آرامگاه مادر بهکیش از مادران خاوران غرق در گل شد
آرامگاه «نیره جلالی مهاجر» مشهور به «مادر بهکیش» از مادران گلزار خاوران که ۵ تن از فرزندان و یک دامادش در دهه ۶۰ اعدام شدند، ازسوی خانواده، دوستان، آشنایان،غرق در گل شد.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، «مادر بهکیش» در تمام طول این سالها در تلاش بود تا پاسخی دریافت کند، اما هیچ پاسخی به او داده نشد و غیر از مشخص شدن محل دفن یکی از فرزندانش، محل دفن دیگر فرزندان مشخص نشد و هرگز این موضوع آشکار نشد که عزیزانش چگونه اعدام شدند.
«مادر بهکیش» پیش تر در دیداری که طی چند سال گذشته با مادران عزادار داشت، گفته بود: “چی بگم؟ بیرحمها محمد را در اسفند ماه سال ۶٠، سیامک را در مهر ماه ۶٠، زهرا را در شهریورماه ۶۲ ، محسن را در اردیبهشت ماه ۶۴ و محمود و علی را شهریور ماه ۶٧ کشتند.”
مادر بهکیش در ادامه گفتگویش با مادران عزادار گفته بود “زهرا فرزندم که در شهریورماه ۱۳۶۲ اعدام شد، فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. شوهر داشت، می تونست زندگی خوبی داشته باشه، ولی دلش طاقت نمی آورد مردم گرسنه باشند . این جانیان هم او و هم شوهرش سیامک را کشتند .
جسد هیچ کدام از فرزندانم را به من ندادند . داغ فرزند خیلی سخته . آن هم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا .
آن هم چه بچه هایی، یکی از یکی نازنین تر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که تا زنده ام روزی دادم را بستانم .
محمود و علی را که در شهریور ماه ۶٧ کشتند، بعد از گذشت سه ماه تنها ساک دستی آنها را به ما تحویل دادند و حتی وصیتنامه هایشان را هم به من ندادند و گفتند : «پاره کرده ایم ».
هر چه فریاد می زدم، التماس می کردم ، بگید کجا خاکشان کرده اید؟ نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم .
به بهشت زهرا می رفتم می گفتند : « برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم». به اوین می رفتم می گفتند: » برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمی دانیم » . آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم ودیدیم چه فاجعه ای اتفاق افتاده .
من بیشتر عمرم را جلوی در زندانها، برای گرفتن ملاقات و در گورستانها گذراندم. فقط برای همه مادرها آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچههای ما پایمال نشود.”
«مادر بهکیش» این مادر رنجدیده در صبح روز یکشنبه ۱۳ دی ماه پس از سال ها مبارزه در منزلش در گذشت.
«منصوره بهکیش»، فرزند این مادر رنجدیده با انتشار این خبر در روز یکشنبه ۱۳ دی ماه در صفحه فیس بوک خود نوشت: “مادر مهربان و عاشقم امروز صبح در خانه خودش از میان ما رفت. من و خواهرم بالای سر او بودیم و پروانه وار دورش میگشتیم و هر چه تلاش کردیم که نفس کم نیاورد ولی نشد. مامان جان را با اورژانس برای احیا به بیمارستان بردیم، ولی متاسفانه بازنگشت و ما را تنها گذاشت.”
«مادر بهکیش» پیش تر در دیداری که طی چند سال گذشته با مادران عزادار داشت، گفته بود: “چی بگم؟ بیرحمها محمد را در اسفند ماه سال ۶٠، سیامک را در مهر ماه ۶٠، زهرا را در شهریورماه ۶۲ ، محسن را در اردیبهشت ماه ۶۴ و محمود و علی را شهریور ماه ۶٧ کشتند.”
مادر بهکیش در ادامه گفتگویش با مادران عزادار گفته بود “زهرا فرزندم که در شهریورماه ۱۳۶۲ اعدام شد، فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. شوهر داشت، می تونست زندگی خوبی داشته باشه، ولی دلش طاقت نمی آورد مردم گرسنه باشند . این جانیان هم او و هم شوهرش سیامک را کشتند .
جسد هیچ کدام از فرزندانم را به من ندادند . داغ فرزند خیلی سخته . آن هم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا .
آن هم چه بچه هایی، یکی از یکی نازنین تر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که تا زنده ام روزی دادم را بستانم .
محمود و علی را که در شهریور ماه ۶٧ کشتند، بعد از گذشت سه ماه تنها ساک دستی آنها را به ما تحویل دادند و حتی وصیتنامه هایشان را هم به من ندادند و گفتند : «پاره کرده ایم ».
هر چه فریاد می زدم، التماس می کردم ، بگید کجا خاکشان کرده اید؟ نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم .
به بهشت زهرا می رفتم می گفتند : « برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم». به اوین می رفتم می گفتند: » برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمی دانیم » . آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم ودیدیم چه فاجعه ای اتفاق افتاده .
من بیشتر عمرم را جلوی در زندانها، برای گرفتن ملاقات و در گورستانها گذراندم. فقط برای همه مادرها آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچههای ما پایمال نشود.”
«مادر بهکیش» این مادر رنجدیده در صبح روز یکشنبه ۱۳ دی ماه پس از سال ها مبارزه در منزلش در گذشت.
«منصوره بهکیش»، فرزند این مادر رنجدیده با انتشار این خبر در روز یکشنبه ۱۳ دی ماه در صفحه فیس بوک خود نوشت: “مادر مهربان و عاشقم امروز صبح در خانه خودش از میان ما رفت. من و خواهرم بالای سر او بودیم و پروانه وار دورش میگشتیم و هر چه تلاش کردیم که نفس کم نیاورد ولی نشد. مامان جان را با اورژانس برای احیا به بیمارستان بردیم، ولی متاسفانه بازنگشت و ما را تنها گذاشت.”
مراسم خاکسپاری «مادربهکیش» صبح روز دوشنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۹۴ با حضور دوستان و آشنایان او برگزار شد.
ویدیویی از صحبت های مادر بهکیش که پیش تر منتشر شده بود جهت یادی از ایشان و رنج هایی که در طول این سالها متحمل شده بود در پی می آید.
یاد و خاطرش گرامی باد
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی