«چرا شورا؟»
در صفحات «شورا»ي شمارة «مجاهد» (ش118), جاودانهياد شكرالله پاكنژاد ـ
كه از نخستين روزهاي پيروزي انقلاب, با شناختي كه از عناصر رهبريكنندة جديد داشت, پي برده بود كه بهار آزادي ديري نخواهد پاييد و بهزودي بيدادِ پاييزِ استبداد شروع خواهد شد و از اين رو، براي تشكيل جبهة وسيع و گستردهيي از نيروهاي ملي و آزاديخواه براي دفاع از دستاوردهاي ارزندة انقلاب, بهجدّ ميكوشيد ـ در مقالة «چرا شورا؟» با امضاي «پ.شكوري» چنين نوشت:
«انقلاب ايران در آستانهٌ شكست است. مردم رنجديدهٌ ما نگران بليّاتي هستند كه بهيُمن حكومت انحصارطلبان دغلباز حزبي، بهصورت بيكاري و فقر، جنگ و آوارگي، گرسنگي و فحشا و بالاخره ديكتاتوري و اختناق، گريبانشان را گرفته و دامنهٌ آنها هر روز گسترش بيشتري مييابد… اينك زحمتكشان ميهن ما، دو سال پس از قيامي درخشان و يكپارچه، دست خود را خالي مييابند، بدون آنكه در جَبينِ حكومت نور رستگاري ببينند. آنان از قِبَل حاكميت انحصارطلبان، نه نان در سفره دارند و نه اميد در دل، و بهزباني ديگر، نه استقلال و نه آزادي… انقلاب اميدي بهعوامفريبان حاكم ندارد، سهل است، آنها را بهاعتبار عملكرد دوسالهشان، عَمَلههاي ضدانقلاب ميشناسد.
انقلاب چه ميخواهد؟ او همچنان كه در آخرين روزهاي حكومت شاه از حلقوم زحمتكشان فرياد ميكرد “استقلال“ و ”آزادي“ ميخواهد. امّا، پس از دوسال تجربه، مصمّم است ديگر بههيچ نيرنگبازِ سَفسَطهگري اجازه ندهد كه با جداكردن اين دو مفهوم از يكديگر، هر كدام را بهصورت اَهرمي براي فريب و زنجيري براي دوباره بستن دست و پايش مورد استفاده قراردهد.
انقلاب اكنون ديگر ميداند كه “استقلال“، خود را در “آزادي“ نشان ميدهد… او خوب ميداند كه آزادي جوهر زندگي است».
او در پايان مقاله نوشته بود: «شورا، در اين مرحله ميخواهد زبان انقلاب باشد، بعد محوري براي تجمّع نيروهاي انقلاب و آنگاه است كه ميتواند، در تناسب با ماهيّت خويش، نظامي حاكم، برخاسته از عمق دل و انديشهٌ مردم و انقلاب آنان باشد».