|
۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه
شهید محمد مختاری: خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام
محمد مختاری، یکی دیگر از شهدای روز ۲۵ بهمن. بنا به اطلاع گزارشگران ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمد مختاری، فرزند اسماعیل و ۲۲ ساله، ساکن تهرانپارس بر اثر شلیک مستقیم گلوله نیروهای امنیتی از سوی ناحیه "کتف" مضروب شده بود. وی در خیابان رودکی (پنجاه متر مانده به خیابان توحید) و به ضرب گلولهٔ مستقیم ماموران موتور سوار نیروی انتظامی و به وسیلهٔ کلت کمری مجروح شد و حاضران در صحنه شدت جراحات وی را در حد مرگ نمی دانستند چرا که وی تا مدتی با پای خودش نیز حرکت می نموده است. به نظر می رسد وی به علت عدم رسیدگی به موقع پزشکی جان باخته باشد چرا که براثر شلیک گلوله به کتفش خون زیادی از بدن وی خارج شده بود تاجایی که شاهدان عینی تمامی لباس های وی را غرق در خون توصیف نموده اند.
شهید مختاری سه روز پیش از شهادت در صفحه فیسبوک خود نوشته بود:خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام
جنازه به دوشهای ولی فقیه
جنازه به دوشهای ولی فقیه
جعفر پویه
رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در دجالگری و بی شرمی دست شیطان را نیز از پشت بسته است. جنایت پیشگان وابسته به رژیم ولایی علی خامنه ای روز دو شنبه 25 بهمن به روی تظاهر کنندگان آتش گشوده و تعداد نامعلومی را به قتل رسانده و عده ای را هم زخمی کردند. وحشت رژیم جنایت پیشگان از موج مردم معترض به حدی بود که تا آخرین ساعات روز همه راه های ارتباطی مردم را قطع کرده بودند.
اینترنت آنچنان کند بود که امکان دسترسی به امکانات مخابره گزارشات وجود نداشت، تلفنهای همراه با اشکال مواجه و در بسیاری از مواقع قطع بود، رادیو و تلویزیونها با امواج پارازیت کور شدند و رژیم سعی کرد تا پنهان از چشم جهانیان، امواج مردم معترض را به تعداد دلخواه ولی فقیه بکاهد. در حالیکه روزنامه کیهان، ارگان بازجوهای وزارت اطلاعات تعداد تظاهرکنندگان را 200 تا 300 نفر می داند و آنها با القابی که زیبنده ولایت فقه خودشان است می نامد، سایت تابناک، وابسته به محسن رضایی تعداد بازداشت شدگان را بیش از 1500 اعلام می کند. معلوم نیست این چه تظاهراتی است که عده دستگیر شدگان آن از تعداد شرکت کنندگانش چندین برابر بیشتر است!
از همه بدتر، روز بعد از آن رییس مجلس آخوندها، علی لاریجانی افسار گسیخته آنچنان در رد مردم معترض و فراخوان دهندگان پیراهن چاک داد که نمایندگان دست نشانده رژیم از خود بی خود شده و با عربده های وحشیانه سعی به تسلای رهبر و ولی فقیه خودباخته خود کردند.
پس از همه این بی شرمیها اما روز گذشته پیکر دو جوان به قتل رسیده به دست اوباش جنایتکار، توسط بسیجیها و لباس شخصیها بر سر دست گردانده شد تا بلکه از این رهگذر بهانه ای برای نمایش مضحک ولی فقیه پسند ترتیب دهند. از عجایب روزگار است که این رجاله ها، جوانان مردم را به گلوله می بندند و به قتل می رسانند، سپس جنازه آنان را به دوش گرفته در شهر می گردانند. قاتلها مراسم جنازه گردانی برپا می کنند تا اوج بی شرمی و شقاوت رژیم ولایت فقیه را به چشم همگان بکشند.
در دانشگاه هنر، بسیج دانشگاه را اشغال می کند و جایی برای دانشجو نیست. آن تعدادی که به چشم آمدند هم از ضرب چماق آنان بی نصیب نماندند زیرا "صانع ژاله"، دانشجوی کرد دانشگاه هنر بود. در نارمک، اوباش خیابان را اشغال کردند و پیکر محمد مختاری را تصاحب کرده، نمایش بی شرمی برپا کردند.
جلادان و دیوان و ددان وابسته به ولایت فقیه نمی توانند از مصادره پیکر جوانان معترض که توسط خود آنان به قتل رسیده اند، طرفی ببندند. آنها تنها اثبات می کنند که در بی شرمی و وقاحت، در ددمنشی و جنایت دست همه جنایتکاران تاریخ را پشت بسته اند.مردم ایران در روز 25 بهمن با شعارهای خود نشان داند که راس رژیم یعنی، ولی فقیه آن علی خامنه ای را دشمن خود و آزادی و ترقی مملکت می دانند. آنان به چیزی کمتر از برچیدن بساط جنازه گردانها راضی نمی شوند. قاتلها با به دوش کشیدن جنازه جوانان آزادیخواه بیش از گذشته خود را رسوا می کنند
اینترنت آنچنان کند بود که امکان دسترسی به امکانات مخابره گزارشات وجود نداشت، تلفنهای همراه با اشکال مواجه و در بسیاری از مواقع قطع بود، رادیو و تلویزیونها با امواج پارازیت کور شدند و رژیم سعی کرد تا پنهان از چشم جهانیان، امواج مردم معترض را به تعداد دلخواه ولی فقیه بکاهد. در حالیکه روزنامه کیهان، ارگان بازجوهای وزارت اطلاعات تعداد تظاهرکنندگان را 200 تا 300 نفر می داند و آنها با القابی که زیبنده ولایت فقه خودشان است می نامد، سایت تابناک، وابسته به محسن رضایی تعداد بازداشت شدگان را بیش از 1500 اعلام می کند. معلوم نیست این چه تظاهراتی است که عده دستگیر شدگان آن از تعداد شرکت کنندگانش چندین برابر بیشتر است!
از همه بدتر، روز بعد از آن رییس مجلس آخوندها، علی لاریجانی افسار گسیخته آنچنان در رد مردم معترض و فراخوان دهندگان پیراهن چاک داد که نمایندگان دست نشانده رژیم از خود بی خود شده و با عربده های وحشیانه سعی به تسلای رهبر و ولی فقیه خودباخته خود کردند.
پس از همه این بی شرمیها اما روز گذشته پیکر دو جوان به قتل رسیده به دست اوباش جنایتکار، توسط بسیجیها و لباس شخصیها بر سر دست گردانده شد تا بلکه از این رهگذر بهانه ای برای نمایش مضحک ولی فقیه پسند ترتیب دهند. از عجایب روزگار است که این رجاله ها، جوانان مردم را به گلوله می بندند و به قتل می رسانند، سپس جنازه آنان را به دوش گرفته در شهر می گردانند. قاتلها مراسم جنازه گردانی برپا می کنند تا اوج بی شرمی و شقاوت رژیم ولایت فقیه را به چشم همگان بکشند.
در دانشگاه هنر، بسیج دانشگاه را اشغال می کند و جایی برای دانشجو نیست. آن تعدادی که به چشم آمدند هم از ضرب چماق آنان بی نصیب نماندند زیرا "صانع ژاله"، دانشجوی کرد دانشگاه هنر بود. در نارمک، اوباش خیابان را اشغال کردند و پیکر محمد مختاری را تصاحب کرده، نمایش بی شرمی برپا کردند.
جلادان و دیوان و ددان وابسته به ولایت فقیه نمی توانند از مصادره پیکر جوانان معترض که توسط خود آنان به قتل رسیده اند، طرفی ببندند. آنها تنها اثبات می کنند که در بی شرمی و وقاحت، در ددمنشی و جنایت دست همه جنایتکاران تاریخ را پشت بسته اند.مردم ایران در روز 25 بهمن با شعارهای خود نشان داند که راس رژیم یعنی، ولی فقیه آن علی خامنه ای را دشمن خود و آزادی و ترقی مملکت می دانند. آنان به چیزی کمتر از برچیدن بساط جنازه گردانها راضی نمی شوند. قاتلها با به دوش کشیدن جنازه جوانان آزادیخواه بیش از گذشته خود را رسوا می کنند
27بهمن: گزارشی از يکی از دختران شجاع شرکت کننده در اعتراضات گسترده و خونين 25 بهمن ماه در تهران
گزارشی از يکی از دختران شجاع که همراه با مادر و جمعی از زنان ديگر در اعتراضات گسترده و خونين 25 بهمن شرکت داشتند جهت انتشار در اختيار " فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران" قرار داده شده است. متن ارسالی به قرار زير می باشد.روز 25 بهمن بار ديگر فرياد آزاديخواهانه زنان و مردان ايران برعليه حکومت ظلم و جور در سراسر ايران طنين انداز شد و بار ديگر ديکتاتور از اين همه شهامت و شجاعت به خود لرزيد .
ساعت 14:40 به سمت ميدان انقلاب حرکت کرديم .ترس و وحشت حکومت از مردم بی سلاح آنقدر زياد بود که در تمامی مسير مأمور گماشته بودند خيابانها مملو از نيروهای سرکوبگر بسيجی ، گارد و نيروی انتظامی بود بخشی از ميدان آزادی را با سيم خاردار بسته بودند تا مانع از حرکت مردم به سمت ميعادگاه ( ميدان آزادی ) شوند اما مردم مبارز و آزاديخواه از هر راه ممکنی به سمت ميدان آزادی حرکت می کردند.
برای جلوگيری از اطلاع رسانی مردم از آنچه در خيابان ها می گذشت تمامی خطوط تلفن همراه را قطع کرده بودند. همگام با جمعيتی 2000 نفری به سمت ميدان آزادی در حرکت بوديم . جمعيت از نقاط مختلف با شعار الله اکبر به يگديگر پيوند می خورد جمعيتی بالغ بر 2-1 ميليون در خيابان ها با صدايی هر چه رساتر شعار مبارک بن علی نوبت سيد علی ،مرگ بر ديکتاتور ، مرگ بر خامنه ای ، سر می دادند.
در چهرۀ تک تک نيروها وحشت و سردرگمی از عزم و حضور گسترده مردم ديده می شد. زمانيکه جمعيت با صدای رسا و بلند شعار الله اکبر را سر می داد نيروهای گارد وحشيانه به جمعيت حمله می کردند و مردم را آماج باتونهای خود قرار می دادند .موتور سوارها با موتور وارد جمعيت می شدند و به مردم يورش می بردند .آنها همچنين تير هوايی و گاز اشک آور شليک می کردند مردم با روشن کردن سيگار با گازهای اشک آور مقابله می کردند تا نشان دهند هيچ چيز مانع حضور آنها نخواهد شد .
تعدادی از نيروهای سرکوبگر با سلاحشان که به سمت مردم نشانه رفته بودند بر پشت بامها مستقر کرده بودند دريغ از اينکه مردم شجاعانه و تا آخرين نفس ايستادگی می کردند . ببينيد ترس حکومت از مردم بی دفاع تا کجا بود که به زنان و مردان سالخورده هم رحم نمی کردند و آنها را آماج باتونها و لگدهای خود قرار می دادند .
چنان وحشتی بر حکومت حاکم شده بود که حتی نوجوانان15- 14 ساله بسيجی را با پنچه بوکس و نانچيکو وارد خيابانها کرده بودند . نيروهای گيج و سردرگم وقتی می ديدند مردم با ضربات باتون و شليک گلوله ميدان را ترک نمی کنند عقده های خود را بر روی اتومبيل ها خالی می کردند پلاک آنها را می کندند و شيشه ها را می شکستند. آنها همچنين تعدادی از مردم را بازداشت و به داخل ون ها منتقل کردند.
به منظور ممانعت از رسيدن مردم به خيابانهای اصلی انقلاب و آزادی ايستگاههای مترو و اتوبوس واحد را بسته بودند. در مسير انقلاب � آزادی نيروها به ما حمله کردند و ما را با باتون مورد ضرب و جرح قرار دادند .به مادر سالخورده ام رحم نکردند و او را آماج باتونهای خود قرار دادند با باتون به گيجگاه من زدند، دچار سرگيجه شدم در حاليکه تعادل خود را از دست داده بودم با لگد و باتون به کمرم ميزدند . با هر باتونی که می خورديم شعار مرگ بر خامنه ای را با فريادی رسا تر سر می داديم .
اعتراضات مردم تا پاسی از شب در خيابانهای مختلف تهران ادامه داشت.
گزارشی از يکی از دختران شرکت کننده در اعتراضات روز 25 بهمن ماه
27 بهمن 1389
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران
27 بهمن 1389 برابر با 16 فوريه 2011
اشتراک در:
پستها (Atom)