نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

كـلاه مخـمـلي و وظـيفـه‌اي خـطـير





اردیبهشت ۱۳۸۴ خسرو شاكري

كـلاه مخـمـلي و وظـيفـه‌اي خـطـير

- در روز 81 مارس جاري، يك روزنامه نگار آمريكايي به نام اِلي لِيك (ekaL eilE) در مقاله‌اي در روزنامه‌ي دست راستي سان (nuS) از ورود سازگارا در روز 92 مارس به واشنگتن خبرداد. بنابر نوشته‌ي اين روزنامه‌، سفر اين فرمانده پيشين و مؤسس سپاه پاسداران و همكار سابق «مقام رهبري» به‌واشنگتن به‌دعوت ( yciloP tsaE raeN rof etutitsnI notgnihsaW) «مؤسسه‌ي سياستِ خاور نزديك در واشنگتن» صورت مي‌گيرد، كه به وي سه ماه بورس اقامت در آن مؤسسه را اعطا كرده است. بنابر نوشته‌ي اين روزنامه‌نگار آمريكايي، مؤسسه‌ي نام‌برده از نظر مواضع «نزديك به جامعه‌ي هواداران اسرائيل» در آمريكا است:

Mr. Sazegara is scheduled to arrive here on March 29 and will take up a three-month residence at the Washington Institute for Near East Policy, a think tank that has published an internal survey in Iran showing widespread discontent with the regime and that has close ties to the pro-Israel community.

بنا بر نوشته‌ي اين روزنامه، در آستانه‌ي سفر سازگارا به واشنگتن پايكوبان «جشن چهارشنبه صوري» در تهران «شعارهايي به سود پرزيدنت بوش» سر دادند!
اين روزنامه اظهار نظر مي‌كند كه، نقش اروپا در مسئله‌ي ايران، و اختلافات ناشي از آن، سياست‌گذاري آمريكا در مورد ايران را دچار بي‌تصميمي كرده است؛ لذا اميد مي‌رود كه كوشش‌هاي سازگارا بتواند تغييري در سياست آمريكا به سود تغيير رژيم به وجود آورد! روزنامه‌نگار مزبور از گفتن اين نكته سر باز مي‌زند كه در واشنگتن كسي سازگارا نامي را نمي‌شناسد، مگر لابي اسرائيل كه مي‌كوشد با به جلو انداختن اين بريده از حكومت اسلامي و با تكيه به «اطلاعات دست اول» او محافل سياست‌گذاري آمريكا، بويژه كميسيون بين‌المللي كنگره‌ي آن كشور را تحت تأثير قرار دهد. بايد به ياد آورد كه اخيراً كميسيون امور بين‌المللي كنگره‌ي آمريكا گزارش‌هاي سيا را براي دخالت موفقيت آميز نظامي دولت بوش در ايران كافي و مطمئن كننده ندانست. ازين رو، حضور و استشهاد سازگارا بايد مواضع جناح وولفوويتس-پِرل-شولتس را تقويت كند.
بنابر گفته‌ي اين خبرنگار آمريكايي، طرح رفراندم سازگارا به نظرات بوش نزديك است، و اكنون از حمايت گروه‌هاي مختلف اپوزيسيون ايران، از جمله «سلطنت طلبان، اصلاح طلبان، و دانشجويان» برخوردار است. (جالب است كه از حمايت برخي از «كمونيست هاي پيشين» از طرح سازگارا ذكري نمي‌رود تا مبادا آمريكائيان وحشت كنند؛ شايد هم كه آنان را در رده‌ي «اصلاح طلبان» به شمار آورده باشند!)
اين روزنامه‌ي آمريكايي پنهان نمي‌كند كه رضا پهلوي هم حامي آشكار طرح رفراندم سازگارا است. روزنامه‌ي دست راستي نيويورك مي‌نويسد كه سازگارا مي‌خواهد «قانون‌گذاران و مسئوولان دولتي» آمريكا را «وادارد» تا از تشكيل يك كميسيون تحقيق در مورد جنايت در رستوران ميكونوس حمايت كنند. اين سرپاسدار پيشين به روزنامه‌ي آمريكايي گفته است، همانطور كه سازمان ملل كميسيون تحقيقي را مأمور رسيدگي به قتل رفيق حريري در لبنان كرده است، «ما مي‌توانيم كميته‌ي مشابهي را مأمور تحقيق دخالت رهبران [جمهوري اسلامي] ايران در تروريسم و جنايت كنيم
2- در ضمن، روزنامه‌ي سان مي‌افزايد كه لادن برومند (دختر عبدالرحمن برومند، همكار بختيار كه بسال 1991 به دست عمال سپاه پاسداران در پاريس كشته شد-- همان سازماني كه سازگارا مدعي تأسيس آن است) اظهار داشته است: «براي من دشوار است آنچه را كه كسي چون سازگارا انجام داده است فراموش كنم. اما من حاضرم او را ببخشم به شرط آن‌كه او به اين اصول [؟] متعهد بماند، و براي امر دمكراسي مبارزه كند و خود را به مخاطره اندازد. احساس شخصي من بر منافع عمومي اولويت ندارند
اين اظهار نظر لادن برومند از سه نظر قابل توجه است. نخست، اين كه وي تلويحاً سازگارا را مسئوول قتل پدرش مي‌داند. دو ديگر، اينكه وي خود را با مردي هم‌داستان مي‌كند كه آلت دست لابي اسرائيل در آمريكا است و به نحو بي‌سابقه‌اي براي ملاقات با تصميم‌گيران آمريكايي در مورد سرنوشت ايران به‌واشنگتن دعوت شده است. و سوم، بخشودن «شخصيِ» وي مي‌تواند جانشين داوري مردم ايران براي بخشودن شريك جرمي با سابقه‌اي چون سازگارا شود!
4- روزنامه نگار آمريكايي مي‌افزايد كه (eettimmoC sriaffA cilbuP hsiweJ nainarL) «كميته‌ي امور عمومي يهوديان ايراني» در لوس آنجلس نيز از دعوت سازگارا به آن كشور حمايت مي‌كند. سخنگوي كميته به نام پويا دِيانيم به اين خبرنگار آمريكايي اظهار داشت كه «اهميت حضور سازگارا در آمريكا اين است كه تحليل‌گران آمريكايي و دولت آمريكا را قادر خواهد ساخت اتحاد مورد ادعاي گروه‌هاي مختلف اپوزيسيون [رژيم اسلامي] در داخل و خارج را بهتر تحليل كنند.» روشن است كه شكست طرح سازگارا در ميان گروه‌هاي اپوزيسيون و فشار اروپا بر بوش براي تعديل مواضعش در مورد تجاور به ايران، لابي اسرائيل را واداشته است كه با دعوت يك «شاهد دست اول» (يا بهتر بگوئيم، يك شريك جرم دست اول) بتواند محافل سياست‌گذار آمريكا را به سوي تجاور به خاك ايران تحريك كند.
5- بايد توجه داشت كه گروه وولفوويتس- پِرل تنها يكي از گروه‌هاي متعدد هوادار اسرائيل در آمريكا است كه امروز، پس از گذشت 62 سال از حكومت ولايت فقيه، نبود دمكراسي در كشور ما را بهانه سياست‌هاي تجاوز طلبانه‌ي خود قرار داده‌اند. به‌ياد بياوريم كه در سال گذشته به همت جورج شولتس، وزير سابق كابينه‌ي پرزيدنت ريگان، كنفرانسي در مؤسسه‌ي هوور ( revooH) استانفورد تشكيل شد و عده‌اي از «شخصيت»هاي داخل و خارج از كشور به دعوت او لبيك گفتند و دانسته يا از روي ناداني و جاه‌طلبي، نقش مشاور شولتس در «سنجش افكار ايرانيان» را ايفاء كردند. شولتس اكنون سردسته لابي ديگري است به نام: كميته‌ي خطر كنوني، متعهد به پيروزي در جنگ با تروريسم: ( msirorreT no raW eht gninniW ot detacideD , regnaD tneserP eht on eettimmoC).
اعضاي ديگر رهبري اين كميته عبارتند از دو سناتور متعهد به اسرائيل به نام‌هاي جوزف ليبِرمَن و جان كيل ( namrebiL hpesoJ & lyK noJ)؛ رئيس پيشين سيا، جيمز وولسي ( yesloow semaJ.R)؛ و نيز يك آمريكايي ايراني‌تبار به نام سبحاني (inahboS boR). شولتس شخص ناشناخته‌اي نبود؛ دستيار ايراني‌تبار وي نيز، مائوئيستي بود كه با فحاشي در تلويزيون شاه به اپوزيسون دمكراتيك ايران از خود سابقه‌ي درخشاني برجاي گذاشته بود. لذا، بسختي مي‌توان اين عذر را پذيرفت كه شركت كنندگان در كنفرانس هوور، كه مدعي حمايت از حقوق بشر، آزادي، و استقلال ايران هستند، معصومانه در آن كنفرانس شركت جسته باشند.
6- اشاره به اين نكات ازين رولازم است كه به اپوزيسيون دمكراتيك و استقلال طلب يادآور شويم، كه ديگر امروز قدرتمندان جهان از عناصري چون زاهدي، ميراشرافي، جمال امامي، يا برادران رشيديان استفاده نمي‌كنند، و ترفندهاي جديدي بكار مي‌گيرند و هدف آنان «انقلابي مخملي» است؛ نبود هوشمندي و درايت لازم موجب خواهد شد كه عاملان تازه‌پايي با حمايت اربابان جديد جهان، بجاي تأمين دمكراسي، آزادي، و استقلال، كلاهي مخملي بر سر آنان بگذارند كه بار گران مبارزه با آن باز بر دوش يك نسل ديگر مردم ميهن سنگيني كند.
چه خوب است آن كساني كه براي استقرار آزادي و دمكراسي و تأمين استقلال ايران مي‌كوشند، بجاي امضاي اين همه طومارهاي گوناگون، به اتخاذ مواضع روشن براي ايجاد يك جمهوري عُرفي و برخاسته از رأي مستقيم مردم دست يازند، و هرگونه سوءتفاهم و سوءتفسير را بر طرف سازند، تا صفوف مغشوش ايران‌دوستان و قدرت‌طلبان ايراني‌نما يك بار براي هميشه از هم تميز داده شوند.
7- اگر در گذشته زاهدي‌ها يا برادران رشيديان، يا حتا شاه، از ترس مردم با مأموران استعمار مخفيانه ديدار مي‌كردند، امروز بي‌همتي و ابن‌الوقتي تا آن حد گسترش يافته است كه ملاقات يك ايران‌فروش با مقامات امپرياليستي پيشاپيش با بوق و كرنا اعلام مي‌شود. با توجه به اين دعوت علناً رسوا وظيفه‌ي خطير ايرانيان جمهوريخواهِ عُرف انديش، دمكرات و استقلال‌طلب آن است كه بدون كاهلي موضع صريح خود را در مورد طرح رفراندمي كه با حمايت آشكار و بي‌شرمانه محافل نئوليبرال و قشريون آمريكايي و لابي اسرائيل در آن كشور عنوان شده است، اعلام كنند و نگذارند كلاه مخمليِ مدل ‏5002 به سر ايرانيان گذاشته شود. كلاه‌هاي مدل 3591 به نام «مبارزه خطر كمونيسم» و مدل 9791 به نام «اسلام رهائي‌بخش» آن‌چنان خسارات جبران‌ناپذيري را بر ميهن ما وارد آورده‌اند كه امروز ديگر توان تحمل مدل 2005 را نداريم. وظيفه‌ي خطير همگان مبارزه با اين خطر جدي است كه در افق خوش‌رقصي مي‌كند.
پاريس، چهارم فروردين

اين وطن ، وطن من نيست،با صدای شاملو بزرگ

لس‌آنجلس‌تایمز : مرگ ندا نگاه جهان را به تظاهرات ایران جلب کرد


مردمک .mardomak.org: همزمان با سالگرد تظاهرات اعتراضی 25 خرداد به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته، لس‌آنجلس‌تایمز در مقاله‌ای به بررسی مستند «برای ندا» پرداخته که توسط آنتونی توماس درباره زندگی ندا آقاسلطان ساخته شده است. نویسنده لس‌آنجلس‌تایمز براین باور است که مرگ ندا، نگاه مردم جهان را به تظاهرات ایران جلب کرد و منتقدان، این فیلم را همانند مرگ ندا تاثیرگذار می‌دانند.

ندا آقاسلطان، دختر جوانی بود که در تظاهرات اعتراض به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران به ضرب گلوله در تهران کشته شد و تصویر جان باختن او با چشمانی باز و دهانی که خون از آن بیرون آمده بود، در سایت‌های اینترنتی سراسر دنیا منتشر و از شبکه‌های تلویزیونی معتبر جهان پخش شد.

فیلم «برای ندا» ساخته آنتونی توماس بر پایه مصاحبه با اعضای خانواده ندا ساخته شده و سعید کمالی دهقان، روزنامه‌نگار ایرانی، با پذیرفتن یک خطر بزرگ، از این مصاحبه‌ها فیلم گرفته است.

مری مک نامارا، نویسنده لس‌ آنجلس تایمز، در نقد این فیلم نوشته است: از زمان مرگ ندا، خانواده‌اش به طور رسمی وادار به سکوت شده بودند و حتی اجازه نداشتند به‌طور علنی و عمومی برای مرگ او عزاداری کنند. اما دولت ایران اظهارنظرهای متناقض و گاه احمقانه‌ای را درمورد مرگ او اعلام می‌کرد ازجمله این‌که «ندا نمرده و در یونان زندگی می‌کند؛ ندا توسط سیا و بی بی سی کشته شد؛ او اصلا ندا نبود بلکه هنرپیشه‌ای بود که غرب برای راه انداختن آشوب او را استخدام کرده بود».

نویسنده لس‌آنجلس‌تایمز می‌گوید: آقای دهقان که در زمان تظاهرات سال گذشته در ایران بود و نمی‌توانست برای این فیلم یک فیلمبردار استخدام کند، با یک دوربین به ظاهر ساده از پاریس به تهران بازگشت و به‌طور مخفیانه با اعضای خانواده ندا دیدار کرد تا دریابد که ندا واقعا چه کسی بود؛ زنی که درواقع نماد آن چیزی بود که بسیاری امیدوار هستند نماد جدید ایران باشد.

اعضای خانواده ندا در این مصاحبه‌ها با غرور از او به عنوان «یک بچه بی‌باک» نام برده‌اند که از سن کودکی علیه جنسیت‌گرایی جامعه اطراف خود طغیان کرده و با رفتن به مدرسه با پوشش چادر خودداری کرده بود؛ دختری که زیاد به ترکیه سفر می‌کرد و در آنجا می‌توانست آزادی فردی به مراتب بیشتری را تجربه کند.

خانواده ندا در مصاحبه با آقای دهقان، ندا را دختری توصیف کرده‌اند که زیاد کتاب می‌خواند ازجمله کتاب‌های ممنوع مانند «بلندی‌های بادگیر» و «آخرین وسوسه مسیح» وعاشق موسیقی پاپ و لباس پوشیدن به سبک غربی بوده و از تمام اینها تنها می‌توانسته داخل دیوارهای خانه لذت ببرد.

به نوشته لس‌آنجلس‌تایمز، داستان شخصی زندگی ندا را تصاویر و مصاحبه‌ها با مقام‌های دولت، روزنامه‌نگاران و شهروندان ایرانی پوشش می‌دهند، همان تصاویری که به ما یادآوری می‌کنند که در ایران مدرن امروز زنان این کشور با بی‌عدالتی و آزار روبه‌رو هستند؛ در کشوری که زن تنها ارزش نصف مرد را دارد.

به اعتقاد نویسنده مقاله، «از حجاب بی‌رحمانه اجباری گرفته تا دادگاهی که در آن شهادت زن نادیده گرفته می‌شود همه نشان می‌دهد که زنان ایرانی در وضعیت حذف از جامعه قرار دارند و ندا هم مانند بسیاری از زنان نسل خود به‌طور مداوم علیه این بی‌عدالتی مبارزه کرده بود».

مری مک نامارا، نویسنده لس‌ آنجلس تایمز، براین باور است که مرگ ندا زمانی فرا رسید که برای لحظه‌ای‌ به‌نظر می‌رسید برخی از مبارزات زنان ایران به پیروزی رسیده است.

نویسنده ادامه می‌دهد: پس از آن‌که تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم معترض ایران در اعتراض به نادیده گرفتن رای‌شان سرکوب شد، آیت‌الله خامنه‌ای هم بر پیروزی محمود احمدی نژادبه عنوان برنده انتخابات مهر تائید زد و به معترضان هشدار داد.

اگرچه دولت ایران مطبوعات این کشور را تعطیل کرد اما تصاویر تظاهرات و سرکوب نظامی مردم روی اینترنت قرار گرفت و آستین هیپ، کارشناس آمریکایی کامپیوتر هم بالاترین فیلترشکن‌ها را در اختیار معترضان ایرانی قرارداد.

نویسنده لس‌آنجلس‌تایمز براین باور است که مرگ ندا، نگاه مردم جهان را به تظاهرات ایران جلب کرد؛ لحظات جان باختن ندا و صداهایی که فریاد می‌زدند «ندا، زنده بمان» و چشمان خونین و از حدقه درآمده ندا گویی که نور آن کم‌سو می‌شد، به مردم جهان یادآوری می‌کند که نبرد برای رسیدن به آزادی گاه حتی برای جوانان و افراد بی‌سلاح هم مرگ‌بار است اما این نبرد ادامه دارد.

بهروز شادیمقدم: بیرق ِسبز ِقوم پرستان کرد

اطلاعیه ای( اطلاعیه خبری مشترک )از طرف پارت آزادی کوردستان خبر از نشست چند حزب ناسیونالیست کردستان ایران و طرفداری آنان از جنبش سبز با امضای حزب آزادی کردستان، حزب کومله کردستان ایران، سازمان خبات کردستان ایران و حزب دمکرات کردستان در سایت‌ آزادی بیان درح شده است.در بخشی از این اطلاعیه آمده است:


در نشست مزبور در پی تبادل نظر همه طرفها بر این نکته اتفاق نظر داشتند که جنبش اعتراضی مردمی در ایران که به عنوان جنبش سبز شناخته شده و پس از22 خرداد ماه و دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری علیه تقلب و دیکتاتوری سربر آورده‌ است، علیرغم کاستیهایش روزبه روز بیشتر از یک جنبش به لحاظ محتوا محدود به سمت یک جنبش دمکراسی خواهانه همه جانبه گسترش و تعمیق یافته است و به همین دلیل از سوی کلیه نیروهای آزادیخواه ایران و کردستان شایسته حمایت و همکاری میباشد.“


+++++


سیاست سر سپردگی و دفاع از حکومت های ارتجاعی و مشخصاً پشت سر رژیم اسلامی ایران و اعوان و انصار و جناح هایش رفتن ِاز طرف قوم پرستان کرد و در اینجا احزاب فوق چیز جدیدی نیست. این حمایت و همکاری بخشی از سیاست اصلی این‌ها بوده و مردم را به زیر بیرق دشمن بردن کارشان.


بورژوازی کرد و نمایندگان سیاسیش ناسیونالیست ها در مبارزۀ خود با همۀ دبدبه و کبکبه شان عجیب بزدل اند و اعتماد به نفس ندارند . هیچگاه مستقل و متکی به خود نبوده‌اند . یا از حاکمیت ها طلب سهم و کسب قدرت در منطقه را کرده اند، یا وابسته به حکومت های دیگر و به اتکای نیروی و قدرت آن‌ها پیش رفته اند. در حرف ادعای دفاع از ملت خود را دارند و در عمل درمانده و توسری خورند.


تمام تلاش شان پیش ملت و حکومت این است که به حساب آیند و حزب ِپیشوا و ناجی ملت کرد شمرده شوند ، اما سارش کاری ها ، در یوزگی هایشان به دشمن و دست و پا زدن هایشان در تند پیچ های مبارزۀ طبقاتی ، به آن‌ها چهره و جایگاه دیگری داده ، بی‌اعتبارند و صف شان در اپوزیسیون ، صف شکست خورده ها را میماند. در نزد حکومت منفور ایران سبک و رقمی جدی نمیباشند و حکومت هم میداند در مبارزات کردستان این‌ها تعیین کننده و نیروهای اصلی نیستند.

در اینجا حرف در مورد حزب آزادی کردستان و سازمان خبات کردستان ایران نیست، این دو جریان ضعیف و حاشیه‌ای هستند .اما حزب دمکرات کردستان و حزب کومله کردستان ایران .


حزب دمکرات کردستان


حزب دمکرات کردستان از دفاع از فئودال ها کارش را شروع کرد و در وضعیت خاص بعد از شهریور1320 و در غیاب جریان سیاسی دیگری که مبارزات و جنبش آن سالها را درکردستان رهبری کند، قدرت را بدست گرفت و با حمله ارتش شاه به کردستان در آن زمان بدون هیچ مقاومتی رهبران حکومت خود مختار کردستان به پیشواز ارتش دشمن رفتند و در‌ واقع تسلیم شدند و بعد تنی چند از آنان اعدام شدند.


تا قیام57 از فعالیت حزب دمکرات خبری نبود.بعد از قیام با اینکه ضدیت رژیم اسلامی با مبارزات آزادیخواهانه درکردستان بر همه‌کس آشکار شده بود، رهبری حزب(قاسملو) به دیدار خمینی شتافت و پشتیبانیش را از این حکومت اعلام کرد و این اعلام وفا داری بعد ها بارها تکرار شد .


در هیئت نمایندگی خلق کرد سنگ اندازی میکرد و درخفا با رژیم تماس و مذاکره داشت . در طول حاکمیت این رژیم تمام تلاشش صرف طلب و تمنای مذاکره با حکومت بوده است . سر دو تن از رهبرانش برسر همین سیاست خواهش و تمنا بر باد رفت. هنوز هم تشنۀ مذاکره و گفتگو با رژیم است. از اخلال گر نامیدن کومه له در گذشته و تحمیل جنگ فرسایشی جند ساله به کومه له تا سرکوب و دستگیری اعضای دیگر احزاب و سازمانهای کمونیست در کردستان و -


قتل عام اعضای سازمان پیکار و تصرف وحشیانۀ مقرشان در شهر بوکان در سال 59 و کشتار کمونیست‌ها (و کمونیست های اسیر در چنگشان ) در جنگ با کومه له تا دنبالچۀ حزب توده بودن و سر از شورای ملی مقاومت در آوردن تا مروج مذهب اسلام و خرافات در بین توده های مردم کردستان بودن و دفاعش از سرمایه داران ،اخاذی و زور گویی و ترویج فرهنگ لومپنی در حیطۀ فعالیتش در مناطق تحت نفوذش ، سر به آستان آمریکا نهادن در سالهای اخیر، دفاع زبونانه این حزب از اصلاح طلبان و جناح های دیگر رژیم و آخرینش پرچم سبز اسلامی آن‌ها را بلند کردن و تلاش کنونی اش برای کشاندن مردم کردستان به صف دشمن ،همه کارنامۀ سیاه حزب دمکرات کردستان را تشکیل میدهد .


حزب کومله کردستان ایران


حزب کومله کردستان ایران، ادامه دهندۀ راه حزب دمکرات است و عنوان سازمان زحمتکشان کردستان (نامی که ابتدا عبدالله مهتدی و طرفدارانش در هنگام جدایی از حزب کمونست ایران برای تشکل خود انتخاب کردند و وعده دادند که کومه لۀ قدیم را زنده خواهند کرد و بعد از مدتی بی هیچ توضیحی «حزب کومله کردستان ایران»ش کردند، حکایت دیگری دارد .


این جریان که زمانی رهبرش( عبدالله مهتدی )درهنگام درگیری کومه له و حزب دمکرات در یک سخنرانی در اردوگاه مالومه و حتماً با این تحلیل درست که حزب دمکرات جریانی بورژوایی است و تقابل کومه له با این حزب برحق میباشد ، گفت:


اگر شش میلیون مردم کردستان بگویند این جنگ ِ کومه له با حزب دمکرات غلط است ، او به تنهایی خواهد گفت درست است .“(نقل به معنی)


و حالا طرفدار پرولتاریا و جنگ طبقاتی در آن روز ها ، امروز نام حزبش در کنار نام احزاب بورژوایی و از آن بدتر در کنار نام احزاب ناسیونالیست آمده است.


مبارزۀ طبقاتی در پروسه و پیشروی هایش تنها جایگاه طبقات و منفعت های اجتماعی وسیاسی احزاب را روشن نمیکند ،بلکه شخصیت ها را هم با توجه به خاستگاه و نگرششان نیز در جای واقعی یشان قرار میدهد .جایگاه سیاسی عبدالله مهتدی همین است که امروز در آن قرار گرفته . پز و موضع گیری گذشته‌اش امروز نشان میدهد که آنوقت هم جای باور نبوده است.

در مورد عبدالله مهتدی و مواضع سیاسی خود و حزبش درمطلبی به نام“ ناسیونالیسم کرد و احزابش (2) ” نوشته‌ام ، اینجا اشاره ای دیگر باره به این جریان به خاطر نشست فوق و رهنمود سیاست ارتجاعی یشان است که با دیگر احزاب قوم پرست کرد در پشتیبانی از بخشی از بورژوازی حاکم به نام جنبش سبز در پیش گرفته اند .

تفکر قوم گرایی و سیاست‌های مفتضحانه‌ای که باعث شد یکی را به هوای سازش، سر رهبران خود را بر باد دهد و آن دیگری( عبدالله مهتدی) را که هوای رهبر ملی کرد را در سر داشت و حتماً هنوز دارد سکۀ یک پول سیاه نماید،این سیاست زبونانه و حقیرانه براحتی منافع، حقوق و هست و نیست هر ملتی را هم بر باد خواهد داد و خود این احزاب در اولین تنگنا و سختی‌ها ملت را و منافع آنها را به معامله و مسالحه خواهند گذاشت و تراژدی برای مردم خواهند آفرید . چنانچه هم مسلکان ناسیونالیست شان در گذشته آفریده اند .

اینان ، این احزاب ناسیونالیستی ، این قوم پرستان که در حرف به نام ملتشان قسم میخورند، در عرصه‌ و شرایطی که منافع حزبی و شخصی شان به خطر افتد و مصلحت خواهی شان چیز دیگر تقاضا کند، قوم و ملتشان را از یاد میبرند. چون حتی قوم پرست واقعی هم نیستند.


بهروز شادیمقدم 2010 .6..15

shadochdt.wordpress.com

shadi_behr@yahoo.de

- ناسیونالیسم کرد و احزابش (1 )
- ناسیونالیسم کرد واحزابش (2 ) سیاست ِبه نرخ ِروز ِاََقای عبدالله مهتدی رهبرحزب کومه له کردستان ایران
- ناسیونالیسم کرد و احزابش ( 3 )
***********************************************************************************

لاعیه خبری مشترک

پارت آزادی کوردستان
June 08, 2010

بمنظور تبادل نظر و اتخاذ موضع مشترک در رابطه با جنبش دمکراسی خواهی در ایران و نیز بررسی اوضاع کردستان در پی اعتصاب عمومی پیروزمند 23 اردیبهشت ماه چهار حزب و سازمان: حزب آزادی کردستان، حزب کومله کردستان ایران، سازمان خبات کردستان ایران و حزب دمکرات کردستان روزهفدهم خرداد در محل دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان تشکیل جلسه دادند.


در نشست مزبور در پی تبادل نظر همه طرفها بر این نکته اتفاق نظر داشتند که جنبش اعتراضی مردمی در ایران که به عنوان جنبش سبز شناخته شده و پس از22 خرداد ماه و دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری علیه تقلب و دیکتاتوری سر بر آورده‌ است، علیرغم کاستیهایش روزبه روز بیشتر از یک جنبش به لحاظ محتوا محدود به سمت یک جنبش دمکراسیخواهانه همه جانبه گسترش و تعمیق یافته است و به همین دلیل از سوی کلیه نیروهای آزادیخواه ایران و کردستان شایسته حمایت و همکاری می باشد.
شرکت کنندگان در این نشست همچنین بر این اعتقاد بودند که‌ این جنبش باید ضمن مرزبندی هرچه فزونتر با قانون اساسی جمهوری اسلامی ونظام ولایت فقیه و گام نهادن بسوی کسب یک محتوای کاملا" دمکراتیک بروشنی و با شفافیت هرچه بیشتر بر حقوق خلقهای ایران و بویژه خلق کرد در آینده ایران تاکید ورزد.
حاضرین در جلسه، اعتصاب عمومی مردم کردستان که در اعتراض به اعدام فعالین آزادیخواه وبا همصدایی کلیه نیروها انجام پذیرفت را شکوهمند توصیف کرده و آنرا نمونه ای موفقیت آمیزاز همصدایی و همبستگی میان صفوف خلق کرد که نقش بسزایی در مطرح ساختن کردها و سربلندی این ملت ایفا کرده است خواندند. شرکت کنندگان درجلسه بر این نکته نیز اتفاق نظر داشتند که در آینده هم این شیوه از همصدایی و تشریک مساعی به پیش برده شده و توسعه داده شود.
نیروهای حاظر در این نشست همچنین ضروری دانستند که سپاس و تقدیر خود را نسبت به همدردی و حمایت گرم و صمیمانه ای که کلیه آزادیخواهان ایران در این مورد در مقابل خانواده های جانباختگان و بطور کلی در قبال مبارزه مردم کردستان از خود نشان دادند ابراز نمایند.
این نشست در فضایی دوستانه برگراز گردید و در پی بررسیها و تبادل نظرهای همه جانبه پایان یافت.
17 /3/ 1389 شمسی
7 ژوئن 2010 میلادی




MUST SEE.13.June حمله مزدوران بسیجی‌ به منزل مرحوم منتظری

گاردین: می خواهیم دنیا از حوادث ایران با خبر شود



به روز شده:
12:39 گرينويچ - جمعه 11 ژوئن 2010 - 21 خرداد 1389

گاردین: می خواهیم دنیا از حوادث ایران با خبر شود
تعدادی از رسانه های بین المللی مطالبی را به مناسبت سالگرد برگزاری انتخابات بحث برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری ایران منتشر کرده اند.

از جمله روزنامه گاردین در شماره روز جمعه، 21 خرداد (11 ژوئن)، در این زمینه مطالبی شامل متن مصاحبه با چهار عضو سپاه پاسداران و نیروی بسیج را چاپ کرده که گفته اند به دلیل اینکه تحمل مشاهده برخورد نیروهای دولتی با معترضان را نداشته اند شغل خود را ترک کرده و به خارج گریخته اند.

این روزنامه با چاپ تصویری از کارت عضویت محمد حسین ترکمان در نیروی بسیج، بخشی از متن مصاحبه ویدیوئی او را نقل کرده که در آن آمده است که آقای ترکمان هنگام کار در بسیج، با تیم های محافظ آیت الله خامنه ای رهبر ایران و محمود احمدی نژاد رئیس جمهور این کشور در تماس بود و به همین دلیل، به اطلاعاتی در مورد وضعیت آنان در زمان اعتراضات نسبت به نتیجه انتخابات دست یافت.

این عضو سابق بسیج در گفتگویی در نقطه ای در ترکیه، که فیلم ویدیوئی آن در سایت روزنامه گاردین در دسترس است، آنچه را که قساوت نیروهای دولتی در برخورد با معترضان به نتیجه انتخابات خوانده و همچنین تاثیر این وقایع بر روحیه نیروهای دولتی را توصیف کرده است.

به نوشته گاردین، اظهارات آقای ترکمان تردیدهایی جدی را در مورد میزان وفاداری سپاه پاسداران نسبت به رهبر جمهوری اسلامی و رئیس جمهوری بر می انگیزد زیرا، به گفته وی، رفتار بی رحمانه ای که "حکومتی وحشت زده با هر نوع مخالفتی در پیش گرفت" باعث تزلزل در اعتقاد "پیاده نظام" رژیم به رهبران آن شده است.

محمد حسین ترکمان با اظهار اینکه در جریان سرکوب تظاهرات اعتراضی از نزدیک شاهد رفتار مقامات ارشد و فرماندهان نیروهای محافظ رهبران حکومت بوده، می گوید که در آن زمان، وحشت و دستپاچگی به وضوح در حرکات و اقدامات این افراد از جمله تغییرات مکرر در رده های دولتی مشهود بود.

وی می گوید که رهبران حکومت چنان متوحش شده بودند که برای آیت الله خامنه ای و محمود احمدی نژاد هواپیماهایی آماده پرواز تعیین شده بود تا در صورت لزوم، آنان را به سوریه منتقل کنند و می افزاید که آیت الله خامنه ای اعتماد خود را حتی به تیم محافظان و واحدهای اطلاعاتی ویژه خود از دست داده بود تا حدی که دفتر او با تعبیه دستگاه های شنود و دوربین های مخفی برای زیر نظر گرفتن این افراد، به جاسوسی در مورد جاسوسان رهبری پرداخته بود.

این عضو سابق بسیج از وجود شکاف و اختلاف در بدنه سپاه پاسداران خبر می دهد و می گوید که با افزایش این شکاف، رژیم هزاران روستایی جوان را جانشین پاسداران با سابقه کرده است هر چند در صورتیکه رژیم با خطر سقوط مواجه شود، اختلافات کنار گذاشته خواهد شد.

گاردین همچنین مصاحبه با محمد رضا مدحی تازه کند، از افسران سابق سپاه پاسداران را همراه با کارت عضویت او در این نیرو منتشر کرده و نوشته است که آقای مدحی هم به دلیل انزجار از روش حکومت، دو سال پیش از ایران خارج شد و اینک در پایتخت تایلند سکونت دارد.

محمد رضا مدحی، که از مجروحان شیمیایی جنگ ایران و عراق است، می گوید که سیاست جاری سپاه پاسداران مبتنی بر پاکسازی این نیرو از اعضای قدیمی تری است که نسبت به آرمان های انقلاب سال 1979 وفادار مانده اند و در این جابجایی، کسانی جایگزین سپاهیان قدیمی شوند که اکثرا هیچ استنباطی از خوب و بد، قانون و قانون شکنی ندارند، و هنگامی که اسلحه به دست می گیرند، به سادگی مرتکب قتل می شوند.

به گفته این افسر سابق سپاه پاسداران، این نیرو در تمام نهادهای حکومتی حضور دارد و امکانات اقتصادی گسترده ای را در اختیار گرفته و با استفاده از این شرایط، به عضوگیری می پردازد.

محمد رضا مدحی نیز از بروز اختلاف و شکاف در صفوف سپاه پاسداران سخن می گوید و به نوشته گاردین، این اظهارات مورد تایید یک عضو سایق نیروی قدس سپاه پاسداران نیز قرار گرفته است.

به نوشته گاردین، این فرد که نخواسته نامش فاش شود، تشدید خشونت و کاربرد شکنجه را عامل رویگردانی شماری از اعضای سپاه از رهبران حکومت دانسته و گفته است که خود او به شدت از مشاهده دار زدن زنی حامله منقلب شد و افزوده است که "چنین رژیمی نمی تواند دوام چندانی داشته باشد.

روزنامه گاردین در بخش دیگری از این گزارش متن مصاحبه با فرد دیگری به نام علی، عضو سابق سپاه را که سه هفته پیش به طور قاچاق وارد ترکیه شد، منتشر کرده و گفته است که همسر و فرزند این شخص همچنان در ایران به سر می برند.

علی گفته است که به دلیل خودداری از حمله به تظاهرکنندگان در ایران بازداشت و به مدت دو ماه زندانی شد و می افزاید که شکنجه هایی که در این مدت تحمل کرد رویه جاری حکومت در برخورد با مخالفان بوده است.

گاردین در گزارش ویژه خود به مناسبت سالگرد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری مطلبی تحلیلی در مورد بروز شکاف در سپاه پاسداران هم چاپ کرده که در آن آمده است که اگرچه ممکن است فرماندهان ارشد این نیرو با برخورداری از منافع وسیع اقتصادی، نسبت به دولت به رهبری آقای احمدی نژاد وفادار باشند، اما برای بسیاری دیگر از اعضای سپاه پاسداران، گرایش عقیدتی این نیرو در حال حاضر ابهام آور است.

گزارش دیگر گاردین در شماره روز جمعه به تصمیم میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مورد لغو راهپیمایی سالگرد برگزاری انتخابات به دلیل عدم صدور مجوز لازم از سوی وزارت کشور اختصاص دارد.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/06/100611_l03_anniversary_guardin.shtml
© BBC 2010

اشرف دهقانی: کارگران زن زير سلطه ستم مضاعف!

در سیستم سرمایه داری وابسته حاکم بر ایران که در آن سرمایه داران داخلی و خارجی انگل صفت، از حاصل رنج و زحمت طاقت فرسای کارگران ارتزاق می کنند و ضمن "معامله غیر مستقیم با گوشت و پوست انسانی" (عبارتی از انگلس در کتاب وضع طبقه کارگر در انگلستان) به سودهای کلانی دست می یابند، کارگران زن به مثابه ستمدیده ترین بخش طبقه کارگر در معرض شدیدترین استثمارها قرار دارند. آنها از طرف سرمایه داران دو بار مورد ستم قرار می گیرند، یک بار به عنوان کارگر همانند مردان هم طبقه ای خود و یک بار نیز به خاطر زن بودنشان. این پدیده ظالمانه در ارتباط با کارگران زن، در همه جوامع سرمایه داری در اشکال متفاوت و به درجه ای کمتر یا بیشتر وجود دارد. اما در جامعه ما که سرمایه داران داخلی و خارجی از طریق رژیم مطلوب خویش یعنی جمهوری اسلامی وابسته به امپریالیسم بر آن حکم می رانند، ستمی که بر کارگران زن اعمال می شود یکی از شدیدترین ستم ها می باشد.

تحت سلطه رژیم مدافع و حافظ منافع سیستم سرمایه داری در ایران، سرمایه داران امکان یافته اند به قیمت تحمیل مصائب و درد و رنج های وحشتناک به خانواده های کارگری و محکوم کردن آنها به گرسنگی و مرگ تدریجی، به ثروت های عظیمی دست یافته و هر روز فربه و فربه تر گردند. بخشی از این ثروت با وجود شرایط بسیار ظالمانه حاکم بر جامعه از کار پر رنج و زحمت کارگران زن و با گرفتار آمدن آنها در زندگی پر محنت و زجر آور، بدست آمده است.

شکی نیست که بررسی شرایط کار و زندگی کارگران ایران و در این میان کارگران زن به مطالعه و تحقیقی جدی نیازمند است. در اینجا ضمن تأکید بر این واقعیت که امروز شرایط کار و زندگی همه کارگران در ایران به قدری دلخراش و مصیبت بار گشته و به خصوص بیکاری چنان وضع طاقت فرسائی برای کل طبقه کارگر ما بوجود آورده که زندگی به جهنمی برای همه آنها تبدیل شده است، سعی بر آن است که با نگاهی گذرا به وضع کارگران زن، ستم های خاصی را که بر این بخش از طبقه کارگر ایران تحمیل می شود، مورد توجه قرار دهیم.

با نگاهی به شرایط کار و زندگی کارگران زن، عیان ترین ستم سرمایه داران به این بخش از طبقه کارگر ایران را می توان در دستمزد بسیار ناچیزی مشاهده کرد که به کارگران زن در ازای کار طاقت فرسایشان پرداخت می شود. در جامعه ایران این یک واقعیت عیانی است که سرمایه داران در مقابل انجام کاری واحد، همان مزدی که به کارگران مرد تعلق می گیرد را به کارگران زن نمی دهند.

پرداخت مزد نابرابر در قبال کار برابر به کارگران زن، البته ستمی بوده و هست که در همه جوامع سرمایه داری در سطح جهان رواج داشته و دارد. ولی این امر در جامعه مردسالار حاکم بر ایران با در نظر گرفتن مظالم و توهین و تحقیر هائی که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بر زنان اعمال می شود و رژیم حاکم ستمگری خود بر زنان را با اسلام ارتجاعی خویش توجیه می کند، هم با شدت هر چه بیشتری جریان دارد و هم ظاهراً امری طبیعی به نظر می رسد. اگر زن به طور کلی از نظر سرمایه داران و رژیم حافظ منافع آنان (جمهوری اسلامی) ذاتاً دارای چنان خصلت ها و ویژگی های منفی است که موجودی درجه دوم و پائین تر از مرد به حساب می آید، اگر جنس دوم بودن زن به طور رسمی در قانون درج شده و حتی مجازات های بی رحمانه قرون وسطائی نیز برای جلوگیری و مقابله با به اصطلاح اعمال ناشایست او در قانون در نظر گرفته شده است، و بطور کلی در شرایطی که زن ستیزی و مردسالاری یکی از وجوه بارز حاکمیت جمهوری اسلامی را تشکیل می دهد، چرا سرمایه داران نتوانند به کارگران زن صرفاً به خاطر این که زن هستند یعنی از نظر آنها موجواتی درجه پائین و بی ارزش می باشند، کمترین مزد را بپردازند؟ و به دیگر سخن چرا در پرتو حمایت همه جانبه رژیم حامی خویش، نتوانند به راحتی کارگران زن را مورد استثمار مضاعف قرار دهند؟

با اندک تعمقی روی مطالب فوق می توان دید که اتفاقاً جمهوری اسلامی درست برای خدمت به سرمایه داران و تأمین حداکثر سود برای آنان است که از بدو به قدرت رسیدن خویش، زن ستیزی و تقویت فرهنگ مردسالاری را با شدت تمام دنبال نموده و در حالی که با سرکوب زنان به سرکوب کل جامعه پرداخته، شرایط را نه فقط برای استثمار کل طبقه کارگر بلکه به طور مشخص جهت استثمار هر چه شدیدتر یک بخش از این طبقه یعنی کارگران زن فراهم نموده است.

در نوشته حاضر تا حد ممکن سعی خواهد شد که به انواع ستم هائی که از طرف سرمایه داران بر کارگران زن وارد می آید، پرداخته شود. اما در آغاز به موضوع دستمزد نابرابر برای کارگران زن در مقابل کار برابر بپردازیم.

حضور کارگران زن را امروز در ایران تقریباً در همه حوزه های کار و تولید می توان مشاهده نمود. اما با ایجاد موانع گسترده بر سر راه اشتغال کارگران زن در يک سری ازکارخانه ها و موسسات بزرگ تولیدی که توسط رژیم حاکم صورت می گیرد، بیشترین تمرکز آنها در کارگاه های تولیدی کوچک، در قالیبافی ها، در صنعت خانگی (انجام کار تولیدی با ابزاری ساده در خانه)، در کشاورزی و همچنین انجام کار خدماتی در بعضی اماکن و به خصوص در خانه های ثروتمندان می باشد.

قالیبافی به عنوان یک کار تولیدی از دیر باز عمدتاً توسط کودکان به خصوص دختر بچه ها و زنان صورت می گیرد. سرمایه داران برای بالا بردن سود هر چه بیشتر از این کار پر زحمت، به سازمان دادن کار نه تنها در کارگاه ها بلکه در خانه های کارگری نیز می پردازند. یکی از اشکال کار به این صورت است که دار قالی و نخ و لوازم اولیه دیگر، توسط سرمایه دار در اختیار زنان کارگر قرار می گیرند و زن کارگر در خانه خود اغلب به همراه کودکان خویش به بافتن فرش مشغول می گردد. اما در ازای فرش بافته شده که به سرمایه دار تحویل داده می شود چقدر پول به کارگر زن پرداخت می شود؟ با قاطعیت باید گفت به مقداری که نمی تواند حتی حداقل معیشت زندگی خود و فرزندانش را نیز تأمین کند.

بنا به گزارشی، "روستاهای تبریز بالاترین آمار مربوط به کودکان کار در قالی باف خانه ها و یا کارگاه ها را دارند که بهترین قالی ها را با ارزانترین قیمت می بافند."( " کودکانی که زود بزرگ شده اند و به روز کارگر رسیده اند"- 10 اردیبهشت 1389). اما، قالی و گلیم بافی امروز به خانه های محقر و کم نور و سردی هم که در حاشیه شهرها اغلب توسط زحمتکشان رانده شده از روستا برپا گشته، کشیده شده است و در آنجا هم زنان و کودکان در شرایط بسیار دشواری به بافتن قالی یا گلیم مشغول هستند. آن مکان ها به خصوص در محلات حاشیه شهرها بیغوله های تنگ و تاریکی بیش نیستند و به همین خاطر برای کار قالیبافی که نیاز به نور و فضای باز از بدیهی ترین شرایط لازم محسوب میشود از شرایط کاملاً غیر مناسبی برخوردارند. در این بیغوله های تنگ و تاریک است که زندگی سیاه قالی بافان به تباهی و گرفتاری در انواع فلاکت ها و امراض و بدبختی سپری می شود. حتی توجه به وضعیت مکانی که قالی بافان ساعات طولانی روز و شب خود را در آن می گذرانند و بیانگر شرابط کار بسیار غیر مناسب و وخیم برای آنان است، می تواند گویای این امر هم باشد که چه الزاماتی آنها را مجبور به تن دادن به چنين شرايط دهشتناکی کرده است! جای تردید نیست که آن الزامات چیزی جز مواجه با فقر و گرسنگی این کارگران و تلاش آنها برای بقاء و زنده ماندن نیست؛ و درست همین واقعیت دردناک است که آنها را مجبور کرده به مزد های بسيار پائين هم گردن بنهند!

برای این که هر چه بیشتر متوجه شویم که تحمیل شرایط کار بسیار غیر مناسب و حد استثمار مورد اشاره، چگونه در حق کارگران زن و کودک قالی باف برای سرمایه داران امکان پذیر شده، لازم است بدانیم که بر اساس قوانین ضد کارگری جمهوری اسلامی، قالی بافان جزء طبقه کارگر محسوب نمی شوند و سالهاست که این رژیم، کارگران قالی باف را حتی از داشتن نام کارگر نیز محروم کرده است. تاریخ این امر به دوره خاتمی، این آخوند فریبکار مدافع سیستم ظالمانه سرمایه داری بر می گردد. در زمان ریاست جمهوری این مهره رژیم بود که اعلام شد که قالی بافان کارگر نبوده و در نتیجه نمی توانند و نباید تحت پوشش قانون کار قرار بگيرند. معنی عملی این مصوبه برای سرمایه داران، آن بود و هست که آنها قانوناً هیچگونه مسئولیتی در هیچ زمینه ای در قبال کارگران خود ندارند. بنابراین سرمایه داران دست اندر کار قالی نه تنها از این امکان برخوردارند که مزد کارگران قالی باف را به هر میزان که بخواهند پائین بیاورند و در قبال کار و تولید گرانبهای این کارگران، مزد بسیار ناچیزی به آنها بپردازند بلکه در ارتباط با غیر مناسب و وخامت بار بودن شرایط کار کارگران قالی باف و یا مسایل دیگر از جمله بیمه درمانی آنها و حتی بروز حوادث در حین کار، پاسخگوی هیچ کس نباشند. به این ترتیب تحت حمایت قانون، کارگرانی که قانوناً کارگرتلقی نمی شوند و اکثر آنها را زنان و کودکان تشکیل می دهند با یکی از شدیدترین استثمارها مواجه بوده و شیره جانشان به نفع سرمایه داران کشیده می شود. نگاهی به مطلب زیر این حقیقت را تا حدی آشکار می سازد:

"بخش بیماری‌های پوستی دانشگاه شهید صدوقی در یزد، گزارشی را منتشرکرده که نشان می دهد که 92 در صد گلیم بافان و قالی بافان زن هستند. نیمی از این کارگران زن، دختران جوان و نوجوان زیر 16 سال هستند که بین 12 تا 16 ساعت کار می کنند. در این مرکز پزشکی پس از تحقیقات آسیب شناسی بیش از 10 نوع بیماری های پوستی، عضلانی و استخوانی در میان زنان کارگر شناسائی شده است. عکسبرداری های داخلی از استخوان انگشت ها نشان می دهند که در برخی موارد استخوان انگشت بافندگان تغییر شکل داده اند." آری، این از معدود گزارشاتی است که یک گوشه از واقعیت دردناک زندگی کارگران قالی باف در آن منعکس شده است. با توجه به این که کارگران زن بخش اصلی قالی و گلیم بافان ایران را تشکیل می دهند، از ورای این گزارش شدت استثمار و شرایط کار و زندگی طاقت فرسای کارگران زن را می توان مشاهده نمود.

در ادامه گزارش فوق چنین آمده است: "در پژوهش دیگر که از ۲۸۳ کارگاه قالی بافی در اصفهان انجام شده است، موارد زیر شناسایی شده‌اند، بیماری‌های تنفسی، سردرد شدید، ناراحتی‌های چشمی، امراض پوستی و به خصوص ناراحتی‌های عصبی و روانی درمیان زنان کارگر همه‌گیر است." (نقل از "زنان کارگر، قربانیان خاموش حوادث شغلی، محمد صفوی- 12 اردیبهشت 1389).

با وجود چنین شرایط مرگ باری که زندگی کارگران زن (و کل کارگران ایران) را احاطه کرده است، گرفتاری آنها در مصیبت های مرگ زا، مردن در سنین جوانی، خودکشی و خود سوزی امری است که این کارگران دائماً با آن مواجه هستند و اخبار دردناک مربوط به این واقعیت ها هم هر از چند گاهی در رسانه ها منتشر می گردند. این وضع با شرایطی قابل مقایسه است که انگلس با زندگی در میان کارگران انگلستان در قرن نوزدهم و بررسی موشکافانه شرایط کار و زندگی آنها، در کتاب "وضع طبقه کارگر در انگستان"، تشریح کرده است.

انگلس در آن زمان در مورد سرمایه دارن انگلستان، طبقه ای که "سیادت سیاسی و اجتماعی" را به عهده داشت، سخنان زیر را مطرح کرده است، سخنانی که عیناً در جامعه ما نیز صادق است:

" زمانی که فردی به فردی دیگر ضرری جسمی وارد می آورد، آنهم ضرری که به مرگ وی بیانجامد، این را ما کشتن می نامیم؛ و اگر مجرم از پیش بر این دانا بود که این ضرر به مرگ منجر خواهد شد آنگاه عمل او را قتل می نامیم. حال که جامعه صدها پرولتر را در چنان وضعی قرار می دهد که آنها الزاماً به دام مرگی زودرس و غیر طبیعی می افتند، مرگی که همانقدر جبری است که مرگ به وسیله گلوله و شمشیر، وقتی جامعه شرایط لازم حیات را از دست هزاران نفر بدر برده و آنها را در شرایطی قرار میدهد که در آن قادر به زندگی کردن نیستند، وقتی که آنها را به زور چوب قانون وادار می کند که در این شرایط بمانند تا مرگ که نتیجه این شرایط است سر رسد، وقتی که جامعه می داند و به خوبی هم می داند که این هزاران نفر اجباراً قربانی این شرایط خواهند شد، و با وجود این شرایط مربوطه را بر قرار نگاه می دارد، پس این هم همان قتل عمد است که عمل یک فرد، ولی قتلی پنهانی و خائفانه، قتلی که هیچکس نمی تواند در قبال آن از خویشتن دفاع کند. قتلی که ظاهراً قتل نیست، زیرا که کسی قاتل را نمی بیند، زیرا که مرگ این قربانی چونان مرگی طبیعی به نظر می آید......، ولی در هر حال قتل عمد است."

واقعیت این است که کارگران ما و بويژه زنان کارگر در حاليکه در قرن 21 زندگی می کنند اما در همان شرايط بسیار ظالمانه ای بسر می برند که کارگران اروپا در قرن 18 و 19 در آن قرار داشتند؛ البته با این تفاوت که کارگران ما به قول یکی از یاوران کبیر طبقه کارگر ایران یعنی رفیق امیر پرویز پویان، شرایط پلیسی دهشتناکی را هم تجربه می کنند و هر روز با ماشين سرکوب ويژه اين دوره و زمانه سرکوب شده و کمترین فریاد تظلم خواهی شان در گلو خفه می شود. چنین وضعی در جامعه ما امروز با حاکمیت جمهوری اسلامی که در اوضاع و احوال کنونی در جهان سرمایه داری تا حال حاضر، مطلوبترین رژیم برای امپریالیست ها و سرمایه داران ایرانی بوده است، امکان پذیر گشته است. اکنون به حوزه های دیگری بپردازیم که کارگران زن تحت سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران مورد ستم مضاعف قرار دارند.

اشرف دهقانی

) ادامه دارد

Scenes from the Gulf of Mexico


Scenes from the Gulf of Mexico

Based on recently revised estimates, BP's ruptured oil well at the bottom of the Gulf of Mexico continues to leak 25,000 to 30,000 barrels of oil a day. The new figures suggest that an amount of oil equivalent to the Exxon Valdez disaster could still be flowing into the Gulf of Mexico every 8 to 10 days. Despite apparent efforts to restrict journalists from accessing affected areas, stories, video and photographs continue to emerge. Collected here are recent photographs of oil-affected wildlife, people and shorelines around the Gulf of Mexico on this, the 51st day after the initial explosion. (41 photos total)

Oil covered brown pelicans found off the Louisiana coast and affected by the BP Deepwater Horizon oil spill in the Gulf of Mexico wait in a holding pen for cleaning at the Fort Jackson Oiled Wildlife Rehabilitation Center in Buras, Louisiana, June 9, 2010. (SAUL LOEB/AFP/Getty Images)

An American Egret takes flight from an oil-impacted marsh along the Louisiana coast Monday, June, 7, 2010. (AP Photo/Charlie Riedel) #

Sheila Clark, widow of Donald Clark who was killed in the April 20 Deepwater Horizon oil rig explosion in the Gulf of Mexico, listens as U.S. Senator Charles Schumer speaks during a news conference on Capitol Hill June 10, 2010 in Washington, DC. Family members of the 11 victims of the explosion called on the Senate to ensure that the oil and drilling companies responsible for the tragedy. (Alex Wong/Getty Images) #

A hard hat from an oil worker lies in oil from the Deepwater Horizon oil spill on East Grand Terre Island, Louisiana June 8, 2010. (REUTERS/Lee Celano) #

The feet of Rebecca Thomasson, of Knoxville, Tennessee are covered in oil after walking along the beach as oil from the Deepwater Horizon spill washes ashore in Gulf Shores, Alabama on June 4, 2010. (AP Photo/Montgomery Advertiser, David Bundy) #

A helicopter flies over livestock with sandbags, Tuesday, June 8, 2010 in Buras, Louisiana. Efforts to protect the area from the Deepwater Horizon oil spill continue. (AP Photo/Eric Gay) #

A worker walks past a fountain of sand from a dredge as it is pumped onto East Grand Terre Island, Louisiana to provide a barrier against the Deepwater Horizon oil spill Tuesday, June 8, 2010. (AP Photo/Charlie Riedel) #

Oil from the Deepwater Horizon spill pools against the Louisiana coast along Barataria Bay Tuesday, June 8, 2010. (AP Photo/Charlie Riedel) #

APTN photographer Rich Matthews dives into the water to take a closer look at oil from the Deepwater Horizon spill on June 7, 2010 in the Gulf of Mexico south of Venice, Louisiana. (AP Photo/Eric Gay) #

Patches of oil from the Deepwater Horizon spill are seen from an underwater vantage, Monday, June 7, 2010, in the Gulf of Mexico south of Venice, Louisiana. (AP Photo/Rich Matthews) #

A sea turtle is mired in oil from the Deepwater Horizon oil spill on Grand Terre Island, Louisiana June 8, 2010. (REUTERS/Lee Celano) #

Oil slicks move toward the beach in Gulf Shores, Alabama, Saturday, June 5, 2010. Oil from the Deepwater Horizon disaster has started washing ashore on the Alabama and Florida coast beaches. (AP Photo/Dave Martin) #

Clumps of oil from the Deepwater Horizon spill splash in the surf on a beach in Gulf Shores, Alabama on June 4, 2010. (AP Photo/Montgomery Advertiser, David Bundy) #

Oil sheen is seen streaking under the Perdido Pass Bridge from the spill in the Gulf of Mexico off the Alabama coast as viewed from a Coast Guard HC-144A plane Thursday, June 10, 2010 in Perdido, Alabama. (AP Photo/Mobile Press-Register, John David Mercer) #

An exhausted oil-covered brown pelican tries to climb over an oil containment boom along Queen Bess Island Pelican Rookery, 3 miles northeast of Grand Isle, Louisiana June 5, 2010. Wildlife experts are working to rescue birds from the rookery which has been affected by BP's Gulf of Mexico oil spill, and transporting them to the Fort Jackson Rehabilitation Center. (REUTERS/Sean Gardner) #

A bird rescue team captures an oiled pelican for cleaning on Cat Island in Barataria Bay June 6, 2010 near Grand Isle, Louisiana. (Win McNamee/Getty Images) #

Tim Kimmel of the U.S. Fish and Wildlife Service carries an pelican covered in oil from a nesting area to a waiting boat in Barataria Bay, Louisiana June 5, 2010. The pelican was successfully transported to a stabilization center on Grand Isle, Louisiana before being taken to the Fort Jackson Wildlife Rehabilitation Center at Venice, Louisiana for cleaning. (REUTERS/Petty Officer 2nd Class John D. Miller/US Coast Guard) #

Brown Pelicans, covered in oil from BP's Gulf of Mexico oil spill, huddle together in a cage at the International Bird Rescue Research Center in Buras, Louisiana June 6, 2010. (REUTERS/Lee Celano) #

Workers clean a Brown Pelican covered in oil at a rescue center at a facility set up by the International Bird Rescue Research Center in Buras, Louisiana on Saturday, June 5, 2010. (AP Photo/Bill Haber) #

Members of the media photograph volunteers as they clean oil covered pelicans found off the Louisiana coast at the Fort Jackson Oiled Wildlife Rehabilitation Center in Buras, Louisiana, June 9, 2010. (SAUL LOEB/AFP/Getty Images) #

A volunteer uses a toothbrush to clean an oil covered white pelican found off the Louisiana coast at the Fort Jackson Oiled Wildlife Rehabilitation Center in Buras, Louisiana, June 9, 2010. (SAUL LOEB/AFP/Getty Images) #

Volunteer Cassen Pulaski cleans an oiled Brown Pelican at a rescue center at a facility in Fort Jackson, Louisiana June 7, 2010. Two hundred and ninety two birds have been brought to the center over a six week period. Eighty-six have been brought in on Sunday. These birds are being rescued and transported to the Fort Jackson Rehabilitation Center by well-trained and knowledgeable wildlife responders, veterinarians, biologists and wildlife rehabilitators. (REUTERS/Sean Gardner) #

Brown pelicans recently cleaned of oil from the Deepwater Horizon spill are seen in a holding area at the International Bird Rescue Research Center Tuesday, June 8, 2010 in Buras, Louisiana. (AP Photo/Eric Gay) #

A worker uses a suction hose to remove oil that has washed ashore from the Deepwater Horizon spill, Sunday, June 6, 2010 in Grand Isle, Louisiana. (AP Photo/Eric Gay) #

A suction hose is used to remove oil washed ashore from the Deepwater Horizon spill, Wednesday, June 9, 2010, in Belle Terre, Louisiana. (AP Photo/Eric Gay) #

Ed and Lucy Waltz of Leroy, Illinois, walk to the beach in Gulf Shores, Alabama, Monday, June 7, 2010. (AP Photo/Dave Martin) #

Marine reef ecologist Scott Porter works to remove oil from the Deepwater Horizon spill from his hands on Monday, June 7, 2010, in the Gulf of Mexico south of Venice, Louisiana. (AP Photo/Eric Gay) #

This image from high resolution video made June 3, 2010, and provided by BP PLC Wednesday morning, June 9, 2010, shows oil continuing to pour out at the site of the Deepwater Horizon oil well in the Gulf of Mexico. (AP Photo/BP PLC) #

A controlled burn of oil from the Deepwater Horizon/BP oil spill sends towers of fire hundreds of feet into the air over the Gulf of Mexico June 9. (U.S. Coast Guard Photo by Petty Officer First Class John Masson) #

NASA's Aqua satellite flew over the Gulf of Mexico on Thursday, June 10th, 2010 and the satellite's Moderate Resolution Imaging Spectroradiometer (MODIS) instrument captured this image of the thickest part of the oil slick. In the image, the oil slick in the Gulf of Mexico is positioned in sunglint. In the sunglint region - where the mirror-like reflection of the Sun gets blurred into a wide, bright silvery-gray strip - differences in the texture of the water surface may be enhanced. In the thickest part of the slick, oil smooths the water, making it a better "mirror." Areas where thick oil cover the water are nearly white in this image. Additional oil may also be present. (NASA Goddard Space Flight Center) #

Gas is flared off on the Discovery Enterprise drilling ship which is collecting oil at the site of the Deepwater Horizon oil spill in the Gulf of Mexico off the Louisiana coast Wednesday, June 9, 2010. (AP Photo/Charlie Riedel) #

Oil from the Deepwater Horizon spill coats marsh grass at the Louisiana coast along Barataria Bay Tuesday, June 8, 2010. (AP Photo/Charlie Riedel) #

A brown pelican coated in heavy oil wallows in the surf June 4, 2010 on East Grand Terre Island, Louisiana. (Win McNamee/Getty Images) #

An oiled brown pelican tries to take flight from Barataria Bay while oil slicks float past June 6, 2010 near Grand Isle, Louisiana. (Win McNamee/Getty Images) #

Oil absorbent booms lie coiled together near Queen Bess Island as clean up operations of oil from the Deepwater Horizon spill continue in off the coast of Louisiana Tuesday, June 8, 2010. (AP Photo/Charlie Riedel) #

A dead young egret covered in oil from the Deepwater Horizon wellhead is turned over to wildlife rescue team near Bird Island in Barataria Bay, Louisiana just off the Gulf of Mexico June 7, 2010. (REUTERS/Jose Luis Magana/Greenpeace) #

A dead turtle floats on a pool of oil from the Deepwater Horizon spill in Barataria Bay off the coast of Louisiana Monday, June, 7, 2010. (AP Photo/Charlie Riedel) #

Unidentified BP contract workers remove oil related material on Santa Rosa Island, Florida on Wednesday June 9, 2010. (AP Photo/The News Journal/Tony Giberson) #

Hermit crabs struggle to cross a patch of oil from the the Deepwater Horizon spill on a barrier island near East Grand Terre Island, Louisiana on Sunday, June 6, 2010. (AP Photo/Charlie Riedel) #

An oiled White Ibis is seen at an unnamed island in Barataria Bay off the coast of Louisiana Tuesday, June 8, 2010. (AP Photo/Charlie Riedel) #

Streaks of oil sheens are seen north of the site of the Deepwater Horizon oil spill in the Gulf of Mexico off the Alabama coast as viewed from a Coast Guard HC-144A plane Thursday, June 10, 2010. (AP Photo/Mobile Press-Register, John David Mercer) #