۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه
کشتار دستهجمعي مردم روستاي قارنا در کردستان ايران
شرح جنايت
ساعت يك بعدازظهر يازدهم شهريور ماه سال 1358، در يك يورش فجيع سه ساعته به روستاي قارنا 47 نفر از مردم بيگناه و بيدفاع که جملگی غيرنظامی بودند، كشته شدند. آری، مقتولين زن و مرد و پير و جوان و حتي بعضي از كودكاني بودند كه هنوز سنشان به پنج سالگي هم نرسيده بود. اگرچه منابع مربوطه تعداد کشتهها را 47 نفر ذکر کردهاند ولي طبق گفتههاي اهالي روستا و مطلعين تعداد کشتههاي اين حادثه به 68 نفر رسيده است. در اين ميان برخي از خانوادهها تا شش نفر از اعضايشان را از دست دادند.
تنها دليلي که اکثر منابع حکومتی براي حادثه قارنا نوشتهاند و صرفاً ميتوان به چشم توجيه به آن نگريست اين است که در چند روز قبل از حادثه قارنا در يک درگيري مسلحانه در منطقه دوآب (که نزديک به 15 کيلومتر از قارنا و 20 کيلومتر از نقده فاصله دارد) بين هواداران حزب دمکرات کردستان و تعدادي از آذريهاي حکومتی ساکن نقده که به آنها "مجاهدين انقلاب اسلامی" ميگفتند 12 تن (و به گفته عدهاي 18 تن) از آذريهاي مسلح کشته ميشوند. با انتقال کشتهها به نقده و برافروزي آتش انتقام عدهاي از مردم مسلح آذري نقده با حمله به مردم قارنا (قبلا ذکر شد که حادثه در نزديکي دوآب و در يک درگيري مسلحانه روي داد) که بي خبر از اين وقايع در زمينهاي کشاورزي خود مشغول بودند افراد بيگناه و غير مسلح را وحشيانه به قتل ميرسانند.
برخي اخبار اين طور حکايت ميکنند که: "نيروهاي مهاجم وابسته به رژيم به فرماندهي حاجي معبودي و مراد قناري در راه رسيدن به قارنا در برخورد با هر کردي او را ميکشتند و بدين ترتيب تا رسيدن به روستا 6 نفر را که 3 نفر از آنان خردسال بودند به قتل مي رسانند. بعد از رسيدن به قارنا مردم را جمع کرده و به سوي آنان حمله ور شده و پير و جوان و زن و مرد را ابتدا با سرنيزه از پا در ميآورند و سپس با گلوله به زندگي پر از مظلوميتشان پايان ميدهند. در اين ميان حتي قرآن هم که مبناي حکومتشان ميباشد مورد بي احترامي قرار مي دهند و پيشنماز قارنا را که گمان ميکرد آنان به قرآن و خدا باور دارند، قرآن بدست از آنان تقاضا کرد تا خون بيگناهان را نريزند. ولي مگر مي شود فرمان ولايت فقيه را بخاطر فرمان خدا اجرا نکرد؟!! قرآن در خون جاري از سر از تن جدا شده ايشان رنگي تازه برخود مي گيرد. در اين جنايت 68 نفر از مردم بي گناه و مدني قارنا غرق خون ميشوند.
در باره اين فاجعه از زبان اهالي قارنا در روزنامه " اطلاعات 16/9/1358 " ميخوانيم :
"كمتر كسي مي تواند با بازماندگان فاجعه «قارنا» به صحبت بنشيند و از گزارش انچه در مدت سه ساعت بر اين مردم بيگناه گذشت، متأثرنشود. مردم قارنا درباره اين فاجعه، خبر صريح و روشن دارند. حمزه شريفي 15 ساله دانش اموز سال سوم راهنمائي درباره انچه ساعت يك بعدازظهر روز 11 شهريور امسال در قارنا گذشت سندي غير قابل انكار ارائه مي دهد. يك نسخه از اين مدرك را تقريباً همه بازماندگان كشتار دهكده قارنا در دست دارند. سند، نامهايست از شخصي بنام حاج عظيم معبودي كه براي خليل خسروي كدخدا و چندتن از محترمين ده نوشته است. نامه روي كاغذ ماركدار تجارتخانهی معبودي كه عامل فروش تراكتورهاي انيور سال در شهرهاي نقده و پيرانشهر و اشنويه و حومه است، نوشته شده، و مردم قارنا مي گويند: او از فئودالهاي وابسته به رژيم است. نامه يك روز قبل از فاجعه نوشته شده و متن ان چنين است:
جناب اقاي بهلول گلستان و عزيز بازدار و خليل خسروي. پي از سلام خواهشمندم براي :مد و رفت شهر براي خاربار (خواربار) ده قارنا هم خودتان و هم برادران ديگرده قارنا آمد و رفت داشته باشيد. هركسي كوچكترين ناراحتي براي شماها و برادران كرد ديگر ايجاد نمايد فوري به انتظامات يا خود بنده مراجعه فرماييد تا باسم ضد انقلاب ان كس را گرفته و به مقامات دولتي تحويل دهم. خلاصه هيچگونه وحشت و ناراحت نباشيد، ما هم برادر هستيم.
با تقديم احترام
حاج عظيم معبودي
امضاء
10/6/1358
محاصرهی روستا
از نامه اينطور پيداست كه مردم ده دلواپسيهائي داشتند و هدف نويسنده نامه اين بوده است كه مردم ده را آرام كند و ظاهراً موفق هم شد. حمزه ميگويد:
- روز 11 شهريور، تمام اطراف ده را با تانك و توپ محاصره كرده بودند، و ساعت يك بعدازظهر عدهاي حدود صد نفر بهمراه شخصي به اسم قادري، بشكل مجاهدين پاسدار، بخانهها ريختند و هر كسي را دم دستشان ديدند، كشتند و سر بريدند. روحاني ده، با يك جلد قران، نزد انها رفت و قسم خورد كه مردم اين ده هيچ تقصير و گناهي ندارند. مهاجمين روحاني ده را فوراً كشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحاني ده پيدا نشده است.
زني كه دو فرزند 15 و 18 سالهاش را در اين كشتار از دست داده است مي گويد:
- آنها به هيچكس رحم نكردند. اينهمه بيرحمي را ما هيچ جا نشنيده بوديم. انها كه حالا زنده اند در ان ساعت يا در ده در خانهشان نبودند يا توانستند به طريقي خود را مخفي كنند.
پيرمردي بنام سيداحمد درباره نوع اسلحهاي كه بكار برده شده بود، ميگويد:
- بعضيها را با تفنگ كشتند بعضيهارا با چاقو و كارد سر بريدند، بعضيها را هم مخصوصاً كودكان را زير لگد و پوتين خفه كردند.
سيد احمد كه 9 نفر از اعضاي خانوادهاش را از دست داده است درباره چگونگي زنده ماندن خود مي گويد:
- من انروز در نقده بودم و غروب، وقتي وارد قارنا شدم، جهنم را جلوي چشم خود ديدم. ......"
(اطلاعات16/9/1358)
از اين نوشته روزنامه اطلاعات بر ميآيد که سند و مدرکي براي شناسايي و مجازات عاملين اين جنايت در دست بوده، ولي دولت درحاليکه بيش از 3 ماه از اين جنايت گذشته بود، هيچ اقدامي در اين مورد انجام نداده و تا هيات حسن نيت (با همراهي داريوش فروهر) به کردستان نيامد کسي از مسئولين حتي فرياد مظلوميت هاي قارنا را نشنيد.
به گفتههاي بعضي سران آن وقت حکومت در منطقه در باره جنايت قارنا ميپردازيم تا فتنهانگيزيهاي آنان براي تحريک مردم و پنهان ساختن واقعيات و کوچک شمردن فاجعه معلوم شود.
ملا حسني (نمايندهی تامالاختيار خمينی آن زمان و خامنهای امروز) در پاسخ به گزارشگري که در مورد نقش وي درحادثه قارنا و قلاتان سوال ميکند ميگويد:
"... نه نبودم. اگر بودم هيچ ترسي نداشتم و مي گفتم بودم. ولي زماني كه در انجا درگيري بود من در بند و ترور كه مورد حمله مهاجمين قرارگرفته بود مشغول جنگ بودم و اينكه گروهها مرا متهم مي كنند افترا و دروغ مي گويند و اين مسئله كذب محض بوده و من حتي قارتا و قالاتان را نمي شناسم."
از وی پرسيده میشود: "آيا كساني كه به قارتا و قالاتان حمله كردند مقصر هستند يا نه؟" وی پاسخ میدهد:
"در مورد قارتا مسئله اين است كه 18 نفر از مجاهدين را در آنجا به شهادت ميرسانند و عدهاي نيز مجروح ميكنند. خانوادههاي شهدا به محل حادثه رفتند و هفت نفر قاتل مجاهدين و پاسداران در يك درگيري كشته ميشوند. بعدا گروههاي مسلح براي اين كه جمهوري اسلامي را متهم كنند خودشان در كارها دست به كشتار مي زنند در مورد قالاتان چون اخيرا اتفاق افتاده است من هنوز تحقيقي نكرده ام ...."
اين جنايت در نوع خود اولين حادثه بعد از روي کار آمدن دولت ولايت فقيه بود. ولي آخرين نبود و کردها در ادامهي اين سياستها چندين بار ديگر در روستاهاي قلاتان ، ايندرقاش ، کاني مام سيدان ، سه وزي ، سروکاني و... شاهد اين کشتارهاي وحشيانه بودهاند.
با وجود هولناکي اين فاجعه در قارنا و روستاهاي ديگر کردستان هرگز شاهد بازتاب آن، نه در رسانههاي داخلي و نه در رسانههاي خارجي، نبوديم. در داخل کشور مي توان علت اين سکوت را ناشي از ستيز دولت و نيروهاي مخالف کرد و پنهان شدن اخبار قارنا در زير خاکستر آن، شروع جنگ با ايران و عراق، فضاي سياسي حاکم و نبود ابزارهاي ارتباطي بیطرف و مستقل دانست و در خارج از کشور به علت وجود حلقهي حکومتهاي اشغالگر کردستان و تکتازي ايران در منطقه و کم کاري سازمان هاي مدافع حقوق بشر برمبناي منافعشان و عدم وجود هم پيمان استراتژيک براي کردها اين جنايت شايد حتي در حد تيتر يک خبر هم نمايان نشد.
اين درحاليست که رسانههاي داخلي بعد از کشتار 37 تن از مردم قانا توسط اسرائيل در سال 2006 که نامش بي شباهت به قارنا نيست چنان در بوق و کرناي خود دميدند که گويي خود در اين موارد معصوميت الهي داشته و وحشتناک تر از اين جنايت را هرگز نديدهاند.
تاريخ نشان داده وآينده نيز شاهد خواهد بود که جناياتي مانند قارنا، قلاتان، ايندرقاش، کاني مام سيدان، سه وزي، سروکاني و...، جناياتي سازماندهي شده از سوي حکومت ايران و بواسطه ابزارهاي سرکوب مهاجرت داده شده به کردستان وبراي خفه کردن فرياد حق خواهي کردها و آسيميلاسيون و ژينوسايد اين ملت ظلم کشيده ميباشد.در اثبات اين مدعا:
1- اين جنايت بعد از فرمان جهاد خميني عليه ملت کرد و در راستاي عمل کردن به اين فرمان "نمايندهی خدا و امام زمان" انجام گرفت.
2- عاملان اين جنايت نه تنها مستقل وجدا از حکومت نبودند، بلکه نيروهاي رسمي دولت سرپرستي آنها را برعهده داشتند.
3- جنايتکاران حادثه قارنا نه تنها مورد بازجويي قرار نگرفتند، بلکه پاداشهايي نيز از جانب حکومت براي آنان در نظر گرفته شد، تعدادی از آنها امروز پستهای بسيار بالای حکومتی چون وزير و سفير دارند. کافی است به سابقهی سفير جمهوری اسلامی در آلمان نظری بياندازيم که چگونه کشتار مردم کردستان نردبان ترقیاش شد.
4- هيچکدام ازسران حکومت اين جنايت را مستقيماً محکوم نکردند و سعي ميکردند بار آنرا بر دوش کردها بياندازند.
5- اين جنايت در روستاهاي ديگر کردستان تکرار شد، بدون آنکه حکومت از وقوع آن جلوگيري کند.
6- کشتار کردها به شيوههاي ديگر ادامه يافت؛ از حمله نيروهاي حکومتي گرفته تا حکم اعدام دستگيرشدگان توسط امثال خلخالي از همان اوايل انقلاب که اکنون نيز شاهد اين اعدام ها هستيم.
اينکه آيا کشتار قارنا بر اساس قوانين بين المللي (1984) ژينوسايد محسوب مي شود، را با نگاهي به مادهي دوم قانون ممنوعيت ژينوسايد بررسي مي کنيم. بر اساس اين ماده هر نوع کشتار دسته جمعي قومي، مذهبي، اخلاقي، نژادي و نيز تلاش براي از بين بردن زبان و فرهنگ يک گروه و فشار با هدف از بين بردن گروهي از مردم و کوچ اجباري با اهداف مذکور نمونههايي از ژينوسايد يک گروه ميباشند و تعداد قربانينان تنها شناسه ژينوسايد نمي باشد.
با توجه با اين ماده کشتار قارنا ژينوسايد حکومت مرکزي عليه ملت کرد ميباشد که در همين راستا مرکز "چاک" روز 11 شهريورماه مصادف با 2 سپتامبر را به عنوان روز ژنوسايد ملت کرد در کردستان ايران نامگذاري کرده است و آن را حاصل سياستهاي مخرب و جنگطلبانهي جمهوري اسلامي، از بدو انقلاب به مثابه يک نظام ضدبشري و ضدارزشهاي انساني ميداند.
در پايان اسامي جانباختگان جنايت قارنا و قلاتان را که در دسترس مي باشند، مشاهده میکنيد:
قربانيان قارنا:
1- ملامحمود بهترزاده 2- سيدرحمان طاهري 3- سيدمحمدطاهري 4 - سيداسماعيل طاهري 5 - حاج سيدعلي طاهري 6 - سيدکريم اروندي 7 - امينه شريفي اذر 8 - حاجي رحمان شريفي اذر 9 - عثمان شريفي اذر 10- مصطفي عزيزي 11 – محمدعزيزي 12 - محي الدين ابروشن 13 - حاج شريف ابروشن 14 - رحمان ابزن 15 - رحمان سليماني 16 - رحيم سليماني 17 - كريم سليماني 18- قادرسليماني 19 - عبدالله احمدپور 20 - عمرباسي 21 – جعفرباسي 22 - مصطفي باسي 23 - محمدشيرو 24 - سليمان حمزه پور 25- ابراهم پويا 26 - ابراهيم رسولي 27 - علي( چوپان روستا) 28 - حسن( نوجوان 13 ساله اهل روستا مجور علي آباد ) 29 - زينب رامين 30 - خانم خاتوزين رامين 31- کريم رامين 32- احمدرامين 33 - رحمان رامين 34- خسروافشين 35 - رسول خسروي 36 - رحمان خسروي 37 - سعيدخسروي 38 - عبدالله خسروي 39 - مرادخسروي 40 - مصطفي خسروي 41- ابوبكرشيشمان 42 - جعفرشيشمان 43 - علي شيشمان 44 - عزيزمرزنگ 45 - احمد سعادتپور
قربانيان قلاتان:
1-رمضان پنهار 11 ساله 2- حاجي سيد حسن قدمي 70 ساله 3- حاج محمد بايزيدي 75 ساله 4- حاج رسول عبدالله 60 ساله5- عبدالله قربان 50 ساله 6- عثمان درويش سليم 60 ساله 7- محمد كردي 50 ساله 8- عثمان اماني 30 ساله،محمد امين عباسي 30 ساله 9- حسن حمزه كوكه 22 ساله 10- احمد گلابي 21 ساله 11- جلال بيدوخ 18 ساله 12- عبدالله آه لياني 19 ساله 13- اسمعيل حميدي 15 ساله 14- قادر كورستمي 35 ساله 15- رحمان مينه مورك 35 ساله.
ثر تحريم ها می تواند حتی از جنگ مصيبت بارتر باشد!
محمدرضا شالگونی
نشانه های مصيبت دارند ظاهر می شوند. ديروز ( دوشنبه ۱۵ شهريور ) محسن نفر ، دبير انجمن کليه ايران ، در گفتگويی با خبرگزاری ايلنا هشدار داده است که شروع دور جديد تحريم ها می تواند برای بيماران کليوی مصيبت بار باشد. او می گويد کشور ِ سازنده داروهای مورد نياز اين بيماران از فروش دارو به ايران خوداری کرده و مقامات وزارت بهداشت تاکنون توانسته اند اين دارو را فقط در حد بسيار ناچيز ، به صورت اورژانس از کشورهای ديگر تهيه کنند. اين درحالی است که روزانه حدود ۲۰ هزار بيمار کليوی در کشور عمل پيوند کليه انجام می دهند که تقريباً ۱۰ درصد آنها مجبور به استفاده از اين دارو هستند و مصرف نکردن حتی يک نوبت از اين دارو موجب ميشود بدن ، کليه پيوندی را پس بزند. معنای هشدار به حد کافی روشن است: اگر نتوانند اين داروی مورد نياز را از کشور ديگری تهيه کنند ، روزانه دو هزار بيمار کليوی بر سر دوراهی مرگ و زندگی قرار خواهند گرفت ، يعنی سالانه حدود ۷۳۰ هزار نفر! اما واکنش مسؤولان مربوطۀ رژيم در مقابل اين خبر وحشتناک ، حتی از خود اين خبر وحشتناک تر است: آنها "تنها توصيه کرده اند که بيماران صبور باشند"!! يعنی چه؟ دو هزار انسانی که روزانه در آستانه مرگ قرار می گيرند ، چگونه می توانند صبور باشند؟
برخورد حکومت کنندگان با دورنمای مصيبت های پيش رو حتی از اين هم وحشتناک تر است. پنج روز پيش از اعلام اين خبر ، يعنی چهار شنبه ۱۰ شهريور ، احمدی نژاد در مصاحبه ای با العالم بار ديگر گفته است "اين تحريم ها برای اقتصاد ايران حتماً مثبت است. چون ايران حرکت رو به جلوی خوداتکايی دارد". اين نوع حرف ها که اکنون مکرر از زبان حکومت کنندگان می شنويم ، بيش از آن که نشانه بلاهت و نادانی آنها باشد ، بی تفاوتی جنايت کارانۀ آنها نسبت به زندگی مردم اين کشور را نشان می دهد. وقتی رئيس جمهور کشوری ، خطری را که می تواند روزانه دو هزار نفر از مردم آن کشور را تا پای مرگ ببرد ، مثبت می داند ، ترديدی نبايد داشت که ما با فاجعه وحشتناکی روبرو هستيم ؛ فاجعه ای بسيار وحشتناک تر از تحريم های مصيبت بار ؛ فاجعه ای وحشتناک تر از هر زمين لرزه و طاعون و سيل و آوار ؛ فاجعۀ حکومتی که از نابودی مردم کشورش سود می برد! همين چندی پيش که سيل مصيبت بار در کشور همسايه ما پاکستان راه افتاد ، خبری در همه رسانه های بين المللی پيچيد و بسياری را در سراسر جهان حيرت زده کرد: آصف علی زرداری ، رئيس جمهور پاکستان بی تفاوت به سيلی که بخش اعظم کشور را فرا گرفته بود و زندگی حدود ۲۰ ميليون پاکستانی را به هم می ريخت و چند ميليون نفر در چنگال گرسنگی و بی خانمانی و شيوع بيماری های واگير دست و پا می زدند ، حاضر نشد سفر از پيش تعيين شده خود به چند کشور اورپايی را لغو کند و حتی سرکشی به املاک خودش در فرانسه را که با دزدی از مردم فلاکت زده پاکستان خريده است ، فراموش نکرد! کار زرداری نموداری از فاجعه رژيمی را به نمايش می گذاشت که خود از هر سيل و زلزله ای برای مردم پاکستان مصيبت بارتر بوده است. رهبران جمهوری اسلامی با برکت خواندن تحريم ها جای ترديدی باقی نمی گذارند که نسبت به سرنوشت مردم کشورشان حتی از زرداری ها بی اعتناء ترند.
حقيقت اين است که دور جديد تحريم ها می تواند برای مردم ايران حتی از جنگ مصيبت بارتر باشد. اين تحريم ها ، حتی اگر جنگی درکار نباشد ، می تواند سال ها ادامه يابد. تجربه عراق را فراموش نکنيم. تحريم ۱۲ ساله اين کشور بود که حتی پيش از شروع حمله نظامی امريکا ( در سال ۲۰۰۳ ) ، کمر مردم عراق را شکست. گزارش يونيسف در تابستان ۱۹۹۹ ( يعنی تازه ۸ سال پس از شروع تحريم ) نشان داد که تحريم ها حداقل ۵۰۰ هزار کودک عراقی را به کام مرگ فرستاده است. تازه اين آمار فقط ناظر به مرگ ومير کودکان بود ؛ حقيقت اين است که تلفات انسانی آن از اين رقم بسيار فراتر می رفت. ولی حتی اگر همين رقم را با تلفات مردم عراق در دوره جنگ هشت ساله ايران و عراق ( که حدود ۳۰۰ هزار نفر تخمين زده می شود ) مقايسه کنيم ، در می يابيم که تحريم می تواند از جنگ مصيبت بارتر باشد ، از جمله به اين دليل که قربانيان آن عموماً از ميان غير نظاميان خواهند بود.
انرژی هسته ای حتی اگر معجزاتی را که رهبران جمهوری اسلامی سفيهانه از آن انتظار دارند ، به بار بياورد ، باز نمی ارزد که زندگی مردم کشور به خاطر آن به خطر انداخته شود. جمهوری اسلامی و امپرياليسم امريکا در يک ائتلاف منفی با همديگر با زندگی مردم يک کشور ۷۳ ميليونی بازی می کنند. برخلاف ادعا و تبليغات رسانه های امپرياليستی ، "تحريم هوشمند" وجود خارجی ندارد و مخصوصاً اين تحريم ها بيش از رژيم به مردم ايران ضربه می زند. و برخلاف تبليغات جمهوری اسلامی ، عقب نشينی از غنی سازی اورانيوم ، نه تنها آسيبی به اقتصاد ايران نمی زند ، بلکه نقداً بهانه های جريان های جنگ طلب در امريکا و اسرائيل را از دست آنها خواهد گرفت. اگر واقعاً انرژی هسته ای صلح آميز می خواهيد ، با عقب نشينی از غنی سازی می توانيد آن را به دست بياوريد و تعادل نيرو در سطح جهانی طوری است که امريکا نمی تواند ايران را از حق استفاده صلح آميز از انرژی هسته ای محروم سازد. شروع سوخت گذاری نيروگاه بوشهر و عدم مخالفت امريکا با آن شاهد زنده اين حقيقت است.
حقيقت اين است که رهبران جمهوری اسلامی بحران هسته ای را فعلاً به نفع خودشان می بينند ، و چندان هم اشتباه نمی کنند: از "برکت" اين بحران آنها می توانند فضای سرکوب را راحت از پيش حفظ کنند. اما نبايد گذاشت آنها زندگی مردم را چنين ارزان به حراج بگذارند. اکنون وقت آن است که همه جريان های سياسی پيشرو ، مخالفت با سياست هسته ای رژيم را يکی از مبرم ترين وظايف خود بنگرند. اکنون وقت آن است که در داخل کشور نيز مخالفت علنی با اين سياست به يکی از خواست های بی واسطه مردم تبديل شود. نبايد گذاشت ايران به روز عراق بيفتد.
۱۶شهريور۱۳۸۹ـ۷ اوت ۲۰۱۰
همسر محرم چگینی: می گویند سنگ قبر همسرت باید ساده باشد
همسرمحرم چگینی یکی از کشته شدگان بعد از انتخابات به کمپین بین الملی حقوق بشر در ایران گفت مقامات مسوول از پرداخت دیه به خانواده همسرش سرباز می زنند. او گفت درجواب درخواستش مبنی براینکه قاتل همسرش را می خواهد گفته شده که منتظرنباشد قاتل همسرش را به او معرفی کنند.
معصومه چگینی به کمپین گفت: « من هم چنان دنبال این هستم که قاتل شوهرم را پیدا کنم. من هنوز دیه را نپذیرفتم. من گفتم دیه را نمی خواهم به خاطر این که فاقد فرزند هم هستم، دیه همسرم به من تعلق نمی گیرد، ولی همان روز هم که به من پیشنهاد دیه دادند، گفتم دیه نمی خواهم. من قاتل همسرم را می خواهم. گفتند قاتل همسرت را به تو معرفی نمی کنند، منتظر این نباش که به تو قاتل نشان بدهند، ولی پدر ومادرش قبول کردند که دیه بگیرند.»
همسر محرم چگینی گفت: « ولی به آن ها چیزی داده نشد و اصلا پیگیر نشدند. اصلا جوابی به ما ندادند. من فقط آخرین باری که دادسرا رفته بودم، پدر و مادرش دیگر تصمیم داشتند که دیه را بخواهند. نزدیک دو سه ماه گذشته هنوز جوابی راجع به دیه هم ندادند. اصلا دیه ای به مانمی دهند فقط قاضی برگشت گفت هر چه قدر دیه مرد باشد می دهند، من نمی دانم چه قدر است. ولی هر چه قدر دیه مرد باشد. گفتند به والدینش تعلق می گیرد. پدر و مادرش گفتند دیه را می خواهیم. الان دو ماه است قرار بوده به ما زنگ بزنند بگویند به شما دیه می دهیم. آن هم را به ما ندادند. برگشتند گفتند این ها چند نفرند پرونده هاشان در دادگاه انقلاب است، باید آن جا بررسی بشود تا تصمیمی بگیرند به شما بدهند. ما هم گفتیم خوب باشد. بعد گفتند زنگ می زنیم، ما هم گفتیم بگذاریم آن جا بررسی کنند، ببینیم چه به ما می خواهند بدهند؟»
وی همچنین گفت که پس از مراجعه به به بهشت زهرا متوجه شده استکه تابلوی مزار وی کنده شده است: « پنج شنبه رفتیم بهشت زهرا دیدم تابلوی مزار همسرم را کنده و برده اند. وقتی به بهشت زهرا مراجعه کردیم، گفتند که ما این کار را نکردیم. بعد که پی جویی کردیم، دیدم دزد برده است. گفتند این اتفاق چند جای دیگرهم افتاده است. قطعه ۲۵۸ این مورد اتفاق افتاده است…. تابلو یک قطعه آلمینیوم بود. من نمی دانم چه قدر ارزش داشته که کندن بردند. ۲۰۰ هزار تومان آن را خریده بودیم. نمی دانم برای آن ها چه قدر ارزش داشته که آن را بریدن و بردند.»
به بنیاد شهید مراجعه کردیم، گفتند:” می توانید دوباره بگذارید. تابلو را ما دوباره دادیم بسازند. رفتیم گفتیم شما که این فرد را خودتان شهید اعلام کردید، شهید خودتان بوده، آمدید به ما پیشنهاد دادید، حالا چه دلیل دارد بروید تابلوش را بکنید؟ گفتند:” این کار ما نبوده؛ چون شهید بوده، اگر می خواهید می توانید تابلو را دوباره بگذارید.»
معصومه چگینی به کمپین گفت گمان می کند شعرسرقبر وی ممکن است خوشایند برخی نباشد: « … واقعا جوابی به من ندادند. انگار سر شعر روی سنگ مزار اقای چگینی را شما ندیدید شعرش جوری است که انگار به مزاج این ها نمی چسبد. من حالا نمی دانم فکرمی کنم به خاطر این که ما روی سنگ چگینی نوشتیم به کدامین گناه کشته شد؟ آن ها می گویند شعری که نوشتید به شهید نمی خورد باید سنگ اش ساده باشد و شعری باشد که ما بخواهیم.»
وی به کمپین گفت: « من از حرف های بنیاد شهید متوجه شدم… چون گفتند سنگ اش هم باید ساده باشد. فقط مشخصات اش باید باشد. آن شعر به شهید نمی خورد. من فکرمی کنم شاید این جور که می گویند سنگ اش هم بردارند. دوست ندارند آن سنگ هم روی قبرش باشد. از کسانی که شهید خودشان اعلام کردند یکی بهمن جنابی است که در قطعه شوهرم است، یکی هم میثم عبادی است. آن ها سنگ ساده انداختند فقط اسم شان را نوشتند. الان دنبال این هستم، مطمئن شوم و چه کسی تابلوی مزار شوهرم را برداشته؟ من فقط می خواهم قاتل شوهرم را به من معرفی کنند.»
معصومه چگینی گفت بر سرمزار همسرش محرم چگینی شعر زیر نوشته شده است:
«بر سر سنگ مزارم بنویس/ زیر این سنگ جوانی خفته است/ با هزار حیف و دو چندان افسوس/ بنویس این جوان در حسرت دیدن یاری ماندن ات/ جلوی روز وفاتم بنویس/ روز قربان شدن عاطفه ها در چشم نگار/ روز پژمده شدن گل در فصل بهار/ روز اعدام جنون بر سر دار
تصویر دلخراش آلنده لحظاتی قبل از کشته شدن در کودتای آمریکایی (دوراندیش)
11 سپتامبر:
برای آن که آن یازده سپتامبر دیگر را از خاطر نبریم و فکر نکنیم فقط یک یازده سپتامبر وجود دارد . خیر، مدتها قبل از 11 سپتامبر 2001 یک 11 سپتامبر دیگر در خاطره جهانیان ثبت شده بود و آن روز کشته شدن آلنده رئیس جمهوری شیلی در کودتای آمریکایی سال 1973 است . مباد که سپتامبر سیاه 1973 را هرگز از خاطربریم همانگونه که 28 مرداد 1332را . در این روز ارتش شیلی به پشتیبانی آمریکاییها در کودتایی خونین آلنده رییس جمهور قانونی شیلی را سرنگون کردند . ژنرالها کاخ ریاست جمهوری را که محل اقامت آلنده بود بمباران هوایی کردند و اورا به قتل رساندند. ژنرالهای فاشیست به رهبری پینوشه کنترل دولت را در دست گرفتند و در هفته های بعد هزاران نفر از روشنفکران و دانشجویان بیرحمانه در استادیوم سانتیاگوتیرباران شدند یا زیر شکنجه به قتل رسیدند . در زیر تصاویری از این کودتای خونین را میبینید:
آلنده در حال دفاع از کاخ ریاست جمهوری در برابر حمله ارتش شیلی ، لحظاتی قبل از کشته شدن در بمباران هوایی
نگاهی به چهرهی چند جنایتکار
| |
| |
| |
| |
|