و وظيفه چالشگران چپ ١ – بحران عميق کنونی نظام عمدتا و اساسا ساختاری بوده و جھان در حال حاضر در شرايط ھرج و مرج بسر می برد . اين وضع امکان دارد از بيست تا چھل سال و يا شايد تا ھفتاد سال آينده ادامه يابد. بحران ساختاری کنونی منبعث از کاھش مقدار ارزش اضافی کافی برای کسب سود بيشتر است . به عبارت ديگر، نبود و محو توازن بين پروسه ھای ثروت زائی ( توسط کارگران و ديگر زحمتکشان ) و فقر زائی (توسط ثروتمندان = سرمايه داران ) نظام سرمايه را بر سر دو راھی خود رسانده است . اين وضع. بشريت را نيز در مقابل دو راه ( بديل ) قرار داده است که با انتخاب يکی از اين دو راه بتواند خود را از بحران کنونی عبور داده و به ايجاد يک نظام جديد و با ثبات موفق گردد. ٢ – مھمترين گره در مبارزات کنونی ھم در سطح ملی و منطقه ای و ھم در سطح بين المللی و جھانی اين است که بشريت کدام يک از اين دو راه را عملا انتخاب خواھد کرد. خيلی مشکل است که به دقت اين دو راه و بديل را ترسيم و حدود و ثغور آن ھا را تعيين و تعريف کرد. اما می توان به جرأت گفت که بشريت زحمتکش که امروز نزديک به ٨۵ در صد جمعيت کل کره خاکی را شامل می شود، تحت رھبری رھروان چالشگران ضد نظام تلاش خواھد کرد که يک نظام جديدی را بر پا سازد که بعضی از ويژگی ھای مھم نظام موجود را در خود باز توليد و کپيه بکند ولی آنچه که بوجود خواھد آمد مثل نظام فعلی و منطق حاکم بر آن نخواھد بود . راه و يا بديل ديگر توسط رھروان سر کرده ی نظام جھانی فعلی طی خواھد گشت که در آن تلاش خواھد شد که با تعبيه و اجرای يک رشته " عقب نشينی ھا " ی مصلحتی و عموما تاکتيکی و اصلاحات صوری و دم بريده از سقوط و فروپاشی نظام فرتوت و " بی ربط " جلوگيری کنند. بدون ترديد، آن راه و بديلی را که قربانيان اصلی نظام انتخاب و طی خواھند کرد ( ساختمان يک نظام جھانی بھتر) بر راه و بديل ديگر که سرکردگان نظام ( بويژه رھروان سرکرده کشورھای جی ٣ ) می خواھند به پيمايند، رجحان و تفوق خواھد داشت. زيرا راه و بديل سرکردگان نظام، قربانيان نظام را به جھانی و نظامی خواھند کشاند که يا به اندازه نظام موجود فعلی بد خواھد بود و يا حتی احتمال دارد که بدتر از نظامی باشد که ھم اکنون بشريت زحمتکش با آن دست به گريبان است. ٣ – از عمر نظام جھانی کنونی که امروز ما در آن زندگی می کنيم، نزديک به پانصد سال می گذرد. پانصد سال پيش، جمعيت جھان که نزديک به ربع ميليارد نفر بود، در مقايسه با جمعيت امروز جھان ( متجاوز از شش ميليارد و نيم نفر) از برابری نسبی بيشتری برخوردار بود. اين درست است که کشور سويس در حال حاضر در مقايسه با صد سال گذشته از برابری بيشتری برخوردار است. ولی بايد توجه کرد که جمعيت سويس حتی يک در صد کل جمعيت جھان کنونی را نيز تشکيل نمی دھد و از سوی ديگر شصت در صد جمعيت سويس متعلق به بيست در صد جمعيت ثروتمند جھان می باشد. در سطح جھان شکاف بين فقر و ثروت بين بيست در صد جمعيت ( در رده بالا ) و ھشتاد در صد جمعيت ( در رده ھای پائين ) بطور چشمگيری عميق تر و طويل تر گشته و روزانه در حال افزايش است. شايان ذکر است که در دھه ھای اخير ( بويژه از پايان دوره " جنگ سرد " به اين سو) شکاف حتی بين يک در صد بالای رده ٢٠ در صد جمعيت و ١٩ در صد بقيه رده بالا عميق تر و طويل تر گرديده است. گسترش و حرکت لاينقطع سرمايه ( جھانی گرائی = جھانی شدن ) که از آغاز عمر و عصر سرمايه داری وجود داشته، در دھه ھای بعد از سال ١٩۶٨ ( سال اوج گيری تلاطمات و امواج انقلابی در جھان) و سال ١٩٧٣ ( اعلام جدائی دلار از طلا توسط ريچارد نيکسون) در جھت ايجاد " بازار آزاد " به بزرگی کره خاکی تشديد يافت. تشديد جھانی شدن سرمايه ( گلوباليزاسيون ) به ادامه پروسه اجتناب ناپذير و فلاکت بار شکاف اندازی ( پولاريزاسيون ) در سطح جھانی بين کشورھای مسلط مرکز ( کشورھای جی ٨ و چين ) و کشورھای پيرامونی دربند ( در قاره ھای آسيا، آفريقا، آمريکای لاتين و اقيانوسيه) شدت بخشيد. انگاشت و پديده "بازار آزاد " چه مقوله ای است ؟ ۴ – درباره مقوله بازار در بحث ھا و تبادل نظر ھا بايد به تفاوت ماھوی بين بازار فرضی و بازار واقعا موجود توجه کرد. بازار فرضی آن بازاری است که کلا بر اساس قوانين ابژکتيو عرضه و تقاضا عمل می کند که با فشار روی قيمت ھا، طبيعتا روی رفتار و برخورد افراد نيز( که به اصطلاح سود جو ھستند) تاثير می گذارد. ولی واقعيت اين است که اين بازار فرضی يوتوپيک ھرگز وجود نداشته و اگر ھم بوده قطعا امروز در نظام واقعا موجود سرمايه داری جھانی وجود خارجی ندارد. اتفاقا آنھائی که شديدا با اين بازار فرضی دشمنی می کنند خود ھمين سرمايه داران ھستند زيرا اگر اين بازار فرضی وجود خارجی داشت سرمايه داران کنونی ھيچوقت نمی توانستند سودی ببرند. تنھا زمانی سرمايه داران می توانند پول و سود توليد کنند که آنھا بتوانند به ايجاد انحصارات مونوپولی موفق گردند. ولی آنھا اين انحصارات اوليگوپولی ھا ( انحصارات چند سره ) را زمانی قادرند بوجود آورند که دولت را وادار به مداخله ھای چند جانبه در امور بازار سازند و آنھا به اين امر آگاھی کامل دارند. در نتيجه بحث و صحبت درباره اين بازار فرضی چيزی غير از لفاظی ايدئولوژيکی از طرف آنان نيست والا بازار واقعا موجود به ھيچ نحو و شکلی شباھت به بازار فرضی ندارد و ھر سرمايه دار " عاقل " و ثروتمندی نيز به اين حقيقت اذعان خواھد کرد. اقتصاد دانان حامی " بازار آزاد " ھيچوقت حاضر نيستند که به اين حقيقت اذعان کنند ولی ھيچ سرمايه داری به اتونومی ( خودمختاری ) بازار اعتقادی ندارد. ١٩۶٨ ، ايدئولوژی اقتصادی معروف به "کينزين" که بعضی ھا آن را " ليبراليسم – ۵ – تا دوره پر تلاطم ١٩٧٣ سنتريستی " به حساب می آوردند، حاکم بر بازار سرمايه داری بود. بعد از فروکشی و افول امواج و تلاطمات جنبش ھای کارگری در اروپای آتلانتيک از يک سو و افت و ريزش جنبش ھای رھائيبخش ملی در کشورھای دربند جھان سوم از سوی ديگر( که درحوادث تاريخی سال ١٩۶٨ به اوج و اعتلای خود رسيده بودند) ايدئولوژی ليبراليسم سنتريستی حاکم بر بازار سرمايه داری بتدريج جای خود را به ايدئولوژی نئوليبراليسم داد که بعد از سال ١٩٧٣ ( سال جدائی دلار از طلا توسط دولت ريچاد نيکسون) بر بازار جھانی تسلط پيدا کرد. ظھور و گسترش ايدئولوژی نئوليبراليسم در بازار سرمايه داری مسلط که به نام جھانی شدن ( گلوباليزاسيون) نيز معروف گشت، بعد از سقوط و فروپاشی شوروی و " بلوک شرق " و پايان دوره " جنگ سرد " با روی کار آمدن نئوکان ھا در کاخ سفيد ( در سال ١٩٩٩ ) به اوج اعتلای خود رسيد. در آستانه آغاز قرن بيست و يکم و در بحبوحه " ازدواج " نئوليبراليست ھای حاکم بر بازار و نومحافظه کاران حاکم بر کاخ سفيد ( مقر اصلی راس نظام جھانی) گفته معروف مارگريت تاچر نخست وزير سابق انگلستان، زير عنوان " بديل ديگری وجود ندارد !" به يک گفتمان مسلط بويژه در کشورھای مرکز، تبديل گشت. ۶ – در اواخر سال ٢٠٠٧ و اوايل سال ٢٠٠٨ علائم بحران عميق ساختاری نظام سرمايه بويژه سياست ھای خانمانسوز بازار آزاد نئوليبراليسم که از سال ١٩٧٣ به اين سو از طرف چالشگران ضد نظام بويژه مارکسيست ھا، پيش بينی شده بود، برملاتر و رسانه ای تر گشت. بحران عميق ساختاری نظام و خرده بحران ھای منبعث از آن – بحران جھانی تخريب محيط زيست، بحران مالی، بحران غذا، بحران مزمن بيکاری و بی مسکنی در سطح جھانی، بحران ھژمونی آمريکا و... – بطور قطع اھميت و ارجحيت ايدئولوژی نئوليبراليسم حاکم بر بازار را بطور قابل توجھی بين توده ھای مردم منجمله اقشار بينابينی طبقه متوسط به زير سئوال کشيد. امروز نئوليبراليسم و گفتمان ١٩٨٠ ( اوج پروسه جھانی شدن ) داشت – " ھيچ بديل ديگری وجود ندارد " آن نفوذ و تاثيری که در دوره ٢٠٠۵ را به کلی از دست داده اند. البته که اين شعار ھميشه يک شعار توخالی بوده است. زيرا از ھمان آغاز، نظام سرمايه داری و مناسبات اجتماعی حاکم برآن بديل ھای خود را نيز داشته اند. ولی واقعيت اين است که خيلی از کشورھا چه در کشورھای مرکز( شمال ) و چه در کشورھای پيرامونی ( جنوب) ايدئولوژی حاکم بر جھانی شدن و تزھای مربوط به آن – " پايان تاريخ "، ظھور" انسان گلوبال" و رابطه ابدی و اجتناب ناپذير" دموکراسی بازار آزاد " – را حداقل برای نزديک به يک ربع قرن پذيرفته بودند. ولی امروزه ھيچ کشوری در اروپا حاضر نيست که طبق مقررات بازار تئوليبراليسم اصل سوبسيد ھا ( رايانه ھا ) را به کشاورزان خود لغو و يا مقدار آن را کاھش دھد. حتی صحبت و بحث درباره لغو يارانه ھا منجر به قيام ھای سرتاسری در کشورھائی مثل يونان گشته و امکان گسترش اين قيام ھا به اسپانيا، پرتغال، ايرلند، ايتاليا و.... در آينده نزديک غير محتمل نيست. در خود آمريکا که ھيئت حاکمه اش مبلغ و مروج اصلی بازار آزاد نئوليبرالی است، نفرت و انزجار مردم در دو سال گذشته از اوليگوپولی ھای انحصاری مالی به اندازه ائی افزايش يافته که در ھشتاد سال گذشته نظير نداشته است. مجله " تايم " نشريه ھفتگی طرفدار حاکميت در آخرين شماره ماه اکتبر ٢٠٠٩ اعلام کرد که ٧١ در صد مردم در آمريکا معتقدند که مديران و صاحبان" وال استريت " بايد تحت مقررات عمومی – دولتی قرار گرفته و ۶٧ در صد خواھان مجازات روسای کمپانی ھای فراملی م" گولد من سک" که نفوذ قابل توجھی در نھادھای دولتی دارند، می باشند ( رجوع کنيد به : مجله " مانتلی ريويو " شماره ماه مه ٢٠١٠ ). در يک کلام، دوره قدرقدرتی و شکوفائی" بازار آزاد" نئوليبراليسم به سرکردگی آمريکا و شرکا به پايان عمر خود رسيده و جھانيان شاھد بروز و عروج " بازارھای نوظھور" و مرکز قدرت ھای نوين مثل گروه " بريک " – شامل کشورھای برزيل ، روسيه ، ھندوستان و چين ھستند. با اينکه عروج اين قدرت ھا و بازارھای جديد خود شکلی از جھانی شدن سرمايه ( گلوباليزاسيون ) و انعکاسی از بحران ساختاری عميق نظام جھانی است ولی اين امر به نوبه خود می تواند در گشودن درھا و فرصت ھای نوين به روی مبارزات فراگير قربانيان نظام و چالشگران ضد نظام در جھت ايجاد نظامی بھتر مورد استفاده چالشگران ضد نظام قرار گيرد. بگذاريد در اينجا نظری اجمالی به مراحل مختلف زندگی نظام ھا و پايان عمر آنھا بياندازيم . ٧ – ھيچ نظامی ابدی نيست. تمام نظام ھا حتی نظام ھای بيولوژيکی، فيزيکی و شيميائی نيز تاريخی بوده و شامل حال سير تاريخ می باشند. ھمه ی نظام ھا منجمله نظام حاکم جھانی سرمايه، پروسه زندگی خود را طی می کنند: آنھا در يک برھه از تاريخ متولد می شوند، طبق قوانين معين به عمر و بقای خود ادامه می دھند و سپس به شکوفائی و اوج اعتلای زندگی خود رسيده و سپس به مرحله " بی ربطی " و فرتوتی خود پا می گذارند. آنھا چون در اين مرحله قادر به بقای خود نيستند در نتيجه بعد از مدتی به پايان عمر خود می رسند. نظام جھانی سرمايه ( ھنوز ھم حاکم ) به دوران کھولت و فرتوتی خود رسيده و آن پروسه ھائی که به اين نظام، شور و شوق زندگی، پيشرفت و شکوفائی و... در پانصد سال گذشته می داده ديگر قادر به انجام وظيفه ( فونکسيون ) نيستند و دقيقا به اين علت است که نظام وارد فاز بحران عميق ساختاری کنونی گشته و در " بستر مرگ " افتاده است. اين دوره بستری که به قول امانوئل والرستين، ممکن است نزديک به سی و يا چھل سال طول بکشد دوره پر از " ناخوشايندی ھا " و " ناھنجاری ھا " ( فجايع و زندگی پر از فقر و فلاکت) برای بشريت بويژه زحمتکش، خواھد بود. اين دوره بستری که به قول بعضی از مولفين مکتب نظام جھانی سرمايه ممکن است حتی ھفتاد سال ھم طول بکشد برای بشريت چيزی به جز گسترش جنگ ھای بی پايان و خانمانسوز ساخت آمريکا، تخريب بيشتر محيط زيست، غارت و چپاول منابع طبيعی و انسانی کشورھای بويژه پيرامونی دربند، رواج و افزايش انواع عوارض و تبعات گلوباليزاسيون ( بيکاری مزمن، تورم نجومی، ازدياد کودکان فراری و خيابانی، شيوع تن فروشی بويژه بين نونھالان و نوجوانان و بالاخره بروز و تشديد انديشه ھا و جنبش ھای ارتجاعی امت گرائی مذھبی، بنيادگرائی دينی، خاک پرستی و اقسام گوناگون شوونيزم جنسی، نژادی و اتنيکی و... ) به ارمغان نخواھد آورد. ٨ – تحت اين شرايط که نظام جھانی بر سر دو راھی خود رسيده و اضمحلال و نابودی آن محتمل گشته، وظيفه نيروھای چپ ضد نظام چيست؟ نگارنده با پاسخی که مولفين مکتب نظام جھانی سرمايه به اين " مادر پرسش ھا " ارائه می دھند، موافق ھستم. بر اساس اين نظرگاه تنھا آلترناتيو و اميد انسان برای فردای بھتر و بھبود زندگی عادلانه ھمانا احياء مجدد اپوزيسيون اصيل و مقتدر از چالشگران ضد نظام در راس آنھا مارکسيست ھا است که دوباره با بسيج نيروھای کار و زحمت ( توليد کنندگان واقعی ثروت در سطح جھان ) و با قرار گرفتن در راس جنبش ھای وسيع نظام انداز مثل گذشته نظام جھانی را ( که در مرحله پيری و فرتوتی عمر خود بسر می برد ) به چالش جدی بطلبند. در گستره ی اين چالش جدی است که چالشگران ضد نظام موفق خواھند گشت که با بسيج مردم زحمتکش در سطوح محلی، ملی، منطقه ای و بين المللی خود را برای گذار دراز مدت از حاکميت نظام در بستر افتاده کنونی به نظامی بھتر ، انسانی تر و پر از چشم اندازھای برابری طلب و سوسياليستی آماده سازند |
۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه
نکاتی درباره نظام جھانی " در بستر مرگ "
اشتراک در:
پستها (Atom)