نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

دانشگاه تهران 21 آذر ماه r


تظاهرات گسترده در دانشگاه تهران


اخبار روز: صدها تن از دانشجویان دانشگاه تهران روز دوشنبه در ادامه ی اعتراضاتی که از یک هفته ی پیش آغاز شده است، در برابر دانشکده فنی این دانشگاه تجمع کرده و دست به اعتراض زدند.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران، این تجمع در اعتراض به حضور نیروهای سرکوبگر در دانشگاه و تعرض و هتک حرمت دانشجویان و دانشگاه صورت گرفت.
بنابر این گزارش، دانشجویان دانشگده های مختلف دانشگاه تهران در مقابل دانشکده فنی تهران تجمع کردند. این گزارش تعداد دانشجویان را «هزاران نفر» ارزیابی کرده است. تعداد زیادی از اساتید دانشگاه تهران به حمایت از دانشجویان و در اعتراض به هتک حرمت دانشگاه و دانشجویان و حضور نیروهای سرکوبگر در دانشگاه به صفوف اعتراضات دانشجویان پیوستند.
تعدادی از مردم و جوانان در خیابانهای اطراف دانشگاه حضور یافته و با دانشجویان ابراز همبستگی کردند.
نیروهای سرکوبگر، گارد ویژه، نیروی انتظامی و لباس شخصی ها در تمامی خیابانهای اطراف دانشگاه تهران مستقر شده و دانشگاه را به محاصره درآوردند.
بنابر این گزارش، از ساعاتی پیش هلی کوپترهای نظامی بر فراز نقاط مرکزی تهران به پرواز در آمدند. این هلی کوپترها از پادگان جی به سوی خیابانهای مرکزی حرکت کرده و بر فراز خیابانهای مرکزی تهران به گشت زنی پرداختند. بعد از اعتراضات میلیونی مردم ایران در خرداد ماه، این اولین بار است که هلی کوپترهای نظامی برای کنترل و سرکوب مبارزات مردم به پرواز در می آیند.

تنش و درگیری در دانشگاه صنعتی اصفهان
ادوار نیوز: دانشگاه صنعتی اصفهان از ظهر امروز - دوشنبه - شاهد درگیری و نا آرامی می باشد.
ظهر امروز تعدادی از دانشجویان این دانشگاه مقابل ساختمان آمفی تئاتر تجمع کردند که با دخالت و یورش نیورهای بسیج به درگیری و خشونت کشیده شد.
علت این تجمع هتاکی و توهین های روز گذشته اعضای بسیج دانشگاه به میرحسین موسوی و مهدی کروبی عنوان شده بود.
یکی از دانشجویان معترض می گوید: «بسیج دانشجویی روز گذشته تجمعی را در اعتراض به هتک حرمت امام خمینی (ره) در همین محل برگزار کرد ولی چیزی که ما دیروز شاهد بودیم مراسمی سراسر توهین و شعار علیه موسوی و کروبی بود»
در همین راستا تعدادی از دانشجویان دانشگاه صنعتی در اعتراض به رفتار بسیج، ظهر امروز جلوی ساختمان آمفی تئاتر که بطور سنتی محل تجمعات دانشجویی این دانشگاه می باشد تجمع کردند.
این دانشجویان که همگی نمادهای سبز همراه خود داشتند فقط به نشانه اعتراض به برنامه روز قبل بسیج دانشجویی ایستاده بودند که با دخالت اعضای این تشکل و سردادن مجدد شعار های دیروز تجمع آرام به درگیری و نا آرامی کشیده شد.
در زمان ارسال این خبر ۱۵:٣۰ هنوز درگیری ادامه داشته و حضور نیروهای حراست نیز کاملا" مشخص است.
دانشگاه صنعتی اصفهان همچنین در روزهای ۱۶ و ۱۷ آذر ماه نیز شاهد درگیری و ناآرامی های زیادی بود.
همچنین این دانشگاه از اولین دانشگاههای کشور بود که در اعتراض به نتیجه انتخابات در شامگاه ۲٣ خردادماه مورد یورش شدید و دلخراش نیروههای سرکوبگر خارج دانشگاه قرار گرفت و کلاسهای درس را به تعطیلی کشاند تا جایی که امتحانات پایان ترم دانشجویان به شهریورماه موکول شد.

اعتراض جمعی دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه گیلان
خبرگزاری هرانا: دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه گیلان در اعتراض به توهین ریاست دانشگاه به اساتید و دانشجویان گروه حقوق دست به تحصن آرام زدند.
به گزارش خبرنگار هرانا از دانشگاه گیلان، صبح امروز دوشنبه ۲۴ آذر ماه در پی توهین ریاست دانشگاه گیلان به اساتید و دانجشویان حقوق دانشگاه و ابراز تردید وی به اعتبار علمی اساتید جمع یاز دانشجویان دانشکده حقوق این دانشگاه کلاس های درس را تعطیل کرده و در دانشکده انسانی دست به تحصن آرام زدند.
این اقدام در حالی صورت گرفته است که روز گذشته عده از هواداران دولت ( بسیج ) به دانشکده حقوق منتقل شده و دست به تجمع اعتراضی و راهپیمایی به عنوان کذب دانشجویان دانشگاه گیلان پرداخته اند که از سوی صدای و سیمای گیلان مورد پوشش خبری نیز قرار گرفته است.

ورود نیروهای لباس شخصی به دانشگاه بوعلی
شبکه جنبش راه سبز (جرس): نیروهای لباس شخصی و امنیتی بعد از ظهر امروز وارد دانشگاه بوعلی همدان شدند و دانشجویان معترض نسبت به اقدام صدا و سیما را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
تجمع دانشجویان از ساعت ۱۲ ظهر در دانشکده علوم این دانشگاه و در اعتراض به دروغ پردازی های اخیر صدا و سیما آغاز شد و دانشجویان با برگزاری تریبون آزاد این حرکت قبیح را محکوم و آن را سناریوی ساختگی تازه ای از طرف حاکمیت در راستای فشار به جنبش سبز و ایجاد خفقان بیشتر و سرکوب دانشجویان منتقد دانستند.
در زمانی که یکی از اعضای انجمن اسلامی سخنرانی می کرد گروهی از نیروهای امنیتی و لباس شخصی و بسیجی که از خارج از دانشگاه آمده بودند به محوطه دانشکده وارد شدند و با سر دادن شعارهای "مرگ بر منافق"، "خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست" و "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد" به درگیری با دانشجویان پرداختند و آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند که در این حین یکی از دختران سبز پوش به علت شدت ضرب و شتم بر روی زمین افتاد و دانشجویان بعد از دیدن این حرکت لباس شخصی ها و در اعتراض به ورود غیر قانونی انها به محیط دانشگاه و نداشتن امنیت در ساختمان مرکزی دانشگاه دست به تجمع زدند و خواستار پاسخ گوی رئیس دانشگاه هستند و قرار است تا جواب دادن ریاست دانشگاه به تجمع خود ادامه دهند.

کو مردم؟

کو مردم؟

• نلاش حکومت کودتا برای برپایی «تظاهرات مردمی» در اعتراض به «اهانت» به آیت الله خمینی این طور نتیجه داده است. عکس های خبرگزاری فارس را ببینید ...







Nazım Hikmet - Akrep Gibisin Kardeşim


Nazım Hikmet - Akrep Gibisin Kardeşim


Nazım Hikmet - Ben Senden Önce Ölmek İsterim


Nazım Hikmet - Ben Senden Önce Ölmek İsterim


توهین های بی سابقه روح الله حسینیان : هاشمی رفسنجانی خائن و خاتمی پست و حقیر است

ز (جرس) : روح‌الله حسينيان طی سخنانی هاشمی رفسنجانی را خائن و خاتمی را پست و حقیر نامید و همچنین خطاب به هواداران جنبش سبز گفت: خاک بر سر شما که از صدام هم پست تر هستید. حسینیان در تجمع روز گذشته هواداران دولت در حرم بنيانگذارنظام با بيان اينكه در موقعيتي كه ما در آن قرار گرفتيم، دعواي ما با يك فرد به نام موسوي نيست، تصريح كرد: موسوي كوچكتر از آن است كه امت حزب‌‌الله و نظام بخواهد با آن مقابله كند. وي اضافه كرد: خاتمي هم ضعيف‌تر، پست‌تر، كوچك‌تر و حقيرتر از آن است كه اين امت حزب‌الله و دانشجويان بيدار بخواهند با يك چنين شخص حقيري كه چشمش به دست غرب است، مقابله كنند. حتي هاشمي هم كوچكتر از آن است كه ما بخواهيم با وي مبارزه كنيم. حسينيان که سخنانش را خبرگزاری فارس منتشر کرده است با بيان اينكه ما امروز در مقابل يك جريان باخته كه ريشه‌هاي آن در اروپا است قرار گرفته‌ايم، اظهار داشت: ريشه‌هاي اين جريان در بي‌ديني و اصلاحاتي كه در كشور شعارش را مي‌دادند، وجود دارد و بايد با اين جريان باطل و ضدخدايي مقابله كنيم. وي با تأكيد براينكه بايستي با بصيرت عمل كنيم گفت: ما در مقابل يك جريان باطل كه منشأ آن آمريكا و تفاله‌هاي داخلي وابسته به آمريكا هستند، مواجه هستيم كه قصد دارند با آرمان امام مبارزه كنند به همين دليل عكس ايشان را پاره كرده و بر روي آن اسكناس انداختند، يعني آنها مي‌خواهند بگويند كه امام (ره) مرده است اما آنها بايد بدانند كه آنها مرده‌اند و امام براي هميشه تاريخ زنده است.

اين نماينده مردم تهران در مجلس با بيان اينكه قلب اين امت و دانشجويان با ياد امام خميني (ره) مي‌تپد و به زندگي ادامه مي‌دهد، اظهار داشت:‌خاك بر سر شما كه حتي از صدام هم كمتر هستيد زيرا وي در زمان اعدام خود گفت تنها مردي كه در عالم پيدا مي‌شود آيت‌الله خميني است اما شما حتي از صدام نيز پست‌تريد كه به خود اجازه مي‌دهيد به قلب تپنده ملت ايران توهين كنيد. حسينيان در ادامه تصريح كرد: اين حركت به سردمداري فتنه سياه يا جريان سبز اموي شكل گرفته است. وي در ادامه سخنان خود خطاب به هاشمي رفسنجاني نيز اظهار داشت: آقاي هاشمي تو بارها در فتنه اخير به مقام معظم رهبري خيانت كردي و رهبري از تو حمايت كرد اما تو كينه خود را در مشهد نشان دادي و گفتي كه اگر مردم رهبري را نخواهند بايد برود اما در واقع مردم تو را نمي‌خواهند و اين را بارها با شعارهاي خود نشان داده‌اند. وی افزود: تو ديگر در قلب مردم جايگاهي نداري و ما به تبعيت از رهبري تو را به اسلام دعوت مي‌كنيم.

برچسب‌ها: , ,

برای مجید توکلی و روسری‌اش!



هادی خرسندی


این ملت همدرد زن و مرد ندارد
جز درد وطن بر تن خود درد ندارد

مردیم و زن‌ستیم، زن‌ستیم که مردیم
همدردی و یکپارچگی فرد ندارد

این نسل جوان وطن ماست که در دست
جز مشت گره کرده رهاورد ندارد

با دشمن بدکاره و سفاک به جنگ است
این سبز که پروائی از آن زرد ندارد

در راه دمکراسی تا خیمه‌ی دشمن
پیش آمده این خلق و عقبگرد ندارد

ما همدل و همجنس و همآواز مجیدیم
ای شام سیه ما فلق صبح سپیدیم

اسلام چون سلاح سیاسی

بخش ششم

يکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۸ - ۱۳ دسامبر ۲۰۰۹

کاظم رنجبر

ranjbar.jpg
اصالت انسان.) انسان دارای ارزش ذاتی است.این برداشت از انسان ،چه از جنبه حیات فردی و جه از جنبه حیات اجتماعی او ،خیلی مهم است،که ما معتقد باشیم ، که هر انسانی ، بدون کوچکترین تبعیض قومی ، نژادی ، فرهنگی ،مذهبی ،و موقعیت اجتماعی ، دارای ارزش ذاتی می باشد.جدا از هر نوع دین باوری ، انسان ، بالاترین موجود جهان هستی وکائنات است .لذا چنین موجودی طبیعتأ ومنطقأ حق دارد ،بیآموزد،آزادانه بدون ترس و بدون پیش داوری دیگران ،بیاندیشد،مسیر زندگی فردی خود را ، بدون اینکه مزاحم زندگی دیگران بشود ،انتخاب بکند،و چون انسان موجود اجتماعی است، در تعین و نوع سیستم مدیریت جامعه ،با در نظر گرفتن حقوق انسانی خود و مسئولیت اش نسبت به جامعه ایکه در آن زندگی می کند،،صاحب حقوق اجتماعی نیز می باشد.
حیات انسان در روی کره خاکی بس کوتاه است. در اینجا است که فلسفه حیات، در تضاد با فلسفه مرگ قرار می گیرد.لذا یک عده بر این باور هستند،که حیات اصلی و جاویدانی انسان ، بعد از مرگ است.به عبارت دیگر ، بعد از مرگ ، روح از جسم خاکی انسان خارج می شود، ودر دنیای دیگر به ابدیت می پیوند د وبه زندگی جاودانه میرسد.در اینجا است که ما ، فلسفه زندگی ،و فلسفه مرگ را، در تقابل هم می بینیم.طرفداران فلسفه مرگ ، زندگی ابدی و تکامل یافته را ، بنام زندگی ابدی روح ، در ادیان و کلام خود تبلیغ می کنند.برای این حضرات مهم نیست که انسان در حیات جسمی و خاکی و ولو کوتاه مد ت ، در چه شرایطی ودرچه جهنمی ناشی از ایده ئولوژی دیکتاتور های سیاسی و مذهبی، و فساد، و مردم فریبی شان ، زندگی می کند!برای این حضرات مهم آن است ،که چگونه برگردهً ملیون ها انسان، سوار بشوند،وبا دادن وعده و عید در« بهشت های بعد از مرگ » ! از آنها سورای بکشند.
امٌا تاریخ و واقعیت های عینی نشان می دهند، با وجود گوناگونی نژاد، رنگ پوست ، زبان و فرهنگ اقوام مختلف ساکن در روی کره خاکی ،که نمی توان این گوناگونی را نفی کرد، در تمام تمدن ها، ادیان ، و فرهنگ های بشری در طول حیات خود ،دو فلسفه کاملأ متضاد ومتخاصم نسبت به همدیگر را دربطن، خود پرورانده اند وهنوز نیز می پرورانند.این دو فلسفه ، یکی همان فلسفه اصالت انسان ، وآن دیگری ،ضد اصالت انسان می باشد.منتها ،زمان و مراحل مختلف حضور این دو فلسفه در بطن جامعه ، و گذر و تحول این دو فلسفه متضاد ، از موضع نظری ، به موضع عملی ، بستگی به شرایط اجتماعی – اقتصادی ،و مراحل بحرانی جامعه دارد، که بطور گسترده ، انسان ها را ، این ایده ئولوژی ها تحت تاثیر قرار می دهند.
در طول قرون ، جهان مسحیت و جهان اسلام ، این مراحل را، یعنی گذر از تئوکراسی (خدا سالاری ) به دموکراسی ( مردم سالاری) را گزرانده و یا در حال گذراندن هستند ولو اینکه چنین تحولات عمیق فرهنگی و اجتماعی ، در یک مرحله و در یک زمان در جهان مسیحیت و اسلام اتفاق نیافتاده است، اما می بینیم چنین روند، یعنی حاکمیت عقلانیت و مردم سالاری ،خواسته تمام ملل دنیا است.آنچه را که می توانیم مشاهده بکنیم، این است ،هر کجا که جهالت و تاریک اندیشی گسترش می یابد، در عین حا ل و همزمان قدرت ، قدرت روحانیون و پشتبانی توده مردم از آنان ، رو به افزایشمی گذارد.

مصر بعد از محمد علی پاشا.
در جامعه مصری زمان محمد علی پاشا، اسلام در زندگی روزانه و سیاسی ساکنان این کشور مخلوط بود بمانند سخن معروف حسن مدرس ، که می گفت :«سیاست ما عین دیانت ما است،و دیانت ما عین سیاست ما است،این جامعه سنتی با گذر ناپلئون بناپارت ،و به قدرت رسیدن محمد علی پاشا،به یک ترقی مادی و تکنیکی وارد می شود، بدون آنکه وارد توسعه فکری و روشنگری بشود. لذا یک مقاومت احساساتی در بطن این جامعه در تقابل با تجدد و فرهنگ نوین بروز می کند. وابستگی به سنٌت و یک مبارزه علیه مسیحیت، با ظهور پان اسلامیزم در نیمه قرن نوزدهم ، توسط شحصیت های چون جمال الدین افغانی ، و محمد عبد و امکان می دهند ، که جامعه روستائی مصری با احساسات مذهبی و سنتی خود که بخاطر رشد و توسعه صنعتی به شهر ها مهاجرت کرده بودند، با تحریک علمای دینی ، ملکان بزرگ و عوامل امپراطوری عثمانی ( به ظاهر مظهر خلیفه مسلمانان ) با اصلاحات ساختاری نظام حکومتی محمد علی پاشا ،به مخالفت برخیزند.
گذر دولت تئوکراتیک (خدا سالاری ) به دولت دموکراتیک (مردم سالاری ) در اروپا ، هرگز همراه با صلح و تفاهم جامعه و آرامش، نبوده است .این گذر شش قرن در اروپا طول کشیده است .لذا گمراه کننده خواهد بود که بر آن باور داشته باشیم ،که حاکمیت لائیسیته در غرب ، مطلق و بدون احتمال برگشت به توحش دینی باشد.خوانندگان شاید فراموش کرده اند ،که چگونه جورج دبلیو بوش رئیس جهور پرقدرت ترین کشور جهان، برای قانع کردن آفکار عمومی ملت آمریکا ، جهت اشغال نظامی عراق در سال 2003، علنأ با تمام مردم فریبی می گفت: من در این جا (منظور در کاخ سفید )، از طریق حضرت عیسی ، با خدا رابطه دارم. این خداوند است که مرا برای اشغال عراق هدایت می کند.|(نقل به مفهوم) در همین آمریکا ، گروه های مذهبی هستند، که بر آموزش و پروش این کشور فشار می آورند ،که تئوری تکامل انواع ، به دانش آموزان ، تدریس نشود، چون مخالف باور های دینی و داستان قید شده در تورات و انجیل است.
دولت محمد علی پاشا ،که توانست در مدت کوتاه ،در حدود 35 سال ، بایک نظام مردم سالاری ، بر این کشور حکومت بکند ، چه بسا این یک امر استثنائی در تاریخ است.
اگر ما به عوامل ذاتی و اختلافات تکاملی جومع غربی وشرقی را از جنیهً نژادی ، فرهنگی ، دینی و ملی ، آنچنانیکه بعضی از گرایش های مذهبی و نژاد پرستی غربی ها می کنند، از جنبه فلسفی و جامعه شناختی نگاه و تحلیل و تفسیر نکنیم ، از دیده بیغرضانه و بی طرفانه ،دور خواهیم ماند.هیچ تردید نیست که باور های بنیادین و سنت های فرهنگی در سیر تاریخ ملت ها به طرقی در زوال و فروپاشی آنها نقش دارند. خود مورخین و وقایع نگاران مسیحی در جنگ های صلیبی ، که در حدود دو قرن طول کشید،(1092-1275) از تمیزی و پاکیزگی شهر های مسلمانان ،و سطح بالای بهداشت فردی در جوامع اسلامی نسبت به جوامع مسیحی آن زمان ،وپیشرفت علم پزشکی ، خصوصأ جراحی ،و مداوای زخمیان جنگی به روش علمی ، توسط پزشکان مسلمان را در آثار خود یاد می کنند. امروز چه عواملی با عث شده است ، که برای نمونه ، از 57 کشور مسلمان ، یک کشور پیشرفته ، چه از منظر علمی و چه از منظر ماهیت نظام حکومتی ، نمی توان پیدا کرد .تاریخ اندیشه ها با مثال های واقعی هزار بار نشان می دهد، که باور های بنیا دین و سنت های فرهنگی ، منحنی تکاملی شان در بین مردم مختلف ، هر موقع که از یک نوع تحولات اقتصادی و مادی مشابه مطابقت می کنند، منحنی تحولی آن ان مردم ، در یک مسیر مشابه سیر می کند.از این جنبه مهم نیست ،که تحول ناشی از عوامل خارجی و یا داخلی بوده باشد. به عنوان مثال ، جنگهای داخلی و جنگهائی که دولت های خارجی بر ملتها تحمیل می کنند، به دنبل اش فقر- بدبختی- بیعدالتی ، قتل عام – عدم ثبات سیاسی واقتصادی به همراه خواهند داشت. اشغال ایران با وجود اعلام بیطرفی ، در دو جنگ اول و دوم جهانی ، فقر و بدبختی و بعدالتی و عدم ثبات سیاسی را همراه آورد.30 سال جنگ در عراق ( جنگ عراق با ایران- جنگ اول خلیج فارس در زمان جورج بوش پدر و تحریم اقتصادی این کشور ، اشغال نظامی و ادامه جنگ همراه با اختلافات قومی ، قبیله ای و مذهبی و عملیات تروریستی و قتل هزاران انسان بی گناه فقط به صرف شیعه و یا سنی و یا کرد بودن، مسیحی بودن،شیرازه این مملکت را برای سالهای طولانی از هم پاشید ه است. مشکل می توان باور کرد ، که این ملت و این مملکت با این همه صدمات مادی و معنوی و تفرقه افکنی های کاملأ طراحی شده توسط قدرت های ذینفع داخلی وخارجی ، در آینده نزدیک ، در چهار چوب یک نظام دموکراتیک و لائیک ، متکی بر برابری حقوق انسانی شهروند عراقی ، جدا از هویت قومی مذهبی ،اداره بشود.
* * * * * *
با مرگ محمد علی پاشا در سا ل 1840، بار دیگر به مرور کشور مصر از جنبه مشی سیاسی لائیسیته ،و اصالت انسان، دور می شود.این رجعت به سنت های گذشته در دوران عباس پاشا اول(1849-1853) به اوج خود می رسد.او آشکارا مخالف فرهنگ و تمدن اروپائی ،و حتی سلطان عثمانی بود ، که در آنجا نیز بخشی از دولتمردان دور اندیش ، تلاش بر آن داشتند، که تجربیات و جنبه های مثبت تمدن اروپائی را به کشور خود وارد بکنند.عباس پاشا ، درست برعکس ، ارزش های جامعه نسبتأ لائیک مصری زمان محمد علی پاشا را از ریشه خشکاند ،و دیگر ارزش های مذهبی را جایگزین آنان کرد .(ما ایرانیان این تجربه تلخ را از برکت اسلام ناب محمدی آقای خمینی و جانشینان بلافصل اش را در هزاره سوم امروز تجربه می کنیم ).عباس پا شا دستور داد ، تمام ماشین آلات کارخانه ها را پیاده بکنند، و کارخانه های کشتی سازی را که به تازگی راه اداخته شده بودند، درشان را ببندند. نویسندگان و مترجمان و روزنامه نگاران ،و استادن لائیک را از مراکز آموزشی دور کرده به دهات و شهر های کوچک منتقل بکنند.محمد علی پاشا که حتی مدرسه رونامه نگاری، در آن زمان برای وطن وملت اش باز کرده بود، عباس پاشا در آن را مثل آقای علی خامنه امروز تخته کرد ، که ملت به روزنامه و آگاهی احتیاج ندارد و تمام علوم بری و بحری ارضی و سمای در قران وجود دارد !!! جانشین عباس پا شا ، سعید پاشا ،(1853-1863) گرچه نیت خوب در راستای احیای عملی اندیشه های محمد علی پاشا را داشت ، ولی از آنجائی که از یک شخصیت ضعیف برخوردار بود ، نتوانست در مدت حکومت اش ، به کار های مهم ، جهت گذر از جامعه سنتی مصر ، به یک جامعه مدرن ، موفق بشود تا اینکه این بار اسماعیل پاشا ،(1863-1879) به حکومت می رسد.
اسماعیل پاشا ، که بر تجدد مصر ، بر مبنای تجربیات اروپائیان باور داشت ،راه محمد علی پاشا را در ساختن یک نظام حکومتی لائیک و مدرن را دنبال می کند.او سعی می کند بر مبنای فرمانی که در سال 1866 صادر کرده بود ، مبنای یک دولت ملی را پایه گزاری بکند ،که هدف اش در حقیقت اعلام استقلال مصر درروز گشایش کانال سوئز درسال 1869 بود ،در امر موفق نمی شود.از آنجائیکه کندن کانال سوئز ، و جود این کانال از جنبه استراتژیک در سیاست و تاریخ خاورمیانه نقش اساسی دارد ، چند لحظه روی آن مکث می کنیم ،که چگونه فرانسویان و مصری ها این کانال را کندند،ولی در نهایت انگلیسی ها ، نه تنها برکا نال صاحب شدند، بلکه مصر را نیز تبدیل به مستعمره خود کردند،و چه جنگهای خونین برای حفظ این کانال ، در راستای منافع غرب ،بیش از یک قرن و نیم است خاورمیانه را در کام خود فروبرده است. خصوصأ هدف از تشکیل دولت اسرائیل توسط انگلیس در شرق این کانال ،در راستای سلطه بر این منطقه استراتژیک است ،که خود بحث دیگری را لازم دارد.
در زمان حکومت سعید پاشا ، دو اصلاح ، در ماهیت نظام حکومتی ،و اجتماعی- اقصادی مصر انجام یافت ، و این تغیرات و یا اصلاحات ، بر جامعه مصر تاثیر گذار بودند. اصلاح اول – حق مالکیت زمین ها کشاورزی :در زمان محمد علی پاشا، زمین های کشورزی متعلق به دولت بود،و دولت آنها را فقط به کشاورزان ایکه در روی زمین کشاورزی میکردند، تا پایان عمربه کشاورزاجاره داده می شد، و محصولات کشاورز را نیز دولت به قیمت مناسب می خرید.این عمل محمد علی پاشا ، در این راستا بود، که جلو ایجاد مالکیت بزرگ را بگیرد،و کشاورزان روی زمین کار بکنند.این سیستم، در آن زمان، چنان دست آورد مثبتی داشت ،که نه تنها مصر از لحاظ تولید کشاورزی خود کفا بود، حتی بنا به نوشته مورخین آن عصر ، مصر به اروپا گندم صادر می کرد.( این سیستم ربطی به کلخوز های دولتی نظام های کمونیستی نداشت ،که کشاورز به گارگز دولتی در بخش کشاورزی تبدیل بشود.نتیجه منفی آن را نظام های کمونیستی علنأ دیدند) .سعید پاشااین قانون را لغو کرد، و خرید و فروش زمین های کشاورزی آزاد شد.با آزاد شدن خرید و فروش زمین کشاورزی،و حق ارث و واگذاری املاک به اعضای خانواده ، یک طبقه مالک و زمینداران خرده ملک ووالکان بزرگ در مصر بوجود آمدند.
اصلاح دوم – قبل از رسیدن سعید پا شا به قدرت ، مصریان در ارتش امپراطوی عثمانی ، حق رسیدن به درجات افسری را نداشتند و در واحد هائی بنام « ینی چری » با درجات سرباز ، سرجوخه و گروهبان ، خدمت می کردند.بعلاوه این نظامیان اغلب مورد تحقیر فرماندهان ترک عثمانی قرار می گرفتند.سعید پاشا این قانون را لغو کرد،و از آن تاریخ مصری ها حق داشتند، به تناسب دانش نظامی و تجربیات عملی و تجربی خود ، تا مقام ژنرالی و فرماندهی واحد های ارتش صاحب مقام و درجه باشند .
سعید پا شا در راستای برنامه های بنیادی اقتصادی واهمیت راه دریائی و موقعیت مصر،برنامه کندن کانال سوئز را با شرکت معروف فرانسوی ، بنام: انیورسال با مدیریت مهندس معروف فرانسه ، فردیناند دو لسپس (Ferdinand de Lesseps) قرار داد بست .کندن این کانال در 30 نوامبر 1854 شروع شد،و در 17 نوامبر 1869 به پایان رسید.با کندن این کانال ، راه دریائی بین لندن وبمبی بدون دور زدن قاره آفریقا عملی شد و بر موقعیت ژوپولتیک و ژئو استراتژیک بمصر به مراتب افزوده شد. این بار یک طعمه بسیار با ارزش تر ، در مقابل اشتهای دو قدرت استعماری رقیب قرار گرفت ،که کدام یک و از چه ترفند وکلک بر این راه در یائی مسلط خواهد شد؟
شاید خواننده از خود بپرسد ، کانال سوئز، چه رابطه با اخوان المسلمین و سازمان های تروریستی ، اسلامیزم ،القاعده ، طالبان ، حماس ، حزب الله دارد؟ امٌا اگر صبر و حوصله داشته باشیم ، می بینیم ، خیلی هم بی ربط نیستند ، که بیش از یک قرن و نیم است ، این کانال همراه با منابع عظیم نفت خاورمیانه ، انرژی چرخ ماشین اقتصادی قدرت های بزرگ را به حرکت در می آورند ، در حالیکه صاحبان واقعی این ثروت ها وساکنان این نقاط استراتژیک ، جز جنگ و خرابی قتل عام و ویرانی ، چیزی برای شان عاید نشده است .
در شروع عملیات کندن کانال سوئز، فرانسه 50 در صد سهام شرکت کانال را خرید و بنام خود ثبت کرد، که هیچ دولتی نتواند ، با داشتن اکثریت سهام ،قدرت تصمیم گیری مطلق داشته باشد.دولت مصر هم 44 درصد سهام را خرید، که در حقیقت این کانال از سرزمین مصر می گذشت،و حق داشت، که چنین سهمی داشته باشد. 6 در صد باقی مانده را مصر بطور مجانی ، با انگلستان هدیه کرد! انگلستان نه تنها این هدیه را قبول نکرد، بلکه این عمل را نوعی توهین به خود احساس کرد.چندی نگذشت نه تنها انگلستان به کانال سوئز صاحب شد، حتی مصر را تبدیل به مستعمره خود نیز کرد.انگلستان نگران آن بود ، که با باز شدن کانال سوئز راه دریائی غرب به شرق ،که انحصارأ در اخیتار داشت ، به اهمیت آن صدمه بزند.
در 18 ژانویه 1863 ، اسماعیل پاشا پسر ابراهیم پاشا ، بجای سعید پاشا ، حکومت مصر را در دست گرفت .مصر بخاطر هزینه کندن کانال سوئز،و شیوع وبای گاوی که که دوسال طول کشید ،(1863-1865)، بر مشکلات مالی مصر افزود .سعید پاشا که برای ترقی مصر تلاش می کردو خیلی هم بر باز شدن کانال سوئز امیدوار بود، برای پیش بردن این برنامه ، به قرض گرفتن روی آورد.در آن موقع ، کدام دولت حاضر می شود ، به مصر وام بدهد؟ ،و با چه شرایطی ؟ انگلستان ملکه ویکتوریا ، به نخست وزیری بنیامین دیزرائلی (Benjamin Disraeli-1804-1881 )نحست وزیر انگلیس در زمان اوج قدرت امپریالیستی انگلیس ، این زر سالاران تاریخ وارد میدان می شوند،و در مقابل گرو سهام مصر، وامی را با یک بهره کمرشکن، که در دنیای امور مالی به بهره نزول خواران معروف است ، به این کشوردر سال 1874 وام می دهند، و سعید پاشا هم حتی با گرو گذاشتن اموال سلطنتی ، زیربار این وام می رود.
ایرانیان حتمإ با این بخش از تاریخ مصر ، تاریخ وطن خود را در زمان ملی شدن نفت در سال 1332 بخاطرمی آورند ،که چگونه انگلستان با محاصره در یائی بندر آبادان ، مانع صدور نفت ایران به کشور های دیگر شد، تا کمر اقتصاد مملکت بشکند ، رهبر ملی ، زنده یاد دکتر مصدق را به تسلیم وا دارد. چون جسارت کرده بود ، واز قدرت استعماری انگلیس ، حق ملت اش را خواسته بود. بعد آن آقای« روشنفکر ایرانی » که خود نیز بمانند ملیونها ایرانی امروز آواره وطن است ، با تمسخر می نویسد : تا کی این کربلا وعاشورای 28 مرداد را راه خواهید انداخت !!!
سعید پاشا بر این باور بود که با گشوده شدن کانل سوئز ، نه تنها مصر بدهی های خود راپس خواهد داد ، حتی به استقلال واقعی نیز خواهد رسید.دولت مصر آن زمان ، هر سال مالیاتی هنگفتی به سلطان عثمانی می داد ، بعلاوه جنگ هائی که ، آن زمان در کریمه بین ارتش عثمانی و روسیه رخ می داند ، و مصر در این جنگ ها شرکت داشت، کمر اقتصاد و قدرت مالی این کشور را در هم شکست.
دو سال بعد ، بخاطر بدهی های سنگین مصر به انگلستان، ، این کشور خدیو مصر را مجبور می کند، که یک کمیسیون نظارت مالی ، مرکب از آنگلستان ، فرانسه ،و مصر در قاهره مستقر بشود، تا از این طرق دخل و خرج کندن کانال سوئز ، کنترل شود.این سازمان با نام کمیسیون قرض عمومی ملت مصر ، در قاهره مستقر می شود.بر این دخالت رسمی بیگانگان ، این بار سازمان دیگری رسمأ با نام سازمان مشاورت وزراء متشکل از یک وزیر انگلیسی ،و یک وزیر فرانسوی ،و یک وزیر مصری ،امور مالی مصر را در اختیار می گیرند. همین عمل باعث می شود ، که یک سال بعد ، قیامی ملی به رهبری سرهنگ احمد اعرابی پاشا ، که به کمک افکار عمومی ، وزرای خارجی را از مصر بیرون می کنند. این بار انگلیسی ها به سلطان عثمانی فشار می آورند ، که سعید پاشا را از حکومت مصر برداشته و پسر اورا بنام محمد توفیق پاشا را با رضایت انگلیسی بر قدرت بنشانند. محمد توفیق پاشا ، در 26 ژوئن 1879به قدرت می رسد.در دوران سلطنت محمد توفیق پاشا ، اولین انقلاب مردم مصر ، که اینبار ماهیت ملی و میهنی داشت، به رهبری آحمد عربی پاشا در فوریه 1882 رخ می دهد.
این انقلاب با ماهیت ملی و میهنی ، دست آورد شروع آگاهی سیاسی ، همراه با رشد قشر تحصیل کرده ، گشایش مدارس عمومی برای فرزندان مصری ، چه پسر و چه دختر ، اعزام دانشجو به خارج ، ترجمه آثار فلسفی وادبی نویسندگان و فلاسفه اروپا ،و گسترش مطبوعات در سطح جامعه ، در واقع یک رنسانس مصری بود ، که توانست انقلابی را با به رهبری احمد اعرابی هدایت بکند.

احمد اعرابی کی بود، و زندگی اش چگونه به پایان رسید؟
احمد اعرابی ،که در تاریخ معاصر مصر به احمد اعرابی پاشا معروف است ، در تاریخ 1841در یک خانواده متمول روستائی ، درمنطقه ای در 80 کیلومتری قاهره به دنیا آمد.در 8 سالگی برای آموختن خواندن و نوشتن ، به مدرسه معروف الازهر می رود و در 16 سالگی وارد نیروی نظامی عثمانی مخصوص خارجیان متعلق به اقوام مختلف امپراطوری عثمانی می شود،که به آنها واحد های ینی چری می گفتند.همانطوریکه در بالا اشاره شد، سعید پاشا ، این قانون را اصلاح کرد ، واز آن تاریخ ،جوانان مصری می توانستند به درجات افسری نائل بشوند و در یک ارتش با ماهیت ملی و میهنی خدمت بکنند.احمد اعرابی پاشا ، اولین مصری بود که در 20 سالگی درجه سرهنگی داشت.اعرابی پاشا ،به درجه ژنرالی نیز می رسد ، و در عین حال خطیب مبرٌز واز قدرت بیان همراه با منطق، بر خوردار بود.به همین جهت او به عنوان اولین سخنگوی جنبش ملی (نه ملی مذهبی ، ما جنبش و نهضت ملی مذهبی نداریم.این عنوان یک حقه بازی بعضی از سیاست بازان ایرانی است .)
این جنبش در سال 1879 ، مخالفت خود را علیه سیاست های اسماعیل پاشا را رسمأ اعلام می کند. این حرکت های سیاسی را مورخین در تاریح مصر بنام قیام اعرابی پاشا ، ظبط کرده اند.اعرابی پاشا ، همراه با ارتش مصر مانع اجرای بعضی از سیاست های ضد ملی اسماعیل پاشا می شود.این جنبش ، با پشتیبانی ارتش ،،و دهقانان و اصلاح طلبان زمان خود متحد می شوند ، تا بتوانند، مانع نفوذ بیگانگان چون عثمانی ، انگلیس و فرانسه در امور مملکت مصر بشوند.اعرابی پاشا ، توفیق پاشا را که به عنوان خدیو مصر بعد از پدر، به قدرت رسیده بود ، از قدرت پائین می کشد .در مقابل خواسته های اعرابی پاشا ، دولت اورا اول به مقام وزیر جنگ ،و بعدآ به عنوان نخست وزیز منتصب می کند.اولین کاری که این نظامی وطن دوست انجام می دهد ، تاسیس پارلمان و انتخاب نمایندگان ملت در این پارلمان بود.اعرابی پاشا ، قبل از آنکه انگلیسها در سال 1882 مصر را رسمأ اشغال نظامی بکنند و این کشور تبدیل به مستعمره انگلیس بشود، مقام نحست وزیری داشت.بخاطر اینکه حرکت ها و جنبشهای سیاسی و توده مردم مصر منافع انگلیس و فرانسه را تهدید می کرد ، این دوکشور وارد عمل نظامی می شوند. در این زمان اعرابی پاشا ، به فرماندهی کل قوا منصوب می شود، اینبار علمای دینی هم که می بینند ، یک افسر مصری می خواهد ، ملت و وطن اش را از دخالت بیگانگان آزاد بکند، به او می پیوندند.
اعرابی پاشا مانع آن می شود ،که کشتی های فرانسوی و انگلیسی وارد بندر اسکندریه بشوند.همین عمل باعث می شود ، این دو قدرت استعماری تمام نیروهای مصری را تل الکبیر نابود می کنند.
خدیو مصر برای خوش خدمتی خود نسبت به انگلیسی ها و فرانسوی ها ،اعرابی پاشا را به مرگ محکوم می کند. اما با دخالت لرد دیفرن (Lord Dufferin) که مقام کمیسر بریتانیای کبیر را، درمصر داشت ،که در واقع همان حاکم واقعی مصر بوداو را از مرگ نجات می دهد ،ولی تا پایان عمرش اعرابی پاشا را برای تبعید به جزیره سیلان ،که بخشی از مستعمرات انگلیس بود ، به آنجا می فرستد.اعرابی پاشا ، با 19 سال تبعید در سال 1911 ، دور از وطن خود در آن جزیره ، این دنیا را ترک می کند. این بار انگلستانی که حاضر نبود سهام کمپانی کانال سوئز را بخرد، نه تنها صاحب کانل می شود، بلکه مصر رانیز تبدیل به مستعمره خود می کند.

ملاحظه می شود ،که قدرت های استعماری ، درعین حال که با هم در رقابت هستند، زمانی هم که کل منافع خود را در مقبل جنبش های ملی و آزادی خواهی ملت های در بند ، در خطر می بینند، همان قدرت ها تبدیل به متحد ین صدیق و پایدار برای غارت ملت هی ضعیف می شوند.مصری ایکه چون یک طعمه لذید ،قرنها در دست سلاطین عثمانی بود، این بار استعمارگران جدید با روش و قدرت های نظامی و ترفند های سیاسی این طعمه را از رقیب خود می قاپند،و چند سال بعد هم دولتی بنام اسرائیل در شرق کانال سوئز می سازند، تا مصر این کاملأ در محاصر آنان قرار بگیرد.(ادامه دارد)

پاریس 12 دسامبر 2009

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده وسایت ، کاملأ آزاد است.
ماًخذ در زبان فرانسه :
http://www2.sis.gov.eg/Fr/History/gouveregypte/080800000000000001.htm
Histoire de la laïcité en Egypte de Louis AWAD
Encyclopaedia universalis .Volume 5 paris 1978.

دانشگاه شهید بهشتی با بسیجیان

ظهر امروز تعدادی بسیجی که به وسیله دو دستگاه اتوبوس به دانشگاه شهید بهشتی منتقل شده بودند، در اعتراض به تصاویر پخش شده از صداوسیما در مقابل دانشکده دندانپزشکی این دانشگاه تجمع کردند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر این بسیجیان که به بهانه سوگواری اهانت به آیت الله خمینی وارد دانشگاه شهید بهشتی شده بودند، شعارهایی بر علیه جنبش سبز و دانشجویان سر دادند.

همزمان بیش از 500 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی با در دست داشتن پرچم های سبز و عکس هایی از آیت الله خمینی در مقابل این بسیجیان تظاهرات کردند. دانشجویان شعارهایی همچون "برنامه ی بیست وسی، حیله ی عمروعاصی"، "بسیجیه دروغگو کارت دانشجوییت کو"، "بسیجی درس بخونی تو هم دانشجو می شی"، "مرگ بر دیکتاتور" و "پول نفت چی شده خرج بسیجی شده" سر دادند.

در مقابل اعتراض دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، بسیجیان با شعارهایی همچون "حیدر، حیدر"، "حزب الله، ماشا الله"، "الله اکبر، جانم فدای رهبر" به دانشجویان حمله ور شدند که با دخالت انتظامات دانشگاه درگیری‌های پایان یافت. به گفته یکی از دانشجویان این دانشگاه، شرکت مسولین حراست دانشگاه شهید بهشتی در ضرب و شتم دانشجویان باعث خشم دانشجویان شده است.

در ادامه اعتراضات امروز در دانشگاه شهید بهشتی، دانشجویان به سمت دانشکده فنی راهپیمایی کرده

درگیری دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی با بسیجیان

ظهر امروز تعدادی بسیجی که به وسیله دو دستگاه اتوبوس به دانشگاه شهید بهشتی منتقل شده بودند، در اعتراض به تصاویر پخش شده از صداوسیما در مقابل دانشکده دندانپزشکی این دانشگاه تجمع کردند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر این بسیجیان که به بهانه سوگواری اهانت به آیت الله خمینی وارد دانشگاه شهید بهشتی شده بودند، شعارهایی بر علیه جنبش سبز و دانشجویان سر دادند.

همزمان بیش از 500 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی با در دست داشتن پرچم های سبز و عکس هایی از آیت الله خمینی در مقابل این بسیجیان تظاهرات کردند. دانشجویان شعارهایی همچون "برنامه ی بیست وسی، حیله ی عمروعاصی"، "بسیجیه دروغگو کارت دانشجوییت کو"، "بسیجی درس بخونی تو هم دانشجو می شی"، "مرگ بر دیکتاتور" و "پول نفت چی شده خرج بسیجی شده" سر دادند.

در مقابل اعتراض دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، بسیجیان با شعارهایی همچون "حیدر، حیدر"، "حزب الله، ماشا الله"، "الله اکبر، جانم فدای رهبر" به دانشجویان حمله ور شدند که با دخالت انتظامات دانشگاه درگیری‌های پایان یافت. به گفته یکی از دانشجویان این دانشگاه، شرکت مسولین حراست دانشگاه شهید بهشتی در ضرب و شتم دانشجویان باعث خشم دانشجویان شده است.

در ادامه اعتراضات امروز در دانشگاه شهید بهشتی، دانشجویان به سمت دانشکده فنی راهپیمایی کرده و سرانجام در مقابل دانشکده علوم انسانی تجمع کردند.

در این بین نماینده ولی فیقه در دانشگاه که با مدیریت امور دانشجویی و مسئولین حراست، بسیجیان را همراه می کردند، به بسیجیان توصیه به مقابله با دانشجویان کرد. حجه الاسلام یوسف زاده، نماینده رهبری در دانشگاه شهید بهشتی، با تحریک بسیجیان برای حمله فیزیکی به دانشجویان، مسئولین حراست را به برخورد با دانشجویان دعوت می کرد.

همچنین برخی از مسئولین حراست دانشگاه و مسئول امور فرهنگی دانشگاه بدون هیچ گونه برخوردی با بسیجیانی که از خارج از دانشگاه منتقل شده بودند به تهدید دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی پرداخته و خواستار عدم اعتراض دانشجویان به حضور بسیجیان شدند.

در پایان درگیری‌های امروز دانشگاه شهید بهشتی، دانشجویان این دانشگاه ضمن تأکید بر حمایت از جنبش سبز بیانیه ای را در محکومیت توطئه جدید کودتاچیان مبنی بر پاره کردن عکس آیت الله خمینی و توسل به این حربه، اعتراض کردند. این دانشجویان همچنین به افرادی که قصد سرکوب جنبش مردمی را دارند هشدار داده و خطاب به آنان اعلام کردند که در مسیر خطرناکی گام گذاشته‌اند و به آن‌ها توصیه کردند که به سوی ملت بازگردند.

فیلم تجمع امروز دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی
http://www.youtube.com/watch?v=FBhcO4rg4WM

و سرانجام در مقابل دانشکده علوم انسانی تجمع کردند.

در این بین نماینده ولی فیقه در دانشگاه که با مدیریت امور دانشجویی و مسئولین حراست، بسیجیان را همراه می کردند، به بسیجیان توصیه به مقابله با دانشجویان کرد. حجه الاسلام یوسف زاده، نماینده رهبری در دانشگاه شهید بهشتی، با تحریک بسیجیان برای حمله فیزیکی به دانشجویان، مسئولین حراست را به برخورد با دانشجویان دعوت می کرد.

همچنین برخی از مسئولین حراست دانشگاه و مسئول امور فرهنگی دانشگاه بدون هیچ گونه برخوردی با بسیجیانی که از خارج از دانشگاه منتقل شده بودند به تهدید دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی پرداخته و خواستار عدم اعتراض دانشجویان به حضور بسیجیان شدند.

در پایان درگیری‌های امروز دانشگاه شهید بهشتی، دانشجویان این دانشگاه ضمن تأکید بر حمایت از جنبش سبز بیانیه ای را در محکومیت توطئه جدید کودتاچیان مبنی بر پاره کردن عکس آیت الله خمینی و توسل به این حربه، اعتراض کردند. این دانشجویان همچنین به افرادی که قصد سرکوب جنبش مردمی را دارند هشدار داده و خطاب به آنان اعلام کردند که در مسیر خطرناکی گام گذاشته‌اند و به آن‌ها توصیه کردند که به سوی ملت بازگردند.

فیلم تجمع امروز دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی
http://www.youtube.com/watch?v=FBhcO4rg4WM


اسدالله لاجوردی کيست؟- شکنجه شده ای كه به شکنجه گر تبديل شد

حكومت نظامی

ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی

با یک دیدگاه

….از هر بحث جدی، قصه ی مسخره ای درست می کرد و مسیر بحث را به چنان ابتذالیlajevardi می کشاند که آدمی می ماند چه جواب دهد و چه بگوید. دگم مذهبی به این آدم اعتماد به نفس عجیبی بخشیده بود. اگر برخی از دوستانش همچو عسكر اولادی در زمینه هایی ملاحظه کاری داشتند، برای لاجوردی شخصیت و نظر آدم ها مطلقا مطرح نبود و پشیزی ارزش نداشت. اوعمیقا به آن آیات قرآن كه انسانهارا همچون چارپایان می داند اعتقادداشت وتكیه می كرد. “آلناس کالانعام” (آدم ها همچون چهار پایانند).

عباس مظاهری درسال ۱٣٢٣درروستایی به نام سرشگ درشهرنطنززاده شد. درسال ۱٣٤٣با پایان دبیرستان و دیپلم ریاضی وارد دانشگاه شد. فعالیت های سیاسی خود را در جبهه ملی و جماعت ضدبهایی حجتیه آغاز و درجنبش ۱٥ خرداد شركت کرد. وی از جمله بنیان گزاران حزب ملل اسلامی است. درپاییز۱٣٤٤ با لورفتن برخی از روابط حزب به همراه پنج تن دیگر از اعضا و اعضای رهبری به كوههای شمال شرقی تهران داراب(شاه آباد) رفت. اما درشب دوم مورد حمله سی صد كماندوی اطلاعات شهربانی قرارگرفته و با مقاومت مسلحانه همراه با دوتن دیگرازآنها موفق به فرارازكوهها شدند. متاسفانه سه هفته ی پس ازآن درگیری درتهران دستگیر و دربیدادگاه نظامی به همراه ٥٥ نفر از اعضا و هفت تن از اعضای رهبری گروه محاکمه و به حبس ابد محكوم شد. پس ازسی ماه درزندانهای تهران( موقت شهربانی جمشیدیه، قصر) به زندان شهربانی زاهدان تبعید شد. دراین زندان با محمد چوپانزاده ازگروه جزنی آشنا شد. پس اززاهدان وی را به زندان شهربانی زنجان فرستادند و به مدت سه سال در سلول انفرادی تنهایی كشنده ی را تحمل كرد. عباس مظاهری سپس زندان قصر تهران را تجربه کرد وسپس به زندان مشهد تبعید شد. وی پس از چهارسال تردید های كشنده، مطالعه وپی جویی عرق ریزان درزندان مارکسیست شد. وی خود در این باره می گوید “درسال ۱٣٥۱ كتاب ولی فقیه خمینی را درقصرخواندم. خواندن آن کتاب و آشنایی با گروه جزنی وتغییر جهت مطالعاتیم درزندان در سال ۱٣٥٢ مرا به ماركسیسم رساند. درجریان تغییرایدِؤولوژی بحثهایم با لاجوردی، عسكراولادی ومجاهدین هم به نوعی تاثیرداشتند و هم زمان ارتباطات گسترده ام با چپهای زندان هم مؤثر بودند. ” عباس مظاهری در کل ۱٤ سال از عمرش را در زندان گذراند و تقریبا زندانهای مشهور ایران را دیده است از زندان وكیل آباد مشهد تا زندانهای اصفهان وتبریز. در٢۱ آذرماه ۱٣٥٧ با قیام مردم پس از 4791 روز اسارت دررژیم شاه اززندان تبریزآزاد شد. پس اززندان و فرار درسال ۱٣٦۱ و تا چند سال پیش با سازمان راه كارگرهمکاری می کرد. عباس مظاهری کتاب خاطرات خود را در دست انتشار دارد . بیداران خرسند است که از مشورت و همیاری عباس مظاهری بهره می برد و بخش هایی از این کتاب را که بدون شک حاوی روایت و شهادت ها پر اهمیتی از تارپخ فعالیت سیاسی و روایتی از رنج زندان و تجربه نسلی در مبارزه و مقاومت در کشور ماست را در شماره های آینده خود منتشر خواهد کرد.

شکنجه شده ای، كه به شکنجه گر تبدیل شد

لاجوردی کیست؟ یک بازاری که با دروغ و فریب بزرگ شده بود و به همین دلیل هم به سادگی در خدمت ایدئولوژی ای قرار گرفت که به این دروغ و فریب مشروعیت می بخشید.

تحولات اقتصادی، اجتماعی وسیاسی آغاز دهه چهل شمسی، او را وارد سیاسـت و حرکتی کرد که بنیا نش این بود که چرخ تکامل تاریخ را وارونه بچرخاند.

آبشخور فکری او سیاست بازی های ضد ملی آیت الله کاشانی و کورد لی های واپسگرایانه ” فدائیان اسلام” بود که در وجود خمینی گره می خورد و به حرکت او، رنگ ضد د یکتاتوری می داد. بحث بر سر لایحه انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی در پائیز سال ۱٣٤۱ بود که سه ماده ی آن موجب غضب ملایان تاریک اندیش و دنباله روان بی مغزشان- همچون لاجوردی شد. آنهابا فریاد “اسلام ازدست رفت” به اینکه زنان می توانستند در انتخابات شرکت کنند، نامزدها نمی بایست حتما مسلمان باشند، و در سوگندنامه اسمی از قرآن برده نشده بود بلکه صحبت از “کتاب آسمانی” بود که تورات و انجیل را نیز شامل می شد، اعتراض داشتند. خمینی و دیگر ملایان با دادن اعلامیه های بی شماری صدای اعتراض شان را بلند کردند. اسداله علم، نخست وزیر وقت، به ناچارلایحه را در دی ماه ۱٣٤۱ پس گرفت وشاه لایحه شش گانه “انقلاب سفید” را به رفراندام گذاشت(۱). “اصلاحات ارضی” كه شامل اراضی موقوفات نیزمی گردید منافع ملایان رابه مخاطره افكندو “آزادی زنان” برای آنان هنوزقابل فهم نبود به این دلایل آنان به ستیزباآن برآشوبیدند. دراین زمان اسداله لاجوردی هنوزبه دنبال این یاآن ملا برای فراگیری آداب كون شویی وشیوه ای ازاستبراء كه به استمناء بدل نشود بود. اوهرشب درمسجد شیخ علی نزد این یا آن ملا دركارآموختن قواعد ”تجوید“ و”یرملون“ ورعایت آنهادرشیوه ی ”صحیح“ خواندن قرآن بود. اوگواهی نامه ی ششم ابتدائیش را نیز به زورگرفته بود. ودروس د بیرستان را دورشدن ازدین ودیانت می شمرد. اوحتی شركت درسخنرانیهای مهندس بازرگان راحرام می دانست وبرای خواندن قرآن چهازانوبرروی زمین می نشست وخواندن آنراروی صندلی مكروه می دانست. آشوب ملایان برضدآزادی زنان وتقسیم موقوفات اورا نیز، كه ملایان برایش نماینگان عرش خدایی برروی زمین بودند، برآشفت. دستگیری خمینی و شورش كور ۱٥ خرداد پادویی اورا به دنبال خودكشاند.

شماری از “هیأ ت” های مذهبی که در سازماندهی بلوای ۱٥ خرداد دست داشتند، پس از سرکوب آن گردهم آمدند و “هیأتهای مؤتلفه ی اسلامی” را به وجود می آورند، که یکی از تندروترین هاشان در بهمن ما ۱٣٤٣ دست به ترور حسنعلی منصور نخست وزیر شاه می زند. پس از این تروراسدالله لاجوردی، دررابطه بااین جماعت، دستگیر و برای مدت کوتاهی درزندان می ماند. اوعضو هیأ تی بود به نام هیأ ت مسجد شیخ علی. ازدیگراعضای این هیأت صاد ق امانی بود كه دررابطه با ترور حسنعلی منصوراعدام شد. دستگیری و بازداشت درازمدتش در سال١٣٤٨ روی می دهد وآن پس از تظاهراتی است که در پایان مسابقه فوتبال ایران و اسرائیل راه افتاد و در جریان آن كوكتل مولوتفی به دفتر هواپیمایی ا ل عا ل در تهران پرتاب شد. ساواك امیرلشگری، احمدكروبی، اسداله لاجوردی وشماری دیگررا دراین رابطه دستگیر كرد. ساواك آنها به ویژه لاجوردی را به شدت شکنجه کرد. برای نگارنده ی این سطور که در تابستان سال ۱٣٥۱ در زندان شماره چهار قصر با لاجوردی آشنا شد م و سال ها با او همبند بود م، دانسته نیست که او درباره آن ماجرا اطلاعاتی داشته است یا نه. رادیو بغداد درآن زمان ازلاجوردی به عنوان قهرمان ملت ایران زیر شكنجه های ساواك یاد می كرد. درتیرماه ١٣٥١ كه من را از زندان زنجان به قصر آوردند، لاجوردی نزد من از کاظم بجنوردی گلایه می کرد. گویا کاظم گفته بوده : “اگر جلوی من اسم مهندس بازرگان را بیاوری، به من توهین کرده ای، چون که او یک رفرمیست است و من یک انقلابی”. (٢) لاجوردی البته قصد نداشت که از مهندس بازرگان دفاع کند، بلکه می خواست نوک تیز حمله اش را متوجه کسی کند که نظراتش را ناخوشایندتر می دانست. او از کاظم بجنوردی بسی بیشتر از بازرگان نفرت داشت، چه، برخلاف بازرگان که با طایفه ی آخوندها حشر و نشر داشت و برخوردهای انتقادی اش سطحی و مسالمت جویانانه بود ، بجنوردی اندیشه اش به کلی ضدآخوند بود وسرسازش با این جماعت رانداشت.

درتابستان 51 با آمدن مجاهدین وفدا‎‏‏ییان جو زندان به كلی تغییر كرد وفضای اتحاد نیروهاوكمون بزرگ حاكم شد. مجاهدین برای ایجاد كمون واحد باكمونیستها تلاش می كردند. موتلفه ودرراس آنها لاجوردی دربرابرمجاهد ین می گفت من حاضرم برای مبارزه با کمونیست ها با سازمان “سیا” همکاری کنم، آنگاه اینها(مجاهدین) می آیند وازوحدت باكمونیستها برای من می گویند. امیدلاجوردی وهمپالكی هایش برای روزی كه قدرت رادرایران به چنگ آورنددراین زمان برابرصفرمطلق بود. اما گاه به قول آنزمانی خودشان می خواستند باحلوا حلوا گفتن دهان خودراشیرین كنند. درنتیجه گاه تخیلات خودرا درصورت به قدرت رسیدن این چنین بیان می كردند : ”اگرزمانی مادراین كشورقدرت رابه دست گیریم اولین اقدام مابایدریشه كنی كمونیستها وكشتاربیرحمانه ی آنان باشد“ اینها سخنان شیبانی درآن زمان بود كه لاجوردی ودیگران هم بااوكاملا همراه بودند. استدلال آنها آیات قرآن درسوره ی توبه بود : اقتل المشركین كافه كما یقاتلونكم كافه“(مشركین را جملگی بكشیدهمان سان كه آنها همگی شمارا می كشند) ویا درآیه دیگری ”..فا قتلواالمشركین حیث وجد تموهم وخذوهم واحصروهم واقعد والهم كل مرصد…“ (مشركان را هرجا یافتید به قتل برسانیدوآنهارامحاصره كنیدودرهرسوبرای كشتن آنها دركمین باشید..) دینی های لیبرال چون نهضت آزادی، بنی صدریاخاتمی تنهابه آیات قرآن، كه درمكه ”نازل“ شده اند، استناد كرده وآیات مد نی راكه درمد ینه ”نازل“ شده اند نادیده می گیرند. آیات مكی قرآن همانند د موكرات نمایی های رضاپهلوی درلس آنجلس ودروغهای خمینی درپاریس است پیش ازرسیدن به قدرت. وآیات مدنی، كه پس ازسوارشدن برخرمراد بوده، ماهیت تفكرضد بشری قرآن آبشخوراندیشه ی لاجوردی ها رانشان می دهد. لاجوردی ها درست ازاینجاست كه به اندیشه واید یولوژی شكنجه وكشتار می رسند. گذشته ازقرآن درتاریخ اسلام نیز نمونه های فراوانی ازكشتار وقتل عام دیده می شود. برای مثال ”حضرت“ علی درجنگ نهروان دریك شب به روایتی ده هزار وبه روایت دیگری دست كم هزاربار ذوالفقارش را می كِشَد وهربارسری راازتن جدامی كند. دراینجا توجیهی برای كشتن بی گناهان دركشتارهای گروهی موجود است كه بسیارنفرت انگیز وعذربد ترازگناه است. لاجوردی ها می گویند دركشتارها ی گروهی اگرهم بیگناهی درمیان باشد باكی نیست. نیت ما”خیر“ بوده وفرد بیگناه درعوض یكسر به بهشت روانه می شود.

به ایدیولوژی آیت الله کاشانی و فداییان اسلام هم مجهز بودند وآن را یكبار دراقدام به كشتن و بار دیگر دركشتن بی رحمانه ی احمد كسروی وهمكاری در کودتای خیانتكارانه ی ٢٨ مرداد نشان دادند. اسید پاشیدن به روی زنان بی حجاب از”افتخارات“ پیش كسوتان لاجوردی یعنی فداییان اسلام بوده است.

در پائیز ۱٣٥۱، زندانیان سیاسی تهران را به سه دسته تقسیم می کنند؛ یک گروه در تهران می مانند و دو گروه دیگر را به زندان های شیراز و مشهد تبعید می کنند. من و اسدالله لاجوردی جزو گروه تبعیدیهای مشهد بودیم. در آنجا اورا بهتر شناختم و بیشتر به ماهیت فرومایه اش پی بردم. به برخی از آنها فهرست وار می پردازم.

در بحث پیرامون آن قسمت هایی از قرآن که برده داری را هنوز مردود نشناخته، لاجوردی می گفت : ”همین امروز هم اگر می توانستم کنیزی برای خود بخرم، یک لحظه در این کار تردید نمی کردم.“

اعتقاد جزمی اش به قرآن و اسلام، تنها به توجیه برده داری منجر نمی شد. اوبه تمجید از آیاتی که در رابطه با “حوری و غلمان” بود نیز می پرداخت.

می گفت که پیش از آمدن به زندان “جواهردان فروش” بوده. وقتی از او سؤال می شد که “جواهردان فروش” چه گونه کاریست؟ با لود گی و وقاحت خاص خودش- آن هم در جو بسیار جدی سیاسی زندان های آن زمان- می گفت : جواهردان یعنی لباس زیر خانم ها، یعنی کرست و شورت می فروخته است.

کمونیست ها را “نجس” می دانست و این مفهوم را با کلمات توهین آمیز ادا می کرد. مثلا ظرفی را که به دست یک کمونیست شسته شده بود، کمونیست مال یا گه مال می نامید. به علت اعتقاد به “نجاست” کمونیست ها، همراه با دوستانش- حبیب اله عسكراولادی، حیدری و… – از همان آغاز ورود به زندان مشهد، سفره شان را از سفره سایر زندانیان جدا کردند و خود را از جمع(کمون) کنار کشیدند. چندی بعد رسما از سایرین (کمونیست ها و غیرکمونیست هایی که کمونیست ها را “نجس” نمی دانستند) درخواست کردند که به آنها اجازه داده شود اول از همه سهم خود را از دیگ های غذای بند یکِ سیاسی بردارند، زیرا که ممکن است کفگیر و ملاقه ی “کمون” را کمونیست ها شسته باشند و “نجس” باشد. از این پس بود که لاجوردی و همپالگی هایش به “اصحاب ملاقه” معروف شدند.( ٣) این هم زمان بود با فتوای نجس بودن كمونیستها ازطرف ملایان زندانی دراوین.

لاجوردی ابائی نداشت که با مسخره گی و لودگی اصول د یالکتیک را به سخره گیرد. به عنوان مثال می گفت : ”به من بگوئید تضاد دِر خلا با خود خلا چیست؟“

از هر بحث جدی، قصه ی مسخره ای درست می کرد و مسیر بحث را به چنان ابتذالی می کشاند که آدمی می ماند چه جواب دهد و چه بگوید. د گم مذهبی به این آدم اعتماد به نفس عجیبی بخشیده بود. اگر برخی از دوستانش همچو عسكر اولادی در زمینه هایی ملاحظه کاری داشتند، برای لاجوردی شخصیت و نظر آدم ها مطلقا مطرح نبود و پشیزی ارزش نداشت. اوعمیقا به آن آیات قرآن كه انسانهارا همچون چارپایان می داند اعتقادداشت وتكیه می كرد. “آلناس کالانعام” (آدم ها همچون چهارپایانند).

با زندانیان دست چپی زندان، کمترین تماسی نمی گرفت؛ آن وقت هم که می گرفت تنها به منظور لودگی و مسخره کردن طرف مقابل بود. مصطفی مفیدی(4)، بررغم آشنائیهای دیرینه، اگاهانه از او دوری می کرد. و حتا اتاقش را به سمت دیگربند منتقل کرد که دیگر با لاجوردی روبرو نشود، چون به محض آن که در دستشویی یا رهرو با هم روبرو می شدند، لاجوردی شروع به مسخره کردن و متلک گفتن می كرد. یک بار مفیدی گفته بود که کمرش درد می کند و لاجوردی گفته بود : ”به یک شکم داغ احتیاج داری“. گستاخی و دریدگی او ملاحظه و مرزی نمی شناخت. لودگی او ناشی از شوخ طبعی نبود. او از یک اطمینان کور به تاریکی سرشار بود در تاریکی پناه می گرفت و به جنگ نور و روشنایی می رفت.

لاجوردی و دیگر اعضای “هیأ ت های مؤتلفه ی اسلامی” در برابر امواج جدید اسلامی آغاز دهه پنجاه، خود را باخته بودند. چون توانایی رودرویی سیاسی و نظری مستقیم با مجاهدین رانداشتند، پشت نقا ب حمله به کمونیست ها، به مجاهدین می تاختند. در هر وضعیت و به هر ترتیبی می خواستند با مجاهدین و کمونیست ها مرزبندی کنند. در آغاز دهه پنجاه از مجاهدینی که در زندان کار فشرده ی آموزشی می کردند یاد گرفته بود که باید حجم اطلاعاتش را بالا ببرد؛ و چون ازروی كند ذهنی توان این کار نداشت ، بیشتر و بیشتر به قرآن، فقه و تفاسیر پناه می برد و در این مطالعات به دنبا ل براهینی برای رد مجاهدین بود و به همین دلیل هم به شدت از سوی مجاهدین تحقیر می شد. او کینه بی انتهایی نسبت به مجاهدین داشت.

در سال ۱٣٥٣ و به هنگام آزادی از زندان می گفت : می روم که برای انقلاب چریک بسازم(منظورش این بود که : می خواهم بچه پس بیندازم وبه این ترتیب می خواست مبارزه ی چریكی رابه مسخره گیرد). او دوباره دستگیر شد. او به خاطر شکنجه هایی که دیده بود، در طیف مذهبیون قشری و واپسگرا دارای وجهه و نفوذی شده بود که بی سوادیش رامی پوشاند.

از فرط اعتقاد به جهل، خِرد آدمی را به مسخره می گرفت. چون بضاعت ذهنی اش سخت ناچیز بود، به دنبال مرجع و مقلَدی می گشت تا کورکورانه از او پیروی کند. کار فکری و مستقل اندیشی برا یش عذابی دردناک بود. به معنای دقیق کلمه “عامی” بود. به علت همین تناقض شاید با کسانی که اهل فکر کردن بودند و اندیشه ی مستقل داشتند، سخت خصومت می ورزید.

نفرت و کینه لاجوردی از هرچه از خِرد و آزادی انسان ها حکایت می کرد، از او شکنجه گری سنگدل و بی رحم ساخت. او آزادی را در اسارت مطلق و تسلیم بی قید و شرط انسان به سحر و افسون قرآن می دانست. آیات قرآن، آنجا که خِرد آدمی تحقیر می شود را با اعتقاد و افتخار تکرا ر می کرد و آن را توجیه ضدیت اسلام با دمکراسی می دانست : اکثرهمْ لایعقلون، (اکثرشان نادان هستند).

او حتا تحمل اندیشه های اصلاح طلبانه ی مهندس بازرگان را هم نداشت و آنچنان که خود حکایت می کرد برخوردهای تندی با او داشت. چه، نهضت آزادی برنامه سیاسی خود را براساس :۱) قرآن، ٢) قانون اساسی، ٣) اعلامیه جهانی حقوق بشر گذاشته بود و لاجوردی دشمن قسم خورده ی ماده ی دوم و سوم این برنامه بود. اوحتی مهندس بازرگان ونهضتی هاراهم نجس می دانست. زیرابراین باوربودكه آنها ملیت رابراسلام مقدم می دارند. درمراسمی ازملایان كه بازرگان حضوریافته بوداواستكانهای چای او را، كه نجس می دانست، آب كشیده بود. از لحظه ای كه برای خواندن نمازش وضو می گرفت خودرادرپراوازبه سوی عرش خدا یی احساس می كرد. نماز خواندن برایش برگ گذر به جنایات بود. اودرراه اسلام وقرآنش با اعدام هرانسان خود راگامی به شكوه وجبروت خدایی نزدیكتر می دید. شكنجه ی یك دگراند یش ویافتن راهی به رازهای هنوزناگفته، اسلامش راازیك خطر بالقوه آزاد می ساخت. پس برای آزادی واستیلای اسلام او، شكنجه تا ویران ساختن همه چیززندانی ورسید ن به توانائیهای بیشتر برای نابودی دشمنان اسلام نه تنها مجاز بلكه لذت بخش بود. اودرتمام درازای زندانش حتا یك كمونیست راندیده بود كه به اسلام روبیاورد، اما دهها مسلمان حتی ازتیره ی خودش همچون عباس مدرسی فر و حمید ایپكچی، كه از اعضای مؤتلفه بودند، درزندان به او واسلا مش پشت كردند. لاجوردی وهم پالكیهایش فرسنگها به دور ازفرهنگ، استدلال وشیوه ای بودند كه انسانی را به سوی خود جذب كنند. آنها وایدئولوژیشان محكوم به شكست ونابود یند. آنهاهرگزنخواند توانست با نابودی دگراندیشان نابودی محتوم خودرا حتا به تعویق اندازند. دراینجا فقط باید به ریش آنانی خندید كه درگذشته تاریخ را وارونه می نگاشتند و استدلال می كردند اسلام ”هرگز“ با زورشمشیر پیش نرفته ومردم آزادانه آنرا پذیرفتند. ولی رژیم جنایت اسلامی نشان داد كه اسلام نه دین صلح ودوستی كه دین شكنجه وكشتاراست.

زیر نویس ها :

۱- خمینی در پاسخ به طرح رفراندوم شاه، در دی ماه ۱٣٤۱ اعلاعیه ای می دهد که در آن آمده بود : “زمانی دراین کشوریک شخص مسئول (مصدق) می خواست رفراندوم کند. شخص غیرمسئولی(شاه) با آن مخالفت کرد و گفت رفراندوم در قانون اساسی ما پیش بینی نشده و در نتیجه غیرقانونی است. اینک همان شخص غیرمسئول می خواهد رفراندوم کند : آنهم شش موضوع را به یک باره ! در کشورهای فرنگ که رفراندوم می کنند، فقط یک موضوع را به رفراندوم می گذارند تا آدم ها بگویند با آن مخالف هستند یا موافق و این طور نیست که شخصی به یک بار به شش موضوع آری یا نه بگوید. ممکن است شخصی با یکی موافق و با دیگری مخالف باشد. آن موقع تکلیف چیست؟”

هفده سال پس از اعتراض به رفراندوم شاه، خمینی آنرافراموش كرد وباهمان شیوه ی شاه دستوری وبازیرپانهادن تمامی اصول مردمسالاری رفراندومش را درباره جمهوری اسلامی برگزار کرد.

٢- کاظم بجنوردی آخوندزاده ای بود که در نجف به دنیا آمده بود و در همان جا به مدرسه رفته بود. کودتای عبدالکریم قاسم در سال ۱٣٣٧ (۱٩٥٨) موج عظیمی از تحولات سیاسی و فکری در مدارس عراق به وجود آورد و سیاست را به میان مردم برد. بجنوردی به حزبی به نام “الدعوه الاسلامیه” می پیوندد و مدتی با آنها همکاری می کند. او در سال ۱٣٤٠ به ایران می آید و گروهی به نام ” گروه محصل” راه می اندازد که نطفه ی “حزب ملل اسلامی” می شود. “ارگان” این “حزب” که برخلاف نام پرطمطراقش گروه کوچکی بیش نبود، روزنامه ی “خلق” نام داشت. واژگانی چون “روحانیت مبارز” و حتا “آیت الله” به این روزنامه راهی نداشت. بجنوردی به شدت آخوندها را تحقیر می کرد و روی خوش به آنها نشان نمی داد. حتا در مورد خمینی هم بیش از واژه “برادر” به کار نبرد. “برادر ما خمینی” را اما فردی “بی سواد و عقب مانده ” می خواند. نگارنده این سطور که در آغاز کار فرمانده شاخه و سپس به عضویت كمیته ی مرکزی “مفتخر” شده بود، واکنش بجنوردی به سخنرانی روز ۱٣ خرداد ۱٣٤٢ خمینی در مدرسه فیضیه را به یاد دارد. خمینی در این سخنرانی که منجر به دستگیری وی شد، گفته بود : “ای آقای شاه من تو را نصیحت می کنم.” و بجنوردی می گفت : این آخوند نادان را ببین که می خواهد شاه را نصیحت کند. او نمی فهمد که دیکتاتور را نمی شود نصحیت کرد، نمی فهمد که باید حزب تشکیل داد، توده ها را بسیج کرد، انقلاب کرد و اسلام را به حکومت رساند.”

گروه “حزب ملل اسلامی” در مهرماه سال ۱٣٤٤ در تور پلیس شاه گرفتار آمد و در یک دادگاه نظامی ٥٥ تن از اعضای آن به حبس های ٦ ماهه تا ابد محکوم شدند. اعضای “هئیت های موتلفه ی اسلامی” ما را که می خواستیم “حکومت اسلامی” برقرار کنیم مسخره می کردند و می گفتند : حکومت اسلامی تنها پس از ظهور امام زمان ممکن است. اما وقتی که خمینی در سال ۱٣٤٩ کتاب ولایت فقیه را نوشت، و مردم را نابا لغ خواند و فقها و ملایان را با لغ و دارای صلاحیت قیمومیت ملت، بسیاری از اعضای مؤتلفه دچار تزلزل فکری شدند.

٣- راقم این سطور که از چند سال پیش از این تاریخ در زندان بود، به یاد نمی آورد که پیشتر مقوله “نجاست” کمونیست ها به این صورت مطرح شده باشد. حتا آخوندهای فریبکار هم از “نجاست جسمی” حرف نمی زدند و می گفتند : “کمونیست ها اگر هر روز هم حمام بروند، باز نجس هستند؛ چون نجاستشان جسمی نیست و روحی است؛ سیاسی و عقیدتی ست.”

٤- مصطفی مفیدی، دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بود و از اعضای فعال “نهضت آزادی ایران” در آغاز دهه چهل. در همین رابطه دستگیر شد وچند سالی زندانی کشید. در اوایل دهه ی پنجاه شمسی دوباره و این بار در رابطه با چریک های فدایی خلق به زندان افتاد.

اصالت:
http://bidaran.com/article.php3?id_article=7

«کودک هیروشیما» و ناظم حکمت

۲۱ آذر ۱۳۸۸ | admin

ناظم حکمت، شاعر پرآوازه ترک، در شعر « کودک هیروشیما»، والایی عشق به نوع بشر را به نمایش می گذارد

دنیای ما

یکی از خصلت های انسان فکور ، عشق به همنوع است. این موضوع نزد هنرمند مردمی، ویژگی خاصی می یابد و « ناظم حکمت» آنرا به اوج می رساند. ناظم حکمت، شاعر پرآوازه ترک، در شعر « کودک هیروشیما»، والایی عشق به نوع بشر را به نمایش می گذارد. حکمت از زبان دختری هفت ساله اهل هیروشیما، که در بمباران اتمی این شهر توسط آمریکائیان، بسان هزاران کودک دیگر ژاپنی جزغاله شدند، شعر زیر را می سراید.

ناظم حکمت
برگردان المیرا مرادی
کودک هیروشیما (۱)

در کنار هر دری می ایستم و آنرا می کوبم
اما هیچ کس نمی تواند فریاد در گلو خفه من را بشنود
همچنان درها را می زنم و همچنان از دید دیگران نامرئی ام
منی که مرده ام، منی که مرده ام

من هنوز هفت ساله ام،
گرچه دهسال پیش هم ، وقتی که در هیروشیما می مُردم
هفت ساله بودم
چرا که کودکان مرده رشد نمی کنند

اول از همه موهایم در شعله های آتش سوختند
بعد دید چشمهایم رو به تاریکی رفت و کور شدم
سرانجام، مرگ رسید و استخوانهایم را تبدیل به خاکستر کرد
سپس باد خاکسترم را پراکند

اینک من نه میوه ای می خواهم، نه غذایی
نه نانی می خواهم و نه آب نباتی
من برای خود هیچ نمی خواهم
برای کسی که مرده است هیچکدام از اینها لازم نیست

این منم که درها را می زنم
با شمایم! لطفا کاری کنید که جنگ نباشد،
کاری کنید که بچه ها کشته نشوند
لطفا کاری کنید که بچه ها بتوانند بازی کنند، بخندند و رشد کنند
لطفا کاری کنید که بچه ها بتوانند آب نبات بخورند….

۱-
بر این شعر آهنگ زیبایی گذاشته شده است و در اجرای زیر آنرا از ” جون بائز” خواننده معروف آمریکایی می شنوید


مجاهدین میگویند این افراد در اعدام های 1367 دست داشته اند

حكومت نظامی

ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی

بیان دیدگاه »

…..فتوا و دستورشخص خمينی که نوشت:” ازآنجا که منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هرچه ميگويند از روی حيله و نفاق آنهاست و به اقرارسران آنها از اسلام ارتداد پيدا کرده اند، وباتوجه به محارب بودن آنها درشمال غرب و جنوب کشور با همکاريهای بعث عراق ونيزجاسوسی آنان برای صدام عليه ملت مسلمان ما، باتوجه به ارتباط آنان با استکبارجهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان ازابتدای تشکيل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که درزندانهای سراسرکشور برسر نفاق خود پافشاری کرده و می کنندمحارب و محکوم به اعدام می باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رای اکثريت آقايان حجت الاسلام نيری وجناب آقای اشراقی(دادستان تهران) و نماينده ای از وزارت اطلاعات میباشد، اگرچه احتياط دراجماع است ، و همين طور در زندانهای مراکزاستان کشور رای اکثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می باشد، رحم برمحاربين ساده انديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا، از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و کينه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمايند، آقايانی که تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند “ اشدءعلی الکفار“ باشند۰ترديد درمسائل قضايی اسلام انقلابی ناديده گرفتن خون پاک ومظهرشهدا می باشد۰ والسلام۰ روح الله الموسوی خمينی “ (خاطرات آیت الله منتظری ،به نقل ازنشریه ؛ انقلاب اسلامی درهجرت ، شماره ۵۰۵، تاريخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۰)
برپایه تحقیق يرواند آبراهامانيان: “هيات تهران ، که ازشانزده نفرتشکيل می شد ، شامل نمايندگانی ازسوی شخص امام ، رييس جمهوری ، دادستانی کل ، دادگاه انقلاب ، وزارتخانه دادگستری ، اطلاعات ومديريت زندان اوين و گوهردشت بودند۰سرپرستی هيات برعهده آيت الله اشراقی گذارده شده بود که دو دستيارويژه داشت ، حجت الله نيری(حسینعلی نیری) - وحجت الاسلام مبشری- ( علی مبشری رياست دادگاه انقلاب اسلامی مرکز) درپنج ماه بعدی اين هيات توسط بالگرد از اوين به گوهردشت در رفت و آمد بود ۰“ هيات مرگ“گذارده بودند “( يرواند آبراهامانيان ، اعترافات شکنجه شدگان زندان ها و ابراز ندامت های علنی درايران نوين ، ترجمه : رضا شريفها‌، نشرباران( سوئد)، صفحات ۳۲۹و۳۲۸) نام اين هيات را

۶ــ محمدی گلپايگانی رئيس دفترخامنه ای رابط رهبری با روحانيون قم وسه قوه وزمانی معاونت وزارت اطلاعات راهم داشت.

۷ – آشيخ ابوالقاسم خزعلی عضو سابق شورای نگهبان وازشاخه فتوا دهنده گان سازمان تروربوده است.

۸ ــ علی مشکينی امام جمعه قم ورئيس مجلس خبرگان بود که به تازگی فوت کرد.

۹ــ عبدالکريم موسوی اردبيلی رئيس ديوان عالی کشور، جانشين محمد بهشتی بود.

۱۰ ــ مهدی ربانی املشی(دادستان کل کشور) بود.

۱۱ــ يوسف صانعی عضو شورای نگهبان بود بعد جايگزين ربانی املشی ودادستان کل کشورمی شود، نامبرده رئيس بنياد ۱۵خرداد که برای سرسلمان رشدی جايزه تعيين کرد

۱۲ــ سيدمحمدموسوی خوئينی ۱۶تير۶۴دادستان کل کشورمی شود . و …. نقش داشته است .

۱۳ــ مرتضی مقتدايی سخنگوی شورای عالی قضايی ورئيس ديوان عدالت بود.

۱۴ــ محمد محمدی گيلانی قاضی القضات وحاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی مرکز بود.

۱۵ــ حجت الاسلام جعفرنيری قايم مقام ريس ديوانعالی کشوروقاضی شرع دادگاههای انقلاب، معاون گيلانی ازسال۶۳تا۶۸ دراين مسند ماند

۱۶ــ آيت الله مهدوی کنی سرپرست کميته انقلاب اسلامی تهران وبنيانگذاردانشگاه امام محمدباق(جامع الصادق) یک موسسه جهت آموزش مشاوران امنيتی واطلاعاتی است .

۱۷ــ هادوی دادستان کل انقلاب دولت موقت بود.

۱۸ــ غلامحسين رهبرپوررياست دادگاه انقلاب اسلامی مرکزازسال۶۸تا۷۸دراين مقام بود

۱۹ ــ علی مبشری رياست دادگاه انقلاب اسلامی مرکز بعدازرهبرپوربه اين مسندرسيد

۲۰ــ حجت السلام محمد نيازی دادستان دادسرای نظامی ورئيس سازمان قضايی نيروهای مسلح (رياست سازمان قضايی نيروهای مسلح بعدازعلی يوسفی دست يافت

۲۱ــ مرتضی الويری عضوهئيت رئيسه مجلس ، بازجووشکنجه گربود.

۲۲ــ مرتضی فهيم کرمانی (حاکم شرع ورئيس دادگاههای کرمان)نماينده مجلس ازکرمان، معاون لاجوردی دراوين بود.

۲۳ـــ علی اکبرناطق نوری وزيرکشور،رئيس مجلس و مسئول اطلاعاتی بيت رهبری است . خامنه ای شبکه ای داشت به نام ” شبکه عیون” که مسئولش ناطق نوری است. ناطق نوری درسال ۵۹ بازجويی علی اکبرگودرزی رهبرفرقان رابه عهده داشت

۲۴ــ عباسعلی آقاعليجانی معروف به شيخ قدرت عليجانی(حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی قزوين) نماينده مجلس هم بود

۲۵ــ عبدالمجید معاديخواه(وزيرارشاد) شاگرد محمد بهشتی ، نقش حاکم شرع اوین را بازی می کردورياست دادگاه تقی شهرام رابعهده داشت

۲۶ـــ علی اکبرولايتی، وزيرامورخارجه کابينه هاشمی رفسنجانی وی بعنوان وزيرامورخارجه ،گروه های تروررادرسفارتخانه هامستقروبرای تيم های ترورگذرنامه های جعلی صادروسفارتخانه هارامامورخدمت رسانی به آنها می کرد،پرونده همکاری وی درتروردکتر شرفکندی ویارانش دردادگاه میکونوس(برلین)چهره ولایتی را به جهانیان نمایانده است

۲۷ــ حبيب الله عسکراولادی مسلمان ازبنيانگزاران جمعيت موتلفه اسلامی ، وزيربازرگانی دولت ميرحسين موسوی واسدالله عسکراولادی برادرحبيب الله به اتفاق مسئوليت کميته امداد امام نهادی موازی سازمان بهزيستی رابعهده گرفتند. هردوازسردمداران موتلفه وفدائيان اسلام اند ، بخش مالی اقدامات گروههای فشاروحزب الله را اینهادرپیوند با حاجی امانی ها وخاموشی های بازار تامین می کنند

۲۸ــ سرهنگ صيادشيرازی از سرکردگان ارتش بعد از انقلاب و نماینده خمینی بود.

۲۹ــ فتح الله اميدنجف آبادی(حاکم شرع دادگاههای اصفهان)نماينده مجلس ازاصفهان بود.

۳۰ــ محمدعلی حيدری(حاکم شرع نهاوند) بود.

۳۱ ــ غلامحسين نادی(حاکم شرع)نماينده مجلس ازنجف آباد بود.

۳۲ــ عباس شریفی معروف به ابوشريف ،يکی ازپايه گذاران و فرماندهان سپاه بود.

۳۳ــ هاشمی شاهرودی، حاکم شرع ورئيس قوه قضاییه بود.

۳۴ـــ حاجی جوهری فردبانام مستعارمهدوی ازسال۶۰دوباره به مقام رياست زندان ها رسيد

۳۵ ــ صادق خلخالی حاکم شرع وقاتل خلق ترکمن وکردستان بود.

۳۶ــ هادی غفاری نماينده مجلس، بازجو وشکنجه گر بود.

۳۷ــ علی قدوسی ، دادستان کل انقلاب بود.

۳۸ــ سيدحسين موسوی تبریزی(دادستان کل انقلاب)شهريور۶۰بعد ازکشته شدن علی قدوسی بود.

۳۹ــ مجيد قدوسی پسرآيت الله قدوسی سازمانده اعترافات توابين درحسينیه اوين بود.

۴۰ــ محمد محمدی ری شهری، رياست دادگاه انقلاب ارتش وروحانيت ازسال ۵۸تا۶۲ونخستين وزيرسازمان اطلاعات بود.

۴۱ــ ابوالفضل موسوی تبريزی(رياست ديوان عدالت اداری ودادستان کل انقلاب)وجايگزين محمد محمدی ری شهری شد

۴۲ــ علی يونسی با نام مستعارادريسی معاون محمد محمدی ری شهری ازسال۶۳تا۶۸براين مسندبود بعد ازانتصاب علی رازینی به ریاست دادگاه ویژه روحانیت ودادگستری تهران به مقام ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح دست یافتند وبعدا وزیراطلاعات شد

۴۳ــ علی رازينی مدیر کل قضایی استان تهران از دی ۶۳جانشين لاجوردی شد ورياست دادگاههای تهران وسازمان قضايی نيروهای مسلح شد

۴۴ــ محمديزدی (رياست قوه قضائيه)که ازانتخابات سال۶۷ازمجلس اسلامی برکنارماندبه اين مقام رسيد.

۴۵ ــ اتابکی، دادستان انقلاب ارتش بود.

۴۶ ــ شيخ علی فلاحيان رئيس دادگاه ، دادستان ويژه روحانيت ، معاون و مائم مقام وزارت اطلاعات و ۸ سال وزيراطلاعات و بعد درمقام مشاوررهبربودند ۰ بعد نيزکانديد مجلس خبرگان ازخوزستان و مجلس شورای اسلامی ازاصفهان شدند

۴۷ــ احمدجنتی، امام جمعه دراهوازوقاتل دههاوصدها دانشجودراهواز و مقامات عدیده ای در این نظام داشته و دارد.

۴۸ــ محسن رضايی فرمانده وقت سپاه پاسدارا ن وسخنگوی شورای مصلحت نظام است .

۴۹ ــ غلامرضا ملاحسنی، نماينده ولی فقيه و امام جمعه اروميه، قصاب اروميه بوده و است .

۵۰ ــ سيداسدالله لاجوردی (رياست دادستانی انقلاب اسلامی مرکز)ازسالهای ۵۹ تا۶۳معروف به جلاد اوين بود و ترور گردید.

۵۱ ــ محسن رفیقدوست ازپایه گذاران سپاه پاسداران و در دزدی ها زبان زد بوده است .

۵۲ ــ مرتضی اشراقی دربهار ۶۵ به جای رازينی نشست.

۵۳ ــ ابوالقاسم سرحدی زاده رياست شورای سرپرستی زندانها ووزيرکارهم شد

۵۴ ــ جزایری امام جمعه اهوازدراعدام وکشتارسال۶۷حضورداشت ومراقب اجراء صحیح کشتاربود

۵۵ ــ هادی خامنه ای یکی ازبازجویان اوین بوده است . هادی خامنه ای گفت

:” ما کابل ها ی مورد استفاده دربازجویی رابه نزد “امام” برده، ایشان آن هایی راکه شرعی هستند،

تایید کرده اند.”

( ايرج مصداقی ، نه زيستن نه مرگ ، جلد اول ،ص۱۴۵، چاپ اول ۱۳۸۳، ناشر: آلفابت ماکزيماسوئد)

۵۶ ــ محمدغرضی وزيرنفت بعدا وزيرپست وتلگراف وتلفن ، چندی معادن استانداری کردستان بودبعدبه دستورخمينی استاندارخوزستان بود ازاول انقلاب تا امروزدرعمليات تروريستی گوناگونی شرکت داشته است ۰نقش اودرقتل بختيارودرکشتاربرلين ووين آشکارگرديد

۵۷ ــ مرتضی اشراقی (دادستان وقت انقلاب تهران) مشاورحقوقی کنونی بنيادشهيد شد.

۵۸ ــ اخوان آخوندی که نماینده خمینی در سپاه پاسداران گیلان بود

۵۹ــ موسی واعظی ازمسئولان وزارت اطلاعات تهران، سرپرستی زندان را درسال ۶۸ به عهده گرفت

۶۰ــ ناصريان نام اصلی اش حاجی مغيثی مديرداخلی زندان گوهردشت وداديارزندان اوين که زندانیان وبويژه مخالفان وسرموضعی ها رابا شديدترين شيوه ها زيرفشارمی گذاشت ۰ازمامورين اجرايی اعدام هاوکشتار۶۷بود وبه دارآويختن زندانيان حضورفعال داشت۰ اکنون مسئول دايره مبارزه با فساد درخيابان مطهری است

۶۱ــ محمدکچوئی(از۸تير۶۰رياست زندان های دادستانی انقلاب) رسید و ترور گردید.

۶۲ــ حسنی بعدازترورکچويی، به اين مقام رسيد

۶۳ــ حاج داوود لشکری( رئيس ومدیرداخلی زندان گوهردشتاز خوامل کشتار۶۷)

۶۴ــ حاج داوود رحمانی(مسئول قزل حصار) بود.

۶۵ ــ حاج احمد معاون حاج داوودرحمانی درقزل حصار بود.

۶۶ــ حاج ميثم (رئيس زندان اوين و بعدارياست واحد يک قزل حصار)ا زسال ۶۳ تا۶۵را بعدازحاج داوود رحمانی بعهده گرفت بازارتهران بود وفروشنده آهن آلات

۶۷ــ محمد خاموشی مسئول واحد يک قزل حصار بود.

۶۸ــ پيام فضلی نژادازمعاونان سابق سعيدمرتضوی ، معاون اطلاعات ناجا بود.

۶۹ــ حجت اسلام ابراهيم ، رئيس سابق سازمان بازرسی کل کشورومعاون اول قوه قضاييه کشوراسلامی منصوب شد.

۷۰- حاج مجتبی معاون دادستانی لاجوردی ومسئول امنيتی زندان اوين وازقديمی ترين مامورين آنجا بود۰ درزمان لاجوردی دست راست اوبه حساب می آمد۰ بعد ها همچنان ماموريت خود را داشت هرجا که نيازبه شلاق و تنبيه بو، مجتبی هم حاضربود۰۶۷ وکشتارزندانيان وشلاق زدن کمونيست ها فعال بود وبعداازمسئولان وشکنجه گران زندان گوهردشت کرج شد درتابستان

۷۱ - محمود سالارکيا معاون دادستان تهران سعيد مرتضوی بود.

۷۲- حاج نصيريان

۷۳- عباسعلی عليزاده (رئيس کل دادگستری تهران ورئيس هیات نظارت وبازرسی حفظ حقوق شهروندی )

۷۴- حاج آقا پيشوا سربازجوی سابق شعبه یک وبعدا رئيس سرپرستی زندان اوین بود.

۷۵- حاج سید حسین مرتضوی(اداره زندان گوهردشت بعد به ریاست زندان اوین رسید)

۷۶- مهندس فروتن ( رئيس زندان اوين دوباره به ریاست گوهردشت هم رسید)

۷۷- حاج شکاری رئيس بند جهاد، زندان گوهر دشت بود.

۷۸- حاج صمد

۷۹- محمد علی بشارتی قايم مقام وزارت خارجه علی اکبر ولايتی شدبعدوزيرکشورگرديدویکی ازپایه گذاران سپاه پاسداران بود

۸۰ - بهرام گشتاپو(مسئول دارزدن ها دراوين تابستان ۶۷)

۸۱ - رمضان چوپان شکنجه گراوين بود.

۸۲- محمد کاظم بهرامی ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح را بعهده داشت .

۸۳- فاطمه جباری (پاسداراوین زن خشن و بيرحم) بود.

۸۴ – تیمسارصدرالاسلام مسئول اداره اطلاعات ناجا، معاونت اطلاعات نیروی انتظامی بود.

۸۵ – عباس دوزدوزانی ازپایه گذاران سپاه پاسداران بود.

۸۶ – آیت الله ربانی شیرازی نماینده خمینی درحوادث ویژه استان های کردستان وآذربایجان غربی وعضوفقهای شورای نگهبان شد

۸۷ - صالح (شکنجه گروسرپرست بند ۲۰۹ )

۸۸ - برادرلاجوردی (نماينده دادستانی انقلاب مرکزدرفرودگاه مهرآباد) بود.

۸۹- عربشاهی با نام مستعارمطهری (گرداننده وسربازجوی کميته مرکز) بود.

۹۰- حسن گشتاپو(شکنجه گراوين) بود.

۹۱- سراج الدين موسوی (سرپرست امورکميته های مسلح) بود.

۹۲- حاج فکورنام اصلی اش اکبرکبيری آرانی بازجوی شعبه ی هفت بود ودرسالهای ۶۴و۶۵ به رياست زندان اوين رسيد. فکورهميشه کابلی به دستش پيچيده بود

۹۳- شاه محمدی پاسداربند که ریشی حنا بسته ودندان های طلایی داشت و بد جنس بود

۹۴- پاسداررحيمی (بازجوی زندانيان توده ای واکثريتی و شکنجه گراوين) بود.

۹۵- حاج رضائی (بازجوی زندانيان بهائی واقليت های مذهبی دراوين) بود.

۹۶ - امامی وابسته به انجمن اسلامی يکی ازدانشگاههای آمريکا، سربازجوی شعبه ۲ و۲۱دادستانی اوين ) بود.

۹۷- حاج جواد ( بازجوی پرونده مبارزان شهرستانی دراوين) بود.

۹۸ – جليل حسنی ازپاسداران کميته اروميه وازمحافظان ملا حسنی و الان به تجارت مشغول است

۹۹ - نگهبان صديقه مسئول بند زنان بود.

۱۰۰- سردارپاسدارمحمد رضا نقدی (بازجوو شکنجه گر) وبعدا فرمانده حفاظت واطلاعات نيروهای انتظامی بود.

۱۰۱- حسين الله کرم ازسخنگویان انصارالله بود.

۱۰۲- سعيدامامی معروف به(سعيد اسلامی ) ونام اصلی اش مجتبی قوامی است ، درزمان وزارت فلاحيان به عنوان معاون امنيتی وزارت اطلاعات منصوب شد

۱۰۳- قربانعلی دری نجف آبادی(حاکم شرع شيراز، اصفهان، قم ووزيراطلاعات بعدی) بود. ُ

۱۰۴- سید حسن شاهچراغی نماینده مجلس ازدامغان، رئيس دفتر دادستانی کل انقلاب بود و ازنزدیکان علی قدوسی بود

۱۰۵ - آخوند زرقندی (حاکم شرع دادگاههای کرج) بود.

۱۰۶- حسين آيت الهی (نماينده خمينی درجهرم) بود.

۱۰۷- موحدی قمی (حاکم شرع دادگاههای استان کرمانشاه) بود.

۱۰۸- کريمی معروف به سه کنج کله( دادستان لاهيجان وشرق گيلان) بود.

۱۰۹- اسعدالهی (رئيس خشن زندان آمل) بود.

۱۱۰- حاج برخورداری طلبه شکنجه گر یکی ازپست ترین ودرعین حال ورزیده ترین شکنجه گران رژیم درآمل بود

علی اکبرپرورش (وزيرآموزش وپرورش) بود.

۱۱۲- احمدمعتمدی ( وزيرپست و تلگراف و تلفن) بود

۱۱۳- نادری (زن پاسدارخشن زندان گوهردشت) بود.

۱۱۴- علی معتمد ازدوستان نزدیک لاجوردی ، بخش خیاطی جهاد زندان گوهردشت را اداره می کرد

۱۱۵- پاسدارحميد يا حامد تُرکه بازجوی شعبه۶ ویژه گروههای چپ وشکنجه گراوين) بود.

۱۱۶- دکتراحمد پورنجاتی ،معاون اسبق وزارت اطلاعات وقایم مقام سازمان صداوسیما به عنوان یک چهره مطلع وموثق فعالیتهای محفل اطلاعاتی بود.

۱۱۷- برادرمسعود(بازجوی اوين)که ” شلوارآمریکایی، کفش نوک تیز و ورنی می پوشید. قوی جثه و خیلی مغرورولاتی حرف می زد”( درراهروهای خون، یادداشتهای زندان (۲) ،سازمان اتحاد فداییان خلق ایران ، در۵۰ صفحه ،پاییز۱۳۷۷)

۱۱۸- برادررحيم(بازجوی اوين) بود.

۱۱۹- آخوندرحمانی رييس عقيدتی - سياسی نيروهای انتظامی بود.

۱۲۰- حاجی رضا( رئيس پاسداران اوين) بود.

۱۲۱- سيد مجيد( عهده دارمصاحبه درحسينيه اوين) بود.

۱۲۲- سعيده(مسئول بند ۲۰۹ زنان گوهردشت) بود.

۱۲۳- نگهبان لکاته ای به نام بختياری زن نگهبان و شکنجه گربخش زنان گوهردشت ازهیچ جنایتی علیه زندانیان مضایقه نمی کرد

۱۲۴- اصغرپوررئيس زندان قزل حصارسال ۱۳۷۲ بود.

۱۲۵- حمید شریفی رئيس موسسه تنظیم ونشرآثارخمینی از عوامل وابسته به سعید مرتضوی است

۱۲۶- یوسف کلاهدوزازپایه گذاران سپاه پاسداران بود.

۱۲۷- معلمی رابط سپاه با زندان عادل آباد شيرازويکی ازدرنده خوترين اعضاء دادستانی شيراز۱۲۸

۱۲۸- سید مرتضی نبوی مدیر روزنامه رسالت ازعوامل اطلاعاتی مرتبط به سعید مرتضوی ،پشتوانه مالی حزب الله را به همراه باهنر وبادامچیان وعسکراولادی تامین می کردند

۱۲۹- روح الله حسينيان (خسرو خوبان) ازسوی دوستان قديمش درحوزه(روحی)خطاب می شد، عضوهيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت وازهمپالگی های حسین شریعتمداری درکیهان بوده است .

۱۳۰- مهندس صدرالاسلام معاون اطلاعات نيروی انتظامی را بعهده داشت.

۱۳۱- مهندس کلانتری مديرکل اداره اطلاعات نيروی انتظامی بود.

۱۳۲– شورجه فرمانده جوخه های اعدام و دستيارخلخالی که بيش از۵۰۰ را اعدام کرد.

۱۳۳- ــ موحدی کرمانی رابط رهيری با سپاه پاسداران۰ مسئول ايدئولوژيک سپاه پاسداران را داشت.

۱۳۴- قاسم شکنجه گر وبازجوهای معروف شعبه ۶ مخصوص گروههاوسازمانهای موسوم به” کمونيست های محارب“ بود ، چندين نفررا درحين بازجويی به قتل رسانده است

۱۳۵- رشيد جلالی جعفری ، معاون امنيتی وانتظامی وزيرکشورمعاون وزيراطلاعات بود.

۱۳۶- هاشم علوی معاون امنيت وزارت اطلاعات بود.

۱۳۷- برادرمصطفی،نگهبان زندان اوین که تکیه کلامش ” ایجاب مزاحمت نکنید” بود ودرمیان بچه ها به ” برادر ایجاب” معروف بود

۱۳۸- مقدم معاون فرهنگی نيروی انتظامی بود.

۱۳۹- جدی مديرکل سياسی وزارت اطلاعات بود.

۱۴۰- سرتيب پاسداربحرينی معاون اداره اطلاعات بود.

۱۴۱- قاضی مظاهری رييس دادگاه اصفهان بود.

۱۴۲- مرتضی شاه مرادی بازجوبعدابه سمت بازپرسی رسيد

۱۴۳- پاسداربوذری معروف به سرگرد سعدحداد که هميشه مانند کماندوهالباس می پوشيد

پاسدارجانثاری مسئول بندزنان و پاسداری رزل دراصفهان بود.

۱۴۵- کاظمی مامورجوخه اعدام اصفهان بود.

۱۴۶- پاسداردايی جليل ،محافظ ویژه اسدالله لاجوردی، بعدها مسئول اعدام زندانيان سياسی زندان اوين گرديد

۱۴۶- پاسدارصادقی شکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۴۷- پاسدارعباسی شکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۴۸- پاسدارفلاحی شکنجه گرزندان دستگرد بود.

۱۴۹- پاسدارابوذرشکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۵۰- پاسدارفرزانه معروف به گشتاپو بود.

۱۵۱- پاسدارزهرا معروف به چماقدار بود.

۱۵۲- پاسدارصفا معروف به جغدشوم بود.

۱۵۳- پاسدارنجمه معروف به جلاد مسئول بازداشتگاه سيد علی خان واقع در کمال اسماعیل اصفهان بود .

۱۵۴- ناصراحمدی مسئول شعبه ۵ درآن زمان شعبه حزب توده وسازمان اکثريت بود.

۱۵۵- رضا فروزان صاحب سونای زعفرانیه وازعوامل باند سعید امامی بود.

۱۵۶- حاج آقا سعید پاسدارنگهبان اوین بود.

۱۵۷ــ دزفولی دادیار زندان قزلحصار بود.

۱۵۸ـ ایران فر، شکنجه گرومسئول امورفرهنگی ومعاون دایره ی اجرایی احکام درزندان گوهردشت ره بعهده داشت .

۱۵۹ـــ بصیرت مسئول کلاسهای آموزشی اوین بود.

۱۶۰ ــ مجید انصاری درسال ۶۳ به عنوان نماينده ی شورای عالی قضايی به زندان هاراه يافت ودرسال ۶۴ به رياست سازمان زندان هابرگزيده شد

۱۶۱ ــ یوسفی نگهبان زندان اوین بود.

۱۶۲- موسوی مسئول آموزش ایدیولوژیگ زندانهای دادستانی دراوین ،قزلحصار،گوهردشت که ازجهاد سازندکی زنجان به درخواست خودش به بخش آموزش زندان اوین منتقل شد ، صاحب کتابی با عنوان: ” ۲۰۰تناقض ازمارکسیسم” بود.

۱۶۳ــ سید مجید پورسیف درسمت منشی” قاضی حداد” درشعبه۲۶دادگاه انقلاب اسلامی تهران. نامبرده اکنون به شعبه اجرایی احکام مجتمع قضایی ” میرداماد” منتقل گردید

۱۶۴ــ رحیم پورازغدی ازشکنجه گران وبازجویان مخوف دهه۱۳۶۰،اکنون عضو” شورای عالی انقلاب فرهنکی” است

۱۶۵- اکبرشرفی ازعوامل حسین الله کرم وازاعضاء نوپو، نیروی ویژه سپاه پاسداران بود.

۱۶۶ - پورمحمدی نماينده وزارت اطلاعات دراوين بود.

۱۶۷- حاج سعيد مرتضوی داديارزندان اوين بود.

۱۶۸- پاسدارگوهری ۱۶۹- فريده استکی قاچاقچی بين المللی زندانبان بود.

۱۷۰- پاسدارامينی درآسايشگاه اوين بود.

۱۷۱- عباسی معاون داديار ناصری بود.

۱۷۲- رحيمی مسئول بند زنان بود.

۱۷۳- عباس شمس ازقصابان قزل حصارکرج درسالهای ۱۳۶۱ بود” عباس شمسی ، مصطفی ومرتضی پاسدارانی بودند که چهل زن وکودک را دردهکده ای درکردستان درجریان جنگ نابرابرارتش و سپاه با حزب دمکرات وکومله به گروگان گرفته بودند . به دستورعباس ، همه چهل نفررا به رگبار بسته بودن. …” (کابوس بلندتيزدندان ويراستار: بهروزشيدا ، ص۱۵۰و ۱۵۱ ناشرباران استکهلم سال ۱۳۸۲)

۱۷۴- فروتن رئيس زندان بود.

۱۷۵- پاسدارمحمدی ….

۱۷۶- پاسدارجباری …..

۱۷۷- پاسدارصادقی پای ثابت شکنجه در زندان اوين بود.

۱۷۸- طيبه شکنجه گرورابط با حاجی درقزل حصاربود.

۱۷۹- فرزانه نيزدستيارحاجی درقزل حصار بود.

۱۸۰ - قاسم يکی ازبازجويان معروف شعبه۶ مخصوص گروههاوسازمانهای موسوم به” کمونيست های محارب“ بود .

۱۸۱- مجتبی حلوائی معاون رئيس زندان و بازجوومسئول اعدام ها دراوين بود.

روح الله بازجوی شعبه ۶ اوين باافتخاربرای ترساندن زندانی مي گفت : “ما دراين رژيم مارخورده ايم وافعی شده ايم“( گفتگو های زندان شماره۳،ص۳۴)

۱۸۳ــ حسين مويدعابدی بازجوورئيس زندان انزلی بود.

۱۸۴ــ بلندکيش ازعوامل کشتاروسرکوب قيام دوروزه صيادان درروزهای ۲۳ و۲۴مهر ۱۳۵۸درشهرانزلی بود، نامبرده (بلند کيش) درسال ۱۳۶۲ به فرماندهی سپاه منطقه سه گيلان ومازندران ارتقاء مقام يافت!

۱۸۵- کوشا دادستان زندان انزلی وغرب گیلان بود.

۱۸۶- قتيل زاد حاکم شرع انزلی بعدها رئيس کل دادگستری گيلان شد.

۱۸۷ــ پاسداراحمددنيامالی ، اکنون معاون وزيرراه ومسئول کل اداره بنادروکشتيرانی است.

۱۸۸ــ صادقی پاسداروبازجوی زندان انزلی بود.

۱۸۹ ــ خوشه چين سرنگهبان زندان بود.

۱۹۰ــ جوادميری اززندانبانان ونگهبانانی بود که خوی آزارزندانيان درتمام وجوداوسرشته بود .

۱۹۱ــ يوسفی بازجوی زندان انزلی بود.

۱۹۲ ــ علی يکتا دوست بازجوويکی ازمسئولين زندان انزلی بود.

۱۹۳ ــ احسانی وحشی ترين شکنجه گرزندان چالوس وبرای همه زندانيان چهره ی منفوربود.

۱۹۴ ــ جعفرپوررزازمسئولین تيم عملياتی برای دستگيری فعالين سياسی ،بعدا مسئول زندان شده بودوتلاش می کردبابرخوردهای فاشيستی ، کاريکاتوری ازحاج داوودتبديل شود

۱۹۵ــ داوودی نگهبان وپاسدارزندان انزلیبود.

۱۹۶ــ عزيزرامش مسئول بندقزل حصار بود.

۹۷ ــ رضا نگهبان زندان چالوس بود.

۱۹۸ ــ ميرزايی ازنگهبانان لنگرودورودسرويکی اززندانبانان وشکنجه گران زندان رشت بود.

۱۹۹ ــ موسوی مسئول بخش تواب سازی و ايدئولوژيک بندانفرادی بود.

۲۰۰ــ رمضان کشاورزيکی ازنگهبان ها، تنهااستعدادش آزارزندانيان بود.

۲۰۱ ــ ابراهيم فلاحيان ازنزديکان فلاحيان دروزارت اطلاعات ودربخش اقتصادی کار مي کردند .

۲۰۲ ــ اسماعيلی ازنگهبان های صومعه سرا، جثه ی کوچکی داشت وازهمه نگهبان ها بدجنس تربود

۲۰۳ ــ احمدی رئيس جديدزندان بود۰ وی داديارسابق دادگاه ارتش رشت بودبعدهابه دليل دزدی وفروش جيره موادبهداشتی زندان دستگيروبرکنارشد ۲۰۴ــ دمياررئيس زندان لاهيجان بعدا به رياست سازمان زندان های گيلان منصوب شد، وی همواره ادای صوفيان را درمی آورد

۲۰۵ــ مصباح که پيشترکارمندآگاهی بودبه عنوان معاون زندان معرفی شدند

۲۰۶ــ زارع به عنوان يکی ازمسئولين سپاه فومن و صومعه سرا، نقش بسزايی درسرکوب وکشتارنيروهای انقلابی درسالهای ۶۰و۱۳۶۱ ايفاءکرده است ۰ نامبرده معاون انتظامی سازمان زندان های استان گيلان هم بود زارع “ازتابستان سال ۶۰ به صورت مستقيم بازندانيان فومن وصومعه سرا درگيربودودراعدام زندانيان وشليک تيرخلاص به شقيقه ی آن ها مهره ای انگشت نمابود“۲۶۴و۲۶۵،چاپ اول ، نشر باران سوئد ) (احمد موسوی ، شب بخير رفيق ، صفحات

۲۰۷ ــ مسرورمعاون دادستانی وازبازجويان شهرستان انزلی بود

۲۰۸ ــ محمد سياه پست ترين زندانبان بازداشتگاه رشت بودوبه اشکال مختلف زندانيان راآزارمی داد ، سيه چرده و ژوليده بود۰ يک چشمش هم کمی چپ بود

۲۰۹- علی سرنگهبان بندبود، بعدها معاون رئيس زندان رشت شد .

۲۱۰ – کلاهدوز

۲۱۱– صالح سربازجوی بند۲۰۹ دربرخوردش با زندانیان خوف انگیزبود.

۲۱۲- صبحی(مرتضی صالحی) ازمهرماه سال۶۱ رئيس زندان گوهردشت بود.

۲۱۳- علی ربيعی (عباد) مشاوررئيس جمهوری خاتمی درامورامنيت ملی ومعاون دبيرشورايعالی امنيت، مديرمسئول روزنامه کاروگارگر بود.

محسن رفيق دوست عضو مرکزيت موتلفه ، رياست بنياد مستضعفان وجانبازان را بعهده داشت.

۲۱۵- اسدالله بادامچيان ازهيات اصفهانی ها واز پايه گذاران موتلفه اسلامی بوده است .

۲۱۶ - محسن سازگارا ، هيات موسس وعضويت درشورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی( ماجرای اطلاعیه۱۰ماده ای دادستانی یکی ازطرح های بهزاد نبوی ودستیارش محسن سازگارا دربهمن۱۳۵۹برای پایه ریزی سرکوب گسترده نیروهای مترقی وانقلابی بود …” (ايرج مصداقی ، نه زيستن نه مرگ ، جلد اول ،ص۲۸ ناشر: آلفابت ماکزيما چاپ اول ۱۳۸۳سوئد

۲۱۷- شفيعی مديرکل دانشجويی وزارت اطلاعات، معاون حفاظت و معاونت مردمی بود.

۲۱۸- کميل کاوه طلبه جوان ، رهبرانصارحزب الله دراصفهان بود.

۲۱۹- عبدالحميدمحتشم مديرمسئول ارگان انصارالله بود.

۲۲۰- مهدی نصيری حرب الله ازمجله زن روز به اتاق مديريت روزنامه کيهان پا گذاشت.

۲۲۱- مصطفی تاج زاده ازبنيانگذاران کميته های انقلاب اسلامی بود.

۲۲۲- محسن آرمين ازبنيانگذاران کميته های انقلاب اسلامی تا سخنگويی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی

۲۲۳- عليرضا علوی تبارازعضويت درسپاه پاسداران تاسایرمقامات در دوره های مختلف کارکرد داشت.

۲۲۴- سعيد حجاريان يا (جهانگيرصالح پور( ازمهندسین اطلاعاتی واصلاحات ومشاوررئيس جمهورمحمد خاتمی بود.

۲۲۵- امين زاده معاون وزيرامورخارجه بود.

۲۲۶- بهرامی نهاوندی ياهمدانی ازقضات سازمان مسلح قضايی بود.

۲۲۷ - خزاعی رئيس دفتر وزيراطلاعات وازمعاونان فلاحيان ، قبلا مسئول اطلاعات شهر قم بود

۲۲۸- آزاد معاون امنيتی وزارت اطلاعات بود.

۲۲۹ – عباد معاون پارلمانی وزارت اطلاعات که پيش ازآن مديرکل اطلاعات آذربايجان غربی بود

۲۳۰- تهرانی معاون پارلمانی وزيراطلاعات بود.

۲۳۱- حميدسرمدی، معاونت امنيت وزارت اطلاعات، وی پيشتردربخش مربوط به امورپاکستان وافغانستان کارمی کردوالان سفيرايران درتاجيکستان است

۲۳۲- تاجيک معاونت آموزشی وزارت اطلاعات بود.

۲۳۳- آقای خليل ازسيستان وبلوچستان به معاونت ضدجاسوسی گماشته شد .

۲۳۴- عباس سليمی نمين مديرمسئول سابق کيهان هوايی ومدیرروزنامه تهران تایمزازدوستان نزدیک فلاحیان ، سعید امامی وازاعضاء شبکه خبررسانی ومحفل رسانه ای وزارت اطلاعات دردوران فلاحیان بود.هم اکنون د رخدمت دفترویژه تحقیقات اطلاعات سپاه پاسداران است که ریاست آنرا حسین شریعتمداری مدیرفعلی کیهان به عهده دارد.

۲۳۵ – حجت السلام پروازی او می گويد : “هرکه خائن شود اورا می زنيم ” ( محمد قوچانی ، پدرخوانده و چپ های جوان ، نشرنی ، چاپ دوم سال ۷۹ ، ص ۷۱)

۲۳۶ – سيد مصطفی کاظمی (موسوی) شيرازی اززمان شکل گيری اطلاعات سپاه درآن بود۰ بعدمديراداره کل اطلاعات دراستان فارس شد، بعدا درزمان وزارت قربانعلی دری نجف آبادی درجايگاه جانشين معاون امنيت منصوب شدندُ

۲۳۷- مصطفی پورمحمدی دادستان انقلاب اسلامی خوزستان ، بندرعباس ، کرمانشاه ومشهدازسالهای ۵۸ تا ۶۵ ، رئيس اطلاعات خارجی ازسال ۶۵ تا ۷۸،مشاوررياست دفترومديرگروه سياسی واجتماعی مقام رهبری ازسال ۸۱ تاکنون ، استاد دانشگاه امام صادق ازسال ۷۹ تا به اکنون ، معاون وجانشين وزيراطلاعات ازسال ۶۶ تا ۷۸ ، نماينده ری شهری وزير وقت اطلاعات و يکی از مجريان قتل عام زندانيان سياسی درسال ۶۷ بود، پور محمدی معاونت بخش خارجی وزارت اطلاعات را دردوران علی فلاحيان وقربانعلی دُری نجف آبادی در اوايل دهه ۷۰ را به عهده داشت و در دوران دری نجف آبادی نيز همچنان مرد دوم وزارت اطلاعات بود سپس به عنوان يکی ازمسئولان دفتر ويژه اطلاعات وامنيت خامنه ای منصوب شد.

۲۳۸- ميرعباد مسئوليت دادگاههای انقلاب درشهرگرگان رابعهده داشت وبه تندی وسختگيری شهرت داشت.

۲۳۹- مرتضی حقانی کارگزارسعيدامامی درقتل های زنجيره ای بود.

۲۴۰ - نظرعلی کريمی ازمسئولان اطلاعات شهرستان گرگان بود.

۲۴۱- مظفرحسينی چهره مرموز پرونده جنايات گرگان در زمان فلاحيان وسعيد امامی بود.

۲۴۲ – رضاايئجی درقتل فرزين مقصودلووشبنم حسين درگرگان دست داشتند .

۲۴۳ – موحد فرمانده سابق سپاه درمشهد بود.

۲۴۴- جوادآزاده از معاونان دری نجف آبادی و مهره بدنام دروزارت اطلاعات بود

۲۴۵- مهردادعليخانی ازنزديکان سعيد امامی بود.

۲۴۶- احمدشيخا(احمدنياکان) ازسربازجويان وزارت اطلاعات بود.

۲۴۷- علی محمدی رئيس کميته تبليغات و اطلاع رسانی شورای عالی امنيت ملی بود.

۲۴۸- سرفرازمعاون علی لاريجانی مديرعامل صدا وسيما و کارگردان فيم بازجويی ها بود.

۲۴۹- مرتضی قبه معروف به رضا اصفهانی رئيس دقترسعيد امامی بود.

۲۵۰- محی الدين انواری از پايه گذاران موتلفه اسلامی وظيفه تائيد مشروعيت اقدامات ضد رژيم جمعيت موتلفه را بعهده داشت.

۲۵۱- حجت الاسلام عاملی ( عامری ) ازمسئولان سازمان قضايی نيروهای مسلح بود .

۲۵۲- قوام ازبازجويان وزارت اطلاعات بود.

۲۵۳- قاسمعلی نصيری پورمعروف به قاسم مرشدی بود.

۲۵۴- محمد رضا سليمی معروف به محمد صداقت بود.

۲۵۵- مهدی پرورده موسوم به مجيدی بود.

۲۵۶- کريم اسد زاده معروف به امين بود.

۲۵۷- خسروقنبری معروف به تهرانی بود.

۲۵۸- احمد وحيدی ازياران حلقه امنيتی فلاحيان بودند

۲۵۹- غيوری ازباندهای مالی فلاحيان بود.

۲۶۰- حسين صفاری دراطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات کارمی کردودردرگيريهای خارج ازکشورشرکت داشت.

۲۶۱- حسن محمدی مدير کل وزارت اطلاعات درزمان فلاحيان بود.

۲۶۲- حسين موسويان سفيروقت ايران درآلمان درشبکه ترورخارج ازکشوردست داشته است.

۲۶۳- محمدحسن قاتل تيم تروردکتررضا مظلومان ، به ايران برمی گرددمدتی به وزارت اطلاعات رشت فرستاده می شود، چندی بعدبه عنوان فردی ناراضی پناهنده می شود.

۲۶۴- حاج حسين معصومی شوهرخواهرفلاحيان دريکی از ماموريت های خارجی زخم برداشته ولی به ايران برمی گرددوازعوامل مالی وزارت اطلاعات بوده است.

۲۶۵- حاج حسين فلاحيان برادرشيخ علی فلاحيان، مدتی در وزارت اطلاعات مسئول دفتر فلاحيان بوددر بازرسی نيروی انتظامی درکميته انقلاب نيزنقش داشت.

۲۶۶ــ خسروبراتی در تمام قتل های زنجيره ای حضورداشت۰ راننده اتوبوس قتل ۲۱تن ازنويسنده گان به طرف ارمنستان بود.

۲۶۷ ــ خسرو تهرانی معاونت اطلاعات وتحقيقات نخست وزيری و ری شهری بود.

۲۶۸ ــ محمدعراقی سرپرستی گروههای متعلق به نهضتهای اسلامی خارج ازکشورومسئول فعاليتهای تروريستی درسازمان تبليغات اسلامی بعهده داشت.

۲۶۹ ــ مهدی خزعلی فرزند آشیخ ابوالقاسم خزعلی مدیرموسسه انتشاراتی حیان درزدوبند با شبکه ترورومافیا ۲۷۰- اسعدالهی رئيس زندان آمل بود.

۲۷۱ ــ هاشم علوی معاون امنیت وزارت اطلاعات بود.

۲۷۲- سرتیپ پاسدار بحرینی معاون اداره اطلاعات بود.

۲۷۳- مهندس صدرالسلام معاون اطلاعات نیروهای انتظامی بود.

۲۷۴ – مهندس کلانتری مدیر کل اداره اطلاعات نیروی انتظامی بود.

۲۷۵- حجت الاسلام رحمانی رئيس عقیدتی وسیاسی نیروهای انتظامی بود.

۲۷۶ سيدمحمود محتشمی ازرهبری حزب الله لبنان ، وزيرکشور، نماينده مجلس هم شد.

۲۲۷ – کاظم جلالی مخبر کمسيون امنيت ملی و سياست خارجی بود.

۲۷۸ــ علی حسین پناه مسئولتهیه بولتن ها ی محرمانه سپاه وازعوامل امنیتی است.

۲۷۹ ــ حسین زاده مسئول داخلی اوین بود.

۲۸۰ ــ پاسدارمحمد صادقی ازگوهردشت بود.

۲۸۱ ـــ اسماعيل شوشتری نماينده مجلس درسال ۶۴ به رياست سازمان زندان ها برگزيده شد۰ بعدا درزمان رفسنجانی به وزارت دادگستری رسيد.

۲۸۲ ــ رضاروزان با نام مستعارموسوی اززندان فومن به انزلی منتقل شدوجای حسين عابدی و يوسفی راگرفته بود۰ رضاروزان سربازجووخودرابالاترين مسئول زندان درانزلی می دانست وازهمان آغازسياست های فاشيستی خودرانشان داد.

۲۸۳ ــ محمدخاموشی مسئول واحد يک قزل حصار بود.

۲۸۴ ــ انصاری معاون ميثم، رياست واحد يک قزلحصاررا بعهده داشت.

۲۸۵ ــ حسين زاده شوهرخواهر محمد کچويی که درزندان شاه به “آقای بيگناه “ معروف بود، مديريت داخلی اوين را بعهده داشت.

۲۸۶ــ مرتضی صالحی با نام مستعارصبحی رياست گوهردشت را درسالهای ۶۱و۶۳ بعهده داشت و ميرمحمدی هم معاون ايشان بود.

۲۸۷ ــ بازجوحاج آقا صفايی “ صفايی يک وحشی تمام عياربود که ازصافی عبورکرده بود“ ( کتايون آذرلی ، مصلوب ، ص ۱۰۸)

۲۸۸ــ حاج آقا کرباسی بازجوی زندان مشهد

۲۸۹ ــ اسماعيل افتخاری معروف به “ اسی تيغ کش “ مسئول گروه ضربت کميته ی منطقه ۱۲، اسماعيل قبل ازانقلاب وسقوط شاه يکی ازباج گيرهای منطقه جمشيد تهران بود۰اسماعيل بد دليل کارهای خلاف درسال ۷۷ دستگيرشدوبه زندان افتاد. “اسماعيل درخلال دادگاهش مدعی شد که ۶ هزارنفررا دستگيروروانه زندان ها کرده است ( ايرج مصداقی خاطرات زندان ، نه زيستن ونه مرگ جلد اول ، ص ۱۷ )

۳۰۰ ــ اکبرخوش کوش قبل ازانقلاب درمحله نازی آباد تهران مورد سوء استفاده های جنسی زيادی قرارگرفته بود و به همين دليل به “ اکبرخوش گوشت“ معروف بود۰ اکبردرسيستم سرکوب رژيم به پاس خدماتی که کرده بود ،ارتقاء يافت و به سمت مشاورعملياتی وزيراطلاعات دردوران فلاحيان و بعد ازآن رسيد(ایرج مصداقی ، ماخذ پیشین، صفحه۱۷)

۳۰۱ ــ صالح سربازجوی بند ۲۰۹ زندان اوين بود.

۳۰۲ ــ طباطبايی بازجوی زندان اوين بود.

۳۰۳ ــ بصيرت مسئول کلاسهای آموزشی زندان اوين بود.

۳۰۴ ــ پاسدارايمانی …..

۳۰۵ ــ پاسدارزن ساداتی ….

۳۰۶ــ مرتضی بختياری رئيس سازمان زندان ها و اقدامات تامينی وتربيتی ايران بود.

۳۰۷ ــ خانم اکبری مسئول بخش انفرادی زنان بود که بعد ها مسئول تمام بخشهای زنان شد ۰ “خشک وبداخم، نگاهش کينه توزوزهرآگين بود“ (حقيقت ساده جلد ۳ ، ص ۱۸۱ )

۳۰۸ــ عرب داديارناظرزندان قزل حصار بود.

۳۰۹ ــ حاج محمودافسرنگهبان زندان قزل حصار بود.

۳۱۰ ــ عباس فتوت يکی ازسرشيفت های پاسداران زندان اوين بود.

۳۱۱ ــ مجيد تبريزی مديرداخلی زندان گوهردشت بود.

۳۱۲ ــ حسن آيت عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ونماينده اولين دوره مجلس اسلامی وسازمانده اغلب تحرکات درسالهای اول انقلاب بود.

۳۱۳ ــ عباس عبدی يکی ازاشغال کننده گان سفارت آمريکادرتهران ، همکاردردادستان انقلاب اسلامی ، ازدست اندرکاران مرکزمطالعات استراتژيک بوده است.

۳۱۴ــ جمال کريمی راد، دادياردادسرای عمومی وانقلاب به مدت ۲۵ سال، دادستان عمومی کردستان ، رئيس دادگاه حقوقی يک زنجان ورئيس دادگاه انقلاب ودادگاه اصل ۴۹ دراستان قزوين ، مدير کل تعزيرات حکومتی استان قزوين ، سخنگوی قوه قضاييه ازسال ۱۳۸۲ تاکنون بوده است .

۳۱۵ ــ آزادمعاون پارلمانی وزيراطلاعات بود.

۳۱۶ ــ منوچهرمتکی دردهه ۱۳۶۰سفيرجمهوری اسلامی درترکيه ، طراح درسازماندهی عمليات تروريستی درخارج از کشور۰ ايشان تعيلم تروريستهای خارجی برعهده داشته است.

۳۱۷ ــ سيما مسئول بندزنان سپاه پاسداران بود.

۳۱۸ ــ رحيمی پاسدارزن مسئول بندزنان ۲۱۶اوين بود.

۳۱۹ ــ مصطفی محمد نجار، عضويت درسپاه، حضوردرکردستان ودرگيری منطقه نقده، مسئول تعاون کل سپاه، مسئول منطقه خاورميانه درسپاه ، حضوردروزارت سپاه درسال ۱۳۶۴ ، قايم مقام گروه جنگ افروزوزارت سپاه بود.

۳۲۰ــ قدوسی پاسدارمسئول گرفتن مصاحبه اززندانيان زندان اوين بود.

۳۲۱ ــ نصرت خوفناک را ميثم به عنوان مسئول بندقزلحصارقرارداده بودندونصرت “استوارارتش بودکه دوستش زن خودرا به اومی سپاردوبه مسافرت می رود۰ اوبه زن دوستش تجاوزکرده وپستان هايش رابريده وبه قتل رسانده بود“ (گفتگوهای زندان شماره ۲، ويژه سرکوب، اختناق وزندان های تهران ، ص ۶۳)

۳۲۲ ــ ريش قرمزازپاسداران لنگرودورودسروازنگهبانان وشکنجه گران زندان رشت بود “ وحشی گری اش سبب شده بود ، پس ازمدت کمی جايگاه خاصی نزد عبدالهی ـــ رئيس زندان رشت ــ پيداکرد (احمدموسوی ، شب بخيررفيق ، ص ۲۲۶ چاپ اول ، نشرباران سوئد)

۳۲۳ ـــ محمدحسين صفارهرندی ، جانشين فرماندهی سپاه منطقه ۶ کشوری درسالهای ۵۹ تا۶۴ ، جانشين وسپس مسئول دفترسياسی سپاه ، معاون مديرمسئول وسردبيرروزنامه کيهان، عضوشورای تعيين خط مشی خبرگزاری جمهوری اسلامی بود.

۳۲۴ ــ مصباح بعدازاعدام های تابستان ۶۷ درزندان رشت به عنوان معاون زندان معرفی شد۰اوکارمنداداره آگاهی بود.

۳۲۵ ــ آيت الله توسلی رئيس دفترخمينی وعضومجمع تشخيص مصلحت نظام وکارگزار خمينی درسالهای حيات ايشان بود.

۳۲۶ ـــ سرتيب پاسداررمضانی چندی رئيس گذرنامه شد.

۳۲۷ ــ نصيرپورخبرگزاری جمهوری اسلامی رابعدازخرازی اداره می کرد.

۳۲۸ــ فاضل لنکرانی ازهئيت مشاوران مذهبی که احکام قتل هاراتهيه می کنند.

۳۲۹ـــ منيرالدين شيرازی ( روحانی) نماينده رهبردرنيروهای ويژه ترورونيزازسری مشاوران مذهبی که احکام قتل هاراتهيه وبه ذوالقدرابلاغ می کنند.

۳۳۰ ــ محمدتقی ذوالقدرازفرماندهان ضد شورش وواحدهای ترورخيابانی بوده است .

۳۳۱ ـــ رحيم صفوی ازفرماندهان سپاه پاسداران وعضوسازمان تروروسرکوب بوده است .

۳۳۲ ـــ فرهادنظری ازفرمانده هان ضدشورش وواحدهای ترور(که درحادثه کوی دانشگاه دست داشت) وازفرماندهان نيروی زمينی بود.

۳۳۳ ــــ عبدالهی بانام مستعارمحتشم فرمانده ثارالله بود.

۳۳۴ ـــ علي اکبری ازمسئولان بلندپايه وزارت اطلاعات وعضوسازمان تروروسرکوب بود.

۳۳۵ ـــ کوسه چی فرمانده بسيج بوده است .

۳۳۶ ـــ پورقنادمعاون پورمحمدی دربخش اطاعات خارجی وزارت اطلاعات وازمسئولان بلندپايه اين وزارتخانه و وعضوسازمان تروو بوده است .

۳۳۷ ـــ سليم آبادی فرمانده ثارالله بود.

۳۳۸ ـــ حيدرزاده فرمانده ثارالله بود.

۳۳۹ ــــ محمدايمانی مقاله نويس کيهان و ازياران حسينيان وحسين شريعتمداری ودرشاخه سرکوب اند.

۳۴۰ ــــ کوهکی مديرنشريه صبح و ازاصحاب سرکوب و امدادهای غيبی بوده است !

۳۴۱ ــــ مسيح مهاجری سرپرست ومديرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی ، نماينده ولی فقيه وعضوهيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت بود.

۳۴۲ ــــ اشک تلخ ازسری فرماندهی انصار حزب الله بود.

۳۴۳ ـــ بابائيان ازفرماندهان انصارحزب الله بود.

۳۴۴ ــــ ذوالنورازفرماندهان انصارحزب الله بود.

۳۳۵ ـــ نکودهی از فعالين ستادامربه معروف ونهی ازمنکربود.

۳۳۶ ــــ ابراهيم رازينی ازفعالين ستادامربه معروف ونهی ازمنکر بود.

۳۳۷ ــــ فردوسی پورازفعالين سازمان قضايی نيروهای مسلح بود.

۳۳۸ ــــ احمدوحيدی رئيس اطلاعات سپاه پاسداران بود.

۳۳۹ ــــ زرگررئيس ستاد امربه معروف ونهی ازمنکرب.د.

۳۴۰ ـــ نمازی رابط خامنه ای بالشکرهای۱۰تا۲۷سپاه پاسداران بوده است.

۳۴۱ ـــ حسين نجات فرمانده ثارالله بود.

۳۴۲ ـــ احمدی عامل جنايت کوی دانشگاه بوده است .

۳۴۳ ــــ حسن پورصالحی ازعوامل حزب الله مسجدشهدا

۳۴۴ ــــ علی فضلی فرمانده بسيج بود.

۳۴۵ ـــ علی کوثری فرمانده بسيج بود.

۳۴۶ ـــ اکبرنوجوان ازحزب الله مسجد شهدای بوده است

۳۴۷ ـــ معزی مسئول فرهنگی بيت رهبری ورابط خامنه ای باشاخه تبليغات سازمان ترورونماينده خامنه ای دروين بود.

۳۴۸ ـــ محمودژوليده ازعوامل فرماندهی سپاه ذوالقدر بود.

۳۴۹ ـــ شريعتی فرمانده لشکر۳۱عاشورا بود.

۳۵۰ ـــ نواب دامادمصباح يزدی از اعضاء هيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت ورئيس سازمان تبليغات اسلامی ودرخدمت سازمان تروراست.

۳۵۱ ـــ ملکه يزدی دختر محمديزدی مسئول زنان قوه قضاييه بوده است .

۳۵۲ ـــ احمدکاظم زاده مديراجرايی نشريه شلمچه یود.

۳۵۳ ـــ اعلاء توراتی ازسرکرده گان شاخه سرکوبهای خيابانی است.

۳۵۴ ـــ احمدناطق نوری برادرعلی اکبرناطق نوری با محافل امنيتی درارتباط است.

۳۵۵ ـــ شهيدی مسئول امنيت استان اصفهان بود.

۳۵۶ ـــ حسين لاجوردی فرزند اسدالله لاجوردی که درجنايات چندی ازجمله در تهاجم به خانه فروهرها نقش داشته است.

۳۵۷ـــ فريدون چوپان نام مستعارمجيدبابايی معاون رئيس اداره التقاک وزارت اطلاعات بوده است .

۳۵۸ ـــ مصباح يزدی از مهمترين اعضاء شاخه فتوای سازمان ترور، سرپرست مجله پرتوولايت وازرابطين گروهای انصاروحزب الله بود.

۳۵۹ ـــ حجت الاسلام اصغرحجازی مسئوليت اداره بيت رهبری(خامنه ای) ورابط سازمان ترور با وزارت اطلاعات است. وی ابتداء قاضی شرع درخوزستان بود.

۳۶۰ ـــ محمدعلی رامنی سرپرست مجله رامين ودرشاخه سرکوب خيابانی نيزفعال است.

۳۶۱ ـــ حميداکبری مديربنيادهمگرايی انديشه ۰ دفترپوششی علی اکبرفلاحيان که درجوار آن به کارهای خلاف قانون واخلاق صورت می گيرد.

۳۶۲ ــــ امام جمعه شيمرانات عضوهيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت ۰اعلام می دارد : ” برای حفظ انقلاب گاهی اوقات مجبورمی شويم، دوستانی را هلاک کنيم وازروی جسدشان بگذريم“ ( دکتر نصرالله نجات بخش ، شبکه های ترورجمهوری اسلامی ايران ، ص ۸۲ ، ناشرانقلاب اسلامی آلمان سال۱۳۸۱)

۳۶۳ ــ خطيب مسئول وزارت اطلاعات قم که مامورقتلهای سياسی بوده است.

۳۶۴ ـــ غلامعلی رشيددرقتل های خارج ازکشورفعال بوده است.

۳۶۵ ــــ محسن روحانی سرپرست مجله ۱۵ خرداد، همکارروح الله حسينيان درمرکزاسناد اسلامی

۳۶۶ ـــ ابراهيم رازينی برادرعلی رازينی ، جلاددادگاه ويژه روحانيت وازاعضاء ستاد امربه معروف و نهی ازمنکر، يکی ازشاخه های سازمان تروروسرکوب نظام اسلامی ايران بود.

۳۶۷ ـــ محسن صفوی برادررحيم صفوی فرمانده فعلی نيروهای مسلح رژيم وازعوامل امنيتی رژيم

۳۶۸ ــــ محمدعلی مقدمی ازنماينده گان وازواحد اطلاعات يگان تدارکات حفاظت مجلس و سپاه پاسداران است.

۳۶۹ ــ مدرس زاده ازمديران وزارت اطلاعات است.

۳۷۰ ـــ علی آقا محمدی نماينده سابق همدان ۰ مسئول تدارکات مجلس درسازمان ترورنقش فعالی داشته وباشگاه تاج ( استقلال فعلی ) دراختياراومی باشد

۳۷۱ ـــ حجت اسلام نظام زاده ازفعالين شاخه ترور بوده است .

۳۷۲ ــــ محمدسياه ، پست ترين زندانبان بازداشتگاه رشت بودوبه اشکال مختلف زندانيان راآزارمی داد.

۳۷۳ - عبدالهی رئيس زندان و عامل مستقیم سرکوب عریان زندانیان رشت بود.

۳۷۴- باقری زندانبان زندان انزلی بوده است .

۳۷۵- هاشمی مسئول بند۴درقزل حصار بود.

۳۷۶- پاسدارپاکوتوله ياپاکوتاه اهل لاهيجان وازنگهبان های دوران قيامت حاج داوودبود۳۷۷-همتی زندانبان ساده که بعدا به درجه سرنگهبان زندان انزلی رسيد.

۳۷۸- کرامتی نگهبان زندان انزلی بود.

۳۷۹ - عاشوری ازنگهبانان انزلی بود.

طاهربهاريه ازعوامل حزب الله وچماقداران شهرانزلی بود.

۳۸۱- حمید طلوعی درپل رومی علاوه برریاست بخش زندانیان سیاسی ، بازجویی ازآنان را نیز بعهده داشت.

۳۸۲ – قاسم کبیری وحمید کریمی ازپرسنل گرداننده ی سلولهای انفرادی قدیم بودند که با راه اندازی آموزشگاه اوین ، دومعاون مجید قدوسی بودند که اداره آموزشکاه را بعهده گرفته بودند.

۳۸۳ – مصطفی شعبانی یکی ازبی رحم ترین نگهبانان بند های اوین بود که به خاطر دارا بودن کلیه صفت های جنایت کارانه، ارتقای مقام یافت وبه سرعت به کاربازجویی و شکنجه درشعبه هفت اوین پرداخت.

۳۸۴ – سرلک پاسداروحشی زندان اوین بود.

۳۸۵- طاهری شکنجه گر بود.

۳۸۶ - اختری رابط راهبری با شاخه تبلیغات وسرکوب خیابانی بود.

۳۸۷ - معزی رابط بیت رهبری با شاخه تبليغات بود.

۳۳۸ – منصورارضی از عوامل حزب الله و مرتبط با بیت رهبری و…..بود.

صدها آدمکش ديگری که دربازجوئيهاوشکنجه دادنها باچشمان بسته ظاهرمی شدند وياعمدتاً چهره کريه خود را می پوشاندند ازاينروتابه امروزناشناخته باقی مانده اند. برماست که اين فهرست را تکميل کنيم تادرسطح جهان چهره اين جانيان، درتجاوزبه کشتارو به تباهی کشاندن زندگی جانسوزدهها،صدها وهزاران هزارتن ازفرزندان برومند، کشورمان (ايران) بهمگان آشکارگردد.

درامردادخواهی خانواده های اعداميان وزندانيان سياسی درايران ، می توان و بايد همه اين جانيان چه مرده و چه زنده را ، بجرم ““ درپيشگاه تاريخ دردادگاههای بين المللی به محاکمه کشاند. جنايت عليه بشريت

شاهد تنها ازاين طريق ، بتوان ابعاد اين کشتار، آمارواسامی واقعی جانباختگانِ اين جنايتِ فجيع قرن را اززبان اين جنايتکاران ، درجريان محاکمه آنان بازشنيد . بايد ومی توان اين امررا به کارزاربزرگ اپوزيسيون ترقيخواه و تحول طلب که ابعاد جنايات دونظام شيخ و شاه را با پوست و گوشت خود لمس کرده اند بمثابه وظيفه ای عاجل درهفده مين سال جنايت تابستان ۱۳۶۷ بدل کرد.

ابوا لفضل بيهقی مي نويسد: “۰۰۰ درديگرتواريخ چنين طول وعرضی نيست که احوا ل را آسان ترگرفته اندوشمه يی بيش يادنکرده اند، اماچون من اين کارراپيش گرفتم، می خواهم که داداين تاريخ رابه تمامی بدهم وگرد زوايا بگردم تا هيچ ازاحوا ل پوشيده نماند۰” نيک برآنم تا ماداميکه اين نظام است ۰ستاندن “ داداين تاريخ “ آنهم “ به تمامی “ ممکن نشايد۰ شايد اين خود تلنگری باشد برای کاری بزرگ وجمعی تا آنراتوامان به سامان بريم تا “ هيچ از احوال پوشيده نماند“ چنين باد !!

*********************

منابع مورد استفاده ام:

* خوب نگاه کنيد راستکی است: پروانه عليزاده ۶۷ صفحه انتشارات خاوران پاريس مهر

* حقيقت ساده در ۳ جلد: م- رها( منيره برادران) ۵۹۸ صفحه ناشر تشکل مستقل دموکراتيک زنان ايرانی در هانوفر- آلمان در تابستانهای ۷۱و ۷۳و زمستان ۷۴ تجديد چاپ شد.

* خاطرات زندان: شهرنوش پارسی پور ۵۱۸ صفحه نشر باران - استکهلم ۱۹۶۶

* خاطرات يک زندانی از زندانهای جمهوری اسلامی از: دکتر رضا غفاری به انگليسی ترجمه الف . ساسان ۳۴۲ صفحه ناشر استکهلم سوئد سال ۹۸

* شب بخير رفيق (طرف تيره تاريخ خاطرات زندان) از: احمدموسوی ۳۶۳ صفحه انتشارات باران چاپ اول (۱۳۸۳)۲۰۰۵

* نه زيستن نه مرگ در ۴ جلد خاطرات زندان از : ايرج مصداقی ناشر: آلفابت ماکزيماسوئد چاپ اول : (۱۳۸۳)

* دراينجا دختران نمی ميرند: شهرزاد ۲۰۵صفحه ناشرخاوران تابستان ۱۳۷۷به چاپ دوم هم رسيد.

* يادهای زندان (خاطراتی اززندانهای جمهوری اسلامی) جلد اول از: ف آزاد ۲۰۸صفحه ناشر انجمن دفاع اززندانيان سياسی و عقيدتی در ايران پاريس ، تابستان ۱۳۷۶

* کتاب زندان (جلد۱و۲) به: ويراستاری ناصرمهاجر ۸۱۸صفحه نشرنقطه سالهای ۷۸و۸۰ کتابی در زمينه : بازداشت ، بازجو ، بازجوئی ، شکنجه ، سلول ، دادگاه ، ملاقات ، بند ، نادمها ، تواب ها ، اعدام ، خودکشی ، روان پريشی ، نيست شدگان هستی بخش ، کشتاربزرگ ۶۷ ، آزادی ، هيئيت های بين المللی بازرسی ، اقليت های مذهبی ، جنسيت ، بچه ها ، باپيشگفتاری درزمينه پيشينه ی زندان جمهوری اسلامی و…

* جمهوری زندانها- جلد ۱و۲): وريا بامداد ۶۸۲صفحه گزارشی تحليلی- مستند درباره زندان ، بازجوئی ، شکنجه وسرکوب درجمهوری اسلامی آلمان فرانکفورت سال ۱۳۸۰
* زيربوته لاله عباسی: نسرين پرواز ۳۶۱صفحه انتشار نسيم فوريه۲۰۰۲

* کتاب گفتگوهای زندان تا به امروز(۴جلد) منتشر شد. ناشرسنبله هامبورک

* دکنرنصرالله نجات بخشی ، شبکه های ترورجمهوری شسلامی ، انتشارات انقلاب اسلامی ، آلمان سال۱۳۸۱ ، در۱۶۱ صفحه

* کابوس بلندتيزدندان ويراستار: بهروزشيدا ۱۶ مطلب اززندانهای شهرستان های ايران ، ناشرباران استکهلم در۲۰۶صفحه سال ۱۳۸۲

* ياد های زندان: فريبا (فايزه ) ثابت ، در ۲۰۵ صفحه نشر خاوران- پاريس

* حمید کاویانی ، درجستجوی محفل جنایتکاران (بازخوانی پرونده قتل های سیاسی)چاپ چهارم، نشرنگاه امروز ، در ۲۴۸ صفحه

* محمد قوچانی ، پدرخوانده و چپ های جوان ، نشر نی ، چاپ دوم سال ۷۹

*اکبرگنجی ، عالیجناب سرخپوش ، عالیجنابان خاکستری ، چاپ هفتم در۲۶۵صفحه سال۱۳۷۹

* اکبر گنجی ،تاریکخانه اشباح(آسیب شناسی گذاربه دولت دمکراتیک توسعه گرا) چاپ ششم در۴۶۶ سال ۱۳۷۸

* علی رضا نوری زاده ، فلاحیان مردی برای همه فصول جنایت ، ناشرانتشارات نیما، در۱۹۱صفحه ، آپریل ۲۰۰۲

* عمادالدین باقی ، تراژدی دمکراسی در ایران ( بازخوانی قتل های زنجیره ای)۲ جلددر۵۳۶ ، نشرنی ، چاپ اول ۱۳۷۸

http://www.rahekargar.net/maghalat/200511/20051130-khawaran-jawaheri.htm

http://www.rahekargar.net/maghalat/200510/20051018-naslkoshieh-be-shiwehye-eslami.htm

برگرفته از: (نشریه اینترنتی آرش http://www.arashmag.com شماره۹۳- ۹۲شهریور، مهر ، صفحات ۱۱۳ تا۱۰۷)