۱۳۹۵ مهر ۲۳, جمعه
دین را زمینی کنید و کاری به آخرت مردم نداشته باشیدوبگذاریدمردم با دریافت دانش وتخصص شما،خودهرگونه که خواستندزندگی کنند.متولی ومقسِّم بهشت وجهنم نباشید.
روحانیت (چه سنی وچه شیعه) قیّم مردم نباشند؛ مثل هر آدمی معمولی
باشند؛ مثل یک کارشناس در موردی، مثل یک پزشک متخصص در موضوعی، مثل یک
استاد دانشگاه که کارش تدریس و تعلیم دانشجوست، مثل یک معلم، مثل یک کارگر و
یک کارمند، مثل یک آشپز و یک رفتگر شهرداری باشند؛ آنهادر شغل خود استخدام
می شوند، و برای امرار معاش کسب درآمد می کنند و جامعه هم از علم و دانش و
تخصص و هنر و کار او بهره می برد؛ آنان هیچ قیومیّتی بر مردم ندارند، به
مردم امر و نهی نمی کنند و با داشتن تخصص خود برمردم قیومیّت ندارند؛مردم
از تخصص و کار وهنر او استفاده می کنند؛ممکن است خوششان بیاید وممکن است
ازآن متنفر باشند؛نه مردم می توانند اوراملزم به خواسته ی خودکنند ونه
آنهامی توانند با دانش خود برمردم مستولی شده وامر ونهی نمایندو مردم
راواداربه انجام فعلی کنند؛شما هم این چنین باشید!دین را زمینی کنید و کاری
به آخرت مردم نداشته باشیدوبگذاریدمردم با دریافت دانش وتخصص
شما،خودهرگونه که خواستندزندگی کنند.متولی ومقسِّم بهشت وجهنم نباشید.
اگر روحانیت جهان اسلام که خود را متولّی آن می دانداز تولیّت آن استعفاء وکناره گیری کند،قطعا جهان اسلام رنگ آرامش به خودخواهددید؛ وملل اسلام ومسلمانان جهان درک،فهم،شعورودانش وآگاهی شان نسبت به همه چیزوجهان پیرامون خودصحیح ودقیق تر شده ورفتارشان هم عاقلانه تر؛ وامورات خودرا برمبنای حقوق انسانی تنظیم خواهندکرد.
مشکل جهان اسلام این است که روحانیان شیعی وسنی خود راقیِّم وولی وجانشین خدادرروی زمین می دانند!
جهان اسلام درحال حاضردرآتش جنگ می سوزد ومسلمانان هرروزهزاران راه نرفته برای سبقت ازهم،در به هلاکت رساندن هم را می آزمایند.
تفاوت دنیای مسیحیت واسلام درچیست که آنجادین یک امرشخصی ست ودرامراداره ی جامعه موضوعیّت ومدخلیّت ندارد.وقوانین براساس آرای حقوق فردی(اصالت فرد)وحقوق جمعی(اصالت جامعه)وقوانینی که ازمجاری دستگاه مقننه استخراج می شود،زندگی کرده وبرای رسیدن به عدالت تلاش؟در این است که دین زمینی شده.
درست است که تا واقعه رنسانس وجمع شدن بساط کلیسا بر زندگی مردم اروپا جنایات های زیادی شد،اما آیا مردم مسلمان هم باید این راه رفته شده را طی کنند؟آیا نمی شود میان بُر زد وجهان اسلام را ازخونریزی وقتل عام یکدیگر برحذر داشت؟!
دردنیای اسلام ومسلمان ها،حتی اگرحکومت(درآنجا)سکولار هم باشدنمی توانندبرخی قوانین راچون جهان غرب علنی ویا اجرایی کنند؟
دلیلش هم خودمردمند!مردمی که سالهای متوالی با«تابو»ها ونهی های سلبی که توسط روحانیان(شیعی وسنی)ساخته وپرداخته شده،ترسانده شده اند!
تاآنجا که در برخی امورمردم خودراسا اقدام می کنند و به غیرازآن چیزی که سالها درتاروپود زندگی شان توسط روحانیان(به عنوان متولی دین)رخنه کرده اجازه ی دیگری نمی دهند.بطورمثال درپاکستان خواهرفردی بایک مسیحی ازدواج می کندوبرادر وی بدلیل حرف مردم خواهرخودرابخاطرانجام این گناه(ازدواج بافردمسیحی)به قتل می رساند.
واتفاقا یکی ازدلایل مهم پیروزی مذهب درانقلاب بهمن ۵۷رفتارحکومت پهلوی درشبیه سازی جامعه ایرانی به جوامع غربی بود.
روحانیت(چه شیعه وسنی) دین ومذهب را تخصص اختصاصی خود می دانند وبه خود حق می دهند برای مردم وعوام تعیین تکلیف کنند.اگر قدرت اجرایی داشته باشند این شدَّت بیشتر شده وبوسیله ی قوانین سلبی واجبارآن را اعمال می کنندواگر فاقد قدرت باشند با عقوبت اخروی!وترساندن!که غالبا هم با فریب، سفسطه و مغلطه همراه است.
روحانیت شیعی وسنی دین برایشان محل کسب و اعتبار وحقانیت وبرتری نسبت به دیگران وقداست شده است.
متاسفانه روحانیت غالبا کارش دین فروشی ست وچون دین با خدا وقیامت و عقوبت ومجازات وترس از جهنم ونعمت های بهشت،سروکاردارد،عوام را زود فریب می دهد وباادامه این روند ودور باطل آن، تابو سازی هم مکررشد؛ تاجایی که درطول زمان عوام گاهی حتی به روحانیت هم اجازه نمی دهند که غیر ازاین چیزی که عادت وسنت وفرهنگ شده است،حرف وسخنی بزنند؛ در غیر این صورت تکفیرش می کنند.
روحانیان(چه شیعی وچه سنی)دراین تخصص اختصاصی خود(که دین باشد)هیچکس غیرخود(اگرخودی نباشد!)راقبول ندارند ودخالت غیر در امر دین را محکوم می کنند.به قول مهدی بازرگان(درموردبرخوردروحانیت با شریعتی)مثل کاسبان ودُکان داران ازرقیب خوششان نمی آید.
این درحالی است که این امر،یعنی تفقه دردین یک موضوع همگانی ست وحتی غیرمسلمانان هم می توانند درشناخت ابعادآن متخصص وعالم شده وبانگاه خودآنرا به عموم عرضه بدارند.
اما روحانیت آیه ۱۲۲در سوره ی توبه ( وَ ما کانَ الْمُوْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ)راکه به تفقه وکسب دانش در موضوع دین اشاره داردرا وسیله وابزار سلطه ی خود بر مسلمین کرده اند؛درحالیکه هرفردی باهردین ومرامی می توانددرموضوع دین(هردینی وازجمله اسلام) کارشناس بشود و درمورد آن مبانی خود راتبیین و تدوین ودراختیار عموم وافکار عمومی قرار دهد.دیگر هیچ برتری ندارد.
شاید دکتر عبدالکریم سروش درنظریه ی«قبض وبسط» وسپس ترمیم وتعمیم آن به رویاها(یاخواب های)پیامبراسلام،به همین امر اشاره داردکه هرفرد(باهرمرام وعقیده می تواند درقرآن(مرجع اصلی دین اسلام)پس از آشنایی وکسب دانش آن،به عنوان یک متخصص اظهار نظر کند.وباتفاسیرخودبرای اداره ی زندگی هم راهکاربدهد.لزومی ندارد صرفااین امر متختص روحانیون باشد.واین یعنی همان آیه ی ۴۷ از سوره ی یونس است که می گوید:
وَلِکُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ.
شیوه واستراتژی اصلی قرآن در تدوین وتبیین راهکار برای اداره ی جامعه (برقراری عدالت و زندگی باعدالت) همان آیه ۱٨ درسوره«زمر »است:الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ:هرچه در این جهان هستی که هست وآنرامی بینید ومی شنوید،ببینید وبشنوید وبهترینش را انتخاب کنید.
والسلام
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
بیست و دوم مهرماه۱٣۹۵
اگر روحانیت جهان اسلام که خود را متولّی آن می دانداز تولیّت آن استعفاء وکناره گیری کند،قطعا جهان اسلام رنگ آرامش به خودخواهددید؛ وملل اسلام ومسلمانان جهان درک،فهم،شعورودانش وآگاهی شان نسبت به همه چیزوجهان پیرامون خودصحیح ودقیق تر شده ورفتارشان هم عاقلانه تر؛ وامورات خودرا برمبنای حقوق انسانی تنظیم خواهندکرد.
مشکل جهان اسلام این است که روحانیان شیعی وسنی خود راقیِّم وولی وجانشین خدادرروی زمین می دانند!
جهان اسلام درحال حاضردرآتش جنگ می سوزد ومسلمانان هرروزهزاران راه نرفته برای سبقت ازهم،در به هلاکت رساندن هم را می آزمایند.
تفاوت دنیای مسیحیت واسلام درچیست که آنجادین یک امرشخصی ست ودرامراداره ی جامعه موضوعیّت ومدخلیّت ندارد.وقوانین براساس آرای حقوق فردی(اصالت فرد)وحقوق جمعی(اصالت جامعه)وقوانینی که ازمجاری دستگاه مقننه استخراج می شود،زندگی کرده وبرای رسیدن به عدالت تلاش؟در این است که دین زمینی شده.
درست است که تا واقعه رنسانس وجمع شدن بساط کلیسا بر زندگی مردم اروپا جنایات های زیادی شد،اما آیا مردم مسلمان هم باید این راه رفته شده را طی کنند؟آیا نمی شود میان بُر زد وجهان اسلام را ازخونریزی وقتل عام یکدیگر برحذر داشت؟!
دردنیای اسلام ومسلمان ها،حتی اگرحکومت(درآنجا)سکولار هم باشدنمی توانندبرخی قوانین راچون جهان غرب علنی ویا اجرایی کنند؟
دلیلش هم خودمردمند!مردمی که سالهای متوالی با«تابو»ها ونهی های سلبی که توسط روحانیان(شیعی وسنی)ساخته وپرداخته شده،ترسانده شده اند!
تاآنجا که در برخی امورمردم خودراسا اقدام می کنند و به غیرازآن چیزی که سالها درتاروپود زندگی شان توسط روحانیان(به عنوان متولی دین)رخنه کرده اجازه ی دیگری نمی دهند.بطورمثال درپاکستان خواهرفردی بایک مسیحی ازدواج می کندوبرادر وی بدلیل حرف مردم خواهرخودرابخاطرانجام این گناه(ازدواج بافردمسیحی)به قتل می رساند.
واتفاقا یکی ازدلایل مهم پیروزی مذهب درانقلاب بهمن ۵۷رفتارحکومت پهلوی درشبیه سازی جامعه ایرانی به جوامع غربی بود.
روحانیت(چه شیعه وسنی) دین ومذهب را تخصص اختصاصی خود می دانند وبه خود حق می دهند برای مردم وعوام تعیین تکلیف کنند.اگر قدرت اجرایی داشته باشند این شدَّت بیشتر شده وبوسیله ی قوانین سلبی واجبارآن را اعمال می کنندواگر فاقد قدرت باشند با عقوبت اخروی!وترساندن!که غالبا هم با فریب، سفسطه و مغلطه همراه است.
روحانیت شیعی وسنی دین برایشان محل کسب و اعتبار وحقانیت وبرتری نسبت به دیگران وقداست شده است.
متاسفانه روحانیت غالبا کارش دین فروشی ست وچون دین با خدا وقیامت و عقوبت ومجازات وترس از جهنم ونعمت های بهشت،سروکاردارد،عوام را زود فریب می دهد وباادامه این روند ودور باطل آن، تابو سازی هم مکررشد؛ تاجایی که درطول زمان عوام گاهی حتی به روحانیت هم اجازه نمی دهند که غیر ازاین چیزی که عادت وسنت وفرهنگ شده است،حرف وسخنی بزنند؛ در غیر این صورت تکفیرش می کنند.
روحانیان(چه شیعی وچه سنی)دراین تخصص اختصاصی خود(که دین باشد)هیچکس غیرخود(اگرخودی نباشد!)راقبول ندارند ودخالت غیر در امر دین را محکوم می کنند.به قول مهدی بازرگان(درموردبرخوردروحانیت با شریعتی)مثل کاسبان ودُکان داران ازرقیب خوششان نمی آید.
این درحالی است که این امر،یعنی تفقه دردین یک موضوع همگانی ست وحتی غیرمسلمانان هم می توانند درشناخت ابعادآن متخصص وعالم شده وبانگاه خودآنرا به عموم عرضه بدارند.
اما روحانیت آیه ۱۲۲در سوره ی توبه ( وَ ما کانَ الْمُوْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ)راکه به تفقه وکسب دانش در موضوع دین اشاره داردرا وسیله وابزار سلطه ی خود بر مسلمین کرده اند؛درحالیکه هرفردی باهردین ومرامی می توانددرموضوع دین(هردینی وازجمله اسلام) کارشناس بشود و درمورد آن مبانی خود راتبیین و تدوین ودراختیار عموم وافکار عمومی قرار دهد.دیگر هیچ برتری ندارد.
شاید دکتر عبدالکریم سروش درنظریه ی«قبض وبسط» وسپس ترمیم وتعمیم آن به رویاها(یاخواب های)پیامبراسلام،به همین امر اشاره داردکه هرفرد(باهرمرام وعقیده می تواند درقرآن(مرجع اصلی دین اسلام)پس از آشنایی وکسب دانش آن،به عنوان یک متخصص اظهار نظر کند.وباتفاسیرخودبرای اداره ی زندگی هم راهکاربدهد.لزومی ندارد صرفااین امر متختص روحانیون باشد.واین یعنی همان آیه ی ۴۷ از سوره ی یونس است که می گوید:
وَلِکُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ.
شیوه واستراتژی اصلی قرآن در تدوین وتبیین راهکار برای اداره ی جامعه (برقراری عدالت و زندگی باعدالت) همان آیه ۱٨ درسوره«زمر »است:الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ:هرچه در این جهان هستی که هست وآنرامی بینید ومی شنوید،ببینید وبشنوید وبهترینش را انتخاب کنید.
والسلام
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
بیست و دوم مهرماه۱٣۹۵
اشتراک در:
پستها (Atom)