نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ مهر ۱۳, پنجشنبه

سخنان عجيب مداح مشهور درباره دولت و مقايسه وضعيت فعلی با زمان شاه

سخنان عجيب مداح مشهور درباره دولت و مقايسه وضعيت فعلی با زمان شاه


• پول و طلا و ديگر مسائل مادی که کثافات دنيوی هستند با نقشه ای که دست خود دولت و اياديشونه اينجور مردم رو گرفتار کرده... بعضی می گن حاج آقا خدا پدرشون رو بيامرزه که يارانه ميدهند!!! چرا خدا پدرشون رو بيامرزه، ما نمی دونستيم که همچين روزی به سرمون می آورند

حاج منصور ارضی، مهمترين مداح حامی دولت در انتخابات سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸، در سخنان روز گذشته خود در حسينيه صنف لباس فروش تهران، به شدت نسبت به دولت و ايادی آن حمله کرده و اوضاع فرهنگی فعلی جامعه را بدتر از زمان شاه دانسته است.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»؛ بخشهايی از سخنان منصور ارضی به نقل از وبسايت رسمی هواداران وی، در ادامه می آيد:
پول و طلا و ديگر مسائل مادی که کثافات دنيوی هستند با نقشه ای که دست خود دولت و اياديشونه اينجور مردم رو گرفتار کرده است و ثروتمندان بی غيرت و بی درد هم به اين شرايط دامن می زنند. ولی از اين طرف دقت کنيد که ما هم شکر گذار نبوده ايم.



بعضی می گن حاج آقا خدا پدرشون رو بيامرزه که يارانه ميدهند!!! چرا خدا پدرشون رو بيامرزه، ما نمی دونستيم که همچين روزی به سرمون می آورند. يک مبلغی می دهند ولی بعدش مردم رو در فشار می گذارند.

...شايد بعضی ها مشکل مالی نداشته باشند، ولی من کسی رو می شناسم که می گفت روزی سه هزار تومان هزينه خريد نان خانه ام هست و الان اون رو هم نمی تونم بخرم و توان ندارم. حاجی تو به من بگو چکار کنم. از طرفی اجاره خانه، پول رهن خانه، هزينه مدرسه فرزندان و دانشگاه و غيره خيلی سخت شده.

باورتون نميشه غير از جهيزيه در ماه گذشته حدود ۷۰ ميليون تومان دوستان تقبل کردند و دست من رو هم در خرج کردن اون باز گذاشتند (نيت جهيزيه يا صدقه يا چيز ديگری نکرده اند) الان چيزی برای من نمونده. می فهمی چی می گم يا نه؟ چرا اينطور ميشه؟ ...

از آن طرف فيلم می سازند مثل کلاه پهلوی و ميان فحشا و شرب خمر و آلودگيهای زمان پهلوی رو نشون می دهند، درسته که بوده ولی بابا جون الان که اوضاع خيلی بدتر شده. چه کسی رو می خواهند مقصر کنند؟

يک شب بلند شو و برای بقيه هم دعا کن. قماربازهای قديم آخر قمارشون می گفتند يک بار هم برای جمع قمار می کنيم، برای همه.

... مسئله اينه که جامعه مريض شده. همه پشت کردند به رهبری در صورتی که ديگران دارند جنايت می کنند. چون شنيدم دارم براتون درد دل می کنم. از زبان مومنين شنيدم که به آقا حرف نامربوط می زنند؛ مومنين!!

اون وقت وقتی ميگن که زمان امام حسن عليه السلام بهش توهين کردند و گفتند "يا مذل المومنين" يا به اميرالمومنين علی عليه السلام ناسزا می دادند، همين آدم های مثلا مومن ميگن خدا لعنتشون کنه که به امام توهين کردند. ولی نمی دونه که (خدا لعنتش کنه) به خودش هم ميرسه.

اختلاس ۴۴۰ ميليارد تومانی در پتروشيمی ايلام

اختلاس ۴۴۰ ميليارد تومانی در پتروشيمی ايلام


 
آژانس خبری موکريان - سرويس اقتصادی - نماينده ايلام، ايوان، شيروان چرداول مهران و ملکشاهی در مجلس شورای اسلامی گفت: ميزان واقعی اختلاس در پتروشيمی ايلام ۴۴۰ ميليارد تومان است.
 
به گزارش سايت موکريان و به نقل از منابع داخلی، دکتر احمد شوهانی با بيان اينکه بر اساس مدارک و مستندات موجود، علی رغم اعلام قبلی، مبلغ واقعی اختلاس در پتروشيمی ايلام ۴۴۰ ميليارد تومان است، افزود: متأسفانه دست هايی در کار است که ميزان اين اختلاس را کاهش دهند و اختلاس گران واقعی را از دست قانون برهانند.
وی با اشاره به اينکه قوه قضائيه بايستی با قاطعيت به اين پرونده ورود پيدا کند، اظهار داشت: علی رغم بزه آشکار اختلاسگران در اين پرونده، متخلفين همچنان آزادند و پيگيری اين پرونده بعهده سازمان بازرسی کل کشور قرار گرفته و لازم است که هر چه سريعتر مطالبات مردم استان ايلام در رسيدگی به اين پرونده مدنظر قرار گيرد.
نماينده ايلام، ايوان، شيروان چرداول، مهران و ملکشاهی در مجلس شورای اسلامی به گشايش اعتبار ۲۲۰ ميليون يورويی برای اين مجتمع اشاره و تصريح کرد: در حالی که ۴۴۰ ميليارد تومان پول بيت المال در اين پروژه حيف و ميل شده و هيچ کار مثبتی صورت نگرفته است، اين ميزان اعتبار ارزی چگونه مدنظر دولتمردان قرار گرفته که به پتروشمی ايلام تزريق شود؟
دکتر احمد شوهانی با بيان اينکه ۴۴۰ ميليارتومان اختلاس شده بايستی به اين مجتمع بازگردانده شود، خاطر نشان ساخت: اين حق طبيعی مردم استان ايلام است که دولتمردان در راه اندازی اين مجتمع که می توانست گره گشای معضل بيکاری در استان باشد، اهتمام ويژه داشته باشند و لازم است که هر چه سريعتر به وضعيت آن رسيدگی کنند.
منبع: آژانس خبری موکریان

لیبراسیون : در تهران سنگ روی سنگ بند نمی‌شود!


لیبراسیون : در تهران سنگ روی سنگ بند نمی‌شود!


 
رادیو فرانسه : بعقیده برنارد گتا، اروپا و آمریکا اینک می توانند دست روی دست بگذارند و ثمرات تحریم‌ها را نظاره کنند و چه بسا با تشدید فشارها دستاورد‌های سیاسی ناشی از این بحران را بسنجند.
در بررسی مطبوعات فرانسه، مقاله‌ای را که در مورد بحران اقتصادی ایران در روزنامه لیبراسیون بچاپ رسیده، برایتان انتخاب کرده‌ایم.
   "برنارد گتا"- تحلیلگر صاحب نام فرانسوی، در شماره امروز لیبراسیون- مقاله‌ای دارد با تیتر «در تهران سنگ روی سنگ بند نمی شود». او می نویسد، نظریه‌ای وجود داشت که بر طبق آن، از آنجا که تحریم‌های آمریکا نتوانست باعث سقوط فیدل کاسترو شود، در نتیجه تحریم اقتصادی راهکار مؤثری محسوب نمی شود؛ بعقیده برنارد گتا، امروز رهبران ایران نادرست بودن این نظریه را به اثبات رساندند. نویسنده لیبراسیون توضیح می دهد، که در واقع ناتوانی تحریم‌ها درباره کوبا تنها با کمک‌های بی قید و شرط اتحاد جماهیر شوروی سابق قابل فهم و توضیح است، در حالیکه زانو زدن رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و نیز عقب‌نشینی محترمانه نظامیان "میانبار" بقصد بازگشائی فضای سیاسی، همه نشان‌دهنده فایده‌مندی سیاست تحریم است. بعقیده برنارد گتا، گر چه تحریم اسلحه‌ای است که به آهستگی اثر می کند، اما آنچنان مؤثر است که هم اکنون پول ایرانی (ریال) تنها از پایان سال گذشته تا کنون ٦٠ در صد ارزش خود را نسبت به دلار از دست داده است و اینک با سرعت گرفتن سقوط ارزش ریال روز بروز ضعیف‌تر می‌شود. این روزها مردم عادی و صاحبان مؤسسات تجاری و صنعتی با سرعت مشغول تعویض پول‌های خود هستند، چرا که دیگر اعتمادی نسبت به اقتصاد کشور ندارند؛ اقتصادی که اینک به کمک تحریم‌های بین‌المللی کمرش شکسته است. جمهوری اسلامی در عمل دیگر هیچ بانک یا مؤسسه خارجی پیدا نمی‌کند تا مبادلات خارجی خود را تضمین کند. این کشور اکنون حتی برای خرید لوازم یدکی هم مجبور است به بازار سیاه متوسل شود. ایران بویژه مشکل جدی برای فروش نفت پیدا کرده. نفتی که بیش از پنجاه در صد از بودجه کشور را تأمین میکرد، اینک با دشواری فراوان قابل فروش است و از تابستان گذشته صادرات نفت خام ایران به دو سوم تقلیل یافته است. این در حالی است که به موازات این کمبود جدی در آمد نفت، ایران در تنگنای تأمین مالی سلاح‌های مورد نیاز سوریه قرار گرفته است؛ چرا که می‌خواهد به هر قیمت از سقوط این رژیم جلوگیری کند تا در خاورمیانه به انزوای مطلق دچار نگردد. برنارد گتا، می نویسد: بر چنین زمینه‌ای است که «این روزها در تهران سنگ روی سنگ بند نیست»! فقر و تهی دستی، از کار افتادن کارخانه‌ها، تعویق چند ماهه حقوق کارگران و کارمندان، مردم را چنان دچار سرآسیمگی و ناخشنودی کرده است که حتی محافظه‌کارترین عوامل رژیم هم در انظار عمومی اظهار نگرانی می کنند؛ نگرانی عمیقی که رهبر جمهوری اسلامی را واداشت تا به " اقتصاد مقاومتی" توسل جوید؛ اقتصادی که معنائی جز جیره‌بندی ندارد. بعقیده برنارد گتا، اروپا و آمریکا اینک می‌توانند دست روی دست بگذارند و ثمرات تحریم‌ها را نظاره کنند، و چه بسا با تشدید فشارها دستاورد‌های سیاسی ناشی از این بحران را بسنجند. نویسنده، سپس به برخی از علائم بحران سیاسی ناشی از خرابی اوضاع اقتصادی کشور اشاره می کند و شدت‌گیری انتقادها نسبت به محمود احمدی نژاد و دستگیری مشاور مطبوعاتی‌اش جوانفکر را مثال می زند. برنارد گتا، در این مقاله توضیح می‌دهد که هاشمی رفسنجانی، که بدلیل حمایتش از تظاهرات مردمی پس از انتخابات ٨٨ مغضوب شده بود، این روزها دوباره وارد صحنه شده است. او می نویسد، گر چه بتازگی دو فرزند او را به زندان انداخته‌اند، اما بعید نیست که برای حل مشکلات باز هم به وی توسل جویند.
منبع: رادیو فرانسه

" انتخابات آزاد " يا اجتناب ناپذيريِ سرنگونيِ رژيم ؟!

" انتخابات آزاد " يا اجتناب ناپذيريِ سرنگونيِ رژيم ؟!
محمود خادمی

تاريخچه بحث : بحث " انتخابات آزاد " يک بحث قديمی است که سابقه طرح آن به قبل از سرنگونی استبداد سلطنتی بر می گردد . طرح اين خواسته همواره از طرف فعالين قديمی جنبش سياسی مطرح بوده و به خصوص از طرف مليون ( جبهه ملی ) به عنوان يک استراتژی برگزيده شده بود .آنها معتقد بودند با روی کار آمدن " رضا شاه " قانون اساسی مشروطيت - که می توانست ضامن تحقق يک حکومت عادلانه و مردمی باشد - نقض و ناديده گرفته شده است و بايد با اين استراتژی سياسی دولت را وادار به اجرای آن نمود .
جبهه ملی معتقد بود که با برگزاری انتخابات آزاد نمايندگان واقعی مردم به مجلس راه مييابند و يک مجلس ملی و مردمی ؛ می تواند قوانين زير پا ماندهِ مشروطيت را احياء کند . آنها حتی بعد از کودتای استعماری عليه دولت ملی دکتر محمد مصدق ؛ هدف خود را برقراری يک حکومت مردمی از طريق انتخابات آزاد و احياء کردن قوانين مشروطه تعريف می کردند و شعار هميشگی " شاه بايد سلطنت کند و نه حکومت " در راستای همين استراتژی بود .
اما برای برگزاری يک انتخابات آزاد و دمکراتيک در کشور ؛ هم بايد قانون اساسی ــ که پيش زمينه های حقوقی چنين انتخاباتی را فراهم می کند - دارای ظرفيت لازم برای برگزاری چنين انتخاباتی باشد و هم قوانين مربوط به برگزاری انتخابات ؛ برگزاری چنين انتخاباتی را توجيه و تسهيل کند . در آن زمان قانون اساسی مشروطيت عليرغم کمبودها و ايرادات جدی آن از چنين ظرفيتی برخوردار بود که پيش زمينه های حقوقی يک انتخابات آزاد را فراهم کند . باين اعتبار ؛ شعار و مطالبه " انتخابات آزاد " ــ از طرف مليون ــ در آن شرايط تاريخی و فرهنگی و آن درجه از رشد جنبش مردم ؛ می توانست شعار درستی باشد اگر ؛ در ديکتاتوری های سلطنتی رضا شاه و پسرش اجازه برگزاری چنين انتخاباتی را می دادند و يا قوانين لازم برای برگزاری يک انتخابات آزاد وجود ميداشت .
در نظام جمهوری اسلامی ؛ از آنجا که وقتی اصلاح طلبان و ديگر معتقدين به شعار " انتخابات آزاد " صحبت از انتخابات آزاد رياست جمهوری ميکنند ؛ منظور انتخاباتی است که در چارچوب قانون اساسی رژيم حاکم و در زير حاکميت اين رژيم برگزار ميشود ــ زيرا انتخابات آزاد بعد از سرنگونی ؛ برای رياست جمهوری نمی باشد بلکه برای مجلس مؤسسان قانونگذاری می باشد ــ بايد ديد که آيا با اين قانون اساسيِ ايدئولوژيک و دينی می توان يک انتخابات آزاد برگزار نمود يا نه .

مهندس بازرگان که از طراحان اوليه و معتقدين به اين استراتژی از قبل از انقلاب ضد سلطنتی بود و در همين راستا در نظام جمهوری اسلامی هم سالها مبارزه و تلاش نمود در اواخر عمر خود بر بی ثمری اين راه گواهی داد و بر خلاف جانشينان و دنبال کنندگانِ امروزی راهش ــ ملی ــ مذهبی هائی ــ که راه مماشات و تسليم در برابر اين رژيم را بر گزيده اند با تلخی ؛ مبارزه به اين سبک و استراتژی در استبداد دينی را به " حيات خفيف و خائنانه " تشبيه نمود .

با اعلام زمان برگزاری انتخابات رياست جمهوری ــ روز جمعه 24 خرداد 1392 ــ از طرف وزارت کشور رژيم ؛ آب در لانه مورچگان افتاده و زمزمه مشارکت سردمداران رسوا و ورشکسته اصلاح طلبان ؛ توده و اکثريتی ها و .... در انتخابات بالا گرفته است و با قلم فرسائی و مصاحبه در سايت ها و خبرگزاريها به توجيه عمل ضد انقلابی خود مشغول شده اند .
يعنی در حاليکه جامعه ايران بدليل بحرانهای شديد اقتصادی و سياسی ؛ گرانی سرسام آور و فقر و بيکاری ملتهب و آبستن حوادث است و امکان به ميدان آمدن مردم معترض و عاصی از ظلم و ستم آخوندها از هر زمان ديگر بيشتر است و در حالی که هنوز ياد و خاطره کسانی که در اعتراضات مردم بعد از انتخابات سال 88 با بيرحمی و شقاوت آخوندی کشته شدند و يا کسانی که هنوز در زندانهای رژيم اسير هستند ؛ در فضای سياسی و خاطره داغدار مردم کشور نمايان و باقی می باشد اين جماعت برای حفظ و بقای اين رژيم و سهيم شدن مجدد در قدرت ؛ دوباره برای انتخابات رياست جمهوری شال و کلاه کرده اند .

بررسی شعار " انتخابات آزاد " در اين رژيم و شرکت در انتخابات رياست جمهوری پيش رو ؛مورد بررسی اين مقاله قرار گرفته است . اما قبل از آن به پاره اظهار نظرهای سران اصلاح طلبان مبنی بر مشارکت در انتخابات توجه نمائيد :

محمد خاتمی : شرکت در انتخابات حق است و اميدوارم اين حق از کسی سلب نشود .
محمد تابش ؛ خواهر زاده خاتمی و نماينده اصلاح طلب مجلس : اصلاح طلبان منتظر چراغ سبز حاکميت برای شرکت در انتخابات هستند .
هاشمی رفسنجانی 15 مرداد :برگزاری انتخاباتی آزاد و شفاف ؛ منطبق بر قانون اساسی می تواند بخش بزرگی از مشکلات جامعه را حل کند .
محمد خاتمی در سخنرانی در جمع دانشجويان در باره انتخابات رياست جمهوری پيش رو : اصل ما اين است که همين نظام را با انتقادهائی که به آن داريم قبول داشته باشيم و خواستار از بين رفتن آن نباشيم .
محمد خاتمی در ادامه می گويد :ما بايد هم اين وضع را حفظ کنيم و هم اينکه منتقد باشيم . ما می گوئيم حضرات معظم شما بمانيد ؛ اما بگذاريد ما انتقاد کنيم و بگذاريد روشها اصلاح بشود . اگر اصلاح بشود نظام می ماند و اگر نشود حتی اگر ما نخواهيم در آينده مشکلاتی پيدا می شود .
روشن است که اين اظهارات خفت بار خاتمی برای تلطيف فضا جهت بازگشت دوباره به قدرت صورت گرفته است .
محمد خاتمی در رابطه با شرکت در انتخابات می گويد : ما اعلام کرده ايم که نمی خواهيم نظام از بين برود زيرا به آن وابسته ايم ؛ حتی بيش از کسانی که امروز ادعای دفاع از نظام را دارند .
موسوی خوئينی ها از رهبران اصلاح طلبان و عضو مرکزيت مجمع روحانيون مبارز : برای انتخابات رياست جمهوری می آييم و برای انتخابات 1392 برنامه داريم .
صادق زيبا کلام از رهبران اصلاح طلبان در هفته نامه مثلث به نقل از خبرگزاری پارس : فرض ما بر اين است که شرکت در انتخابات رياست جمهوری سال 92 می تواند فرصتی برای تحقق اهداف و خواسته های اصلاح طلبان باشد .

اگر چه تجربه شکست 8 ساله خاتمی در دوران رياست جمهوری و همچنين تجربه دردناک مردم در انتخابات پر تقلب رياست جمهوری 88 بهترين دليل برای اجتناب از تکرار خطاهای گذشته و دوری از توسل به امام زاده " انتخابات آزاد " است ؛ در عين حال به دلايلی که نشان می دهد ؛ چرا در نظام جمهوری اسلامی طرح شعار و مطالبه " انتخابات آزاد " شعار و خواسته ای غلط و انحرافی در مسيری انحرافی و خائنانه است اشاره می کنم :


1 - قانون اساسی اين رژيم يک قانون اساسی ايدئولوژيک و دينی است که دستورالعمل های ناشی از آن بر پايه شريعت شيعه دوازده امامی تنظيم و نگاشته شده است ؛ يعنی اين دستورالعمل ها لازم الاجرا و تغيير ناپذيرند . يعنی ساختار سياسی و حقوقی اين نظام که بر اساس اين قانون اساسی شکل گرفته است بايد لايتغيير باقی بماند .

بر اين اساس ؛ قانون اساسی که می بايست پيش زمينه های حقوقی يک انتخابات آزاد را فراهم کند بر عکس ؛ دارای پيش شرط های قانونی محدود کننده برای شرکت در انتخابات است و راه برای ورود افراد با مذاهب ــ غير اسلام ــ و عقايد ديگر بسته است . اعتقاد به ولايت فقيه به عنوان شرط ضروری برای مشارکت در انتخابات رياست جمهوری و ديگر قوانين دست و پا گير و غير دمکراتيک و فيلتر قانونی عقلِ کل های شورای نگهبان با نظارت استصوابی خود ــ که صلاحيت بسياری از دگر انديشان را رد می کند ــ از موانع جدی برگزاری يک انتخابات سالم و آزاد در کشور می باشد .

2 - از آنجا که باور به سکولاريسم اقتضاء می کند که دين و مذهب از حوزه حکومت ؛ سياست و ... کنار زده شود ؛ طبيعی است که يک رهبری سکولار برای مبارزه مردم نمی تواند در داخل حوزه قدرت نظام دينيِ حاکم بوجود بيايد و يا مشارکت داشته باشد . زيرا ورود سکولارها به دايره قدرت به اين معنی است که روحانيت معظم ؛ آيات و مراجع عظام !! بعد از بيش از 30 سال مفت خوری و سواری ؛ از گرده مردم پياده شده و به جايگاه قديمی و سنتی خود يعنی مساجد و حوزه ها قدم رنجه فرمايند و در مساجد و حوزه ها ؛ باورهای فقهی و شرعی و ساير متون دينی خود را يهر طريقی که لازم ميدانند به مومنين و پيروان خود آموزش دهند .

بنابراين در حاکميت اين رژيم دينی ؛ رهبری سکولار مجبور است در خارج از چارچوب قدرت شکل بگيرد . يعنی از طريق انتخابات در اين نظام دينی نمی توان به تغييرات بنيادی در راستای حقوق دمکراتيک مردم و بر قراری حکومتی ملی و سکولار دست يافت .

3 - الگو و مدل فکری بنيانگذار نظام ــ يعنی خمينی - و ادامه دهندگان راه وی ؛ ايجاد جامعه ای مشابه دوران نبوت پيامبر اسلام و يا حکومت 5 ساله امام علی بوده و می باشد . کوشش برای پياده کردن و تحميل چنين الگوئی بدون توجه به قرنها تحول جهان و جامعه ايران باعث شده نظام حاکم بر کشور ما به يک نظام بسته بدون تأثير پذيری از خارج خود ؛ تبديل شود . نظام بسته ای که هيچ تناسبی با ارزش های مدرن و امروزی از جمله " انتخابات آزاد " ندارد . يعنی راه هر تغيير از طريق يک انتخابات آزاد در اين رژيم بسته است و متقابلا" چون امکان تغيير در اين رژيم وجود ندارد امکان برگزاری يک انتخابات آزاد در اين رژيم هم منتفی است ــ تغيير و اصلاح رژيم و انتخابات آزاد دو روی يک سکه هستند -. به همين دليل بود که حسين شريعتمداری نماينده ولی فقيه در روزنامه کيهان در جريان اعتراضات بعد از انتخابات رياست جمهوری به بی تأثير بودن اعتراضات مخالفين بر نظام صحبت کرد و جمهوری اسلامی را به يک ماشين بدون فرمان و ترمز تشبيه نمود .


4- ميدانيم که امروزه " انتخابات آزاد " اسم مستعار اصلاح طلبان حکومتی است ؛ جماعتی که مطابق رسم و عادت هميشگی شان می خواهند با سوء استفاده از نيروی رأی مردم در جنگ قدرت با باند غالب موقعيت خود را مستحکم سازند . انتخابات مورد نظر اين آقايان مانند اصلاح طلبی شان در جارچوب قانون اساسی و ساير شروط همين نظام ميباشد ؛ که در اينصورت اسم اين بازی قدرت همه چيز می تواند باشد الّا انتخابات آزاد .

اصلاح طلبان می خواهند ؛ در بستر حضور بالقوه بدنه اجتماعی مخالف ــ که در جريان اعتراضات سال 88 شکل گرفته است - و با توجه به فضای سياسی ملتهب ناشی از تحريم و تهديد جنگی و همچنين بحرانهای اقتصادی و فشارهای گرانی و بيکاری و .... يکبار ديگر بخت خود را بيازمايند . ابزار اين بخت آزمائی هم مثل هميشه انتخابات است .
کليدی ترين استراتژی برای اصلاح طلبان ؛ شرکت در انتخابات و بخصوص انتخابات رياست جمهوری است . شرکت در انتخابات برای اصلاح طلبان - چون که اصلاح طلب هستند - يک اجبار است و نه يک انتخاب ؛ چرا که انتخابات رياست جمهوری برای آنان محتمل ترين و کم هزينه ترين راهکار حضور در قدرت است . اين درک از اصلاح طلبی ــ که توسط خاتمی و باندش در استبداد دينی ابداع شده است - تا زمانی موضوعيت دارد که نظام دينی پا بر جا باشد تا با شرکت آنان در انتخابات اش چهار ستون ويران شده نظام ــ بدست مردم و مخالفين ــ را به خاطر حفظ و ماندگاری نظام دينی ؛ اصلاح نمايند .
بنابراين اصلاحات مورد نظر آقايان که با شرکت در انتخابات زمينه انجام آن ميسر ميشود ؛ ادامه همين نظام بدون اصلاح و تغيير بنيادهای آن است . بنابراين شرکت در انتخابات مورد نظر آقايان ؛ بهيچوجه به معنای تلاش و مبارزه برای مشارکت در يک ساختار دمکراتيک و سکولار نيست ؛ امری که خود آنها نيز هر گز ادعای آن را نداشته اند . يعنی خود آنها اعتقادی به چنين امری ندارند و نمی خواهند و نمی توانند از مؤلفه های قدرت در يک نظام دمکراتيک و ملی باشند .
بعلاوه ؛ مختصات ذهنی و ارزشی رهبران و دار و دسته اصلاح طلبان با مختصات ارزشی ؛ خواست و مطالبات مردم و جوانان ايران بسيار متفاوت است و اين را بيش از همه خود اصلاح طلبان خوب ميدانند ؛ بهمين خاطر هيچ شانسی برای مشارکت و سهيم شدن در نظام سياسی بعد از سرنگونی ــ که قطعا" دمکراتيک و سکولار خواهد بود - برای آنان متصور نيست . طبيعی است در چنين شرايطی حاضر نباشند بازی قدرت را خارج از چارچوب اين نظام به اجرا در بياورند . يعنی شانس مشارکت در قدرت را در همين رژيم برای خود بيشتر می بينند . اسم اين سهم خواهی و بازی قدرت را آگاهانه و برای فريب مردم گذاشته اند انتخابات آزاد .
اتفاقا" درست به خاطر همين تفاوت دستگاه ارزشی و نوع مطالبات بين مردم و اصلاح طلبان بود که در پروسه رشد قيام مردم در اعتراضات بعد از انتخابات رياست جمهوری ؛ شاهد نوعی عبور تدريجی از اصلاح طلبی توسط مردم معترض بوديم ؛ يعنی در حاليکه مردم و جوانان معترض جنبش ؛ سرنگونی استبداد دينی را هدف اول خود قرار داده بودند ؛ از خطر اصلاح طلبی نيز غافل نبوده و مبارزه مردم در بطن خود ؛ کشاکش ميان سرنگونی طلبان و اصلاح طلبان را نيز پرورش ميداد .
يعنی مردم ؛ جوانان و بخصوص دانشجويانی که مطالبات راديکال و خواستهای سرنگونی طلبانه را دنبال می کردند ؛ عبور از اصلاح طلبان را هدف بعدی خود قرار داده بودند - متأسفانه به خاطر غفلت بعضا" نيروهای سرنگونی طلب از پيچيدگی های اين مقطع از مبارزه مردم بود که جنبش اعتراضی در ميان اين نبروها چندان مورد استقبال قرار نگرفت - اين دوگانگی و کشاکش در شعارها و روند راديکاليزاسيون جنبش به خصوص در اکسيون های انتهائی جنبش اعتراضی ؛ برو شنی مشهود بود .

اما صرفنظر از اوهام و خيال پردازيهای دار و دسته اصلاح طلبان ؛ ديری است که همه مردم ايران فهميده اند و می دانند ؛ که ديگر افکار اصلاح طلبانه واقعی و مطالبات صريح شهروندی در چارچوب فاسد ؛ آلوده و تنگ اين رژيم نمی گنجد . تجربه دو دهه اخير نيز نشان داده است که ديگر نمی توان به تداوم راهکار اصلاحی دل بست و بايد به دنبال راهکارهای انقلابی بود . بنابراين وقت آن فرا رسيده است که اصلاح طلبان و جريانات سياسی ــ که از انقلاب واهمه دارند و از وحشت انقلاب و سرنگونی رژيم ؛ شعار انتخابات آزاد را سر ميدهند ــ به خود آيند و بيش از اين عِرض خود را نبرده و زحمت مخالفين و مبارزين را زياد نکنند .

واقعيت اين است که جامعه ايران با شرايطی مواجه است که تنها راه برون رفت از مشکلات عديده سياسی ؛ اقتصادی و اجتماعی کنونی جزء با سرنگونی اين رژيم امکان پذير نمی باشد . يعنی ديگر سرنگونی رژيم نه يک انتخاب در ميان انتخاب های متعدد ديگر ؛ بلکه تنها و تنها پاسخ اصولی به مسئله ايران می باشد . يعنی صرفنظر از ماهيت و ظرفيت اصلاح طلبان و اينکه امکان انتخابات آزاد در اين رژيم وجود دارد يا نه ؛ مشکلات به نقطه ای رسيده اند که برای رهائی مردم از اين وضعيت ؛ هيچ راه ديگری جز سرنگونی رژيم باقی نمانده است ؛ يعنی انتخاب سرنگونی اين رژيم ديری است که اجتناب ناپذير شده است .

محمود خادمی - 04.10.2012

arezo1953@yahoo.de

13 مهر 1391

از بحران پول ملي، می توان برای استقرار حاکميت ملی استفاده کرد!

از بحران پول ملي، می توان برای استقرار حاکميت ملی استفاده کرد!
محمد علی اصفهانی

پرداختن به جنبه های اقتصادی ماجرای سقوط لحظه به لحظه ی «پول ملی» ايران، مطلقاً هدف اين سطور نيست.
و صدور احکام کلی و قطعی و بی چون و چرا و بی شک و شبهه نيز.
هدف، طرح چند «موضوع» ساده برای ارائه به خرد جمعي، و دريافت پاسخی در خور است و بس.
زمان، به سرعت می گذرد، و ساعات و روز های تعيين کننده ی کنوني، تکرار نخواهند شد. بنابر اين، خرد جمعی هم فرصت چندانی برای يافتن پاسخ ندارد.
اگر ما خود نيانديشيم، و در جهت منافع توده ها ـ نه منافع بازار و سرمايه و دلالی و استثمار ـ ابتکار عمل را به سرعت در دست نگيريم، آن هايی که به جای ما انديشيده اند ابتکار عمل را در دست خواهند گرفت.

يک

ــــــــــ

اين درست است که «بحران» کنوني، به طور عام، نتيجه ی طبيعی مجموعه بحران های به هم پيوسته و در هم آميخته يی است که در ذات نظم و نظامی نهفته است متعلق به دوران ماقبل سرمايه داري، و پرتاب شده (۱) به پيشرفته ترين دوران سرمايه داري، در پيشرفته ترين کشور منطقه ی خاورميانه.


و اين نيز درست است که رشد و گسترش «بحران» کنونی را ـ به طور خاص و اخص ـ سياست های ابلهانه ی هفت سال اخير دولت نظامی ـ سياسی ـ مافيايی احمدی نژاد و باندی که او در خدمت آن است تسريع کرده است.


اما همزمانی اوجگيری کمی غافلگير کننده ی اين بحران با آنچه در اين ايام در منطقه می گذرد، و با طرح هايی که برای ايران تهيه شده است، يا اصلاً تصادفی نيست، و يا می تواند تصادفی نباشد.


دو

ــــــــــ

دستکم، از زمان تحريم جنايتکارانه و طولانی مدت مردم عراق، که با بوش پدر آغاز شد و با بوش پسر به اشغال آن کشور انجاميد تا به امروز، تحريم و جنگ، بر خلاف آنچه بعضی ها به اشتباه می انديشند، و بر خلاف آنچه بعضی ها عالماً و عامداً به غلط وانمود می کنند، توسط امپرياليسم (و نه استکبار جهانی) به عنوان دو سلاح مکمل يکديگر، به کار گرفته می شوند.


کسانی که در پی به بن بست رسيدن خط و خطوط خود، سال هاست که در وادادگی و انفعالِ پنهان کرده در عربده و هياهو، تمام بود و نبودشان را به تجاوز نظامی امپرياليسم به ميهن خويش گره زده اند، بيهوده نيست که پيوسته خواهان تحريم های همه جانبه بودند و هستند، و نفر اولشان ـ رسماً و علناً و صريحاً ـ بی هيچ شرم و آزرمي، تمام مخالفان تحريم های همه جانبه را از بالا تا پايين، يکسره «عناصر و افراد و دم و دنبالچه های رژيم» می نامد و برايشان خط و نشان می کشد...


سه

ــــــــــ

از نظر «ارباب تحريم»، و «اصحاب تحريم»، و «دريوزه گران تحريم»، بايد مردم ايران به آنجا برسند که:

ـ يا در شورش های بی حساب و کتاب و بی برنامه و فاقد منطق مبارزه ی انقلابی متکی بر شعور، تمام کشور را در هرج و مرجی فرو برند که مناسب ترين بستر تجاوز نظامی به ايران، يا هفت تير کشی قورباغگان خواهد بود،
ـ و يا در نهايتِ استيصال و درماندگی و نااميدی از خويش و توان خويش، چشم اميد به دخالت نظامی در ايران ببندند، و به اين که «هرچه پيش بيايد بدتر از اين نخواهد بود» دل خوش کنند؛ و اگر به استقبال دشمن متجاوز خارجی نروند، دستکم به نظاره گرانی منفعل بدل شوند.

چهار

ــــــــــ

«مثلث ديوانگان» ی که فعلاً زمام امور اسراييل را در دست دارند (۲) همچنان رؤيای بمباران ايران و کشتار مردم ميهن ما را در سر می پروراند.

خط قرمز کشيدن های نتانياهو به آن صورت مسخره در سازمان ملل متحد، تبديل به سوژه ی جالبی برای کاريکاتوريست ها و طنزپردازان سراسر جهان شده است؛ و کار به جايی رسيده است که يکی از همکاران او، ليبرمن، وزير خارجه ی جنگ طلب و بنيادگرا و به غايت مرتجع و نژادپرست دولت کنونی اسراييل هم نتوانسته است مضحک بودن عمل رييس خود را کتمان کند.
روزنامه ی اسراييلی هاآرتص، در ۳۰ سپتامبر، از قول او چنين می نويسد:
«شما می توانيد به اين تصوير بخنديد؛ اما همه از ضرورت تعيين خط قرمز برای ايران صحبت می کنند.».
و منظورش از «همه»، البته همه نيست. شماری از همان کسانی است که در آمريکا برای حمله به ايران نقشه می کشند. منظورش جان بولتون است که شب ها به اميد بمباران شدن ايران می خوابد و روز ها را در جنب و جوش و سفر و کنفرانس و سمينار و تر و خشک کردن آزادی خواهان ايرانی سپری می کند. منظورش رودی جوليانی است که در همين سپتامبر گذشته به سی ان ان گفته است که اوباما آدم سست عنصری است و نمی تواند همسو با اسراييل، مرز سرخ اتمی ترسيم کند و بگويد که اگر حاکمان ايران از اين مرز سرخ عبور کردند ما هم در ازای کار آن ها مردم کشورشان را قتل عام خواهيم کرد و خاک کشورشان را به توبره خواهيم کشيد.
و اظهار شادمانی کرده است که ميت رامنی اينچنين نيست و اگر روی کار بيايد نان ما تاجران خون و نفت و سلاح، بيشتر از اين ها در روغن خواهد بود.

پنج

ــــــــــ

به نظر می رسد که اوباما تصميم نهايی خود را مبنی بر باج ندادن بيش از اندازه به اسراييل گرفته است و خيال تجديد نظر هم ندارد. اما آيا اسراييل، دست روی دست خواهد گذاشت؟

اگر بتواند، البته که نه.
ولی آيا می تواند؟
شايد.
در صورتی که اتفاقی نامنتظر، يا برای ما که از پس پرده بی خبريم نامنتظر، نيافتد:
ـ به تعبيری واقعاً نه چندان محتمل، قبل از انتخابات ماه آينده ی رياست جمهوری آمريکا.
ـ و به تعبيري، در صورت پيروزی رامني، در فاصله ی انتقال قدرت از اوباما به او. يعنی تا اوايل ژانويه.
بعد از استقرار احتمالی رامنی در کاخ سفيد، هيچ تضمينی وجود ندارد که او حتماً به اسراييل در حمله به ايران کمک کند. جمهوری خواهان نشان داده اند که خيلی «قشنگ» و گشاده دست، اهل معامله و زد و بند های پشت پرده با ملايان هستند.
اکتبر سورپرايز و ايران کنترا و مک فارلن و کلت و کيک و کذا و کذا.

اسراييل، بعد از قتل عام قبلی در غزه، در مورد قتل عام تاريخی ۲۲ روزه اش در اواخر دسامبر ۲۰۰۸ و اوايل ژانويه ی ۲۰۰۹ روی فاصله ی زمانی انتقال قدرت در کاخ سفيد، برنامه ريزی کرده بود.


اگر اوباما انتخابات را ببرد، موضوع انتقال قدرت و فاصله ی زمانی انتقال قدرت و غيره در کار نيست؛ و احتمال حمله ی اسراييل به ايران در چنان فاصله ی ناموجود نيز اگر کمتر از امروز نباشد بيشتر از امروز نخواهد بود.

اما در صورت برنده شدن رامني، چرا.

آيا کسانی درون حاکميت اليگارشی واره و سوراخ سوراخ و بی در و پيکر ايران، می خواهند «اکتبر سورپرايز» ديگری به راه بياندازند، و همانگونه که در «اکتبر سورپرايز» معروف، در زد و بند با ريگانِ جمهوری خواه بر سر ممانعت از آزادی گروگان های آمريکايي، باعث شکست جيمی کارتر شدند، با تحريک و تحرکات نامتعارف، صحنه را به زيان اوباما بر هم بريزند؟

و اگر آري، آيا ديگر دير نشده است؟

شش

ــــــــــ

هر چه باشد و هر چه نباشد، اينطور به نظر می رسد که گويا اين روز ها کسانی درون اين حاکميت، به هدف ايجاد يک آشفتگی ناگهانی در اوضاع داخلی و خارجی دست به کار شده اند.

اين که اين ها چه کسانی هستند بعداً آشکار خواهد شد.
عناصر صد درصد خالص خودِ نظامند؟ جاسوسان شماره دار دستگاه های اطلاعاتی يی مثل موسادند؟ عوامل نفوذی هستند؟
يک تصفيه ی بزرگ، مثلاً حذف احمدی نژاد و باند او به وسيله ی باند های رقيب، و يا بالعکس، در دستور کار است؟

فشار های جديد بر رفسنجانی را شايد بتوان در همين کادر توضيح داد. رفسنجانی يک پراگماتيست کارکشته است که بالقوه می تواند تنش های داخلي، و مخصوصاً خارجی نظام را تا حد امکان تقليل دهد، و به کشتی نشستگانِ کشتيْ شکسته ی نظام تفهيم کند که در صورت کوچکترين غفلتي، اين کشتی با همه ی سرنشينانش غرق خواهد شد و هر تکه اش را طوفان به صخره يی خواهد کوبيد.

چنين شخصي، طبعاً در سناريو هايی از آن نوع که در بالا آمد، در اين مقطع زمانی ـ که با مقطع زمانی يکه تازی های خودش در عرصه ی حاکميت تفاوت کيفی دارد ـ يک مزاحم جدی است.

هفت

ــــــــــ

اما آنجه به ما بر می گردد:

استفاده از فرصت های خودساخته، يا استفاده از فرصت های مثبتِ پيش آمده، طبيعی است و هنر چندانی نيست. (و بگذريم از اين که در اين مورد هم ما هنرمندان خيلی قابلی نبوده ايم!)
استفاده از فرصتی هنر واقعی است که دشمن به منظور پيروزی خود فراهم آورده است. آن فرصت را به مهار خويش درآورن و مَرکب خويش کردن و با آن بر همان کسانی که آن را فراهم آورده اند تاختن!
هنر، اين است.

و ما در حال حاضر، در بحبوحه ی بحران اخير با چنين فرصتی رو برو هستيم.

وقتی که دشمن خارجی و همدستان او می خواهند در اين بحران، به همان هدفی برسند که بالاتر در مورد «ارباب تحريم»، و «اصحاب تحريم»، و «دريوزه گران تحريم» نوشتم،
و وقتی که احتمالاً بخشی از دشمنان داخلی می خواهند با تشديدِ به خيال خودشان قابل کنترل و دستکاری بحران کنوني، اهدافی نظير آنچه به آن اشاره رفت را محقق کنند،
ما بيش از دو انتخاب، پيش رو نداريم:
ـ تسليم سير «طبيعی» حوادث شدن.
ـ حوادث را تا آنجا که ممکن است، به نفع توده ها تغيير مسير دادن.

نيت دشمن، هرچه می خواهد باشد بگذار باشد. اما ما می توانيم از فضای مستعدِ به وچود آمده، برای گسترش و ارتقاء اعتراض های سياسی و مدني، و دميدن جانی تازه به جنبش، استفاده کنيم.

برای بيرون آوردن آتشی که نه مرده است و نه خواهد مرد، از زير خاکستری که آن را در خود نهان کرده است.

بچه های جنبش، مثل هميشه، در صورت برخورداری از «همراهان»ی بی شيله پيله، آماده ی پرداخت هزينه ی لازم هستند.

هزينه ی لازم. نه اضافی.
مگر جانِ مردم، پول خُرد در جيب گشاد موجودات بی مسئوليتی است که در مبارزه، عافيت و عيش و عشرت و خوشی و بيا و برو و مفت چريدن (و عنداللزوم هم مفت دريدن) را سهم خود می خواهند و رنج و شکنج و مرگ و فدا را سهم ديگران ؟

آيا داعيه داران نگاهبانی و امانت داری جنبش در غياب فيزيکی «همراهان جنبش»، برای پاسخ دادن به نياز های فوری و آنی موقعيتِ پيش آمده کاری کرده اند؟ يا دستکم خيال کاری کردن را دارند؟

اميدوار باشيم که آری. اما...

نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تند نشست

کلاهداری و آيين سروری داند!

ـ جدا از دعيه داران نگاهبانی و امانت داری جنبش،

ـ جدا از آن ها که به هردليل که خود می دانند و از نظر خودشان موجه است، وظيفه يی در قبال جنبش بر عهده ی خود نمی بينند،
ـ و جدا از آن ها که برای آلوده کردن ايران به ويروس توليد شده در ليبی و منتشر شده در سوريه، سر از پا نمی شناسند و خود را به در و ديوار می کوبند،
افراد و جريان های سياسی همدل با جنش «واقعاً موجود»، در اين لحظات تعيين کننده، مسئوليتی دارند که اگر از آن بگريزند، و يا در انجام آن همچنان اين پا و آن پا کنند، بخشوده نخواهند شد.

۱۲ مهر ۱۳۹۱


يادداشت ها

ــــــــــــــــــ

۱ ـ در باره ی اين «پرتاب شدگی» و کم و کيف آن، پيش از اين به مناسبت های مختلف، زياد نوشته ام. از جمله به عنوان نمونه:


جنبش بی محابای خرداد، جنبش کمی با محابای سبز، و چند نوع خمينی


http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/moh.html


اگر آتش جنگ را نمی خواهيم، آتش جنبش را دوباره برافروزيم


http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/atash.html


۲ ـ در باره ی «مثلث ديوانه» ی کذايی:

ايران را خطر يک «فرار به جلو» ی جنايتکارانه و شبيه به خودکشی اسراييل تهديد می کند ـ ميشل وارشاوسکی ـ با ترجمه و توضيحات همين قلم

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/wrsh-ir.html

13 مهر 1391    12:36

بهروز سورن: نیمه شب نوشته های من - 7 - آیا آینده را میتوان پیش بینی کرد؟

بهروز سورن: نیمه شب نوشته های من - 7 - آیا آینده را میتوان پیش بینی کرد؟



این سوالی است که با توجه به تحولات پرشتاب سیاسی و اقتصادی و با در نظر گرفتن توان و امکانات کشورهای امپریالیستی به سختی میتوان بدان پاسخ داد. چنانچه در گذشته  اپوزیسیون کشورهای دیکتاتور زده منتج از پروسه ای طولانی مدت در حوزه سرکوب شدگان بود و بمرور زمان جایگاه سیاسی خود را بمثابه اپوزیسیون به مردم آن کشورها نشان میداد و شهروندان آن خطه بر اثر تجربیات خود به آنها اعتماد می کردند اما امروزه و با اراده این دول متمول و پر نفوذ اپوزیسیون ها ساخته می شوند. کافی است تعدادی چهره سرشناس! و البته خودفروش سیاسی که همه جا میتوان یافت اعلام آمادگی کنند و این امر متخقق خواهد شد. امکانات دریافت می کنند و آموزش می بینند و ابزار کافی در اختیار آنها قرار داده می شود. این ابزار کافی را میتوان بلحاظ مالی بررسی کرد که از بودجه تخصیص یافته دول سرچشمه می گیرد و یا امکانات تبلیغی و انتشاری که شامل رادیو ها و تلویزیونهای وابسته هستند. طبیعی است که بازی سیاسی هم بنوعی با قواعد شطرنج قابل مقایسه است. نیروهای حاشیه ای شاه و وزیر میبایستی در کنار آنها قرار گیرند تا صفحه شطرنج چیده شود. این نیروها را نیز دول توانمند مالی بمرور زمان آماده کرده اند و برای روز موعود در آب نمک خوابانده اند. اپوزیسیون سازی در لیبی و سوریه و سایر نقاط نشاندهنده تقویت این سیستم جدید در ایجاد تغییرات سیاسی است. در مورد ایران نیز نمونه هائی را سراغ داریم از نشست اولاف پالمه تا کنفرانس واشنگتن و ....
لب کلام اینکه با توجه به سیاست های جدید کشورهای غربی بر اساس داده های کنونی به سختی میتوان آینده حتی کوتاه مدت را پیش بینی نمود. چنانچه روزی و یا حتی امروز میگوئیم:
افق روشن است
خورشید از پس ابرها بیرون خواهد آمد
آینده از آن ماست
و.....
اما امروز با پارامترهای جهانی و موقعیت کشورها بخصوص در منطقه , دست یابی به این شعارها چندان تضمینی ندارد.
افق ممکن است روشن نباشد
معلوم نیست که حتما خورشید از پس ابرها بیرون بیاید
تضمینی نمیتوان داد آینده از آن آنها نباشد و ضرورتا از آن ما باشد.
 اما یک چیز مسلم است که امید میرا نیست.
در مواردی که گفتگو از استراتژی میشود قطعا پیش بینی حوادث و تغییرات با اما و اگر های بسیاری همراه خواهد بود متناسب با توانائی ها و مختصات موجود و عینی محیط و همچنین شرایط بین المللی و امکانات دول غربی و...
اما چنانچه حوادث آتی در کوتاه مدت بررسی شود و از آنجائی که دولتمندان و قدر قدرتان فرصت مکفی برای مهره چینی ندارند میتوان آنرا امکان پذیر دانست. میتوان بر اساس توانائی های فکری و مسلح بودن به دانش سیاسی گفت که در طی روزها و یا ماههای آینده میتواند این تحولات بوقوع بپیوندد.
این همان نکته است که میتواند راهنمای طیف چپ برای روبرو شدن با شرایط عاجل کنونی قرار بگیرد.
در نوشته های پیشین اذعان داشتم که شرایط انفجاری است و تدبیری باید کرد. امروز تظاهراتی با حضور دهها هزار تن در تهران اتفاق افتاده است. روندی که به سهولت قابل پیش بینی بوده است. اما مختصات این تظاهرات کدام بودند؟
تظاهرات از بازار شروع میشود و تا فردوسی حدودا ادامه مییابد. دهها هزار در این تظاهرات شرکت می کنند و در گیری هائی نیز اتفاق می افتد و نیروهای امنیتی رژیم تعدادی را دستگیر و روانه زندان می کنند.
شعارها چنین بوده اند:

سوریه را رها کن فکری به حال ما کن
دولت بی کفايت نميخوايم
انرژی هسته ای نميخوايم
نصر من الله و فتح قريب مرگ بر اين دولت مردم فريب
توپ تانک فشفشه دولت بايد جمع بشه
بازاری با غيرت حمايت حمايت
محمود خائن آواره گردی
الله و اکبر
محمود حیا کن سیاست رو رها کن
مرگ بر سوریه
مرگ بر دیکتاتور

بلحاظ سیاسی و فرهنگ سیاسی میتوان این شعارها را در امتداد تمایلات سیاسی و اقتصادی بازاریان تهران دانست که از روند سقوط ارزش پول کشورمان ناخشنود هستند.
آیا پیوستن جنبش های دانشجوئی, کارگری و زنان به این اعتراضات گام پسین شرایط پر تحول کنونی خواهد بود؟

بهروز سورن
3.10.2012