نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

رضا پهلوی، توّهم و توهین به شعور مردم

رضا پهلوی، توّهم و توهین به شعور مردم

ایرج شكری
ایرج شكری
رضا پهلوی در برنامه پارزایت شماره 47 تلویزیون صدای آمریکا در 27 اسفند* ضمن پاسخ به این سوال که سلطنت مورد نظر او با سلطنت پدرش چه تفاوتی خواهد داشت، اشکال کار پدرش را تصمیم گیری در امور اجرایی دانست و آن را هم ناشی از دلسوزی شمرد!  شاه زاده! توجه ندارد که هنوز همه کسانی که دوران سلطنت آریامهری را تجربه کرده اند- از جمله زندانیان سیاسی آن زمان - نمرده اند و به علاوه در عصر انقلاب در فن آوری ارتباطات و اطلاعات، دیگر نمی شود این گونه به تحریف حقایق پرداخت. شاه زاده توجه ندارد که این گونه رفتارها تنها نتیجه یی که می تواند داشته باشد این است که در نظر مخاطبان آدمی بی صداقت و مزّور جلوه گر می شود. امثال شاه زاده به ضربه و لطمه یی که با نادان شمردن مردم، در افکار عمومی به خود می زنند، توجه ندارند. خوب است شاه زاده به این نکته توجه کند که چگونه هم سانسور دوران پدرش در حذف نام مصدق از تاریخ و هم تلاش خمینی پلید و مریدان و کارگزاران فرمایه اش در تحریف تاریخ  برای  خدشه دار کردن چهره مصدق، نتیجه معکوس به زیان خودکامگان به بار آورد و آن تلاشها نتوانست نام مصدق را به فراموشخانه تاریخ بفرستد، بلکه مردم را از خودکامگان منزجز تر و مصدق را به عنوان یک خدمتگزار بزرگ مردم ایران و شخصیت تاریخی بزرگ بیشتر به آنان شناساند و محبوب تر کرد. شاه زاده رضا باید توجه داشته باشد تلاش برای ماستمالی کردن جبّاریت و جنایات پدرش، تنها تاثیری که می تواند در افکار عمومی و به ویژه برنسل جوان آگاه و دانشجویان کشور- که خود گسترش دهنده آگاهی در جامعه هستند- بگذارد، برانگیخت انزجار نسبت به کسی است آنها را نادان می شمارد. تلاش برای تحریف حقایق و دروغگویی در مورد واقعیتهایی دوران گذشته که هزاران سند در مورد آن موجود است، خود چیزی جز خیانت به مردم نیست. اسم محمد رضا شاه و دوران آریامهری با نام سازمان مخوف ساواک و با شکنجه و اعدام و سانسور عجین است. همچنان که فساد اقتصادی و شهوت انباشت ثروت از ویژگیهای غیر قابل ماستمالی کردن خاندان پهلوی در دوران سلطنت رضا و محمد رضا شاه است. هر تلاشی - از سوی هرکس که می خواهد باشد- برای محو و پاک کردن این دو ویژگی دوران آریامهری تا ایران و ایرانی باقی است حتما با واکنشها  و اعتراض و روشنگری و نقاب از چهره مزوّران دریدن توسط اهل قلم و روزنامه نگاران و موّرخان رو به رو خواهد شد. از سوی دیگر این گونه تحریفها ، بررسی  و تاریخ نگاری و ارزیابیهای واقع گرایانه و جامعه شناسانه آن دوران را  در سایه قرار می دهد. در آن دوران کارهایی هم برای توسعه اقتصادی و گسترش سواد آموزی و آموزش عالی و بهبود امور بهداشتی و درمانی صورت گرفته بود که البته باید با توجه به تمام جوانب، مساله مورد توجه قرار بگیرد. به طور مثال باید دید که آن چه انجام شد، استفاده به بهترین شکل از امکانات موجود کشور بود یا این که  امکانات کشور از نظر نیروی انسانی و اقتصادی به خاطر فساد دستگاه دولتی و نبود مطبوعات و آزادی عقیده و بیان که انتقاد از نارسائیها و کمبودها و سیاستهای غلط  بدون آن غیر ممکن است، به درستی به کار گرفته نشد. چون قرار است ما رضا پهلوی را بر اساس عملکرد خودش قضاوت کنیم، وارد بحث دوران آریامهری نمی شوم. اما نکته یی را که باید مورد تاکید قرار داد و  بی اعتنایی رضا پهلوی به آن به زیان خودش است این است که تا زمانی که او می خواهد از گذشته و از پدرش میراث ببرد، به ناچار سایه و لاشه آن گذشته وحشتناک هم روی سر او خواهد افتاد و او را از پاسخگویی به مسئولیت پدرش در آن همه بیدادی که به مردم روا داشت گریزی نیست. رضا پهلوی چون نمی تواند و شهامت اخلاقی آن را ندارد که عواطفش به پدر دیکتاتور و علاقه و نوستالژی به دوران سلطنت را فدای عدالت در حق مردمی که در دوران پدرش ستم دیده و قربانی داده اند، بکند، روشی پیش خواهد گرفت که در برنامه پارازیت پیش گرفت، یعنی تحریف حقایق و نادان و احمق شمردن مخاطبان. ولی اگر واقعگرا باشد و بپذیرد که دیگر نظام سلطنتی در هیچ شکلی در ایران نمی تواند آلترناتیو باشد، و اعلام کند که خواهان استقرار یک نظام جمهوری سکولار در ایران است، آن وقت آن چه از ویژگی سکولار دوران گذشته در خاطره ها باقی است  - که دروغ هم نیست و حالا کاری به آنچه اشاعه ابتذال در آن دوران گفته می شد نداریم-، می تواند پشتوانه این ادعای او باشد و در مورد گذشته یی که او نقشی در آن نداشته است، می تواند از آسان گیری افکار عمومی برخوردار شود. به شرطی از خود در مورد گذشته سلب مسئولیت بکند و به توجیه ناروائیها دوران سلطنت پدرش نپردازد. رژیمهای سلطنتی موجود در دموکراسی های غربی که در یک تدوام تاریخی چند قرنی تحول یافته اند و به شکل امروزی در آمده اند که به کلی خارج از امور اجرایی قرار دارند، هیچ وجه مشترکی با استبداد دوران پهلوی ندارند و در ضمن آنها با کودتای آمریکایی هم بر سرکار نیامده اند. استدلات بی ربط داریوش همایون هم که هی می خواست به یاد ما بیاورد که در شکل جمهوری هم استبداد ظاهر می شود و البته انواع مختلفش را -  از نوع کمونیستی موروثی مثل کره شمالی ، تا انواع دیگری از نوع دیکتاتوری حسنی مبارک که سرنگون شد، جمهوری دیکتاتوری موروثی حافط اسد که به پسرش رسید جمهوری دیکتاتوری در آستانه موروثی شدن قذافی که در آستانه انهدام است، جمهوری مذهبی منحوس و ضد ملی و ضدمردمی اسلامی که همراه با سلطنت مطلقه فقیه در ایران برقرار است و... - همه می شناسیم  چیزی جز خشت بر آب زدن در راه مشروعیت دادن به نظام پادشاهی نبود. نظام سلطنتی هرگز دوباره در ایران برقرار نخواهد شد. رضا پهلوی نباید از همدردی هایی که در رویداد تلخ و تآسف آور خودکشی بردارش از سوی کسانی از عناصر اپوزیسیون نسبت به او و مادرش شد، دچار توّهم بدست آوردن مشروعیت بشود. کاری که می تواند تحولی در وضع رضا پهلوی ایجاد کند این است که همانطور که اشاره شد، فکر آلترناتیو سلطنتی را بکلی کنار بگذارد و جمهوریخواه شود و برنامه یی برای یک جمهوری مدرن سکولار و برنامه دولت موقت دوران گذار را ارائه کند. در این صورت است که راه برای گفتگو و همکاری او  لااقل با بخشی از جمهوریخواهان می تواندهموار شود. من قبلا در مطلبی با عنوان «مربوط  و نامربوط در سخنان رضا پهلوی» نظرم را در مورد رد نظام سلطنتی و عملکرد محمد رضا شاه و رضا پهلوی  گفته ام. مساله دارائیهای به ارث رسیده به رضا پهلوی که خودش آنها را در برنامه پارازیت 62 میلیون دلار اعلام کرد (در حالی که بنا بر برآوردها در زمان اواخر سلطنت شاه ثروت او در خارج چند میلیارد دلار بود)، مساله یی نیست که اکنون در دستور کار اپوزیسیون قرار بگیرد، چون اولا این امر باید توسط یک نهاد قانونی دارای اعتبار و مشروعیت یافته توسط مردم صورت بگیرد، ثانیا در حال حاظر امکان بازگرداندن ثروتهای متعلق به مردم ایران که به طور غیرقانونی از اختیار مردم خارج شده است وجود ندارد چون رژیم کنونی نامشروع و ضد مردمی است و نمی توان و نباید چنین پولهایی را در اختیار رژیم قرار داد. ما می خواهیم به عمر آن پایان بدهیم. به لحاظ منطق حقوقی فکر می کنم صرف پسر محمد رضا شاه بودن نباید نافی فعالیت رضا پهلوی در شمار جمهوریخواهان باشد. بنا بر این فکر می کنم از رضا پهلوی اگر بخواهد قدمی واقعگرایانه و عملی در راه همکاری با گروههای اپوزیسیون بردارد، تنها اقدام ممکن اعلام کنار گذاشتن آلترناتیو پادشاهی و تلاش برای استقرار جمهوری سکولار است.
2 فروردین 1389 – 22 مارس 2011 

رحیم رستمی پناهجوی کرد ایرانی که توسط مقامات نروژ به ایران تحویل داده شده بود در زندان اوین در معرض خطر جدی



حقوق بشر ایران، ۳ فروردین ماه ۱۳۸۹: به گزارش منابع موثقی که بدست سازمان حقوق بشر ایران رسیده، یک پناهجوی کرد ایران که ۲۱ بهمن ماه ۱۳۸۹ توسط مقامات نروژی به ایران بازگردانده شده بود در زندان اوین بسر میبرد و میتواند درمعرض خطر جدی باشد.
رحیم رستمی ۱۹ ساله، که تقاضا ی پناهندگی اش توسط مقامات نروژی رد شده وحکم ترک خاک نیز گرفته بود ، ۲۰ بهمن ماه در حالیکه قصد باز کردن یک حساب بانکی داشت توسط پلیس امور مهاجرت نروژ دستگیر شده و روز بعد به همراه دو پلیس نروژی به ایران فرستاده شد. پس رسیدن به ایران و تحویل به مقامات ایرانی، رحیم مورد بازجویی قرار گرفته و به زندان اوین منتقل شد. بنا به گزارشات رسیده به سازمان حقوق بشر ایران رحیم چندین روز را در سلول انفرادی گذرانده است و احتمال میرود که مورد بد رفتاری و آزار قرار گرفته باشد. به گفته منابع موثق، مقامات حکومتی از آزادی رحیم به قید وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی خود داری کرده اند.
رحیم رستمی در سال ۲۰۰۸ میلادی در حالیکه کمتر از ۱۷ سال داشت از کشور نروژ درخواست پناهندگی کرده بود، اما مقامات مهاجرت نروژ دلایل رحیم برای درخواست پناهندگی را باور نکرده و تقاضای وی را رد کردند. در نامه ای مقامات نروژی نوشته اند: "ما باور نداریم که پناهجو، رحیم رستمی پس از بازگشت به ایران در معرض آزار و بدرفتاری، تعقیب و یا حبس خواهد بود".
محمود امیری مقدم ، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران از مقامات نروژی خواست تا آنچه که در توان دارند به منظور نجات جان رحیم به کار گیرند. او گفت : "مقامات نروژی باید به نوبه خود سهم مسئولیت خود، اینکه رحیم در یکی از بدنام ترین زندان های جهان بسر میبرد را بپذیرند". وی افزود : "اتهام رحیم هنوز روشن نیست، اما این که مقامات ایرانی از آزادی رحیم به قید وثیقه خودداری کرده اند نشان میدهد که پرونده او بسیار جدی است ".
امیری مقدم همچنین از همه سازمان های حقوق بشر ، جامعه مدنی و دوستان رحیم در نروژخواستار شروع کمپینی برای نجات جان وی شد".
امیری مقدم در مورد بازگرداندن اجباری پناهجویان به ایران گفت: " به تازگی یک خبرگزاری وابسته به یک ارگان امنیتی نوشت : "با توجه به ماده7 قانون مجازات اسلامي هر يك از اتباع ايراني كه در خارج از كشور مرتكب جرم شده و به ايران بازگردانده شوند مجازات خواهند شد، چنانچه اين فرد از طريق «كيس نويسي» براي پناهندگي اقدام كرده باشد به اتهام تبليغ عليه نظام تحت تعقيب كيفري قرار خواهد گرفت " . این بدان معناست که اقدام برای پناهندگی به خودی خود میتواند دلیل برای مجازات باشد. از این رو ما از دولت نروژ و تمامی دولتهایی که با پناهجویان ایرانی مواجه هستند می‌خواهیم که از باز فرستادن آنها به ایران اکیدا خودداری کنند.

شام - درعا 17 - هتافات مظاهرة التشييع

سند تجاوز مزدوران خامنه ای با جنایت های دیگر

سند تجاوز مزدوران خامنه ای با جنایت های دیگر

سى که نمى جنبد سنگینى زنجیر را احساس نمى کند.»
روزا لوکزامبورگ

 
۱
پس از سالها که رکود و افت، سرکوب و کشتار، خبرهاى هرروزهء تجاوز و اشغال و اعدام هاى دستجمعى بر صحنهء سیاست در منطقهء ما غلبه داشت، پس از سالها که لابه هاى تسلیم طلبى و توجیهات کرنش دربرابر سرمایه و زور فضا را انباشته بود، پس از سالها که اکتفا کردن به گدایى حقوق بشر آنهم از پایمال کنندگان آن، و نفرت از حتى حرف «براندازى» محتواى «فعالیت سیاسى» برخى از مدعیان بود، بارى، پس از بحران سرمایهء جهانى در سال گذشته، و تحقیر دائمى توده هاى عرب چه در غارت اموالشان و چه در نابود کردن مردم فلسطین و حقوقشان، بالاخره نوبت شادى له شده ها و به جان آمده ها و تحقیر شدگان هم رسید. هیچکس به خاطرش هم خطورنمى کرد که توده هاى به جان آمده در کشورهاى عرب یکى پس از دیگرى به انقلاب توده اى دست بزنند و مصممانه آن را ادامه دهند. انقلاب ضرورتى ست که به گفتهء یک شاعر فرزانه: «مى آید، مى آید \ مثل بهار از همه سو مى آید \ دیوار یا سیم خاردار نمى داند \ مى آید، از پاى و پویه باز نمى ماند» (از کوچه باغهاى نشابور اثر شفیعى کدکنى). این زمانهء انقلاب هاى توده اى ست که یکى از دیگرى شاهکارتر است و عصر ورود توده ها به تاریخ را صلا مى دهد، عصر ابتکارها و سازمانیابى هاى بى سابقه، عصر جنبش هاى توده اى برخاسته از اعماق که نه سایهء خمینى ها بر سرشان سنگینى مى کند نه گوششان به بیانات رهبران خود گمارده بدهکار است. باید هزار عامل دست به دست هم میداد، باید تراکم شرایط مادى و ذهنى به جایى مى رسید تا چنین شاهکارى پدید آید که رئیس جمهورى هاى سلطنتى و بى شرم را نه تنها بلرزاند بلکه کله پا کند. چه سعادتى ست شاهد این تحولات بودن! تحولاتى که سالها انتظار اندکى از آن را مى کشیدیم! تحولاتى که توده هاى ستمدیدهء عرب خالق آن هستند و شووینیست هاى ایرانى حسابى از آن دمغ شدند. یادتان هست چقدر دربارهء ذات دیکتاتورمنشى اعراب و مسلمانان و «تنها دمکراسى خاورمیانه در اسرائیل» هوچیگرى مى کردند؟ چقدر از پایان عصر انقلابات دم مى زدند و حتى دست فوکویاما را هم از پشت بسته بودند؟ و براى «انقلاب مخملى» شان چه توجیهاتى سر مى دادند؟
آگاهیم که بر سر راه موفقیت این انقلاب هاى توده اى چاه و چاله فراوان است و زحمتکشان به ویژه کارگران مهاجر رنج ها مى برند و از همین الآن قدرتهاى سرمایه دارى محلى و جهانى طرح خفه کردن این انقلاب ها را در دست دارند، اما شب دراز است و قلندر بیدار. این توده ها که تجربهء هزاران نوع اسارت را با خود دارند بعید است که به آسانى سر فرود آرند. مهم این است که حتى اگر در این مسیر رهایى وقفه اى پدید آید توده هاى میلیونى که در کورهء انقلاب آبدیده شده اند درس هایى را که در این مدرسه فرا گرفته اند فراموش نخواهند کرد. فولاد سرگذشت حرارتى اش را حفظ مى کند.
بارى، در این روزهاى پرشور و پر تأمل و سرشار از خبرهاى خوش و غافلگیرکننده که از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس را دربرگرفته و به گفتهء روزنامه اسرائیلى هاآرتز، کسى که این روزها خواب ندارد ناتنیاهو است، و رابرت گیتس رئیس پنتاگون هشدار مى دهد که هر رئیس جمهورى که به فکر حملهء نظامى در خارج آمریکا باشد مغزش معیوب است، آرى در این روزها بسیار بجا ست از کسانى یاد کنیم که به امید رسیدن به چنین روزهایى از انقلاب توده ها، صادقانه به جان مبارزه مى کردند و پنجه در پنجهء سازمانهاى جهنمى سیا و موساد و ساواک انداخته بودند، روزگارى که پیروزى چون شمعى کم نور از دوردست کورسو مى زد و آنها آن را چون خورشید پیش چشم مى دیدند، روزهایى که مبارزه نه شهرت به بار مى آورد، نه مقامى به کسى مى رسید، نه دسته گل به گردن کسى مى آویختند، بلکه تنها مرگ و زندان قسمت مى کردند. بسیار بجا ست لحظه اى جدیت مبارزهء دشوار طبقاتى را در ذهن مجسم کنیم و به آنان که با سرى نترس به انباشت تجارب مبارزاتى جوامع انسانى کمک کردند بیندیشیم؟ اسناد صوتى زیر شما را با خود به آن روزگار مى برد، روزگارى که در خیلى عرصه ها هنوز به پایان نرسیده است.
۲
این فایل هاى صوتى گزیده اى ست از شنود بى سیم گشتى هاى ساواک که به تعقیب و مراقبت انقلابیون مى پرداخته اند. این نوارها در سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۵۲ و ۵۳ تهیه شده و براى پخش در رادیو میهن پرستان  ارسال شده بود؛ اما چون آن رادیو تعطیل شد پخش نگردید. این رادیو در آن زمان با همکارى مشترک جبههء ملى ایران در خاورمیانه  و سازمان مجاهدین تأسیس شد و به همین نحو تا آخر اداره مى شد و مخفیانه از عراق پخش مى گردید. این جریان فعال در درون جبههء ملى (که بعداً «وحدت کمونیستى» نام گرفت) مدتى نمایندگى سازمان چریکهای فدائی خلق ایران را نیز بر عهده داشت. دو رادیوى دیگر یکى «صداى انقلابیون ایران» و دیگرى «رادیو سروش» نیز به همین ترتیب، با مشارکت مجاهدین، و رفقاى جبههء ملى، به وجود آمدند و ماهها ادامه داشتند.
بارى، دریافت موج هاى کوتاه که ساواک و پلیس از آن استفاده مى کردند، از طریق یک ابتکار فنى که مجاهد شهید مجید شریف واقفى با دستکارى در رادیوهاى ترانزیستورى ساده انجام داده بود براى سازمان مجاهدین میسر شد. از آن پس با شنود دائمى بى سیم هاى ساواک و شهربانى، سازمان مى توانست بداند که کدام منطقه مثلاً از تهران در محاصره است، گشتى ها مجهز به چه وسایلى هستند و به دنبال چه کسى مى گردند و چه چیزهایى را در کوچه و خیابان کنترل مى کنند و اطلاعات فراوان دیگر، تا بتوان از تور پلیسى فاصله گرفت و از ضربه خوردن جلوگیرى کرد. از این طریق و با تحلیل اطلاعات مى شد فهمید که یک ضربه از کجا وارد آمده و بدین وسیله از افتادن در دام توهمات و شایعاتى که گاه بى هیچ مسؤولیتى بر سر زبانها مى افتد و تر و خشک را با هم مى سوزاند و به کل جنبش ضربه مى زند جلوگیرى کرد. در چارچوب همکارى هایى که بین سازمان مجاهدین و سازمان چریکهاى فدائى خلق وجود داشته این امکان شنود رادیوى ساواک در اختیار رفقاى فدائى قرار گرفته بود و آنها هم به این وسیله مجهز شده بودند (گفتنى ست که در پایگاه هاى سازمان پیکار نیز تا سال ۱۳۶۰ از این رادیوها براى شنود ارتباطات پاسداران و غیره استفاده مى شد).
پوران بازرگان از ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۲ با فرار از دست ساواک که براى دستگیریش به دبیرستان دخترانهء رفاه (که وى مدیریت آن را بر عهده داشت) ریخته بودند در خانه هاى تیمى مخفى بسر مى برد و یکى از وظایفش شنود همین ارتباطات گشتى هاى ساواک بود. او طى یادداشتى به یکى از این شنودها اشاره مى کند:
«در آن سالهاى خفقان و عملیات چریکى، کمیته [شهربانى] و ساواک با اکیپ هاى خود دائماً در سراسر تهران در پى مبارزین مسلح بودند و دائماً با بى سیم با اکیپ هاى خود در تماس. زنده یاد مجید شریف واقفى که در این کارها خبره بود [و مدتى مسؤولیت نشریهء امنیتى سازمان را بر عهده داشت] با دستکارى در رادیوهاى سادهء معمولى توانسته بود [ارتباطات] پلیس را ردیابى کند و [از این رو] با رادیوهاى کوچک دستى مى شد امواج پلیس و ساواک را شنید. از آن به بعد با گوش دادن مرتب به آن رادیو از تمام کارهاى ساواک و اکیپ هاى او با خبر مى شدیم و قرارها را قبلاً چک مى کردیم. پس از این کشف، مجاهدین بلافاصله نمونه هایى از این رادیو گیرندهء امواج ساواک را در اختیار رفقاى فدائى گذاشتند…
«حالا جریان رادیو و واقعهء روز ششم اردیبهشت ۱۳۵۳ را که خودم از بى سیم ساواک شنیدم براى شما بازگو مى کنم. خوشبختانه پس از ۳۱ سال همه چیز در ذهنم نقش بسته است. در این روز از اردیبهشت ۵۳ من که به بى سیم ساواک گوش مى دادم ناگهان متوجه شدم که مسألهء حادى در پیش است و ساواک مشغول عملیاتى ست. عملیات در خیابان ویلا بود نزدیک همان ایستگاه ویلا در  خیابان شاهرضاى قدیم، بین میدان فوزیه و میدان ۲۴ اسفند. اکیپ ها به مرکز مى گفتند که همه چیز درست و مرتب است و سوژه هم خیلى طبیعى راه مى رود (سوژه را ساواک به فردى مى گفت که با خود سرقرار مى برد تا فرد لورفته را شناسایى کند). در اینجا سوژه دخترى بود که سر قرار مى آوردند براى شناسایى رفیقش. در حینى که اکیپ ها منتظر بودند که فرد مزبور بیاید، ناگهان به مرکز خبر دادند که یک مرد وارد محوطه شد و مى پرسیدند که او را دستگیر کنیم یا نه. مرکز جواب داد که قرار است زنى سر قرار بیاید، با آن مرد کارى نداشته باشید. براى من لحظات به کندى مى گذشت. بالاخره اکیپ به مرکز گفت زنى وارد محوطهء قرار شده و سوژه هم خیلى طبیعى راه مى رود. مرکز گفت فرد را تعقیب کنید. از قرار، فرد تعقیب شده متوجه وضع غیر عادى مى شود. اکیپ ها تا میدان فوزیه فرد اول را تعقیب مى کنند. در همین زمان، یک زن دیگر با زن اول تماس مى گیرد. اکیپ این امر را به مرکز اطلاع مى دهد. مرکز در جواب گفت فرد اول را بگیرید و دومى را تعقیب کنید (البته قصد آنها رسیدن به خانه اى بود که در کوچهء شترداران [خیابان رى] قرار داشت. در میدان فوزیه، فرد [زن] اول را که گویا، آنطور که بعداً فهمیدیم، شیرین معاضد بوده مى گیرند و فرد [زن] دومى را که مرضیهء احمدى اسکویى بوده تا نزدیکى میدان ژاله تعقیب مى کنند. در همین وقت، اکیپ مى گوید: دومى به نظر مى رسد مسلح است، چه کنیم؟ (مى دانید که ساواکى ها بیش از مبارزین مسلح از جان خود مى ترسیدند.) مرکز دستور داد به رگبار ببندید. در اینجا پروندهء دومى هم که مرضیهء اسکویى باشد بسته مى شود. تا اینجا من خودم شخصاً از بى سیم شنیدم. بعداً از رفقاى خودمان شنیدم که آن مردى که وارد محوطه شده بوده حمید اشرف بوده است. بارى، موج بى سیم ساواک از آن روز به بعد قطع شد…».
این سطورى بود از نوشته اى در دفتر یادداشت پوران بازرگان. یاد او و رفقاى مبارز و شهید مجاهد و فدایى که نامشان در اینجا آمده گرامى باد. بجا ست این شعر را به یاد آوریم که مى گوید:
«به گلگشت جوانان یاد ما را زنده دارید اى رفیقان \ که ما در ظلمت شب \ زیر بال وحشى خفاش خون آشام \ نشاندیم این نگین صبح روشن را \ به روى پایهء انگشتر فردا…» (از محمد زهرى)
اکنون دربارهء نوار تماسهاى گشتى هاى ساواک:
از این ردیف اسناد صوتى دو حلقه کاست (هریک پشت و رو ۱۲۰ دقیقه) در دست است یکى همین شنود تعقیب و مراقبت گشتى هاى ساواک و دیگرى یک مانور ژاندارمرى که براى آزمایش و آمادگى پرسنل جهت مقابله با شورش هاى احتمالى انجام شده و چنانکه اشاره شد رفقا از داخل کشور آنها را در سال ۱۳۵۳ براى پخش از رادیو میهن پرستان تنظیم و ارسال کرده بودند.
نوار با پارازیت و موارد نامفهوم همراه است. اما این توضیحات که رفقا در همان سال ۱۳۵۳هنگام تنظیم کاست ها داده اند و تیتر هر قسمت محسوب مى شود قابل شنیدن است، از جمله موارد زیر در روى اول کاست که در اینجا به نقل همین تیترها و نکات بسنده مى کنیم:
ــ …منازل بى شمارى ست که بدون هیچگونه محدودیت و ضوابطى آنها را مورد یورش وحشیانه قرار مى دهند و در صورت مشاهدهء موارد مشکوکى براى دستگیرى کسانى که به آنجا مى آیند در آن تله مى نشینند…
ــ نمونه اى از چپاول اموال انقلابیون پس از دستگیرى آنها،
ــ وقتى یک انقلابى شهید مى شود از ترس اینکه مبادا رفقایش منزل او را تخلیه کنند، تمام منطقه اى که حدس زده مى شود حدود منزلش باشد مورد بازرسى و کنترل قرار مى گیرد،
ــ نمونه اى از فعالیت وسیع کمیته و همکارى گاردهاى دانشگاهها براى دستگیرى دانشجویان مبارز و احیاناً وابسته به گروه هاى چریکى،
ــ نمونهء تعقیب: دخترى هست با شلوار …، بلوز مشکى، موهاى روشن بلند و قد متوسط،
ــ نمونهء دیگرى از دستگیرى ها و بازرسى هایى که توسط کمیته هر روز انجام مى شود،
ــ نمونه اى از بازرسى و شناسایى محل یک قرار در پارک فرح در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۲،
ــ این هم چند نمونه از دستگیرى هایى که در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۵۲ توسط دژخیمان کمیته صورت گرفته است،
ــ قرار است تجمعى از طرف کارگران شرکت واحد انجام شود. مراقبت کنید و اطلاع دهید،
ــ خیابان پهلوى نرسیده به تخت طاووس، کوچهء افتخار،
ــ این صداى دکتر شیبانى مدیر عامل ذوب آهن است که از اتومبیل خود با بى سیم ساواک صحبت مى کند،
ــ از دستوراتى که داده شده به خوبى مشخص مى شود که به مأمورین دستورات اکید مى دهند که رفت و آمدشان، تحقیق و بررسى شان، و حتى مراجعتشان براى دستگیرى، حتى المقدور غیرمحسوس و مخفیانه باشد تا کسى متوجه نشود.
ــ این هم نمونه اى از وحشیگرى مأمورین،
ــ اول تلفن مى زنند تا اگر فرد در خانه بود اقدام به دستگیرى اش کنند،
ــ دستگیرى یک گروه چند نفرى که البته با تعقیب و برنامه ریزى قبلى صورت مى گیرد.
اما روى دوم کاست را که نسبتاً خوب شنیده مى شود در سه فایل مى آوریم با مطالبى از جمله:
ــ ملاقات زندانیان ضدامنیتى: ملاقات با زندانى احمد بناساز نورى را با خانواده اش کنترل کنید که رئیس زندان…
ــ مربوط به تعقیب خانمى ست که براى شرکت در سوگ یکى از افراد خانواده اش از خارج آمده و توصیه مى شود که بدون اینکه او یا کسانش متوجه شوند، درمراسم شرکت کنید، زیر تابوت را بگیرید و بلند لااله الا الله بگویید و از او دود بگیرید یعنى عکس بگیرید.
ــ مؤاخذهء فرمانده اکیپ ساواک از یک ساواکى دیگر،
ــ دربارهء تشکیل ساواک نهاوند: اطلاعیه اى را دیکته مى کند،
ــ مربوط به اعتصابات کارگرى…
بشنوید: سه فایل

Baath ruling party builting in Syria torched by demonstrators

Destruction of Bahai cemetery in Ghaem-shahr north of Iran

Iran Ghaem shahr 18 March 2011 Funeral of Martyr Behnoud Ramezani

سال تحویل بر آرامگاه شهید ندا آقاسلطان






د



آوانگارد پرولتاریای جهانی
نگارش : بهمن شفیق
کارگران مصر با سرعتی حیرت انگیز می روند تا به آوانگارد پرولتاریای جهانی بدل شوند. نه تنها موج رو به افزایش اعتصابات کارگری پس از برکناری مبارک، بلکه بیش از آن افقهای حاکم بر حرکت این کارگران است که آنان را امروز در موقعیتی پیشتر از همه گردانهای طبقه کارگر در جهان قرار می دهد.
بیانیه های کارگران مصر حاکی از نگرشی است که هر چه بیشتر به سمت در هم شکستن چهارچوبها و مرزهای متعارف یک جنبش مطالباتی در درون جامعه ای سرمایه داری فرا می روید. کارگران مصری از یک سو هر چه بیشتر در مقام مسئول امنیت جامعه و پیشرفت انقلاب ظاهر می شوند و از سوی دیگر نشان می دهند که به چیزی کمتر از یک تحول بنیادی در مناسبات تولید و توزیع سرمایه داری رضایت نمی دهند. بیانیه اعلام موجودیت "فدراسیون مستقل اتحادیه های کارگری مصر" و پیام هیأت مؤسس این فدراسیون به کارگران مصر* به خوبی این ظرفیت کارگران مصر را به نمایش می گذارد.
نخست این که این اتحادیه از همه کارگران خواسته است که با تشکیل کمیته های محلی در صدد حفظ تأسیسات و کارخانه ها برآیند. این آشکارا فرا رفتن از موقعیت یک جنبش مطالباتی به سمت جنبشی برای اداره جامعه است. به ویژه این که این اتحادیه برای همین کمیته ها نقشی فراتر از این نیز قائل شده است. اتحادیه برای کمیته ها این وظیفه را نیز قائل شده است که با سازمان دادن اعتصابات کارگری در جهت تحقق اهداف انقلاب جوانان مبارزه کنند. به این ترتیب اتحادیه تازه تأسیس مستقل کارگری در مصر عملا در حال ایجاد ارگانهای قدرت است. ارگانهای قدرتی که در صورت تحکیم موقعیت خویش بدون تردید در آینده نقشی به مراتب بیش از ارگانهایی موقتی ایفا خواهند کرد. روند انقلابات بزرگ کارگری، چه در جریان کمون پاریس و چه در جریان انقلاب اکتبر نیز به گونه ای کم و بیش مشابه پیش رفته است. جنبش کارگری مصر تا اینجا پا در راهی نهاده است که پیش از این به دو انقلاب بزرگ کارگری منجر شده اند.
دوم و شاید مهم تر از مورد اول این که اتحادیه های کارگری مصر با طرح همزمان خواست حداقل دستمزد و حداکثر درآمد نشان داده اند که به هیچ وجه به صدقه ای برای طبقه و به بهبودی موقت در زندگی کارگران رضایت نخواهند داد. آنها اعلام کرده اند که "حداکثر حقوق به هیچ وجه نباید بیش از ده برابر حداقل دستمزد باشد". به این ترتیب کارگران مصر درکی را از جامعه مبتنی بر عدالت آینده به نمایش گذاشته اند که مرز ناچیزی آن را از جامعه سوسیالیستی جدا می کند. آنها هنوز خواستار لغو مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید نشده اند، اما بین این خواست امروز کارگران مصر تا خواست لغو مالکیت خصوصی و رفع کار مزدی راه زیادی نیست. راهی که در دوره های انقلابی چه بسا به سرعت طی شود. کارگران مصر فقط خواستار بهبود وضع امروز زندگی کارگران نیستند. آنها جامعه ای متفاوت را نشانه گرفته اند. خواست محدود کردن حداکثر حقوق به اندازه ده برابر حداقل دستمزد، هنوز رسما چهارچوب سرمایه داری را ترک نکرده است. خصلت انفجاری این خواست برای مناسبات سرمایه داری که بر آزادی مقدس مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید و رفع هرگونه محدودیتی بر این مالکیت استوار است، غیر قابل انکار است. این نیز سنت انقلابی کمون پاریس و انقلاب اکتبر است که زیر آوار تعرض سرمایه داری به فراموشی سپرده شده بود. کارگران مصر با طرح این افق نشان دادند که از تعمیق انقلاب و تحقق اهداف آن چیزی به مراتب فراتر از یک دمکراسی پارلمانی بورژوایی و آزادی صوری در برابر قانون می خواهند. و همین کارگران مصر را به آوانگارد پرولتاریای جهانی بدل می کند. آنها در حال باز کردن راهی هستند که بدون تردید نقشه راه آینده کارگران سایر نقاط جهان نیز خواهد بود. این مبارزه شاید در خود مصر به نتیجه نرسد، اما با این مبارزه راه پیشروی طبقه کارگر بین المللی باز می شود. به راستی چرا باید طبقه کارگر در ایران و تایلند و آلمان و فرانسه فقط به طرح حداقل دستمزد مناسب برای یک زندگی انسانی قناعت کند؟ کارگران مصر نشان می دهند که می توان و باید از این فراتر رفت. از هیچ یاری ای به این طبقه پر افتخار نباید دریغ کرد.
پرولتاریای مصر در حال برگرداندن امید به زندگی برای کل بشریت است. درود بر این مبارزان سعادت بشر.
  3-26-2011
بیانیه اعلام موجودیت فدراسیون مستقل اتحادیه های کارگری مصر
پیام هیأت موسس فدراسیون مستقل اتحادیه های کارگری مصر
 
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری وتوصیه شرمگینانه ی
قانون مداری به کارگران ایران خودرو
نگارش : جمشید کارگر
 
سازمانیابی مبارزات کارگران علیه سرمایه داران، دولت سرمایه داری و بطور کلی سرمایه، همیشه و از دیرباز تا امروز موضوع مبارزه و پیکار توده های کارگر در همه جا و از جمله در کارخانه ایران خود رو بوده است. این مبارزه همواره وجود داشته است،
به طور مستمر جزء غیرقابل تفکیکی از جدال جاری کارگران بوده است و مثل همه خواسته ها و مطالبلت و خیزش های دیگر نیز آماج سرکوب قرار گرفته است و مجبور به عقب نشینی شده است.
وقوع فاجعه اخیر و کشتار شماری کارگر در بزرگترین واحد صنعتی کشور، این مهم و میزان مبرمیت و اهمیت مسأله تشکل را یک بار دیگر به صدر خواسته های کارگران فرا راند و توده وسیع بردگان مزدی کارخانه با تأکید بیش از پیش خواستار ایجاد شوراهای ضد سرمایه داری خود شدند.
سرمایه داران و مدیریت دولتی ایران خودرو در قبال این خواست و پافشاری کارگران از توافق خود با تشکیل شورای اسلامی کار سخن گفتند تا به این ترتیب تک ضد سرمایه داری کارگران را با پاتک هار ارتجاعی و ضد کارگری خود پاسخ گویند. نهاد اخیر موسوم به شورای اسلامی کار در تمامی دوران حاکمیت دولت اسلامی سرمایه، ابزار پلیسی سرکوب مبارزات کارگران و سلاح دست صاحبان سرمایه و دولت آن ها برای قلع و قمع هر نوع تشکل کارگری حتی تشکل های سندیکالیستی بوده است. با مبارزات کارگران ایران خودرو و فشار آن ها بر مالکان دولتی کارخانه برای برپائی شورای ضد سرمایه داری در یک سوی و مقاومت ارتجاعی و ضد کارگری سرمایه داران با هدف تحمیل شورای اسلامی کار بر کارگران در سوی دیگر، « کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری» به اتخاذ موضع پرداخت و با انتشار نوشته ای از همه توده های کارگر خواست که میراث رفرمیسم اردوگاهی و حزب توده ای، تئوری « انتخاب بد در مقابل بدتر» را رعایت کنند و به برپائی شورای اسلامی کار راضی گردند. کمیته با این کار فقط یک راه حل فاجعه بار رفرمیستی را به کارگران توصیه نکرد بلکه حتی همین تئوری منحط رفرمیستی را هم به نفع سرمایه جعل نمود! واقعیت این است که تن دادن کارگران به برپائی نهادی با نام شورای اسلامی کار زیر اسم و رسم تشکل کارگری!! برای جنبش کارگری ایران بسیار زیانبارتر و خطرناک تر از نداشتن هیچ تشکیلاتی است. در هر حال کمیته چنین کرد و در سطح صدور اطلاعیه یا تنها سلاح تأثیر گذاری خود، این توصیه را چندین بار تکرار نمود، متعاقب آن و به موازات آغاز موج اخیر خیزش های خیابانی از همه توده های طبقه کارگر ایران خواست تا حساب اصلاح طلبان حکومتی را از جناح مسلط قدرت سیاسی سرمایه جدا کنند، از هر نوع انتقاد و افشاگری و اعتراض علیه آن ها خودداری کنند و از این طریق همدوش و همراه و در عالم واقع به صورت سیاهی لشکر و پیاده نظام اصلاح طلبان علیه جناح مسلط ماشین دولتی بورژوازی وارد معرکه شوند. کمیته هماهنگی همه این حرف ها را گفت اما تمامی شواهد حاکی است که این رشته سر دراز دارد. رفرمیسم راست خود را آماده کرده که در کوتاه ترین زمان ممکن آخرین تأثیرپذیری های رادیکال و مارکسی ضد سرمایه داری مصلحتی خود، از رویکرد لغو کار مزدی جنبش کارگری را برای همیشه کنار بگذارد و جایگاه واقعی خود را در کنار سایر محافل اصلاح طلب مانند کانون نویسندگان و سندیکالیسم متوسل به حمام خون راه اندازان دیروز بورژوازی، تثبیت کند.
نوشته اخیر کمیته موسوم به « نامه سرگشاده به کارگران ایران خودرو» مرحلۀ دیگری از همین تلاش اپورتونیستی است. این نوشته از زبان « فعالان ضد سرمایه داری گیلان» تنظیم و انتشار یافته است. کمیته هماهنگی هیچ ملاحظه ای دال بر عدم توافق با محتوای نوشته در هیج کجا اظهار نداشته است. سایت کمیته نیز هیچ گاه اعلام نکرده است که مسؤلیت این نوع مطالب به عهده نویسندگان آن است. همۀ این ها بعلاوۀ تمامی قرائن دیگر نشان می دهد که محتوای نامه سرگشاده موضع رسمی کمیته نیز می باشد. تمام این نوشته از بالا تا پایین آن، فقط در یک جمله قابل تلخیص است. اینکه توسل به قانون سرمایه تقدیر اجتناب ناپذیر جنبش کارگری است، اینکه خوب و بد بودن تشکل های دست ساخت سرمایه را باید از لا به لای قوانین مصوب دولت سرمایه داری و عمال مزدور نظام بردگی مزدی جستجو کرد. اینکه باید این فرض را در نظر گرفت که سرمایه داران و دولت آن ها هم ممکن است قوانینی را به نفع طبقه کارگر به تصویب رسانند و در این قوانین اشکال سازمانیابی متناسب با انتظارات و اهداف و منافع توده های کارگر را به رسمیت بشناسند و حتی خود دست به کار برپائی آن ها شوند!! برای نگارش و انتشار این به اصطلاح نامه سرگشاده چه محمل دیگری به طور واقعی قابل جستجو است؟. اگر اساس توسل به قانونیت سرمایه آماج انتقاد است چرا باید کتاب قانون این نظام را پیش روی کارگران باز کنیم تا نشان دهیم که این مورد خاص آن یعنی طرح شورای اسلامی کار دارای این و آن ایراد است. اگر انحلال جنبش کارگری در چهارچوب مبارزه قانونی را محو موجودیت جنبش ضد سرمایه داری کارگران می دانیم – که باید بدانیم – چرا باید دنبال اثبات خوب و بد بودن این یا آن ماده قانونی مصوب دولت سرمایه داری باشیم. از این گذشته آیا واقعاً کارگران ایران خودرو یا اکثریت قریب به اتفاق همزنجیران آنان در سراسر ایران در رابطه با شوراهای اسلامی کار و نقش آن ها به مثابه ابزار سرکوب پلیسی مبارزات خود تردید دارند؟! آیا این نهادهای پلیسی نفرت بار زیر فشار اعتراض خود این کارگران نبوده است که از هر نوع اعتبار ساقط شده و تمامی برد تأثیر و ظرفیت کارائی خود برای دولت اسلامی سرمایه داری را از دست داده اند؟ انتشار کتاب « قانون» جمهوری اسلامی در باره شورای اسلامی کار و گرفتن ژست دروغین منتقد به این قانون یا این شورا، سوای اعتبار بخشیدن به اساس قانون نویسی سرمایه برای کارگران چه معنای دیگری دارد؟ آیا این کار به این معنا نیست که طبقه کارگر مجاز است بنیاد مبارزه خود را بر قبول قانونیت و قانونمداری سرمایه استوار کند و در این گذر فقط باید مواظب خوب و بد بودن این قانون ها باشد!!
موضوع برای هر کارگر آگاهی مثل روز روشن است. « کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری» در کنار همه محافل دیگر رفرمیستی و حتی بدتر از برخی دیگر، توسل جنبش کارگری به قانون و قانونیت سرمایه را مجاز می بیند. این کمیته در طول چند سال به گونه ای فرصت طلبانه وانمود کرده است که مخالف محدود شدن مبارزات کارگران در چهارجوب قانون مداری نظام بردگی مزدی است. گفته است که مبلغ اتکاء توده کارگر به قدرت وسیع و جمعی ضد سرمایه داری برای سازمانیابی جنبش خویش است. کمیته پیش تر چنین گفته است و اکنون دیری است که چنین می کند. کمیته با این کارها و این کارنامه خود را در عداد محافلی قرار داده است که از اعتماد کارگران و فعالین کارگری سوء استفاده کرده و برای پیشبرد اهداف رفرمیستی خود به هر ترفندی دست زده است. از همه فاجعه بارتر اینکه خود را ضد کار مزدی خوانده است، خود را منتقد رادیکال و مارکسی هر تعبیر رفرمیستی ضد کار مزدی معرفی کرده است اما در پس همه این عناوین و ادعاها دست به کار صدور و تبلیغ بدترین شکل رفرمیسم گردیده است. کارگر ایران خودرو یا هر کارگر همزنجیر وی در هر گوشه جهان باید خوب بداند که برای سازمانیابی جنبش خویش علیه سرمایه نیازمند رجوع به قانون پردازی ها و مصوبات قانونی دولت سرمایه داری یا طبقه سرمایه دار نیست..
به هیچ وجه لازم نیست ما کارگران در بندها و مواد و تبصره های کتاب قانون دنبال مفید و مضر بودن این مواد بچرخیم تا تکلیف سازمانیابی جنبش خود را معلوم سازیم. هر نوع تشکل قانونی و هر فرم متشکل شدن ما در چهارچوب قانون سرمایه داری نه گامی در راستای مبارزه متحد و سازمان یافته علیه سرمایه که کاملاً بالعکس، اقدامی برای به بند کشیده شدن قدرت پیکار طبقه مان در چهارچوب نظم و قدرت و حاکمیت بردگی مزدی است.
اتکاء به قدرت جمعی و اعمال این قدرت علیه سرمایه داران و دولت سرمایه تنها راه پیش روی ما برای سازمانیابی جنبش خویش است. این کار شدنی است و باید برای شدن آن مبارزه کنیم.
3-2011
منبع:  http://kaargar.com/
 
دوستان و رفقای گرامی ازاین لحظه تا اول ماه می روزجهانی کارگر،جهت افشای سیاست های مخرب
و منحرفِ رفورمیست ها و اکونومیست ها یک دَم آرام نگیریم
زنده بادهمبستگی کارگران سرتا سر جهان
گردآوری وتکثیر:جهانگیر محبی