اشکهای عزاداری محرّم، حیات بخش انگلها
ایرج شکری
جنگ هفتاد و دو ملت
همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره
افسانه زدند
آخوند وحید خراسانی
که خودش را در پایگاه اطلاعی رسانی اش آیت الله العظمی معرفی می کند اما در
سایتهای رژیم به نظر می رسد که عنوان آیت الله را برای او کافی می دانند،
بزرگترین مسئولیت و نقشی را که برای خودش می شناسد، تبلیغ شیعه گری و برتری فقه
شیعه بر فقه سنی است و در تبلیغات شیعی تاکید های بسیار او بر گریه کردن در سوگ
فاطمه زهرا و امام حسین نقش بسیار برجسته ای دارد. در واقع همین «ایام سوگواری»
است که به طور سنتی و طی چند قرن- که به نظر می رسد شمشیر شاه اسماعیل با کشتار
سنیان این دفتر را گشوده است-، مهم ترین زمان برای جمع کردن گروههای بزرگی از مردم
در سطح کشور و ظاهر شدن آخوندها در این تجمعات، هم به عنوان کارگردان و هم به
عنوان بازیگر(در نقش گریاندن مردم و القاء عشق «اهل بیت» با توصیف مظلومیت جانگداز
آنان) بوده است. آخوند وحید خراسانی که دخترش همسر آخوند لاریجانی رئیس بیشعور و
بی ربط گوی قوه قضائیه است، در بحثی به مناسبت فرار رسیدن ایام محرم، با لحنی خشمگینانه
که به نظر می رسد در واکنش به اظهاراتی بوده که گریه کردن برای امام حسین را زیر
سوال می برده و در مورد آن تردید ایجاد می کرده است، گفته است که « این اباطیلی که به وسیله عوام از خواص و
خواص از عوام در بین مردم منتشر شده، به برهان علم و فقه ازاله کنید تا مردم بفهمند
عاشورا یعنی چه». وی در استناد به
«فقه» به کتاب بحار الانوار رجوع کرده است که اثری است در 24 یا 25 جلد به زبان
عربی، کتابی که گفته می شود میرزا آقا خان کرمانی اندیشمند بزرگ دوران مشروطه در
مورد آن گفته بود: اگر یک جلد از این کتاب در میان ملتی منتشر شود، امکان نجات آن
ملت[از جهل و خرافه] کم است. و حید خراسانی اما نویسنده و مؤلف بحار الانوار را «فحل
الافحال»( دانا ترین دانایان) می داند. زبان آیت الله ها هم مثل عقل و شعورشان
خیلی کج و کوله است. او از آن کتاب شاهدی در مورد اهمیت عزا گرفتن برای شهادت امام
حسین و منزلت و اهمیت و اجر عظیم گریه کردن برای امام حسین آورده است بسیار که
روایتی است از بحثی و خواب دیدن کسی که خواندنی و خنده دار است*. حرفهای وحید خراسانی در واقع چیزی جز اباطیل نیست.
این عزا داری ها البته می توان گفت که در زمانهای گذشته یک کارکرد اجتماعی مثبت در کنار همه آثار منفی ارتجاعی آن داشته اشت و
آن این که سبب گردهمایی مردم و انجام کاری مشترک می شده و به ویژه در شهرها که
روابط زنها با خارج از چهار دیواری خانه بسیار محدود بوده است مجالس روضه محلی
برای دیدار و اطلاع از احوال یکدیگر بوده و کارهایی مثل پختن و توزیع آش یا پلو نذری یک ارتباط انسانی و
اجتماعی مطبوع را برقرار می کرده است. مراسم عاشور اگر چه مراسم عزا داری است، اما
فرصت بیرون آمدن از خانه برای دیدن دسته های عزا داری، فرصتی برای «دیده شدن» هم
بوده(وهست) و ایام سوگواری از این بابت می شود گفت «مبارک» بوده است که در تبادل
نگاهها، - نگاه عزادان سینه زن و زنجیرزن با دختران تماشاگر در حاشیه گذرگاه یا در
روی بام ها یا از پنجره ها-، سبب بهم وصل شدن دلها می شده و چه بسا با گذشت ماه و
سالی، پیامد تلاقی نگاهها در روز شهادت امام حسین، طنین انداز شدن«بیا برویم از
این ولایت من و تو... ای یار مبارک بادا...» را در پی داشته است. علاوه بر آن
خلوتی بودن خانه ها و کوچه ها بخاطر به تماشای دسته های سینه زنی یا تماشای تعزیه
رفتن اهالی خانه و محل، فرصتی هم برای دیدارهای عاشقانه پنهانی فراهم می آورده است.
عزاداری برای امام حسین مانع از استفاده از آن فرصت و ارتکاب«گناه شیرین» نبوده
است. امروز هم در ام القرای اسلام، ایام سوگواری محرم و راه افتادن دسته های
عزاداری فرصتی برای خود نمایی و «دیده شدن»است. در این مورد سایت بازتاب مقاله یی
دارد که خواندن آن تصویری از ویژگیهای این مراسم را در تهران بدست می دهد**. اما آنچه از نظر نباید دور داشت این است که هیچگاه
شنیده و دیده نشده است آیت الله و مرجع تقلیدی خودش در دسته سینه زنی و زنجیر زنی
شرکت کرده باشد(من شخصا هیچ نمونه یی در خاطرم نیست) و یا هیچ آدم «درست و حسابی»
و با شخصیت و فهیمی در دسته عزاداری شرکت کرده باشد. اگر چه شرکت کنندگان در دسته
عزا داری الزاما همه لمپن یا آدمهای عوضی از قماش شعبان بی مخ و...که خود از تعزیه
گردانان عزاداری و راه اندازه بزرگترین دسته عزاداری در تهران در زمام شاه بود، نیستند.
محمود احمدی نژاد، تنها مقام رژیم جمهوری اسلامی بود که در سال اول انتخابش به
ریاست جمهوری، وارد دسته سینه زنی شد و به سینه زنی پرداخت. هیچکدام از اراذل
عمامه دار و بی عامه از مقامات رژیم به جز، او من به خاطر ندارم که در ماه محرم در
خیابان سینه زنی کرده باشد.
اهمیت مراسم عزاداری
به مناسبت سالگرد رویداد های ماه محرم در سال 61 هجری قمری- رویدادی که مربوط به
دعواهای قبیله یی و سیاسی و تاریخ مردمان دیگری است - برای ادامه حیات و دوام
آخوند و آخوندیسم و رژیم خمینی، هزاران بار بالاتر از اهمیت میهن پرستی برای یک
رژیم لائیک است. به خاطر همین هم اگر به سخنان خمینی مراجعه کنیم اصلا نشانه ای از
مفهوم میهن و میهن پرستی حتی در طول 8 سال جنگ در آن دیده نمی شود. اگر جایی دغدغه
ای برای «کشور» نشان داده، برای این بوده که حکومت اسلامی در آن مستقر بوده است و
در واقع دغدغه او برای آن بوده است. سپاه پاسدارن خمینی هم مثل خود او بی وطن است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. بی وطن بودن اینان تا آن حد است که از ایران قبل
از اسلام متنفر بودند و تاریخ آن دوره را از کتابهای درسی حذف کردند. جوشش احساسات
میهن پرستانه و کار آمد بودن آن تنها در شرایط ویژه ای ضرورت و اهمیت پیدا می کند
که میهن و مردم مورد تهدید قرار گرفته باشند، اما برقراری مراسم عزاداری «غرق در
ماتم شدن همه جا» و جوشش احساسات برای امام حسین مهم ترین عامل موجودیت آخوند و
منبع تولید مشتری و «معتاد» برای تولیدات دستگاه روحانیت شعیه است و باید پیوسته
زنده نگه داشته شود و در کوره آن دمیده شود. تصور یک سال بدون برگزاری مراسم
عزاداری، نه تنها نشانه مرگ روحانیت شیعه است بلکه می تواند نشانه به فراموشی
سپرده شدن مذهب شیعه هم باشد. در واقع ما با نوعی سیستم زیستی با دو عنصر حیاتی رو
به رو هستیم. یکی آخوند که تولید کننده تعصبات و خرافات و عقب ماندگی فکری و
فرهنگی است. یکی توده های مصرف کننده این تولیدات که خود مثل معتادانی که بازار
مواد مخدر را گرم و سود آور می کنند، با مصرف تولیدات آخوندی، با راه افتادان در
دسته های عزا داری، با اشک ریختن در پای منبر های ذکر مصیب در مجلس سوگواری، سبب
بقای لجنزاری می شوند که در آن جانوارنی مثل وحید خراسانی ، صافی گلپایگانی ، ناصر
مکارم شیرازی، جوادی عاملی ، مصباح یزدی... و انگلهایی که سرشناس ترین هاشان امثال
منصور ارضی است امکان حیات پیدا می کنند و تکثیر می شوند. جنبه مالی و دستمزدهایی
را که آخوند و مداح در انجام نقش زیانبار خود می
گیرند را نیز نباید از نظر دور
داشت. آیت الله هایی امثال وحید خراسانی و
مکارم شیرازی، هرگز اشکی برای مصائب مردم نریخته اند و نمی ریزند. مکارم شیرازی
اگر در جمهوری آذربایجان دولت کنترلی روی مسجدی انجام دهد، اعلامیه می دهد و اخطار
میکند. اما صدای مولوی عبدالحمید رهبر مذهبی سنیان بلوچستان را در اعتراض به تبعیضات و فشارهایی که به سنیان بلوچستان وارد می شود، نمی شنود.
ضعیف شدن یکی از آن دو عنصر حیاتی«اکوسیستم» آخوندی باعث ضعیف شدن آن دیگری هم می
شود. تلاشهای فرهنگی برای رهایی توده ها از جهل و تعصب و خرافات، سبب کسادی بازار
و مطرود شدن آخوندها خواهد شد و اگر چنین تلاشهایی همراه با قطع امکانات داده شده
به آخوندها، قطع رانتخواری گسترده بساط روحانیت، به ویژه حوزه علمیه قم و ممنوع
کردن دخالت آخوندها در امر سیاست به ویژه مسائل و بحثهای مربوط به تدوین قوانین همراه
باشد، تاثیر بسزایی در پیشرفت فرهنگی جامعه و بهبود روابط اجتماعی شهروندان و به
ویژه برداشتن تبعیض علیه زنان و پیروان سایر ادیان و رشد و برقراری فرهنگ دموکراسی
در ایران خواهد شد.
اهمیت عزاداری و گریه
برای رژیم از دیدگاه خمینی
در آن حدود شش ماه
انقلابی که منجر به سرنگونی رژیم سرکوبگر و فاسد آریا مهری شد، فرهنگ و رفتار ویژه
یی در جامعه پدیدار شده بود، فرهنگی رو به اعتلا و لبریز از ایده های ترقیخوانانه
و برابری خواهانه و مردم دوستانه. در محرم سال 1357که همراه با ماههای انقلاب بود
روزهای تاسوعا و عاشورا با راه پیمایی های بزرگ علیه رژیم جبّار سلطنتی گذشت. سال
بعد، یعنی سال 58 هم هنوز گروهای مبارز انقلابی در همه جا حضور فعال داشتند و
جامعه در جوششی خارج از کنترل آخوندها بود و سینه زنی و روضه خوانی رونقی نداشت.
سال بعد از آن در آستانه محرم در سال 59 در نیمه آبان ماه دیداری با وعاظ و روضه
خوانها برای خمینی ترتیب داده شد و در این دیدار او به ضرورت عزاداری به شکل سنتی
تاکید کرد. در سال 59 قبل از این دیدار، دو رویداد مهم سراسر ایران را درنوردیده
بود و فضا به زیان بخش آگاه مردم و نیروهای مبارز بسته تر شده بود. رویداد اول
«انقلاب فرهنگی» خمینی و کارگزارانش در یورش به دانشگاهها در سوم اردیبهشت 59 و
تعطیل کردن دانشگاهها بود. دانشگاههایی که دانشجویان مبارز و آزادیخواه آن که در
گروههای هوادار سازمانهای سیاسی به نوعی سازمان یافته بودند، ابزار بسیار مهم
اطلاع رسانی از رویدادهای مربوط به اعتراضات مردم و نیز جنایات رژیم در مناطقی مثل
کردستان و گنبد بودند که این کار با توزیع نشریات و اعلامیه های گروههای سیاسی و
نیز تبلیغات شفاهی آنان، در هرجا که بودند، انجام می شد. آنها همچنین در جمع آوری
کمک مالی و دارویی برای مناطق مورد یورش مزدوران خمینی فعال بودند. با تعطیلی
دانشگاهها بگیر و بنند و تصفیه دانشگاها از استادان و دانشجویان دگراندیش و تصفیه
کتابخانه های دانشگاهها و کتابخانه های عمومی از کتابهایی که آخوندها آنها را ضاله
و در آن خطری برای آیین و بینش ارتجاعی خود می دیدند آغاز شد. رویداد دیگر حمله هوایی
عراق به ایران و به فرودگاه مهر آباد در 30 شهریور 59بود. صدام حسین جنگ را با
رژیم آغاز کرد و جنگ با دشمن خارجی به نحو تغیین کننده یی به عنوان عاملی برای
تمرکز و تحکیم قدرت توسط خمینی و محکم کردن دستگاه سرکوب و پایه های رژیمش و
رویارویی با هر اعتراضی به بهانه تضعیف نظام در برابر دشمن و خدمت به دشمن، بکار
گرفته شد. در چنین شرایطی بود که خمینی در سخنان خود برای وعاظ بر ضروت عزاداری به
شکل سنتی تاکید کرد. در این سخنان به خوبی فضای موجود در آن زمان نسبت به مساله
عزاداری و فرهنگ و معیارهای آخوندی رامی توان دریافت. خمینی از جمله گفت:
«امروز مابه مجلس
تعزیه و روضه بیشتر احتیاج داریم از سابق [...]
امروز دیگر انقلاب کرده ایم روضه لازم نیست، از غلط هایی است که تو دهن ها
انداخته اند (تاکید ازمن). مثل این است که بگوییم انقلاب کردیم دیگر لازم نیست
که نماز بخوانیم. انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کریم که
شعائر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مساله بسیار مهم سیاسی عبادی
است. ما ملت گریه سیاسی هستیم. ما ملتی هستیم که در با همین اشکها سیل جریان می
دهیم و خرد می کنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است. چطور شد اینها در
زمان رضا خان[در] یک محفل جمع شدند و برای شکست ایران از اسلام گریه کردند.اگر
گریه اشکال داشت چطور اینها می خواستند که مجوس را و این ملت و ملیتی که خودشان در
نظر است احیاء کنند، لهذا در [آن] محفل حرفها زده شد و گریه ها شد برای این که
مجوس از اسلام شکست خورده است. اون افکار
پوسیده الان هم در مغز بعضی ها هست. این ها نمی خواهند شما برای یک شهید اسلام
گریه کنید»(خمینی پلید – کیهان 15 آبان 1359 – ص 13). در این رزوهایی مصادف بود با
روزهای گرمی بازار ارتجاع به مناسبت فرار
رسیدن ایام عزا داری، قسمت هایی از سخنان خمینی در دیدار با وعاظ در آبان ماه 59
در خیلی از سایتهای رژیم به ویژه سایتهای مربوط به بخش هار و متعفن رژیم اسلامی،
منعکس شد. اما آن جملات «انقلاب کردیم دیگر روضه لازم نیست، از غلط هایی است که تو
دهن ها انداخته اند...» و دنباله آن در آنها دیده نمی شود. نقل قولها از خمینی یا
از صحیفه امام صورت می گیرد یا «از صحیفحه نور». اینها مجموعه نظارت شدهً سخنان
خمینی تهیه شده توسط مراکز اسناد و مطالعاتی رژیم هستند. آن سخنان خمینی به خوبی
نشان دهنده این حقیقت است که مراسم عزاداری و روضه خوانی ایام محرم اولا یک عامل
بسیار مهم برای ادامه حیات روحانیت مرتجع شیعه و رژیم آخوندی است، از طرف دیگر به
دلیل همان تجربه اوائل انقلاب، روشن است که پدیده نیست که نشود آن را کنار گذاشت و
کنار زد. به گمان نگارنده این مساله را باید در نظر داشت و روی آن پیوسته باید با تاکید
یاد آوری کرد که بیش از سی سال عملکرد آخوندها و استقرار رژیم مذهبی در ایران به
خوبی نشان داده است که هیچ چیز مقدسی در نه در آخوند و آیت الله و نه در مکتب و
بنیش آنان وجود ندارد که نتوان آن را مورد انتقاد قرار داد و کنار گذاشت.آخوندها
تما جنایاتی را که در این سالهای طولانی علیه مردم مرتکب شده اند با استناد به
قرآن و احکام اسلام و حدیث و روایت و با الهام و سرمشق قرار دادن پیامبر اسلام و
علی بن ابی طالب امیر المؤمنین بوده است . حتی احمد خزعلی پسر آخوند خزعلی در
مطلبی که در واکنش به خبری در سایت بازتاب در مورد برهنه کردن یک زن «محجبه و چادری» در فرودگاه تهران در
بازرسی توسط ماموران امنیتی نوشته بود از سکوت «علما» در این مورد بشدت برآشفته
بود و تاکید کرده بود که ««روحانیت ما سالهاست که مرده و ملت او را تشییع و به خاک سپرده و استخوان
هایش نیز پوسیده است.» البته هنوز مردم ما
روحانیت را دفن نکرده اند اما می شود امیدوار بود که این کار را خواهند کرد. اصل ماجرای رویدادهای منجر به شهادت
امام حسین، کلا متفاوت با این همه داستانسرایی در مورد قیام علیه ظلم و بیداد است
که برای آن ساخته شده است. کل ماجرا این بوده که اهل کوفه از حسین بن علی برای به
دست گرفتن حکومت دعوت کرده بودند، اما جناح رقیب وارد عمل می شود و راه را بر او
می بندد. بنابر گزارش تاریخی ماجرا، اما حسین مطلقا قصد وارد جنگ شدن نداشته و
بارها از نیروهای دشمن می خواهد که بگذارند او برگردد***.
حتی در روز عاشورا هم این او نبوده که دستور حمله به دشمن را بدهد و به عبارتی
«قیام» کند. دشمن حمله را شروع می کند. دشمن می خواسته که او تسلیم شود. این البته
آن چیزی بوده که امام حسین نمی پذیرد و با توجه به نابرابری نیرو تعداد یاران او
با نیروی عظیم اردوی دشمن و با توجه به همراه بودن خانواده و کودکان با او، کار
شجاعانه و درخور ستایشی انجام داده است که می تواند الهام بخش در هر مبارزه
شرافتمدانه با نیروی نابرابر باشد، اما نه الهام بخش برای خر غلط زدن در گلِ و
«غرق در اندوه و ماتم» شدن و زار زدن در پای منبر زِر زدن آخوندها. از چنان رفتار
شجاعانه ای ما هم در ایران خودمان هم در سایر نقاط جهان در برابر جباران نمونه های فراوان داریم. از قهرمانانی که
زیرشکنجه ها وحشیانه مثله شدند و اما تسلیم نشدند. همین حالا و اکنون، خواهر ستار
بهشتی زینب زمان ما است که در مصاحبه ای از بیدادی که بر برادرش روا شد سخن می گفت
و با لحنی نزدیک به فریاد می گفت برادر من مدرک دانشگاهی نداشت، اما فوق دکترای درد
کشیدن داشت. این رژیم منحوس برای کودکان شیرخوار هم مراسم ویژه عزاداری عاشور
ترتیب می دهد و مطلقا به اهمیتی به افسردی و رنجی که کودکان خردسال در مجلسی می
برند که نوحه خوانی نعره می کشد و مادران نادانشان هق هق گریه سر می دهند، نمی
دهد. رژیم اخیرا در اقدام دیگری برای دامن زدن به خرافات و تعصب دینی و تخریب
هویتی و دستکاری روانی مردم و چپاندن «شور عاشورایی» به آنان، مراسم در ِگل رفتن
در روز عاشورا، یا به عبارتی «خرغلت» زدن در گل را که در مناطقی در لرستان انجام
می شود را «ثبت ملی کرده است»(گزارش ایلنا). به امید ثبت ملی دفن روحانیت مرتجع و
برچیدن بساط مرجعیت از ایران.
* اظهارات وحید خراسانی در خبر آنلاین:
پایگاه اطلاع رسانی
وحید خراسانی به 12 زبان از جمله زبانهای خاور دور و با خط چینی:
گزارش بازتاب از وضع
مراسم عزاداری امسال
مطلبی در شرح تاریخی رویداد های منجر به عاشورا: