نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

طبل ها برای که بصدا در میآید؟ پیرامون تظاهرات سازمان مجاهدین خلق ایران در نیویورک ن. نوری زاده

طبل ها برای که بصدا در میآید؟
پیرامون تظاهرات سازمان مجاهدین خلق ایران در نیویورک

ن. نوری زاده

• مردی درشت اندام با موهای سراسر سپید و صورتی گرد و گوشتالو در معیت چند خانم لچک به سر از کنار نرده های آهنین گذشت و بدنبال او مستر جان بولتون با سبیل های پرپشت و سفید و موهای شانه کرده از کنار صف مجاهدین که دست به سینه ایستاده بودند با تبختر گذشت ...

سه‌شنبه  ۲۵ مهر ۱٣۹۱ -  ۱۶ اکتبر ۲۰۱۲

هفت، هشت جوان سیاهپوست بنفش پوش که پرچم های سه رنگی را بر دور گردنشان گره زده بودند طبل ها را در خیابان داگ همرشولد (Dag Hammarskjold) بصدا در آوردند و به آرامی از زیر طاق نصرت های نخی نقره ای رنگ مزین به حروف پف کرده MEK (1) عبور کردند. بادکنک های زرد و آبی در هماهنگی عکس های قد و نیم قد مترسک های رهبری در سراسر صحنه نمایش به چشم میخورد. چندین مرد پیر و سالخورده با چند زن میان سال لچک به سر طول و عرض داگ همر شولد را گز میکردند و مراقب هر حرکتی بودند. طبالان در زیر ریسمانی که واژه Victory را به رنگ طلائی در دو طرف عرض خیابان بهم وصل میکرد، مکثی کردند و با قدم های ریز در جا زدند. هجوم عده ای جوان و نوجوان زرد پوش با بیرق هائی که در دست داشتند و با فریادهای MEK delisted, Ahmadinejad defeated رفت و آمد نامنظم جماعتی نه چندان انبوه را شکافت. آنها با شتاب و دست افشانی و هلهله به مقابل صحن در حرکت بودند.
فضای داگ همر شولد آمیخته از صوت و سرود بود. دو اکران الکترونیکی، یکی در صحنه اصلی و دیگری در میانه خیابان قرار داشت. پهلوانی (2) که پرهایش در پیوستن به این جماعت معلول ریخته شده و تار پودش در حماسه های سی ساله آنها پنبه شده بود با عینکی درشت و ذره بینی بسان کودکان تازه براه افتاده از شادی در پوست خود نمیگنجید و در حالیکه دست در گردن این و آن میانداخت، پرچم سفید رنگ با علامتی که در میان داشت تکان میداد و عکس میگرفت. صحنه نمایش به آهستگی از سیاهی لشکرهائی که در مقایسه با سال های پیشین شدیدا آب رفته بود، پر میشد. بعضی از این لشکر گرچه سیاه (3) بود اما با سیاهی لشکرهای قبلی بمراتب متفاوت می نمود. مردی با کت چرمی قهوه ای رنگی که با بهت به آنها مینگریست روی نیمکت چوبی کنار زنی سیاه پوست و سالخورده ای که معلوم بود طاقت پا به پا آمدن با دیگران را ندارد، نشست.
- ببخشید شما هوادار این جماعت هستید؟ پیره زن با گفتن هاللویا - Hallelujah- (4) روی برگرداند و از پاسخ خودداری کرد. همتای هم سن و سال او با لهجه جویده شده که ویژه سیاهان محله ی هارلم نیویورک است در حالیکه تسبیح (rosary) خود را میچرخاند جواب داد: گروه ما همراه با پدر روحانی از کلیسای Sant. Bartholomew’s. CL آمده است. (5)
- برای چی؟
- برای حمایت از اینها.
در همین حال او با تکرار هاللویا، انگشت سبابه اش را بسوی چند زن چارقد بسر که عکس های رهبری و "رئیس جمهور" را بر سینه هایشان نقش کرده بودند، نشانه رفت.
- مگه اینها رو میشناسید؟
- هاللویا، نه نمیشناسیم. آخه میدونی اینها ضمن اینکه به کلیسای ما کمک مالی میکنند، هاللویا، هرازگاهی هم در دعاهای روز یکشنبه و چهارشنبه ما شرکت میکنند. هاللویا.
عده ای پدر روحانی را با آن قبای بلند و سیاه رنگش دوره کرده بودند. آنطرف تر چند دلقک مشغول هنرنمائی بودند. مردی (6) با چتری زرد رنگ با نشان دادن دم خروس خود بادی در غبغب انداخته بود و از فتح خود و از شکست لابی رژیم سخن میگفت.
جماعتی بی مهابا با پرچم های سه رنگ که سه ستاره در میان داشت وارد صحنه شدند و فریاد برداشتند، الشعب، یرید، اسقاط النظام و با تکرار آن با لهجه سوری عربی پرچم های خود و مجاهدین را در هوا چرخاندند. مرد کت چرمی قهوه ای پوش با مشاهده عربهای سوری از جا برخاست و بسوی صحنه اصلی اجرای نمایشنامه رفت تا شاید بتواند بازیگران اول این فارس (Farce) (7) را از نزدیک مشاهده کند. چند زن با موهای پریشان و شلوارک های چسبان همراه با زنانی با حجاب اسلامی و با روسری های سرمه ای و گلی که مجموعه ائی متناقض از مد و سنت را به رخ میکشاند در پشت صحنه کمر به خدمت بسته بودند و در همان حال مردانی با کراوات های زرد، بازیگران اصلی نمایشنامه را تر و خشک میکردند.
- مستر جولیانی (8) لطفا از این طرف.
مردی شصت و هفت ساله با سری طاس و چهره ای که بی شباهت به جغد نبود در مشایعت مجاهدین به بالای صحنه رفت و در مقابل میکروفون قرار گرفت و...
- مستر گینگریچ (9)خواهش میکنم به این سمت لطفا.
مردی درشت اندام با موهای سراسر سپید و صورتی گرد و گوشتالو در معیت چند خانم لچک به سر از کنار نرده های آهنین گذشت و بدنبال او مستر جان بولتون (10) با سبیل های پرپشت و سفید و موهای شانه کرده از کنار صف مجاهدین که دست به سینه ایستاده بودند با تبختر گذشت.
- مستر بیل ریچارد سون (11)
- مستر تام ریچ (12)
و مستر..... همگی در یک ردیف منظم چونان فرماندهان جبهه جنگ کنار هم ایستادند.
هلهله ها و دست افشانی سیاهی لشکرهای حرفه ای با ظاهر شدن "رئیس جمهور" بزک کرده (13) بر اکران، بالا گرفت و بدنبال آن لغز خوانی های عوامانه او آغاز گشت. عده ای سالخورده پخته همراه با جوانان و نوجوانان خام، بادکنک ها، عکس ها و پرچم های رنگارنگ شیر و خورشید نشان را بالا و پایین میکردند.
- رئیس جمهور : "هموطنان عزیز،
اجازه بدهید ابتدا از شهردار جولیانی تشکر کنم و ... هم چنان که شهردار جولیانی اعلام کرد، وزیر کلینتون (14) در یک اقدام شجاعانه تصمیم خود را برای لغو نامگذاری مجاهدین به کنگره اطلاع داد. این یک تصمیم درست است که مانع جدی مردم و مقاومت ایران برای دموکراسی را کنار می زند. اگر چه مدتها قبل باید این کار صورت می گرفت. ولی ما از این تصمیم استقبال می کنیم و امیدواریم منجر به یک سیاست جدید در قبال رژیم ملاها شود. اما ما اکنون به آینده می نگریم و ...
دوستان عزیز،
تشکر می کنم از شهردار جولیانی، تشکر می کنم از وزیر ریچ، تشکر می کنم از نماینده کندی (15) و تشکر می کنم از رهبر کنگره گینگریچ،"
با هر تشکری فریادهای شادی و هلهله ها به آسمان میرفت.
" تشکر می کنم از سفیر بولتون، فرماندار ریچاردسون، قاضی موکیزی، (16) سناتور توریسلی، (17) فرماندار رندل، (18) تشکر می کنم از ژنرال جونز، (19) ژنرال شلتون، (20) پروفسور الی ویزل، (21) سفیر ریس، (22) ژنرال فیلیپس، (23) سرهنگ مارتین،(24) سرهنگ مک گلاسکی،(25) تشکر می کنم از دکتر مورش، (26) فرماندار بیل،( Bill Richardson) پروفسور درشویتز،(27) مدیر اف.بی.آی فری،(28) ژنرال کانوی،(29) ژنرال کیسی،(30) سفیر دیلی،(31) سفیر کراولی،(32) سفیر رابرت ژوزف،(33) وزیر آندور کار،(34) خانم لیندا چاوز،(35) پروفسور روث وج وود،(36) سناتور کارل لوین،(37) سناتور روی بلانت،(38) رئیس کمیته ایلیانا رزلهتینن،(39) نماینده شرمن،(40) نماینده روهرا باکر،(41) نماینده جودی چو،(42) نماینده جان لوئیز،(43) نماینده شیلا جکسون لی،(44) نماینده تدپو،(45) نماینده باب فیلنر،(46) نماینده اد تاونز،(47) نماینده دن لانگرن،(48) نماینده تانکریدو،(49) پروفسور تنتر،(50) ... آقای آندرو فرای،(51) آقای اشنیبام،(52) آلن گرسون،(53) آقای فری کار(54) و آقای ویت دین (55) از همه آنها برای شرکت در این کارزار تشکر می کنم. (56)
اگر قرار باشه من اسامی همه شخصیتهای برجسته، سناتورها و کنگرسمن هایی (نمایندگان مجلس) که در این کارزار شرکت داشتند بگم، زمانی طولانی می کشه، به همین دلیل کوتاه کردم، برای همه اونها خواهش می کنم دست بزنید و..."(56)  
در حالیکه ساندویج های ساب وی (Subway) و کوک دایت ها (Diet Coke) ]در ایران کیک و ساندیس[ میان ذوب شدگان در ولایت رهبری پخش میشد، طبال ها طبل ها را به نشانه پایان پرده اول نمایشنامه "مقاومت" در پارک داگ همرشولد آمریکا به صدا درآمد.

ن. نوری زاده

Nourizadeh.n@gmail.com

پی نوشت ها:

1- MEK: عبارت کامل آن Mujahadeen-e-Khalq میباشد و به معنای مجاهدین خلق است
2- مسلم اسکندر فیلابی و رئیس کمیسیون ورزش سازمان مجاهدین.
3- از شگرد های مجاهدین برای بسیج افراد متفرقه در شرکت به این گونه میتینگ ها علاوه بر تهیه رایگان امکانات ایاب و ذهاب از قبیل تهیه بلیط هواپیما، اتوبوس و هتل برای افراد، اخیرا رجوع به کلیساها در برنامه تبلیغاتی مجاهدین کنجانده شده است.
4- ورد زبان مومنین مسیحی و به معنای "ستایش خدای را" میباشد.
5- کمک مالی مجاهدین به دوکلیسای Bartholomew’s. CLو کلیسای New Hope Baptist Church جهت شرکت در میتینگ نیویورک
6- حسن داعی السلام که اخیرا با حمایت و کمک مالی مجاهدین توانست خود را از اتهامات وارده در یکی از دادگاه های آمریکا تبرئه نماید.
7- فارس (Farce) نوعی از ادب دراماتیک و یا نمایشی است که بیننده و یا خواننده را از ته دل به خنده وا میدارد و از این روی به آن کمدی سبک گفته میشود. امروزه آمریکائی ها از این شیوه فیلم های سینمائی سبک و خنده دار میسازند. در فارس قهرمان نمایش را یا خیلی بزرگ میکنند که خواننده و یا بیننده نمونه اش را در نمایشنامه "مریم" در نیویورک مشاهده کردند و یا خیلی کوچک جلوه میدهند تا در موقعیت خنده داری قرار گیرد. مولیر آثاری از این گونه دارد.
8- رودآلف ویلیام لوئیز جولیانی ( Rudy Giuliani) وکیل دعاوی و سیاستمدارآمریکایی، شهردار سابق نیویورک و نامزدمقام ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۸ میلادی از حزب جمهوری‌خواه.
9- نیوت گینگریچ (Newt Gingrich) رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ از حزب جمهوری خواه.
10- جان بولتون (John Bolton) معاون امور سازمان‌های بین‌المللی در وزارت خارجه (۱۹۹۳ – ۱۹۸۹) معاون دادستان کل در وزارت دادگستری (۱۹۸۹ – ۱۹۸۵) معاون اداره توسعه بین‌المللی (۱۹۸۳ – ۱۹۸۱) و سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد (2005-2006) از حزب جمهوری خواه
11- ویلیام بیل ریچاردسون (William Bill Richardson) سیاستمدار آمریکایی، فرماندار ایالت نیومکزیکو، نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل، وزیر انرژی آمریکا در دوران بوش و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ آمریکا از حزب دمکرات.
12- تام ریچ (Tom Ridge) نماینده مجلس (1995-1983) فراندار پنسیلوانیا (2001-1995) وزیر امنیت ملی آمریکا (2005- 2003)
13- مریم قجَر عضدانلو(Maryam Azodanlu) از رهبران سازمان مجاهدین خلق و همسر سوم مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق.
14- هیلاری کلینتون (Hillary Clinton) وزیرخارجه آمریکا از حزب دمکرات
15- پاتریک کندی (Patrick Kennedy) نماینده مجلس از سال 1995 الی 2011 از حزب دمکرات
16- مایکل موکیزی (Michael Mukasey) وزیر دادگستری آمریکا 2007- 2009
17- رابرت توریسلی، (Robert Torricelli) سناتور آمریکا از ایالت نیو جرسی ملقب به مشعل (the torch) با سابقه 14 سال نمایندگی مجلس
18- ادوارد رندل (Edward Rendell) فرماندار ایالت پنسیلوانیا (2011- 2003) از حزب دمکرات
19- ژنرال جیمز ال جونز (General James L. Jones) مشاور سابق امنیت ملی آمریکا و نماینده ویژه وزارت امور خارجه آمریکا در مورد مسائل امنیتی در خاور میانه
20- ژنرال هنری شلتون (General Henry Shelton) رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا (1997- 2001)
21- الی ویزل (Elie Wiesel) نویسنده، فعال سیاسی رومانیائی – آمریکائی یهود، برنده جایزه نوبل (1986) و برنده جایزه "میراث یهود" از دانشگاه حیفا (1975)
22- دنیس راس (Dennis Ross) دیپلمات آمریکائی و مدیر طرح های وزارت امور خارجه آمریکا در دوره بوش (پسر) و نیز رابط و مشاور ویژه مناطق خاور میانه و جنوب آسیا از زمان بیل کلینتون تا کنون
23- ژنرال دیوید فیلیپس (Gen. David Phillips) مسئول امنیت پادگان اشرف در عراق از سوی دولت آمریکا (2003، 2005 و 2008)
24- سرهنگ وسلی مارتین، فرمانده سابق ضد تروریسم اتئلاف در عراق
25- سرهنگ مک گلاسکی، فرمانده حفاظت نیروهای نظامی آمریکا در عراق (اشرف) ۲۰۰۹.
26- گری مورش (Gary Morsch) مسئول امداد نیروهای ارتش آمریکا در عراق
27- الن درشویتز (Alan Dershowitz) وکیل، استاد دانشگاه و کارشناس یهودی مسائل عرب اسرائیل
28- لوییس فری، مدیر سابق اف.بی.آی سازمان جاسوسی دولت فدرال آمریکا
29- ژنرال جیمز کانوی، فرمانده سپاه تفنگداران دریایی آمریکا،2006-2010
30- ژنرال جرج کیسی مرد شماره 2 نیروی زمینی ارتش امریکا و معاون ستاد مشترک ارتش امریکا و فرمانده کل نیروهای چند ملیتی در عراق
31- دل دیلی مسئول بخش ضد تروریسم در وزارت خارجه آمریکا
32- فیلیپ کراولی سخنگو و معاون وزارت خارجه آمریکا ٢٠٠٩-٢٠١١
33- رابرت جوزف معاون پیشین وزیر خارجه آمریکا،
34- اندرو کار ؟
35- لیندا چاوز - مدیر پیشین روابط عمومی کاخ سفید
36- پروفسور روث وج وود رئیس بخش حقوق بین الملل دانشگاه جان هاپکینز عضو هیأت امنای سیاست دفاعی آمریکا ۲۰۰۳-۲۰۰۹
37- کارل لوین (Carl Levin) سناتور ایالت میشیگان از زمان 1979 و رئیس کمیته خدمات نظامی مجلس سنا از حزب دموکرات
38- روی بلانت (Roy Blunt) سناتور سابق ایالت میسوری (2011- 1997) از حزب جمهوری خواه
39- ایلیانا رز لهتینن (Ileana Ros-Lehtinen) نماینده مجلس از ایالت فلوریدا ناحیه 18 و رئیس کمیته خارجی کنگره از حزب جمهوری خواه
40- براد شرمن (Brad Sherman) وکیل و نماینه یودی مجلس از ایالت کالیفرنیا ناحیه 27 از حزب دمکرات
41- دانا روهرا باچر (Dana Rohrabacher) نماینده مجلس از ایالت کالیفرنیا ناحیه 46 از حزب جمهوری خواه
42- جودی می چو (Judy May Chu) نماینده مجلس از ایالت کالیفرنیا ناحیه 32 از حزب دمکرات
43- جان رابرت لوئیز (John Robert Lewis) نماینده مجلس از ایالت جورجیا ناحیه 5 از حزب دمکرات
44- شیلا جکسون لی (Sheila Jackson Lee) نماینده مجلس از ایالت تگزاس از حزب دمکرات
45- تد پو (Ted Poe) نماینده مجلس از ایالت تگزاس از حزب
46- رابرت باب فیلنر (Robert Bob Filner) نماینده یهودی مجلس از ایالت کالیفرنیا و رئیس کمیته امور بازنشستگان مجلس (2011- 2001) از حزب دمکرات
47- اد تاونز (Ed Towns) نماینده مجلس از ایالت نیویورک و رئیس سابق کمیته نظارت بر اصلاحات دولت از حزب دمکرات
48- دانیل ادوارد لانگرن (Daniel Edward Lungren) نماینده مجلس حزب دمکرات از ایالت کالیفرنیا
49- تام تانکریدو (Tom Tancredo) نماینده مجلس از ایالت کلرادو (2001- 1999)، کاندید انتخابات ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه در سال 2008، و فرماندار کلرادو در سال 2010
50- ریموند تنتر (Raymond Tanter) کارمند عالی رتبه شورای امنیت ملی آمریکا و نماینده ویژه سلاح های بازدارنده در اروپا در دو دولت ریگان و بوش
51- اَندرو فرای (Andrew Fry) وکیل مدافع سازمان مجاهدین خلق در دادگاه تجدیدنظر " list of designated terrorist organizations "
52- استون اشنیبام، استاد حقوق بینالملل در دانشگاه جان هاپکینز و وکیل مدافع سازمان مجاهدین خلق در آمریکا
53- آلن گرسون (Alen Gerson.) وکیل بین المللی و مشاور ارشد هیات آمریکا در سازمان ملل جهت نظارت از پادگان مجاهدین در عراق
54- فری کار؟
55- ویت دین (White Deen) شاهد سازمان مجاهدین در دادگاه مزبور از سوی موسسه بَنکرافت واشنگتن (Washington Bankruptcy Institute)
56- بنابر گزارش مستند روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ 13 مارس 2012 "مجاهدین خلق در طول سالها کارزار حقوقی و فعالیت های خود را جهت جلب حمایت سیاستمداران سرشناس آمریکا تشدید کرده بود. در میان افرادی که از این گروه حمایت می کردند می توان نام تعداد زیادی از اعضای فعلی و سابق کنگره و حتی روسای سابق سیا و اف بی آی را مشاهده نمود. بسیاری از این افراد در مقابل دریافت مبالغ کلانی در اجتماعات وابسته به این سازمان شرکت و سخنرانی کرده و یا طوماری گوناگون در حمایت از این گروه را امضا کرده اند.
اکثر حامیان آمریکایی سازمان مجاهدین خلق در قبال سخنرانی در اجتماعات هواداران این گروه مبالغی قریب به پانزده هزار تا سی هزار دلار دریافت کرده اند. تمام هزینه های مسافرت آنها به شهرهای اروپایی و از جمله پاریس و مخارج اقامت این افراد در هتل های لوکس از سوی این سازمان پرداخت میشده است. به عنوان مثال، ادوارد جی. لندل (Edward J Rendell) فرماندار سابق پنسیلوانیا چند ماه پیش گفت که تاکنون رقمی بین صد و پنجاه تا صد و شصت هزار دلار از این گروه دریافت کرده است."
www.nytimes.com


خش هجدهم: ناکارآمدی اداره سوم امنیت داخلی وتدابیر احمقانه پرویزثابتی

خش هجدهم: ناکارآمدی اداره سوم امنیت داخلی وتدابیر احمقانه پرویزثابتی

دردستگاههای امنیتی " نفوذ اطلاعاتی" یعنی بکاربردن راهكارها وفنونی ،که دست نیافتنی ها را، برای دستگاه امنیتی یافتنی کند.هدف ازنفوذاطلاعاتی ، وقوف بر ذهن و فكر و شناخت فعالیتهای پنهانی وآگاهی ازتهدیدات ناپیدای امنیتی، وکشف مجهولاتِ عملکردهای آشکارِ عوامل فعال وظاهراًغیرفعال براندازی است. اما ثابتی درتوجیه دستاوردهای اداره تحت مدیریتش ،گزارشات گماشتگان بیسوادش را از اعمال آشکار آخوندان ،"نفوذ" می داند ومی گوید:"اگرنفوذی نبود چگونه اینهمه وعاظ وروحانیون مخالف وافراطی دستگیر،زندانی ویاتبعید وحتی ممنوع المنبر می شدند؟"(118) . او چگونگي كاربرد " نفوذاطلاعاتی " رانمی دانست هرچند خودوآقای پرفسورانتصار به غلط وی را "انیشتن اطلاعاتی " بدانند.
حضور منابع یامأمورین شناخته یاناشناخته درزندگی فردی وشغلی آخوند ، آنهم بطور آشکاردرمساجدومنابر وروضه و ختم وفاتحه سرقبرها و انعکاس آنچه وعاظ وامامان جمعه بابلندگوهای گوشخراش ولی شمرده وواضح بیان می کردند تا خبرچینهای ساواک ، سرهم کردن درست وغلط آیه های قران وخرکردن جماعت وگریزبه صحرای کربلای آنها را لغت به لغت یادداشت یاصدابرداری وتحویل مقام امنیتی بدهند درهیچیک از سازمانهای اطلاعاتی ، عمل "نفوذ پنهانی" تلقی نمی شود جز سازمان خراب شده اطلاعاتی پرویزثابتی!!.
به يكي از اسناد بخش روحانیون ساواک که حکایت از گزارش سخنرانی عیان ومردم خرکردن آخوند که گاندی هندو رامُریدامام حسین می خواند نگاهی می کنیم:
"سيدعبدالكريم هاشمي نژاد ساعت 13 روز 25/7/51 در مسجد صادقيه به منبر رفت و درباره وظيفه نسل جوان صحبت كرد و گفت جوانان ما بايد راهي را كه مردم آزاديخواه مي رفتند بروند. چند شب پيش كتاب مرحوم "گاندی"رامی خواندم .او كه يك نفر هندو بود گفته است علت موفقيت من در كوتاه كردن دست استعمار اين بود كه از حضرت امام حسين علیه السلام سرمشق گرفتم و در نتيجه پيروز شدم ، و در پايان ذكر مصيبت نمود و در ساعت 14 به گفتار خود خاتمه داد." http://www.iec-md.org/imam_khomeini/yaaraan_imam_
ثابتی همین رامیخواست ،اواز دانشجویان و افراد تحصيل كرده و روشن بين که می توانستند در مقابل مُزخرفات آخوند واکنش نشان دهند ودرتنویر افکاراقشار جامعه تأثیرگذارباشند متنفربود.او اهدافی رادنبال میکردکه "اربابان خانه خرس شمالی " ازاوخواسته بودند.ثابتی ،همسازی با آخوند و مسجد را به همراهی با دانشجوودانشگاه ترجیح می داد.
بیجهت نبودکه امنیت داخلی ثابتی ، به عمداز ارتباطات ووابستگیهای نامرئی ناصرمکارم شیرازی که با پول بنیاد پهلوی و ساواک مجله مکتب اسلام رامثلاً " بر ضد کمونیزم " منتشر می کرد ، بی توجه،و تدریس محمد مفتح و مرتضی مطهری تئوری پردازان موتلفه اسلامی در دانشگاه تهران را مانع نبود ، زیراتغذیه فکری هزاران تن از دانشجویان مغزشوئی شده مذهبی رابرای پدیده "تحکیم دانشگاه وحوزهِ "بعدازانقلاب ضروری می دانست .بیکی ازاسنادساواک درمورد مرتضی مطهری نگاه می کنیم :
"در تاريخ23/2/54 يادشده با دو نفر از معاشرين خويش صحبت مي‌نموده و ابتدا از اين‌كه اعلاميه‌هايي عليه حزب رستاخيز در محيط دانشگاه پخش گرديده ابراز خوشحالي كرده و گفته “... نبايد دست روي دست گذاشت و بيكار نشست... در حال حاضر از ما، كاري به‌طور مستقيم برنمي‌آيد. چون روي ما حساسيت دارند. اما بايد به‌طورغيرمستقيم كاركرد، به‌اين‌معني‌كه افراد روشنفكر و خوش‌استعدادي را كه در گوشه و كنار مي‌توانيم پيدا كنيم و به وسايل مقتضي آنها را آماده كنيم تا ترتيب جلسات و سخنرانيها را بدهند و مخصوصا نسل جوان را دور خود جمع كنند و بعد در جهت فكري آنها را راهنمايي كنيم و مطالبي را كه ما خود نمي‌توانيم با جوانان در ميان بگذاريم، آنها بگذارند و درواقع گرداننده فكري جلسات، ما باشيم.” (پرونده مرتضی مطهري در ساواك كد4/180، ش‌ب588، ص71)
ثابتی می دانست سیدمحمد بهشتی عضوفقهای موتلفه اسلامی است ، ولی چون از لحاظ فلسفی به اومانیسم و اصالت و شرف و وجدان انسانی باور داشت !! (649 )، سالها به اوفرصت داد تا مسجد جامع ایرانیان را به مرکز اسلامی هامبورگ تغییر نام دهد و به مدت پنجسال درپوشش اداره مسجدهامبورگ ، با خرج دولت ایران ، در گسترش انجمنهای اسلامی وجنبشهای دانشجوئی خارج از کشور بکوشد وباآرامش ،نوارهای انقلابی خود وخمینی را به ایران ارسال وتوزیع نماید.
ثابتی دراثر آموزش شیوه های Disinformation و Misinformation ازپرفسورفرانسوی "خانه خراب" (599) ، به "ویرانگری ایران " خوگرفته بود .میزانِ ترازویش برای وزن کردن گرایشات کمونیستی ومرام توده ای منوچهرآزمون وشجاع الدین شیخ الاسلام زاده و باهری ونورالدین الموتی ، انگلیسی بودن اسدالله علم وهلاکورامبد ،امریکائی بودن جمشیدآموزگار وهوشنگ انصاری ومحمددرخشش، پان ایرانیست بودن شهبانو ،فراماسیون بودن مهردادپهلبد وهوشنگ نهاوندی وشریف امامی ، تریاکی بودن سرهنگ سیف‌الدین عصار و مسعودبهنود وعلی شریعتی وداریوش اقبالی ، زن‌باره‌گی غلامحسین ساعدی، همجنس بازی کیوان خسروانی وفلان.....بودن پرویزراجی و...بی عیب، اما جرأت واردشدن به حریم دكتر سيدحسين نصرمذهبی ، وجلوگیری از انتشار كتاب "معارف اسلامي در جهان معاصر" اودرسال 1348‌ را نداشت ، زیرادرمعیت مرادش احسان نراقی ، حسین نصررا زیرکانه درقامت رياست دفتر مخصوص شهبانوجاسازی کرده بود ،تابتواند بدون دغدغه وضربه پذیری به تئوري‌پردازي در زمينه احياي فرهنگ اسلامي بپردازد وبازگشت به دين (یعنی همان شعار انقلاب اسلامي ) را ترویج دهد.
اماصحبتهای آخوند مهدي شاه آبادي درباره ميني ژوپ را، تحريك آميزتشخیص میداد ، واوراتحت عنوان "اقدام عليه امنيت كشور" به بانه تبعيد مي کرد.
http://www.iec-md.org/imam_khomeini/yaaraan_imam_asnaad_savak
آخوندان نه بطورتصادف ، بلکه باتعّمد دهن دریدگی می کردند که به تبعیدگاهها بروند ، زیرا بهره گیری ازمسجدومنبر وروضه و فاتحه ، منتظرخدمتی وانفصال شغلی نداشت و تنوع جغرافیایی خوش آب و هوا وبد آب و هوا برای او یکسان ، و انتقال از تبعیدگاهی به تبعیدگاه دیگر، چند شهري شدن مبارزات روحانیون راامکان پذیرمی کرد .بارفتن آخوندی به تبعیدگاه ، میدان عمل او فراگیرتر می شد، ومی توانست دامنه پیام رسانیِ آموزه های مبارزاتی وتبلیغات سیاسی خودرا رادر شهرهای محروم و دراعماق روستاها ی دورافتاده کشور ، گسترش و بذرهای سیاسی و انقلابی را در تبعیدگاه‌های خودبکارد.ا و در تبعیدگاهها ازپوشش ملاقات باخانواده ویاملاقات کنندگان دیگر ،بهترین حلقه ارتباطی را باشهر مبدأ وشهرهای دیگرفراهم می آورد. آمال آخوند "پنج تومانی "همان بودکه پرویزثابتی ، هزینه مسافرت واقامت ودرمانش درتبعیدگاه را ازوجوه شرعیه ساواک تامین ، وگسترش مخاطبِ منبرش رادر شهرها وروستاها ی تعصب آلوده ،تضمین ، وبازارودرآمدش راشیرین ترکند.
آخوند"راه میانبرِ " ،" ابرمرد رونده راه میانبر " رادزدید و وبکاروان حاملان و پیام رسانان و تکثیرکنندگان اعلامیه‌ها، نامه‌ها و سخنرانی‌های خمینی سپرد.
در سال‌های بعد همگان دیدند که همان بذرهای کاشته شده ، در بهترین موعدِ خود به بار نشست و مردم شهرها را از " راههای میانبر " بیکدیگرپیوندداد وناباورانه تمامی "مسندهای سیاسی " مقام امنیتی را بگورستان سپرد وخودبااشغال "مسندهای خیالی پرویزثابتی" ،ازمندرجات خبیثانه 60 میلیون اوراق آرشیوی میراث او، رذیلانه استفاده برد وپیروجوان وزن ومرد ونوجوان وسنی وبهائی وزرتشتی ویهودی ومسیحی را بجوخه های اعدام تحویل داد.. (http://www.ibna.ir/vdchvkn)
راهکار بازداشت آخوندان نیز تأثیری بر عملکرد وعاظ و روحانیون مبارز بعد از آزادی آنان نداشت. روحانیون،دردوران زندان ، بازداشتگاهها را به كانون فعاليت هاى فكرى و مطالعاتى تبديل و با برگزارى كلاس هاى علمى-مذهبی، از اوقات خود بهره بردارى بهينه می کردندو محکومیت وزندان هم تأثيري بر افكار و روحيه آنان نداشت زیرا به محض آزادي، مجدداً همان رويه قبلي خود را به مراتب شديدتر ادامه مي‌دادند. این نوع روحانیون ، بعد از آزادي، بيش از گذشته از سوي صاحبان مجالس عزاداري و هيأت‌هاي مذهبي براي وعظ و سخنراني دعوت مي‌شدند و طلاب زندان رفته ، مزايا و شهريه بيشتري از مراجع ، دریافت می کردند.الگوی طلاب جوان ، آیت الله طالقانى بود که درزندان نداداده بود:" عظمت يك ملت از زندانى بودن رجال و مبارزان آن پيداست ، و متاسفانه زندان هاى ما خيلى پُر نيستند."
( مجموعه اسناد ساواک- روحانیون مبارز )
باز اوبودکه ازدیدروحانیون مظهر مقاومت شناخته می شد ، زیراهنگامیکه ساواک كتاب: "جهاد و شهادت" او را ممنوعه وجمع آوری کرد ، وی درزندان ،کتاب دیگری باعنوان :" جهاد با استبداد" را تدوین ومطرح كرد.
پرویزثابتی درصفحه 118 کتاب "دردامگه حادثه" می گوید : "درسال 1341بخشی ینام "روحانییون افراطی"دراداره مربوط به گروههای براندازی ایجادکردیم که هدف آن جمع آوری ومبارزه باروحانیون افراطی ومخالف بود.دربخش مربوط به روحانیون غیرافراطی به فعالیت خودادامه می دادوارتباط باآنها برقراربود ومن شخصاً باآیت الله شریعتمداری وآیت الله سیداحمدخوانساری سالی 2-1بارملاقات می کردم .اما اوبخوبی می دانست که آخوندان دستچین شده ساواک، درمیان روحانیون وطلبه ها ، منفورو روحانی حکومتی ودرباری و جیره خوار رژیم شاه خوانده می شدند. ايجاد رابطه با چند فرد سرشناس، و به خيال او متنفذ، در حوزه‌ها و پرداخت ميليون‌ها تومان در سال به اين قبيل "افراد سرشناس، و متنفذ "، "آب درهاون کوبیدنست"!.
کارمندان بخش "روحانییون افراطی"اداره سوم ساواک ، همانند " مغزعلیل "(495) مدیرکلشان تاواپسین روزها ی رژیم ، چون قدرت تشخیص واقعيت‌ها را نداشتند ، حیله گریهای آخوندان راكمرنگ وفرمولهای کلیشه ای ، دخالت " مارکسیستها، کمونیست‌ها" رادرحوادث جاری، نُشخوار ودرگزارشات شرفعرضی هم باهمان اراجیف ،پادشاه مملکت را گمراه می کردند . بکاربردن اصطلاح"اتحاد ارتجاع سرخ و سياه" درسخنرانیها ومصاحبات شاه متاثرازهمین گزارشات احمقانه بود.
عَلم درتاریخ 2/7/52 می گوید:"رئیس جدید دانشگاه آریا مهر، دکتر حسین نصر، امروز برای کارهای خود پیش من آمده بود. مطلب عجیبی می گفت که باعث تعجب چاکر شد. یکی این که بین دانشجویان فقر زیاد است، دیگر این که مسلمانهای قشری متعصب هم زیاد است. فرمودند این مسلمانهای قشری متعصب به طور قطع کمونیست هستند، ولی به ظاهر مسلمان قشری جلوه می کنند".
اما سفیر آمریکا که ما آنهارا عامل سرنگونی رژیم سلطنتی می خوانیم ، ومی دانست مقام امنیتی به چیزی جز"راه میانبرش " فکرنمی کند ،به صورتهای مختلف خطر فعالیتهای پنهانی آخوندرا به این وآن یادآورمیشد:
" سفیر آمریکا به دیدنم آمد. قدری اظهار نگرانی از نارضایی آخوند ها می کرد. گفتم، نترسید و نگران نباشید.. . نق نق دو آخوند مفلوک اثری نمی تواند داشته باشد "( 20/8/51 خاطرات علم) .و باز سفیر امریکا درحالیکه وزیردربار فعالیت آخوندان را "نق نق " میداند، در 4/9/51" به وزیردربار" مکار" میفهماند "جناب وزیر" من فعالیت آخوندرا مثل شما شوخی تلقی نمیکنم و " چند روز پیش به تو گفته بودم که ملا ها دارند کارهایی انجام می دهند. دیدید که خودتان مجبور شدید حسینیه ارشاد را ببندید. وعلم جواب میدهد این مطلب هیچ اهمیت ندارد، اینها دسته کوچکی هستند. اما سفیر می گوید: در گزارشهای اطلاعاتی خوانده ام که حالا دارند می گویند باید شعار خدا، شاه، میهن، تغییر کند و شعار خدا، میهن، شاه، جانشین آن گردد"!
حتی جیمی کارتری که امروزه موردلعن ونفرین ماایرانیهاست ، درآذر ۱۳۵۶ و در جریان سفر شاه به آمریکا، در ملاقات خصوصی به شاه گوشزد میکند منشاء خطر، رهبران مذهبی هستند" . http://ladyshakira.blogfa.com/cat-3.aspx
اما مقام امنیتی ازامریکائیان متنفر وعلاوه برترورمستشاران آنها ، برای اخراج کلیه آنها بامرادش هویدا نقشه می چید.
قانعی فرددرصفحه(331) میگوید :"نظرعوامانه اینست که کاستها ونوارها واطلاعیه های خمینی ، ازنجف و...به ایران آ مد ، ساواک عامل گسترش آن بود ، وبعضی می گویند ساواک مطلقاً خبرنداشت ویا اطلاع داشت وچیزی نمی گفت !"(331)
اماثابتی چون گرفتار راهکارها و داوریها وتحلیلهای تخّیلی همیشگی خودبود درجواب می گوید :"هیچ مخالف جدی درعرصه سیاسی نبود ،نهضت ازادی دنبال خمینی بودوجبهه ملی دنبال شریعتمداری وکمونیستهای چین وروس والبانی وکوبا هرکدام خط وشیوه کارخودشان راداشتندوهیچ کدام به تنهائی مشکلی نبودند وخطری محسوب نمی شدند.( 331) ."مقام نامیمون امنیتی" قادر به تشخیص این نبود که روزی نیروهای مذهبی و سایر نیروها ی ناسازگارِ با مذهب ، ولوبصورت "اتحاد وائتلاف موقت " برای براندازی رژیم سلطنتی همصداخواهندشد.
آیت الله محمدیزدی عضو جامعه مدرسین ورئیس کنونی این جامعه است .درصفحه 116 کتاب "دردامگه حادثه" قانعی فردمدعی است که محمدیزدی درخاطراتش گفته:" سازمان اطلاعات وامنیت کشور(ساواک) نفوذ وکنترل خاصی درمراجع تقلیدوروحانیت نداشت! " ،اما"مقام امنیتی " اظهارات شیخ محمدیزدی وسایرین را ،بی اساس ، وآخوندان حاکم امروزی را "گرگان دیروزی" می داندکه بعلت منع شکارِگرگ ،"شیران امروزی " شده اند(118). اما من نمیفهمید روحانیون ، گرگانی بودند که " شیربی یال ودُم " ساواک را درخواب هیپتونیزمی خرگوشی فروبرده، ودندانهای اوراشمرده بودند. تاجائیکه "انیشتن اطلاعاتی"خودمعترفست که:" عملکردبهشتی برای اووتشکیلات اداره سوم ساواک مجهول و تا 6 ماه قبل ازانقلاب ساواک نفهمید ، سیدمحمدبهشتی کارگردان است یا محمد تقی فلسفی!؟". (576).
اوباتصوراینکه فلسفی کارگردانست ، خودنیز گارگردانی پااندازی و تاسیس "خانه عفاف " درزعفرانیه و"عملیات پنهانی " محیرالعقولی رابرعهده می گیرد تا واعظ پرروئی مانند محمدتقی فلسفی ، ازگذشت زمان درزعفرانیه لذت وبرای حّظ بصروتماشای فیلمش پانزده هزارتومان هم هزینه غسل جنابت ازبودجه ساواک دریافت (172) ، و درمنبربعدی شیوه کارِ ساواک را به سُخره بگیردوبگوید: "ساواکِ ثابتی معنی ( براندازی) و (پااندازی) را یکی می داند"!.
هرچند این شاهکارراکه ،معنائی جزشرمساری وتسلیم دستگاه امنیتی ندارد ،.ولی ثابتی درکتابش ، ثبت آنرا در انحصار خودمی داند ، و 10 صفحه کتاب (181-172) با لذت توامِ باافتخار به شرح داستان "خانه زعفرانیه" اختصاص وآنرا نمونه ای ازعملیات ساواک برای ساکت کردن آخوندان ارائه می دهد. بیجهت نیست که عرفان قانعی فرد نیز آنرامصداق: " علل فروپاشی حکومت شاهنشاهی " دانسته است!!..
در زماني كه خميني در تبعيد به سر مي برد ، روحانيون به شيوه هاي مختلف با او در ارتباط بودند و نظرات اورا درمسائل مبارزاتی دریافت وآنها را به ساير روحانيون و افراد مذهبی افراطی انتقال می دادند ."مقام عُظمای امنیتی" دراین زمینه می گوید:"آیت الله جلیلی بزرگترین آخوندکرمانشاه بود .اوازروحانیون مخالف دولت وباخمینی روابط بسیارحسنه داشت وکسانیکه بقصددیدن خمینی ، بطورغیرمجاز عازم عراق بودند ، بوسیله عوامل او ، ویادرآبادان بوسیله آیت الله قائمی وآخوندی بنام جمی ،ترتیب سفرآنها داده میشد.ساواک کرمانشاه تلفن جلیلی راکنترل میکرد ، اما دلمشغولی "مقام امنیتی" ،شمارش جماع وهمخوابگی آیت الله بامعشوقه اش بود ، نه شناسائی سازماندهندگان سفرهای پنهانی (329 )بهمین جهت ازمبادله مكاتبات و تلگرافات جلیلی وخمینی که درجلد دهم صحیفه نور خمینی صفحه 483 انتشاریافته بی خبر ویا بقول قانعی فرد "اطلاع داشت وچیزی نمی گفت!".به نمونه ای از نامه های مبادله شده اشاره میکنم:
بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و حجت الاسلام آقای حاج شیخ عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی - دامت برکاته
به عرض می‌رساند، مرقومه شریفه واصل و از مضمون آن اطلاع حاصل گردید. راجع به اعزام چند نفر از آقایان اهل علم به کرمانشاه و امر به اقامت آنان در آنجا که مرقوم فرموده بودید، حقیر تا به حال آنچه تجربه کرده‌ام آقایان اهل علم اگر اهل محلی نباشند توقف آنها در آن محل بسیار مشکل است و غالباً توقف آنها ادامه ندارد. انشاء الله حضرتعالی کوشش فرمایید از آقایان محلی اشخاصی را انتخاب و نگهداری فرمایید و چنانچه احتیاجی به تأیید حقیر داشت مضایقه ندارم. از خداوند تعالی عظمت اسلام را خواستار است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. روح الله الموسوی الخمینی
آنروزها که او ازگوش کردن مطالب نوار مکالمات آیت الله جلیلی با"زَنَک "، قهقهه میزد (328) ، وانت ها وموتورسیکلتها وشتران وقاطران و اسبها ازمرزهای عراق وپاکستان وافغانستان ، هزاران اسلحه را تا دوقدمی مرکز فستیوال فیلم"زعفرانیه وباشگاه ساواک "جاسازی می کردند.
او فعالیت آيت الله سيد محمد هادي حسيني ميلاني درمشهد را که در انتقاداز سیاستهای هیات حاکمه ایران ، با برخی ازسران و انجمنهای کشورهای خارجی چون "جانسون" معاون رییس جمهور آمریکا ، "انجمن برتراند راسل" درفرانسه، مکاتبه وبا خبرنگاران خارجی و مجامع بین المللی مصاحبه می کرد ، مشکل وخطرمحسوب نمی دانست و معرفی آیت‏الله بهشتي برای اداره مسجدهامبورگ آلمان ازجانب میلانی و خوانساری ، وحواله وجوه نقدی برای نشر یات تبلیغی اسلام به مرکز اسلامی هامبورگ ، و پیام علنی وی به کنگره انجمن اسلامی دانشجویان اروپارا جدی نمی دانست.زیرا میلانی اهل شوخی بود و اطلاعات " حسن آقا بقال سرِکوچه " را معتبرتراز آگاهی های ساواک می دانست. (230)
ثابتی درصفحه(576)درمورد سیدمحمد بهشتی می گوید:"بهشتی برای ماهم مجهول بود.می دانیدکه درآلمان بود ودرمسجددرآنجا بادستگاه ما کارمی کرد.باسرتیپ دادستان (پسرخاله شاه) وباوخیلی نزدیک بودوصمیمی بودند.دادستان هم آدم خوشگذرانی بودوبهشتی هم باوی خیلی جوربود وباهم شیطنت می کردند...خانم بازی می رفتندوالواطی می کردند ومشروب خوری می کردند.بهشتی موقعیکه آمدایران ،اوایل یک ارتباطی باوی داشتیم.ارتباط درسطح مامورساواک نبود وتنها یک رابطه معمولی بود....6ماه قبل ازانقلاب ما فهمیدیم که بهشتی شده است کارگردان .تا انموقع فعالیت چندانی نداشت!"
"مقام امنیتی" ، فعالیت بهشتی را "چندان " نمیداند! ، اما قدیمی ترین اسناد ساواک ، درمورد روحانیون ناآرام، بانام سیدمحمد بهشتی همراه است .منتها بهشتی که درخودِایران هم دربین لباسان آخوندش به "راسپوتین جمهوری اسلامی "شهرت دارد، بلدبود چگونه درمدت اقامت درآلمان پوشش " الواطی ومشروب خوری وشیطنت "،پیشه کند تابا سرتیپ دادستان رئیس ساواک آلمان روابط صمیمی ونزدیک برقرار ودربازی ساواک، اوپیروزمیدان باشد. (576).
باتوجه به نقش آیت الله سیدمحمدبهشتی درسازماندهی حرکات انقلابی درماههای واپسین رژیم سلطنتی ،ضروریست ازپهلو به پهلوقراردادن اسنادمنتشرشده ساواک درمورد محمدبهشتی ، رابطه مشکوکتر خودساواک ،را درسازش با آخوند ،بررسی کنیم ودراین راستا ، چاره ای جز مراجعه به خوداسنادساواک که درجلدسوم "یاران امام بروایت اسنادساواک" مندرج است ، نیست :
1-ساواك اصفهان تاريخ 11/1/1342 متن تلگرافی را که ازاصفهان به قم مخابره وواقعه حمله به فیضیه رابه خمینی تسلیت گفته شده راگزارش ودرآن سیدمحمدبهشتی تهیه کننده تلگراف معرفی کرده است.
2-ساواك قم درتاريخ 15/4/1342تحريكات شديد محمدبهشتی عليه هيئت حاكمه را در بين معلمين و فرهنگيان شهرستان قم منعکس نموده است.
3-ساواك قم درتاريخ 15/8/1342-انتقال محمدبهشتی رئيس سابق دبيرستان دين و دانش قم ویکی ازعناصر ناراحت فرهنگ قم ازآن شهرستان اطلاع داده است.
4-ساواك قم درتاريخ 29/10/1342- انصراف ازانتقال وصدور حکم منتظر خدمت بهشتی از طرف وزارت فرهنگ راگزارش نموده است.
5-ساواك استان مركز در تاريخ 18/12/1343- بازداشت اكبر هاشمي رفسنجانی بهرماني واعتراف وی بدریافت مبلغ 700 تومان ازمحمد بهشتی برای کمک به خانواده زندانيان مؤتلفه اسلامي واقرار صریح او درمورد پرداختهای آيت الله ميلاني به بهشتي به همین منظوررا یادآورشده است.
6-ساواك قم درتاريخ 19/12/43- ارانتخاب وعزيمت محمد حسيني بهشتي به آلمان براي تبليغ اطلاع وچگونگی را به ساواک مرکز منعکس ، و درآن مسافرت بهشتی را به آلمان به مصلحت ندانشته است .
اما درنهایت ناباوری درتاریخ 22/12/43 اداره كل سوم ثابتی ، باامضای فردی بنام شاهين ، به ساواك استان مركز ، اعلام میدارد :
"سيد محمد حسيني بهشتي در اين اداره كل فاقد سابقه مي باشد خواهشمنداست دستور فرماييد اعلام نمايند مشار اليه داراي چه سوابقي است و براي چه تبليغي عازم اروپا مي باشد؟ ضمناً بيوگرافي ملصق به عكس وي را نيز ارسال دارند "
عدم آگاهی اداره سوم وارسال چنین نامه ای آنچنان موجبات خشم وتردید سرهنگ مولوی رئیس ساواك استان مركزرافراهم میکند که درتاريخ 7/2/1344 به مديريت كل اداره سوم به تندی می نویسد:
"سوابق موجود از سيد محمد حسيني بهشتي بالا عبارت است از نامه هاي شماره 8197/321 ـ 28/2/42 و 21788/322 ـ 11/7/42 و 9116/312 ـ 13/2/43 و 15767/312 ـ 28/4/43 آن اداره كل و نامه هاي شماره 24331 / س ت ـ 29/10/42 و 17658 / س ت ـ 15/8/42 و 5681/20 الف ـ 19/3/43 و 6660/20 الف 28/3/43 و 5913/20 الف ـ 18/3/43 ارسالي اين ساواك ضمناً‌ ساواك قم گزارش مي نمايد مشار اليه مدتي است از قم منتقل شده و قصد مسافرت وي تبليغ ديني بوده است بيوگرافي وي طي شماره 17658 / س ت ـ 15/8/42 ارسال شده ، خواهشمند است دستور فرماييد در مورد دستگيري وي به شماره 27175/20 الف ـ 22/12/43 توجه نمايند".
(سرتیپ مولوي تا سال 1343 در ساواك فعال وسپس به شهربانی منتقل و در سال 1350 در يك سفر هوايي‌، به دليل سقوط هلي‌كوپتر درگذشت. برخي اين مرگ را مشكوك دانستند).
7-باآنکه ساواک تهران فعالیتهای محمد بهشتی را درحد " دستگیری " او تشخیص داده ، اداره سوم ساواک درتاريخ 4/3/1344-درگزارشی به رئیس کل ساواک چنین می نویسد:
"محمد بهشتي كه بنا به پيشنهاد مراجع تقليد با اطلاع وزارت امور خارجه جهت تصدي و اداره امور مركز اسلامي در هامبورگ چندي قبل عازم آلمان گرديده و مشغول انجام تعاليم اسلامي به جوانان ايراني و دانشجويان مسلمان در هامبورگ مي باشد نامه هاي متعددي در مورد فعاليت و نحوه اقدامات خود در شهر هامبورگ براي دوستان و بستگان و حتي روحانيون از جمله فلسفي واعظ شيخ محمد تقي مصباح عبدالكريم ميري مير محمدباقر مدرسي و سيد صدر الدين جزايري ارسال داشته و اشاراتي به وضع دانشجويان ايراني و مسلمان در هامبورگ نموده كه فتوكپي آن از چندي قبل تهيه و عيناً‌ جهت استحضار به ضميمه تقديم مي گردد مستدعي است مقرر فرمايند در صورتي كه ادامه سانسور مكاتبات نامبرده مورد لزوم است اعلام نمايند تا اقدام گردد" .
این گزارش چنان مبهم بنظرمی اید که رئیس ساواک درذیل آن دستورمی دهد:"يك نفر بررسي كننده فهميده موضوع را مورد بررسي قرار دهد و گزارش تهيه شود "
بررسي شد مطالب جالبي نداشت در پرونده مربوطه بايگاني شود !!!
8-ازتاریخ 14/4/1344گزارشات متعدد درموردنامه نگاریهای بهشتی از آلمان با روحانيون مقيم ايران ، محمدعلی رجايي دبير دبيرستان كمال نارمك ،مهندس بازرگان ،محمد تقي مصباح يزدي ، فردی بازاری بنام صالحي نجف آبادي در دالان امين الملك ،انجام وبه آنها یادآورشده كه وی(بهشتی) "زمينه های مساعدي براي شروع طرحهاي اصيل اسلامي پيدا كرده و آمادگي طبقه جوان و تحصيلكرده را فراهم نموده است" .بهشتی دریکی ازنامه های ارسالی اشاره کرده است که :" دوستان عزيز در راهي كه با هم شروع كرده ايم با پايداري و همبستگي هر چه تمامتر جلو برويد ‌ "
9-درمدرک دیگری به تازیخ20/8/44 ساواك استان مركزباامضای نواب ،اطلاع داده است که :"ماهانه مبلغ چهل و پنج هزار ريال 45000 توسط آيت الله سيد احمد خوانساري از وجوه جمع آوري شده جهت نامبرده بالا ارسال مي گردد "(خوانساری همان آخوند ملایم مورداعتماد ثابتی است که هرزگاهی مدعی است بااودیدارداشته است )
10-درتاريخ 16/9/44 ساواک استان تهران اعلام میدارد :"طبق اطلاعي كه به دست آمده بهشتی، ماهي سه هزار مارك از شخصي به نام همداني آهن فروش در خيابان سپه و مبالغ ديگري از تهران دريافت مي كند ".
11-درتاريخ 22/9/45 ساواک بیروت(لبنان) ، اعلام می دارد :"جلسه انجمن مذهبي دانشجويان ايراني در بيروت در تاريخ 18/9/45 تشكيل و سيد موسي صدر تحت عنوان حدود دين و عقل سخنراني نمود، و پس از خاتمه سخنراني كتابي كه توسط آقاي بهشتي از آلمان به نام صداي اسلام ارسال شده بود بين حاضرين در جلسه توزيع و مبلغ شصت قروش لبناني بابت بهاي هر كتاب دريافت نمود يك نسخه کتاب تهيه و به پيوست تقديم مي گردد ".
12-درتاريخ 18/1/46 آقاي بهشتي امام مسجد قصدداردبراي اداي مراسم حج به عربستان سعودي مسافرت نمايند
13-درتاريخ 1/3/46 ساواک آلمان به اداره سوم اطلاع میدهد :"محمد بهشتی ، مرتب نوارهاي ضبط صوت پر شده ای را توسط شخصي به نام هماتاج كه از آلمان اغلب با اتومبيل به ايران آمد و رفت دارد به ايران ارسال مي دارد ، هماتاج که حامل چند حلقه نوار جمعه 29 جاري بطرف ایران حركت مي كند .خواهشمند است در صورتي كه تاكنون وارد كشور نشده به نحو غير محسوس و تحت پوشش مناسب اثاثيه نامبرده را در مرز بازرسي و نوارها اخذ و پس از شنود در صورت وجود مطالب بر عليه مصالح مملكتي ، نامبرده با نوار به مركز اعزام گردد"
امااداره سوم درتاریخ 11/3/46موضوع را برای رسیدگی به ساواك تهران وساواک تهران هم به ساواك شمال شرق تهران ارجاع وباآنکه آدرس مسکونی هماتاج درتهران پارس تهران ايستگاه فرودگاه ، كوچه حسيني صالحي كرماني ومحل تجاری او لولا فروشي ، در شمس العماره مشخص گردیده بوده ،سرانجام ( بطورعمدیا سهو ) ، اداره سوم اعلام می دارد که فردمورد نظردر نشانيهاي تعيين شده شناخته نگرديد.!!
14-درتاريخ 22/4/46 بهشتی در آلمان اعلاميه ای توزيع وبا اعلام حساب شماره 42056 ـ بانك برينكمان هامبورگ ، تقاضا ی كمك مالي به خواهران و برادران عرب آسيب ديده در جنگ اسرائيل و اعراب می کند.
15-ازسال ورودبهشتی به آلمان (1343) تا سال خاتمه مأموریت وی( 1349) گزارشات متعددی ازتشکیل جلسات بحثهاي ماهانه ايدئولوژيكي وی، بمنظور شناساندن " نظام فكري و عقيدتي اسلام ، با چهره واقعي خودش " ، درشهرهای هامبورگ وهانوور در كشور آلمان غربي ـ وين اطريش و انگلستان و فرانسه ونیزبرگزاری مراسم تبلیغی به بهانه های روزهای اعیادویاسوگواری اسلامی بچشم می خورد . همچنین هرزگاهی گزارشاتی ازارسال کتاب "صدای اسلام دراروپای " تألیف بهشتی به آدرس مذهبیون افراطی درایران وبازارتهران ونیزمسافرتهای او درپوشش حج وزیارت اماکن مذهبی ودیدارش باخمینی درنجف وامام موسی صدردرلبنان به تهران مخابره می شود. حتی دریکی ازاسنادساواک مبلغ جمع آوری وهزینه مسجدهامبورگ درسال 1968برای انجام سخنرانیها که 66/114031 مارك بوده گزارش گردیده.
16-دریکی ازاسنادمنتشرشده ساواک آمده است :بهشتی درتاریخ2 /2/49 از طرف انجمن اسلامي وين دعوت ودر جلسه ای که حدود صد نفر دانشجوي ايراني شركت داشتند شركت ودراین جلسه بطور علنی می گوید :" پيروزي از طريق انقلاب قهرآميز و آنطوري كه دين اسلام تجويز مي كند بايد صورت گيرد و وجود احزاب تا جايي كه از طرز عمل اسلام تبعيت مي كنند در اين انقلاب ( ضرري ) ندارد . وی در جواب اين سئوال كه بودجه اسلامي از كجا تأمين مي شود مشاراليه اظهار میدارد از ايران و خميني
17-وی چندروز بعدازاین سخنرانی به ایران بازمی گردد وپس ازمسافرت به مشهد وشهرضا ی اصفهان ودیداربا روحانیون ودیگر مذهبیون افراطی ، به شهربانی اعلام می دارد " گذرنامه اش مفقودگردیده"
( که احتمالاً درآن مُهر ورود وخروج عراق وسوریه ولبنان درآن منعکس بوده)، وچون تقاضاي صدور گذرنامه جديد می نماید. اداره گذرنامه شهربانی مراتب را به ساواک گزارش، وساواک به بهانه فقدان گذرنامه ،درتاريخ 15 آذر ماه 1351وی را جهت اداي پاره اي توضيحات به ساواک تهران احضارمی نماید.او در مصاحبه ضمن تأئید حضوردرجلسات دانشجویان و ايراد سخنراني هاي اسلامي در زمينه هاي مختلف به جلسات دانشجويان را حل مشكلات شخصي و مسائل خانوادگي ، تحصيلی ، اجتماعي و غيره،توجیه وارتباط باخمینی درمدت اقامتش درآلمان را در حدود رابطه شاگرد و استادي ورفع اشکالات فقهی مریدان خمینی ونیر توصيه خمینی برای پرداخت هزینه معالجه دست قطع شده يك جوان قمي ، وارتباط باسيد موسي صدر در لبنان راارتباط رفیقان دوره تحصيلي وسرانجام مراجعه دانشجویان به مسجدهامبورگ را، استفاده آنان از منابع تحقيق موجود در كتابخانه مسجد توجیه می نماید.
18-بهشتی بعدازبازگشت به ایران جلساتی تحت عنوان "مكتب قرآن" راه اندازی وهرهفته درمنزل یکی از افراطیون مذهبی واغلب اعضاي مؤتلفه اسلامي برگزار وبه مباحث دینی-سیا سی می پرداخته است.
19-درتاريخ 23/7/52 وزارت آموزش و پرورش ، ازرياست ساواك تهران صلاحیت بهشتی رابرای انتصاب او به سمت كارشناس ،استعلام وساواک تهران چگونگی پاسخ را به اداره سوم ارجاع ، لکن اداره سوم (پس ازگذشت 9ماه ) ،بازدرنهایت ناباوری درتاريخ 8/4/53 اعلام می دارد سابقه ای ازمشخصات نامبرده دراداره سوم موجودنیست.برای رفع هرگونه شبهه عین نامه های مبادله شده را میاورم:
تاريخ 23/7/52 اداره كل امور اداري وزارت آموزش و پرورش
منظور از پرسش تبديل پست انتصاب به سمت كارشناس
1ـ مشخصات:نام محمد ، نام خانوادگي حسيني بهشتي ، نام پدر فضل الله ، شماره شناسنامه 17606 ، تولد 2/8/1307
محل تولد اصفهان ، تابعيت قبلي و فعلي ايران ، مذهب دين شيعه اسلام ،تابعيت پدر ايران ، آخرين مدرك تحصيلي و تاريخ آن فوق ليسانس معقول 1338، شغل فعلي و محل آن كارشناس علوم ديني ،‌ سازمان كتابهاي درسي
2ـ نشاني محل سكونت تهران ـ خيابان قلهك ـ خيابان تورج ـ خيابان مطهري، كوچه منطقي پلاك 8
رئيس اداره / مدير كل امور اداري ـ نام محمد علي نام خانوادگي نقيب زاده
از اداره كل سوم 312- به رياست ساواك تهران
تاريخ 8/4/53- شماره 2908/312
درباره محمد حسيني بهشتي فرزند فضل الله
بازگشت به 120691 / هـ 12 ـ 28/11/52
با مشخصات بالا از نامبرده سابقه اي موجود نيست ، عليهذا خواهشمند است خلاصه سابقه وي را با مشخصات كامل و يك قطعه عكس او تهيه و به اين اداره كل اعلام نمايند.
مدير كل اداره سوم-ثابتي
از ساواك تهران -به رياست ساواك مديريت كل اداره سوم
تاريخ 16/4/53-شماره 18011/هـ12
درباره محمد حسين {حسيني} بهشتي
بازگشت به شماره 2908/312 ـ 8/4/53
شهرت اصلي شخص مورد بحث حسيني بهشتي فرزند فضل الله شماره شناسنامه 17606 متولد 1307 اهل اصفهان مي باشد كه در آن اداره كل سابقه دارد-رئيس ساواك تهران-پرنيان فر
از اداره كل سوم 312-به رياست ساواك تهران
تاريخ 31/4/53-شماره 3532/312
درباره محمد حسين حسيني بهشتي فرزند فضل الله
بازگشت به 18011/هـ12 ـ 16/4/53
با مشخصات بالا نيز از نامبرده سابقه اي به دست نيامده است ، خواهشمند است دستور فرماييد ضمن انعكاس سوابق ياد شده كه در آن ساواك موجود است ،‌ يك قطعه عكس او را نيز تهيه و به اين اداره كل ارسال نمايند-مدير كل اداره سوم ثابتي
آیا مفقودشدن پرونده سیدمحمدبهشتی باهزاران برگ سابقه مکاتباتی ازاصفهان وقم وتهران ومشهد وشهرضا وآلمان ولبنان ، حضوردستهائی نامعلوم رادرسازمانی معلوم تداعی نمی کند؟
تمام ارتباطات ومکالمات تلفنی سیدمحمدبهشتی تاواپسین روزانحلال ساواک توسط آقای دکترشاپوربختیار ، تحت شنودساواک قرارداشت.وآخرین گزارش درمورد محمدبهشتی که دراسنادمنتشرشده ساواک آمده چنین است:
اداره كل سوم 11/10/57
گزارش محترماً به عرض عالي مي رساند شب گذشته در مسجد المهدي واقع در سه راه تهران ويلا از حضار پول جمع مي كرده اند و بعضي اشخاص حتي هفت هزار تومان نيز مي داده اند اين پولها تحت عنوان كمك به اسلام جمع آوري مي شده ضمناً جزواتي تحت عنوان اخبار جنبش اسلامي بين حضار توزيع مي شده كه يك نسخه آن ارائه و عيناً به پيوست از عرض مي گذرد نظريه نحوه چاپ و كاغذ جزوه مذكور شبيه نشريه نويد بوده و به احتمال يقين توسط كمونيستها منتشر شده است ضمناً تصور مي رود اين پولها براي كمك به كارمندان اعتصاب طبق تصميم شوراي مركزي روحانيون طرفدار خميني كه در رأس آن دكتر محمد حسيني بهشتي بوده و شيخ علي اصغر مرواريد امام جماعت مسجد مذكور نيز در زمره آنان مي باشد .
مقام امنیتی به ملاقاتهای سیداحمدخوانساری دلخوش بود که درسناریو ی تزویر روحانیون، "نقش آخوند ملایم " را بازی و باحیله گریهای آخوندی وچاشنی "تقیّه " ،جوان سنگسری راببازی بگیرد، تابتواند واسطه صدورگذرنامه سیدمحمدبهشتی شود ، وهم ،نام راسپوتین را، ازپرونده حسنعلی منصور حذف ، وهم فضای تبلیغ واحداث مراکزاسلامی درکشورهای اروپائی رابرای فراهم ، وهم امکان پوشش زیارت حج و ملاقات باخمینی رافراهم ورهنمونهای او رابدیگران منتقل نماید.آخوند درزدن تیر به چندهدف ماهربود.
( تقیه مناسبترین ابزاراسلام آفریده ایست که قادر است ، دروغ را به شکل راست ترین واقعیت درآورد.تقیه تظاهر به قول یا فعلی که با نیّت و معتقدات فاعلش فرق دارد . آخوند ،پرداختن اضطراری و موقت به دروغ مصلحت‌آمیز، را پرهیز از راست فتنه‌انگیزمیداند. این اصل در طول تاریخ اسلام همیشه باعث حفظ و بقای شیعه بوده است. )
خمینی مسجد را سنگر مي نامید ، اما ساواک متوجه مساجد و نقش آن ها در هدایت انقلاب نبود . مساجد علاوه بر نقش بسیج کننده مردم ، مرکزی برای هماهنگي و تبادل اطلاعات و اخبار در ميان مردم بودند . بتدریج مسجد به کانون مبارزه و مرکز فرماندهی تبديل شد . در همه انقلابها ، رسانه ها نقش بزرگی ایفا کرده اند ، اما در انقلاب ایران ، این نقش بر عهده مسجد بود .
ثابتی کوشيد دانشگاهها را تحت ‌کنترل درآورد ، اما نفرت از اعمال ساواك در ميان طبقه تحصيل كرده و دانشجويان دانشگاه‌ها بيشتر مشهود بود .جامعه دانشگاهي و دانشجويان همواره درمعرض برخوردهاي قهرآميز قرارداشتند . مديريت و اساتيد و كاركنان دانشگاه‌ها ،آزادي دانشگاه‌ها را مطالبه می کردند كه " مقام امنیتی " اصلاً به آن رضايت نمي‌داد. اما مطهري ، ومفتح و دکتر شريعتي در محيطهاي دانشگاهي توانستند باحوصله، گروه تاثيرگذاری ازنيروي عظيم و کارآمد جوانان را، از محيطهاي دانشگاهي وارد صحنه انقلاب کنند.در جريان تحركات انقلابي ، دانشگاهيان نقش قابل توجهي در مخالفت با حكومت برعهده گرفتند و در پيروزي انقلاب هم سهمي درخور داشتند.
پرویزثابتی در رودخانه ای شنامیکرد که خودشنا بلدنبود. او توانمنديهاي فكري و ذهني و انديشه و تخيل نداشت اما خود را نخبه‌ای برتر می‌پنداشت ، اوتصورمی کرد ، با دستگيري و شكنجه و زندان ناراضيان ،آنها به سكوت وادار می کند.وهنوزهم براین عقیده پای میفشارد که راه تسکین جامعه در ویرانگری آن بود .
ansari_parviz16@yahoo.com پرو.یزانصاری –افسرسابق ارتش شاهنشاهی

بخش هفدهم نقدی بر حادثه جمعیت مؤتلفه اسلامی

( ادامه بخش شانزدهم)

حتی جیمی کارتر درآذر ۱۳۵۶ و در جریان سفر شاه به آمریکا، در ملاقاتی خصوصی به شاه گوشزدمی کندکه منشاء خطر، رهبران مذهبی هستند".اما مقام امنیتی ازامریکائیان متنفر وعلاوه برترورمستشاران آنها ، برای اخراج کلیه آنها بامرادش هویدا نقشه می چید.

بخش هفدهم نقدی بر حادثه

جمعیت مؤتلفه اسلامی



جمعیت مؤتلفه اسلامی که در شکل گیری و هدایت آشوبهای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نقش مهّمی داشت ، از ائتلاف ۳ هیات مذهبی بازاری پیرو خمینی زائیده شد که تحت پوشش "پرداخت وجوه شرعیه" به قم مي‌رفتند وبا اودیدارمی کردند .فعالیت مؤتلفه اسلامی درآغاز برمحور مبارزه سیاسی بود. اما، شاخه نظامی آن،از الگوی فدائیان اسلام و مبارزه مسلحانه پیروی می کرد . (جمعیت فدائیان اسلام تشکیلات اسلام‌گرای شیعه تروریستی و زیرزمینی در ایران بود که در دهه ۱۳۲۰ ، به رهبری طلبه جوانی به نام مجتبی نواب صفوی با هدف برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد. فدائیان اسلام در سال ۱۳۲۴ احمد کسروی نویسنده وتاریخ دان، در آبان‌ماه سال ۱۳۲۸ ، عبدالحسین هژیر، وزیر دربار محمدرضاشاه پهلوی وسپهبدحاجی‌علی رزم‌آرا راتروروبقتل رساندند. نواب صفوی و تعداد دیگری از اعضای این گروه دستگیر و به اعدام و حبس محکوم شدند).



درآغاز، فعالیت جمعیت مؤتلفه اسلامی ، شيوه هيچ يك از احزاب و گروههاي سياسي را نداشت و براساس علم مبارزه خاصي ،جز همان ارتباطات اسلامي مُتكي نبودو در سال های 1341 و 42 صرفا به تهیه و توزیع اعلامیه های امام خلاصه می شد. امااين جمعيت پس از تشكيل جلسات مخفي ، اركان خود را ابتدا در دو بخش تنظيم كرد:



1- كميته مركزي مركب از 12 نفر.2- شوراي روحاني یا شوراي فقاهتي.



وظیفه كميته مركزي، که بعدها شاخه نظامي به آن اضافه گرديد بررسي مسایل و انعكاس آن به شوراي روحانيت بود. شاخه نظامی در هیات های موتلفه اسلامی ابتدا به رهبری محمد صادق امانی همدانی شکل گرفته بود و مرتضی نیک نژاد ، رضا صفار هرندی ، محمد بخارایی،مهدی عراقی، حبیب الله عسگراولادی، هاشم امانی و عده ای دیگر از اعضای شاخه نظامی هیئت موتلفه عضو این شاخه بودند.



شوراي روحاني یا شوراي فقاهتي و سياسي هيئت که نماینده رسمی خمینی بودند با عضويت آیت الله مرتضی مطهری وآیت الله سید محمد بهشتی و آیت الله محی الدین انواری وهمکاری علی اکبرهاشمی رفسنجانی ومحمدجوادباهنر ، و مبارز مسلح طلبه ، سیدعلی اندرزگو بود. وظايف شوراي روحانيت تهيه مواد تعليماتي و آموزشي و عهده دار اقدامات شرعی این گروه بودند تا هر گونه اقدامی، همچون حذف فیزیکی مقامات نظام پیشین، پس از کسب مجوز شرعی از این شورا صورت گیرد. محمد بهشتی هوشیارترین عضو سیاسی و مرتضی مطهری متفکر و نظریه پرداز موتلفه بودند.



پس از تبعید خمینی به ترکیه. شوراي روحانيت موتلفه اسلامي قتل حسنعلي منصور نخست وزير راطراحي وبا صدورفتوای آن ازطرف آيت الله ميلاني از مراجع تقليد مقیم مشهد به مرحله اجرادرآورد.ضارب جوانی مذهبی بنام محمد بخارایی بود.قتل منصور منجر به دستگیری بخارایی، صفار هرندی، نیک نژ اد وصادق امانی و اعدام آنها در سال 1344 شد. حبیب الله عسگراولادی ، مهدی عراقی ، محمد تقی کلافچی ، ابوالفضل حیدری و ابوالفضل مدرسی فر به حبس ابد وحجت الاسلام محی الدین انواری به 15 سال زندان محکوم شدند.



ازچهره‌های معروف که از همان ابتدا تا به حال در مؤتلفه حضور و ازهمه مشهورتر ند ، حبیب الله عسگراولادی و علاءالدین میرمحمدصادقی (پرداخت کننده هزینه هواپیمای ایرفرانس حامل خمینی ازپاریس به تهران ، رئیس اولین صندوق قرض الحسنه وعضواطاق بازرگانی ایران ویکی ازثروتمندان بزرگ درجمهوری اسلامی) و اسدالله بادامچیان می باشند.



بخشی از هیئت موتلفه امروزی ، بازار را در دست دارد و به نام موتلفه بازار یا بخش اصناف جمعیت موتلفه در بازار تهران شناخته می‌شود که عمومادر فعالیتهای تجاری شرکت دارند و قوی‌ترین شاخه موتلفه‌است.موتلفه بازار درایجاد صندوق های قرض الحسنه پیشقدم ،و رسیدگی به امورخانواده های زندانیان سیاسی و خانواده های گروههای مبارز اسلامی رابصورت مدیریت جمعی هدایت می کرد. حزب موتلفه اسلامی در حال حاضر گسترده ترین و با سابقه ترین حزب در سطح کشور است این حزب امروز در 30 استان کشور و حدود180شهر دفتر یا هسته تشکیلاتی دارد وگفته میشود با انقلابیون الجزائر، فلسطین، اخوان المسلمین و گروه جماعت پاکستان درجهت مبارزه با سیک ها و هندوها ی هندوستان درارتباط تنگاتنگ است .







درزندگی خدمتی مقام امنیتی دراداره سوم ساواک ، دومرد"هزارچهره " حضورپررنگ داشتند ، عباسعلی شهریاری که مبارزین را بکشتن میداد، وسيدعلي اندرزگوکه کمر قتل کارگزاران ساواک رابسته بود. اندرزگو متولد۱۳۱۸در نوجوانی با نواب صفوی و تشکیلات فدائیان اسلام آشنا و تا حد زیادی متاثر از آن بود. درترور حسنعلی منصور مشارکت ، وپس از شلیک محمد بخارایی بطرف منصور، او نیز گلوله دیگری به او زد و از مهلکه گریخت. در پی این اقدام، ساواک به جستجوی وی و دیگر عاملان پرداخت. اما نتوانست اندرزگو را بیابد. لذا وی به طور غیابی در دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم گردید.



سيدعلي اندرزگو با رعايت كامل اصول پنهانكاري با گروههاي مختلف چریکی همكاري و هر چند وقت یکبار به شکل دیگری در می‌آمد. شناخته ترین شکل او در لباس روحانیت او بود. وی مدام محل سکونت خود را تغییر در شهرهای مختلف سکونت میکرد. و ساواک درمدت 13سال پیگیری ازیافتن ودستگیری وی عاجزبود.برمبنای احتمالاتِ ساواک، او درقم ومشهد و زابل و زاهدان دیده شده وشپس به افغانستان گریخته بود. پس از مدت کوتاهی، اندرزگو دوباره به مشهد بازگشت و فعالیت های خود را از سر گرفت.پس از بازگشت به ایران، در سال 1347 تنها سينما ی نوساز شهرستان قم رامنفجروبه عراق میگریزدسپس در سوریه و لبنان دوره های نظامی دید. و طرز استفاده از سلاحهای سنگین را فرا گرفت. درعراق ، هر از گاهی به دیدار خمینی می رفت. در شهریور ۱۳۵۷ ، پس از14سال مورد اصابت گلوله مامورین ساواک قرارگرفت وکشته شد.



ساواك براي دستگيري اندرزگو تلاش گسترده اي را بكار مي برد حتي كساني راکه مشابه او بودنددستگیر ومطابق باروشهای شناخته شده خودش بازجوئی میکرد.مکاتبه زیرنمونه ای از اینگونه است:



فرستنده: ساواك كرمانشاه شماره2569/5/هـ موضوع سيدعلي اندرزگو فرزند اسدالله



در تاريخ 10/5/44 شخصي كه تقريباً شباهتي به عكس نامبرده بالا داشته وسيله مأمورين اين ساواك دستگير و چون فاقد شناسنامه بوده مورد سوءظن واقع در بازجويي خود را به نام محمدرضا قرباني فرزند سلمان متولد 1318 شميران دارنده شناسنامه 15 صادره از شميران معرفي و اظهار داشته كه براي تكدي به اين شهرستان مسافرت نموده و اشخاص مشروحه زير مقيم تهران و از منسوبين وي بوده و او را مي شناسند. عليهذا با ارسال سه قطعه عكس شخص مذكور خواهشمند است دستور فرمائيد وضع و هويت مشاراليه را از منسوبين وي تحقيق و چنانچه مورد سوءظن آن اداره كل مي باشد سريعاً اعلام دارند تا به مركز اعزام شود ضمناً شخص مذكور در اختيار اين ساواك مي باشد :



1 -دائي نامبرده به نام كريم زرين بشر در تهران خيابان مازندران 2- پسردائي وي به نام محمود زرين بشر فرزند كريم افسر شهرباني در تهران.3- خانم محمود زرين بشر بنام بانو جوان در تهران در آزمايشگاه بيمارستان پهلوي 4- داماد كريم زرين بشر بنام مصطفي در تهران چهارراه سيدعلي مغازه قصابي دارد.5- دايي يگر بنام مختار شهرت شمس استوار بازنشسته ارتش 6- با مادر خود به نام نرگس آدرس لبنيات طاعي واقع در اول خيابان نظام آباد مكاتبه مي نموده است.7- خود محمدرضا قرباني در سال 1338 در تهران خيابان صفا اول كوچه روزبه در مغازه قصابي ماشاءالله نام كار ميكرد. رئيس سازمان اطلاعات و امنيت استان پنجم افشائي



خمینی درباره اندرزگو گفته بود:"اگر ده نفر مانند سیدعلی اندرزگو داشتم دنیا را فتح می کردم".( یاران امام خمینی به روایتاسناد ساواک)







مجوز شرعي ترورحسنعلی منصور از آيت الله سید محمدهادی میلانی از مراجع تقليد درمشهددريافت شده بود.اماثابتی می گوید:



"ساواک تلفن آیت الله میلانی راکنترل می کرد وهنگامیکه سرتیپ هاشمی یه سیدجلال تهرانی که این اواخر رئیس شورای سلطنت شد می گوید: میلانی تحریک به اغتشاش می کند ، جلال تهرانی جواب می دهد :" حسن آقا بقال سرِکوچه می گوید ،اینطورنیست"(230) (سیدجلال تهرانی که در 1275 در دوران قاجار متولد و صاحب مشاغل وزارت، سفارت، سناتوری، استانداری و نایب‌التولیت آستان قدس رضوی بوده و از بقیه اعضای شورای سلطنت مسن‌تر بود.روز 28 دی1357 او به علت سابقه دوستی با آیت‌الله خمینی از طرف شورای سلطنت و شاپور بختیار و به عنوان «رئیس شورای سلطنت» رهسپار پاریس شد اما تسلیم شرایط خمینی شد و روز اول بهمن 1357 در پاریس استعفانامه خود را اعلام کرد)







سید محمد حسینی بهشتی متولدآبان ۱۳۰۷ در اصفهان در قم خروج خارج فقه و اصول را خواند. و در کنار تحصیلش دیپلم ادبی را اخذ و مدرک کارشناسی رشته فلسفه و حکمت اسلامی را در سال ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران دریافت ودر سال ۱۳۵۳ از پایان‌نامه دکتری خود دفاع کرد.



بهشتی مبارزات سیاسی را در سال ۱۳۴۱ آغاز و با اعضای هیئت‌های موتلفه اسلامی ارتباط برقرار و با پیشنهاد شورای مرکزی مؤتلفه، آیت‌الله خمینی ،اورا به عضویت شورای روحانیت و فقاهت موتلفه تعیین کرد. در سال ۱۳۴۳ با توجه به نقش بهشتی در کشته شدن منصور ، برای خارج کردن او از کشور سید محمدهادی میلانی و حائری، ،بهشتی را برای اداره مرکز اسلامی هامبورگ انتخاب وبه آلمان فرستادند. ابتدا ساواک مانع صدور گذرنامه برای این سفر شد. اما با تلاش سید احمد خوانساری(آخونددرباری مرتبط باساواک) این مشکل برطرف شد و او در اسفند ۱۳۴۳ به آلمان رفت. او در شکل‌گیری مرکز اسلامی هامبورگ (که از وزارت فرهنگ وآموزش بودجه دریافت می‌کرد) و اتحادیه انجمن اسلامی دانش‌آموزان مسلمان ایفای نقش کرد. در این مدت درپوشش سفر حج ، سفرهایی به عربستان و ترکیه، سوریه، لبنان و عراق کرد و دیدارهائی با سید موسی صدر و سید روح‌الله خمینی انجام داد. در ۱۳۴۹ بر حسب ضرورت سفری به ایران داشت که در آن سفر توسط ساواک ممنوع الخروج شد و اقامت ۵ ساله او در آلمان پایان یافت.



محمد بهشتی پس از بازگشت به ایران، مجدداً در آموزش و پرورش مشغول به کار شد به همراه محمد جواد باهنر به تالیف کتب درسی از مشاورین فرخ‌رو پارساو از حقوق‌بگیران وزارت آموزش و پرورش بود .درتهران، جلسات تفسیر قرآن برگزار و در مناسبت‌های مختلف به سخنرانی می‌پرداخت. در فروردین ۱۳۵۴ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد و چند روزی را در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری گذراند. از سال ۱۳۵۵ در تلاش‌هایی برای ایجاد هسته‌های تشکیلاتی شرکت داشت که به ایجاد جامعه روحانیت مبارز انجامید. از سال ۱۳۵۶ با اوج‌گیری انقلاب بر دامنه فعالیت‌هایش افزود. در بهار ۱۳۵۷ برای دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه و هماهنگی حرکت‌های سیاسی گروه‌های معتقد به رهبری روح‌الله خمینی سفری به اروپا و آمریکا داشت. بعد از هجرت خمینی به فرانسه نیز برای دیدار با او به پاریس رفت.پس از انقلاب او دبیر شورای انقلاب بود. ودر اسفند ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کرد. سپس به عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب و در اسفند ۱۳۵۸ ریاست قوه قضائیه دیوان عالی کشور را بر عهده گرفت. او در هفتم تیر سال ۱۳۶۰،درجلسه ای در دفتر حزب جمهوری اسلامی به قتل رسید.







اما خود آیت الله بهشتی درموردخودچه می گوید:" مي دانيد كه اولين تجربه نسبتاً نيرومند متشكل سياسي اسلامي خالص ما در هيئت هاي موتلفه بود. هيئت هاي موتلفه بحث يك حزب بود و از نظر تشكل، مركزيت، سازماندهي، مديريت و سرعت در تصميم گيري و عمل در حد يك حزب، خيلي خوب بود، در آن موقع امام ما چهار نفر را به عنوان شوراي فقاهتي و سياسي اين هيئت-ها تعيين كردند. مرحوم آقاي مطهري، بنده، آقاي انواري و آقاي مولائي.اواخر سال 42 يا اوايل 43 ما بسياري از مسائل مربوط به سازماندهي، مديريت و تشكل را در اين سازمان مخفي سياسي نظامي تجربه مي كرديم. چون شاخه نظامي هيئت هاي موتلفه تصويب كرده بود كه منصور را اعدام كنند و بعد از اعدام انقلابي منصور ،پرونده دنبال و اسم بنده هم در آن پرونده بود دوستان فكر مي كردند كه به يك صورتي من را از ايران خارج كنند و در خارج مشغول فعاليتهايي باشم.بهشتی درمورد فعاليت موتلفه اسلامي اضافه می کند:" هيئت هاي موتلفه پركار، پرتوان، با ايمان، پرشور و پرحركت بود. مخصوصاً اينكه مي توانست زير پوشش روابط كسب و كار و مسافرت و ديدار آشنايان و امثال اينها در سرتاسر ايران حضور خودش را نشان بدهد و اين يك نقطه قوت عالي بود".



http://snn.ir/print-13910326028.aspx



مقام امنیت درمورد بهشتی می گوید :"بهشتی برای ماهم مجهول بود.می دانیدکه درآلمان بود ودرمسجددرآنجا بادستگاه ما کارمیکرد.باسرتیپ دادستان (پسرخاله شاه) وبااوخیلی نزدیک بودوصمیمی بودند.دادستان هم آدم خوشگذرانی بودوبهشتی هم باوی خیلی جوربود وباهم شیطنت می کردند...خانم بازی می رفتندوالواطی می کردند ومشروب خوری می کردند.بهشتی موقعیکه آمدایران ،اوایل یک ارتباطی باوی داشتیم.ارتباط درسطح مامورساواک نبود وتنها یک رابطه معمولی بود....6ماه قبل ازانقلاب مافهمیدیم که بهشتی شده است کارگردان .تا انموقع فعالیت چندانی نداشت درتهران گمان ما این بود که فلسفی کارگردانست واول بارفلسفی گفت که بهشتی کارگردانست!"(576).







آیت الله مرتضی مطهری متولد ۱۲۹۸ درفریمان مشهد ، پس از تشکیل هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، مطهری از سوی خمینی به همراه چند تن دیگر از شخصیت‌های روحانی عهده دار رهبری این هیئت‌ها گشت و از نظریه‌پردازان مؤتلفه اسلامی بود. مرتضی مطهری اولین فردی بودکه در يكي از جلسات شوراي مركزي شورای فقاهتی اعلام كرد بايد چند تن از سران رژيم را به خاك افكند .پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط محمد بخارایی، کادر رهبری هیئت‌های موتلفه دستگیر شد. ولی قاضی پرونده که خودنزد مطهری تحصیل کرده بود، مطهری رااز مهلکه نجات داد.



مطهری در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه‌ای مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی دستگیر و مدت کوتاهی در زندان به سربرد. در سال ۱۳۵۳ ممنوع‌المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.



ارتباط مرتضی مطهری با خمینی پس از تبعید او از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشت و در سال ۱۳۵۵ در مسافرتی به نجف و دیدار با خمینی درباره مسائل مبارزه و حوزه‌های علمیه با وی مشورت نمود. در دوران اقامت روح‌الله خمینی در پاریس، به آن شهر مسافرت و در همین سفر خمینی وی را به ریاست شورای انقلاب منصوب کرد. مرتضی مطهری در اردیبهشت ۱۳۵۸ هدف گلوله یکی از افراد گروه فرقان قرار گرفت، و پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.



اما "مقام امنیتی" درصفحه( 576 )کتابش می گوید:" مطهری آدم مرموزی بود وبادستگاه ارتباط داشت...بادربار دکترباهری ودکترحسین نصر دربنیادفلسفه شاهنشاهی همکاری می کرد...ولی درعین حال درحسینیه ارشادهم بود وازلحاظ ما ، درآن ایام آدم خطرناکی نبود".







حبيب الله عسگر اولادي در سال 1311 شمسی، در تهران متولد شد. بر اثر اوضاع مالی خانواده امکان تحصيل نداشت و به کار در بازار تهران به خرده فروشي برنج پرداخت. حضورش در مسجد امين‌الدوله بازار ،باعث آشنايي او با برنامه‌هاي مذهبي فراگیری دروس حوزوي شد. عسگر اولادي در سالهاي پاياني دهه بيست، در متن فعاليتهاي سياسي بودو در تجمعات و تظاهرات با فعاليت جمعيت فدائيان اسلام آشنا شد، در 1333، به همراه عده‌اي از دوستانش در مسجد امين‌الدوله هيئتي به نام هيئت "مؤيد" را تأسيس کردند و در مسجد امين‌الدوله به فعاليت مشغول شدند. با شروع مبارزات خميني ، با او آشنا و به قم رفت و آمد مي‌کرد .به توصیه خمینی هيئتهای سه گانه مساجد امين‌الدوله و شيخ علي و اصفهانيهاي بازار ، هيئتهاي مؤتلفه اسلامي را تشکيل دادند. عسگراولادی از طرف خمینی مأمور وصول وجوهات شرعي در بازار تهران شد.



عسگر اولادي درجریان ترورمنصور به همراه شاخه نظامي مؤتلفه وبه جرم نگهداري اسلحه دستگير و به حبس ابد محکوم و در 1356 مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به مجلس شوراي اسلامي راه يافت و با تأسيس کميته امداد امام خميني، به عنوان نماينده او در اين نهاد، عهده‌دار مسئوليت شد.



من احتمال اینکه مرددیگری درسایه و ازمستأجرین خانه خرس بنام آخوند سیدحسن امامی امام جمعه تحصیلکرده مدرسه روسها ، و" مُراددیگرِ مقام امنیتی" دراین تصمیم ایران بربادده که همانا پایه گزاری تشکل روحانيت بنام " جامعه مدرسين حوزه علميه قم "باشد ،بعیدنمیدانم.زیراروابط "مقام امنیتی " با اوهم برای دستگاههای اطلاعاتی ابهام آمیزبود.



زیرادرمبحث آزاربهائیان هم ، می توان نمودها ، ورگه هائی از توطئه سامان دهی شبنامه "مقام امنیتی" و مقابله جامعه مدرسین با آئین بهایی وسپس تخریب حظیرت القدس راجستجوکرد.



پرویزثابتی می گوید: "دکترسیدحسن امامی امام جمعه تهران که درآن سالها هفته ای یکبارشاه رامی دیدودرمورد مسایل اسلامی به شاه مشورت می داد،برایم تعریف کرد که او مسبب این داستان بوده است.می گفتند فلسفی واعظ که دررادیو ومساجد ومنابر پیوسته علیه کمونیستها حرف میزد،بمن مراجعه کرده وگفت من می خواهم امسال درماه رمضان درسخنرانی روزانه رادیوئی علاوه برکمونیستها مطالبی نیز علیه بهائیها بگویم که تعادلی درسخنان من باشد"(119).



آغازمجددتراژدی بهائی ستیزی که در دوره حکومت رضا شاه فروکش کرده بود وآزار جامعه بهائی ایران وسپس تخریب حظیرت القدس درسال 1344 وهمسوئی حیله گریهای سیدحسن امامی و گزارش اداره سوم ساواک درمورد حبیب الله ثابت ، برای توجیه حضورنامرعی اختاپوس"شبکه قدرتمند بالاترازقدرت اعلیحضرت "،وعادت پرویزثابتی به "شبنامه نویسی" که خوددرصفحه( 595) به آن معترفست، تبيين ناباورانه ای نیست.



در يكي از اسناد منتشرشده ساواك درمورد حبیب الله ثابت آمده است:



" مشخصات: حبيب ثابت پاسال فرزند عبدالله ، بازرگان. رئيس هيأت مديره شركت (امنا) عضو محفل روحاني بهاييان ايران و مدير شركت زمزم و نماينده فولكس واگن در ايران و مؤسس تلويزيون ايران محتويات پرونده به شرح زير است:



1. در تاريخ 22/1/39 نامبرده در انگلستان ، درباره اخذ كمك براي تلويزيون ايران با مقامات انگليسي مذاكراتي نموده است.



2. در محافل اقتصادي تهران چنين شهرت دارد كه در دوره زمامداري آقاي علم امور مربوط به اقتصاد كشور طبق نظر حبيب ثابت تنظيم مي‌شده.



3. در تاريخ 10/2/44 نامبرده به محفل ملي بهاييان ايران نامه‌اي نوشته و متذكر شده كه هدف اصلي از تشكيل تلويزيون در ايران ايجاد كار براي جمعي از ياران (بهاييان) بوده و به تدريج امكاناتي براي نشر افكار روحاني و معارف حكم الهي (افكار بهايي) به وجود آيد. و به هيچ‌وجه برخلاف نظريات امراله (دستورات بهايي) اقدامي نخواهد شد.



4. در تاريخ 13/6/44 اطلاعيه ای واصله حاکیست كه آقاي حبيب ثابت عامل اصلي تقويت بهاييان مي‌باشد و قرار شد يك ميليون تومان از طرف شركت ملي نفت به نام اجراي برنامه‌هاي آموزشي از تلويزيون به وي داده شود.



5. در ارديبهشت ماه 44 نامبرده از طرف بهاييان به عضويت محفل روحاني ملي بهاييان ايران انتخاب شده است. http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewDocumentID =Farsi



آیااین سند رونوشت برابراصل کیفرخواست دادستان دادگاه انقلاب ومحکومیت ومرگ حبیب الله ثابت نیست؟.آیا هزاران هزار سند میراث ثابتی که همانندحبیب الله ثابت موجبات سپرده شدن صدهانفر از هموطنان بیگناه ما به جوخه اعدام نبوده است؟







ارتباطات گاه وبیگاه واحتمالاًهدفمندولی در سایه و حاشیه مقام امنیتی با سیدحسن امامی نیز درگردونه ملاقاتهای دائمی ونامتعارف اوبا امیرعباس هویدا مُبهم وناشناخته وشبهه برانگیز است.درصفحه (208)ودرمبحث فراماسونها اززبان پرویز ثابتی می خوانیم :



" من برخی ازدوستهای نزدیکم ماسون بودند ،مثل حسن امامی وپرفسورپویان رئیس دانشگاه ملی". ...." دکترسیدحسن امامی که استاد حقوق مدنی من دردانشکده حقوق بود، یکی ازشخصیتهای سیاسی وطن پرست وفهمیده کشور بود.امام جمعه درسازمان فراماسونری ایران دارای نفوذ واحترام فوق العاده ای بود.".



ثابتی به نقل ازامام جمعه ، داستان کناره گیری شریف امامی از "استادی اعظم فراماسونی" وانتخاب مجدداو بااستخاره "حسن امامی " راشرح وچنین می گوید:" امام جمعه می گفت دریکی ازجلسات فراماسونها ، شریف امامی تصمیم گرفته بودازسمت استاداعظم کناره گیری کندوصحبت بودکه، دکترناصریگانه رئیس دیوانعالی کشور جانشین اوشود.اکثریت اعضامخالف این تغییر، ومعتقدبودندکناره گیری شریف امامی ازاهمیت ونفوذسازمان خواهدکاست، وبه من مراجعه کردند که مانع اینکار شوم.بعدازاینکه بحث وگفتگوهائی دراین زمینه صورت گرفت ، من پیشنهاد کردم چون نظریات مختلف است، اجازه بدهید من یک استخاره ای بکنم وببینم استخاره چه جواب می دهد؟به ظاهر استخاره کردم وگفتم که استخاره اجازه نداده است که این تغییر صورت گیرد، وشریف امامی به نتیجه استخاره تن دادودرسمت خود باقی ماند"(208)



وثابتی خوداظهارنظرمی کندکه :" البته من می دانستم که امام جمعه ، فردی تحصیلکرده وروشنفکراست وبه اینگونه خرافات وموهومات عقیده نداردودراینمورد ازاستخاره استفاده ابزاری کرده است "(208).



"روزدوم آبان57 شب را درمنزل امام جمعه تهران، مهمان بودم،امام جمعه دراین ملاقات به من گفت که دیداری باشریف امامی داشته وشریف امامی به اوگفته است که ثابتی درکاردولت ، کارشکنی می کند"(470).







آیا "مقام امنیتی " هم همانند "تسبیح امام جمعه"، برای سیدحسن امامی " استفاده ابزاری" داشته است !؟. رسیدن به پاسخ عادلانه آسان نیست ، ولی گذشت زمان ودسترسی به آرشیوهای رهاشده ازبند "طبقه بندی" سازمانهای اطلاعاتی ، روزی حقایق را برملاخواهندکرد.



(سیدحسن امامی آخرین امام جمعه تهران در دوران پهلوی ودولتمردی درسایه بود.او تحصيلات مقدماتي را در مدرسه "پرو »كيميناژز كه توسط روسها اداره مي شد به اتمام رسانيد دکترای حقوق از دانشکده حقوق لوزان سوئیس ودرجه اجتهاد از حوزه علمیه نجف همسر اول او فرانسوی و همسر دوم وی از دانشجویانش که هر دو بی حجاب بودند.بین او و دکتر مصدق(شوهر عمه اش) دشمنی آشکار بود سالهای متمادی چه در دانشگاه تهران، دانشگاه ملی استاد و یا در کانون وکلاء جز هیأت ممتحنه برای گرفتن پروانه‌ وکالت در مجلس هفدهم در انتخابات مجلس ریاست مجلس برگزیده ولی پس از یک ماه از سمت خود کناره گیری کرد. حسن امامی در اعیاد به طور جدا از گروه روحانیون به مراسم "سلام" می رفت و عید را به شاه تبریک می گفت. وی سال های آخر عمرش را در خانه شخصی اش در سوییس به سر برد و در سال ۱۳۵۸ در همان جا از دنیا رفت. بعد از انقلاب برای اوپرونده ای تشکیل نشد اما اموال وی در ایران مصادره گشت")



پرویز انصاری-افسرسابق ارتش شاهنشاهی

بخش شانزدهم نقدی بر کتاب، "در دامگه حادثه" چگونه پرویزثابتی سياست را به متن حوزه هاي علميه برد قسمت دوم


پیوند به بخشهای پیشین/نقد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here


بخش شانزدهم نقدی بر کتاب، "در دامگه حادثه"



چگونه پرویزثابتی سياست را به متن حوزه هاي علميه برد قسمت دوم


و


چگونه تشکیلات ده نفره آخوندها سازمان 5000نفره ساواک را ببازی گرفته بودند


آغاز مبارزات روحانیون وعملکرداداره امنیت داخلی ساواک


آغاز مبارزات روحانیون در 1341 ودرزمان نخست وزیری اسد الله علم شروع شد و در وقایع 15 خرداد 1342 اوج گرفت. بهانه روحانیون ،تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی بودکه درآن شرطِ سوگند خوردن به قرآن در مراسم تحلیف برای اعضای انجمن ها حذف، وسوگند به"کتاب آسمانی " کافی شناخته شده ، وافزون بر این در مصوبه ، به زنان نیز حق رای داده شده بود. خمینی این اقدام را، گشودن راه برای مشارکت بهائیان در حیات سیاسی کشورمی دانست.(این لایحه که درآبان سال 41 (درزمان تعطیلی مجلس) به تصویب دولت رسیده بود در دهم آذر همان سال ملغی و خودهيأت دولت اعلام کرد که تصويب‏نامه 1341/7/16 قابل اجرا نيست.).



اما در ماههاي پاياني سال 1341 شاه تصميم گرفت اصول 6 ماده ای "انقلاب شاه و ملت" يا "انقلاب سفيد" رابه رفراندوم بگذارد. روح الله خمینی دراعلاميه‌اي بسيار تند انقلاب سفيد شاه را به "انقلاب سياه" تعبير و قرار بود تجمعی در مدرسة فيضيه برگزار شود. مأمورين پليس به مدرسه فيضيه حمله بردند . حوادث وپیامدهای آن نهايتاً منجر به وقایع 15 خرداد گرديد،



در روز 15 خرداد 1342 خمینی در قم دستگیر و به تهران منتقل و زندانی وسرانجام ،پس از دو ماه بازداشت در پادگانی نظامی، به منزلی در شمال شهر تهران منتقل گردید . در اسفند 1342، اسدالله علم از نخست وزيري برکنار و جاي خود را به حسنعلي منصور داد. منصور براي ايجاد آرامش در جامعه، اولين اقدامش برقراري مناسبات دوستانه با روحانيان بود بهمین جهت دستورداد ،خمینی را در ۸ فروردین ۱۳۴۳ از تهران به منزلش در قم بازگردانند.



اما منصور،در همان آغاز کارخود طرح "مصونيت سیاسی مستشاران نظامي امريکايي در ایران " را هم به مجلس ارائه کرد . خمینی در 4 آبان 1343 درسخنانی گفت: " رژیم ایران، استقلال کشور را فروخت و در عمل دست نشاندگی خود را به امریکا اعلام داشت، چنین روزی عزای ملت ایران است و جا دارد مردم بر سر در منازل و مغازه های خود پرچم سیاه بیاویزند".وی پس از این سخنرانی، در 13 آبان، دستگیر و به ترکیه وسپس به نجف تبعید شد.



اما نکته مهم ودرخورتوجه اینستکه ، شیوه مبارزه خمینی ودیگرروحانیون ارشد در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی و حتی پس از آن ، جداکردن حساب شاه ازدولتها ومبتنی بر قانون اساسی مشروطیت بود.خمینی ، ناهنجاریهای مملکتی و سوء اعمال را به "دستگاه ها" منتسب می کرد ودرسخنرانی اردیبهشت سال42 ، بعدازوقایع فیضیه می گوید:" اشكال بزرگ آن است كه به هر دستگاهى كه رجوع مى شود، مى گويند: اينها كه شده است به امر اعليحضرت!! است و چاره اى نيست، از نخست وزير تا رئيس شهربانى و فرماندار قم همه گويند: فرمان مبارك !! است!!، پس چرا ايشان از خود دفاع نمى كنند تا تكليف مردم با دولت روشن شود و در موقع مناسب به سزاى اعمال خود برسانند؟! " (پيام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهلم فاجعه تاريخ 12/2/42)



ویامی گوید: "اینجانب به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام، اعلیحضرت را متوجه می کنم به اینکه اطمینان نفرمائید به عناصری که با چاپلوسی و اظهار چاکری و خانه زادی می خواهند تمام کارهای خلاف دین و قانون را کرده و به اعلیحضرت نسبت دهند و قانون اساسی را که ضامن اساسی ملیت و سلطنت است، با تصویب نامه های خائنانه و غلط از اعتبار بیاندازند " . (صحیفه نور، جلد 1، ص 36)



وآیت الله رضاگلپایگانی می گوید:"اکنون که مجلسین تعطیل و مرجع رسیدگی به عملیات دولت، منحصر به اعلیحضرت است، اگر آن مقام هم دست دولت را در بعضی اقدامات بازگذارند موجب یاس و ناراحتی خواهد شد" . (تلگرام آیت سید محمد رضا گلپایگانی به شاه درباره تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی، 16/8/1341)



اما حادثه 15 خرداد صورت مساله را تغییر داد تلگرام احمد زنجانی ، هاشم آملی و مرتضی حائری به آیت ا لله سید محمد بهبهانی درباره تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی این دیدگاه را مطرح نمودکه" شاه در راس مخالفین قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده است " ( مجموعه (اسناد انقلاب اسلامی - سال1341، ج 2، ص18 ).



وقتی کار به تبعید خمینی کشیده شد ساز و کار مبارزه بکلی دگرگون شد وخمینی از تبعید پیغام داد: "اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن به مردم، نظیر عاشورا به وجود بیاورند...امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید، اجتماعات برپا گردد و.."( روح ا...خمینی: نامه ای از امام موسوی...، ص181 ).



از سال 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی روحانیون شیوه های مبارزه منفی راپیش گرفتند.آنها ،حتی با یک اعلامیه جشنها و مراسم ریشه دار را، به عزا و سوگواری تبدیل میکردند. مثلا خودخمینی می گفت: "اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه جلوس می کنم " ، یاآیت الله گلپایگانی اعلامیه می داد: "از برگزاری مراسم نیمه شعبان منصرف می شویم" .



گاهی پا را از این نیز فراتر می نهادند و نماز جماعت را هم به سود مبارزه تعطیل می کردند. مثلاً پس از تبعید خمینی، در میان اسناد ساواک می خوانیم: "مامور یزد گزارش داده پس از انتشار تبعید خمینی ،کلّیه علمائی که در مساجد نماز می خواندند از خواندن نماز جماعت خودداری کرده اند و بلندگوهای مساجد ساکت است زیرا مؤذنین نیز اذان نمی گویند".ویا گزارش ساواک شیراز میگوید "روحانیون کما کان جهت اداء نماز جماعت در مساجد حاضر نشده اند" . (تلگرافات وارده به ساواک- از اصفهان به تهران ، سند شماره 20، 21/8/1343)



چنین شیوه های مبارزه منفی در واپسین سالهای حکومت پهلوی، بویژه پس از تثبیت رهبری خمینی به یکی از مؤثرترین شیوه های مبارزاتی وساز و کارهای براندازانه تبدیل شد .انتقال فرامین خمینی به عنوان یک مرجع تقلید پرنفوذ، مبارزه منفی را به جایی رساند که می گفت باید: " روابط خود را با مؤسسات دولتی حکومت قطع کنید - با آنها همکاری نکنید - از هر گونه کاری که کمک به آنها محسوب می شود بپرهیزید - مؤسسات قضایی، مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی به وجود آورید "



( نامه ای از امام موسوی...، ص 204.)



شخص شاه پس از فروپاشی رژیم، درکتاب پاسخ بتاریخ میگوید: "باید قبول کنم که برای دفاع از کشور خود و نظام سیاسی آن در مقابل دروغ پردازیهای و تبلیغات سوء کار مهمی انجام ندادیم " . (محمد رضا پهلوی: پاسخ به تاریخ.ص، 320)



بعد از تبعيد خمینی، روحانيون و بازاريان به مبارزات سياسي خود شدت بخشيدند. شاخة نظامي هيأت مؤتلفه اسلامي (تشكل بازاري وابسته به روحانيت سياسي) در اقدامي غافلگيركننده حسنعلي منصور (نخست‌وزير) را ترور نمود. روحانيون و طلاب طرفدارخمینی در حوزه علميه قم به انحاي مختلف درصدد زنده‌نگه داشتن ياد و نام او برآمدند. بهره‌برداري‌هاي سياسي از مراسم‌هاي مختلف مذهبي و صدور اعلاميه‌هاي متعدد در اعتراض به تبعيد خمینی، وچاپ و تكثير و توزيع اعلاميه‌هاي مراجع و علماي حوزه‌ها در حمايت از مبارزه و مواردي از اين قبيل محورهاي اصلي را در اين مقطع تشكيل مي‌داد.



خمینی در نجف ایده ولایت فقیه را پروراند وازسال 1348 یاران او مجموع نوار بحث ها ودروس وی درباره حكومت اسلامي را در همان شهرنجف ، پياده سازي و پس از تكثير نوار ها و تدوين و چاپ آن به زبان فارسي و عربي وارسال به مكه ، آنهارا توسط زائران ايراني به دست مردم ايران و آشكارا به كشورهاي اروپايي و امريكا و پاكستان و افغانستان و عراق و كويت می رساندند.



وزارت امور خارجه در نامه اي به ساواك راجع به اين جزوه ها مي نويسد:



"در تاريخ 48/11/22 در برخي از مساجد كويت جزوه اي به زبان فارسي كه در نجف طبع شده و حاوي درس هايي است كه خميني تحت عنوان"حكومت اسلامي يا ولايت فقيه" ايراد نموده، بين حاضرين توزيع شده...به نظر مي رسد كه خميني بعد از مدت ها ضمن بيان مسائل مذهبي، مطالبي را كه كاملا عليه ايران است اظهار مي دارد و درجزوه پيوست چندين جا حملات ناروا به ايران كرده است".



همین جزوات ،پس ازسالها توزیع پنهانی ، در سال 1356، با نام مستعار "نامه اي از امام موسوي كاشف الغطاء" به ضميمه كتاب "جهاد اكبر" خمینی در ايران به چاپ رسید.



کارمندان بخش "روحانییون افراطی"اداره سوم ساواک ، همانند " مغزعلیل "مدیرکلشان تاواپسین روزها ی رژیم ، چون قدرت تشخیص واقعيت‌ها را نداشت ، حیله گریهای آخوندان راكمرنگ وفرمولهای کلیشه ای ، دخالت " مارکسیستها، کمونیست‌ها" رادرحوادث جاری نُشخوار ودرگزارشات شرفعرضی هم باهمان اراجیف ،پادشاه مملکت راهم گمراه می کردند . بکاربردن اصطلاح"اتحاد ارتجاع سرخ و سياه" درسخنرانیها ومصاحبات شاه متاثرازهمین گزارشات احمقانه بود.



علم درتاریخ 2/7/52 می گوید:"رئیس جدید دانشگاه آریا مهر، دکتر حسین نصر، امروز برای کارهای خود پیش من آمده بود. مطلب عجیبی می گفت که باعث تعجب چاکر شد. یکی این که بین دانشجویان فقر زیاد است، دیگر این که مسلمانهای قشری متعصب هم زیاد است. فرمودند این مسلمانهای قشری متعصب به طور قطع کمونیست هستند، ولی به ظاهر مسلمان قشری جلوه می کنند." اما سفیر آمریکا که می دانست مقام امنیتی به چیزی جز"راه میان برش " فکرنمی کند ،به صورتهای مختلف خطر فعالیتهای پنهانی آخوندرا به این وآن یادآورمی شود:



درخاطرات علم درتاریخ 20/8/51 می بینیم که او نوشته است : " سفیر آمریکا به دیدنم آمد. قدری اظهار نگرانی از نارضایی آخوند ها می کرد. گفتم، نترسید و نگران نباشید.. . نق نق دو آخوند مفلوک اثری نمی تواند داشته باشد "



ودرحالیکه وزیردربار فعالیت آخوندان را "نق نق " میداند، باز سفیر امریکا در 4/9/51" به وزیردربار" مکار" می فهماند "جناب وزیر" من فعالیت آخوندرا مثل شما شوخی تلقی نمی کنم و می گوید:" چند روز پیش به تو گفته بودم که ملا ها دارند کارهایی انجام می دهند. دیدید که خودتان مجبور شدید حسینیه ارشاد را ببندید. جواب دادم این مطلب هیچ اهمیت ندارد. اولاً اینها دسته کوچکی هستند. گفت در گزارشهای اطلاعاتی خوانده ام که حالا دارند می گویند باید شعار خدا، شاه، میهن، تغییر کند و شعار خدا، میهن، شاه، جانشین آن گردد"!



پرویزانصاری –افسرسابق ارتش شاهنشاهی

بخش پانزدهم نقدی بر کتاب " در دامگه حادثه" ازسیلی سرهنگ سیاحتگر،تا "جشن خون" – پرویزثابتی


بخش پانزدهم نقدی بر کتاب " در دامگه حادثه"

ازسیلی سرهنگ سیاحتگر،تا "جشن خون" – پرویزثابتی
چگونه پرویزثابتی سياست را به متن حوزه هاي علميه برد
و
چگونه تشکیلات ده نفره آخوندها سازمان 5000نفره ساواک را ببازی گرفته بودند.

مقدمه
پرویزثابتی در خزان عمرش بجای آنکه شرافتمندانه به نقد مبانی فکری و عملکرد سیاه وویرانگر گذشته اش بنشیند ، برعکس هنوز هم می بینیم ، دستانش، قلم را باشلاق جابجا ، و درتنظیم کتابش همچون دوران یکه تازیها ویکه گوئیهای گذشته اش ، میداند درجعل واقعیتها ی پیرامون هر موضوعی ،چگونه موضعگیری كند .اوهمانطورکه پیوستگیِ سقوطِ گفتارش نسبت به همه دولتمردان سیاسی ونظامی گذشته نمایانست ، با هدف فریب خوانندگان کتابِ "دردامگه حادثه" ، و درجهت انکار نقش ایران برباددِه خود ، خویشتن را تلاشگری دلسوز برای جلوگیری ازانقلابی جانسوز معرفی ، ومیخواهد این ذهنیت را ایجاد كند که ادبيات خشن وتبهکاریهای او ، نقش پیشاهنگ را دردگرگونی رژیم پهلوی نداشته ،وبرعکس این مبارزین بودند که با پیشگامی مسلحانه، موجبات بهم ريختگی امنیت مملکت رافراهم کردند.
اما حقیقت اینست که اوازهمان دوران اولیه حضورش درساواک که مسئولیت بررسیهای سیاسی درامنیت داخلی را داشت(65) قادربه درک وتحلیل درست اظهارات محمد بخارایی قاتل حسنعلی منصورکه درآنزمانها محاکمه شد نبود. بخارائی درتمام مراحل بازجوئی وبازپرسی ودادگاه گفته بود: "بازداشت يا اعدام يا تبعيد يا شكنجهِ عده‌اي مشكلي را حل نمي‌كند ، شما با معلول مبارزه میكنيد ، ما با علت. من را كُشتيد امثال من فراوانند ".

ثابتی تصور مي‌كرد محاکمه واعدام گروه محمد بخارايي ، ريشه اعمال قهرآميز راخشكانيده و دوران طلايي " راه میان برش "آغازگردیده است.
ترورمنصور ،اقدامی غافلگیرکننده بودکه ساواک ازوقوف وپیشگیریِ تدارک عملیاتِ باقیماندگان فدائیان اسلام ونوظهوران موتلفه اسلامی غافل مانده بود .اگر بخارائی با لغزیدن پایش بر روی یخ خیابان بر زمین نمی افتاد ودستگیرنمی شد، ودروقایع "سیاهگل" ، روستائیا ن چریکهای مسلح را دستگیر وطناب پیچ وتحویل ژاندارمری نمی دادند ، ثابتی امروز ملت را مدیون نبوغ افكارپلید خودنمی دانست !.
وقتی از مقام امنیتی پرسیده می شود :" چرا ساواک ترورنخست وزیررا ، پیشگیری و تروریستها راکنترل نکرده بود؟")157 (، او منش دمکراتیک وانسانی سرلشگر پاکروان راکه حتی نواختن یک سیلی سرهنگ سیاحتگررا برنتابیده ، موجبات فلج شدن ساواک معرفی ، و می گوید:" مامورین نمی توانستندتمام اسنادومدارک لازم را برای تعقیب مظنونین فراهم آورند، وتنها بازجوئی که یکی ازمنابع مهم جمع آوری اطلاعات بود بکلی بی فایده شده بود. ".)158 (
اوبروشنی جهالت خودرا از فنون علمی اطلاعات بیان می دارد، و گفتارش حامل این معنی است که او " اقاریردیکته شده توام باشکنجه بازجویان " از قربانیان کمیته واوین را "اسنادومدارک " ، و سیلی سرهنگ سیاحتگرراناکارآمد ، ولی "داغ ودرفش وشلاق وانواع دیگر ابزارهای سرکوب" راضروری ،و استناد به اعترافات ساختگی آنهم بر پايه تشخیص فردي وسلیقه بازجویان فاقد اندیشه راکارسازوکافی می دانست.
بازجويي يكي از ابزارهابرای تعیین صّحت و اعتمادِ سايراقدامات عملياتي مراقبتی ، و بکارگیری الگوهاي پردازش وپرورش كارشناسانه و ارزيابي تمامي قرائن و مدارك جمع آوري شده است .بازجوئی روشی است که با تفكيك حقايق از اكاذيب ، مجهولات را حل كند . پشتوانه پيشگامي بازجو درنبرداندیشه بامتهم ،دارابودن ويژگيهائی ازقبیل اعتماد به نفس ‚انگيزه ‚صبر و بردباري ‚ وقار ظاهري‚ هوشياري‚ نداشتن تعصّب و واقع بيني ‚ قابليت سازگاري ‚پشتكار ‚داشتن ادراك صحيح كلامي يا رواني بيان ‚ كنترل خود ، شناخت برخي از اصول و قوانين حاكم و قدرت ابتكار مانورهای مناسب رواني است . حتی مشخصات ظاهري نظير: لباس ، قد و قامت ، چشم نافذ . گوش حساس و شنوا ، لهجه و زبان و دهها عامل ديگر كه هر كدام به نوبه خود در نقش بازجو وفضای بازجويي تاثير دارد . شناخت شعور ، هوش ، تحصيلات ، جايگاه اجتماعي ، قوميت و مذهب و… متهّمان ، اعتباروامتیازات شایسته ای برای بازجویان است.
ساختن داستانهای فرضي و اتهامات موهوم آنهم توسط اشخاصی با تحصيلات و دانش وضريب هوشي "صفر"و برخوردهاي هدفدار ، معنی بازجوئی نمی دهد.
ثابتی کمیته واوین را با گرمابه عمومی یکی می دانست وبازجویان "دلاکانی" بودندکه به عهده دار"کیسه کشیدن " به مشتریان ناشناخته می شدند. کیسه کشان ثابتی در رويا روئي خودرانماينده قدرت برترمی دانستند، اماباتمام بر هم زدن نظم فكري و ايجاد اضطراب دستگیرشدگان، نقش مسلط برتر شخصيتي ، تحصيلی ، سياسي و رواني ازآنِ متهمین بود.
ارتشبدفردوست درشرح بازجوئی وشکنجه درساواک می گوید :" پس از خروج من و مقدم از ساواك، نصيري به‌شدت به شكنجه روي آورد، تا حدي كه نام ساواك در سرآغاز ليست سياه مجامع بين‌المللي حقوق بشر قرار گرفت. چرا نصيري به جاي بازجويي علمي، شكنجه را مجدداً مورد استفاده قرارداد ؟ به نظر من علت سه چيز بود: اول اين‌كه از فرد بي‌سوادي مانند نصيري جز اين انتظار نمي‌رفت. دوم اين‌كه، افراد جاه‌طلبي از نوع ثابتي به دنبال موفقيت‌هاي سريع بودند و در شرايطي كه مي‌توانستند با يك گروهبان و يك كابل متهم را به آن‌چه كرده و نكرده معترف كنند و تشويق بگيرند وقت خود را با فكر كردن و صرف انرژي تلف نمي‌كردند.
اما می بینیم ،باوجود فراهم بودن تمام این " منابع غیرانسانی مهم جمع آوری اطلاعات " ،کارگزاران امنیت داخلی ونُخبه های برتراطلاعاتی! ازحادثه کاخ مرمر در سال ۱۳۴۴، ترور سرلشگر ضیاء فرسیو رئیس دادرسی ارتش در سال1350، ترور سرتیپ طاهری، رئیس کل زندان‌های شهربانی در 1351، حمله به دهها بانک برای تامین هزینه های عملیاتی چریکی ، وحمله به کلانتری هاوپاسگاههای ژاندارمری تهران وشهرستانها بمنظورتامین سلاح ومهمات ترور محمد صادق فاتح یزدی، صاحب کارخانجات متعدددر کرج، سروان نیک‌طبع افسر اطلاعات شهربانی، سروان نوروزی افسر گارد دانشگاه، ترور سه مستشاران نظامی آمریکا در سال1353، ترور سه کارشناس فنی آمریکایی در 1355 و حتی عباس شهریاری همکارخودشان در ساواک، ، و.....بی خبر وهمیشه عاجزودرحالت غافلگیری بودند.زیرا بکار گرفتن انديشه و دقت اطلاعاتي رانمی دانستند.
فردوست بدرستی می گوید :" ساواک در کشف فعالیت‌های پنهانی توفیقی نداشت و بیش‌تر هَّم خود را مصروف فعالیت‌های علنی و نیمه علنی می‌نمود ". ارتشبدفردوست ، ثابتی رافردی معرفی می کند که خود را بیش از آن چیزی که هست نشان می داد ودروغ و راست را به هم می‌بافت تا میزان فعالیت و موفقیت خود را دو سه برابر جلوه دهد.
فردوست درتوجیه گفتارش اضافه میکند درحالیکه "فعالیت‌های خمینی درپاریس پنهانی نبود و مسائل مطروحه همه روزه در مطبوعات جهان منتشر می‌شد و ملاقات‌ها انتشار می‌یافت". ثابتی و عطارپور که برای ملاقات با من به دفتر می‌آمدند، راجع به پاریس هم صحبت می‌کردند و می‌گفتند که "برای کسب اطلاع از فعالیت‌های امام چند مأمور زُبده در پاریس گمارده‌اند".
اما من ضمن تأئید کامل اظهارات ارتشبد فردوست ، ازتمام شعبده بازیها وحیله گریهای پرويز ثابتی این نتیجه رامی گیرم که اوبعلت عقده های ناپیدای ذاتی اش ، از رضايتمندي لايه‌هاي مختلف اجتماع ناراضی بود وازاینکه تشکیلات اداره سوم ساواک را به منفورترین تشکیلات کشور بدل و همه نفرت جامعه راعلیه ، کلّیت پرسنل ساواک نشانه بگیرد،هدفمند،احساس غرورمی کرد.
درصفحه 144"کا گ ب در ایران" ولادیمیر کوزیچکین" می خوانیم : یکی از خبرنگاران غربی از برژنف می پرسد که آیا سرگرمی ذوقی دارد؟ برژنف جواب می دهد: "البته شوخیهایی را که بر ضّدم می گویند جمع آوری می کنم." خبرنگار می پرسد: تا حالا خیلی جمع کرده اید؟، برژنف پاسخ می دهد: " بله، دو اردوگاه را از زندانی پُر کرده ام!!".
گماشتگان پرویزثابتی هم بطورشبانه روز ، مشغول جمع آوری "شوخی کنندگان با ثابتی " بودند.بااین تفاوت که شوخی کنندگانِ با مدیرامنیت داخلی ساواک ، " فکاهی نویس "نبودند .آنان مردان وزنان جوان تحصیلکرده ای بودند که ازپُرکردن اردوگاههای ثابتی هراس نداشتند وبقول او، هم سیانورونارنجک واسلحه وبُمب داشتند (306) ، وهم داوطلبانه بابرتری اندیشه ازگماشتگان ثابتی و شعورکامل ، خودرادرمعرض دستگیریها قرارمی دادندتابتوانند سُفلگان کُمیته واوین راشناسائی وآنهارادرتیررأس رگبار دیگرهمرزمانشان درخیابانها قراردهند.شوخی کنندگان باثابتی ، كثیرآخوندانی بودند که با حیله وتزویر خاصِ خودشان ، اورابه بازی گرفته بودند ومشهورترینشان محمودطالقانی می گفت :" عظمت يك ملت از زندانى بودن رجال و مبارزان آن پيداست و متاسفانه زندان هاى ما خيلى پُر نيستند."
( مجموعه اسناد ساواک- روحانیون مبارز ) . شوخی کنندگان باثابتی ، بازاريانی بودند که در زندان هم بابرپائی روضه و مداحي ومراسم مذهبی ومغزشوئیهای خزنده ، امثال "ستوان احمدیان چاشمی ها" افسرزندان ساری رابا هدفهای سياسي خودهمراه ، وباگره گشائیهای مادیِ خانواده های دیگرزندانیان دربند ، آنها رابه مسیرحرکتهای انقلابی پیوندمی زدند.آنهاهم ازاینکه اداره امنیت مملکت دردست مردی بی تبارازتبارسنگسراست خورسندبودند.
آنها ازسیاستهاوروشهائی استفاده می بردندکه مقام امنیتی درنفهمی وندانستن درجا بزند وامروز درصفحه (169) کتابش صریحاً اعتراف کند که:"اگر مامی دانستیم که نتیجه چرخش اوضاع سیاسی ،روی کارآمدن خمینی ورژیم استبدادی وعقب مانده اوخواهد بود، ممکن بود سیاستهاوروشهای دیگری رادنبال می کردیم".اما خودمی داندکه سلولهای فکری اوبطورمادرزادی معلول ، وتراوشات ذهنی او فقط درلجنزارخشونت وشکنجه مُنجمد شده بودوقادر به دنبال کردن"سیاستها وروشهای دیگر" نبود.

چگونه پرویزثابتی سياست را به متن حوزه هاي علميه برد

شبنامه "امر به معروف و نهى از منكر" مقام امنیتی
خیره گستاخانه هرجا ، دم نمی شاید زدن ای بسا نخل جسارت ، کوخسارت دادبا ر
حوزه علمیه نامی است که به مراکز آموزشی دینی در جهان اسلام و به ویژه در میان شیعیان داده میشود. دانشآموختگان این مراکز ،روحانی و شاغلین به تحصیل طلبه نامیده می شوند وضرورت رسیدن به درجه اجتها د، گذراندن دوره آموزشی سطح و خارج است. مجتهدین تراز اول که مورد رجوع شیعیان برای شناخت احکام شرعی باشند مرجع تقلید نام دارند.
1- علماي مجاز بصدور فتوا، کسانی هستند که مرجع تقلید می باشند.وزمانی مرجع تقلید قرارمی گیرند که دارای رساله باشند. ( رساله یعنی برداشت ونظرات وتفسیرهای شخصی مرجع تقلید از احادیث واحکام دینی اسلام )
2- مُّقلد کسی است که مندرجات رساله مرجع تقلیدخودرا باور ، ومسائل ومشکلات دینی خودرا به تبع تفسیرهای مرجع مزبورحل وفصل می نماید .مثل خمس وذکات ویا درماه رمضان قبول هلال ماه وغیره.
3- هریک ازمراجع تقلید دارای حوزه علمیه جداگانه هستند وطلبه های حوزه آنان ازمرجع، حقوق ماهانه که اصطلاحاً شهریه گفته می شود دریافت می دارند.
4- درمیان علمای مرجع ، اختلافات ورقابتهای بسیارعمیق وجود دارد وبعلت همین رقابتها با بالابردن شهریه طلاب سعی درجذب افرادبیشتری می نمایند.والبته طلاب هم نه برمبنای اعتقادات مذهبی بلکه برمبنای میزان شهریه دریافتی درحوزه ها ثبت نام می کنند.
5- بعلت وجوداختلافات ورقابتها ، فتاوی مراجع تقلید درمورد مسئله واحدی یکسان نیست.اما درزمانیکه احساس نمایند موقعیت وموجودیت عمومی آنهابخطر افتاده ویااحتمال رویاروئی مردم بانظام مذهبی می رود ، اقدام بصدورفتوای جمعی می نمایند.
باید توجه داشت که مراجع تقلید عموماً دارای عنوان : ” آیت الله العظمی ” می باشند.
دراینجا یادآوری می کنیم که درجات وسلسله مراتب مذهبی بترتیب زیر است .
1- طلبه 2- حجت الاسلام 3- آیت الله 4- آیت الله العظمی

قبل از توجیه مطلب دراینجا لازم می دانم به یکی ازنکته های هزاران نکته باریکتر ازمو که درفضای تحلیلهای اطلاعاتی وتردیدهائی که درپستوهای دستگاههای اطلاعاتی درمورد "مرددیگری درسایه " و از" مستأجرین خانه خرس " ،بود اشاره ای داشته باشم .این شخص آخوندی بنام سیدحسن امامی امام جمعه تحصیلکرده مدرسه روسها ، و" مُراددیگرِ مقام امنیتی" است .روابط نامانوس پرویزثابتی با اوهم برای دستگاههای اطلاعاتی ابهام آمیزبود. امامی تابلوئی از دوروئي دينی و تزوير درمشاغل سیاسی بود. همسراول او فرانسوی وسالی دوسه بار به بهانه معالجه چشم وپروستات ومعاینه قلب به لوزان سوئیس میرفت.

( فراموش نکنیم که کاظم رجوی نیزمقیم لوزان بود)
ارتباطات گاه وبیگاه واحتمالاًهدفمندولی در سایه و حاشیه مقام امنیتی با سیدحسن امامی نیز درگردونه ملاقاتهای دائمی ونامتعارف اوبا امیرعباس هویدا مُبهم وناشناخته وشبهه برانگیز است.
درصفحه (208)ودرمبحث فراماسونها اززبان پرویز ثابتی می خوانیم :
" من برخی ازدوستهای نزدیکم ماسون بودند ،مثل حسن امامی وپرفسورپویان رئیس دانشگاه ملی". ...." دکترسیدحسن امامی که استاد حقوق مدنی من دردانشکده حقوق بود، یکی ازشخصیتهای سیاسی وطن پرست وفهمیده کشور بود.امام جمعه درسازمان فراماسونری ایران دارای نفوذ واحترام فوق العاده ای بود.".
ثابتی به نقل ازامام جمعه ، داستان کناره گیری شریف امامی از "استادی اعظم فراماسونی" وانتخاب مجدداو بااستخاره "حسن امامی " راشرح وچنین می گوید:" امام جمعه می گفت دریکی ازجلسات فراماسونها ، شریف امامی تصمیم گرفته بودازسمت استاداعظم کناره گیری کندوصحبت بودکه، دکترناصریگانه رئیس دیوانعالی کشور جانشین اوشود.اکثریت اعضامخالف این تغییر، ومعتقدبودندکناره گیری شریف امامی ازاهمیت ونفوذسازمان خواهدکاست، وبه من مراجعه کردند که مانع اینکار شوم.بعدازاینکه بحث وگفتگوهائی دراین زمینه صورت گرفت ، من پیشنهاد کردم چون نظریات مختلف است، اجازه بدهید من یک استخاره ای بکنم وببینم استخاره چه جواب میدهد؟به ظاهر استخاره کردم وگفتم که استخاره اجازه نداده است که این تغییر صورت گیرد، وشریف امامی به نتیجه استخاره تن دادودرسمت خود باقی ماند"(208) وثابتی خوداظهارنظرمی کندکه :" البته من می دانستم که امام جمعه ، فردی تحصیلکرده وروشنفکراست وبه اینگونه خرافات وموهومات عقیده نداردودراین مورد ازاستخاره استفاده ابزاری کرده است "(208).
اما "استخاره امام جمعه " برای جلوگیری ازبرکناری مقام امنیتی که"روزدوم آبان57 شب را درمنزل امام جمعه تهران، مهمان بوده" ، کارسازنبوده وامام جمعه روشنفکردراین ملاقات بصورت روشن می گوید: "در دیداری که باشریف امامی داشته ، نخست وزیر به اوگفته است که ثابتی درکاردولت ، کارشکنی می کند"(470)، ومردسنگسر باید"گورش راگم "،ومردم ایران را ازشروجودش راحت نماید .
آیا "مقام امنیتی " هم همانند "تسبیح امام جمعه"، برای سیدحسن امامی " استفاده ابزاری" داشته است !؟. رسیدن به پاسخ عادلانه آسان نیست ، ولی گذشت زمان ودسترسی به آرشیوهای رهاشده ازبندِ "طبقه بندی" سازمانهای اطلاعاتی ، روزی حقایق را برملاخواهندکرد.

حال ببینیم مغزعلیل (495)و بیمارگونه پرویزثابتی ،چگونه توصیه پرفسورفرانسوی "خانه خراب" ، شیوه های Disinformation و Misinformation را باافزودن دوزی dose) ) به شب نامه نویسی و" پخش شایعات واطلاعات غلط " (599)، ایده تشکل جامعه مدرسین راترویج وافزودن بحث: "تبليغ و گسترش اسلام در داخل ايران و كشورهاى خارج و مبارزه با رژیم و ستمگران و دفاع از حقوق محرومين و مستضعفين" را به اساسنامه آنها یادآوری و بجای"خانه خرابی" پرفسورفرانسوی ، "خانه همه ملت ایران" راویران می کند!.

من برای وقوف بیشتر خوانندگانی که ازدسترسی به کتاب " دردامگه حادثه " پرویزثابتی محرومند ، بناچارعین گفتار او را که درصفحات
( 600تا602) آمده نقل میکنم :
"روزی پاکروان مراکه رئیس بخش بررسیهای سیاسی درامنیت داخلی بودم احضاروگفت :"ازشمامی خواهم که اعلامیه هائی به شیوه (کُنتر contre ) تهیه کنیدکه بین مردم پخش شود".من لغت (کُنتر) رادربازی (بلوت) می دانستم ، اما منظورپاکروان را (ازصدوراعلامیه کُنتر) نفهمیدم وچنین وانمودکردم که منظوراورا درک کرده ام!!!.... (600)
ثابتی می گوید :"من دراولین بیانیه باامضای ( جامعه روحانیت قم ) وبااستفاده از2اصل اسلامی وقرانی " الناس مسلّطون علی أموالهم وأنفسهم" و "حلالُ محمّد حلالاً إلی یوم القیامه وحرام محمد حراماً إلی یوم القیامه" که غالباً مورداستفاده روحانیون قرارمیگرفت، خواسته روحانیت را دراین بیانیه بشرح زیر عنوان کردم:
الف: رژیم کنونی ایران وقانون اساسی آن مغایربااصول وموازین اسلامی ومذهب شیعه بوده وتاظهورحضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) ولایت وحکومت برمردم باید به عهده روحانیت شیعه باشد.
ب: تصرف اراضی مالکین وتقسیم آن بین زارعین برخلاف اصل (الناس مُسلطّون علی اموالهم وانفُسهم) بوده وبه مثابه غصب،تلقی شده وهرگونه معامله ونقل وانتقال این اراضی،شرعاً باطل است وزارعین که این اراضی راانتقال می گیرند ، غاصب محسوب شده وفروش ویااستفاده ازمحصولی که ازاین اراضی حاصل می شود، برای زارعین وزن وفرزندان آنهاغیرشرعی وحرام است.
ج: ولایت ونظارت برکلیه اموال منقول وغیرمنقول وقفی بایدزیرنظر روحانیت قرارگرفته ودخالت دولت درامورموقوفات بخصوص موقوفاتِ حضرت ثامن الائمه ، فعل حرام محسوب شده ومومنین ومومنات بایدازهرگونه معامله باموقوفاتی که بوسیله دولت اداره می شودخودداری وموکداً ازوقف ویادادن هدایا به اینگونه موقوفات پرهیزکنند.
د: بی حجابی زنان که موجبات افزایش فحشا وبی بندوباری درجامعه شده است برخلاف رویه وسنت اسلام واهل بیت بوده وبایدمطلقاً وموکداً ممنوع گشته ومومنین وظیفه دارند به استناد اصل ( امربه معروف ونهی ازمنکر) زنانی راکه حجاب اسلامی رارعایت نمی کنند ، درملاء عام ومجامع موردتذکر قرارداده ومعصیت این عمل غیراسلامی را به آنها گوشزدکند.حجاب اسلامی بایدتمام بدن وصورت رابپوشاند واستفاده ازروسری ،حجاب محسوب نمیشود.
ذ:مومنین ومومنات بایدحتی المقدور ازسفربه ممالک غیراسلامی خودداری ودرصورت ناگزیری به این سفرها ، مومنات بایدحجاب اسلامی رااکیداً رعایت کنند.
ر: هدف دولت ازدادن حق انتخاب کردن وانتخاب شدن به زنان اینستکه ازآنهاسوء استفاده سیاسی کرده وباعضویت دراحزاب واجتماعات آنها به فسادوفحشا بکشانند وازتربیت فرزندان بازداشته واساس وبنیان خانواده را برهم بریزند.مردم مسلمان کشورباید به این دسیسه رژیم غاصب برخوردقاطع کنند.
س: وزارت دادگستری ودادگاههای عرفی باید مُنحل وامورقضا به روحانیت واگذارشودکه برمبنای اصول وموازین اسلامی ، عدالت را درجامعه برقرارکند.
ش:قوانین جزائی مملکت که عمدتاً مُقتبس ازقوانین کشورهای اروپائی وغیراسلامی است بایدکاملاًملغی وقوانین تعزیرات ودیات اسلامی ازکسانیکه بجرم سرقت واعمال خلاف مشابه دستگیر شده اند، با بُریدن دست وپای آنها طبق موازین اسلامی ، موجبات مصونیت جامعه اسلامی رافراهم وبرای جلوگیری ازتوسعه جنایات جنسی وزنا که دراجنماع امروزی قباحت خودرا ازدست داده است با(رجم) زناکاران به این معصیت عُظما خاتمه داده شود.
ع: برای تعلیم وتربیت اطفال وجوانان برطبق موازین اسلامی بایدروحانیت مجدداً امورآموزش وپرورش راعهده دارشده وازاختلاط پسران ودختران جلوگیری شودودانشگاههای موجودکه مرکزفحشا وفسادومحل اشاعه فرهنگ منحط غربی شده اند بایدتعطیل وتعلیمات عالیه به حوزه های علمیه محول شود.
ف:بافحشائی که به انواع وانحای مختلف درجامعه ودستگاههای دولتی وخصوصی رایج شده است باید شدیداً مبارزه ومراکز فسق وفجور تعطیل وازمجاهدین(نهی ازمنکر) برای خاتمه دادن به این وضع اسفبار استفاده شود.
ک: کاباره ها ورستورانها ومراکزی که بفروش مُسکرات پرداخته وبه مراکز فحشاومُنکرات تبدیل شده اند،برچیده شود.
ل: درقطارها واتوبوسها ووسایل ایاب وذهاب عمومی ، جایگاه زنان ومردان بایدازهم جدا شده وازاختلاط وامتزاج آنها وظاهرشدن زنان ومردان غیرمحرم درمجامع ومعابرعمومی ، شدیداً جلوگیری شود.
اگر دیدگاههای سیاسی آخوند با آمیختگی آیه های عربی قابل فهم نبود ،شبنامه پرویزثابتی برای توده های مذهبی جامعه ایران شفاف و قابل فهم بود وبه آنها یادآورمی شدکه :" مبارزه جنبه تکلیف دینی هم دارد".
وی مدعی است : بیانیه مذکوربنظرسرلشگرپاکروان رسیدواوهم پسندیدودستورانتشارآنرا درتهران وشهرستانها صادرکردوبعداً نیز 3-2 بار اعلامیه مشابه دیگری انتشاریافت.
ثابتی خود سرلشگر پاکروان را"فردی دمکرات وفاقد تجربه در مسائل داخلی می داند" (157)، و معتقداست بهتر آن بود که بجای ریاست برساواک ، استاددانشگاه یا کشیش می شد(320) .ارتشبدحسین فردوست ، پاکروان را ویسکی خورو و دانشمندی قهار و بسیار نرم­ خو معرفی می کند.(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1).محمود طلوعی درکتاب چهره‌ها و یادها پاكروان را افسری بسیار مهربان و بزرگ شده در دامانِ مادری فرانسوی ودارای خُلق و خوی فرانسوی‌ها میخواند .
( چهره‌ها و یادها، ص188‌).
بنابراین تأئیدخُزعبلات مذهبی-خُرافیِ مندرج در شبنامه مذکور، ازجانب فردی بادانش وخلق وخوی فرانسوی وویسکی خور ودمکرات و دانشمندی قهار ،چون پاکروان ناممکن می نماید.
ازطرف دیگرپرویزثابتی مدعی است ،دربحث آزادی خمینی، باحسنعلی منصور، 5-4 ساعت بانخست وزیر ،مجادله، وباادبیات خطابی به منصور گفته است:"آقای نخست وزیر! برای چه ؟ چرا شمادرکارامنیتی دخالت می کنید؟" ... وهنگامیکه منصور(لابدازترس شکنجه )توضیح می دهد :
" پاکروان هم آزادی خمینی را فکرخوبی می داند" ، مقام امنیتی ،صدایش بلند وپاسخ داده است :"پاکروان نمی فهمد!"(143).
اگرپرت وپلاها وهذیان گوئیهای "مقام امنیتی" که خودراعقل کُل میداند ومی دانست بپذیریم ، که باداشتن مرتبت کارمندی پنجساله ساواک (درآنروزها) ، می توانست باوقاحت مدعی نخست وزیرباشد، ورئیس کل خودراهم"نفهم"، معرفی کند ، این سئوال پیش میاید که چگونه درآن لحظه که " منظورپاکروان نفهم (ازصدوراعلامیه کُنتر) را نمی فهمد" مکارانه " وانمودمی کند که مقصوداورا درک!!" کرده؟، و بدون درنظرگرفتن اثرات چنین شبنامه ای در بستر مُستعد مذهبی تعصب‌آلود ایران ،راهکارها و رهنمودهای رو در روئی حتمی جامعه ، رابا حکومت ،جهت می بخشد؟. (143)

همزمانی پیدایش جامعه مدرسین وتهیه وتوزیع شبنامه "امربه معروف ونهی ازمنکر " اداره امنیت داخلی ساواک نیزدرهمان سال 1340 تأمل برانگیزست .

درمبحث آزاربهائیان هم ، میتوان نمودها ، ورگه هائی از توطئه سامان دهی تعمُدی شبنامه "مقام امنیتی" و مقابله جامعه مدرسین با آئین بهایی وسپس تخریب حظیرت القدس راجستجوکرد.
پرویزثابتی میگوید: "دکترسیدحسن امامی امام جمعه تهران که درآن سالها هفته ای یکبارشاه رامیدیدودرمورد مسایل اسلامی به شاه مشورت میداد،برایم تعریف کرد که او مسبب این داستان بوده است.میگفتند فلسفی واعظ که دررادیو ومساجد ومنابر پیوسته علیه کمونیستها حرف میزد،بمن مراجعه کرده وگفت من میخواهم امسال درماه رمضان درسخنرانی روزانه رادیوئی علاوه برکمونیستها مطالبی نیز علیه بهائیها بگویم که تعادلی درسخنان من باشد"(119).
آغازمجددتراژدی بهائی ستیزی که در دوره حکومت رضا شاه فروکش کرده بود وآزار جامعه بهائی ایران وسپس تخریب حظیرت القدس درسال 1344 وهمسوئی حیله گریهای سیدحسن امامی و گزارش اداره سوم ساواک درمورد حبیب الله ثابت ، برای توجیه حضورنامرعی اختاپوس"شبکه قدرتمند بالاترازقدرت اعلیحضرت "،وعادت پرویزثابتی به "شبنامه نویسی" که خوددرصفحه( 595) به آن معترفست، تبيين ناباورانه ای نیست.
در يكي از اسناد منتشرشده ساواك درمورد حبیب الله ثابت آمده است:
" مشخصات: حبيب ثابت پاسال فرزند عبدالله ، بازرگان. رئيس هيأت مديره شركت (امنا) عضو محفل روحاني بهاييان ايران و مدير شركت زمزم و نماينده فولكس واگن در ايران و مؤسس تلويزيون ايران محتويات پرونده به شرح زير است:
1. در تاريخ 22/1/39 نامبرده در انگلستان ، درباره اخذ كمك براي تلويزيون ايران با مقامات انگليسي مذاكراتي نموده است.
2. در محافل اقتصادي تهران چنين شهرت دارد كه در دوره زمامداري آقاي علم امور مربوط به اقتصاد كشور طبق نظر حبيب ثابت تنظيم مي‌شده.
3. در تاريخ 10/2/44 نامبرده به محفل ملي بهاييان ايران نامه‌اي نوشته و متذكر شده كه هدف اصلي از تشكيل تلويزيون در ايران ايجاد كار براي جمعي از ياران (بهاييان) بوده و به تدريج امكاناتي براي نشر افكار روحاني و معارف حكم الهي (افكار بهايي) به وجود آيد. و به هيچ‌وجه برخلاف نظريات امراله (دستورات بهايي) اقدامي نخواهد شد.
4. در تاريخ 13/6/44 اطلاعيه ای واصله حاکیست كه آقاي حبيب ثابت عامل اصلي تقويت بهاييان مي‌باشد و قرار شد يك ميليون تومان از طرف شركت ملي نفت به نام اجراي برنامه‌هاي آموزشي از تلويزيون به وي داده شود.
5. در ارديبهشت ماه 44 نامبرده از طرف بهاييان به عضويت محفل روحاني ملي بهاييان ايران انتخاب شده است. http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewDocumentID =Farsi
آیااین سند رونوشت برابراصل کیفرخواست دادستان دادگاه انقلاب ومحکومیت ومرگ حبیب الله ثابت نیست؟.آیا هزاران هزار سند میراث ثابتی موجبات سپرده شدن صدهانفر از هموطنان بیگناه ما ، همانندحبیب الله ثابت به جوخه اعدام نبوده است؟
(سیدحسن امامی آخرین امام جمعه تهران در دوران پهلوی ودولتمردی درسایه بود.او تحصيلات مقدماتي را در مدرسه "پرو »كيميناژز كه توسط روسها اداره مي شد به اتمام رسانيد دکترای حقوق از دانشکده حقوق لوزان سوئیس ودرجه اجتهاد از حوزه علمیه نجف همسر اول او فرانسوی و همسر دوم وی از دانشجویانش که هر دو بی حجاب بودند.بین او و دکتر مصدق(شوهر عمه اش) دشمنی آشکار بود سالهای متمادی چه در دانشگاه تهران، دانشگاه ملی استاد و یا در کانون وکلاء جز هیأت ممتحنه برای گرفتن پروانه‌ وکالت در مجلس هفدهم در انتخابات مجلس ریاست مجلس برگزیده ولی پس از یک ماه از سمت خود کناره گیری کرد. حسن امامی در اعیاد به طور جدا از گروه روحانیون به مراسم "سلام" می رفت و عید را به شاه تبریک می گفت. وی سال های آخر عمرش را در خانه شخصی اش در سوییس به سر برد و در سال ۱۳۵۸ در همان جا از دنیا رفت. بعد از انقلاب برای اوپرونده ای تشکیل نشد اما اموال وی در ایران مصادره گشت")
درمقاله روانشناختی مردی که یاردارابودولی دل با سکندرداشت اشاره به نقل قول سرلشگرقاجارکرده وآورده بودم که : " دنیای جاسوسی پیچیده و ارتباطات جاسوسی بادهها واسطه انجام می شود، اما نمودهای جاسوسی را می توان تشخیص داد"
جامعه‌ مدرسين ونقش آن درانقلاب
روحانیت گرچه به صورت جسته گریخته و پراکنده همواره منتقد سیاستهای دولتهای وقت بوده اند ، ولی تاقبل ازسال ۱۳۴۰ انسجام ، و تشکل خاصی نداشتند. اما درسال ۱۳۴۰ فکر سازماندهی و هماهنگ کردن روحانیون حوزه پدیدار و سنگ بنای جامعه مدرسین گذاشته شد. جامعه‌ مدرسين يك تشكل سياسی متحد موتلفه اسلامی و انجمن اسلامي بازار است و از ابتدا تا كنون هم عملكردش بظاهرمذهی ، واصلاح وتكميل برنامه‏هاى درسى حوزه‏هاى علوم اسلامى و پرورش طلاب و تحقيق در علوم و معارف اسلامى عنوان می شد ، امادرواقعیت فعالیت آنها ، سياسی و حزبی بود وزیرکانه تبليغ و گسترش اسلام در داخل ايران و كشورهاى خارج را پی می گرفت و مُحیلانه ازطریق مذهب ،درپی مبارزه با رژیم بود!.
در خرداد ماه سال ۱۳۴۲ كه خمينى بازداشت و رژيم سابق قصدسپردن او به دادگاه نظامى را داشت،تلاش جامعه مدرسین براى جلوگيرى از اين كار وصدوراطلاعيه‏اى مبنی برمرجعيت وی کارسازبود. پس ازتبعید خمینی به تركيه و بعد به عراق.جامعه مدرسين درتشویق وترغیب مردم برای حضور در صحنه و افشاگرى بر عليه رژيم پهلوى و ترويج دائره مرجعيت خمينى و زنده نگهداشتن نام اوكاملاً فعال و بوسيله نامه يا تلفن يا پيام وپیک، با خمينى در تماس و از رهنمودهاى او استفاده می شد.
جامعه مدرسین، با اعزام طلاب به شهرها وروستاهای مختلف براى سخنرانى و ارائه هر نوآوری كه به مبارزات كمك مى‏كرد، فعاليت داشت.اکثر اعلامیه‌های با امضا و بی امضا، اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها و ... از سوی جامعه مدرسين شروع می شد. البته جمعى از اعضاى جامعه مدرسين به وسيله رژيم دستگير و زندانى شدند. ليكن در زندان نيز همچنان به افشاگرى و مبارزات خويش ادامه مى‏دادند.به نمونه ای از گزارش دفترویژه اطلاعات ، درمورد حضورمبلغین دراستان فارس نگاه میکنیم که گویای بیخبری ساواک از یک عمل آشکاربوده است :
دفتر ويژه اطلاعات - 19 بهمن 1356
پيشگاه مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر بزرگ ارتشتاران
مفتخرا به شرف عرض مي رساند، گزارش ژاندارمري كشور شاهنشاهي مبني بر اينكه اخيرا تعدادي طلاب علوم ديني به مرودشت وارد و در گروه هاي 2 الي 3 نفري تقسيم و به روستاهاي استان فارس اعزام و يكي از آنها اظهار نموده در آينده نزديك، يك قيام عمومي برپا خواهد شد و ما نيز به همين منظور به روستاها آمده ايم، برابر نظر سازمان مزبور احتمالا طلاب مورد بحث به دستور روحانيون افراطي براي انجام تبليغات مضره به نقاط مختلف فارس اعزام شده اند. از شرف عرض گذشت.
اوامر ملوكانه شرف صدور يافت: " همه سازمان ها با دقت در همه نقاط مواظب باشند "
اوامر همايوني به ارتشبد نصيري، ارتشبد قره باغي و سپهبد صمديان پور ابلاغ، ارتشبد نصيري اظهار داشت:
"اطاعت مي شود ساواك نيز گزارش مشابهي داشته و اين عمل، منحصر به فارس نبوده بلكه طلاب به علت ايام عزاداري از قم در تمام نقاط كشور براي روضه خواني پراكنده شده اند. اين عمل در سال هاي قبل نيز انجام مي شده ولي امكان دارد امسال تحريكاتي هم بنمايند."
ارتشبد قره باغي اظهار داشت: " اطاعت مي شود، هم اكنون اوامر ملوكانه را به كليه نواحي ابلاغ خواهم كرد".سپهبد صمديان پور اظهار داشت: " اطاعت مي شود، اوامر همايوني را به كليه شهرباني ها ابلاغ خواهم كرد تا با هوشياري مراقب اوضاع باشند"
جان نثار حسين فردوست-مسئول تهيه گزارش: سرهنگ پياده ستاد توكل ملك محمدي

همین جامعه مدرسین بودکه دردی ماه سال1357 ، مقاله "رشیدی مطلق " رادستاویزِ تعطيلی درسهاى حوزه علميه قم قرارداد و تظاهرات وسيعى راسازماندهی و دامنه مبارزات را به ساير شهرها كشاند.

بعدازانقلاب جامعه مدرسين، به تأسيس و تثبيت نظام جمهورى اسلامى كمك وباپذيرفتن مسئوليتهاى مربوط به نهادهاى مختلف مانند شوراى انقلاب، مجلس خبرگان تدوين قانون اساسى، مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان قانون اساسى، مجلس خبرگان رهبرى، دستگاه قضائى، شوراى تشخيص مصلحت نظام، شوراى عالى انقلاب فرهنگى، حضور فعال پيدا كرد.
جامعه مدرسین درتأمين قضات دادگاههای شرع انقلاب و تربيت مبلغ بمنظور تبليغ و گسترش اسلام در داخل وخارج ازايران نقش محوری داشته ودارد.

دراینجا برای آگاهی خوانندگان ضروری است که درمورد مراجع اطلاعلاتی گزارش دهنده به اداره دوم ارتش ، توضیحاتی ارائه نمایم :

1-تمامی روسای ضداطلاعات یگانهای نظامی درسطح ایران علاوه برمسائل نظامی ،موظف به ارسال گزارش تحلیلی هفتگی ازاوضاع عمومی شهر واستان مربوطه بودند.
2-وابستگان نظامی درگشورهای خارج همه هفته گزارشاتی درمورد کشورمیزبان وآنچه دررسانه های نوشتاری ودیداری وگفتاری آن کشور دررابطه باایران مطرح می شد ، به اداره دوم منعکس نمایند.
3- اطلاعات شهربانی شهرستانها واستانها نیزبطورجداگانه وضداطلاعات ژاندارمری ومرزبانی نیزموظف به ارائه گزارشات وارزیابیهای خودازمنطقه استحفاظی خودبودند.
4-سازمانهای ذیربط موظف بودندکه اهم مطالب را بصورت بولتن به دفترویژه اطلاعات ونسخه ای به اداره دوم ارسال نمایند.
5- ساواک موظف بود بولتنهای روزانه وهفتگی خودرا به اداره دوم ارسال نماید.
6- علاوه بردفترویژه اطلاعات ، بخش دکترین وطرحهای ضداطلاعات اداره دوم موظف بود ازمجموع مطالب مهم نظامیِ بولتنهای دریافتی، بولتن جداگانه ای تهیه وبه پادشاه ارائه نماید.
درزمان ریاست سپهبد عزیزالله پالیزبان ، دریکی ازمطالب مندرج دربولتنها که مربوط به حفاظت ازمراقبت اززاغه های مهمات ارتش بود ، تهیه کننده بولتن ، کلمه "غافل" ،را "قافل" نوشته بود.پادشاه ، غلط املائی رابه پالیزبان یادآورشده بودند.ازآن ببعد به پیشنهاد شادروان سرلشگرحسین همدانیان که درآنزمان سرهنگ و فرمانده عملیات ضداطلاعات اداره دوم بود ، ویراستاری بولتنهای موردبحث برعهده من گذارده شد(علاوه برمسئولیتهای تخصصی) واین رویه درزمان تصدی سپهبدمقدم هم ادامه یافت.انباشت اطلاعات من ازآن دورانست.
پرویزانصاری افسرسابق ارتش شاهنشاهی
ansari_parviz16@yahoo.com