خش هجدهم: ناکارآمدی اداره سوم امنیت داخلی وتدابیر احمقانه پرویزثابتی
دردستگاههای امنیتی " نفوذ اطلاعاتی" یعنی بکاربردن راهكارها وفنونی ،که
دست نیافتنی ها را، برای دستگاه امنیتی یافتنی کند.هدف ازنفوذاطلاعاتی ،
وقوف بر ذهن و فكر و شناخت فعالیتهای پنهانی وآگاهی ازتهدیدات ناپیدای
امنیتی، وکشف مجهولاتِ عملکردهای آشکارِ عوامل فعال وظاهراًغیرفعال
براندازی است. اما ثابتی درتوجیه دستاوردهای اداره تحت مدیریتش ،گزارشات
گماشتگان بیسوادش را از اعمال آشکار آخوندان ،"نفوذ" می داند ومی
گوید:"اگرنفوذی نبود چگونه اینهمه وعاظ وروحانیون مخالف وافراطی
دستگیر،زندانی ویاتبعید وحتی ممنوع المنبر می شدند؟"(118) . او چگونگي
كاربرد " نفوذاطلاعاتی " رانمی دانست هرچند خودوآقای پرفسورانتصار به غلط
وی را "انیشتن اطلاعاتی " بدانند.
حضور منابع یامأمورین شناخته یاناشناخته درزندگی فردی وشغلی آخوند ، آنهم
بطور آشکاردرمساجدومنابر وروضه و ختم وفاتحه سرقبرها و انعکاس آنچه وعاظ
وامامان جمعه بابلندگوهای گوشخراش ولی شمرده وواضح بیان می کردند تا
خبرچینهای ساواک ، سرهم کردن درست وغلط آیه های قران وخرکردن جماعت وگریزبه
صحرای کربلای آنها را لغت به لغت یادداشت یاصدابرداری وتحویل مقام امنیتی
بدهند درهیچیک از سازمانهای اطلاعاتی ، عمل "نفوذ پنهانی" تلقی نمی شود جز
سازمان خراب شده اطلاعاتی پرویزثابتی!!.
به يكي از اسناد بخش روحانیون ساواک که حکایت از گزارش سخنرانی عیان ومردم
خرکردن آخوند که گاندی هندو رامُریدامام حسین می خواند نگاهی می کنیم:
"سيدعبدالكريم هاشمي نژاد ساعت 13 روز 25/7/51 در مسجد صادقيه به منبر رفت و
درباره وظيفه نسل جوان صحبت كرد و گفت جوانان ما بايد راهي را كه مردم
آزاديخواه مي رفتند بروند. چند شب پيش كتاب مرحوم "گاندی"رامی خواندم .او
كه يك نفر هندو بود گفته است علت موفقيت من در كوتاه كردن دست استعمار اين
بود كه از حضرت امام حسين علیه السلام سرمشق گرفتم و در نتيجه پيروز شدم ، و
در پايان ذكر مصيبت نمود و در ساعت 14 به گفتار خود خاتمه داد."
http://www.iec-md.org/imam_khomeini/yaaraan_imam_
ثابتی همین رامیخواست ،اواز دانشجویان و افراد تحصيل كرده و روشن بين که می
توانستند در مقابل مُزخرفات آخوند واکنش نشان دهند ودرتنویر افکاراقشار
جامعه تأثیرگذارباشند متنفربود.او اهدافی رادنبال میکردکه "اربابان خانه
خرس شمالی " ازاوخواسته بودند.ثابتی ،همسازی با آخوند و مسجد را به همراهی
با دانشجوودانشگاه ترجیح می داد.
بیجهت نبودکه امنیت داخلی ثابتی ، به عمداز ارتباطات ووابستگیهای نامرئی
ناصرمکارم شیرازی که با پول بنیاد پهلوی و ساواک مجله مکتب اسلام رامثلاً "
بر ضد کمونیزم " منتشر می کرد ، بی توجه،و تدریس محمد مفتح و مرتضی مطهری
تئوری پردازان موتلفه اسلامی در دانشگاه تهران را مانع نبود ، زیراتغذیه
فکری هزاران تن از دانشجویان مغزشوئی شده مذهبی رابرای پدیده "تحکیم
دانشگاه وحوزهِ "بعدازانقلاب ضروری می دانست .بیکی ازاسنادساواک درمورد
مرتضی مطهری نگاه می کنیم :
"در تاريخ23/2/54 يادشده با دو نفر از معاشرين خويش صحبت مينموده و ابتدا
از اينكه اعلاميههايي عليه حزب رستاخيز در محيط دانشگاه پخش گرديده ابراز
خوشحالي كرده و گفته “... نبايد دست روي دست گذاشت و بيكار نشست... در حال
حاضر از ما، كاري بهطور مستقيم برنميآيد. چون روي ما حساسيت دارند. اما
بايد بهطورغيرمستقيم كاركرد، بهاينمعنيكه افراد روشنفكر و خوشاستعدادي
را كه در گوشه و كنار ميتوانيم پيدا كنيم و به وسايل مقتضي آنها را آماده
كنيم تا ترتيب جلسات و سخنرانيها را بدهند و مخصوصا نسل جوان را دور خود
جمع كنند و بعد در جهت فكري آنها را راهنمايي كنيم و مطالبي را كه ما خود
نميتوانيم با جوانان در ميان بگذاريم، آنها بگذارند و درواقع گرداننده
فكري جلسات، ما باشيم.” (پرونده مرتضی مطهري در ساواك كد4/180، شب588،
ص71)
ثابتی می دانست سیدمحمد بهشتی عضوفقهای موتلفه اسلامی است ، ولی چون از
لحاظ فلسفی به اومانیسم و اصالت و شرف و وجدان انسانی باور داشت !! (649 )،
سالها به اوفرصت داد تا مسجد جامع ایرانیان را به مرکز اسلامی هامبورگ
تغییر نام دهد و به مدت پنجسال درپوشش اداره مسجدهامبورگ ، با خرج دولت
ایران ، در گسترش انجمنهای اسلامی وجنبشهای دانشجوئی خارج از کشور بکوشد
وباآرامش ،نوارهای انقلابی خود وخمینی را به ایران ارسال وتوزیع نماید.
ثابتی دراثر آموزش شیوه های Disinformation و Misinformation
ازپرفسورفرانسوی "خانه خراب" (599) ، به "ویرانگری ایران " خوگرفته بود
.میزانِ ترازویش برای وزن کردن گرایشات کمونیستی ومرام توده ای منوچهرآزمون
وشجاع الدین شیخ الاسلام زاده و باهری ونورالدین الموتی ، انگلیسی بودن
اسدالله علم وهلاکورامبد ،امریکائی بودن جمشیدآموزگار وهوشنگ انصاری
ومحمددرخشش، پان ایرانیست بودن شهبانو ،فراماسیون بودن مهردادپهلبد وهوشنگ
نهاوندی وشریف امامی ، تریاکی بودن سرهنگ سیفالدین عصار و مسعودبهنود وعلی
شریعتی وداریوش اقبالی ، زنبارهگی غلامحسین ساعدی، همجنس بازی کیوان
خسروانی وفلان.....بودن پرویزراجی و...بی عیب، اما جرأت واردشدن به حریم
دكتر سيدحسين نصرمذهبی ، وجلوگیری از انتشار كتاب "معارف اسلامي در جهان
معاصر" اودرسال 1348 را نداشت ، زیرادرمعیت مرادش احسان نراقی ، حسین
نصررا زیرکانه درقامت رياست دفتر مخصوص شهبانوجاسازی کرده بود ،تابتواند
بدون دغدغه وضربه پذیری به تئوريپردازي در زمينه احياي فرهنگ اسلامي
بپردازد وبازگشت به دين (یعنی همان شعار انقلاب اسلامي ) را ترویج دهد.
اماصحبتهای آخوند مهدي شاه آبادي درباره ميني ژوپ را، تحريك آميزتشخیص
میداد ، واوراتحت عنوان "اقدام عليه امنيت كشور" به بانه تبعيد مي کرد.
http://www.iec-md.org/imam_khomeini/yaaraan_imam_asnaad_savak
آخوندان نه بطورتصادف ، بلکه باتعّمد دهن دریدگی می کردند که به تبعیدگاهها
بروند ، زیرا بهره گیری ازمسجدومنبر وروضه و فاتحه ، منتظرخدمتی وانفصال
شغلی نداشت و تنوع جغرافیایی خوش آب و هوا وبد آب و هوا برای او یکسان ، و
انتقال از تبعیدگاهی به تبعیدگاه دیگر، چند شهري شدن مبارزات روحانیون
راامکان پذیرمی کرد .بارفتن آخوندی به تبعیدگاه ، میدان عمل او فراگیرتر می
شد، ومی توانست دامنه پیام رسانیِ آموزه های مبارزاتی وتبلیغات سیاسی
خودرا رادر شهرهای محروم و دراعماق روستاها ی دورافتاده کشور ، گسترش و
بذرهای سیاسی و انقلابی را در تبعیدگاههای خودبکارد.ا و در تبعیدگاهها
ازپوشش ملاقات باخانواده ویاملاقات کنندگان دیگر ،بهترین حلقه ارتباطی را
باشهر مبدأ وشهرهای دیگرفراهم می آورد. آمال آخوند "پنج تومانی "همان بودکه
پرویزثابتی ، هزینه مسافرت واقامت ودرمانش درتبعیدگاه را ازوجوه شرعیه
ساواک تامین ، وگسترش مخاطبِ منبرش رادر شهرها وروستاها ی تعصب آلوده
،تضمین ، وبازارودرآمدش راشیرین ترکند.
آخوند"راه میانبرِ " ،" ابرمرد رونده راه میانبر " رادزدید و وبکاروان
حاملان و پیام رسانان و تکثیرکنندگان اعلامیهها، نامهها و سخنرانیهای
خمینی سپرد.
در سالهای بعد همگان دیدند که همان بذرهای کاشته شده ، در بهترین موعدِ
خود به بار نشست و مردم شهرها را از " راههای میانبر " بیکدیگرپیوندداد
وناباورانه تمامی "مسندهای سیاسی " مقام امنیتی را بگورستان سپرد
وخودبااشغال "مسندهای خیالی پرویزثابتی" ،ازمندرجات خبیثانه 60 میلیون
اوراق آرشیوی میراث او، رذیلانه استفاده برد وپیروجوان وزن ومرد ونوجوان
وسنی وبهائی وزرتشتی ویهودی ومسیحی را بجوخه های اعدام تحویل داد..
(http://www.ibna.ir/vdchvkn)
راهکار بازداشت آخوندان نیز تأثیری بر عملکرد وعاظ و روحانیون مبارز بعد از
آزادی آنان نداشت. روحانیون،دردوران زندان ، بازداشتگاهها را به كانون
فعاليت هاى فكرى و مطالعاتى تبديل و با برگزارى كلاس هاى علمى-مذهبی، از
اوقات خود بهره بردارى بهينه می کردندو محکومیت وزندان هم تأثيري بر افكار و
روحيه آنان نداشت زیرا به محض آزادي، مجدداً همان رويه قبلي خود را به
مراتب شديدتر ادامه ميدادند. این نوع روحانیون ، بعد از آزادي، بيش از
گذشته از سوي صاحبان مجالس عزاداري و هيأتهاي مذهبي براي وعظ و سخنراني
دعوت ميشدند و طلاب زندان رفته ، مزايا و شهريه بيشتري از مراجع ، دریافت
می کردند.الگوی طلاب جوان ، آیت الله طالقانى بود که درزندان نداداده بود:"
عظمت يك ملت از زندانى بودن رجال و مبارزان آن پيداست ، و متاسفانه زندان
هاى ما خيلى پُر نيستند."
( مجموعه اسناد ساواک- روحانیون مبارز )
باز اوبودکه ازدیدروحانیون مظهر مقاومت شناخته می شد ، زیراهنگامیکه ساواک
كتاب: "جهاد و شهادت" او را ممنوعه وجمع آوری کرد ، وی درزندان ،کتاب دیگری
باعنوان :" جهاد با استبداد" را تدوین ومطرح كرد.
پرویزثابتی درصفحه 118 کتاب "دردامگه حادثه" می گوید : "درسال 1341بخشی
ینام "روحانییون افراطی"دراداره مربوط به گروههای براندازی ایجادکردیم که
هدف آن جمع آوری ومبارزه باروحانیون افراطی ومخالف بود.دربخش مربوط به
روحانیون غیرافراطی به فعالیت خودادامه می دادوارتباط باآنها برقراربود ومن
شخصاً باآیت الله شریعتمداری وآیت الله سیداحمدخوانساری سالی 2-1بارملاقات
می کردم .اما اوبخوبی می دانست که آخوندان دستچین شده ساواک، درمیان
روحانیون وطلبه ها ، منفورو روحانی حکومتی ودرباری و جیره خوار رژیم شاه
خوانده می شدند. ايجاد رابطه با چند فرد سرشناس، و به خيال او متنفذ، در
حوزهها و پرداخت ميليونها تومان در سال به اين قبيل "افراد سرشناس، و
متنفذ "، "آب درهاون کوبیدنست"!.
کارمندان بخش "روحانییون افراطی"اداره سوم ساواک ، همانند " مغزعلیل "(495)
مدیرکلشان تاواپسین روزها ی رژیم ، چون قدرت تشخیص واقعيتها را نداشتند ،
حیله گریهای آخوندان راكمرنگ وفرمولهای کلیشه ای ، دخالت " مارکسیستها،
کمونیستها" رادرحوادث جاری، نُشخوار ودرگزارشات شرفعرضی هم باهمان اراجیف
،پادشاه مملکت را گمراه می کردند . بکاربردن اصطلاح"اتحاد ارتجاع سرخ و
سياه" درسخنرانیها ومصاحبات شاه متاثرازهمین گزارشات احمقانه بود.
عَلم درتاریخ 2/7/52 می گوید:"رئیس جدید دانشگاه آریا مهر، دکتر حسین نصر،
امروز برای کارهای خود پیش من آمده بود. مطلب عجیبی می گفت که باعث تعجب
چاکر شد. یکی این که بین دانشجویان فقر زیاد است، دیگر این که مسلمانهای
قشری متعصب هم زیاد است. فرمودند این مسلمانهای قشری متعصب به طور قطع
کمونیست هستند، ولی به ظاهر مسلمان قشری جلوه می کنند".
اما سفیر آمریکا که ما آنهارا عامل سرنگونی رژیم سلطنتی می خوانیم ، ومی
دانست مقام امنیتی به چیزی جز"راه میانبرش " فکرنمی کند ،به صورتهای مختلف
خطر فعالیتهای پنهانی آخوندرا به این وآن یادآورمیشد:
" سفیر آمریکا به دیدنم آمد. قدری اظهار نگرانی از نارضایی آخوند ها می
کرد. گفتم، نترسید و نگران نباشید.. . نق نق دو آخوند مفلوک اثری نمی تواند
داشته باشد "( 20/8/51 خاطرات علم) .و باز سفیر امریکا درحالیکه وزیردربار
فعالیت آخوندان را "نق نق " میداند، در 4/9/51" به وزیردربار" مکار"
میفهماند "جناب وزیر" من فعالیت آخوندرا مثل شما شوخی تلقی نمیکنم و " چند
روز پیش به تو گفته بودم که ملا ها دارند کارهایی انجام می دهند. دیدید که
خودتان مجبور شدید حسینیه ارشاد را ببندید. وعلم جواب میدهد این مطلب هیچ
اهمیت ندارد، اینها دسته کوچکی هستند. اما سفیر می گوید: در گزارشهای
اطلاعاتی خوانده ام که حالا دارند می گویند باید شعار خدا، شاه، میهن،
تغییر کند و شعار خدا، میهن، شاه، جانشین آن گردد"!
حتی جیمی کارتری که امروزه موردلعن ونفرین ماایرانیهاست ، درآذر ۱۳۵۶ و در
جریان سفر شاه به آمریکا، در ملاقات خصوصی به شاه گوشزد میکند منشاء خطر،
رهبران مذهبی هستند" . http://ladyshakira.blogfa.com/cat-3.aspx
اما مقام امنیتی ازامریکائیان متنفر وعلاوه برترورمستشاران آنها ، برای اخراج کلیه آنها بامرادش هویدا نقشه می چید.
قانعی فرددرصفحه(331) میگوید :"نظرعوامانه اینست که کاستها ونوارها
واطلاعیه های خمینی ، ازنجف و...به ایران آ مد ، ساواک عامل گسترش آن بود ،
وبعضی می گویند ساواک مطلقاً خبرنداشت ویا اطلاع داشت وچیزی نمی گفت
!"(331)
اماثابتی چون گرفتار راهکارها و داوریها وتحلیلهای تخّیلی همیشگی خودبود
درجواب می گوید :"هیچ مخالف جدی درعرصه سیاسی نبود ،نهضت ازادی دنبال خمینی
بودوجبهه ملی دنبال شریعتمداری وکمونیستهای چین وروس والبانی وکوبا هرکدام
خط وشیوه کارخودشان راداشتندوهیچ کدام به تنهائی مشکلی نبودند وخطری محسوب
نمی شدند.( 331) ."مقام نامیمون امنیتی" قادر به تشخیص این نبود که روزی
نیروهای مذهبی و سایر نیروها ی ناسازگارِ با مذهب ، ولوبصورت "اتحاد
وائتلاف موقت " برای براندازی رژیم سلطنتی همصداخواهندشد.
آیت الله محمدیزدی عضو جامعه مدرسین ورئیس کنونی این جامعه است .درصفحه 116
کتاب "دردامگه حادثه" قانعی فردمدعی است که محمدیزدی درخاطراتش گفته:"
سازمان اطلاعات وامنیت کشور(ساواک) نفوذ وکنترل خاصی درمراجع تقلیدوروحانیت
نداشت! " ،اما"مقام امنیتی " اظهارات شیخ محمدیزدی وسایرین را ،بی اساس ،
وآخوندان حاکم امروزی را "گرگان دیروزی" می داندکه بعلت منع شکارِگرگ
،"شیران امروزی " شده اند(118). اما من نمیفهمید روحانیون ، گرگانی بودند
که " شیربی یال ودُم " ساواک را درخواب هیپتونیزمی خرگوشی فروبرده،
ودندانهای اوراشمرده بودند. تاجائیکه "انیشتن اطلاعاتی"خودمعترفست که:"
عملکردبهشتی برای اووتشکیلات اداره سوم ساواک مجهول و تا 6 ماه قبل
ازانقلاب ساواک نفهمید ، سیدمحمدبهشتی کارگردان است یا محمد تقی فلسفی!؟".
(576).
اوباتصوراینکه فلسفی کارگردانست ، خودنیز گارگردانی پااندازی و تاسیس "خانه
عفاف " درزعفرانیه و"عملیات پنهانی " محیرالعقولی رابرعهده می گیرد تا
واعظ پرروئی مانند محمدتقی فلسفی ، ازگذشت زمان درزعفرانیه لذت وبرای حّظ
بصروتماشای فیلمش پانزده هزارتومان هم هزینه غسل جنابت ازبودجه ساواک
دریافت (172) ، و درمنبربعدی شیوه کارِ ساواک را به سُخره بگیردوبگوید:
"ساواکِ ثابتی معنی ( براندازی) و (پااندازی) را یکی می داند"!.
هرچند این شاهکارراکه ،معنائی جزشرمساری وتسلیم دستگاه امنیتی ندارد ،.ولی
ثابتی درکتابش ، ثبت آنرا در انحصار خودمی داند ، و 10 صفحه کتاب (181-172)
با لذت توامِ باافتخار به شرح داستان "خانه زعفرانیه" اختصاص وآنرا نمونه
ای ازعملیات ساواک برای ساکت کردن آخوندان ارائه می دهد. بیجهت نیست که
عرفان قانعی فرد نیز آنرامصداق: " علل فروپاشی حکومت شاهنشاهی " دانسته
است!!..
در زماني كه خميني در تبعيد به سر مي برد ، روحانيون به شيوه هاي مختلف با
او در ارتباط بودند و نظرات اورا درمسائل مبارزاتی دریافت وآنها را به ساير
روحانيون و افراد مذهبی افراطی انتقال می دادند ."مقام عُظمای امنیتی"
دراین زمینه می گوید:"آیت الله جلیلی بزرگترین آخوندکرمانشاه بود
.اوازروحانیون مخالف دولت وباخمینی روابط بسیارحسنه داشت وکسانیکه بقصددیدن
خمینی ، بطورغیرمجاز عازم عراق بودند ، بوسیله عوامل او ، ویادرآبادان
بوسیله آیت الله قائمی وآخوندی بنام جمی ،ترتیب سفرآنها داده میشد.ساواک
کرمانشاه تلفن جلیلی راکنترل میکرد ، اما دلمشغولی "مقام امنیتی" ،شمارش
جماع وهمخوابگی آیت الله بامعشوقه اش بود ، نه شناسائی سازماندهندگان
سفرهای پنهانی (329 )بهمین جهت ازمبادله مكاتبات و تلگرافات جلیلی وخمینی
که درجلد دهم صحیفه نور خمینی صفحه 483 انتشاریافته بی خبر ویا بقول قانعی
فرد "اطلاع داشت وچیزی نمی گفت!".به نمونه ای از نامه های مبادله شده اشاره
میکنم:
بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و حجت الاسلام آقای حاج شیخ عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی - دامت برکاته
به عرض میرساند، مرقومه شریفه واصل و از مضمون آن اطلاع حاصل گردید. راجع
به اعزام چند نفر از آقایان اهل علم به کرمانشاه و امر به اقامت آنان در
آنجا که مرقوم فرموده بودید، حقیر تا به حال آنچه تجربه کردهام آقایان اهل
علم اگر اهل محلی نباشند توقف آنها در آن محل بسیار مشکل است و غالباً
توقف آنها ادامه ندارد. انشاء الله حضرتعالی کوشش فرمایید از آقایان محلی
اشخاصی را انتخاب و نگهداری فرمایید و چنانچه احتیاجی به تأیید حقیر داشت
مضایقه ندارم. از خداوند تعالی عظمت اسلام را خواستار است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. روح الله الموسوی الخمینی
آنروزها که او ازگوش کردن مطالب نوار مکالمات آیت الله جلیلی با"زَنَک "،
قهقهه میزد (328) ، وانت ها وموتورسیکلتها وشتران وقاطران و اسبها ازمرزهای
عراق وپاکستان وافغانستان ، هزاران اسلحه را تا دوقدمی مرکز فستیوال
فیلم"زعفرانیه وباشگاه ساواک "جاسازی می کردند.
او فعالیت آيت الله سيد محمد هادي حسيني ميلاني درمشهد را که در انتقاداز
سیاستهای هیات حاکمه ایران ، با برخی ازسران و انجمنهای کشورهای خارجی چون
"جانسون" معاون رییس جمهور آمریکا ، "انجمن برتراند راسل" درفرانسه، مکاتبه
وبا خبرنگاران خارجی و مجامع بین المللی مصاحبه می کرد ، مشکل وخطرمحسوب
نمی دانست و معرفی آیتالله بهشتي برای اداره مسجدهامبورگ آلمان ازجانب
میلانی و خوانساری ، وحواله وجوه نقدی برای نشر یات تبلیغی اسلام به مرکز
اسلامی هامبورگ ، و پیام علنی وی به کنگره انجمن اسلامی دانشجویان اروپارا
جدی نمی دانست.زیرا میلانی اهل شوخی بود و اطلاعات " حسن آقا بقال سرِکوچه "
را معتبرتراز آگاهی های ساواک می دانست. (230)
ثابتی درصفحه(576)درمورد سیدمحمد بهشتی می گوید:"بهشتی برای ماهم مجهول
بود.می دانیدکه درآلمان بود ودرمسجددرآنجا بادستگاه ما کارمی کرد.باسرتیپ
دادستان (پسرخاله شاه) وباوخیلی نزدیک بودوصمیمی بودند.دادستان هم آدم
خوشگذرانی بودوبهشتی هم باوی خیلی جوربود وباهم شیطنت می کردند...خانم بازی
می رفتندوالواطی می کردند ومشروب خوری می کردند.بهشتی موقعیکه آمدایران
،اوایل یک ارتباطی باوی داشتیم.ارتباط درسطح مامورساواک نبود وتنها یک
رابطه معمولی بود....6ماه قبل ازانقلاب ما فهمیدیم که بهشتی شده است
کارگردان .تا انموقع فعالیت چندانی نداشت!"
"مقام امنیتی" ، فعالیت بهشتی را "چندان " نمیداند! ، اما قدیمی ترین اسناد
ساواک ، درمورد روحانیون ناآرام، بانام سیدمحمد بهشتی همراه است .منتها
بهشتی که درخودِایران هم دربین لباسان آخوندش به "راسپوتین جمهوری اسلامی
"شهرت دارد، بلدبود چگونه درمدت اقامت درآلمان پوشش " الواطی ومشروب خوری
وشیطنت "،پیشه کند تابا سرتیپ دادستان رئیس ساواک آلمان روابط صمیمی ونزدیک
برقرار ودربازی ساواک، اوپیروزمیدان باشد. (576).
باتوجه به نقش آیت الله سیدمحمدبهشتی درسازماندهی حرکات انقلابی درماههای
واپسین رژیم سلطنتی ،ضروریست ازپهلو به پهلوقراردادن اسنادمنتشرشده ساواک
درمورد محمدبهشتی ، رابطه مشکوکتر خودساواک ،را درسازش با آخوند ،بررسی
کنیم ودراین راستا ، چاره ای جز مراجعه به خوداسنادساواک که درجلدسوم
"یاران امام بروایت اسنادساواک" مندرج است ، نیست :
1-ساواك اصفهان تاريخ 11/1/1342 متن تلگرافی را که ازاصفهان به قم مخابره
وواقعه حمله به فیضیه رابه خمینی تسلیت گفته شده راگزارش ودرآن
سیدمحمدبهشتی تهیه کننده تلگراف معرفی کرده است.
2-ساواك قم درتاريخ 15/4/1342تحريكات شديد محمدبهشتی عليه هيئت حاكمه را در بين معلمين و فرهنگيان شهرستان قم منعکس نموده است.
3-ساواك قم درتاريخ 15/8/1342-انتقال محمدبهشتی رئيس سابق دبيرستان دين و
دانش قم ویکی ازعناصر ناراحت فرهنگ قم ازآن شهرستان اطلاع داده است.
4-ساواك قم درتاريخ 29/10/1342- انصراف ازانتقال وصدور حکم منتظر خدمت بهشتی از طرف وزارت فرهنگ راگزارش نموده است.
5-ساواك استان مركز در تاريخ 18/12/1343- بازداشت اكبر هاشمي رفسنجانی
بهرماني واعتراف وی بدریافت مبلغ 700 تومان ازمحمد بهشتی برای کمک به
خانواده زندانيان مؤتلفه اسلامي واقرار صریح او درمورد پرداختهای آيت الله
ميلاني به بهشتي به همین منظوررا یادآورشده است.
6-ساواك قم درتاريخ 19/12/43- ارانتخاب وعزيمت محمد حسيني بهشتي به آلمان
براي تبليغ اطلاع وچگونگی را به ساواک مرکز منعکس ، و درآن مسافرت بهشتی را
به آلمان به مصلحت ندانشته است .
اما درنهایت ناباوری درتاریخ 22/12/43 اداره كل سوم ثابتی ، باامضای فردی بنام شاهين ، به ساواك استان مركز ، اعلام میدارد :
"سيد محمد حسيني بهشتي در اين اداره كل فاقد سابقه مي باشد خواهشمنداست
دستور فرماييد اعلام نمايند مشار اليه داراي چه سوابقي است و براي چه
تبليغي عازم اروپا مي باشد؟ ضمناً بيوگرافي ملصق به عكس وي را نيز ارسال
دارند "
عدم آگاهی اداره سوم وارسال چنین نامه ای آنچنان موجبات خشم وتردید سرهنگ
مولوی رئیس ساواك استان مركزرافراهم میکند که درتاريخ 7/2/1344 به مديريت
كل اداره سوم به تندی می نویسد:
"سوابق موجود از سيد محمد حسيني بهشتي بالا عبارت است از نامه هاي شماره
8197/321 ـ 28/2/42 و 21788/322 ـ 11/7/42 و 9116/312 ـ 13/2/43 و
15767/312 ـ 28/4/43 آن اداره كل و نامه هاي شماره 24331 / س ت ـ 29/10/42 و
17658 / س ت ـ 15/8/42 و 5681/20 الف ـ 19/3/43 و 6660/20 الف 28/3/43 و
5913/20 الف ـ 18/3/43 ارسالي اين ساواك ضمناً ساواك قم گزارش مي نمايد
مشار اليه مدتي است از قم منتقل شده و قصد مسافرت وي تبليغ ديني بوده است
بيوگرافي وي طي شماره 17658 / س ت ـ 15/8/42 ارسال شده ، خواهشمند است
دستور فرماييد در مورد دستگيري وي به شماره 27175/20 الف ـ 22/12/43 توجه
نمايند".
(سرتیپ مولوي تا سال 1343 در ساواك فعال وسپس به شهربانی منتقل و در سال
1350 در يك سفر هوايي، به دليل سقوط هليكوپتر درگذشت. برخي اين مرگ را
مشكوك دانستند).
7-باآنکه ساواک تهران فعالیتهای محمد بهشتی را درحد " دستگیری " او تشخیص
داده ، اداره سوم ساواک درتاريخ 4/3/1344-درگزارشی به رئیس کل ساواک چنین
می نویسد:
"محمد بهشتي كه بنا به پيشنهاد مراجع تقليد با اطلاع وزارت امور خارجه جهت
تصدي و اداره امور مركز اسلامي در هامبورگ چندي قبل عازم آلمان گرديده و
مشغول انجام تعاليم اسلامي به جوانان ايراني و دانشجويان مسلمان در هامبورگ
مي باشد نامه هاي متعددي در مورد فعاليت و نحوه اقدامات خود در شهر
هامبورگ براي دوستان و بستگان و حتي روحانيون از جمله فلسفي واعظ شيخ محمد
تقي مصباح عبدالكريم ميري مير محمدباقر مدرسي و سيد صدر الدين جزايري ارسال
داشته و اشاراتي به وضع دانشجويان ايراني و مسلمان در هامبورگ نموده كه
فتوكپي آن از چندي قبل تهيه و عيناً جهت استحضار به ضميمه تقديم مي گردد
مستدعي است مقرر فرمايند در صورتي كه ادامه سانسور مكاتبات نامبرده مورد
لزوم است اعلام نمايند تا اقدام گردد" .
این گزارش چنان مبهم بنظرمی اید که رئیس ساواک درذیل آن دستورمی دهد:"يك
نفر بررسي كننده فهميده موضوع را مورد بررسي قرار دهد و گزارش تهيه شود "
بررسي شد مطالب جالبي نداشت در پرونده مربوطه بايگاني شود !!!
8-ازتاریخ 14/4/1344گزارشات متعدد درموردنامه نگاریهای بهشتی از آلمان با
روحانيون مقيم ايران ، محمدعلی رجايي دبير دبيرستان كمال نارمك ،مهندس
بازرگان ،محمد تقي مصباح يزدي ، فردی بازاری بنام صالحي نجف آبادي در دالان
امين الملك ،انجام وبه آنها یادآورشده كه وی(بهشتی) "زمينه های مساعدي
براي شروع طرحهاي اصيل اسلامي پيدا كرده و آمادگي طبقه جوان و تحصيلكرده را
فراهم نموده است" .بهشتی دریکی ازنامه های ارسالی اشاره کرده است که :"
دوستان عزيز در راهي كه با هم شروع كرده ايم با پايداري و همبستگي هر چه
تمامتر جلو برويد "
9-درمدرک دیگری به تازیخ20/8/44 ساواك استان مركزباامضای نواب ،اطلاع داده
است که :"ماهانه مبلغ چهل و پنج هزار ريال 45000 توسط آيت الله سيد احمد
خوانساري از وجوه جمع آوري شده جهت نامبرده بالا ارسال مي گردد "(خوانساری
همان آخوند ملایم مورداعتماد ثابتی است که هرزگاهی مدعی است بااودیدارداشته
است )
10-درتاريخ 16/9/44 ساواک استان تهران اعلام میدارد :"طبق اطلاعي كه به دست
آمده بهشتی، ماهي سه هزار مارك از شخصي به نام همداني آهن فروش در خيابان
سپه و مبالغ ديگري از تهران دريافت مي كند ".
11-درتاريخ 22/9/45 ساواک بیروت(لبنان) ، اعلام می دارد :"جلسه انجمن مذهبي
دانشجويان ايراني در بيروت در تاريخ 18/9/45 تشكيل و سيد موسي صدر تحت
عنوان حدود دين و عقل سخنراني نمود، و پس از خاتمه سخنراني كتابي كه توسط
آقاي بهشتي از آلمان به نام صداي اسلام ارسال شده بود بين حاضرين در جلسه
توزيع و مبلغ شصت قروش لبناني بابت بهاي هر كتاب دريافت نمود يك نسخه کتاب
تهيه و به پيوست تقديم مي گردد ".
12-درتاريخ 18/1/46 آقاي بهشتي امام مسجد قصدداردبراي اداي مراسم حج به عربستان سعودي مسافرت نمايند
13-درتاريخ 1/3/46 ساواک آلمان به اداره سوم اطلاع میدهد :"محمد بهشتی ،
مرتب نوارهاي ضبط صوت پر شده ای را توسط شخصي به نام هماتاج كه از آلمان
اغلب با اتومبيل به ايران آمد و رفت دارد به ايران ارسال مي دارد ، هماتاج
که حامل چند حلقه نوار جمعه 29 جاري بطرف ایران حركت مي كند .خواهشمند است
در صورتي كه تاكنون وارد كشور نشده به نحو غير محسوس و تحت پوشش مناسب
اثاثيه نامبرده را در مرز بازرسي و نوارها اخذ و پس از شنود در صورت وجود
مطالب بر عليه مصالح مملكتي ، نامبرده با نوار به مركز اعزام گردد"
امااداره سوم درتاریخ 11/3/46موضوع را برای رسیدگی به ساواك تهران وساواک
تهران هم به ساواك شمال شرق تهران ارجاع وباآنکه آدرس مسکونی هماتاج
درتهران پارس تهران ايستگاه فرودگاه ، كوچه حسيني صالحي كرماني ومحل تجاری
او لولا فروشي ، در شمس العماره مشخص گردیده بوده ،سرانجام ( بطورعمدیا سهو
) ، اداره سوم اعلام می دارد که فردمورد نظردر نشانيهاي تعيين شده شناخته
نگرديد.!!
14-درتاريخ 22/4/46 بهشتی در آلمان اعلاميه ای توزيع وبا اعلام حساب شماره
42056 ـ بانك برينكمان هامبورگ ، تقاضا ی كمك مالي به خواهران و برادران
عرب آسيب ديده در جنگ اسرائيل و اعراب می کند.
15-ازسال ورودبهشتی به آلمان (1343) تا سال خاتمه مأموریت وی( 1349)
گزارشات متعددی ازتشکیل جلسات بحثهاي ماهانه ايدئولوژيكي وی، بمنظور
شناساندن " نظام فكري و عقيدتي اسلام ، با چهره واقعي خودش " ، درشهرهای
هامبورگ وهانوور در كشور آلمان غربي ـ وين اطريش و انگلستان و فرانسه
ونیزبرگزاری مراسم تبلیغی به بهانه های روزهای اعیادویاسوگواری اسلامی بچشم
می خورد . همچنین هرزگاهی گزارشاتی ازارسال کتاب "صدای اسلام دراروپای "
تألیف بهشتی به آدرس مذهبیون افراطی درایران وبازارتهران ونیزمسافرتهای او
درپوشش حج وزیارت اماکن مذهبی ودیدارش باخمینی درنجف وامام موسی صدردرلبنان
به تهران مخابره می شود. حتی دریکی ازاسنادساواک مبلغ جمع آوری وهزینه
مسجدهامبورگ درسال 1968برای انجام سخنرانیها که 66/114031 مارك بوده گزارش
گردیده.
16-دریکی ازاسنادمنتشرشده ساواک آمده است :بهشتی درتاریخ2 /2/49 از طرف
انجمن اسلامي وين دعوت ودر جلسه ای که حدود صد نفر دانشجوي ايراني شركت
داشتند شركت ودراین جلسه بطور علنی می گوید :" پيروزي از طريق انقلاب
قهرآميز و آنطوري كه دين اسلام تجويز مي كند بايد صورت گيرد و وجود احزاب
تا جايي كه از طرز عمل اسلام تبعيت مي كنند در اين انقلاب ( ضرري ) ندارد .
وی در جواب اين سئوال كه بودجه اسلامي از كجا تأمين مي شود مشاراليه اظهار
میدارد از ايران و خميني
17-وی چندروز بعدازاین سخنرانی به ایران بازمی گردد وپس ازمسافرت به مشهد
وشهرضا ی اصفهان ودیداربا روحانیون ودیگر مذهبیون افراطی ، به شهربانی
اعلام می دارد " گذرنامه اش مفقودگردیده"
( که احتمالاً درآن مُهر ورود وخروج عراق وسوریه ولبنان درآن منعکس بوده)،
وچون تقاضاي صدور گذرنامه جديد می نماید. اداره گذرنامه شهربانی مراتب را
به ساواک گزارش، وساواک به بهانه فقدان گذرنامه ،درتاريخ 15 آذر ماه 1351وی
را جهت اداي پاره اي توضيحات به ساواک تهران احضارمی نماید.او در مصاحبه
ضمن تأئید حضوردرجلسات دانشجویان و ايراد سخنراني هاي اسلامي در زمينه هاي
مختلف به جلسات دانشجويان را حل مشكلات شخصي و مسائل خانوادگي ، تحصيلی ،
اجتماعي و غيره،توجیه وارتباط باخمینی درمدت اقامتش درآلمان را در حدود
رابطه شاگرد و استادي ورفع اشکالات فقهی مریدان خمینی ونیر توصيه خمینی
برای پرداخت هزینه معالجه دست قطع شده يك جوان قمي ، وارتباط باسيد موسي
صدر در لبنان راارتباط رفیقان دوره تحصيلي وسرانجام مراجعه دانشجویان به
مسجدهامبورگ را، استفاده آنان از منابع تحقيق موجود در كتابخانه مسجد توجیه
می نماید.
18-بهشتی بعدازبازگشت به ایران جلساتی تحت عنوان "مكتب قرآن" راه اندازی
وهرهفته درمنزل یکی از افراطیون مذهبی واغلب اعضاي مؤتلفه اسلامي برگزار
وبه مباحث دینی-سیا سی می پرداخته است.
19-درتاريخ 23/7/52 وزارت آموزش و پرورش ، ازرياست ساواك تهران صلاحیت
بهشتی رابرای انتصاب او به سمت كارشناس ،استعلام وساواک تهران چگونگی پاسخ
را به اداره سوم ارجاع ، لکن اداره سوم (پس ازگذشت 9ماه ) ،بازدرنهایت
ناباوری درتاريخ 8/4/53 اعلام می دارد سابقه ای ازمشخصات نامبرده دراداره
سوم موجودنیست.برای رفع هرگونه شبهه عین نامه های مبادله شده را میاورم:
تاريخ 23/7/52 اداره كل امور اداري وزارت آموزش و پرورش
منظور از پرسش تبديل پست انتصاب به سمت كارشناس
1ـ مشخصات:نام محمد ، نام خانوادگي حسيني بهشتي ، نام پدر فضل الله ، شماره شناسنامه 17606 ، تولد 2/8/1307
محل تولد اصفهان ، تابعيت قبلي و فعلي ايران ، مذهب دين شيعه اسلام ،تابعيت
پدر ايران ، آخرين مدرك تحصيلي و تاريخ آن فوق ليسانس معقول 1338، شغل
فعلي و محل آن كارشناس علوم ديني ، سازمان كتابهاي درسي
2ـ نشاني محل سكونت تهران ـ خيابان قلهك ـ خيابان تورج ـ خيابان مطهري، كوچه منطقي پلاك 8
رئيس اداره / مدير كل امور اداري ـ نام محمد علي نام خانوادگي نقيب زاده
از اداره كل سوم 312- به رياست ساواك تهران
تاريخ 8/4/53- شماره 2908/312
درباره محمد حسيني بهشتي فرزند فضل الله
بازگشت به 120691 / هـ 12 ـ 28/11/52
با مشخصات بالا از نامبرده سابقه اي موجود نيست ، عليهذا خواهشمند است
خلاصه سابقه وي را با مشخصات كامل و يك قطعه عكس او تهيه و به اين اداره كل
اعلام نمايند.
مدير كل اداره سوم-ثابتي
از ساواك تهران -به رياست ساواك مديريت كل اداره سوم
تاريخ 16/4/53-شماره 18011/هـ12
درباره محمد حسين {حسيني} بهشتي
بازگشت به شماره 2908/312 ـ 8/4/53
شهرت اصلي شخص مورد بحث حسيني بهشتي فرزند فضل الله شماره شناسنامه 17606
متولد 1307 اهل اصفهان مي باشد كه در آن اداره كل سابقه دارد-رئيس ساواك
تهران-پرنيان فر
از اداره كل سوم 312-به رياست ساواك تهران
تاريخ 31/4/53-شماره 3532/312
درباره محمد حسين حسيني بهشتي فرزند فضل الله
بازگشت به 18011/هـ12 ـ 16/4/53
با مشخصات بالا نيز از نامبرده سابقه اي به دست نيامده است ، خواهشمند است
دستور فرماييد ضمن انعكاس سوابق ياد شده كه در آن ساواك موجود است ، يك
قطعه عكس او را نيز تهيه و به اين اداره كل ارسال نمايند-مدير كل اداره سوم
ثابتي
آیا مفقودشدن پرونده سیدمحمدبهشتی باهزاران برگ سابقه مکاتباتی ازاصفهان
وقم وتهران ومشهد وشهرضا وآلمان ولبنان ، حضوردستهائی نامعلوم رادرسازمانی
معلوم تداعی نمی کند؟
تمام ارتباطات ومکالمات تلفنی سیدمحمدبهشتی تاواپسین روزانحلال ساواک توسط
آقای دکترشاپوربختیار ، تحت شنودساواک قرارداشت.وآخرین گزارش درمورد
محمدبهشتی که دراسنادمنتشرشده ساواک آمده چنین است:
اداره كل سوم 11/10/57
گزارش محترماً به عرض عالي مي رساند شب گذشته در مسجد المهدي واقع در سه
راه تهران ويلا از حضار پول جمع مي كرده اند و بعضي اشخاص حتي هفت هزار
تومان نيز مي داده اند اين پولها تحت عنوان كمك به اسلام جمع آوري مي شده
ضمناً جزواتي تحت عنوان اخبار جنبش اسلامي بين حضار توزيع مي شده كه يك
نسخه آن ارائه و عيناً به پيوست از عرض مي گذرد نظريه نحوه چاپ و كاغذ جزوه
مذكور شبيه نشريه نويد بوده و به احتمال يقين توسط كمونيستها منتشر شده
است ضمناً تصور مي رود اين پولها براي كمك به كارمندان اعتصاب طبق تصميم
شوراي مركزي روحانيون طرفدار خميني كه در رأس آن دكتر محمد حسيني بهشتي
بوده و شيخ علي اصغر مرواريد امام جماعت مسجد مذكور نيز در زمره آنان مي
باشد .
مقام امنیتی به ملاقاتهای سیداحمدخوانساری دلخوش بود که درسناریو ی تزویر
روحانیون، "نقش آخوند ملایم " را بازی و باحیله گریهای آخوندی وچاشنی
"تقیّه " ،جوان سنگسری راببازی بگیرد، تابتواند واسطه صدورگذرنامه
سیدمحمدبهشتی شود ، وهم ،نام راسپوتین را، ازپرونده حسنعلی منصور حذف ، وهم
فضای تبلیغ واحداث مراکزاسلامی درکشورهای اروپائی رابرای فراهم ، وهم
امکان پوشش زیارت حج و ملاقات باخمینی رافراهم ورهنمونهای او رابدیگران
منتقل نماید.آخوند درزدن تیر به چندهدف ماهربود.
( تقیه مناسبترین ابزاراسلام آفریده ایست که قادر است ، دروغ را به شکل
راست ترین واقعیت درآورد.تقیه تظاهر به قول یا فعلی که با نیّت و معتقدات
فاعلش فرق دارد . آخوند ،پرداختن اضطراری و موقت به دروغ مصلحتآمیز، را
پرهیز از راست فتنهانگیزمیداند. این اصل در طول تاریخ اسلام همیشه باعث
حفظ و بقای شیعه بوده است. )
خمینی مسجد را سنگر مي نامید ، اما ساواک متوجه مساجد و نقش آن ها در هدایت
انقلاب نبود . مساجد علاوه بر نقش بسیج کننده مردم ، مرکزی برای هماهنگي و
تبادل اطلاعات و اخبار در ميان مردم بودند . بتدریج مسجد به کانون مبارزه و
مرکز فرماندهی تبديل شد . در همه انقلابها ، رسانه ها نقش بزرگی ایفا کرده
اند ، اما در انقلاب ایران ، این نقش بر عهده مسجد بود .
ثابتی کوشيد دانشگاهها را تحت کنترل درآورد ، اما نفرت از اعمال ساواك در
ميان طبقه تحصيل كرده و دانشجويان دانشگاهها بيشتر مشهود بود .جامعه
دانشگاهي و دانشجويان همواره درمعرض برخوردهاي قهرآميز قرارداشتند . مديريت
و اساتيد و كاركنان دانشگاهها ،آزادي دانشگاهها را مطالبه می کردند كه "
مقام امنیتی " اصلاً به آن رضايت نميداد. اما مطهري ، ومفتح و دکتر
شريعتي در محيطهاي دانشگاهي توانستند باحوصله، گروه تاثيرگذاری ازنيروي
عظيم و کارآمد جوانان را، از محيطهاي دانشگاهي وارد صحنه انقلاب کنند.در
جريان تحركات انقلابي ، دانشگاهيان نقش قابل توجهي در مخالفت با حكومت
برعهده گرفتند و در پيروزي انقلاب هم سهمي درخور داشتند.
پرویزثابتی در رودخانه ای شنامیکرد که خودشنا بلدنبود. او توانمنديهاي فكري
و ذهني و انديشه و تخيل نداشت اما خود را نخبهای برتر میپنداشت ،
اوتصورمی کرد ، با دستگيري و شكنجه و زندان ناراضيان ،آنها به سكوت وادار
می کند.وهنوزهم براین عقیده پای میفشارد که راه تسکین جامعه در ویرانگری آن
بود .
ansari_parviz16@yahoo.com پرو.یزانصاری –افسرسابق ارتش شاهنشاهی