۱۳۹۴ اسفند ۹, یکشنبه
«دموکراسی»
با ترس یا با ریش گرو گذاشتن
دموکراسی دس نمیاد
نه امروز نه امسال
نه هیچ وخت ِ خدا.
دموکراسی دس نمیاد
نه امروز نه امسال
نه هیچ وخت ِ خدا.
منم مث هر بابای دیگه
حق دارم
که وایسم
رو دوتّا پاهام و
صاحاب یه تیکه زمین باشم.
دیگه ذله شدهم از شنیدن این حرف
که: «ــ هر چیزی باید جریانشو طی کنه
فردام روز خداس!»
من نمیدونم بعد از مرگ
آزادی به چه دردم میخوره،
من نمیتونم شیکم ِ امروزَمو
با نون ِ فردا پُر کنم.
آزادی
بذر پُر برکتیه
که احتیاج
کاشتهتش.
خب منم این جا زندهگی میکنم نه
منم محتاج آزادیم
عینهو مث شما.
حق دارم
که وایسم
رو دوتّا پاهام و
صاحاب یه تیکه زمین باشم.
دیگه ذله شدهم از شنیدن این حرف
که: «ــ هر چیزی باید جریانشو طی کنه
فردام روز خداس!»
من نمیدونم بعد از مرگ
آزادی به چه دردم میخوره،
من نمیتونم شیکم ِ امروزَمو
با نون ِ فردا پُر کنم.
آزادی
بذر پُر برکتیه
که احتیاج
کاشتهتش.
خب منم این جا زندهگی میکنم نه
منم محتاج آزادیم
عینهو مث شما.
از:لنگستن هیوز(سیاه همچون آفریقای خودم)
ترجمه و صدا: احمد شاملو
ترجمه و صدا: احمد شاملو
تولیتِ آستان قدس رضوی بعد از مراسم «پر شکوه!» رای دادن دچار بیماری تنفسی شدند و راهی بیمارستان شدند.واعظ طبسی از بزرگترین امپراطوریهای حکومت مستضعفان، از سال ۱۳۵۷ به این امپراطوری منسوب شده و بعد از ۳۸ سال همچنان بر سر قدرت هستند. چرا پدربزرگ امام رضادر سن ۸۰ سالگی و با وجود بیماری اصرار به رای دادن دارند؟ چرا؟ البته واضح و مبرهن است که در این مورد به خصوص ثروتِ موقوفات از هزاران علم برتر است و رای دادنی که نان میلیون دلاری نداشته باشد به چه درد میخورد؟
آستانه قدس رضوی با میلیاردها نذوراتی که از امت مومن دریافت میکند نه تنها مالیاتی به دولت پرداخت نمیکند بلکه دولت سالانه باید سی تا چهل میلیارد تومان مالالاجاره بپردازد. آیتالله خامنهای با تمام مقام عُظماییشان نتوانستهاند که امپراطور طبسی را وادار به دادن مالیات کنند، هر چند که این دستگاهِ عریض و طویل اسلامی، مغازهی «دونبش آغا خامنهای و امپراطور طبسی» هست و نمیشود مالیاتی ستاند.
مجموعهی شرکتهای وابسته به آستان قدس رضوی طبق آنچه در رسانهها موجود است عبارتند از: سالانه ۷۳ هزار تن شیرخام، ۳۰۰ تن گوشت قرمز، هزار تن گوشت سفید، ۱۰۰ هزار تن محصولات کشاورزی، ۱۰ میلیون متر مربع پارچه، شش هزار متر مربع فرش دستبافت و اجرای بیش از ۱۳۶ پروژه عمرانی، توسعه، راه و شهرسازی را در اختیار دارد.
این نهاد فعالیت خود را به خارج از مرزهای ایران هم گسترش داده است. اگر کسی از یک آخوند ساده تبدیل به مردی ۷۷۰ میلیون دلاری بشود حتی رو به موت هم باشد نمیرود رای بدهد؟ اگر انقلاب نمیشد ایشان در خواب هم چنین ثروت افسانهای را میدید؟ انقلاب خاکسترها را بالا میبرد و فلزات قیمتی را در دل خود مدفون میکند، این تنها یکی از خاصیت انقلاب لمپنیستها بود.
تا سالگرد دیگر، هنوز یک سال وقت داریم / محمد علی اصفهانی
زیاد پیش می آید که آدم به چیزی رسیده باشد اما از آن نگذشته باشد. ولی گاهی هم پیش می آید که آدم از چیزی گذشته باشد بدون آن که به آن رسیده باشد.
چند روزی بیشتر، از سالگرد ۲۲ بهمن ۵۷ نگذشته است. بنا بر این هنوز وقت زیادی داریم. نزدیک دوازده ماه تا سالگرد دیگر باقی است. و در این مدت، شاید فرصتی داشته باشیم تا به تماشای رودخانه ی هراکلیت که او را هرقلیطوس هم می نامند برویم.
این که در موقع تماشای رودخانه، هراکلیت را هرقلیطوس بنامیم، و یا هرقلیطوس را هراکلیت، اهمیت چندانی ندارد.
اسم اصلی آن حکیم، به احتمال زیاد نه هراکلیت بوده است و نه هرقلیطوس. بلکه چیز دیگری بوده است که هرقلیطوس و هراکلیت هردو اشاره به آنند. هر کدام به تناسب زبان یک قوم و ملت و غیره. اسم، مهم نیست. مهم، مسمّاست. یعنی نامیده شده.
ما ناچاریم که روی هر چیزی اسمی بگذاریم تا بتوانیم بدون آن که خودِ آن را در پیش چشم داشته باشیم در باره اش حرف بزنیم و فکر کنیم. و همچنین، فکر کنیم و حرف بزنیم.
تا اینجای قضیه اشکالی ندارد. ولی مشکل در این است که:
ـ یک اسم، تا چه حد می تواند یک مسمّا را همانطور که هست بیان کند؟
در عالم شعر و شاعری، دعوایی هست بر سر این که آیا باید با اسم ها که کلمه هستند شعر گفت یا با خود سوژه ها. یعنی با مسمّا ها.
یک عده می گویند که شاعری که با اسم ها شعر می گوید، شعرش پیوسته در خطر تصنّع است؛ چرا که در لحظات شعری او سوژه ها خودشان غایبند و او بدون حضور آن ها، از آن ها ـ به واسطه ی کلمه ـ سخن گفته است؛ در حالی که می بایست کلمه را از خودِ آن ها بگیرد و خودِ آن ها را به کلمه تبدیل کند؛ نه این که از کلمه واسطه یی برای لمس کردن آن ها و انتقال این حس لمس کردن آن ها به دیگران بسازد.
این که در عالم شعر و شاعری تا چه اندازه این حرف درست است و یا اصلاً عملی است، بحثش دیگر است. اما در کار تجزیه و تحلیل و جمع و تفریق های ذهن، جایی برای این حرف وجود ندارد.
و از جمله به دلیل همین عدم حضور عینی سوژه ها ـ که خیلی هاشان حتی وجود هم ندارند و بعداً به وجود می آیند ـ در تجزیه و تحلیل و جمع و تفریق های ذهن است که هیچ وقت هیچ تجزیه و تحلیل و جمع و تفریق کمی پیچیده تر از ساده یی کاملاً درست از کار در نمی آید، ولی آدم، اگرچه همیشه باید حواسش جمع این باشد که کمتر اشتباه کند، نباید از یاد ببرد که با هر اشتباه خود، گامی به جلوتر برداشته است.
یعنی بالقوه می تواند با هر اشتباه خود، گامی به جلوتر بردارد.
مثل اشتباهاتی که در تجزیه و تحلیل ها و جمع و تفریق هایمان به هنگام تب و تاب انقلابِ در راه، و پیش از آن و پس از آن، و در خودِ روند انقلاب، داشته ایم و خواهیم داشت.
یک عده می گویند که شاعری که با اسم ها شعر می گوید، شعرش پیوسته در خطر تصنّع است؛ چرا که در لحظات شعری او سوژه ها خودشان غایبند و او بدون حضور آن ها، از آن ها ـ به واسطه ی کلمه ـ سخن گفته است؛ در حالی که می بایست کلمه را از خودِ آن ها بگیرد و خودِ آن ها را به کلمه تبدیل کند؛ نه این که از کلمه واسطه یی برای لمس کردن آن ها و انتقال این حس لمس کردن آن ها به دیگران بسازد.
این که در عالم شعر و شاعری تا چه اندازه این حرف درست است و یا اصلاً عملی است، بحثش دیگر است. اما در کار تجزیه و تحلیل و جمع و تفریق های ذهن، جایی برای این حرف وجود ندارد.
و از جمله به دلیل همین عدم حضور عینی سوژه ها ـ که خیلی هاشان حتی وجود هم ندارند و بعداً به وجود می آیند ـ در تجزیه و تحلیل و جمع و تفریق های ذهن است که هیچ وقت هیچ تجزیه و تحلیل و جمع و تفریق کمی پیچیده تر از ساده یی کاملاً درست از کار در نمی آید، ولی آدم، اگرچه همیشه باید حواسش جمع این باشد که کمتر اشتباه کند، نباید از یاد ببرد که با هر اشتباه خود، گامی به جلوتر برداشته است.
یعنی بالقوه می تواند با هر اشتباه خود، گامی به جلوتر بردارد.
مثل اشتباهاتی که در تجزیه و تحلیل ها و جمع و تفریق هایمان به هنگام تب و تاب انقلابِ در راه، و پیش از آن و پس از آن، و در خودِ روند انقلاب، داشته ایم و خواهیم داشت.
زمین خوردن ها و بلند شدن های کودکی خود را مرور کنیم، و این که راه رفتن را چگونه آموختیم.
کودکی تاریخی و نوعی انسان نیز چنین است.
و تمام معنای انسان در تمام حیات خود بر زمین، به عنوان موجودی که اشتباه می کند تا بیاموزد، و می آموزد تا اشتباه کند، و خود را در این اشتباه کردن ها و آموختن ها، و آموختن ها و اشتباه کردن ها پیوسته به جلوتر و جلوتر از خود برساند.
و در پی خود بدود.
در پی آن خود که همیشه جلوتر از اوست!
کودکی تاریخی و نوعی انسان نیز چنین است.
و تمام معنای انسان در تمام حیات خود بر زمین، به عنوان موجودی که اشتباه می کند تا بیاموزد، و می آموزد تا اشتباه کند، و خود را در این اشتباه کردن ها و آموختن ها، و آموختن ها و اشتباه کردن ها پیوسته به جلوتر و جلوتر از خود برساند.
و در پی خود بدود.
در پی آن خود که همیشه جلوتر از اوست!
امروز، در آن سو، حتی قاتلان انقلاب هم فرصت های به هدر رفته را از رهروان انقلاب طلبکاری می کنند. و این عجیب نیست. عجیب، این است که در این سو اما هنوز فرصت ها به هدر می روند؛ و هر روز در سوگواری بی حاصل برای نرسیدن ها و دیر رسیدن ها، این سوییانی، یا توقف می کنند و یا بی آن که برسند می گذرند.
و آن گذرگاه که از نرسیدن می گذرد، رهروانش را یا به دروغ سرابی (اگر دستکم، سرابی در چشم انداز داشته باشد) خواهد فریفت و در خود خواهد بلعید و به ناکجا خواهد برد، و یا به ناامیدی، در خاک ها و گرد و غبار ها مدفون خواهد کرد.
و آن گذرگاه که از نرسیدن می گذرد، رهروانش را یا به دروغ سرابی (اگر دستکم، سرابی در چشم انداز داشته باشد) خواهد فریفت و در خود خواهد بلعید و به ناکجا خواهد برد، و یا به ناامیدی، در خاک ها و گرد و غبار ها مدفون خواهد کرد.
انقلاب، شکست نخورده است؛ اما پیروز هم نشده است.
و درست هم همین است. چرا که انقلابِ پیروز شده، انقلاب نیست. سکونی است در پی یک حرکت. ٭٭
و درست هم همین است. چرا که انقلابِ پیروز شده، انقلاب نیست. سکونی است در پی یک حرکت. ٭٭
«شده» و «شونده» با هم فرق دارند. همان فرقی که سکون با حرکت دارد. و همان فرقی که ماندن با عبور دارد. و همان فرقی که عبور با عبور از عبور دارد.
و برداشتِ «شونده» از انقلاب، آنچه را که همین حالا در جریان است ـ چه خوب و چه بد ـ در متن انقلاب می بیند، نه بیرون از آن.
و متن، در اینجا یعنی حجم.
یک حجم بی شکل.
یک حجم پیوسته در حال شکل گرفتن.
مثل خود انسان!
و برداشتِ «شونده» از انقلاب، آنچه را که همین حالا در جریان است ـ چه خوب و چه بد ـ در متن انقلاب می بیند، نه بیرون از آن.
و متن، در اینجا یعنی حجم.
یک حجم بی شکل.
یک حجم پیوسته در حال شکل گرفتن.
مثل خود انسان!
در ۲۲ بهمن ۵۷ خاکریزی فرو ریخت تا در عبور ـ عبوری که از رسیدن می گذرد ـ به خاکریزی دیگر برسد. خاکریزی که تنها در رسیدنِ به آن و فروریختن آن و گذار از آن است که می توان به خاکریزی دیگرتر رسید.
خاکریزی دیگرتر برای فروریختن آن!
و گذار از آن!
خاکریزی دیگرتر برای فروریختن آن!
و گذار از آن!
فرصت هایی که از دست رفته اند را نمی شود بازیافت. اما فرصت هایی که باقی هستند را می شود دریافت تا دیگر نیازی به بازیافتنشان نباشد. نیازی به محال.
و فرصت هایی که از دست نرفته اند کدامند؟
و فرصت هایی که از دست نرفته اند کدامند؟
بازنویسی:
۳ اسفند ۱۳۹۴
۳ اسفند ۱۳۹۴
٭ این نوشته، بازنویس بخشی از مجموعه ی «روزمره های پاره» است که در حدود بیست سال پیش، در قسمت های مجزا و مستقل از یکدیگر، به صورت کم و بیش منظم منتشر می شد.
٭٭ درتوضیح این معنا: انقلاب نمرد؛ زنده است انقلاب ـ گفتار ۲۲ بهمن ـ به همین قلم
www.ghoghnoos.org/ak/ka/en-zendeh-b.html
www.ghoghnoos.org/ak/ka/en-zendeh-b.html
تقی روزبه: به گفته وزیرکشور55% مردم تهران انتخابات را تحریم کردند! چرا فقط حول بخش پرلیوان آوازه گری می کنند؟
جالب است در رسانه ها و از جمله در بی بی سی در موردپیام و نتایج و پی آمدهای انتخابات از همه چیز صحبت می شود، الا از میزان و کمیت تحریم کنندگان. در موردتهران بویژه گفته می شود کهنتایج آن بدلیل آن که نبض و فضا و کنش سیاسی تهران همواره برای کل کشورمعنادار بوده است آن را زیرذره بین قرارداده و به اهمیت جوانب گوناگون آن می پردازند، ولی هیچ کس علاقه ای برای دیدن بخش خالی لیوان ندارد.
و این درحالی است که سخنان وزیرکشور از جوانتخاباتی هران نشان دهنده آن است که اکثریت مردم تهران یعنی حدود55%علیرغم آن همه تبلیغات کرکننده و دوپینگ سیاسی و لیلت القدرخواندن 7اسفند توسط رفسنجانی و این پیام دقیقه آخراو که اگر رأی ندهید پشیمان خواهید شد.... در انتخابات شرکت نکردند! آیا تهران فقط در پیام رأی دهندگانش خلاصه می شود و مهم است و در پیام رأی ندهندگانش هیچ اهمیتی ندارد و باید سکوت کرد؟! آیا باید آن بخش کمتر پرلیوان را دید و آن بخش بیشترخالی را از دیده ها پنهان ساخت؟!. با این وجود همین تصویرمخدوش از واقعیت هم حقیقت بزرگی رانمایان می سازد و آن این که ناکامی لبست موسوم به اصول گرایان افراطی و حامیان هسته اصلی قدرت (در سطح تهران) در برابرلیست رقیب پوست اندازی کرده و بقول طنزتازه ساخته شده ای باید آن را ولادت"اصول طلبان" جدید نامید، نشان دهنده آن است که تا چه حد جناح حاکم و هسته اصلی قدرت، با استنادبه شاخص رأی تهران که بقولی تعیین کننده فضای عمومی کشور است، منزوی هستند. بطوری که مثلا عارف با حدودکسب ده درصد آراء کل واجدین رأی تهران (نتایج اعلام شده تا لحظه گفتگوی وزیرکشور) توانسته نفراول شود! و همه لیست اصول گرایان افراطی بجز حدادحادل بیرون از لیست 30 نفره تهران قرارگرفته اند! حالا می توان خدمتی را که این حضرات پوست انداخته -نواصول طلبان- به کل رژیم سراسرپوسیده و منزوی و داغ کردن تنورانتخاباتی و مشروعیت بخشی به آن می کنند را برهمینمنوال قیاس کرد.
نکته دیگر آن که آشکارا در اعلام نتایج کلی کشور و تهران وبویژه در موردمجلس خبرگان که از ساعت ها پیش معلوم شده است، تأخیر و این پا و آن پا می کنند که با رفتارمشابه سال های گذشته خودرژیم هم مغایرت دارد. معلوم است که دارند پشت صحنه در موردچگونگی اعلام نتایج و پس و پیش کردن برخی اسامی چانه زنی می کنند. صحبت های وزیرکشور در باره این مسأله بی سروته است و پاسخ قانع کننده ای نمی دهد. او نمی گوید نتایج (کلی) روشن نشده است بلکه می گوید می خواهیم دقیق و نهائی شود یعنی همه طرفین هم مجریان و همه ناظران شورای نگهبان و.. با توافق و امضاء نهائی کنند. (مرضی الطرفین کردن لیست).
می دانیم که حتی تأخیرغیرموجه یک ساعت هم دراین نوع امور حساسیت برانگیز قابل تحمل نیست چه برسد که صحبت از ساعت ها باشد.
وزیرکشور در سخنانش در موردآمارمشارکت تهران اعلام کرد: براساس استعلامات تاکنون در تهران دو میلیون و 900 هزار نفر در انتخابات شرکت کردند و در استان تهران هم این آمار سه میلیون و 900 هزار نفر است که بر اساس این آمار تا این لحظه میتوان گفت میزان مشارکت در شهر تهران 45 درصد و در کل استان 48 درصد بوده است....
اشتراک در:
پستها (Atom)