نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ اسفند ۱۷, یکشنبه

به گفته سپاه ،متهم فساد اقتصادی مدیریت یک خانه فساد را بر عهده داشته است

ندی پیش سپاه پاسداران  در سایت «سپاه‌ نیوز» کرد «یکی از بزرگترین بدهکاران بانکی و مفسد اقتصادی» را دستگیر کرده است.933439_697
به گزارش «خبرگزاری صدای مسیحیان ایران» (VOCIR) پس از خبر انتشار دستگیری شخص مجهولی  به نام آقای «ح.ا» مشهور به داریوش که به گفته خبرگزاریهای داخلی و به نقل از سپاه نیوز که یکی از محکومین اصلی پرونده فساد اقتصادی معروف در سال ۷۶ می باشد، مشرق نیوز سایت خبری وابسته به سپاه ادعای جدیدی را مبنی بر کشف خانه فساد به مدیریت  «ح.ا» مشهور به داریوش را به گفته  آن  پایگاه خبری  توسط سربازان گمنام امام زمان ! منتشر کرده است.933440_499
همچنین  موارد اتهامی وی  اخلال در نظم اقتصادی کشور، قاچاق ارز، قاچاق کالا، قاچاق عتیقه و پرداخت رشوه های کلان در دستگاه قضایی عنوان شده است  و همینطور شخص متهم  با راه اندازی و تجهیز خانه های فساد، اقدام به آلوده سازی و باج گیری از افراد مرتبط با شبکه فساد اقتصادی نموده است. (در اینجا به این نتیجه میرسیم که اصل نظام با فساد اخلاقی و اقتصادی بنا شده است)933432_868933441_100
پایگاه خبری مشرق نیوز وابسته به سپاه همچنین با انتشار عکس هایی از مشروبات الکلی و وسائل ضبط تصویر در یک خانه مجلل اعلام کرده است که پرونده این متهم وارد مرحله جدیدی هم شده است.

Published: 1 Mar 2015



Published: 
 1 Mar 2015
States of combat and human rights violations have a distinctive impact on women. It is important that we hear their voices. In honor of International Women’s Day we asked Palestinian women to interview other Palestinian women about their hopes, dreams and sources of inspiration.
B’Tselem volunteers speak
What do you wish for the women dear to you?
B’Tselem volunteers speak
Tell us about a woman you admire
B’Tselem volunteers speak
What is you dream?
We bring you the voices of women through a selection of some particularly moving accounts we’ve posted over the past year.
"Once again we have no shelter. It’s winter and our property is exposed to the elements. We don't know what to do. But despite it all, this morning I lit the fire, kneaded dough and baked bread and cooked for my children. See, now I'm making cheese, with the wind and the dust. It's not easy."
Mushakhis Bani Maniya, 40, 'Ein Karzaliyah, the Jordan Valley
+ Read more
"Everyone at my wedding was happy but me. I never imagined that my brothers, sisters, relatives and friends wouldn't be with me on my wedding day."
Asmaa Zaghlul, 30, Nablus, the West Bank
+ Read more
"We decided to leave home because it was too dangerous. My head feels like it's exploding with stress and worry. I can't stop worrying about what will happen to my children. We're 40 people crowded in one classroom. If the military bombs the school, we'll all die. Entire families will be erased."
Faiza a-Luah, 50, Beit Lahiya, the Gaza Strip
+ Read more
"Every explosion makes the whole building shake. The children are afraid to sleep in their rooms and insist on staying in the living room with me all night."
Ety Levy, 30, Ashkelon, southern Israel
+ Read more
"Sometimes, I worry that Israel won’t ever allow me to visit my parents in Gaza. I just want to spend one day with my mother, on Mothers’ Day. I want to kiss her hand and hug her."
‘Abir Sharaf, 48, Nablus, the West Bank
+ Read more
"In 2012 we built a house. We were thrilled to have our own home. It was bombed, and the Israeli forces uprooted the olive and lemon trees that were our source of income. Now we live at the school, in rough conditions."
Shuruq Abu Tu’eymah, 48, Khan Yunis, the Gaza Strip
+ Read more
"There are more than 200 people in the school, mostly women and children, and only God is with us."
Nabilah Abu Halima, 43, Beit Lahiya, the Gaza Strip
+ Read more

Y

حکم شلاق بر یک زن جوان قربانی تجاوزگروهی در عربستان سعودی اجرا شد.

حکم شلاق بر یک زن جوان قربانی تجاوزگروهی در عربستان سعودی اجرا شد.
a7fb6574f996fdab546d960e8e033140

به گزارش  گروه ترجمه «خبرگزاری صدای مسیحیان ایران» (VOCIR) و به نقل ازپایگاه خبری  «breitbart» یک دختر دانشجوی  عربستانی در سال ۲۰۰۶ درحالیکه فقط ۱۹ سال سن داشته است،سوار بر ماشین دوستان همکلاسی خود بوده است که و پس از اینکه راننده خود رو را به مکان مخفی منتقل میکند مورد تجاوز گروهی ۷ نفر از جمله سه تن از همکلاسی های خود قرار میگیرد،پس از شکایت به سیستم قضایی عربستان سعودی در ابتدا وی محکوم به تحمل ۹۰ ضربه شلاق به علت نقض و عدم رعایت قانون تفکیک جنسیتی میشود،در قانون عربستان حضور یک زن در کنار مرد نامحرم  بدون همراه داشتن یک مرد محرم ممنوع  میباشد!
تجاوز به عنف در قانون عربستان سعودی  با مجازات اعدام روبرو میشود و از آنجایی که این زن مسلمان شیعه مذهب بوده است و طبق قانون عربستان شهروند درجه دوم محسوب میشود، دادگاه برای متهمین تخفیف قائل میشود و آنها  را به پنج سال زندان محکوم میکند.
وکیل این زن موضوع  شکایت را به دادگاه عالی عربستان میبرد  دادگاه هم پس از رسیدگی ، او را به اتهام  رسانه ای کردن تجاوز جنسی، باز هم به شلاق محکوم می کند، این بار دو برابر! وکیل هم از کار بیکار شده و پروانه وکالتش باطل می شود.
بسیاری از فعالان سعودی و خارجی این نحوه قضاوت دستگاه قضایی عربستان را ننگ توصیف کرده اند،. «شاون مک کورمک» سخنگوی سابق وزارت دادگستری آمریکا در این باره گفته وقتی در یک جرم، به جای مجرم، قربانی تنبیه می شود باید به عدالت یک کشور شک کرد.
دیدبان حقوق بشر نیز در بیانیه ای به شدت به احکام صادره در پرونده این زن را  بی عدالتی محض خوانده و علیه این رفتار دستگاه قضایی عربستان اعتراض کرده است.

داعش اجساد هشت نفر را از دروازه شهر آویزان کرد

26689E1C00000578-2983901-image-m-27_1425729654167
به گزارش  گروه ترجمه «خبرگزاری صدای مسیحیان ایران» (VOCIR) و به نقل ازپایگاه خبری  «دِیلی میل»
 گروه تروریستی داعش در یک اقدام مشمئز کنند بربریت خود را به حداعلی  رسانده است و جسد هشت اعدامی را بر سردر ورودی شهرکرکوک  آویزان کرده اند،در این تصاویر وحشتناک که  در شبکه های اجتماعی منتشر شده است این گروه تروریستی اجساد ۸ تن از مردان اعدام شده را از پا آویزان کرده اند.26689CB700000578-2983901-image-a-28_1425729671339
این در حالی است که این گروه تروریستی اجساد این افراد را در کنار پرچم سیاه و سفید معروف خود آویزان کرده است و ایست بازرسی هم قرار داده است و ضمن این اقدامات تابلویی هم وجود دارد مبنی بر خوش آمد گویی به شهر کرکوک .26689CBF00000578-2983901-image-a-31_1425729697971
برخی از اجساد آویزان شده لباس نظامی برتن دارند ولی مشخص نمیباشد که از نظامیان ارتش عراق هستند یا خیر

نوروز، روزنو درراه است،

نوروز، روزنو درراه است، برای شما، وبا امید به دگرگونی هایی بنیادین
درسویه ای ملی، برای باشندگانِ دارنده فرهنگ ایران زمین، و به تمام
انسانهای برخوردارازارزشهای مردمی، شاد باش می گویم! احمدرناسی.>

من مریم، از زندان قرچک، ۱۷ سال در زندان هستم…

من مریم، از زندان قرچک، ۱۷ سال در زندان هستم… 


این مطلب را«مریم ربیعی» از زندان قرچک ورامین نوشته و به بیرون ارسال کرده است، روایت روزهای زندان قرچک. مریم بیش از هفده سال است که در زندان به سر می‌برد: اول دراوین و بعد در زندان زنان شهرری(قرچک). مریم به قول خودش نمی‌داند از کجای این هفده سال حبس بگوید. مریم گاهی به زبان محاوره‌ای نوشته و گاهی غیرمحاوره ای . کانون زنان ایرانی تلاش کرده به نثر مریم وفادار بماند و به همین دلیل این دوگانگی در نثر را نیز حفظ کرده است.
«خانم‌ها توجه کنند: آرایشگاه رنگ مو آورده، کسانی که تمایل دارند به بند مشاوره بروند. هیچ‌کس رنگ رو با خودش داخل بند نبره»، صدای ماموری که پشت سر هم این جمله را تکرار می‌کند از بلندگوهای زندان زنان قرچک ورامین یا همان ندامتگاه زنان شهرری شنیده می‌شود. نمی‌دانم به جمله اش بخندم؟ افسوس بخورم؟ اشک بریزم؟ … نمی دانم؟
چه فکری می‌کنند؟ فکر می‌کنند دغدغه ما رنگ موی‌مان است که این‌گونه با صدای بلند فریاد می‌زنند؟ در زندان نشسته‌ام، زندان قرچک ورامین. آدرسش را نمی‌دانم، فقط می‌دانم اطراف شهر تهران است. ۴ سال پیش من و خیلی‌های دیگر را از زندان اوین به این‌جا آوردند. گفتند می‌خواهند اوین را خراب کنند و زندان جدید بسازند. من وامثال من که حالا حالاها این‌جا هستیم خوشحال بودیم می‌گفتیم زندان جدید حتما امکانات بهتری دارد، تمیزتر است و هم این‌که جای جدیدی است. اما نمی‌دانستیم ویرانه ای ساخته اند با دیوارهای بلند، نمی‌دانم اسم این‌جا را چه بگذارم؟ سیاهچال؟ خرابه؟ گاوداری؟ مرغداری؟ اصلا می‌گویم جایی که همه این‌ها باهم یک‌جا جمع شده جای آدم نیست، این‌جا دنیای زمینی نیست، جهنمی است برای خودش…
امروز ۱۴ اسفند ۱۳۹۳ است و من در یک سوله بزرگ با سقفی بلند نشسته ام. تمام دیوارهای سوله را تخت زندانیان پر کرده است. جز نزدیک درآهنی بند که روی آن با ماژیک نوشته اند«هیچ کس به یخچال دست نزند» و با فلش به یخچال کوچکی که ۱۱ ماه سال خراب است و متعلق به ۱۸۰ نفر زن زندانی بند است اشاره می‌کند. انتهای سالن، زیرتنها پنجره که به جای شیشه طلق قهوه‌ای درآن بکار رفته، نشسته‌ام و می‌نویسم. چند روز پیش مادرم گفت که یکی از دوستانم از من خواسته تا برایش از این‌جا بنویسم. از آن روز گیج شدم. با خودم راه می‌رفتم و حرف می زدم، و موضوع نوشتن را عوض می‌کردم. نمی‌دانستم از کجای این ۱۷ سال بنویسم. بالاخره می‌خوام هرچی که به ذهنم میاد بنویسم.
اسمم مریم است.۱۸ ساله بودم و یک سال از ازدواجم می‌گذشت که من وهمسرم به جرم نگهداری عتیقه روانه زندان شدیم. همسرم ۵ سال بعد وقتی به مرخصی رفته بود تصادف کرد و مرد. زنی هستم ۳۷ ساله! در زندان قرچک ورامین. با پدر و مادری پیر که در اراک زندگی می‌کنند و فقط سالی یک بار به ملاقاتم می آیند. ملاقاتی به فرصت ۱۵ دقیقه که یک مامور مرد و یک مامور زن دوره ات کرده اند.
روبرویم بچه‌های گروه نمایش برای اجرای نمایش در روز چهارشنبه سوری تمرین می‌کنند. نمایش کمدی است، می‌خواهند بقیه را بخندانند. اما هم بازیگران و هم کسانی که برای دیدن نمایش می آیند می‌دانند که نمی‌خندند. اگر هم بخندند شاد نمی‌شوند. این‌جا زمانی شادیم که یکی آزاد شود. البته بعضی وقت‌ها درظاهر همه ماتم داریم اما در دل می‌خندیم و آن زمانی است که خدا به زندانی لطف کند و بمیرد! این‌جا مرگ یک آرزوست، در گور زنده ماندن، درد است، دردی که با گفتن درک نمی‌شود. دردی تا عمق وجود، که تا این‌جا نباشی درکش نمی‌کنی. شنیده اید که:
آتش بگیر تا ببینی چه می‌کشم/ احساس سوختن به تماشا نمی‌شود
این‌جا زندگی عذاب است. لحظه‌ لحظه‌اش! باورکنید این‌جا، مرگ نعمت بزرگی است درتمام این سال‌هایی که به قرچک آوردن‌مان به یاد ندارم یک‌بار یک‌تکه ۱۰ گرمی گوشت خورده باشیم، یا یک قاشق برنج بدون کافور! نیمرو! یا چای تازه‌دم! جایی که آب آشامیدنی نیست. مگر بخری آن‌هم با پول! آخر من که پدر و مادر پیرم به‌زور خرج خودشان را می‌دهند، پول آب از کجا بیاورم؟؟ آب‌شور بخورم؟ چه بگویم. به خدا جهنم است این‌جا. می‌دانید چه‌کار می‌کنم که پول دربیاورم؟ دیپلم تجربی دارم. نمایشنامه می‌نویسم، مقاله می‌نویسم، شعر می‌گویم، نقاشی می‌کنم، نمایش اجرا می‌کنم و… بالاخره از اعضای گروه فرهنگی هستم که امتیازم هرروز ۲۰ دقیقه تلفن اضافی دار که آن را می‌فروشم. هر ۲۰ دقیقه یک کارت تلفن یعنی ۲۰۰۰ تومان. خودم هم هفته‌ای یک‌بار به خانواده‌ام زنگ می‌زنم. درآمد ماهیانه‌ام می‌شود ۶۰ هزار تومان. حالا آب بخورم یا غذا؟ چون وضع آب را که گفتم.غذا هم که شام به‌جز سه‌شنبه‌ها که سیب‌زمینی و تخم‌مرغ می‌دهند، همیشه می‌توانی از تویش انواع حشره پیدا کنی.
این‌جا نمازخانه دارد که هرروزظهر یک روحانی درآن نماز جماعت به پا می‌کند. اما من هیچ‌وقت نماز نمی‌خوانم. چون برای وضو گرفتن فقط یک‌جا داریم. آن‌هم سرویس بهداشتی است که البته آب‌خوری، ظرف‌شویی و دست‌شویی آن‌جاست. کف سرویس همیشه چند میلی‌متری آب ایستاده که در ساعت‌های روز کم‌وزیادمی شود. آب از داخل توالت‌ها و دستشویی‌ها رو زمین می‌ریزد، وقتی وارد آن‌جا می‌شوی امکان ندارد که کف پاهایت خیس نشود، چون دمپایی‌ها پاره است مگر دمپایی شخصی‌ها که خانواده بعضی زندانی‌ها برای‌شان فرستاده‌اند، پس هر چقدرم وضو بگیری باز نجسه!
همین‌الان یک دختر ۲۰_۲۱ ساله از جلوی من رد شد که نمی‌شناسمش اما می‌دانم تازه اومده. چون کچل است! این‌جا اکثراً کسانی که تازه اومده‌اند کچل‌اند. برای همین شپش روی سرشان لانه می‌کند از آن‌جایی‌که هیچ دارویی نیست باید کچل شوند.
سرم را که بلند می‌کنم سیمین را می بینم که روبرویم نشسته،۴۳ سال دارد و۶ تا بچه. از ۱۴ سال پیش در زندان است. به او مرخصی نمی‌دهند چون امتیازش کم است! چشمانش از گریه دیشب هنوز قرمز و پف‌کرده است. دیشب حالش خیلی بد بود و با صدای بلند داد می‌زد و گریه می‌کرد. می‌گفت: منم نون سنگک و کره می‌خوام!!! دیروز که به خاطر به دست آوردن ۲۰ دقیقه تلفن، دفتر مأموران زندان را تمیز می‌کرده، مأموران سنگک و کره میل می‌کردند و سیمین بیچاره هم دیده و…
این فقط یک‌هزارم از حرف‌ها و دردهای زنان زندانی قرچک ورامین است. به نظرتون این‌جا حرفی برای گفتن هست که من بگم؟ این‌جا فقط درد است و درد… هر ثانیه‌اش از هزار بار مرگ بدتر است… این‌جا برای من یک جهنم است… آن‌وقت مأمور زندان می‌گوید: «رنگ مو …»


منبع: کانون زنان ایرانی