نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ آذر ۶, پنجشنبه

رونمایی از پرونده میلیاردی تخلفات ارزی دولت احمدی‌نژاد

رونمایی از پرونده میلیاردی تخلفات ارزی دولت احمدی‌نژاد

به گزارش «اقتصادنیوز» وظایف مجلس شورای اسلامی در دو بعد طبقه بندی می‌شود، اولین وظیفه در بعد نظارت و دیگری در بعد قانون‌گذاری. ابزارها برای پوشش به این دو وظیفه از آن جهت اهمیت می‌یابد که، هر دو بعد این وظایف به لحاظ فرهنگی در ایران از نقطه نظر بسیاری سخت تلقی شده و شاید چنان که از ساحت سیاست ایران پیدا است، هر نقدی درنوردیدن خط قرمزی است و قانون‌گذاری و قانون‌مندی حکایت یکصد ساله تاریخ کشور ماست.
در تیرماه سال گذشته بود که تحقیق و تفحص به عنوان ابزار نظارتی مجلس شورای اسلامی به کار گرفته شد تا وزارت صنعت، معدن و تجارت مورد تحقیق قرار گیرد.
تحقیق و تفحص از وزارت صنعت، معدن و تجارت در واردات کالاهای استراتژیک و تنظیم بازار این کالاها در مجلس کلید خورد و هیئت تحقیق و تفحص واردات کالاهای استراتژیک، نحوه توزیع آن، کیفیت و استاندارد این نوع از کالاها را مورد بررسی قرار می‌دهد.
نظارت از دستگاه اجرایی صنعت کشور در حالی پیگیری می‌شود که دولت در انتخابات خرداد 1392 تغییر کرده و به طور طبیعی قرار است، دولتی مورد نظارت واقع شود که دیگر در مسند اجرایی نیست. این موضوع خود نزد برخی از کارشناسان مورد نقد قرار گرفته است که چه ساختار ناکارآمدی در سیستم نظارتی مجلس وجود داردکه تفحص از یک نهاد اجرایی به این سرنوشت دچار می‌شود. به هر طریق شاید در همین حد هم برای درس گرفتن و اضافه کردن بر تجربه‌های وزیر جدید و ساختار جدید بد نباشد.
پیگیری این پروژه نظارتی تحت عنوان تحقیق و تفحص از وزارت صنعت، معدن و تجارت یک سالی به طول انجامید تا نعمت زاده اینگونه به سخن در آید: "در حال حاضر تحقیق و تفحص در خصوص این وزارتخانه نیز آغاز شده و در خصوص اسنادی که در سال 1390 امضا شده بود تحقیقاتی صورت می‌گیرد اما ما از این تحقیقات استقبال می‌کنیم چرا که وظیفه ما است تا فضای بی‌اعتمادی موجود بین دولت و قوه مقننه اصلاح شود."
نعمت زاده در همین رابطه به مبارزه با فسادهای اقتصادی اشاره می‌کند و چنین ادامه می‌دهد: " مبارزه با فسادها در مقیاس ملی و اداری صورت می‌گیرد و دولت مصمم است با شفاف‌سازی و ساده سازی مقررات بتواند، گام موثری در خصوص بهره‌برداری سوء از منابع بردارد. نعمت زاده عمده اهداف این تحقیق و تفحص را شامل بررسی ارز اختصاص داده شده به کالاهای استراتژیک، بررسی نحوه توزیع کالاهای مذکور و اثرات آن در تنظیم بازار، بررسی واردات بی‌رویه محصولات فاقد استاندارد بی‌کیفیت و واردات نهاده‌ای کشاورزی و چگونگی توزیع آنها می‌داند."
فضای مجلس پس از انتخاب حسن روحانی در ارتباط با دولت شاید اندکی از باب اختلاف فکری و تعلق هر یک به جریانات اصلی سیاسی در ایران، مه آلود می‌نمود اما به گمان بسیاری از کارشناسان ارتباط مجلس- دولت در این موقعیت بهتر از دوران محمود احمدی‌نژاد ارزیابی می‌شود. شاید وجود برخی تناقض ها‌ در مواضع نمایندگان مجلس حکایت از وجود همین اختلاف‌ها باشد.
علی علیلو، عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس در پاسخ به سوال «اقتصاد نیوز» در رابطه با وضعیت تحقیق و تفحص در کمیسیون صنایع و معادن مجلس می‌گوید: «مگر قرار بوده است که از وزارت صنعت، معدن و تجارت تحقیق و تفحص شود؟» علیلو پس از شنیدن برخی توضیحات در مورد این موضوع می‌افزاید: «بله، یادم هست قرار بود چنین اتفاقی بیفتد اما کسی به طور جدی آن را پیگیری نکرد.»
هادی حسینی، دیگر عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس نیز در گفت‌وگویی در رابطه با آخرین وضعیت تحقیق و تفحص از وزارت صنعت، معدن و تجارت گفت: «کمیسیون تحقیق و تفحص یک تا دو ماه دیگر زمان دارد تا تحقیقات را به صحن علنی مجلس ارائه دهد.»
به هر ترتیب و با هر رویکردی و اختلافی گزارش تحقیق و تفحص در صحن علنی مجلس خوانده شد و تخلفات زیادی در حیطه اختیارات وزارت صنعت، معدن و تجارت نمایان شد. محتویات این گزارش از آن جهت مورد توجه قرار گرفته که به بررسی تخلفات این وزارتخانه در برهه‌ای حساس که بسیاری از شاخص‌های اقتصادی در بی ثباتی به سر می‌بردند، پرداخته است. سال‌های 1390 و 1391 از جهت بی‌ثباتی در نرخ ارز و اعمال تحریم‌ها، نزد بسیاری از کارشناسان سال‌های حساس اقتصاد ایران تلقی شده است.
اولین تخلف 26 میلیون یورویی در واردات با ارز مرجع در مورد برخی واردکنندگان که توسط معاونت بازرگانی داخلی وزارت صنعت، معدن و تجارت به بانک مرکزی جهت واردات کالاهای اساسی معرفی شدند توسط بانک‌های عامل به آن‌ها بیش از 26 میلیون یورو ارز مرجع داده شده که از این تعداد پنج شرکت هیچ گونه وارداتی نداشته و دو شرکت دیگر نیز مجموعا از مقدار 11.9 میلیون یورو تنها مقدار یک میلیون تن واردات صورت گرفت ولی هیچ گونه وارداتی در خصوص ارز دریافتی تا دی ماه سال 1392 توسط آنها صورت نپذیرفته است.
دومین مورد تخلف 91 شرکت واردکننده گندم بود که از تسهیلات ارز مرجع جهت واردات بالغ بر 700 هزار تن گندم استفاده کرده‌اند، ولی تا انقضاء مهلت قانونی اقدامی در این زمینه صورت نگرفت.
مورد اساسی دیگری که در این گزارش به آن اشاره شده واردات غیرقانونی گندم از آمریکا بود که براساس شرایط قرنطینه‌ای واردات گندم، از برخی از کشور‌ها نظیر کشورهای آفریقایی، عربستان، هند، پاکستان، افغانستان، عراق، بنگلادش، چین، ژاپن، تایلند، مالزی، اندونزی، فیلیپین، نیوزیلند، ترکیه، آمریکا، برمه و مکزیک ممنوع است.
در مقاطعی در سال 1391 توسط شرکت بازرگانی دولتی ایران، گندم از کشور آمریکا وارد شد که تاکنون توضیح قابل قبولی در این خصوص ارائه نشده است. مورد دیگر به تخلف ارزی در واردات کالاهای اساسی مربوط می‌شود.
آن‌طور که در این گزارش آمده مدیر کل عملیات ارزی بانک مرکزی (آقای هاشمی) به عنوان نماینده تام الاختیار آن بانک در جلسات حضوری اعلام کرده‌اند، حدود 50 درصد از ارز تخصیصی منجر به واردات کالاهای اساسی نشده است.
مورد آخر خروج میلیاردها دلار ارز از کشور است که در گزارش هیئت تحقیق و تفحص به آن اشاره شده است. در این گزارش آمده، حدود 50 درصد از ارزهای تخصیص داده شده برای واردات کالا، از کشور خارج شده و در ازای آن کالایی وارد نشده است.
مبادله قریب به سه هزار تن مرغ با یک شرکت ترک در ادامه این گزارش اشاره شده شرکت پشتیبانی امور دام در سال 91 مبادرت به انعقاد قرارداد خرید دو هزار و 704 تن مرغ از شرکت ترکیه‌ای PSN GROUP از قرار هر تن دو هزار و 65 یورو می‌کند که متعاقب انعقاد قرارداد در چندین مرحله مبلغ کل قرارداد به میزان 5.5 میلیون یورو در حق شرکت ترکیه‌ای پرداخت می‌شود .
در متن همین گزارش تصریح شده که مرغ‌های خریداری شده باید طبق قرارداد، مرغ گوشتی 45 روزه و با ضوابط و استانداردهای بهداشتی سازمان دامپزشکی باشد، در صورتی که حداقل 765 تن معادل 34 کانتینر به دلیل این که فاقد شرایط فوق از جمله به جای مرغ گوشی مرغ مادر و تخم‌گذار و فاقد استانداردهای لازم بوده‌اند طبق صورت‌جلسه مراجع قضایی و دستگاه‌های اجرایی به دلیل این که جهت مصارف صنعتی فاقد کاربری بودند معدوم می‌شود.
همچنین طبق این گزارش، شرکت فروشنده (PSN GROP) از مجموعه دو هزار و 704 تن مرغ منجمد، علی رغم دریافت کامل ثمن معامله، مقدار هزار و 255 تن مرغ سالم قابل مصرف تحویل شرکت کرده و مقدار 765 تن به ارزش 1.5 میلیون یورو معادل مبلغ 7.1 میلیارد تومان پس از ورود آن به ایران حسب اعلام سازمان دامپزشکی غیرقابل مصرف و معدوم شده و همچنین 684 تن مرغ به ارزش 1.4 میلیون یورو معادل مبلغ 6.3 میلیارد تومان باقی مانده مرغ منجمد موضوع قرارداد نیز تحویل نشده است.
هزار تن برنج‌ دولتی در آستانه نابودی در گزارش تحقیق و تفحص از وزارت صنعت، معدن و تجارت درباره واردات کالاهای استراتژیک و نحوه توزیع آنها  آمده است: آمارهای بدست آمده حکایت از آن دارد که واردات برنج در 9 ماهه سال 1392 حدود 68 درصد رشد وزنی و 99 درصد رشد ارزشی نسبت به 9 ماهه مشابه سال 1391 داشته است، این آمار‌ها بیانگر واردات بی‌رویه برنج در سال 1392 است، این در حالی است که شرکت بازرگانی دولتی ایران در نامه شماره 64486 مورخ 19 آذر ماه سال 92 اعلام کرده که با انباشت 280 هزار تن برنج وارداتی در انبار‌ها و 75 هزار تن در راه، مواجه است و ظرفیت انبار‌ها را تکمیل دانسته است.
در ادامه این گزارش عنوان شده است: نزدیک بودن تاریخ انقضای بخش عمده‌ای از برنج‌های ذخیره شده موضوعی است که باید مورد پیگیری دستگاه‌های اجرایی قرار گیرد.
کلاهبرداری ارزی با کارت بازرگانی یک زن خانه‌دار در گزارش تحقیق و تفحص از وزارت صنعت، معدن و تجارت درباره واردات کالاهای استراتژیک و نحوه توزیع آنها  آمده است: در مطالعه میدانی از استان خوزستان مشخص شد که پس از تلاش مستمر مسئولان امنیتی استان جهت شناسایی شخصی از دریافت‌کنندگان ارز که در خصوص واردات برنج که مورد شناسایی سازمان صنعت، معدن و تجارت استان قرار نگرفته بود، متوجه آن شدند که این فرد یک خانم خانه‌دار است که صرفا کارت بازرگانی داشته و با گرفتن مبلغ پنج میلیون تومان مجوز خود را در اختیار یکی از این سوداگران برنج قرار داده است.
در ادامه این گزارش اشاره شده است: این واگذاری بدون انعکاس هیچ نام و نشانی در پرونده واردات برنج انجام شده است و آن شخص نیز، برنج وارداتی را با ارز مرجع و خارج از شبکه و با قیمت آزاد به فروش رسانده است.
به هر شکل اگر نتایج این تحقیقات زودتر و در زمان تصدی وزیر دولت دهم منتشر می‌شد وضعیت به‌کلی با امروز متفاوت می‌شد و ابزار نظارت نمایندگان مردم در مجلس به صورت کاراتری در خدمت منافع ملی قرار می‌گرفت.


دربارهء حواشی يک بخشنامه اسماعيل نوری‌علا پيشگفتار و زمينه اخيراً مطلب کوتاهی، که از جانب آقای اديب برومند، رئیس شورای مرکزی وهیئت رهبری جبههءملی ايران


دربارهء حواشی يک بخشنامه
اسماعيل نوری‌علا
پيشگفتار و زمينه
اخيراً مطلب کوتاهی، که از جانب آقای اديب برومند، رئیس شورای مرکزی وهیئت رهبری جبههءملی ايران، نوشته شده بود(1)، بوسيلهء آقای دکتر سید حسین موسویان، رییس هیات اجرایی جبههء ملی ايران و عضو شورای مرکزی اين جبهه(2)، و از طريق ليست ايميلی جبهه، برای من هم ارسال شد که، در همان خوانش نخست، به نظرم آمد در پی نوشتهء آقای دکتر محمدعلی مهرآسا، عضو قديمی جبههء ملی و مقيم کاليفرنيای جنوبی، با عنوان «عاشورا و دیوانگی هایش تا کی؟»(3) و، سپس، انتشار تهديدنامه ای که در سايت «عماريون» منتشر شده بود (4)، تهيه گرديده است. نوشتهء آقای برومند، که حکم بخشنامه ای صادر شده از رأس يک تشکيلات و خطاب به عموم اعضاء را داشت، کوتاه، قاطع و بسيار روشن بود و در بخشی از آن چنين اعلام شده بود که:
«[ جبههء ملی ايران] ...به ویژه در بارهء دین مبین اسلام و تشیع و امامان این مذهب کمال احترام را ملحوظ میدارد، زیرا تمامیت ارضی ایران وامدار تشیع است و شاه اسماعیل صفوی با رسمیت دادن این مذهب ایران را یک پارچه کرد و از تسلط امپراتوری عثمانی رهائی داد... هر عضوی از اعضای جبهه ملی باید نسبت به مطالب یاد شده پای بند و وفادار باشد تا عضو جبههملی شناخته شود وگرنه در تاریخ این جبهه جایگاهی نخواهد داشت...»
در پی انتشار اين مطلب در چند سايت و وبلاگ خارج کشور وابسته به گروه های مختلفی که خود را جزئی از جبههء ملی ايران دانسته و همواره از رهبری داخل کشور حمايت و اطاعت کرده اند(5)، اعتراض هایی از جانب غيراعضاء جبههء ملی [مثلاً، خانم شکوه ميرزادگی(6) و آقای عبدالستار دوشوکی (7)] و نيز اعضاء اين جبهه [مثلاً، آقايان مهندس کورش زعيم(8) و خسرو سیف(9)]، همچنين سازمان های وابسته به جبههء ملی[مثلاً، سازمان های جبههء ملی ايران در خارج کشور(10)] مطرح شد و در جوار آن سیلی از اعتراض ها در وبلاگ ها و صفحات فیس بوک و غیره براه افتاد.
بزودی کار چنان بالا گرفت که آقای اديب برومند ناچار شد توضيحی در مورد انتشار مطلب قبلی خود بنويسد و از جمله اعلام کند که:
« پس از انتشار اطلاعیه‌ء این‌جانب، که شتابزده در واکنش به اهانت‌های زشت و ناشایست نسبت به مظهر آزادگی و حق ‌پروری، امام حسین (ع)، نوشته و منتشر شده است، متذکر می‌گردد: ...مقصود از "مغتنم شمردن جنبش‌های سوگواری"، پاسداری از خون آزادگان و شهیدان راه حق وتأمین وحدت ملی بوده است... و اما در مورد شاه اسماعیل صفوی، تمامیت بخشیدن مجدد به سرزمین ایران خدمتی بزرگ بوده، ولی تاریخ نمی‌تواند کشتارهای او را برای ترویج تشیّع به دیده‌ی اغماض بنگرد و او را نکوهش نکند. هم‌اندیشگان و هواداران جبهه ملی ایران همواره باید در نظر داشته باشند که مقالات اهانت‌آمیز، از آن دست که به‌وسیله‌ء دکتر مهرآسا انتشار یافته، موجبات فشار مضاعف بر فعالیت‌های جبهه ملی را در درون کشور فراهم می‌آورد ودستاویزی برای پیش‌گیری از برگزاری جلسات جبهه می‌گردد...»
حال ممکن است تصور شود که، با توضيح اخير، اين پرونده را می شود بست اما، از نظر من، آنچه ايشان در اين دو نامه نوشته اند حاوی نکات مهم ديگری نيز هست که نمی توان با يک معذرت خواهی سر هم بندی شده از آن گذشت. در نتيجه، من نيز می خواهم به سه نکته در حواشی جريانی که پيش آمده و کمتر مورد توجه قرار گرفته اشاره هائی داشته باشم.

تشيع و تماميت ارضی ايران
سخنان آقای برومند، در مورد رابطهء تشيع وتماميت ارضی ايران، تکرار ادعائی است که سال ها است بين برخی از نويسندگان علاقمند چسباندن تشيع اثنی عشری به استقلال ايران بعنوان يک کشور (نظير مرحوم هانری کوربن فرانسوی و آقای دکتر سيد حسين نصر ايرانی) چرخيده است که «پادشاهان صفويه احياء کنندهء سلطنت موروثی از طريق پذيرش ولايت امامان شيعه [که فرزندان دختری آخرين پادشاه ايران محسوب می شدند؛ يعنی همان افسانه ای که حتی دکتر علی شريعتی هم بی پايه بودن آن را اثبات کرده است] و پايه گذار و حافظ تماميت ارضی ايران بوده اند.» اکنون هم آقای برومند اظهار عقيده کرده اند که «تمامیت ارضی ایران وامدار تشیع است و شاه اسماعیل صفوی با رسمیت دادن این مذهب ایران را یکپارچه کرد واز تسلط امپراتوری عثمانی رهائی داد» و سپس، در توضیح خود تکرار کرده اند که «در مورد شاه اسماعیل صفوی، تمامیت بخشیدن مجدد به سرزمین ایران خدمتی بزرگ بوده، ولی تاریخ نمی‌تواند کشتارهای او را برای ترویج تشیّع به دیده‌ی اغماض بنگرد و او را نکوهش نکند».
اما آيا براستی چنين است؟ من اگرچه تاکنون در مورد تحولات تشيع اثنی عشری و نقش دينکاران اين فرقه در ايران دو کتاب منتشر کرده ام(11). اما در اين جا اشاره به نکات زير را واجد اهميت می دانم:
1. تشيع اثنی عشری (يا تشيع دوازده امامی که معتقد به غيب شدن دوازدهمين امام خود است) در سرزمين ايران سابقهء چندانی نداشته و يک مذهب پرورش يافته در ايران نيست، حال آنکه به ضرس قاطع می توان گفت که بخش عمده ای از مذاهب اهل تسنن ساختهء دست دينکاران ايرانی است و، در عين حال، اکثريت قريب به اتفاق شاعران، نويسندگان، تاريخ دانان، دانشمندان، فلاسفه و اهل حکمت ايرانی دارای مذهب تسنن بوده اند. حتی بخش هائی از تشيع که در گوشه هائی از ايران رواج اندک داشته اند به مذهب دوازده امامی تعلق نداشته اند. آل بويه شيعهء زيدی پنج امامی بودند، ناصر خسرو پيرو تشيع هفت امامی وابسته به فاطميون مصر بود، و فرقهء اسماعيليه نيز، که هنوز هم در ايران طرفدارانی دارند، پيرو تشيع هفت امامی محسوب می شد. حتی خواجه نصيرالدين طوسی، که از دينکاران فرقهء اسماعيليه محسوب شده و در قلاع الموت بکار مشغول بود، پس از فتح اين قلاع به دست هلاکوخان مغول، و برای مصون بودن از مجازات، ادعای اعتقاد به تشيع دوازده امامی کرد تا جزو عمال اسماعيليه محسوب نشود و به امام زنده ای که بتواند موی دماغ هلاکو شود اعتقاد نداشته باشد و، سپس، با به استخدام در آمدن در لشگر هلاکو، او را به فتح بغداد و کشتن خليفهء عباسی تشويق کرده است.
2. اين مذهب بی ريشه در ايران جريانی کاملاً عربی بود که تا زمان امام دوازدهم اش دارای مجتهد نبوده و دينکاران اش بيشتر محدث (جمع آوری کنندهء داستان ها و معجزات بی شاخ و دم چهارده معصوم) بوده اند که در ناحيه هائی فروبسته و روستائی در لبنان و عراق و بحرين زندگی می کرده اند و همهء آداب و سنن شان عربی و روستائی بوده است.
3. اسماعيل صفوی، از نوادگان شيخ صفی الدين اردبيلی (توجه کنيد که او شيخ بود و نه سيد) و پس از پيوند خوردن صوفيان صفوی با دربار آق قويونلوها و، از آن طريق، به دربار روم شرقی) طی ماجرای مفصلی که صرفاً سياسی است ادعای سيد بودن کرده و، هنگام تاج گزاری در تبريز، اعلام داشت که تشيع دوازده امامی مذهب رسمی قلمرو حکومت اش (که حد و مرزش معلوم نبود و ايران هم نام نداشت)شده است. حال می توان پرسيد که اگر اسماعيل صفوی فردی ايران گرا و خواستار بازگشت به ايران مستقل و کهن بود چرا بجای بازگرداندن يکی از مذهب ماقبل اسلام ايرانيان که در خود اين سرزمين پروريده شده بود، تصميم گرفت تا مذهبی را در آن سرزمين رسمی کند که خود چيزی از آن نمی دانست و مجبور شد که از دينکاران امامی مقيم جبل عامل لبنان بخواهد که به ايران آمده و او را در شيعهء امامی کردن ايرانيان، آن هم به زور شمشير، کمک کنند؟
4. «تمامیت بخشیدن مجدد به سرزمین ایران» و «رهائی از تسلط امپراتوری عثمانی»، که مورد اشارهء آقای اديب است، دارای مفهوم معينی نيست. آيا منظور اعادهء تماميت ارضی عهد ساسانی است؟ آيا سرزمين های قلمروی ساسانيان در خطر تسلط عثمانی ها بوده است؟ آيا اساساً پس از فتح ايران به دست اعراب باديه نشين نومسلمان ديگر مفهومی به نام«تماميت ارضی ايران» وجود خارجی داشته و در دوران بلند خلفای بنی اميه و بنی عباس و سپس دوران تسلط ترکان غزنوی و سلجوقی و سپس دوران مغولان و ايلخانان، کشوری به نام ايران وجود داشته است که چون در برابر خطر عثمانی (که هنوز بر ايران مسلط نشده بود) قرار گرفته به همت شاه اسماعيل تماميت خود را حفظ کند؟ يعنی چگونه است که «ايران آقای برومند» در تمام اين قرون متمادی وجود داشته و فقط در آغاز قرن نهم هجری با خطر اشغال شدن از طرف عثمانی ها مواجه شده و به کمک اقدامات شاه اسماعيل صفوی مجدداً به تماميت سرزمينی خود رسيده است؟
5. آيا دينکاران امامی آمده از جبل عامل و شهرهای عراق هرگز اعتنائی به ايران و ايرانيت داشتند و در آثار بازمانده از آنها، از جمله در کتاب بيست و پنج  جلدی بحار الانوار، نامی از اين سرزمين برده شده؛ و آيا فرزندان شان که اکنون با نام فاميل های مختلفی بر ايران حکومت می کنند، پس از قرون متعدد بوئی از ايرانيت وعشق به ايران برده اند؟
6. آيا نه اينکه اقدام شاه اسماعيل (که نوهء امپراطور روم شرقی بود) و سياست اش در مورد آمدن دينکاران امامی (از لبنان تحت تصرف روميان) به سرزمينن ما خود بخشی از تلاش اروپائيان برای جلوگيری از پيشروی قوای عثمانی به سوی ايتاليا بود و ربطی به احياء ايران نداشت؟
7. آيا صفويان و دينکاران امامی هرگز به منافع ومصالح ايران فکر کرده اند؟ آيا هم آنان نبودند که موجب قيام افاغنه و انقراض صفويه شدند؟ آيا آنان نبودند که فتحعليشاه قاجار را، به زور فتوا، وادار به جنگ با روسيه کرده و موجب شدند تا بخش های بزرگی از «تماميت سرزمين ايران» به دست روس ها بيافتد و از ايران جدا شود؟ آيا دينکاران فرقهء امامی که هم اکنون بر ايران مسلط هستند جز به گسترش مذهب و سيادت خود در «عالم اسلام» آن هم به خرج ملت ايران اقدامی کرده اند؟
8. آيا سپاه پاسداران شان باید «سپاه پاسداران ايران» باشد يا «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»؟ و مگر اصل یکصد و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی، در شرایط و صفات رهبر نمی گويد که او بايد دارای صلاحیت علمی لازم برای افتاء [فتوا دادن] در ابواب مختلف فقه، و  عدالت و تقوای لازم برای رهبری «امت اسلام» باشد؟ آيا ما در ايران دارای «امت اسلام» هستيم يا «ملت ايران»؟
9. و، تازه، اگر شرکت امامان دوم وسوم شيعه را در فتح ايران و کشتار ايرانيان ناديده بگيريم، چرا اقدام شاه اسماعيل برای رسمی کردن تشيع (آن هم بمنظور «احيای تماميت ارضی ايران») بايد موجب شود که ما اصل کار را فراموش کرده و به فرع بپردازيم و، اگر هم «هر فرد ملی گرایی» بخواهد از شاه اسماعيل بخاطر احياء تماميت ارضی ايران تجليل کند بايد، بقول آقای اديب، «به این مذهب عقیده مند باشد و هر جنبشی را در عزای شهیدان بزرگ شیعه، که تایید کنندهء وحدت ملی نیز هست، مغتنم و محترم شناسد»؛ و لابد، به فتوای دينکاران امامی، به قمه زنی و زنجير زنی و امر به معروف و اسيدپاشی بپردازد؟
10. در عين حال، مگر می شود نتايج از پيش انديشيده نشدهء يک اقدام تاريخی را دليلی برای صحت و سقم نيت و مقصود پشت آن اقدام دانست؟ مثلاً، ادعا کرد که آلمان امروز حاصل کاری است که هيتلر و حزب نازی انجام داده اند. معنای اين سخن آن خواهد بود که هيتلر همين آلمان امروز را در نظر داشته و در راستای رسیدن به چنين آلمانی آن اقدامات فجيع را کرده است. اينکه بگوئيم شاه اسماعيل صفوی قصد احياء تماميت ارضی ايران را داشت و به اين خاطر به مذهب شيعهء اثنی عشری (که چيزی از آن نمی دانست) درآويخت يک شوخی بی مزهء تاريخی است. در واقع اين کوشش زيرکانهء دربارهای واتيکان و ونيز و انگليس، برای ايجاد درباری دشمنخو با دربار عثمانی (که لشگريان اش تا شهر وين اطريش رسیده بودند)، آن هم در جبههء شرقی عثمانی، بود که موجب شد هم دربار صفوی پا بگيرد و هم بر روی نقشهء جغرافيا خط کشی هائی پديد آيد که کشور ايران (آن هم نه به نام ايران که به نام فرنگی ساختهء پرشيا) مطرح شود.تمام مفاهيم کشور، ملت، مرز شناخته شده بوسيلهء ديگران، تماميت ارضی، حاکميت ملی و منافع ملی پديده های اصل نوين اند که با انقلاب مشروطه در ايران تثبيت شدند و ربطی به روزگار صفويان (بخصوص در عهد شاه اسماعيل) ندارند.
11. و حيرت من از اين است که چگونه رهبرانی چون آقای اديب حاضرند شاه اسماعيل صفوی خونريز را بخاطر «احياء تماميت ارضی ايران« تحسين کنند اما نوبت به رضاشاه پهلوی که می رسد او را دچار هزار لعن و نفرين سازند؛ حال آنکه اگر شاه اسماعيل بفکر تماميت ارضی نبود و نتيجهء عمل اش بصورتی انديشیده نشده به شکل گرفتن ايرانی در شرق عثمانی انجاميد، رضاشاه و روشنفکران اطراف اش دقيقاً برای ايجاد دولت ـ ملت ايران و تعيين خطوط مرزی اين کشور و سرکوب تجزيه طلبان اقدام کردند و در اين راه يک هزارم شاه اسماعيل هم خشونت و خونريزی براه نيانداختند. آيا اگر جبههء  ملی قصد تجليل حافظان تماميت ارضی ايران را دارد اولويت اش نبايد در تجليل از رضاشاه باشد؟

شهیدان شیعهو وحدت ملی ايرانيان
مضحک ترين سخن اما همان است که در بند نهم مطالب بالا ذکر شد: «عزای شهیدان بزرگ شیعه تایید کنندهء وحدت ملی نیز هست». اين گزافه ای نابخشودنی است که اينگونه عزاداری فرقه ای و تفرقه انگيز را عامل وحدت ملی ايرانيان بدانيم. در همان صدر تاريخ، پيدايش شيعه اولين اقدام برای ايجاد تفرقه در بين مسلمانان بود و، چنانکه در جائی ديگر شرح داده ام(12)، دينکاران شيعی همواره، و بخصوص در دوران کنونی، عامل اغتشاش و تفرقه بوده و هم اکنون نيز ايران را، در دل منطقه ای سنی مذهب، آماج دشمنی همسايگان خود کرده اند.
و همچنين است خطری که شيعی گری برای تماميت ارضی ايران دارد. شاه اسماعيل شمشير کشيد و از بخشی از سرزمين ایران (یعنی آن قسمت از آذربايجان که در آن سوی رود ارس قرار داشت و آران خوانده می شد و سرزمين مادری او محسوب می شد) به قلب سرزمين ايران زد تا آنان را از مذهب سنی بگرداند و شيعهء امامی کند. اما شمشيرش بيش از هر کجا خون ايرانيان مرکز اين سرزمين را به قتل عام و غارت بر زمين جاری ساخت و روح شان را به تصرف آخوندهای جبل عاملی و عراقی در آورد. دور تا دور ايران، مرزنشينان اين کشور، همچنان سنی اند و تجربهء سی و شش سالهء اخير هم نشان داده است که اعلام«مذهب فرقهء اثنی عشریه» بعنوان مذهب رسمی «ايران» چگونه تخم تفرقه را در ميان مردم اين کشور پراکنده و مناطق مرزنشين اش را دچار ميل به گريز و جدائی کرده است.
در اين مورد کافی است که بخشی از مقالهء آقای امين موحدی را که اکنون به صفوف پريشان تجزيه طلبان ِ تولد گاه شاه اسماعيل پيوسته برايتان نقل کنم:
«منتقدین آقای برومند، به جای توجه به چرایی اعتراف تاریخی‌ جبهه‌ء ملی‌ ایران، لبهء تیز تیغ خود را متوجه فردی نموده اند که تنها به بیان یک حقیقت تاریخی‌ اقدام کرده است. اگر انتقادی هم هست متوجه خود منتقديني مي باشد که در سایهء افراطی گری بیش از اندازه و در حد نژاد پرستی‌ آنان در ایران گرایی و عدم توجه به حقوق سایر ملیت ها در ایران، واگرایی ملت ها در ایران به حدی رسیده است که هیچ نقطهء مشترکی برای ادامهء همزیستی‌ بین ملت ها  و حفظ تمامیت ارضی ایران باقی‌ نمانده جز عنصري مذهبی‌ و افراطی به نام شيعه گری!»
می بينيد که افکاری شبيه افکار رهبر جبههء ملی، که بوسيلهء رییس هیات اجرایی و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران برای همگان ارسال شده و در سايت های وابسته به اين جبهه نيز منعکس می شود، حکم دادن تيغ به دست زنگی مست را دارد؟ و آيا، بر عکس آنچه آقای موحدی می انديشد، اين حضور يک مذهب (هر مذهبی که می خواهد باشد) در حکومت نيست که میتواند عامل اصلی تفرقه و تجزيه می شود؟
بله، روشن است که عبارت «عدم توجه به حقوق سایر ملیت ها در ایران» (که البته لفظ «مليت» اش يک غلط رايج سهوی و شايد عمدی باشد)گويا اصل مطلب است. احزاب سياسی ما بايد خود را از شر مذهب گرائی و، بقول آقای برومند، «خودداری از اهانت‌های زشت و ناشایست نسبت به مظهر آزادگی و حق‌پروری» (که معلوم نيست زشتی و ناشايستگی شان را چه کسی معين می کند و حد می زند) برهانند، دست از مصلحت بينی آبکی منفعت خواهانهء شخصی بردارند، اجازهء انتقاد و باز انديشی در امور مذهبی و ايدئولوژيک را به اعضاء خود بدهند تا بتوانند در راستای ايجاد ايران آباد و آزاد و سکولار و دموکرات گام بردارند. هرگونه تسامحی در اين راه ما را در برابر تاريخ مسئول بدبختی ملت مان خواهد کرد؛ همانگونه که در سال 1357 اين اتفاق تلخ در همين جبههء ملی رخ داد.

و اما يک نتيجهء مثبت
بگذاريد اين مقاله را با خوش بينی تمام کنم. من در ميان نتايج انتشار بخشنامهء آقای اديب برومند دو نکتهء مثبت هم می بينم که بد نيست به آنها اشاره کنم:
1. اين ماجرا تفاوت بارز ماهيت کار تشکلات سياسی را در داخل و خارج کشور آشکار ساخته و بر اين نکته انگشت تثبيت نهاده است که تشکلات خارج کشور نبايد مطيع و مقلد تشکلات داخل کشور شوند. در زمانه ای که رهبر جبههء ملی اعلام می دارد که «مقالات اهانت‌آمیز، از آن دست که به‌وسیله‌ء دکتر مهرآسا انتشار یافته، موجبات فشار مضاعف بر فعالیت‌های جبهه ملی را در درون کشور فراهم می‌آورد ودستاویزی برای پیش‌گیری از برگزاری جلسات جبهه می‌گردد...» و رهبر کهنسال جبهه را وادار می کند تا چنان اعلاميه ای را صادر نمايد که، از ديد مهندس زعيم، منتج به وارد آمدن «آسیب حیثیتی» به جبهه شده، چگونه می توان از يکسو از داخل کشوری ها دستورالعمل گرفت و، از سوی ديگر، در راه ساختن يک «آلترناتيو سکولار و دمکرات»، به انتظار راهنمائی ها يا اقدامات آنها نشست؟ چنين تفکری خيانت به خود جبهه ای های راستين داخل کشور هم هست و، به نظر من، همچنانکه بارها نوشته ام(13)، اين «روشنگری ِ عملی» در مورد واقعيت های انکار ناپذير را بايد امری خجسته دانست.
2. در عين حال، اين بخشنامه حکم ضربه ای هشيار کننده و هشدار دهنده را داشته که اعضاء و گروه های وابسته به جبههء ملی را بر سر دو راههء انتخاب قرار می دهد تا مجبور شوند برای مردمی که شراکت رهبری جبههء ملی در برسميت شناختن رهبری روحانيت در انقلاب 57 و نيز شرکت در دولت موقت را تجربه کرده اند توضيح دهند که، 36 سال پس از آن واقعه، اکنون به مذهب و نقش آن در حکومت چگونه می انديشند. اين مطلب، در سی و شش سال اخير، بصورت نوعی بلاتکليفی زير پوست جبههء ملی وجود داشت و مدت ها بود که زدن نيشتری بر اين پوست متورم و خارج کردن چرک و خونابه ای کهنه را ضروری ساخته بود. حال اين نيشتر، نه از جانب عناصر مترقی جبهه، که از سوی رهبری بسيار محافظه کار و اطرافيان وابسته به روحانيت و بازار سنتی ـ سپاهی آن زده شده است و بايد آن را به فال نيک گرفت.
مثلاً، می بينيم که تشکيلاتی همچون «سازمان های جبههء ملی در خارج کشور»، با حفظ ادب تشکيلاتی، اعلام داشته است که: «عليرغم احترام کامل و صمیمانه ای که برای مبارزات طولانی ایشان [آقاب برومند] در راه اهداف این سازمان قائلیم، و با توجه به شرائط فشار و خفقان حاکم در ایران، وظیفهء خود می دانیم نظرات خود را در این مورد به گونهء زیر ابراز داریم... جبههء ملی ایران خواهان جدائی دین از حکومت است. این سازمان در طول تاریخ خود نسبت به ادیان و مذاهب و آئین های گوناگونی که در کشور وجود دارد همواره برخوردی یکسان داشته است، امری که باعث شده مروجین آمیختن دین در سیاست، از جبهه ملی دوری جویند. حاصل آنکه، بطریق اولی، هیچگاه اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا مذهب خاص شرطی برای عضویت در جبهه ملی ایران نبوده ونمیتواند باشد».
همچنين، آقای خسرو سيف، از پايه گزاران جبههء ملی، که پس از کشته شدن زنده ياد داريوش فروهر به دبيرکلی حزب ملت ايران (که خود از احزاب عضو جبههء ملی است) رسيد، طی اعلاميه ای بيان داشته است که: «به عنوان یک سرباز وفادار به نهضت ملی ایران اعلام می دارم، از آنجا که به تازگی برخی اظهار نظرهای صورت گرفته به نام جبههء ملی ایران درتضاد آشکار با اصول این سازمان بوده و اخلاق مبارزاتی و شاخصه های دموکراسی را با خطر مواجه کرده، دیگر سکوت را جایز ندانسته و به این باور رسیده ام که در این لحظات سرنوشت ساز باید در این باره مواردی را به آگاهی ملت ایران برسانم... باشندگان و همه ی شهروندان و احزاب ایرانی، بدون توجه به باورهای دینی و مذهبی، آنگاه که به تمامیت سرزمینی - استقلال و آزادی می اندیشند، می توانند همچو همهء سال های فعالیت سیاسی جبههء ملیایران، عضوی از این سازمان بوده و تحت نام جبههء ملی ایران مبارزه و فعالیت نمایند».
همچنين، آقای مهندس کورش زعيم، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران، در پاسخ خردمندانه و شجاعانهء خود به پرسش هائی که از جانب آقای عبدالستار دوشوکی طرح شده بود، و بخصوص با اشاره به اسناد جبههء ملی، نه تنها مواضع جبهه رادر اين مورد به صراحت اعلام می دارند، بلکه متقاضی استعفای آقای برومند می شوند:
«برای جبهه ملی ایران جدایی دین از حکومت یک اصل است که هم درمنشور تاکید شده و هم در اساسنامه. آیندهء ایران جز این نخواهد بود. به تاریخ توجه کنید که در دو سده نخست اسلام در ایران، به علت قشریگری ما هیچ دانشمندی تولید نکردیم و آنان که نخبه بودند از کشور فرار کردند. در دوران صفویه به علت قشریگری برای چهار سده هیچ دانشمندی تولید نکردیم و آنان که نخبه بودند از کشور مهاجرت کردند. در سه دهه گذشته هم که حکومت مذهبی شد،اکثریت نخبگان ما از کشور مهاجرت یا فرار کردند. آیا شما هم بودید، درآینده کشور دین را از حکومت جدا نمی کردید؟.. ما بی تردید تلاش خواهیم کرد که این آسیب حیثیتی را که آقای ادیب ندانسته و شاید با ترغیب برخی که همیشه ایشان را به سوی انجام کارهای غیر دموکراتیک و آسیب زا هدایت می کنند، خنثی کنیم. ولی ایشان اکنون درشرایط سنی و جسمانی هستند که آسان مورد نفوذ قرار می گیرند. من پیشنهادخواهم کرد که ایشان از این سمت های خود کناره گیری کنند، زیرا حرمت جبهه ملی ایران از احترام اشخاص بسیار بالاتر و خطیرتر است».
بدينسان من، با کمال خشنودی، انتشار بخشنامهء آقای اديب برومند و واکنش هائی را که نسبت به آن مطرح شده «تولدی ديگر»برای جبههء ملی ايران تلقی کرده و اميدوارم که اين جبهه نيز جايگاه واقعی خود را، هم به عنوان سازمانی که بنیانگزارش یک شخصیت ملی و ایراندوست چون دکتر محمد مصدق بوده، و هم در صفوف کوشندگان و سازمان های سکولار دموکرات ايران دريافته و باز يابد.
_________________________________________________________________
2. من متأسفانه ايشان را نمی شناسم اما در مراجعه به ويکی پديا چنين خواندم: «سید حسین موسویان (زادهء اسفند 1320 در تهران)، رییس هیات اجرایی و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران است. او نوهء دختری آیت االله العظمی سید ابوالقاسم سدهی اصفهانی (از مراجع تقلید زمان خود - فوت 1299 مکه) است. پدر او، حاج سید ابوالقاسم موسویان، رییس صنف بار فروشان و از تجار گندم و جو بود وبه عنوان نمایندهء اصناف در شورای عالی اصناف عضویت یافته و به طرفداری از دولت ملی دکتر مصدق شهرت داشت. او پس از کودتای 28 مرداد 1332 از فعالیت‌های سیاسی و تجاری کناره گیری نمود و خانه نشین گردید. دکتر موسویان دارای 4 برادر و 2 خواهر است که یکی از این خواهران فوت نموده‌اند.




از سلسله گفتگوهای گزارشگران: گفتگو با یوسف زرکار فعال سیاسی و آگاه با مسائل منطقه درباره کوبانی

از سلسله گفتگوهای گزارشگران: گفتگو با یوسف زرکار فعال سیاسی و آگاه با مسائل منطقه درباره کوبانی


کردها که بزرگترین اقلیت قومی حدود10  در صد کل جمعیت سوریه اند،عمدتا در این مناطق کانتونی ساکن اند. کانتون جزیره با بیش از 2 میلیون، کانتون کوبانی 400 هزار و کانتون عفرین در حدود 300 هزارنفر جمعیت دارند. ترکیب جمعیتی گوناگون ( موزائیکی ) و چندگانه قومی و قبیله ای ، شهری و روستایی است و. در میان اقوام دیگر نظیر عرب ها ،آشوری ها ، ارمنی ها ترکمن ها ، چچن هازندگی می کنند.از نظر مذهبی کردهای سوریه عمدتا سنی شافعی و بخشا علوی یا ایزدی اند و در مقایسه با دیگران دارای فرهنگ و تفکرات و نظرات بازتر و سکولارترند و بهمراه ارمنی ها و آشوری و علویان وچپ ها با اسلام سیاسی مرزبندی دارند 
 ............
گفتگوی گزارشگران با یوسف زرکار فعال سیاسی و آگاه با مسائل منطقه درباره کوبانی

گزارشگران:
تغییر و تحولات سیاسی در منطقه خاورمیانه و جابجائی های سیاسی آن بویژه با هجوم وحشیانه داعش به شهر کوبانی و آوارگی بخش عظیم ساکنین این شهر و مقاومت زنان و مردان باقی مانده در برابر نیروهای مسلح داعش, امروز از موضوعات عمومی خبری است و خبرگزاری ها گزارشات لحظه به لحظه ای از موقعیت  نیروهای مقاومت و داعش در این شهر را به جهان مخابره می کنند. بنوعی میتوان گفت که مولفه های سیاسی که مدتی طولانی در محاسبات سیاسی منطقه ثابت مانده بودند امروزه تغییر کرده است. منتج از شرایط اضطراری و فوق العاده فعلی, اوضاع سیاسی آن ناحیه را شاید بتوان از نو تعریف کرد. هم از اینرو و برای روشنی بخشیدن هر چه بیشتر این وضعیت بسراغ یوسف زرکار فعال سیاسی آشنا رفته و از او برای این گفتگو دعوت کردیم.
با تشکر از شما

گزارشگران:
گفته میشود که در کوبانی و مناطق اطراف آن حکومتی از پائین و شبه شورائی و خودگردان موجود بوده است. قدرت از طریق اراده مردم اعمال میشده است. ار کانتون نام برده می شود. کانتون چیست و در اینمورد دانسته های شما چیست؟

یوسف زرکار:
با تشکر متقابل ازدعوت شما وضمن قدردانی از تلاشی که برای گزارشکری و آگاهی رسانی انجام میدهید ، مایلم که در ابتداء نکته ای را درباره توضیحات اولیه تان بیان کنم و آنگاه به سوال اول تان بپردازم :
اگر منظور از " ثبات مولفه های سیاسی" در منطقه خاورمیانه و یا بطور خاص کوبانی، در شرایط قبل از شروع سلسه اعتراضات و جنبش ها در شمال آفریقا و خاورمیانه موسوم به بهار عربی باشد ، بنوعی و تاحدودی می تواند درست باشد ، اما از زمان شروع آن جنبش ها و تحولات و حوادث پی درپی و نتایج مقطعی و شکننده ناشی از کشاکش مبارزات اقشارو طبقات، قومی و قبیله ای و توده ای با حکومت ها ی سرکوبگر و قدرت های امپریالیستی ، دیگر نمی توان از "ثبات مولفه های سیاسی" صحبت کرد، بلکه باید سیالیت یا همان روند پیشرفت حوادث را در نظر داشت که در تداوم و سرانجام نسبتا نهایی به ثبات نسبی خواهد رسید ولاجرم هنوززود است که بتوان اوضاع سیاسی منطقه را "از نو تعریف " کرد، بلکه باید منتظر ماند تاسیالیت اوضاع به ثبات نسبی برسد ، اما یک چیزمحرز است و آن اینکه باز تعریف و یا به تعبیر شما" تعریف نو" در حال شکل گیری و سر برآوردن است و این چهره جدید آتی بطور عام ازدل عملکرد مولفه های گوناگون، نظیر کشاکش نیروهای مختلف درگیر در منطقه ، سیاست هاو عملکرد حکومت های ارتجاعی و جهت گیری ها و اعمال قدرت های امپریالیستی بروز می کند و بطور خاص ازمنازعات ورقابت های منطقه ای بین عربستان و ایران ، ترکیه و سوریه، حتی قطر وعربستان ، کردستان عراق و حزب کارگران کردستان ترکیه(پ ک ک ) و نتیجه مبارزات کانتون های غرب کردستان و تقابل درونی آن، در چهارچوب و سیطره جهت گیری هاو سیاست های آمریکا وائتلافش، مقاومت و رقابت های روسیه با آن  و نقش آفرینی قدرت های منطقه ای ، بیرون خواهد آمد .
حال بپردازیم به سوال اول تان :
کردهای ساکن سوریه در طی سالیان دراز حکومت های سرکوبگر اسدها ( حافظ و بشار) در زیر شدیدترین فشارها و سرکوب قرار داشتند بنحوی که حتی بخشی از آنان از داشتن شناسنامه و تابعیت سوری محروم بودند و مبارزات آنان  نیزبرای تحقق شکلی از حق تعیین سرنوشت همواره با فراز و نشیب تداوم داشته است،اما زنجیره ای از  وقایع در دهه اخیرتاثیر گذاری ویژه ای داشته اند. حوادثی مانند " بهار دمشق سال 2001 " مبنی بر گشایش سیاسی کوتاه مدت در آغاز حکومت بشار اسد که بعدا ازترس گسترش سرکوب شده ، حمله آمریکا به ارتش عراق در جنگ خلیج ( اشغال و آزادسازی کویت ) ، حمله  و اشغال عراق در سال2003 توسط آمریکا و سرنگونی صدام و در این پروسه تشکیل اقلیم کردستان عراق ، برقراری مجدد و نسبی رابطه با حزب کارگران کردستان ترکیه(پ ک ک) با حکومت سوریه، وحتی تهاجم عده ای عشایر به کردها در یک مسابقه فوتبال در سال 2004 که منجر به کشته شدن بیش از 30 نفر و طرح وسیع اندیشه دفاع از خود گردید. این سلسله حوادث با تاثیرات سیاسی خود موجب تشدید فعالیت مبارزاتی احزاب و سازمان های کردهای سوریه  در این برهه گردید و مبارزات آنان ، رشد و گسترش یافت . منجمله حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه ( ی پ د - نزدیک و بنوعی متحد پ ک ک ) و حزب دمکرات کردستان سوریه ( نزدیک و مورد حمایت حزب دمکرات کردستان عراق – بارزانی ها ) و دیگرگروها و سازمان ها بر تحقق خواسته های خود بویژه حق تعین سرنوشت، پای فشردند ، اذهان توده ها را متوجه خود ساختند و از حمایت آنان برخوردار شدند .
پس از آغاز خیزش ها و جنبشهای دمکراسی خواهانه مردم سوریه که به شیوه ای مسالمت آمیز در طی بیش از یکسال تداوم داشت و همواره با سرکوب خونین و قتل عام حکومت دیکتاتور و سرکوبگر بشاراسد روبروگشت و بویژه پس ازکشتار 15  مارس 2011 در درعا شکاف ها و ریزش ها یی در ارتش سوریه پدید آمد و در برخی ار روستا و حتی شهرهای کوچک مبارزه مسلحانه علیه رژیم شکل گرفت ، این قطبی شدن مبارزات بین توده های معترض عمدتا سنی مذهب با فعالیت و حمایت های مالی و تسلیحاتی و سیاسی نیروهای ارتجاعی منطقه مانند سلفی – جهادی ها و قدرت های  منطقه ای مانند عربستان ، قطر و کویت و دیگران و نیروهای بین المللی مانند آمریکا – فرانسه – انگلستان و غیره از یکطرف و از طرف دیگر رژیم بشار اسد ، ارتش و نیروهای امنیتی ،علوی ها وشبیحه ، دروزی ها ، حزب الله لبنان، ایران ، روسیه و غیره ، تقابل و کشاکش را شدت بخشید و مناطقی در اختیار اپوزیسیون قرار گرفت . در نتیجه خلاء قدرتی در سوریه و منجمله در مناطق کردنشین پدید آمد . در چنین اوضاعی حزب اتحاد دمکراتیک ( ی پ د) براساس بینش الهام گرفته از پ ک ک و بویژه اوجالان مبنی براعمال حق تعیین سرنوشت در شکل خود مدیریتی و یا خود حکومتی در چهار چوب کنفدرالیسم، با خط  سیاسی  بیطرفی در کشمکش بین اپوزیسیون و حاکمیت ، ودر عین حال عدم جدایی از سوریه، دفاع ازحق تعین سرنوشت خلق کرد سوریه را در برنامه مبارزاتی خود قرار داده و همواره پی گیری نموده است و از سال 2011 در جلسات و نشست های مختلف احزاب مختلف کردهای سوریه تشکیل حکومت انتقالی یا موقت غیرنظامی را طرح کرده که با موافقت دیگر احزاب و سازمانها روبرو گردید .  اما دراین سال ها مردم مناطق کردنشین سوریه بارها مورد حملات و تهاجم از جانب نیروهای ارتجاعی درگیر با رژیم اسد مانند جبهه النصره ، ارتش آزاد سوریه ( جیش الحر ) و داعش قرار گرفتند و آنان نیز هر بار به مقابله و دفاع از خود برخاستند ، تا اینکه همزمان با عقب نشینی ارتش اسد از برخی کلانتری ها و پادگان منطقه، قیامی در 19 جولای 2012 در مناطق کردنشین رخ داد و عملا حزب اتحاد دمکراتیک بهمراه دیگران دفاع از مردم و مناطق روستایی و شهری را خود بدست گرفتند. بطور مشخص  حزب مذکوردر سال 2013 در نشستی متشکل از 36  حزب و سازمان کردستان سوریه در قامیشلی طرح ایجاد مناطق خود مدیریتی ( خودگردان ) و یا خود حکومتی باعنوان کانتون های سیاسی – نظامی را پیشهاد کرد که با موافقت و تصویب  روبرو گشت. بارعمده این تلاش نظری و عملی و سازمانگری را حزب اتحاد دمکراتیک بمثابه عمده ترین نیروی پیش برنده ( با60 – 70 درصد طرفدار )  بر دوش داشته و دارد. حال که از 15 سپتامبر 2014 کاننون کوبانی مورد تهاجم وحشیانه و هم جانبه داعش با کمک و پشتیبانی همه جانبه ترکیه قرار گرفته است با خطری عمده و بیرونی روبروست ، در حالیکه خطری داخلی در کمین است . حزب دمکراتیک کردستان سوریه طرفدار بارزانی و دیگر اخزاب همسو تحت عنوان ( شورای میهن کردستان سوریه ) ضمن همراهی با این شکل از خود مدیریتی ، اعتقادی به آن نداشته و همواره مترصد ضربه زدن و برچیدن آنند و این جدال حفظ هژمونی و رهبری بین پ ک ک ( نزدیکی با سوریه ) و حزب دمکرات کردستان عراق ( نزدیکی با ترکیه ) آن زمینه و خطری است که کانتون ها را از درون تهدید می کند.
کانتون بمعنای منطقه خودگران سیاسی – نظامی است که همه امور آن : سیاسی ،  نظامی،اجتماعی ،اقتصادی، بهداشتی ، آموزشی، قانونگذاری و غیره  توسط مردم و با رای مستقیم آنان و بر پایه شورا ها ونهاد ها، سازمان یافته و اداره می شود و برگرفته از تجربه مبارزاتی مردم سوئیس و بخشا بلژیک است . کانتون های سه گانه جزیره، عفرین و کوبانی اقوام و طوایف غیر کرد- عرب ها و ترکمن ها چچن ها و ارمنی ها-  را در برمی گیرد و اینان نیز در این سازمانیایی سهم و نقش دارند . مثلا شهرداری ها با شورایی متشکل از سه نفر یک کرد ، یک عرب و یک مسیحی اداره می شوند.
 سازماندهی در کانتون ها را شوراها و نهادهای توده ای محلی و سراسری تشکیل میدهند و هر کانتون دارای پارلمان و دولت خود جهت اداره امور می باشد و شورای قانونگذاری دارند که بر اساس موازین و مبانی دمکراسی پیشرو تهیه و تدوین قوانین مورد نیاز رابر عهده دارند . مثلا اینکه  زبان رسمی در کانتون ها کردی ، عربی و سریانی است و یا افراد زیر 18 سال و بالای 60 سال نباید در جنگ و دفاع شرکت کنند، نمونه هایی از این قوانین اند.
 زنان نقش ویژه ای در کانتون ها همدوش و برابر با مردان دارند.آنان سازمان های مستقل مربوط به خود وسازمان دفاعی خود را ایجاد کرده اند، که بصورت تمام وقت و یا نیمه وقت در آن به فعالیت نظامی مشغولند.
از زاویه نظامی و دفاعی کانتون ها دارای یگان های دفاع از خلق اند که همه افراد و ساکین مناطق در آن شرکت دارند و بطور تقریبی 80 در صد نیروی آن را کردها و 20 درصد را اعراب و اقوام دیگر تشکیل میدهند. کانتون ها هدف گسترش خود در سراسر سوریه را در افق پیش رو دارند و توازن قوای مبارزاتی نیروهای درگیروشرایط عمومی منطقه، آینده آن را رقم خواهد زد.

گزارشگران:
موقعیت جغرافیائی و سیاسی کوبانی چگونه بود و چرا داعش به این شهر هجوم آورد؟

یوسف زرکار:
موقعیت کوبانی جدا از موقعیت کلی مناطق کردنشین و بویژه مناطق سه گانه کانتونی نیست و با نگاهی به موقعیت این منطقه از زاویه جغرافیایی ، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی وضعیت کوبانی را روشنتر و مشخص تر درک خواهیم کرد.
جغرافیایی :
 کانتون سه گانه جزیره ، کوبانی و عفرین در شمال شرقی سوریه واقع اند. از سمت جنوب به رقه و جنوب غربی با حلب همجوار است که این مناطق  تحت کنترل داعش و جبهه النصره و ارتش آزاد قرار دارند. در بین این کانتون ها مناطق عرب نشین و عمدتا سنی تل ابیض و اعزاز قرار دارند که موجب  جدایی بین آنها و پیچیده گی جنبش سیاسی را باعث شده است. کوبانی ضعیف ترین و کوچکترین حلقه است و در بین جزیره و عفرین واقع است واکنون از سه طرف مورد حمته واقع شده و تنها  از شمال به ترکیه راه عبور و مرورد دارد .
اقتصادی :
تولیدات کشاورزی عمده ترین منابع درآمدی این منطقه است که امکان استقلال نسبی را برای توده های ساکن فراهم می سازد. 37 در صد گندم ، 39  درصد پنبه  و 23 درصد زیتون یا در مجموع 45 درصد از کل تولیدات کشاورزی سوریه از این مناطق تامین میگردد و زیرساخت های آن ها در مقایسه به دیگر مناطق سوریه تخریب نشده است . در منطقه رمیلان روزانه 250 هزار بشکه نفت تولید میشود وبرآوردشده که ذخایر آن به اندازه ذخایر نفت کرکوک است . این منابع در صورت سازماندهی نو و بکارگیری روش های بهینه امکان برقراری نسبی عدالت اجتماعی را بیشتر فراهم می سازند .
اجتماعی :
کردها که بزرگترین اقلیت قومی حدود10  در صد کل جمعیت سوریه اند،عمدتا در این مناطق کانتونی ساکن اند. کانتون جزیره با بیش از 2 میلیون، کانتون کوبانی 400 هزار و کانتون عفرین در حدود 300 هزارنفر جمعیت دارند. ترکیب جمعیتی گوناگون ( موزائیکی ) و چندگانه قومی و قبیله ای ، شهری و روستایی است و. در میان اقوام دیگر نظیر عرب ها ،آشوری ها ، ارمنی ها ترکمن ها ، چچن هازندگی می کنند.از نظر مذهبی کردهای سوریه عمدتا سنی شافعی و بخشا علوی یا ایزدی اند و در مقایسه با دیگران دارای فرهنگ و تفکرات و نظرات بازتر و سکولارترند و بهمراه ارمنی ها و آشوری و علویان وچپ ها با اسلام سیاسی مرزبندی دارند. این چند گانگی جمعیتی جنبه های مثبت(چند فرهنگی) و منفی (پیچیده گی سیاسی )خود را دارد و د رروند مبارزاتی خود را آشکار می سازد .
سیاسی :
از این زاویه موارد چندی قابل طرح اند.
 یکم : درهم تنیده گی جفرافیایی و تاریخی کردهای  بخش سوریه با کردهای ترکیه و بویژه مبارزه مشترک با پ. ک .ک موجب تاثیرگذاری و تاثیر پذیری شایانی شده است و این از نظر فکری ، سازمان یابی و همکاری های نظامی مشهوداست.
دوم: ایجاد مناطق خودگردان سیاسی – نظامی برمبنای اصول و مبانی دمکراسی پیشرو که فراتر از یک خودمختاری ساده است ، آن الگویی است که خارچشم حکومت های ارتجاعی منطقه و امپریالیست ها است و باید از دیدگاه آنان نابود شود یا ازدرون متلاشی گردد تا گسترش نیابد.
 سوم: برای دولت اسلامی عراق و شام ( داعش ) که ادعای ایجاد خلافت اسلامی را دارد و در این مقطع بخش هایی از عراق و سوریه ( رقه – حلب و غیره ) را در کنترل دارد، در اختیار گرفتن این مناطق کردنشین با توجه به ترکیب ودرهم تنیده گی جمعیتی ( تل ابیض و اعزاز) و با توجه به هم مرزی آن با ترکیه بمثابه تامین کننده پشت جبهه داعش   (  تسلیحاتی،آموزش و جذب نیرو، فروش نفت، تدارکات و غیره) اهمیت بسزایی کسب می کند . مضافا اینکه کوبانی از نظر راه های مواصلاتی به  دیگر نقاط از کانتون های دیگر مهم تر ولی از آنها کوچکتر است.
 چهارم : در رابطه با اتحاد تاکتیکی که بین عشایر عرب سنی عراقی که از کنارگذاشته شدن از قدرت توسط  نوری مالکی بشدت ناراضی بوده وهستند و بویژه توده های این عشایر که از سیاست های سرکوبگرانه مالکی ،علیرغم تلاش یکساله تظاهرات و اعتراضات سرخورده شده و از قدرت مرکزی روی برگردانده اند و افسران بعثی بازمانده از رژیم صدام به رهبری عزت ابراهیم الدوری و دیگر گروه های سلفی – جهادی روی دا، ومنجر به تصرف بخش هایی از عراق (موصل ،تکریت وفلوجه وغیره) گردید، با توجه به تامین نیرویی که ازعشایر سنی عراق برای داعش فراهم گردید، ایجاد  و در اختیار داشتن منطقه ای که هم با فروش نفت ودریافت تدارکات از ترکیه، بتواند برای مدتی روی پای خود بایستد و هم با تهدید به تجزیه عراق، عامل قشاری قوی بر دولت مرکزی باشد ،   گسترش این مناطق ، تحت عنوان دولت اسلامی ضرورت فوری یافت ودر این رابطه  اهمیت اشغال مناطق کانتونی سه گانه و بویژه کوبانی بیشتر گشت و مورد حمله قرارگرفت.
 پنجم و مهم اینکه : اگر هم اینها را در همسویی با سیاست ها و حمایت های ترکیه ، عربستان و قطردر حمایت از داعش و جبهه النصره و ارتش آزاد درنظر بگیریم ، آنگاه این پازل ، کامل میشود و هر کدام می توانند از این نمد کلایی بدوزند ، ترکیه می تواند به هدف گسترش نفوذ و سرنگونی بشار اسد با شرط سه گانه اش مبنی بر ایجاد منطقه آزاد، پرواز ممنوع و آموزش " مسلحین معتدل" برسد ، عربستان و قطر می توانند به جای پایی برای اعمال نفوذ و مقابله با نفوذ وحضورایران ومقابله با محور عراق – سوریه و لبنان دست یابند و آمریکا با متحدنیش می تواند با کنترل و هدایت تحولات سیاسی و جنگی به گسترش پایگاهش در کردستان عراق بپردازد .فکر می کنم حال روشن باشد که چرا این منطقه و بویژه کوبانی اهمیت استراتژیک سیاسی و نظامی برای داعش دارد و چرا موضع گیری های رنگارنگ ، تعلل ها ، و یا دخالت ها از جانب حکومت های منطقه ای و بین المللی صورت می گیرد . شکست مبارزه و مقاومت یا استقامت و دوام کانتون ها بویژه کوبانی می تواند نقطه عطفی در سلسله تغییرات توازن قوای محلی و منطقه ای باشد

گزارشگران:
نیروهائی که در شهر ماندند و مقاومت کردند چه ترکیب و تعلقی داشتند و دارند؟

یوسف زرکار:
از 19 ژوئیه 2012 که عملا کردهای مقیم سوریه دفاع از خود را بدست خود گرفتند . در موارد پراکنده و متعددی مورد حملات جبهه النصره ، ارتش آزاد سوریه و داعش قرار گرفتند که با مقاومت و مبارزه آنان این حملات دفع گردید. اما از 15 سپتامبر 2014 که کوبانی مورد تهاجم وحشیانه نیروهای موسوم به داعش قرار گرفته است ، یک دفاع عمومی و همگانی متشکل از همه اقوام ونیروهای ساکن منطقه مانند عرب ها ، آشوری ها ،ارمنی ها و ترکمن و غیره با محوریت کردها و حزب اتحاد دمکراتیک ( صالح مسلم ) شکل گرفته است که دارای سازماندهی سیاسی و نظامی و خدماتی (آسایش) بشرح زیر است :
1- یگان های دفاع از خلق ( ی پ گ ) مردان مسلح بالاتر از 18 سال  وکمتر از 60 سال .    
2- یگان های دفاع از خلق زنان ( ی پ ژ) تشکیلاتی مستقل و متشکل از زنان بصورت تمام وقت و نیمه وقت.
3- یگان های تدارکاتی(آسایش)که کارهای مداوا،آذوقه رسانی و غیره را انجتم می دهند.
4- برکان الفرات: تشکیلات جداگانه ای متشکل از نیروهایی از کردهای ( ی پ د) و بخشی از دستجات و گروه هایی که با ارتش آزاد سوریه بوده اند ولی دارای روابط و مناسبات قبیله ای یا قومی و همسویی نظری ( سکولار و مخالف اسلام سیاسی ) و سیاسی با  حزب اتحاد دمکراتیک (ی پ د ) است و با ( هیات هماهنگی ملی سوریه ) که دفتر مرکزی اش درد مشق میباشد ، در ارتباط سیاسی هستند . البته باید توجه داشت که این بخش با ارتش آزاد سوریه  که متشکل از دستجات و گروهای مختلفی است که با گرایشات مذهبی سنی و غیره در طی پروسه درگیری ها از ارتش بشار اسد جدا شده اند وزیر چتر غیرمنسجمی بنام ارتش آزاد سوریه ( جیش الحر ) فعالیت می کنند، فرق دارد .
5- اعراب مسیحی و مسلمان ، ارمنی ها ، ترکمن  ها و آشوری های متشکل در کانتون ها.
6- نیروهای پیشمرگه شورای مهینی کردستان سوریه ( نزدیک به حزب دمکرات کردستان عراق و احزاب همسوی دیگر ) که با استقلال تشکیلاتی و همسوو همراه با یگان های مدافع خلق در این دفاع همگانی و مبارزه  مشارکت دارند.

گزارشگران:
نیروهای ائتلاف با تلاشهای آمریکا و انگلیس و بویژه پس از قتل وحشیانه خبرنگاران اسیر تشکیل شده و حملات هوائی به مواضع داعش را آغاز کردند. انگیزه و اهداف این نیروها چه بود؟

یوسف زرکار:
حمله داعش و متحدینش یعنی افسران بعثی همراه با نقش بندی هابه رهبری عزت ابراهیم دوری و عشایر سنی ناراضی از سرکوب های مالکی با تسخیر سریع بخش هایی از عراق با هدف اشغال بغداد حرکتی بود که از کنترل خارج شدن داعش را بنمایش گذاشت و بویژه سربریدن وحشیانه خبرنگاران اسیر آمریکایی و غیره آن نقطقه ای بود که امریکا و متحدینش را به نمایش قدرت واداشت و موجی شد که از کیسه پول شیوخ و دولت های ارتجاعی و وابسته عربی          ( عربستان ، قطر ، امارات ، کویت و بحرین ) و تامین مخارج  جنگی از جانب آنان به ائتلافی سیاسی و نظامی روی آوردند . اگر در نظر آوریم که در روزهای اولیه در حمله و سرکوب کردهای مناطق شنگال و سنجار که با بی عملی و عقب نشینی پیشمرگه های کردستان عراق و مقاومت و کمک نیروهای پیشمرگه کردستان سوریه و پ ک ک به مردم این منطقه همراه بود ، بی اعتباری سیاسی وسیعی در افکار عمومی علیه آمریکا و دولت های غربی که ادعای دفاع از دمکراسی و حقوق بشرداشتند را  موجب گشت، آنگاه ضرورت مقابله سیاسی با این نبروی وحشی و جنایت کار بشتر آشکار می شود. ااتئلاف بیش از 40 کشور (!!) به رهبری آمریکا به ظاهر در دفاع از بشریت و در مقابله با بربریت داعش شکل گرفت و در واقع برای کنترل و هدایت تحولات جنگی و سیاسی منطقه در خدمت به منافع خود و دوستان و هم پیمانان ترتیب یافته است. ارسال سیل سلاح ها به کردستان عراق و حملات هوایی به داعش در عراق و اطراف کوبانی ومذاکرات کجدار و مریزبا ترکیه را باید در همین چهار چوب کنترل و هدایت اوضاع دید و سنجید . بویژه اگر سخنان جو بایدن  معاون رئیس جمهور آمریکا  در دانشگاهی در آمریکا را به یاد آوریم که بیان کرد ( مشکل مادوستان ما در منطقه اند – نقل به معنی ) و بعدا آنرا یک به یک پس گرفت ، از یکطرف پیچیدگی اوضاعی که آمریکا و سیاست منطقه ای اش در آن قرار دارد را بیشتر نشان میدهد و از طرف دیگر نقش قدرت های منطقه ای و دولت های وابسته و ارتجاعی را به نمایش می گذارد . هدف آمریکا همان هدف گسترش مناطق نفوذ در خاوریانه و شمال آفریقا پس از دوران جنگ سرد و بیرون راندن روسیه از مواضع تا کنونی و یا محدودکردن آنست ، نگاهی به نتایج تاکنونی ، تحولات ناشی از قبل و بعد از بهار عربی ، حمله به افغانستان و اشغال عراق و سرنگونی قذافی و تغییرات مصر و حال جنگ سوریه چه در شکل "خاورمیانه بزرگ"و چه در پوشش دفاع از"دمکراسی و حقوق بشر" همین هدف را دنبال می کند و موتلفین (انگلیس،فرانسه،آلمان) و همراهان  نیزسهم خواهان و سهم برانند .

گزارشگران:
چرا نیروهای ائتلاف از پیاده کردن نیروهای زمینی حداقل تا این لحظه خودداری کرده اند؟

یوسف زرکار:
درپی بردن به چرایی اینکه ائتلاف از پیاده کردن نیروی زمینی تاکنون خودداری کرده است دلایل متعددی عملکرد دارند که می توان چنین بیان کرد:
- درس گیری از جنگ افعانستان وعراق که آمریکا وموتلفین مجبور به بیرون کشیدن نیروهای خود شدند و نیروهای محلی را جایگدین ساختند.
- مخارج سرسام آور لشگرکشی زمینی و تدارکات مربوطه .
- عدم همراهی افکار عمومی جهانی بویژه در آمریکا و انگلیس که انعکاس آن در مجالس آنان با رای ندادن خود را نشان داد .
-  مواضع مقابله جویانه روسیه بویژه پس از تجربه  لیبی و سرنگونی قذافی ومخالفت های چین و در سطح منطقه ای  ایران  .
- عدم ضرورت تاکتیکی تا مادامیکه با حملات هوایی و آموش و تجهیز نیروهای محلی بتوان کنترل اوضاع را در دست داشت .

گزارشگران:
فضای سیاسی بسیار پیچیده ای در منطقه مشاهده میشود. موقعیت ایران در همسوئی با غرب, اقلیم کردستان, سکوت و نظارت دولت سوریه, نافرمانی ترکیه هم پیمان غرب از پیمان ناتو و جهتگیری در برابر ائتلاف, توانائی های تسلیحاتی و مالی داعش و تغییر سیاست های عربستان در قبال داعش و... براستی امروز صف دوست و دشمن کجاست؟

یوسف زرکار:
براستی که در جلوه اول اوضاع سیاسی منطقه " بسیار پیچیده" می نماید و برخی از سیاست های رژیم های منطقه ای "متناقض" بنظر میرسد و تشخیص صف دوست و دشمن را مشکل می سازد . اما در شناخت یک پدیده در یک دید کلی همواره موضوع و موضع در یک رابطه دیالکتیکی با هم قراردارند . اگر شرایط و ویژه گی های موضوع درست و نسبتا کامل در نظر گرفته نشود و اگر از موضعی نگریسته شود که همه اجزا و نیرو های درگیر ساکن و منفعل در  نظر گرفته شوند، طبعا شناخت و بررسی به نتایج  یکجانبه وسطحی و مخدوش میرسد .
خاورمیانه بدلایل اینکه دارای منابع انرژی فسیلی و معدنی سرشار است و یا از بعد ژئوپولتیک ، همواره گره گاه تضاد های گوناگون امپریالیستی و موضوع کشمکش و اعمال نفوذ آنان بوده است . اگر از مقطع پایان دوران دو قطبی بودن جهان و فضای جنگ سرد در نظر بگیریم ، سیاست آمریکا و متحدنیش ( انگلیس ، فرانسه ، آلمان و غیره ) با افت و خیزهای متفاوت ، گسترش مناطق نفوذ و حذف رقیب یعنی روسیه و جلوگیری از گسترش نفوذ چنین می باشد، زمانی در پرتوسیاست ها ی جمهوری خواهان با تاکتیک جنگی تمام عیار زیر پوشش "خاور میانه بزرگ" ودر زمانی دیگردر تحت سیطره سیاست های دمکرات دها، زیر نام" دفاع از دمکراسی و حقوق بشر"، ولی باهمان هدف به پیش می رود . اینان در تلاش بودند و هستند تا عراق، لیبی وسوریه را به بلوک خود ملحق سازند،پس باید رژیم های باقی مانده از آن دوران و بلوک روسیه یعنی دیکاتورهای نافرمان و غیروابسته به غرب را سرنگون یا دگرگون سازند ، حال چه مستقیم با عملیات جنگی  درعراق و لیبی و یا با بهره گیری از اپوزیسیون حاضر به خدمت در  سوریه. پس آمریکا و شرکا برای پیش برد سیاست ها ی خود باید عوامل و پایگاههای خودرا بخدمت گیرند  تا به هدفشان برسند . اما این رژیم های وابسته یا اپوزسیون های پرورده شده ، هر کدام ویژه گی ، اهداف و جلوه های خود را دارند. اگرحکومت های وابسته را فقط گوش به فرمان و سگ زنجیری ( این واژه میان تهی غیر مارکسیتی که هرگونه گرایش و منافع طبقاتی را در این حکومت ها نادیده می گیرد ) بدانیم و از ترکیب و گرایشات طبقاتی و نقش و عملکرد آنها ، پروسه شکل گیری و تاثیرات ایدئولوژی حاکم بر آنان غافل شویم و نادیده بگیریم ، طبعا بسیاری از موارد و جلوه های سیاسی و موضع گیری ها  را نمی توانیم درست ببینیم و بررسی کنیم. مثلا، روشن است که این گرایشات و منافع سیاسی و اقتصادی ترکیه است که رژیم اردوغان را به " نافرمانی" با متحدینش در ناتو می کشاندویا خواستار سرنگونی اسد می شود،و در این راه تلاش می کند وبه انواع و اقسام جهادیون سلفی از مناطق مختلف اجازه عبوربه سوریه می دهد ویا شرایط تدارکاتی  وحمایتی انان را فراهم  می کند. هم چنین این گرایشات ومنافع سیاسی حکومت عربستان و قطر در تخالف با گسترش نفوذ جمهوری اسلامی است که انها را به حمایت از گروهای سلفی و عشایر سنی عراق و سوریه  وامی دارد تا با کنترل و هدایت آنان وبسط نفوذ سیاسی،  منافع آتی خود را حفظ کنند. و یا در اقدامات عملی ایران و غرب در مقابله با داعش ، هرکدام منافع و سیاست خود را اعمال میکنند، جمهوری اسلامی در تلاش  حفظ  محورعراق – سوریه – حزب الله لبنان  است و ائتلاف غرب با هدایت و کنترل اوضاع در گسترش  و تقویت پایگاهش در کردستان عراق و سوریه می کوشد، پس بدون اعلام رسمی ، همسویی عملی  در مقابله با داعش از خود بروز می دهند.
 اگر تاریخچه شکل گیری و رشد اپوزیسیون  های گوناگون جهادی- سلفی و یا شیعی ،زنده و فعال بودن آنان را بمثابه یک ارگانیسم اجتماعی بحساب نیاوریم و اگربه فعلیت تاثیرات مبارزاتی توده های  قومی یا قبیله ای  توجه نکنیم و آنان را فقط گوشت دم توپ و منفعل بدانیم،  اهداف و گرایشات ایدئولوژیک و جهت گیری های عملکردی آنان راتشخیص ندهیم،  بناچار همه چیز خلق الساعه ، عجیب و غریب و ناگهانی  بنظر می آید . مثلا همین داعش را در نظر بگیریم که از دید ژورنالیستی و یا حتی برخی مدعیان تحلیل مارکسیستی،  که به ناگهان و برق آسا بخش وسیعی از عراق و سوریه را اشغال کرده ، واعجبا سر میدهند . در حالیکه این جریان تاریخچه ای دارد که با پراکنده شدن کادر های القاعده پس از 11 سپتامبر وسرنگونی طالبان در افریقا و خاورمیانه  و مشخصا با فعالیت های ابومصعب زرقاوی در سال 2002 در عراق شروع و با تشکیل جماعت توحید و جهاد در 2003  پروسه رشد و نیروگیری  را ازسر  گذرانده است.ضمن مبارزه با اشغال آمریکا و بویژه علیه مزدوران بلاک واتر وبمب گذاری ها ی انتحاری علیه شیعیان ، در بین عشایر سنی در فلوجه و تکریت وغیره نیرو و طرفدارانی گرد می آورد تا جایی که بارها به زندان هایی حمله میکند و بسیاری را فراری داده و جذب می کند. با گروه های دیگرنظیر انصارالسنه شورای مجاهدین را شکل داده و امارت اسلامی عراق را اعلام می داردو همان موقع از پشتیبانی عزت ابراهیم الدوری (معاون سابق صدام)و نقشبندی ها برخوردارمی گردد.درسال 2006  با جنبش بیداری عشایر(الصحوات) که مورد حمایت دولت مالکی وآمریکا بود به نواحی بین عراق و سوریه رانده می شود. با شروع جریانات مسلحانه و درگیری های سوریه در2011  آنجا رشد کرده و بخش هایی ازرقه و مناطق دیگر را دراختیار می گیرد ودر 2014 دولت اسلامی عراق و شام (داعش) را مطرح می سازد. بنابر دیدگاه خاص از قرائت اسلام سلفی - وهابی و شیوه های جنایت کارانه در برخورد با اسرا (سربریدن ها و قتل عام ها غیره ) و بدلیل جنگ قدرت و کسب رهبری از القاعده اعلام جدایی میکند. اگر قبلا از حمایت های مالی عربستان و قطر در تقابل با نفوذ ایران در عراق برخوردار بود ،  حال در سوریه علاوه بر آنها از پشت جبهه ترکیه و تسلیحات غرب نیز بهره مند می شود. و بمثابه کانون جذب عناصر ونیروهای جهادی اروپایی (حدود 3000 نفر) ومنطقه ای یمنی، تونسی، چچنی وغیره (حدود 12000 نفر)  ودر اتحاد با عشایر سنی عراق نظیر الدلیمی و دیگرقبایل،  افسران بعثی و و بعضا افسران  بازنشسته ترکیه ای،  خیانت برادر اسامه النجیفی بعنوان استاندار موصل که دستور تسلیم  ارتش نا راضی و سرهم بندی شده (افسران شیعی و بدنه سنی) را صادر میکند،  با شیوه های جنگی متحرک و هدایت افسران بعثی در زمانی کوتاه  مناطقی را در عراق متصرف میگردد. حال به عراق و سوریه بسنده نکرده و ادعای خلافت اسلامی  را دارد و حتی عربستان را "سر مار" می دند.  حال اگر همه اینها را که در یک پروسه بیش از 11 ساله رخ داده است را  نادیده بگیریم وفقط مقطع هجوم به غراق را مورد توجه قرار دهیم،  معلوم است که نتیجه چیزی جز یاللعجب نخواهد بود و  فکرمی کنیم که یک شبه پیدا شده است وبمثابه بلیه ای آسمانی برق آسا نازل شده است.
 و اما براستی امروز  صف دوست و دشمن کجاست ؟
قبل از هر چیر باید از خود بپرسیم که دوست و شمن برای کی و چه کسانی؟ توده های زحمتکش منطقه و خلق های تحت ستم در این صف بندی موجود که ناشی از نیروهای جهانی و منطقه ای و محلی است، دوست  یا دوستانی ندارند ، اینان این چه آمریکا و ائتلاف غربی و عربی اش و گروهای مرتبط و همسو از یک از طرف، و از طرف  دیگر روسیه و  بشاراسد و جمهوری اسلامی با محور شیعی اش که طی 35 سال شکل داده است ، هیکدام مدافع منافع توده ها و خواست های دمکراتیک وآزادی خواهانه  آنان نیستند. اینان گرگ های بزرگ و کوچکند که بر سر لاشه شکار شده یا در حال شکار کردن با هم جنگ دارند . توده های زحمتکش و خلق های تحت ستم تنها با اتکاء به نیروی خود وسازماندهی  فعالیت مبارزاتی شان می توانند به دفاع از منافع خود برخیزند ودر بین خود دوستان و متحدینی را پیدا کنند ، و در میانه این "فضای پیچیده" ، این مبارزات مردم کوبانی است که بمثابه موردی درخشان وتاثیر گذار خودنمایی می کند که متاسفانه در محاصره گرگهای گونان است .

گزارشگران:
در گزارشات آمده بود که جامعه کردهای منطقه حمایت های هوائی آمریکا و ائتلاف را به فال نیک گرفته اند و بخشا نقد کرده اند که چرا با تعویق انجام شده است.آیا عملکرد ائتلاف با رهبری آمریکا را در مورد کوبانی مثبت ارزیابی می کنید؟

یوسف زرکار:
همانطور که اشاره شد اتئلاف به رهبری آمریکا در پی کنترل و هدایت تحولات منطقه در جهت گسترش منافع و نفوذ خود است و با توجه به کشاری که داعش در منطقه کردنشین عراق در شنگال و سنجار انجام داد،  زنان و کودکان را آواره کوهها کرد و به برده گی گرفت ودر بازار به فروش رساند و همه اینها در جوار اقلیم کردستان عراق که ادعای برپایی کردستان مستقل را داشت و آماده نظرخواهی می شد ولی در عمل با عقب نشینی شتابزده پیشمرگه ها ناتوانی خود را به نمایش گذاشت و اگر کمک ایران نبود شاید اربیل را هم از دست می داد ، حال که کوبانی مورد تهاجم همه جانبه وحشیانه قرار گرفته و با همراهی ترکیه با داعش نیز مواجهه شده ، چه از زاویه افکار عمومی و ادعایشان مبنی برحقوق بشر و چه از زاویه دلجویی از کردها برای حفظ گسترش پایگاهی اقلیم کردستان،  چاره ای جز حملات هوایی به برخی از مواضع یا وسایل نقلیه داعش نداشت و این طبعا در مقطع باعث کمک به کردهای کوبانی شده و از یک شکست موردی و یک کشتار عمومی وحشیانه جلوگیری کرده است ولی در دراز مدت بدلیل تقویت مواضع بارزانی ها و اعمال نقوذی که صورت خواهند داد، طبعا در جهت منافع توده های کردستان سوریه یا کانتون ها نخواهد بود ولی همواره نتیجه یک عمل با اهداف آن عمل یکسان نیست و این توازن قوای مبارزاتی است که نتیجه و  آینده آن را رقم خواهد زد .

گزارشگران:
کوبانی بلحاظ رسانه ای مورد حمایت گسترده قرار گرفته است. دولت ترکیه تحت فشارهای بین المللی به عبور بیش از صد پیشمرگه با سلاح های مختلف تن داده است. بنظر شما آزادیخواهانی که در منطقه نیستند و امید به ازادسازی کوبانی دارند چگونه میتوانند این مقاومت را یاری برسانند؟

یوسف زرکار:
اینکه کوبانی مورد حمایت گسترده رسانه ای قرار گرفته امری است که ناشی از مبارزه و مقاومت  درخشان توده های سازماندهی شد ه کوبانی و حمایت و تظاهرات کردهای ترکیه بوده است و اینکه ترکیه مجبور به پذیرش عبورتعدادی پیشمرگه از کردهای سوریه ای آموزش دیده در اقلیم کردستان شده است ، تنها ناشی از فشارهای بین المللی نبوده بلکه حفظ و گسترش رابطه اقتصادی و سیاسی نزدیکی که با اقلیم کردستان دارد و از طریق اینان نقشی که در تضعیف رهبری حزب اتحاد دمکراتیک و خود حکومتی کاننون ها می تواند ایفا کند،  نیز دلایل مشخص تر آنند. آزادی خواهانی    که دل در گرو پیشرفت مبارزاتی کاننون ها و بویژه کوبانی دارند می توانند با حمایت های مادی و معنوی، با شرکت در تظاهرات های حمایتی ، همایش هاو جلسات ، با ارسال کمک های مالی ، دارویی ، البسه و غیره و خلاصه با قدم و قلم از این مبارزه و مقاومت و این الگوی درخشان حمایت کنند .

گزارشگران:
آیا ناگفته ای مانده است؟

یوسف زرکار:
مایلم دو نکته را در ادامه طرح کنم که فکر می کنم به گفتگوی ما روشنی بیشتری می بخشد.
 اول:  طرح یک سوال است که  تحولات جاری منطقه چه سمت و سویی می یابد؟و یا به تعبیر شما " مولفه های سیاسی " چه گونه میتواند" از نو تعریف "شود؟. بطور مشخص تر آیا تحولات منطقه بسمت بالکانیزه شدن به پیش می رود؟ وبنا به نوشته یکی از روزنامه های آمریکایی طرح (گرچه این طرح تازه گی ندارد و از زمان اشغال عراق نیز بار ها مطرح شده ) سنیستان و شیعستان و علویستان و کردستان در رابطه با عراق و سوریه به پیش برده می شود یا با حفظ مرز های کنونی حاکمیت سوریه همراه با قرار داد سایکس – پیکو، تغییر میکند و چیزی شبیه مدل عرق ایجاد می گردد؟ این سوال مهمی است که پاسخ بدان، ما را در ارزیابی ها کمک میکند.
دوم :  باید اندکی روی برخی موارد یک چهارچوب تحلیلی روشن مند مکث کنیم تا شناخت و استدالال مارا تقویت کرده و روشنی بیشتری بخشد .
1- زمینه های مادی یا همان اوضاع اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی آن بستری است که یک پدیده یا حادثه و یا نیرویی در دل آن شکل میگیرد و سربلند می کند – این مولفه های درونی اند که عمد تا در پیدایش و شکل گیری آن تعیین کننده اند و عوامل خارجی تاثیرگذار ودر شرایطی خاص و ویژه بطور استثنایی می توانند حتی تعیین کننده باشند . اگر بستر و زمینه های اسفبار اوضاع زیستی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی موجود نباشد و عملکرد سرکوبگر انه مداوم حکومت های ارتجاعی با یا بی پسونداسلامی در کار نباشد ، ریشه های قومی ، قبیله ای و یا سیطره اسلام های گوناگون وجود نداشته باشد، نه  طالبان ها در پاکستان و افغانستان ( یا مجاهدین گوناگون ) نه القاعده و داعش، جبهه النصره ،سپاه بدر و صدر،اصاحب الحق و یا انصاربیت المقدس وغیره زمینه بروز و رشد نخواهند داشت. این تضادهای گوناگون اقتصای، اجتماعی و سیاسی اند که بمثابه آتش زیرخاکستر از طریق فعالیت مبارزاتی انسان ها در ابعاد طبقاتی یا توده ای یا ملی و یا قومی  ومذهبی ،با جرقه ای در سد اختناق دیکتاتوری ها شکاف می اندازند و آتش مبارزات توده ها را شعله ور می سازند و یا موجب پیدایش ، تداوم و رشد یک جنبش یایک جریان اجتماعی – چه مترقی و چه ارتجاعی – می گردد .
2- چگونگی شکل گیری یک جنبش یا یک جریان سیاسی ، رشد و سیر بعدی آن را مشروط می سازد.  اینکه مولفه های درونی یا بیرونی دارای چه وزن و جوهری باشند ، اینکه کشاکش عوامل داخلی و خارجی و تاثیرات متقابل آن چه میزان باشد ، نحوه رشد و حوزه دگرگون سازی آن را شکل می بخشد . چگونگی برخورد آن با تضادهای گوناگون اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی ، نحوه مواجه با ایده های  دیر پای مذهبی ( مثلا شیعه یا سنی و غیره ) و نوع بهره برداری از آن ، میزان نفوذپذیری از قدرت های منطقه ای و بین المللی ، در چهارچوب فعالیت و عملکرد آن پدیده یا جریان سیاسی ، سمت و سو ، اتخاذ مواضع و در نهایت مترقی یا ارتجاعی بودنش را آشکار می سازد. بنطر میرسد که درمصداق با گروه های ارتجاعی  نامبرده و یا دیگر احزاب فعال در منطقه خاورمیانه ،دیگر نیازی به توضیح بیشتر نباشد .
3- زنده و فعال بودن آن جنبش  یا جریان، استقلال نسبی عملکردش، بروز جلوه های علت وجودی اش ،اهداف و گرایشات انها را نباید نادیده انگاشت و از نظر دور داشت. بمثابه یک پدیده یا جریان اجتماعی - سیاسی تنها تاثیر پذیر نیست بلکه تاثیر گذار نیز هست.می تواند در خدمت  اهداف عوامل و نیروی  های قویتر قرار گیرد ویا از کنترل خارج شودو هدف خود را پی گیرد.بمثابه یک ارگانیسم اجتماعی می تواند جاذبه و دافعه داشته باشد والخ. باز هم  بنظر میرسد که نگاهی به عملکرد و مواضع  گروه های مذکوربنحوی آشکار این موارد را در می یابیم.
4 - هیچ حالی از گذشته اش جدا نیست و در واقع از آن زاده میشود و هیچ آینده ای از حال نیز منفک نیست و نتیجه و برآیند آتی، برخاسته از آنند . گدشته ،حال و آینده در واقع سیر تاریخی حرکت یک پدیده یا جریان را نشان میدهد . پیوستگی پروسه و مقاطع ، خط تداوم حرکتی آن را با برجستگی مقاطع جلوه گرمیسازد. دیدن تنها فعلیت نیروها و کشاکش آنها در حال  یا همان مقطع ، و ندیدن گذشته  یا همان پروسه و عدم  درک  رابطه آنها، موجب سردرگمی یا  تعجب می گردد که چرا مثلا داعش یک دفعه در این شکل و شمایل ظاهر شده ویا چرا  کوبانی  جانانه مقاومت می ورزد .
خلاصه اینکه : با تحلیل مشخص از شرایط مشخص یعنی با دیدن زمینه های مادی و شرایط شکل گیری یک پدیده ویا جنبش ویا یک جریان، و رشد آن در پروسه طی شده بمثابه یک ارگانیسم اجتماعی زنده و فعال، با درک رابطه های کلی و جزیی اش در مقطع ، با فهم کشاکش ومبارزه نیروهای طبقاتی، توده ای،  قومی ،و حتی قبیله ای، ودرک نظرگاه های مسلط بر آنان (مذهبی یا سکولار، رادیکال یا لیبرال)، میزان سیطره سیاست ها وکمک های قدرت های جهانی ورقابت آنان و نقش آفرینی قدرت های منطقه ای می توان به درک نسبی از موقعیت یک جریان یا گروهی مثل طالبان و یا داعش دست یافت.

گزارشگران
با سپاس از شما

یوسف زرکار:
با سپاس از اینکه امکان چنین گفتگویی را فراهم کردید. 
   25 /11  / 2014