نام او با آبشوران گره خورده است؛ با زادگاهش؛ با معروفترین کتابش.
علیاشرف درویشیانزاده محله آبشوران کرمانشاه است. شهریور ۱٣۲۰ در خانوادهای کارگری به دنیا آمد؛ تنیده در زحمتی مدام. بعدها معلم کودکان گیلانغرب شد و ۱٣۴۵ برای تحصیل به تهران رفت. کارشناسی ادبیات فارسی و بعد کارشناسیارشد روانشناسی تربیتی را طی کرد و نخستین کتابش «از این ولایت» ۱٣۵۷ با استقبال روبهرو شد و پس از آن، «آبشوران» او را به شهرتی ماندگار رساند. از آن پس کتابهای بسیاری از او منتشر شد که همراه با شهرت، محرومیت از تدریس و تحمل رنج حبسهای مکرر را برایش بههمراه داشت. درویشیان برنده چند جایزه داخلی و بینالمللی در حوزه اهل قلم بوده است که بهدلیل تعهد وی به آزادی بیان و پرداختن به اقشار تهیدست و آسیبپذیر جامعه به او اهدا شده است. درباره آثار علیاشرف درویشیان با رضا خندان مهابادی، دوست و همکار وی که آثار مشترک فراوانی ازجمله «فرهنگ افسانههای مردم ایران» را با هم منتشر کردهاند گفتوگو کردهایم:
علی اشرف درویشیان نویسنده مهم و صاحب سبک بهخصوص در سنت روستایینویسی ایران است که همراه با محمود دولتآبادی و داستان کتاب عقیلِ دولتآبادی فضایی خاص در ادبیات چهار دهه پیش داستاننویسی ایران ایجاد کرد. شما نگاهتان به سبک داستاننویسی درویشیان چگونه است؟
در سطح کلی درویشیان نویسندهای رئالیست است اما این هنوز چیزی درمورد کار او نمیگوید اگر از جهتگیری ادبی او نگوییم. در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی «ادبیات متعهد» جهت و گرایش ادبی مسلط بهویژه بر عرصه ادبیات داستانی بود. سبکهایی که این جهت ادبی از آنها استفاده میکرد عمدتا رئالیسم و ناتورالیسم بود، زیرا یکی از پایههای اصلی «ادبیات متعهد» در ایران روشنگری و آگاهیبخشی به مردم و جلب نظر آنها به مصائب اجتماعی بود. رئالیسم و ناتورالیسم دو سبکی بودند که این منظور را بهخوبی برآورده میکردند. اینکه چرا «ادبیات متعهد» در ایران بهویژه در آن دو دهه مقبول افتاد دلایلی دارد که اینجا محل بررسی آنها نیست. به ویژگی سبکی درویشیان باید فیلتر حسی را نیز افزود تا کلیتی از «سبک نگارش» او داشته باشیم؛ بنابراین درویشیان نویسندهای (عمدتا) رئالیست با جهت «ادبیات متعهد» و منظری حسی – عاطفی است. بهنظرم بنای داستاننویسی درویشیان براین سه وجه استوار است. موضوعات داستانهای او نیز از این وجوه نشات میگیرد و به نیازهای همانها نیز پاسخ میدهد. مصائب اقشار فرودست جامعه بیشترین موضوع داستانهای درویشیان را تشکیل میدهند که زیرساختی سیاسی و تظاهری عاطفی دارند؛ البته در آغاز دهه ۷۰ خورشیدی در مجموعه داستانی با نام «درشتی»، درویشیان سبک ادبی مدرنیستی را نیز تجربه کرد اما جهت و منظر خود را تغییر نداد.
نویسندگان مهمی چون درویشیان در آثارشان میتواند نکات مثبت و منفی بسیاری وجود داشته باشد. شما این نکات را در سنت داستاننویسی درویشیان چگونه میبینید؟
این سوالی نیست که بشود در اینجا و این فرصت پاسخش را داد. درویشیان هزاران صفحه داستان و مطالب دیگر نوشته است، صدها شخصیت داستانی آفریده و موضوعات متعددی را دستمایه قرار داده است که بررسی آنها دراین مجال نمیگنجد. اگر بخواهم در سطحی بسیار کلی به ضعفی اشاره کنم این به شخص درویشیان مربوط نمیشود بلکه ضعف نسخه ایرانیشده «ادبیات متعهد» است؛ ادبیاتی که به خود ادبیات چندان بهایی نمیداد. نقطه قوت کار درویشیان منظر اوست. دراین منظر است که او بهمعنای ادبی کلمه صحنههای عاطفی پرقوتی آفریده است؛ البته منهای بعضی صحنهها یا دیالوگها که نویسنده عنان اختیار از کف داده و به سانتیمانتالیسم چرخیده است.«منظر»ی که به آن اشاره کردم برآمده از حس هنری (ادبی) درویشیان است. این جانمایه کار هر نویسنده و هنرمندی است و بسته به توان و وسعتش، اثرگذار.
درویشیان ازجمله داستاننویسانی است که مورد اقبال مخاطب قرار گرفت. این نکته را چطور ارزیابی میکنید؟
سلطه یک سبک یا نگرش ادبی فقط نویسندگان یک دوره را شامل نمیشود بلکه خوانندگان را نیز در برمیگیرد. در دهههای ۴۰ و ۵۰ داستانهایی بیشتر پسندیده میشد و خواننده پیدا میکرد که بر گرته «ادبیات متعهد» نوشته میشد؛ بنابراین زمینه اجتماعی اقبال داستاننویس بیشتر دراختیار این نوع ادبی بود، اما این همه ماجرا نیست. توانایی نویسنده نیز نقش بسزایی در استقبال خوانندگان از او داشت. کم نبودند داستاننویسانی که پیرو «ادبیات متعهد» بودند اما یا مورد توجه قرار نگرفتند یا پس از چندی فراموش شدند. درمورد درویشیان جز زمینه مساعد اجتماعی، باید انتخاب موضوع و مهمتر نوع پرداخت آن را از دلایل استقبال خوانندگان دانست. او با انتشار اولین مجموعه داستانش، «از این ولایت»، در سال ۱٣۵۲ توجه بسیاری به خود جلب کرد و انتشار دومین مجموعهاش با نام «آبشوران» این توجه را بیشتر و جدیتر ساخت. ممنوعشدن انتشار این دو کتاب از طرف حکومت و به زندانافتادن نویسندهاش شهرت درویشیان را بهعنوان نویسندهای مردمی و متعهد تثبیت کرد. او پس از آزادی از زندان در سال ۵۷ به نوشتن برای کودکان پرداخت و آثارش با تیراژ بسیار بالا منتشر میشد. آثار بعدی او نیز – داستانی و غیرداستانی - بارها تجدید چاپ شده است. فقط یکی دو کتاب غیرداستانی او در چاپ اول باقی ماند؛ بنابراین میتوان گفت اکثر آثار او - در اندازههای متفاوت - با اقبال روبهرو بوده است. فکر میکنم دو مجموعه داستان اول او هر کدام ٣۰- ۴۰ نوبت تجدید چاپ شده باشند. رمان «سالهای ابری» هشت یا ۹ نوبت بازنشر شده است. باید ممنوعیتهای دورهای و سنگانداختن در راه نشر آنها را هم در نظر داشت تا بتوان شمایی از میزان توجه جامعه به کارهای درویشیان به دست آورد.
آیا قرارگرفتن آثار درویشیان در مقطع خاصی از تاریخ ایران با ویژگیهای سیاسی و اجتماعی آن دوران سبب محبوبیت او شده و بهعبارتی دیگر نوع خاص سوژهیابی در داستانهای او بر نویسندگیاش برتری داشته یا مهارت در نویسندگی علت اصلی شهرت درویشیان بوده است؟
همانطور که در پاسخ پرسش قبل گفتم شرایط اجتماعی و اینکه هژمونی ادبی با چه سبک و مکتبی است نهتنها بر آفرینش آثار تاثیر میگذارد بلکه تاحدی شهرت و محبوبیت نویسنده را نیز باعث میشود مشروط به اینکه با توانمندی نویسنده (به لحاظ قلمی و بهلحاظ حس هنری) همراه باشد. عالیترین و نابترین رویکردهای ادبی هم (البته به فرض که بشود وجود چنینچیزی را در خلأ تصور کرد) اگر زمینه اجتماعی نداشته باشند توفیق نمییابند. درمورد درویشیان نهتنها زمینه اجتماعی در آن دوران وجود داشت بلکه او هم داستانپرداز خوبی بود و هم حس هنری اثرگذاری داشت. جامعه منتقد بیرحمی است. اینطور نیست که اگر نویسنده یا هنرمندی در کارهای اولش به شهرت رسید به اعتبار آن، دائم او را روی سرش میگذارد و حلوا حلوایش میکند. خیر، درصورتیکه کارهای بعدی او قابلتوجه نباشد فراموشش میکند. دراین مورد میشود مثالهای فراوانی زد. پس، ماندگاری درویشیان در روند آثار او است؛ در حس هنری و قدرت داستانپردازیاش. اما درتوضیح شهرت و محبوبیت او باید اثر «مقطع تاریخی» و «نوع خاص موضوع» را هم بهدلایل قبلی افزود.
برخی از منتقدان معتقدند اصول حرفهای و تئوریک داستاننویسی در آثار درویشیان چندان رعایت نشده است؛ شما چطور فکر میکنید؟
این حکم بسیار کلی است. نمیتوان همه آثار او را با این کلیت توضیح داد. من میتوانم داستانهایی از او نمونه بیاورم که در حد عالی هستند. این «برخی»ها بروند اگر توانستند مشابهش را در داستاننویسی ایران پیدا کنند؛ پس حکم کلی نمیتوان داد. بله من هم معتقدم که در آثار اولیه درویشیان «اصول داستاننویسی چندان رعایت نشده است»؛ قرار هم نبوده رعایت شود. در ابتدای این گفتوگو اشاره کردم که جهت ادبی درویشیان «ادبیات متعهد» بوده است، آن هم نسخه ایرانیشدهاش. دراین نسخه ادبیات ابزار است؛ ابزار آگاهیبخشی و افشاگری سیاسی و تحلیل اجتماعی و حتی تبلیغ ایدئولوژیک. لذت ادبی فرع بود. توجه نویسنده دراین نوع به معانیای بود که میخواست با مخاطب در میان بگذارد. تکنیک و تاکتیک داستاننویسی تا جایی مورد توجه قرار میگرفت که بهاین هدف کمک میکرد و اگر نمیکرد به آن اعتنایی نمیشد و این پاشنه آشیل نسخه ایرانی «ادبیات متعهد» بود. این ضعف درویشیان نبود؛ ضعف جهت ادبیای بود که هژمونی داشت و البته هژمونی آن بیدلیل نبود. در بعد اجتماعی این دلایل، اختناق آریامهری بود که امکان هر نوع فعالیت سیاسی و تشکلهای مستقل از حکومت را از مردم گرفته بود. در چنان شرایطی داستان و شعر شده بود مفری برای ابراز وجود سیاسی شده بود. دهه۴۰ و ۵۰ پر است از کسانی که عضو سازمان و احزاب مخفی هستند و شعر و داستان هم مینویسند و نیز کسانی که ادبیات را محل «فعالیت» سیاسی خود قرار دادهاند. ایراد من به سیاسیبودن شاعر و نویسنده نیست، میخواهم شرایط اجتماعی هژمونی نسخه ایرانی ادبیات متعهد را توضیح دهم. بسیاری از این نویسندگان فراموش شدند. از میان آن همه داستاننویس، چند نفر برآمدند و ادامه یافتند، درویشیان از این دسته بود. او به رغم قلمزدن بر آن گرته، ماند و محبوبتر هم شد، زیرا حس هنری صادقانه و ذهن داستانگویی داشت و این، ضعفهای برآمده از جهت ادبیاش در دهه ۵۰ را جبران میکرد.
درویشیان هم در حوزه داستاننویسی بزرگسال حضوری تاثیرگذار دارد و هم در حوزه ادبیات کودک و نوجوان؛ او را در کدامیک از اینها موفقتر دیدید؟
ایشان در صدر همه فعالیتهایش داستاننویس است؛ بهویژه از نوع کوتاهنویسش. در عرصههای دیگر هم موفق بوده اما در نوشتن داستان کوتاه موفقتر بوده است. این را به اعتبار چاپهای متعدد کتابهایش میگویم. آثاری که برای کودکان نوشته بیشتر در سالهای ۵٨ تا ۶۰ منتشر شدهاند و در آن دوره از کتابهای پرتیراژ محسوب میشدند. اگر بگویم بعضی از آنها در تیراژ صد هزار نسخه منتشر میشدند، شاید بعضیها گمان برند که دارم برایشان افسانه تعریف میکنم. بهاین بعضیها میگویم باور کنید در سی و چند سال پیش در دورهای که جمعیت از نصف جمعیت کنونی هم کمتر بود حتی تیراژ صدهزار غیرعادی نبود.
به اعتقاد شما آیا هنوز هم نوشتهها و داستانهای علیاشرف درویشیان در میان نسل امروز ادبیات ایران کارکرد دارد یا اینکه به دورهگذار از داستاننویسانی چون علی اشرف درویشیان نزدیک میشویم؟
این مورد را باید با دلایل عینی توضیح داد. تا آنجا که به درویشیان مربوط میشود هنوز کتابهایش، حتی آنها که در سالهای دور نوشته شدهاند و مجوز چاپ گرفتهاند، بازنشر میشوند. ناشرانی هستند که مشتاق چاپ کتابهایش هستند؛ حتی یک مجموعه داستان را که در ایران به آن مجوز چاپ داده نشد ناشرانی در خارج کشور منتشر کردند و نیز یک رمان کوتاه او را. اینها به ما میگویند که درویشیان همچنان خوانده میشود، اما اینکه نسل جدید سبک کار او را ادامه میدهد یا نه، در بخش «ادبیات متعهد» نه، چیزی دیده نمیشود؛ گر چه در سالهای اخیر در همدستی و همگامی سانسور و بعضی ناشران، بسیاری از داستانها چه از نظر فرم و چه محتوا از نسخه ایرانی «ادبیات متعهد» نیز عقبتر و سستتر هستند. با این همه، موضوعاتی که درویشیان بهسراغشان میرفت همچنان مورد توجه بهویژه سینماگران و مستندسازان است. علاقه جوانان به تهیه شناختنامه و ساختن مستند از زندگی درویشیان گواه دیگری بر توجه آنها به درویشیان و امثال اوست.
و اما درباره بخش دیگر پرسشتان که «آیا این دوران به پایان خود نزدیک میشود؟» بهنظرم وسوسه پایانناپذیری و جاودانگی در عین شیرینی بسیار متوهمانه است و بهتر که با دغدغه اثرگذاری در زمان خود، جایگزین شود. اگر ۲۰ یا ۱۰ سال دیگر یا حتی همین امروز اعلام شود راهو روش درویشیان به پایان رسیده است جای هیچ غبطه نیست، زیرا درویشیان در زمان خود موثر بوده است. نزدیک به نیم قرنمیلیونها نفر آثار او را خواندهاند، هزاران نفر با خواندن آنها متوجه محیط اجتماعی خود شدهاند و صدها نفر قلم به دست گرفتهاند؛ چراکه با خواندن درویشیان دیدهاند که داستاننویسی امری فاخر و پیچیده برای ساختن متنهای مالیخولیایی نیست، بلکه میشود زندگی روزمره را نیز به داستان بدل کرد. اینها را به گواه بسیاری نشانهها ازجمله نامههایی که دیگران برای علیاشرف نوشتهاند و من خواندهام میگویم. گذشته از اینها درویشیان جدای از داستاننویسی انسانی مسئول نسبت به اجتماعش، خاصه نسبت به اقشار تهیدست و زحمتکش، بوده است. او برای آنکه تغییری مثبت در اوضاع به وجود آورد، تلاش کرده و رنج برده است. سالها با سانسور مبارزه کرده و بههمین دلیل به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمده و از اعضای بسیار موثر و محبوب آن بوده است. بله، چنین آدمی همین امروز هم اگر «پایان»ش اعلام شود، افسوس نخواهد داشت؛ چراکه او کار خود را بهعنوان نویسنده و انسان چنان که باید و شاید کرده است.