۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه
ابتکار بنيانگذار عفو بين الملل و حقيقت « من اگر برخيزم، تو اگر برخيزی..»
روشنگری. سازمان عفو بين الملل «Amnesty International»در سال 2011، پنجاه ساله ميشود.
تاريخچه تشکيل اين سازمان غير دولتي، مصداق شعرآشنای حميد مصدق است: من اگر برخيزم، تو اگر برخيزي، همه بر ميخيزند. پيتر بننسون وکيل چپگرای انگليسی به گفته خودش وقتی در روزنامه ای خواند دو دانشجوی پرتقالی به هفت سال زندان محکوم شدند فقط برای آنکه جام شان را به افتخار آزادی بلند کرده بودند، بسيار اندوهگين شد ولی سر به گريبان فرو نبرد و آرام ننشست. او که قبلا هم در فعاليت های بشر دوستانه و عدالت خواهانه درگير بود، در اين رابطه نامه ای به سردبير روزنامه آبزرور لندن نوشت. مقاله او تحت عنوان «زندانيان فرموش شده» در 28 ماه مه 1961 در اين نشريه منتشر شد. بننسون در اين مقاله از خوانندگان درخواست کرد به قربانيان رژيم فاشيستی سالازار در پرتقال کمک کرده و با نوشتن نامه از زندانيان سياسی حمايت کنند. استقبال از فراخوان او به حدی بود که دو ماه بعد او همراه تعدادی ديگر سازمان عفو بين الملل را برای سازمان دادن اعتراضات تاسيس کردند.
امروز صدها سازمان حقوق بشری در جهان فعاليت ميکنند و برخی از آنها از حمايت سياسی و مادی قوی برخوردارند ولی بدون ترديد عفو بين الملل يکی از معتبر ترين آنها به شمار می آيد.علت بی ترديد در تلاش بسياری از فعالين آن برای حفظ استقلال و توازن در انعکاس اخبار نقض حقوق بشر در همه کشورها عليرغم فشار بسياری از دولت ها بوده است. برخلاف بسياری از سازمان ها و گزارشگران بزرگ و معروف حقوق بشری که فعاليت های خود را عمدتا معطوف به کشورهايی ميکنند که مورد غضب دولت های قدرتمند هستند، امنستی از چنين ملاحظه ای خودداری ميکند. هم از قربانيان سرکوب در جمهوری اسلامی ايران دفاع ميکند، هم در از قربانيان رژيم اسرائيل در ميان فلسطينی ها، هم در چين و روسيه هم در آمريکا، هم در ليبی و برمه هم در بحرين و يمن و عربستان، خلاصه همه جا امنستی صدايی برای صداهای سرکوب شده است و در اين ميان زندانيان عقيدتي، زنان زير ستم، قربانيان اعدام، پناهندگان و قربانيان جنگ در فعاليت های امنستی جای ويژه ای دارند.
عفو بين الملل از آغاز تاسيس حکومت اسلامی ايران نقض گسترده حقوق بشر را گزارش کرده و برای جلوگيری از اعدام ها - از همان آغاز بنيانگزاری جمهوری اسلامی - و سرکوب زنان، مليت ها، اقليت ها، دگرانديشان، مخالفان و ساير موارد سرکوب گسترده و مستمر حقوق بشر در ايران، افکار عمومی را خطاب قرار داده است.
از سال گذشته بسياری از شعبه های عفو بين الملل در کشورهای مختلف برگزاری مراسم 50 سالگی خود را با گسترده کردن فعاليت برای حقوق بشر تدارک ديدند. عفو بين الملل در ايران نمتيواند شعبه داشته باشد ولی ميتوان با روش شعب خود اين سازمان، يعنی گسترش فعاليت برای دفاع از حقوق انسان های زير سرکوب جمهوری اسلامي، 50 سالگی آن را جشن گرفت.
روزنامه گاردين به مناسبت 50 سالگی عفو بين المللی 20 پوستر را در يک مجموعه منتشر کرده است. در اين مجموعه از طرحی که پابلو پيکاسو برای عفو بين الملل کشيد ( عکس صفحه اول) و طرح های متعددی برای دفاع از حقوق زندانيان عقيدتی ديده ميشود. اين مجموعه را ميتوانيد در لينک زير ببينيد. طرح اين صفحه برای کارزار بزرگ جهانی امنستی در دفاع از حقوق زنان است که توسط شعبه مصر آن تهيه شده است.
http://www.guardian.co.uk/world/gallery/2011/apr/03/amnesty-international-posters-in-pictures#/?picture=373248607&index=0
گزارشات نقض حقوق بشر در ايران در وبسايت عفو بين الملل
http://www.amnesty.org/en/region/iran
جدایی بحرین به روایت اسدالله علم
عبدالرضا هوشنگ مهدوي
خاطرات علم در سال 1969 بيشتر مربوط به آينده خليج فارس و روابط ايران و عراق است. در ژانويه 1968 دولت بريتانيا قصد خود را به خروج از خليج فارس در پايان 1971 اعلام نمود. شاه ضروري دانست ترتيبي بدهد تا اين خلا را كه از فروپاشي امپراتوري انگليس ناشي ميشد پر كند. بحرين و قطر و شيخ نشينهاي سواحل متصالح در جنوب خليج فارس طبق معاهدات قرن نوزدهم تحت الحمايه انگليس بودند. انگلستان لازم ميديد قبل از اعطاي استقلال به اين شيخنشينها روابط آنان را با ايران و عرابستان سعودي عادي سازد. ايران از يك قرن پيش بر سر حاكميت بحرين با انگلستان اختلاف داشت. همانطور كه خاطرات علم نشان ميدهد شاه نگران بود مبادا چشمپوشي از ادعاهاي ايران بر بحرين خيانت به منافع ملي تعبير شود. (خاطرات، 22 مرداد 1347)شاه و دولت انگليس براي اينكه ايران را قادر سازند از مخالفت با استقلال بحرين دست بردارد، سرانجام موافقت كردند اختلافات خود را به اوتانت دبيركل سازمان ملل متحد ارجاع كنند. اوتانت نيز نماينده شخصي خود را به بحرين فرستاد تا درباره نظر مردم آن جزيره حقيقت يابي كند. در همان حال ايران ادعاي مالكيت سه جزيره واقع در دهانه خليج فارس را عنوان كرد. انگلستان معتقد بود كه جزاير تنب بزرگ و كوچك متعلق به شيخ رأس الخيمه ميباشند. ايران اظهار نظر كرد كه تنها راه تثبيت وضع اين جزاير، در نظر گرفتن موقعيت آنها با خط منصف خليج فارس است كه در اين صورت جزاير به ساحل ايران نزديكترند تا به ساحل عربستان. از نظر حقوقي اين جزاير براي ايران بود و بحرين نيز جزء خاك ايران محسوب ميشد. اما شاه كه خود را بي نياز از مشاوره با صاحب نظران ميدانست و فكر ميكرد نابغه سياست خارجي و ديپلماسي است، سعي كرد بحرين و جزاير سه گانه را به هم مربوط كند. يعني در يك معامله با انگليسيها در قبال اعطاي استقلال به بحرين، حق ايران بر جزاير سه گانه را تثبيت نمايد.
اما در عمل انگليس كلاه بزرگي بر سر شاه گذاشتند. در آن زمان هنوز كشورهاي عربي قدرت نداشتند و شاه به راحتي ميتوانست حق ايران را از آنها مطالبه نمايد. امير دبي در ديدار با شاه ميگويد: «من مطمئنم كه اعليحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن كشور ضعيفي مثل ما را هم نميكنند. اما شما هر چه صلاح ميدانيد انجام بدهيد، كاملا در اختيار شما هستيم.» (خاطرات، پنجشنبه، 10 مهر)
و يا: «ما همه چاكران وفادار اعليحضرت فارس هستيم. ما را راهنمايي كنيد» (شنبه، 10 خرداد 1349)
اما شاه از اين فرصت استفاده نكرد و ترجيح داد منافع ملي را فداي طرح انگلستان نمايد. شاه از بيم اينكه مردم ايران او را وطنفروش بخوانند، استقلال بحرين را منوط به نظر مردم بحرين نمود و اين عمل در تاريخ ايران سابقه نداشت. حتي علم نيز به سفير انگليس در مورد اين راه حل اعتراض ميكند و ميگويد: «ما هيچ گاه نميتوانيم چنين پيشنهادي را تصويب و در برابر ملت ايران توجيه كنيم.» (سه شنبه 21مرداد1348)
جالب اينكه شاه نيز توجه خطر نظرخواهي در مورد استقلال بحرين هست و به علم ميگويد: «به سفير تكرار كن كه اگر من پيشنهادش را بپذيرم مرتكب خودكشي شدهام. اگر اين خودكشي در راه حفظ منافع ملت ايران بود،چندان اهميتي به آن نميدادم ولي به عقيده من اين طرح خيانت به منافع ملي است، بدين جهت نميتوانم آن را بپذيرم».(دوشنبه 21 مرداد1348)
اما در نهايت شاه تسليم فشار انگليس ميگردد. اين خاطرات نشان ميدهد شاه ايران در برابر انگليس تا چه حد ناتوان است. در لابلاي خاطرات علم، خبري از شاه مقتدر و با ابهت نيست و چهره واقعي شاه نمايان ميگردد. نماينده سازمان ملل در بحرين پس از مشاوره با سران منطقه، گزارش داد كه مردم بحرين استقلال را به اتحاد با ايران ترجيح ميدهند. گزارش او مورد پذيرش مجلس ايران قرار گرفت. شاه بر اين باور بود كه با نشان دادن حسن نيتش در جريان بحرين دولت بريتانيا در عوض مجبور است ادعاي او را بر ابوموسي و جزاير تنب به رسميت بشناسد. اما جريان به گونه ديگر رقم خورد. شاه با ساده لوحي تمام فكر ميكرد كه انگليس در مقابل حاضر است حق حاكميت ايران بر جزاير سه گانه را تاييد نمايد(خاطرات 28 بهمن 1347)
پس از اينكه شاه بحرين را از دست داد از اعتراضهاي به حق مردم ايران در اين موضوع هراس داشت . علم ميگويد: پس از مسابقه فوتبال ايران و اسرائيل، «در استاديوم امجديه، 30000 تماشاچي بلند شدند و با هم سرود ملي را خواندند، و جشن و سرور تا سحر ادامه پيدا كرد. شاه شانس آود كه كسي از فرصت استفاده نكرد تا در مورد بحرين تظاهرات كند. موضوع اخير به كلي از يادها رفته است.» (جمعه 21 فروردين 1349)
شاه حاضر نبود هيچ اعتراضي را در مورد بحرين بشنود و در جواب اعتراضاتي كه به او ميشد به صراحت گفته بود: «اين بحث و جدالها در شأن من نيست»(خاطرات شنبه، 15 فروردين 1349)
شوروي به دليل رقابت با انگليس نسبت به جدا شدن بحرين از خاك ايران اعتراض نمود! ( 17 فروردين 1349)
اما ايران خود اعتراضي به اين مساله نداشت و يك ساعت پس از اعلام استقلال بحرين، ايران اين كشور را به رسميت شناخت. اعلام خبر استقلال بحرين از راديو ايران به قدري مضحك پخش شد كه علم ميگويد: «گوينده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند كه گويي هم اكنون بحرين را فتح كردهايم.» (سه شنبه، 17 ارديبهشت 1349)
شاه بحرين را از دست داد بدون اينكه موقعيت ايران در مورد جزاير سه گانه ثبيت نمايد و پس از تلاش فوقالعاده سرانجام شاه موفق شد يك موافقتنامه از سران انگليس و قبايل عربي بگيرد و آن را به عنوان سند احراز مالكيت ايران بر جزاير سه گانه تلقي نمايد. غافل از اينكه پير مكار سياست، بازيهاي بسيار در آستين دارد. انگليس ايران را تشويق كرد كه به صورت مستقيم وارد عمل شده و بدون اينكه موافقتنامه حقوقي با اعراب امضا كند، به اشغال نظامي جزاير سه گانه دست بزند. علم ميگويد سفير انگليس از من پرسيد: «به چه دليل ما تا اين حد در مورد حاكميت قانوني بر اين جزاير اصرار ميورزيم؟ چرا به سادگي آنها را اشغال نميكنيم.» (جمعه، 9 خرداد 1349)
به هر حال ايران در همين چارچوب موافقتنامهاي را امضا ميكند. در اين موافقتنامه از عبارت «occupation» استفاده شد كه به معناي «اشغال» است. در واقع اعراب خليج فارس موافقتنامهاي را امضا ميكنند و ميپذيرند كه ايران جزاير سه گانه را «اشغال» نموده است (نه اينكه بر اساس حق قانوني آنها را تصرف كرده است). همين كلمه بعدها دستاويزي شدكه امارات متحده عربي ادعا نمايد ايران اين جزاير را اشغال نموده است و خواستار بازپسگيري آن گردد. بعيد است كه تنظيم كنندگان توافقنامه در آن زمان متوجه بار معنايي «اشغال» نبودهاند، اما احتمالا شاه براي به رخ كشيدن قدرت نظامي خود از اين واژه استفاده كرده است. بنابراين مشكلات امروز ما با امارات متحده عربي، ميراث يك شاه مغرور با تفكر ميليتاريستي است. علم، خود اذعان ميكند كه در اين معامله، ايران به شدت دچار خسارت شد و زماني كه با سفير انگليس درباره بحرين و سه جزيره سخن ميگويد به شدت دچار نااميدي ميگردد و سپس ميگويد: «حال من به قدري بد شد كه با تب در رختخواب افتادم. و سه روز است كه گرفتار هستم.»(خاطرات،دوشنبه 27 خرداد1349)
دوشنبه، 28 بهمن 1347 :
امروز بعد ازظهر سر دنيس رايت سفير انگليس به ديدنم آمد . وي از رويدادهاي زوريخ ناراحت است، زيرا كه نماينگان كنسرسيوم نفت ضمن ملاقاتي پرتنش و غير دوستانه با شاه حاضر نشدهاند تضمين كنند كه در در آمد نفت ما يك ميليارد دلار در سال باشد. در خصوص بحرين مذاكرات از هم اكنون شروع شده با اين هدف كه نظرات شاه تأمين شود. او بطور كاملا محرمانه به من اظهار داشت كه جزاير تنب قطعا به ايران داده خواهد شد. انگليسيها به شيخ رأس الخيمه هشدار دادهاند كه اين جزاير در طرف ايراني خط منصف خليج فارس قرار دارد و اگر او به نوعي تفاهم با ما (ايران) نايل نشود، ما آنها را قانونا و در صورت لزوم با زور از وي خواهيم گرفت. شيخ حاضر است معامله كند. آنگاه در مورد جزيره ابوموسي سؤال كردم. سفير پاسخ داد كه اين جزيره زير خط منصف قرار دارد. گفتم ما بهاندازه كافي قوي هستيم كه اين خط را ناديده بگيريم. مدتي در اين خصوص شوخي كرديم. سپس وي نگراني شديد خود را از اينكه سياست ما در خليج فارس ممكن است به درگيري با عربها منتهي شود به شدت اظهار نگراني كرد. گفتم: «به جهنم! مگر عربها براي ما چه كردهاند؟ بهتر است دست از حركات بيموردشان بردارند و با شركت در هزينههاي دفاعي خليج فارس موافقت كنند و بگذارند ما كارمان را بكنيم» . سفير در خصوص اينكه آيا اساسا اعراب حاضرند دست ما را در خليج فارس باز بگذارند، اظهار ترديد كرد و گفت فراموش نكنيد كه آنان اصرار دارند خليج فارس را «خليج عربي» بنامند. جواب دادم ما حاضريم يك موافقتنامه دفاعي پنجاه ساله با آنها منعقد كنيم. چنين موافقتنامهاي در مجموعه نظير موافقتنامههايي خواهد بود كه زماني با انگليسيها داشتهاند.
چهارشنبه،28 اسفند 1347:
بعد از ظهر سفير انگليس به ديدنم آمد. درباره بحرين و جزاير خليج فارس كه او مايل است به عنوان دو موضوع جداگانه مطرح شود مذاكره كرديم. ميگفت اشغال مجدد جزاير تنب براي ما (ايران) آسان است ولي در مورد ابوموسي اشكال دارد چون اين جزيره نزديك به ساحل عربستان قرار گرفته و تصرف آن به اين آساني نيست. پاسخ دادم موقعيت جغرافيايي جزاير نه تصميم ايران را تغيير ميدهد و نه عربها را قادر ميسازد كه تكهاي از خاك ايران را در تصرف داشته باشند. سفير اظهار داشت كه يافتن راه حلي براي مسأله بحرين مسلما تأسيس فدراسيون امارات متحده عربي را تشويق خواهد كرد و در اين مرحله ايران خواهد توانست ابوموسي را به منظور منافع امنيتي مشترك در خليج فارس تصرف كند .اگر چنين كاري صورت بگيرد ما خواهيم توانست به پشتيباني بريتانيا متكي باشيم. در شام شاهانه شركت كردم و پيشنهادات گوناگون سفير را به عرض رساندم. شاه از من خواست به سفير بگويم با دوستاني نظير او، ايران نياز به دشمن ندارد. من زير بار نرفتم و گفتم به عقيده من بهتر از اين حرفها تضمين منافع اقليت ايراني در بحرين و خليج فارس است. شاه به فكر فرو رفت و چيزي نگفت ....
يكشنبه، 3 فروردين 1348:
سفير انگليس به ديدنم آمد. به او گفتم مادامي كه سرنوشت جزاير تنب و ابوموسي روشن نشود، نخواهيم توانست به توافق درباره بحرين نايل شويم. پاسخ داد در اين صورت داريم وقتمان را تلف ميكنيم. گفتم: عيبي ندارد، سپس پيشنهاد كرد همانطور كه با شيخ رأس الخيمه تماس گرفتيم، با شيخ شارجه نيز تماس بگيريم. در صورتي كه معاملهاي صورت بگيرد انگليسيها از ما پشتيباني خواهند كرد. گفتم اين پيشنهاد را به عرض شاه خواهم رساند ولي خودم در وضعي نيستم كه درباره آن اظهار نظر كنم. سفير انگليس امروز راغبتر از ملاقات قبلي بود كه حل مسأله بحرين را به پيشنهادهاي مربوط به جزاير مرتبط سازد. خاطر نشان كرد كه اگر ايران به تأسيس فدراسيون امارات عربي كمك كند، در اين صورت ما (ايران) خواهيم توانست به دعوت و از جانب فدراسيون جزاير را تصرف كنيم، بي آنكه ترس از واكنش شديد عربها داشته باشيم. گفتم: «بيپرده بگويم من اعتماد خود را به پيشبينيهاي شما از دست دادهام ... شش سال پيش ..... خود جنابعالي ... به من گفتيد كه دست كم تا بيست سال ديگر ما محكمترين تعهدات را نسبت به شيوخ خواهيم داشت و هر گونه دخالت خارجي به خاك آنها را حمله مستقيم به منافع بريتانيا تلقي خواهيم كرد. هنوز پنج سال نگذشته بود كه انگلستان خروج كامل خود را از خليج فارس اعلام كرد. شما و كشورهاي غربي عموما فقط در فكر منافع نفتيتان هستيد، منافعي كه ايران به خوبي قادر است از جانب شما حفظ كند. سفير چيزي نگفت ولي من بر اين باورم كه دولتهاي غربي در ته دلشان از ايران واهمه دارند و مايل نيستند ما بر خليج فارس تسلط داشته باشيم. اكنون بايد انتظار را پيشه كنيم كه چه خواهد شد.
سه شنبه،21مرداد 1348:
اقدامات اخير انگلستان در مورد جزاير تنب و ابوموسي به اطلاع سفير رساندم و افزودم نميتوانيم پيشنهاد غير منصفانه آنها را در خصوص مراجعه به آراء عمومي در بحرين بپذيريم. انگليس پيشنهاد ميكند كه نمايندگان اوتانت عقايد و نظرات اهالي بحرين را فقط بر اساس بحث و گفتگو با تعدادي از گروههاي صنفي به سازمان ملل متحد گزارش دهند. ما هيچ گاه نميتوانيم چنين پيشنهادي را تصويب و در برابر ملت ايران توجيه كنيم. سفير گفت: اينطور نيست. در صورتي كه نماينده اوتانت نتواند پس از تماس با اين گروههاي خاص نظر روشني درباره عقيده بحرينيها بيابد، آن وقت اوتانت آرزوي كامل خواهد داشت كه با ساير اقشار جامعه بحرين تماس بگيرد. در نظر داشته باشيد كه ما زحمت زيادي كشيديم تا شيخ بحرين را به پذيرفتن همين قدر راضي كرديم. او اصولا مخالف هر چيزي بود كه شباهت به مراجعه به آراء عمومي داشته باشد. پاسخ دادم::گور پدر شيخ بحرين ! اعليحضرت به نحوي عاقلانه تصميم گرفتهاند وضعيت ما را در خليج فارس روشن سازند و براي نيل به اين منظور اين شهامت را داشتهاند كه پيشنهاد مراجعه به آراء عمومي را كه منصفانهترني راه حل مسئله بحرين است بنمايند. به همين مناسبت از اطراف و اكناف دنيا در داخل ايران كه مسئله بحرين حساسيت فوقالعاده دارد مورد ستايش قرار گرفتهاند. ولي اكنون انگليس با نقشهاي مداخله ميكند كه ممكن است كل قضيه را بر هم بزند. من به عنوان مشاور شاه، وزير دربار و حافظ منافع سلسله پهلوي با شما صحبت ميكنم و ميگويم پيشنهادتان به كلي غير قابل قبول است.
چهارشنبه،22 مرداد 1348:
شرفيابي، مذاكرات با سفير انگليس را به شاه گزارش داردم. شاه بدوم چون و چرا ايستادگي مرا تصويب كرد و گفت: «به سفير تكرار كن كه اگر من پيشنهادش را بپذيرم مرتكب خودكشي شدهام. اگر اين خودكشي در راه حفظ منافع ملت ايران بود،چندان اهميتي به آن نميدادم ولي به عقيده من اين طرح خيانت به منافع ملي است، بدين جهت نميتوانم آن را بپذيرم».
پنجشنبه، 10 مهر 1348
شرفيابي ... در ضيافت ناهاري كه به افتخار شيخ راشد امير دوبي ترتيب داده شده بود شركت كردم. او را دو سه بار ديدهام و هميشه به نظرم مردي آرام و آينده نگر آمده است، درست خلاف ساير شيوخ خليج كه گويي همگي دچار عقدههاي حقارت هستند. مسائل مهم منطقه مورد بحث قرار گرفت، به سفر حردان التكريتي معاون نخست وزير عراق به دوبي اشاره كردم. با لبخندي تلخ گفت: «بايد ميشنيديد كه چه قولهايي به ما داد كه از ما دفاع خواهند كرد». در مورد نفت، تعيين حدود فلات قاره و تداخل در ادعاي مالكيت آبهاي ساحلي، شاه پيشنهاد كرد مناطق مورد اختلاف توسط يك شركت مشترك مورد بهرهبرداري قرار گيرد. شيخ لبخندي زد و گفت: «من مطمئنم كه اعليحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن كشور ضعيفي مثل ما را هم نميكنند. اما شما هر چه صلاح ميدانيد انجام بدهيد، كاملا در اختيار شما هستيم». حتي در مورد مسايل دفاعي هم گفت ترجيح ميدهد به اعليحضرت متكي باشد، و سپس افزود: «من به ارتشي كه سرانجام فرمان مرگ مرا امضا ميكند چه احتياجي دارم! تنها چيزي كه مورد نياز من است يك نيروي پليس منظم است.» او از شيخ زايد امير ابوظبي انتقاد كرد كه در مورد تأسيس اتحاديه امارت عربي هيچ اقدام مثبتي نميكند. فكر يك ارتش متحد را نميپسندد. و ميل دارد به عوض انتخاب افسراني از بحرين، انگلستان، عراق و يا هر جاي ديگر، خود دست تنها اينكار را انجام دهد. شاه اصرار داشت حسن نيت ما را تأكيد كند و از هر جهت به او اطمينان خاطر داد . سپس مسئله بحرين را مطرح كرد كه ما با بزرگواري بيش از حد با آن برخورد كردهايم. آنگاه در مورد فجيره و شارجه سؤال كرد . شيخ پاسخ داد: «مردم آنجا در نهايت فلاكت زندگي ميكنند و شيوخ تا قران آخر پولها را به جيب ميزنند.» شاه سپس كوشيد مسأله جزاير تنب و ابوموسي را مطرح كرند، ليكن شيخ با زيركي از پاسخگويي شانه خالي كرد.
يكشنبه، 18 آبان 1348:
سفير انگليس امروز بعد از ظهر به ديدنم آمد. تمام تلاشمان را كرديم تا مشكلات موجود در راه معامله 50 ميليون ليرهاي خريد موشك را حل كنيم. دستور داشتم به او خاطرنشان كنم كه شاه پيشنهاد كرده بود كه انگليسها از توليد نفت ليبي بكاهند تا در آمد دولت ليبي كه اعلام كرده يك معامله 150 ميليون ليرهاي خريد اسلحه را با انگلستان لغو كرده است، كاهش پيدا كند . سفير انگليس لبخندي زد و گفت كه پيشبينيهاي شاه بدون استثناء صحيح از آب در ميآيند. سپس به مسئله جزاير تنب و ابوموسي پرداختيم . سفير گفت، «ما بنا بر قول و قرارهايمان در قبال شيخ شارجه و رأس الخيمه متعهديم، معهذا تشويقشان ميكنيم تا با ايران به نوعي توافق برسند، مشروط بر اين كه شما هم اشغال جزاير را موكول كنيد به توافق طرفين و يا اجازه آنها و ادعاي پس گرفتن جزاير را بر مبناي حق قانوني نداشته باشيد: خوب اين منطقي است، اگر هر راه ديگري را برگزينيم با عربها درگير خواهيم شد ...
دوشنبه، 19 آبان 1348:
شرفياب شدم . گزارش ملاقات ديروزم را با سفير انگليس به عرض رساندم. وقتي به اظهار نظرش در مورد جزاير رسيدم شاه منفجر شد و گفت: «غلط زيادي كرده است . اين جزاير متعلق به ما هستند . گفتم: ما بايد عملي فكر كنيم. هدف اصلي اعليحضرت در اشغال جزاير تقويت قدرت دفاعي ما در خليج فارس است. اعليحضرت قبلا اعلام كرده بودند كه اگر نفتي در اين جزاير پيدا بشود بين ما و عربها تقسيم خواهند كرد. بنابراين هدف ما اشغال است نه مالكيت. شاه اظهار نظري نكرد ولي متوجه شدم كه حرفهايم چندان خوش آيند نبوده است.
شنبه، 29 آذر 1348:
شيخ رأس الخيمه به دعوت وزير امور خارجه ما، كه اميدوار است با او بر سر استرداد جزاير تنب به توافقي برسد، در تهران است. من در حال حاضر امكان توافقي را نميبينم، ضمنا شيخ خيلي محتاط است مبادا از طرف ساير كشورهاي عربي براي دادن خاك عربها به ايران، به خيانت متهم شود. عجب اهانتي! عربها فقط به دليل اين كه امپراتوري انگليس اين جزاير را از ما غصب كرد، صاحب آن شدهاند، و حالا چنان از آنها صحبت ميكنند كه گويي ارث پدرشان است.
شنبه، 15 فروردين 1349:
شام در كاخ ملكه مادر صرف شد. در مورد مسايل گوناگون بحث شد از جمله بحرين. شاه گفت، چند نفري پرسيدهاند چرا مسئله بحرين به نحوي به مجلس عرضه شده كه تمام مسؤوليت را بر عهده بگيرد؟ اما به قول خودشان، « اين بحث و جدالها در شأن من نيست، اگر مردم ايران درك نميكنند كه من حاضرم زندگيام را براي آنها فدا كنم، چرا خودم را درگير اين كنم كه كي چقدر مسؤوليت قبول ميكند؟ از طرفي ديگر، اگر فداكاري من درك بشود، در آن صورت، ديگر دليلي براي نگراني ندارم.» اين حرفها در كمال صميميت بيان شد، چون فقط در حضور دوستان بسيار خصوصي گفته شد.
دوشنبه، 17 فروردين 1349
ساعت پنج بعد از ظهر نخست وزير را در كاخ نياوران ملاقات كردم. درباره مسائل جاري صحبت كرديم. چهره نخست وزير گرفته بود. همانطور كه پيش بيني ميكرديم، روسها نسبت به اقدام اوتانت در مورد بحرين اعتراض كرده و گفتهاند كه از حدود مسئوليتش فراتر رفته، و قبلا از شوراي امنيت تأييديه نگرفته است؛علي رغم اين كه پادگوني در سفر اخيرش به تهران از اين سياست بسيار تعريف كرد و آن را مورد حمايت قرار داد. البته مسأله اصول مطرح است. شورويها خوش ندارند دبيركل سازمان ملل بدون تأييد روسها بر يك رأيگيري عمومي رياست داشته باشد. طبيعي است كه حساب كردهاند اگر در اين مورد دبير كل را تأييد بكنند، در آينده اگر بخواهيد همين عمل را در مورد چكسلواكي بكند، تكليف آنها چه ميشود. ممكن است اعتراضهاي ديگري هم داشته باشند؛ چه بسا ميخواهند لطفي بكنند در حق عوامل ناراضي اينجا و عراق، كه مخالف روابط دوستانه ميان ايران و بحرين هستند، يا هواي عربهايي را داشته باشند كه بعضيهايشان در كمال سادهلوحي تصور ميكنند رأي مجمع عمومي سازمان ممل نتيجهاش اتحاد ايران و بحرين خواهد بود.
جمعه 21 فروردين 1349:
يك خبر داخلي مايه دلخوشي است. در مسابقه نهايي فوتبال جام آسيا كه در تهران برگزار شد ايران دو بر يك اسراييل را شكست داد. جشن وشادي شهر را فرا گرفت. در استاديوم امجديه، 30000 تماشاچي بلند شدند و با هم سرود ملي را خواندند، و جشن و سرور تا سحر ادامه پيدا كرد. شاه شانس آود كه كسي از فرصت استفاده نكرد تا در مورد بحرين تظاهرات كند. موضوع اخير به كلي از يادها رفته است. گروهي از فرصت استفاده كردند و شعارهاي شديد ضد اسراييلي دادند، كه در ايران بيسابقه است . شاه اين را از چشم كمونيستها ميبيند.
سه شنبه،17 ارديبهشت 1349:
شوراي امنيت سازمان ملل متحد در خواست اكثريت را مبني بر استقلال كامل بحرين تصويب كرد. نماينده ما در سازمان ملل بلافاصله قول حمايت ايران را ارائه كرد. شنيدن خبر اين قضيه از راديو تهران بسيار جالب بود ـ گوينده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند كه گويي هم اكنون بحرين را فتح كردهايم.
جمعه، 27 ارديبهشت 1349:
صبح امروز رفتم سواري .... به دستور شاه سفير انگليس را فرا خواندم تا اين پيغام را به او بدهم: «اگر شيوخ شارجه و امالقوين اقدام به حفر چاههاي نفت در آبهاي ابوموسي بكنند، ايران از دخالت نظامي خودداري نخواهد كرد. و انگليسيها بهتر است بدانند اگر از شيوخ پشتيباني بكنند، با ما طرف خواهند بود. و چنين رودررويي بين ايران و انگليس نتايج مثبتي نخواهد داشت. و راه را براي بسياري مسايل صاف خواهد كرد. اولا غرور ايرانيان ارضاء خواهد شد، و پس از شكست دادن انگليسيها ما را در موقعيتي قرار ميگيريم كه شيوخ را وادار كنيم شرايط ما را در مورد جزاير بپذيرند». سفير از من تقاضا كرد كه از هر گونه درگيري در مورد ابوموسي خودداري كنيم؛ اگر موقعيت ايجاب كند ايران ميتواند كتبا اعتراض كند. او هم به سهم خود قول ميدهد. تمام تلاش خود را به خرج دهد تا از حفاري در اطراف جزيره ممانعت به عمل آيد، هر چند شيخ شارجه امتياز آن را از قبل به شركت نفت اكسيدنتال داده است. خدا را شكر كه او سر قولش ايستاد . هم اكنون بي بي سي اعلام كرد كه همه نوع حفاري در اطراف ابوموسي، به دليل بروز اختلاف ميان شارجه و امالقوين در مورد ادعاهاي هر كدام نسبت به فلات قاره، متوقف شده است.
شنبه، 28 ارديبهشت ـ جمعه، 8 خرداد 1349:
شيخ راشد حاكم دوبي در تهران بود و مذاكرات من با او وقتي براي نوشتن اين خاطرات باقي نگذاشت . شنبه پيش ملكه عازم اصفهان شد تا از بناها و يادبودهاي اين شهر قديمي كه سخت مورد بيتوجهي قرار گرفته، بازديد به عمل آورد. بايد خدا را شكر كنيم كه او به اين مسايل علاقهمند است. پس از همراهي او به فرودگاه برگشتم و شرفياب شدم.
جمعه، 9 خرداد 1349:
سفير انگليس را احضار كردم. به او گفتم شاه احساس ميكند كه انگليسيها در مورد جزاير كوچكترين اقدامي به عمل نياوردهاند. در مورد جزاير به او هشدار دادم كه اگر در اسرع وقت اقدامي به عمل نياورند تمام اعتبارشان را از دست خواهند داد. پرسيد، به چه دليل ما تا اين حد در مورد حاكميت قانوني بر اين جزاير اصرار ميورزيم؟ چرا به سادگي آنها را اشغال نميكنيم. و مشكل را با يك حركت قاطع حل نميكنيم . پيشنهادش واقعا متعارف انگليسيها بود، كه از قضا من هم با آن موافقم. مأموريت مهم ديگري هم از طرف شاه داشتم كه از سفير بخواهم از جانب ما براي دريافت وامي با بهره كم از كويت دخالت كند؛ مبلغي در حدود 100 ميليون ليره، بابت خريد لوازم نظامي و غيره از انگلستان. شاه آدم زيركي است، و خوب ميداند چه موقع برگ برندهاش را رو كند. به سفير هشدار دادم كه جز شاه و من كسي از اين قضه وام از كويت خبر ندارد. و اين ارقام در هيچ يك از آمار رسمي وامهاي كشور مندرج نخواهد شد. سرانجام، بار ديگر تكرار كردم كه اگر كشور ثالثي اقدام به حفاري در اطراف آبهاي ابوموسي بكند، ما به زور متوسل خواهيم شد.
شنبه، 10 خرداد 1349:
شرفيابي ... به شاه در مورد گفته تحريك آميز وليعهد دوبي پيش از ترك تهران گزارش دادم، گفته بود، «ما همه چاكران وفادار اعليحضرت فارس هستيم. ما را رهنمايي كنيد». افزودم كه نياز داريم براي سياستمان در خليج فارس استراتژيهاي گوناگون در نظر بگيريم. تا اگر يكي موفق نشد، استراتژيهاي ديگر را به كار ببنديم. به عنوان مثال، در مورد فدراسيون امارات، آيا ما بايد نقش نگهبان آنها را به عهده بگيريم يا بايد با تك تك اعضا به توافق جداگانه برسيم؟ تمام اين راه حلها بايد بررسي شود و گزارش كاملي به شاه داده شود. شاه در پاسخ گفت، در حال حاضر، راه ما مشخص است. بايد تمهيدي به كار ببنديم كه هر يك از آنها موافقتنامه مالي جداگانهاي در مورد دفاع با ما امضاء كند. گفتم: بيترديد نقشه فوقالعادهاي است، اما همچنان بايد راههاي ديگر را نيز بررسي كنيم. از هر چه بگذريم، آيا حقيقتا انتظار داريم كه نيروي نظامي ايران چنين مسؤوليت وسيعي را بر عهده بگيرد؟ آيا اين به نفع ماست؟ شاه از اين حرف من كه اشارهاي به بيكفايتي ارتش داشت خشمگين شد. ولي وظيفه من روشن است، صابون خطر سرپيچي را به تنم ماليدم و گفتم، «عجيب است كه اعليحضرت اين چنين خشمگين شدند. ولي وقتي ار بيخ پيدا كند، جنگ و رژه ارتش دو چيز كاملا مجزاست. اعليحضرت ميخواهند كه ايران قدرت حاكم خليج فارس باشد. اما پيش از آن بايد قابليت واقعي ارتشمان را ارزيابي كنيم، و اين ارزيابي بايد در كمال واقع بيني صورت بگيرد.
دوشنبه،12 خرداد 1349:
روز پرمشغلهاي بود. ساعت هفت صبح امروز را با مذاكره براي خريد هليكوپترهاي شينوك آغاز كردم. شاه علاقه خاصي نسبت به اين معامله دارد. خود هليكوپترها قادرند 40 نفر را در جا نقل و انتقال بدهند . بعد سفير انگليس آمد تا متن نامهاي را كه دولت متبوعش به شيوخام القوين و عجمان فرستاده است، به من نشان دهد. شيوخ اكيدا از اقدام به حفاري در اطراف ابوموسي بر حذر شدهاند، در وهله اول به دليل ادعايي كه شارجه نسبت به جزيره كرده است. سفير در شرايطي نبود تا نسخهاي از نامه را به من بدهد ولي لب مطلب از اين قرار بود:
1-كشور ثالثي بايد به دعوت شود تا اختلافات ميان عجمان و ام القوين را سرو سامان بدهد
2-شارجه نسبت به حفاري در اين مناطق نبايد ادعايي داشته باشد
3-تمام طرفين بايد نسبت به علائق ايران در منطقه، هوشيار باشند موضع ايران در ارتباط با ابوموسي بايد در اسرع وقت روشن شود.
بنابر اظهار سفير، «با بر هم زدن روابط ميان شيوخ، ما جلو حفاري را ميگيريم بي آنكه لزومي به دخالت نظامي ايران پيش بيايد. در اين ميان به آنها يادآور شدهايم كه انگلستان تا دوازده ماه ديگر نيروهاي خود را از خليج فارس خارج خواهد كرد، و از آن پس امارات عربي رأسا با ايران رودررو خواهند بود كه كشوري است به مراتب قويتر از هر كدام از آنها. آنها حق حفاري دوباره را ندارند تا اين كه مسأله ادعاي ايران حل و فصل شود. اما بايد اضافه كنم، كه شركت نفت اكسيدنتال، به اميد راه اندازي حفاريهاي اكتشافي، اعمال فشارهايي ميكند». در پاسخ گفتم كه، «ايران كمترين علاقهاي به منافع نفتي ابوموسي ندارد و فقط ميخواهد از آنجا به عنوان پايگاه نظامي استفاده كند. نكتهاي كه لزوما با منافع نمايندگان كمپانيهاي نفتي منافاتي ندارد. اما چند تا از شيوخ در سفرهايشان به تهران و ملاقات با شاه اظهار داشتهاند كه انگلستان آنها را از هر نوع قرار و مداري با ايران منع ميكند، كه كاملا با قول شما در مورد اعمال سازش مغايرت دارد». سفير اين اتهام را رد كرد و گفت، شاه كه ميدانيد عربها چه دروغگوهايي هستند. گفتم: بله عربها دروغگويي را از شما انگليسيها ياد گرفتهاند!
دوشنبه 27 خرداد1349:
امروز بعدازظهر را به مدت سه ساعت، با سفير انگليس گذراندم. در مورد امارات رك و پوست كنده حرفم را زدم، «شما طرف كي هستيد؟ ما هيچ وقت گستاخي شما را فراموش نميكنيم. چرا اجازه ميدهيد اين شيوخ به آزادي در تمام جهان عرب سفر كنند و سوء تفاهمهاي بيشتري در مورد جزاير به وجود آورند؟ قصدتان چيست؟ وقتي اينها به تهران ميآيند، هرگز اتفاقي نميافتد جز رد و بدل كردن تعارفهاي ديپلماتيك. چرا هيچ كمكي نميكنيد. همين قدر بدانيد كه اين جزاير تحت هر شرايطي متعلق به ماست، هر چه پيش آيد.» او هم گفت، براي دفاع از جزاير ما هم زور را با زور پاسخ خواهيم گفت. گفتم هر كاري دلتان ميخواهد بكنيد. اين جزاير حتي اگر اين اهميت استراتژيك را هم نداشتند باز هم براي مردم ايران از اهميت زيادي برخوردار بودند و شما نميتوانيد با افكار عمومي بازي بكنيد. ما دست از بحرين برداشتيم. حالا انتظار داريد همين كار را در مورد اين جزاير بكنيم. لابد بعدا هم بايد در مورد خوزستان تسليم مليگراهاي عرب بشويم. شماها داريد با دم شير بازي ميكنيد و در مقام دولت شما، وظيفه من است كه به شما هشدار بدهم. قولهاي شما هميشه توخالي از آب در آمدهاند. در پايان اين محاكمه، سفير اعتراف كرد كه در طول دو هفته گذشته به حدي ناراحت بوده كه شبها خوابش نميبرده است. «من حقيقتا نميدانم به شما چه بگويم، يا به لندن چه گزارش كنم. تازه لندن دست و پايش را گم كرده كه جواب شيوخ را چه بدهد. همه دچار دردسر شدهايم.» پيش از رفتن يك نكته را هم خصوصي به من گفت، «پس از عرض حال عراق، سفير شوروي نزد من آمد و پيشنهاد كرد كه توصيه نميكند از اشغال جزير توسط ايران پشتيباني كنيم. اين هم از به اصطلاح رفقاي شمالي ايران.» بعد از اين ملاقات حال من به قدري بد شد كه با تب در رختخواب افتادم . و سه روز است كه گرفتار هستم.
سه شنبه، 28 خرداد 1349:
شرفيابي براي حضور شيخ خليفه، نخست وزير بحرين، كه بعدا به ناهار دعوت داشت. با حاكم بحرين شيخ عيسي نسبت نزديك دارد. در مجموع آدم مطلع و باهوشي به نظر ميآمد، انگليسياش درجه يك است.
جمعه،31 خرداد1349:
با معشوقم دو ساعتي اسب سواري كرديم. علي رغم گرما بسيار دلپذير بود. با سفير انگليس ملاقات كردم . اعتراف كرد موفق نشده شيخ رأس الخيمه را از رفتن به بغداد منع كند. ولي هم او و هم شيخ شارجه را تحت فشار قرار دادهايم تا راه حلي براي مشكل جزاير بيابند كه در جهت پيشنهاد ايران براي اشغال مشترك جزاير باشد. به آنها تأكيد كردهايم كه اين فرصت نادري است، و به لطف بزرگواري ايران اين بهترين راه حل و فصل اين مشكل است. سفير هم مثل شاه معتقد است كه خروج انگلستان از خليج فارس به مرحلهاي رسيده كه جاي برگشت ندارد. سر ناهار گزارش اين ملاقات را دادم . شاه اظهار داشت، ما همچنان بايد مراقب باشيم. شيوخ ممكن است در مورد جزاير با يكي از شركتهاي نفتي خارجي به توافق برسند . اگر چنين معاملهاي را ناديده بگيريم، به وضوح پذيرفتهايم كه ادعاي آنها اعتبار دارد...»
جمعه 30 مرداد1349:
در مورد مسئله جزاير،سفير گفت نماينده مخصوصي از لندن مأمور شده تا راه حلي براي قضيه بيابد، شخصي است به نام سر ويليام لوس،كه قبلا مأمور مقيم ديپلماتيك انگليس در خليج فارس بوده است. او كار را به يك شرط پذيرفته؛ اين كه اختيارات تام داشته باشد تا تمام امكانات موجود را براي حل و فصل قضيه بررسي كند و هرگونه تصميم از قبل تعيين شدهاي را نديده بگيرد. حكومت محافظهكار با اين شرط موافقت كرده است و اكنون اعتراف ميكنند كه تعهدشان مبني بر جلوگيري از خروج انگليسيها از خليج فارس چيزي جز تبليغات انتخاباتي نبوده و فقط به قصد رأي آوردن گفته شده است. سفير همچنين افزود كه شيوخ شارجه و رأس الخيمه منتظر عربستان سعودي هستند تا به تفاهمي با ايران برسد، ولي سعوديها هم به كلي از زير بار اين قضيه شانه خالي كردهاند.
سه شنبه، 31 شهريور 1349:
شرفيابي ... گزارش ملاقاتم را با سر ويليام لوس دادم كه خواسته بود در مورد حرفي كه شاه زده است توضيحي بپرسم. منظور شاه از گفتن اين جمله كه ايران نسبت به حضور انگليسيها در خليج فارس اعتراضي نخواهد داشت مشروط بر اين كه بر مبناي توافق دو جانبهاي با شيوخ باشد، چه بوده است. شاه گفت: «اولا كه امارات بايد مستقل بشوند؛ فقط در آن صورت است كه ميتوانند به نوعي توافق برسند. يكي از شرايط به دست آوردن استقلال آنها هم خروج تمام نيروهاي خارجي از خليج فارس است. اگر فدراسيون جديد امارات در نهايت از انگليسيها دعوت كند كه باز گردند، آن وقت مسئله شكل ديگري پيدا ميكند»
سه شنبه،28 مهر 1349:
همزمان موفقيتي در مذاكرات نفت تهران به دست آوردهايم و فرمول تسهيم سود 50-50 به 45-55 به نفع ما تغيير كرد. همچنين قرار شد در مورد بهاي نفت تجديد نظر بشود ... اتفاقي كه ذكرش بي مناسبت نيست، اين است كه سفير انگليس به ملاقات من آمد و اعلام كرد شديدا توصيه ميكنم مذاكرات را با شركتهاي نفتي قطع نكنيد. اين پيام را به شاه رساندم، كه عليرغم خودداري معمولش، به سختي ميتوانست آتش خشمش را فرو بنشاند. گفت، «حالا ديگر انگليسيها به من توصيه ميكنند، اگر يك بار ديگر به خودشان جرأت بدهند به من توصيه كنند، چنان پدري ازشان بسوزانم، كه جد و آبادشان را ياد كنند. پدر سوختهها » در مورد مشابه ديگري چند هفته پيش كه به جزيره كيش رفته بوديم، صحبت تنب و ابوموسي پيش آمد و شاه گفت، «اگر لازم بشود، آنها را با زور خواهيم گرفت، عربها و انگليسيها هم هر گهي دلشان ميخواهد بخورند.» چنين اعتماد به نفسي حقيقتا باعث غرور است.
جمعه 4 دي 1349:
براي اولين بار در دويست سال اخير يك شيخ بحرين سفري رسمي به ايران كرده است. در فرودگاه، شاهپور غلامرضا، نخست وزير و من از او استقبال كرديم. خيلي جالب است كه تا همين اواخر ما از او با عنوان:«شيخ فلان فلان شده و غاصب بحرين » نام ميبرديم. اما امروز او ميهمان عزيز و محترم ماست. ناهار را با شاه صرف كرد كه بعدا به او افتخار داد و در اقامتگاه او چاي صرف كرد. اين هم يكي از اولينهاي ديگر؛ تاكنون سابقه نداشته كه شاه ديدار يك شيخ خليج فارس را پس بدهد. به اين موضوع اشاره كردم و گفتم شايد داريم ادب و نزاكت را از حد ميگذرانيم ولي شاه پاسخ داد كه مايل است شيخ يكي از اقمار ايران بشود. شيخ از بازديد شاه بسيار خوشوقت شد. روز نهم آذر سال 1350 ايران جزاير تنب را اشغال كرده، و روز بعد پيمان دفاعي منعقده في مابين انگليس در شيخ نشيناي خليج فارس (درياي عمان) لغو گرديد و بنياد امارات متحده عربي نهاده شد. رأس الخيمه به عمل ايران اعتراض كرد و يك سال دست به دست كرد تا سرانجام به فدراسيون جديد پيوست. در مورد ابوموسي، ايران و شارجه توافق كردند كه منطقه را به دو بخش مساوي تقسيم كنند، و بخش مسكوني جزيره متعلق به شارجه باقي ماند. ايران براي نشان دادن حسن نيتش موافقت كرد كه فعاليتهاي شركت نفت كرسنت همچنان به روال سابق، در منطقه متعلق به آن و آبهاي اطرافش،ادامه پيدا كند. و به منظور ايجاد تسهيلاتي براي اين امر، ايران انگيزههاي گوناگون مالي به نحوي محرمانه براي شيخ شارجه فراهم آورد .
منبع: گفتگوهاي من با شاه جلد (1)، به كوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوي
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
Astro_Wheels,
NASA astronaut Douglas Wheelock who is currently aboard the International Space Station shares pictures of the Earth he snaps with the world through Twitter.
Known to his nearly 68,000 Twitter followers as Astro_Wheels, Wheelock has been posting impressive photos of the Earth and some of his thoughts ever since he moved into the space station in June, five months after it got Internet access.
Greek islands on a clear night during our flight over Europe. Athens shine brightly along the Mediterranean Sea.
'Mystery Island' ...located in the Indian Ocean close to Madagascar. Interesting features on the island and the unusual shape should be enough to help you discover this beautiful place.
Northern lights in the distance in one of the finest nights over Europe. The photo clearly shows the Strait of Dover. Paris is dazzling with the city lights. A little fog over the western part of England, particularly over London.
The moon is breathtaking.
Of all the places of our beautiful planet few can rival the beauty and richness of colors in the Bahamas. In this photo, our ship is seen against the backdrop of the Bahamas.
At a speed of 28,163 kilometers per hour (8 kilometers per second), we rotate the Earth's orbit, making one revolution every 90 minutes, and watch sunsets and sunrises every 45 minutes. So half of our journey is in darkness. For the work we use lights on our helmets.
Every time I look out the window and see our beautiful planet, my soul sings! I see blue skies, white clouds and bright blessed day.
Another spectacular sunset. We see 16 such sunsets each day, and each of them is really valuable.
Beautiful atoll in the Pacific Ocean, photographed using 400mm lens. Approximately 1930 km south of Honolulu.
Perfect reflection of sunlight in the eastern Mediterranean.
Above the center of the Atlantic Ocean, before another stunning sunset. Downstairs in the setting sun visible spiral Hurricane Earl.
A little farther east, we saw a sacred monolith Uluru, better known as Ayers Rock. I have never had the opportunity to visit Australia, but someday I hope that I will stand by this miracle of nature.
Morning over the Andes in South America. I do not know for sure the title of this peak, but was simply amazed by her magic, stretching to the sun and wind tops.
Over the Sahara desert, approaching the ancient lands and thousand-year history. River Nile flows through Egypt by the Pyramids of Giza in Cairo. Further, the Red Sea, Sinai Peninsula, Dead Sea, Jordan River, as well as the island of Cyprus in the Mediterranean Sea and Greece on the horizon.
Night view of the River Nile, stretching like a snake through Egypt to the Mediterranean, and Cairo, located in the Delta. Far away in this picture, one can see the Mediterranean Sea.
Our unmanned 'Progress 39P' approaches the ISS for refueling. It is full of food, fuel, spare parts and all necessities for our station. Inside was a real gift - fresh fruit and vegetables. What a miracle after three months of food from a tube!
I wanted to share with you this view from the Dome. We said goodbye to the members of our group Sasha, Misha and Tracy this weekend, and they returned safely back to Earth. In this photo, Tracy quietly dreams of returning home.
Module Union 23C Olympus docked with the ISS . When our work ends here, we go back home to Earth. We fly over the snow-capped peaks of the Caucasus. The rising sun is reflected from the Caspian Sea.
The flash of color, movement and life on the canvas of our amazing world. This is part of the Great Barrier Reef off the east coast of Australia, photographed through the lens of 1200 mm.
All the beauty of Italy, a clear summer night. You can see many beautiful islands that adorn the coast - Capri, Sicily and Malta. Naples and Mount Vesuvius are allocated along the coast.
At the southern end of South America lies the pearl of Patagonia. The amazing beauty of rugged mountains, massive glaciers, fjords and seas combined in perfect harmony.
"Dome" on the side of nadir station gives a panoramic view of our beautiful planet. Fedor made the picture from the window of the Russian docking compartment. In this photo I'm sitting in the dome, preparing the camera for our evening flight over Hurricane Earl.
Florida and southeastern U.S. in the evening. A clear autumn evening, the moonlight over the water and sky, dotted with millions of stars.
Clear starry night over the eastern Mediterranean. The ancient land with a thousand years of history stretching from Athens to Cairo. Historical land of fabulous and alluring island ... Athens - Crete - Rhodes - Izmir - Ankara - Cyprus - Damascus - Beirut - Haifa - Amman - Tel Aviv - Jerusalem - Cairo - all of them turned into tiny lights in this cool November night.
In this time of year you can enjoy the beauty of the polar mesospheric clouds. With our high-angle illumination, we were able to capture a thin layer of noctilucent clouds at sunset.
Astronaut Douglas Wheelock
دو نوع موشک اتمی در بمباران لیبی آزمایش شد
یونگه ولت ــ ترجمه رضا نافعی
„ Depleted Uranium“ یکی از مشتقات اوران غنی شده است که نظامیان آن را برای انهدام تانک و پناهگاهای بتنی بکار می برند. در پی اصابت این راکت ها هدف منهدم می گردد و دودی ایجاد می شود که هم سمی است و هم آلوده به رادیوآکتیو است. در پی انفجار این سلاح ها نه تنها هدف و پیرامون منطقه انفجار آلوده می گردد ـ بلکه آن کسانی که هلهله کنان از تانک منهدم شده بالا می روند و بالای تانک ژست پیروزی می گیرند نیز آلوده به رادیو آکتیو می شوند.
شورشیان بدون توجه به این جوانب با استفاده از تداوم بمباران های سنگین اتحادیه جنگی غرب، به پیشروی خود ادامه می دهند ….خبرگزاری رسمی لیبی خبر داد که مناطق مسکونی در شهر “سبها” واقع در 750 کیلومتری جنوب تریپولی نیز بمباران شده اند. سبحها یکی از مراکز تاسیسات نظامی لیبی است. هنوز معلوم نیست که تعداد تلفات انسانی در این منطقه چه قدر است. منابع لیبیائی نمی توانند یا نمی خواهند تعداد دقیق را اعلام کنند، اتحادیه جنگی غرب ادعا می کند که غیر نظامیان را نمی کشد بلکه آنها را نجات می دهد.
روسیه بار دیگر حملات هوائی بین المللی را ” دخالت نظامی غیر مجاز ” نامید. بنا به گزارش خبرگزاری تاس، از مسکو، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، حمایت از شورشیان را ناقض قطعنامه شورای امنیت می داند. لاوروف گفته است : آنچه در لیبی رخ می دهد ” جنگ داخلی” است.قطعنامه شورای امنیت نگفته است که ” ائتلاف خارجی باید در این جنگ دخالت و جانبداری کند“.یک مقام بلند پایه آمریکائی مدعی است که ناتو عملیات نظامی خود را با شورشیان هماهنگ نمی سازد.
پس از فرانسه اینک قطر نیزگروهی را که در بنغازی به خود لقب ” شورای موقت ملی ” داده است بعنوان نماینده لیبی برسمیت شناخت
رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه به روزنامه انگلیسی گاردین گفته است که حاضر است میان لیبی و دیگران وساطت کند.
http://www.jungewelt.de/2011/03-29/059.php?sstr=uranwaffen
اشتراک در:
پستها (Atom)