بخش پنجم: پایان دوران امپریالیسم و آغاز گلوبالیزاسیون سرمایه در لوای تئوری ارزش
۱۳۹۴ فروردین ۷, جمعه
چرا جنبشهای رادیکالِ اجتماعی(زنان،دانشجویان،معلمان،محیط زیست و...)؛ باید ازمبارزاتِ کارگرانِ انقلابی حمایت کنند؟
درحاشیه قتلِ فرخنده دخترافغان،تنها دوگزینه پیش روی ماست
چرا جنبشهای رادیکالِ اجتماعی(زنان،دانشجویان،معلمان، محیط زیست و...)؛
باید ازمبارزاتِ کارگرانِ انقلابی حمایت کنند؟
--------------------------
از زاویه تاریخی، تنها یک طبقه توانسته سرمایه را به چالش گرفته و آلترناتیوی برای آن ارایه دهد: طبقه کارگر. این مساله نه ابدا بخاطر نوعی برتری معنوی و اخلاقی است و نه بخاطر این است که آنان بیشترین رنج را متحمل می شوند. در حقیقت، بسیاری دیگر هستند که از هر گونه ابزاری برای تداوم حیات و زنده ماندن محرومند و وضعیتی بسیار اسفناکتر از آن که بمثابه کارگر مورد استثمار قرار گیرند دارند.
دلیل این که طبقه کارگر از این ظرفیت برخوردار است این است که در جایگاه استراتژیکی قرار دارد. کارگران مستقیم ترین رابطه با سرمایه را دارند: آنان سرمایه را تولید می کنند. تا حدی که سرمایه داران ، خودشان، فقط مدیریت و اقدام به انباشت آن می کنند که از طریق استثمار کارگران در فرایند تولید کالاها متحقق شده است.
ارزش اضافه هنگامی که به عنوان سود متحقق شد و دوباره سرمایه گذاری شد، به سرمایه جدید تبدیل می شود.
سرمایه داران به شیوه ای داوطلبانه انباشت سرمایه را متوقف نخواهند کرد. آنان نمی توانند از الزامات ساختاری نظام بیش از آن چه ما می توانیم، بگریزند. برعکس، آنان مجبورند تمام قدرت سیاسی اشان را جهت درهم شکستن هر نوع تهدیدی علیه هژمونی اشان متمرکز کنند. در صورتی که بخواهیم توانایی کنار زدن آنان از قدرت را کسب کنیم، نیازمندیم که خود را به عنوان یک نیروی اجتماعی جهانی عظیم سازماندهی کنیم . تنها دو گزینه پیش روی ماست: نابودی کامل یا انقلاب جهانی.
چرا مدافعان محیط زیست باید ازمبارزات کارگران حمایت کنند
نگارش: استفانی مک میلان
برگردان: بابک پاکزاد
متن کامل را درلینک ذیل جستجوکنید
می پذیریم که جنبشهای رادیکال اجتماعی می باید ازمبارزات کارگران انقلابی حمایت کنند؛
اما وظیفه ی جنبش کارگری دربرابر جنبشهای رادیکال اجتماعی چیست؟
---------------------------
ماه مارچ سال2006
جنبش زنان می تواند و بايد از جنبش كارگری دفاع كند اما اين يك رابطه و جاده يك طرفه نيست. رابطه بين جنبشها یک رابطه متقابل است. نبايد انتظار حمايت يك جانبه را داشت. منظورم از حمايت هم اين نيست كه صرفا وقت تنگ جنبشها سراغ هم بروند و به هم در اين يا آن زمينه ياری برسانند.
مسئله اين است كه بين اين جنبشها يك اتحاد استراتژيك موجود است بدون چنين اتحادی و تلاش برای شكل دادن آن بر پايه های درست نمی توان دشمن مشترك را شكست داد. این امر هم در زمینه مبارزات درازمدت هم در زمینه مبارزات كوتاه مدت صدق می کند. اين اتحاد در درجه اول يك اتحاد سياسی است. يا بهتر است بگويم ايدئولوژيك سياسي. به هر حال با اغاز هر جنبشی به ناگزير پای ايده ها، بينشها و سياستهای مختلف به ميان می آید. توجه جنبشها به يكديگر در درجه اول بايد در اين حيطه باشد. آنچه که در این میان تعیین کننده است جهت گیریهای ایذئولوزیک سیاسی هر مبارزه یا جنبش است. بر پایه این جهت گیری است که رابطه جنبشها، درجه دوری و نزدیکی و میزان اتحادشان با یکدیگر مشخص می شود و بالاخره حمایت یک جنبش از جنبش دیگر در درجه اول و قبل از هر چیزی به این مسئله گره خورده است. به همین دلیل حمایت واقعی و اصیل یک جنبش از جنبش دیگر یعنی توجه دقیق و جدی به جهت گیریهای ایدئولوزیک سیاسی آن و یاری به یکدیگر برای دست یابی جمعی به راه حل های صحیح و انقلابی است.
همانطور كه سایر رفقا و دوستان تا کنون به اشکال مختلف تاکید کرده اند، اعتصاب كارگران شركت واحد مبارزه شجاعانه ای بود. رژيم اين اعتصاب را با سركوب گسترده درهم شكست، اما این مبارزه تاثيرات سياسی مهمی از خود بر جای گذاشت. مسلما اين مبارزه درسهای زیادی در بر دارد و اميدوارم كه كارگران فعال و نيروهای انقلابی بتوانند جمعبنديهای درست و همه حانبه ای از نقاط قوت و ضعف اين حركت بكنند وبتوانند به این سئوال پاسخ دهند که چرا اين اعتصاب این چنین سریع در هم شكسته شد. مشخصاچرا اعتصاب دوم قبل از شروع در نطفه سرکوب شد. آیا فقط با تناسب قوای میان کارگران و رژیم می توان این مسئله را توضیح داد یا اینکه برخی ضعفها و اشتباهات سیاسی و عملی موجب این شکست شد؟ آیا این شکست به کم بهائی که رهبران سندیکا به دشمن داده بودند، ربط نداشت؟
برگردم به مسئله مبارزات اخير كارگران شرکت واحد. به نظرم جنبش زنان در اين زمينه بايد ديدگاه انتقادی خود را حفظ كند. من روی چند مسئله مشخص انگشت می گذارم. همانطور كه گفتم نقش زنان در اين مبارزه برجسته بود اما گرايشی در بين برخی از كارگران به چشم می خورد كه از زنان و كودكان به عنوان نيروئی برای تظلم خواهی و مظلوم نمائی سود جويند. مانند اینکه: "آی ببينيد چه بر سر زن و بچه های ما می آورند!" يا اينكه "به زن و بچه گرسنه ما رحم كنيد!" يا "حرمت خانه و خانواده ما را نگه داريد!"
همانطور كه گفتم تلاش فعالين سنديكا در به ميدان آوردن همسران خود قابل تحسين بوده و هست. اما بايد نگاهی به برخورد این سنديكا به مسئله زنان هم بكنيم. ببينيم آيا اين سنديكا از مبارزات زنان دفاع كرد؟ رانندگانی كه روزمره شاهد تحقير زنان در اتوبوسها هستند و بشدت هم در کنار مشقات شغلی شان از این مسئله ناراضی هستند كه رژيم آنها را مامور اين كرده كه مواظب باشند زن و مرد قاتی نشوند؛ مواظب باشند که به تریج عبای آپارتاید جنسی اعمال شده توسط دولت بر نخورد، آیا رهبران سندیکا در افشاگری ها و تبليغات خود نارضایتی شان را از چنين نقشی كه رژيم برای آنها مقرر کرده اعلان کردند و کلا براین قبیل مسائل انگشت نهادند؟
متاسفانه برخی رهبران سنديكا پيشاپيش دست و پای خود را با اعلان مدام اينكه ما سياسی نيستيم بستند. طبق اين منطق اگر عمل کنیم درست است نمی توان از جنبش زنان دفاع كرد چرا كه مسئله زنان در جامعه ما جز سياسی ترين مسائل جامعه ماست و جنبش زنان يكی از سياسی ترين جنبشهای موجود در ايران است. واگر جنبش كارگری به دفاع و تقويت جنبش زنان نپردازد در واقع خود را از يك نيروی مهم و متحد مهم خويش محروم می كند.
می خواهم بگويم كه موضوع غير سياسی نشان دادن مبارزه كارگران شرکت واحد نه تنها به اتحادشان با جنبش زنان ضربه زده بلكه پاشنه آشيل مبارزات خودشان هم شده است.
آخر نمی توان گفت ما سياسی نيستيم اما در قطعنامه های خود گفت كه چرا كارگران به اندازه كافی نماينده در مجلس اسلامی ندارند! آخر نمی توان گفت ما سياسی نيستيم اما دهه فجر را به رژيم تبريك گفت
متن کامل را درلینک ذیل جستجوکنید
تکثیراز جهانگیر محبی
اشتراک در:
پستها (Atom)