نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ مهر ۷, چهارشنبه

"فرخ نگهداِرِ" تواب!!

"فرخ نگهداِرِ" تواب!!

قربانی اسید پاشی: کسی که روی من اسید پاشید، در مدرسه دارد درس می دهد

روز گذشته فیلم مستند معصومه توسط کانون شهروندی زنان با حضور سونا مقدم، کارگردان، معصومه و زیور، دو تن از قربانیان اسیدپاشی در موسسه بهاران اکران شد. مستند "معصومه" درباره زندگی زنی بنام معصومه ساخته شده که توسط پدرشوهرش مورد حمله اسیدپاشی قرار می گیرد و برای اینکه فرزند خود را در کنارش حفظ کند، از اجرای حکم قصاص پدر شوهرش، می گذرد. در این مستند همچنین به اختصار به زندگی چند تن دیگر از کسانی که مورد این جنایت قرار گرفته اند پرداخته شده است.
پس از پخش مستند، ندا ناجی، مجری برنامه و از اعضای کانون شهروندی زنان از اسیدپاشی های سریالی اصفهان به عنوان خشونتی عمومی علیه جامعه زنان کشور یاد کرد و از دکتر شروین وکیلی و دکتر سارا منصفی برای تحلیل پیرامون چرایی، علل و عوامل اتفاق اسیدپاشی به عنوان جامعه شناس و روان شناسان دعوت کرد که به ایراد سخنانی بپردازند.
شروین وکیلی در ابتدای صحبت هایش با اشاره به تأثیرگذاری فیلم گفت: «اسیدپاشی، یکی از نمونه های خشونت علیه زنان است. به این دلیل که زیبایی برای زنان اهمیت زیادی دارد و از این رو مورد آسیب از سوی مرد قرار می گیرد و طی سال های گذشته نیز سالی حدود 300 نفر مورد حمله اسیدپاشی قرار می گیرند که از سال 90 به بعد هم این اتفاق ها اوج مضاعفی گرفته است.
وکیلی همچنین با اشاره به اینکه آیا خشونت با بخشش کاهش پیدا می کند یا نه، گفت: «من هوادار قصاص هستم. در اسید پاشی ما با جنایت و جرم خشونت بار رو به رو هستیم. در واقع اسیدپاشی هم نوعی خشونت نسبت به بدن دیگری است. بدن مردان به قصد کشتن مورد حمله قرار می گیرد اما بدن زنان بیشتر به قصد آسیب رساندن، مورد حمله قرار می گیرد، زیرا تعداد مردانی که کشته می شوند، بسیار زیاد هستند اما زنانی که بدنشان مورد آسیب قرار می گیرد، بیشتر است.»
وکیلی با طرح این سوال که زمانی که خشونتی رخ می دهد، چه طور باید نسبت به آن واکنش نشان داد؟ ادامه داد:‌ «یک نگرش می گوید که باید تقاص آسیبی که رسانده شده است، گرفته شود. یعنی چشم برابر چشم و دندان برابر دندان که نگرشی قدیمی است. نگاه دیگری هم مربوط به قرن 18 است که نگاه فایده انگارانه است. به طوری که می گوید، مجازات باید احتمال تکرار را کاهش دهد.»
در ادامه دکتر سارا منصفی، متخصص روانشاسی زنان در زمینه توانمند سازی زنان و مادران هم گفت: «اسیدپاشی بدترین نوع جنایت یک انسان، علیه انسان دیگر است. در واقع حد نهایت خشونت که هدفش انتقام گرفتن است.»
او یادآوری کرد: « اسیدپاشی به دلایل فردی و اجتماعی خودش روی می دهد. اما دلایل فردی آن برای روانشناسان خیلی مهم است و دلایل فردی آن است که نیاز به بررسی بیشتری دارد. در واقع باید ببینیم که چه اتفاقی می افتد که فرد به این حد از خشونت دست می زند. در بررسی هایی که از دید روانشناسی صورت گرفته، می بینیم که این افراد اختلالات روانی و شخصیتی زیادی دارند. حتی ممکن است در خانوده هایشان نیز اعتیاد از هر نوعی، از هم پاشیدگی خانوادگی و مسائلی از این دست را داشته اند.»
او با طرح این سوال که چرا اسیدپاشی رخ می دهد، گفت: «برای خیلی از افراد مسأله جدایی و یا وابستگی ایجاد می شود و دچار ناکامی می شوند اما چرا فقط یک عده ای دست به این کار می زنند. در پاسخ می توان گفت کسانی که روان سالم ندارند و یا اینکه مشکلات شخصی و فردی دارند که با خود به رابطه آورده اند. کسانی که اسیدپاشی می کنند، معمولا شخصیتی ضد اجتماعی دارند که از سرپیچی از قوانین هم احساس گناه نمی کنند. خیلی مواقع فرهنگ غلط و مردسالارانه نیز در این موضوع دخیل است که حق انتخاب را از زن می گیرد، زن را جنس دوم می داند و اینکه زن باید تحت نفوذ باشد.»
در ادامه، سونا مقدم، به عنوان کارگردان فیلم با اشاره به پروژه فیلم گفت: «این مستند حدود سه سال طول کشید. ما در اسیدپاشی قربانی مرد هم داریم و محسن مرتضوی، یکی از قربانیان اسیدپاشی است. در مورد معصومه خیرین زیادی کمک کردند که او از این وضعیت روحی بیرون بیاید و معصومه خواست و توانست.»
معصومه، قربانی اسیدپاشی و شخصیت اول مستند هم در صحبت هایی کوتاه، گفت: «تنها قانونی که برای این جرم وجود دارد، قصاص است ولی من مخالف قصاص هستم. چیزی که من 5 سال با آن درگیر بودم من را به این نتیجه رساند که قوانین ما نقص های زیادی دارد و در مورد این جرم هیچ قانون بازدارنده ای وجود ندارد.»
معصومه گفت:" اینکه من با دستان خودم، به دلیل اینکه نابینا شده ام، چشمان فرد دیگری را بگیرم و یک زشتی دیگر به جامعه ببخشیم، خوب نیست. اگر ایران مثل هند، برای چنین جرمی سی سال زندان بدون بخشش می گذاشت، خیلی بهتر بود. متاسفانه برخی مسئولان چشم هایشان را بسته اند. وقتی فرد مورد اسیدپاشی قرار می گیرد، زندگی اش آسیب می بیند و خانواده درگیر درمان می شود. به طوری که بچه ها در این بین فراموش می شوند.»
وی با انتقاد از کم کاری دولت در این زمینه گفت: « در کشورهای دیگر دیده ام وقتی چنین اتفاقی می افتد، روانشناسی از طرف دولت، هر دو طرف از جمله مجرم و فرد مورد آسیب واقع شده را بررسی و به آنها کمک می کند که چرا 2 نفر به این نقطه رسیده اند؟ خیلی از کسانی هستند که این اتفاق برایشان افتاده و از لحاظ روحی وضعیت خوبی ندارند و نیاز به کمک دارند. یعنی در مواقعی فقط کمک مالی راه چاره نیست.»
در بخش پایانی این نشست، زینت که قربانی اسیدپاشی است، گفت: «من 5 سال است که در انتظار قانون هستم. بعد از 5 سال حکمی داده اند که قانع کننده نیست. الان به برادر شوهر من که خواستگار من و باعث این اسیدپاشی بوده است، 10 سال حکم داده اند ، بدون اینکه هیچ دیه ای به من تعلق بگیرد. من که با اعدام مخالف هستم، دیه هم پرداخت نمی کنند، پس چه طور زندگی را بگذرانم؟ فردی که روی من اسید پاشیده، معلم است و دارد درس می دهد. پس این چه قانونی است؟ این فرد در کلاس ها درس اسیدپاشی می دهد؟»

"فراز" و "رها" جدیدترین قربانیان "قتل‌های زنجیره‌ای"

"فراز" و "رها" جدیدترین قربانیان "قتل‌های زنجیره‌ای"، ایرج مصداقی

فراز و رها
۲۸ سال از کشتار بیرحمانه‌ی زندانیان سیاسی در سال ۶۷ می‌گذرد و من دردمندانه و با اندوه بسیار از خواهر و برادری می‌نویسم که در "پژواک" دادن به صدای قتل‌عام شدگان، به ویژه‌‌ قربانیان کشتار ۶۷ از هیچ چیز دریغ نکردند و عاقبت غریبانه خاموش شدند و به کهکشان درخشان مبارزات مردم ایران پیوستند [نسخه‌ی پی‌دی‌اف مقاله را با کلیک اینجا دریافت کنید]
داستان زندگی «فراز» و «رها» ، ادامه‌ی سرنوشت خونبار و تلخ نسلی است که پس از حاکم شدن نکبت اسلامی بر کشورمان، در دهه‌ی ۶۰ به قربانگاه رفت.
بیست و هشت سال از کشتار بیرحمانه‌ی زندانیان سیاسی در سال ۶۷ می‌گذرد و من دردمندانه و با اندوه بسیار از خواهر و برادری می‌نویسم که در «پژواک» دادن به صدای قتل‌عام شدگان، به ویژه‌‌ قربانیان کشتار ۶۷ که آیت‌الله منتظری از آن به عنوان «بزرگترین جنایت جمهوری اسلامی» نام می‌برد، از هیچ چیز دریغ نکردند و عاقبت غریبانه خاموش شدند و به کهکشان درخشان مبارزات مردم ایران پیوستند. جانیان با قتل بیرحمانه‌ی آن‌ها برگ دیگری به کارنامه قطور جنایات رژیم جرم و جنایت افزودند.
قتل بیرحمانه «فراز» و «رها» یک بار دیگر نشان داد قاتلان، مادامی که اهرم‌های قدرت را در دست دارند یک دم از جنایت فرو نمی‌گذارند و آن‌هایی که دم از «بخشش» و «گذشت» می‌زنند، چه بخواهند و چه نخواهند، آگاهانه یا ناآگاهانه دست در دست جانیان و خون عزیزانمان دارند.

حسین متولد ۱۳۵۷ بود و لیسانسیه نقاشی
ندا متولد ۱۳۵۸ بود و لیسانسیه عکاسی

دوستان و آشنایان، آن‌ها را «فراز» و «رها» صدا می‌کردند؛ نامی که خود انتخاب کرده و دوست‌اش داشتند. هر دو دانشجوی اخراجی دانشگاه هنر تهران بودند.
پدرشان در دهه‌ی ۶۰ به اتهام ترور امام جمعه خرمشهر و ارتباط با گروه فرقان اعدام شده بود. با این حال «فراز» و «رها» معتقد بودند این ترور توسط پدرشان صورت نگرفته بود.
ایرج صنوبریان، دایی این دو نیز در ارتباط با فرقان اعدام شده بود.
مادرشان در سال ۱۳۶۶ در اثر فشارهای وارده سکته‌ی مغزی کرد و جان باخت و این دو با مادر بزرگ و پدربزرگشان زندگی می‌کردند که آن دو نیز درگذشتند.
«رها» به مدت ده سال از یک بیماری نادر چشمی رنج می‌برد و در سال‌های اخیر موجب نابینایی‌اش شده بود. پس از مداوای بسیار و عمل جراحی موفقیت آمیز، بینایی او بازگشت. انگار همین دیروز بود که «رها»‌با خوشحالی، خبر بینایی‌اش را به من داد. پس از مدتی در اثر ضربه‌‌ای که به تحریک دستگاه امنیتی توسط یکی از اعراب خوزستان با چماق به سر او زده شد، دوباره بطور موقت بینایی‌اش را از دست داد. پس از مدتی «رها» در بازداشت و زندان، در اثر پرتوافشانی با لیزر روی چشم‌هایش توسط یک پزشکیار ناشی که کوچکترین تخصصی نداشت، نابینا شد.

در سال ۱۳۸۹ عکس‌‌های این دو در خاوران توسط ساجده، خواهرزاده مجتبی حلوایی یکی از مسئولان کشتار ۶۷ در اوین لو رفت. این دو به عنوان دانشجویان ستاره دار همراه با موجی که در دانشگاه هنر تهران آمد، اخراج شدند.
اخراج آن‌ها از دانشگاه هنر همزمان بود با فعال‌ شدن هسته‌های دانشجویی در این دانشگاه و مطالعه دسته‌جمعی کتاب «نه زیستن نه مرگ» که به حساسیت‌های زیادی در این دانشگاه دامن زده بود. «فراز» و «رها» از جمله فعالان این هسته‌ها بودند.
علیرضا آوایی و غلامرضا خلف رضایی دو تن از جنایتکاران علیه بشریت و مسئولان قوه قضاییه که بیش از سه دهه‌ در سرکوب و جنایت مشارکت داشتند در گفتگو با یکی از جوانان پرشور میهن‌دوست به این موضوع اشاره کردند:
«خلف‌رضایی:‌ ... یادم است در یك جلسه‌ای اگر اشتباه نكنم سال نود بود، در تهران مسئولین كادر سابق زندان‌ها گرد هم آمده بودند، اتفاقا بنده بیاد دارم همین حاج داوود رحمانی را دعوت كرده بودند كه البته نتوانست بیاید و رفته بود شمال اما با تلفن وصلش كردند و از شش جلسه در جلسه آخر حضور پیدا كرد. در جلسات یاد شده راجع به این كتابهای خاطرات زندان بحث شد و اصلاً موضوع جلسه مبارزه مجازی با این كتب بود چون یادم است جناب مقیمی مسئول حراست دانشگاه هنر تهران هم بود و بیچاره از دست دانشجوهای هنر به ستوه آمده بودند. خب دانشجو است و به اینترنت دسترسی بی قید و شرط دارد و در اینترنت هم همه چیز موجود است. این كتابها هم به راحتی آب خوردن در دسترس همگان است متاسفانه. اما در جلسات صحبت شد كه بشدت سختگیری كنند و بیاد دارم چند دانشجویی كه اینها را رهبری می‌كردند جملگی اخراج شدند خدا را شكر... اخراج شدند و برخی دو ترم معلق شدند. اینها جلسات دوره‌ای گرفته بودند و ذهن دانشجوها را نسبت به جمهوری اسلامی بدبین كرده بودند و بالطبع دانشگاهها هم قاطعانه با اینها برخورد كردند.
آوایی: بله جناب حسینی... حاج آقا باورتان نمی‌شود در دانشگاه هنر استاد آمده درباره كتاب‌های مصداقی صحبت كرده! ببینید تو را به خدا؟ این اوضاع دانشگاه‌های ما است. واقعاً باعث تأسف است. شنیدم جمعی محفل خصوصی گرفته و همانطور كه جناب خلف‌رضایی فرمودند كتاب‌های این منافق را دوره كرده بودند. جلسه مسئولین هم جهت آگاه سازی بود كه چه باید كرد!؟ در آخر لیدرهای ایشان اخراج شدند. در جلسات یادم است فرزندان شهید لاجوردی هم بودند. آقای مبشری و نیری هم تشریف آورده بودند. صحبت شد و یك عده بر این بودند كه این مسائل نباید فراموش و یا مخفی شود و البته بعضی‌ها مثل جناب مقیسه و نیری اذعان داشتند بهتر است فعلا سكوت شود كه البته از نظر بنده سكوت در قبال این مسائل صحیح نیست و همین سكوت مسئولین و مجریان وقت بوده كه ضد انقلاب فرصت یافت این همه تبلیغات كند و به نظر من چند گام جلو افتادند.» http://pezhvakeiran.com/maghaleh-81111.html
سال گذشته در مورد بخشی از این حساسیت‌ها در مقاله‌ی «پاسخ من به دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم برای مناظره در «دانشگاه هنر تهران» توضیح دادم. http://pezhvakeiran.com/maghaleh-73416.html
پس از انتشار نامه‌ی سرگشاده‌ام به مسعود رجوی تحت نام «گزارش ۹۲» و واکنش‌های لجام‌گسیخته‌ و بی‌شرمانه‌ی «فرقه رجوی» علیه من، به ابتکار «رها» و «فراز» و ... برخلاف میل من «كمپین صدای شهدای دهه شصت - حامیان ایرج مصداقی» در داخل کشور تشکیل شد که با عکس‌العمل‌ شدید وزارت اطلاعات و دستگاه امنیتی از یک سو و «فرقه‌ رجوی» از سوی دیگر روبرو شد.
https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=574553636005774&id=382388628555610
برخلاف فرقه‌ی رجوی که انتشار «گزارش ۹۲» را به سود رژیم و در راستای منافع آن تبلیغ می‌کرد، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی با حساسیت فوق‌‌العاده‌ای موضوع را پیگیری کرده و به واکنش‌های دیوانه‌واری دست زد.
بر اساس تحلیل دستگاه امنیتی و قضایی، از آن‌جایی که نمی‌خواستند زندان‌های تهران و شهرستان‌ها با زندانیان سیاسی جدیدی تحت عنوان «كمپین صدای شهدای دهه شصت - ...» پر شوند و از این طریق معضل و بحران امنیتی جدیدی به دست خود ایجاد کنند، کوشیدند با چراغ‌ خاموش به بازداشت، شکنجه، تجاوز و فیلم‌برداری از آن،تحقیر، تهدید به قتل و انتشار فیلم‌های تجاوز در فضای مجازی، اعزام شکنجه‌گران به منزل افراد و ایجاد «واحد مسکونی» (۱) در محل و سربه نیست کردن فعالان، این حرکت خودجوش و اعتراضی را سرکوب کنند.
البته جانیان این‌جا و آن‌جا از سرویس دهی آگاهانه و ناآگاهانه وابستگان «فرقه صاحب‌مرده‌ی رجوی» نیز برخوردار بودند.
«فراز» و «رها» و دیگر فعالان «کمپین» با آن که زیر تیغ رژیم بودند در پاسخ به یاوه‌گویی‌های «فرقه رجوی» اعلام کردند:‌
«سازمان مجاهدین خلق و هوادارانش در هر سطح و لایه‌ای در هركجای دنیا كه می‌خواهند باشند، فرقی‌نمی‌كند باید این را بدانند كه نه اینجا فضای قرارگاه اشرف است و نه لیبرتی است و نه اصولا ما هوادار یا عضوشان هستیم و نه ترسی از ایشان و رهبرانشان داریم و نه عملیات جاری و غسل هفتگی و دیگ در كار است! ما دانشجویان هوادار حقیقت و شهدای دهه شصت و زندانیان سیاسی سابق به ویژه ایرج مصداقی هستیم و عاشق ایران و مردممان هستیم، و به هیچ كس اجازه نخواهیم داد با این ضد ادبیات زشت و سخیف با ما گفتگو كند و باید این را هم بدانند كه ما دشمن آشتی ناپذیر رژیم خونخوار جمهوری اسلامی می‌باشیم. ما اصل ستیز و مبارزه مان با این رژیم فاسد و خونریز است و با هر دیكتاتوری در هر پٓك و بسته‌بندی و رنگ و رویی كاملاً مخالفیم.
ما جوانان آگاه و نسل پیشتاز امروز ایرانیم! اگر یك زمانی جوانان نسل‌های گذشته با "شاه" جنگیدند ولی نمی‌دانستند چه می‌خواهند و مملكت را دو دستی تقدیم خمینی‌ها و خلخالی‌ها و لاجوردی‌ها و گیلانی‌ها و حاج داوودها و دیگر شكنجه گران كردند، ما لیك خوب خوب می‌دانیم چه چیز نمی‌خواهیم و چه چیز می‌خواهیم. بله ما جوانان نسل پیشتاز این سرزمین هستیم، ما مطالعه می‌كنیم، از اخبار خبر داریم، ما روزنامه می‌خوانیم، اخبار هر دو سو ( داخل و خارج) را با تحلیل دنبال می‌كنیم، ما كاربران حرفه‌ای اینترنت و فضای مجازی هستیم، ما كتاب می‌خوانیم، ما از سرگذشت‌ها و تاریخ‌ها عبرت می‌آموزیم، ما روح این سر زمین هستیم، ما دنبال آزادی و رهایی این مملكت از یوغ جبر و استبداد حكامیم! ما لذات زندگی و تفریح و مسافرت و لباس مارك و پارك رفتن و خندیدن و سینما رفتن و هنر آموختن می‌خواهیم، دختران و زنان ما آزادی‌های فردی و اجتماعی می خواهند، آنها می‌خواهند در كار و زندگی برابر و حتی بالاتر از مردان باشند، آنها می‌خواهند حجابی در كار نباشد و خود برای این امر تصمیم بگیرند، ما فرزندان همان روزگارانیم كه نسل ایرج مصداقی در زندان‌های رژیم بودند و شكنجه می‌شدند...»

https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=574553636005774&id=382388628555610
جدا از این که هیچ‌گاه خود را شایسته‌ی محبت‌هایی که نثارم می‌شد نمی‌دانستم، از همان ابتدا با توجه به شناختی که از رژیم و دستگاه امنیتی‌ آن داشتم، تمایلی به تشکیل چنین «کمپین»‌هایی که در چندین شهر و استان ایران راه افتاده بود، نداشتم و مخالفت خودم را از هر طریق که می‌توانستم اعلام کردم؛ با این حال قادر به جلوگیری از تشکیل آن‌ها نشدم. مخالفت من با این گونه فعالیت‌ها به منظور خوشامد این و آن و یا بازداشتن جوانان و به ویژه دانشجویان از مبارزه با رژیم و شکل‌گیری جنبش اعتراضی به هر طریق و یا کاستن از سطح فعالیت‌های آنان نبود و نیست بلکه بارها اعلام کردم که فعالیت در حمایت از یک فرد، باعث به هرز رفتن نیرو و انرژی‌شان می‌شود چرا که من و یا امثال من در موقعیتی نیستیم که بتوانیم جنبشی را بخصوص از خارج از کشور و در حالی که از دور دستی بر آتش داریم، هدایت کنیم. (۲)
با این حال نسل عاصی و معترضی که از دل جنبش ۸۸ برآمده و همچون آتش زیر خاکستر است، گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست.
پس از تشکیل «کمپین» بچه‌های فعال آن علیرغم این که از طرف دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم و مجاهدین به صورت تؤامان و مشترک تحت فشار‌های طاقت‌فرسایی بودند، یک دم پا پس نگذاشتند.

در پاسخ به بی‌شرمی‌های صورت گرفته از سوی مجاهدین علیه من، «فراز» و «رها» و ... اقدام به تهیه‌ی «نامه‌ی جمعی از جوانان جنوب كشور به ایرج مصداقی» با ده‌ها نام و امضای مشخص کردند که با مخالفت من روبرو شد و اجازه ندادم انتشار پیدا کند که باعث رنجش و گله‌مندی امضا کنندگان نامه از من شد.
بعدها بیش از ۴۰۰ امضای دانشجویان دانشگاه هنر به طوماری که تهیه شده بود افزوده شد. وزارت اطلاعات همان موقع به نامه‌ و طومار مزبور دست پیدا کرد اما با این حال من از انتشار آن‌ها جلوگیری کردم چرا که از یک طرف نمی‌خواستم مشکلی برای بچه‌هایی که در ایران بودند، پیش بیاید و از طرف دیگر در موقعیتی قرار نداشته و ندارم که بخواهم برای خودم دسته و گروهی داشته باشم و یا تمایل به این کار داشته باشم و از هرگونه چهره‌شدن یا بت‌سازی کاذب که یکی از معضلات جامعه‌‌ و فرهنگ‌ ماست به شدت گریزانم. چرا که بهتر از هرکس به ضعف‌های انسانی خود آگاهم و از بیان آن‌ها بصورت خصوصی و عمومی خودداری نمی‌کنم.
در طول این سال‌ها هم دائماً تلاش کردم از بیان آن‌چه در ارتباط با خودم در داخل کشور می‌گذرد، خودداری کنم. تنها سه بار در پاسخ‌ام به «علی اکبر رائفی پور» و روشنگری در مورد کامران دانشجو یکی از فاسدترین چهره‌های رژیم و دلدادگان ولی فقیه و انتشار گفتگو با آوایی و خلف‌رضایی دو نفر از مسئولان کشتار ۶۷ به موضوع پرداختم که آن هم دلیل خاص خودش را داشت.

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-73416.html
http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-635.html
امروز نیز از این بابت به طرح موضوع می‌پردازم که توضیح دهم چرا «فراز» و «رها» مورد کینه‌جویی دستگاه امنیتی قرار گرفتند و به مرگی فجیع جان باختند.
در قسمتی از نامه‌ی تهیه شده توسط «رها» و «فراز» و ... در معرفی امضا‌ء کنندگان آمده بود:
«ما جمعی از جوانان (پسر و دختر) جنوب كشور هستیم كه در جلساتی كه داریم كتاب‌های مختلف شما را می‌خوانیم و راجع به آن نشست‌ها و نقد و بررسی‌های مختلف برگزار می‌كنیم. خوشبختانه در این جلسات چشمانمان به بسیاری از حقایق مختلف روشن شد و به همین خاطر از شما نه تنها تشكر و قدردانی می‌كنیم بلكه حمایت‌های همه جانبه خود را از شما اعلام می‌داریم. در این راه از هیچ چیز و هیچ كس و هیچ نیرویی واهمه‌ای نداشته و تا به آخر پای آن خواهیم ایستاد.»

آن‌ها فعالیت‌هایشان را این گونه تشریح کرده بودند.
«بخشی از بیلان كاری ما را در زیر مشاهده بفرمائید:

۱- برگزاری جلسات جهت مطالعه كتاب "نه زیستن نه مرگ " با صدای بلند
۲- نشست هایی موسوم به "دهلیزهای پر خون" نقد و بررسی كتاب "نه زیستن نه مرگ"
۳- خوانش كتاب‌های مختلف "ایرج مصداقی" به همراه نقد و بررسی
۴- معرفی كتاب‌های ایرج مصداقی به دانشجویان و روشنفكران و قشر فرهنگی و جوانان
۵- پخش كپی شده كتاب‌های مختلف ایرج مصداقی بر روی سی دی و كاغذ (مجلد) میان علاقمندان به مطالعات سیاسی
۶- فیش‌برداری از بخش‌های مختلف كتاب‌های "نه زیستن نه مرگ" و " دوزخ روی زمین" و پخش آن در مكان‌های مختلف "دانشگاه‌ها و كتابخانه‌ها و..."
۷- پیدا كردن مزارهای دسته جمعی مربوط به شهدای دهه شصت و عكس گرفتن از آن‌ها
۸- پیدا كردن خانواده شهدا و زندانیان دهه شصت و دعوت آن‌ها به جمع دوستان
۹- طراحی و نقاشی از شخصیت‌های مبارز و سیاسی و زندانیان و شهدای دهه شصت و درست كردن آثار تجسمی پیرامون ادبیات زندان
۱۰- نمایشنامه‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی و داستان كوتاه و سرودن شعر برای دهه شصت
۱۱- آهنگ سازی در سبك‌های مختلف برای بچه‌های دهه شصت
۱۲- وبلاگ نویسی و فعالیت در فضای مجازی پیرامون موضوع دهه شصت»

ابتدا فکر می‌کردم که «فراز» تنها یک پرتره از من کشیده است. آن را هم در صفحه‌ی فیس بوک او دیدم:

بعداً متوجه شدم «فراز»، ده‌ها تصویر از چهره‌ی من کشیده و نمایشگاه‌های خصوصی متعددی در سالگرد کشتار ۶۷ و ۱۹ بهمن سالگرد کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی و ... برپا کرده بود که باعث شرمساری‌ام شد. چرا که فکر می‌کنم نه استحقاق چنین محبت خالصانه‌ای را داشتم و نه باری از دوش مردم ایران بر می‌دارد و نه دردی از دردهای رنج‌دیدگان را کم می‌کند.
در طول این مدت هرچه کوشش می‌کردم مانع فعالیت دانشجویان در ایران و در ارتباط با خودم شوم، نتیجه‌ی عکس می‌گرفتم. می‌دانستم نسل جوان معترض و عاصی نمی‌تواند این نامردمی‌ها را ببیند و دم فرو ببندد از طرف دیگر نمی‌خواستم به خاطر من بهایی بپردازند و یا تحت فشاری قرار گیرند.
به مطلب اعتراضی‌ که در صفحه‌ی «کمپین» گذاشته شده بود توجه کنید. این تنها یک مورد و مشت نمونه خروار است که البته در همان‌جا پاسخم را داده و نگرانی‌ام را مطرح کردم. می‌دانستم آن‌ها از من دلگیر می‌شوند اما دلگیری آن‌ها از خودم را به مشکلات بعدی که می‌توانست برایشان ایجاد شود ترجیح می‌دادم.
https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=824811900979945&id=382388628555610
دوازدهم نوامبر ۲۰۱۵ ساعت ۱۱ و ۱۷ دقیقه شب، «رها» با من تماس گرفت و اطلاع داد که چشم‌هایش بعد از عمل جراحی خوب شده و می‌بیند. او همچنین توضیح داد که ۴ مأمور اطلاعات به خانه‌شان ریخته، بعد از تخریب تابلو‌های برادرش «فراز» ، با ضرب و شتم او را با خود بردند.
ندا نانوایی‌زاده (رها)

سال حبس تعزیری برای نرگس محمدی

نرگس محمدی
شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران، مستقر در دادگاه انقلاب اسلامی، حکم دادگاه بدوی نرگس محمدی را عیناً تأیید کرد.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر در دادگاه بدوی که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد، به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور به پنج سال حبس و در مورد اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یکسال حبس و در مورد اتهام تشکیل و اداره گروهک غیرقانونی لگام به ده سال حبس محکوم شده بود.
با اعلام رأی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی، وکلای خانم محمدی نسبت به این حکم اعتراض کردند. شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران روز دوشنبه، بیست و نهم شهریور ماه ۱۳۹۵ را روز برگزاری دادگاه اعلام کرد. در این جلسه، قرار بر این می‌شود تا وکلای خانم محمدی مدارک جدیدی را حسب خواسته شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر، تسلیم مستشاران این شعبه کنند. اما تقی رحمانی، همسر خانم محمدی در این خصوص اعلام کرد که دادگاه تجدید قبل از دریافت مدارک، حکم خود را صادر کرده است.
شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران در حکم خود نوشته است که تجدید نظرخواهی نرگس محمدی را با هیچ‌یک از شقوق ماده ۴۳۴ قانون آئین دادرسی در امور کیفری منطبق نمی‌داند و ایراد و اعتراض موجه و مستدلی نیز که موجبات فسخ آن را فراهم کند، ارائه نشده است.
بنابراین شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران با رد تجدید نظرخواهی واصله، وفق بند الف ماده ۴۵۵ قانون مذکور، دادنامه بدوی صادره را تأیید کرد.
این شعبه همچنین در اجرای ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی نیز مقرر کرد تا مجازات اشد اجرا شود.

تخلف آشکار شهرداری و شورای‌شهر تهران در یک واگذاری‌میلیاردی



shahrdari
تاراج اموال مردم تهران و معامله میلیاردی قالیباف با خودش
برای فروش باید به عرضه عمومی توجه شود و به مناقصه گذاشته شود نه اینکه اصرار به فروش بانک شهر باشد و حتی در طرح پیشنهادی نام بانک شهر قید شده است/
شهرداری اصرار دارد شهرآفتاب و شهروند به ازای بدهی،به بانک شهر واگذار شود و شورای شهر نیز با تصمیم روزگذشته خود، مسیر ترک تشریفات قانونی را برای شهرداری هموار کرد چراکه برای واگذاری و فروش املاک شهرداری باید مزایده برگزار شود/ هنوز یک سال از عمر شهر آفتاب نگذشته و قیمت واقعی آن مشخص نشده، پس چگونه ممکن است برخی‌ها در مورد واگذاری آن رای دهند، چراکه هنوز قیمت آن مشخص نیست واگذاری شهرآفتاب بدون مشخص شدن قیمت واقعی؟!
۲۵فرودین ماه بود که شهردار تهران در یک جلسه صبحگاهی‌ در محله هرندی از فروش فروشگاه شهروند خبر داد، فروشگاهی که بنا به اظهارات قالیباف قبلا «ضررده» بود و حالا که به سودهی رسیده باید هرچه زودتر فروخته شود تا به سرنوشت سالهای قبلش مواجه نشود.
به گزارش آفتاب‌نیوز؛ محمد باقر قالیباف در این جلسه که با خبرنگاران داشت، در پاسخ به برخی شائبات در مورد واگذاری بدون تشریفات قانونی فروشگاه شهروند با بیان اینکه این موضوع کذب است، گفت: یکی از افتخارات ما قدم برداشتن به سمت خصوصی‌سازی است و جای سوال است که چرا شهرداری باید فروشگاه‌داری کند، چرا که ما فروشگاه‌دار نیستیم و باید نسبت به خرید خدمت و نه تولید خدمت اقدام کنیم.
شهردار تهران در پاسخ به برخی انتقادات مبنی بر اینکه فروشگاه شهروند در حال حاضر سود ده است و می‌تواند در راستای درآمدهای پایدار شهری کمک‌ کند، گفت: آن موقع که شهروند زیان‌ده بود کسی آن را نخرید و حالا با سعی و تلاش بسیار به مرحله سوددهی رسیده و باید بفروشیمش تا زیان‌ده نشود.
وی با بیان اینکه شهروند بودجه ‌ای از شهرداری ندارد، گفت: هنوز واگذار نشده اما در ردیف تبصره‌های بودجه شهرداری این اجازه به شهرداری از طریق جذب سرمایه‌گذار به روش BOT داده شده !
سابقه فروش شهروند را شاید بتوان از شورای سوم پیگیری کرد، چراکه در آن زمان ادغام و انحلال شرکت‌های زیرمجموعه شهرداری مطرح شد و به دلیل بزرگی شهرداری، شورایی‌ها تصمیم به فروش شهروند گرفتند اما این فروشگاه بزرگ به دلیل مشکلاتی اعم از ابهام در مالکیت شعبه‌هایش و ضرر ده بودنش نتوانست در گود رقابت به فروش برسد و در شهرداری ماندگار شد.
فروشگاه شهروند ماندنی شد و اقدامات زیادی برای بقا و ارتقای آن از سوی مدیریت شهری انجام گرفت تا اینکه بازهم زمزمه‌های فروش آن به گوش رسید و در جلسه غیرعلنی روز گذشته شورای شهر، اعضای پارلمان محلی رای به واگذاری ۶۰ درصد سهام این فروشگاه و واگذاری ۱۰۰درصدی شهرآفتاب به بانک شهر را دادند
واگذاری «شهروند» و «شهرآفتاب»، تاراج اموال عمومی شهر بود
در باره این مصوبه شورای شهر رحمت الله حافظی عضو شورای شهر تهران به ایسنا گفت: اتفاقی که روز یکشنبه در جلسه شورای شهر رخ داد؛ واقعه تلخ و ناگواری بود که در اصل این تصمیم به تاراج دادن اموال عمومی و شهر بود و معتقدم با این تصمیم، برگ سیاهی در کارنامه شورای چهارم ثبت شد و قطعا آیندگان در مورد این اتفاق قضاوت خواهند کرد چراکه خیانت بزرگی رخ داد.
وی با بیان اینکه به دلایل مختلف این کار یعنی واگذاری شهروند و شهرآفتاب انحراف تلقی می‌شود، گفت: چرا که با این تصمیم در حوزه به درآمدهای ناپایدار که از محل فروش شهر است و درآمدهای غیرنقد که بخش غیرشفاف بودجه شهرداری محسوب می‌شود، افزوده می‌شود و این درحالی است که طی سالیان گذشته تلاش کردیم این ۵۰درصد سهم بودجه را به ۴۰درصد تقلیل دهیم و با این مصوبه به حدود ۷۸ درصد افزایش می یابد و براین اساس باز هم سهم غیرشفاف بودجه شهرداری نیز افزایش می یابد.
فروشگاه شهروند متعلق به مردم است
حافظی با بیان اینکه چندی پیش مصوبه‌ای در شورای شهر تایید شد که فروش و واگذاری شهروند ممنوع است که مصوبه روز گذشته مغایر با این مصوبه بود، گفت: شهرآفتاب نیز چشم امید مردم بود که پس از سالها سرمایه گذاری سرانجام فاز اول آن راه اندازی شد و مردم امید و انتظار داشتند که به عنوان سرمایه مردمی توسعه پیدا کند، اما متاسفانه ۱۰۰درصد شهرآفتاب را برای فروش عرضه کردند.
رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران با بیان اینکه شهروند یک مجموعه فروشگاهی است که مردم نسبت به آن احساس مالکیت می‌کنند و واگذاری آن از نظر بار سیاسی و روانی برای مردم شهر تهران پذیرفتنی نیست، چراکه فروشگاه شهروند متعلق به مردم است و نقش حاکمیتی در تعدیل بازار داشته است گفت: ما فراموش نکردیم زمانی که گوشت‌های وارداتی دچار مشکل شدند این فروشگاه شهروند بود که توانست گوشت مصرفی مردم را تامین کند یا زمانی که افزایش قیمت و آزادسازی قیمت را داشتیم با عرضه مکفی محصولات به خصوص روغن توانست بازار را آرام کند که متاسفانه ابعاد این واگذاری مورد دقت قرار نگرفت و با لابی‌های که از یک ماه و نیم قبل شروع شده بود که حتی در ایام تعطیل شورای شهر این لابی‌ها و در جلسه اخیر تقریبا غیرعلنی و با حضور شهردار تهران این مصوبات نهایی شد و جای بسیار تاسف دارد و قطعا آیندگان بهترین قاضی هستند که اموال عمومی شهر با این روش به تاراج گذاشته شد.
وی با طرح این سوال که چرا شهروند و شهرآفتاب به بانک شهر واگذار شدند گفت: برای فروش باید به عرضه عمومی توجه شود و به مناقصه گذاشته شود نه اینکه اصرار به فروش بانک شهر باشد و حتی در طرح پیشنهادی نام بانک شهر قید شده است.
حافظی افزود: رفتار شهرداری در سنوات گذشته دور از تدبیر و به دور از محورهای اقتصاد مقاومتی بود، بگونه ای که باعث شده اینگونه به ورطه ورشکستگی بیفتد و برای نجات از این وضعیت به شهرفروشی تن در دهد که با این کار تنها شهر سوخته‌ای را برای مدیریت شهری بعدی و شهردار آتی به جای می‌گذاریم که جمع بندی قابل دفاعی نیست و اینگونه مدیریت جای تاسف دارد.
تصمیم عجولانه شورای شهر برای واگذاری شهروند
احمد حکیمی پور رئیس کمیته میراث فرهنگی شورای شهر نیز در گفت‌وگو با ایسنا نیز با بیان اینکه کمیسیون برنامه و بودجه تنها موضوع واگذاری شهر آفتاب را برای بررسی نهایی به صحن علنی شورا آورده بود و قرار نبود بحث واگذاری شهروند مطرح شود؛ گفت: قرار نبود در جلسه یکشنبه، تهاتر و واگذاری درصدی از سهام شهروند و شهرآفتاب مطرح شود و میخواستیم در این جلسه غیر علنی در مورد مباحث داخلی شورا بحث و تبادل نظر کنیم اما یک ربع مانده به شروع جلسه، دستور تغییر کرد!
وی با بیان اینکه شورای شهر تهران چندی پیش طی مصوبه ای واگذاری سهام و حتی فروش شهروند را ممنوع کرده بود اما روز گذشته برخلاف مصوبه قبلی، تصمیم دیگری گرفته شد ، گفت: من با واگذاری شهرآفتاب موافق بودم، چراکه معتقدم کار شهرداری نمایشگاه‌داری نیست!اما مدیریت فروشگاه شهروند دقیقا در راستای ماموریت های شهرداری تهران است.
حکیمی پور با بیان اینکه براساس آئین‌نامه داخلی شورا برای تغییر مصوبه قبلی نیازمند دو سوم آرا اعضا بودیم، گفت: وقتی این تغییر مصوبه قبلی در مورد عدم واگذاری شهروند به رای گذاشته شده که ما وقتی آرا را شمریم ۱۶نفر بود اما هیات رئیسه اعلام کرد که ۱۷نفر موافق این تغییر مصوبه هستند ضمن اینکه براساس آئین نامه باید اسامی مخالفان و موافقان طرح‌ها و لوایح اعلام می‌شد.
وی با بیان اینکه کمیسیون برنامه و بودجه در بررسی‌های خود فروش شهروند را از دستور خارج کرده بودند اما در صحن علنی بی توجه به گزارش کمیسیون مربوطه، واگذاری شهروند به یکباره در دستور قرار گرفت افزود: شهرداری اصرار دارد شهرآفتاب و شهروند به ازای بدهی، به بانک شهر واگذار شود و شورای شهر نیز با تصمیم روزگذشته خود، مسیر ترک تشریفات قانونی را برای شهرداری هموار کرد چراکه برای واگذاری و فروش املاک شهرداری باید مزایده برگزار شود.
حکیمی پور افزود: تصمیم روز گذشته شورای شهر عجولانه و ناپخته بود.
مجتبی شاکری رییس کمیته فرهنگی شورای شهر تهران نیز در گفت‌وگو با ایسنا، ضمن تشریح دلایل مخالفت خود برای واگذاری شهروند و شهر آفتاب گفت: هنوز یک سال از عمر شهر آفتاب نگذشته و قیمت واقعی آن مشخص نشده، پس چگونه ممکن است برخی‌ها در مورد واگذاری آن رای دهند، چراکه هنوز قیمت آن مشخص نیست و این در حالی است که در زمان ساخت شهر آفتاب افراد و اعضای مختلف درخصوص اهمیت فرهنگی و بین‌المللی این نمایشگاه صحبت‌های زیادی کردند اما حالا با مطرح شدن واگذاری این نمایشگاه، همان افرادی که صحبت از توسعه فرهنگی می‌کردند، استدلال‌های اولیه خود را نقص کرده و خواهان واگذاری این مجموعه نمایشگاهی به غیر از شهرداری هستند.
وی با بیان اینکه قیمت نهایی نمایشگاه شهر آفتاب زمانی مشخص می‌شود که وارد بورس شود گفت: درخصوص واگذاری شهر آفتاب و شهروند ترک تشریفات قانونی صورت گرفته و این موضوع قابل قبول نیست.
رییس کمیته فرهنگی شورای شهر تهران با بیان اینکه شهرداری اصرار دارد که انحصارا شهر آفتاب و شهروند را به بانک شهر واگذار کند، گفت: این منطقی نیست چراکه این بانک در ظاهر بانک شهروندان است اما در واقعیت این بانک کاملا خصوصی است و هیچ ربطی به شهروندان تهرانی ندارد، چراکه بخشی از سرمایه این بانک، متعلق به شهرداری کلانشهرها و بخشی دیگر مربوط به کارمندان شهرداری است و لذا هرگونه سودی که به این بانک برسد، به این معنا نیست که به شهروندان سودی خواهد رسید.

وضعیت فعالان سیاسی اجتماعی ایران‎

محمد نوریزاد: احمدی‌نژاد با دست پردرکمینِ یکایک ارکان نظام است.

محمد نوریزاد: احمدی‌نژاد با دست پردرکمینِ یکایک ارکان نظام است.

وضعیت فعالان سیاسی اجتماعی ایران‎


Narges Mohammadi

نسرین ستوده لنگرودی

قاصدان آزادی :پای درد دل کارگران بازار تهران

رسوائی !بی شرمی!خط امام! و سد راه تودها

اعترافات" ناطق نوری" و "صادق زيباکلام" به ورشکستگی رژيم در تمامی ابعادش

Lawsuits against the Neocons: Hillary's DNC, George W. Bush Et Al


انتشار نامه فوق محرمانه آیت الله منتظری خطاب به آیت الله خمینی (اعدام دختران سیزده ساله)


سه شنبه, ۶ام مهر, ۱۳۹۵

name
افشای یک سند تکان دهنده محرمانه بعد از سه دهه درباره جنایهای صورت گرفته توسط قوه قضائیه از جمله اعدام دختران غیر مسلح سیزده ساله به حکم قضات شرع ۳۵ سال پیش
(۵ مهر ۱۳۶۰)
«نامه به آیت الله خمینی در مورد ضعف عملکرد شورای عالی قضایی و ایجاد گروه گرایی در سپاه پاسداران»
«بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی
پس از سلام، با اینکه مدتی است موفق به زیارت حضرتعالی نشده ام و تصمیم داشتم برای امور جاریه کشور که طبعا هر کدام مسئولی دارد مزاحم اوقات شریف نشوم، ولی بر حسب احساس وظیفه شرعی لازم دانستم به نحو اجمال خاطر حضرتعالی را به جریاناتی که در مهمترین ارگانهای ضامن بقاء انقلاب و کشور می‎گذرد جلب کنم:
۱ء ضعف شورایعالی قضایی و بالنتیجه دادگاههای انقلاب به حدی است که افراد صادق و متعهدی که خود در متن آنها هستند می‎گویند اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندانهای شهرستانها از قبیل اعدامهای بی رویه و احیانا بدون حکم قضات شرع یا بدون اطلاع آنها و گاهی به رغم مخالفت با آنها و ناهماهنگی بین دادگاهها و احکام صادره و تاثیر جوها و احساسات و عصبانیتها در احکام صادره و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینکه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملا ناراحت کننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجه های طاقت فرسا رو به افزایش است.
آمار زندانیان به حدی است که بسا در یک سلول انفرادی پنج نفر باید با وضع غیر انسانی بمانند؛ حتی به آنها نوعا امکانات نماز خواندن هم داده نمی شود؛ و به تعبیر یکی از قضات شرع هرج و مرج و خود مختاری مسئولین بازجویی و بازپرسی سخت نگران کننده است. اعدامهای اخیر معمولا از مهره های رده سوم و چهارم و سمپاتها می‎باشد و مهره های اصلی کاملا به کار مشغولند و از اعدام شدگان قهرمان سازی کرده و افراد دیگری را به دام انداخته و به میدان می‎فرستند. اگر مهره های اصلی و موثر اعدام می‎شدند و کار توجیهی روی اغفال شدگان انجام می‎شد ءنظیر آنچه با گروه فرقان انجام شدء امید بود که ریشه این گروهها و فکر آنها کنده شود، ولی با زیاد شدن آمار معدومین ممکن است در کوتاه مدت جریان ترور ضعیف گردد ولی بالاخره با شکل و تجربیات پیچیده تری جوانه می‎زنند و مشکل همچنان باقی است. زمزمه هایی حتی از خانواده های متعبد و مذهبی شروع شده که معلوم نیست گسترش نیابد، چون خون طبعا تحریک کننده عواطف و احساسات است، و بالاخره اموری در زندانها می‎گذرد که اگر حضرتعالی اطلاع داشتید قطعا به آنها رضایت نمی دادید. البته این مطالب را کسی به حضرتعالی می‎نگارد که از اول مخالف گروهها بوده و از آنها هم ضربه خورده و سعی دارد عقل و فکر را حکم قرار دهد و تحت تاثیر احساسات آنی واقع نشود.
۲ء سپاه پاسداران تقریبا به صورت اهرم گروهها و افراد در آمده، در برخوردها و تصفیه ها و عزل و نصب ها کمتر تقوی و خط اسلام و رهبر مطرح است، و بسا احیانا به جای تصفیه افراد مشکوک یا مظنون افراد صالح و مفید تصفیه و حقوق آنان قطع می‎شود، و پیش بینی می‎شود اگر سپاه به این وضع پیش برود در آینده نزدیکی این ارگان انقلابی متلاشی یا به صورت یک ارگان انتظامی بی خاصیتی درآید. لازم است به هر نحو ممکن سپاه از گروه بازی نجات یابد و نمایندگی حضرتعالی در آن به شکل فعال و موثر در آید.
والسلام علیکم و ادام الله ظلکم
‏۲۸ ذی القعده ۱۴۰۱ ء حسینعلی منتظری»