نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ آبان ۴, شنبه

موزه پلیس مخفی آلمان شرقی


جاسوسی و شنود تلفن مقامات آلمانی از جمله آنگلا مرکل صدراعظم این کشور توسط آمریکا به موضوع داغ این روزها تبدیل شده است. در زیر نگاهی می اندازیم به موزه منحصر به فرد پلیس مخفی آلمان شرقی یا استاسی که در برلین واقع شده؛ مجرمینی که از این تجهیزات بهره برده‌اند، پس از سال 1990 محاکمه شدند.

ت-26 October 201

سخن از" شيرين مهربُد" است، ازآوازخوان تبعيدی‌ای که جوانی‌اش را حکومت اسلامی درزندان ها و شکنجه گاه‌ها پَرپَر کرد بی آنکه بتواند شورو شعوراين جان و جهانِ شيفته ی آزادی و آواز به تاراج بَرَد.


"....بی آغاز و پايان زنجيری ست ترانه‌ام
و درهرحلقه‌اش خواهيد يافت
برای همه انسان‌های ديگر ترانه‌ای..."

ويکتورخارا

سخن از" شيرين مهربُد" است، ازآوازخوان تبعيدی‌ای که جوانی‌اش را حکومت اسلامی درزندان ها و شکنجه گاه‌ها پَرپَر کرد بی آنکه بتواند شورو شعوراين جان و جهانِ شيفته ی آزادی و آواز به تاراج بَرَد.
۶ ساله بود که شوقِ خواندن آوازخوان‌اش کرد، و با حضور در برنامه‌های کودکان راديو و تلويزيون ملی ايران، و مراسم های گونه گون دردبستان و دبيرستان و جشنواره‌ها پا به جهان روياهای اش گذاشت. خواندن در گروه کُر- به سَبک آوازِ سوپرانو- پای اين آوازخوان نوجوان را به محيط های حرفه ای موسيقی و آواز باز کرد. به روزگارانِ اپيدمیِ هيجان و خلجان انقلاب بهمن، درسن ۱۷ سالگی نخستين اثرش به نام "صدای انقلاب" را همراه با خواننده‌ای ديگر، در مراسمی در دانشگاه پلی تکنيک تهران اجرا کرد. در آستانه‌ی ۱۹سالگی، در سال ۱۳۶۰ دستگير شد. "جرم" اش اين بود: دگرانديشی و مخالفت با حاکميت جهل وجنون و جنايت. او تا سال ۱۳۶۵، يعنی ۵ سال از بهترين دوران جوانی‌اش را با رنج و زخم زندان و شکنجه گذراند.

صدای ساحرِآزادی
آزادی شيرين از زندان رهائیِ حنجره‌ای بود که زخم خورده از آزادی ستيزی و آزاده‌کُشی درعطش بانگ بلندآزادی شدن می‌سوخت، حنجره خونينی که در زندان با ملودی ها و آوازهای نهان درسينه و ذهن، رنج و زخم زندان و شکنجه، به ملودهای پُررمز و راز و آوازِآزادگی و تحمل و مقاومت بدل کرد. شيرين ملودی شعر" اين يک زن است" را در زندان و شکنجه گاه ساخت.

پس از آزادی از زندان به دنبال تحقق آرزوی اش راه افتاد تا شايد اين يکی به واقعيت بدل کند. می خواست آوازخوانی ديگر گونه شود، صدای آزادی شدن، صدای مهربانی و عشق، صدای دوستی و صلح ، وصدای هر آنچه از نوجوانی و جوانی او و ميليون‌ها هموطن‌اش با داس توحش و سبعيت به يغما برده شده بود، می خواست آوازِ روايتِ درد و اندوه نسلی که حکومت اسلامی جزتحقير و محروميت و زندان و شکنجه و اعدام برای شان به ارمغان نياورده است، بشود. شيرين اما هراس دستگيری مجددو سنگينی سايه سياه اختناق و ارعاب را برنتابيد، و اينگونه بود که به سال ۱۹۹۰ تن به گريزی ناگزير وتبعيد داد. در تبعيد صدای زيبای‌اش را به موسيقی اصيل و کلاسيک ايرانی سپرد و" رديف وآوا" های اين موسيقی را آموخت. او در برنامه های اش همراه با گروه "صبا" و "خاوران" در کانادا و ساير کشورهای جهان نشان داد که در اين عرصه نيز استعدادی شگرف است. در سال ۲۰۰۱ با حضور در فيلم مستند " درختی که به ياد می آورد" - ساخته ‌ی " مسعود رئوف"- ضمن روشنگری در باره ی جنايت های حکومت اسلامی در زندان ها و شکنجه گاه ها ، با بازخوانیِ ترانه ی "پائيز آمد" نويد دهنده‌ی حضور آوازخوانی توانا و قَدَر در عرصه ی موسيقی پاپ ايرانی شد. سال ۲۰۰۳ به عنوان خواننده ی مهمان- تک خوان، Soloist- با ارکسترهای فرانسوی، درکنسرت هائی همراه با هنرمندان مليت‌های مختلف عليه جنگ درافغانستان خواند. شيرين دربسياری از کنسرت ها و برنامه هائی که در رابطه با نقض حقوق بشر در ايران و جهان برگزار شده‌است بی دريغ و بی کمترين چشمداشتی برنامه اجرا کرده است تا صدای اعتراض و مقاومت عليه زندان سياسی و عقيدتی، شکنجه، اعدام، نسل کُشی و جنگ بمانَد.

شيرين سال ۲۰۰۶ نخستين سی.دی خود را با عنوان "اوج غريب يک صدا" عرضه کرد، آوازهای آوازخوانی خوش صدا و زيبا که عصاره ی توان وتبحر در سبک ها و عرصه ها ی مختلف آواز خوانی به نمايش گذاشته است، آوازهائی که اشتياق و عشق به آزادی درگوش تن و جان، و درون رگ ها می ريزند.

شيرين مهربُد اما ويژگی ِکم‌تای ديگری نيز هست: يک کوشنده ی سياسی تبعيدی، که درعالم سياست نيز به عنوان کنشگری مبارز برای دستيابی مردمان ميهن‌اش به زيبائی های زندگی و آزادی حضوری جسورانه و فعال دارد. او نمونه هنرمندی ست که رها از قيد و بندها، وچارچوب های بازاری پسند، مذهب ساخته و ايدئولوژی پرورده، با خوانشی انسان‌مدارانه و بشردوستانه با توليد وارائه آثاری خلاق و فراگير، درتلاش و مبارزه درراه تحقق آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی و اقتصادی جانانه سهيم شده است. شيرين تجلی اين واقعيت نيز هست که هنرمند می تواند، و می بايد سزاوارو شايسته ی هنر خلاق و تاثير گذارو ماندگار، در برابر ارزش گذاری‌ها و هويت سازی های کالائی و ويترينی در بازارِ تجارت هنربايستاد، و به عنوان کوشنده ی سياسی، اجتماعی و فرهنگی همراه و همسنگ با هنرش، نماد شور و شعور آزادگی و زندگی و ستيزنده در برابر هرنوع ستم و ستمگر و ستمگری قامت استوار کند.

شيرين مهربُد صدای آوازِآزادی‌ست، فرهيخته‌ای با صدائی زيبا که شکست الماس سکوت های مرگزا را می‌مانَد، وهيابانگ و فرياد رنج و بی دادی که به انسان روا داشته شده است. شيرين آواز خوانی ست که هنرش فراتر ازتفنن و تفّرح و پرکردن اوقات فراغت، با ارزش های زيبائی شناسانه‌ی هنری خلاق و مانا، فراسوی گستره‌ی هنر کارکردهای اجتماعیِ و رويکردهائی روشنگرانه، حقوق بشری و سياسی داشته و دارد.
به صدای اين بانوی آوازخوانِ تبعيدی گوش کنيد، به صدای خُنياگری که حنجره ای زخم خورده از شکنجه را به آسمان آبیِ پرواز آواز زيبایِ زندگی و آزادی بدل کرده است.

***

"زندگی کن"، به مناسبت روز جهانی مبارزه برای لغو مجازات اعدام:

اسطوره مجروح
کارزار ایران تریبونال در هلند.
یگانگی، از آلبوم "اوج غریب یک صدا"

کليه فروشی جوانان! در حکومت آدمکشان و دزدان!



مشتی آدمکش ودزد! نمايندگان خدا بر روی زمين

/ ساحلی با امواج کاپوچینو


شهر کیپ تاون در کشور آفریقای جنوبی قرار دارد و دارای پدیده ی نادری به نام موج های کاپوچینو است و بی دلیل نیست که به یکی از مناطق توریستی این منطقه تبدیل شده است؛ اینجا مکانی است که بندرت شاهد عکسهای زیر خواهید بود.
از جمله حوادث بسیار نادر طبیعت که هر چند دهه یکبار ممکن است در گوشه و کنار جهان روی دهد، تبدیل امواج دریا به رنگ کاپوچینو است که در سال ۲۰۰۸ سواحل شهر «کیپ تاون» در آفریقای جنوبی شاهد این پدیده بودند.

توضیح  دانشمندان علوم زیست‌شناسی در مورد این پدیده اینگونه  است  که دلیل تبدیل شدن رنگ این موج‌ها وجود املاح و مواد شیمیایی و گیاهان مرده دریایی و ماهی‌های حل شده در آب دریاست که ترکیب آنها در کنار یکدیگر موجب بروز چنین پدیده‌ای در برخی سواحل جهان می‌شود.

hhi1449
hhi1450
hhi1451
hhi1452
hhi1447

پاسپورت معروف ترین شخصیت های جهان

پاسپورت معروف ترین شخصیت های ادبی، سینما، علمی و… جهان، از البرت انیشتین گرفته تا مرلین مونرو و ارنست همینگوی .


ارنست همینگوی


 والت دیسنی



رنه مگریته



ویرجینیا ولف



جیمز جویس




مرلین مونوره



آلبرت انیشتین



محمد علی

مداح مشهور خطاب به دولت:برید جلو ببینیم چه غلطی می‌کنید؟

یکی از مداحان سیاسی که مداحی های آنها جدیدا رنگ و بوی دیپلماسی گرفته، در مداحی شب عید غدیر ضمن توهین...
پارسینه: یکی از مداحان سیاسی که مداحی های آنها جدیدا رنگ و بوی دیپلماسی گرفته، در مداحی شب عید غدیر ضمن توهین شدید به مذاکره کنندگان ایرانی، خطاب به آنها گفت: یک مثل بدی داره که من روم نمیشه اینجا بگم، ولی دشمن اگه تا آخر کار نیاد رضایت نمیده، تو فکر کردی که مثلا با یک ماچه راضی میشه؟

در این سخنان که فایل صوتی آن با عنوان «سخنان داغ حاج مهدی سلحشور علیه مذاکره کنندگان با آمریکا» پخش شده، می گوید:

بیچاره، تو نمی‌فهمی! که آمریکا فقط و فقط سر نام علی (ع) معامله خواهد کرد نه چیز دیگه! دعوا سر نام علی است. آخه چرا اینقدر تو نفهمی؟

[حضار با دست زدن به همراه شعار: مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا]

حالا رهبر عزیزمون یک دوری داده [که] شما برید جلو ببینیم چه غلطی می‌کنید؟!

[دست زدن مداوم حضار]

ولی شما تردید نکنید، یک مثل بدی داره که من روم نمیشه اینجا بگم، ولی دشمن اگه تا آخر کار نیاد رضایت نمیده، تو فکر کردی که مثلا با یک ماچه راضی میشه؟

[خنده حضار]

این نیست، این اول کاره، تا آخرش میاد!

حالا مثلا یک خرده غنی سازی رو … اینا رو مثلا بیایید … دست بر می داره؟ آقا فرمودند، چرا گوش نمی‌کنید؟ آقا فرمودند به والله این دشمنی‌ها سر هسته‌ای نیست، از اول انقلاب این دشمنی‌ها بوده، تو استکبار ستیزی رو بگذار کنار، دشمنی با اسرائیل رو بگذار کنار، دفاع از مظلوم رو بگذار کنار، دفاع از حق رو بگذار کنار، هیچ کسی باهات کاری نداره. تا این هست نمی‌تونه باهات کنار بیاد، جمع نمیشه؛ یا به قول امام اون نباید میش باشه [احتمالا منظور مداح، گرگ بوده، نه میش]، یا تو باید از آرمانهات دست برداری دیگه.

تو علی و بگذار کنار، باهات کسی دیگه کار نداره. به والله تا آنجایی که امیر المونین را نگیرند دست بردار نیستند، حرف سر چیز دیگه‌ای نیست، حرف سر اینجاست، اونها دارند توطئه می‌کنند، دارند فتنه می‌کنند، که توی مسایل اقتصادی به مردم فشار بیارند که مردم بگویند دیگه بابا به اینجام رسید، بریم دیگه راحت بشیم دیگه! می‌خواهند به اینجا برسونند.

یعنی دارند دو قطبی می‌کنند، حواستون جمع باشه. در مقابل آقا یک جبهه باز کنند که آقا رو مجبور کنند که از اصول بیاید پایین.

این صدای شما رو امشب همه‌ی سایت‌ها می روند و همه می‌شنوند، بذار همه بدونند که موضع بچه هیاتی‌ها چیه: «مرگ بر آمریکا» …

[جواب حضار: مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا، ...]

قاچاق میلیاردی یارانه نقدی

در طول 33 دوره پرداخت یارانه نقدی در مجموع 5.6 هزار میلیارد تومان به افراد موهوم و مجهول پرداخت شده است.
از اواخر پاییز سال 89 تا کنون که دولت موظف به پرداخت یارانه 45 هزار و 500 تومانی به ایرانیان متقاضی بوده، هر ماه با کسری بودجه یارانه نقدی مواجه می‌شد که به نوعی این کسری تامین شده است. با وجود این، سخنان مقامات دولت یازدهم حاکی از آن است که تعداد یارانه‌بگیران از جمعیت ایران هم فراتر رفته است. آن‌طور که از محاسبات برگرفته از سخنان محمدباقر نوبخت بر می‌آید در حال حاضر بیش از 76 هزار و 923 نفر بیش از جمعیت ایران، یارانه دریافت می‌کنند.

سخنگوی دولت اخیرا اعلام کرده است: «با این موضوع مواجه شدیم که هر ماه 3 میلیارد و 500 میلیون تومان به تعدادی بیش از جمعیت ایران پرداخت می​شود! همان طور که تعداد دفترچه بیمه​های درمان نیز بیش از تعداد جمعیت ایران است! یعنی به بیش از 76 میلیون نفر جمعیت یارانه داده می​شود.»

این سخن نوبخت در حالی است که با توجه به رقم 3 هزار و 500 میلیارد تومانی که وی به عنوان میزان پرداختی دولت بابت یارانه ماهانه اعلام کرده، می‌توان گفت ماهانه به بیش از 76 میلیون و 900 هزار نفر یارانه 45 هزار و 500 تومانی پرداخت می‌شود.

آخرین آمار مرکز آمار از جمعیت ایران نیز نشان می‌دهد که در روز چهارم آبان ماه سال 1392 جمعیت ایران به 77 میلیون و 8 هزار نفر رسیده است. در واقع پرداخت یارانه دولت به بیش از 76 میلیون و 900 هزار نفر در حال حاضر نزدیک به رقم جمعیت فعلی ایران است اما در زمستان سال 89 که پرداخت یارانه ماهانه 3 هزار و 500 میلیارد تومانی آغاز شده بود جمعیت ایران تنها 75 میلیون و 50 هزار نفر بوده است.

تعداد یارانه‌بگیران واقعی

این جمعیت در سال 90 نیز طبق سرشماری عمومی نفوس و مسکن 75 میلیون 100 هزار نفر بوده است. از سوی دیگر طبق گفته شمس‌الدین حسینی سخنگوی اقتصاد دولت دهم، در سال 1390 ماهانه 3 هزار و 400 میلیارد تومان بابت یارانه 45 هزار و 500 تومانی پرداخت می‌شد. این اعداد ارائه‌شده حسینی نشان می‌دهد که در سال 1390 به 74 میلیون و 700 هزار نفر یارانه داده می‌شد.

در واقع بر اساس این سخن آن زمان در سال 1390 تنها 400 هزار نفر بودند که یارانه دریافت نمی‌کردند اما این در حالی است که در مهرماه سال 1390 وزیر امور اقتصادی و دارایی گفته بود: در مجموع هم‌اکنون در حدود 4 میلیون نفر هستند که یا صلاح ندیدند و یا خود را مستغنی از دریافت یارانه دیده‌اند که برای دریافت یارانه نقدی ثبت نام نکردند که ما هم از آنها تشکر می‌کنیم.

در واقع با وجود انصراف 4 میلیون نفر از دریافت یارانه و با توجه به جمعیت 75 میلیون نفری ایران در سال 1390 طبیعتا باید آن زمان تنها 71 میلیون نفر یارانه دریافت می‌کردند اما دولت دهم به 74 میلیون و 700 هزار نفر یارانه می‌داد. این آمارها نشان می‌دهد که دولت دهم به بیش از 3 میلیون و 700 هزار نفر بیشتر از جمعیت ثبت نام کرده یارانه‌بگیرها یارانه داده است.

4 میلیون نفر ثبت نام نکرده یارانه می‌گیرند!

پرداخت یارانه به حدود 77 هزار نفر بیشتر از جمعیت فعلی ایران در دولت یازدهم و پرداخت یارانه به بیش از 3.7 میلیون نفر (ماهانه 182 میلیارد تومان) بیشتر از متقاضیان ثبت نام شده در دولت دهم نشان می‌دهد افرادی به صورت غیر معمول از یارانه‌ها بهره‌مند می‌شوند. یعنی در طول 33 دوره پرداخت یارانه در مجموع 5.6 هزارمیلیارد تومان به افراد موهوم و مجهول پرداخت شده است.

این در حالی است که برخی بررسی‌ها نشان می‌دهد پس از فوت هر سرپرست خانوار یارانه آن خانواده قطع می‌شود و پس از انجام امور اداری توسط اعضای دیگر خانواده آن متوفی و تغییر نام سرپرست خانوار، دوباره پرداخت یارانه به آن خانواده‌ها آغاز می‌شود. این موضوع نشان می‌دهد که با فوت افراد و باطل شدن شناسنامه‌های سرپرست خانوار کمتر احتمالی برای ادامه پرداخت یارانه به فوت شده‌ها وجود دارد.

با وجود این، هستند خانواده‌هایی که هنوز شناسنامه‌های افراد متوفی را در اختیار دارند و بعضا ممکن است به هر دلیلی شناسنامه‌های افراد متوفی را باطل نکرده باشند؛ البته این قبیل افراد آن قدر تعدادشان زیاد به نظر نمی‌رسد.

از سوی دیگر با توجه به شماره‌های ملی که افراد برای ثبت نام دریافت یارانه ارائه می‌کنند کمتر احتمالی وجود دارد که افرادی بتوانند با یک شماره ملی چند بار از یارانه 45 هزار و 500 تومانی بهره ببرند. مگر اینکه افرادی چند شماره ملی داشته باشند. با وجود این، باز هم این احتمال کمرنگ است که حدود 4 میلیون نفر از این دست، در دولت دهم ثبت نام نکرده باشند و یارانه دریافت کرده باشند.

تعدد شناسنامه‌های جعلی یا دریافت یارانه نقدی چندباره از سوی یک نفر نیز گزینه‌هایی است که می‌تواند توجیه‌کننده شمار دریافت‌کنندگان بالاتر از حد یارانه نقدی باشد؛ گمانه‌هایی که همواره از سوی دولت دهم رد شده است.

حال این سوال مطرح است که در شرایطی که دولت برای شمارش درست یارانه‌بگیران دچار مشکل است، چگونه مدعی دارا بودن بانک اطلاعاتی کارآمد برای شناسایی دهک‌های پردرآمد است؟

آمريکا مکالمات ۳۵ رهبر جهان را کنترل می کرد




اين گزارش در حالی منتشر شده است که رهبران اروپایی با آلمان خشمگین عليه اتهاماتی مبنی بر اقدامات جاسوسی آمريکا نسبت به متحدانش هم صدا شده اند.

جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید، روز پنجشنبه از رد گزارشهای جاسوسی و کنترل مکالمات تلفنی انگلا مرکل، صدراعظم آلمان، از طرف آژانس امنيت ملی آمريکا در گذشته، خودداری کرد.

صدراعظم آلمان می گويد او در مکالمه تلفنی روز چهارشنبه خود با باراک اوباما یاد آور شده است که «جاسوسی علیه دوستان به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.»

خانم مرکل در اجلاس رهبران ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا در بروکسل گفت «ما نیاز داریم به متحدان و شریکان خود اعتماد داشته باشیم و این اعتماد اینک باید دوباره برقرارشود.»

27 مرداد سالگرد قتل یکی از برجسته ترین شعرای زن ایرانی است.

*

27 مرداد سالگرد قتل یکی از برجسته ترین شعرای زن ایرانی است.
این که بهائی بود یا نبود؟ برای من بی تفاوت است، بویژه که جنبش "بابیه" را در آغاز آن، جنبشی مترقی و علیه ارتجاع مذهبی در تشییع می دانم. اما، درباره قره العین، مهم دانش، احساس شاعرانه، جسارت کم نظیر و ایمان اوست که نباید فراموش شود.
در 36 سالگی به فرمان ناصرالدین شاه به طرز فیجعی به قتل رسید. یعنی خفه اش کردند. شرح کشته شدن او، بصورت تحقیق به تحریر در نیآمده، اما گفته می شود که هنوز نیمه جان بوده که او را به چاهی می افکنند و آخرین نفس ها را که شاید آخرین آن "آه" افسوس بوده، در آن چاه می کشد. هر زمان که از کنار بانک ملی ایران، در خیابان فردوسی عبور می کنید، یادتان باشد که این بنا، روی زمین باغی بالا رفته که به باغ ایلخانی معروف بود و قره العین در آن نیمه جان به گور شد. زیر کدام سنگ و آجر، در کدام ضلع این بنا قرة العین خفته است؟
آن که خطاب به قدرت دوران و مرتجعین مذهبی که در رکاب قدرت دربار مستبد شاهنشاهی بودند سرود: 

 
تو و تخت و تاج سكندری
من و راه و رسم قلندری
اگر آن خوشست، تو در خوری
و گر این بدست، مرا سزا

 
و آنچه که در باره مترقی بودن جنبش بابیه و مساوات طلبی و ارتجاع ستیزی آن گفته می شود، در ابیات زیر که از سروده های قره العین است، به عیان آشکار است و او را به جرم همین گفته ها و اعتقادات خفه کردند، نه به جرم بهائی بودن، که در اصل در دوران او جنبش بابیه مطرح بود و نه بهائیت. و اگر در جمهوری اسلامی انتشار آثار او ممنوع است و نام بردن از وی در مطبوعات "جرم"، بهائیت و بهائی بودن او بهانه است، چرا که ارتجاع ستیزی و مساوات و عدالت خواهی قره العین است که جمهوری اسلامی و روحانیون مرتجع با آن مسئله دارند و با آن مخالف اند. جان کلام اینجاست. سخن شناسی اینجاست!

 
دیگر ننشیند شیخ بر مسند تزویر
دیگر نشود مسجد دكان تقدّس
بُبریده شود رشته تحت الحنك از دم
نه شیخ بجا ماند، نه زرق و تدّلس
آزاد شود دهر ز اوهام و خرافات

 
از قره العین شروع کنیم، به پروین اعتصامی برسیم و از فروغ فرخزاد بگوئیم و خانم سیمین بهبهانی برسیم. اما مبادا یادمان برود، این راه دراز چگونه و به چه قیمتی طی شده و چشم انتظاران بر خاک خفته، تنها در گورستان ظهرالدوله و یا امام زاده طاهر و گوشه هنرمندان در بهشت زهرا نخوابیده اند. زیر دیوارهای بانک ملی در خیابان فردوسی هم خفته اند آنها که در این راه جان باختند و گلویشان را آنقدر فشردند تا به خواب مرگ بروند. خفه شان کردند زیرا تا آخرین دم حاضر نشدند فریاد خویش را در گلو خفه کنند. قره العین از این قبیله است! فبیله ای که یادشان آتش به جان می زند.
از كتاب شادروان یحیی آرین پور "ازصبا تا نیما" و از میان یادداشت های زنده یاد احسان طبری گزیده ای را برای معرفی قره العین و قرار گرفتن در فضای خوفناک سلطه ارتجاع مذهبی و مقابله با آن که پیوسته در زیر پوست ایران وجود داشته، برایتان انتخابی کرده ام که می خوانید:

آرین پور، محقق برجسته تاریخ ادبیات معاصر ایران و نویسنده کتاب سه جلدی "از صبا تا نیما" می نویسد:

زرین تاج را شیخیه " قرة العین" و بابیه " طاهره" لقب دادند. وی فرزند حاج صالح قزوینی و همسرملا محمد برغائی بود. در سال 1233 هجری قمری در قزوین به دنیا آمد. فقه و اصول و كلام و ادبیات عرب را نزد پدر آموخت. آثار شیخ احسائی و سید رشتی را مطالعه كرد و با سید رشتی مكاتبه و ارتباط برقرار كرد و سید در رسائل خود او را قره العین نامید.
مطالعه آثار و عقاید شیخیه زندگانی او را دگرگون ساخت. دو پسر و یك دختر خود را به شوهر(پسرعموی خود) سپرد و به قصد دیدن سید رشتی به كربلا رفت. وقتی به آنجا رسید كه سید در گذشته بود. قره العین در آن زمان 29 سال داشت. در خانه سید اقامت گزید و از پس پرده به تدریس و افاده طلاب پرداخت.
جمعی به خانه سید رشتی ریختند كه قره العین در آنجا منزل داشت. ناچار به بغداد گریخت و در آنجا نیز بدستور والی بغداد توقیف و بعد به فرمان سلطان عثمانی، در اوائل سال 1263 هجری قمری به ایران بازگردانده شد. وارد قزوین شد. پس از كشته شدن عمو و پدرشوهرش بدست پیروان سید باب، به تهران آمد و به دشت "بدشت" در هفت كیلومتری شاهرود رفت و در انجمنی كه درآنجا برپا شده بود شركت كرد. حضور بی حجاب او در آن انجمن غوغائی برپا كرد. از آنجا به قزوین بازگشت. بعد از كشته شدن "باب" او را از قزوین به تهران آوردند و در باغ "محمودخان" كلانتر تهران، در یك بالاخانه بی پله زندانی كردند. در آن جا زندانی بود تا وقتی كه به ناصرالدین شاه تیراندازی شد. در این زمان 36 سال بیشتر نداشت. به امر شاه كه از این ترور جان بدر برده بود و وزیرش "میرزا آقاخانه نوری” او را در باغ ایلخانی (محل كنونی بانك ملی ایران) كشتند. مفتی بغداد در ترجمه حال او می‌گوید: "من دراین زن فضل و كمالی دیدم كه در بسیاری از مردان ندیده ام. او دارای عقل و استحانت و حیا و صیانت بسیاربود." او در شعر سخت متاثر از متقدمان، از جمله مولانا جلاالدین و همچنین جامی است.

Mahnaz Ghezelloo interview.wmv! مهناز قزلو

فرار رهبری مجاهدین از مسئولیت خود در کشتار در اشرف
حنیف حیدرنژاد

سازمان مجاهدین خلق فیلم مستندی را با عنوان "نقش نیروهای مالکی در قتل عام 1 سپتامبر اشرف چه بود؟" منتشر نموده است. در این فیلم تلاش شده با استفاده از فیلم و گرافیک و تکنیک های مختلف، "واقعیت" به ببینندگان توضیح داده شود.
این فیلم با سوالات و "چراهای" متعددی همراه است. تنظیم کنندگان  و تهیه کنندگان فیلم سعی کرده اند با طرح سوال و برخی استدلال هائی که پس از آن مطرح می کنند این نتیجه گیری را به ببیننده منتقل کنند که "نیروهای مالکی" نه تنها از حمله و کشتار به اشرف بی اطلاع نبوده اند، بلکه در سازماندهی و پشتیبانی و اجرای آن دخالت مستقیم داشته اند.
سوالات و استدلال های این فیلم بسیار درست و بجاست و می تواند در یک دادگاه ذی صلاح نقش و مسئولیت  مالکی، نخست وزیر عراق در این جنایت را به طور جدی به چالش بکشد.
حال که رهبری سازمان مجاهدین با این فیلم از دنیای اتهام زنی فاصله گرفته و  وارد دنیای "استدلال" شده است، خوب است به این سوالات و چرا ها نیز با استدلال پاسخ دهد:
- همانگونه که گرافیک و فیلم های این مستند نشان می دهد، برای رهبری سازمان مجاهدین معلوم و مشخص بود که اشرف در مجاصره چند لایه ی نیروهای مالکی است. همچنین رهبری سازمان پیوسته مالکی را "دست نشانده" رژیم معرفی می کرد، آیا با  علم به این موضوع رهبری سازمان مجاهدین از خطراتی که در انتظار 100 نفر مجاهد ساکن اشرف بود بی اطلاع بود؟
- وقتی رهبری سازمان مجاهدین مالکی را "مزدور" رژیم می نامند، آیا از مالکی و نیروهایش غیر از این انتظار داشته که در یک فرصت مناسب نیروهای مجاهدین را کشتار کنند. چرا رهبری مجاهدین با علم به این موضع 100 نفر را در قتلگاه اشرف نگه داشته بود؟
- اگر رهبری مجاهدین ادعا کند که این نیروها برای "فروش" مایملک منقول و غیر منقول در اشرف باقی مانده بوده اند، این سوالات مطرح می شوند: آیا ارزش این "مایملک" بیشتر است یا جان آن صد نفر؟ مایملک موجود در اشرف رسیدگی منظم طلب می کرد، سرویس و نگهداری خودرها و دیگر تاسیاست امری بود که بطور هفتگی و ماهیانه توسط افراد آموزش دیده انجام می شد. وقتی این املاک در زیر آفتاب سوزان اشرف انبار شده ، چگونه 100 نفر می توانستند رسیدگی های لازم فنی به آن همه خودرو  و دیگر تاسیسات را انجام دهند؟ تا زمان کشتار در اشرف 18 ماه بود که این تاسیسات همانطور آنجا انبار شده  و با مرور زمان از "ارزش" آنها کم می شد، آیا در یک "محاسبه دلاری" رهبری مجاهدین نمی توانست به این نتیجه گیری برسد که ادامه این وضعیت از "قیمت" این مایملک می کاهد و ارزش به خطر انداختن جان 100 انسان را ندارد؟  رهبری مجاهدین بارها خطاب به دولت ایالات متحده آمریکا اعلام کرده است شما با انتقال نیروهای ما به طور دسته جمعی به  آمریکا موافقت کنید، هزینه انتقال و جابجائی  آنها با خود ما. با این حرف، رهبری مجاهدین تلاش داشت تا نشان دهد ارزش نیروهایش آنقدر زیاد است که هر هزینه ای را برای نجات جان  آنها و انتقالشان حاضر است بپذیرد. اما سوال این است، اگر "جان نیروها" برای رهبری مجاهدین واقعا ارزش دارد، پس چرا باید آن 100 نفر در اشرف می ماندند؟
- رهبری مجاهدین اعلام کرد که هدف از خروج 42 نفر افراد زنده و باقی مانده در اشرف تامین جان و سلامتی آنها بوده است. اگر تامین جان و سلامتی نیروها برای رهبری مجاهدین واقعا اهمیت دارد، پس چرا اصلا آن 100 نفر در اشرف نگه داشته بودند. آیا باید 52 نفر از آنها به آن وضع کشتار می شدند تا رهبری مجاهدین باور کند که اشرف "امن" نیست؟
- محاسبات و دلایل سیاسی رهبری مجاهدین در نگه داشتن این  صد نفر در اشرف چه بود؟ آیا آن هدف های سیاسی مورد نظر بدست آمدند؟
- اگر رهبری مجاهدین از مالکی انتظار شفافیت و قبول مسئولیت در کشتاری که در اشرف صورت گرفت را دارد، چرا خود از پاسخ به سوالات شانه خالی کرده و حاضر نیست مسئولیت بپذیرد؟
- گیریم که کشتار اشرف همانگونه که این مستند عنوان می کند، جنایات مالکی باشد، رهبری مجاهدین که می دانست از مالکی "مزدور" بجز جنایت، انتظار دیگری نمی رود، آیا رهبری مجاهدین انتظار داشت که مالکی جان "اشرف نشینان" را تضمین کند؟ در حالی که اشرف در محاصره چند لایه نیروهای مالکی بود، شما، شما رهبری مجاهدین، چرا 100 نفر را در آن قتلگاه نگه داشتید؟
مستند تهیه شده توسط سازمان مجاهدین اگر چه به لحاظ روشن کردن نقش و مسئولیت مالکی، نحست وزیر عراق شواهد با اهمیتی را شامل می گردد، اما به نظر می رسد که هدف از تهیه آن، با تمرکز دادن بر روی نقش مالکی، فراری دادن مسئولیت رهبری مجاهدین در این کشتار می باشد. این روش، انتقال اطلاعات یکجانبه و ناقص به افکار عمومی و در نتیجه فریب افکار عمومی محسوب شده و چیزی از مسئولیت رهبری مجاهدین در این کشتار کم نمی کند. آیا رهبری مجاهدین می تواند همچنان با "استدلال" به سوالات فوق پاسخ دهد؟

حنیف حیدرنژاد
25.10.2013






منبع: پژواک ایران

سامی تعدادی از اعدام شدگان امروز در زاهدان



به گزارش  « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » اسامی ۱۰  نفر که صبح امروز بنا به گفته خود دادستان زاهدان به تلافی حمله به پاسگاه مرزی سراوان و کشته شدن 14 مرزبان اعدام شدند به شرح زیر است :

۱ـ عبدالمالک میر بلوچ زهی معروف به حمزه ریگی متولد سال ۱۳۶۳، وی بیش از ۳ سال در سلول انفرادی بسر برد.اودر زمستان ۸۸ دستگیر و به اعدام محکوم شد.
۲ ـ عبدالوهاب ریگی هنگام دستگیری در مهر ماه ۱۳۸۹ هفده ساله بود.
۳- ـ مهر الله ریگی مهر ماه ۱۳۸۹ هنگامی که ۱۷ سال سن داشت با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر گردید.این نوجوان زندانی مدتی در زندان سمنان در تبعید بسر می برد.
۴ ـ نوید شجاعی ۲۱ ساله در اسفند ۱۳۸۹ دستگیر شد. وی بدون داشتن وکیل و حق دفاع از خود به اعدام محکوم شد.
۵-ـ  حبیب الله ریگی نژاد شورکی متولد ۱۳۵۹ حدود ۵ سال پیش با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر شد او به مدت ۱۸ ماه در سلولهای انفرادی اداره اطلاعات زاهدان بود.
۶-ـ حامد وکالت ۲۰ ساله در سال ۱۳۸۸ در شهرستان چابهار دستگیر و در دادگاه زاهدان به اعدام محکوم گردید.

۷-ـ بشیراحمد حسین زهی ۲۷ ساله ،در سال ۱۳۸۹ در شهرستان سراوان دستگیر شد و در شعبه ۱ دادگاه انقلاب زاهدان به اعدام محکوم شد.

۸ـ زندانی سیاسی جیهند ریگی در سال ۱۳۸۹ دستگیر شد .  زندانی سیاسی جیهند ریگی توسط مه گلی به اعدام محکوم شد .
۹-ـ ناظر ملازهی ۲۶ ساله ۱۰ ماه سلول انفرادی  تاریخ دستگیری تابستان ۸۹ حکم اعدام محل دستگیری سراوان
۱۰ـ-شیراحمد حسین زهی ۲۸ ساله ۱۳ ماه سلول انفرادی تاریخ دستگیری تابستان ۸۹ حکم اعدام محل دستگیری سراوان

در مراسم انتقام گیری کینه توزانه اعدام ۱۶ زندانی سیاسی هموطن بلوچ، محمد مرزیه (دادستان زاهدان) و ماه گلی  و بازجویان وزارت اطلاعات  حضور داشتند و گفته می شود که خود  محمد مرزیه دادستان ولی فقیه در این استان  طناب دار را بر گردان جانباختگان راه آزادی انداخت.

 

پیکر به شدت شکنجه شده رحیم یعلبی، یکی از فعالین سابق سیاسی در اورمیه پیدا شد




 به گزارش رسیده روز اول  آبان 1392، رحیم یعلبی یکی از فعالین سیاسی سابق در اورمیه که سال‎های متمادی به زندگی عادی مشغول بود، ربوده شده و دو روز بعد پیکر به شدت شکنجه شده‎اش  در کنار جاده پیدا شده است.
آثار شکنجه‎های فراوان با انبردست و... بر روی بدن او قابل مشاهده است.
هنوز گزارش دقیقی از چگونگی این آدم‎ربایی و قتل فجیع و علل و عاملین آن در دست نیست.

بیانیه به مناسبت اعدام حبیب الله گلپری پور و خطر جدی اجرای حکم اعدام چهار زندانی سیاسی دیگر

بیانیه به مناسبت اعدام حبیب الله گلپری پور و خطر جدی اجرای حکم اعدام چهار زندانی سیاسی دیگر

  
بی گمان اعدام این فعال سیاسی کرد در "واپسین شعاع آفتاب شبانگاهی "نشان دهنده ی وجود اراده ای "دون کیشوت وار "است که در صدد تکراراجرای احکام ناعادلانه ی فرزادهاي دیگری مانند ، ،شیرکو، زانیار و علی و...می باشد.
همچنان که با خبر شده ایم رژیم حاکم بار دیگر به سلاح پوسیده ارعاب و اعدام روی آورده و زندانی سیاسی حبیب الله گلپری پور، بدون طی کمترین روال قانونی و حتی بدون اطلاع خانواده و وکیل خود در زندان مرکزی ارومیه به دار آویخته شد.
حبیب الله گلپری پور در ۵ مهرماه ۱۳۸۸ در حین خروج از مهاباد به سوی ارومیه همراه تعدادی کتاب توسط نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه مهاباد بازداشت و ماهها در بازداشتگاهای امنیتی و نظامی شهرهای مهاباد، ارومیه و سنندج تحت شکنجه‌های شدید فیزیکی و روحی قرار می‌گیرد.
نامبرده در تاریخ ۲۴ اسفندماه سال ۸۸ در شعبه یک دادگاه انقلاب شهر مهاباد به ریاست قاضی خدادای در یک جلسه چند دقیقه‌ایی به اتهام عضویت در حزب حیات آزاد کردستان "پژاک" به اعدام محکوم می‌شود.
رژیم حاکم سحرگاه دیشب حبیب الله گلپری پور در زندان ارومیه اعدام نمود. وکیل و خانواده ی این زندانی از اجرای حکم اعدام وی اطلاع نداشتند و این حکم به صورت مخفیانه در زندان ارومیه به اجرا در آمده است.
امروز پس از اعدام این فعال سیاسی کرد حبیب الله گلپری پور ، خبرهای مبنی بر خطر اجرای حکم اعدام چند تن دیگر از زندانیان سیاسی و مدنی کرد که از جمله آنها زانیار و لقمان مرادی و علی و حبیب افشاری و جمعی دیگر از این زندانیان که هر لحظه امکان اعدامشان وجود دارد.
بنا به آخرین خبر موثقی که به کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی رسیده ، زانیار و لقمان مرادی در خطر جدی اجرای حکم اعدام قرار دارند. با وضعیتی که هست، احتمال همه چیز وجود دارد از طرفی دیگر علی و حبیب افشاری بارها از سوی مقامات امنیتی تهدید به اجرای حکم اعدام شده است.
بی گمان اعدام این فعال سیاسی کرد در "واپسین شعاع آفتاب شبانگاهی "نشان دهنده ی وجود اراده ای "دون کیشوت وار "است که در صدد تکراراجرای احکام ناعادلانه ی فرزادهاي دیگری مانند ، ،شیرکو، زانیار و علی و...می باشد.
بدین وسیله تمامی ملتمان و تمامی انسان های آزادیخواه و دموکرات را فرامی خوانیم که از شکوه این شهدا دفاع کنند. سکوت در برابر این اقدامات غیرانسانی، از سوی هیچ وجدان بیداری نباید پذیرفته شود و از تمامي مردم ايران و بخصوص مردم مبارز كردستان ميخواهيم ما را در مبارزه عليه استبداد تنها نگذارند و با اعتراض خود به اين جنايت بزرگ اعدام فعالان سياسي را محكوم كرده و به سران رژيم اعلام نمايند كه فرزندان آنها در زندانها تنها نخواهند بود .
در پایان با اندوهی وصف ناپذیر به خانواده ها، بازماندگان و نزدیکان جان باختگان راه آزادی، مرگ این عزیز را تسلیت می گوییم و گفته رفيق شهيد احسان فتاحيان را دوباره ميكنيم. بی گمان ((هر مرگ اشارتی است به حیاتی دیگر))
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

هشدار به کارگران وفعالان کارگری درداخل وخارج ازکشور!
علی ربیعی،جنایتکاری که وزیرکارشد


http://nasimonline.ir/Images/News/Smal_Pic/26-5-1392/IMAGE635123543101626620.jpg
http://nasimonline.ir/Images/News/Smal_Pic/26-5-1392/IMAGE635123543101626620.jpg

علی ربیعی کیست؟
علی ربیعی ملقب به "عباد"؛ ازچهره های امنیتی دروزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است
سوابق اجرائیِ پیشین وهم اکنون
عضو سپاه پاسداران - رده فرماندهی
عضو مؤسس وعضو شورای مرکزی خانه کارگر
مسئول شاخه کارگری حزب جمهوری اسلامی از1357 تا 1360
دبیرعلمی همایش ملی تولید و حمایت از کار و سرمایه
معاون پارلمانی وحقوقی وزارت اطلاعات از1366 تا 1372
مسئول اطلاعات سپاه پاسداران دراستانهای شمالی وآذربایجان شرقی
مدرس دانشکده اطلاعات(امام محمد باقر)ودانشگاه علوم انتظامی
عضوشورای فرماندهی پایگاه تهران،منطقه سوم کشوری وقرارگاه حمزه سیدالشهداء
معاون وزیراطلاعاتِ وقت درزمان تصدی ری شهری ودولت رفسنجانی تاسال1374
مشاور مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام از 1374 تا کنون
وزیرکاردردولت حسن روحانی
 وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی عهده‌دار مسئولیت  سه وزارت خانه سابق کار و امور اجتماعی ،رفاه و تامین اجتماعی و تعاون است که هنوز مسئولیت تطبیقی آن به تصویب مجلس شورای اسلامی نرسیده و عملا بطور تفکیکی اداره می گردد
این وزارتخانه نقش مهمی در عرصه های مهم حیات اجتماعی و اقتصادی دارد. حوزه‌های متعددی نظیر خدمات بیمه‌ای، صندوق‌های سرمایه‌گذاری، آسیب‌های اجتماعی، نظام آموزش فنی و حرفه‌ای، تنظیم بازار کار، صیانت از نیروی کار، تقویت کمی و کیفی بخش تعاون و عرصه‌های مهم دیگری را شامل می‌شود که اگرچه اساساً جمعیت کار مخاطب این وزارتخانه هستند، ولی به علت  گستره ماموریت‌ها،  تقریباً همه آحاد جامعه تحت تاثیر سیاست‌ها، برنامه‌ها و اقدامات این وزارتخانه قرار دارند.منبع:
----------------------------------------------------------------
نامه اعضای هیأت مدیره سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه به وزیرکار
نگارش:محمد حیدری مهر، قربان علیپور، جلیل احمدی، رضا رخشان، فریدون نیکوفرد وعلی نجاتی
خدمت جناب آقای ربیعی وزیرمحترم کار
با درود
جناب آقای ربیعی، ابتدا ضمن تبریک به حضرت عالی جهت انتخاب شما به عنوانوزیر کار.قابل ذکر است که ما امضا کننده گان نامه که همگی ازکارگران نیشکر هفت تپه هستیم، در سالهای گذشته، تنها به دلیل حق خواهی و تامین معیشت زندگی دچار مصائب و رنجهای فراوانی شدیم. آن هم در شرکتی که به دلایل مختلفی، مانند سوء مدیریت، افت شدید تولید، فرسودگی کارخانه و پایین بودن تعرفه گمرکی در آستانه تعطیل شدن قرار داشت. ودردا که موارد ذکر شده در مورد اوضاع نامناسب شرکت هیچ ارتباطی با کارگران نداشت. یعنی وجود ناهنجاریهای ذکر شده خارج از حیطه، عملکرد و مسئولیت ما کارگران بود. بلکه موارد ذکر شده تابع دلایل مختلفی بودند که طبیعیست در یک مجموعه دولتی، عامل بحران ومشکلات به گردن نهادهای دولتی است
ولی آن کسانی که تاوان چنین ندانم کاریها وبی لیاقتی ها را دادند کارگران بودند. حقوق حقه کارگر با تاخیرها ودشواریهای عدیده ای پرداخت میشد. امنیت شغلی و امنیت روانی کارگران و خانواده ها از بین رفته بود. در تداوم شرایط مذکور، اوضاع به حدی بغرنج شده بود که برای بسیاری تهیه نان خالی هم دشوار شده بود. گرفتن نان قرضی از نانو ایی متداول شده بود و سفره کارگران به شدت خالی شده بود. در چنین شرایط غم بار و ناامید کننده ای کارگران به تنها وسیله ممکن (یعنی اعتصاب) جهت بیان اعتراض ناشی از وضعیت بوجود امده پرداختند. شعار” کارگر هفت تپه ایم، گرسنه ایم گرسنه” بخوبی شرایط رقت بار کارگران را نشان می داد. همچنین کارگران با مشاهده ضعف و سستی شورای اسلامی کار، با جمع آوری امضا این تشکل نامتجانس با وضعیت کارگران را منحل کردند. شورایی که قرار بود به استیفای حقوق کارگران پردازد عملا پادوی کارفرما بود و در خدمت کارفرما قرار داشت. در عوض کارگران در یک اقدام جمعی، و بر طبق مقاوله نامه ها ۸۷ و۹۸ سازمان جهانی کار که ایران عضو آن است، دست به تاسیس سندیکای خود زدند. اقدامی که نتایج ملموسی برای کارگران به همراه داشت .لازم به گفتن است که همگی ما از اعضای هیئت مدیره سندیکا نیشکر هفت تپه هستیم

آقای وزیر
، مبارزه کارگری مبارزه ایست برای معیشت و رسیدن به یک زندگی شرافت مندانه صورت میگیرد. آنهم در شرایطی که این اوضاع سخت بر ما تحمیل شده بود. چرا که ما خود را در پیدایش این وضعیت گناهکار نمیدانستیم. با اینهمه در اثر پایمردی و ایستادگی کارگران، خوشبختانه دولت مجبور شد که دوباره شرکت نیشکر هفت تپه را یاری کند. در نتیجه شرکت از زیر مجموعه مادر تخصصی وابسته به وزارت جهاد کشاورزی خارج و به وزارت صنایع یعنی به زیر مجموعه سازمان گسترش و نوسازی صنایع منتقل گردید. اما مانند تمامی پدیده های انسانی، این چنین پیروزی برای کارگران خالی از تاوان نبود. مسئولین انتقام امتیازاتی را که ناچار شدند به کارگران بدهند، از ما فعالان سندیکائی که منتخب کارگران بودیم، گرفتند. این تاوان را ما شش نفر امضا کننده نامه پرداخت نمودیم. بازداشتهای متعدد، توام با پرونده سازیهای مختلف، زندان از شش ماه تا یک سال و نیم و اخراج از دوسال ونیم تا سه سال. اینها بخش کوچکی از تاوانیست که ما پرداخت نمودیم. زیستن در زیر فشار واضطراب، تحمل انواع توهین ها و تهمتهای گوناگون آن هم به خاطر اتهاماتی که نخ نما وبی اساس بود. طبیعی است که همسران و فرزندان ما هم به این ترتیب مجازات می شدند و محرومیتهای شدیدتری را باید تحمل می کردند

آقای وزیر، شما درابتدای وزارت خویش، اعلام کردید که شما در گذشته کارگر بوده اید و به آن افتخار می کنید. ما میخواهیم یاد آوری کنیم که با توجه به نگاه تحقیرآمیزی که در جامعه ودولت نسبت به طبقه کارگر وجود دارد، متاسفانه کارگران در ایران (به شرط کارگر ماندن) هیچ شانسی جهت وزارت ندارند که هیچ ،آنها حتی نمی توانند شهردار شهرشان هم بشوند. آقای وزیر خودتان بهتر میدانید که مسئولیت فعلی شما هیچ ربطی به کارگر بودن شما در گذشته ندارد، بلکه مربوط به مشاغل بعدی تان است. صرف اعلام اینکه شما قبلا کارگر بوده اید بالقوه هیچ نفعی برای طبقه کارگر ندارد

آقای وزیر، کارگران در ایران روزگار سختی را می گذرانند. دشواریهایی مثل، دستمزد پایین تر از خط فقر، عدم وجود تشکل مستقل کارگری که بتواند از زندگی ما کارگران دفاع کند و نداشتن حق اعتصاب و همچنین تاخیرهای طولانی در پرداخت حقوق ودستمزد کارگران، تنها بخش کوچکی از مصائب این طبقه بزرگ بشمار می رود.
 در حالیکه هر بقالی سر کوچه در وضعیت بهم ریخته اقتصادی، راسا قیمت کالای خود را جهت فروش تعیین می کند، با اینهمه ما کارگران بعنوان فروشندگان نیروی کار،حق مشارکت در تعیین این یگانه کالایی که برای عرضه داریم را نداریم. بطوریکه حتی در کمیته دستمزد، که ظاهرا تکیه بر سه جانبه گرایی دارد – و با اینکه آن نمایندگان بخش کارگری در این کمیته نمایندگان واقعی کارگران نیستند – باز هم این نماینده دولت است که کنترل را در دست دارد و اضافه دستمزد سالیانه کارگران را تعیین قیمت می کند. در حالیکه کارفرمایان در هر شرایطی میتوانند سرمایه خود را از تولید خارج کنند (یعنی اعتصاب کنند) و یا همانطور که سال گذشته دیدیم اجناس خود را در انبارها نگه دارند و وارد بازار نکنند، اما کارگر از چنین حقی (اعتصاب)برخوردار نیست. کارگران نیشکر هفت تپه برای گریز از شرایط تحمیلی که توام بود با گرسنگی که کیان خانواده های شان را تهدید می کرد، مجبور شدند دست به اعتصاب بزنند. اعتصابی که که کاملا خود جوش ومسالمت آمیز بود. ولی در نهایت آنکسی که تنبیه شد ما بودیم. نه آنانی که زندگی بیش از چهار هزار کارگر را به خطر انداخته بودند. عدم پرداخت و یا حتی تاخیر در پرداخت حقوق ودستمزد کارگران جرمیست نابخشوده، ضدانسانی وضداخلاقی. چرا که زندگی، جان وعزت کارگران به خطر می اندازد
در خاتمه: ما خواستار بازگشت به وضعیت شغلی خود، پرداخت حقوق و بیمه این دورانی را که از کار اخراج بوده ایم، هستیم. ما همچنین خواستار آن هستیم که احکام قضائی صادره دربارۀ ما باطل اعلام گشته و از ما اعادۀ حیثیت شود. چرا که این شرایطی که برسر ما آمد را ظالمانه و بدور از عدالت میدانیم. مگر ما کارگران چه گناهی کرده ایم که چوب بی تدبیریها و تصمیمات غلط دیگران را بخوریم؟ اختیار دست دیگران است و تاوان را ما پس بدهیم؟ ما بدنبال عدالت هستیم. ملاک ما در قضاوت حرفهای زیبا، کلی ومبهم نیست. در زمینه عمل است که این قضاوت شکل می گیرد
موفق باشید
با آرزوی سربلندی واعتلای طبقه کارگر
اعضای هیأت مدیرۀ سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دمکراسی و کمونیستی ایران 2، آثار آوتیس سلطانزاده،

نامه های دکتر مصدق،»