نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

فراخوان فعالان چپ اسرائیل به حزب چپ آلمان برای حمایت ازیک صلح عادلانه در خاورنزدیک

گردآوری وتکثیرجهانگیر محبی :فراخوان فعالان چپ اسرائیل به حزب چپ آلمان برای حمایت ازیک صلح عادلانه در خاورنزدیک


رفقای عزیز
‏ این نامه را ما به عنوان شهروندان اسرائیلی که در گروهها و سازمانهای چپ در اسرائیل و فلسطین فعالند، برای شما ‏میفرستیم. همۀ این فعالان در زمینه های حقوق بشر، محیط زیست، صلح، حمایت از پناهندگان ، عدالت اجتماعی، ‏حقوق کار، حقوق زنان و غیره مبارزه می کنند.‏
ما خواهان آن هستیم که در سرزمین  و  جامعه خودمان یک تحول اجتماعی اساسی صورت گیرد که در آن ‏اشغال سر زمینهای فلسطینی ها بپایان برسد و جامعه ای شکل بگیرد که همۀ ساکنان آن اعم از زن و مرد، اسرائیلی و ‏فلسطینی از حقوق برابر برخوردار باشند
سیاست اشغال دائمی و سلب حقوق از مردم فلسطین، به هیچ عنوان تنها  مسئله داخلی اسرائیل نیست. حاکمیت ‏ضد دموکراتیک دولت اسرائیل بر بیش از 3 میلیون زن و مرد فلسطینی، که از هرگونه حق انتخاب محروم هستند ، ‏همچنین جنایات جنگی که در مناطق اشغالی صورت گرفته، مسائلی هستند که بیش از همه باید مورد توجه کسانی ‏قرار گیرد که برای حقوق بشر مبارزه می کنند. بیش از همه شهروندان اروپایی هستند که باید بخاطر سیاست تهاجمی ‏و استعمارگرایانۀ دولت هایشان در خاورمیانه که در حال حاضر هم ادامه دارد، پاسخگوی منازعه خاور نزدیک ‏باشند. ‏
www.peykarandeesh.org/felestin/487-farahkan-chap-israiel.html
خلبانانی که با اعتراض خود،به اسرائیل شوک وارد ساختند.!
پس ازاینکه یک گروه27نفره ازخلبانان هواپیماهای جنگی ارتش اسرائیل
ازبمباران مناطق فلسطینی سرپیچی کردند،بحثی جدی وداغ فضای سیاسی
اسرائیل را دربرگرفت.
بزرگترین وپُرتیراژترین روزنامه اسرائیلی بنام"یدیوت اهرونوت"اخیرأ
چند صفحه خود،زیرعنوان"ماازمجرمِ جنگی شدن دوری میکنیم"را به
اعتراضات این خلبانان اختصاص داده است.
این روزنامه به نقل ازیکی ازخلبانان نوشت:اگرمن با اعتراض خود بتوانم
تنها یک جوان را تحت تأثیرقراربدهم که عملیات ارتش را مورد پرسش
قراردهد، کارخود را انجام داده ام.
ترجمه:علی فیاض
آنچه را که در ذیل ملاحظه میکنید،تنها بخش کوچکی ازجنایات بزرگِ
60 ساله ی دولت اسرائیل درفلسطین را بازگو می کند.
جنایاتی که همواره مورد تأیید وحمایت آمریکا و اروپا بوده است.
محاصره وحشیانه ی نوارغزه،یک جنایت جنگی است.!
                
کاترین ویبل،سخنگوی صندوق حمایت ازکودکان سازمان ملل متحد،
اعلام کرد که محاصره نوارغزه توسط دولت اسرائیل،کودکانِ فلسطینی
را بکام مرگ می برد.وی هم چنین اضافه کرد،170 قلم دارو و140 نوع
اقلام مصرفی پزشکی در غزه موجود نیست.
کودکان بیگناه،قربانیانِ نظام سرمایه داری
به چشم هایم نگاه کن،بگودرآن چه می بینی
تحریم فرآورده های اسرائیلی نمونه ایست ازاقدامات مبارزاتی جهانی علیه رژیم نژادپرست واشغالگراسرائیل


 GRAPHIC CONTENT)
Shifa Hospital In Gaza
  
Children Wait For Treatment At Shifa Hospital in Gaza
 اهود باراك و اهود المرت دور نوار غزه را بستند و به اين عمل خود هم مى باليدند. اين اواخر حتى حلقه كشنده ى خود را تنگ تر كردند، به گونه اى كه تقريبا هيچ چيز وارد غزه نمى شد. هفته گذشته از آن هم فراتر رفته و محاصره را كامل كردند: ديگر نه غذا و نه دارويى به مردم مى رسيد. با قطع كردن ورود سوخت، مصيبت به اوج خود رسيد. منطقه وسيعى از نوار غزه برق نداشت، انكوباتورهاى نوزادان نارس، دستگاه هاى دياليز، پمپ هاى آب و فاضلاب، همگى از كار افتادند. صدها هزار نفر در اين سرماى بى امان سوختى براى گرم كردن منازل خود نداشتند، پخت غذا ناممكن بود و ذخاير غذايى شان كاملا ته كشيده بود
 اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل
اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل
اهود باراك، وزير دفاع اسرائيل است، مردى با عقايد فراوان و عذاب وجدان ناچيز، مردى كه تمام طبيعت و سرشت اش اساسا ضد بشرى است. او شايد امروز خطرناكترين شخص در تمام اسرائيل است، حتى خطرناكتر از اهود المرت و بنيامين ناتانياهو و در دراز مدت خطرناك حتى براى خود اسرائيل
منبع:اندیشه وپیکار
درطول22 روز حمله نظامی اسرائیل به نوارغزه درسال2009 بیشاز1400 نفرکشته
هزاران نفرزخمی ومبلغ یک میلیارد و600 هزاردلار به اقتصاد شهرغزه خسارت وارد شد
This file picture shows the Turkish ship Mavi Marmara taking part in the
کشتی حامل کمکهای انسانی به محاصره شدگان شهرغزه که توسط دزدان دریائی اسرائیل ربوده شد
اطلاعیه مشترککانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید
کشتار دولت اسرائیل
از بشر دوستان و حامیان مردم محروم غزه
در آخرین روز ماه مه ٢٠١٠، دولت اسرائیل، با حمله به کشتی های حامل کمک های انسانی به محاصره شدگان شهرغزه، که مردم بی دفاع بسیاری از جمله کودکان را شامل می شود نشان داد که به خاطر ادامه اشغال سرزمین های مردم فلسطین از هیچ جنایتی رویگردان نیست.
کشتی¬ های کاروان امدادرسانی غزه حامل ١٠هزار تُن مواد پزشکی، ساختمانی و ١٠٠ منزل مسکونی آماده برای اسکان هزاران آواره و ۵٠٠ دستگاه ویلچر برای معلولان بوده است.
این کاروان شامل هشت کشتی بود که از سوی یک ائتلاف بین ‌المللی از جنبش آزادی غزه، بنیاد کمک‌ های انسان دوستانه ترکیه، کمپین اروپایی رفع محاصره غزه و چند موسسه و نهاد از کشورهای مالزی، یونان، ایرلند و… فرستاده شده بود. فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بین‌المللی بسیاری نیز این کاروان دریایی را همراهی می کردند که شمارشان به صدها تن می رسید، نویسنده، روزنامه نگار، هنرمند، استاد دانشگاه، فعال سیاسی چپ و انسان دوست، یک بانوی سالخورده از بازماندگان هولوکاست، یک برنده جایزه صلح نوبل، یک افسر ارشد بازنشسته آمریکایی، اعضائی از پارلمان اروپا و کشورهای دیگر و چندین گروه از گزارشگران و فیلمبرداران شبکه‌ های تلویزیونی در بین همراهان این کاروان دریایی بودند.
مردم محروم غزه بیش از یک سال است که از تامین ابتدائی¬ترین نیازهای انسانی خود مانند آب و غذا و دارو و درمان محرومند و فریادشان از این بی¬داد نه تنها به گوش دولت اشغالگر اسرائیل فرو نمی رود؛ بلکه دولت های ارتجاعی منطقه و دولت های «دنیای متمدن اروپا و آمریکا»  نیز نسبت به این سرنوشت تلخ بی اعتنائی نشان می دهند و تا جائی که بتوانند خاک در چشم آزاده¬خواهی مردم کشورهای خود بریزند، از این محاصره و بیداد پشتیبانی نیز می کنند
در چنین شرایطی ست که جمهوری اسلامی، این همپالگی جنایت کار دولت اسرائیل که خود دست آلوده به خون مردم ایران دارد، برای مردم غزه اشک تمساح می ریزد و در پناه این دفاع دروغین، می کوشد با یاری گرفتن از جنایت های دولت اسرائیل، افکار همگانی را از بحران¬ های موجود در ایران منحرف کند و زمینه و فضا را برای اعدام های بیش تر و سرکوب هرچه گسترده تر مردم ایران فراهم سازد
دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی و بمب گذاران اسلامی¬اش، همگی از یک جنس و قماش اند و جنایت هر یک از آنان، زمینه ساز جنایت دیگری است.
کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید، حمله دولت اسرائیل را به کشتی حامل کمک های انسانی و بشر دوستان جهان و کشتن بیش از ده انسان را به خاطر امداد انسانی شان محکوم می کنند و در دفاع از آزادی و برابری انسانی، در برابر تجاوز به حقوق اولیه مردم غزه برای یک زندگی انسانی، همه آزادی ¬خواهان را به اعتراض به این فجایع و کشتار بشر دوستان فرامی خوانند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید
انجمن قلم ایران در تبعید
سوم ژوئن
٢٠١٠

 

کشتی راشل کوری حامل کمک های انسانی برای مردم غزه که توسط حیوانات دریائی دزدیده شد
متن کامل را با فورم پی.دی.اف درپیوست ملاحظه کنید ویا ازلینک زیراستفاده کنید


























ایکر کاسیلاس -کاپیتان ودروازبان تیم ملی فوتبال اسپانیا گفت؛

تا زمانی که اسرائیل دست ازمحاصره نوارغزه برندارد

درمراسم جشن قهرمانی کشورش شرکت نخواهد کرد

 اواضافه کرد؛من چطورمیتوانم شاد باشم درحالیکه

مردم فلسطین ازبی غذائی وبی داروئی وکم آبی رنج

میبرند.چراآنان باید همه روزه مرگ را تجربه کنند

بخشی ازمحاصره نواره غزه شکسته شد
وقتى يك و نيم ميليون نفر را در اجاقى داغ تحت فشار مى گذاريم و اجاق را بى وقفه شعله ورتر مى كنيم، سرانجام اين اجاق منفجر مى شود. اين همان چيزى بود كه در مرز غزه و مصر اتفاق اتفاد
در ابتدا انفجار كوچك بود و گروهى از مردم فقط درهاى دروازه را باز كردند. پليس مصر رو به آنها آتش گشود و دهها نفر را زخمى كرد. اين خود يك زنگ خطر بود. روز بعد حمله ى بزرگ اتفاق افتاد. جنگجويان فلسطينى نقاط بسيارى از ديوار را منفجر كردند. صدها هزار نفر به داخل مصر ريختند و پس از رها شدن، نفس عميقى كشيدند. بدين ترتيب محاصره شكسته شد
فلسطینی ها نهایت تلاش خود را بکاربرده اند که سرنوشتشان مثل سرخ پوستان آمریکا نشود
وبرای حفظ هویت وحقوق خود درچارچوبی که رشد اجتماعی شان اجازه داده مبارزه کرده اند
مطالب بیشتر درباره فلسطین در لینک زیر
اسرائیل به کمک همه جانبه ی آمریکا واروپا به نیرومندترین کشورمنطقه
ازنظرنظامی واقتصادی تبد یل شده است.
درواقع اسرائیل به عنوان پایگاه مقدم استعماری غرب برای سرکوب
ملت های منطقه وتضمین منافع امپریالیسم دراین بخش ازجهان(به ویژه نفت)
تأسیس شده است.
درباره جایگاه واقعی اسرائیل برای امپریالیسم آمریکا وغرب،رجوع شود به
کتاب الن گرش:خلیج،کلیدهایی درشناخت جنگی اعلام شده ،انتشارات لوموند1991
 
اما آنچه مایه ی امید واری ست؛ همان دیالکتیکِ تضادهاست ؛که سرانجام
حقوقی که ازسوی فاتحان و غاصبان زیرپا گذارده شده درقالبی انسا نی و مدرن
احیاء شود وملت های اسیر باشناخت امکانات بالقوه خویش وبه فعل درآوردن آنها،
یک زند گی اجتماعی راکه به دموکراسی واحترام به حقوق یکدیگر استوار باشد
پایه ریزی کنند.
 
درخاتمه باید گفت که دفاع ازحق تعیین سرنوشت فلسطینی ها ومخالفت با سیاستهای
تجاوزگرانه ی اسرائیل وهمدستان جهانی آن وظیفه ی انسانی ماست؛چنانکه
افشاگری ومخالفت با سیاست های مداخله گرانه ی جمهوری اسلامی درجنبشِ
آزادیخواهانه،عدالتجویانه و لائیک فلسطین نیزجزئی ازمبارزه ی همه جانبه ای ست
که باید علیه کلیه ی جریان های ارتجاعی به پیش برد.
                                                                       "سپیدار"
با توجه به سانسور شدید و بخصوص حساسیت حامیان سرمایه به نقشِ آگاهیِ
طبقه کارگر، ما باید هرکداممان یک خبرنگار باشیم.
با کوچکترین امکانات،اخبارمبارزات مردم جهان را انعکاس دهیم.
                                                    " جمعی ازکارگران ایران خودرو "
نابود باد نظام سرمایه داری
گسترده و زنده باد همبستگی کارگران درسرتاسرجهان
زنده باد سوسیالیسم
گردآوری وتکثیر:جهانگیر محبی

ارژنگ بامشاد: تجلیل مردم از ناصر حجازی و وحشت رژیم


عدم پخش خبر زمان و مکان مراسم، تنها اقدام کارشکنانه ی رژیم اسلامی نبود. مقامات امنیتی با برگزاری مراسم  در استادیوم شیرودی که در مرکز شهر تهران است مخالفت کرده بودند. آن ها اجازه برگزاری مراسم را، زیر فشار افکار عمومی،  تنها برای  استادیوم آزادی صادر کردند که در حاشیه تهران قرار دارد و حضور گسترده ی مردم را با مشکلاتی روبرو می ساخت.  با این حال با پخش شایعات دروغین در سایت های وابسته بخود یا نفوذی، مردم را سردرگم کرده و حتی در جلوی استادیوم شیروردی بطور وسیع یگان ویژه مستقر کردند تا مردم را فریب دهند.
..................
مراسم تجلیل، تشییع و خاکسپاری ناصر حجازی با همراهی ده ها هزار نفری مردم  و با کارشنکنی همه جانبه ی مقامات امنیتی و انتظامی رژیم اسلامی برگزار شد. همدردی و همراهی مردم با خانواده ناصر حجازی در روزهای بیماری و پس از مرگ او، و همین که او را یار خود در برابر دشمن مشترک می دیدند، بر نگرانی مقامات اسلامی بشدت افزوده بود. سایت های وابسته به حاکمیت نسبت به استقبال مردم و سیاسی شدن برنامه ی تشییع پیکر این ورزشکار مردمی هشدار داده بودند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی از پخش خبر زمان مراسم خودداری کرده بود. بایکوت خبری صدا و سیما آنچنان آشکار بود که آتیلا حجازی در استادیوم آزادی پس از تقدیر از حضور مردم خطاب به رئیس رادیو و تلویزیون گفت : « آقای ضرغامی! پدرم مرد! هنوز ممنوع التصویر است؟ صداوسیما حتی یک بار نگفت مراسم پدرم چه موقع است». عدم پخش خبر زمان و مکان مراسم، تنها اقدام کارشکنانه ی رژیم اسلامی نبود. مقامات امنیتی با برگزاری مراسم  در استادیوم شیرودی که در مرکز شهر تهران است مخالفت کرده بودند. آن ها اجازه برگزاری مراسم را، زیر فشار افکار عمومی،  تنها برای  استادیوم آزادی صادر کردند که در حاشیه تهران قرار دارد و حضور گسترده ی مردم را با مشکلاتی روبرو می ساخت.  با این حال با پخش شایعات دروغین در سایت های وابسته بخود یا نفوذی، مردم را سردرگم کرده و حتی در جلوی استادیوم شیروردی بطور وسیع یگان ویژه مستقر کردند تا مردم را فریب دهند. همین امر باعث شد که بخشی از مردم اشتباهأ به آنجا بروند. در استادیوم آزادی نیز مراسم را زودتر از موعد شروع کرده و سراسیمه آن را به پایان رساندند تا از ازدحام جمعیت جلوگیری شود. حضور و دخالت سرکوبگرانه نیروی انتظامی در میدان آزادی به گونه ای بود که مردم یک پارچه فریاد می کشیدند :« نیروی انتظامی خجالت خجالت!». از سوی دیگر فاصله زیاد استادیوم آزادی با بهشت زهرا و ترافیک سنگین در مسیرهای بهشت زهرا سبب شد که حتی خانواده ناصر حجازی نتوانند به موقع برای مراسم خاکسپاری حاضر شوند. اتوبوس هایی که قرار بود مردم را از استادیوم آزادی به بهشت زهرا برسانند تنها تا سراه آذری می رفتند. مامواران انتظامی به جای راهنمائی مردمی که با هزار زحمت خود را به بهشت زهرا رسانده بودند، به ورود از درب مخصوص قطعه نام آوران، مردم را به درب اصلی بهشت زهرا هدایت می کردند تا از تجمع جمعیت در قطعه نام آوران جلوگیری شود. با راه اندازی پست های کنترل در جلو درب های بهشت زهرا، از حضور گسترده ی مردم، جلوگیری می کردند. در چنین شرایطی، پیکر ناصر حجازی را بدون حضور خانواده اش به خاک سپردند و حق حضور خانواده در مراسم خاکسپاری را نیز رعایت نکردند.

علیرغم کارشکنی های گسترده ی مقامات امنیتی و انتطامی حکومت، و علیرغم طرح های حسابشده برای پراکنده و سردرگم کردن مردم، مراسم تجلیل از این ورزشکار مردمی، با شکوه برگزار شد. روشن است که اگر این کارشکنی ها در کار نبود، جمعیت به مراتب گسترده تری در مراسم خداحافظی با ناصر حجازی شرکت می کردند. با این حال حضور ده ها هزار نفری در مراسم خداحافظی با حجازی و بار سیاسی شعارهای سرداده شده، نشان داد که مقامات امنیتی رژیم بیهوده از حضور مردم نگران نبودند. آن ها نیک می دانند که بر آتشفشانی نشسته اند که  هر آن، ممکن است انفجارش، تمامی ارکان حکومت اسلامی را بر هم بریزد. وقتی مردم در مراسم تشییع یار وفادار خود، شعارهای «ناصر ما نمرده این دولت است که مرده»، « حجازی با غیرت، زدی تو حرف ملت» و یا « مبارک ، بن علی، نوبت سیدعلی» سر می دادند، اعلام می کردند که موضع ناصر حجازی در اعتراض سرراست او به حذف یارانه ها که باعث فقر و فلاکت مردم شده و یا اعتراضات گذشته ی او به وضعیت حاکم بر کشور، به دل مردم نشسته است. وقتی یک هنرمند، ورزشکار و یا هر چهره ی مطرح، با روشنی و شجاعت در کنار مردم و در مقابل دشمن شان قرار می گیرد،  حضور او و حتی مرگش باعث نگرانی حاکمان و دیکتاتورها می شود. مردم همین وضعیت را در مورد جهان پهلوان تختی نیز در زمان مرگش به یاد دارند. در آن زمان هم مراسم تشییع پیکر تختی و مراسم هفت و چهلم او، به  تظاهرات سیاسی سازمان یافته علیه استبداد شاهانه  تبدیل شد.

 با این حال مراسم تشییع پیکر و خاکسپاری ناصر حجازی علیرغم همه مشکلاتش، چند نکته را روشن می کند:
 اول ـ مردم، یاران وفادار خود را در هیچ شرایطی از یاد نمی برند. آن ها دوستان و دشمنان خود را خوب می شناسند. وقتی هنرمند، ورزشکار  و یا هر چهره ی مطرح دیگری در کنار مردم قرار بگیرد، و به نماد مخالفت با حاکمیت استبدادی تبدیل شود،  در قلب های مردم جای می گیرد و وقتی که خواننده، هنرپیشه، ورزشکار و هر فرد مطرح دیگری به مردم پشت کرده  و در کنار دشمنان مردم قرار می گیرد، از چشم مردم می افتد. این نکته ای است که نباید از یاد ببریم. تبدیل یک چهره ورزشی، هنری و یا سیاسی به نماد مخالفت با استبداد و بی حقی، همواره برای دیکتاتورها خطرناک و برای مردم فرصت مناسبی است برای پیشروی در راه در هم شکستن قدرت استبدادی. موضع گیری سرراست و انتقادی چند سال اخیر ناصر حجازی و مخالفت آشکارش با سیاست های ویرانگر رژیم اسلامی در آخرین مصاحبه اش، او را به نماد مخالفت با استبداد تبدیل کرد و دیری نگذشت که مورد احترام گسترده تر مردم و مورد خشم و غضب حاکمیت قرار گرفت.
دوم ـ شرایط سیاسی کنونی جامعه به گونه ای است که رویاروئی مردم با حکومت غارت و چپاول، تزویر و دروغ بسیار آشکار شده است. هر تجمعی، هر گردهم آئی و هر فرصتی، بسرعت به یک حادثه ی سیاسی تبدیل می شود. بویژه زمانی که یک نقطه روشن تقابل و اقدام مردمی وجود داشته باشد. در همین مورد اخیر بخوبی شاهد بودیم که علیرغم آن که در ابتدا مقامات رژیم تلاش داشتند از برگزاری مراسم تشیع جلوگیری کنند، اما از ترس فشار مردم، مجبور شدند به برگزاری مراسم تن در دهند و سیاست کارشکنی در آن را پیشه سازند. چنین فرصت های سیاسی از  دید برنامه ریزان امنیتی رژیم دور نمانده است. مقامات امنیتی و انتظامی حکومت، تمامی تلاش خود را بکار می گیرند تا از تجمعات توده ای جلوگیری کنند. تاکتیک ها و شگردهای آن ها در همین مراسم تشییع و خاکسپاری ناصر حجازی برای پراکنده کردن مردم بسیار گویاست.
سوم ـ وقتی مقامات امنیتی و سربازان گمنام امام زمان به شیوه های قانونی و فراقانونی و با اتکا به تمامی امکانات دولتی برای در هم شکستن شبکه های توده ای و سردرگم کردن مردم اقدام می کنند و حتی با نفوذ گسترده در شبکه های اجتماعی، به شایعه پراکنی و پخش اخبار دروغین و گمراه کردن فعالین مشغول می شوند، بر فعالان و کنشگران اجتماعی است که راه های ارتباطی و شبکه های خود را پیچیده تر کرده  و زمینه سازماندهی حرکت های توده ای را فراهم آورند. در دو سال گذشته بسیاری از شبکه ها و هسته های کنشگران به دلیل عدم رعایت ضرورت های تلفیق فعالیت های علنی با فعالیت های مخفی و تلاش برای حفظ فعالان، به دام  پلیس سیاسی گرفتار آمده و از هم پاشیده اند. همین از هم پاشیدگی است که در موقع سازماندهی حرکت های گسترده،  زمینه ی چنین پراکنده گی هایی موجب  می شود. در شرایطی که جامعه بشدت سیاسی شده و تراکم خشم فروخفته، بشدت بالاست و هر جرقه می تواند به یک حریق گسترده تبدیل شود، بدون سازماندهی مناسب نمی توان حرکت های بزرگ توده ای را شکل داد. هر سازماندهی نیز به سازمانگران قبراق و چابک نیاز دارد. آن ها هستند که می تواند هدف ها را به روشنی بیان کنند و به گوش همگان برسانند. مهمترین ضعف حرکت در مراسم تجلیل از ناصر حجازی آن بود که شبکه های مردمی نتواستند به موقع محل های تجمعات را به گوش همگان برسانند. روشن است که رژیم تلاش خواهد کرد با کارشکنی، با جلوگیری از پخش اخبار درست و با دروغ پردازی و با شایعه سازی مردم را سردرگم سازد. اما این وظیفه ی شبکه ها و هسته های مخفی مردمی است که با استفاده از تمامی ابزارهای موجود، اطلاع رسانی کنند و مردم را به تجمعات در محل های تعیین شده فرابخوانند. نباید اجازه داده می شد که مقامات امنیتی ابتکار برنامه ریزی و فلج سازی حرکت مردمی در حمایت از یار وفادار خود را بدست می گرفتند.
اکنون که تجربه ی کنونی بدست آمده، باید با آمادگی بیشتر و با سازماندهی بهتر برای برگزاری با شکوه تر مراسم هفت و مراسم چهلم برنامه ریزی کرد. مردم جان به لب رسیده نشان داده اند که یاران خود را فراموش نمی کنند اما حضور بی شائبه ی مردمی باید سازمان یابد تا با کارشکنی های دشمن مستبد سردرگم نگردد.
http://bamschad.wordpress.com/

نامه تاریخی دکتر محمد ملکی به خاتمی در آغاز دوران ریاست جمهوری اش: آقای رئیس جمهور، من از یک رأی خود نمی گذرم


این بازخوانی تاریخی با دو مناسبت همراه است. نخست اظهارات اخیر محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین اسلامی ایران و دیگری، نزدیک شدن به سالگرد دوم خرداد. یک مناسبت با خاتمی این روزها پیوند دارد و مناسبت دیگر ما را به متن حوادثی می برد که به انتخاب خاتمی در رقابتی دشوار با ناطق نوری منجر شد. با این حال به باور من پیوند نزدیکی میان این دو مناسبت برقرار است، چون آنچه در این دو رخداد اهمیتی کانونی یافت، مجادله بر سر پایبندی خاتمی به خواست مردم در پیشگاه قدرت حاکم بود. دکتر محمد ملکی در نوشته ای خواندنی که به انذاری پیشگویانه می ماند، در نخستین روزهای استقرار دولت خاتمی و در طی نامه ای، او را با ذکر مثال های تاریخی متعددی پند می دهد و از «حکومت آسان» نهی اش می کند. این روزها که می خواستم چیزی درباره ی مواضع اخیر خاتمی بنگارم، دیدم چه نیازی به دوباره گویی و سخن افزایی است، وقتی که محمد ملکی چهارده سال پیش در نامه ای خطاب به خاتمی (که در مجله ایران فردا شماره 37 به چاپ رسید) همان دغدغه ها را شیرین و مشروح نگاشته است. گرچه نوشته ی من می توانست جور دیگری باشد، اما خود را با نامه ی ملکی همراه و هم راستا می دانم. با هم این نامه را می خوانیم:

«من به عنوان رئیس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر و متعال سوگند یاد می کنم که: پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم و همه استعداد و صلاحیت خویش را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازم و از هرگونه خودکامگی بپرهیزم و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کنم. در حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشورم از هیچ اقدامی دریغ نورزم و با استعانت از خداوند و پیروی از ائمه اطهار علیهم السلام، قدرتی را که ملت به عنوان امانتی مقدس به من سپرده است، همچون امینی پارسا و فداکار نگاهدار باشم و آن را به منتخب ملت پس از خود بسپارم»
روز یکشنبه دوازده مرداد سال 1376 سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور سوگندی را یاد کرد که پیش از او شش رئیس جمهور دیگر در جمهوری اسلامی یاد کرده بودند.
اما خاتمی در نظق پس از سوگند خود که از روی نوشته خواند، مطالبی گفت که بر دل میلیونها زن و مرد که به او رأی داده بودند نشست و در چشم های مردمی که طی 18 سال پس از پیروزی انقلاب از خشونت و سانسور و بی قانونی و بی عدالتی و بی توجهی به قانون اساسی و… رنج برده بودند، اشک شوق همراه با نگرانی حلقه زد. وقتی سید با آن لحن آرام و دلنشین گفت:
«هرکس در نظام اسلامی زندگی می کند و به قانون گردن می نهد حق زندگی، بیان اندیشه و برخورداری از زندگی خوب و مشارکت در امور اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دارد… دولت اسلامی خدمتگزار مردم است نه ارباب آن و در همه حال در برابر ملت پاسخگوست… باید مردم را باور کنیم و با درد و رنج آنها زندگی کنیم…
عزت مسئولان در این است که خود را خدمتگزار مردم بدانند و آن را رویه جاری خود قرار دهند… از نهادها و تشکل های سیاسی، مجامع صنفی، جامعه مطبوعاتی، دانشمندان و محققان، دانشگاهیان و فرهنگیان، کارشناسان و متخصصان و عموم ارباب فضل، دانش و فرهنگ و هنر استعانت می جویم که با نظارت مستمر و شجاعانه، مطالبات و نظرات خود و آحاد شهروندان و نقد مداوم برنامه ها و عملکردها، سهم مشارکت عمومی را در سیاستگزاری های کلان کشور افزایش دهند…
برای دستیابی به این مهم حکومت موظف است فضای امن برای برخورد اندیشه ها و رأی ها در چهارچوب ضوابطی که اسلام و قانون اساسی مشخص کرده است فراهم سازد… حمایت از آزادی و حرمت اشخاص و حقوق ملت که این سوگند آن را به منزله وظیفه اساسی بر عهده رئیس جمهور می گذارد، از جمله ضرورت های برآمده از کرامت انسان در آئین الهی است. انجام این مسئولیت، در پرتو آشناتر شدن مردم با حقوق خویش و فراهم آوردن زمینه های دستیابی آنها به آزادی های مشروع و قانونی، بسط و تقویت نهادهای جامعه مدنی، تعمیم اخلاق و فرهنگ مباحثه و گفت و گو و تقویت فرهنگ نقادی و ممانعت از شکستن حرمت ها و تجاوز به حقوق و آزادی های قانونی میسر است»
مردم، مردمی که باید باورشان کرد و با درد و رنج های شان زندگی نمود، “پیام” رئیس جمهور منتخب خود را شنیدند، پیامی که اهداف انقلاب شان در آن بود و هیجده سال به امید برآورده شدن و رسیدن به آنها همه چیز را تحمل کردند.
اما چرا چنین شد که وقتی پس از گذشت 18 سال یکی از نامزدهای ریاست جمهوری وعده اجرای قانون اساسی و قانونمند شدن جامعه و ممانعت از شکستن حرمت ها و تجاوز به حقوق و آزادی های قانونی و… را می دهد، بیست میلیون دست به سوی او دراز می شود و با اندیشه و برنامه های او بیعت می کنند؟ مگر روسای جمهور قبلی سوگند یاد نکرده بودند که:
پاسدار مذهب و نظام و قانون اساسی و پشتیبان گسترش عدالت و حامی آزادی و حرمت اشخاص باشند و از هر گونه خودکامگی پرهیز کنند؟
پس چه شد که به سوگندها عمل نشد و قانون اساسی و بندهایی از آن که از حقوق ملت می گوید مهجور ماند و دین خدا و مذهب و نظام و قانون به بازی گرفته شد و “خشونت صفوی” جایگزین “رحمت علوی” گردید؟
برای شناخت عوامل و جریان هایی که به انقلاب و اسلام و مردم جفا کردند، چاره ای نیست جز آنکه مروری هر چند گذرا به آنچه بر انقلاب اسلامی مان گذشت داشته باشیم.
آقای رئیس جمهور! بدون ریشه یابی جریان هایی که شما امروز با آنها درگیر هستید و از روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب وارد صحنه گردید و خود را نشان داد و یکه تاز میدان شد و با “خشونت” و “حذف” از هر وسیله ای برای دستیابی به هدف بهره گرفت و نگذاشت انقلاب مقدس و پاک و زلال اسلامی مردم به هدف های آرمانی خود یعنی “جامعه عدل اسلامی” بر اساس عشق و برابری و عرفان و آزادی برسد، بدون چنین شناختی هر روز مشکلات شما افزون تر و موفقیت شما در پیاده کردن برنامه هایی که به مردم وعده دادید کمتر خواهد شد. یعنی بر شما همان خواهد رفت که بر پیشینیان تان رفت.
من به عنوان یک شهروند، یک دانشگاهی، کسی که در پیروزی انقلاب اسلامی سهم ناچیزی داشته و پس از پیروزی در شرایط بسیار دشوار، مسئولیت سنگین، پیچیده و پرمخاطره سرپرستی دانشگاه تهران را پذیرفته و هم از نظام سلطنتی و هم از نظام اسلامی سیلی ها خورده و بیش از 18 سال شاهد و ناظر جریان ها بوده و اخیراً از روی درد و دردمندی و نگرانی قلم به دست گرفته تا به قول شما سهم مشارکت خود را در این برهه از زمان که روزهای مشکلی بر ملت ما می گذرد ایفا نماید، به چند واقعه عبرت آموز که طی پنجاه سال نظارت بر کار حاکمان شاهد آنها بوده ام اشاره می کنم تا در آغاز کار ریاست جمهوری چراغی باشد فرا راهتان.
روز پنجم اردیبهشت سال 1330 خبر ملی شدن صنایع نفت ایران جهان را به لرزه انداخت. در چند ساعت تلکس ها به راه افتاد، تمام خبرگزاری ها و تمام مردم دنیا چشم به تهران دوختند، انگلیس منتظر بود و از این خبر دستپاچه نشد.
روز 13 اردیبهشت 1330، در میان تعجب همگان، جمال امامی پیشنهاد نخست وزیری به مصدق داد. مصدق قبول نخست وزیری را منوط به تصویب طرح ملی کردن صنایع نفت توسط مجلس کرد. جز یک نفر کسی به طرح رأی مخالف نداد.
تاریخ چنین به قضاوت نشست که پیشنهاد نخست وزیری مصدق در آن شرایط یک توطئه بوده است از سوی دربار و مجلس برای شکست مصدق در اجرای قانون ملی شدن نفت. مصدق خود این را می دانست، اما او مصمم بود تا با توطئه گران بستیزد و کار ملی شدن نفت را با اتکاء به نیروی مردم به سامان رساند. مصدق می دانست تمام اهرم های قدرت یعنی دربار و شاه، مجلس، ارتش و نیروهای انتظامی و بزرگترین تشکل سیاسی یعنی حزب توده، نه با او که بر او هستند. دکتر مصدق نه با رأی قاطع ملت که با رأی نمایندگانی که اکثر آنها نوکر دربار و بیگانگان بودند، به نخست وزیری منصوب شد. اما تنها امید و پشتیبان مصدق توده های محروم و زجرکشیده ای بودند که از ظلم و تجاوز درباریان و مالکان و بیگانگان به جان آمده بودند. مصدق هرگاه با مجلس و دربار و شاه مشکلی پیدا می کرد، آنرا با مردم در میان می گذاشت و از آنها یاری می خواست. به عنوان نمونه وقتی مجلس با او همکاری لازم را نکرد، از مجلس شورای ملی بیرون آمد، میان مردم رفت، با آنها درد دل کرد، از آنها کمک خواست و آن جمله ی بیادماندنی را گفت که “هرجا ملت است، آنجا مجلس است” (4 مهرماه سال 1330) مصدق آنقدر ایستاد و مقاومت کرد تا سیا به کمک انگلیس و دربار و دیگر عوامل داخلی مجبور به کودتا برضد او شد. همین کودتا و مقاومت بیست و پنج ساله ی ملت ایران در برابر بیگانگان و عوامل آنها، منجر به انقلاب اسلامی و سقوط نظام سلطنتی گردید.
آقای رئیس جمهور! شما چه در تبلیغات انتخاباتی و چه در سخنرانی پس از سوگند، به مسأله ی “قانونمندی” و “ایجاد فضای امن برای برخورد اندیشه ها” اشاره داشته اید. راستی به نظر شما چه “جریان” هایی پس از پیروزی انقلاب تاکنون مانع تحقق این امور که از اهداف اولیه انقلاب اسلامی و برپایی جمهوری اسلامی بوده است شده اند؟ اجازه دهید به اوایل پیروزی انقلاب برگردیم.
شاید به خاطر داشته باشید از همان ماههای اول پیروزی انقلاب “جریان”ی سعی داشت تمام اهرم های قدرت را زیر نفوذ خود قرار دهد و با “خشونت” و “حذف” جامعه را پر از تنش های انحرافی نماید، تا آنجا که صدای همه دلسوزان به انقلاب و اسلام بلند شد. شاید اشاره به چند نمونه کافی باشد. هنوز چند ماه از انقلاب نگذشته بود که “گروه های فشار” راه اندازی شدند و با شعار “حزب فقط حزب الله…” خط بطلان بر همه جریان هایی که در انقلاب و پیروزی آن نقش داشتند کشیدند و کار “انحصار” با کاربرد کلمه ی “فقط” شروع شد. این جماعت به شیوه همیشگی خود که تا امروز ادامه دارد، پشت ستون های حاکمیت مخفی می شوند و با سوء استفاده از شخصیت و موقعیت آنها نزد مردم، می کوشند به نیات خود که به انحصار درآوردن همه چیز در دست خویش است، جامه عمل بپوشانند تا آنجا که اوایل انقلاب امام متوجه این “جریان” شد و برای جلوگیری از تنش های ایجاد شده در پیامی که به مناسبت شروع سال تحصیلی 59-58 دانشگاهها فرستادند، فرمودند:
«اسلام دین مستند و برهان و متکی به منطق است و از آزادی بیان و قلم نمی هراسد و از طرح مطلب های دیگر که انحراف آنها در محیط خود آن مکتبها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکست خورده هستند باکی ندارد. شما دانشجویان محترم نباید با پیروان مکتب های دیگر با خشونت و شدت رفتار کنید و درگیری و هیاهو راه بیاندازید که می دانم نخواهید کرد و خود با آنها به بحث بنشینید تا تهی بودن بحث آنها ثابت شود»
اما این جماعت نه تنها به پیام امام توجه نکردند، که سی و شش روز بعد از این پیام در تاریخ 58/8/6 باز با همان شعارها به دانشکده فنی دانشگاه تهران حمله نمودند و کاری کردند کارستان، کتابها را پاره کردند، گروهی مجروح شدند و بار دیگر چون 16 آذر 1332 راهروهای دانشکده فنی با خون دانشجویان رنگین شد. وقتی مدیریت موقت دانشگاه تهران در اعتراض به این اعمال ضد انسانی و اسلامی که هتک آبروی انقلاب بود، دسته جمعی استعفا کردند، شورای انقلاب در نامه شماره 339/د مورخ 58/10/1 با امضاء دکتر بهشتی دبیر شورا به مدیریت دانشگاه نوشت:
«شورا تائید و تأکید می کند که آزادی های اساسی که از مبانی اسلام است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به تصویب ملت نیز رسیده باید در محیط دانشگاه و محیط های آموزشی دیگر کاملاً رعایت گردد و هر نوه تهدید و تحدید این آزادی ها به هر صورت که باشد محکوم می شود»
گروه فشار بدون توجه به امر رهبر و شورای انقلاب، به کار سرکوب و خشونت ادامه داد، تا آنجا که موجب نگرانی شدید دلسوختگان به انقلاب شد. نامه سرگشاده زیر را به عنوان نمونه از میان دهها و صدها اعتراض کتبی و شفاهی انتخاب نموده در اینجا می آورم. این نامه خواندنی و عبرت آموز در شماره 16083 اطلاعات مورخ دوشنبه ششم اسفند 1358 چاپ گردیده است. در قسمتی از نامه آمده است:
«هشدار سحابی و حبیبی در مورد ظهور فاشیسم در ایران»

انقلاب اسلامی ایران در این ایام از مراحل سخت و تعیین کننده عبور می کند. گرایش ها و روندهایی در حال رشد و توسعه است که قطعیت خطر و انحراف آنها بر صاحبان بینش و تجربه سیاسی و مکتبی پوشیده نیست.
تعهد و مسئولیت اسلامی و انقلابی ایجاب می کند که نسبت به این گرایش ها و اعمال ناشی از آنها ساکت ننشسته و قویاً اعلام خظر نموده برای مقابله با آن و اصلاح و در صورت ضرورت حذف آن از مسیر انقلاب ایران مبارزه نماییم. این گونه گرایشها و اعمال ناشی از آنها، نه با اصول و اهداف انقلاب اسلامی و نه با اصول و ضوابط جمهوری اسلامی مطابقت دارد. مگر قانون اساسی جمهوری اسلامی افکار و فعالیت های سیاسی و مکتبی مسالمت آمیز را تضمین نکرده است؟ مگر مکتب اسلام در طول تاریخ در برخورد با افکار و آراء مختلف اعم از اسلامی و غیراسلامی از وسعت نظر و تساهلی بی نظیر برخوردار نبوده است؟ ما نسبت به این هجوم غیرعادلانه که گوشه ای از یک گرایش فرصت طلبانه است شدیداً معترض بوده و اعلام می داریم که سرنوشت این گرایشها و عملیات، فروبردن جامعه در منازعات درونی و پیدایش دیکتاتوری نظامی و فاشیسم نوین است و ما تا آنجا که در توان داریم، نسبت به تحقق و افشای حقایق اوضاع و حوادث و مبارزه با مبانی تکوین دیکتاتوری نوین اقدام می کنیم تا تداوم انقلاب اسلامی ایران تضمین گردد. والسلام
عزت الله سحابی _ حسن حبیبی

کار گروه های فشار به جایی می رسد که پس از واقعه 22 خرداد سال 59 امجدیه حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی فرزند امام، ضمن اظهار تأسف از آن واقعه، دردمندانه می گوید:
«آیا مگر امام در اکثر مصاحباتشان نفرموده اند که اظهار عقیده آزاد است؟ اگر حرف شما حق است از چه می ترسید؟ من با اینکه بعد از آن صحبت (امام تنهاست) که همه گونه تفسیر شد و همه گونه تحریف، با اینکه واقعاً روشن بود، دیگر می خواستم حرفی نزنم و گوشه ای خزیده باشم، ولی واقعاً متأثرم. آیا امام از این حملات ناراحت نمی شوند؟ راستی مسئولین چرا ساکتند؟»
و چنین بود کار گروه های فشار در هیجده سال عمر انقلاب اسلامی. خشونت، حذف، بی قانونی و زیر پا گذاشتن تمام معیارها و اصولی که مردم به خاطر آنها انقلاب کردند و… عکس العمل مردم سکوت بود و بی تفاوتی، تا آنجا که در انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی با وجود به صحنه آمدن بعضی گروه های معترض درون حاکمیت در شهر تهران، که سیاسی ترین مردم در آن زندگی می کنند، نمایندگان انتخاب شده با حداکثر 19/5 درصد و حداقل 8/29 درصد رأی مردم به مجلس راه یافتند.
انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری و به صحنه آمدن آقای خاتمی وضع را دگرگون کرد. مردم که دنبال فرصت بودند تا نارضایتی خود را فریاد کنند، بهانه ای به دست آوردند که شاهد آن بودید و بودیم. اما از سوی دیگر گروه های فشار با نامهای مختلف از جمله “انصار حزب الله” چه ها که با نامزد رقیب نکردند. آنچه این جماعت با شما کردند، (تهمت و فحش و برخوردهای فیزیکی، پخش شب نامه و روزنامه و فیلم ویدئویی و غیره) مدت هیجده سال با منتقدان و دگراندیشان و هرکس گفت: “بالای چشم هایتان ابروست” کرده اند. خود را مطلق و معصوم و متقی و انقلابی و پاک و منزه از هر خطا و… معرفی کردند و دیگران را خطاکار و مرتد و منافق و وابسته و جاسوس و بی تقوا و جاهل و… و چنین بود که مردم اعلام هویت نمودند و با 20 میلیون رأی شما را که قسمتی از دردهای آنها را بیان کردید و دم از قانون و عدالت و آزادی و توسعه فرهنگی زدید انتخاب کردند.
جناب رئیس جمهور خاتمی! اگر می پندارید رقبای شما و گروه های فشار آرام خواهند نشست و سنگ اندازی نخواهند کرد، کاملاً به خظا می روید. رقبای شما و همه آنها که تلاش کردند تا در انتخابات پیروز نشوید یک لحظا آرام نخواهند نشست. این فکر را که با یاری گرفتن از آنها کارها را پیش خواهید برد از سر بیرون کنید. باید اتکای تان بعد از خدای قادر متعال به مردم، همان بیست میلیون مردمی که به شما رأی دادند باشد. یکبار دیگر به رأی های مردم در سراسر کشور نظر بیاندازید تا مطمئن شوید چه نیروی عظیمی در کنار شماست. تنها به آنها تکیه کنید و لاغیر.
جناب رئیس جمهور خاتمی! من از یک رأی خود نمی گذرم. می دانید چرا؟ برای اینکه شاهد صحنه های این چنینی بودم. روز چهارشنبه 31 اردی بهشت 76 ساعت 11 شب، خسته از سفر وارد خوابگاه استادان در شهر کازرون شدم. با ورود من، استادان حاضر در خوابگاه دورم را گرفتند که از انتخابات در تهران چه خبر؟ آنچه می دانستم گفتم و آنها هم گفتند اینکه رئیس دانشگاه آزاد اسلامی کازرون رئیس ستاد انتخابات آقای ناطق است، اینکه از غالب استادان با زور و تهدید امضای حمایت از نوری را گرفته اند، اینکه نوار کذایی را در همه جا نشان داده اند، اینکه لثارات الحسین را به طور وسیع در همه جا پخش کرده اند، اینکه امام جمعه شهر چه گفته و چه کرده، اینکه مردم با نماینده شان در مجلس که طرفدار نوری است چه برخوردی داشته اند، اینکه… آن شب در خوابگاه هیچ یک از استادان خواب آرام نکردند. صبح سر کلاس، دانشجویان با نگرانی بیشتر حرف های استادان را تکرار کردند و از من خواستند بگویم چه باید کرد. آنها را به آرامش و صبر و مجادله احسن دعوت کردم. صبح جمعه دانشجویان با اصرار از من خواستند نظرم را در مورد نامزدها بگویم. گفتم چنین نخواهم کرد. شما باید خود با شناخت انتخاب کنید. اصرار کردند، سکوت کردم. در پایان کلاس گفتند ما تا این ساعت رأی نداده ایم تا بدانیم نظر شما چیست. ما می دانیم شما به کی رأی خواهید داد اما می خواهیم از زبان استاد پیری که تجربه و شناخت بسیار دارد نام او را بشنویم. وقتی گفتم من سید را انتخاب خواهم کرد، صحنه ای در کلاس به وجود آمد که تا پایان عمر از ذهنم پاک نخواهد شد.
جناب رئیس جمهور خاتمی! من از یک رأی خود نمی گذرم. پس از 16 سال گوشه گیری و سکوت با انداختن رأی خود در صندوق مسئولیت بزرگی را بر دوش هایم احساس می کنم. مسئولیت دفاع از انقلاب، مسئولیت خونهایی که به خاطر انقلاب ریخته شد. شما از موضع قدرتی که بیست میلیون ایرانی به شما تفویض کرده اند با مسائل و مشکلات و گروه های فشار برخورد کنید؛ شما نماینده راستین مردم هستید، نماینده اکثریت، به قول آقای دکتر مهاجرانی:
«بالاخره گروه های رقیب باید دریابند که نمی توان از نظر مواضع سیاسی در اقلیت بود ولی به عنوان اکثیریت سیاسی در مجلس عمل نمود… این گروه های افراطی خودشان تصمیم گیرنده نیستند بلکه دیگران برای آنها تصمیم می گیرند، علت این مسأله هم گزینشی عمل کردن این قبیل گروه هاست که نشان می دهد افراد دیگری در پشت صحنه برای آنها تصمیم می گیرند.»
به قول دکتر مهاجرانی، آنها که پشت گروه های افراطی (فشار) خود را پنهان کرده اند و برای آنها تصمیم می گیرند، شما را آرام نخواهند گذاشت. باید تکلیف خودتان را با این جماعت که به هیچ اصلی از اصول انقلاب پایبند نیستند روشن کنید و این کار با انتخاب “حکومت آسان” امکان پذیر نیست. اگر امیرکبیر و مصدق هم برای ادامه کار خود حکومت آسان را که از ایستادگی در مقابل عوامل فشار خودداری می کند، انتخاب کرده بودند، امروز نام آنها در تاریخ به نیکی و بزرگی یاد نمی شد. مشکلات را با مردم در میان بگذارید و از آنها یاری بخواهید. مردم را به صحنه بکشانید و توجه داشته باشید که مردم امروز با مردم 50 سال و 100 سال قبل بسیار متفاوت هستند. مردم امروز پس از دیدن نهضت مشروطه، نهضت ملی، نهضت مقاومت ملی، قیام 15 خرداد و انقلاب اسلامی و 18 سال حکومت جمهوری اسلامی بسیار سیاسی و آگاه شده اند و شما را تنها نخواهند گذاشت. بنابراین می توان به آنها تکیه کرد و در مقابل گروه های فشار ایستاد.
آقای رئیس جمهور خاتمی! توجه داشته باشید شما به مردم قول داده اید که توسعه فرهنگی و سیاسی را فدای توسعه اقتصادی نکنید. با مردم ارتباط تنگاتنگ برقرار کنید و آنها را در جریان کارها بگذارید و در پایان بار دیگر تکرار می کنم: مباد زیر فشار گروه های “خشونت مدار” و افتادن در بند و بست های سیاسی، از آنچه به مردم وعده دادید عدول کنید و با انتخاب حکومت آسان، “حقیقت” را در مسلخ “مصلحت” قربانی نمایید که در آن صورت هیهات!!


در باره فدرالیسم قومی و زبانی

18 May 2011



فــــــدرال
...........................................

فدرالم فدرالم فدرال

می دهم خاک وطن را دو ریال

هرکه هرجا که به ا ُو گوید سو

فدرال است اقامتگه او

هرکه هرجا که به سو گوید اُو

میر نو بایدش و دولت نو

هرکه هرجا که به نان گفت چورک

وطنش باشد از ایران منفک

هرکه هرجا به چورک گوید نان

فدرال است و جدا از ایران

زود سو با چورکش برگیرد

به دیار دگری پر گیرد

فدرال است بهین راه نجات

به لنین و به محمد صلوات

.......................................
م.سحر

پاریس 18 می 2011

آدمی کو؟ آدمی کو ؟ آدمی !؟ ...

18.5.2011
م.سحر

آدمی کو؟ آدمی کو ؟ آدمی !؟ ...
خاتمی یکبار دیگر تخم کرد

باغ را با خیش حکمت شخم کرد

گفت از زیر عبا با دلبری

ظلم ها شد بر نظام و رهبری

گفت : کز آحاد ملت صبح و شام

ناسپاسی رفت بر اصل نظام

بی گناه بی گناه بی گناه

ظلم ِ ملت خورد بر فرق سپاه

زیر جور ملت ِ ناسازگار

پاره شد پوتین به پای پاسدار

زیر ضرب ِ ظلم مردم بر بسیج

شد خدا سرگشته و دین گیج و ویج

برگلوی قوم ،خنجر کند شد

خُلق رهبر بر خلایق تند شد

ملت اینک خارج از خیره سری

شرمسار است از نظام و رهبری

خائف است از تیر و باتونی که خورد

نادم است از آن که زیر ضرب مُرد

شاکر است از میزبانان تکش

جانیان قاتل کهریزکش

شاکر از روحانیت ، بر تخت و گاه

هی دعا بر دین کند ، نفرین به شاه

از تجاوز نادم است و زجرها

شادمان از مزد ها و اجرها

این زمان بالای بام خانه اش

خائف است از رهبر فرزانه اش

دست خواهش با بسی راز و نیاز

کرده سوی خانهء رهبر دراز

یاعلی گو عذرخواه از وی شده ست

طالب عفو گناه از وی شده ست

گوید ای رهبر که باصوتِ جلی

گفته ای روز تولد یاعلی

این زمان بر سینه ها دست ادب

یاعلی گوییم و بخشایش طلب

ظلم ِما را بر نظامت عفو کن

جان شمرت یا امامت عفو کن

+++

اینچنین فرمود شخص خاتمی

آدمی کو؟ آدمی کو ؟ آدمی ؟ !ـ

آدمی در صنف روحانی مجوی

تا نگردی پیش ِ وجدان ، شرمروی !ـ