بخش دوّم
حقیقت دربارۀ
ماجرای تجاوز به ایمان العبیدی
لیبی : رسانه ها و تبلیغات به نفع شورشیان
نوشتۀ : ژولی لوسک
par Julie Lévesque
شورشیان، القاعده،
سازمان اطلاعات
و امنیت خارجی بریتانیا،سی ای آ
در این جا مقاله ای از «گاردین» به تاریخ 2002 را ورق می زنیم. این اطلاعات ا ز ده سال پیش موجود بوده است، ولی رسانه ها صلاح ندیدند که در این باره چیزی بنویسند :
سرویس های اطلاعاتی بریتانیا مبالغ هنگفتی به یکی از سلول های القاعده در لیبی به سال 1996 پرداخت کردند تا سرهنگ قذافی را بکشند. علاوه بر این آنها تلاش هایی را که برای دستگیری و محاکمۀ اسامه بن لادن انجام گرفته بود ناکام گذاشتند.
آخرین گزارشات گواه بر این امر بوده است که سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا (اینتلیجنت سرویس) با گروه «مبارزین اسلامی در لیبی» که وابسته به یکی از معاونان وفادار به بن لادن می باشد، در رابطه بوده است. این گزارشات به طور قطع برای دولت دست و پا گیر به نظر می رسید ، و به همین علت اعلامیه های دیوید شایلر (مأمور خائن) را که وقایع مشابهی را مطرح کرده، «افسانه پردازی» خوانده است.
این اطلاعات از کتاب «بن لادن، حقیقت ممنوعه»(1) به دست آمده و توسط دو متخصص امور اطلاعاتی فرانسه در ایالات متحده منتشر شده است. این دو مأمور اطلاعاتی آشکار ساختند که نخستین قرار بازداشت بن لادن توسط پلیس بین المللی در مارس 1998 توسط لیبی اعلام شده است.
به گفتۀ روزنامه نگاران گیوم دسکیه و ژان-شارل بریسارد، مشاور رئیس جمهور فرانسه شیراک، مأمورین اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده پنهان نگهداشته بودند که قرار بازداشت از جانب لیبی صادر شده بوده و تهدیدات را دست کم تلقی کرده بودند. پنج ماه بعد از اعلام قرار بازداشت، القاعده در عملیات تروریستی با کامیون سفارت آمریکا در کنیا و تانزانی را هدف می گیرد و در این حملات بیش از 200 نفر کشته می شوند.
به گفتۀ نویسندگان (گیوم دسکیه و ژان-شارل بریسارد)، مقاومت مأموران اطلاعاتی غربی در رابطه با نگرانی های لیبی، و ندیده گرفتن آن، به این دلیل بوده که اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا(اینتلیجنت سرویس) با القاعده در توطئۀ کودتا هم دست بوده است.
وقتی قذافی القاعده را متهم کرد که بین شورش گران رخنه کرده، رسانه ها اعلامیۀ او را به ریشخند گرفتند، ولی در 28 مارس گذشته فرماندۀ نیروهای ناتو، بی هیچ استهزایی، حضور القاعد ه را بین شورشیان لیبی، به شکل سر بسته تأیید کرد :
«از آغاز شورش در لیبی، معمرالقذافی القاعده و اسامه بن لادن را متهم دانسته، و بارها روی حضور این شبکۀ تروریستی و ایجاد توطئه و دسیسه بین شورش گران تأکید داشته است. روز سه شنبه، جیمز دستاوریدیس، فرماندۀ نیروهای ناتو در اروپا، تا حدودی این ادعا را تأکید کرد.
در گردهم آیی در برابر سنای آمریکا، او توضیح داد که اطلاعات مأموران آگاهی نشانه هایی از حضور القاعده، و حتی حزب الله لبنان میان شورش گران لیبی مشاهده کرده اند. با این وجود اظهار داشت که اطلاعات کافی در دست ندارد، و نمی تواند در مورد چگونگی و معنی دار بودن آن نظری ارائه دهد.»
در نتیجه اگر غربی ها نیز حضور القاعد هرا بین شورش گران می پذیرند، به این معنا نیست که به نفع آنها عمل خواهند کرد.
برای ا فزودن به چرخش ها و پیچش های کافکایی در این رویدادها، شورای ملی دوران گذا ربه عنوان نمایندۀ مخالفان دولت لیبی که توسط فرانسه و قطر به رسمیت شناخته شده است، یکی از هم کاران قدیمی سی ای آ (سیا) را به عنوان فرماندۀ عملیات انتخاب کرده اند :
«گروهی که در بنغازی مستقر هستند به عنوان نمایندۀ نیروهای شورش گر و نیروهایی که با رژیم می جنگند، شورای ملی لیبی، یکی از هم کاران قدیمی سازمان سیا را به عنوان فرماندۀ عملیات برگزیده است. مک کلیتچی از «نیوزپی پر» روز پنجشنبه گزارش داد که خلیفه هیفتر، یک سرهنگ قدیمی ارتش لیبی انتخاب شده است[...]
فردای آن روز طی کنفرانسی در لندن مطلع می شویم که چه کسی سخن گوی شورای ملی است : محمود شامام، روزنامه نگار قدیمی در مجلۀ «فورین پلیسی» که« بین واشینگتن و دوحه (پایتخت قطر) زندگی می کند، و قوما ال-فامتی که او نیز از فعالانی است که در لندن زندگی می کند»
پس، بنابراین، نتیجه می گیریم که نمایندگان شورش گران لیبی، لیبیایی هایی هستند که در ایالات متحدۀ آمریکا و انگلستان زندگی می کنند و فرماندۀ نظامی آنها نیز یکی از همکاران قدیمی سی آی ا می باشد. به این ترتیب شورش در لیبی در تغییر رژیم رنگ بوی شدید غربی از خود نشان می دهد.
دو روز پس از انتشار مقالۀ مک کلیتچی و آغاز حملۀ نظامی، نیویورک تایمز می نویسد که سی ای ا از چندین هفتۀ پیش در خاک لیبی بوده است. سازمان اطلاعات و امنیت خارجی و نیروهای ویژۀ انگلستان در لیبی نیز از روی اشتباه توسط نیروهای شورشی به اتهام جاسوسی دستگیر می شوند. نفرات اطلاعاتی انگلستان به منطقه رفته بودند تا با شورشیان تماس بگیرند ولی ظاهر آنها اطلاعی از این موضوع نداشتند.
نکتۀ مهم دیگری که رسانه به شکل گسترده از آن اظهار بی خبری می کنند، این است که بنغازی یکی از پایگاه های مهم طرفداران جهاد است، بر اساس بررسی آکادمی نظامی در «وست پوانت» (2) به تاریخ 2007 :
نتیجۀ شگفت انگیزی که از بررسی «وست پوانت» حاصل آمده، این است که راه بین بنغازی و طبرق با عبور از شهر« درنه» [...] یکی از پر شمارترین مناطق تمرکز طرفداران جهان و تروریست ها و کامیکازها در جهان است.
تمام این اطلاعات نکات بسیار مهمی را برای ما در درک چنین جنگی فراهم می سازد و تنها کافی است که برای دست یابی به آنها کمی به خودمان زحمت بدهیم. در نتیجه نقش رسانه ها مشخصا نه گزارش از واقعیات که به تبلیغ برای جنگ منحصر می باشد.
طرفداری رسانه ها از جنگ چه آگاهانه باشد چه نباشد، نتیجه یکی خواهد بود، و یک بار دیگر باید یادآور شوم که رسانه ها کارشان را به درستی انجام نمی دهند.
ژول لوسک،
همکار دائمی مرکز پژوهش جهانی سازی
پا نوشت :
1)
2)
West Point + نوشته شده در 5 Apr 2011ساعت 8:9 بعد از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید
گاهنامۀ هنر و مبارزه
بخش اوّل
حقیقت دربارۀ
ماجرای تجاوز به ایمان العبیدی
لیبی : رسانه ها و تبلیغات به نفع شورشیان
نوشتۀ : ژولی لوسک
par Julie Lévesque
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
از آغاز بحران در لیبی رسانه ها با قاطعیت و روشنی تمام از جبهۀ شورش گران پشتیبانی کردند، و غالبا می بینیم که در گزارشات صادر شده از جبهۀ شورش هیچ تردیدی را جایز دانسته و بر عکس بیانیه های دولت لیبی را بی اعتبار تلقی کرده اند.
بررسی حقیقت دربارۀ بیانیه ها و گزارشات منتشر شده، موضوع قابل سرزنشی نیست، بر عکس : بررسی حقیقت امری است که باید به شکل دائمی و سازمان یافته انجام داد. این امر حقیقت کاوانه در هر موردی حتی در مورد دولت های غربی و شورش گران و نظایر آن باید به اجرا گذاشته شود. با این وجود، رسانه ها را می بینیم که دعاوی شورش گران لیبی و دولت های «خیر خواهی» که به دفاع از آنها برآمده اند را بی آن که هیچ تردیدی به خود راه دهند منتشر می کنند. بازخوانی صحنه ای که در هتل ریکسوس روی داد
بارزترین نمونۀ این نوع رسانه های حقیقت گریز را، در بازنمایی و گزارش صحنه ای می یابیم که در هتل ریکسوس در تریپولی پایتخت لیبی روی داد. 26 مارس گذشته، «ایمان العبیدی» به هتل ریکسوس آمد، یعنی هتلی که روزنامه نگاران خارجی در آن جا اقامت دارند، (به شکلی که فیلم آن را در رسانه ها دیدیم)، تا سربازان رژیم لیبی را متهم کند که به او تجاوز کرده اند و علاوه بر این مدعی شده است که او را تحت شکنجه قرار داده اند.
آیا ایمان العبیدی حقیقت را می گوید؟ شاید. با این وجود، در نخستین گزارش از این واقعه، چنین پرسشی برای روزنامه نگاران مطرح نمی شود. این واقعه برای همۀ این روزنامه نگاران غنیمتی بود که روی خشونت رژیم لیبی صحه بگذارند. در نمونه هایی که در زیر خواهید خواند، انتخاب واژگان به شکلی است که از یک سو به گواهی زن ناشناس اعتبار می بخشد و از سوی دیگر مقامات لیبی را مضنون جلوه می دهد.
[مترجم : متن هایی که داخل کروشه گذاشته شده، در واقع نمونه هایی است که نویسنده از رسانه ها به عنوان الگو معرفی می کند و برجسته نمایی ها نیز به این علت است که بازی زبانی رسانه ها را نشان دهد که به این شویه در پی حقیقت نمایی هستند]ولی «روزنامه نگاران تنها یک نگرانی داشتند : سرنوشت این زن جوان چه خواهد بود؟ با پشت گوش انداختن چنین «موردی»، اطمینان دادند که با این خانم مطابق بر قوانین رفتار خواهد شد»
(در مقالهای تحت عنوان «زن جوانی که به او تجاوز شده بود سعی کرد روزنامه نگاران را در تریپولی مطلع سازد». آقپا/لو موند. 26 مارس 2011.)
«در تریپولی، روز شنبه زنی با شتاب به هتلی که روزنامه نگاران در آن اقامت داشتند وارد شد. پیش از آن که با خشونت به بیرون رانده شود، موفق شد که بخشی از حادثۀ دردناکی را که برای او روی داده بود بازگو کند [...] در هتل افشاگری تکان دهندۀ او موجب آشفتگی و درگیری بدنی شد. یکی از کارمندان هتل با چاقو ایمان العبیدی را تهدید کرد و او را «خیانت کار!» نامید، پلیس های رژیم خیلی زود وارد عمل شدند که جلوی این شورش گر را بگیرند. ایمان را بی هیچ مدارایی بیرون بردند، در حالی که مأموران قذافی می گفتند که «این زن جوان یک بیمار روانی است».
(آدرین گابولو، «لیبی: ایمان العبیدی، آن که سکوت را در هم شکست» پریمچ، 29 مارس 2011)
Kadhafi affirment que la jeune femme est une «malade mentale». (Adrien Gaboulaud, Libye: Eman al-Obeidi, celle qui brise le silence, Paris Match, 29 mars 2011. C’est l’auteure qui souligne.)
یکشنبه 27 مارس، دولت اعلام کرد که آن زن را آزاد کرده است. اگر چه رسانه ها برای بررسی این خبر دچار مشکل هستند ولی گمانه زنی ها افشاگری زن جوان را تأیید می کند. سی ان ا ن نتوانست افشاگری ایمان العبیدی را به شکل مستقل پی گیری کند، ولی همان گونه که تلویزیون ایالات متحدۀ آمریکا روی سایت خود توضیح می دهد، جراحات وارد شده به او با گفته هایش مطابقت دارد. «تجربۀ او گزارشات دیرینه در مورد نقض حقوق بشر توسط دولت قذافی را تأیید می کند.»
(ژروم دولی، لیبی، ابهام پیرامون تجاوز جمعی. لوموند، 28 مارس 2011)
حتی ال-جزیره جبهۀ خود را انتخاب کرده و هیچ نشانی از بی طرفی در آن دیده نمی شود (به لینک یوتوب در زیر نگاه کنید)
[داستان پر طنین تجاوز و سوأ استفاده از ایمان العبیدی به دست سربازان قذافی، روزنامه نگاران را شدیدا متأثر ساخته بود، ولی عکس العمل نکهبانان امنیتی دولت لیبی و کارکنان هتل آشفتگی شدیدی تری ایجاد کرد. یکی از خدمتکاران زن با چاقوی میز پذیرایی را به سوی ایمان هدف گرفت و به او گفت «خیانت کار». در حالی که نمایندگان دولتی سعی داشتند صدایش را خاموش کنند و او را باخود بردند، ایمان العبیدی با فریاد گفت : «می گویند می خواهند مرا به بیمارستان ببرند، ولی در حقیقت مرا به زندان می برند.» از این پس بود که عوام فریبی دولت (لیبی) آغاز شد. سخن گوی [دولت] گفت که او مست بوده و از مبتلا به بیماری روانی است، وبه شکلی که مدعی شده، وکیل دعاوی نیست بلکه یک فاحشه است، و آخرین گزارش مغلطه آمیز ، این است که او در خانواده و در امن و امان به سر می برد. در واقع او دوباره در بازداشت و تحت نظارت نیروهای قذافی بوده و خانوادۀ او در جستجوی او هستند.] (آنیتا مک نوگ، ال جزیره به زبان انگلیسی، 28 مارس 2011)
(Anita McNaught, Anger over detention of Libyan woman, Al Jazeera English, 28 mars 2011. C’est l’auteure qui souligne.)
با وجود تمام گروه عکس برداران و فیلم برداران، در هیچ کجا چاقویی در دست خدمتکار مرد و گاهی خدمتکار زن ( بر اساس منابع مختلف خبری) دیده نمی شود که ایمان را تهدید کند، و علاوه بر این جراحت خونینی هم که بسیاری از رسانه ها به آن اشاره کرده اند نیز روی بدن قربانی دیده نمی شود. و می گویند که او را «بی هیچ ملاحظه ای» بردند، ولی در ویدئو می بینیم که مردی ساعد او را گرفته است، و ب هاو نه دست بند زده اند و نه کاگول روی سرش گذاشتند و نه این که او را روی زمین به دنبال کشیده اند. با تظاهرات کنندگان صلح جو در گردهم آیی های کشورهای «گروه 20» در کشورهای دموکراتیک معمولا با خشونت بیشتری رفتار می کنند، نمونۀ این خشونت را در همین تورنتو در کانادا در گرد هم آیی پیشین دیدیم. خانم روزنامه نگار ادامه می دهد :
«دردیداری با شبکۀ ال جزیره، والدین ایمان عکسی از او را نشان می دهند که او را هنگام دریافت دیپلم حقوق نشان می دهد.»
(مترجم : مادر ایمان را که عکس دخترش را در دست دارد، می توانید در لینک زیر ببینید:
http://www.youtube.com/watch?v=ICH17sJNHg4&feature=related
(مترجم : البته لینک زیر را هم می توانید ببنید، در این جا پدر او عکسی نشان می دهد که در واقع باز شناسی ایمان در آن ممکن نیست و شباهتی به اعطای دیپلم هم ندارد...)
http://www.youtube.com/watch?v=CMuolOZ87Z4&NR=1ولی مادر او را می بینیم یک عکس ساده از دخترش را در دست دارد و خبری از دیپلم حقوق او نیست.
مطالبی که بعدا توسط واشینگتن پست منتشر می شود، رسانه ها را در مورد دعاوی ایمان العبیدی به تردید می اندازد :
بر اساس گزارش واشینگتن پست، «حسن مدیر، یک شورشگر فعال که با مادر خانم عبیدی در طبرق بوده است می گوید که یک نمایندۀ دولت ساعت سه بامداد روز یکشنبه به احمد تلفن زده است که از مادر ایمان بخواهد که دخترش را راضی کند که دعاوی ا ش را تغییر دهد».
(Tara Bahrampour et Liz Sly, Libyan government offered money to appease Iman al-Obaidi, woman in rape-claim case, mother says, Washington Post, 27 mars 2011. C’est l’auteure qui souligne.) اگر این زن با شورشیان رابطه دارد، این امکان وجود خواهد داشت که حادثه ای که روی داده، صحنه سازی و هدفش نیز ابلیس نمایی رژیم لیبی و برانگیختن اذهان عمومی به نفع مداخلات ناتو بوده است، همان گونه که در مورد نیره آل-سباح طی جنگ خلیج صحنه سازی کردند.
(مترجم به لینک زیر مراجعه کنید
این دختر جوان کویتی شهادت بسیار تأثر آمیز و هیجان انگیزی دربارۀ شقاوت رژیم عراق مقابل کنگرۀ حقوق بشر در ایالات متحدۀ آمریکا ایراد می کند. ولی بعدا کاشف به عملی می اید که او دختر سفیر کویت در ایالات متحدۀ آمریکا و دعاوی اش نیز فانتزی ناب بوده است.
حال باید پرسید که چرا رسانه ها از شورش گران لیبی دفاع می کنند؟ آیا چنین عمل جانبدارانه ای عمدی بوده است؟ آن چه بیش از همه در این عمل جانبدارانه موجب تأسف می گردد، این است با ما دائما از شورش گران لیبی حرف می زنند، ولی هرگز نمی گویند که این شورش گران چه کسانی هستند!
شورش گران مسلح و مداخلات «بشردوستانه»
پس، شورشیان چه کسانی هستند؟ چه کسی به آنها اسلحه می دهد؟ چه کسی به آنها پول می دهد؟ چه منافعی دارند؟ آیا با کشورهای خارجی در ارتباط هستند؟ کوتاه سخن، این گونه به نظرمان می رسد که به روشنی با این شورشیان مسلح اشنا نیستیم، با این وجود در رسانه های غربی از آنها نیز مانند خیزش مردمی غیر مسلحانه در تونس و مصر دفاع می کنند.
اگر کمی به گذشته بازگردیم، می توانیم بپرسیم که آیا این نوع شورش گران همان هایی هستند که توسط سازمان اطلاعاتی آمریکا (سی ای آ) در هائیتی تأمین مالی شده بودند و در براندازی ژان-برتراند آریستید شرکت کردند که با 70 درصد آرا با تمایلات سوسیالیستی و ضد امپریالیستی به ریاست جمهوری رسیده بود؟
یا شاید از نوع «کنتراس های نیکاراگوئه»، «مبارزین آزادی» باشند که دولت ریگان از آنها پشتیبانی می کرد و سی ای آ نیز تأمین مالی آنها را به عهده داشت، و درپی براندازی انقلاب ساندینیست ها که تمایلات سوسیالیستی و ضد امپریالیستی داشتند بودند؟
از این نمونه ها چیزی در خاطرۀ رسانه ها باقی نمانده، و گویی که هرگز وجود نداشته است. ولی به عنوان مقایسه با ما از کوزووو حرف می زنند. با این وجود، در این جا نیز، تاریخ تکرار می شود :
ارتش آزادی بخش کوزووو از سی ای آ (سیا) اسلحه و بودجۀ مالی دریافت می کرده است( و نه تنها از سی ای آ).
ولی از آن جایی که در اذهان نیک اندیش رسانه های غربی حقیقت به سختی راه می یابد، مداخلۀ ایالات متحده و ناتو در کوزووو را به عنوان نمونه ای از مداخلات بشر دوستانه تلقی می کنند که می بایستی به عنوان الگو برا ی جلوگیری از کشتار جمعی به کار بست.
در نتیجه، هر کسی که در مورد تجزیۀ یوگوسلاوی مطالعه کرده باشد، می داند که هدف مداخله در آن تجزیۀ کشور برای تسهیل تسلط بر آن بوده، یعنی حذف اقتصاد سوسیالیستی و تبدیل آن به مناطق کوچک سرمایه داری که در عین حال سراپا در قرض فرو رفته و موجب خوشوقتی مؤسسات بزرگ بزرگ مالی در جهان است. صرب ها متهم شده بودند که دست به کشتار زده اند ولی از آن چه بر خود آنها گذشته است اطلاعی در دست نیست.
در گذشته از «قصاب بغداد»، «قصاب بلگراد» می گفتند و امروز از «قصاب تریپولی» می گویند. همیشه همان تاکتیک قدیمی، همان نجات دهندگان و همان آتش را می بینیم.
طرز تلقی رسمی این نوع مداخلات وارث نام «جنگ» یا «مداخلۀ بشردوستانه» است که برخی دیگر آن را «امپریالیسم بشر دوستانه» می نامند. یادآوری می کنیم که : دولت ها هیچ دوستی ندارند، بلکه تنها دارای منافع هستند.
آنهایی که در کشورهای خارجی مداخله می کنند، در واقع برای نجات مردم نیست، بلکه برای منافع اقتصادی خودشان است و رسانه ها نیز از طرح گزارشاتی که بتواند جنگ و دعواهای بین قدرت های غربی در کشور قذافی، مهمترین ثروت نفتی در آفریقا، را توضیح دهد اجتناب می کنند. (در این مورد به مقالۀ میشل شوسودوسکی مراجعه کنید : عملیات لیبی : و نبرد نفت. 22 مارس 2011 در سایت موندیالیزاسیون ) (مترجم : در گاهنامۀ هنر و مبارزه به زبان فارسی منتشر شده است)
در سال 2001 کمی پس از مداخلۀ ناتو در یوگوسلاوی، مفهوم اورولی «مسئولیت پشتیبانی» (مترجم : مفهومی که ژرژ اورول در رمان «1984»، هم چون مفاهیم دیگری نظیر «برادر بزرگ» مطرح کرده است) به رهبری کمیسیون بین المللی مداخله و حاکمیت دولت ها مطرح شد که دولت کانادا مبتکر آن بود.
پس از ابلیس نمایی اغراق آمیز رهبر لیبی، رسانه ها با شتاب به سراغ این نظریۀ در مورد «وظیفۀ حمایت» رفتند تا به کمک مردم لیبی بشتابند، یعنی نظریه ای که فورا توسط رهبران دولت های غربی نیز به نفع مداخلۀ نظامی در کنار شورش گرانی مطرح شد که هویت آنها هنوز آشکار نشده است.
اتحادیۀ عرب روز 13 مارس 2011 با برقراری منطقۀ ممنوعۀ پرواز برای «حفاظت از شهروندان» موافقت خود را اعلام کرد، و به این ترتیب، عربستان سعودی، یمن و بحرین به هم پیمانان متعدد ایالات متحذۀ آمریکا پیوستند که در واقع با دموکراسی نسبت چندنی ندارند. امّا اتحادیۀ آفریقا با مداخلۀ خارجی در لیبی مخالفت کرد.
رسانه های بی آن که به بررسی دلایل مداخله بپردازند و در مورد هویت شورش گران مسلح چیزی بگویند، از مداخله دفاع کردند.
(مترجم : در قسمت زیر نویسنده از رسانه های نقل قول می آورد تا شیوه های تحریف خبری را آشکار سازد. برجسته سازی ها متعلق به نویسنده است تا این شیوه ها را نشان دهد)
غالبا دیکتاتورها بهانه های نجیبانه ای برای کشتار مخالفین پیدا می کنند. قذافی، خودش تأیید کرده است که می خواهد به خون ریزی نامحدودی دست بزند. از دیدگاه او هیچ هزینه ای برای حفظ قدرت گران نیست.
دست کم روشن است. دیگر ممکن نیست فکر کنیم که تهدیدی که روی سر مردم لیبی به پرواز درآمده است، تنها حاصل تبلیغات است. نه دیگر ممکن نیست وانمود کنیم که نمی دانیم و نمی دانیم که چه فاجعه ای در کمین ما نشسته است، همانطور که در مورد روآندا و بوسنی به وقوع پیوست.
سرهنگ شوم با اعلام کشتار جمعی مردم، جامعۀ جهانی را در برابر پرسش مشکلی قرار می دهد : تا کجا باید پیش رفت تا از این حمام خون جلوگیری شود؟ [...]
«مورد لیبی شباهت زیادی به کوزووو دارد که موجب شد که ناتو برای حفاظت از مردم در مقابل قدرت صرب، در سال 1999، دست به حملۀ نظامی بزند.»
«در کوران همین حملۀ ناتو بود که بینش نوین مبنی بر «مسئولیت حفاظتی» نطفه بست.»
«ولی اگر دیکتاتور تریپولی به کشتار مردم ادانه دهد، دیر یا زود، جهان مفهوم «مسئولیت حفاظتی» را به عنوان یکی از اصول بشر دوستاته ب هازمون خواهد گذاشت. زیرا اگر آن را در این مورد به کار نبندند در هیچ مورد دیگری هرگز آن را هاجرا نخواهند گذاشت.
این نظریۀ «آزادی حفاظت» وجود دارد. این اصل توسط دولت کانادا از جند سال پیش در سازمان ملل متحد به تصویب رسید. با این وجودف امروز، نه دولت هارپر، نه رئیس حزبی که این نظریه را پیشنهاد کرده بود، میشل ایگناتیف از حرب لیبرال کانادا آن را برای دفاع از مردم لیبی علیه دیکتاتوری که می خواهد رود خون به راه بیاندازد پیشنهاد نمی کند.
خوشبختانه، روز شنبهبا روی داد شگفت انگیزی رو برو شدیم. یک سازمان بین المللی که کانادا در آن شرکت ندارد، شجاعانه اعلام کرد که پشتیبانی از مردم لیبی را به عهده می گیرد(...) در رویارویی با خطرات نقض حقوق بشر و جنایت که مشروعیت رژیم لیبی را از بین می برد...شورای امنیت در سازمان ملل متحد منطقۀ ممنوعۀ پروا ز را تصویب کرد
در این جا هر دو نویسنده دچار اشتباه هستند. در واقع، پسر قذافی سیف الاسلام از «رودخانۀ خون» حرف زده است، و این تصویر تکان دهنده است که رسانه ها برای توجیه مداخلۀ نظامی به عنوان عنصر تبلیغاتی استفاده کرده اند. ولی پیش از این گفته بوده است که «ما به عنوان آخرین راه حل، در نظر داریم، مسلح شویم، و 5 میلیون لیبیایی را مسلح خواهیم کرد [...] لیبی تونس نیست، مصر هم نیست [...] رودخانه های خون براه خواهد افتاد [...]» (در لینک زیر)
آیا جای شگفتی نیست که دولتی که مورد اعتراض مردم است، اعلام کند که می خواهد 6 میلیون از اهالی کشور را مسلح کند، در حالی که تمام جمعیت لیبی شش میلیون و نیم نفر است؟ رسانه ها تنها تهدید «رودخانۀ خون» برجسته ساخته اند، یعنی چیزی که این گمان را در اذهان عمومی تقویت می کند که گویی نیروهای نظامی رژیم در حمله ای دیوانه وار دست به کشتار مردم بی دفاع خواهد زد.
اصول تبلیغاتی برای جنگ
در مقاله ای زیر عنوان « اصول تبلیغات جنگی»، میشل کولون روزنامه نگار بلژیکی به جزئیات پوشش جنگ توسط رسانه های غربی می پردازد و «اصول خدشه ناپذیر تبلیغات جنگی» را چنین بر می شمارد : ابلیس نمایی دشمن، به تسامح برگزار کردن ویژگی متن جغرافیایی و تاریخی، پنهان سازی منافع حقیقی، و اجتناب از تحریف خبری در گذشته. نمونه ای که امروز در برابر ما قرار دارد، نمونۀ بارزی است.
مطمئنا معمرالقذافی فرشتۀ آسمانی نیست. ولی آیا ژرژ دابلیو بوش بهتر از او است؟ کدام یک از این دو رهبر دستانش بیشتر از دیگری به خون آغشته است؟ در زمان حاکمیت ژرژ دابلیو بوش هیچ کس پیشنهاد نکرد که در ایالات متحدۀ آمریکا مداخلۀ نظامی انجام گیرد تا از کشتارجمعی مردم عراق و افغانستان جلو گیری به عمل بیاورند.
و اگر در یکی از کشورهای غربی شورش مسلحانه ای صورت بگیرد، چه خواهند کرد؟ اگر حضور پلیس در کشورهای غربی در تظاهرات صلح جویانه اغراق آمیز به نظر می رسد، می توانیم عکس العمل آنها را در رویارویی با شورش مسلحانه حدس بزنیم.
در عین حال باید یادآوری کنیم که غربی ها چندین بار به جان سرهنگ قذافی سوء قصد کردند. در یکی از این سوء قصدها نیز بود که یکی از دختران قذافی کشته شد. چه خواهد شد اگر یکی از دختران رئیس جمهور یکی از کشورهای غربی به دست قدرت های عرب کشته شود؟
این شیوۀ ابلیس نمایی (شیطان پردازی – دیو نمایی ) قذافی یکی از تاکتیک های جنگ روانی است که بارها برای بسیج اذهان عمومی به نفع مداخلۀ نظامی به کار بسته شده است. رسانه های در مورد مسائل لیبی خیلی پرده پوشی می کنند : از دیدگاه گسترش انسانی و تولید ناخالص داخلی و به همین گونه در رابطه با کیفیت برنامه های اجتماعی سرآمد تمام کشورهای آفریقایی است.
وقتی تابلوی چشم انداز کلی و متن تاریخی مداخلات بشردوستانۀ را نگاه می کنیم، بهر وشنی می توانیم ببینیم که حملۀ ناتو به لیبی هیچ شباهتی به حفاظت جان شهروندان لیبی ندارد. (مترجم : و کاملا بر عکس و به ویژه وقتی به سلاح های با خرج اورانیوم ضعیف شده فکر کنیم...)
وقتی تابلوی چشم انداز کلی و متن تاریخی مداخلات بشردوستانۀ را نگاه می کنیم، بهر وشنی می توانیم ببینیم که حملۀ ناتو به لیبی هیچ شباهتی به حفاظت جان شهروندان لیبی ندارد. (مترجم : و کاملا بر عکس و به ویژه وقتی به کاربرد سلاح های با خرج اورانیوم ضعیف شده در این جنگ – و در جنگ های معاصر دیگر - فکر کنیم...)
وزیر دفاع ایالات متحده، رابرت گیتز شخصا در مصاحبه ای (1) اعتراف کرده است که : ایالات متحده برای دفاع از منافع خود به لیبی رفته است : «نه، لیبی جزء منافع اساسی ایالات متحده نیست، ولی ما در آن منافعی داریم، و لیبی جزء مناطقی است که برای ایالات متحده حادز اهمیت بسیار زیادی است.»
1)
http://www.msnbc.msn.com/id/3032608/vp/42401384#42401384
اعترافی به این صراحت، جای تردیدی باقی نمی گذارد : ما در خاور میانه دارای منافعی هستیم و به همین دلیل در لیبی مداخله می کنیم، چنین مداخله ای برای حفاظت از منافعمان در خاور میانه انجام گرفته است.
اگر وزیر دفاع ایالات متحده صراحتا اعتراف می کند که کشورش برای حفاظت از منافع به لیبی حمله کرده است، چگونه می توانیم باز هم از مداخلۀ بشردوستانه حرف بزنیم؟
و این شورشیانی که مسلح کرده اند، چگونه می توان در عین حال مدعی شد که آنها با سرویس های اطلاعاتی غربی و القاعده در تماس هستند؟
ادامۀ مطالب در بخش دوّم
+ نوشته شده در 3 Apr 2011ساعت 7:52 بعد از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید
لیبی، جنگ سری برای
سازمان اطلاعاتی آمریکا
نوشتۀ مانلیو دینوچی
par Manlio Dinucci
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
منبع :
http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=24086Mondialisation.ca, Le 1 avril 2011
دیروز نیویورک تایمز نوشت : «در حالی که رئیس جمهور اوباما اعلام کرده است که هیچ یک از یگان های نیروی زمینی ایالات متحده در جبهۀ لیبی شرکت نخواهند کرد، گروه هایی از مأموران سازمان اطلاعاتی آمریکا – سیا – بیش از چند هفته است که در حال انجام مأموریت هستند». مأمورانی که تعداد آنها هنوز مشخص نیست، همان مأمورانی هستند که «در مرکز سرویس جاسوسی در تریپولی انجام وظیفه کرده بودند» و تعداد دیگری تازه وارد نیز دیده می شود. قذافی در سال 2003 به سازمان اطلاعاتی آمریکا، سیا، اجازه داده بود که ناظر وضعیت برنامۀ نظامی هسته ای لیبی باشند و قطع نظر از آن و منتقل ساختن ابزارآلات مرتبط به ساخت بمب اتمی را تحت نظر داشته باشند. «این مأموران متعاقبا با مأموران اطلاعاتی لیبی دوباره ارتباطات خود را برقرار کردند»، تا «چند هفتۀ پیش، رئیس جمهور اوباما، مخفیانه به سازمان اطلاعاتی دستور داد که به شورشیان لیبی اسلحه و کمک های دیگری برسانند». مأمورین سازمان اطلاعاتی که در لیبی فعالیت می کنند «نیروی سایه» ای را تشکیل می دهند که با مأموران بریتانیایی و دیگران، به شکل تمام عیار ارتش زمینی سایه اسایی را نشکیل می دهند که قطعنامۀ 1973 را نقض می کند. این اتش سایه دو وظیفۀ مشخص دارد. پیش از همه، «تماس گرفتن با شورشیان برای شناسایی رهبران گروه ها و نسبت آنها با یکدیگر». آدمیرال جیمز استاوریدیس که فرماندهی نیروهای ایالات متحده و ناتو در اروپا را به عهده دارد، در اجلاسی در سنا اعلام کرد که شواهدی در دست که نشان می دهد که اعضای القاعده بین نیروهای شورشگر نفوذ کرده اند. به همین علت می بایستی به گروه هایی اسلحه و اموزش داد که معتبر باشند، یعنی برای منافع آمریکا و هم پیمانان اصلی مفید باشند(فرانسه و انگلستان)، و دیگرانی که اطمینان کافی به آنها وجود ندارد، باید از برنامه حذف شوند. فرانسه اعلام کرد که برای تحویل اسلحه و آموزش آماده است، نیروهای ویژۀ بریتانیایی نیز از هم اکنون در لیبی به سر می برند. در عین حال، مأموران آمریکایی و کشورهای هم پیمان مأموریت دارند تا به وسیلۀ نشانه گر لیزی قابل حمل، برای خلبانان بمب افکن ها مکان های مشخصی را در منطقۀ شهری به عنوان هدف نشانه گذاری کنند. اطلاعات ارسالی توسط مأموران به اطلاعات جمع آوری شده توسط هواپیماهای جاسوسی افزوده می شود. هواپیماهای جاسوسی از انواع مختلف به کار گرفته شده اند (به تصاویر زیر نگاه کنید) :
RQ-4 Block 40 Global Hawk
U2 هواپیمای جاسوسی
Jstars
Rc135
Rc 135 این هواپیماها از هفته ها پیش از حملۀ هوایی و دریایی، در آسمان لیبی برای شناسایی اهداف و جمع آوری اطلاعات در پرواز بودند. هواپیماهای «گلوبال هاوک» (در نخستین تصویر در بالا) که مجهز به سامانۀ هدایت از راه دور می باشد، در این عملیات نقش مرکزی را به عهده داشته و از سیگونلا در سیسیل به پرواز در می آید و اطلاعات را مستقیما به مرکز فرماندهی می فرستد. مرکز فرماندهی اطلاعات را به یکی از هواپیماهای آواکس، که از تراپانی در سیسیل برخاسته منتقل می کند، که متعاقبا اطلاعات را به بمب افکن ها ارسال می کند.
هواپیمای بی سرنشین -پرداتور
«پرداتور» و هواپیماهای بی سرنشین مسلح به موشک که در افغانستان و پاکستان نیز به کار بسته شده ، همیشه آمادۀ پرواز هستند.
گزارشات نیویورک تایمز نشان می دهد که تمهیدات نظامی خیلی پیش از منازعات درونی و پیش از حملۀ ناتو انجام گرفته بوده است، و تنها به عملیات نظامی که امروز می بینیم منحصر نیست. نمی دانیم آیا ایتالیا و یا فرانسه با این نیروهای سایه در لیبی همکاری داشته اند یا نه. ولی رئیس جمهور اوباما از رئیس جمهور ایتالیا و نخست وزیر برلوسکنی عمیقا به خاطر پشتیبانی های قاطعانه در عملیات متفقین در لیبی و از صلاحیت ایتالیا در منطقه قدر دانی به عمل آورده است. بی گمان صلاحیتی که یگان های ایتالیایی در سال 1911 در لشگر کشی به تریپولی نشان دادند غیر قابل انکار است.
+ نوشته شده در 2 Apr 2011ساعت 6:40 بعد از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید
مداخله در لیبی : شیادی جنایت کارانه
تجلیل حقوق بشر، تضمین امنیت و صلح
و
صرف و نحو یاوه گویانه
نوشتۀ دانیلو زولو
par Danilo Zolo
دانیلو زولو .. استاد در فلسفۀ حقوق بین الملل در دانشگاه فلورانس و مدیر :
Jura Gentium Journal, Rivista di filosofia del diritto internazionale e della politica globale
منبع :
http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=23870
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
طوفان شورشی که روی کشورهای مغرب و مشرق وزید، از تونس تا لیبی، تا مصر، از یمن تا بحرین، بهار تازه ای را برای مردم عرب و مسلمان نوید نمی دهد.
آزادی، دموکراسی، عدالت، حداقل بهزیستی هنوز از رؤیاهای بسیار دور است. دشمنان آنها نیز قدرتمند هستند. جنگی را که، پریروز، متفقین اروپایی، فرانسه و انگلستان به اتفاق ایالات متحدۀ آمریکا علیه لیبی آغاز کردند، نشانی است از خواست آنها مبنی بر زیر سلطه کشیدن منطقۀ مدیترانه، تمام خلیج و آفریقا که در چشم انداز آن واقع شده است.
در نتیجه، تجلیل حقوق بشر، تضمین امنیت و صلحی که در رسانه ها می شنویم، صرف و نحو ناب یاوه گویانه ای بیش نیست، چندمین خونخوار مکاره پس از تجاوز مصیبت بار علیه عراق و افغانستان، و پس از کشتارهای دولت اسرائیل – متحد بسیار نزدیک ایالات متحدۀ آمریکا – و تداوم آن علیه مردم فلسطین.
ایالات متحده، این بار در آشفتگی آشکار و نامعلومی با هم پیمانانش و احتمالا در درون دولت خودش، به سختی تلاش می کند تا برای چندمین بار به انگیزه های نو استعماری و نو امپریالیستی خود جامۀ مداخلۀ بشردوستانه بپوشاند.
تجاوز گستاخانه به منشور سازمان ملل متحد و کاربست فرصت طلبانۀ شورای امنیت در سازمان ملل متحد، سرانجام، گواه بر خواست قدرت طلبانۀ اجتناب ناپذیر آنها است. بر این پایه، دقیقا طرح تجاوز جنایت کارانۀ ناتو علیه صربی در سال 1999 تکرار می شود که رئیس جمهور کلینتون به عنوان «آزاد سازی» کوزوو معرفی می کرد.
اکنون مداخلۀ «بشر دوستانه» به معنای قربانی کردن هزاران انسان بی گناه از طریق آسمان است. حتی با یک قرائت سریع از روی قطعنامۀ 17 مارس 1973 که در آن برای «منطقۀ ممنوعۀ پرواز» علیه لیبی تصمیم گرفته شده است، کافی خواهد بود که فورا به نقض بسیار مهم شورای سازمان ملل متحد و علاوه بر این به نقض حقوق عمومی در عرصۀ بین المللی پی ببریم.
نقض منشور زمانی روشن می شود که به فرمان 7 مادۀ 2 توجه کنیم که مشخصا می گوید «سازمان ملل متحد هیچ اختیاری برای دخالت در امور داخلی دولت ها ندارد». در نتیجه هیچ تردیدی وجود ندارد که «جنگ داخلی» به امور داخلی لیبی مرتبط بوده و موضوعی نیست که بتواند شورای امنیت را به شکل نظامی بسیج کند.
علاوه بر این، مادۀ 39 منشور سازمان ملل متحد پیش بینی می کند که شورای امنیت مجاز به استفاده از نیروی نظامی می باشد، ولی تنها پس از اثبات این امر که صلح بین المللی به خطر افتاده، و یا نقض صلح یا عمل خشونت آمیزی (از جانب دولتی علیه دولت دیگر) مشاهده شده باشد.
در نتیجه در این جا ما به باز شناسی دومین و بارزترین دلیلی که کشتار مردم بی گناه را به عنوان جنایت تلقی می کند روبرو می شویم، یعنی کاری که متفقین اروپایی و آمریکایی می خواهند در لیبی انجام دهند.
و دولت ایتالیا از بسیج پایگاه ها و هواپیماهای نظامی اش برای شرکت در ریختن خون مردمی که تا همین چند هفتۀ پیش با افتخار دوست خود اعلام می کرد، باید شرمسار باشد.
همان گونه که بارها با مراجعه به قطعنامۀ 1973 در شورای امنیت از «مسئولیت حفاظتی» گفته اند، واقعا هیچ معنایی ندارد. در این مورد موضوع بر سر قطعنامۀ بسیار بحث انگیز 1674 به تاریخ 28 آوریل 2006 است. در صورت نقض اساسی حقوق انسان ها توسط هر دولتی، شورای امنیت می تواند آن را به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی تشخیص دهد. و در این صورت می تواند هر اقدام نظامی را که صلاح ببیند تصویب کند. نیازی به گفتن این موضوع نیست که شورای امنیت قابلیت تصمیم گیری برای هنجارهای حقوق بین المللی را ندارد. و در عین حال روشن است که «جنگ داخلی» در درون لیبی هیچ تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی به حساب نمی آید و به همین علت پنج عضو شورای امنیت (آلمان، روسیه؛ هند، چین و برزیل) به شکل ضمنی از آن دفاع کردند و به قطعنامه رآی ندادند. علاوه بر این، تجاوزی را که فرانسه، انگلیس و ایالات متحد ه به نام حمایت از حقوق انسان ها علیه مردم لیبی سازمان دهی کردند، توسط همین پنج عضو شورای امنیت محکوم شناخته شد.
همان طور که اتحادیۀ عرب اعلام کرده است، در هر صورت هدفش «نجات شهروندان است و نه کشتن آنها». از این پس آشکار است که راه ها ی دیگری برای میانجی گری و حل منازعه می تواند جستجو شود.
در فاصلۀ نه چندان دوری ما همه باور کرده بودیم که با چهرۀ جدیدی مانند بارک اوباما، ایالات متحده نیز دچار تحول خواهد شد. ولی از این پس می دانیم که تغییر چهره نه تنها کافی نیست بلکه می تواند به عنوان نقاب به کار رود، و تداوم جنگ در افغانستان، سکوت در مورد فجایعی که به مردم فاسطین تحمیل می شود، و فقدان صراحتی که در مورد گوآنتانامو انتظار داشتیم، جملگی گواه بر این واقعیت است. خاصه در مورد حقوق بشر.
در خواست سلطه جویانۀ ایالات متحده هیچ چیزی تغییر نکرده، و چنین امری برای مردم لیبی نتایج بسیار وخیمی در پی خواهد داشت، که وانمود کردند که می خواهند آنها را از خشونت دیکتاتور (خونخوار) نجات دهند.
به راحتی می توانیم پیش بینی کنیم که جنگ تا زمانی که قذافی اسیر و یا کشته نشود به پایان نخواهد رسید (دقیقا مانند بلایی که سر رهبر عراق آمد که به خواست ژرژ دابلیو بوش رئیس جمهور آمریکا اعدام شد). و باز هم می توانیم به راحتی پیش بینی کنیم که در پایان جنگ، ایالات متحده از قدرت خود برای تضمین کنترل لیبی ( یا دولت سیرنیکا) استفاده خواهد کرد، همان طور که امروز به شکل نظامی و استراتژیک کوزوو را برای بهره برداری از منابع انرژی آن تحت کنترل دارد. و همان گونه که در عراق به وقوع پیوست.
این است مفهوم « جنگ برای عدالت» در مدیترانه توسط بارک اوباما و هلاری کلینتون.
+ نوشته شده در 2 Apr 2011ساعت 3:55 قبل از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید
لیبی، فوکوشیمای جنگ
ملینو دینوچی
par Manlio Dinucci
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
در حالی که سکان فرماندهی با نام کد «پروکتور یونیفیه» (حمایت متفقین) از دست ژنرال ایالات متحدۀ آمریکا که فرماندهی بخش آفریقا را به عهده دارد به دست آدمیرال ایالات متحده که اتحادیۀ آتلانتیک را هدایت می کند منتقل می گردد، ناتو اعلام می کند که هدفش «حمایت از شهروندان و مناطق شهری» است. چنین ادعایی با شلیک صدها پهپاد «تاماهاک» که اکثرا به کلاهک اورانیوم ضعیف شده مسلح است به انجام رسید که همان گونه که می دانیم تأثیرات مخرب بر محیط زیست طبیعی و سلامت انسان بسیار اسفناک است (به مقالۀ پروفسور ماسیمو زوچتی مراجعه کنید) (1). این پهپادها ( یا موشک ها) از ناوهای جنگی یا زیر دریایی ها پرتاب می شود : ناوهای ایالات متحدۀ آمریکا مانند «پروویدانس، «فلورید» و «اسکراتون») که پس از عبور از ناپل، از بندر اوگوستا در سیسیل به عنوان پایگاه استفاده می کند. این ناوها دارای رآکتور اتمی هستند و از رآکتورهایی که مصیبت فوکوشیما را به وجود آوردند خطرناک تر است. در واقع سامانۀ امنیتی ناچیزی دارند، و غالبا دچار سانحه و اشکال فنی می شده و در عمل کرد عادی شان نیز مولد رادیو آکتیو و آلاینده هستند. این رآکتور های هسته ای با این که نمی توانند از مقامات مدنی لیسانس فعالیت بگیرند، با این وجود وارد بنادر ایتالیا می شوند. کلاهک های اورانیوم ضعیف شدۀ دیگری در بمب های هوشمند به وزن هزار کیلوگرم است که از روی ب 2 هایی که از میسوری به فاصلۀ 10000 کیلومتر از تریپولی به پرواز در می آید و با حمل 15 فروند از این بمب های هوشمند، از فاصلۀ 50 کیلومتری به طرف هدف شلیک می شود. این بمب ها از روی بمب افکن های استراتزیک دیگری مانند ب- ب1 نیز می تواند پرتاب شود. ب-یک ها از مورون در اسپانیا به پرواز در می آیند و ده ها بمب هوشمند پرتاب می کنند.
GBU-22
علاوه بر این ها مهمات دیکری از جنس اورانیوم ضعیف شده از دژهای پرنده ای به نام آ.10 ناندربولت (رعد)، و آ.130 اسپکتر پرتاب می شود که در واقع برای پیش روی های شورش گران نقش جاده صاف کن را بازی می کند. آ.10 مسلح به توپ «وانژور» با هفت لول چرخشی 30 میلیمتری : 3900 گلوله در دقیقه شلیک می کند، مهمات این سلاح نسل برانداز می تواند از جنس اورانیوم ضعیف شده و یا آتش زا با توان انفجاری بسیار بالا باشد. دومی (آ 130 اسپکتر) که یک توپخانۀ پرنده است، پیچیده ترین سلاح نیروی هوایی در جهان به حساب می آید : به وسیلۀ سامانۀ پیچیده ای برای هدف گیری، هم زمان با 6 توپ شلیک می کند که دو تا از آنها 105 میلیمتری است و یک «ولکان» که 6000 گلوله در دقیقه شلیک می کند.
کاربرد اورانیوم ضعیف شده برای اهداف نظامی داری مزیت های متعددی می باشد : به عنوان زبالۀ اتمی نیازی هزینۀ نگهداری ندارد، علاوه بر این با آن می توان با هزینۀ بسیار ناچیزی کلاهک مهمات بسیار مؤثری ساخت(چند دلار برای یک کیلو) که در جدارۀ تانک، زره پوش و استحکامات بتون آرمه ای به راحتی عبور می کند. این نوع سلاح هنگام انفجار در درون حرارتی معادل چند هزار درجۀ سانتی گراد ایجاد می کند. این گلوله ها در انفجار سهمگین خود غبار رادیو آکتیو تولید می کنند و دقیقا همین غبار ها است که به تولد کوذکان هیولایی برای نسل های آینده تبدیل می شود. بعید نیست که اورانیوم ضعیف شده ای که در لیبی موجب مرگ می شود از رآکتورهای فوکو شیما نیامده باشد که حالا دارد در ژاپن مرگ می پراکند. سکان فرماندهی همواره بر محور حمایت متفقین است.
+ نوشته شده در 31 Mar 2011ساعت 1:59 قبل از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | یک نظر
منتشر شده توسط انترناسیونال چهارم
منبع:http://www.wsws.org/francais/News/2011/mar2011/otan-m29.shtml http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=24024
واشینگتن زیر پوشش ناتو می خواهد
به جنگی دراز مدت در لیبی دامن بزند
توسط بیل وان اوکن
Par Bill Van Auken
29 mars 2011
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
دولت اوباما هدایت جنگ علیه لیبی را به فرماندهی ناتو واگذار می کند، و چنین انتقالی در حالی انجام می گیرد که اتحادیه ای که توسط ایالات متحدۀ آمریکا هدایت می شود پیش بینی کرده است که جنگ تا سه ماه دیگر به طول خواهد انجامید.
توافق عبارت است از منتقل ساختن هدایت کارزار علیه لیبی به ناتو به شکل جزئی که پس از مذاکره بین واشینگتن و کشورهای هم پیمان او در ناتو انجام گرفت که هر یک در این جنگ امپریالیستی علیه مستعمرۀ قدیمی منافع خاص خودشان را دنبال می کنند.
پس از یک دورۀ 24 ساعته که در صبح روز جمعه به پایان رسید که طی آن کشتی های رزمی آمریکا 16 پهپاد تاماهاک علاوه بر آنهایی که پیش از این پرتاب کرده بودند به روی مواضع لیبی فرستادند و در عین حال شکاری های متفقین که بیشتر آمریکایی بودند 153 خروج دیگر را به ثبت رساندند. مقامات ناتو در بروکسل اعلام کردند که طرح عملیاتی علیه لیبی ممکن است سه ماه بیشتر از آن چه تخمین زده شده بود طول بکشد با حساب این که در پایان این مدت عملیات ممکن است ادامه پیدا کند.
فرماندۀ مرکز فرماندهی ارتش فرانسه، ژنرال ادوارد گی یو (1)، هشدار داد که انتظار نداشته باشید که حملات به این زودی ها خاتمه یابد : «مطمئنا امروز به پایان نمی رسد، شاید در هفتۀ آینده. امیدوارم که کار به ماه نکشد.»
در این مدت، لیبی گزارش داد که آمار قربانیان غیر نظامی در بمباران ناتو و اصابت موشک به 100 نفر رسیده است. در تریپولی، مأمورین خدمات بهداشتی و مسؤلین دولتی اعلام کردند که حملۀ اخیر به پایخت لیبی صد نفر قربانی بر جای گذاشته که تعدادی از آنها را زنان تشکیل می دادند.
شبکۀ تلویزیونی ال-عربیه بر اساس گزارش شخص ناشناسی اعلام کرد که پسر قذافی بین قربانیان بوده و احتملا در حمله به پادگان نظامی در تریپولی کشته شده است.
هواپیماهای جنگی آمریکا و ناتو در این روزهای گذشته به شدت نیروی زمینی وفادار به دولت معمر قذافی و زیر بناهای کشور را مورد حمله قرار دادند. هدف از این حملات ایجاد آتش سنگین و آماده سازی زمینه برای به اصطلاح «شورش گران» مستقر در بنغازی است تا طرح حمله ای را که «قذافی، بازی تمام شد» نامیده اند به اجرا گذارند، و با سرنگون ساختن قذافی رژیم جدیدی را ایجاد کنند که با دولت های غربی و شرکت های نفتی غرب روابط دوستانه تری داشته باشد.
ولی روشن نیست که «شورش گران» بتوانند واقعا پاسخ گوی چنین شاخصی باشند و علاوه بر این باید شهرهای تعیین شده را از چنگ نیروهای وفادار به قذافی خارج سازند، یعنی «آجدبیا» در شرق و میسوراتا(بندری در غرب سرت – املای نام شهر احتمالادر این جا اشتباه است) در غرب و حرکت به سوی تریپولی. «شورش گران» اگر نتوانند به این شاخص ها پاسخ بگویند، در این صورت اقدامات دیگری طرح ریزی کرده اند که آن را به اجرا خواهند گذاشت.
بر اساس سرویس اطلاعاتی روس ریا نووستی : ایالات متحده و ناتو خودشان را برای عملیات زمینی آماده می کنند، که در اواخر آوریل یا اوایل ماه می آغاز خواهد شد.
ریا نووستی به نقل از منبعی مجهول در سرویس اطلاعاتی روس اعلام کرد که : «اطلاعات به دست آمده از منابع مختلف گواه بر این امر است که کشورهای ناتو با حضور فعال انگلستان و ایالات متحدۀ آمریکا در حال تهیۀ طرح حملۀ زمینی هستند».
«تمام شواهد نشان می دهد که مرحلۀ عملیات زمینی توسط کشورهای هم پیمان، در صورتی که حملات هوایی و موشکی برای سرنگونی قذافی کافی نباشد، به اجرا گذاشته خواهد شد، که زمان آن نیز برای اواخر آوریل یا اوایل می تعیین شده است.»
روز 17 مارس، واشینگتن قطعنامۀ 1973 سازمان ملل متحد در شورای امنیت را تا تحمیل منطقۀ ممنوعۀ پرواز بر فراز آسمان لیبی گسترش داد و علاوه بر این به بهانۀ حفاظت از جان شهروندان «هر گونه اقدام ضروری» را مجاز دانست. هر چند که این قطعنامه به ویژه «هر گونه نیروی اشغال گر خارجی را در خاک لیبی» ممنوع اعلام کرده است.
ولی، تحلیل گران نظامی بیش از پیش از نظریه ای دفاع می کنند که ممنوعیت برای هر نیروی اشغال گر در قطعنامۀ 1973 را مانعی برای گسترش موقتی آنها نمی داند و چنان که روزنامۀ وال استریت مطرح کرده است : «تاریخ عملیات نظامی که تنها به حملات هوایی منحصر باشد، بی آن که نیروی زمینی وارد عمل شود، نشان می دهد که به ندرت از عهدۀ دشمن برآمده، و حتی هیچ گاه چنین موردی پیش نیامده است.»
بر اساس گزارشات رسیده از لیبی در رابطه با اغتشاش و به هم ریختگی که در صفوف ارتش مخالفین قذافی که در بنغازی مستقر هستند دیده می شود، احتمال به کار بستن مداخلۀ زمینی برای دست یابی به هدف تعیین شده یعنی تغییر رژیم ضرورت بیشتری می یابد، مگر این که واشینگتن و هم پیمانانش بتواند طرح کودتا را از درون خود رژیم سازمان دهی کنند.
یکی از آشکار ترین و دقیق ترین گزارشات در مورد موقعیت به اصطلاح شورش گران، روز پنجشنبه توسط نانسی یوسف در روزنامۀ «مک کلاچی نیوز پی پر» (2) منتشر شد :
«مبارزین شورش گر که قسم یاد کرده بودند که تریپولی را از چنگ معمر قذافی بیرون بکشند، ولی آن چه اتفاق افتاد ترک مواضعی بود که در پیش روی هایشان به دست آورده بودند، و حالا از خانه های خودشان دفاع می کنند. این شورش گران می گویند که مشاورینشان آنها را راهنمایی نمی کنند و در نتیجه دیگر اعتمادی به فرماندهان نظامی خودشان ندارند و نیروهایشان دچار انشعاب شده است.»
او گفت که ادعای پیشین اپوزیسیون مسلح مبنی بر پیش روی هایشان به سوی تریپولی «با توجه به سهولتی که هفتۀ پیش نیروهای قذافی وارد بنغازی شدند، بی اساس از آب در آمد.»
«شاید مشوش کننده تر از همه برای شورش گران، کشف این موضوع بود که صدها و یا شاید هزاران نفر از طرفداران قذافی بین خود آنها بوده اند و طی حملۀ نیروهای طرفدار قذافی در ضلع جنوبی، این افراد با لباس های شخصی از خانه هایشان در بنغازی خارج شدند و در کنار آنها به شهر حمله کردند.»
نانسی یوسف به نقل از اهالی شهر دربارۀ وضعیت شورای ملّی بنغازی توضیح می دهد که اخیرا خود را به عنوان «دولت گذار» اعلام کرده که «به هیچ دردی نمی خورد» و یکی دیگر از اهالی پیش بینی کرده است که در این شهر جنگ داخلی به راه خواهد افتاد.
در آستانۀ روز جمعه هنوز برای کنترل عملیات رزمی در لیبی توسط ناتو، چگونگی واقعی توافقات در ابهام به سر می برد. ظاهرا ناتو عملیات رزمی را در لیبی به عهده خواهد گرفت. در آغاز، گزارش داده بودند که کشورهای هم پیمان که توسط ایالات متحدۀ آمریکا هدایت می شوند مسئولیت تداوم برقراری منطقۀ ممنوعۀ پرواز در آسمان لیبی را به عهده بگیرند، با توجه به تخریب نیروی هوایی لیبی (که غالبا قدیمی و با کمبود قطعات یدکی مواجه است) و تخریب پدافند هوایی، با هیچ مقاومت معنی داری مواجه نیستند.
تخریب نیروی هوایی و پدافند هوایی لیبی، ارتش آمریکا را با تنها هدف ممکن مواجه می سازد یعنی بمباران و موشک باران تجمعات نظامی در جبهۀ وفادار به دولت لیبی روی زمین توسط هواپیماهای ناتو.
با این وجود، بعد از ظهر روز جمعه اعلام شد که در مورد نقش فرماندهی ناتو در عملیات لیبی توافقاتی به نتیجه رسیده است، و فورا مسئولیت منطقۀ ممنوعۀ پرواز را به عهده می گیرد. ولی جزئیات طرح حملات هوایی به نیروهای هوادار قذافی در زمین و پشتیبانی از شورش گران ضد دولت قذافی در پروندۀ دیگری به کشورهای عضو ناتو تحویل داده خواهد شد.
گفتگوی دائمی در بطن ناتو طی چهار روز پیاپی با یک سری گفتگوهای تلفنی بین هلاری کلینتون مشاور دولت آمریکا، و آلن ژوپه وزیر امور خارجۀ فرانسه، ویلیام هاگ مشاور امور خارجی بریتانیا و احمد داووت اوغلو وزیر امور خارجۀ ترکیه به پایان می رسد.
مذاکرات گواه بر بگو و بشنو های خصومت آمیز بین ترکیه و فرانسه بوده است. دولت ترکیه از گذشته با نیکلا سرکوزی خصومت خاصی دارد، زیرا اپوزیسیون خدشه ناپذیر او مانع ورود ترکیه به اتحادیۀ اروپا شد، و پس از توافق سازمان ملل متحد از گردهم آیی که خیلی باشتاب در پاریس برگزار شد نیز حذف گردیده بود.
فرانسه که به شکل عجولانه ای وارد عمل شده بود و نخستین حملۀ هوایی را بی آن که در فقدان هماهنگی با هم پیمانان قدیمی اش به اجرا گذاشت، از پیش اصرار داشت که مداخلۀ نظامی به شکل مستقل از ناتو و توسط سازمان دیگری هدایت شود، ظاهرا به دلیل شرکت قابل اغماض عرب ها.
ترکیه دولت فرانسه را متهم ساخت که در مداخلۀ نظامی در پی روی کردی است که تنها منافع نفتی خود را در لیبی مطرح می کند. موضع ترکیه طی گزارشی در روزنامۀ نزدیک به دولت ترکیه روزنامۀ « زمان» منعکس شده است :
«رهبران ترکیه رسما فرانسه را مورد انتقاد قراردادند و این کشور متهم به قدرت نمایی دانسته و اتگیزۀ فرانسه را در این عملیات زیر علامت سؤال برده اند. رهبران ترکیه با چشم تردید به فرانسه نگاه کرده و بر این باور هستند که چشم طمع به معادن لیبی دوخته است. به همین علت، دولت ترکیه ضروری می داند که طرح عملیات نظامی تحت فرماندهی ناتو انجام گیرد و منطبق بر اهداف سازمان ملل متحد باشد.»
ترکیه منافع بازرگانی خاصی با لیبی و در منطقه دارد و به همین دلیل به هیچ عنوان حاضر نیست آنها را به فرانسه واگذار کند. ترکیه چندین ناو جنگی برای اعمال تحریم به لیبی گسیل داشته ولی در عین حال اعلام کرده است که در هیچ عملیاتی علیه مردم لیبی شرکت نخواهد کرد.
اردوغان خشنودی خود را از انتقال فرماندهی عملیات نظامی به ناتو اظهار داشته و گفت : «پاریس نیز هم کاری هایش را شروع کرده. فکر می کنم به ویژه برای روندی که در لیبی جریان دارد بسیار مفید است »
شورای امنیت استراتفور نزدیک به سرویس اطلاعاتی آمریکا، اعلام می کند که شکافی در بطن به اصطلاح «اتحادیه» در حمله به لیبی وجود دارد : به گفتۀ وزیر امور خارجۀ ایتالیا فرانک. فراتینی : «ایتالیا در صورتی که توافقی برای فرماندهی ناتو انجام نگیرد، اجازۀ استفاد ه از پایگاه هایش را لغو خواهد کرد، از این جهت که ما نمی خواهیم بهای راه کارهای دیگران را بپردازیم».
ایتالیا نگران اتحاد فرانسه و انگلیس است که برای منافع ایتالیا در لیبی ی پس از قذافی محدودیت هایی ایجاد خواهد کرد. ایتالیا نگران است که فرانسه و انگلیس عملیات را به پایان نبرند و ایتالیارا در هرج و مرجی که در چند صد کیلومتر و در ساحل مقابل جریان دارد تنها بگذارند.
همان گونه که «استراتفور» اشاره می کند، تمام این قدرت های اروپای – بی آن که از ایالات متحدۀ آمریکا حرفی بزند - با قذافی دست داده بودند و با قرارد نفتی و قرارداد برای فروش اسلحه در سطح چند میلیارد دلا ر به امضا رسانده بودند، پیش از آن که به این نتیجه برسند که به دلیل بشردوستانه باید سرنگونش کنند.
«استراتفور» با تأکید روی اختلافات بین انگلستان و فرانسه در مداخله در لیبی می نویسد : «منافع انگلستان و فرانسه در لیبی یکی نیست، و لیبی برای هر کدام وزنۀ متفاوتی را در بر می گیرد. انگلستان، لیبی را فرصت مناسبی برای بهره برداری در زمینۀ انرژی می بیند. انگلستان در لیبی از موقعیت خریدار و فروشندۀ ممتازی برخوردار نیست ، ولی می تواند باشد، تنها به این شرط که قذافی از قدرت برکنار شود. برای فرانسه، تریپولی صادر کنندۀ انرژی و در عین حال مشتری خوبی برای کارخانه های اسلحه سازی اش می باشد. منافع پاریس در این مداخله در عین حال به سیاست درون-اروپایی مربوط می شود.»
بین رهبران سیاسی «اشتبلیشمنت» و دستگاه نظامی و اطلاعات سرّی، هیچ ابهامی در مورد انگیزۀ واقعی برای مداخله در لیبی وجود ندارد. مداخلۀ نظامی در لیبی هیچ ارتباطی با «نجات مردم» یا «به دلیل بشر دوستانه» ندارد، و تمام مسائل پیرامون نفت، منافع و ضروریات استراتژیک مطرح می شود. در این روند، ناتو به عنوان ابزاری برای جلوگیری از منازعات میان-امپریالیستی سر بر می آورد که در حملۀ جدید به آفریقا بر پا شده است.
نقشی که ناتو در رابطه با ارتش آمریکا در لیبی بازی می کند، با نقشی که در حال حاضر در افغانستان دارد قابل مقایسه است. با این که اوباما و هلاری کلینتن اعلام کرده اند که ایالات متحدۀ آمریکا «باید فاصله بگیرد»، فرماندهان آمریکایی با صراحت کامل اعلام کردند که نیروهای آمریکایی نقش تعیین کننده در حمله به لیبی به عهده دارند، علاوه بر این فرماندهی نیروهای ناتو به عهده یک آدمیرال آمریکایی به نام جیمز استیوریدیس(3) است.
واشینگتن برای جلوه دادن جنگ علیه لیبی به شکلی که گویی ناتو آن را به پشتیبانی کشورهای عرب هدایت می کند و گویی نقش ارتش ایالات متحدۀ آمریکا نقشی ثانوی است، در واقع دو انگیزه می تواند داشته باشد. از یک سو، با 100000 هزار سرباز مردم افغانستان را که با اشغال گران خارجی می جنگند سرکوب می کند، و شدت بخشیدن به بمباران هوایی در کشور همسایه، یعنی پاکستان، و با 50000 سرباز دیگری که هنوز در عراق مستقر هستند، دولت اوباما ناچار است روی واقعیت پرده بکشد، یعنی این واقعیت که امپریالیسم آمریکا جنگ دیگری را علیه یکی دیگر از کشورهای مسلمان آغاز کرده است.
از سوی دیگر، به شکل اجتناب ناپذیری دولت درگیر اپوزیسیون مردمی در درون خود ایالات متحده است، یعنی در جایی که دو سوّم از مردم بر این باور هستند که جنگ افغانستان اشتباه بوده است. پس از دو هفته عملیات نظامی در لیبی، اوباما هنوز هیچ خطابه ای برای مردم آمریکا و برای توجیه چنین جنگ جدیدی ایراد نکرده و حتی برای کسب رأی کنگره که معمولا باید چنین مواردی را تأیید کند، هیچ اقدامی به عمل نیاورده، و بر این اساس، اوباما آشکارا قانون اساسی آمریکا را نقض کرده است. در چنین وضعیتی، دولت دموکرات حتی از کاخ سفید در دوران بوش نیز پا فراتر نهاده و هم چون قدرتی خود رأی و تنها با تکیه به مقام «فرماندۀ کل» مداخلۀ نظامی را سامان دهی کرده است.
1) Edouard Guillaud
2) McClatchy Newspapers
3) James Stavridis
+ نوشته شده در 30 Mar 2011ساعت 7:27 بعد از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | یک نظر
بخش 3
میشل شوسودوسکی
جنگ تمام عیار علیه لیبی
و افزایش بهای نفت خام
(مقالۀ اصلی به زبان انگلیسی به تاریخ 16 مارس 2011 نوشته شده است)
Mondialisation.ca, Le 25 mars 2011
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
منبع :
http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=23943
بخش اول و دوم این مقاله به تاریخ 11 مارس 2011 و 24 مارس 2011 در همین وبلاگ منتشر شده است.
بخش 1) میشل شوسودوسکی. تلاش کودتا توسط ایالات متحده و ناتو در لیبی
بخش 2) میشل شوسودوسکی.«عملیات لیبی» و نبرد نفت : ترسیم مجدد نقشۀ آفریقا. که به تاریخ 24 مارس 2011در همین جا منتشر شده است.
مقالات دیگری در گاهنامه هنر و مبارزه از میشل شوسودوسکی منتشر شده است :
- میشل شوسودوسکی: تونس و دیکتاتوری صندوق بین المللی پول : چگونه سیاست «ماکرو-اکونومی» یا سیاست اقتصاد کلان. بی کاری و فقر را در جهان گسترش می دهد.
بخش 1، 2
26 ژانویه 2011 تاریخ انتشار در گاهنامۀ هنر مبارزه
28 ژانویه 2011 تاریخ انتشار در گاهنامۀ هنر مبارزه
-میشل شوسودوسکی : در آستانۀ سومین جنگ جهانی، هدف : ایران
25 سپتامبر 2010 تاریخ انتشار در گاهنامۀ هنر و مبارزه
جنگ تمام عیار علیه لیبی
و
افزایش بهای نفت خام
برقراری منطقۀ ممنوعۀ پرواز روی میز طراحان پنتاگون است. عربستان سعودی و دولت های خلیج با پشتیبانی اتحادیۀ عرب و سازمان اتحاد آفریقا
(OUA) لیبی را به عنوان «کشور غیر دوستانه» تلقی کرده اند.
بر اساس نقشه ای که واشینگتن طراح آن بوده است، عربستان سعودی و دولت های خلیج در حملات هوایی علیه لیبی شرکت خواهند داشت.
در عین حال از عربستان سعودی خواسته شده که به نیروهای اپوزیسیون اسلجه بدهد. گزارشات تأیید می کنند که نیروهای ویژه و مشاورین نظامی ناتو در خاک لیبی و در کنار شورشیان هستند. مداخلۀ نظامی به فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو علیه لیبی پیامد های سیاسی جغرافیایی و اقتصادی قابل توجهی خواهد داشت. لیبی با سه و نیم درصد ذخیرۀ جهانی نفت، یعنی دو برابر ذخیرۀ ایالات متحدۀ آمریکا، یکی از مهمترین ذخایر نفتی جهان است.
جنگ علیه لیبی فورا روی بهای نفت خام تأثیر می گذارد، کما این که با آغاز شورش در لیبی، 18 درصد افزایش داشت. در بورس «نیویورک مرکانتیل اشانژ» بهای هر بشکه نفت خام 104،42 دلار برای ماه آوریل، یعنی بالاترین قیمت پس از سقوط مالی در سپتامبر 2008. از ماه اوت 2010 بهای نفت خام از 75،93 به 104،42 دلار برای هر بشکه نفت خام ارتقاء پیدا کرد، یعنی افزایشی معادل 37،5 درصد را نشان داد.
جنگ علیه لیبی بهای نفت را در سطح بسیار بالایی افزایش خواهد داد و پیامد آن فقر بیشتر برای مردم، در سر تا سر جهان، خواهد بود. موضوع بهای نفت در دراز مدت در تداوم خود به فاجعۀ اقتصادی تبدیل می شود : قیمت حمل و نقل و تولید به شکل قابل ملاحظه ای افزایش خواهد یافت. افزایش قیمت بنزین و سوخت ورشکستگی بسیاری از بخش های فعال اقتصادی را در پی خواهد داشت، و از سوی دیگری موجب افزایش فوق العادۀ قروض خارجی در کشورهای در حال رشد خواهد شد.
این افزایش قیمت، علی رغم بهای بسیار نازل نفت در خاورمیانه، از هم اکنون در شرف تکوین است. چنین افزایشی به این معنا است که قدرت های سوداگر «وال استریت» در وابستگی به - «استبلیشمنت» - رهبران نظامی و اطلاعاتی ایالات متحدۀ آمریکا میلیاردها دلار منافع سوداگرانۀ حاصل از بازار نفت بلکه از بازار کالاهای متنوع و ارز را به صندوق هایشان واریز می کنند.
«جنگ بشردوستانه» برای «داد و ستد» بسیار مفید خواهد بود. به عبارت دیگر «جنگ بشر دوستانه» در حدمت منافع سوداگران مؤسسات مالی قرار می گیرد که روند تصاحب ثروت مالی را به پیش برند. مؤسسات مالی که از پیش از رویدادهای مصر و لیبی مطلع شده بودند، تا کنون میلیارد ها دلار منافع سوداگرانۀ در بازار قراردادهای نفت خام را به دست آورده اند.
در نتیجه، این مؤسسات مالی و بانک های بین المللی که چندین ماه پیش «کارت هایشان را بازی کرده اند» منافع ویژه ای در جنگ دارند.
هر اندازه بازار نفت خام دچار نوسانات فزاینده یعنی افزایش قیمت باشد، منافع سوداگرانه نیز بیشتر خواهد بود. منافع سوداگرانه در کوتاه مدت نیز شامل همین روند است.
به دلیل از پیش آگاه بودن به زنجیر رویدادهای سیاسی یا نظامی و شیوه ای که بازارها را متأثر می سازد، و به همین ترتیب کنترل و دستکاری کردن گزارشات مالی در رابطه با این روی دادها از عناصر اصلی طرح اجرایی این روند است.
بر این اساس، ما عمل کرد بورس کالاهای جهانی را مورد بررسی قرار می دهیم که مهمترین آن «امور تجاری شیکاگو» (1) است که در ادغام با «مشاورۀ بارزگانی شیکاگو»(2) ایحاد شد.
(برای مشاهدۀ مصاحبه با میشل شوسودوسکی به آدرس زیر مراجعه کنید)
http://tv.globalresearch.ca/2011/03/foreign-intervention-libya-creation-4th-war-theater
شایعۀ سیاسی و اطلاعات جعلی
شایعه پراکنی و اطلاعات جعلی نیز کار پر منفعتی است، به ویژه در رابطه با نوسانات کوتاه مدت در بورس کالا.
[شایعه ای پراکنده شده بود که می گفت رهبر لیبی، معمر قذافی کشته شده است، این موضوع موجب شذ که بورس کالا سقوط کند، و قراردادهای نفت خام را تا 2 درصد کاهش داد. شایعه های دیگر به همین اندازه تأثیرات فوری قابل توجهی داشته است، حتی بی آن که تحولات عینی در سطح تولید و ذخیرۀ نفت به وجود بیاید.
آنهایی که سوداگری می کنند علت اصلی این وضعیت هستند، کالاها را می خرند و می فروشند وبا نوسانات قیمت در کوتاه مدت، ثروت اندوزی می کنند.
سوداگران عادی روی نوسانات سریع با شرط بندی روی شایعات و پدیده های زودگذر و ناپایدار سودهایی را به حساب خودشان واریز می کنند. کالاهایی را که قصد ندارند نگهدارند و یا استفاده کنند، خیلی فوری می خرند و می فروشند. فرصت طلبی این سوداگران، گواه مضاعفی است بر فشارهایی که در سر تا سر کشور روی دوش خانواده های کارگر و شرکت های کوچک و کشاورزان وارد می شود[...]
مجازات اقتصادی
ایالات متحدۀ آمریکا مجازات هایی را به لیبی تحمیل کرده است که یکی از پیامدهای آن مختل ساختن تدارکات نفتی است که از لیبی به اروپا منتقل می شد. این مجازات ها به شکل غیر مستقیم اتحادیۀ اروپا را هدف می گیرد : پیامد آن تضعیف ایتالیا و فرانسه است که تا حدود زیادی به نفت لیبی وابسته هستند.
بازرگانی نفت لیبی عملا از کار افتاده زیرا به دلیل مجازات اقتصادی نمی توانند پرداخت ها را تأیید کنند(رویتر، 8 فوریه 2011) : «این انتخاب بر اساس تصمیم شرکت های بزرگ نفتی ایالات متحدۀ آمریکا انجام گرفته است که به بارزگانی نفت با لیبی پایان داد و خرید نفت لیبی را برای شرکت های اروپایی و حتی تأمین مواد اولیۀ برای پالایشگاه های کشورهایی مانند فرانسه و ایتالیا را ناممکن ساخت.»
[وال استریت و واشینگتن] به بانک ها دستور صادر کرده اند که داد و ستدهای مالی را توقیف کنند، یکی از واسطه های مهم یکی از شرکت های اروپایی اعلام کرده است که : «بانک ها نمی خواهند به نظام حاکم در لیبی پول بدهند، در نتیجه هیچ کس نمی تواند پول نفت را بگیرد».
یکی از واسطه های بازرگانی با اشاره به امتناع بانک ها در پرداخت پول گفت : «مسئله بر سر انتخاب بانک ها نیست، تحریم اقتصادی موجب ممنوعیت ورود و خروج دلار آمریکایی به لیبی شده است».
«تمام داد و ستدها با دلار آمریکایی منجمد شده است»، با این حساب که معلوم نیست آیا بانک های سوئیسی و یا بانکی از بانکهای اروپایی حاضر به انجام چنین داد و ستدی باشد.
انعکاس اقتصادی
عملیات نظامی ایالات متحده و ناتو
اگر این عملیات نظامی به اجرا گذاشته شود، بهای نفت را افزایش خواهد داد و بیش از پیش به بحران اقتصادی دامن خواهد زد و نتایج اجتماعی اسفناکی به ویژه برای اتحادیۀ اروپا به بار خواهد آورد که به شکل گسترده ای به نفت لیبی وابسته است.
افزایش بهای نفت نیز یعنی افزایش بهای مواد غذایی (که بیش از پیش به موضوع سوداگرانه در بورس های جهانی تبدیل شده) و در نتیجه فقر بیشتر و افزایش بهای زندکی روزمره در سر تا سر جهان.
روشن است که افزایش بهای نفت هزینۀ حمل و نقل کالاهای بین المللی و مسافرت های هوایی را افزایش خواهد داد و در ایجاد بحران فزایندۀ اقتصادی بازرگانی داخلی و خارجی را مین گذاری خواهد کرد.
مداخله گران مهم اقتصادی که شامل سیاستمداران و واسطه های سوداگر می باشند، کاملا به این موضوع آگاه هستند. سیاستمداران از راه کارها و خط مشی تعیین شده توسط وال استریت پی روی می کنند که تا حدود زیادی سیاست مالی دولتی را دیکته می کند.
تدوین بهای کالاهای ضروری در زمینۀ غذایی یا بهای بنزین را باید به عنوان پیشی گرفتن در عمل کرد بازار آزاد بدانیم.
ما در برابر نظام اقتصادی فاسدی هستیم که از جنگ و تخریب تغذیه می کند. میانگین بهای بنزین در پمپ بنزین در ایالات متحده 3،80 دلار برای هر «گالون» (3،7 لیتر) در کالیفرنیا 4 دلار افزایش داشته است.
+ نوشته شده در 29 Mar 2011ساعت 5:44 بعد از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید
عملیات استعماری علیه لیبی
نوشتۀ دومینیکو لوسوردو
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
par Domenico Losurdo
ایالات متحده پس از وتو کردن رأی شورای امنیت در سازمان ملل متحد که اسرائیل را به دلیل کشور گشایی در فلسطین اشغالی محکوم دانسته بود، از این پس دوباره به عنوان ترجمان و قهرمان «جامعۀ بین الملل» به میدان می آید. ایالات متحده، نه برای محکوم کردن مداخلۀ واحدهای نظامی عربستان سعودی در بحرین بلکه سرانجام برای درخواست اعلام منطقۀ ممنوعۀ پرواز و اقدامات نظامی دیگر علیه لیبی، شورای امنیت را فراخواند. علاوه بر این، همان گونه که نزدیک شدن ناوگان جنگی ایالات متحده به سواحل لیبی و ابزارهای استعماری گواه بر سیاست دیرینۀ توپ و تفنگ است، واشیتگتن و هم پیمانانش به شکل یک جانبه اقدامات نظامی دیگری را به اجرا گذاشتند. ولی اوباما به این اقدامات بسنده کرد : در این روزها چندین بار به شکل تهدید آمیز از قذافی خواست که قدرت را واگذار کند و ارتش لیبی را فراخواند تا علیه او دست به کودتا بزنند. با این وجود وخامت اوضاع در جای دیگری اوج می گیرد. چندی است که انگلیس و فرانسه و ایالات متحده مأمورینشان را در پی کارمندان دولتی لیبی فرستاده اند تا آنها را بر سر دو راهی قرار دهند : یا به جبهۀ شورشگران بپیوندند و یا این که در دادگاه بین المللی به اتهام «جنایت علیه بشریت» تمام زندگی شان را در زندان سپری خواهند کرد. بر حسب عادتی دیرینه، برای پوشش دادن به سنت های شنیع استعماری، دستگاه های عظیم «چند رسانه ای» را برای تحریف گزارشات و به بازی گرفتن افکار عمومی به کار بسته اند. با این وجود تنها کافی خواهد بود که ما رسانه های بورژوازی را با اندکی موشکافی بیشتر بخوانیم تا به ترفندهای گول زنندۀ آن پی ببریم.
دائما هر روز اعلام کردند که هواپیماهای فذافی مردم لیبی را بمباران می کند. از این دیدگاه، گزارشان «گیدو روتولو» در روزنامۀ «لاستامپا» که یکم مارس منتشر شد، برای ما می تواند به عنوان نمونه ای بارز مطرح باشد، حال با دقت به ساخت و پرداخت جملۀ او توجه کنید : «درست است، احتمالا هیچ بمبارانی صورت نگرفته». در «کوریه دلا سرا» روز 18 مارس (صفحۀ 3) لورنزو کرمونزی از بندر طبرق گزارش می دهد : «و همانطور که در جاهای دیگر نیروی هوایی مداخله کرده است، حملات هوایی به قصد اخطار بوده است و یکی از سخن گویان دولت موقت از طریق تلفن به ما گفت که – می خواستند ما را بترسانند، سر و صدای زیادی به پا کردند ولی خسارتی وارد نیامد». در نتیجه می بینیم که خود شورش گران اعتراف کرده اند که «ژنوسید» و «قتل عام» و جنایتی علیه بشریت صورت نگرفته است تا بتواند بهانه ای برای مداخلۀ «بشر دوستانه» ایجاد کند. در رابطه با جبهۀ شورش، هر روز در رسانه ها، از آنها به مثابه قهرمانان دموکراسی در ناب ترین نعاریف تجلیل به عمل آوردند. با این وصف، ببینیم لورنزو کرمونزی در «کوریه دلا سرا» (12 مارس، صفحۀ 13) چگونه عقب نشینی آنها را در مقابل ضد حملۀ ارتش لیبی گزارش می دهد : «در آشفتگی عمومی، صحنه های متعدد و از جمله صحنۀ غارت. بارزترین نمونه به غارت رفتن اموال هتل «ال فدیل» است که تلویزیون ها، ملحفه و پتوهایش به تاراج رفت و آشپزخانۀ هتل به زباله دانی و دالان هایش نیز به پاتوق کثیفی تبدیل شد». در نتیجه، نمی توانیم باور کنیم که چنین رفتارهایی متعلق به جنبشی مترقی و آزادی خواه باشد! حداقل چیزی که می توانیم در رابطه با چنین روی دادهایی بگوییم این است که ما به هیچ وجه نمی توانیم چنین موقعیتی را با نگاه «مانوی گرا» یعنی نیکی در یک سو و بدی در سوی دیگر درک کنیم.
علاوه بر این، هر روز در رسانه ها از شقاوت نیروهای فشار در لیبی حرف می زنند، در این مورد نیز گزارشات نیکلا کریستف از بحرین در «انترنشنال هرالدتریبون» می تواند چشم انداز دیگری را به ما نشان دهد : «من طی هفته های گذشته اجساد تظاهر کنندگانی را دیدم که تقریبا از فاصلۀ بسیار نزدیک مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند، دختر جوانی را دیدم که به علت ضرباتی که به او وارد شده بود از درد به خود می پیچید، ...یکی از مددکاران آمبولانسی را که می خواست به تظاهر کنندگان کمک کند کتک زدند». یک گزارش ویدئویی از بحرین، نیروهای امنیتی را نشان می دهد که از فاصلۀ چند متری به طرف مرد نه چندان جوانی که بدون اسلحه است، نارنجک گاز اشک آور پرتاب می کنند، این مرد به زمین می افتد و سعی می کند از زمین بر خیزد، ولی مآمورین به نزدیک او می رسند و یک نارجک دیگر روی سرش شلیک می کنند». اگر تمام این صحنه های خشونت بار کافی نباشد، نباید فراموش کنیم که در «این روزهای اخیر اوضاع وخامت بیشتری یافته است».
ولی پیش از همۀ این فشارها، خشونت اصلی در زندگی روزمره است که بی داد می کند : زیرا اکثریت مردم شیعه مذهب در بحرین مجبور به تحمل «تبعیضی» هستند که اقلیت سنی بر آنها اعمال می کنند. برای تقویت دستگاه فشار «مزدوران خارجی» و «تانک تهاجمی، اسلحه و گاز اشک آور» ساخت ایالات متحده به خدمت گرفته شده اند. همان گونه که روزنامه نگار «انترناشنال هرالد تریبون» با اشاره به یکی از روی دادهای بحرین، توضیح می دهد، نقش ایالات متحده بسیار تعیین کننده است : «چند هفتۀ پیش، یکی از همکاران من در نیویورک تایمز، میکائل سلکمن، توسط نیروهای بحرینی دستگیر شده بود. او می گفت که حتی لولۀ اسلحه را به طرف او گرفته بودند، ولی از ترس این که مبادا به او شکلیک کنند، پاسپورتش را بیرون کشیده بود و فریاد زنده بود که او روزنامه نگار آمریکایی است. به این ترتیب ناگهان رفتار مآمورین با او عوض می شود و فرماندۀ آن گروه به او نزدیک شده و با او دست می دهد و می گوید : «نگران نباشید! ما آمریکایی ها را دوست داریم!».
در واقع پنجمین ناوگان ایالات متحده در بحرین مستقر شده است : لازم به یادآوری نیست که این ناوگان عهده دار دفاع از دموکراسی نیست، نه در بحرین و نه در یمن، بلکه تنها در لیبی و کشورهایی که در مگسک واشینگتن قرار گرفته اند.
ولی هر چند که عوام فریبی های امپریالیسم منزجر کننده باشد، موجب نمی گردد که مسئولیت قذافی را ندیده بگیریم. حتی اگر از دیدگاه تاریخی بتوانیم قذافی را به خاطر برچیدن بساط استعماری و پایگاه های نظامی که روی دوش لیبی سنگینی می کرد، قابل ستایش بدانیم، ولی در عین حال این موضوع را نیز باید بدانیم که او نتوانست به اندازۀ کافی گروهی از مدیران و رهبران سیاسی و اجتماعی به وجود بیاورد و علاوه بر این به جای این که اقتصادی ملی مدرن و مستقل ایجاد کند، درآمدهای نفتی را برای طرح نامطمئن «بین المللی» بر اساس «کتاب سبز» به کار بست. و به این ترتیب فرصتی طلایی را برای پایان بخشیدن به اختلافات قبیله ای بسیار قدیمی بین طرابلسی ها و برقه ای ها از دست داد، و در نتیجه دستش برای دفع فشارهای امپریالیستی با ساختارهای اقتصادی اجتماعی محکم، خالی ماند.
ولی از یک سو با یک رهبر جهان سومی مواجه می شویم که به شکل مسخره، ابهام آمیز، متناقض و عجیب و غریب خط مشی استقلال ملّی را دنبال می کند، و از سوی دیگر با رهبری که در واشینگتن به شیوۀ بسیار ظریف و مؤدبانه و پیچیده اقدامات استعماری و امپریالیستی را به جای طلیعه های دموکراسی و بشر دوستانه جا می زند. پس در این صورت، تنها آن فردی که در رابطه با آزادی ملت ها و دموکراسی در روابط بین المللی گوش شنوایی ندارد، یا حتی ان فردی که شیفتۀ زیبایی جملات بوده و دلایل سیاسی را ثانوی می پندارد، چنین فردی می تواند از اوباما (دیوید کامرون و نیکلا سرکوزی) طرفداری کند! ولی، آیا واقعا اوباما با مدال نوبل صلح ظرافت خاصی دارد؟ و اگر چنین است، پس چرا به پیشنهادات هوشمندانۀ کشورهای آمریکایی جنوبی وقعی نمی گذارد، یعنی پیشنهادات چاوز و دیگران که طرفین متخاصم در لیبی را برای حفظ تمامیت ارضی کشور به راه حل های مسالمت آمیز دعوت می کنند؟ خیلی فوری پس از رأی سازمان ملل متحد، رئیس جمهور ایالات متحدۀ آمریکا، فراتر از پیشنهادی که به تصویب رسیده بود، به قذافی اخطار داد و حتی مدعی شد که این اخطار از جانب «جامعۀ بین الملل» یعنی تمام کشورهای دنیا به او اعلام شده است.
مثل همیشه، . یک بار دیگر ایدئولوژی حاکم آرمان نژاد پرستانۀ خود را با انطباق هویتی بشریت با غرب آشکار می سازد. ولی ایدئولوژی حاکم این بار نه تنها دو کشور از پر جمعیت ترین کشورهای جهان را از «جامعۀ بین الملل» حذف می کند، بلکه یکی از کشورهای کلیدی اروپا را نیز ندیده می گیرد.
اوباما با معرفی خود به عنوان نمایندۀ «جامعۀ بین الملل» نخوت نژاد پرستانه ای را نشان داد که خیلی وخیم تر از آن دورانی به نظر می رسید که در گذشته نیاکان خود او را به بردگی کشانده بود. آیا دیوید کامرون نیز ظرافت و دقت نظر خاصی دارد که برای متقاعد ساختن مخالفین جنگ در کشورش، دائما مثل صفحۀ خط افتاده تکرار می کند که چنین جنگی برای پاسخ گویی به «منافع ملّی» بریتانیا است، گویی پیش از این برای نفت لیبی به اندازۀ کافی اشتها نداشتند. چه کسی هنوز نمی داند که پس از تراژدی ژاپن، و سایۀ سیاهی که روی انرژی اتمی افتاده، این اشتها اینک به مرض جو تبدیل شده است؟
پس از اوباما و کامرون، در مورد سرکوزی چه می توانیم بگوییم؟ در روزنامه ها به راحتی می توانیم ببینیم که او در فراسوی نفت به انتخابات فکر می کند : رئیس جمهور فرانسه چند نفر از اهالی لیبی را باید بکشد تا تمام رسوایی ها و ندانم کاری هایش را از اذهان عمومی بزداید تا پیروزی انتخاباتی ا ش را تضمین کند؟ روزنامه نگاران و روشنفکران جانبدار و باکلاس دوست دارند چهره ای از قذافی ترسیم کنند که در انزوا از خیزش مردمی متحد به ستوه آمده است، ولی برای آنهایی که روی دادها را پی گیری کرده اند، چندان مشکل نیست که به مسخره بودن این گونه بازنمایی ها پی ببرند. رأی اخیر شورای امنیت نقاب از چهرۀ عوام فریبی دیگری برداشت : یعنی افسانه سرایی دربارۀ «جامعۀ بین الملل» یک پارچه در مبارزه علیه بربریت وارد میدان شده اند. در واقع، چین، روسیه، برزیل، هند و آلمان حضور پیدا نکردند! چین و روسیه از این نیز فراتر رفته و رأی شورای امنیت در سازمان ملل متحد را با تکیه به فهرستی از دلایل وتو کردند: ولی نباید ندیده گرفت که هیچ گاه کار ساده ای نیست و مقاومت در برابر ابر قدرت منفرد، می تواند مشکلات متعدد از انواع گوناگون را در بر گیرد.
موضوع به همین جا حاتمه نمی یابد: چین و روسیه در عوض، عدم گسیل نیروی زمینی (اشغال استعماری) را به دست آوردند و از مداخلات نظامی یک جانبۀ واشینگتن و هم پیمانان نزدیکش اجتناب کردند، یعنی به همان شکلی که علیه یوگوسلاوی در سال 1999 و در عراق در سال 2003 روی داد. چین و روسیه سعی کردند خشونت بار ترین مانورهای امپریالیسم را که در پی خلع ید از سازمان ملل متحد و جایگزین ساختن آن توسط ناتو و «اتحاد دموکراسی -ها» بود، جلوگیری کرد، علاوه بر این در بطن امپریالیسم غربی به رهبری ایالات متحدۀ آمریکا تناقضی بروز کرد که خودش را با رأی آلمان نشان داد.
همان طور که مائو تسه دون توضیح داده است، ضروریات سیاست بین المللی و مصالحات درونی کشوری که در مسیر سوسیالیستی و پیشرفت حرکت می کند یک چیز است، ولی چیز دیگر خط سیاسی مردم، طبقات اجتماعی و احزاب سیاسی است که قدرت را تسخیر نکرده اند و در ساخت جامعه ای نوین حرکت نکرده اند. یک نکته روشن است : خشونتی که در لیبی به راه افتاده است، بیش از هرگز مبارزه علیه جنگ امپریالیستی را ضروری می سازد.
منبع:http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=23814
+ نوشته شده در 28 Mar 2011ساعت 10:36 قبل از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید
میشل شوسودووسکی : «ایالات متحده به لیبی حساسیت نشان می دهد و تخلفات کشورهای دیگر را ندیده می گیرد»
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
منبع:
http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=23823
Mondialisation.ca, Le 21 mars 2011
مدیر مرکز پژوهش ها ی جهانی سازی، در مونترال، میشل شوسودووسکی می پرسد : «چرا تمام توجهات روی فجایع لیبی تمرکز یافته و فجایعی که در کشورهای دیگر روی می دهد به حساب آورده نمی شود؟» پس از رأی سازمان ملل متحد برای برقراری منطقۀ ممنوعۀ پرواز برا ی جلوگیری از دولت لیبی در حمله به مردم (یعنی جیزی که گفته شده) لیبی آتش بس اعلام کرد. با این وجود سازمان ملل متحد هیچ عکس العملی در رابطه با خشونت در بحرین و یمن و در دیگر کشورها از خود نشان نمی دهد. در حالی که هنوز اقدامات علیه لیبی روشن نشده، حملۀ هواپیماهای بی سرنشین آمریکایی در پاکستان موجب مرگ 40 غیر نظامی و زخمی شدن حداقل 50 نفر دیگر شده است، و علاوه بر این در یمن، دولت به سوی تظاهر کنندگان ضد دولتی، پس از انجام مراسم مذهبی، آتش گشود. در ساحل عاج نیز در اثر حملۀ تعدادی از مردان مسلح طرفدار لوران گباگبو و بمباران بازاری در پایتخت، 30 نفر کشته شدند. سازمان ملل متحد حوادث بحرین را دهشتناک و غیر قانونی اعلام کرد، ولی رژیم حاکم در بحرین از سوی ایالات متحده پشتیبانی شده و هم چنان بی هیچ محدودیتی با همکاری دولت های خارجی به فشارهایش علیه تظاهر کنندگان ضد دولتی ادامه می دهد. وقتی در عراق بیش از یک میلیون نفر (در جای دیگر رقم دو میلیون گفته شده است) را به قتل رساندند، نمی توانند بگویند که ما برای نجات جان غیر نظامیان اقدام کردیم. چنین ادعایی دیوانه کننده است. وضعیت در بحرین خیلی بحرانی است. پنجمین ناوگان دریایی ایالات متحده در آن جا به سر می برد و هیچ دخالتی نکرده است. چنین وقایعی نشان می دهد که کشورهای خلیج، از جمله عربستان سعودی به اتحادیۀ غرب وابسته هستند و از قویا از جانب ایالات متحده پشتیبانی می شوند. این نوع کشورها توسط متفقین برای کارهای کثیف در منطقه به کار گرفته می شوند. باید دانست که ما در آستانۀ جنگ نسل چهارم هستیم که در شمال آفریقا در شرف تکوین است. چنین جنگی یعنی کشتار غیر نظامیان.
+ نوشته شده در 26 Mar 2011ساعت 9:53 قبل از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید
لیبی : منازعات میان-امپریالیستی
نوشتۀ میگل مارتینز
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
منبع :
Mondialisation.ca, Le 24 mars 2011
حمله به لیبی، احتمالا دلایل متنوعی دارد که تا زمانی که تمام نقشه های مخفی آن را پیدا نکنیم به حقیقت آن پی نخواهیم برد، و زمانی که تمام کارت ها را پیدا کنیم، دیگر بازی تمام شده و به کار هیچ کس نخواهد آمد، دقیقا مانند حقایقی که امروز دربارۀ ویتنام کشف می کنیم.
فرضیۀ ما – نه حقیقت، ولی می گوییم فرضیه، توجه داشته باشید – بر این پایه مطرح می گردد که حمله علیه لیبی تا حدود زیادی، همان گونه که لنین باز شناسی کرده بود، گواه بر منازعات میان-امپریالیستی است.
شرکت های ایتالیایی که قویا از جانب دولت پشتیبانی می شدند به شکل گسترده در لیبی سرمایه گذاری کردند و لیبی نیز به اندازۀ کافی تأمین انرژی این شرکت ها را تضمین کرده بود. این موضوع به جناح راست مرکزی اجازه داد که در انتخابات دوام بیاورد.
از همین روف شرکت های ایتالیایی شرایط مناسبی برای دولت لیبی فراهم آوردند و به این ترتیب شرکت های فرانسوی را با مشکلات جدی روبرو ساختند. و این شرکت ها با دولت روابط تاریخی بسیاری جدی تری دارند تا دولت ایتالیا.
روشن تر بگوییم: اگر شرکت های فرانسوی بخواهند سر همکاران ایتالیایی خود کلاه بگذارند، برای ما اهمیت خاصی ندارد و چیز شگفت انگیزی نیست و موضوع طرفداری از این و یا از آن نیز نمی باشد، ما تنها می خواهیم بفهمیم که چه اتفاقی افتاده است.
در حالی که ایتالیا از حمله به عراق و افغانستان با سبک بالی حمایت کرد، ولی این بار باید بهای سنگینی را بپردازد و شرکت های ایتالیایی از نخستین هایی خواهند بود که باید تاوان این حمله بپردازند.
به همین علت نتایج کاملا شگفت آوری را به بار می آورد. البته صداهایی از حاشیه و یا از سوی چپ به شکل منزوی علیه جنگ بر می خیزد، ولی مخالفت حقیقی به دلایل کاملا مادی از جناح راست مرکزی و از اتحادیۀ شمال بر می خیزد و روزنامۀ «لیبرو» (که صراحتا از برلوسکنی دفاع می کند) که سکان را به دست دارند.
فرانکو بچی یکی از روزنامه نگاران لیبرو و به عبارت دیگر محافظ نزدیک برلوسکنی است.
ولی فرانکو بچی این کار را با آشکار ساختن تناقضات و کوتاه بینی های دشمنان برلوسکنی انجام می دهد، و به این ترتیب مواد و اطلاعات گرانبهایی در اختیار ما قرار می دهد که از هر دو جناح بیزار هستیم. فرانکو بچی، بات کیه به مدارک سرویس اطلاعاتی فرانسه و یک مقاله در «نیوزلتر مغرب کنفیدانسیل، داستان نوری مسماریف رئیس تشریفات قذافی را تعریف می کند که به فرانسه می گریزد و در آن جا با سرویس امنیت خارجی برای کسیل هیئتی مخلوط از پیمان کاران و نظامیان فرانسوی به بنغازی هم کاری می کند. هیدت نمایندگان با عبدالله جحانی یک سرهنگ نیروی هوایی ملاقات می کند که شورش لیبی را همین سرهنگ سامان دهی کرده بود. فرانکو بچی سپس از ملاقات بین مسماری، سرویس امنیت خارجی و رهبران آیندۀ شورش توضیح می دهد....به طور کلی ما فکر نمی کنیم که تنها یک ردیف از ملاقات ها بتواند واقعیتی به اهمیت جنگ را توضیح دهد. با این وجود فرانکو بچی مدارک جالبی را برای تحقیقات آینده دربارۀ دلایل واقعی این جنگ عرضه می کند : مثل همیشه، ما وارد جنگ شده ایم بی آن که بدانیم چرا.
(1) Voir l'article de Franco Bechis, Sarkozy manœuvre la révolte libyenne Publié par Comedonquisciotte, le 23 mars 2011, avec le texte de Franco Bechis http://www.comedonchisciotte.org/site/modules.php?name=News&file=article&sid=8099 Source : http://kelebeklerblog.com Lien : http://kelebeklerblog.com/2011/03/23/libia-come-i-servizi-francesi-prepararono-la-rivolta/
+ نوشته شده در 26 Mar 2011ساعت 8:2 قبل از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه