازسال هزار و سیصد و شصت تا کنون پیوسته ادامه داشته است.
درچهاردهم اسفند ۱۳۵۷بیش از یک میلیون نفر به احمد آباد رفتند تا از دکتر محمد مصدق تجلیل کنند حضور گسترده مردم حاکمیت را بشدت نگران ساخت. درسال ۵۸ که ازسالهای پر از برخورد بعداز انقلاب بود همه گروههایی که به مصدق باور داشتند صبح چهاردهم اسفند نمایندگانی به احمد آباد فرستادند تا با نثار گل بر آرامگاه مصدق یاد او را گرامی دارند و ساعت دو بعد از ظهر در اجتماع دانشگاه تهران به سخنان بنی صدر رئیس جمهور که از سوی آیت الله خمینی و جناح مذهبی تند رو تحت فشار برای کناره گیری از سمت خود بود گوش فرادهند. برخوردهای شدید با عوامل کمیته ها و آنان که برخود نام حزب الله نهاده بودند داستانی طولانیست که در بررسی وقایع سال ۵۸ و نقش جبهه ملی به تفصیل آمده است. در اسفند سال ۱۳۶۰ شرایط با سال پیش از آن هم متفاوت بود. همانگونه که گفته شد برخوردهای مسلحانه بین پاسداران و کمیته ها از یک سو و از سوی دیگر مجاهدین خلق، فدائیان خلق، اتحادیه کمونیست های ایران، حزب کومله در کردستان و چندین گروه سیاسی بگفته خودشان از « فاز سیاسی» به «فاز سیاسی- نظامی» وارد شده بود. جبهه ملی اصولأ با هر گونه اقدام مسلحانه مخالف بود و آنرا زمینه ساز استبداد می دانست ولی درسال شصت به اتهام ارتداد زیر سخت ترین ضربه ها قرارگرفت. درسازمان جبهه ملی تصمیم گرفته شد که به عده ای از مسئولین جبهه ابلاغ شود که با برنامه ریزی دقیق در ساعت ۱۰صبح چهاردهم اسفند ۱۳۶۰با در دست داشتن یک شاخه گلایول سفید در احمد آباد حاضر باشند تا به رهبر جبهه ملی ابراز احترام نمایند. احمد آباد زیر پوشش شدید امنیتی بود. از اول خیابان آبیک همه اتومبیل ها بازرسی و کنترل میشد قبل از ورود به ده احمد آباد مامورین کمیته ها به شرط ارائه ی کارت شناسائی و یا شناسنامه به اعضاء جبهه ملی که می خواستند گلی بر مزار مصدق نهند اجازه ی عبور می دادند و حتی کارت بعضی را نگه می داشتند تا موقع بازگشت پس دهند. سازمانهای جبهه ملی در این سال رعب ایجاد شده در احمد آباد را شکستند و از سال بعد، سالهای متوالی تا به امروز عمل آنان که روزهای چهاردهم اسفند با شاخه ای گلایول سفید در احمد آباد حضور می یابند تظاهری از سازمانهای جبهه ملی و یادآور شکستن فضای خوفناک اواخر سال شصت است. دردهه شصت از سوی تشکیلات جبهه ملی درچهاردهم اسفند علاوه برگلباران آرامگاه مصدق پوسترهائی با تصویر بنانگذار نهضت و جبهه ملی ایران میان یاران مصدق در احمد آباد مخفیانه توزیع می شد که از میان آنها می توان پوستر سال ۱۳۷۰را نام برد که به میزان قابل توجهی تکثیر شد و قبل از حرکت اتوبوسهایی که از میدان توحید عازم احمد آباد بودند توسط یکی از مسئولین تدارکات آن روز (آقای ابراهیم سکاکی ) از آقای ادیب برومند که پیوسته مسئولین جبهه ملی را در دهه ی شصت یاری میدادند درباره توزیع پوستر سئوال شد و ایشان پخش علنی را توصیه نکردند ولی از توزیع میان دوستان شناخته شده در احمد آباد حمایت نمودند.   
  دعوت به تشکیل شورای جبهه ملی در سال۱۳۶۴     
 بعد از یورش حاکمیت برای تعطیل کامل جبهه ملی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰جبهه ملی در شرایط فوق العاده (فورث ماژور) قرار گرفت و همانطور که شرح داده شد عده زیادی از اعضاء شورا یا در زندانها بودند و یا  ناچار به ترک وطن شده بودند. در آخرین جلسه ی رهبری و اجرایی چگونگی ادامه ی راه در شرایط فوق العاده تعیین شد و تشکیل شورا به تغییر شرایط روز موکول گردید. درسال ۱۳۶۴ کمیته ی منتخب و مسئول امور جبهه ملی درپی ملاقاتهایی که با آقای دکتر دانشپور نایب رئیس شورای مرکزی داشتند از ایشان خواستند در صورتیکه شرایط را مقتضی بدانند اعضاء حاضر در تهران را برای تشکیل جلسه دعوت نمایند. ایشان پس از مشورت با آقای ادیب برومند دعوت نامه ای به خط خود و با مضمون زیر به تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۶۴ برای اعضاء شورا از طریق تشکیلات ارسال داشتند:
۱۰ / ۱۲ /۱۳۶۴ جناب آقای... 
 دوستان علاقمند به انقلاب ایران می خواهند جنابعالی را در روز یک یکشنبه ۲۵ اسفند ماه سال جاری در ساعت۳ بعداز ظهر در خانه شماره ۵کوچه کاکوتی واقع در تقاطع خیابان شهید مطهری (تخت طاووس سابق) شمال داروخانه پاسکال ملاقات و ضمن زیارت و تجدید عهد از نظراتتان بهره گیرند. ازهم اکنون روز و ساعت مذکور را به این امر اختصاص دهید و یاد داشت فرمائید و درصورتیکه تمایلی به دیدن دوستان ندارید ذیل این نامه مرقوم و بوسیله پست به آدرس مذکور ارسال دارید .(عدم وصول نامه ای عدم تمایل.جنا بعالی تلقی خواهد شد).
 جلسه ی شورا بریاست آقای دکتر دانشپور تشکیل شد و پس از بررسی کلی وقایع و تحلیل سیاسی مسائل داخلی وخارجی ادامه فعالیت سازمانهای جبهه را تائید نمود و برای جلسه ی بعد به دلیل ادامه شرایط خفقان آور تاریخ مشخصی تعیین ننمود. کمیته ی اداره کننده ی جبهه ملی که تشکیل منظم شورای مرکزی را میسور ندید، همانگونه که ملاحظه شد رسالت خویش را تا تشکیل مجدد و مرتب شورا در راستای برنامه های تصویب شده ی قبلی ادامه داد و پس از قریب دوازده سال گزارش خود را تقدیم شورا نمود و با تاکید درادامه ی راهی که جبهه ملی آگاهانه برگزیده بود همه مسئولین به رده های سازمانی قبلی خود  بازگشتند.
ازطرف کمیته تعلیمات جبهه ملی ایران:
 مهدی مؤیدزاده، ۲۵ خردادماه ۸۶
ــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و توضیحات
 ۱ــ مهدی مویدزاده مسئول سازمان جوانان درسال ۱۳۶۰.
۲ــ فرهاد اعرابی – ابراهیم سکاکی – حشمت الله خیاط زاده – مصطفی روحانی – اصغر فنی پور.
۳ ــ از اعلامیه ۲۲ بهمن سال ۶۰ با عنوان... با اینهمه ملت پیروز خواهد شد.
۴ ــ امید ها و نا امیدیها خاطرات دکتر کریم سنجابی.
۵ ــ مهمانی حاجی آقا نوشته: حبیب داوران و  فرهاد بهبهانی.
۶ ــ دشواریهای هدف کور نوشته: آقای هرمزان فرهنگ.
۷ــ سخنی با مردم و مدعیان مسئولیت نوشته آقای هرمزان فرهنگ.
۸ ــ-تحلیل کتاب انقلاب ایران در دو حرکت توسط روانشاد حسن طالبی.