نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

خبر قاچاق گسترده مواد مخدر توسط باندهای وابسته به سپاه پاسداران

خبر قاچاق گسترده مواد مخدر توسط باندهای وابسته به سپاه پاسداران ، برگ سياه ديگری را به پرونده فساد سازمان يافته حکومت ايران اضافه کرد. پيش از اين اخبار فراوانی از تجارت های غير قانونی ، اسکله های مخفی، قاچاق سلاح و نيز پولشويی توسط سپاه پاسداران منتشر شده بود اما آشکارشدن نقش سپاه در تجارت کلان مواد مخدر پرونده جديدی را در باره اين گروه مافيايی می گشايد. همچنين بر اساس گزارش اخيرکارشناسان ايران سبز ، شواهد آشکار و غير قابل انکار ديگری از فعاليت های تبهکارانه سپاه پاسداران در توزيع مواد مخدر به دست آمده که در ادامه به آن اشاره می شود.




در گزارش کارشناسان ايران سبز آمده : ماجرا از آنجا آغاز شد که عکس های ماهواره ای نشان از افزايش ۱۵ درصدی کشت خشخاش در افغانستان داشتند اما عرضه متفرقه مواد در بازارهای داخلی اين کشور به کمتر از ۶۰ درصد کاهش يافته بود. همين موضوع نشان می داد مشتری بزرگی به عرصه خريد و توزيع مواد مخدر افغانستان وارد شده که امکانات سياسی و اقتصادی پيشبرد اين تجارت فاسد را در اختيار دارد.





پيگيری های بعدی نشان داد که سپاه پاسداران خريدار بزرگ ترياک افغانستان است و با بهره گيری از ۲ شبکه بزرگ قاچاق زمينی و هوايی درآمدهای ميلياردی را نصيب خود می سازد. به اين منظور دو لابراتوار مجهزتوليد هروئين در گناباد و گنبد کاووس راه اندازی شد و لابراتوار سوم نيز در آذرشهر گشايش يافت.





نخستين گروه شبکه قاچاق ، مواد مخدر تهيه شده را از طريق خراسان به تاجيکستان منتقل می کرد و از آنجا با استفاده از چمدانهای بزرگ با باندرول های ديپلماتيک به قبرس و بخارست انتقال می دادند. شبکه دوم نيز با استفاده از کاميون ، مواد مخدر را از خراسان و استانهای شمالی به آذربايجان می رساند و از طريق جمهوری آذربايجان به شکل زمينی محموله را به اروپا منتقل می کرد.





اسناد موجود نشان می دهد که اين دو مسير از سالها پيش مورد استفاده قرار گرفته بود و از سال ۲۰۰۶ محموله های مواد مخدر تا ۵۰۰ کيلو را بصورت هوايی و محموله های زمينی را تا ۴ تن از اين طريق به اروپا عبور داده بودند. همين امر سبب شد تا ميزان قاچاق ترياک به اروپا از طريق جمهوری آذربايجان در سال ۲۰۰۹ به حدود ۱۰ تن افزايش يابد و در سال ۲۰۱۰ سپاه پاسداران رکورد خود را شکست و توانست بالغ بر ۲۸۰۰ کيلوگرم مواد مخدر را از طريق هوايی وحدود ۱۹ تن را از طريق زمينی به اتحاديه اروپا قاچاق کند. طبق برآورد کارشناسان اقتصادی سود ناشی از قاچاق اين ميزان مواد مخدر بالغ بر چهار و نيم ميليارد دلار تخمين زده می شود.





به گزارش کارشناسان ايران سبز نقش برخی سفارتخانه های دولت ايران در پشتيبانی از اين اقدام سپاه کاملا آشکار است زيرا برای رشوه های پرداختی به بعضی واسطه ها که گاهی به ۲۵۰ تا ۳۰۰ ميليون يورو افزايش يافته از پوشش ديپلماتيک استفاده شده است. رشوه هايی که حتی باعث بروز تنش در بين مقامهای دولت باکو شد.





چند ماه پيش که ۲۵ عضو يک شبکه بزرگ قاچاق در جمهوری آذربايجان دستگير شدند دستکم ۸ نفر از آنها کارمندان محلی سفارت ايران در باکو بودند که به عضويت در فعاليت های برون مرزی سپاه پاسداران اعتراف کردند و مدارک هويتی آنها هم بر اين امر گواهی می داد. در همين حال دولت ايران با اصرار خواستار استرداد اين متهمان به تهران شد تا آنان را به اشد مجازات محکوم کند و حتا وعده اعدام آنان را داد. دولت باکو سرانجام متهمان را به تهران تحويل داد اما چندی بعد همين افراد مجددا در جمهوری آذربايجان بازداشت شدند و هم پيمانی سپاه و سفارتخانه های ايران در قاچاق عمده مواد مخدر به اروپا از هميشه آشکار تر گرديد. اينجا بود که دولت آمريکا با فشار به دولت آذربايجان از استرداد مجدد اين مجرمان به دولت ايران ممانعت بعمل آورد.





همزمان با اين رويدادها محموله های بزرگ متعلق به سفارتخانه های ايران در قبرس توسط گمرک هوايی اين کشور کشف شد که توسط باندرول های ديپلماتيک پلمپ شده بود و حاوی دهها کيلو گرم هروئين خالص بودند. سفارت جمهوری اسلامی در آذربايجان که در اين باره مورد پرسش قرار گرفت اتفاق پيش آمده را يک تقلب از سوی باندهای قاچاق عنوان کرد و مدعی شد که محموله سفارت در بين راه با اين چمدانهای هروئين عوض شده است ! ادعايی که با توجه به بررسی های قبلی و شواهد موجود بيشتر به يک داستان مضحک شبيه است تا يک پاسخ سياستمدارانه.


گزارش کارشناسان ايران سبز در ادامه می افزايد: سپاه پاسداران در حال حاضر به فعاليت در عرصه قاچاق مواد مخدر همچنان ادامه می دهد و منطقه نفوذ خود را به فيليپين، مالزی و چين هم گسترش داده است . در همين چارچوب شبکه های موازی و مرتبط با سپاه پاسداران فعاليت های مختلفی را برای پولشويی بکار گرفته اند که از طريق ايجاد شرکت ها و موسسات صوری بويژه در امارات ، ترکيه و شرق آسيا منابع تامين درآمدهای ميلياردی خود را مخدوش سازند. گفتنی است سيتمهای کنترل اتحاديه اروپا هم اکنون در حال رديابی فعاليت بيش از ۸۰ تن از بازرگانان و شرکتهای بازرگانی ايرانی در اروپا هستند که خواسته يا ناخواسته با فعاليت های پولشويی سپاه پاسداران همراهی می کنند.

17 esfand saate 15am

Iran Tehran 8 March 2011 riot forces beating protestors

ديگر بس است!


سوسن آرام
سه نسل همه ما «دختران آبايی»،و خودآبايي، بوديم با زخم خنجری در سينه.اگر اين واپسگرايان زن ستيز فقط به قرانی که ادعای پيروی از آن را دارند، باورداشتند بايد ميدانستند قيامت شان فراخوهد رسيد.

پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی جانباخته جنبش خرداد

ديگر بس است! زمان دادرسی فرارسيده است، «قيامت» برای آنها فرارسيده است.

تصوير سی سال خشونت مثل کابوسی هولناک و جاندار از مقابل ديدگان ما ميگذرد:
چماق ها بر فرق دختران که يا رو سری يا توسري؛
يورش ماموران در لباس شخصی يا نظامی که بی اعتنا به حکم عقل و عصر و طبيعت زنان را به اين سو و آن سو می کشند که دامنت کوتاه يا چکمه ات بلند است؛
ديوارهای بلند آپارتايد در مدرسه و دانشگاه و اتوبوس و خيابان؛
چوب و چماق و بازداشت و زندان فقط برای گرفتن يک امضاء که ما انسانيم و برابر؛
توهين و تحقير به ضرب زور و قانون برای لگدمال کردن حق زن در ازدواج و طلاق و سفر و حضر؛
زوزه های نفرت انگيز در دفاع از خريد و فروش تن زن و صيغه و «تمکين»؛
طناب «قاضی حاج رضايی» بر گردن عاطفه ی نوجوان به جرم آنکه يک سردار پاسدار مکرر به او تجاوز کرده بود؛
قصاص، سنگسار، و رقص پيکر های نوشکفته بر چوب دار و بالابر جرثقيل- فاطمه، دلارا، زهرا، شهلا ،سهيلا...
رواج اعدام زنان فقير و بی پناه تا به حدی که لينچ زنان سياه فقير توسط کوکلوس کلان ها را تداعی ميکند...
رواج اعدام زنان سياسی از فرخ رو پارسا تا زينت جلالی و شيرين علم هولی ودر فاصله بين آنها هزاران زندانی سياسي؛
کامجويی از «اسرای باکره» شب قبل از اعدام؛
تجاوز و قتل در بازداشت گاه و زندان؛
قتل و احتمالا تجاوز به «دو زهرا» - کاظمی و بنی يعقوب،
چهره خون آلود ندا بر کف خيابان و صورت اندوهگين مادر دلاور سهراب...

هيچ حکومتی در عصر ما - به جز طالبان که خود «نه حکومت» بود- اينهمه به زن ظلم نکرده است. مبارک، بن علي، قذافی همه جنايتکار و ستمگرند، اما به زن اينهمه ظلم نکردند. مثل هيتلر که يهوديان را بعنوان «نوع پست» نشان دار ميکرد، اينها انبوهی
از زنان ايران را بر خلاف ميل خودشان مجبور کردند با لباس و نشانه هايی در ملاء عام ظاهر شوند که از نظر خود اين زنان نشانه تسليم به «حکم حکومتی» است و «اعتراف» به اينکه از «جنس کهتر» ند و از پيکر خود نفرت دارند و آن را مايه گسترش فساد ميدانند.
زن بودن در اين حکومت جرمی است که زن را از ورزش کردن، بازی کردن، دوچرخه سواري، آواز خواندن، رقصيدن، هنرنمايي، قاضی شدن... محروم ميکند. «جرم»، مخالف حکومت بودن نيست، «جرم» زن بودن است، مثل سياه آفريقای جنوبی در حکومت آپارتايد که جرمش سياه بودن بود، مثل يهودی زير يوغ فاشيسم که جرمش يهودی بودن بود. اين «زنانگی» است که در اين حکومت جرم محسوب ميشود و بايد آن را از صحنه تئاتر و سينما، از راديو و تلويزيون، از کلاس درس و خيابان و اداره محو کرد.

اندازه ستم اين حکومت بر زن را آمار زنان اعدامي، زندانی يا بازداشتی روشن نميکند. هيچ ليستي، هيچ جدولي، هيچ آماری قادر نيست ميزان ستم بر زن در حکومت اسلامی ايران را به نمايش بگذارد.

دو نسل و حالا نسل سوم دختران ايران با «آرزوهای بيکران در خلق های تنگ» به خود پيچيده اند، دخترانی که تمناهای انسانی شان سرکوب شد، دخترانی که ميدانستند و دانستن جرمشان بود، دخترانی که نميدانستند و فرصت دانستن را نيافتند، دخترانی که تفکر برای شان درد زا بود،دخترانی که روز بی خستگی دويدند و شب از درد و خشم به خود پيچيدند ... سه نسل همه ما «دختران آبايی»،و خودآبايي، بوديم با زخم خنجری در سينه.

داد ما از سينه ای بر ميخيزد که خون از آن جاری است. اگر اين واپسگرايان زن ستيز فقط به قرانی که ادعای پيروی از آن را دارند، باورداشتند بايد ميدانستند زمان دادرسی و روز قيامت شان فراخواهد رسيد:

آن زمان که کوه ها به حرکت در می آيند و درياها شعله می کشند...
آن زمان که صف نيکوکاران و بدکاران از هم جدا و هرکس با جفت خود مهجورميشود...
آن زمان که مال های گرانبها را رها ميکنند...
آن زمان که نامه اعمال گشوده شده و رازها برملا ميگردد...
آن زمان دختران به گور شده بر ميخيزند و می پرسند به چه گناهی ما را کشتيد؟*

هيچ شريعت و هيچ طريقتی نيست که اينهمه جنايت را بی مکافات بداند و هيچ شريعت و طريقتی نيست که برای اينهمه جنايت، اينهمه خيانت، اينهمه ستم، اينهمه ريا واينهمه رذالت قيامت خود را بر پا نکند. و در آن قيامت « هرکس ميداند برای خود چه آماده کرده است.»*
حالا آن زمان رسيده است. بهار امسال و روز زن امسال رنگ و بوی تازه دارد. اگرچه ابرهای سياه آسمان را ترک نکرده اند و اگرچه داس های شان را آماده کرده اند تا به جان گل ها بيفتند مگر چند صباحی «قيامت شان» را به تاخير بيندازند، اما اين بهار هوای تازه دارد.همينکه با شنيدن صدای پای مردم دستپاچه شهر را به پادگان تبديل ميکنند نشان ميدهد که ميدانند «قيامت» شان فرارسيده است. «دختران آبايی» بيدار مانده اند و شعله های آتش در چشمان بازشان می درخشد و اراده شکوهمند زن ايرانی برای آزادی بازتاب ميدهد:
ديگر بس است!

info@roshangari.com
پيوندها | محيط زيست | بايگانى | هنر و ادب | زنان | بين المللى | اخبار

ديگر بس است!
سوسن آرام
سه نسل همه ما «دختران آبايی»،و خودآبايي، بوديم با زخم خنجری در سينه.اگر اين واپسگرايان زن ستيز فقط به قرانی که ادعای پيروی از آن را دارند، باورداشتند بايد ميدانستند قيامت شان فراخوهد رسيد.

پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی جانباخته جنبش خرداد

ديگر بس است! زمان دادرسی فرارسيده است، «قيامت» برای آنها فرارسيده است.

تصوير سی سال خشونت مثل کابوسی هولناک و جاندار از مقابل ديدگان ما ميگذرد:
چماق ها بر فرق دختران که يا رو سری يا توسري؛
يورش ماموران در لباس شخصی يا نظامی که بی اعتنا به حکم عقل و عصر و طبيعت زنان را به اين سو و آن سو می کشند که دامنت کوتاه يا چکمه ات بلند است؛
ديوارهای بلند آپارتايد در مدرسه و دانشگاه و اتوبوس و خيابان؛
چوب و چماق و بازداشت و زندان فقط برای گرفتن يک امضاء که ما انسانيم و برابر؛
توهين و تحقير به ضرب زور و قانون برای لگدمال کردن حق زن در ازدواج و طلاق و سفر و حضر؛
زوزه های نفرت انگيز در دفاع از خريد و فروش تن زن و صيغه و «تمکين»؛
طناب «قاضی حاج رضايی» بر گردن عاطفه ی نوجوان به جرم آنکه يک سردار پاسدار مکرر به او تجاوز کرده بود؛
قصاص، سنگسار، و رقص پيکر های نوشکفته بر چوب دار و بالابر جرثقيل- فاطمه، دلارا، زهرا، شهلا ،سهيلا...
رواج اعدام زنان فقير و بی پناه تا به حدی که لينچ زنان سياه فقير توسط کوکلوس کلان ها را تداعی ميکند...
رواج اعدام زنان سياسی از فرخ رو پارسا تا زينت جلالی و شيرين علم هولی ودر فاصله بين آنها هزاران زندانی سياسي؛
کامجويی از «اسرای باکره» شب قبل از اعدام؛
تجاوز و قتل در بازداشت گاه و زندان؛
قتل و احتمالا تجاوز به «دو زهرا» - کاظمی و بنی يعقوب،
چهره خون آلود ندا بر کف خيابان و صورت اندوهگين مادر دلاور سهراب...

هيچ حکومتی در عصر ما - به جز طالبان که خود «نه حکومت» بود- اينهمه به زن ظلم نکرده است. مبارک، بن علي، قذافی همه جنايتکار و ستمگرند، اما به زن اينهمه ظلم نکردند. مثل هيتلر که يهوديان را بعنوان «نوع پست» نشان دار ميکرد، اينها انبوهی
از زنان ايران را بر خلاف ميل خودشان مجبور کردند با لباس و نشانه هايی در ملاء عام ظاهر شوند که از نظر خود اين زنان نشانه تسليم به «حکم حکومتی» است و «اعتراف» به اينکه از «جنس کهتر» ند و از پيکر خود نفرت دارند و آن را مايه گسترش فساد ميدانند.
زن بودن در اين حکومت جرمی است که زن را از ورزش کردن، بازی کردن، دوچرخه سواري، آواز خواندن، رقصيدن، هنرنمايي، قاضی شدن... محروم ميکند. «جرم»، مخالف حکومت بودن نيست، «جرم» زن بودن است، مثل سياه آفريقای جنوبی در حکومت آپارتايد که جرمش سياه بودن بود، مثل يهودی زير يوغ فاشيسم که جرمش يهودی بودن بود. اين «زنانگی» است که در اين حکومت جرم محسوب ميشود و بايد آن را از صحنه تئاتر و سينما، از راديو و تلويزيون، از کلاس درس و خيابان و اداره محو کرد.

اندازه ستم اين حکومت بر زن را آمار زنان اعدامي، زندانی يا بازداشتی روشن نميکند. هيچ ليستي، هيچ جدولي، هيچ آماری قادر نيست ميزان ستم بر زن در حکومت اسلامی ايران را به نمايش بگذارد.

دو نسل و حالا نسل سوم دختران ايران با «آرزوهای بيکران در خلق های تنگ» به خود پيچيده اند، دخترانی که تمناهای انسانی شان سرکوب شد، دخترانی که ميدانستند و دانستن جرمشان بود، دخترانی که نميدانستند و فرصت دانستن را نيافتند، دخترانی که تفکر برای شان درد زا بود،دخترانی که روز بی خستگی دويدند و شب از درد و خشم به خود پيچيدند ... سه نسل همه ما «دختران آبايی»،و خودآبايي، بوديم با زخم خنجری در سينه.

داد ما از سينه ای بر ميخيزد که خون از آن جاری است. اگر اين واپسگرايان زن ستيز فقط به قرانی که ادعای پيروی از آن را دارند، باورداشتند بايد ميدانستند زمان دادرسی و روز قيامت شان فراخواهد رسيد:

آن زمان که کوه ها به حرکت در می آيند و درياها شعله می کشند...
آن زمان که صف نيکوکاران و بدکاران از هم جدا و هرکس با جفت خود مهجورميشود...
آن زمان که مال های گرانبها را رها ميکنند...
آن زمان که نامه اعمال گشوده شده و رازها برملا ميگردد...
آن زمان دختران به گور شده بر ميخيزند و می پرسند به چه گناهی ما را کشتيد؟*

هيچ شريعت و هيچ طريقتی نيست که اينهمه جنايت را بی مکافات بداند و هيچ شريعت و طريقتی نيست که برای اينهمه جنايت، اينهمه خيانت، اينهمه ستم، اينهمه ريا واينهمه رذالت قيامت خود را بر پا نکند. و در آن قيامت « هرکس ميداند برای خود چه آماده کرده است.»*
حالا آن زمان رسيده است. بهار امسال و روز زن امسال رنگ و بوی تازه دارد. اگرچه ابرهای سياه آسمان را ترک نکرده اند و اگرچه داس های شان را آماده کرده اند تا به جان گل ها بيفتند مگر چند صباحی «قيامت شان» را به تاخير بيندازند، اما اين بهار هوای تازه دارد.همينکه با شنيدن صدای پای مردم دستپاچه شهر را به پادگان تبديل ميکنند نشان ميدهد که ميدانند «قيامت» شان فرارسيده است. «دختران آبايی» بيدار مانده اند و شعله های آتش در چشمان بازشان می درخشد و اراده شکوهمند زن ايرانی برای آزادی بازتاب ميدهد:
ديگر بس است!

*نقل به معنا از سوره تکوير

ICC to probe Gaddafi over violence - Europe - Al Jazeera English

يوسف رشيدی محکوم به اعدام است، هموطن کمکش کن


16اسفند:
يوسف رشــــيدی
محکوم به اعــــدام است
تنهــا بــراى يک حرف با يد اعدام شو د

يوسف رشيدی دانشجوی پلی تکنيک بود که درروز ديدار احمدی نژاد از پلی تکنيک يک صفحه کاغذ را بالا برد که رويش نوشته بود "رئيس جمهور فاشيست پلی تکنيک جای تو نيست".

يوسف رشيدی
محکوم به اعدام است
هموطن کمکش کن
عكسى كه ماندگار مى شود؛

با معروف شدنش،
شانس زنده ماندش در زندان افزايش خواهد يافت.
عكسى كه ماندگار مى شود؛

   16 اسفند 1389    15:17