صحبت يک معلول از درد و رنج و زندگی سخت معلولين در ايران
ابراهيم حيدری سورشجانی
ابراهيم حيدری سورشجانی
می خواهم از دردها و رنجهايی صحبت کنم اما نمی دانم از کجا شروع کنم که اولش سراسر غم و آخرش نگاه پر از درد و نگاه منتظر اين عزيزان است ، انتظاری که معنی سوزناکی دارد ، انتظاری که تا روز مرگ معلولين ايران آن را با خود به يدک می کشند و آن انتظار را با خود به گور می برند و کسی نمی داند و نمی فهمد که شخصی معلول با توجه به توانايی های زيادی که دارد از دولت و رهبر و ديگر مسئولين به ظاهر متشخص و به ظاهر دانا و همينطور از مردم اجتماعی که در آن زندگی می کند چه می خواهد ؟؟؟
اما من اين انتظار و اين نگاه پر از معنی را برای شما می گوييم !!! چون من هم يک معلول در حد شديد هستم که هميشه با درد و رنج و نگاه منتظر به مسئولين کشورم که روزی به من کمک کنند اما کمک آنها اين گونه بود که 35 سال زندگی مرا سوزاندند و نابود کردند ، بله من اين گونه می زيستم ، اما هميشه اميدوار بودم به آينده هر چند آينده ای که در ايران آنرا پيدا نمی توان کرد ،
چون دژخيمان و غارت گرانی بد سيرت ايران ما را تصاحب کرده اند ،
خواسته و نگاه پر از انتظار معلولين ايران اين است که به ما هم بها بدهيد چرا که ما هم انسان هستيم و فقط به ما يک شغل بدهيد تا بتوانيم زندگی خود را اداره کنيم ، آيا اين انتظار بزرگی است ؟
آری زندگی ما معلولين در کشور ايران به اين گونه تلف و نابود می شود ، شما خوانندگان عزيز و طرف داران حقوق بشر نمی دانيد يک معلول با فقر بزرگ شود يعنی چه ! با سختی به مدرسه رفتن و تاول زدن پاها به خاطر شرايط بد فيزيکی يعنی چه ! اما دردی بدتر و بدتر از درد تاول پاهايش روح او را می رنجاند و دردی عظيم در وجودش لبريز می شود و آن اين است که مردم و حتی هم مدرسه ای های او در راه مدرسه و يا خيابان او را مورد تمسخر قرار می دهند که اين شخص چرا اينطوری راه می رود ، و يا اين شخص چرا دست ندارد يا چرا روی ويلچر حرکت می کند ، اما اگر دولت دزد آخوندی ايران از اين عزيزان حمايت می کرد می توانستند درمان کنند که حداقل کمی از دردهای آنها کمتر می شد ، شما حتی نمی توانيد تصور کنيد که اين شخص چه صبری دارد که با وجود اين سختيها باز هم تصميم به فراگيری علم و دانش دارد ، با يک چشم پر از اشک به خاطر شکسته شدن قلبش و روحی رنجيده توسط اطرافيان و مردم جامعه و با چشمی ديگر اميد به فردايی بهتر ؛
اما غافل از اين که فردايی بهتر يرای او وجود ندارد ، چون او خانواده شهيد نيست ، معلول جنگی نيست ،خانواده اش عضو سپاه و پاسداران نيستند که حداقل برای او يک امتيازی باشد تا استخدام شود و بتواند با تلاش خود زندگی اش را اداره کند ، تا چشم باز می کند می بيند 30 سال ،45 سال نه 60 سال عمرش رفته و او هنوز منتظر کمک دولت دزد و غارت گری است که عمر و زندگی اش را با وجود ثروت های عظيم و بيشمار در ايران از او دزديده و نابود کردهاند !!! و حالا ديگر او پير و از کار افتاده شده که ديگر توانی ندارد و همه اميد و آرزوهای او در وجودش مرده ، از اين به بعد چه خواهد شد ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ اين خفاشان و خون آشامان چه بر سر اين عزيزان آورده اند که حتی يزيد و شمر با امام حسين نکردند ؟ اگر خانواده ای داشته باشند که درک و شعوری داشته باشند که از اين معلول بيچاره پرستاری کنند که باز هم خوب است که اين هم ممکن نيست چون هميشه زخم زبان هاو نيش و کنايه ها برای پرستاری از اين معلول بيچاره وجود دارد که يک لقمه غذائی در داهنش بگذارند و و او را تميز کنند ،
اگر هم خانواده ای نداشته باشد و يا اين معلول بيچاره را ترد کرده باشند حالا جالب تر خواهد شد ، او را در يک جايی بنام آسايشگاه معلولين بر روی تختی می اندازند که چه بگويم که نگفتنش بهتر است تا روزی که اين معلول عزيز بميرد ،
چون گناه ما معلولين اين است که بدون خواست و اراده خود معلول شده ايم ، ای خدا به ما بگو چرا ؟ چرا ؟
خواست و نگاه منتظر معلولين ايران اين گونه شروع می شود و اين طور با نا عدالتی و نامردی تمام که دولت فاشيست جمهوری اسلامی ايران برای ما به ارمغان آورده تمام ميشود ،
ای خوانندگان و طرفداران حقوق بشر فقط کمی برای ما معلولين در فکر فرو رويد و لااقل سعی کنيد دردهای ما را از طريق اينترنت و رسانه ها به دنيا اعلام کنيد و به گوش سازمانهای حقوق بشر و رسانه های بين المللی برسانيد که به اميد و ياری خداوند و کمک و همدلی شما روزی برسد که حداقل نسلهای معلول بعد از ما در ايران بتوانند راحت تر زندگی کنند ،
پس به نام عدالت و آزادی و به نام مقدس انسانيت برای ياری رساندن به معلولين عزيز ايران شما هم با ما متحد شويد و درد معلولين ايران را در همه جا بازگو کنيد تا روزی که نور سبز و پر اميد آزادی از دست ظلم و ستم اين دژخيمان و غارتگران زمانه بر معلولين ايران پرتو افکند و آنها هم بتوانند لااقل مثل بقيه انسانها از حقوق مدنی و حقوق بشری برخوردار شوند که همکاری شما عزيزان و طرف داران حقوق بشر کاری عظيم و مقدس به شمار می رود .
با تشکر فراوان
ابراهيم حيدری سورشجانی
مدافع حقوق معلولين
11 آبان 1391