3آبان:ويديوی کامل دستگيری قذافی:تجاوز با فرياد الله اکبر؟ روشنگری.گلوبال پست بابررسی ويديوی دستگيری معمر قذافی مدعی شده است هنگام انتقال قذافی و قبل از قتل به او تجاوز شده است. صرفنظر از درستی يا نادرستی اين ادعا، ترديدی نيست که شيوه برخورد با ديکتاتور ليبی مانند شيوه برخورد دولت خود او با مخالفانش وحشيانه بود و شيوه برخورد با صدام حسين و بن لادن را پشت سر گذاشت. شورای انتقالی ليبی مسووليت شيوه اين شيوه برخورد و قتل غيرقانونی قذافی را به گردن جوانانی می اندازد که او را پيدا کرده اند و «خودسر» عمل کرده اند. نيروی های خارجی که رسما در حال جنگ با دولت سرنگون شده بودند، هيچ مسووليتی بر عهده نميگيرند. ويديو و عکس های گلوبال پست را در لينک های زير ببينيد: http://www.globalpost.com/dispatch/news/regions/middle-east/111024/gaddafi-sodomized-video-gaddafi-sodomy http://www.globalpost.com/dispatches/globalpost-blogs/the-casbah/gaddafi-dead-video-initial-capture-exclusive?page=1 2 آبان 1390 |
۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه
:ويديوی کامل دستگيری قذافی:تجاوز با فرياد الله اکبر؟
:با آخرين نفسهای درياچههای ايران
:با آخرين نفسهای درياچههای ايران
2آبان قانون:در ايران درياچههای شور و شيرين زيادی وجود دارد. برخی از آنها دائمی و بعضی از آنها در بيشتر روزهای سال خشک و بيآب هستند. وسعت درياچههای شور نسبت به درياچههای شيرين بيشتر است. درياچههاى دائمى بيشتر در مناطق پرباران شمالغربی و جنوبغربی قرار دارند. از مهمترين اين درياچهها خزر، اروميه، بختگان، جازموريان، پريشان، مهارلو، زريوار و هامون است. به گزارش قانون، در اين مطلب اشارهای کوتاه به درياچههايی که در معرض خطر هستند و درياچههايی که نياز به توجه ويژهای دارند تا به سرنوشت درياچههای دسته اول دچار نشوند،کردهايم. البته در اين نگاه اجمالي، طبقهبندی با کمی اغماض انجام شده است. شايد بهتر بود برخی از درياچههای دسته دوم را عملاً خشکشده فرض کرده و چشم اميد را از آسمان و زمين ميبريديم تا خيال خودمان و مسئولان هم راحت ميشد. اما درياچههای زيبای اين سرزمين جزيی از ميراث طبيعی آن هستند و نميتوان به همين سادگی از نبودن و نيستی آنها گفت. طبقهبندی «در معرض خطر» ميتواند برای درياچهای چون اروميه و يا هامون «در معرض نابودی هميشگی» تغيير کند اما بنا به همان دليلی که آمد کمی اغماض شده تا حداقل روی کاغذ فرصت برای نجات آنها باقی مانده باشد. درياچههای خشکشده: درياچههای بختگان و طَشک - نيريز درياچه بختگان در غرب نيريز قرار دارد و به صورت يک فروافتادگی کشيده به طول تقريبی 70 تا 100 کيلومتر است و سطح زير پوشش آن حدود 2000 کيلومترمربع است. درياچه طَشک با وسعت تقريبی 800 کيلومترمربع در شمال غربی درياچه بختگان و 160 کيلومتری شرق شيراز قرار دارد. درياچه ارژن وسعت تقريبی اين درياچه در حدود 2000 هکتار و از جمله درياچههای آب شيرين کشور است. اين درياچه بخشی از منطقه حفاظت شده ارژن و پريشان است که در فاصله 60 کيلومتری شيراز و در مجاورت جاده اصلی شيراز- بوشهر قرار دارد. درياچه ارژن يکی از زيستگاههای مهم پرندگان مهاجر است که در حدود نيمياز سال، ميزبان هزاران پرنده مهاجر است. اين منطقه، تابستانهای خنک و زمستانهای سرد دارد که معمولاً در فصل زمستان با بارش برف همراه است. درياچه مهارلو - شيراز درياچه مهارلو در حدود 18 کيلومتری جنوب شيراز قرار دارد. اين درياچه در جنوب شرقى شيراز قرار گرفته و توسط سه رودخانه نوبهاى خشک، حمزه و سروستان و همچنين روان آب هاى کوههاى مجاور تغذيه مىشود. ارتفاع اين درياچه، 1460 متر از سطح دريا و بيشينه ژرفای آن 3 متر است. به همين دليل ميزان تبخير بالاست و بخشی از بستر آن را لايهای از نمک ميپوشاند و فقط در بخشهای شمالی و مرکزی آن، آن هم با ژرفای خيلی کم و شوری زياد،آب وجود دارد. درياچه جازموريان هامون جازموريان در 150 کيلومتری غرب ايرانشهر است .وسعت اين درياچه در فصول پرباران 3300 کيلومترمربع و به دليل شرايط اقليمی ويژه در بيشتر مواقع سال، بخش زيادی از آن به کفههای نمکی و رسی تبديل ميشود. درياچه های در معرض خطر: درياچه هامون - سيستان درياچه هامون سومين درياچه بزرگ ايران پس از درياچه خزر و درياچه اروميه است. درياچه هامون با حدود 1800 کيلومترمربع وسعت، بزرگترين حوضه درياچهای شرق ايران است که از سه حوضچه اصلی يوزک، صابری و هيرمند تشکيل شده است. رودها و آبراهههای زيادی به اين درياچه و باتلاقهای اطراف ريخته ميشود که از ميان آنها، رود هيرمند بيشترين آبدهی را دارد. هيرمند در ايران و بخشی از صابری در افغانستان است. درياچه اروميه درياچه اروميه که در گذشته چيچست و کبودان نام داشته، بزرگترين و شورترين درياچه دائمی ايران و يکی از درياچههای فوق اشباع از نمک دنيا است. درياچه اروميه در شمال غربی ايران قرار دارد و در ميان دو استان آذربايجان شرقی و آذربايجان غربی واقع است. درياچه گاوخونی تالاب گاوخونی در فاصله 40کيلومتری جنوب شرق اصفهان و 30کيلومتری شهر ورزنه قرار دارد .اين تالاب به صورت درياچه کوچک در يک منطقه فرو رفته کويری در حوزه مرکزی فلات ايران قرار دارد و وسعت آن بالغ بر 47000هکتار بر آورد شده است. درياچه زريوار - مريوان تالاب آب شيرين زريوار در فاصله 3 کيلومتری غرب شهر مريوان، در استان کردستان قرار دارد. درياچه زريوار در 8 کيلومتری غرب مريوان قرار دارد. تالاب زريوار يکی از منحصر به فردترين درياچههای آب شيرين در جهان به شمار ميرود. درياچه اوان - قزوين درياچه زيبای اوان در نيمه شمالی الموت در دامنه کوه خشچال در فاصله 75 کيلومتری قزوين قرار دارد. اين درياچه که بيش از 70 هزار متر مربع مساحت دارد. غليان دايمی آن باعث صافی و زلالی آب درياچه شده است. درياچه گَهَر – لرستان درياچه گَهَر در درهای به همين نام در دامنه جنوبی اشترانکوه و در منطقه حفاظتشدهای به همين نام واقع شده است. درياچه در ميان دو شهر دورود و اليگودرز است که بيشترين خطری که اين درياچه را در حال حاضر تهديد ميکند پايين آمدن آب آن و آلودگی ناشی از حضور گردشگران است. درياچه حوضسلطان - قم درياچه حوضسلطان در 40 کيلومتری شمال شهرستان قم و 85 کيلومتری جنوب تهران و در حاشيه بزرگراه تهران- قم قرار دارد.اين درياچه در شمال شرق شهرستان قم واقع شدهاست و رشته کوههای البرز در شمال آن قرار دارد. وسعت و شکل درياچه متناسب با ورود آب و ميزان بارندگی آن در فصول مختلف سال متفاوت است. اين درياچه شامل دو چاله جدا از هم يکی به نام حوضسلطان و ديگری به نام حوضمره است که با آبراهه باريکی به هم وصل ميشوند. در فصول پر آب ابتدا چاله مره پر ميشود و سپس آب اضافی وارد حوض سلطان ميشود. درياچه کيو - لرستان درياچه کيو در شهر خرمآباد قرار دارد و يکی از منحصر به فردترين و زيباترين درياچههای استان لرستان به شمار ميآيد. آب اين درياچه از چشمهای که در زير آن قرار دارد تامين ميشود. مساحت درياچه کيو 7 هکتار و عمق آن بين 3 تا 7 متر است. درياچه پريشان (فامور) - کازرون درياچه پريشان يا فامور، در 15 کيلومتری جنوب شرق شهرستان کازرون قرار داد. درياچه پريشان يکی از زيباترين درياچههای آب شيرين ايران است. اين درياچه به نامهای مور، پريشان، شور، کازرون، يون، موز، توز، پريشم، فزشويه و فامور نيز شناخته شده است. نام اين درياچه از کوه فامور، در شمال خاوری آن گرفته شده است. آب درياچه شيرين است و بخش بيشتر آن، از آبراهههايی است که از کوه فامور سرچشمه ميگيرند و بخشی نيز از منابع زيرزمينی تأمين ميشود. درياچههايی که در معرض خطر جدی نيستند، اما غافل شدن از آنها ميتواند سرنوشتی مشابه درياچههای دو دسته ديگر را برای آنها در پی داشته باشد: درياچه ولشت - چالوس درياچه کوهستانی ولشت در جنوب غربی شهر چالوس و در شمال شرقی کلاردشت قرار دارد. در کيلومتر 25 جاده چالوس- کرج، شهر مرزن آباد قراردارد. در بخشهای شرقی و غربی مرزن آباد، دو منطقه ييلاقی به نامهای کجور و کلاردشت واقع شدهاند که دارای چشم اندازهای طبيعی و فرهنگی ديدنی و جذابی هستند. درياچه ولشت يکی از 10 درياچه آب شيرين کشور است و محيط زيست مناسبی را برای پرندگان و آبزيان است. درياچه شورمست - مازندران درياچه شورمست در 6 کيلومتری شهر پلسفيد قرار دارد. اين درياچه، تنها درياچه طبيعی شهرستان سوادکوه با وسعت 15 هزار متر مربع و عمق 5 متر است. روستا و درياچه شورمست در ناحيه جنوبی استان مازندران و در جنوب غربی شهرستان سوادکوه، شهر پل سفيد قرار دارد. درياچه ن ئور - اردبيل درياچه ن ئور در حدود 40 کيلومتری شرق شهر اردبيل در قرار دارد. اين درياچه در جنوب شرق اردبيل به طرف شهر خلخال و در يکی از درههای کوهسـتانی باغيرو قرار دارد. وسعت درياچه بيش از 220 هکتار و شامل دو درياچه کوچک و بزرگ است. اين درياچهها در فصل پر آب به هم ميپيوندند و يک درياچه را به وجود ميآورند. درياچههای تار و هَوير - دماوند درياچههای تار و هوير در 30 کيلومتری شرق شهرستان دماوند از جمله درياچههای آب شيرين کوهستانی هستند. اين درياچهها در ارتفاع بيش از 2900 متر از سطح دريا قرار دارند و راه ارتباطی آنها جاده ماشين روي، دماوند - درياچه تار است. اين دو درياچه در فاصله حدود 500 متری از يکديگر قرار دارند. آبهايی که به اين درياچهها ميريزند، چشمهساران کوههای قرهداغ، سياهچال و شاهنشين در شمال و آبراهههای فصلی از جنوب است که قسمتی ازآب آنها وارد درياچهها ميشود و قسمتی ديگر، آب رودهای تار و هوير را تأمين ميکنند. وجود اين ارتفاعات در کنار يکديگر بدون آنکه دره آن را شکافته باشد موجب پيدايش گودالی شده که درياچه تار در آن تشکيل شده است. |
سعيد ماسوري: 11سال در بند بدون يك روز مرخصي
دکتر سعید ماسوری، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که قریب به ۱۱ سال است در زندان به سر می برد، به تازگی از سوی مسئولان زندان از ادامه تحصیل در زندان نیز محروم شده است. دکتر ماسوری از دی ماه سال ۱۳۷۹ که توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد تاکنون بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می برد.
مادر این زندانی سیاسی می گوید که طی این مدت بارها از مسئولان درخواست مرخصی کردند منتها هیچ گاه درخواست های بی نتیجه بوده و کسی پاسخگوی ایشان نبوده است و حتی به تازگی ماموران اطلاعات به آن ها گفته اند که در این خصوص پیگیری نکند چرا که نتیجه ای در بر نخواهد داشت.
وی می افزاید که مسئولان حتی وعده داده بودند که پس از ۱۰ سال وی مجدد مشمول عفو خواهد شد اما این وعده هم محقق نشده است.
سعید ماسوری که در ابتدا به اعدام محکوم شده بود، پس عفو، با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد.
وی با اشاره به اینکه آقای ماسوری در بند ۴ سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج، در شرایط سختی محبوس است اشاره می کند که وی از ناحیه ی کمر دچار مشکلات حاد است و همین طور سال هاست که درد دندان دارد اما علی رغم اینکه هزینه های مربوطه را هم پرداخت کردند، مسئولان نسبت به درمان وی اقدامی به عمل نمی آورند.
وی هم چنین در پاسخ به سوال گزارشگر هرانا مبنی بر وضعیت روحی اش نیز می افزاید: “مگر تحمل زندان در چنین شرایطی و پس از ۱۰ سال روحیه را می تواند خوب نگه دارد؟ سعید تنها دلخوشی اش تلفن بود که آن را هم قطع کردند.”
خانم ماسوری در ادامه یادآور می شود که از زمان انتقال فرزندش به بند امنیتی زندان رجایی شهر، امکان استفاده از تلفن نیز از وی سلب شده و به همراه دخترش مجبورند دو هفته یکبار از خرم آباد به تهران جهت ملاقات کابینی سفر کنند و پدر این زندانی سیاسی نیز به علت کسالت و ناراحتی های جسمی قادر به سفر و ملاقات با فرزندش نیست.
مادر این زندانی سیاسی در پایان اشاره می کند که آقای ماسوری پس از اینکه در زندان موفق به اخذ مدرک کارشناسی شد، مدتی ست از ادامه تحصیل نیز محروم شده است و آن ها علاوه بر اینکه مبلغ شهریه را پرداخت کرده اند اما مسئولان حتی اجازه ی دریافت کتاب را به وی نمی دهند.
این در حالیست که به گفته ی خانم ماسوری، چندین ماه است علاوه بر کتاب حتی برخی روزنامه های کثیرالانتشار که معمولا در زندان توزیع شده و در اختیار زندانیان قرار می گرفت هم ممنوع شده است.
منبع:
99 درصدی ها باید فتح کنند!
خیابان های نیویورک را
هفته نامه شپیگل 43 ــ گزینش و ترجمه رضا نافعی
آمریکا در آستانه یک آزمون نو قرار گرفته است: با پیدایش جنبش ” وال استریت را اشغال کنید “ اختلاف طبقاتی میان آنها که دارند و آنها که ندارند، شتابان یکه تاز میدان می شود. در جامعه آمریکا رفاه در دست قشر ممتاز و اندک شمار قله نشینان تمرکز یافته است.
جنبش خشمناکان ، با شعار “وال استریت را اشغال کنید”، در آغاز، بیش از آن که جدی تلقی شود، مورد تمسخر قرار می گرفت و بنظر می رسید که خشمناکان، چه در میدان روشنفکری و چه در عرصه اقتصادی، حریف هماوردان خود، یعنی بانکداران و مدیران مالی نخواهند شد. اما آنها هنوز در خیابانهای ” مانهتان” راه می پیمایند، پیگیر و بی خستگی و هم آهنگ بانگ بر می آورند که ” ما آن نود و نه در صد هستیم “. اینک هفت هفته است که در میدان ایستاده اند. شگفت آنکه با همین یک جمله در خال سیاه زده اند. مسئله اساسی در جامعه آمریکا درست همین است. جان کلام را ، که از دهها سال پیش دانشمندان وکارشناسانی پر شمار، می کوشند با نوشتن کتابهای مفصل و تحلیل ها فراوان روشن کنند، اینها با همین یک جمله گفته اند. وضع کنونی آمریکا حاصل روندی است که از دهها سال پیش آغاز شده است. این روند چنان درژرفای جامعه ریشه دوانده که می تواند توانمند ترین ملت جهان را از بنیاد به لرزه در آورد.
نابرابری در آمریکا چنان شدید است که تقریبا در یکصد سال گذشته مانند نداشته است: در یک سو آن یک در صد کلان سرمایه داران قرار دارند و در سوی دیگر 99 صد باقی مانده.
ثرو ت آن 400 کلان سرمایه دار قله نشین در آمریکا برابر است با مجموعه دار وندار آن 150 میلیون آمریکائی که در آن پائین قرار دارند.
دوسوم از کل ثروت خالص خصوصی موجود در جامعه آمریکا متعلق به 5 درصد از آمریکائی هاست …
حتی سازمان اطلاعاتی ” سیا “ در گزارش رسمی و علنی خود که در دسترس همه کشورهای جهان قرار دارد به این نتیجه رسیده که شکاف موجود در جامعه آمریکا از شکاف موجود در تونس و مصر عمیق تر است.
چنین تمرکز بی حد و مرز ثروت در دست قله نشینان آخرین بار در اوائل قرن بیستم در آمریکا روی داد. در آن زمان کارخانه دارانی چون راکفلر و اندرو کارنگی و جی.پی. مورگان آمریکا را محکم در چنگ داشتند.
“مارک تواین” نویسنده آمریکائی، آن دوران را ” عصر آب طلائی ” نام نهاد. عصری که صورت ظاهر آن پر زرق و برق و درخشان است ولی آنچه در زیر آنست عبارتست از بیکاری عمومی، فقر و جامعه ای از هم گسیخته.
امروز کارشناسان اقتصاد و سیاست شناسان آمریکائی معتقدند که آمریکا باز در “عصر آب طلائی ” تازه ای بسر می برد. در عصری که نابرابری حساب شده بوسیله طبقه جدیدی از کلان سرمایه داران بر جامعه استیلا یافته است با این تفاوت که سرمایه داران امروز مدیران هج فوندها و بورس بازان هستند نه صاحبان صنایع و راه آهن و چاههای نفت مانند سالهای بیست. اقتصاد دانان و سیاست شناسان از آن می ترسند که عواقب این روند زیان های سخت برای روند اقتصاد آمریکا ببار آورد.
از سالهای دهه هشتاد وضع در آمریکا بکلی تغییر کرد. اقتصاد بازهم رشد می کرد ولی سود آن تقریبا بطور کامل نصیب آنها می شد که درآمدهای کلان داشتند. سود رونق اقتصادی، در دوران رونالد ریگان، نصیب تعداد کمی شد. از آن بد تر دوران جورج بوش بود….
امروز این حزب یک درصدی نیمی از تمام اوراق سهام و اوراق بهادار آمریکا را در اختیار دارد.
فقط در آمد دلالان بورس به 360 هزار دلار در سال رسیده است. ولی این مبلغ در قیاس با حقوق مدیران مبلغی ناچیز است. در سال 1980 حقوق یک مدیر بطور متوسط 42 برابر بیش از حقوق یک کارگر بود. اما امروز به 300 برابر افزایش یافته است…
بنظر سیاست شناس معتبری چون “لاری برتلس” که کتابی نیز در همین زمینه نوشته است دلیل این تقسیم نادرست در آمد ” تصمیمات سیاسی است “.
غول های اقتصادی امروز نیز چون ” عصر آب طلائی ” به چنان قدرتی دست یافته اند که بر قدرت سیاسی مسلط گشته اند و شرایط دلخواه و قوانین مطلوب خود را به دولت دیکته می کنند. امروز هم مدیران وال استریت وکنسرن ها تا حدود زیادی قوانین دست و پاگیر را از سر راه خود برداشته اند. به این صورت بود که مدیران “هج فوند” ها ناگهان توانستند هر سال میلیارد ها سود ببرند. “استانفورد وایل” رئیس سابق “سیتی گروپ” قلمی را قاب کرده و در اتاق خود به دیوار آویخته بود. زیرا بیل کلینتون، رئیس جمهور اسبق آمریکا، تحت تاثیر و نفود ”استانفورد وایل” لغو قانون جدائی بانک های سرمایه گذاری را از بانکهای ویژه داد و سند های قانونی را با این قلم امضاء کرده بود.
برتلس می نویسد افزون بر این میلیارد ها دلار هم به صاحبان ثروت های کلان هدیه مالیاتی داده شد. هنوز تا سالهای هفتاد هم مالیات بر سود های کلان 40 در صد بود که حتی تا 70 درصد هم افزایش می یافت. در زمان حکومت جورج بوش این مالیات به 15 در صد کاهش یافت و در موارد استثنائی تا حداکثر 35 افزایش می یافت.
چند هفته پیش آشکار شد که “وارن بافِت ” که در میان سرمایه گذاران شهرتی افسانه ای دارد، سال گذشته 63 میلیارد دلار سود برده ولی فقط 17 در صد مالیات پرداخته است.
با توجه به این شرائط ، “رابرت فرانک” که اقتصاد دان است، اخیرا کتابی منتشر کرده بنام “اقتصاد داروینی” که بعنوان کتابی “بسیار مهم” مورد ستایش روزنامه ” نیویورک تایمز “ قرار گرفت. او می نویسد مدل اقتصادی آدام اسمیت بهترین معرف واقعیت اقتصادی نیست، اندیشه های چارلز داروین در بارۀ رقابت، وضعیت کنونی نظام لگام گسیخته مالی و اقتصادی را بهتر توصیف می کند. آدام اسمیت تصور می کرد که خود خواهی فرد و رقابت او با دیگران به پیدایش رفاه اجتماعی می انجامد در حالی که این رقابت سبب می گردد آن کس که از همه زرنگ تر است زنده بماند و اکثریت جامعه از پای درآید.
اینک پرسش این است که : آمریکا تا کی می تواند این تضاد درونی را تحمل کند؟ طبق پژوهش های صورت گرفته، گسترش اختلاف میان دارا و ندار و تسلط قله نشینان اقتصاد بر سیاست و هدایت آن بسوی خواست های خود سبب افت شدید اقتصادی شده و آمریکا مدتهاست که از اروپا عقب مانده است.
مورخ آمریکائی ” گری گرستل ” می نویسد : فرق اساسی میان ” عصر آب طلائی جدید “ و نمونه تاریخی قبلی، در این است که امروز مقاومت در برابر این وضع دیده نمی شود، در حالی که در آن زمان خیابان ها مملو از توده های معترض بود”. مانهتان امروز هنوز مانهتان آنروز نیست.
پرونده سیاه رئیس شورای لیبی: عبدالجلیل حكم اعدام صادر می كرد!
یك روزنامه الجزایری با انتشار سندی كه امضای رئیس شورای انتقالی لیبی بر آن دیده می شود، تاكید كرد: وزیر دادگستری رژیم قذافی در این سند كه تاریخ آن به سال 2008 بازمی گردد حكم اعدام 32 زندانی را با انجام تیرباران تایید كرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه الشروق الجزایر روز گذشته (سه شنبه) با انتشار سندی كه امضای مصطفی عبدالجلیل روی آن نقش بسته است، تاكید كرد: در این سند وزیر وقت دادگستری رژیم قذافی حكم اعدام 32 زندانی را پس از آنكه 13 سال را در زندان سپری كرده اند، تایید كرده است.
براین اساس، این حكم در سال 2008 صادر شده و برای 32 زندانی لیبیایی حكم اعدام با تیرباران صادر شده است. همچنین مصطفی عبدالجلیل در این سند بر 50 نفر حكم حبس ابد صادر كرده و 15 نفر دیگر را نیز به پنج تا پانزده سال زندان محكوم كرده است.
در این سند كه از سوی وزیر دادگستری برای نخست وزیر لیبی ارسال شده است، به طور واضح نام و امضای رئیس فعلی شورای انتقالی لیبی دیده می شود. این روزنامه همچنین از نقش عبدالجلیل در پرونده اعدام صادره در حق پرستاران بلغارستانی خبر داده كه توسط وزیر وقت دادگستری رژیم قذافی تایید شده است.
خاطر نشان می شود مصطفی عبدالجلیل نخستین مقام ارشد لیبی بود كه در آغاز انقلاب مردمی علیه قذافی از وی جدا شد و در بنغازی شورای انتقالی را تشكیل داد، وی روابط نزدیك و گرمی با مقامات غربی دارد.
به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه الشروق الجزایر روز گذشته (سه شنبه) با انتشار سندی كه امضای مصطفی عبدالجلیل روی آن نقش بسته است، تاكید كرد: در این سند وزیر وقت دادگستری رژیم قذافی حكم اعدام 32 زندانی را پس از آنكه 13 سال را در زندان سپری كرده اند، تایید كرده است.
براین اساس، این حكم در سال 2008 صادر شده و برای 32 زندانی لیبیایی حكم اعدام با تیرباران صادر شده است. همچنین مصطفی عبدالجلیل در این سند بر 50 نفر حكم حبس ابد صادر كرده و 15 نفر دیگر را نیز به پنج تا پانزده سال زندان محكوم كرده است.
در این سند كه از سوی وزیر دادگستری برای نخست وزیر لیبی ارسال شده است، به طور واضح نام و امضای رئیس فعلی شورای انتقالی لیبی دیده می شود. این روزنامه همچنین از نقش عبدالجلیل در پرونده اعدام صادره در حق پرستاران بلغارستانی خبر داده كه توسط وزیر وقت دادگستری رژیم قذافی تایید شده است.
خاطر نشان می شود مصطفی عبدالجلیل نخستین مقام ارشد لیبی بود كه در آغاز انقلاب مردمی علیه قذافی از وی جدا شد و در بنغازی شورای انتقالی را تشكیل داد، وی روابط نزدیك و گرمی با مقامات غربی دارد.
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم.
مهدی اخوان ثالث
ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترا، ای کهن پير جاويد برنا
ترا دوست دارم، اگر دوست دارم
ترا، ای گرانمايه، ديرينه ايران
ترا ای گرامی گهر دوست دارم
ترا، ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرين نامور دوست دارم
هنروار انديشه ات رخشد و من
هم انديشه ات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، يا متن تاريخ
وگر نقد و نقل سير دوست دارم
اگر خامه تيشه ست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکين مرکب
نئين خامه، يا کلک پر دوست دارم
گمان های تو چون يقين می ستايم
عيان های تو چون خبر دوست دارم
هم ارمزد و هم ايزدانت پرستم
هم آن فره و فروهر دوست دارم
بجان پاک پيغمبر باستانت
که پيری است روشن نگر دوست دارم
گرانمايه زردشت را من فزونتر
ز هر پير و پيغامبر دوست دارم
بشر بهتر از او نديد و نبيند
من آن بهترين از بشر دوست دارم
سه نيکش بهين رهنمای جهان ست
مفيدی چنين مختصر دوست دارم
ابر مرد ايرانئی راهبر بود
من ايرانی راهبر دوست دارم
نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد
ازينروش هم معتبر دوست دارم
من آن راستين پير را، گرچه رفته ست
از افسانه آن سوی تر، دوست دارم
هم آن پور بيدار دل بامدادت
نشابوری هورفر دوست دارم
فری مزدک، آن هوش جاويد اعصار
که ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دليرانه جان باخت در جنگ بيداد
من آن شير دل دادگر دوست دارم
جهانگير و داد آفرين فکرتی داشت
فزونترش زين رهگذر دوست دارم
ستايش کنان مانی ارجمندت
چو نقاش و پيغامور دوست دارم
هم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارم
همه کشتزارانت، از ديم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کويرت چو دريا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهيدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسيم سحر روحشان را
چنانچون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پرشورشان را، که اعصار
از آن گشته زير و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پندو چه پيغام
و گر چند، سطری خبر دوست دارم
من آن جاودنياد مردان، که بودند
بهر قرن چندين نفر دوست دارم
همه شاعران تو و آثارشان را
بپاکی نسيم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خيام، خشم و خروشی که جاويد
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگيزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شيفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعله ور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شيرينترينش از شکر دوست دارم
فری آذر آبادگان بزرگت
من آن پيشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان ترا من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نخبه زای خراسان
ز جان و دل آن پهنه ور دوست دارم
زهی شهر شيراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کرد و بلوچ ترا چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
که شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان همريشه مان را که باغی ست
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سغد و خوارزم را، با کويرش
که شان باخت دوده ی قجر دوست دارم
عراق و خليج تورا، چون ورازورد
که ديوار چين راست در دوست دارم
هم اران و قفقاز ديرينه مان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو ديروز افسانه، فردای رويات
بجان اين يک و آن دگر دوست دارم
هم افسانه ات را، که خوشتر ز طفلان
بروياندم بال و پر دوست دارم
هم آفاق رويائيت را؛ که جاويد
در آفاق رويا سفر دوست دارم
چو رويا و افسانه، ديروز و فردات
بجای خود اين هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی
که ت اين تازه رنگ و صور دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
جهان تا جهانست، پيروز باشی
برومند و بيدار و بهروز باشی
زنده ياد مهدی اخوان ثالث (م. اميد)
کتاب ترا! ای کهن بوم و بر دوست دارم
اشتراک در:
پستها (Atom)