نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه



یک شعر برای ندا
وعکسهای ندا آقا سلطان

اخبار روز م.ک

ندای سرخ:

وقتی که خون سرخ " ندا" را

برخاک ریختند،

خورشید سبزتر شد

ودر سکوت جاری میدانها

صد ها هزار سرو و صنوبر

جوانه زد،

"صدها هزارجنگل شاداب،

ناگهان:

رویید از زمین!"

وقتی که خون سرخ " ندا" را

برخاک ریختند،

بادی شتابناک،

روی چنارسوخته شیون کرد

و بوته ی جوان شقایق

درباغ،

پیراهنی زشعله به تن کرد!


وقتی که خون سرخ " ندا" را

برخاک ریختند،

خورشید خسته بود،

و عصرآفتابی خرداد

اندوهگین و تلخ،

رگبار تیر را

به تماشا نشسته بود!

وقتی که خون سرخ " ندا" را

برخاک ریختند،

آن سوی چار راه،

جوانان،

تابوت را

گردونه ی شکسته ی ماموت را

پرشور،

سوی مزبله می راندند!

آنسو َترَ ک، رفیقان

با هم

" سرود یار دبستانی"

می خواندند!

و زیر پایشان

تندیس ِ آسمانی ِ ابلیس

می شکست!

آی ....ای ندای سرخ

آی.... ای نوای سبز

آی ....ای صدای دانش و موسیقی

آی .... ای سرود خشم جوانان میهنم

وقتی که خون سرخ و جوانت را

برخاک ریختند،

اینجا،

در این جزیره ی غربت

در این کویر سرعت و بیهودگی

من با هزار عاشق دیگر

گریستم،

و در سکوت خویش

سرودم:

"ایکاش در کنار تو بودم

وقلب شصت سالگی ِ من

آماج آن گلوله سربین

می شد

ایکاش

من به جای تو بودم!

ایکاش..."

اکنون تو نیستی

و جسم نازنینت

چون گنج شایگان

در خاک سرد گورغنوده ست

اما حرامیان همه می دانند

که آخرین نگاه تو،

با آن دو چشم باز

صدها هزار پنجره ی سبز

سوی بهارو صبح

گشوده ست

سوی بهار خرم آزادی!

شب، مثل یک مترسک منحوس

در چارراه اصلی شهر

ایستاده است

و سایه اش زمین را تاریک می کند

اما شکوه باغ

باجلوه ی بنفشه و نرگس

وسوسن وشقایق و نیلوفر

رویای دلنشین " ندا" را

نزدیک می کند!

اول تیر 88





via From Dusk Till Dawn by noreply@blogger. com (Atrina) on 11/6/09
14 Photos:

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\uk_video2.gif

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\5030385.JPG

ندا آقاسلطان در روز 20 ژوئن 2009 در تهران كشته شد چند روز پيش سي ان ان با مادر او مصاحبه ايي انجام داد.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\9323291.JPG

ندا سومين فرزند خانواده بود

هاجر رستمي , مادر ندا آقاسلطان بعد از چهار ماه از ناراحتي و دردي كه در اثر از دست دادن ندا احساس مي كند صحبت كرد. او از ميليونها مردمي كه در سرتاسر جهان ياد ندا را گرامي داشتند و به حمايت و ياد او راهپيمايي كردند , سپاسگزاري كرد.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\1514481.JPG

هاجر رستمي اضافه كرد كه قبل از اينكه ندا به نامي جهاني تبديل شود او دختري فعال و سرزنده بود كه هميشه براي هرچيزي جوابي داشت

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\6504576.JPG

ندا در 4 سالگي

او دختري بسيار دوست داشتني و مهربان بود و هيچگاه به دوستانش زور نمي گفت.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\2916932.JPG

ندا در 5 سالگي

هاجر رستمي : آخرين صحبت رو در روي ما در مورد اوضاع سياسي داخل ايران بود.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\4099780.JPG

ندا در 7 سالگي

تفريح مورد علاقه ندا ورزش بود و همچنين او حمام آفتاب گرفتن در استخر ناحيه شان را دوست داشت و آخرين غذايش هم غذاي محبوبش كباب تابه اي بود.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\5279872.JPG

ندا در دوران دبستان

ندا عاشق پيانو بود و هميشه از برادر كوچكترش مي خواست كه نواختن پيانو را ياد بگيرد . درست چند روز قبل از كشته شدنش , پيانويي را كه قبلا خريده بود براي برادرش آورد.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\8682736.JPG

هاجر رستمي : برادر كوچك ندا , هر روز بعد از اينكه از سر كار به خانه بر مي گردد , به ياد ندا مي خواند و پيانو مي زند و اين چيزي است كه هر روز عصر ما را به دور هم گرد مي آورد.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\7809337.JPG

ندا از شوهرش طلاق گرفته بود و بعد از جدايي از شوهرش سعي كرد كه شغلي براي خود پيدا كند ولي تقريبا غير ممكن بود هر بار كه به مصاحبه ايي ميرفت يا فرم استخدامي را پر ميكرد احساس ميكرد به او به گونه ايي متفاوت نگاه مي كنند , پس تصميم گرفت كه در خانه بماند.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\5121816.JPG

ندا در تولد 24 سالگي اش

درست شب قبل ازكشته شدن ندا درخيابان هاي تهران , او از خوابي كه ديده بود براي مادرش گفت .

ندا به مادرش گفته بود : در خواب جنگي را ديدم كه من در صف اول آن بودم.

C:\Documents and  Settings\Administrator\Desktop\1_files\7559530.JPG

خانواده ندا ا ز محلي كه ندا كشته شده بود ديدن كردند . جايي كه ندا به قتل رسيد فقط 26 قدم تا ماشينش فاصله داشت.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\5426634.JPG

آخرين هديه ندا به مادرش عطر بود. هديه تولدي كه مادرش را بسيار خوشحال كرده بود.

هاجر رستمي : شما نميدانيد چقدر سخت است وقتي به او فكر ميكنم خيلي سخت است صحبت در مورد او بسيار سخت است .

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\2098493.JPG

مادر ندا هر جمعه بر سر فبر او مي رود.

C:\Documents and Settings\Administrator\Desktop\1_files\6097183.JPG

چهار ماه بعد از كشته شدن ندا , مادر ندا و خانواده او از مليونها نفر در دنيا كه ياد ندا را به عنوان شهيد راه آزادي گرامي داشتند سپاسگزاري كردند