نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ آبان ۱۱, سه‌شنبه

اوضاع تکان‌دهنده اهالی یک روستا در نهاوند

نهاوند
تا چشم کار می‌کند، غبار است و غبار. آلونک‌های گلی را با گونی و پلاستیک ایمن کرده‌اند، برای فصل سرما. صدای غریبه را که می‌شنوند، یکی یکی سر از آلونک‌ها بیرون می‌آورند و دنبال غریبه تازه‌وارد راه می‌افتند؛ به امید آنکه کمکی از راه رسیده باشد.
اینجا «سیاه‌دره» است؛ ۶۰ کیلومتری نهاوند، دره‌ای که ۲۴ خانواده را در دل خود جای داده اما انگار اهالی، فقط میراث‌دار سیاهی‌های آن هستند. اغلب زن‌ها و مردهای روستا بیکارند. نه خبری از زمین‌های وسیع کشاورزی و درخت‌های میوه است و نه گله‌های بز و گوسفند. در این دره هیچ‌کس نتوانسته شغل درست و حسابی برای خودش دست و پا کند. نه نانوایی، نه بقالی و نه هیچ‌چیز دیگر. تا چشم کار می‌کند، فقط غبار است.
هر ۱۲ بچه‌ روستا در مدرسه‌ای درس می‌خوانند که فقط یک معلم دارد و تا کلاس ششم به آنها تدریس می‌کند. بچه‌ها برای ادامه تحصیل باید به نزدیک‌ترین مدرسه که در شهر «فیروزان» قرار دارد بروند اما هیچ ‌وسیله نقلیه عمومی گذرش به «سیاه‌دره» نمی‌افتد تا بچه‌ها را با خودش به مدرسه ببرد. برای همین‌ جوان‌ترهای روستا نتوانستند دیپلم بگیرند و هیچ‌کدامشان بیشتر از کلاس پنجم یا ششم درس نخوانده‌اند.
آدم‌های روستا هر کدام قصه‌ای دارند برای خودشان. پسر «زربانو» دیوانه شده و او را در طویله بسته‌اند. «قمر» نمی‌تواند اجاره ۲۰ هزار تومانی خانه‌اش را پرداخت کند. «شهین» شب‌ها از ترس مارهایی که در سقف خانه‌اش لانه کرده‌اند بیدار است. «علی‌اصغر» در یکی از رستوران‌های تهران کار پیدا کرده و برای مادرش «جواهر» پول می‌فرستد و ... .
قمر خانم
«قمر خانم» نمی‌داند چند ساله است. ۱۰ بچه دارد؛ ۵ تا دختر و ۵ تا پسر که از روستا کوچ کرده‌اند: «بچه‌هایم هیچ سراغی از من نمی‌گیرند. یکی از پسرهایم همین خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنم را به من داده است به شرط ماهی ۲۰ هزار تومان اجاره. نمی‌دانم باید به که بگویم. شما دارید به من کمک کنید؟»
جواهر
«جواهر» از آن زن‌های روستاست که چند سالی در تهران زندگی کرده و حالا مدتی است به روستا برگشته است. خودش و دختر پنج ساله‌اش «آیدا» که تا قبل از آماده‌شدن خانه جدیدشان در اتاقی که به سختی می‌شد خانه نامیدش زندگی می‌کرد، می‌گوید شوهرش ترکش کرده و در تهران مانده است: «همان جا لابد مواد می‌کشد و زندگی می‌کند. ‌شاید هم افتاده باشد توی جوی». خانه جدیدش حمام دارد و آشپزخانه اوپن، با کابینت و اجاق گاز. خیّرهایی که برایش خانه ساخته‌اند از او خواسته‌اند که به همسایه‌هایی که خانه‌هایشان حمام ندارد، اجازه دهد از حمام خانه استفاده کنند. او هم قرار است با یکی دیگر از همسایه‌های تهران‌دیده‌اش راهی کمپ ترک اعتیاد شود، با کمک بهزیستی در کمپ بستری شود و بعد با وام خوداشتغالی کاسبی راه بیندازد و از دختر پنج ساله‌اش نگهداری کند. اما فعلا پسرهایش که در تهران کار  می‌کنند هر از چندی اندکی پول برایش می‌فرستند که خرج خودش و آیدا را تامین کند.
شهین
«شهین» ۳۹ ساله است. چند سالی است که از تهران برگشته است و با شوهرش «آقا سید» در خانه قدیمی روستایی‌شان زندگی می‌کند: «توی سقف خانه مار بود. آنقدر می‌ترسیدم که چند شب همین طور بیدار ماندم که مارها بچه‌ها را نزنند.» خودش و شوهرش سال‌هاست که معتاد هستند. می‌گوید می‌خواهد ترک کند. حالا به همت خیّرها برایش خانه جدیدی ساخته شده، به حرف‌های مدد کار بهزیستی گوش می‌کند که می‌گویند اگر ترک کند، می‌تواند وام خوداشتغالی بگیرد و پرورش بلدرچین راه بیندازد و تخمشان را بفروشد و به مددکار قول می‌دهد که برای ترک آماده شود و از بهزیستی وام بگیرد که در کمپ بستری شود. عکس‌های جوانی خودش و شوهرش را در میدان آزادی نشان می‌دهد و دوباره به مددکار بهزیستی می‌گوید: «توی کمپ ترک‌کردن سخت است. شوهرم که قبلا توی کمپ بود وقتی آمد بیرون تا شش ماه حرف نمی‌زد. بعد هم برگشت سر مصرفش. می‌خواهم توی خانه خودم ترک کنم. همه زن‌هایی که معتاد هستند را می‌شناسم. همه‌شان را نشانتان می‌دهم. همه‌شان هم می‌خواهند، ترک کنند. نمی‌شود به ما شربت متادون بدهید؟»
گل‌صنم
«گل‌صنم» یکی از آنهاست که دستش به دهانش می‌رسد؛ ‌ ۳۷ ساله است و مادر ۵ تا بچه. پنج کلاس بیشتر درس نخوانده است اما یکی از پسرهایش را فرستاده شهر که درس بخواند. دختر بزرگش نامزد کرده و دو بچه دیگرش هم کوچکند: «شوهرم یک وانت پیکان قسطی خریده است و روی آن کار می‌کند. دو گوساله داریم  و چند درخت اجاره‌ای گردو که خرجمان را در می‌آورد. خدا را شکر نه خودم لب به چیزی می‌زنم، نه شوهرم اهل این کارهاست».
گل‌صنم
یک «گل‌صنم» دیگر، یادش نمی‌آید که چندساله است. فارسی هم نمی‌داند و تنها می‌تواند با زبان لَکی حرف بزند. می‌گوید خلاف بیشتر زن‌های روستا، اصلا هیچ چیز مصرف نمی‌کند. سال‌ها پیش شوهرش مرده است و حالا تنها مانده.
سهیلا
«سهیلا» ۲۸ ساله است. ‌ تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده و حالا دو تا دخترش هر دو در مدرسه ابتدایی هستند. بافتنی یاد گرفته است اما می‌گوید تا اولین جایی که بشود از آن نخ کاموا خرید کلی راه است؛ برای همین منتظر است که خیّرها برایش نخ کاموا بیاورند. می‌گوید نمی‌داند بچه‌هایش می‌توانند درس بخوانند یا نه: «مدرسه از ما دور است. حالا فعلا تا کلاس پنجم بخوانند، ‌بعد ببینیم چه می‌شود. مردم اینجا به اندازه خودشان درمی‌آورند. درخت گردو دارند و بار آن را می‌فروشند. اگر گوسفند هم بود خوب بود اما همین مرغ و خروس هم خوب است. ما خودمان یک گوساله هم داریم که برای غذایشان علوفه خشک جمع می‌کنیم. خدا را شکر.»
علی‌اصغر

اعمال قدرت رژيم با كلاشينكف و چوبه دار در سيستان و بلوچستان!

دكتر عبدالستار دوشوكي در گفتگو با راديو ندا با اشاره به اعمال سياست مشت آهنين در سيستان و بلوچستان و نقش سپاه پاسداران و نيروهاي امنيتي در پياده كردن اين سياست، گفت : '' جمهوري اسلامي نگاه دشمن محور و خصمانه با مردم بلوچ ، تاريخ و موجوديت خود بلوچستان دارد!''


چهار نفر در کمتر از 24 ساعت، اقدام به خودکشی کردند/
پزشک مشهور همدانی خود را حلق‌آویز کرد 


فرمانده انتظامی شهرستان همدان گفت: چهار نفر در کمتر از 24 ساعت، اقدام به خودکشی کردند. پزشک مشهور یکی از این چهار نفر است. هر چهار نفر خود را حلق آویز کردند.

 
سرهنگ پژمان قویمی، فرمانده انتظامی شهرستان همدان طی گفتگوی اختصاصی با خبرنگار خبر آنلاین در همدان با اعلام مطلب فوق افزود: طی ساعاتی از چهارشنبه و پنج شنبه هفته گذشته 4 نفر در کمتر از 24 ساعت در همدان اقدام به خودکشی کردند که 3 نفر از آنها جان باختند، از میان آنها یک خانم 28 ساله به علت رسیدن خانواده در زمان حلق آویز بودن نجات پیدا کرده و خودکشی ناموفقی داشته است.
 
وی خاطرنشان کرد: متأسفانه یکی از خودکشی‌کنندگان دکتر فخاریان پزشک مشهور همدانی بوده که خود را حلق آویز کرده و جان باخته است.
 
سرهنگ قویمی افزود: یک مرد 63 ساله و یک خانم 47 ساله نیز خود را به روش حلق آویز از بین برده‌اند.
 
فرمانده انتظامی شهرستان همدان در ادامه از مرگ مشکوک زنی 35 ساله در یکی از خیابان‌های شهر همدان خبر داد و گفت: رأس ساعت 6/30 صبح روز یک‌شنبه 9 آبان ماه، ساکنان کوچه جاوید در خیابان آرام متوجه وجود جسدی در این معبر شده و پلیس را در جریان قرار می دهند.
 
وی افزود: با اطلاع‌رسانی اهالی منطقه، عوامل کلانتری 15 همدان به محل کشف جسد اعزام شده و متوفی که خانمی با موهای طلایی، کفش‌های اسپرت خط دار، مانتو مشکی و شلوار جین بوده است را با حضور و دستور مقام قضایی به پزشکی قانونی انتقال دادند.
 
 
فرمانده انتظامی شهرستان همدان یادآور شد: مرگ این خانم مشکوک است و هنوز مشخص نیست قتلی در کار بوده یا خیر.
 
وی در آخر درباره دو مورد مرگ مشکوک دو زن که طی چند ماه اخیر در پل رسالت و نیازمند به وقوع پیوسته بود نیز گفت: بنا به درخواست خانواده‌های این افراد، مجاز به نشر جزئیات و چگونگی مرگ آنها نیستیم.

IRAN, Qajar, Afshar, ناصر شاهين پر « ياشاسين ايران ـ آذربايجان ـ کردستان...

Operation to seize Iraqi city of Mosul gets underway

Trey GOWDY Reminds Hillary CLINTON 'You Do That Your Going To Jail

Trey GOWDY Reminds Hillary CLINTON 'You Do That Your Going To Jail

Trey GOWDY Reminds Hillary CLINTON 'You Do That Your Going To Jail

قاری محبوب رهبری و غفلت از ياد خدا