نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

سنادی از شوروی، و یادی از محمدعلی جعفری (یکی از درخشان‌ترین چهره‌های صحنه‌ی تئاتر و سینمای ایران)

ا
اسنادی از شوروی، و یادی از محمدعلی جعفری (یکی از درخشان‌ترین چهره‌های صحنه‌ی تئاتر و سینمای ایران)
شیوا فرهمند راد
میخائیل کروتیخین ‏Mikhail Krutikhin (Михаил Крутихин)، زاده‌ی 1946 تحلیل‌گر و مشاور امور صنایع نفت و ‏گاز و سیاست در روسیه است. او یکی از بنیادگذاران و تحلیل‌گران شرکت مشاوران روس انرجی ‏RusEnergy‏ ‏واقع در مسکو و سردبیر هفته‌نامه‌ی ‏The Russian Energy‏ است. وی پیش‌تر سردبیر ‏Russian Petroleum Investor‏ و عضو تحریریه‌ی ماهنامه‌ی ‏Caspian Investor‏ بوده‌است.‏

در فاصله‌ی سال‌های 1972 و 1992 او کارمند خبرگزاری تاس در شهرهای مسکو، قاهره، دمشق، تهران، و ‏بیروت بود و از خبرنگاری تا مقام ریاست دفتر رسید. پیش از آن او خدمت در ارتش را به عنوان مترجم فارسی در ‏ایران به انجام رسانیده‌بود.

میخائیل کروتیخین دارای دانشنامه‌ی کارشناسی ارشد در رشته‌ی زبان‌های ایرانی از دانشگاه دولتی ‏مسکوست، و سپس در رشته‌ی تاریخ نوین دکترا گرفته‌است. گذشته از زبان مادری خود، روسی، بر زبان‌های ‏انگلیسی و فارسی تسلط دارد و فرانسه و عربی را نیز تا حدودی می‌داند. تخصص وی اکنون امور سرمایه‌گذاری ‏در صنایع نفت و گاز محدوده‌ی جغرافیایی اتحاد شوروی سابق است.‏

خوانندگان فارسی‌زبان پیش‌تر با یکی از مقالات وی آشنا شده‌اند که با عنوان «بار دیگر درباره‌ی "کمک‌های ‏بی‌شائبه به احزاب برادر"» در تاریخ 1 نوامبر 1992 در نشریه‌ی روسی و انگلیسی "اخبار مسکو" درج شد و ‏برگردان فارسی آن اندکی بعد در شماره‌ی 35- 34 نشریه‌ی "راه آزادی" (چاپ خارج) منتشر شد (این نشانی را ببینید).‏

کروتیخین در سال 2001 جستارهایی پیرامون تاریخچه‌ی روابط رهبران اتحاد شوروی با کمونیست‌های ایرانی در ‏سایت "روس انرجی" منتشر کرد (عنوان روسی ‏
Иранские очерки‏). در ماه مه 2009 در جست‌وجوی مطالبی در اینترنت ‏برای تکمیل نوشته‌ای در وبلاگم، نخستین بار به جستارهای میخائیل کروتیخین برخوردم و همه را کپی کردم. ‏اکنون آن نوشته از سایت "روس انرجی" حذف شده و جای دیگری در اینترنت نیز یافت نمی‌شود.‏

نویسنده این روابط را از دیدگاه تاریخچه‌ی سازمان‌های کمونیستی ایران، که مسکو خط مشی خود را از طریق ‏آن‌ها پیش می‌برد، بررسی می‌کند. برای این کار او از اسناد و مدارکی کمک می‌گیرد که پیش‌تر سری بوده‌اند و ‏بخش‌هایی از آن‌ها پیش‌تر هرگز منتشر نشده‌اند. اما گزارش نویسنده از این روابط در سطحی غیر پژوهشگرانه و ‏بیشتر "روزنامه‌ای" و "جنجالی" است. بخش‌های بزرگی از نوشته‌ی او از نظر پی‌جویی حوادث و تعبیر و تفسیر ‏آن‌ها بسیار آشفته و پر از غلط‌های فاحش تاریخی و فاکتوگرافیک است و درست در همان بخش‌ها هیچ سند روسی ‏ارائه نشده و نویسنده از منابع دست دوم و سوم فارسی استفاده کرده‌است.‏

تمامی متن بخش‌هایی از نوشته‌ی کروتیخین را که اسناد روسی در آن نقل شده، تنها برای خود اسناد و نه ‏برای تفسیرهای کروتیخین، به‌زودی منتشر می‌کنم. در این‌جا بخشی را نقل می‌کنم که اسنادی مربوط به ما ‏پناهندگان ایرانی شوروی سابق پس از سال 1361، در آن آمده‌است.‏

یادآوری می‌کنم که متن اصلی نوشته از سال 2001 دست کم به مدت 8 سال در اینترنت در دسترس جهانیان ‏بوده‌است. همه‌ی آن‌چه میان [ ] آمده از من است.‏

اختصارات:‏
ا.ج.ش.س. = اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
ک.گ.ب. = کمیته‌ی امنیت دولتی
ج.ش.س. = جمهوری شوروی سوسیالیستی
ک.م. = کمیته‌ی مرکزی
ح.ک.ا.ش. = حزب کمونیست اتحاد شوروی

‏***‏
‏«[...] خزانه‌های بسته و حفاظت‌شده‌ی کتابخانه‌ی مسکو یا به‌اصطلاح "خزانه‌ی ویژه"، همچنین بایگانی ‏ک.گ.ب، و مهم‌تر از همه بایگانی شعبه‌ی بین‌المللی کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی [از این پس ‏ک.م. ح.ک.ا.ش.] تنها پس از پایان حکم‌رانی حزب کمونیست در روسیه در دسترس پژوهشگران معمولی و ‏روزنامه‌نگاران قرار گرفت، اما دیرتر آشکار شد که عمر این دسترسی نیز بسیار کوتاه بود.‏

‏[...] فرقه‌ی دموکرات آذربایجان هیچ توجیه قانونی برای فعالیت در خاک شوروی نداشت و هیچ جا به ثبت ‏نرسیده‌بود. این حزب در این‌جا در واقع زیر زمینی بود و اگر اسناد کشف‌‌شده در شعبه‌ی بین‌المللی ک.م. ح.ک.ا.ش. را باور ‏کنیم، زیر "پوشش" کار می‌کرد. در مصوبه‌ی ویژه‌ی نهمین کنفرانس فرقه‌ی دموکرات آذربایجان گفته می‌شود که ‏‏"برای ارتباط با سازمان‌های محلی و نهادهای دولتی ایران" فرقه باید "با نام جمعیت پناهندگان سیاسی ایران" ‏خود را معرفی کند. و نیز "به این منظور کمیته‌ی مرکزی فرقه به نام شورای مرکزی جمعیت، و شورای اجرائی ‏کمیته‌ی مرکزی به نام هیأت مدیره‌ی جمعیت خوانده می‌شوند. همچنین صدر کمیته‌ی مرکزی فرقه هم‌زمان ‏وظیفه‌ی صدارت جمعیت را نیز بر عهده خواهد داشت".‏

شاخه‌ی حزب توده در آذربایجان روزنامه‌ها و مجله‌های خود را در اتحاد شوروی منتشر می‌کرد، کمیته‌هایی در ‏شهرها و روستاها داشت، باشگاه، و سازمان جوانان داشت. از سهم بودجه‌ی دولتی ا.ج.ش.س. برای جمهوری ‏شوروی آذربایجان برای گرداندن فرقه‌ی دموکرات آذربایجان هر سال نزدیک به 700 هزار روبل هزینه می‌شد (بنا ‏بر گواهی صادره از شعبه‌ی بین‌المللی ک.م. ح.ک.ا.ش. در ماه مه 1999 – اردیبهشت 1378). ‏

‏[...] [امور مربوط به پناهندگان ایرانی] با تصمیم بالاترین رهبران حزبی شوروی که "پوشه‌ی ویژه"ای برای امور ‏به‌کلی سری داشتند، تنظیم می‌شد. پاره‌ای از محتویات پوشه در زیر می‌آید:‏

مطابق سند شماره س‌ت-60-20گ‌س (او پ) به تاریخ 13 مه 1982 (23 اردیبهشت 1361)، فدراسیون ‏جمعیت‌های صلیب سرخ و حلال احمر ا.ج.ش.س. مأموریت یافت که در همکاری با دولت‌های محلی "در ‏آذربایجان و ترکمنستان مراکز ویژه‌ای برای پذیرش فراریان [ایرانی] و جابه‌جایی بعدی آن‌ها در جمهوری‌های ‏آسیای میانه و قفقاز ایجاد کنند".‏

سند شماره پ-42/110 به تاریخ 17 ژوئن 1983 (27 خرداد 1362) رهنمود می‌داد که "نیروهای مرزبانی، ‏ک.گ.ب. و کمیته‌های امنیت دولتی جمهوری‌های شوروی سوسیالیستی ارمنستان، آذربایجان، و ترکمنستان ‏اعضای حزب توده ایران، سازمان فدائیان (اکثریت) و دیگر سازمان‌های مترقی ایران را که از مرز به ا.ج.ش.س. ‏وارد می‌شوند پس از تدابیر امنیتی لازم، برای جابه‌جایی در اختیار کمیته‌ی مرکزی احزاب کمونیست ارمنستان، ‏آذربایجان، و ترکمنستان قرار دهند".‏

سند شماره س‌ت-81/113 گ‌س (او پ) به تاریخ ژوئیه 1983 (تیر 1362):‏

"اعمال نظارت بر اجرای درست تدابیر لازم در ورود و جابه‌جایی ایرانیان به محل سکونت‌شان ‏می‌بایست به عهده‌ی وزارت کشور [امور داخله] ج.ش.س. بلاروس و ج.ش.س. ازبکستان ‏گذاشته‌شود، و عملیات ضد جاسوسی برای کشف و خنثی‌سازی عملیات خصمانه‌ی احتمالی ‏از جانب دشمن با به‌کار گرفتن مهاجران ایرانی نیز بایست بر عهده‌ی کمیته‌های امنیت دولتی ‏جمهوری‌های نامبرده نهاده شود". "کمیته‌ی اجرائی فدراسیون جمعیت‌های صلیب سرخ و حلال ‏احمر ا.ج.ش.س. توجیه شود که در توافق با ک.گ.ب. ا.ج.ش.س. انتقال مهاجران ایرانی از ‏مناطق مرزی به محل اسکان‌شان را به شکل مخفی صورت دهند".‏

سند شماره پ 29/127 به تاریخ 29 سپتامبر 1983 (7 مهر 1362):‏

"در حال حاضر شهروندان ایرانی در اغلب موارد در جست‌وجوی زندگی بهتر از مرز عبور می‌کنند. ‏تدابیر امنیتی ارتباط آنان با حزب توده و سازمان فدائیان (اکثریت) را تأیید نمی‌کند... جا دارد که ‏هدفمندانه و با الک کردن بیشتر به فراریان از ایران برخورد شود".‏

سند شماره پ 41/143 به تاریخ ژانویه 1984 (دی 1362):‏

"تداوم پذیرش مهاجران از ایران به ا.ج.ش.س. نامطلوب است، هم به دلیل عوارض احتمالی در ‏زمینه‌ی سیاسی، و هم از این رو که پذیرش و اسکان آنان در بر دارنده‌ی مشکلات جدی‌ست... ‏از این پس فقط به کارکنان کادر حزب توده و سازمان فدائیان (اکثریت) پناهندگی و درجه‌ی مهاجر ‏سیاسی داده‌شود و به اعضای عادی این دو سازمان تنها اجازه‌ی اقامت در ا.ج.ش.س. تعلق ‏گیرد".‏

سند شماره پ 108/154 به تاریخ 18 آوریل 1984 (29 فروردین 1363):‏

‏"محدودیت کامل در پذیرش فراریان از ایران به ا.ج.ش.س. اعمال شود. در موارد استثنایی ‏می‌توان فقط کارکنان کادر حزب توده، سازمان فدائیان (اکثریت)... را پذیرفت. پذیرش یا رد آنان ‏تنها می‌تواند با قضاوت رهبری حزب توده و سازمان فدائیان صورت گیرد".‏

‏"اگر تعلق حزبی و چه‌گونگی عبور ایرانیان ساکن اردوگاه‌های موقت جای شک و تردید ‏داشته‌باشد... بایست به شکل ساده، و در صورت لزوم با روال رسمی، به ایران بازگردانده ‏شوند".‏

‏"از شعبه‌ی بین‌المللی ک.م. ح.ک.ا.ش. خواسته‌شود که به ک.م. حزب توده و ک.م. سازمان ‏فدائیان (اکثریت) اطلاع دهند که در آینده طرف شوروی اعضای حزب و فدائیان را که از ایران ‏می‌گریزند، نخواهد پذیرفت، به استثنای آن عده از کارکنان کادر این سازمان‌ها که خطر ‏بلاواسطه‌ی سرکوب از سوی رژیم ایران تهدیدشان می‌کند و رهبری حزب و فدائیان در هر مورد ‏جداگانه می‌توانند بر این امر گواهی دهند. باقی فراریان به ایران بازگردانده می‌شوند.‏

ک.گ.ب. ا.ج.ش.س.، وزارت کشور ا.ج.ش.س.، کمیته‌ی اجرائی فدراسیون جمعیت‌های صلیب ‏سرخ و حلال احمر ا.ج.ش.س. در موافقت با ک.م. حزب کمونیست آذربایجان، بلاروس، ‏ازبکستان، و ترکمنستان برای سازماندهی و تهیه‌ی گزارش مستند خروج آن عده از فراریان از ‏ایران به شوروی که حکم اخراجشان صادر می‌شود، تدابیری اتخاذ کنند.‏

در مورد آن عده از فراریان ایرانی که تعلق حزبی یا چه‌گونگی عبورشان جای تردید دارد، برای ‏اخراج ساده، یا در صورت لزوم اخراج رسمی آنان از محدوده‌ی ا.ج.ش.س.، ک.گ.ب. ا.ج.ش.س. ‏تدابیری اتخاذ کند.‏

از ک.م. حزب کمونیست آذربایجان خواسته‌شود که همه‌ی فراریان از ایران را که در ج.ش.س. ‏آذربایجان حضور دارند و از بررسی‌ها عبور کرده‌اند، در همین جمهوری اسکان دهد".‏

این چنین الک کردن سخت‌گیرانه‌ی فراریان بارها به اشتباهاتی غم‌انگیز انجامید. برای نمونه در 22 آوریل 1986 (2 ‏اردیبهشت 1365) در پاسگاه مرزبانی شماره 13 منطقه‌ی لنکران در آذربایجان، محمدعلی جعفری، غ.آ. [؟] ‏دلیری و دختر چهارساله‌ای را همراه با آنان، هنگام عبور از مرز بازداشت کردند. آنان خود را عضو حزب توده ‏معرفی کردند و گفتند که با موافقت رهبران حزب که در اروپای غربی اقامت دارند از مرز عبور کرده‌اند. اما صدر ‏حزب توده در باکو، یعنی همان لاهرودی، از تأیید چنین موافقتی سر باز زد، و دو فراری بزرگسال را به ایران ‏بازگرداندند (همچنان به‌شکل غیر قانونی، بدون اطلاع دادن به دولت ایران). با این‌همه دخترک را به والدینش که ‏کاشف به عمل آمد در شهر مینسک هستند، تحویل دادند.‏

چهار ماه پس از آن جعفری [بازیگر سرشناس تئاتر و سینما] در تهران درگذشت، و سفارت شوروی در پاریس ناگزیر ‏شد که از بیوه‌ی او که در فرانسه سکونت داشت، عذرخواهی کند. متن عذرخواهی را شعبه‌ی بین‌المللی با ‏موافقت ای. مارکه‌لوف ‏
Markelov‏ جانشین صدر ک.گ.ب. تهیه کرد و به تصمیم او آن را در دبیرخانه‌ی ک.م. ‏ح.ک.ا.ش. به شماره‌ی س‌ت-13/82گ‌س به تاریخ 6 آوریل 1988 (17 فروردین 1367) به ثبت رساندند، زیرا ‏بیوه‌ی جعفری شکایت از رفتار مرزبانان را خطاب به شخص میخائیل گارباچوف نوشته‌بود.»‏

‏***‏
محمدعلی جعفری (؟ - مهر 1365) یکی از درخشان‌ترین چهره‌های صحنه‌ی تئاتر و سینمای ایران، از هوادران ‏نامدار حزب توده ایران در دهه‌های 1320 و 1330 و پس از انقلاب، عضو "شورای نویسندگان و هنرمندان ایران"، ‏در اردیبهشت 1362 دستگیر شد و نزدیک دو سال در زندان‌های جمهوری اسلامی به‌سر برد. اخراج او از شوروی ‏و بازگرداندن او خبری بسیار تکان‌دهنده برای ما بود که البته مطابق معمول بسیار دیر به ما رسید. اما این اقدام ‏باعث شد که در نزد بسیاری از افراد ساکن مینسک واپسین توهم‌ها نسبت به سلامت نفس باند رهبری حزب ‏از میان برود و واپسین دیوارها فرو ریزد. این برای ما نشانه‌ای از اوج فرومایگی رهبران حزب بود.‏

جعفری را نخستین بار در اوان نوجوانی در فیلم "مرفین، آفت زندگی" دیده‌بودم که پدرم ما را به دیدن آن به ‏سینما برده‌بود. بازی جعفری چنان تأثیری بر من نهاد که همان‌جا در تاریکی سینما با خود عهد بستم که هرگز به ‏هیچ چیزی معتاد نشوم. باری دیگر جعفری را، در همان سال‌های نوجوانی، در گرمای شدید تابستان سینمایی ‏در بندر پهلوی و در فیلم "زشت و زیبا" به سازندگی رحیم روشنیان (برادر محمد شورشیان و اکبر شاندرمنی، سه برادر با سه نام خانوادگی) ‏دیدم.‏

تصمیم لاهرودی برای "عدم شناسایی" و بازگرداندن جعفری را اغلب به حساب انتقام‌جویی می‌گذارند، زیرا گویا ‏پسر جعفری در پاریس از نوشته‌ها و اقدامات گروه سه‌نفره‌ی بابک امیر خسروی، فریدون آذرنور، و فرهاد فرجاد، ‏که بر ضد باند خاوری، صفری، و لاهرودی به پا خاسته‌بودند، پشتیبانی کرده‌بود. من اما می‌خواهم در این آگاهی ‏لاهرودی تردید کنم: او خیلی ساده هیچ نمی‌دانست جعفری کیست. امیرعلی لاهرودی نوجوانی 17 ساله از ‏روستای لاهرود (لاری) سر راه اردبیل به مشگین‌شهر بود که در سال 1325 ایران را ترک کرد. او هرگز، حتی پس ‏از انقلاب به کشور باز نگشت، و با محدودیت رسانه‌ها در آن دوران، و با محدودیت مضاعف پشت پرده‌ی آهنین ‏شوروی، و نداشتن ذوق و کنجکاوی شخصی برای دانستن و خبر گرفتن از آن‌چه در ایران می‌گذشت، ‏طبیعی‌ست که هیچ نمی‌دانست محمدعلی جعفری کیست.‏

در همان ماه‌هایی که جعفری پس از اخراج از شوروی در کرج با مرگ دست‌به‌گریبان بود، و ده ماه پس از ‏درگذشت غلامحسین ساعدی در پاریس، برای کاری (که داستانش را خواهم نوشت) از مینسک به باکو ‏رفته‌بودم و گذارم به دفتر "جمعیت پناهندگان سیاسی ایران" یا همان دفتر فرقه افتاد. نمی‌دانم چه کسی و ‏چه‌گونه به گوش صابر امیروف مدیر روزنامه‌ی "آذربایجان" نشریه‌ی فرقه رسانده‌بود که گویا من اهل کتاب هستم. ‏از آستانه‌ی در اتاق او می‌گذشتم که مرا (که هیچ آشنایی با او نداشتم) صدا زد و گفت: "رفیق!... این ساعدی ‏که می‌گویند این روزها [!!] مرده، کیست؟ چه جور نویسنده‌ای و چه جور آدمی بود؟ ... ما باید اعتراف کنیم که از ‏ادبیات و هنر امروز ایران هیچ چیز نمی‌دانیم و شما که تازه آمده‌اید ["تازه" یعنی بیش از سه سال پیش!] فکر ‏کردم شاید ساعدی را بشناسید! ... راستی، از صمد بهرنگی چیزی ندارید که ما بخوانیم؟"‏

چه می‌گفتم؟ چه فکر می‌کردم؟
لاهرودی در بی‌اطلاعی هیچ دست کمی از امیروف نداشت.
منبع: http://shivaf.blogspot.com/

برادران لاریجانی: خانواده مقامات عالیه




رادیو فردا، مراد ویسی : هفتم اسفند سالروز درگذشت آیت‌الله میرزا هاشم آملی لاریجانی، مرجع تقلید شیعه و پدر برادران لاریجانی، است.

آیت‌الله میرزا هاشم لاریجانی که متولد روستای پردمه لاریجان بود، در بین مراجع تقلید شیعه مرجعی بانفوذ به شمار نمی‌رفت، اما خانواده وی هم اکنون یکی از پرنفوذ‌ترین خانواده‌های ایران و جمهوری اسلامی به شمار می‌رود.
میرزا هاشم آملی که سال‌ها در خارج از ایران و در نجف اقامت داشت ۵ فرزند پسر دارد که اکنون همگی در ساختار قدرت ایران حضور دارند:
محمد جواد لاریجانی، تئوریسین جناح اصول‌گرا و سخنگوی حقوق بشر جمهوری اسلامی در مجامع جهانی
بزرگ‌ترین فرزند آیت‌الله میرزا هاشم آملی لاریجانی، محمدجواد اردشیرلاریجانی ۵۹ ساله است که متولد نجف و دارای دکترای فیزیک است. جواد لاریجانی از تئوریسین‌های اصلی جناح اصول‌گرای ایران است و سه دوره نماینده مجلس بوده است.
وی پیش از این معاون اروپای وزارت خارجه، رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس و بنیان‌گذار مرکز پژوهش‌های مجلس بوده است. محمدجواد لاریجانی حالا مسئول پرونده حقوق بشر در قوه قضاییه ایران است و سخنگوی اصلی دفاع از وضعیت حقوق بشر جمهوری اسلامی در مجامع بین‌المللی است.
علی لاریجانی از سپاه به صدا و سیما، شورای عالی امنیت ملی و سپس ریاست مجلس
دومین برادر در بین برادران لاریجانی، علی لاریجانی۵۳ ساله متولد نجف و دارای دکترای فلسفه غرب است.
علی لاریجانی در ابتدا از فرماندهان ستاد مشترک سپاه بود که بعد از برکناری محمد خاتمی از وزارت ارشاد دولت هاشمی رفسنجانی در اوایل دهه ۷۰ به سمت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی انتخاب شد.
علی لاریجانی سپس با حکم مستقیم آیت‌الله خامنه‌ای ریاست صداوسیما را برای ۱۰ سال، تا سال ۱۳۸۳، برعهده گرفت و صداوسیما در دوره ریاست وی با ساختن برنامه‌هایی مانند هویت و چراغ نقشی عمده در اعمال فشار بر دگراندیشان فرهنگی و سیاسی در ایران ایفا کرد.
علی لاریجانی با شروع به کار دولت محمود احمدی‌نژاد به دبیری شورای عالی امنیت ملی و مدیریت پرونده هسته‌ای ایران انتخاب شد، اما بعدا به دلیل اختلاف با محمود احمدی‌نژاد از این سمت کناره‌گیری کرد. وی هم اکنون رئیس مجلس و نماینده قم در مجلس است. علی لاریجانی داماد مرتضی مطهری، رئیس شورای انقلاب ایران و یکی از نزدیک‌ترین شاگردان آیت‌الله خمینی، است.
شیخ صادق لاریجانی، دومین انتخاب رهبر از یک خانواده برای ریاست دو قوه مقننه و قضاییه
پسر سوم آیت‌الله میرزا هاشم آملی لاریجانی و برادر سوم لاریجانی‌ها، صادق معروف به شیخ صادق است که ابتدا دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بود، اما بعد به حوزه علمیه قم رفت.
شیخ صادق ۵۰ ساله نیز متولد نجف است و تنها فرزند ذکور آیت‌الله میرزا هاشم است که همانند پدرش به سلک روحانیت درآمده است. شیخ صادق در مرداد ۱۳۸۸از سوی آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان منصوب شد وسپس به عضویت مجلس خبرگان درآمد و در سال ۱۳۸۸ از سوی آیت‌الله خامنه‌ای به سمت ریاست دستگاه قضایی ایران منصوب شد.
بازداشت بسیاری از منتقدان و مخالفان حکومت ایران در یک سال و نیم گذشته در دوران ریاست شیخ صادق لاریجانی بر دستگاه قضایی اتفاق افتاده است. شیخ صادق لاریجانی داماد آیت‌الله وحید خراسانی مرجع تقلید ذی‌نفوذ قم است. 
دکتر باقر لاریجانی، ذی‌نفوذ همیشگی وزارت بهداشت
پسر چهارم آیت‌الله میرزا هاشم لاریجانی، باقر لاریجانی معروف به دکتر باقر است. باقر لاریجانی ۴۹ ساله و متولد قم است و سال‌ها معاون وزارت بهداشت بود و هر وزیری که در سال‌های اخیر در این وزارتخانه به وزارت می‌رسید وی را در مقام خود ابقا می‌کرد. باقر لاریجانی فوق تخصص غدد و متابولیسم است و هم اکنون رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران به شمار می‌رود. باقر لاریجانی داماد آیت‌الله حسن‌زاده آملی دیگر روحانی معروف آمل است که در قم مستقر است.
فاضل لاریجانی، پنجمین برادر
پسر پنجم آیت‌الله میرزا هاشم آملی فاضل لاریجانی است که او نیز متولد قم است. وی پیش از این عضو کمیسیون فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. فاضل لاریجانی دارای دکترای سیاست‌گذاری علمی است و در سال‌های پایانی دهه ۷۰ و آغاز دهه ۸۰ معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی را بر عهده داشت. وی سپس به اتاوا رفت تا در جایگاه رایزن فرهنگی ایران قرار گیرد.
وی حالا به ایران برگشته و از وی به عنوان شانس ریاست یکی از دانشگاه‌ها یاد می‌شود، اگر چه فعلا مشاور برخی دستگاه‌های دولتی از جمله شرکت نمایشگاه‌های بین‌المللی است.
پسرخاله‌های احمد توکلی و خواهرزاده‌های حسن‌زاده آملی
برادران لاریجانی علاوه بر این که همه دامادهای خانواده‌های معروف مذهبی و سیاسی هستند، همگی خواهرزاده‌های آیت‌الله حسن‌زاده آملی، دیگر روحانی برجسته قم، نیز به شمار می‌روند. آن‌ها همچنین پسرخاله‌های احمد توکلی، رئیس کنونی مرکز پژوهش‌های مجلس، هستند و آیت‌الله مصطفی محقق داماد، رئیس پیشین سازمان بازرسی ایران، نیز داماد آن‌هاست.
و مهم‌تر آن که لاریجانی‌ها تنها خانواده‌ای در ایران هستند که ریاست دو قوه از سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه را برعهده دارند و به‌شدت مورد اعتماد آیت‌الله خانمنه‌ای هستند.

Libya : Anti-Gaddafi protesters burn police station in Tripoli