رضا پهلوی، توّهم و توهین به شعور مردم
ایرج شكری
رضا پهلوی در برنامه پارزایت شماره 47 تلویزیون صدای آمریکا در 27 اسفند* ضمن پاسخ به این سوال که سلطنت مورد نظر او با سلطنت پدرش چه تفاوتی خواهد داشت، اشکال کار پدرش را تصمیم گیری در امور اجرایی دانست و آن را هم ناشی از دلسوزی شمرد! شاه زاده! توجه ندارد که هنوز همه کسانی که دوران سلطنت آریامهری را تجربه کرده اند- از جمله زندانیان سیاسی آن زمان - نمرده اند و به علاوه در عصر انقلاب در فن آوری ارتباطات و اطلاعات، دیگر نمی شود این گونه به تحریف حقایق پرداخت. شاه زاده توجه ندارد که این گونه رفتارها تنها نتیجه یی که می تواند داشته باشد این است که در نظر مخاطبان آدمی بی صداقت و مزّور جلوه گر می شود. امثال شاه زاده به ضربه و لطمه یی که با نادان شمردن مردم، در افکار عمومی به خود می زنند، توجه ندارند. خوب است شاه زاده به این نکته توجه کند که چگونه هم سانسور دوران پدرش در حذف نام مصدق از تاریخ و هم تلاش خمینی پلید و مریدان و کارگزاران فرمایه اش در تحریف تاریخ برای خدشه دار کردن چهره مصدق، نتیجه معکوس به زیان خودکامگان به بار آورد و آن تلاشها نتوانست نام مصدق را به فراموشخانه تاریخ بفرستد، بلکه مردم را از خودکامگان منزجز تر و مصدق را به عنوان یک خدمتگزار بزرگ مردم ایران و شخصیت تاریخی بزرگ بیشتر به آنان شناساند و محبوب تر کرد. شاه زاده رضا باید توجه داشته باشد تلاش برای ماستمالی کردن جبّاریت و جنایات پدرش، تنها تاثیری که می تواند در افکار عمومی و به ویژه برنسل جوان آگاه و دانشجویان کشور- که خود گسترش دهنده آگاهی در جامعه هستند- بگذارد، برانگیخت انزجار نسبت به کسی است آنها را نادان می شمارد. تلاش برای تحریف حقایق و دروغگویی در مورد واقعیتهایی دوران گذشته که هزاران سند در مورد آن موجود است، خود چیزی جز خیانت به مردم نیست. اسم محمد رضا شاه و دوران آریامهری با نام سازمان مخوف ساواک و با شکنجه و اعدام و سانسور عجین است. همچنان که فساد اقتصادی و شهوت انباشت ثروت از ویژگیهای غیر قابل ماستمالی کردن خاندان پهلوی در دوران سلطنت رضا و محمد رضا شاه است. هر تلاشی - از سوی هرکس که می خواهد باشد- برای محو و پاک کردن این دو ویژگی دوران آریامهری تا ایران و ایرانی باقی است حتما با واکنشها و اعتراض و روشنگری و نقاب از چهره مزوّران دریدن توسط اهل قلم و روزنامه نگاران و موّرخان رو به رو خواهد شد. از سوی دیگر این گونه تحریفها ، بررسی و تاریخ نگاری و ارزیابیهای واقع گرایانه و جامعه شناسانه آن دوران را در سایه قرار می دهد. در آن دوران کارهایی هم برای توسعه اقتصادی و گسترش سواد آموزی و آموزش عالی و بهبود امور بهداشتی و درمانی صورت گرفته بود که البته باید با توجه به تمام جوانب، مساله مورد توجه قرار بگیرد. به طور مثال باید دید که آن چه انجام شد، استفاده به بهترین شکل از امکانات موجود کشور بود یا این که امکانات کشور از نظر نیروی انسانی و اقتصادی به خاطر فساد دستگاه دولتی و نبود مطبوعات و آزادی عقیده و بیان که انتقاد از نارسائیها و کمبودها و سیاستهای غلط بدون آن غیر ممکن است، به درستی به کار گرفته نشد. چون قرار است ما رضا پهلوی را بر اساس عملکرد خودش قضاوت کنیم، وارد بحث دوران آریامهری نمی شوم. اما نکته یی را که باید مورد تاکید قرار داد و بی اعتنایی رضا پهلوی به آن به زیان خودش است این است که تا زمانی که او می خواهد از گذشته و از پدرش میراث ببرد، به ناچار سایه و لاشه آن گذشته وحشتناک هم روی سر او خواهد افتاد و او را از پاسخگویی به مسئولیت پدرش در آن همه بیدادی که به مردم روا داشت گریزی نیست. رضا پهلوی چون نمی تواند و شهامت اخلاقی آن را ندارد که عواطفش به پدر دیکتاتور و علاقه و نوستالژی به دوران سلطنت را فدای عدالت در حق مردمی که در دوران پدرش ستم دیده و قربانی داده اند، بکند، روشی پیش خواهد گرفت که در برنامه پارازیت پیش گرفت، یعنی تحریف حقایق و نادان و احمق شمردن مخاطبان. ولی اگر واقعگرا باشد و بپذیرد که دیگر نظام سلطنتی در هیچ شکلی در ایران نمی تواند آلترناتیو باشد، و اعلام کند که خواهان استقرار یک نظام جمهوری سکولار در ایران است، آن وقت آن چه از ویژگی سکولار دوران گذشته در خاطره ها باقی است - که دروغ هم نیست و حالا کاری به آنچه اشاعه ابتذال در آن دوران گفته می شد نداریم-، می تواند پشتوانه این ادعای او باشد و در مورد گذشته یی که او نقشی در آن نداشته است، می تواند از آسان گیری افکار عمومی برخوردار شود. به شرطی از خود در مورد گذشته سلب مسئولیت بکند و به توجیه ناروائیها دوران سلطنت پدرش نپردازد. رژیمهای سلطنتی موجود در دموکراسی های غربی که در یک تدوام تاریخی چند قرنی تحول یافته اند و به شکل امروزی در آمده اند که به کلی خارج از امور اجرایی قرار دارند، هیچ وجه مشترکی با استبداد دوران پهلوی ندارند و در ضمن آنها با کودتای آمریکایی هم بر سرکار نیامده اند. استدلات بی ربط داریوش همایون هم که هی می خواست به یاد ما بیاورد که در شکل جمهوری هم استبداد ظاهر می شود و البته انواع مختلفش را - از نوع کمونیستی موروثی مثل کره شمالی ، تا انواع دیگری از نوع دیکتاتوری حسنی مبارک که سرنگون شد، جمهوری دیکتاتوری موروثی حافط اسد که به پسرش رسید جمهوری دیکتاتوری در آستانه موروثی شدن قذافی که در آستانه انهدام است، جمهوری مذهبی منحوس و ضد ملی و ضدمردمی اسلامی که همراه با سلطنت مطلقه فقیه در ایران برقرار است و... - همه می شناسیم چیزی جز خشت بر آب زدن در راه مشروعیت دادن به نظام پادشاهی نبود. نظام سلطنتی هرگز دوباره در ایران برقرار نخواهد شد. رضا پهلوی نباید از همدردی هایی که در رویداد تلخ و تآسف آور خودکشی بردارش از سوی کسانی از عناصر اپوزیسیون نسبت به او و مادرش شد، دچار توّهم بدست آوردن مشروعیت بشود. کاری که می تواند تحولی در وضع رضا پهلوی ایجاد کند این است که همانطور که اشاره شد، فکر آلترناتیو سلطنتی را بکلی کنار بگذارد و جمهوریخواه شود و برنامه یی برای یک جمهوری مدرن سکولار و برنامه دولت موقت دوران گذار را ارائه کند. در این صورت است که راه برای گفتگو و همکاری او لااقل با بخشی از جمهوریخواهان می تواندهموار شود. من قبلا در مطلبی با عنوان «مربوط و نامربوط در سخنان رضا پهلوی» نظرم را در مورد رد نظام سلطنتی و عملکرد محمد رضا شاه و رضا پهلوی گفته ام. مساله دارائیهای به ارث رسیده به رضا پهلوی که خودش آنها را در برنامه پارازیت 62 میلیون دلار اعلام کرد (در حالی که بنا بر برآوردها در زمان اواخر سلطنت شاه ثروت او در خارج چند میلیارد دلار بود)، مساله یی نیست که اکنون در دستور کار اپوزیسیون قرار بگیرد، چون اولا این امر باید توسط یک نهاد قانونی دارای اعتبار و مشروعیت یافته توسط مردم صورت بگیرد، ثانیا در حال حاظر امکان بازگرداندن ثروتهای متعلق به مردم ایران که به طور غیرقانونی از اختیار مردم خارج شده است وجود ندارد چون رژیم کنونی نامشروع و ضد مردمی است و نمی توان و نباید چنین پولهایی را در اختیار رژیم قرار داد. ما می خواهیم به عمر آن پایان بدهیم. به لحاظ منطق حقوقی فکر می کنم صرف پسر محمد رضا شاه بودن نباید نافی فعالیت رضا پهلوی در شمار جمهوریخواهان باشد. بنا بر این فکر می کنم از رضا پهلوی اگر بخواهد قدمی واقعگرایانه و عملی در راه همکاری با گروههای اپوزیسیون بردارد، تنها اقدام ممکن اعلام کنار گذاشتن آلترناتیو پادشاهی و تلاش برای استقرار جمهوری سکولار است.
2 فروردین 1389 – 22 مارس 2011