نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

‹مصطفی شعاعیان›
















‹فرقه دمکرات آذربایجان›



آشنای با "گرگهای خاکستری " در ترکيه با

انديشه" پان ترکيسم" يا" ترکستان بزرگ"

بما حد اقل آشنای در مورد انديشه اين دشمنان

آزادی را ميدهد.


































نماينده" استالين"

به جعفر پيشه وری

وساير اعضا فرقه دموکرات
پس از توافق با

قوام السلطنه چنين گفت :

"سني گتيرن ، سن دير گت"

ترجمه:

"اونکه تو را آورده است ، بتو ميگويد برو"

«جناب اشرف» احمد قوام السلطنه، گرده ای از سرنوشت›


‹اسناد جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی، و کمونیستی ایران›

ادای احترام و گلباران مزار شهدای کارگر حوادث بعد از انتخابات


ویدیو و تصویر

لینک دانلود برای موبایل

کميته گزارشگران حقوق بشر

Balatarin

شماره 1385-2010

11 اردیبهشت 1389

کليد واژه ها : کودکان

عکس و گزارش از صبا واصفی

کمیته گزارشگران حقوق بشر - یاد دخترکان قالی‌باف در دخمه‌های تاریک و بی‌نور، آن­جا که موله می‌زنند زندگی را با مرگ خویش، همان‌جا که سرانگشتان ترد و ظریف­شان از زخم سوزن، سوراخ می‌شود و می‌سوزد ، کودکانی که با بیمه غریبه‌اند و با مزد قانونی ناآشنا، آنانی که استنشاق عطر شلاله­‌ی گیسوان­شان در چهارراه‌های پر ازدحام، اتفاق ساده‌ای است؛ برای عابران بی‌تبسم، آنانی که پشت نیمکت‌های بی‌جان نمی‌نویسند و هرگز نمی‌بینند که «بابا نان داد» و عکس دل‌های کوچک­شان را تنها در شیشه‌های بخار گرفته، می‌توان دید، گرامی باد!

همانانی که انگار رفتگر محله غم‌شان را می‌شناخت و می­‌دانست، دلتنگی‌هایشان ناتمام است؛ مثل مهربانی‌شان و برای همین، تکه نان کپک زده‌اش را با آن‌ها قسمت کرد.


کميته گزارشگران حقوق بشر
Committee of Human Rights Reporters

Introduction Esther's Children: A Portrait of Iranian Jews



Fig. 65 . Celebration of the official unveiling organized by the governor. Hamadan (Alliance school), January 6, 1936. (Courtesy of CIJOH. From the collection of Jaleh Farhumand Kamran)

Book cover

The culture heroes
Dissimulation and the legacy of Esther’s children

September 16, 2004
iranian.com

Introduction
Esther's Children: A Portrait of Iranian Jews
by Houman Sarshar

Introduction Esther's Children: A Portrait of Iranian Jews


Fig. 672 . Musa Khan (seated) and Bala Khan, Morteza Khan Neydavud’s father. According to Musa Khan’s own inscription on the back of the photograph, this portrait was taken at the Royal Photoshop ('akaskhaneh-ye saltaniti) on the first of Elul, the year 5667 of the Hebrew calendar, some time after Musa Khan received an official invitation from the court to come to Tehran and perform for Naser al-Din Shah. Two copies of the photograph were produced. One belongs to Musa Khan’s grandson. The other is on display at Shah-Cheragh in Shiraz. At the time of the photograph, Bala Khan was the zarbgir (zarb player) in Naser al-Din Shah’s court. (Courtesy of CIJOH. From the collection of Nurollah Khanzadeh)

Click on image to see next

The culture heroes
Dissimulation and the legacy of Esther’s children

September 16, 2004
iranian.com

Introduction
Esther's Children: A Portrait of Iranian Jews
by Houman Sarshar

*

More (1) (2) (3) (4) (5) (6) (7) (8)

View of Zir-e taq. The edge of the vaulted roof that covers the kucheh can be seen at the top of the photograph. Shiraz. At the time of Reza Shah a new street called Khiaban-e Now (New Street) was driven through Shiraz’s mahalleh, dividing the Jewish residential area into two separate sections. One continued to be called mahalleh, and the other was referred to as Zir-e taq (under the dom), so called because many of its alleys (kucheh), often no wider than a meter, were covered with a vaulted roof (see fig. 1462). In colloquial parlance, these narrow side streets were referred to as Ashti-konun (see fig. 1461)-- a term that vaguely translates into “forgive-and-forget”-- because the passage was so tight that if two estranged friends encountered each other in them they could not pass by each other without their bodies touching and would hence be “forced” to resolve the issue that stood between them. (Courtesy of CIJOH. Photograph by Prof. Laurence Loeb.)
From
Esther's Children: A Portrait of Iranian Jews.
[See "The culture heroes"]

Contact author Houman Sarshar


More (1) (2) (3) (4)

Engarvings from a ten page article with engravings titled "Land of the Lion and Sun Sketches of Modern Persia". Published in the Century Magazine in 1883. There are nine engraved views including The Tesa Caravanserai at Kashan, Persia, Nasr-er-edddin, Shah of Persia, Persians of the Higher Class, Costumes of Various Classses in Persia, A Persian School, and more.

Sent by Darius Kadivar



Military

Cadets of the class of 1320 (1941) in front of the Officers Club at the Iranian Pilot training school in Tehran ("Markaz-e Amoozesh-haaye Havaaee"). These student pilots were under the direct supervision and training of Major Toofanian (later General "Arteshbood" Toofonian). The training school was closed after the military occupation of Iran by British forces after Shahrivar 1320 (September 1941) and re-opened shortly after Iran officially joined the Allies in the war against Germany in 1943. Of the 35 students -- some of whom appear in this picture -- only one pilot diploma was issued to Lt. Nasser Jannatpour (center first row).

1- Joodi along with Morteza Zarbakht
(see 5) in 1945 defected to the Soviet-backed rebel government in Iran's Azarbaijan Province led by Jafar Pishevari. He served as an officer in the rebel air force. With the downfall of the short-lived republic, he refused to leave for Kurdistan (which had also declared independance withe communist support). He was executed by his superior communist aparatchik.

2- Mansoor Behnegar (fate unknown).


3- Nasser Jannatpour is still alive, but another mechanical officer HE KNEW also obtained a pilot degree, but is not on this picture he was to become the co-pilot of Shahpour (crown prince) Ali Reza the last Shah's brother and was killed with him in a fatal air crash.


4- Nikjoo (fate unknown).


5- Morteza Zarbakht fled to Azarbaijan with Jooni (see1) in 1945 then to Kurdistan with communist forces but then surrendered to Iranian authorities and was granted amnesty by the Shah.


6- Jafar Tejaratchi became a famous cartoonist He passed away in 2001 in Los Angeles.


7- Moreza Fakoor finished his pilot session but was denied pilot degree due to an accident. (See 9)


8- Hassan Nazari fled to the new pro-soviet republic of Aaerbaijan then to East Germany after the WWII. In his autobiography, Tudeh Party leader Nooredin Kianoori mentions Nazari's story.


9- Sobhkhiz finished pilot training but was killed in a crash piloted by Moreza Fakoor. (See7 )


10- Hooshag Nakhaee became an air force colonel.


ديکتاتورها .....


حکم اعدام جعفر کاظمی در دادگاه تجدید نظر تائید شده است


دادگاه تجدید نظر شعبه 36 استان تهران به ریاست حجت الاسلام زرگر حکم اعدام جعفر کاظمی را تائید کرده است و اعلام شده که این حکم قطعی و بعد از 3 روز قابل اجرا می‌باشد
به گفته نسیم غنوی وکیل آقای جعفر کاظمی حتی حکم صادره از دادگاه بدوی را هم به او ابلاغ نکردند !
جعفر کاظمی در 27 شهریور 88 در اعتراضات بعد از انتخابات دستگیر شده است و دارای 2 فرزند می‌باشد اتهام او محارب و تبلیغ علیه نظام و همکاری با گروهای معاند ذکر شده است
در پرونده آقای جعفر کاظمی هیچ گونه سند، و مدرکی که دال بر همکاری با گروه‌های معاند باشد وجود ندارد و چون او حاضر به اعترافات تلویزیونی نشده است حکم اعدام او را تائید کرده اند

سیاستمدار رادیکالی که بدست یک زن در حمام کشته شد

ژان پل مارا پزشک،نظریه پرداز،روزنامه نگار و سیاستمدار رادیکال انقلاب فرانسه 27 می 1743 در سوئیس متولد شد. او دومین فرزند از یک خانواده 11 نفری بود.پدرش یک مرد تحصیلکرده که همزمان چند پست مختلف داشت که اولین آن معلم خصوصی یک خانواده ثروتمند بود. ژان در سن 16 سالگی بدنبال کسب شهرت و ثروت بود تا اینکه به پاریس نقل مکان کرد و در آنجا بدون داشتن مدرک تحصیلی به مطالعه در مورد انواع و اقسام داروها پرداخت.در سال 1765 به لندن رفت و بدون داشتن مدرک پزشکی،به عنوان یک پزشک با هنرمندان و معماران ایتالیایی در اطراف قهوه خانه سوهو طرح دوستی ریخت. او فردی بسیار بلندپروازی بود که در سالهای 74 – 1773 کتابی در زمینه تاریخ فلسفه ” مقالات فلسفی در انسان “ و نظریه های سیاسی ” زنجیرهای بردگی “ منتشر کرد. در سال 1770 برای بدست آوردن شغل دامپزشکی به نیوکاسل رفت اما در آنجا با الهام گرفتن از کتاب زنجیرهای بردگی قدم در راه سیاست گذاشت و با افشاگری از کارهای شاهزادگان نالایق توانست عضویت افتخاری انجمن وطن پرستان را بدست آورد. سپس مقاله ای در مورد سوزاک نوشت که بخاطر نوشتن این مقاله دانشگاه سنت اندروز در ژوئن سال 1775 نشان دکترای افتخاری را به او اهدا کرد. و قبل از بازگشت به لندن مقاله ای تحت عنوان ” Enquiry into the Nature, Cause, and Cure of a Singular Disease of the Eyes “ نوشت که شهرتش را بیشتر کرد. در سال 1776 تصمیم گرفت به پاریس برگردد و در راه بازگشت به پاریس سری به خانواده اش در ژنو زد و با توجه به شهرتی که داشت توانست با مارکیز de l’Aubespine که شوهرش یکی از بیمارانش بود،ملاقاتی داشته باشد. در سال 1777 پزشک چارلز دهم برادر کوچک لوئی شانزدهم با مقرری 2000 لیره در سال شد. سپس با کمک مارکیز de l’Aubespine یک آزمایشگاه راه اندازی کرد و بعد از آن کتابی بنام در آتش و گرما،برق و نور منتشر و با این کتاب نفوذ خود را در محافل و مجامع علمی پاریس بیشتر کرد اما تحقیقات علمی او در آکادمی علوم پاریس پذیرفته نشد و حتی عضویت او در این انجمن چندین بار رد شد.مارا علاوه بر پزشکی و سیاست،روزنامه نگاری سازش ناپذیر و بنوعی حامی و صدای بیشتر مردم انقلابی پاریس بشمار می رفت. ژان پل مارا مشاهدات خود را با نوشتن مقالاتی تند در روزنامه ای بنام L Ami du People متتشر و با این کار خشم مردم را تحریک می کرد. در سال 1792 عضو کنوانسیون ملی شد و حامی حزب ژاکوبن ها شد و به همین سبب مورد حمله ژیرندون ها واقع شد و پس از مدتی او را دستگیر کردند اما در 24 آوریل 1973 حکم برائت او صادر شد. پس از آزادی برای اینکه از قدرت ژیرندون ها کاسته شود به دانتون و روبسپیر ملحق شد.

سرانجام در 13 ژوئیه 1793 هنگامی که مشغول حمام کردن بود بدست یک زن فرانسوی بنام شارلوت کوردی بقتل رسید.

پ . ن این مطلب قسمتی از زندگی ژان پل مارا بوده که توسط اینجانب از انگلیسی به فارسی برگردانده شد.

پ . ن در سال 1793 ژاک لویی دیوید تابلو مرگ مارا را رسم کرد که هم اکنون در موزه سلطنتی هنرهای زیبای بروکسل در کشور بلژیک از آن نگهداری می شود.