نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ فروردین ۲۷, چهارشنبه

به “لیبی جدید” خوش آمدید، جایی که نخست وزیر برای نجات جان خود فرار می کند، وزیر امور خارجه خواهان بازگشت نظام پادشاهی است، در شهر “بنغازی”، مهد انقلاب ۱۷ فوریه سال ۲۰۱۱ میلادی


pc90981478e3d7f7239f9cc79c724a5860_0.033175001309413977_taknaz_ir «به “لیبی جدید” خوش آمدید، جایی که نخست وزیر برای نجات جان خود فرار می کند، وزیر امور خارجه خواهان بازگشت نظام پادشاهی است، در شهر “بنغازی”، مهد انقلاب ۱۷ فوریه سال ۲۰۱۱ میلادی، نافرمانی مدنی اعلام می شود و در شهر “درنه”، امارت اسلامی مستقل اعلام می گردد و رئیس پارلمان نیز با ادعاهای رسوایی و اتهامات فساد روبرو است.
لیبی پیشین٬ بیش از ۴۰ سال را زیر سلطه “معمر القذافی” گذراند. در این سالها کشور شرایط خوبی نداشته‌است. به ویژه در سال های اخیر ، فساد گسترده رواج داشت و سرکوب و قلع و قمع بر کشور حکمفرمایی می کرد.
با این حال، لیبی جدید از هر نظر بدتر از لیبی پیشین است، جایی که امنیت تقریبا وجود ندارد، گروه های مسلح بیشترین قدرت را در اختیار دارند، آمار فساد چندین برابر شده و مهمتر از همه اینها، دولت و نهادهای وابسته به آن اصلاً وجود ندارند، هرج و مرج و آشوب فراگیر شده و منافع قبیله ای، منطقه ای، سیاسی و جغرافیایی نیز هویت ملی را از بین برده است.
در همین حال، تنها اقلیت جسوری می توانند در مورد وضعیت کنونی لیبی صحبت کنند، چه برسد به آینده این کشور. آن دسته از اهالی رسانه و سیاستمداران میهن پرست شجاعی نیز که دست به چنین کاری می زنند، مورد هدف گلوله و یا خودروی بمب گذاری شده قرار می گیرند، جایی که بارها افراد مسلح وارد استودیوی پخش شبکه های تلویزیونی شده اند و آن را منفجر کرده اند و یا مالکش را ربوده اند، دفاتر روزنامه ها نیز بارها منفجر شده و تمامی افراد داخل آن جان خود را از دست داده اند.
شاید آنچه برای آقای “علی زیدان”، نخست وزیر پیشین لیبی اتفاق افتاد، بهترین مثال برای توصیف وضعیت در حال فروپاشی این کشور باشد، جایی که وی در اتاق خواب خود در هتل محل اقامتش در مرکز شهر “طرابلس”، پایتخت لیبی و در حالی که لباس خواب بر تن داشت، از سوی عناصر گروه مسلحی که رئیس پارلمان این کشور حقوق آنها را پرداخت می کند، ربوده شد و به مکان نامشخصی انتقال یافت.
این در حالی است که “علی زیدان” به دلیل سوء مدیریت رسوایی نفتکش حامل پرچم کره شمالی، در حال حاضر به آلمان که گفته می شود تابعیت آن را دارد، فرار کرده، نفتکشی که با اطلاع نیروهای امنیتی و گروه های مسلح لیبی با ۲۵۰ هزار بشکه نفت دزدیده شده بارگذاری شد و تنها زمانی به بندرهای این کشور بازگشت که کشتی های ناوگان دریایی آمریکا، در دریا مانع از عبور آن شدند، با وجود تمامی این مسائل، باز هم افرادی هستند که از حاکمیت و استقلال لیبی سخن می گویند.
در واقع هیچ کس نمی داند کشور لیبی که نیروهای حزب “ناتو” (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) با همراهی هواپیماها و نیروهای برخی کشورهای عربی “دموکراتیک” و با موافقت اتحادیه عرب و آقای “عمرو موسی”، دبیرکل وقت این اتحادیه و رئیس کمیته ۵۰ نفره مسئول تدوین قانون اساسی جدید مصر، آن را “آزاد” کردند، به کدام سمت در حرکت است، آیا این کشور به سوی فدرالیسم، کنفدرالیسم، تجزیه، و یا آشوب و هرج و مرج دائمی و یا موقتی قدم برمی دارد؟
علاوه بر آن، در لیبی جدید کدام نظام حکمرانی برپا خواهد شد، آیا پارلمانی قانونی، دیکتاتوری نظامی و یا همان گونه که آقای “محمد عبدالعزیز”، وزیر امور خارجه کنونی این کشور پیشنهاد داده، “پادشاهی سنوسی” (خاندان حاکم در لیبی از زمان استقلال این کشور از بریتانیا در سال ۱۹۵۱ تا زمان سرنگونی نظام پادشاهی در سال ۱۹۶۹ میلادی) خواهد بود؟ هیچ کس پاسخی برای این پرسش ندارد، چرا که کمیته “۱۷ فوریه” به عنوان مسئول تدوین قانون اساسی جدید لیبی، تاکنون نتوانسته ماموریت خود را به پایان برساند و بر اساس خوش بینانه ترین پیش بینی ها نیز، انتظار نمی رود طی کمتر از شش ماه این کار را انجام دهد، این در صورتی است که این کمیته پیش از پایان کار خود، منحل نشود و اعضای آن نیز ترور نشوند، چرا که در لیبی احتمال همه چیز وجود دارد. سال جدید میلادی، در حال حاضر شاهد نافرمانی مدنی بوده که بنا بر برخی گزارش های خبری، جریان های لیبرال خواهان دست زدن به آن شده اند.
این در حالی است که شهر “درنه”، عروس منطقه “الجبل الاخضر” در شمال شرق لیبی نیز که یکی از لیبرال ترین و آزادترین شهرهای این کشور به شمار می آمد، به یک امارت اسلامی تبدیل شده که در آن شریعت اسلام اجرا می شود و مجلس شورای اسلامی حکومت می کند.
اگر به سوی غرب لیبی نیز حرکت کنیم، می بینیم که شهر “تاورغاء” در استان “مصراته” همچنان خالی از سکنه بوده، چرا که ساکنان این شهر به دلیل رنگ پوست و آفریقایی الاصل بودن و همچنین اتهام های وارده به آنها مبنی بر طرفداری و حمایت از نظام “معمر قذافی”، حق ورود به شهر خود را ندارند.
در همین حال، اخبار کشتار و انفجار نیز به عنوان های خبری روزانه شهرهای “سرت” و “بنی ولید” در شمال و شمال غربی لیبی تبدیل شده و شهر “سبها” در جنوب غرب این کشور نیز همچنان خارج از ادارء دولت بوده و هیچ کس نمی داند در آنجا چه می گذرد.
این در حالی است که در مورد زندان های گروه های مسلح در شهرهای مختلف لیبی و فجایع روی داده در آنها، از شکنجه گرفته تا زیر پا گذاشتن کرامت و آبروی زندانیان، تا می توان سخن گفت.
علاوه بر این، نیروهای کار خارجی فعال در لیبی و به ویژه نیروهای مصری نیز چه مسلمان باشند و چه قبطی مسیحی، مورد هدف گروه های مسلح قرار گرفته و کشته می شوند.
از سوی دیگر، فرودگاه های لیبی نیز ممکن است بر اساس وضعیت روحی یکی از فرماندهان گروه های مسلح بسته و یا باز شود، جایی که اگر فرمانده در وضعیت روحی بدی به سر ببرد و از دولت به خاطر برآورده نکردن خواسته هایش مبنی بر افزایش “حق امتیاز مالی” ماهانه خود، خشمگین باشد، بی درنگ عناصر تحت رهبری خود را سوار بر خودروهای حامل سلاح های سنگین به فرودگاه فرستاده تا آنجا را به اشغال خود درآورند، مانع از پرواز و فرود هواپیماها شوند و دست به تهدید و ارعاب مسافران خروجی و ورودی بزنند.
ما در اینجا در مورد افغانستان در اوج جنگ داخلی، سومالی پس از فروپاشی دولت مرکزی و یا لبنان هنگامی که پس از ۱۵ سال جنگ شدید، تبدیل به کشور ناکامی شد، صحبت نمی کنیم، بلکه در مورد لیبی صحبت می کنیم که “نیکولا سارکوزی”، رئیس جمهوری وقت فرانسه و هم پیمانش “دیوید کامرون”، نخست وزیر بریتانیا و به دنبال آنها شبکه های ماهواره ای “بهار عربی” و کارشناسان و تحلیلگران آنها می گفتند که به بهشت خدواند روی زمین تبدیل شده و در زمینه دموکراسی، آزادی، احترام حقوق بشر، شفافیت، عدالت اجتماعی و مابقی چیزهایی که می شناسید و از بر کرده اید، الگویی برای سایر کشورها خواهد بود.
با این حال، اکنون هیچ کدام از آنهایی که برای هواپیماهای جنگی “ناتو” هنگام بمباران شهرهای لیبی، دست می زنند، نمی خواهند به اوضاع بد کنونی این کشور اعتراف کرد و اذعان کنند به بحرانی که کشور و ملت لیبی را در بر گرفته و وحدت دموکراتیک و جغرافیایی آن را از بین برده است.
در واقع ملت خوب و مهمان نواز لیبی که در خواسته های معیشتی خود نیز فروتن و متواضع بوده، قربانی کمپین های گمراه کننده منظمی بود که برخی کشورهای عربی و خارجی در آن مشارکت داشتند تا این کشور را به الگویی برای هرج و مرج خونین و مکانی برای تمامی انواع فساد تبدیل کنند.
از سوی دیگر، هر چند که “سیلویو برلوسکونی”، نخست وزیر پیشین ایتالیا در تمامی زمینه های اخلاقی، فردی فاسد به شمار می آید، اما آنچه هنگام “بیداری وجدان” کمیابی در مورد “ساخته شدن” انقلاب لیبی از سوی شریکش در سازمان “ناتو” یعنی “نیکولا سارکوزی”، بر زبان آورد، در آرشیو خبرگزاری رسمی ایتالیا (انسا) ثبت شده است، جایی که هواپیماهای جنگی “ناتو” برای بمباران شهرهای لیبی، از پایگاه های نظامی ایتالیا به پرواز درمی آمدند و در نتیجه، شخص “سیلویو برلوسکونی” به عنوان نخست وزیر وقت این کشور، از تمامی اطلاعات آگاه بود.
بدون شک انقلاب مردم لیبی برای رسیدن به تغییر دموکراتیک، یک انقلاب مشروع می باشد، اما آنهایی که به خاطر جاه طلبی های اقتصادی و یا نفتی و یا به دلایل انتقام جویانه صرفا شخصی، این انقلاب را ربودند و آن را از مسیر خود منحرف کردند، به همراه تمامی افرادی که با آنها زد و بند کرده و نقشه ها و طرح حایشان را اجرا کردند، سزاوار بازخواست و بازپرسی هستند.
در واقع ملت لیبی که پیشتر سالانه بیش از ۶۰ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی وارد بودجه کشورش می شد و نزدیک به ۲۰۰میلیارد دلار درآمد خارجی داشت، هم اکنون در آستانه ورشکستگی و گرسنگی قرار گرفته، چرا که میدان های نفتی لیبی از سوی گروه های مسلح اشغال شده اند، بخشی از تولیدات این میدان ها به سرقت رفته و در دریا به فروش می رسد، نخست وزیر این کشور که متهم به فساد بوده، برای نجات جان خود فرار کرده و رئیس پارلمان نیز برای تبرئه خود از ادعاها و اتهام های فساد اخلاقی در تلاش بوده و با تظاهرات پر سر و صدای افرادی روبرو است که خواهان محاکمه وی هستند.
در پایان از آن افراد عرب و غیر عربی که جلیقه های ضد گلوله پوشیده، کلاه خودهای نظامی بر سر نهاده و روی سینه و پشت آنها واژه انگلیسی “PRESS” نوشته شده بود، می پرسیم که در حال حاضر کجا هستند؟ چرا صدای آنها را نمی شنویم و گزارش هایشان در مورد واقعیت آنچه در لیبی جدید در جریان است، را نمی بینیم؟ بدون شک پاسخی برای این پرسش ها نخواهیم شنید!»

مرام پهلوانی در آیین لوتی های تهران قدیم!

مرام پهلوانی در آیین لوتی های تهران قدیم!






در این مقاله قصد داریم که مرام و معرفت لوتی ها و با مرامهای قدیم شهر تهران رو با خودمون مقایسه کنیم! تا معلوم بشه که اونا بیشتر مرام مولا علی رو زنده کردن یا ما؟!
ادبیات مقاله هم طوری انتخاب شده که مخاطب رو بیشتر به دنیای لوتیا نزدیک کنه.


مقدمه:
پنجاه شصت سال پیش تو تهران پلیس و ژاندارمری زیاد معنی نداشت. امنیت هر محل دست گنده ها و لوتی های اون محل بود. روز نبود کسی رو خط خطی نکنن، تازه اگه خوش شانس بود و جون سالم در می برد و آبکش نمی شد! زورگویی تو محل، غرق خودشون بود. همونجا حکم می دادن و همونجا هم اجرا می کردند. چه عادلانه و چه نا عادلانه! البته جانب معرفت رو هم داشتن. سردسته ی لاوتیا اسمش گنده لات بود که یه منطقه سر ابروش می گشت! اسم چندتاشون اینه:
طیب خان
رسول ترک
مجتبی فرزین
تیمور خان
مصطفی دیوونه
اصغر شاطر
هفت کچلون
تقی لولو
حسین رمضون یخی

و...

هر محدوده غرق یکیشون بود:
حوالی خراسون و اونورا دست طیّب خان بود.
بازارو مطظفی دیوونه کنترات برداشته بود.
امام حسین و حوالی سمت شرق دست فرزین و تیمور خان بود.
و...

میگن گنده ی گنده لاتا طیب بود، چون لغب نداشت و بزرگیش از اسمش بود! یه حکومتی واسه خودش داشت. کُل جنوب شهر تحت امرش بود.
میگن یه سری با حسین رمضون یخی و دارو دستش کنتاکت کرد، طیب با کارد زد صورت داداش حسینو بی ریخت کرد، حسینم تو درگیری شکم طیبو سفره کرد و جیم شد. بعداً ریش سفید محل آشتیشون داد و بینشون صیغه برادری خوند، از اون به بعد اینا شدن پشت هم و دیگه توپ تکونشون نمی داد. طیب خان مایه دارم بود. نقله که قیام مردم ورامین علیه شاه به سرکردگی طیب بود. از داستانای مرام و مردونگیش جلوتر میاریم.
چند ویژگی ذاتی که تو اکثر خوش مراما بود و همین هم اسمشونو بالا برد:



1-عشق به آقا امام حسین
2-چشم پاک و با حیا
3-سفره داری و مهمون نوازی بی حد
4-دست گیری و گره گشایی از مردم
5-سخاوت و دست و دلبازی
6-مردونگی و صبر و دل بزرگی
7-احترام به ریش سفید
8-توبه ی حقیقی!
9-بخشش راحت مردم در صورت بروز خطا
و...

 
خلاصه همین قدر بگم که اونقدر این ویژگی ها مهمه که آیت الله مرعشی نجفی که از اولیاء خدا بود می گفت:
« از خدا می خوام منو با این لوتیا محشور کنه، از بس که مَردن!!!»
چند داستان از کردار این جوون مردا:


مصطفی دیوونه


نقله که سگ یه آمریکایی به یه نفر حمله کرد و این فرد هم سگشو زد. آمریکاییه به ژاندارمری گفت و با هم این بنده خدارو زدن، چون کاپیتولاسیون بود و کسی حق توهین، حتی به سگ آمریکایی رو هم نداشت! خبر به گوش مصطفی دیوونه رسید! آمریکایی رو یه جا خفت می کنه و حسابی سوراخ سوراخش می کنه! خبر به ژاندارمری و رده های بالاتر رسید. اسم مصطفی خانو که شنیدن گفتن: اون خود مختاره، محله دسته اونه و از دست ما کاری بر نمیاد!

یه سری هم اومدن به طیب خان گفتن: مصطفی دیوونه سر دسته رو گرفته، یه کارد سر بری هم دستشه، میگه : تا طیب نیاد راهو وا نمی کنم!
طیب هم ریخت به هم و از دسته زد بیرون و تو تاریکی رفت سر دسته. تا چش مصطفی خان به طیب افتاد ، گفت بیارین! نوچه ها یه گاو آوردن و مصطفی خان سر برید! گفت: گفتم راهو وا نمیکنم تا جلوی پای طیب خان گاو نکشم!!!
اما بعدها میگن رابطشون به هم خورد و تا آخر عمر طیب قهر بودن!


طیب خان


طیب خان بازاری بود و هر جوونی میومد که پول نداشت فوری پول میداد و می گفت: «برو در امون خدا جوون، پش سرتم نبین!!!»
چندین بار ازش جهزیه خواستن و همشو جور کرد!!!
یه سری، کلّی بار میوه رو دست اصغر مورچه (یکی از بازاریا) باد کرده بود. طیب خان فرستاد مخفیانه همشو خریدن تا ورشکست نشه!!!
به تیمسارای ساواک دستور می داد! فقط می گفت : بگو اعلا حضرت بیاد!

تا طیب خان بود، امثال شعبون بی  مخ  رخصت جولون نداشتن، طیب که رفت، رژیم لوتیارو یکی یکی سر به نیست  و شعبون و دار و دستشو علم کرد!
آخرشم طیب خان پشت امام خمینی واستاد تا به تیر بستنش و شهیدش کردن!

یه داستان عجیب!
-یه سری داشت رد میشد. دید یه سیدی بیرون رو اساساش نشسته. گفت: واس چی انجایی؟ گفت: پول اجاره نداشتم بدم، بیرونم کردن. طیب گفت: شناسنامه داری؟ گفت : آره.
-وردار بیار.
چشم طیب خان
اون زمانا ثبت اسناد ها خیلی جدی نبود. طیب رفت و چند ساعت بعد با یه سند برگشت و دست سید رو گرفت و برد یه خونه تر و تمیز نشونش داد و گفن: سید این مال شما! گرفته بودم با زن و بچه بیایم بشینیم، ولی عیبی نداره، مال تو! فقط به مادرت زهرا(سلام الله علیها) بگو اونور یه خونه واسه ما ردیف کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینم سندش که به نامت زدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!




رسول ترک


داستان توبش معروفه، عاشق امام حسین شد و کارش به جایی رسید که دم مرگ خندید و گفت:«آقام گلدی: آقام اومد!»


فرزین خان

شدید دست به خیر بود، واسه یه جوون مفتی تاکسی خرید و به نامش کرد تا کار کنه!!! گفتن علیه خمینی کار کن، نکرد! آخرش اونم اعدام کردن!


تیمور خان:




این یکی رو سفارشی براتون توضیح می دم:

تیمور خان قدیمی، از تیم فرزین خان بود که میدون امام حسینو می گردوندن. با فرزین خان صیغه برادری خونده بود، بعد از اعدام فرزین خان ، رژیم افتاد دنبالش، اما نتونستن گیرش بیارن. اوضاع که خوابید اومد سمت دماوند و تو یکی از محله هاش ساکن شد. من (نویسنده مقاله) ایشونو دیدم و میشناسم. خدای با مراما نباشه، پیغمبرش حتماً هست! همیشه می گم: «بعد علی، عمو تیمور مرده!»
درِ خونش همیشه و همیشه بازه، سُفرش همیشه پهنه. یه ماه بری خونش بخوری، لبخندش نمیفته! یه روز ازش پرسیدم: «عمو، ماجرا چیه که اینقد با مرامی؟»
خندید و گفت:
« عمو جون، من که با مرام نیستم، اگه داداشم فرزین خانو میدیدی چی میگفتی؟ من چن تا چیزو فقط از خدا بیامرز بابام ارث بردم: یکی مهمون نوازی. یکی سخاوت. یکی نماز روزه که خدا شاهده چلّه تابستون ،تو گرمای تهرون روزمو رد نمی کردم! ، یکی هم چشم پاک به ناموس مردم. خدا شاهده مردم ناموسشونو میسپردن به ما میرفتن جایی!!! اینهو خواهرم به روح پیغمبر(دقیقاً قسم خودشان را آوردم)! بیست سال میدون امام حسین راننده تاکسی بودم، اونم تو اون دوره و حجاب، یه ثانیه فکر بد به ناموس کسی نکردم!!!»
لازم به ذکره که من چند وقت خونه ی این مرد، کار (نقاشی ساختمان) می کردم، جز معرفت و مردونگی از این مرد ندیدم!
یه خاطره ی دیگه از خودم و تیمور خان:
یه روز حین کار یه قمه قدیمی زنگ زده دیدم. به تیمور خان گفتم: عمو مال شماست؟ خندید و گفت:
« آره عمو جون، مال دوره جاهلیه، خاطراتی باهاش داریم! یه وقت بد خواه مد خواه داری بیام دوازده شبی (یک اصطلاح)خفتش کنما!!!»
خدا خیرشون بده ایشا الله...

جان مولا هر چه هستی مرد باش
گــر قلندر نیستــی شبگرد باش
در جـهان هـمـراز اهـل درد بـاش
یا مبر نامی ز مردی ، یا حقیقت مرد باش


سلامتی بچه های قدیم که با زغال پشت لبشونو سیاه می کردن تا شبیه باباهاشون بشن، نه بچه های الان که ابرو ور میدارن تا شبیه ماماناشون بشن...!


یا علی.

روايتی ديگر درباره اعدام حسين فرزين، مسعود نقره‌کار

مسعود نقره‌کار
اين روايت ديگری‌ست درباره‌ی اعدام حسين فرزين، يکی از جاهل‌ها و لات‌های معروف تهران که با حکم صادق خلخالی در اسفندماه سال ۱۳۵۷ تيرباران شد، روايتی که می‌تواند نمونه‌ای ديگر از دروغ ‌پردازی‌ها و پرونده‌ سازی‌های حاکم شرع خمينی و حکومت اسلامی‌اش باشد ویژه خبرنامه‌ی گویا
شيخ صادق خلخالی، حاکم شرع حکومت اسلامی درباره علت تيرباران کردن حسين فرزين در نخستين روزهای انقلاب بهمن نوشته است:
" ....حسين فرزين يکی از قداره بندهای شاه ، مانند شعبان جعفری بود. او به همراه تعدادی چاقوکش و اوباش، در خيابان های جنوب تهران و شهرری به راه می افتاد و درو پنجره و مغازه های مردم را به بهانه ی اين که عکس شاه را نصب نکرده اند و يا در اعتصاب شرکت کرده اند ، می شکست و مردم را بی خود و بی جهت ، مورد ضرب و شتم قرار می دادو باج می گرفت." . خلخالی در خاطرات اش به صدور حکم اعدامِ ۶۴ نفر اشاره می کند که يکی از آنها حسين فرزين بود : " .....اولين افرادی که در شب ۲۴ بهمن حکم اعدامشان را در مدرسه رفاه در تشکيل اولين جلسه دادگاه پس از انتصاب به عنوان حاکم شرع دادگاه های انقلاب صادر کرده‌ام و در پشت بام مدرسه رفاه به جوخه های اعدام سپرده شدند....."(۱)

۲۳ اسفند ماه سال ۱۳۵۷حسين فرزين از جاهل ها و لات های شرق تهران - ساکن خيابان ايرانمهر، منطقه ی ميدان فوزيه يا امام حسين ِ بعد از انقلاب - ( به عنوان کاميون دار و سردسته اشرار و چماق داران) در گروه ۱۱ نفره ای، که سپهبُد نادر جهانبانی، محمود جعفريان(قائم مقام حزب رستاخيز و معاون سابق راديو و تلويزيون و مدير عامل سابق خبرگزاری پارس) ، پرويز نيکخواه ( مدير مرکز خبری راديو تلويزيون و تئوريسين رژيم پهلوی)، و.....نيز در ميان آنان بودند، تيرباران شد.(۲)
دادگاه سپهبد نادرجهانبانی، نيکخواه، جعفريان و... حسين فرزين
روزنامه اطلاعات ۲۳ اسفند ماه سال ۱۳۵۷ نوشت : "... حسين فرزين، قمه‌کش و باج‌گير معروف ساکن خيابان ايرانمهر، آخرين نفری بود که از اتهامات خود دفاع کرد، وی متهم بود که در شهرری به مردم مبارز با قمه در صحن مطهر عبدالعظيم حمله کرده بود و با همکاری دولت بختيار از زندان آزاد شده بود تا با همدستان خود با چوب و چماق اموال مردم را آسيب بزند. وی که از طرفداران تظاهرات قانون اساسی بود و اين گروه را رهبری می کرد، گفت:
" ...من از رژيم سابق متنفرم و پرونده‌ای هم که جلوی شماست نشان می‌دهد که چندين بار توسط رژيم سابق زندانی شده‌ام.» قاضی دادگاه گفت: «رژيم گذشته هم تو را قبول نداشت!» فرزين گفت:

"من با کميته انقلاب همکاری داشته‌ام و کارتی که از کميته به من داده شده در پرونده من ضبط است. برای من توطئه‌چينی شده است".
هادی غفاری اما در مورد حسين فرزين نکات متفاوتی طرح کرده است:
" مساله بعدی که در روز ۲۲ و ۲۳ بهمن وجود داشت ، مشگلی به نام زندان اوين بود... و ماهم بايد خيلی دقت می کرديم که در کنار زندانيان سياسی، دزدان اموال ملی آزاد نشوند. در زندان قصر مساله بدتر از اين بود، چون تعدادزيادی دزد، قاچاقچی، قاتل و لات در آن جا زندانی بودند. يکی از کسانی که از زندان قصر، موفق به فرار شده بود و ما خودمان شبانه او را برگردانديم، آدم بی سروپای گردن کلفتی بود که در محل معروف به حسين قمه کش بود و در ميدان امام حسين، سر خيابان اقبال، پاتوق داشت. و يا سياوش رفيعی که معاونش بود، اينها در تهران قمه کشی می کردند . اينگونه آدم ها در زندان قصر زياد بودند. و يا حسين فرزين که سر خيابان ايران مهر و اقبال پاتوق داشت، او يک مشت نوچه داشت و هر کدام درجه ای داشتند. تعدادی از اينها از زندان فرار کردندکه خوشبختانه بسياری از آنها دوباره دستگير شده و به زندان بازگردانده شدند. يادم است که در همان ايام، حسين فرزين به دليل قتلی که مرتکب شده بود و مسائل خلاف ديگری که داشت، محکوم شد و سريعا" توسط دادگاه انقلاب اعدام شد..." (۳)

آقای ر.ر(*) که خود در رويداد و نزاع شهرری- شاه عبدالعظيم - به عنوان يکی از همراهان "حسين فرزين" حضور داشت ، سخنان خلخالی را کذب محض و يک پرونده سازی دروغين می داند. ايشان طی تماس تلفنی با اينجانب ( مسعود نقره کار) در رابطه با مصاحبه تلويزيونی صدای امريکا ( مهدی فلاحتی) با من،- که " در باره نقش سياسی جاهل ها و لات ها در انقلاب بهمن" بود - (۴)، و نيز مقاله های من در " گويا نيوز" با عناوين "جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين" و " روحانيت و پديده‌ی چماقداری"و.... ،(۵) گفتند که آنچه از طرف شيخ صادق خلخالی و دادگاه انقلاب اسلامی به عنوان دلائل اعدام حسين فرزين مطرح کرده ام صحت ندارد واتفاقی که افتاد يک پرونده سازی دروغين و غيرواقعی و توطئه چينی از طرف خلخالی و اطرافيان‌اش بود .آقای ر.ر به اختصار ماجرا را اينگونه نقل کردند:
"... نزاع و درگيری در شاه عبدالعظيم که درحدود يکی دوماه قبل از انقلاب اتفاق افتاد هيچ ربطی به نصب عکس شاه و رژيم شاه و حمايت از آن رژيم نداشت و يک نزاع خصوصی بود. فردی به نام ح.ب ، که در حال حاضر نيز در تهران سوپرمارکت دارد و از نزديکان دارو دسته آخوندها بود و بعد ها از ماموران وزارت اطلاعات رژيم جمهوری اسلامی شد و هنوز هم همکاری هائی با اين وزارت خانه و حکومت دارد، همراه و همدست با تعدادی ديگری از جاهل ها و لات ها ی ميدان خراسان و بی سيم نجف آباد و ميدان فوزيه در رابطه با اختلاف های شخصی دريک نزاع حسين فرزين را مضروب می کنند و متواری می شوند. حسين فرزين رّد ضارب اصلی خود را که ح.ب بود پيدا می کند و خبردار می شود که او برای نماز و زيارت به شاه عبدالعظيم می رود رود و بيشتر مواقع درهمان نواحی ست. حيسن فرزين با تعدادی از دوستان اش – از جمله خودِمن- به شاه عبدالعظيم رفتيم و ضارب اش را پيدا کرديم ، و در يک نزاع ح.ب را به تلافی کاری که انجام داده بود مضروب کرديم، و گريختيم . اين خلاصه ی آن واقعه بود و واقعيت آن ماجراست، و همين امروز هم کسانی از دو طرف نزاع که درآن نزاع شرکت داشتند ، زنده اند. قضيه اصلن ربطی به رژيم شاه و انقلاب و قانون اساسی و اين حرف ها نداشت و اين يک دروغ و پرونده سازی از طرف شيخ خلخالی و کميته ای هائی که با فرزين خرده حساب داشتند، بود".
مسعود نقره‌کار

توضيح ها و منابع:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*آقای ر.ر را من ( م.ن) در ايران يکی دوبار ملاقات کردم. شماره تلفن من را يکی از عزيزانم که ساکن اروپاست و آقای ر.ر را از نزديک می شناسد در اختيار او قرار داد تا روايت خود را در رابطه با نزاع شهرری و اعدام حسين فرزين برای من بگويد. تا در واقع آنچه در مصاحبه ها و نوشته ها از قول شيخ صادق خلخالی و حکومتيان در باره اتهام های حسين فرزين گفته شده است را تصحيح کند. انچه که خوانديد خلاصه شده ی روايت ايشان است.
** در مصاحبه تلويزيونی با صدای آمريکا به " ماشاءالله قصاب" ، که اوائل انقلاب از طرف مهدی عراقی و محسن رفيقدوست برای حفاظت از سفارت امريکا با دارو دسته اش به سفارت امريکا فرستاده شد و در رابطه با پرونده سازی و دستگيری مجاهد خلق – محمدرضا سعادتی - نيز نقش داشت، اشاره شد. در آن مصاحبه گفته شد کسی به روشنی از سرنوشت "ماشاءالله قصاب" اطلاع دقيقی نداده است و شايعات و روايت های متعدد‌ی در رابطه با سرانجام اين فرد وجود دارد.
آقای ر.ر در تماس تلفنی شان گفتند:
" .... در ضمن ماشاالله قصاب هم در يک تصادف اتومبيل در شمال – در حوالی نشتارود در استان مازندران در نزديکی شهسوار يا تنکابن - کشته شد و توی بهشت زهرا دفن شد ..."
۱-ايام انزوا، خاطرات آيت الله خلخالی، جلد نخست ، صفحه های ۳۰۷ تا ۳۱۰
۲-ايرانشهر، ۲۵ اسفند ۱۳۵۷/ و اطلاعات ۲۳ اسفند سال ۱۳۵۷
۳-خاطرات هادی غفاری، دفتر ادبيات انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۴، صص ۴۲۸و ۴۲۹
۴-گفت و گوی مسعود نقره کار با مهدی فلاحتی (صدای آمريکا)، در باره نقش سياسی جاهل‌ها و لات ها در انقلاب بهمن
۵- جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين(بخش دوم)، مسعود نقره ‌کار
- روحانيت و پديده‌ی چماقداری (بخش پايانی)، مسعود نقره‌کار

تصاویر حضور جنجالی جلیلی در پلی‌تکنیک

حکومت "ولايت"!"عدل علی"! بانضمام "مستضعفين" !!









1959601_10202954741325652_1407716578_n

عکسی از مادران داغدار در ایران

madarane daghdar

یادمان اعدام های ۶٧ در خانه بهکیش ها در تهران

عصر روز پنجشنبه  ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۲ یادمان بیست و پنجمین سالگرد اعدام محمود و محمدعلی بهکیش، مهرداد پناهی شبستری و دیگر زندانیان سیاسی که در تابستان سال ١٣۶٧ اعدام شدند، در خانه خانم بهکیش، با حضور دخترش منصوره بهکیش و با همراهی جمعی از اعضای خانواده ها و دوستان و آشنایان برگزار شد.
IMG_1143 گفتنی است  که در سال  ١٣٨٩، و به درخواست بنیاد عبدالرحمان برومند، «جفری رابرتسون»، یکی از کارشناسان برجسته حقوق بشر بین المللی، به بررسی ابعاد کشتار زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان ١٣۶٧ پرداخت و نتیجه تحقیقاتش توسط این بنیاد منتشر شد. متن کامل این گزارش  را در این لینک بخوانید.
در مراسم روز پنجشنبه جمعی از مادران و خانواده های قربانیان دفن شده در “خاوران”، شماری از زندانیان دهه شصت، شماری از خانواده های کشته شدگان اعتراضات سال ١٣٨٨ و بازداشتگاه کهریزک، و نیز برخی از زندانیان سیاسی که اخیر از زندان ها آزاد شده اند، به همراه برخی از اعضای کانون نویسندگان ایران، فعالان حقوق بشر و مادران پارک لاله حضور داشتند.
همچنین در این مراسم خاطرات قربانیان قتل های سیاسی بیان شد و در ادامه، یکی از مادران کشته شدگان سال ١٣٨٨ با بیان این که من در مقابل شما مادرانی که حتی نمی دانید فرزندتان را  کجا دفن کرده اند و سنگ قبری نیز از آنها ندارید، شرمنده هستم و غم خود را در مقابل شما کوچک می دانم. به این مادر گفته شد چرا تو شرمنده باشی، جنایت کاران باید شرمنده باشند. این مادر برای لحظاتی در آغوش تعدادی از مادران گریست. بنیاد عبدالرحمن برومند شناخت حقیقت، دادخواهی و پاسخگویی مسئولان را از حقوق انسانی و اوّلیه قربانیان و بازماندگانشان می داند و در این راه پشتیبان آنهاست.

تصاویر اولین گروه تیرباران شدگان در شماره فوق العاده روزنامه کیهان ۵ روز بعد از پیروزی انقلاب: نصیری، خسروداد، رحیمی، ناجی


تصاویر اولین گروه تیرباران شدگان در شماره فوق العاده روزنامه کیهان ۵ روز بعد از پیروزی انقلاب: نصیری، خسروداد، رحیمی، ناجی

Kayhan-19791026-64
گروهی از سران رژیم منحله سلطنتی در دادگاه انقلابی
شعبان جعفری دستگیر شد

Kayhan-19791026-66
گروهی از همدستان رژیم منحله شاهنشاهی در دادگاه انقلاب
بیست نفر دیگر بتدریج اعدام می شوند

Kayhan-19791026-65
کاخ اختصاصی نوشهر تصرف شد
کاخ نوشهر

دقت در بخش­هایی از عهدنامه ۱۹۲۱ و قرارداد ۱۹۴۰ بین ایران و شوروی در دریای مازندران (کاسپین) جهت تدوین رژیم حقوقی دریای مازندران بر هر ایرانی لازم است "تا مبادا نسل آینده از ما به زشتی یاد کند" حسین شاه اویسی



دقت در بخش­هایی از عهدنامه ۱۹۲۱ و قرارداد ۱۹۴۰ بین ایران و شوروی در دریای مازندران (کاسپین)
جهت تدوین رژیم حقوقی دریای مازندران
بر هر ایرانی لازم است
"تا مبادا نسل آینده از ما به زشتی یاد کند"
              حسین شاه اویسی
تهران 25 فروردین 1393 خورشیدی

در راستای تدوین رژیم حقوقی جامع دریای مازندران (کاسپین) باید نگاهی دقیق به مواد مربوط به استفاده از پهنه آبی مازندران در این دو قرارداد 1921 و 1940 انداخته شود. پس از عهدنامه های ظالمانه و یک طرفه گلستان و ترکمانچای بین ایران و تزارهای روسیه قرار داد ۱۹۲۱ که ناظر بر حقوق مورد توافق ایران و روسیه در پهنه آبی مازندران و دیگر مسایل و موضوعات مورد علاقه طرفین بود ، حاکمان دولت کارگری جدید روسیه که تازه به قدرت رسیده بودند و هنوز آتش آرمان های انقلابی آنها خاموش نشده بود ، تلاش کردند در این قرار داد از موضع یک کشور همسایه و "برابر" با ایران وارد تعامل شوند و از این رو :
در نخستین فصل از فصول بیست و شش گانه عهدنامه ۱۹۲۱ که در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ ( ۷ اسفند ۱۲۹۹ هجری) بین نمایندگان دولتین ایران و شوروی روسیه منعقد شده آمده است : " دولت شوروی روسیه مطابق بیانیه های خود راجع به مبانی سیاست روسیه نسبت به ملت ایران یک مرتبه دیگر رسما اعلان می نماید که از سیاست جابرانه که دولت های مستعمراتی روسیه نسبت به ایران تعقیب می نمودند قطعا صرف نظر می نماید. و با اشتیاق به این که ملت ایران مستقل و سعادتمند شده و بتواند آزادانه در دارایی خود تصرفات لازمه را بنماید دولت شوروی روسیه تمام معاهدات و مقاولات و قراردادها را که دولت تزاری روسیه با ایران منعقد نموده و حقوق ملت ایران را تضییع می نمود ملغی و از درجه اعتبار ساقط شده اعلان می نماید."
- در فصل یازدهم این قرار داد، دولت شوروی روسیه به صراحت تعهد می دهد : " نظر به اینکه مطابق اصول بیان شده ...  طرفین معظمتین متعاهدتین رضایت می دهند که از زمان امضاء این معاهده هر دو بالسویه حق کشتی رانی آزاد در زیر بیرق های خود در بحر خزر داشته باشند." تا آنجا که در ضمایم قرارداد 1940 دریای مازندران (کاسپین) را دریای ایران شوروی نامیده اند.
- در فصل دوازدهم قرار داد ۱۹۲۱ نیز آمده است : " دولت شوروی روسیه پس از آنکه رسما از استفاده از فواید اقتصادی که مبتنی بر تفوق نظامی بوده صرف نظر نمود اعلان می نماید که علاوه بر آنچه در فصول نه و ده ذکر شد سایر امتیازات نیز که دولت سابق تزاری عنفا برای خود و اتباع خود از دولت ایران گرفته بود از درجه اعتبار ساقط می باشند."
با توجه به اینکه در آن زمان هنوز موضوع اکتشافات نفتی و گازی در دریاچه خزر به صورت جدی مطرح نبود و انتفاع از این بزرگ ترین دریاچه بسته جهان بیشتر در حد صید و شیلات بود ، در فصل چهاردهم قرار داد ۱۹۲۱ آمده است : " با تصدیق اهمیت شیلات سواحل بحر خزر برای اعاشه ( امرار معاش) روسیه دولت ایران پس از انقضاء اعتبار قانونی تقبلات ( تعهدات ) فعلی خود نسبت به شیلات مزبوره، حاضر است که با اداره ارزاق جمهوریت اتحادی اشتراکی شوروی روسیه قراردادی در باب صید ماهی با شرایط خاصی که تا آن زمان معین خواهد شد منعقد نماید." قرار داد ۱۹۲۱ بین ایران و روسیه یکی از بهترین قرار دادهای دوجانبه تاریخ دیپلماسی ایران که متاسفانه دولتمردان آن زمان کشورمان ( اواخر دوران قاجار ) نتوانستند به موقع تعهدات روسیه کمونیستی جدید در این قرار داد را از حالت نسیه به نقد تبدیل کنند. اما در قرار داد سال ۱۹۴۰ که در ۲۵ مارس (۵ فروردین ۱۳۱۹) بین نمایندگان تام الاختیار دولتین ایران و روسیه درتهران به امضا رسید ، لحن قرار داد کمی متفاوت از قرار داد ۱۹۲۱ بود و در این قرار داد که در زمان زمامداری استالین بر شوروی منعقد شد، روس ها از موضع بالا تر برخورد کردند. با این حال در این قرار داد نیز، تلاش شده بود تا به حقوق ایران و شوروی با دیدی متساوی تر از دوران روابط ایران با تزارها نگاه شود. در ماده دوازدهم از این قرار داد شانزده ماده ای درباره حقوق کشتیرانی طرفین در آب های خزر آمده است : " ۱- با کشتی‌هایی که زیر پرچم یکی از طرفین متعاهدتین در دریای خزر سیر می‌نمایند از هر حیث مثل کشتی‌های کشوری رفتار می‌شود. ۲- کشتی‌های مزبوره عوارض بندری دیگری نخواهد پرداخت ۳- کابوتاژ به کشتی‌های کشوری طرفین متعاهدتین اختصاص دارد. ۴- صرفنظر از مقررات فوق هر یک از طرفین متعاهدتین ، ماهیگیری را در آب‌های ساحلی خود تا حد ده میل دریایی‌ به کشتی‌های خود اختصاص داده. ۶- کشتی‌های یدک‌کش که کشتی‌ دیگری را به طور یدک می‌کشند از پرداخت عوارض بندری (از هر تن ظرفیت کشتی) معاف می‌باشند. " در ماده سیزدهم حق کشتیرانی در دریای خزر به طور برابر صرفا در انحصار دو کشور ایران و روسیه می ماند. در این ماده آمده است : " طرفین متعاهدتین بر طبق اصولی که در عهدنامه مورخ ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ بین ایران و جمهوری متحد سوسیالیستی شوروی روسیه اعلام گردیده است موافقت دارند که در تمام دریای خزر کشتی‌هایی جز کشتی‌های متعلق به ایران یا به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا متعلق به اتباع و بنگاه‌های بازرگانی و حمل و نقل کشوری یکی از طرفین متعاهدتین که زیر پرچم ایران یا پرچم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سیر می‌نمایند نمی‌توانند وجود داشته باشند."
با دریغ جمهوری اسلامی هنگام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آن هنگام با وجود تمایلی که مردم سرزمین­های ایرانی جدا افتاده ی آنسوی مرزهای قراردادی برای الحاق به ایران از خود نشان می دادند از آن فرصت طلایی و تاریخی بهره نگرفت. و تمایل آنها بی پاسخ گذارده شد. بر پایه عهدنامه­ 1921 و قرارداد 1940 و توافق­های منعقده در سالهای 1351 و 1362 و 1369 دولتهای ایران و شوروی سابق که با قبول سهم مساوی در این دریای مشترک که شامل همه بخش های دریا از منابع و ذخایر بستر وزیر بستر و بحرپیمایی و بازرگانی و امنیتی را در بر می گیرد سهیم هستند.
از سویی به موجب کنوانسیون و اصول جانشینی در سال 1991، جمهوری­های تازه استقلال یافته از جمله آذربایجان (آران)، ترکمنستان، قزاقستان و فدراسیون روسیه بر اساس دو اقرارنامه مینسک و آلماتی، لازم الاتباع و لازم الاجرا بودن کلیه معاهدات پیشین شوروی از جمله معاهدات 1921 و 1940 تایید کرده اند.
از آنجا که در فصول 1 و 2 و 3 و 11 و 13 عهدنامه 1921، و در مقدمه قرارداد 1940 و مواد 11 و 13 و 16 آن سهم مساوی دو دولت، معتبر و رسمی اعلام شده است بهمین خاطر از سهم مساوی و حقوق برابر با شوروی سابق نمی توان صرفنظر کرد و سهم جمهوری­های تازه استقلال یافته از شوروی سابق باید از قدر سهم شوروی داده شود نه از سهم ایران چرا که شوروی تجزیه شده است نه ایران.
با توجه به معاهدات، توافقنامه و عهدنامه های فی مابین و مواد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ملت ایران نباید به هیچ عنوان و بهانه ای از سهم و حقوق قطعی ومسلم ایران در دریای مازندران که بالسویه و مشترک با شوروی سابق از آن دریاست، بگذرد. و بدانیم هر گونه تغییر در خطوط مرزی کشور طبق اصل 78 قانون اساسی ممنوع است و هیچ مقام و یا دولتی چنین حقی را ندارد مگر اصلاحات جزیی آنهم با رعایت مصالح کشور که به استقلال و تمامیت ارضی کشور لطمه نزند و آنهم تنها با تصویب چهار پنجم نمایندگان ملت مجاز خواهد بود.
حاصل سخن:    
آنچه از مجموعه­ی عهدنامه 1921 و قرارداد 1940 و پیوست های آن می توان دریافت اینکه: 1. دریای مازندران دریایی بسته است. 2. این دریا در مالکیت و حاکمیت متساوی دو دولت ایران و شوروی قرار دارد. 3. از آنجا که تحدید حدودی در دریای مزبور میان ایران و شوروی به عمل نیامده است، مالکیت و حاکمیت دو دولت بر این دریا به گونه مشاع است.
در نتیجه هر گونه معاهده و توافق و تصمیم جدید درباره رژیم حقوقی دریای کاسپین بدون حضور و به رسمیت شناختن حقوق عادلانه ملت ایران براساس مدارک قانونی و قراردادهای اشاره شده، از اعتبار ساقط است.