صدای صداقت را بشنوید؛ وکیل آزاده ای در شازند ایستاده است
آرش کیخسروی
آرش کیخسروی
حتی یک صاحبنظر از آنچه که در درون قوه ی قضاییه می گذرد راضی نیست؛ ولی از آنجایی که نظاره گر برخوردهای سطحی، تخریبی و سرکوبگرایانه ی این قوه و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی با انتقاد و منتقد هستند لب به اعتراض نمی گشایند و این می شود که اوضاع رو به بهبود نمی رود
معمول این است در جوامعی که از لحاظ اقتصادی اوضاع نابسامانی را تجربه میکنند، شهروندان بیشتر به روزمرگیها و دغدغههای منافع شخصی خود پناه ببرند.
حال اگر در کنار این رکود اقتصادی، فرهنگ استبداد زدهای هم حاکم باشد، انفعال، گوشه گیری و سرخوردگی نمود بیشتری پیدا میکند و چنانچه علاوه بر همهی اینها حاکمیت در دست مستبدان مذهبی نیز باشد که دیگر وضعیت قمر در عقرب است. مخالفت با فرمانروایان مخالفت با خدا محسوب میشود و اکثریت مردم که تحمل پذیرش چنین انگهایی را ندارند عطای مسوولان را به لقایشان بخشیده، بی خیال و غمگین نشسته، فعالیت، رقابت و مبارزه را رها میکنند.
آیا ایران ما هم اینک در چنین وضعیتی قرار گرفته است؟
پاسخ به این پرسش، نه دشوار و نه چندان آسان است، اما از آنجا که اصل این یادداشت به موضوع دیگری اختصاص دارد فعلاً بدون ذکر دلایل و با رخصت از هموطنان مستبدمان، می گویم، بلی، مصداق بارز آنچه که گفته شد میهن عزیزمان ایران است.
کافی است اندکی به رفتار هموطنانمان توجه شود، بخش اعظمی از شهروندان خصوصاً بعد از حوادث ناگوار سال ۱۳۸۸ به خاطر رفتار مستبدانه فرمانروایان به موضع انفعال کشانیده و یا در نهایت به شهروند منفعل و پرخاشگر تبدیل شدهاند. از آنجا که در جوامع استبدادزده رقابت سازنده و اصولی برای کسب قدرت آنهم از طریق احزاب و بهطور سازماندهی شده جایگاهی ندارد و فرمانروایان اجازه هر فعالیتی را صرفاً و صرفاً از طریق مورد قبول خودشان صادر میکنند، در این جوامع اشخاص هنگامی میتوانند به مناصب قدرت دست پیدا کنند که سرسپردگی خود را به فرمانروایان ثابت کنند وگرنه میباید منتظر سرکوبهای سیستماتیک باشند و یا در مقابل ستم و فساد موجود سکوت پیشه کنند.
تجربه نشان میدهد در مسیر مبارزه با ستم و استبداد که ریشههای تاریخی در سرزمین ما دارد، فعالیتهای فردی و یا با جمعهای کوچک راه به جایی نمیبرد و فرمانروایان ما با علم و اطلاع از این موضوع و با تجاربی که زمانی خود در راه مبارزه با مستبد اندوختهاند جلوی هر فعالیت گروهی و با برنامهای را که بخواهد از مجرایی غیر از آنچه که خودشان تأیید کردهاند صورت پذیرد را میگیرند و در عین حال مسیر مبارزه را برای انسانهای مستقل و آزاده نیز صعب و دشوار مینمایند تا مبادا این انسانهای شجاع یکدیگر را پیدا کنند و به فکر فعالیت گروهی و منسجم برای مبارزه با ستم و فساد یا در بهترین حالت رقابت با حاکمان بیفتند.
آیا ایران ما هم اینک در چنین وضعیتی قرار گرفته است؟
پاسخ به این پرسش، نه دشوار و نه چندان آسان است، اما از آنجا که اصل این یادداشت به موضوع دیگری اختصاص دارد فعلاً بدون ذکر دلایل و با رخصت از هموطنان مستبدمان، می گویم، بلی، مصداق بارز آنچه که گفته شد میهن عزیزمان ایران است.
کافی است اندکی به رفتار هموطنانمان توجه شود، بخش اعظمی از شهروندان خصوصاً بعد از حوادث ناگوار سال ۱۳۸۸ به خاطر رفتار مستبدانه فرمانروایان به موضع انفعال کشانیده و یا در نهایت به شهروند منفعل و پرخاشگر تبدیل شدهاند. از آنجا که در جوامع استبدادزده رقابت سازنده و اصولی برای کسب قدرت آنهم از طریق احزاب و بهطور سازماندهی شده جایگاهی ندارد و فرمانروایان اجازه هر فعالیتی را صرفاً و صرفاً از طریق مورد قبول خودشان صادر میکنند، در این جوامع اشخاص هنگامی میتوانند به مناصب قدرت دست پیدا کنند که سرسپردگی خود را به فرمانروایان ثابت کنند وگرنه میباید منتظر سرکوبهای سیستماتیک باشند و یا در مقابل ستم و فساد موجود سکوت پیشه کنند.
تجربه نشان میدهد در مسیر مبارزه با ستم و استبداد که ریشههای تاریخی در سرزمین ما دارد، فعالیتهای فردی و یا با جمعهای کوچک راه به جایی نمیبرد و فرمانروایان ما با علم و اطلاع از این موضوع و با تجاربی که زمانی خود در راه مبارزه با مستبد اندوختهاند جلوی هر فعالیت گروهی و با برنامهای را که بخواهد از مجرایی غیر از آنچه که خودشان تأیید کردهاند صورت پذیرد را میگیرند و در عین حال مسیر مبارزه را برای انسانهای مستقل و آزاده نیز صعب و دشوار مینمایند تا مبادا این انسانهای شجاع یکدیگر را پیدا کنند و به فکر فعالیت گروهی و منسجم برای مبارزه با ستم و فساد یا در بهترین حالت رقابت با حاکمان بیفتند.
یکی از این هموطنان شجاع و دوست داشتنی که در حال آزمودن لذت مبارزه و آزادگی میباشد، محمد نجفی وکیل عزیز شازندی است. نجفی از جمله وکلایی است که با مسئولیت های اجتماعی خود در قبال جامعه بزرگ ایرانی آشنا است و چشمهایش را بر فساد و ظلم موجود در کشور نمیبندد و در کنار کار و تلاش روزانه خود به بیان دیدگاهها و نگارش دغدغه خاطرهایش پرداخته و با شهامت و جسارت تمام کژیها و بی عدالتیها را فریاد می زند.
فیلم سخنرانی کوتاه او در مسجدی در شازند که بهصورت گستردهای در شبکههای اجتماعی بازنشر شد از مصادیق همین روحیهی مسئولیت پذیری اوست. نجفی در دقایق مختصری که فرصت را به چنگ آورده از بی کفایتی مسئولان محلی و بعضاً مقامات حاکمیتی گفته و هموطنان خود را به پرسشگری فرا میخواند. همین روحیه و منش عدالت محور نجفی در برخورد با ستم و فساد موجب شد که مسئولان نهادهای حاکمیتی که بخش عمدهای از کاستیهای موجود ناشی از بی کفایتیهای ایشان است بجای شنیدن صدای صداقت نجفی و اقدام و عمل واقعی در راستای بهبود اوضاع و رفع نواقص و ناکارآمدیها و حمایت از چنین شهروندانی که به ایفای وظایف قانونی خود مشغول هستند و میباید در مقام الگوی جامعه قرار به کیرند، برای او پرونده سازی کرده و وقت گران بهایش را در راهروهای دادگاه و دادسرا تلف کنند.
برای این وکیل عزیز، پیش و پس از سخنرانی در مسجد، چند پرونده قضایی و یک پرونده انتظامی ساخته شده است.
برای این وکیل عزیز، پیش و پس از سخنرانی در مسجد، چند پرونده قضایی و یک پرونده انتظامی ساخته شده است.
در پرونده انتظامی که اخیراً منجر به صدور رأی برائت شد دادستان انتظامی کانون وکلای اراک بر اساس یک نامه بدون امضا و بی نام که حاوی هیچ مطلب مهمی هم نبود پروندهای برای نجفی میسازد که بسیار تعجب برانگیز است. شخص گمنامی که شهامت درج نام خود را هم نداشته در نامه مینویسد که نجفی نظام را زیر سؤال میبرد و محمد آذری دادستان جوان و جویای نام دادسرای انتظامی کانون وکلای استان مرکزی کار را بجایی رساند که با تفتیش عقیده محمد نجفی تقاضای ابطال پروانه وکالت همکار و دوست خود را از دادگاه انتظامی نمود. اگر فرصتی فراهم شد شرح و جزییات جلسه رسیدگی شعبه سوم دادگاه انتظامی کانون اراک را به همراه لوایح دو همکار عزیزم سرکار خانم نسرین ستوده و جناب آقای پیام درفشان خواهم نوشت خصوصاً آن قسمتی را که جناب آذری اصرار داشت دفاع شفاهیام مکتوب شود چرا که گفته بودم محمد آذری برخلاف قسم نامه رفتار کرده، راستی و درستی را در این پرونده رویه قرار نداده و برخلاف نص صریح قانون اساسی تفتیش عقیده نموده است و از حق دفاع نمیکند.
این امر موجب شد که همکار گرامیام ناراحت شده و موضوع تا حدودی شخصی گردد. ولی من مخصوصاً به این مورد اشاره کردم و از کنارش بی تفاوت نگذشتم چرا که ایجاد و خلق اینگونه موقعیتها اوج هنرنمایی سیستمهای ستمگر است. در این قبیل سیستمها، ستمدیدههایی که درد مشترک دارند بجای آنکه در کنار هم این درد را فریاد زنند به زیبایی هرچه تمام در مقابل هم قرار گرفته و بازیگردان اصلی میدان بهراحتی پای خود را از معرکه کنار کشیده و در مقام تماشاچی قرار میگیرد. البته من هم به تاسی از نلسون ماندلای فقید بر این باورم که ظالم این داستان خود مظلوم واقعی است چرا که اگر فلسفه زندگی را درست درک میکرد هرگز تن به این ظلم و این شیوه از زندگی نمیداد.
در حال حاضر محمد نجفی در مواردی مشابه، دو پرونده قضایی نیز در جریان رسیدگی دارد، یکی در دادگاه شازند و دیگری در مرحله دادسرا است. آخرین اتهامی که به ناروا به او زدهاند نشر اکاذیب است.
مطمئن هستم چنانچه از حقوقدانان و وکلای دادگستری ایران در خصوص اظهارات نجفی نظرخواهی به عمل آید اکثریت قریب به اتفاق ایشان خواهند گفت آنچه که محمد نجفی به بخش اندکی از آن اشاره کرده حرف دل بسیاری از مردمان ایران است. در این مدتی که مجال پیدا کردهام و با تعداد زیادی از وکلای عزیز و حقوقدانان گرامی کشور گپ و گفتی داشتهام به این نتیجه تلخ رسیدهام که حتی یک صاحبنظر از آنچه که در درون قوه قضاییه میگذرد راضی نیست ولی از آنجایی که نظاره گر برخوردهای سطحی، تخریبی و گاهی سرکوبگرایانه قوه و سایر نهادهای اطلاعاتی و امنیتی با انتقاد و منتقد هستند لب به اعتراض نمیگشایند و این میشود که اوضاع رو به بهبود نمیرود.
شاید بشود محمد نجفی را بمانند بسیاری دیگر بهناحق محکوم کرد شاید بشود محمد نجفی را از فعالیتهایش خسته کرد شاید بشود محمد نجفی را درگیر روزمرگی نمود اما با واقیت چه میشود کرد؟ واقعیت این است وضعیت نهادهای حاکمیتی ایران بسیار وخیمتر از آن چیزی است که در باور میگنجد. وکیلی شجاعانه ایستاده و در شازند این نابسامانیها را فریاد می زند اگر مقامات کشور میخواهند با فساد لجام گسیخته مبارزه کنند این صدا را بشنوند و از سرکوب آن جلوگیری کنند.
امیدوارم گوش شنوایی باشد تا ناگهان زود دیر نشود.*
پاینده ایران / تهران - خرداد 1395
* آرش کیخسروی، وکیل دادگستری در ایران است.