نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ مهر ۵, شنبه

باز نشر این شعر را به آقای عباس امیر انتظام تقدیم میکنم اسماعیل وفا یغمائی

اى آزادى اسماعیل وفا یغمایی

باز نشر این شعر را به آقای عباس امیر انتظام تقدیم میکنم اسماعیل وفا یغمائی

رکوع مرا 

هيچ آسمانى،

و سجود مرا

هيچ زمينى

نظاره نخواهد كرد

خدائى را به نيايش اگر بايد ايستاد


تنها توئى!

تنها تو، اى آزادى!



تو

كه تنها تو

آدمى را آفريدي

ودر آفرينشى بى پايان

دمادم، او را مى آفرينى.

نورى تو

هوا

و

آب

و

شعله اى

آنچه كه آدمى را زنده مي‌دارد

وآنچه كه به مرگ معنا مى بخشد.



زيبائي تو!

زيبائي اي آزادي

حتي زيباتر از معشوق من

ــ آفرينه‌اي كه در روشناي پوست تن‌اش محو شوم

تا تاريكي و تنهائي خود را وانهم

و ترانه‌اي روشن جستجو كنم ــ

و مستي آورتر از آن شراب عتيقِ كهنِ ملعونِ مقدس

كه شاعران از خمخانه‌ي شيطانش ربوده‌اند

تا‌آتش آن را در شعرهاي شبانه بر افروزند

و به آتشدانها و قلبهاي مردمانش هديه دهند .


زيبائي تو!

وآن محبوب بي پايان مشترك

كه به تفرقه پايان ميدهد

و سرودها و دستها را يگانه ميكند.

چنان معصوم و كوچكي تواي زيبا!

كه گيسوان رها شده در باد زني عابر

و كفر كافران و پيمانه‌ي رندان رابه دفاع مي ايستي
و چنان عظيمي تو

كه تمامت خشم ملتي را

تنها در يك واژه مي نشاني


و در بارگاه «اقتدار» و«فريب»

منفجر مي كني:

آزادي !.

نه سياه

نه سپيد

نه سرخ


و نه زرد.

نه پرچم

نه مرز


و نه مذهب،

درآنسوي خدا و شيطان

فراتر ازهر آئين و آرمان

تو تنها زمين را به رسميت مي شناسي

و انسان را بر آن.



فراتر از هر تعريفي

كه همه چيز با تو تعريف ميشود

و خود هرگز تعريف نمي شوي،
تو،

تنها،

هستي،

چرخنده چون توفاني در ذات جهان

و استخوانهاي آنكه بر تخت شكنجه

يا در خيابانهاي غربت

و شعله ها ترا زبانه كشيد و فرياد كرد.


كدام شعر و كدام غزل

اي معشوق!

كه سرودني نيستي

تو تنها بودني هستي

كه تمامي بودني

بايد در هواي تو احاطه و عريان شد

و بي هراس و جسور ترا در آغوش كشيد،

تا يگانگي تن و جان و جهان

و تا وصل تو عطش تمنائي ديگر در كام ريزد.




از دور دست زمان

كاهنان آدميان را به سجده‌ي خدايان ندا دادند،

بشنويدم!

اينك منم آن منادي

كه تمامي خدايان و رسولان را به سجود تو مي خوانم

تا نقاب «تزوير»

از چهره‌ي «ابليس»

فرو افتد

و سيماي خداي راستين

نه در «طور»


و نه در «معراج»

بل درتجلي تو

به تماشاي جهان

نهاده شود

از مجموعه شعر منتشر شده نیایش نوئل.


نهم ژوئيه 

2003 ميلا
دي

بیشترین آمار سقط جنین در ایران مربوط به دختران جوان ۲۱ تا ۳۰ سال است

بیشترین آمار سقط جنین در ایران مربوط به دختران جوان ۲۱ تا ۳۰ سال است


abortion-Iran
تقاطع: مقام‌های مسوول در استان کرمان از افزایش ۷۴ درصدی آمار سقط جنین در این استان در سال ۹۲ نسبت به سال قبل از آن خبر داده می‌گویند بیشتر این افراد، دختران جوانی هستند که بدون اطلاع خانواده‌های‌شان نوزادشان را سقط می‌کنند.
حمید اسحاقی، بازپرس شعبه سوم “دادسرای عمومی و انقلاب استان کرمان” روز یکشنبه (۹ شهریور-۳۱ آگست) به خبرگزاری ایسنا گفت که هرچند «سقط جنین ‌عوارض زیادی دارد و گاهی اوقات به مرگ مادر منجر می‌شود» اما زنان هم‌چنان خود را «بدون آگاهی به  دست افراد سودجو می‌سپارند».
او در عین حال از “آمار سیاه” سقط جنین به دلیل «پنهانی» انجام‌شدن آن در “اکثر اوقات”، ابراز تاسف کرد و افزود: «افرادی که خود را پزشک می‌دانند و بدون مجوز در زیرزمین‌های شهر سقط جنین را انجام می‌دهند به جز پول به چیز دیگری فکر نمی‌کنند و باید به سزای اعمال خود برسند.»
عباس آمیان، “مدیرکل پزشک قانونی استان کرمان” نیز بیشتر موارد سقط جنین را در رده سنی ۲۱ تا ۳۰ سال اعلام کرد و با بیان این‌که این سازمان برای ۱۷۶ مورد از ۳۶۷ مورد ارجاع شده به آن، مجوز صادر کرده، خاطرنشان کرد که بیشتر دختران جوان، بدون این‌که خانواده‌شان چیزی در این ارتباط بدانند مراجعه می‌کنند».
به گفته وی، این افراد مبلغی بین ۳۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان دستمزد پرداخت می‌کنند و این رقم، «بر اساس موقعیت‌های مختلف تغییر می‌کند».
در این میان، منصوره صافی‌زاده، “مدیر گروه بهداشت خانواده دانشگاه علوم پزشکی کرمان” با استناد به “آمارهای ملی” گفت که «۱۰ درصد زنانی که به سقط جنین ارادی اقدام می‌‎کنند، از عوارض آن رنج می‌‎برند که ۲۰ درصد از این عوارض، برجسته‎‌تر از دیگر موارد است».
وی از اختلالات جنسی، مسائل مزمن در ارتباط با روابط اجتماعی، از دست رفتن حافظه، اضطراب، گناه و پشیمانی، اندوه، تمایل فزآینده به خشونت و گریه و زاری مزمن به عنوان شماری از عوارض سقط جنین نام برد و خاطرنشان کرد که «خطر ابتلا به سرطان سینه در میان زنانی که حداقل یک‌ بار سقط داشته‌اند، ۵۰ درصد بیش از دیگر زنان است».
“ایسنا” با تاکید بر “فقدان آمارهای رسمی درباره سقط جنین” افزوده است که “آمپول‌های سقط جنین” که بسیاری‌شان “تاریخ مصرف گذشته” هستند، هم‌چنان در «دخمه‌های فروش دارو توسط دلالان به متقاضیان فروخته می‌شود».
گفتنی است محمداسماعیل مطلق، “مدیرکل دفتر سلامت خانواده و جمعیت وزارت بهداشت” روز ۱۹ خرداد در سخنانی در “دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی” از انجام ۲۲۰ هزار سقط جنین در کشور در سال ۱۳۹۱ خبر داد و گفت که از این رقم، «۱۲۰ هزار سقط غیرقانونی بوده» و ۱۰۰ هزار سقط بنا به گفته “زوجین” به دلایل پزشکی رخ داده که “۲۰ درصد” از آن ناشی از مسائل “اقتصادی” و “۵ درصد” نیز به دلیل “تداخل فرزندآوری” بوده است.
علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی نیز روز ۲۳ تیرماه در سخنانی در “سمینار روز جهانی جمعیت” که در “دانشگاه علوم پزشکی تهران” برگزار شد با تایید این آمار گفت که «این میزان سقط جنین غیرقانونی وجوهی ندارد و برای جامعه عِقاب دارد هم از نظر معنوی و هم از نظر اجتماعی برای کشور خوب نیست».
این آمار در حالی است که تیرماه سال گذشته، “سازمان پزشکی قانونی کشور” اعلام کرده بود که در سال ۱۳۹۱، ۶,۶۵۶ نفر برای دریافت مجوز “سقط درمانی” به مراکز پزشکی قانونی سراسر کشور مراجعه کردند که از این تعداد ۴۸۱۸ تن موفق به دریافت مجوز شدند.
بر اساس قوانین ایران، تنها در شرایط «بیماری جنین به علت عقب‌افتادگی یا ناقص‌الخلقه بودن» و یا «بیماری مادر که با تهدید جانی او توام باشد»، تا بارداری زیر ۱۹ هفته (۴ ماه)، امکان سقط جنین با مجوز پزشکی قانونی وجود دارد.

ایسنا، لیلا جاویدان در یک نشست خبری به مناسبت “هفته ازدواج” گفت که در سال گذشته، سه مورد ازدواج دختر زیر ۱۰ سال و شش مورد ازدواج پسران زیر ۱۵ سال نیز در استان آذربایجان شرقی ثبت شده است.

به گزارش خبرگزاری ایسنا، لیلا جاویدان در یک نشست خبری به مناسبت “هفته ازدواج” گفت که در سال گذشته، سه مورد ازدواج دختر زیر ۱۰ سال و شش مورد ازدواج پسران زیر ۱۵ سال نیز در استان آذربایجان شرقی ثبت شده است.
خانم جاویدان در خصوص آمار مربوط به ازدواج در این استان در سال جاری نیز اظهار داشت: «در پنج ماهه نخست امسال، شاهد کاهش ۸/۲ درصدی ازدواج و افزایش ۷/۵ درصدی آمار طلاق نسبت به همین دوره در سال ۹۲ بودیم و آذربایجان شرقی، رتبه دوازدهم را در نرخ ازدواج دارد.»
پیش از این در روز ۱۳ تیرماه امسال، سازمان حقوق بشری “عدالت برای ایران”، با استناد به جدید‌ترین آمارهای “سازمان ثبت احوال” در ایرانگزارش داده بود که در ۹ ماه نخست سال گذشته ازدواج نزدیک به ۳۱ هزار دختر زیر ۱۵ سال در ایران به ثبت رسیده است.
گزارش این سازمان، شمار ازدواج دختران زیر ۱۵ سال در سال ۱۳۹۱ را نیز نزدیک به ۴۱ هزار مورد اعلام کرده و افزوده بود که در این سال، دست کم ۲۳۵ دختر زیر ۱۵ سال، با مردان بالای ۳۵ سال، و نزدیک به ۱۰۰ دختر زیر ۱۵ سال نیز با مردان بالا‌تر از ۴۰ سال ازدواج کرده‌اند.
 بر اساس این گزارش، ازدواج دختربچه‌ها در ایران، تنها محدود به مناطق خاصی از ایران نیست به گونه‌ای که در سال ۱۳۹۱ در هفت استان تهران، خراسان شمالی و جنوبی، آذربایجان شرقی، گیلان، مازندران و کرمانشاه، ازدواج دختربچه‌ها به ثبت رسیده است.
گفتنی است بر پایه قوانین ایران، سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال و برای پسران ۱۵ سال است، اما پدر و یا جد پدری می‌توانند دختران کمتر از این سن را نیز با اجازه دادگاه بر سر سفره عقد بنشانند.

کاهش سن روابط دختر و پسر به دوره راهنمایی؛ ۳۰ درصد ازدواج‌ها زیر چهار سال به طلاق مینجامد

کاهش سن روابط دختر و پسر به دوره راهنمایی؛ ۳۰ درصد ازدواج‌ها زیر چهار سال به طلاق مینجامد


Relationships-in-Iran
تقاطع: معاون وزارت ورزش و جوانان در ایران می‌گوید که سن روابط پیش از ازدواج دختر و پسر در کشور به سنین دوره تحصیلی راهنمایی کاهش پیدا کرده است.
محمود گلزاری، “معاون سامان‌دهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان” روز شنبه (۱۴ دی-۴ ژانویه) در گفتگو با خبرگزاری “ایسنا” با بیان این‌که رابطه‌ی «قبل از ازدواج» در ایران افزایش یافته گفت که این روابط «از سنین راهنمایی شکل می‌گیرد و لازم است سامان یابد».
آقای گلزاری از افزایش سن ازدواج و هم‌چنین نوعی «بی‌میلی به ازدواج» در جامعه خبر داد و گفت که بسیاری از دختران تحصیل‌کرده چون «همسر مناسب» پیدا نمی‌کنند، به «تجرد ناخواسته» تن می‌دهند.
وی با اشاره به این‌که «بیش از ۳۰ درصد از ازدواج‌ها در شهرهای بزرگ در کمتر از چهار سال به طلاق منجر می‌شود» افزود که این آمار «در میانگین کشوری شامل ۲۰ درصد طلاق در سنین جوانی در هر سال است».
معاون “وزارت ورزش و جوانان” در دولت حسن روحانی، از «سازگاری» به عنوان «مشکل جدی» بعد از ازدواج نام برد و ریشه بیش از ۶۰ درصد بحران‌های خانواده را عواملی همچون «انتخاب نامناسب همسر» و «فقدان آموزش و مشاوره هنگام اختلاف» دانست. او خاطرنشان کرد که در این زمینه، «دوره‌های آموزشی و کتاب نداریم».
گلزاری با بیان اینکه «بخش عمده بحران‌های زندگی مشترک و طلاق زوجین از انتخاب نامناسب همسر نشات می‌گیرد»، گفت که حتی در خانواده‌های تحصیل‌کرده، «عینی‌ترین ملاک‌ها» هم‌چون «زیبایی»، «پول» و «مدرک» معیار انتخاب همسر قرار می‌گیرند.
گفتنی است کار‌شناسان مسائل اجتماعی تاکنون بار‌ها از کاهش سن روابط دختر و پسر و هم‌چنین بی‌میلی دختران به ازدواج خبر داده‌اند.
از جمله در مردادماه امسال، عالیه شکربیگی، “مدیر کارگروه زنان و مناسبات خانواده انجمن جامعه‌شناسان ایران” با هشدار نسبت به کاهش سن آسیب‌های اجتماعی در میان دختران به سنین دوران راهنمایی، گفته بود: «بلوغ زودرس و کاهش سن روابط بین دختر و پسر امنیت و سلامت خانواده‌ها را تهدید می‌کند.»
دکتر مجید ابهری، رفتار‌شناس، نیز، شهریورماه گذشته در گفتگو با وب‌سایت دولتی “شبکه ایران” با هشدار درباره‌ی افزایش دختران مجردی که «سنین مطلوب ازدواج» را از دست‌ داده‌اند و «حتی رسیدن به سن یائسگی» رسیده‌اند، از این پدیده به عنوان “پیردختری” نام برد و گفت که «۴ تا ۶ میلیون پیردختردر کشور وجود دارند که این می‌تواند تبعات اجتماعی بدی را برای جامعه رقم زند»
آقای ابهری هم‌چنین گفته بود که ۴۰ درصد دختران مجرد ایرانی معتقدند که ازدواج به درد آن‌ها نمی‌خورد و از این رو به مرحله «تجرد کامل» رسیده‌اند.

روابط ایران و اسراییل در گفتگو با رامین پرهام؛ پایان تلخِ یک ماه عسل شاهانه

روابط ایران و اسراییل در گفتگو با رامین پرهام؛ پایان تلخِ یک ماه عسل شاهانه

تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور, ۱۳۹۳

Ramin-Parham-1
مرکز مطالعات لیبرالیسم: دکتر رامین پرهام، نویسنده و پژوهش‌گر ایرانی مقیم پاریس است که نگارش کتاب‌هایی چون «تاریخ سری انقلاب ایران» و «زاده شده در اصفهان» را در کارنامه‌ی خود دارد. او در تاز‌ه‌ترین کتابش با عنوان “ایران-اسراییل؛ بازی جنگ” به تاریخ‌چه‌ی روابط ایران و اسراییل پرداخته‌ است. در قسمت اول گفتگو با دکتر پرهام که پیرامون این کتاب‌ انجام شده، او به توضیح اجمالی پیرامون فصل‌های مختلف کتابش پرداخته به فراخور موضوع، به برخی از ابعاد همکاری ایران پادشاهی و اسراییل اشاره می‌کند. 
رامین پرهام: این کتاب سوم من است که به زبان فرانسه منتشر می‌شود. موضوع آن روابط ایران و اسراییل است. اهمیت موضوعی آن در این نهفته است که با وجود تنش بیش از حدی که بین این دو کشور بعد از انقلاب اسلامی و به خصوص در ٢۵ سال اخیر و به قدرت رسیدن حزب‌الله و پیدایش حماس و جهاد اسلامی به وجود آمده است، کسی چندان به این موضوع نپرداخته است. در خود اسراییل چند نفر از روزنامه‌نگاران اسراییلی به این موضوع از دیدگاه اطلاعاتی و امنیتی پرداخته‌اند، مثل رونن برگمن. تریتا پارسی رساله تحصیلی‌اش در این زمینه بوده سهراب سبحانی هم که در حوزه‌ی نفت کار می‌کند کتابی در این زمینه دارد. غیر از این، کار چشم‌گیر دیگری به ویژه در این سال‌های اخیر تشدید بحران، صورت نگرفته است.
شما در صحبت‌های‌تان روابط خصمانه ایران و اسراییل را به ٢ دوره ٢۵ساله و ٣۵‌ساله تقسیم می‌کنید و ٢۵ سال اخیر را در روابط ایران و اسراییل خصمانه‌تر می‌دانید. چرا؟
چون ١٠ سال اول انقلاب، دوره شکل‌گیری دولت اسلامی در ایران، نهادسازی و قتل‌عام مخالفان داخلی بود. حکومت برآمده از انقلاب، نهادهای ایران پیش از دولت اسلامی را متلاشی کرد؛ از جمله سرفرماندهی ارتش، و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی و نیروی مسلح عقیدتی خودش را بنیان گذاشت. این کار را هم در آغاز با کمک فلسطینی‌ها انجام داد. اگر جنگ را نیز به این اضافه کنید می‌بینید که دولت اسلامی در ایران در ١٠ سال اول تکوین خود عملا وقت چندانی برای پرداختن به مسائل بیرونی نداشت.
ولی شکل‌گیری حزب‌الله لبنان از‌‌ همان اوائل برپایی دولت اسلامی در ایران صورت می‌گیرد؟
بله، جمهوری اسلامی از‌‌ همان آغاز دهه ۶٠ شکل‌دهی به حزب‌الله لبنان را آغاز می‌کند. افرادی مثل علیرضا عسگری که بعدا هم مفقودالاثر شد در شکل‌دهی به جریان حزب‌الله در لبنان دست داشتند. اما طول کشید حزب‌الله به گروهی تبدیل شود که می‌شناسیم. در دهه ٧٠ شمسی است که حزب‌الله کاملا استقرار پیدا می‌کند و از طریق سوریه توسط دولت اسلامی در ایران تجهیز می‌شود. از این رو واقعا به نظر من روابط خصمانه ایران و اسراییل عملا از دهه ٩٠ میلادی به بعد است که شروع می‌شود. از همین دهه ٩٠ نیز هست که ازسرگیری برنامه اتمی واقعا آغاز می‌شود. برنامه اتمی تحت عنوان «امپریالیستی و استعماری» با انقلاب متوقف شد. در زمان جنگ و پس از آزادی خرمشهر به دست ارتش ایران، رفسنجانی، خمینی را راضی به ادامه جنگ و ازسرگیری برنامه اتمی می‌کند. از دهه بعد و به ویژه در دو دوره ریاست خاتمی است که برنامه اتمی از دو راه شیمیایی غنی‌سازی اورانیوم و تولید پلوتونیوم، ازسرگرفته می‌شود و ابعاد صنعتی به خود می‌گیرد.
کارت شناسایی ایرانی سرتیپ اسحاق سِگِف، آخرین وابسته‌ی سیاسی اسراییل در ایران (برای دیدن عکس در ابعاد اصلی بر روی آن کلیک کنید.)
کارت شناسایی ایرانی سرتیپ اسحاق سِگِف، آخرین وابسته‌ی سیاسی اسراییل در ایران (برای دیدن عکس در ابعاد اصلی بر روی آن کلیک کنید.)
کمی جزیی‌تر درباره فصل‌های مختلف کتاب توضیح می‌دهید؟
کتاب در ٨ فصل و یک گفتار پایانی تنظیم شده است. فصل اول مربوط به داستان سرتیپ «اسحاق سِگِف» است. ایشان سردسته‌ی آخرین گروه ٣٣ نفره اسراییلی‌هایی بودند که خاک ایران را در سال ۵٧ ترک کردند. باورنکردنی این است که ایشان به عنوان آخرین وابسته نظامی اسراییل در ایران و تیمش که شامل کماندوهای اسراییلی و هِرمِلین، واپسین سفیر اسراییل در ایران می‌شد، تا بعد از ٢٢ بهمن هم‌چنان در ایران بودند و مدام خانه عوض می‌کردند. وقتی هم که یاسر عرفات و هانی الحسن به عنوان سران الفتح برای ملاقات با خمینی، یزدی و حاج سید جوادی، وزیر وقت کشور، به ایران می‌آیند، می‌دانستند که اسراییلی‌ها هنوز در تهران هستند. چه حزب‌اللهی‌ها و چه چپ‌های انقلابی هم به دنبال این‌ها بودند تا بتوانند آن‌ها را به دام انداخته و تحویل فلسطینی‌ها بدهند تا آن‌ها نیز اسحاق سِگِف و یارانش را در ازای زندانیان فلسطینی با اسراییلی‌ها معاوضه کنند. این برای من مانند یک فیلم‌نامه می‌ماند. از این رو این فصل شامل یک گفتگوی طولانی با سرتیپ اسحاق سِگِف در تل‌آویو شد. فصل پایانی کتاب نیز مختص به یوری لورانی است، از واپسین کارگزاران دیپلماسی اسراییل در ایران. ایشان گرچه سنش بالا است اما مانند یک دائرةالمعارف متحرک ایران و منطقه است. پس از مأموریت در ایران، سِگِف فرماندار نظامی نوار غزّه شد و لوبرانی هماهنگ‌کننده عملیات اسراییل در لبنان. وی پیشکسوت‌ترین شخصیت سیاسی اسراییل است.

محرمانه خود به اورشلیم می‌فرستد. فجر اسلام توسط حاج داوود کریمی پایه‌گذاری شد. کریمی در جنوب تهران تراشکار بود. وی ۴ سال قبل از انقلاب به لبنان می‌رود و با چمران ارتباط می‌گیرد؛ سپس در همان‌جا در اردوگاه‌های فلسطینی آموزش دیده یک سال بعد به ایران باز می‌گردد.

musa_sadr
مرکز مطالعات لیبرالیسم – علی‌رضا کیانی: در بخش اول گفتگو با رامین پرهام، نویسنده و پژوهش‌گر ایرانی مقیم پاریس، به بررسی اجمالی کتاب تازه‌اش “ایران-اسراییل؛ بازی جنگ” پرداختیم. حال در بخش دوم این گفتگو، آقای پرهام جنبه‌های تازه‌ای از زندگی و شخصیت “امام موسی صدر”، رهبر فکری و سیاسی شیعیان لبنان در سال‌های پیش از انقلاب بهمن ۵۷ را برای‌مان بازگو می‌کند. جنبه‌هایی که در کتابش نیز به صورت مستند به آن پرداخته است. وی موسی صدر را آخوندی “خوش‌گذران” و “پول‌دوست” توصیف می‌کند که هم از حمایت ساواک و دستگاه سلطنت برخوردار بود و هم‌ هم‌زمان با انقلابیون و شخص خمینی مراوداتی داشت. به گفته‌ی دکتر پرهام، “صدر” در نهایت به دلیل مسائل مالی-سیاسی، زیردست بازجویان دستگاه اطلاعاتی معمر قذافی، دیکتاتور لیبی سکته می‌کند و می‌میرد.
بخش اول گفتگو با رامین پرهام را در اینجا می‌توانید بخوانید.
علیرضا کیانی: گویا شما در جریان نوشتن کتاب‌، پژوهشی هم درباره‌ی “امام موسی صدر” داشتید. چه نکات تازه‌ای از “صدر” در کتاب‌تان مطرح شده است؟
رامین پرهام: می‌دانید که اصلاح‌طلبان از امام موسی صدر یک “افسانه” ساخته‌اند. هرچند که امام موسی صدر یکی از برجسته‌ترین چهره‌های تشیع سیاسی است اما او کسی بود که رابطه‌ی هفتگی با ساواک داشت. اصلا با کمک ساواک به لبنان رفت. وی آخوندی خوش‌گذران بود و از خانواده‌ای مهم در روحانیت شیعی. همان‌طور که در کتابم به آن اشاره دارم، حتی برخی شیعیان سکولار لبنانی نیز از وی به علت آن‌چه «رفتار جنسی نامناسب» موسی صدر می‌نامیدند، گلایه داشتند. سال‌ها پیش از خمینی لقب امام گرفت. ولی بدون کمک ساواک اصلا نمی‌توانست چنین موقعیتی پیدا کند. با کمک ساواک بود که وی توانست موسسه‌های تحصیلی و مدنی تاسیس کند و باز هم به کمک ساواک بود که وی توانست در اِلیت مسیحی و سنی سیاسی لبنان نفوذ کند و اصلا تبدیل به شخصیتی ملی در آنجا شود. در عین حال با CIA در بیروت و در رابطه با تحرکات شوروی در شامات، همکاری اطلاعاتی داشت و با دستگاه‌های اطلاعاتی عرب نیز کار می‌کرد. او بود که دست ابراهیم یزدی و صادق قطب‌زاده را می‌گیرد و در دست دستگاه اطلاعاتی سوریه می‌گذارد. («نهضت آزادی» پیش از این نیز با دستگاه اطلاعاتی مصر در دوران جمال عبدالناصر برای مدتی همکاری داشت)
علی‌رضا کیانی: یعنی امام موسی صدر علاوه بر رابطه با ساواک با انقلابیون ایرانی نیز رابطه داشت؟!
رامین پرهام: بله. اصلا از آنجا بود که رابطه نهضت آزادی (که در آن دوران جزو حلقه اولیه خمینی محسوب می‌شد) با سوری‌ها و «معمر قذافی» در لیبی شکل می‌گیرد و پیونددهنده اصلی این رابطه موسی صدر بود. این پیوند با فلسطینی‌ها نیز علاوه بر سوری‌ها برقرار بود. یعنی در عین حال که از شاه کمک مالی می‌گرفت (عرفات کمک‌های مالی شاه را از طریق سفیر ایران در مراکش دریافت کرده، این کمک‌ها به حساب‌های بانکی وی و دیگر مقامات عالی الفتح در سوییس و به واسطه سفیر مراکش در لبنان واریز می‌شدند) و گله هم می‌کرد که چرا کمک‌ها افزایش نمی‌یابند! عرفات و «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» به انقلابیون اسلامی و مارکسیست و مارکسیست اسلامی ایران نیز آموزش چریکی می‌دادند تا به ایران بیایند و بساط «انقلاب شکوه‌مند» را فراهم سازند!
علیرضا کیانی: یعنی می‌خواهید بگویید امام موسی صدر موضع خیانتکارانه به دستگاه پهلوی داشت؟
رامین پرهام: بله. موسی صدر به شاه نامه می‌نوشت و پیام می‌داد و اعلام اخلاص و خاکساری و چاکری می‌کرد و از وی کمک می‌گرفت و در عین حال انقلابیون ایران را به دستگاه‌های اطلاعاتی سوری و لیبیایی و فلسطینی وصل می‌کرد. وقتی «هانی الحسن» به همراه یاسرعرفات به ایران می‌آید نکته‌ای را می‌گوید که البته غلو است اما این غلو، گویای ابعاد گسترده کمک دستگاه‌های فلسطینی به انقلابیون اسلام‌گرای ایران در دهه ۵٠ خورشیدی است. هانی الحسن رسماً اعلام می‌کند که سازمان متبوع وی «ده هزار چریک و مجاهد ایرانی تربیت کرده است». تا جایی که محافظان شخصی خمینی تا مدت‌ها پس از ٢٢ بهمن حتی فلسطینی هستند. چرا؟ هانی الحسن در پاسخ به این سوال می‌گوید: «به خاطر این‌که خمینی به ایرانی‌ها اعتماد نداشت!» به همافر، افسر و به کسانی که از نیروهای مسلح ایران آمده بودند اعتماد نداشت. البته خمینی حق هم داشت که به افسر و به خلبان و به تکاور ارتش ایران اعتماد نداشته باشد.
علیرضا کیانی: درباره سرنوشت امام موسی صدر صحبت کنید؟ این یکی از بغرنج‌ترین و پیچیده‌ترین مسائل درباره وی است.
رامین پرهام: موسی صدر آخوندی خوش‌گذران، شیاد و جاه‌طلب بود. هم از توبره می‌خورد و هم از آخور. هم با ساواک همکاری می‌کرد هم با دستگاه اطلاعاتی امریکا و هم با امنیتی‌های عرب. تا جایی که ۵٠ میلیون دلار آن زمان (دلار به قیمت سال‌های ٧٠ میلادی) از دستگاه اطلاعاتی قذافی می‌گیرد. این کمک را قذافی به این دلیل به موسی صدر و مصطفی چمران می‌کند که آن‌ها برای حمله به اسراییل از جنوب لبنان از دستگاه تازه‌تاسیس «اَمَل» استفاده کنند. درواقع، قذافی از آن‌ها می‌خواست که در خاک اسراییل عملیات چریکی راه بیاندازند. موسی صدر این پول را می‌گیرد ولی هیچ‌گاه اقدام نظامی علیه اسراییل انجام نمی‌دهد. مدتی می‌گذرد. قذافی می‌خواهد بداند که این پول بالاخره چه شده است. به بهانه‌ی بزرگداشت انقلاب لیبی، موسی صدر را به پایتخت لیبی دعوت می‌کند. به محض ورود صدر به لیبی وی را می‌خواهد و از او می‌پرسد ۵٠ میلیون دلار چه شد؟ موسی صدر هول می‌شود و جوابی ندارد بدهد. قذافی نیز صدر را به بازجویان دستگاه اطلاعاتی‌اش تحویل می‌دهد. صدر در حین بازجویی سکته می‌کند. همراهان او پس از این جریان به قتل می‌رسند. قرار بود صدر از طریق رم به لبنان بازگردد ولی هیچ‌گاه پایش به رم نرسید. وی بعد از این می‌خواست به آمریکا برود. آمریکایی‌ها چندین باز از وی دعوت کرده بودند. صدر قرار بود در آمریکا با معاون وقت ریاست جمهوری این کشور دیدار داشته باشد. او یک بار سفر رسمی خود از لبنان به آمریکا را به درخواست شخص یاسر عرفات، عقب انداخته بود. آقازاده معمم و دون‌پایه ساواک تا این اندازه ظرف ده پانزده سال به شخصیتی مهم در لبنان و شامات تبدیل شده بود.
Khomeini-Letter-to-Assad
نامه محرمانه خمینی به حافظ اسد درباره‌ی وضعیت موسی صدر
علیرضا کیانی: منبع این اطلاعات شما درباره امام موسی صدر چیست؟ می‌دانید که در فضای رسانه‌ای ایران این‌ها حرف‌های تازه‌ای هستند.
رامین پرهام: یک سری منابع دانشگاهی که در کتاب آوردم. منابع دیگر مرکز اسناد بایگانی ملی آمریکا است از ارتباطات بین تهران و بیروت و واشینگتن که قبلا سری بود و الان قابل دسترس شده است. نیز منابع اطلاعاتی و امنیتی ایران، چه در ساواک و چه در ضداطلاعات ارتش، که این‌ها را شما می‌توانید در بایگانی تاریخ شفاهی ایران در هاروارد پیدا کنید. دولت اسراییل نیز در سال جاری میلادی برخی از اسناد مربوط به انقلاب ایران را از طبقه‌بندی خارج کرده است که در مرکز اسناد دولت اسراییل در اورشلیم در دسترس پژوهشگران گذارده شده‌اند. در ضمیمه نیز نامه خمینی به «حافظ اسد» در رابطه با موسی صدر را آورده‌ام. خمینی بسیار محترمانه از رییس‌جمهور و «رییس کنگره صمود و رفز» (یعنی پایداری و امتناع – رفض عربی را هم رفز نوشته است!) می‌خواهد تا موضوع ناپدید شدن صدر را با آن‌هایی که «در قضیه فلسطین اجتماع کرده‌اند» (!) درمیان بگذارد… چرا که ملت ایران مشغول «سوزانده شدن» در آتش «کشتارهای دستجمعی» رژیم است! این نامه در سال ۵٧ نوشته شده است. گروهک تروریستی «فجر اسلام» آن را تکثیر می‌کند و‌‌ همان سال دستگاه اطلاعاتی اسراییل آن را در پیوست یکی از گزارش‌های محرمانه خود به اورشلیم می‌فرستد. فجر اسلام توسط حاج داوود کریمی پایه‌گذاری شد. کریمی در جنوب تهران تراشکار بود. وی ۴ سال قبل از انقلاب به لبنان می‌رود و با چمران ارتباط می‌گیرد؛ سپس در همان‌جا در اردوگاه‌های فلسطینی آموزش دیده یک سال بعد به ایران باز می‌گردد.
علیرضا کیانی: موضع امام موسی صدر به طور کلی در برابر انقلاب اسلامی چه بود؟
رامین پرهام: موسی صدر، خمینیِ پیش از خمینی بود. صدر پیشگام خمینی بود. موسی صدر درباره خمینی مطلبی در لوموند منتشر کرد. این مساله چند روز بعد از فاجعه “سینما رکس” بود که وی در لوموند به دفاع جانانه از خمینی پرداخت. تحت عنوان «فراخوان پیامبران». یعنی درباره خمینی از امامت هم فرا‌تر رفت! این مطلب، نقش عمده‌ای بازی کرد در تبرئه انقلابیون. همین امروز هم اصلاح‌طلبان به آن مقاله استناد می‌کنند. وی یک آخوند عیاش و پول‌دوست بود و لجستیک انقلاب ایران در لبنان دست وی و ملی-مذهبیون نهضت آزادی بود. در اهمیت جنایت رکس آبادان یک نکته مهم دیگر را فراموش نکنید: در رده‌بندی اقدامات تروریستی در قرن گذشته، آدم‌سوزی سینما رکس آبادان به دست انقلابیون اسلامی در ایران به عنوان بزرگ‌ترین اقدام تروریستی قرن، پیش از یازده سپتامبر به ثبت رسیده است.

اشک‌های یونس

رقص و پایکوبی در همایش "بسیج دانشجوی"

برای ترویج بی حجابی چه کانال ماهواره ای را نگاه کنیم بهتر است؟در حاشیه جمع آوری ماهواره توسط سپاه پاسداران




اسامی و مشخصات کامل زندانیان سیاسی کرد محکوم به اعدام

اسامی و مشخصات کامل زندانیان سیاسی کرد محکوم به اعدام



هم اکنون ٢٠ فعال سیاسی کرد که عضو رسمی احزاب سیاسی کرد از جمله حزب های همچون(کومله، دموکرات و پژاک) بوده و یا به نوعی با آن احزاب همکاری داشتند، در دادگاههای انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شده اند که حکم بیشتر آنها در دیوان عالی کشور تایید شده استبنابه گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی ، اکثر خانواده های این زندانیان، از شکنجه های شدید فرزندانشان و حتی برخی از اعضای خانواده این زندانیان، در اداره های وزارت اطلاعات، خبر داده اند و مدارک و شواهد ارائه شده به دادگاه ها، همگی از طریق پرونده سازی ماموران وزارت اطلاعات صورت گرفته استکمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی " با انتشار این گزارش، از مقامات قضایی می خواهد که با اعمال وسواس جدی در بررسی اظهارات زندانیان یاد شده و همچنین اطمینان خاطر از قانونی بودن مراحل دادرسی و صدوراحکام اعدام، نسبت به بازبینی احکام یاد شده اقدام جدی به عمل آورد.این اسامی که ٢٠ فعال سیاسی و مدنی هستند اغلب آنها حکمشان در دادگاه تجدید نظر و دیوان عالی کشور تایید شده و هر لحظه امکان اجرای حکم اعدامشان وجود دارد.اسامی و مشخصات کامل زندانیان محکوم به اعدام عبارتند از :
۱حبيب الله لطيفی ، ۲. هوشنگ رضایی ، ۳. مصطفی سليمی ، ۴. علی احمد سلیمان ، ۵."محمد عبدالهی ، ۶. سيروان نژاوی ، ۷. ابراهيم عيسي‌پور ، ۸رزگار (حبيب) افشاری ، ۹. علی افشاری ، ۱۰. سامان نسيم ، ۱۱. زانيار مرادی ،۱۲لقمان مرادی ، ۱۳. عبدالله سروریان ، ۱۴. انور رستمی ، ۱۵. بهروز آلخانی ، ۱۶. سيد سامی حسينی ، ۱۷ . سيد جمال محمدی ، ۱۸. بختيار معماری ، ۱۹ رضا ملازاده ، ۲۰ ، صابر مخلد موانه
مشخصات کامل:
۱.زانیار مرادی
زانیار مرادی فرزند اقبال ۲۱ ساله ساکن شهر مریوان، در تاریخ ۱۴ مرداد ۱٣٨٨، توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر مریوان بازداشت شده و به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شده است.
نامبرده پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و بعد از نزدیک به یک ماه و نیم بدون برخورداری از حق ملاقات و تماس با خانواده در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام قتل پسرامام جمعه مریوان و عضویت در حزب کوموله محاکمه و به اعدام محکوم شداعتراض این زندانی به حکم صادره، بی نتیجه بود و در تاریخ ۱٨ تیر ۱٣۹۰، پس از بررسی پرونده از سوی دیوان عالی کشور این حکم تائید و یک روز بعد به دایره اجرای احکام زندانی رجایی شهر کرج ابلاغ گردید. این زندانی هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد.
۲لقمان مرادی
لقمان مرادی فرزند عثمان متولد ۱٣۶۲، ساکن شهر مریوان در تاریخ ۱٣ مرداد ۱٣٨٨، توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر مریوان بازداشت ونامبرده به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد. این زندانی به همراه زانیار مرادی (هم پرونده وی) به مدت نزدیک به ۹ ماه در اداره اطلاعات شهر سنندج مورد بازجویی و انواع شکنجه های فیزیکی و روحی قرار گرفته بودند.
بعد از این مدت به زندان مرکزی سنندج منتقل و به مدت نزدیک به ۶ ماه نیز در این زندان نگهداری شد. او مجددا به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد. به گفته یک منبع نزدیک به خانواده این زندانی، نیروهای وزارت اطلاعات او را تحت فشار قرار دادند که در اعترفات تلویزیونی مسئولیت قتل پسر امام جمعه شهر مریوان را بر عهده بگیرد.
سرانجام لقمان و زانیار مرادی، در برنامه "ایران امروز" در پرس تی وی، به انجام این قتل، اعتراف کردند که به گفته منابع نزدیک به خانواده این دو زندانی، این اعترافات تحت فشارجسمی و روحی انجام شده است.
آنها سرانجام به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده و بعد از نزدیک به یک ماه و نیم بدون حق ملاقات و تماس با خانواده در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام قتل پسر امام جمعه مریوان محاکمه شده و به اعدام محکوم می شوند. بعد از اعتراض این دو به احکام صادره ، در تاریخ ۱٨ تیر ۱٣۹۰، از سوی دیوان عالی کشور این حکم تائید و یک روز بعد به دایره اجرای احکام زندانی رجایی شهر کرج ابلاغ شد.
٣هوشنگ رضایی
هوشنگ رضایی اهل شهر نهاوند، در تاریخ ۲۹ خرداد ۱٣٨۹، در شهر تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بند مخصوص این وزارتخانه ، بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این زندانی پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی فراوان در اردیبهشت ۱٣۹۱، بعد ازنزدیک به یک سال و نیم حبس در بندهای ۲۰۹ و ٣۵۰ زندان اوین، اوایل اردیبشت به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
این زندانی به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کرد از سوی شعبه ۲٨ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به اعدام محکوم شده است.
۴رضا ملازاده
رضا ملازاده فرزند احمد، ۲۵ ساله، اهل روستای "آشناک" از توابع شهرستان سلماس، اواخر تابستان ۱٣۹۰، هنگام ورود به شهر پاوه توسط سپاه پاسداران بازداشت و به یکی از بازداشتگاهای سپاه در شهر کرمانشاه منتقل شد.
نامبرده نامبرده پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام محاربه طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد. طولی نکشید که حکم اعدام این زندانی سیاسی اهل سلماس در دی ماه ۱٣۹۱، از سوی دیوان عالی کشورتایید شد. به گونه ای که پس از تایید حکم در دیوان عالی کشور نامبرده هم اکنون در خطر اجرای حکم قرار دارد.
این زندانی سیاسی در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می برد.
۵بهروز آلخانی
بهروز آلخانی فرزند فارس(Fares) متولد ۱٣۶۴، شهروند کُرد ساکن سلماس که در تاریخ ۷ بهمن ۱٣٨٨، توسط نیروهای وزارت اطلاعات در شهر سلماس بازداشت شده بود. نامبرده پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی در تاریخ۲٣ مهر ۱٣۹۰، در جلسه ای چند دقیقه ای در شعبه یک دادگاه انقلاب شهر ارومیه به ریاست قاضی چابک، با حضور وکیل تسخیری، نماینده دادستان و نماینده اداره اطلاعات شهر ارومیه، به اتهام محاربه از طریق همکاری موثر با پژاک و مشارکت در قتل دادستان خوی، به اعدام محکوم شد.
این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می برد و پرونده وی نیز بعد از اعتراض وکیل تسخیری برای تجدید نظر خواهی به دیوان عالی کشور استان آذربایجان غربی ارسال شده است.
۶سیروان نژادی
سیروان نژادی در تاریخ ۱۴ تیر ۱٣۹۰، در شهر کرج بازداشت ونامبرده پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد وی در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می برد.
این حکم در تاریخ ۲۳ فرودین ۱٣۹۱، در شعبه یک دادگاه انقلاب مهاباد به ریاست قاضی جوادی کیا صادر شد.
او بدون اجازه دفاع در جلسه دادگاه و بدون داشتن وکیل تعیینی، به اعدام محکوم شد. این حکم نهایتا در شعبه ٣۱ دیوان عالی کشور، تائید و به وکیل این زندانی سیاسی ابلاغ شد.
۷ابراهیم عیسی پور
ساکن بخش نًلاس از توابع شهرستان سردشت در تاریخ ۱۶ تیر ۱٣۹۰، از سوی نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و نامبرده پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی بعد از یک ماه و نیم نگهداری در سلولهای انفرادی، به زندان مهاباد منتقل شد.
این زندانی در یک پرونده مشترک با سیروان نژاوی در تاریخ ۲٣ فرودین ۱٣۹۱، از سوی دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام همکاری با یکی از احزاب کرد به اعدام محکوم شد.
او که در تاریخ ۱۲ اردیبشت از زندان مهاباد به زندان مرکزی شهر ارومیه منتقل شد و بعد از اعتراض به حکم صادره، پرونده وی جهت تجدید نظر خواهی به دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارجاع داده شد.
این حکم نهایتا در شعبه ٣۱ دیوان عالی کشور تائید و به وکیل این زندانی سیاسی ابلاغ شد.
٨ /۹ . علی و حبیب افشاری
علی افشاری متولد سال ۱٣۵۹، به همراه برادرش حبیبالله افشاری متولد ۱٣۶۷، اهل روستای گوگجلو حبیبله از توابع شهر مهاباد هستند که در اوایل سال ۱٣۹۰، توسط سپاه پاسداران و نیروهای وزارت اطلاعات در شهرهای بوکان و مهاباد بازداشت شدند.
آنها پس از ۷۵ روز بازجویی های مداوم پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی در بازداشتگاهای اداره اطلاعات مهاباد و ارومیه، ابتدا به زندان مرکزی ارومیه منتقل شده و سپس در دی ماه ۱٣۹۰، از سوی دادگاه انقلاب مهاباد، به اتهام محاربه از طریق فعالیت تبلیغی و عضویت در یکی از احزاب کُرد مخالف حکومت، به اعدام محکوم شدند. حکمی که در شهریور ۱٣۹۰، در شعبه ٣۲ دیوان عالی کشور تایید شد.
علی و حبیب افشاری، دو برادر زندانی محکوم به اعدام، حدود دو سال پس از صدور حکم اعدام ، در ۲۷ فروردین۱٣۹٣، طی نامه هایی به ریاست دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد، خواهان بررسی مجدد پرونده خود شدند اما شعبه ۳۲دیوان عالی کشور، مجددا حکم اعدام آنها تایید و روز سه شنبه دوم اردیبهشت 
ماه ۱۳۹۳، از سوی دایره اجرای احکام زندان ارومیه، به صورت رسمی به آنها ابلاغ کرد.
این دو زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام، هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می برند.
۱۰سید جمال محمدی
سید جمال محمدی ساکن روستای "هفتوان" از توابع شهرستان سلماس، در ۱۵ خرداد ۱٣٨۷، توسط ماموران اطلاعات در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی، بالاتر از تازه شهر واقع در سلماس به همراه سید سامی حسینی بازداشت شد.
وی نزدیک به چهار ماه تحمل شکنجه های جسمی و روانی در بازداشت نیروهای اطلاعاتی شهرهای سلماس و ارومیه بوده است. پس از آن این دو نفر به زندان ارومیه منتقل شدند.
این دو زندانی طی دو جلسه یکی در مورخه ۲۰ مهر ۱٣٨۷، در بازپرسی شعبه اول و دیگری در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی خوی مورخه ۱۴ آذر همان سال، به اعدام محکوم شدند.
این حکم بعد از اعتراض به دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارسال و در آنجا نیز عینا تائید شد.
بعد از پیگیرهای خلیل کیان، وکیل این زندانی، پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شد.
این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می برد و یک منبع نزدیک به پرونده به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که درخواست اعاده دادرسی برای این دو زندانی مورد پذیرش قرار گرفته است. اگر چه کمپین نتوانسته است تا کنون مدرک حقوقی دال بر صحت این ادعا کسب کند.
۱۱سید سامی حسینی
سیدسامی حسینی متولد ۱٣۵٨ و ساکن روستای "هفتوان" از توابع شهرستان سلماس در ۱۵ خرداد سال ۱٣٨۷، توسط ماموران اطلاعات در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی، بالاتر از «تازه شهر» واقع در شهرستان سلماس به همراه سید جمال محمدی (هم پرونده ای که او هم حکم اعدام دارد) بازداشت شد.
این دو زندانی پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی طی دو جلسه یکی در مورخه ۲۰ مهر ۱٣٨۷، در بازپرسی شعبه اول و دیگری در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی خوی مورخه ۱۴ آذر همان سال، به اعدام محکوم شداو در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می برد.
۱۲عبدالله سروریان
عبدالله سروریان از فعالان سیاسی کرد است که توسط اطلاعات سپاه بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد. او در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می برد.
این زندانی سیاسی چند سال گذشته به منظور دیدار با یکی از اقوام خود به اقلیم کردستان سفر کرده بود که هنگام بازگشت در منطقه مرزی باشماخ توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد.
عبدالله سروریان از اهالی شهرستان سنندج بوده و سابقه ۲۵ سال خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران را دارد.
او در دادگاه نظامی سنندج به اتهام جاسوسی و همکاری با یکی از احزاب کرد، به اعدام محکوم شده است.
۱٣ . حبیب الله لطیفی
حبیب الله لطیفی متولد ۱ فروردین ۱٣۶۱، دانشجوی رشته مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور ایلام بود. او در اول آبان۱٣٨۶، در خیابان ادب شهر سنندج توسط تعدادی از ماموران ستاد خبری اداره اطلاعات این شهر بازداشت شد.
او پس از نزدیک به ۴ ماه نگهداری در سلولهای بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج که گفته می شود با شکنجه های شدید از جمله ضرب و شتم که منجر به خونریزی کلیه و شکستن سر وی شده، به زندان مرکزی سنندج منتقل شد.
او در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱٣٨۷، در شعبه یک دادگاه انقلاب شهر سنندج به ریاست قاضی بابایی به اتهام محاربه و عضویت در حزب حیات آزاد کردستان ( پژاک ) محاکمه شد و با وجود دفاعیات وکلای وی صالح نیکبخت و نعمت احمدی، نهایتا به اعدام محکوم شد.
بعد از تائید حکم اعدام از سوی دادگاه تجدید نظر، نهایتا دیوان عالی کشور نیز در تاریخ ۱۶ اسفند ۱٣٨٨، این حکم را به صورت شفاهی به وکیل این زندانی، اعلام کرد.
حکم اعدام وی، طبق اعلام قبلی به وکیل ایشان قرار بود روز ۵ دی ماه ۱٣٨۹، در زندان مرکزی سنندج اجرا شود اما بنا به درخواست عفو والدین این زندانی، به طور موقت با دستور دادستان سنندج متوقف شد.
این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی سنندج به سر می برد و به دلیل قطعیت حکم و ارسال آن برای اجرای احکام هر لحظه احتمال اجرای حکم وجود دارد.
۱۴بختیار معماری
بختیار معماری، ٣۵ ساله و اهل شهرستان مریوان است که در در تاریخ ۱٣ مرداد ۱٣٨۹، از سوی نیروهای امنیتی اداره اطلاعات مریوان دستگیر شد. او یک روز پس از بازداشت به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد و سه ماه در این بازداشتگاه تحت بازجویی قرار داشت.
جلسات دادگاهی این زندانی در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد و دادگاه کیفری استان کردستان در تاریخ ۲۹ دی۱٣۹۰، به اتهام قتل و بنا بر شکایت خانواده مقتولین، برای وی حکم قصاص صادر کرد.
همچنین دادگاه انقلاب شهر مریوان به اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُردی، برای وی حکم اعدام صادر کرده است.
بختیار معماری هم اکنون در زندان مرکزی سنندج به سر می برد.
۱۵مصطفی سلیمی
مصطفی سلیمی، متاهل و ساکن شهر سقز در مورخ ۱۶ فروردین ۱٣٨۲، در شهر نهاوند توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. بعد از انتقال به بازداشتگاه آگاهی شهر سقز و پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی و تفهیم اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُردی از سوی قاضی شعبه یک دادگاه انقلاب شهر سقز به ریاست قاضی گودینی به اعدام محکوم شد.
بعد از اعتراض او و وکلای وی به نامهای سعید شیخی و سید جمال حسامی، پرونده جهت تجدید نظر خواهی وی به شعبه ٣۱ دیوان عالی کشور ارسال، ولی حکم عینا تایید شد.
حکم اجرای اعدام این زندانی سیاسی در تاریخ ۱٨ فروردین ۱٣۹٣، به مسئولان قضایی در کردستان ابلاغ شد.
همچنین تقاضای فرجام مصطفی سلیمی در دادگاه و سپس کمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضائیه رد شد. او مدتی را در زندان رجایی شهر کرج، در تبعید سپری کرداین شهروند کُرد سقزی یک فرزند دارد و هم اکنون با توجه به تایید حکم اعدام از سوی دیوان عالی کشور، با اجرای قریب الوقوع حکم اعدام در زندان مرکزی سقز به سر می برد.
مصطفی سلیمی هم اکنون در زندان شهر سقز بسر میبرد و به دلیل قطعیت حکم و ناکام ماندن تلاشها برای لغو این حکم در طول سالهای گذشته هر لحظه احتمال اجرای حکم اعدام وی وجود دارد.
۱۶ . سامان نسیم
سامان نسیم در تابستان ۱٣۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان مهاباد به سر میبرد.
روز دوشنبه ۲۰ خرداد ۱٣۹۲، شعبه ۲ دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان غربی حکم اعدام سامان نسیم فرزند فایق اهل مریوان را مجددا تأیید کرد.
۱۷انور رستمی
انور رستمی در اردیبهشت ۱٣٨۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ماکو به سر میبرد.
۱٨صابر مخلد موانه
صابر مخلد موانه اهل ارومیه که در ۲۰ تیرماه سال ۱٣۹۱ دستگیر و بعد از سپری کردن سه ماه در بازداشتگاه اطلاعات سپاه به اتهام همکاری با احزاب کردی، به اعدام محکوم شد.
۱۹محمد عبدالهی
محمد عبدالهی اهل شهرستان مهاباد در استان آذربایجان غربی، در ۴ فروردین ۱٣٨۹، در منزل شخصی خود بازداشت و در ٣۰ شهریورماه ۱٣۹۲، به اتهام محاربه از طریق همکاری با یکی از احزاب کُرد مخالف حکومت، توسط شعبه اول دادگاه انقلاب مهاباد، به اعدام محکوم شد. فروردین ۱٣۹٣، این حکم از سوی دیوان عالی کشور تایید و قطعی شد.
منابع مطلع نزدیک به این زندانی سیاسی ٣۵ ساله گفته اند که در جریان بازجویی نیروهای امنیتی اداره اطلاعات، وی به شدت مورد شکنجه فیزیکی قرار گرفته بود. شدت شکنجه های جسمی این زندانی در حدی بود که وی از ناحیه دست و پا دچار شکستگی استخوان شده و به دلیل عدم رسیدگی پزشکی و نگهداری در سلول انفرادی، استخوان پای وی کج جوش خورده است. این زندانی همچنین در اثر شکنجه های مداوم، چند دندانش شکسته شده که این امر در طول سه سال گذشته موجب ایجاد ناراحتی گوارشی نیز برای وی شده استگفتنی است وی برادر "محمدامین عبدالهی" دیگر زندانی سیاسی است که پس از ۱۱ بار احضار به دادگاه، بر اساس گفته ماموران اجرای احکام زندان، به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب مخالف حکومت به اعدام محکوم شده است. صدور این حکم در حالی صورت گرفته که در جریان دادگاهها، وی از حق اختیار وکیل برای خود محروم بوده است. وی در جریان بازجویی ها هیچگونه اعترافی علیه خود نداشته است و به همین دلیل ۱۱ بار برای وی دادگاه تشکیل شد؛ اما با این حال این حکم به صورت شفاهی در زندان به وی ابلاغ شده است.
٢٠علی احمد سلیمان
علی احمد سلیمان زندانی سیاسی تبعه عراق از سوی دادگاه عمومی در دومین محاکمه خود به اعدام محکوم شد.شعبه پنجم دادگاه عمومی ارومیه در حالی این زندانی سیاسی را به اتهام قتل دو تن از اعضای سپاه پاسداران به اعدام محکوم کرد که نامبرده هیچ گونه اعترافی در این خصوص نداشته است.بر اساس گزارش رسیده قاضی پرونده تنها به درخواست اطلاعات سپاه ارومیه بدون وجود سندی دال بر شرکت این زندانی در عملیاتی که موجب قتل دو عضو سپاه شده است وی را به اعدام محکوم کرده است.علی احمد سلیمان در جریان دادگاه از حق اختیار وکیل نیز محروم بوده است و به دلیل تابعیت خارجی هیچ فردی در ایران پرونده وی را دنبال نمی‌کند.یک منبع آگاه که نخواست نامش ذکر شود در گفتگو با کمپین اعلام داشت: “در آخرین باری که این زندانی به اطلاعات ارومیه منتقل شده بود از وی خواسته شد تا عواملی که در قتل دو عضو سپاه شرکت داشته‌اند را معرفی کند در غیر این صورت اتهام قتل ایشان را به پرونده وی نسبت خواهند داد.”علی احمد سلیمان اواخر بهمن ماه سالجاری به اتهام ارتباط با احمد شهید و رسانه‌های برون مرزی بهعاتهام تبلیغ علیه نظام از درون زندان به یکسال حبس تعزیری نیز محکوم شده بود.لازم به ذکر است که علی احمد سلیمان حدود شش سال پیش به اتهام عضویت در پژاک بازداشت به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده بود و علی رغم اتمام محکومیتش از آزادی این زندانی جلوگیری می‌شد.
"کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی" معتقد است که تعداد افرادی که حکم اعدام دریافت کرده اند ممکن است بیشتر از افرادی که در این سیاهه مورد بررسی قرار گرفته اند باشد که به دلیل محدودیت در زمینه تحقیق و جمع آوری اطلاعات ممکن است در این مجموعه نیامده باشد. به همین جهت فعالان محلی و افرادی که نسبت به موارد دیگری از صدور حکم اعدام برای فعالان کرد به اتهام های سیاسی و امنیتی مطلع هستند می توانند اطلاعات خود را بر تکمیل برای کمپین ارسال کنند.لذا خواهشمندیم که در تصحیح و تکمیل این اسامی ما را یاری رسانید و با این این ایمیل با ما تماس بگیرید
kampain82@gmail.com
جمعه ۰۴ مهر ۱۳۹۳ -