نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ فروردین ۲۳, شنبه

شهر افسانه ای علالدین به منظور جلب گردشگر بیشتر با توسل به این شخصیت افسانه ای در دبی ساخته می شود.

کلنگ شهر افسانه ای علاالدین در دبی به زمین خورد


 شهر افسانه ای علالدین به منظور جلب گردشگر بیشتر با توسل به این شخصیت افسانه ای در دبی ساخته می شود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین ، شهرداری دبی اجرای پروژه شهر علاء الدین را مرکب از سه برج در بندر دبی آغاز کرد. وجه تسمیه این پروژه این است که در آن تلاش می‌شود از زمین استفاده نشود و در آب اجرا شود.

البیان نوشت ،این پروژه شامل دفا‌تر تجاری و یک هتل در سه برج است که تا مسافت ۴۵۰ متر امتداد خواهند داشت.


 حسین ناصر لوتاه مدیرکل شهرداری دبی گفت که پروژه در بندر کشتی‌های تجاری در خور دبی در منطق رقه خارز از منطقه دبی قدیم اجرا می‌شود که شامل سه برج با ارتفاع‌های مختلف و چند پارکینگ است.

او خاطرنشان کرد که هدف از این پروژه ساخت برج‌هایی با اشکالی به منظور یادآوری اسطوره‌های قدیمی است؛ و نیز به زیبایی شهر بیفزاید و وجهه گردشگری متمایزی به آن ببخشد. او تاکید کرد که این پروژه خارج از منطقه حفاظت شده خور اجرا می‌شود که به ثبت سازمان میراث جهانی رسیده است.

او افزود: «اجرای این پروژه در این منطقه دارای اثر تمدنی و تاریخی در سطح جهان خواهد بود و باعث افتخار نسل‌های آینده به خاطر پیشرفت امارت برپایه دیدگاه شیخ محمد بن راشد آل مکتوم معاون رئیس کشور و حاکم دبی می‌شود. به علاوه دستاورد اقتصادی و غیر مستقیمی که در دراز مدت از راه افزایش گردشگری در امارت خواهد داشت به ویژه اینکه دبی در آستانه یک جهش جهانی قرار دارد و قرار است میزبان نمایشگاه جهانی اکسپو۲۰۲۰ شود. انتظار می‌رود این پروژه باعث استفاده بهینه از زمین در این منطقه و در نمای خور شود و این خود بخشی از اهداف گردشگری در زمینه استفاده بهینه از زمین در امارت است.»


اهالی روستاهای همجوار منطقه تفریحی دره گلی مدعی شده اند که اداره صنعت و معدن استان کهگیلویه و بویراحمد بدون توجه به نظرات شورای تأمین اقدام به صدور مجوز نصب کنتور و ترانس برق در محل احداث ساختمان فرد سرمایه گذار نموده و این موضوع بار دیگر جو منطقه را متشنج و باعث تحریک احساسات مردم شده است
:
صبح روز پنج شنبه، جمعی از اهالی حوزه نقاره خانه و حومه آن که نسبت به احداث طرح سنگ شکن کوهی در منطقه گردشگری دره گلی از بخش کبگیان شهرستان بویراحمد اعتراض داشته با حضور در جلوی ادارات اجرایی استان کهگیلویه و بویراحمد نگرانی خود را از احداث این طرح اعلام کردند.
صبح زاگرس درخبری چنین نوشته است :  اهالی روستاهای همجوار منطقه تفریحی دره گلی مدعی شده اند که اداره صنعت و معدن استان کهگیلویه و بویراحمد بدون توجه به نظرات شورای تأمین اقدام به صدور مجوز نصب کنتور و ترانس برق در محل احداث ساختمان فرد سرمایه گذار نموده و این موضوع بار دیگر جو منطقه را متشنج و باعث تحریک احساسات مردم شده است.
خبرنگار پایگاه خبری صبح زاگرس با حضور در میان افراد معترض در جلوی اداره برق دلایل مخالفت آن ها را جویا شده است.
یکی از اهالی روستای آبگرمک سفلی از توابع بخش کبگیان ضمن ابراز نارضایتی از اقدام صورت گرفته به وسیله اداره صنعت و معدن استان گفت: با توجه به حوادث رخ داده طی دو سال اخیر ، این موضوع جنبه امنیتی پیدا کرده و امیدواریم اهالی منطقه با حفظ آرامش و برقراری امنیت، موضوع را به شکل کاملاً قانونی پیگیری نمایند.
وی دلیل مخالفت خود با این طرح را قرار گرفتن ساختمان احداثی سرمایه گذار در حریم منابع ملی اعلام کرد و ادامه داد: با توجه به فاصله چند کیلومتری ساختمان فرد سرمایه گذار با طرح سنگ شکن و روستاهای اطراف، اقدام به صدور مجوز نصب ترانس برق در این منطقه هیچگونه دلیل قانع کننده ای نداشته، ضمن اینکه سازه مورد نظر فاقد مجوز از سوی بنیاد مسکن و منابع طبیعی است.
این ساکن روستای آبگرمک سفلی از دیگر دلایل مخالفت اهالی این روستا با طرح سنگ شکن را نداشتن توجیه اقتصادی، تهدید کننده منافع مردم و تخریب کننده مراتع و منابع ملی اعلام کرد.
وی ادامه داد: معدن مورد نظر فرد سرمایه گذار خاکی و ناخالص بوده که استاندار وقت نیز در بازدیدی که از این طرح داشته، ناخالص بودن معدن را تأیید کرده که این موضوع در رسانه های استان نیز منتشر شده است.
این ساکن روستا با اعلام اینکه به سبب داشتن خاک مرغوب و زمین های هموار، برخی از افراد قصد دست درازی به این منابع ملی را دارند، ادامه داد: با توجه به مخالفت های مردم و اهالی منطقه در زمان خاک برداری و به دلیل بروز معارضات اجتماعی، طرح فوق با تصمیم شورای تأمین استان راکد مانده اما در کمال تعجب شاهد هستیم که برخی از ادارات اجرایی استان با نادیده گرفتن رأی شورای تأمین، اقدام به حمایت از این سرمایه گذار می نمایند.
وی ابراز داشت: با توجه به اعتراضات اهالی منطقه در سال گذشته، مدیر کل منابع طبیعی استان نیز با صدور دستور کتبی و با توجه به بند ۵ تعهدات سرمایه گذار طرح سنگ شکن در قرار داد منعقده، به جهت بروز معارضات اجتماعی و نارضایتی اهالی روستاهای اطراف، قرارداد را کن لم یکن و فسخ شده اعلام کرد.
ساکن روستای آبگرمک سفلی با اشاره به وجود سه کارخانه شن و ماسه در اطراف این روستاها، اضافه کرد: در حال حاضر دو کارخانه شن و ماسه دارای مجوز در منطقه نقاره خانه و صالحان بخش کبگیان وجود داشته ضمن اینکه کارخانه شن و ماسه روستای دارشاهی نیز در نزدیکی این روستاها قرار دارد، بنابراین نیازی به ساخت چنین طرحی آن هم در منطقه گردشگری و تفریحی دره گلی نیست.
نماینده مردم روستای آبگرمک علیا نیز ایجاد ناامنی و رعب و وحشت از سوی فرد سرمایه گذار را از دلایل مخالفت خود با احداث این طرح در منطقه گردشگری دره گلی اعلام کرد و مدعی شد: با توجه به اینکه شغل اغلب مردم این روستاها دامداری است به سبب وجود این طرح، شخص سرمایه گذار اقدام به تهدید مسلحانه نموده به طوری که اهالی منطقه جرأت بردن دام های خود به این منطقه برای چرا را ندارند.
نماینده مردم روستای آبگرمک وسطی نیز هر گونه ساخت و ساز در این منطقه را تخریب منطقه توریستی دره گلی بیان کرد و افزود: این منطقه از گذشته تاکنون محل چرای دام روستاهای اطراف بوده و احداث این طرح باعث تخریب اراضی و نابودی صنعت کشاورزی و دامپروری این منطقه می شود.
همچنین نماینده روستای بلوط کاران از توابع بخش کبگیان نیز ابراز امیدواری کرد که در موضوع مورد بحث منافع فرد بر منافع عموم مردم ترجیح داده نشود.
وی مدعی شد:  از دهه هفتاد تا کنون بخش زیادی از منابع ملی در محدوده منطقه گردشگری دره گلی مورد تخریب و تجاوز قرار گرفته است.
این ساکن روستای بلوط کاران خواستار مقابله مسئولان استان با معضل زمین خواری در این منطقه گردشگری  و مبارزه با زمین خواران با استناد به نقشه های هوایی و زمینی از این منطقه شد.
نماینده مردم روستای آب زالو نیز هر گونه ساخت و ساز در این منطقه را غیرقانونی دانست و خواستار اقدام قانونی دستگاه های مربوطه شد.
گفتنی است در ایام نوروزسال ۹۲ عده ای از مردم مناطق و روستاهای بخش کبگیان نسبت به احداث طرح سنگ شکن در منطقه دره گلی اعتراض کردند که این اقدام آن ها در نهایت منجر به حضور مدیران و مسئولان استانی از جمله امیدی پور معاون عمرانی استانداروقت، آلفونه فرماندار سابق شهرستان بویراحمد، مدیرکل میراث فرهنگی، محیط زیست، توزیع نیروی برق و جمعی دیگر از مدیرانی شهرستانی در بین اهالی روستاهای بخش کبگیان گردید.
به دلیل درگیری مسلحانه و زخمی شدن چندین نفر در حضور مسئولان وقت و با توجه به سابقه اختلاف در احداث این طرح، موضوع احداث طرح سنگ شکن کوهی در این منطقه به جلسه شورای تأمین ارجاع داده شد و بنا به تصمیم این شورا از سال ۹۲ تا کنون طرح تعطیل شد.
اما فرد سرمایه گذار که نسبت سببی نیز با یکی از ساکنین روستاهای اطراف دارد اقدام به ساختن ساختمانی در حد فاصل روستای آبگرمک علیا و طرح سنگ شکن در منطقه تفریحی دره گلی و تجاوز به حریم منابع ملی باعث اعتراض مجدد اهالی این منطقه شده است.
اهالی منطقه بار دیگر در اعتراض به این اقدام فرد سرمایه گذار و عدم هماهنگی دستگاه های اجرایی با شورای تأمین استان اقدام به تجمع در جلوی ادارات استان کرده که مهمترین اعتراضات آنان در جلوی اداره صنعت و معدن، شرکت توزیع نیروی برق، منابع طبیعی، همیاری شهرداری ها، بنیاد مسکن، امور آب و غیره بوده است.
لازم به ذکر است که متأسفانه علاوه بر منطقه گردشگری «دره گلی» بخش کبگیان، منطقه زیبا و گردشگری «سرنجلکل» که در فاصله ۱۵ کیلومتری شهر یاسوج و در محور یاسوج به اصفهان قرار دارد نیز در بلاتکلیفی به سر می برد.”

بَشاگَرد در استان هرمزگان که به علت زندگی فقیرانه و کپرنشینی شهرت یافته اند


تصاویر زیر مربوط است به کودکان روستاهای شهرستان بَشاگَرد در استان هرمزگان که به علت زندگی فقیرانه و کپرنشینی شهرت یافته اند، اما این شهرت برایشان منفعتی نداشته است. باید از خود بپرسیم که این کودکان وقتی بزرگ شدند از مسئولین و دیگر هموطنانشان چه می پرسند؟ بدون اینکه بر جنبه های سیاه نمایانه این تصاویر تمرکز کنیم، با خود بیاندیشیم که این ها هم ایرانی هستند و هموطن ما، باور کنیم که سهم این کودکان پاک بیشتر از این است که الان بهره می برند.

برای بزرگ نمایی روی عکسها کلیک کنید


































صدای اقیانوس، از ته سیاه‌چال؛ نامه بهاره هدایت

1

صدای اقیانوس، از ته سیاه‌چال؛ نامه بهاره هدایت

عصر گذشته امین احمدیان همسر بهاره هدایت در صفحه فیس بوک خود نامه‌ای از بهاره هدایت را که به مناسبت سالگرد ازدواجشان نوشته شده منتشر کرد. بهاره هدایت این نامه را از درون زندان و روی دستمال برای همسرش نوشته و در روز ملاقات به او داده بود.
نوزدهم بهمن 1388_ اوین
دفتر دادستان پشت یه میز مستطیل نشستم، رو به‌روم مردی حدودا 50 ساله با موها و ریش جوگندمی و سفید. جلوش سه چهارتا زونکن قطور. بازشون می‌کرد، یه نگاهی مینداخت و می‌بست. «چه خبره؟!»
هیچی نگفتم.
بالاخره سرش رو بالا آورد و گفت: «بیست سال حکم می‌گیری».
زیر پام خالی شد. زانوهام می‌لرزید. قلبم داشت از سینه‌م میزد بیرون. گفتم: «چه خبره مگه حاج آقا؟ من کاری نکرده ام» صدام میلرزید. میفهمیدم عضلات صورتم رو به زحمت می تونم کنترل کنم. یه چیزی سفت بیخ گلوم رو فشار می‌داد. لعنتی گریه نکنی. دوباره سرش رفت تو برگه‌ها و "اسناد". اولین صفحه رو باز کرد. "گزارش نهایی بازجو". عینک همراهم نبود، درست نمی‌دیدم. فقط آخرین کلمه‌های درشت چاپی واضح بود: و من الله التوفیق. سرش رو آورد بالا: «هفده‌تا مورد اتهامی برات نوشتن، اگه سه چهارتاش هم ثابت بشه، ده‌سال می‌گیری».
ده سال؟؟؟ یعنی ده سال پیش امین نباشم؟ لعنتی، گریه نکنی. کاش برمی‌گشتم تو سلول. اگه گریه کنم فکر می‌کنه پشیمونم، دارم التماس می‌کنم... . یعنی ممکنه بفهمه دوست‌داشتن یعنی چی؟ نگاهش کردم؛ پیشونی پینه بسته و گونه‌های فرورفته، ریش نامرتب و لب‌های بلند باریک. یعنی میفهمه؟ «مرتضی ... رو می‌شناسی؟ رفت دادگاه و حرفاش رو اونجا زد. حرفای به‌حقی هم زد...» سرم سوت کشید. پس همینه که بازجو سه هفته‌ست نیومده سراغم. «اگه تو هم بخوای...»
نزدیک بود بالا بیارم. دستش رو نگاه کردم. جای ترور. حتما فکر می‌کنه ماها هم تروریستیم و اگه دستمون میرسید... . پس دولت‌آبادی اینه. باز جای شکرش باقیه مرتضوی رو ورداشتند. چه خوب موقعی گرفتنم. می‌گن این آدم حسابیه.
«می‌خوای مرتضی رو ببینی؟» مرتضی؟ من همون بیرون هم به زور تحملش می‌کردم. ... . «مرتضی رو می‌خوام چیکار؟ شوهرم رو می‌خوام ببینم»
«خانم هدایت، شما ده سال حکم می‌گیری. اسنادش هم هست. می‌خوای چیکار کنی؟...» ده سال؟ داره شوخی می‌کنه. اصلا مگه من چند سال فعالیت کردم؟ از 84 . چقدر می‌شه؟ 84، 85، 86، ... اه، دستام می‌لرزه. 84، 85، 86، 87، ... لعنتی، نمی‌تونم. به هرحال اینقدر نمی‌شه. ده سال امین رو نبینم؟ مگه می‌شه؟ «دادگاه علنی...» ای خدا! این چی داره میگه! «رافت نظام...» الان براش تعریف می‌کنم، بهش میگم شیش سال طول کشید تا ازدواج کنیم، میگم فقط یه سال زندگی کردیم، «همه‌تون رو تارومار کردیم. دیدی؟...»
_ «کی رو گرفتید حاج آقا؟ هرکی رو تو خیابون دیدن گرفتن آوردن اینجا. یه دختربچه نوزده ساله رو آوردن تو سلول ما. چیکار کردیم مگه؟ گفتیم آدم نکشید...»
لعنتی، قرارنبود این حرف‌ها رو بزنی. این الان عصبانیه، بدترش نکن. یه چیزی بگو حواسش پرت شه اینقدر ده سال، ده سال نکنه، اعصاب ندارم!
«فلانی رو آوردم اینجا. پدر و مادرش هم اومدند. خیلی انسان‌های معتقدی هستند به نظام. خودش هم قبول داشت اشتباه کرده و پشیمون بود ...»
دروغ میگه. امکان نداره!
«می‌خوای قهرمان بشی، ها؟...»
قهرمان؟ من غلط کنم! این حرف‌ها چیه؟ من می‌خوام برگردم پیش امین.
_ «من کاری نکردم حاج آقا، نهایتش دوتا بیانیه بوده و چهارتا مصاحبه»
«حاضری تکذیب کنی؟»
ها؟! تکذیب؟! پاراگراف اول بیانیه‌ی اول مهر 88 تحکیم رو برام خوند. اشتباه کرد. نباید می‌خوند.ذوق کردم! عباس عجب چیزی نوشته ‌بود، دمش گرم! باز هم خوند؛ از این بیانیه، از اون بیانیه... .یادم می‌اومد و ذوق می‌کردم! مواظب باش نفهمه!
«حاضری پس‌بگیری؟»
_ «ممکنه تند و تیز گفته‌ باشیم، ولی من اصل موضوع رو که نمی‌تونم پس‌بگیرم»
«بازجوت گفته‌بود که کله‌شقی»
_ «هرکی هم پس‌بگیره تحت فشار پس‌گرفته. مجبورشده دروغ بگه»
«ما کی رو تحت فشار گذاشتیم ؟ مرتضی خودش ...
_ «من مرتضی رو نمی‌دونم، ولی دادگاه عبداله مومنی رو دیدم. من می‌دونم، شما می‌دونید، خودش هم می‌دونه حرفاش حقیقت نداره. چرا باید همچین حرف‌هایی بزنه؟ معلومه که شکنجه‌ش کردید» آخ، نباید می‌گفتم شکنجه. باید می‌گفتم "تحت ‌فشار". عیب نداره، دلم خنک شد. من رو نشونده اینجا هرچی دلش می‌خواد میگه، فکر می کنه من خرم! دست‌هام داره منجمد میشه. اگه بگیرم جلوی دهنم و هاه کنم بده؟
«حالا ببین، همه میرن تو می‌مونی. مرتضی که رفت دادگاه، میره، اینجا نمی‌مونه»
به‌درک!
«فلانی رو هم می‌فرستمش بره. تا شب عید همه خونه‌اند...»
واقعا؟! داره دروغ میگه. اگه اونو بفرستن منم می‌فرستند. اومد سر زبونم بگم "هرچی اون گفته منم میگم"، یه لحظه شک‌کردم، گفتم: «مامواضع‌مون بیرون عین هم بود. هرکاری هم کردیم باهم کردیم. بیاریدش اینجا باهاش حرف‌بزنم، من نمی‌دونم اون الان چی گفته»
«گفته پشیمونم»
امکان نداره. «امکان نداره»
«شونزده آذر پارسال رو شما برگذار کردید؟»
یادش بخیر! چه شونزده آذری شد... یعنی ممکنه مهدی بره؟ چه روزهایی بود... خوب شد عباس نیست، خیالم راحته... لعنتی‌ها چرا دست از سرمون ورنمی‌دارید؟! دست از سرم ورداشت. می‌تونی بری»
بلند شدم.
«چیزی نمی‌خوای؟»
چرا، چرا.
_« تلفن. می‌خوام زنگ‌بزنم به همسرم»
«بذارید زنگ بزنه» اشاره می‌کنه به مردی که کنارش نشسته. جعفریِ 209، با موها و ریش سفید. صورت‌کشیده و چشم‌های روشن و بد ذات. وسط حرف‌های ما، هر از گاه یه تک مضرابی می‌اومد: «آقای دادستان، این درست نمی‌شه. من می‌شناسمش. هر سال آوردنش اینجا، باز برمی‌گرده همون کارها رو می‌کنه. درست بشو نیست»
_«حاج آقا، این آقا...» چی بگم؟«این آقا با من بده، پام رو از در بذارم بیرون نمیذاره زنگ بزنم»
«وردار از همین‌جا زنگ‌بزن» به تلفن روی میز اشاره می‌کنه. عجب دادستان ماهی! خدا رو شکر مرتضوی نیست.
جعفری شماره رو می‌گیره 0912000 . وای چقدر خوشحالم. الان صداش رو می‌شنوم 0007558 «آقای احمدیان؟ همسر بهاره هدایت؟» و گوشی رو میده به من.
_« الو؟» «بهار؟؟ قربونت برم...»
مثل شنیدن صدای اقیانوسه از ته سیاه‌چال..انگار از توی تاریکی یه لحظه آبی ِ بی‌نهایت اقیانوس رو ببینی. چقدر دلم برات تنگ‌شده. گریه نکن لعنتی، حرف‌بزن. نمی‌تونم. گریه نکن. نمی‌تونم.. گوشی رو می‌ذارم رو سینه‌م. نباید بفهمه گریه می‌کنم. فکر میکنه حالم بده، ناراحت میشه. لعنتی جلوی اینها نباید گریه کنی. نمی‌تونم. نمی‌تونم.. اشک‌هام همیجور میاد. بی‌صدا. جعفری جلوم ایستاده، گوشی رو از دستم می‌کشه: «خب، حرف نمی‌زنی. قطع می‌کنم»
التماس می‌کنم: نه، نه. حرف می‌زنم. گوشی رو می‌ذارم دم گوشم. اشک‌هام بند نمیاد. «بهار؟ گریه می‌کنی؟ ...»
_ «امین...» امین، دلم برات تنگ شده لعنتی.
_ «خوبی عزیز دلم؟ دوتا نامحرم ایستادن اینجا، نمی‌تونم حرف بزنم»
«اذیتت کردن؟» پدرم رو درآورد‌ن. تو بازجویی‌ها دود از سرم بلند میشد...
«نه، خوبم»
«209 ایی؟»
_« آره»
«انفرادی؟»
_ «نه»
«الان کجایی؟»
_ «پیش دادستان»
«چی میگه؟»
میگه ده سال تو رو نمی‌بینم! « هیچی» «مرتضی رو آوردن دادگاه»
_«می‌دونم»
«از کجا می‌دونی؟» فضول!
_ «خودشون گفتن» «نترس. محکم باش»
_ «باشه» «قول بده»
_ «باشه»
«من پشتتم. میاریمت بیرون»
نمی‌تونین.
.«همه‌تون میایین»
_« آره»
«بهت افتخار می‌کنم» واسه چی؟ من واسه شنیدن صدات التماس می‌کنم، دست و پام می‌لرزه، صدام درنمیاد، به چی افتخار می‌کنی؟...
جعفری اشاره می‌کنه.
«من دیگه باید برم. مواظب خودت باش» و از دهنم درمیره: «نگیرنت»
«نگران نباش، بادمجون بم آفت نداره. تو هم میای بیرون» این دفعه از اون دفعه‌ها نیست. «بیخ ریش خودمی...» دوستت دارم.
_«کاری نداری؟»
«مواظب خودت باش. دوستت دارم» منم.
_«خداحافظ» خداحافظی می‌کنه و گوشی رو میذارم. نمایشگر تلفن: یک دقیقه و چهل و یک ثانیه!

--------------------------
چهار سال و دو ماه از اون روز می‌گذره و من هنوز عاشقتم. عاشق صدای اقیانوس! از دوریت نمردم. عجیبه مگه نه؟ بهش عادت کردم. عادت‌های موذی و چسبناک زندان! دارم اینجا زندگی می‌کنم. اما گاهی یادم میاد... آدم به عشق زنده‌ست. لااقل من که اینجوری‌ام. فاران میگه "غلیان هورمون‌هاست". شاید. میگه: "این احساسات واسه اینه که ازش سرشار نشدی". روانشناسه. مهم نیست اون چی میگه. من سنگینی قلبم رو از دوریت حس می‌کنم؛ بدون دخالت هورمون‌هام! اینجا کتاب می‌خونم، فیلم می‌بینم، با بچه‌ها حرف می‌زنم، شوخی می‌کنم، بافتنی می‌بافم، کلاس معرق میرم، ...، ولی حسرت بودنت همیشه باهامه. بیشتر از چهار سال و سه ماه از اون ده سال گذشته. سعی کردم محکم باشم، همونجوری که تو می‌خواستی. سعی کردم نترسم، همونجوری که شاید تو انتظارشو داشتی... شایدم ناگزیر بود... . هرچی که بود، کم یا زیاد، بذار به حساب عاشقانه‌های پرحسرت ِ یه...، یه دختر بیست ساله چشم و گوش بسته که تو دفتر انجمن دانشکده امور اقتصادی، شیش ماه با خودش کلنجار رفت تا عاشقت نشه و شد! یه دختر بیست و یک ساله که جسارتش به خجالتش چربید و بهت گفت که دوستت داره. یه دختر بیست و دو ساله که «رفتنت» رو به تماشا نشست و اون شبی که تو میدون صدم نارمک دستش رو بوسیدی و ازش خداحافظی کردی، اشک‌ریزون بدرقه‌ت کرد. دختر بیست و دو ساله‌ای که صبح هفده اسفند، باهات یکی شد. دختر بیست و سه ساله‌ای که نبودن و «دوست نداشتنت» رو تاب نیاورد. دختر بیست و چهار ساله‌ای که به هر دری زد تا عشقت رو از دلش بیرون کنه و نتونست. دختر بیست و پنج ساله‌ای که بین زمین و آسمون سرگردونِ‌ عشقت بود..و دختر بیست و شش ساله‌ای که از زمین و زمان نا‌ امید بود..و حالا، این روزها، سی و سه ساله میشم و هنوز، چشم انتظار زندگی کردن با توام! یه «سبکیِ‌تحمل ناپذیر» میخوام.. اینجا زندگی «سنگینه». و حالا این قصه ساده عاشقانه پیشکشِ تو، تو دوازدهمین سالگرد دوستی‌مون، عاری از سیاست و زندان و هیاهو.. فقط به خاطر حسی که من و تو رو تو این سال‌ها نگه داشت.
بهارِ تو 16/ فروردین/ 93 اوین

از پسر احمدی نژاد دست در دست وزیر روحانی



خارج کردن ده ها اثر پرویز تناولی از منزلش با وضعی اسفناک و به صورت غیر قانونی و غیر اخلاقی توسط مأموران سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران


Tanavoli-Parviz-1 ١٣٩٣/٠١/٢٢- تدبیر: خالق "هیچ" نگران است. 46 اثر ارزشمند پرویز تناولی چند هفته است که سرنوشت نامشخصی دارد و این محسمه ساز و نقاش مشهور ایرانی نمی داند سرانجام آن ها چه خواهد شد.
26 اسفند ماموران سازمان فرهنگی،هنری شهرداری تهران، ده ها اثر پرویز تناولی را از خانه اش بردند. به گفته تناولی با "وضعی اسفناک" و به گفته "صدرالدین ماحوزی" وکیل این مجسمه ساز به صورت "غیر قانونی" و "غیر اخلاقی" .
 
حالا چند هفته پس از این اتفاق ماحوزی به "تدبیر" می گوید :"با وجود این که ماموران شهرداری حکم قضایی برای انتقال این آثار داشته اند اما بر طبق قانون این تصمیم باید پیش از انجام هم به من به عنوان وکیل ،هم به موکل آقای تناولی و هم به شخص ثالث که حافظ آثار محسوب می شود به صورت کتبی ابلاغ می شده است در صورتی که نه من و نه آقای تناولی در جریان این اقدام ماموران شهرداری نبوده ایم ."
 
اختلاف بر سر مجسمه های پرویز تناولی با شهرداری به زمانی باز می گردد که محمود احمدی نژاد شهردار تهران بود. سال 1382 و بعد از انتصاب محمود احمدی نژاد به این سمت ، شهرداری تهران اعلام کرد که طرح تبدیل خانه پرویز تناولی به موزه را نمی پذیرد . این در حالی بود که پیش از آن انعقاد قرار داد فروش آثار تناولی به شهرداری تهران تنها با شرط نگهداری این آثار در خانه یا موزه او میسر می شده و در صورت تعطیلی موزه فروش این آثار هم منتفی می شده است .
 
بعد از این که شهرداری تهران طرح تبدیل خانه پرویز تناولی به موزه را نپذیرفت ، خانه موزه پرویز تناولی تعطیل و 57 اثر او توسط شهرداری تهران به موزه امام علی منتقل شد . وکیل پرویز تناولی درباره این آثار منتقل شده به تدبیر می گوید : « 11 اثر به موزه منتقل شد اما کماکان از محل نگهداری 46 اثر دیگر اطلاعی در دست نیست و هیچ اقدامی هم از سوی سازمان فرهنگی،هنری شهرداری صورت نگرفته است. گفته شد این آثار در موزه امام علی نگهداری می شود اما نه به رویت ما رسیده و نه این 46 اثر به جایی که دادگاه دستور داده ارجاع داده شده است . »
 
او اضافه می کند:« به ما حقیقت را نمی گویند که این 46 اثر کجا نگهداری می شود اما از نظر ما سازمان فرهنگی هنری شهرداری که از سازمان های تابع شهرداری محسوب می شود مسئول حفظ این آثار است، رییس این معاونت هم مسلما از منصوبین شهردار تهران است پس از  آقای قالیباف می خواهیم که تکلیف آثار گم شده را هرچه سریعتر مشخص کند.»
 
بعد از تعطیلی خانه موزه پرویز تناولی و ادامه اختلافات با شهرداری تهران هر از گاهی اختلافات این معاونت فرهنگی؛ هنری شهرداری با این مجسمه ساز بر سر باز پس گیری مجسمه ها از مالکیت این نهاد رسانه ای شد تا اسفند سال گذشته که دادگاه حکمی مبنی بر نگهداری این آثار توسط پرویز تناولی تا زمان تعیین تکلیف را صادر کرد  و با این حکم 11 اثر از 57 اثر تناولی به او بازگردانده شد.
 
ماموران سازمان فرهنگی،هنری شهرداری تهران 26 اسفند با حکم قضایی وارد خانه پرویز تناولی شدند و 11 اثر او را که بر سر آن اختلاف وجود داشت بدون ابلاغ قبلی به موزه هنرهای معاصر بردند .
بعد از این اتفاق وکیل پرویز تناولی اعلام کرد پس از تعطیلات نوروز این اقدام را از طریق قانونی پیگیری خواهد کرد. صدرالدین ماحوزی وکیل پرویز تناولی درباره پیگیری قضاییه این پرونده به تدبیر می گوید:  « قرار شده است که تا 29 فروردین تصمیمات قطعی گرفته شود و ما دادخواستی را مبنی بر بطلان قرارداد با شهرداری به دادگاه تقدیم کنیم. قرارداد موکلم با شهرداری 1ساله بوده که 4 ماه بعد آقای احمدی نژاد موزه را تعطیل کرده و آثار هم به جای نا معلومی انتقال داده است . ما تا 29 فروردین فرصت داریم که اعلام نظر کنیم که قطعا خواهان ابطال قرار داد هستیم و بعد از بطلان قرار داد درخواست حکم قطعی برای بازگرداندن این آثار به آقای تناولی یا موزه هنرهای معاصر را داریم.»
 
ماحوزی اضافه می کند: « تصمیم دادگاه ظرف 20 روز قابل تجدید نظر است بنابراین ما برای تصمیم گیری برای ابطال قرار داد  تا 29 فروردین فرصت داریم و بعد از آن دادخواست خود را به دادگاه ارائه می دهیم . در مورد تصمیم محل استقرار اشیا از منزل آقای تناولی به شیوه ای غیر قانونی و هم بسیار غیر اخلاقی به موزه هنرهای معاصر صورت گرفته است هم  شکایت خود را ارائه خواهیم داد .»
 
سازمان فرهنگی،هنری شهرداری تهران بعد از این اتفاق با انتشار بیانیه ای اعلام کرده است که این اقدام با اجازه دادگاه و در جهت " صیانت از بیت المال " صورت گرفته و این آثار قرار است تا زمان تعیین تکلیف در موزه هنرهای معاصر نگهداری شود. هر چند تناولی در گفت و گو با ایسنا خبر انتقال این آثار به موزه هنرهای معاصر را رد کرده و گفته: "من به شایعاتی که پخش شده و گفته می‌شود آثار فروخته یا گم شده‌اند کاری ندارم، من فقط می‌خواهم شهرداری هم به حکمی که دادگاه داده احترام بگذارد و آثار را از موزه امام علی (ع) به موز هنرهای معاصر منتقل کند."

دانشگاه‌های عالی با ۴۰۰ هزار صندلی خالی در ایران

دانشگاه‌های عالی با ۴۰۰ هزار صندلی خالی در ایران


بیش از ۹۰ درصد ظرفیت دوره‌های کاردانی و ۶۵ درصد دوره‌های کارشناسی مراکز آموزشی و دانشگاه‌های غیر انتفاعی در سال تحصیلی گذشته خالی مانده است.
برخی از مسئولان وضعیت موجود را بحران دانشجو نامیده‌اند و آن را مناقشه‌ای تازه و جدی در آموزش‌ عالی می‌دانند.
ناصر اقبالی رئیس مرکز آزمون دانشگاه آزاد اسلامی نیز در همین زمینه گفته است که ۷ هزار رشته‌محل دانشگاه آزاد اسلامی داوطلب ندارد و ۴۰۰ هزار صندلی واحدهای دانشگاهی خالی مانده است.
علی آهون‌منش دبیر اتحادیه مؤسسات و دانشگاه‌های غیرانتفاعی و غیردولتی ضمن انتقاد از چگونگی پذیرش دانشجو و تبعیض بین دانشگاه‌ها در پذیرش دانشجو؛ گفته است براساس آمار وزارت علوم، ۷۰درصد ظرفیت‌ دانشگاه‌های غیرانتفاعی خالی مانده ولی براساس آماری که ما داریم وضعیت از این هم بدتر است.
خالی ماندن صندلی‌های مراکز آموزش‌عالی فقط مختص به دانشگاه آزاد و دانشگاههای غیر انتفاعی نیست و دیگر مراکز آموزشی دولتی و غیر دولتی نیز با مشکل کمبود دانشجو روبرو هستند و به عقیده کارشناسان مسائل آموزشی، با گذشت زمان این مشکل برای آنها جدی‌تر هم خواهد شد.
براساس آمار وزارت علوم در سال تحصیلی گذشته از کل ظرفیت ۴۲۵ هزار نفری دانشگاه پیام‌نور، ۲۵۴ هزار نفر پذیرفته شده‌اند که نشان دهنده خالی ماندن بیش از چهل درصد ظرفیت این دانشگاه است. بر اساس همین آمار، در سال ۹۲ بیش از ۳۵ درصد ظرفیت دانشگاه تربیت معلم بدون دانشجو مانده است و در دوره‌های روزانه دانشگاه‌های دولتی نیز نزدیک به چهار درصد و در دوره‌های شبانه حدود ۹ درصد صندلی‌ها با توجه به ظرفیت‌های اعلامی، بدون دانشجو مانده‌اند. ظرفیت دوره‌های نیمه حضوری ۱۵ درصد و ظرفیت دوره‌های مجازی و بین المللی هم حدود ۴۰ درصد خالی بوده است.

غیر انتفاعی‌ها و کمبود دانشجو

عبدالوحید فیاضی سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می‌گوید: "مجموعه کسانی که تاکنون توانسته‌اند دانشگاه غیرانتفاعی تأسیس کنند افراد صاحب قدرتی بوده‌اند که عمدتاً با رانت فرهنگی موفق به اخذ مجوز شده‌اند
مدیران دولتی دلیل بلا استفاده ماندن ظرفیت‌های مراکز آموزش‌عالی را افت شدید تقاضا برای ادامه تحصیل می‌دانند و همچنین برآورد می‌کنند که این افت تقاضا در سال‌های پیش رو بیشتر نیز بشود. ولی برخی از مسئولان مراکز آموزشی غیر دولتی سیاست‌های غلط و تبعیض‌آمیز وزارت علوم در تخصیص سهمیه‌های ورودی به دانشگاه‌ها را موجب خالی ماندن صندلی‌های دانشگاه‌های غیر انتفاعی می‌دانند. در همین رابطه علی آهون‌منش معتقد است که کم شدن داوطلبان تحصیل تنها بخشی از حقیقت است و علت اصلی پر نشدن ظرفیت دانشگاه‌های غیر انتفاعی اختصاص ۶۰ درصد از قبولی‌های کنکور به دانشگاه پیام‌نور است.
با توجه به اساسنامه دانشگاه پیام نور این دانشگاه مجاز به پذیرش دانشجوی حضوری در مقاطع کاردانی و کارشناسی و کارشناسی ارشد نیست ولی در طی سال‌های پایانی ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد این نکته اساسنامه نه تنها نادیده گرفته شد بلکه ظرفیت پذیرش دانشجوی حضوری در رقابت با دانشگاه آزاد اسلامی به یکباره ۳ برابر شد.
مدیران دانشگاه‌های غیر انتفاعی دو گلایه دیگر نیز دارند. اول اینکه می‌گویند که دانشگاه پیام نور به بهانه برگزاری دوره‌های فراگیر، بدون کنکور دانشجو می‌گیرد و دانشگاه آزاد نیز در مقطع کاردانی و در برخی از رشته‌ها در مقطع کارشناسی کنکور را حذف کرده است ولی دانشگاه‌های غیر انتفاعی فقط بوسیله کنکور مجاز به پذیرش دانشجو هستند. نکته دیگری که این مدیران به آن اشاره می‌کنند، مجوزی است که وزارت علوم به وزارتخانه‌های مختلف برای برگزاری دوره‌های پودمانی (کاردانی) داد. با این مجوز به تقریب هر وزارتخانه‌ای برای خودش دانشگاهی تأسیس کرد و همین وضعیت سبب شد تا بسیاری از دانشگاه‌های غیرانتفاعی با کمبود دانشجو مواجه شوند آنقدر که برخی از همین دانشگاه‌ها در آستانه ورشکستگی قرار گرفتند.
" ۷ هزار رشته‌محل دانشگاه آزاد اسلامی داوطلب ندارد و ۴۰۰ هزار صندلی واحدهای دانشگاهی خالی مانده است."
ناصر اقبالی رئیس مرکز آزمون دانشگاه آزاد اسلامی
البته درست است که دانشگاه آزاد نیز کمابیش با این مسئله دست به گریبان است و بنابر خبرهای منتشر شده نزدیک به دویست و پنجاه واحد این دانشگاه در شرف تعطیلی است ولی وضعیت دانشگاه‌های غیرانتفاعی بدتر است.

چرا صندلی خالی داریم؟

علاوه بر تغییر هرم جمعیتی و کاهش جمعیت جوان متقاضی ورود به دانشگاه، کارشناسان توسعه ناهمگون و بدون مطالعه و بی‌ضابطه آموزش‌عالی در طی دودهه گذشته و بخصوص پنج سال اخیر را دلیل اصلی وجود این مشکل می‌دانند. بنابر اطلاعات منتشر شده، در طی دوره دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد تعداد کل مراکز آموزش عالی بیش ۱۷۵ درصد رشد کرده است که این تغییر در برخی از گروه‌ها باور نکردنی به نظر می‌رسد. برای مثال تعداد دانشگاه‌های غیرانتفاعی‌ها از سال ۸۴ تاکنون از ۵۰ به ۳۵۴ دانشگاه و تعداد مراکز دانشگاه جامع علمی کاربردی از ۹۰ واحد در سال ۸۴ به ۷۴۰ واحد در سال ۹۱ رسیده است.
نه تنها رشد انفجار گونه تعداد مراکز بلکه چگونگی تاسیس آنها نیز انتقادهای زیادی را به دنبال داشته است. گروهی از کارشناسان حوزه آموزش عالی معتقدند که برخی از دانشگاه‌های غیرانتفاعی در طی پنج سال گذشته با استفاده از روابط خاص تأسیس شده‌اند و با کمترین امکانات آموزشی در طول این چند سال دانشجو پذیرش کردند. آنها می‌گویند وزارت علوم در این سال‌ها بدون مطالعه مجوز تاسیس دوره‌های مختلف را صادر کرده است بطوریکه در مواردی این دانشگاه‌ها حداقل استاندارد لازم را هم نداشته‌اند و شخصی که مجوز را دریافت می‌کرد ابتدا با چند اتاق اقدام به پذیرش دانشجو می‌کرد و بعد که شهریه‌ها از سوی دانشجویان واریز می‌شد، تعداد کلاس‌ها را بیشتر می‌کرد یا حتی در برخی مواقع، فضای آموزشی را تغییر می‌داد.
این کارشناسان همچنین می‌گویند که در بسیاری از شهرها بدون نیاز، دانشگاه غیرانتفاعی تأسیس شده است و وزارت علوم هم در طی چند سال گذشته به این موضوع توجه نداشته است و ارائه مجوز تا آنجا پیش رفت که به عنوان مثال در شهری کوچک ۱۰ واحد دانشگاه غیرانتفاعی در طی این سال‌ها بوجود آمد.
برخی از گزارش‌ها نشان می‌دهد که در مواردی مسئولان در دولت قبل یک شبه مجوز دانشگاه می‌دادند. بر اساس گزارش تحقیق و تفحص کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هیأت مؤسس اکثر دانشگاه‌های غیرانتفاعی در طی این دوره افراد صاحب نفوذ و قدرت بوده‌اند.
به دلیل توسعه کمی آموزش عالی تعداد دانشجویان از حدود۱۵۰ هزار نفر در سالهای اولیه دهه شصت به حدود چهار میلیون نفر رسیده است
عبدالوحید فیاضی سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در این‌ باره می‌گوید: "این را باید پذیرفت که مجموعه کسانی که تاکنون توانسته‌اند دانشگاه غیرانتفاعی تأسیس کنند افراد صاحب قدرتی بوده‌اند که عمدتاً با رانت فرهنگی موفق به اخذ مجوز شده‌اند. به طورحتم افراد خاص امکان کسب مجوز را برای تأسیس این دانشگاه به دست آوردند و به واقع باید گفت که بوی رانت و قدرت را می‌توان در دانشگاه غیرانتفاعی استشمام کرد. "
همانطور که آمارهای رسمی نشان می‌دهند این توسعه بی ضابطه فقط مختص به دانشگاه‌های غیر انتفاعی نبوده است و دانشگاه‌های دولتی و شبه دولتی نیز وضعیتی مشابه داشته‌اند. به نظر می‌رسد وجود تعداد زیاد داوطلب ورود به دانشگاه و محدود بودن ظرفیت از یک سو و همچنین موفقیت دانشگاه آزاد در سال‌های گذشته که نشان دهنده بازده اقتصادی مناسب سرمایه گذاری در این حوزه بود، از سوی دیگر بسیاری را به فکر بهره بردن از این فرصت انداخت.
مسئولان دولتی نیز بدون توجه به عواقب کار خود و فقط برای نشان دادن رشد تعداد دانشجویان در طی زمان زمامداری خود نسبت به سال‌های پیش به این آتش دامن زدند بطوریکه برخی از نمایندگان مجلس آن را رشد کاریکاتوری آموزش عالی نامیدند. امروز دیدن شعبه‌ای از دانشگاه پیام نور در کنار یک شعبه از دانشگاه آزاد که در همسایگی یک یا چند مرکز آموزش‌عالی وابسته به وزارتخانه‌ها در شهری کوچک که یک یا چند دانشگاه غیر انتفاعی هم دارد، چیز عجیبی نیست.

راه حل‌ها

کارشناسان معتقدند که اگر افت کیفیت آموزش‌عالی در کشور را که به دلیل رشد بی رویه دانشگاه‌ها بوجود آمده است را نادیده بگیریم و فقط به مشکل صندلی‌های خالی توجه کنیم، تنها راه حل، برچیدن واحدها و رشته‌های بدون دانشجو است. اگرچه این کار برای دانشگاه آزاد و پیام نور و دانشگاه‌های وابسته به وزارتخانه‌ها خوشایند نیست ولی به دلیل حمایت‌های دولتی و توانایی‌های اقتصادی آنها غیر ممکن نیست. اما این راه حل برای بسیاری از دانشگاه‌های غیر انتفاعی نه خوشایند است و نه عملی.
برای حل مشکل دانشگاه‌های غیر انتفاعی راه‌های مختلفی پیشنهاد شده است. دبیر اتحادیه مؤسسات و دانشگاه‌های غیرانتفاعی و غیردولتی، علی آهون منش، بعنوان یکی از راه‌های حل این مشکل گفته است که: از سازمان سنجش آموزش کشور درخواست کرده‌ایم که هنگام اعلام نتایج دانشگاه‌های غیرانتفاعی چند برابر ظرفیت پذیرش کند. انتظار داریم که سازمان سنجش در هنگام پذیرش دانشجو در موسسات غیرانتفاعی تا ۵/۲ برابر ظرفیت اعلام کند. البته شواهدی هست که نشان می‌دهد این راه حل چندان مناسب نیست. برای مثال در سال گذشته همزمان با اعلام نتایج کنکور ۷۳۵ نفر برای ثبت نام در یک موسسه غیرانتفاعی معرفی شدند اما به گفته رئیس این موسسه در اولین روز از فرصت سه روزه برای ثبت نام فقط دو نفر برای ثبت نام مراجعه کردند.
وزیر علوم می گوید بر اساس برنامه باید ﺳﻬﻢ ﺑﺨﺶ ﻏﻴﺮﺩﻭﻟﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻋﺎﻟﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻬﻢ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺩﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﻮﺳﺴﺎﺕ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯾﮑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۵۵ ﻣﺮﮐﺰ ﻭ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﻏﻴﺮﺍﻧﺘﻔﺎﻋﯽ ﻏﻴﺮ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۸۸ ﺑﻪ ۳۵۴ ﻣﺮﮐﺰ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۹۲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
راه حل دیگر افزایش شهریه‌ها و حمایت‌های مالی دولتی است که به نظر می‌رسد آن نیز پاسخگوی مشکل این دانشگاه‌ها نیست. در سال گذشته با وجود تامین هفت میلیارد تومان یارانه برای این دانشگاه‌ها و همچنین افزایش شهریه‌ها باز مشکل آنها حل نشده باقی ماند.
رضا فرجی دانا، وزیر علوم نیز راه حل مشکل این دانشگاه‌ها را تجمیع آنها می‌داند. او معتقد است که ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻭ ﭘﻨﺠﻢ، ﺳﻬﻢ ﺑﺨﺶ ﻏﻴﺮﺩﻭﻟﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻋﺎﻟﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻬﻢ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺩﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﻮﺳﺴﺎﺕ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯾﮑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۵۵ ﻣﺮﮐﺰ ﻭ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﻏﻴﺮﺍﻧﺘﻔﺎﻋﯽ ﻏﻴﺮ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۸۸ ﺑﻪ ۳۵۴ ﻣﺮﮐﺰ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۹۲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ. وی به عنوان راه حل می‌گوید ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻴﻢ ﺑﺠﺎی ۳۵۰ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﺣﺪﻭﺩ ۴۰ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻗﻮی ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ. به بیان دیگر ﺗﺠﻤﻴﻊ ﻭ ﺍﺩﻏﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺳﺴﺎﺕ ﺑﺮﺍی ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩﻫﺎی ﺑﺰﺭگ.
اما این راه حل وزیر چندان خوش‌آیند مدیران دانشگاه‌های غیر انتفاعی نیست. علی آهون منش با بیان اینکه تجمیعی که وزارت علوم می‌گوید مثل این است که چند مغازه زرگری، سبزی فروشی، خشکشویی، سوپرمارکت و ... بخواهند تبدیل به یک مغازه شوند. هر کدام از این‌ها ارزش‌های متفاوتی دارند. بنابراین اگر بخواهیم دانشگاه‌های غیرانتفاعی را تجمیع کنیم باید یک قانون تصویب شود و وزارت علوم با پیشنهاد تجمیع امکان ارائه تسهیلات به این موسسات را فراهم کند. برای مثال بگویند که اگر ۱۰ موسسه با هم تجمیع شوند ما ۱۰۰ میلیارد وام به آنها می‌دهیم.
با توجه به نکات بالا شاید بتوان گفت تنها راه باقی مانده افزایش جمعیت و به تبع آن تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه‌هاست که آن نیز تا عملی شدن نیازمند یک فرصت هیجده تا بیست ساله است. با همه اینها، نکته جالب و طنز گونه این است که با وجود چنین وضعیتی هنوز هم شاهد خبرهایی در باره افزایش ظرفیت دانشگاه‌ها یا اهدا مجوز تاسیس دانشگاه‌ها و رشته‌های جدید هستیم.
انسان بالدار از پاسارگاد پرواز می کند
خبرنگارامرداد-سیاوش آریا :
سنگ نگاره ی انسان بالدار ناموَر به کورش بزرگ در پایگاهِ جهانی پاسارگاد، کم کم رنگ می بازَد و در حالِ مَحو شدن است. به گونه ای که حتا اگر از نزدیک هم به آن نگاه کنیم به سختی می توان بخش‌ها و اجزای آن را دید و شناخت. ژرفای فاجعه هنگامی غم بارتر می شود که تنها فرتورهای(عکس‌های) یک دهه ی گذشته را با نگاره ی کنونی سنجید. آن گاه در خواهیم یافت که این تندیس، تا چه میزان آسیب دیده است. اما نکته ای که باید یادآوری کرد آن است که اگر این بازمانده را به همین روش در جایگاه خود رَها سازیم  به زودی  مَحو و کم رنگ شده و به گفته‌ای  "به تاریخ خواهد پیوست" .
به باور کارشناسان و مرمت‌گرانِ بازمانده‌هایِ سنگی، پوسیدگیِ  این بازمانده ها به شوَند صنعتی شدن جهان و افزایش گازهای ناشی از سوخت‌های فُسیلی در جَو زمین بیشتر شده است. امروزه اگر فرتورهای وضعیت کنونیِ شُمار زیادی از بازمانده های سنگی را با فرتورهای 60 سال پیش را بِسنجیم متوجه می‌شویم فرآیندِ ویرانی بسیار بیشتر شده است. اکنون اگر بازمانده هایی را که یک یا دو هزار سال پیشینه دارند، بررسی کنیم مشخص می‌شود که رَوند فرسایش و ویرانی در این بازمانده ها از زمان نخستین تا 60 سالِ پیش، بسیار کمتر از 50 – 60 سالِ گذشته است، به گفته‌ای رَوند ویرانی در 50 سال گذشته نسبت به دو هزار سالِ پیش از آن، بسیار بیشتر شده است. پیش تر علی رضا بهره‌مان ، کارشناس مرمت بازمانده‌های سنگی در خبرگزاری‌ها درباره‌ی تندیس انسان بالدار گفته بود: «سنگ نگاره‌ی انسان بالدار نیز در سنجش با فرتورها و طرح‌هایی که از آن موجود است، نشان می‌دهد این بازمانده فرآیندِ فرسایشی بالایی دارد. يكي از روش‌ها براي متوقف كردن اين فرآيند و نجات  بازمانده ، حفاظت از آن در جایگاه کنونی با انجام روش‌هاي گوناگون حفاظتي است. ولي تجربه نشان داده است كه اين راهكار خيلي مطمین نيست، زيرا مواد استحكام‌بخشي كه استفاده مي‌شوند راهكار قطعي نيستند. به همين شوند شايد يكي از راه‌هاي قابل قبول اين باشد كه مولاژي از بازمانده آماده  شود و آن را به جای  سنگ نگاره قرار دهيم. سپس اصل  بازمانده را به گنجینه( موزه) يا يك مكان اَمن  جابه جا کنیم تا شرايط حفاظتي بهتري داشته باشد». 
در این میان باستان شناسان نیز با توجه به سوراخ‌ها و درزهایی که درسمت چپ تندیس ایجاد شده می‌گویند، در زمان بارندگی و برف، آب درون آن نفوذ می کند ودر فصل سرما شُوند یخ زدگی خواهد شد و در نتیجه فشاری که در بین ترک ها ودرزها بر اثر یخ زدگی به وجود می آید به ویرانی بیشترسنگ نگاره می انجامد.
دکتر علی رضا جعفری زند، باستان شناس و استاد دانشگاه درباره ی این سنگ نگاره به امُرداد می‌گوید: «تندیس انسان بالدار که در پایگاه جهانی پاسارگاد قرار دارد از کم مانند ترین نگاره های ایرانی است که در این مجموعه و در همه ی هنگامه ی شهریاری هخامنشیان وجود دارد. از دیدگاهِ هنر و تاریخِ روش کَنده کاری(حجاری) متفاوت و بی همتا است». این باستان شناس برجسته ادامه می دهد ، این تندیس دوران گذر از ایلامی به هخامنشی را به ما نشان می دهد و از ارزشِ بسیاری نزد باستان شناسان و پژوهش گران برخوردار است و یک دوره ی هنری را به نمایش می‌گذارد.
این استاد پیشکسوت دانشگاه درباره‌ی جابه جایی(انتقال) این سنگ نگاره به گنجینه با مخالفت و پافشاری زیاد به امُرداد می‌گوید: «این سنگ نگاره شناخت و هویت پایگاه جهانی پاسارگاد است و با جا به جایی آن در واقع مرگ آن را با دست های خود برایش رقم زده ایم». دکتر جعفری زند که مرمت بازمانده های نیاکانی را به خوبی انجام داده و در پرونده دانشی خود دارد می‌افزاید: «کسانی که از یادمان های دیگر کشورها به ویژه باختری(غربی) بازدید کرده اند می دانند که امروزه با روش های تازه و دستگاه های پیش رفته، می توان این گونه بازمانده ها را از آسیب‌ها و زیان‌های بیشتر در اَمان  نگاه داشت. برای نمونه در ایتالیا و یونان، بازمانده های سنگی خود را با شرایط و حفاظ های ویژه در شیشه جای می دهند و زندگانی آن ها را چند سد سال افزایش می‌دهند. اما شوربختانه در کشور ما هنوز از روش های کُهنه و 50 سال پیش استفاده می کنند. امروزه دیگر تکنولوژی و دانش به جایی رسیده که به آسانی و با  بهره‌گیری از آن می توان از همه ی بازمانده ها به خوبی پاسداری و محافظت کرد».
جعفری زند در پایان و با پافشاری زیاد برای ماندگاری این سنگ نگاره در جای خود و با هشدارهای کارشناسانه می افزاید : حفاظ های شیشه ای ویژه بهترین روش  برای پاسداری و نگهداری این تندیس است که با روش های تازه و بهره گیری به روز از آن ، گیرایی های(جاذبه های) آن را دو سد چندان کرده و سنگ نگاره نیز حفظ خواهد شد.
به گزارش امُرداد، نکته ای که باید به آن اشاره کرد واز دشواری های همه ی یادمان های ملی است کمبود نیروی نگهبان و انسانی و بودجه ناکافی برای بازمانده ها است که جا دارد مسوولان میراث فرهنگی کشور با تعامل با دولت و مجلس و ارزش بی همتای یادمان ها، ردیف بودجه مشخصی را برای آن در نظر گرفته و هر ساله افزایش دهند.
کارشناسان ودلسوزان یادمان‌های باستانی نیز اکنون که دکتر محمد حسن طالبیان، فرنشین(رییس) بنیاد پژوهشی وعلمی پارسه – پاسارگاد به جانشینی(:معاونت) میراث فرهنگی کل کشور دست یافته، خواستار رسیدگی و پاسداری و محافظت بیشتر یادمان‌های هخامنشی از سوی ایشان هستند.
این درحالی است که خبرنگار ما در تیرماه سال 91 گزارش دشواری های این سنگ نگاره را در امُرداد و ایسنا بازتاب داده است و درهمان زمان دکتر طالبیان نیز پیمان هایی را برای پاسداری ومحافظت بهتر و بیشتر داده بودند. پیمانی که تنها پس از نزدیک به دو سال به دست فراموشی سپرده شد ه است. اکنون و با توجه به جایگاه کنونیِ ایشان، باید دید که آیا او تلاش و کوششی برای پاسداری و نگهداری این یادمانِ جهانی خواهد کرد؟
باید دانست که سنگ نگاره ی انسان بالدار که به کورش بزرگ نامور است، تنها نگاره‌ای است که در ایران و جهان از کورش وجود دارد و از دیدگاه هنر و مهرازی(:معماری) بی‌همتا است که رُخداد نگاران و سیاحان باختری نیز در سفرنامه‌های خود از چند سد سال پیش تا کنون از آن با نام شاهکار هنر و مِهرازی ایران یاد کرده اند و نقاشی‌های بسیاری را از آن برجای گذاشته ان
د.
 

به یاد داشته باشیم این تنها تندیسی است که منسوب به کورش است و در ایران و جهان هم یک نمونه بیشتر ازآن وجود ندارد.
این تندیس روز به روز رنگ می‌بازد

پایه های تندیس، سُست و بی دوام شده است

تندیس نامور به انسان بالدار

پشت تندیس
عکس از سیاوش آریا است.

نه به اعدام خاموش زانیار مرادی

زانیار مرادی زندانی سیاسی محکوم به اعدام در روز سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه 1393، در پی کارشکنی و ممانعت ماموران امنیتی زندان رجایی شهر از انتقال به بیمارستان، نامه‌ای منتشر کرد و در آن به غیرقانونی بودن اقدام مسوولان این زندان و همچنین به حق برخورداری خود از درمان مناسب طی موافقت دادستان کل کشور مبنی بر اعزام فوری به بیمارستان اشاره کرد.

گفته می‌شود زانیار مرادی در اثر شکنجه‌های جسمی و پی‌درپی در جریان بازجویی‌های وی، به مشکلات جسمی و همچنین بیماری مبتلا شده و نیاز فوری به درمان و برخورداری از مراقبت‌های پزشکی دارد.

این زندانی سیاسی محکوم به اعدام در رنجنامه‌هایی که از زندان منتشر کرده گفته است که تحت شکنجه‌های شدید جسمی به قتل پسر امام جمعه مریوان اعتراف کرده‌ است.

.

.

بازداشت دهها تن در خوزستان برای جلوگیری از تجمع احتمالی


imagesفعالان در تبعيد: به گزارش فعالان حقوق بشر از اهواز، نيروهاى انتظامى و نظامى در هفته منتهى به ۱۱ آوريل ۲۰۱۴ عده اى از فعالان عرب که سابقه بازداشت به اتهام فعاليتهاى سياسى و فرهنگى داشته اند را بازداشت کرده است.
بنا بر اطلاع “کمپين صلح فعالان در تبعيد”، همه ساله در آستانه قيام ۱۵ آوريل ۲۰۰۵ اهواز، نيروهاى امنيتى اعم از سپاه و وزارت اطلاعات در اقدامى پيشگيرانه مبادرت به دستگيرى تعدادى از فعالان سياسى فرهنگى عرب مينمايند، تا به زعم خود آنها را از برپايى مراسم يادبود اين قيام و بزرگداشت کشته شدگان آن، ممانعت بعمل آورند.
آوريل سال ٢٠٠۵، در پى انتشار نامه دفتر رياست جمهورى مبنى بر تغيير بافت جمعيتى استان خوزستان و طرح كوچاندن شهروندان عرب به استانهاى ديگر و جايگزين كردن شهروندان غير عرب در اين استان، با اعتراضات مردمى در استان مواجه شد که اين اعتراضات که سالهاى بعد هم در همين روز ادامه يافت.
گزارشها حاکى از آنست که به غير از كسانى كه در جريان تظاهرات كشته شدند، تنها تا سال ٢٠١٢ نزديك به ۷٠ فعال عرب اهوازى به اتهامات مشاركت در اعتراضات و تظاهرات مسالمت آميز و اقدام عليه امنيت ملى بدون محاكمه عادلانه و پشت درهاى بسته و يا علنى اعدام شدند و اجساد آنها پس از ماهها و گاها سالها در بيابانهاى دور افتاده پيدا شد.
فعالان حقوق بشر از اهواز، گزارش مى دهند که امسال نيز نيروهاى امنيتى بنا به عادت ديرينه خود تعداد بيشمارى از فعالان اهوازى را دستگير و روانه بازداشتگاههاى مخوف خود نمودند.
طبق اين گزارش، نيروهاى امنيتى بدون هيچ حکم يا مجوز قانونى شبانه يا سحرگاه منزل افراد مورد نظر را محاصره و با هجوم به درون خانه و ايجاد رعب و وحشت براى ساکنان آن اقدام به دستگيرى فعالان اهوازى کردند.
بازداشت بيش از ۶٠ نفر در شهرهاى مختلف از جمله آبادان، شادگان، اهواز و ماهشهر، گزارش مى شود.
بنا به گزارش هاى واصله مشخصات برخى از بازداشت شدگان بشرح ذيل ميباشد:
١- عبدالکريم زرگانى بدليل فعاليتهاى مذهبى از اهالى منطقه زرگان روز چهارشنبه ٨ آوريل
٢- جابر صخراوى، روز سه شنبه گذشته ٨ آوريل ٢٠١۴ از اهالى کوى علوى شهر اهواز
٣-جاسم زرگانى فرزند عبود متأهل و داراى دو فرزند از اهالى منطقه زرگان روز چهارشنبه ٩ آوريل
۴-محمد زرگانى فرزند حميد متأهل و داراى يک فرزند از اهالى منطقه زرگان روز چهارشنبه ٩ آوريل
۵- حسين زرگانى فرزند شاکر از اهالى منطقه زرگان، روز چهارشنبه ٩ آوريل
۶- عارف صرخى، روز چهارشنبه گذشته ٩ آوريل، در ساعت ۵ صبح در کوى ملاشيه
٧-مهدى حلفى در روز سه شنبه گذشته ۸ آوريل از اهالى کوى علوى اهواز
٨- على دبه حويزه فرزند کريم روز پنج شنبه ١٠-۴-٢٠١۴ از اهالى کوى علوى
٩- رضا زرگانى فرزند گعيد، دانشجوى دانشگاه، از اهالى منطقه زرگان، روز چهارشنبه ٩ آوريل

جهانی که "جان لنون" می‌خواهد


جهانی که "جان لنون" می‌خواهد

john-lennon
"جان لنون"! (John Lennon) هنرمندی که اسم‌اش با آزادی‌خواهی و صلح‌طلبی گره خوده است. یکی از اعضای موسس گروه افسانه‌ای و اسطوره‌ای "بیتلز"، (The Beatles) بود که تاثیر انکارناپذیری بر روند موسیقی، هنرمندان و گروه‌های موسیقی بعد از خود، حتی تا همین امروز گذاشته است.
"جان" اما به اعتقاد بسیاری، موثرترین عضو این گروه بود. کما این‌که پس از متلاشی شدن گروه (در سال 1970) هم، موفق‌ترین بود.
اگر موسیقی "بیتلز"، نوجوانانه (Teenagers) بود، "لنون" اما با بالاتر رفتن سن‌اش، کم کم دغدغه‌های بزرگانه و متفاوتی را در آثار انفرادی‌اش به نمایش گذاشت. کارهایی که او در چارچوب "بیتلز" می‌ساخت نیز درون‌گرایانه‌تر از ساخته‌های دیگر اعضاء بود. دغدغه‌هایی که در آلبوم "تصور کن" نیز به خوبی نمایان است. صلح، آزادی، حقوق زن و ... را در آثار و زندگی اش بوضوح می توان دید. با آثاری مثل "به صلح فرصت بده"، "زنده باد مردم" و "قهرمان طبقه‌ی کارگر" و یا "تمامی نیاز تو عشق است"، نگاه و طرز فکر و راه او را به‌خوبی می‌توان پی‌گرفت.
سویه‌ی‌های صلح طلبی "لنون " در زندگی شخصی او نیز نمایان است. این که به تعبیر بسیاری از زندگی‌نامه نویسان، او به همان اندازه که برای کار، حرفه و دغدغه‌های موسیقایی‌اش اهمیت می‌داد ، برای خانواده و نزدیکان‌اش نیز اهمیت قائل بود.
"جان لنون"، بعد از ازدواج‌ با "یوکو اونو" (Yoko Ono) در سال 1969، با ادغام نام فامیلی خود و همسرش، نام خود را به "جان اونو لنون" تغییر داد، تا همگان را با بعد دیگری از نگاه‌اش آشنا کند.
از سال 1975، عمده وقت‌اش را به بزرگ کردن فرزندش (شان) اختصاص داد. و در سال 1980 که با آلبوم "فانتزی دو نفره" به موسیقی بازگشت. در مدتی که به بی‌کاری خودخواسته تن داده بود، تنها با حق کپی رایت فروش آثار اش در بریتانیا و آمریکا روزگار می‌گذراند و تمام وقت خود را صرف خانواده کرده بود.
ایده‌ی نخستین یکی از بهترین کارهای او ، یک روز صبح در اوائل 1971، هنگامی شکل گرفت که او در اتاق خواب، و توسط پیانویی که "جان" به همسرش هدیه کرده بود، شکل گرفت در حالی در تمام مدت ساخت این آهنگ ، "یوکو" او را نگاه می‌کرد.
peace-music-illustration
آهنگ فوق العاده تاثیرگذار "تصور کن"، از آن آثاری است که تبدیل به شناسنامه و امضای یک هنرمند شد. ولی جالب است که "جان" بعدها اذعان می‌ کند که این اثر «باید به‌عنوان اثری از لنون/اونو شناخته می‌شد. بخش بسیاری از آن ترانه و مفهوم از "یوکو" است. اما آن روزها، کمی خودخواه‌تر و کمی "مردسالار"تر بودم، و یک جورایی سهم‌اش را از قلم انداختم. اما این ]اثربرگرفته[ از کتاب شعر "یوکو اونو" به نام "گریپ فروت" بود» .
این اثر، از "جهانی بدون مزر" و "زندگی در صلح و آزادی" می‌گوید. ترانه‌ای در مخالفت با "میهن‌پرستی،مذهب‌پرستی، امپریالیسم و مالکیت". عقایدی که در دیگر آثار "جان" هم می‌شود دید. تفکری که با ‌مخالفت‌‌های صاحبان زر و زور تزویر روبرو می‌شود. او حتی به‌خاطر مخالفت با جنگ ویتنام از خاک آمریکا اخراج می‌شود! در همین راه،  لقب وسوسه کننده "سِر" را، در اعتراض به همراهی بریتانیا با جنگ ویتنام و نیجریه، نمی‌پذیرد.
برخلاف تصوری که بسیاری از هنرمندان داریم، بسیاری از آن‌ها آدم‌های ساده، با دغدغه‌هایی معمولی، مانند آدم‌های دیگر حتا افکاری سطحی و درگیر مسائل پیش‌پا افتاده دارند. اغلب تنها تفاوت‌شان در همان چیزی است که به آن معروف‌اند!
"جان لنون"، بعد از جدایی اعضاء گروه بیتلز، در آهنگی به نام "چطور می‌خوابی؟" به "پل مک کارتنی" (عضو سابق بیتلز) می‌تازد که «تنها کار ]به درد بخورِ[ تو، "دیروز" بود» و «خوشگلی شاید یکی دو سالی بماند، خیلی زود همه می‌فهمند که چکاره‌ای»!!! یعنی کاری شبیه به کل کل‌های رپرها. (البته "مک کارتنی" هم با آهنگ "همه مردم می‌فهمند" به او پاسخ می‌دهد) .
با کنار هم گذاشتن این رفتارها برخی معتقدند که ترور او توسط فردی که تعادل روانی نداشته، صرفن ظاهر ماجراست و در حقیقت "لنون " را قربانی جریان‌های خشونت‌طلب مخالف موسیقی و کارهای او می‌دانند.
"تصور کن!" آهنگی است که سعی می‌کند آرمان‌شهری را به تصویر بکشد که هرچند مثل پیانوی اول کار، چندان ایده‌آل به‌نظر نرسد، ولی پر از احساس باشد. هرچند مانند ویدئوی آن، نه درخشان و چشم‌گیر، بلکه سرشار از آرامش و امید است.
در این‌جا باید به ویدئوی هوشمندانه روی این ترانه اشاره کنم که برعکس نمونه‌های ایرانی‌اش که هرجا اسم بمب می‌آید، بمب، و هرگاه اسم نهنگ می‌آید، نهنگ نشان نمی‌دهدسازنده این ویدئو موزیک طرحی نو درانداخته و به جای "نشان دادن" و نکوهش آن‌چه نمی‌خواهد، با "نشان ندادن" و حذف آن، جهان را آن‌طور که (در ذهن او) "باید باشد" به تصویر می‌کشد. ساده و بی آلایش. به جای "آرایش کردن"، "آلایش زدودن" را مد نظر قرار می‌دهد.
بیش از چهل سال که از انتشار "تصور کن" می‌گذرد، این اثر هم‌چنان الهام‌بخش هنرمندان زیادی در سراسر جهان و در دوره‌های گوناگون بوده است. در واقع این اثر در حال تکثیر است! بذر گیاه "تصور کن"، در جغرافیای فرهنگی جهان پراکنده شده است!
نمونه‌ی ایرانی آهنگ "تصور کن" (با ملودی و صدای "سیاوش قمیشی"، ترانه "یغما گلرویی"، و آرانژمان "آلن جی ناظاریان")، سال‌ها بعد در ایران سبز می‌شود! (در مقالات آینده به آن هم می‌پردازم)
در پایان شعر "تصور کن" را، با ترجمه آن می‌توانید از نظر بگذرانید، تا با اندیشه این هنرمند بزرگ و تاثیرگذار تاریخ جهان، بهتر و بیشتر آشنا شوید.
 1801026 685059461536846 2131901012 n
Imagine
تصور کن
Imagine there’s no heaven, It’s easy if you try
تصور کن بهشتی نیست، بخواه! این کارِ سختی نیست
No hell below us, above us only sky,
جهنم نیست پایین-دست، به بالا آسمونی هست
Imagine all the people living for today
تصور کن همه مردم، امروزُ زندگی کنن...
Imagine there’s no countries, It isn’t hard to do
تصور کن نباشه کشوری این کار سختی نیس
Nothing to kill or die for, No religion too
برای مرگ-و-میر، هیچی، و حتی مذهبی هم، نیس
Imagine all the people, living life in peace
تصور کن همه مردم، بگذرونن روزگار، در صلح
You may say I’m a dreamer, but I’m not the only one
بگی شاید؛ خیالبافم، ولی تنها که من نیستم!
I hope some day you’ll join us, And the world will be as one
تو هم با ما بشی ای کاشُ این دنیا یکی باشه!
Imagine all the people sharing the entire world
تصور کن همه مردم شریک شَن کل دنیا رو...
You may say I’m a dreamer but I’m not the only one
بگی شاید؛ خیالبافم، ولی تنها که من نیستم!
I hope some day you’ll join us, And the world will live as one
تو هم با ما بشی ای کاشُ این دنیا یکی باشه!
Imagine no possessions, I wonder if you can
تصور کن نباشه مالکیت، بتونی در شگفتم من!
No need for greed or hunger, a brotherhood of man
بی نیاز از طمع و آز، برادروار
 انسان ها
Imagine all the people, sharing all the world
تصور کن همه مردم، شریک شَن کل دنیا رو...
You may say I’m a dreamer, but I’m not the only one
بگی شاید؛ خیالبافم، ولی تنها که من نیستم
I hope some day you’ll join us, and the world will live as one
تو هم با ما بشی ای کاشُ این دنیا یکی باشه
------------------------------------------------------------------------------
تالیف و برگردان فارسی از :
بهزاد رئیسی ، خواننده و آهنگساز در تهران
طرح از شاهرخ حیدری

مادر ریحانه جباری: بخشش یا انتقام در دست خانواده مقتول است

ریحانه جباری دختر ۲۶ ساله‌ای است که به اتهام قتل عمد در آستانه اعدام قرار دارد. او در تمام جلسات گفته که قتل در دفاع از خود در برابر تجاوز جنسی صورت گرفته است. وکیل ریحانه تنها راه نجات او را بخشش خانواده مقتول می‌داند.
ریحانه جباری، متولد ۱۳۶۶، طراح دکوراسیون داخلی یک شرکت تبلیغاتی و دکوراسیون، ۲۰ ساله بود که به طور اتفاقی با شخصی به نام "مرتضی سربندی"، پزشک ۴۷ ساله، متاهل، دارای سه فرزند و کارمند سابق وزارت اطلاعات آشنا شد.
آشنایی سربندی با ریحانه بر اساس شنیدن مکالمه تلفنی ریحانه در یک بستنی فروشی از سوی سربندی آغاز شد. در این مکالمه، ریحانه به شغلش اشاره می‌کند و سربندی که گویا به دنبال یک طراح دکوراسیون برای مطب جدیدش بوده، پس از شنیدن این مکالمه تلفنی، باب آشنایی با ریحانه را باز می‌کند.
دیدار بعدی اما منجر به قتل سربندی توسط ریحانه می‌شود. بر اساس گزارش‌های دادگاه، روز قرار، سربندی ریحانه را در جایی نزدیک محل قرار سوار خودروی خود می‌کند و قبل از رسیدن به محل نیز جلوی یک داروخانه توقف کرده و مقداری جنس می‌خرد که بعدا معلوم می‌شود کاندوم بوده است. یکی از دو لیوان آب میوه‌ای هم که روی میز محل قرار بوده، حاوی داروی خواب‌آور بوده است. به گفته عبدالصمد خرمشاهی، وکیل ریحانه جباری، همه این‌ها دلایلی برای قصد قبلی تجاوز از سوی سربندی بوده‌اند.
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل مدافع ریحانه جباری عبدالصمد خرمشاهی، وکیل مدافع ریحانه جباری
با رسیدن به محل قرار، ریحانه متوجه می‌شود که آنجا آپارتمانی مسکونی و خالی از سکنه است که به گفته سربندی قرار بوده به مطب او تبدیل شود و دکوراسیون داخلی آن هم توسط ریحانه انجام شود. طبق گزارش دادگاه بنا بر اظهارات متهم، "سربندی پس از حمله به ریحانه با قصد تجاوز به او، از سوی ریحانه مورد اصابت چاقو در ناحیه کتف راست قرار می‌گیرد و ریحانه نیز بلافاصله از محل فرار می‌کند."
سربندی در اثر تقلای زیاد و خونریزی ناشی از جراحت فوت می‌کند. دادگاه اتهام قتل عمد با قصد قبلی را برای ریحانه اعلام و او را به اعدام محکوم می‌کند. این در حالی است که بنا به اظهارات وکیل ریحانه جباری در دادگاه و یادداشتی که او پس از صدور حکم نوشت، نه قتل عمدی بوده و نه ضربه وارده مرگبار، ضمنا ریحانه در تمامی مراحل بازجویی و دادگاه اعلام کرده که صرفا برای دفاع از خودش دست به حمله زده است.
«قتل در دفاع از ناموس»
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل ریحانه، در یادداشتی که در آذر ۱۳۸۸ پس از پایان محاکمه ریحانه در روزنامه "اعتماد" منتشر کرد، بر این نکته تاکید داشت که ریحانه به دلیل شرایط روحی لحظه وقوع جرم، امکان کمک طلبیدن از نیروی انتظامی را نداشته و بنابراین دست به دفاع شخصی زده و عمل او تنها به منظور "دفاع از ناموسش" بوده است.
خرمشاهی در یادداشت خود آورده بود: «قتل در مقام دفاع از ناموس (اگر ثابت شود) جرمی است که از منظر عرف و جامعه هرگز مورد سرزنش قرار نگرفته است و وجدان جمعی هر چند مجری قانون، مرتکب را مجرم بشناسد و دفاع او را متناسب نداند او را تبرئه می‌کند و بر همین اساس است که در اکثر کشورهای جهان در موارد مشابه پس از بررسی کلی پرونده و ظواهر امر حتی اگر دفاع مشروع ثابت نشود اما مرد بیگانه از حدود متعارف گذشته باشد یا قصد شومی را داشته باشد و زن به دلیل ترس ناشی از شرایط یا تصورات غلط دیگر فرد مهاجم را به قتل برساند، در مجازاتش تخفیف قائل می‌شوند.».
حکم تنها با رضایت خانواده مقتول متوقف خواهد شد
حالا با گذشت شش سال از وقوع قتل و چهار سال پس از صدور حکم اعدام ریحانه رجباری، رئیس قوه قضائیه این حکم را تایید کرده و حکم برای اجرا به دایره اجرای احکام رفته است. اما ریحانه جباری بی‌خبر است که به زودی حکمش اجرا خواهد شد.
شعله پاکروان، مادر ریحانه جباری، دانش‌آموخته رشته تئاتر است و در حال حاضر به بازیگری و کارگردانی مشغول است. او در آخرین پست فیس بوکش ضمن تشکر از کسانی که به فکر کمک به ریحانه هستند از مردم تقاضا کرده تا "بدون اغراق و دروغ تنها به ریحانه کمک کنند که از اعدام نجات پیدا کند". او با تاکید بر اینکه زندگی دخترش در دست خانواده سربندی است، نوشته است: «بخشش یا انتقام از دخترم صرفا در دستان خانواده سربندی است. با فرافکنی، بند دل مرا پاره نکنید. چیزی نگویید که زنگار بر دل خانواده سربندی بنشیند که نه خدا می‌پسندد و نه خلق خدا. حتما راهی هست که با زیبایی و فرهنگ به جنگ اعدام، بی‌عدالتی و رفتار زشت رفت. دست تک تک انسان‌های با شرفی را که در این روز‌ها یاریم می‌دهند به گرمی می‌فشارم و قدردان زحماتشان هستم.»
یکی از دوستان مادر ریحانه جباری به نام "فاطی محمدی" در یادداشتی نوشته است که ریحانه در ۹ سالگی در یک تئا‌تر عروسکی و سپس در سریال "چشم به راه" به کارگردانی اصغر فرهادی بازی کرده است. وی در این یادداشت می‌نویسد: «دختربچه‌ای که در ۹ سالگی بر روی صحنه رفت تا نقش اصلی نمایش عروسکی "رویای شبانه" را در فستیوال بین المللی نمایش عروسکی تهران بازی کند. سخنم با بازیگر نقش دخترکی است که از تنهایی و شب می‌ترسید و در یکی از شب‌هایی که تنها بود و وحشت‌زده، ماه و ستاره‌ها به دیدنش می‌آیند و با رقص و سرود و صحبت به دخترک ثابت می‌کنند که شب ترسناک نیست.»
او در پایان یادداشت خود می‌نویسد: «ریحانه جان، اما آن مرد،‌‌ همان که با کاندوم و زور و داروی بیهوشی و پول آمد، هیچوقت نفهمید که دختری مثل تو افقی بسیار وسیع‌تر از همه خیال‌های او دارد، کاش آتش به رویا‌هایت نمی‌زد با خیال‌های باطلش.»
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل مدافع ریحانه جباری، در گفت‌و‌گو با دویچه وله تصریح می‌کند که در حال حاضر تنها راه نجات ریحانه گرفتن رضایت از خانواده مقتول است. او می‌گوید: «بعد از پایان تعطیلات نوروزی قرار است جلسه صلح و سازش از سوی قوه قضائیه با خانواده مقتول برگزار شود و ما امیدواریم که در این جلسه بتوانیم رضایت خانواده مقتول را جلب کنیم.»
خرمشاهی تاکید می‌کند که موجباتی برای توقف حکم از سوی رئیس قوه قضائیه وجود ندارد و بهتر است تمامی تلاش‌ها بر جلب رضایت خانواده مقتول متمرکز شود.