نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ مهر ۳۰, سه‌شنبه

برای اولین بار پس از ۴ سال؛ مجید توکلی به مرخصی آمد


برای اولین بار پس از ۴ سال؛ مجید توکلی به مرخصی آمد
مجید توکلی فعال دانشجویی محبوس در زندان رجایی شهر، پس از چهار سال به مرخصی آمد.
به گزارش خبرنگار کلمه، مجید توکلی فعال دانشجویی پس از چهار سال حبس با وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی به مرخصی چهار روزه آمد.
این زندانی سیاسی در این سال ها در زندان رجایی شهر کرج دوران محکومیت خویش را، بدون هیچ گونه استفاده از مرخصی از ابتدای بازداشت، در تبعید می گذراند و حتی از حق دسترسی به تماس تلفنی نیز محروم بود.
مجید توکلی در این چهار سال مادر خود را ندیده بود و بخش زیادی از این سال ها حتی صدای وی را نشنیده بود. مادر وی پیش از این گفته بود از خانه خارج نمی شوم شاید مجید تماس بگیرد.
مجید توکلی، دانشجوی رشته مهندسی کشتی سازی وعضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، در ۱۶ آذر ۸۸ پس از سخنرانی در جمع دانشجویان این دانشگاه در مراسم سالگرد روز دانشجو، در حالیکه قصد خروج از درب دانشگاه را داشت، همراه با ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی برای سومین بار بازداشت شد.
وی در دی ماه همان سال به اتهام “اجتماع و تبانی علیه نظام”، “تبلیغ علیه نظام”، “توهین به رهبری” و “توهین به ریاست جمهوری” در شعبه ١۵دادگاه انقلاب اسلامی به هشت سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از فعالیت سیاسی و پنج سال ممنوعیت از خروج از کشور محکوم شد. او هم چنین در دادگاهی دیگر به ریاست قاضی مقیسه، به علت انتشار نامه از داخل زندان به مناسبت روز دانشجو، به اتهام “تبلیغ علیه نظام” به شش ماه زندان دیگر محکوم شد.

B'Tselem a en ligne la video mis famille harcelée colons d'Hébron et de dommages Bgidolihm parrainé par l'armée et la police .


                                             
Les colons en famille d'Hébron inquiétant et endommager Bgidolihm parrainés par l'armée et la police
Famille Jaber, vit sur une colline située à seulement 300 mètres au sud de l'entrée de Kiryat Arba, et les cultures maraîchères répandre autour de la maison. En Juillet documenté membre de la famille, un bénévole dans le projet «Shooting Back», B'Tselem, deux cas dans lesquels les colons ont déraciné la famille ont planté des cultures et autres plantes plantés à leur place. Les deux événements sont documentent les forces de sécurité quand ils sont à proximité et ne font rien pour empêcher le sabotage. B'Tselem a exigé soldats de l'armée d'examiner la conduite de ces événements.

زن! ابزاری برای رذيلانترين بهره کشی های سياسی:

ﻃﻴﻔﻮر ﺑﻄﺤﺎیی: ﺳﻔﺮ ﺧﻴﺎل

ﻃﻴﻔﻮر ﺑﻄﺤﺎیی: ﺳﻔﺮ ﺧﻴﺎل

اکتبر 21, 2013

از ﻃﻴﻔﻮر ﺑﻄﺤﺎیی کتابی دارم مطالعه می‌کنم به نام: ﺳﻔﺮ ﺧﻴﺎل [از ﻛُﺮﺳﺎن ﺗﺎ ﻛﺮدﺳﺘﺎن]
این کتاب، بازتاب خاطرات و نظرات نویسنده است در ارتباط با اتفاقات و رویدادهای جنبش مسلحانه‌ی کردستان پس از انقلاب ٥٧. تاریخ نگاری هم هست، اما ناقص و درهم برهم. سی بخش کمابیش مستقل است. یکپارچه و به هم پیوسته نیست. از هر جا دلت خواست می‌توانی شروع کنی چیزی بخوانی و کم‌کم با ﺧﺎﻃﺮات و ﻧﻈﺮات سیاسی ﻃﻴﻔﻮر ﺑﻄﺤﺎیی آشنا شوی.
بخش‌هایی از این کتاب را خیلی سطحی مرور کردم. بخش‌های دیگر را چند بار خوانده‌ام. بیشتر ما با نام ﻃﻴﻔﻮر آشنا هستیم. ﻃﻴﻔﻮر کیست؟ او در سنندج به دنیا آمد. مشاهدات و خاطرات دوران بچگی ﻃﻴﻔﻮر، در محله‌ای که در آن بزرگ شد را، بهتر است از زبان خودش بخوانید که شیرین است و خواندنی. و نیز انگیزه‌ی گرایش او به سیاست و «داستان» پیوستن او به گروه ﻛﺮاﻣﺖ داﻧﺸﻴﺎن، ﻋﺒﺎس ﺳﻤﺎﻛﺎر، رﺿﺎ ﻋﻼﻣﻪزاده و ﺧﺴﺮو ﮔﻠﺴﺮخی ﻛﻪ در دادﮔﺎه ﻧﻈﺎمی ﺷﺎه در ﺳﺎل 1352، ﺑﻪ اﻋﺪام ﻣﺤﻜﻮم ﺷﺪند، اﻣﺎ ﻣﺤﻜﻮﻣﻴﺖ ﻃﻴﻔﻮر ﺑﻪ ﺣﺒﺲ اﺑﺪ ﻛﺎﻫﺶ ﻳﺎﻓﺖ. او در یکی از روزﻫﺎی اﻧﻘﻼب 1357 از زﻧﺪان آزاد ﺷﺪ.
«در آن سال‌ها [٥٧-٥٠]، پنج نفر از سران بالای تشکیلاتهای نظامی وابسته به رژیم شاه همه سنندجی بودند: سرلشکر بیگلری [فرمانده‌ی گارد شاهنشاهی]، سرلشکر کمانگر [مسؤل زندان‌ها]، سرهنگ رحمانی [مسؤل زندان قصر] و منصور زمانی [مسؤل بخش سیاسی زندان قصر]. از آن‌طرف، پنج نفر از زندانیان سیاسی مخالف رژیم شاه نیز که به حبس‌های طولانی محکوم شده بودند، همه سنندجی بودند: شعیب زکریایی، یوسف اردلان و ایرج فرزاد، پیروان مائوئیسم بودند و بعد از انقلاب ٥٧ از بنیان‌گذاران سازمان کومه‌له شدند. بهروز سلیمانی در رابطه با فدائیان به زندان افتاده بود و من.» صفحه ٧٤-٧٥ / نقل به معنی با تغییرات جزئی / توضیح: ﻃﻴﻔﻮر ﺑﻄﺤﺎیی بعدها به حزب دمکرات کردستان پیوست./

ﻃﻴﻔﻮر جسور است. اختلافات نظری‌اش را با قاسملو فاش می‌کند. به شکست جنبش اعتراف می‌کند. به نقاط ضعف و زمینه‌های شکستِ جنبش کردستان می‌پردازد. جنگ داخلی در کردستان را برادرکشی می‌نامد و به همین دلیل از حزب دمکرات جدا می‌شود.

«در زمان جنگ داخلی، دستور حزبی این بود که هرکس بگوید این جنگ برادرکشی است، جایش در حزب نیست. من فکر می‌کردم هر دو طرف آستین‌ها را بالا زده بودند که همدیگر را نابود کنند. در همین زمان، تصمیم گرفتم از عضویت در حزب استعفاء بدهم. چراکه دیگر جای من نبود و من این جنگ را برادرکشی می‌دانستم و می‌دانم.»
«دردناک‌ترین جنگ در همه‌ی بخش‌های کردستان و در همه‌ی دوران‌ها، همیشه جنگ داخلی بوده است. گویی این پدیده به شناسنامه‌ی این مردم تبدیل شده است و اگر این جنگ صورت نگیرد، هویت جنبش ناقص می‌ماند. هیچ شعاری نمی‌تواند جنگ داخلی را توجیه کند. چون در این جنگ‌ها جز دل‌شکستگی و بیزاری مردم، هیچ چیزی به دست نیامده است. در کردستان ایران هم بی‌شک دردناک‌ترین جنگ بین حدکا و کومه‌له بود. دلایل این جنگ در میان سر و صدای تبلیغات پوچ گم شد.»
«در این جنگ‌ها، یک شیوه‌ی غیرانسانی برقرار بود که با تمام قوانین جنگی و حقوق بشر و آداب اخلاقی در تضاد بوده است و آن اعدام بلافاصله‌ی اسیران همدیگر بوده است؛ کاری که با اسیران رژیم هم انجام نمی‌شد.»

ﺳﻔﺮ ﺧﻴﺎل از نظر ادبی، ناموزون و درک منظور نویسنده در جاهایی از متن، مبهم و نارسا یا کمی دشوار است. زبان طیفور برای بیان نظرات سیاسی‌اش قابل پذیرش، اما برای بیان احساسی و ادبی، نارس و ضعیف است. در بسیاری جاها او حوصله‌ی کافی به خرج نداده که منسجم‌تر و شیواتر منظورش را بیان کند. انگار که خاطرات سی ساله را در سی روز نوشته. از کسی هم کمک نگرفته. انگار خودش هم روی جلد کتاب را طراحی کرده که بسیار ضعیف است و بیانگر این اصل که نویسنده، تمام تلاش خود را متمرکز کرده پیرامون محتوا و بیان نظرات. بی‌اعتنا به سبک و شیوه‌ی بیان.

اشکالات ساختاری به کنار، مطالعه‌ی این کتاب جالب است برای همه‌ی کسانی که در جوانی به این جنبش پیوستند، دل بستند، آمیختند، آموختند، صف بستند، شعار دادند: پیش به سوی پیروزی، سرود خواندند از هر رنگ: ملی، انقلابی، انترناسیونال، پیش رفتند، پس رفتند، امید یافتند، امید باختند، خون دیدند، جوشیدند، گُر گرفتند، به ردیف: آماده، انگشت‌ها رفتند روی ماشه‌ها، دست‌ها لرزیدند، لغزیدند، خشکیدند، قلب‌ها تپیدند، تندتر و تندتر، صدای ترکیدن قلبی در سینه، صدای شلیک تیری در تاریکی، صدای کشیده‌ی سوتی مهیب در گوش، بوی دود، بوی باروت، بوی خون، و باز جنگیدند، گاهی «دشمن» و گاهی «دشمنان» را نشانه گرفتند، شلیک کردند، همه‌ی تیرها به «هدف» نزدند، بسیاری تیرها به «خطا» رفتند. نکشتند، کشتند، یا «خود» را کشتند؟ صبح شد و دیدند چیزی در برابر چشمان ناباور آنان می‌سپارد جان. در احتضار آن گریستند. به آرامی دفنش کردند، ترکش کردند. پخش و پراکنده شدند. آواره شدند. غروب را دیدند در دیاری غریب. بسیاری هنوز جسد بیجانش را نظاره می‌کنند. خشک‌شان زده. مرگ باورها سخت است انگار.

kurdish_refugees

رینگ بوکسی به اندازه یک کشور!

رینگ بوکسی به اندازه یک کشور!

27 مهر 1392
هر روز شاهد چند دعوای خیابانی هستید؟ خودتان آخرین بار کی دعوا کردید؟ یادتان می‌آید از کجا شروع شد و به کجا ختم شد و آیا اصلا بالاخره مشکل‌تان حل شد؟ این روزها به جایی رسیده‌ایم که داد زدن و جر و بحث کردن دیگر دعوا به حساب نمی‌آید. باید مشت و لگدی حواله کرد و چند تا فحش آب‌دار شنید تا دعوا به حساب بیاید. مسابقه‌ای گذاشته‌ایم در «کم نیاوردن».
متوسط مدت زمانی که لازم است تا دو نفر از مرحله جر و بحث کردن عبور کرده و به گلاویز شدن برسند چند دقیقه است؟ به نظر می‌رسد این روزها این زمان در حال کوتاه و کوتاه‌تر شدن است.
آمارهای «نزاع» در ایران به سطح وحشتناکی رسیده‌اند. بر اساس آماری که سال ۱۳۹۱ سازمان پزشکی قانونی کشور منتشر کرد، در سال گذشته 617 هزار و 358 نفر به دنبال وقوع نزاع به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کرده‌اند که بیش‎ترین آمار مراجعان مربوط به تیرماه با 63 هزار و 548 مورد و کم‌ترین آن مربوط به دی ماه با 36 هزار و 885 مورد بوده است.
بیایید یک ضرب و تقسیم ساده انجام دهیم. بر اساس آمار بالا، در سال ۱۳۹۱ هر روز حداقل یک هزار و ۶۹۱ دعوای منجر به ضرب و شتم از آن نوعی اتفاق افتاد که نیاز به گزارش پزشکی قانونی و رسیدگی قضایی پیدا کرده‌اند. قطعا اشتباه نکرده‌ایم اگر تصور کنیم در هر کدام از این دعواها حداقل دو نفر نقش بازی کرده‌اند که در نهایت یکی ضارب بوده و دیگری مضروب. البته دعواهای زیادی هم هستند که هر دو طرف مضروب می‌شوند، ولی تا زمانی که آمار دقیق‌تری نداریم، مجبوریم با حداقل یک مضروب بسازیم. به این ترتیب، هر روز حداقل سه هزار و۸۰۰ ایرانی مشغول نزاع از نوع خونین آن بوده‌اند.
این آمار مربوط به مواردی است که منجر به تشکیل پرونده شده‌اند، در حالی که هر روز گروه بزرگ دیگری هم مشغول کتک‌کاری ولی نه از نوع پرشک قانونی آن بوده‌اند. قطعا بازهم اشتباه نکرده‌ایم اگر تصور کنیم حداقل به همان تعداد بالا، نزاع بدون پرونده داشته‌ایم. حالا رقم ما به هفت هزار و۶۰۰ نفر در روز می‌رسد.
آیا واقعا از هر۲۰ هزار نفر ایرانی دو نفر در روز مشغول کتک کاری بوده‌ایم؟ رقم بزرگی به نظر نمی‌رسد. اجازه بدهید ببینیم در سال چند نفر مشغول خونین و مالین کردن هم‌دیگر بوده‌اند: دو میلیون و 774هزار نفر. این‌جاست که آمار قدری وحشتناک می‌شود. اگر تصور کنیم هر طرف نزاع حداقل دو نفر از اطرافیان، خانواده و یا دوستان خود را مستقیم و یا غیر مستقیم درگیر این خشونت کرده باشد، به رقم باور نکردنی13 میلیون و 870هزار نفر در سال ۱۳۹۱ می‌رسیم، یعنی بیش از ۱۸ درصد جمعیت کشور.
به این ترتیب، با این میزان از آمادگی برای خشونت، عجیب نیست که تنها در 11 ماه از سال ۱۳۹۱ بیش از ۳۸۵۰۰۰۰ (اشتباه نکردید سه میلیون و هشتصد و پنجاه هزار) پرونده وارد سیستم قضایی ایران شده، که قطعا آمار نهایی این سال بیش از چهارمیلیون بوده است.
آمار مختلفی از تعداد پرونده‌های قضایی کشور وجود دارد؛ از ۷  تا ۱۶ میلیون. بعد از چند سال می‌شود گفت هیچ ایرانی‌ نیست که گذرش به دادگاه نیفتاده باشد؟
در گزارشی که وب‌سایت «خبر‌آنلاین» از آمار پرونده‌های نزاع در سال ۱۳۹۲ منتشر کرد، مسوولان سازمان پزشکی قانونی از افزایش 1.7درصدی پرونده‌های معاینه نزاع در این سازمان خبر می دهند. براساس جدیدترین گزارش این سازمان، در مرداد ماه سال جاری آمار مراجعان نزاع به مراکز پزشکی قانونی 1.7 درصد افزایش یافته و از 62 هزار و 521 مورد در مرداد سال گذشته به 63 هزار و 589 مورد در مرداد امسال رسیده است. از کل مراجعان نزاع به مراکز پزشکی قانونی در پنج ماهه امسال 203 هزار و 756 نفر مرد و 86 هزار و 547 نفر زن بودند. بر اساس آمارهای موجود، تعداد مراجعان زن مربوط به نزاع در پنج ماهه نخست سال قبل 85 هزار و 513 نفر و تعداد مراجعان مرد 208 هزار و 10 نفر بوده است.
البته در این میان آن چه جلب توجه می‌کند، آمار نیروی انتظامی است که حتما دلیلی کارشناسی برای آن وجود دارد؛ به روایت خبرآنلاین، آمارهای نیروی انتظامی به مراتب کم‌تر از آمار سازمان پزشکی قانونی است به طوری که براساس آمارهای مندرج در سال‌نامه آماری مرکز آمار ایران، سالانه به طور میانگین 70 هزار پرونده نزاع و ضرب وجرح در حوزه استحفاظی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران انجام می‌شود. اگرچه مشخص نیست دلیل این اختلاف آماری میان پرونده‌های ثبت شده در نیروی انتظامی و سازمان پزشکی قانونی به چه دلیلی است اما بررسی تعداد پرونده‌های تشکیل شده ضرب و جرح در حوزه استحفاظی نیروی انتظامی طی 15 سال اخیر بر اساس اطلاعات موجود در سال‌نامه آماری مرکز آمار ایران نشان می‌دهد تعداد این پرونده‌ها نه کاهش و نه افزایش داشته‌‌‌‌ اند.
حتما حکمتی دارد!
آمارها به ما اعداد و ارقام را می‌دهند و تنها می‌توانند حاکی از پیشرفت و پسرفت باشند و یا درجازدن، ولی زخمی که اجتماع و آدم‌هایش برمی‌دارند به عدد و رقم در‌نمی‌آید. این زخم‌ها از یک سو روح اجتماع را می‌خورند و فرسوده‌اش می‌کنند و از سوی دیگر، فقط حکایت از این می‌کنند که باید کاری کرد. یک لیوان آب خنک گاهی اوقات جواب نمی‌دهد.

عکس/ مجید توکلی پس از ۴ سال در آغوش مادر

عکس/ مجید توکلی پس از ۴ سال در آغوش مادر

اکتبر 22, 2013
org-z1382441020149680497c2fec84f01ab007fdaff345acdffb3bمجید توکلی فعال دانشجویی محبوس در زندان رجایی شهر، پس از چهار سال به مرخصی آمد. این زندانی سیاسی در این سال ها در زندان رجایی شهر کرج دوران محکومیت خویش را، بدون هیچ گونه استفاده از مرخصی از ابتدای بازداشت، در تبعید می گذراند و حتی از حق دسترسی به تماس تلفنی نیز محروم بود..

قضات جنايت پيشه دادگاههاي تبريز را بشناسيد!

کتبر 21

کمپيني از کميته بين المللي عليه اعدام در افشا چهره قضات جنايتکار حکومت اسلامي !
در هر کمپيني عليه اعدام و سنگسار در تبريز و آذربايجان اسامي اين افراد را ديديم و شنيديم. مالک اژدر شريفي رييس کل دادگستري استان٬ موسي خليل اللهي دادستان تبريز٬ قاضي ميرزا محمدي و …. و…
اينها چه کساني هستند٬ چگونه کار و فعاليت ميکنند و چگونه ميکشند و سنگسار ميکنند و مي چاپند وثروت اندوزي ميکنند.
١
دادگستري تبريز٬ يک دستگاه کامل جنايت و سرکوب بيرحمانه است. اين دادگستري که تا کنون هزاران نفر را به خاک سياه نشانده٬ هر آنچه از رذالت بويژه نوع اسلامي آنرا در چنته دارد عليه مردم٬ عليه رهبران کارگري و فعالين دانشجويي٬ عليه زنان و عليه منتقدين حکومت اسلامي بکار ميبرد.
زندان تبريز عصاره و نمونه کامل عدم رعايت حقوق انساني و له کردن حرمت انساني زير لگد مشتي قاضي و دست اندرکار و جنايتکارحرفه اي است.
ما مصمم شده ايم که از اين پس به افشا چهره و فعاليتهاي ضد انساني قضاتي بپردازيم که در تهران و تبريز و سنندج و اصفهان و در همه جاي ايران٬ با بيرحمي و قساوت ميکشند و خون ميريزند و مي چاپند. اين قضات نام و نشان و چهره دارند و بايد در محضر مردم معرفي شده و در سطح بين المللي مورد پيگرد قضايي قرار بگيرند. قاضي مقيسه و يا قاضي مرتضوي در پرونده سياه خود قتل صدها نفر را دارند و بايد از همين امروز در دادگاههاي بين المللي عليه آنها پرونده ساخت و کاري کرد مورد تعقيب قرار بگيرند. اين افشاگريهاي در عين حال بايد کمک کند مردم و قربانيان اين دستگاه رذالت و آدمکشي به افشاگري بيشتري از اين جانيان پرداخته و اين افراد را در محل زندگي و فعاليت اشان٬ افشا کنند و عليه آنها موجي از اعتراض ونفرت را دامن بزنند. مسلما اين قضات خونريزو بيرحم اسلامي بايد در دادگاههاي صالحه و مردمي محاکمه شوند.
ما از زندانيان سياسي و خانواده هاي آنان٬ از خانواده اعدام شدگان و از همه کساني که شکايتي از قضات جمهوري اسلامي در هر جاي ايران دارند دعوت ميکنيم به اين کمپين افشاگري چهره قضات جمهوري اسلامي پيوسته و بما کمک کنند اين کمپين را هر چه گسترده تر پيش ببريم.
زندان تبريز
زندان تبريز زنداني است که در آن بيشترين اعدامهاي مخفيانه انجام ميگيرد و دستگاهي است که بيشترين احکام سنگسار را در چند سال اخير عليه زنان و يا مردان اعلام کرده است. زندان تبريز زندان سکينه محمدي آشتياني است. نگاهها در دوره کمپين آزادي سکينه بسيار به اين زندان معطوف شد و در رسانه هاي بين المللي اسم مالک اژدر شريفي و موسي خليل الهي و غيره را مطرح کرد و برخي از چهر ه هاي جاني جمهوري اسلامي در تبريز را در آنزمان همگان ديدند.
با توجه به جنایاتی که بويژه در بعد از وقت اداری در زیر زمین ویا محل موسوم به «بایگانی راکد» از سوی قضات دادگستری تبریز صورت می گیرد ما تلاش ميکنيم به مرور عکس ومطالب موثق از اين جنايات را منتشر کنيم. لازم به ذکر است که این قضات در همکاری با اداره اطلاعات وستاد اجرای فرمان امام خمینی ودادگاه اصل ٤٩ تبریز ( شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز) ثروت بسیار بادآورده صدها میلیارد تومانی کسب و اغلب قسمتی از اموال خویش را ، بنام اطرافیان خود کرده اند که به ترتیب پرونده سیاه آنان ذکر می گردد.
١. قاضی کیا نوش شکو تازه – مستشار دادگاه تجدید نظر و ریاست وقت شعبه ١٠٤ جزائی تبریز و شعبه ٦ بازپرسی ( با سابقه اعدام وشکنجه گری فراوان او پسر دلال معروف تبریز وحومه و همکار رژيم اسلامي٬ محمود شکوه تازه است. همسرش خانم پروانه صا دقی شبستری فامیل نماینده ولایت فقیه در شهر تبریز٬ آیت الله مجتهد شبستری است) قاضي کيانوش علی الظاهر وکیل ماده ١٨٧ منتخب قوه قضائیه است, او در نقش وکیل بازی ميکند اما مخبر اداره اطلاعات درخصوص اعضاء کانون وکلاء دادگستری٬ کانون مستقل وکلاء وکانون کارشناسان رسمی دادگستری است. اين قاضي جنايتکار بعد از ظهر ها در اداره اطلاعات مشغول بازجوئی از زندانیان سیاسی زن می باشد.
این قاضي جنایتکار تا کنون صدها جوان دختر و پسر را شکنجه و لت و پار کرده است و وهزاران خانواده را از هم فر پاشانده است. تعدادي از خانوادههاي اين جوانان براي نجات فرزندانشان ناچار به پرداخت رشوهاي هنگفت شده و اين قاضي ميلياردها تومان از اين راه کسب درآمد کرده است. اين در حالي است که پسر ودختر خودش را با بورسیه تحصیلی جهت اشتغال آتی در اداره اطلاعات قرار داده است و…..)
٢. قاضی رحیم حملبر ریاست دادگاه اصل ٤٩ قانون اساسی تبریز در خصوص مصادره اموال متهمین سیاسی و( نیز شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز) به همراه دو نفر از خانم های فاميل خویش (خانمها پروین و زری ) در اداره اطلاعات در نقش بازجو فعاليت ميکنند.
****
٣. قاضی محسن هاشم زاده داش ارزن مرندی٬ بازپرسی شعبه ٤ تبریزو معاون امنیتی- سیاسی دادستان تبریز است. ( اين فرد بازپرس وبازجوي مخوف ویژه اداره اطلاعات است)
****
٤. قاضی حسین نوبخت – معاون دادستان تبریز و ریاست شعبه ٦ و٧ و ٩ اجرای احکام کیفری تبریز است.
****
٥. قاضی موسی خلیل الهی – دادستان وقت تبریز – مخوف ترین دادستان ایران در برهه کنونی که بارها مورد تقد یر وتمجید خامنه اي و اداره اطلاعات در انواع همایشها در دادگستری تبریز واقع شده است و بعنوان دادستان نمونه جمهوری اسلامی انتخاب شده است.
آمار اعدام ها در زمان دادستانی وی پس از اعدامهای اوایل انقلاب تبریز از سال١٣٨٨ تاکنون بعنوان شاخص مطرح بوده است. تبریز تنها شهری بوده که به جرات می توان گفت تمامی اعدامها در زندان در بایکوت وسکوت مطلق خبری صورت گرفته و ميگيرد. در اغلب موارد پيکر اعدام شدگان به خانوادها تحول داده نميشود.
اعدام شدگان در اغلب موارد پس از تدفین اجباری و پس از گذشت مدت زمانی که طبق دستور مقامات امنيتي مقرر ميشود٬ توسط دادستان یا معاونین وی به خانواده ها اطلاع ميدهند. لازم به ذکر است که مسئولیت اجرای عملی وفیزیکی اعدام در زندان شهر تبریز که معمولاً سحر گاهان صورت می گیرد٬ به عهده مقامات فوق در درديف ٣ و ۴و ۵ می باشد.
در جريان کمپين عليه حکم سنگسار سکينه محمدي آشتياني خليل الهي دادستان وقت تبریز يک برنامه تلويزيوني عليه مينا احدي سازمان دهنده اين کمپين جهاني داشت. اسم اين برنامه » مينا احدي کيست» بود. که در تلويزيون رسمي جمهوري اسلامي در ايران و تلويزيون پرس تي وي در لندن پخش شد.
****
٦. قاضی میکائیل خوبیار پور ( ریاست شعبه ٤ تجدید نظر استان آذربایجان شرقی)
****
٧. قاضی نعمتی ( معاون ریاست دادگستری استان آربایجان شرقی ) وریا ست وقت شعبه ١٦ تجدید نظر استان آذربایجان شرقی
****
٨. قاضی علی امینی شادباد ( ریاست شعبه ١٢ تجدید نظر کیفری استان آذربایجان شرقی)
****
٩. قاضی محمدایمانی یامچی ( ریاست شعبه ٦ تجدید نظر وکیفری استان آذربایجان شرقی)
****
١٠. قاضی سعدالله عطا لو ( ریاست حفاظت -اطلاعات قوه قضائیه مستقر در تبریز )
****
١١. قاضی مالک اژدر شریفی زنجانی ( ریاست کل دادگستری استان آذر بایجان شرقی که ٦ مقام اخیر مسئولیت صدور اعدام ها واحکام را – بعنوان ریا ست شعبه دادگاه کیفری استان آذر بایجان شرقی –و یا تائید اعدام ها واحکام را تحت سمت ریاست شعبه تجدید نظر – به عهده دارد.
****
١٢. قاضی زین العابدین تقوی فردود فرزند عباس بازجوی اداره اطلاعات ( در شعبه ٢ دادیاری ) ودادگاه انقلاب (شعبه ٤ دادگاه انقلاب وقت ومعاون دادگاه انقلاب در مقطعی ) وریاست شعبه ٤ دادگاه تجدید نظر واکنون شعبه 3 دادگاه دیوان عدالت اداری و…. هماهنگ کننده اعدام ها و مصادره اموال با همکاري دادستان کل کشوری و ریاست قوه قضائیه. نامبرده دارای سابقه تیر خلاص زنی وشکنجه در اوایل انقلاب وزیر نظر دادستان ونماینده خمینی در تبریز وآبادان یعنی سید حسین موسوی غفار زاده معروف به تبریزی بوده است. اين فرد در همکاری با کلاهبرداران بزرگ وحمایت از بزهکاران نیز به زمین خواری فراوان- بخصوص در تبریز وتهران – اقدام نموده است .
****
١٣.ایرج قیصر نژاد – ریاست وقت زندان تبریز ومعاون فعلی اداره کل سازمان زندانهای استان آذربایجان شرقی و تبریز ميباشد. ايرج قيصر نژاد به همراه موسی رستمی وچاووشی وجعفری تما ماً- در نهاد حفاظت اطلاعات زندان تبریز بعنوان جانيان حلقه بگوش ومسئول اجرای فرامین وشکنجه های درون زندان ودستورات صا دره در این خصوص از طریق مقامات دادسرای تبریز ميباشند.
****
١٤.صادق عزیزی بهروز( معروف به صادق شش انگشتی ) که برادرش صمد عزیزی بهروز مدیر کل نهاد ستاد اجرای فرمان امام خمینی را به عهده دارد عملا شغلشان اخاذي و مصادره اموال متهمين محکوم در زندانهاي استان ميباشد. (نهاد ستاد اجرای فرمان امام خمینی که مدیران و کارکنان اصلی آن را اغلب بازجویان و مخبرین اداره اطلاعات تشکیل میدهند پس از دستگیری متهمین سیاسی و صدور حکم و اجرا و…. تما ماً از طرف مقا مات فوق ترتیب مصادره اموال وبی خانمان نمودن متهمین و خانواده هایشان از کانال این فرد مخوف صورت می گیرد وسپس تحت مزایده های صوری و… به خویش اختصاص می دهند.
کميته بين المللي عليه اعدام
۲۱ اکتبر ۲۰۱٣

بنکسی، نام مستعار هنرمند گرافیتی، فعال و منتقد سیاسی، کارگردان و نقاش بریتانیایی


بنکسي که قرار است يک ماه در نيويورک اقامت داشته باشد ، گفته است هر روز يک هنر خياباني خلق خواهد کرد. تعدادی از دیوارنگاری های مشهور وی در گذشته و نیز آخرین آثارش را در زیر می بینید.
بنکسي که قرار است يک ماه در نيويورک اقامت داشته باشد ، گفته است هر روز يک هنر خياباني خلق خواهد کرد.
تعدادی از دیوارنگاری های مشهور وی در گذشته و نیز آخرین آثارش را در زیر می بینید.

بنکسی، نام مستعار هنرمند گرافیتی، فعال و منتقد سیاسی، کارگردان و نقاش بریتانیایی است که سال‌ها فعاليت پنهاني داشته است. با اين حال او مشهورترين هنرمند خياباني محسوب مي‌شود و تعدادي از آثار او بين 500 هزار تا 1.5 ميليون دلار در حراجي ها فروخته شده است. اين هنرمند معترض، تاکنون در برابر دوربين‌هاي عکاسي و تلويزيوني ظاهر نشده و کسي چهره او را نديده است.
در حالی که ديوارنگاري در بریتانیا به دليل آسيب رساني به اموال عمومي جرم محسوب مي شود این هنرمند از سال 1992 دیوارنگاری را به صورت مخفیانه آغاز کرد. هنر خیابانی او طعنه آمیز و هجویه‌هایش خرابکارانه است. از آن تاریخ آثار هنری او با محتوای سیاسی و اجتماعی در خیابان‌ها، دیوارها و پل‌ها در شهرهای مختلف دنیا به تصویر درآمده است.
بنکسي که قرار است يک ماه در نيويورک اقامت داشته باشد ، گفته است هر روز يک هنر خياباني خلق خواهد کرد.
تعدادی از دیوارنگاری های مشهور وی در گذشته و نیز آخرین آثارش را در زیر می بینید.

مسعود دلبری: عکس هائی از آرامگاه دکتر مصدق

مسعود دلبری: عکس هائی از آرامگاه دکتر مصدق


مدتی بود که تصمیم داشتم تا به احمدآباد (بعد از کارخانه سیمان آبیک قزوین)، عمارت دکتر محمد مصدق بروم، تا اینکه جمعه ۱۵ شهریور ۹۲ به احمد آباد رفتم.
روستای احمد آباد امروز دیگر شهرکی بود با خیابانهایی آسفالت و خانه هایی نو ساز.هیچ تابلویی نبود. همه اهالی آن خانه را میشناختند و با افتخار آدرس میدادند.
موتورسواری جوان مسیرش را تغییر داد و از من خواست تا به دنبالش بروم. مقابل در خانه ایستادم و زنگ خانه را زدم. همسر سرایدار آمد و در را باز کرد. به او گفتم که از تهران آمده ام و میخواهم خانه و آرامگاه مصدق را ببینم. میگفت از کلانتری و بسیج نظرآباد، هشدار داده شده که در را به روی هر کسی باز نکنند و ورود به خانه مصدق بدون مجوز امکانپذیر نیست!
با کمی اصرار وارد شدم.
دروازه آبی رنگ، درب ورودی به عمارت دکتر محمد مصدق، در عکس دیده میشود.
نصب هرگونه تابلو و علائمی که نشان دهد این عمارت دکتر مصدق است ، کاملا ممنوع میباشد!
اما همه مردم احمداباد به این خانه و دکتر مصدق افتخار میکنند.
aramgah mossadegh (1)
aramgah mossadegh (2)
وارد که میشوی ، عمارت آجری را از لابلای درختان می بینی
aramgah mossadegh (3)
aramgah mossadegh (4)
aramgah mossadegh (5)
aramgah mossadegh (6)
aramgah mossadegh (7)
محل دفن دکتر مصدق داخل اتاقی کوچک است که از در آبی رنگ طبقه اول آن وارد می شوید
aramgah mossadegh (8)
همسر سرایدار در اتاق محل دفن، که قفل بود را باز میکند
aramgah mossadegh (9)
aramgah mossadegh (10)
aramgah mossadegh (11)
aramgah mossadegh (12)
aramgah mossadegh (13)
aramgah mossadegh (14)
موزه و کتابخانه دکتر مصدق اتومبیل مصدق در داخل این ساختمان است
aramgah mossadegh (15)
aramgah mossadegh (16)
تصویری معروف از دکتر مصدق که در گوشه دیوار عمارتش در سالهای پایانی عمر
aramgah mossadegh (17)
این همان محل نشستن در عکس قبلی است
aramgah mossadegh (18)
aramgah mossadegh (19)
aramgah mossadegh (20)
در طول مسیر بازگشت از احمدآباد به تهران، چندین تابلو بزرگ از امامزاده های مختلف را دیدم وبا این پرسش که آیا یک تابلو، برای نشانی این مرد بزرگ، که یکی از تاثیرگذارترین مردان تاریخ معاصر ایران زمین است، زیادیست؟
مسعود دلبری