ارتش تنها نیروی سازمان یافته بود. طبیعتا وظیفه ارتش پشتیبانی از دولت بود ولی برای خیلی از سومالیایی ها که از قبایل مختلف می آمدند ارتش جایی بود که علیرغم تعلقات قبیله ای، اتحاد در آن برقرار بود. بدین طریق بود که ایده های مارکسیستی در میان نظامیان ترویج پیدا کرد. البته کودتا بیشتر توسط افسرانی که ناسیونالیست بودند رهبری شد و آنها دانش زیادی درباره سوسیالیسم نداشتند ولی با این ایده ها همدلی میکردند. غیر از آن، از آنچه در ویتنام اتفاق می افتاد آگاه بودند که این نفرت ضدامپریالیستی را بیشتر میکرد. آنهایی که آموزشهای مارکس و لنین را میدانستند ولی فاقد یک حزب فراگیر بودند از این کودتا پشتیبانی کرده و بتدریج مشاور افسرانی شدند که قدرت را بدست گرفته بودند
........................
مصاحبه نشریه پرولترن ارگان حزب کمونیست سوئد( م ـ ل) بايکی ازديپلماتهای اتيوپی!*
سومالی کشوری است در شاخ افريقا که از شرایط خوبی برخوردار است. موقعیت مناسب جغرافیائی، دسترسی به نفت، سنگ آهن، ماهیگیری، یک زبان و یک مذهب در سراسر کشور، چیزی که تقریبا در آفریقا غیر عادی است. سومالی می توانست قدرتی در منطقه باشد، ولی واقعیات چیز دیگری هستند، قحطی، جنگ، غارت، دزدیهای دریائی و حملات با بمب. تعداد بسیار زیاد جویندگان پناهندگی سیاسی به سوئد نشان از وضعیت سخت مردم سومالی دارد، براستی چه شد که سومالی به چنین اوضاعی رسيد؟ چه نیروهایی پشت سر دزدان دریائی قرار دارند که کشتی ها را در آبهای ساحلی اين کشورمی دزدند؟
نشریه پرولترن ارگان حزب کمونیست سوئد( م ـ ل) جهت دستيابی به پاسخ اين سوالات مصاحبه ای ترتيب داده با محمد حسن رهبر جنبش دانشجوئی در اتیوپی در دهه هفتاد و بعد دیپلمات اتیوپی در واشنگتن، پکن و بروکسل.
سؤال: چگونه دزدی دریائی توسعه یافت و اینها چه کسانی هستند؟
جواب: سومالی از سال 1990 فاقد دولت است. کشور توسط جنگ سالاران کنترل میشود. کشتی های اروپایی و آسیائی از موقعیت هرج و مرج در کشور استفاده کرده و در سواحل سومالی بشیوه غارتگرانه ای ماهیگیری کرده و توجهی به قوانین پایه ای در این مورد نمیکنند، آنها به سهمیه بندی ( که در آبهای آنها رعایت میشود) اهمیتی نداده و حتی از بمب برای ماهیگیری استفاده کرده و بطور فجیعی به آبهای سومالی خسارت وارد میکنند. و تازه شرکتهای اروپائی به این هم بسنده نکرده، از فقدان یک رهبری سیاسی در کشور استفاده کرده و زباله های اتمی را بکمک مافیای ایتالیا در آبهای سواحل سومالی خاک کردند. سردمداران اروپائی این موارد را نادیده گرفتند زیرا اینکار از نظر اقتصادی به نفع آنها بود. ولی فاجعه سونامی 2005 مقدار زیادی از این زباله های اتمی را به ساحل ریخت و برای اولین بار مردم دچار بیماریهای ناشناخته ای شدند. در چنین موقعیتی بود که دزدی دریائی آغاز شد. ماهیگیران سومالی که هنوز وسایل ساده و اولیه ماهیگیری داشتند دیگر نمی توانستند معاش خود را از این طریق تامین کنند و این گونه بود که تصمیم گرفتند از آبهای خود محافظت کنند. همان کاری که ایالات متحده در سالهای 1756 ـ 1763 زمانی که فاقد نیروی دریایی بود در مقابل بریتانیا انجام داد، رئیس جمهور وقت آن زمان آمريکا، جورج واشنگتن قراردادی با دزدان دریائی بست تا از منابع آبی خود محافظت کند.
سؤال: چگونه ممکن است که نزدیک به بیست سال است که سومالی فاقد دولت می باشد؟
جواب: این نتیجه سیاست استراتژیکی آمریکا است. در سال 1990 کشور دچار اختلافات داخلی بود، گرسنگی و غارت باعث تلاشی دولت شد. در چنین موقعیتی بود که ایالات متحده که چند سال پیش ذخائر نفتی را در اين کشورکشف کرده بود عملیات " بازگرداندن امید"( Restore Hope) را در سال 1992 پیاده کرد، برای اولین بار نیروی دریائی آمریکا وارد کشوری در آفریقا شد تا کنترل آنرا به دست بگیرد، و همچنین این اولین باری بود که یک نیروی نظامی، کشوری را برای اقدامهای بشر دوستانه تسخیر میکرد!
سؤال: این نیز زمانی بود که واردات گونی های برنج برنارد کوشنر (1) به سواحل سومال شروع شد؟
جواب: درست است، همه آن تصویرهای حمل گونی ها را بیاد دارند که علت حقیقی آن استراتژیکی بود. تلاش آمریکا در اینکه تنها ابر قدرت بعد از سقوط اتحاد شوروی شود ادامه داشت و برای رسیدن به این هدف، از تسخیر تمام قاره آفریقا که دارای مواد خام هنگفتی است صحبت میشد.
سؤال: "بازگرداندن امید" سیاست ناموفقی بود، حتی هالیوود فیلمی بنام " سقوط عقاب سیاه" ساخت که نشان میداد چگونه" شورشیان بد طینت سومالی" به آمریکائی های بیچاره حمله میکنند.
جواب: جنبش مقاومت ملی واقعا بر سربازان آمریکائی پیروز شدند، بعد از آن بود که سیاست آمریکا این شد که از تشکیل یک دولت حقیقی در سومالی جلوگیری کند، حتی آنها از شیوه انگلیسی ها " تفرقه بنداز و حکومت کن" برای کنترل کشور استفاده میکنند. و به این دلیل است که در طول بیست سال دولتی تشکیل نشده است. دولت آمریکا سیاست " تئوری هرج و مرج" را پیش گرفته است تا از اتحاد همه کشور جلوگیری کند.
سؤال: نتیجه جنگ داخلی در سودان این شد که شرکت نفت اکسون( Exxon) پس از کشف منابع نفت مجبور به ترک کشور شد، آیا جنگ داخلی در سومالی نیز به اینجا ختم نمی شود، زمانی که هنوز آمریکا دست به استخراج منابع نفتی نزده است؟
جواب: بهره برداری از چاههای نفت برای آمریکا در حال حاضر اولویت ندارد. دو فاکتور برای استراتژی آمریکا مهم هستند:
جلوگیری از کشورهای رقیب که بخواهند با یک دولت قدرتمند در سومالی معامله بکنند، که سودان نمونه خوبی است، نفتی که شرکتهای آمریکائی سی سال پیش کشف کردند الآن سودان به چین می فروشد، این اتفاق می تواند در سومای نیز پیش بیاید. وقتیکه عبداله یوسف رئیس جمهور دولت موقت بود سفری به چین داشت و علیرغم اینکه از طرف آمریکا پشتیبانی میشد ولی مطبوعات آمریکا از این دیدار انتقاد کردند. در حقیقت در این مورد آمریکا تضمینی ندارد، اگر همین فردا دولتی در سومالی تشکیل شود، هر دولتی که باشد، می تواند این سیاست را در پیش بگیرد و بدون وابستگی به آمریکا با چین معامله کند. برای همین امپریالیستهای غرب یک سومالی متحد و قوی نمیخواهند.
فاکتور دوم که بدنبال "تئوری هرج و مرج" می آید وابسته به موقعیت جغرافیائی سومالی است که از نظر استراتژیکی برای امپریالیستهای آمریکا و اروپا بسیار مهم است.
سؤال: چرا استراتژیکی؟
این مربوط میشود به کنترل اقیانوس هند، به نقشه نگاه کنید. و نیز همانطور که گفتم غرب مسئول گسترش دزدی دریائی است ولی بجای اینکه حقیقت را بگویند و بخاطر آنچه که مرتکب شده اند غرامت بپردازند، این اعمال را در دید مردم دنیا جنایی ساخته تا حضور خود را در منطقه توجیه کنند، و به نام مبارزه با دزدان دریایی، نیروهای خود را در اقیانوس هند مستقر میکنند.
سؤال: هدف اصلی کدام است؟
جواب: هدف اصلی کنترل دولتهای در حال پیشرفت اقتصادی مانند چین و هند است. تردد کشتی های باری و نفتی در اقیانوس هند بسیار زیاد است، و از این جهت است که سومالی موقعیت ویژه ای کسب میکند. سومالی دارای طولانی ترین ساحل (3300 کیلومتر) در آفریقا بوده و مشرف به خلیج فارس و تنگه هرمز است، دو نقطه مهم که نقش کلیدی در اقتصاد منطقه دارند. به غیر از این اگر تلاش در خاتمه دادن به درگیریهای داخلی سومالی به یک حل صلح آمیز منجر شود میتواند در پیشرفت روابط بین آفریقا و چین و هند مؤثر واقع شده و آمریکا تسلط خود را بر موزامبیک، کنیا، ماداگاسکار، تانزانیا، آفریقای جنوبی و غیره از دست بدهد، این کشورها با داشتن سواحلی در اقیانوس هند، به آسانی دسترسی به بازار آسیا داشته و میتوانند روابط اقتصادی پرثمری داشته باشند. ولی آمریکا و اروپا خواستار چنین چیزی نیستند و بی ثباتی در سومالی نتیجه این سیاست است.
سؤال: شما میگوئید که آمریکا خواستار یک سومالی متحد نیست، پس دلائل حقیقی یک سومالی تجزیه شده چیست؟
جواب: برای دانستن این مسئله باید تاریخ سومالی را بررسی کنیم. سومالی توسط نیروهای استعمارگر به پنج قسمت تقسیم شده بود، وقتیکه این کشور در سال 1959 استقلال خود را، از ادغام قسمت شمال که تحت کنترل انگلیس بود و قسمت جنوب که تحت سیطره ایتالیا بود، اعلام کرد، هنوز جمعیت زیادی از مردم سومالی در کشورهای کنیا، جیبوتی و اتیوپی زندگی میکردند، و سومالی بعد از استقلال در پرچم خود یک ستاره پنج پر داشت به این معنی که دو قسمت از سومالی متحد شده ولی سه قسمت از آن هنوز در کنترل استعمارگران است.
وقتیکه بریتانیای استعمارگر که کنیا را کنترل میکرد در مقابل این درخواست قرار گرفت، این مسئله را به رای گذاشت و 87 درصد مردم سومالی که در این قسمت کنیا زندگی میکردند برای یک سومالی متحد رای دادند، رهبر ناسیونالیست کنیا، جومو کنیاتا (Jomo Kenyatta ) تهدید کرد که اگر بریتانیا تسلیم این درخواست شود همه آنها را از کنیا بیرون می اندازد. بریتانیا نیز تصمیم گرفت که به این رای گیری اهمیتی ندهد، و به این دلیل است که تا کنون جمعیتی از سومالی هنوز در کنیا زندگی میکنند. این نشان میدهد که مرزبندی هایی که توسط نیروهای استعمار در آفریقا انجام شد چه فاجعه ای برای این مردم و منجمله مردم سومالی آورده است.
سؤال: عواقب تقسیم بندی سومالی توسط استعمار چیست؟
این تقسیم بندیها تنش هایی بین کشورهای همسایه ایجاد میکند. در آن زمان که سومالی توصیه میکرد که در مورد مرزبندیها تجدید نظر شود، اتیوپی پایگاهی برای امپریالیسم آمریکا شده و در کنیا و اریتره نیز پایگاه نظامی داشت. سومالی که تازه استقلال پیدا کرده بود میخواست ارتش خودش را تشکیل دهد که هم در مقابل کشورهای همسایه ضعیف جلوه نکند و هم از جنبش سومالی ها در اتیوپی حمایت کند و حتی اگر لزومی میدید با نیروی قهر بعضی از مناطق را پس بگیرد، ولی غرب مخالف تشکیل یک ارتش سومالی بود.
سؤال: سومالی با کشورهای همسایه روابط تیره ای داشت، آیا تشکیل ارتش نمیتوانست کشورهای همسایه را به جنگ تحریک کند.؟
جواب: غرب به اختلافات بین کشورهای آفریقایی اهمیتی نمی دهد مگر آنکه منافع اش به خطر بیفتد.آمریکا و انگلیس، ارتش های اتیوپی، اریتره و کنیا را آموزش داده و مجهز کردند. در این کشورها که هنوز سیستم ستمگرانه فئودالی تسلط داشت همزمان دولتهایی توسط استعمار برقرار شده بود که از منافع غرب دفاع میکردند. ولی سومالی برخلاف آنها یک دولت مستقل و دموکراتیک وجود داشت، پس غرب هیچ منافعی نداشت که از چنین کشوری پشتیبانی کند که می توانست از کنترل او خارج شود. در نتیجه سومالی به شوروی روی آورد که این عمل باعث وحشت نیروهای غرب شده که از نفوذ شوروی در آفریقا می ترسیدند. این ترس با کودتای 1969 بیشتر شد.
سؤال: منظور شما چیست؟
جواب: ایده های سوسیالیستی در کشور ترویج میشد. در ضمن در عدن (یمن جنوبی سابق)، جایی که انگلیسی ها کسانی را که در هندوستان خطرناک تشخیص می دادند به آنجا تبعید میکردند مانند کمونیستها، ناسیونالیستها و غیره، سومالیایی های زیادی زندگی میکردند. به این طریق افکار و ایده های ناسیونالیستی و انقلابی رشد کرده و یمنی ها و سومالیای ها را تحت تاثیر قرار داد.در سال 1969 توسط افسرانی که متاثر از ایده های مارکسیستی بودند کودتایی به رهبری زیاد باره (Siad Barre ) شد که قدرت را در سومالی بدست گرفت.
سؤال: به چه دلیل کودتا شد؟
دولت قبل از کودتا فاسد بود. دولت با بی توجهی به برنامه های پیشرفت اقتصادی، وضعیتی ایجاد کرد که باعث تجزیه کشور به قبایل شد، و تشکیل احزاب بدون برنامه حقیقی و کسب رای از قبایل، باعث هر چه بیشتر تجزیه کشور شده و بسیار ویرانگر بود، یک دموکراسی از نوع لیبرالی به هیچ وجه برای سومالی مناسب نبود. زمانی آمد که برای کشور با جمعیت 3 میلیون نفره، 63 حزب تشکیل شده بود.ولی با وجود این ادارات دولتی، پلیس و ارتش ایجاد شد که بعدها ارتش نقش مترقی ای در کودتا داشت.
سؤال: چگونه "مترقی" با یک کودتای ارتشی؟
جواب: ارتش تنها نیروی سازمان یافته بود. طبیعتا وظیفه ارتش پشتیبانی از دولت بود ولی برای خیلی از سومالیایی ها که از قبایل مختلف می آمدند ارتش جایی بود که علیرغم تعلقات قبیله ای، اتحاد در آن برقرار بود. بدین طریق بود که ایده های مارکسیستی در میان نظامیان ترویج پیدا کرد. البته کودتا بیشتر توسط افسرانی که ناسیونالیست بودند رهبری شد و آنها دانش زیادی درباره سوسیالیسم نداشتند ولی با این ایده ها همدلی میکردند. غیر از آن، از آنچه در ویتنام اتفاق می افتاد آگاه بودند که این نفرت ضدامپریالیستی را بیشتر میکرد. آنهایی که آموزشهای مارکس و لنین را میدانستند ولی فاقد یک حزب فراگیر بودند از این کودتا پشتیبانی کرده و بتدریج مشاور افسرانی شدند که قدرت را بدست گرفته بودند.
سؤال: کودتا چه تغییراتی را در کشور موجب شد؟
شوروی و چین شروع به کمک به سومالی کردند و همچنین دانشجویان و مردم جنبشهای خود را تشکیل داده و آموزش و روابط اجتماعی بهتر شد، و همچنین یک زبان نوشتاری برای سراسر سومالی انتخاب و تصویب شد. از سال کودتا تا سال 1977 بهترین سالهایی است که یک سومالیایی در زندگیش تجربه کرده است.
سؤال: بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
سومالی که توسط نیروهای استعمارگر تقسیم شده بود، برای پس گرفتن استان اوگادن در اتیوپی به آن کشور حمله کرد. اکثر جمعیت اوگادن سومالی بودند و اتیوپی در آن زمان سوسیالیست و از طرف شوروی حمایت میشد. پیش از این هایلا سیلاسی به مدت زیادی در اتیوپی حکومت کرده بود ولی در دهه هفتاد تندروی هایی در کشور اتفاق افتاد که باعث برکناری او از حکومت شد. در این کشور نیز مانند سومالی ارتش تنها نیروی سازمان یافته بود و مردم با ارتش متحد شده و هایلا سیلاسی را برکنار کردند.
سؤال: چطور دو کشور که خود را سوسیالیست معرفی کرده و هر دو از طرف شوروی حمایت میشدند در یک وضعیت جنگی قرار گرفتند؟
جواب: بعد از انقلاب در اتیوپی، یک هیئت نمایندگی از طرف کشورهای شوروی، کوبا و یمن جنوبی تشکیل شد تا اختلافات بین سومالی و اتیوپی را حل کند، فیدل کاسترو نیز به آدیس آبابا (پایتخت اتیوپی) و موگادیشو (پایتخت سومالی) سفر کرد او فهمید که خواسته های دولت سومالی برحق است. در نهایت هیئت نمایندگی اتیوپی موافقت کرد که خواسته های کشور همسایه را بررسی کند، و هر دو طرف موافقت کردند که تا دراین مورد تصمیمی گرفته نشده به هیچ عملی که موجب تحریک شود دست نزنند. همه فکر میکردند که همه چیز خوب پیش میرود ولی سومالی این توافق را زیرپا گذاشت.
دو روز بعد از اینکه هیئت نمایندگی اتیوپی به کشور بازگشت، هنری کسینجر که وزیر دفاع دولت ریچارد نیکسون بود در موگادیشو ظاهر شد. کسینجر نماینده غیر رسمی یک سازمان (Safari Club ) بود که شامل شاه ایران، موبوتو از کنگو، شاه عربستان، پادشاه مراکش و همچنین مامورین عالیرتبه امنیتی فرانسوی و پاکستان بود. وظیفه این سازمان مبارزه با نفوذ شوروی در خلیج فارس و آفریقا بود. از طریق اعمال فشارهای این سازمان و قولهایی که داده بودند موجب شد که زیاد باره دست به اشتباه فاحشی زده و به اتیوپی حمله کند.
سؤال: عواقب این جنگ چه بود؟
شوروی منطقه را ترک کرد و سومالی به رهبری زیاد باره در شبکه استعماری امپریالیسم گرفتار شد. کشور از عواقب این اختلافات مرزی بشدت صدمه دیده و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول قرار شد که "بازسازی" کشور را به عهده بگیرند. این باعث درگیری در بین طبقه بورژوازی در سومالی شده و باعث تجزیه کشور به قبایل شد که تا سال 1990 که سال سقوط زیاد باره است ادامه داشت. و از آن زمان است که مرتبا روسای دولت عوض میشوند.
سؤال: ولی بعد از سی سال که از جنگ گذشته الان خلاف آنرا می بینیم، این اتیوپی است که به کمک آمریکا به سومالی حمله کرده است!
جواب:همانطور که گفتم آمریکا بعد از شکست پروژه "بازگرداندن امید"، سومالی را در هرج و مرج نگهداشته است. با وجود این در سال 2006 یک جنبش اسلامی شروع شد تا با جنگ سالاران مبارزه کرده و اتحاد را در کشور ایجاد کند. تقریبا نوعی انتفاضه. آمریکا برای اینکه از اینکار جلوگیری کند از "دولت فدرال موقت" که سابقا از تایید رسمی آن پرهیز میکرد، پشتیبانی کرد.دلیل آن نیز این بود که آمریکا فهمیده بود که بدون یک دولت در سومالی، او به اهدافش نمی رسد. و غیر از آن یک جنبش اسلامی در حال رشد بود که همه سومالی را متحد میکرد.
آمریکا برای اینکه در این اتحاد کارشکنی کند در ضمن اینکه از "دولت فدرال موقت" پشتیبانی میکرد که فاقد پایگاه مردمی و ارتش بود، به نیروهای اتیوپی دستور حمله به سومالی را داد تا این جنبش اسلامی را ساقط کند.
سؤال: آیا این عملی شد؟
نه! نیروهای اتیوپی شکست خورده و مجبور به عقب نشینی شدند. ولی این جنبش اسلامی به گروههای مختلفی تجزیه شد که هنوز قسمت بزرگی از سومالی را کنترل میکنند. "دولت فدرال موقت" عبداله یوسف نیز ا سقوط کرده و آمریکا بجای آن شیخ شریف که سابقا سخنگوی این جنبش اسلامی بود را به مقام او نشاند.
سؤال: پس شیخ شریف "جهت" عوض کرده است؟
او سخنگوی جنبش اسلامی بود برای اینکه سخنگوی خوبی بود. ولی او فاقد یک دید سیاسی بود. او نمیداند امپریالیسم و ناسیونالیسم چیست. برای همین است که نیروهای غربی او را بطرف خود کشیدند. او حلقه ضعیف جنبش اسلامی بود. او امروز یک رژیم دست نشانده را رهبری میکند که در جیبوتی تشکیل شد. این رژیم فاقد پایگاه مردمی است و هیچ اقتداری در سومالی ندارد. فقط در مراجع بین المللی وجود دارد زیرا امپریالیستها از آن حمایت میکنند.
سؤال: در افغانستان آمریکا گفته است که حاضر است با طالبان مذاکره کند، چرا در سومالی خواستار مذاکره با گروههای اسلامی نیست؟
جواب: برای اینکه این گروهها خواهان بیرون انداختن نیروهای خارجی بوده و برای یک سومالی متحد عمل میکنند. برای همین آمریکا میخواهد این گروهها را از بین ببرد. یک اتحاد توسط جنبش اسلامی به نفع امپریالیستها نیست، آنها هرج و مرج میخواهند. مشکل این است که الان این هرج و مرج به اتیوپی هم سرایت کرده است که بعد از سال 2007 بسیار ضعیف شده است. یک جنبش مقاومت ملی نیز الان شکل گرفته است که با نیروهای طرفدار امپریالیسم مبارزه میکند. آمریکا با تئوری هرج و مرج خود در تمام این منطقه مشکل ایجاد کرده است و اکنون این تئوری را میخواهد در اریتره پیاده کند.
سؤال: به چه دلیل؟
اریتره دارای یک سیاست مستقل ملی است. اریتره نیز به سهم خود آینده ای برای این منطقه دارد. شاخ آفریقا که شامل سومالی، جیبوتی، اریتره و اتیوپی است کشورهای ثروتمندی بوده و بدون نیاز به دخالت نیروهای خارجی می توانند روابط اقتصادی جدیدی با احترام متقابل ایجاد بکنند. طبق پیشنهاد اریتره کشورهای منطقه میتوانند مشکلات خود را مورد بحث بگذارند. این چنین سیاستی باعث وحشت امپریالیسم آمریکا است زیرا ممکن است که کشورهای دیگر از این روش پیروی کنند. به این دلیل است که اریتره را بفرستادن اسلحه به سومالی و ایجاد مشکل در اتیوپی متهم می کنند.
سؤال: آیا اریتره به سومالی اسلحه نمی فرستد؟
جواب: نه! به هیچوجه. این فقط یک تهمت است. دقیقا همانطور که در مورد سوریه گفتند که به مقاومت عراق کمک میکند. اریتره خواهان این است که کشورهای آفریقایی با چین وهند روابط اقتصادی داشته باشند ولی نیروهای غربی خواهان آن نیستند و میخواهند که اریتره نیز مانند کنیا، اتیوپی و اوگاندا تحت سیطره آنها دربیاید.
سؤال: آیا تروریست در سومالی نیست؟
جواب: امپریالیستها همیشه نیروهایی را که با آنها مبارزه میکنند تروریست نامیده اند.ایرلندیها تروریست بودند تا آنکه پیمان نامه ای را امضاء کردند. محمود عباس تروریست بود تا آنکه دوست آنها شد.
سؤال: آیا القاعده در سومالی نیست؟
جواب: القاعده همه جا هست، از بلژیک تا استرالیا. القاعده برای این است که همه جا حضور امپریالیسم را توجيه کند. اگر دولت آمریکا به مردمش بگوید که قصد دارد سربازان را برای جنگ به چین به اقیانوس هند بفرستد حتما باعث ترس آنها میشود ولی اگر بگوید که برای مبارزه با القاعده و دزدی دریایی است، که هیچ مشکلی نیست. اهداف اصلی چیز دیگری است.
هدف استقرار نیروها در اقیانوس هند است که در آینده صحنه جنگهای بزرگی خواهد بود.
1ـ برنارد کوشنر فرانسوی از پایه گذاران پزشکان بدون مرز در سال 1971 بود. وی در سال 1980 رابطه اش را با این سازمان قطع کرده و سازمان دیگری را پایه گذاری کرد. پس از آن به سیاست روی آورده و در ابتدا وزیر در دولت فرانسوا میتران و بعدها با راستگرایان متحد شده و از تسخیر عراق پشتیبانی کرده و وزیر امور خارجه در دولت سارکوزی شد.
*:توضيح مترجم:
مطلب فوق ازمواضعی پشتيبانی می کند که مورد تائيد من نمی باشد. اما چون مطالعه اين مصاحبه را از اين زاويه که خواننده را در فضای نظرات موجود در مورد تحولات اين منطقه بحرانی جهان قرار می دهد مبادرت به ترجمه آن نمودم