مطالعات امنیتی درباره کردستان ترکیه صلح دیرهنگام کُردها با حکومت مرکزی ترکیه عرفان قانعی فرد[1]
بر اساس پیشنهاد اوجالان - که در میان پیروانش به نام سَروک آپو (Serok Apo) مشهور است – روز دوشنبه (19اکتبر) هشت تن از افراد مسلح وابسته به پک ک و 26 پناهجوی جوان کرد ترکیه ازاردوگاه مخمور، واقع در کردستان عراق، تحت عنوان سفرای صلح و نشانه اعلام آمادگی این حزب در جهت حل سیاسی مسئله کردها و مصالحه مسالمتآمیز با حکومت مرکزی ، خود را تحویل مقامات قضایی ترکیه دادند.
اما خبرهای رسانه ها حاکی از آن بود که کاروان سفیران صلح هنگام عبور از شهرها و استانهای کردستان ترکیه با استقبال هزار نفری مردمان روبرو شد. اما آیا در چشمان امان گرفته های بازگشته به دامن وطن، پیروزی دیده می شود ؟ این پرسش در ذهن افراد نه چندان خوش بین به قضیه صلح - باوری پ ک ک نمایان می شود. هنوز حکومت بر تروریسیت بودن این حزب و رهبر زندانی اش تاکید و ابرام دارد و شورای امنیت ملی ترکیه در بیانیه نشست پایانی این شورا - (چهارشنبه- 21اکتبر) به ریاست عبدالله گل، رییس جمهوری- بار دیگر بر تداوم عملیات برون مرزی این کشور ، حتی فراتر از مرز و در خاک اقلیم کردستان عراق تاکید کرده است امری که طالبانی در دیدار چندماه گذشته اش این اقدامات را مانع استقرار صلح و امنیت در منطقه دانست. در حین بازگشت این افراد نظریات متفاوتی در فضای سیاسی ترکیه، شنیده می شود. در کنار شادی و یا ابهام و بهت افرادی، گروهی نیز ناراضی اند و همچنان بر جنگ و نداشتن هرنوع رابطه ای اصرار دارند و یا از ثمره خون های ریخته شده می پرسند. اما کارشناسان امنیتی، نوع لباس آنان در بازگشت، رفتار آنان و ... را به دقت مورد بررسی قرار داده اند که چه پیامی در آن می تواند مستتر باشد. و یا بهانه ای برای مطرح شدن دوباره در فضای سیاسی ترکیه نیست ؟ آیا تسلیم شدن این افراد یک اقدام نمادین حساب شده بود تا رویکرد آشتی جویانه وعده داده شده توسط دولت اردوغان را مورد آزمایش قرار دهند؟آیا سازمان امنیت ترکیه از دور تسلط بر اوضاع دارد و به صورت هماهنگ شده درمسیر معین و جهت مشخص این افراد حرکت می کنند یا خیر می توان آن را خودجوش نامید؟ آیا قانون مجازات کشور، تعلیق می شود و با این افراد هیچ برخوردی نخواهد شد ؟ گرچه حزب کردی جامعه دموکراتیک (DTP)، مردم را برای استقبال از گروه صلح ، آماده می کند اما آیا این امر موجب تحریک ارتش نمی شود یا خیر منظور پیام حکومت به یک بخش از جامعه است که بازگشت به موطن اصلی، شرط اساسی است؟ رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در ماههای گذشته اعلام نمود که به منظور حل صلحآمیز مسئلهی کردها در این کشور تلاش مینماید تا بنیادهای دمکراسی در این کشور نهادینه شود و به راهکاری را که منجر به گشایش دموکراتیک - گشودن فضای باز سیاسی و اشاعهی دمکراسی - در پی گرفته شود و حتی این دوران را روزهای تاریخی نامید و خواستار مسئولیتپذیری و حسننیت همگان در این زمینه شد تا برای ترکیه آینده ای درخشان، ساخته شود. که کولین پاول"، وزیر سابق امور خارجه آمریکا نیز با اظهار امیدواری ، پیشنهاد طرح صلحآمیز را گشایش دری به سوی آشتی برای خاورمیانه توصیف کرد تا شاید مورد الگو برداری قرار گیرد. از در این کشور حمایت کرد. اما این در حالی است که در همین چند روز ، هیأت دیپلماتیک ترکیه راهی اقلیم کوردستان شدند تا با مقامات این منطقه دیدار کنند. آِیا این صلح دیرهنگام کُردها با حکومت مرکزی ترکیه نتیجه بخش است ؟ و دیگر به جای تحریک احساسات و عصیان آرمانخواهی و پناه بردن به اسلحه – که در تاریخ گاه دوقلوی کردهای معترض خوانده شده است – راه سیاست ورزی و تعامل با حکومت مرکزی پیموده خواهد شد ؟ آیا دوران پر نشیب و فراز کردها در ترکیه پس از 76 سال ، پایان یافته است ؟ آیا حکومت دیگر به هویت کردها، رسمیت داده است ؟
از دوران پایان امپراتوری عثمانی شاید کردهای ترکیه در رابطه خود با سیاست حکومت مرکزی این کشور دوران پر نشیب و فرازی را پشت سر گذاشتند که گاه حکومت به قتل و عام پرداخت و گاه نرمش نشان داد اما شاید امروزه روز –پس از 29 اکتبر 1923 - درست پس از 76 سال که جمهوری ترکیه توسط آتاترک اعلام شد " پارلمان تركيه كه «مجلس كبير» عنوان داشت راي به جمهوري شدن اين كشور داد و به اتفاق آراء مصطفي كمال پاشا (آتاترك) را به رياست جمهوري برگزيد" . روز 29 اکتبر روزی است که برای ایرانیان – به خاطر روز جهانی کوروش و اعلامیه تاریخی حقوق بشر او - شاید غرور انگیز باشد اما در تاریخ معاصر هم این روز، روز خونریزی و پرماجرایی است : قلع و قمع هواداران كلنل پسيان در خراسان ، سوء قصد به سيد حسن مدرس نماينده مجلس در تهران ،مخالفت دكتر مصدق با دادن هرگونه امتياز به بيگانه ، امضاء قراردادنفت با كنسرسيوم توسط شاه و .... اما این روز برای کردهای ترکیه ، شاید هرگز از یاد نمی رود.
پدر ترک ها که به صدارت رسید قیام های کردها را در پی داشت : ئاگری داغ (1934-1926)، شیخ سعید پیران (1925)، آرارات (1930) ، درسیم(1937) و دیاربکر(1934) و..... قیام هایی که با خون شسته شدند و با منتهای خشونت، مهار. گرچه بررسی سبب و علت آنان هم در حوصله این مقال نمی گنجد. اما مورخان معتقدند که در دکترین جمهوری خواهی، نوعی ناسیونالیسم شدید افراطی نهفته بود و این تناقضات در دولت مردان ترک تا 76 سال بعد همچنان ادامه یافته است و کم کم در راه تمرین دمکراسی سعی در باور هویت قوم های دیگر ترکیه دارد که قدرت واقعی جامعه اش، گوناگونی زبان و نژاد و موسیقی و قوم و هویت جداگانه آنان است و نمی شود که با قدرت سیاسی وشورای امنیت ملی و فرماندهان نظامی 76 سال از پرونده های محرمانه نگهداری و پاسداری کرد تا مبادا به هویت غیر ترک، کسی لب بگشاید. اما آن روش امروزه روز عقیم ماند و برای پیوستن به اروپا و جهان ، امروزه دولت مردان ترکیه نیازمند باور به هویت قومی است و زیستنی آرام با پذیرش مشارکت سیاسی. راهی را که پس از 1945 حکومت مرکزی ایران پیمود. گرچه ترکیه با ایران و سوریه ، قرارداد امنیتی امضا شده دارد اما آیا ترکیه هم این راه را خواهد پیمود ؟
تعصب شدید و افراطی سیاست حکومت و شاید عدم مدارای کردها ، مانع آرامش و زیستنی مسالمت آمیز کردهای ترکیه با دیگر بخش های این کشور شد و البته مورخان هرگز از خطاهای سیاسی حکومت های ترک – و حتی نسل کشی آنان هم - چشم به غفلت نخواهند بست. چند گزینه را می توان در این راستا اشاره کرد : در ژانویه 1967 حکومت سلیمان دمیرل، زبان کردی را ممنوع و انتشار حتی یک برگ نظم و نثر به این زبان را جرم تلقی کرد و حتی بعضی از روزنامه های وابسته به حکومت هر انتشار اثر هنری را توسط کردها، " زوزه های کردهای سرخ " توصیف کرد [و آن هنگامی بود که کردهای ایران رادیو کردی و روزنامه کردستان انتشار می دادند و ارکستر رادیو کردی با هنرمندان مختلف برنامه اجرا می کرد]. زبان کردی را - نه به کذا، لهجه بداند – یک زبان بدوی و زبان وحشیان بی تمدن خواند. [ اما کردهای ایران و عراق، به زبان خود مجموعه نظم و نثر را منتشر می کردند و یا با این زبان با حکومت مرکزی خود مکاتبه داشتند ] و... . مقالاتی تحریک آمیز که شاید آنها را اقدامی ضد تمامیت ارضی کشور و یا علیه امنیت ملی خواند و 3 اوت 1967 تظاهرات عظیم مردم کردستان در سلیوان – 10 هزار نفر – و دیاربکر – 25 هزار نفر- برای دفاع از هویت فرهنگی خود، شکل گرفت. اما حکومت ، جرات ابراز اعتراض مسمالمت آمیز این بخش از کشور خود را به فال نیک نگرفت که شاید تمرین دمکراسی مردمان جامعه باشد و جزو الفبای جمهوریت است و بهتر است به اصلاح و رویکردی نو بپردازد ، بلکه با مشت آهنین و زندان و گلوله و ترور به این بخش از مردمان ترکیه ، پاسخ گفت و نسل جوان آن روز کردستان ترکیه، امروز شاید از میانسالی گذشته اند اما از یادها نزدوده اند.
هر حرکتی – حتی اجرای یک شب شعر ساده – رنگ و بوی امنیتی داشت. در کردستان عراق، نارامی رخ می داد به این بهانه صدها کرد روشنفکر و فعال فرهنگی و اجتماعی را محاکمه و متهم به جاسوسی برای بیگانه و ... می شد و سیاست حکومت مرکزی جز خشونت، ذره ای تعدیل نشد. توهم جدایی طلبی باقی ماند توهمی که 100 است حکومت های دارای مناطق و جمعیت کرد نشین را می آزارد اما سند مکتوبی برای اثبات ندارد که اکثریت مردمان جامعه خواهان چنین امری باشند. گرچه در بین بعضی از حزب ها شاید چنین رویکرد رویایی وجود داشته و دارد، اما آیا نسل جوان و تفکر غالب بر جامعه چنین است ؟ در بررسی اسناد تاریخی، شاید گاهی تعدادی از فعالین فرهنگی و اجتماعی دستخوش احساسات می شدند و طرح رویایی کردستان بزرگ را در سر می پروراندند اما حکومت به جای گفتگو و رفع نقصیه فرهنگی، آنان را جدایی طلب و ... می خواندند که امروزه روز در اسناد مشخص می شود زمینه عملی نداشتند. و آن حزب هایی که به بهانه آزادیبخشی ، رویکرد مسلحانه در پی گرفتند در میان جامعه چندان قوام نگرفتند و مردمان جامعه پیشرفته تر از احزاب بودند.
در کردستان ترکیه ، بحران ادامه یافت و روز به روز فضای خفقان و رکود ، شدت گرفت. و " اوج سرکوب طبعا مبارزه مسلحانه را برای گروهی تنها راه گزینشی می شود" پاسخی بود که کردها در دادگاه های ترک به حکومت می دادند. در سال 1974 – یعنی 50 سال بعد – در آنکارا، پ ک ک تاسیس شد. باز هم طبق معمول اندیشه چپ حکمفرما شد. و هنگامه ظهور جوانی بی نام و نشان به اسم عبدالله اوجالان که زبان کردی را هم نمی دانست و کریس کوچرا در کتابش با صراحت می گوید : " سازمان های چپ از اوجالان، به عنوان فردی خوددار و دورو یاد می کنند که در تظاهرات شرکت نمی کرد و می گفت که نمی خواهم با یک گلوله کور کشته شوم و می خواهم برای کردستان زنده بمانم و می خواست از پناهگاه خود در سوریه رهبری یک جنبش را بر عهده بگیرد " . هرچند قدیمی ها به جا مانده و انسان های فرهیخته مانند احسان نوری پاشا همواره مبارزه مسلحانه را موثر نمی دانستند و دیالوگ و تعامل با حکومت مرکزی را راه علاج حل مساله کردها می دانست اما گروه دستخوش احساسات کردی، گفتگو با حکومت را خودفروشی می دانستند و حکومت را فاشیست می نامیدند. و در این حالت هم طبعا درهای گفتگو بسته می ماند و متعصب های حکومت هم بر طبل جنگ می نوازند. حکومت مرکزی ترکیه به بهانه های مختلف ، کردها را در 1980 و ... شکنجه و اعدام و سرکوب کرد و دادگاه های آن هم به اوج خشونت درمیان مردمان هراسیده بی پناه شهرت یافت و انگار حکومت هم هیچ نرمشی را نمی خواست قایل باشد . همزمانی با نا ارامی کردستان ایران در پس از انقلاب هم به هراس امنیت ملی ترکیه و ارتش این کشور می افزود و حتی از زندانیانی خوش نام هم یاد می شود که تاب شکنجه را نداشتند و خود را حلق آویز کردند و تلفاتی تراژیک به جای ماند. انگار همیشه پوشه حفظ امنیت کردستان باید مهر محرمانه و امنیتی داشته باشد و هرگز رنگ و بوی امنیت از روی ان زدوده نشود.
در کردستان ترکیه ، روشنفکران مخالف جنبش مسلحانه بودند و مقاومت مردمی را شکل گرفتن ، نوعی حمام خون می دانستند اما رهبران تازه نفس مرحله نو و تاکتیک متضاد و توسل به زور را در پیش گرفتند و شاد اشتباه استراتژیک کردهای ایران را در پس از انقلاب، مورد بررسی و مداقه قرار ندادند تا الگویی آموزنده باشد و سرکوبی بی رحمانه حکومت را برای خود به ارمغان آوردند. پس از جنگ ایران و عراق، دمشق هم به منظور فشار بر روی آنکارا، از برگ پ ک ک استفاده کرد تا بازی خود را پیچیده تر کند . همان شیوه ای که شاه علیه عراق به کار بست و کردها تصور می کردند که بارزانی خود پیش قراول جنبش ملی کرد است اما در اصل جنبش نبود و ساواک ساخته و پرداخته کرد. حمید درویش رهبر دمکرات کردهای ترکیه ، اوجالان را به این قضیه متهم می کند که" یک نسل جوان کرد را گوشت دم توپ کرد " ، شاید همان نظریه کارشناسان را تکرار می کند که با همکاری سازمان امنیت سوریه، هم کردستان سوریه را آرام کرد و هم جوانان جذب شده به یک آرمان موهوم و تخیل غیر واقعی را برای جنگ مسلحانه به داخل ترکیه کشانید. به این صورت مشکل کردهای سوریه – به زعم حکومت - هم حل شود.
از 1987 تا 1989، ده ها مدرسه به وسیله پ ک ک در کردستان منهدم شد. حکومت هم در مقابله ، سیاست تحلیل را در پی گرفت و هر خانواده متهم به همکاری به پ ک ک را اعدام کرد. مدتی اوجالان سیاست تخریب خود را متوقف کرد اما حکومت همچنان وی را تروریسیت نامید که " صدها روستا و منطقه را به آتش کشیده و جز ویرانی و بربریت ، ارمغانی برای ترکیه نداشته است " ؛ اما سیاست آبادانی حکومت هم هیچ استراتژی معینی نداشت و کردها باوری به نرمش حکومت و تعدیل سیاست سرکوب آن نداشتند. و در 11 استان کردنشین حکومت نظامی برقرار بود و انگار که انکارا اطمینان داشت که ترور را باید با ترور پاسخ دهد.
و این درست مصادف با ایامی است که در ایران ، حکومت سیاست پذیرش امان نامه های معارضین کرد مسلح را در پیش گرفته است و کردهای مسلحی که از 1979 به احزاب کردی منطقه پیوسته بودند و پس از مدتی به ایران باز می گشتند با دریافت امان نامه و به زمین گذاشتن اسلحه، به سیر زندگی عادی خود باز می گشتند و آگاهان سیاسی آن را سیاست تواب سازی ننامیدند بلکه آن را سیاستی در جهت حفظ آرامش منطقه توصیف کردند. گرچه مابقی هم راه پناهندگی به کشورهای دیگر را در پی گرفتند و کم کم رو به اضمحلال نهادند و سرانجام حزب دمکرات با سپاه پاسداران قرارداد عدم استفاده از سلاح را امضا کرد که هرگز در داخل خاک ایران اقدام نظامی نکند و امروزه چند صد نفری خانوار به طور سمبلیک در نزدیکی مرز ایران باقی مانده اند .
در 17 اوت 1989 تورگوت اوزال هنوز پوشه ختم جلسه هیات کابینه خود را نبسته بود که رییس ستاد ارتش ، نجیب تورستوی ، با تعصب اعلام می کند که : موجودیت ترک و تمامیت ارضی ترکیه را این کردها به مخاطره انداخته اند و تروریسم و تجزیه طلبی را رواج می دهند و باید جز گلوله راهی دیگر را در پی نگرفت " . اعلام جنگ شد و صدها روستا اجبارا تخلیه شدند. و منطقه امنیتی ایجاد شد.
آنکارا ، پ ک ک را پدیده تروریسم و هدایت شده از سوریه نامید که با قطع راه پایگاه بقاع در لبنان، می تواند آن را ریشه کن کند. گرچه سوریه برای اوجالان تسهیلات فراهم کرده بود و اوجالان آن را استراتژی می نامید اما این پیمان تاکتیکی جز ویرانی و خون ریزی برای کردها در ان ایام ثمره ای نداشت و شمار تلفات مردم از اوت 1984 تا پاییز 1990 را 2000 نفر می دانند. سازمان امنیت ترکیه و ارتش این کشور نمی خواست که به هیچ وجه راه مسالمت آمیزی را برگزیند و اوجالان هم قایل به هیچ نرمشی نبود و مردم هم در این میان بازیچه سیاست خشونت.
و از دورانی که اقلیم نیمه خود مختار کردستان در عراق نخستین دوران تمرین سیاسی وتجربه حکومت محلی خود را آغاز کرد. جلال طالبانی واسطه آشتی اوجالان و اوزال شد اما اوجالان رابطه اش را بارزانی و طالبانی به هم زد و علیه آنها هم دست به اسلحه شد و کردستان عراق را عشیره و حکومت محلی کردستان را فاقد مشروعیت نامید.
کسی که مدعی 4 بخش کردستان بود اما روزگاری با ایران همکاری کرد و هرگز یک گلوله علیه نیروهای صدام شلیک نکرد و کردستان سوریه را پس از ناارمی رها کرد اما آیا کسی از طرفدارانش این تناقض را جستجو کرد؟. پایگاه های پ ک ک را به شمال کردستان عراق کشانید و هر دم ترکیه به بهانه ای این منطقه را به اتش می کشید و کردها را در ایام دشمنی با عراق از پشت سر گرفتار گلوله های ترک کرد. و کسی نمی دانست که از این محاصره چه سودی نصیب کردستان می شود. در زمانی که صدام حسین با جلال طالبانی بر سر حل موضوع کرکوک به توافق می رسیدند این ترکیه بود که مزاحم اجرای ان قرار داد شد و صدام هم از امضا کردن امتناع ورزید.
اوجالان بار دیگر با کردهای عراق در 27 اکتبر 1992 به صلح می نشیند اما ارتش ترکیه در 12 کیلومتری خاک کردستان نفوذ کرد و کردهای عراق او را با نااگاهی از واقعیت های کردستان متهم کردند. حتی محمود عثمان وی را شخصی دیوانه و مجنون نامید. در 17 فوریه 1993 طالبانی با وی به گفتگو نشست تا با ترک ها در حکومت اوزال ، اتش بس کند و راه دیپلماتیک را در پی بگیرد که به نفع کردهای ترکیه است. اما اوجالان دوباره حکومت را تحریک می کند و این بار عصمت سزگین، وزیر کشور، تسلیم بدون قید و شرط را می خواهد اما اوجالان " قطع عملیات نظامی، عفو عمومی، آزادی زبان و فرهنگ و.... " اما سلیمان دمیرل همچنان بر زیاده روی و افراط اوجالان تاکید دارد و وی را تروریسیت می خواند. و کردها بار دیگر دوران بلاتکلیفی را آغازیدند و حیات زندگی آرام شان در گرو فرونشاندن خواسته های سیاسی تحریک آمیز این رهبر شد.
سرانجام اوجالان در ۲۶ اسفند ۱۳۷۷ پس از عملیات 10 روزه سازمان اطلاعات ارتش ترکیه و سازمان اطلاعات ترکیه (میت) دستگیر شد. خبری دستگیری وی را بلند اجویت نخست وزیر وقت ترکیه اعلام کرد.گرچه گاهی با اغراق به همکاری آمریکا و اسرائیل در جریان بازداشت اوجالان توسط برخی مقامات اطلاعاتی آن کشور اشاره می کنند. [ که ظاهرا سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( سیا) و سازمان اطلاعات ملی آمریکا (ان اس ای) شاخهای وزارت دفاع آن کشور که متخصص در استراق سمع الکترونیکی است ، از سه ماه قبل که اوجالان سوریه را ترک کرده بود ، همواره وی را زیر نظر داشتهاست]. اما طبعا در مناطق کرد نشین اغراق در قهرمان سازی، رویکردی آشناست. اما در واقع امر بسیاری از رهبران کشورهای اروپایی از دولت ترکیه خواستند که وی را عادلانه محاکمه کرده و از اعدام او خودداری کند. وی نیز به محض بازگشت خود را ترک دانست و امروزه هم گاه از زندان پیام هایی را می دهد که اخرینش برای کردهای عراق غیر قابل درک بود " اقلیم کردستان برای ترکیه و تمامیت ارضی و امنیت این کشور، مضر است " !
حال در کنار این پرسش ها و تناقض ها، امروز این گروه از کوهستان به ترکیه بازگشته اند و شاید در ظاهر امری بسیاب مقبول و قابل احترام است و کمک در جهت گشودن درهای مصالحه و تعامل با حکومت مرکزی . اما ایا دوباره دوران اوزال تکرار نمی شود ؟ آیا شتاب زدگی رخ نمی دهد و دوران نوینی برای رشد و ترقی کردستان رقم خواهد خورد ؟ هر چند کم کم حکومت ترکیه از 1991 به بعد زبان کردی را آزاد کرد و شاید پس از 16 سال کردهای ترکیه هنوز – پس از تاسیس جمهوری ترکیه - راهی بس دشوار در پیش دارند که در شهرهای بزرگ این کشور کنسرت چند هزار نفری به زبان خود اجرا کنند یا در مرکز نمایش های استانبول و آنکارا به زبان خود و از ادبیات قومی خود نمایشی را به روی صحنه ببرند و شاید فیملی را در سینماهای آن کشور به نمایش بگذارند.
در کردستان ایران هم این موضوع هم مطرح است که گروه ایرانی پژاک – حزب نه چندان جدی سالهای اخیر - چه سیاستی را با تقلید از پ ک ک دنبال خواهد کرد ؟ آیا رویای آرمانی و تخیلی قندیل فروریخته است ؟ آیا کردها برای ساختن هویت و تاریخ خود راهی جز سیاست ورزی و تعامل و کار فرهنگی دارند ؟ از زبان گلوله باید پرهیز داشت ؟ اما معتقدم که هنوز هم باید باور داشت که مردم جامعه و نسل جوان کردستان از نظر عقلانیت سیاسی و بینش و فهم درست تاریخی، بسیار پیشرفته تر از احزاب اند و خود راه ترقی و رشد هویت و اعتلای فرهنگی خود را خواهند پیمود و همچنان در مشارکت سیاسی با حکومت مرکزی هم حائز اهمیت خواهند بود.
|
|
۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه
مطالعات امنیتی درباره کردستان ترکیه
اشتراک در:
پستها (Atom)