|
۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه
۱۰ سالگی قتلهای محفلی کرمان؛ حکم اعدام برای قاتلانی که آزادند
نامه آیتالله گلزاده غفوری به آیتالله منتظری: «با آب دیگری وضو بسازید»
|
سفارت رژیم در انگلیس تعطیل و دیپلمات - تروریستهای آن اخراج شدند
جعفر پویه
پس لرزه های حمله تروریستی عوامل رژیم ولایت فقیه به سفارت انگلیس یکی پس از دیگری گریبان دزدان و غارتگران بحران آفرین را می گیرد. روز گذشته ویلیام هیگ، وزیر خارجه انگلیس با خواندن بیانیه ای در پارلمان انگلیس گفت: "دستور تعطیلی فوری سفارت ایران در بریتانیا صادر شده و به کارمندان این سفارتخانه ۴۸ ساعت فرصت داده شده که خاک بریتانیا را ترک کنند."
او توضیح داد: "سفارت بریتانیا در ایران تعطیل شده است و اگر بریتانیا قادر به کار کردن در ایران نباشد، سفارت ایران در لندن نیز باید کاملا تعطیل شود."
این درحالی اتفاق افتاد که روز قبل از آن کشور نروژ اعلام کرده بود به دلیل نگرانی از ناامنی در ایران، سفارت خود در تهران را به طور موقت تعطیل کرده است.
همچنین روز گذشته کشورهای فرانسه و آلمان اعلام کردند که سفرای خود را برای رایزنی درباره حمله غیرقابل قبول به سفارت انگلیس از تهران فراخوانده اند.
در تهران عوامل رژیم نسبت به اقدام شدید دولت انگلیس واکنشهای متفاوتی از خود نشان داده اند. در حالی که وزارت خارجه رژیم از اعمال بسیجیها و ماموران لباس شخصی در حمله به سفارت انگلیس ابراز تاسف می کند، علی لاریجانی، رییس مجلس آخوندها با حمایت از این اعمال تروریستی و تخریب گرانه، آن را "نمادی از فضای افکار عمومی مردم ایران" می نامد. لاریجانی در کرسی ریاست مجلس آخوندها کلماتی به زبان آورد که حکومتی بودن این اعمال بی شرمانه را نشان می دهد. او گفت: "با رفتار دیپلماتیک نمی توان رفتار و روشهای خصمانه را تحت الشعاع قرار داد و حرکت دانشجویان در انتقاد به این وضعیت بود."
این است که هیچ کسی در هیچ جای دنیا این عملیات هجومی و تخریبگرانه علیه سفارت یک کشور و غارت و آتش زدن اموال آن را که ناقض قوانین بین المللی و کنوانسیونهای آن است را خودسرانه یا "خودجوش" ندانسته و آن را دستوری و سازمان دهی شده می دانند؛ به طوری که ویلیام هیگ در پارلمان انگلیس می گوید: "ایران کشوری است که در آن رهبران مخالفان در بازداشت خانگی هستند، بیش از ۵۰۰ نفر در سال جاری اعدام شده اند و اعتراضهای واقعی در آن بیرحمانه سرکوب میشود... این که مقامهای ایرانی نتوانند از سفارتخانه ما محافظت کنند یا این که این حملات بدون درجاتی از رضایت در داخل رژیم ایران انجام شده باشد، سادهانگارانه است."
گفته ویلیام هیگ را رییس نهاد نمایندگی خامنه ای در دانشگاه ها تایید می کند که ضمن حمایت از حمله کنندگان می گوید: "دانشجویان با این اقدام نشان دادند که کانون فتنه را پیدا کرده اند."
از سوی دیگر، موسا قربانی، عضو کمیسیون حقوق قضایی مجلس نیز گفت: "دانشجویانی که دیروز وارد سفارت انگلیس شدند، بخشی از تشکلهای رسمی و موثر درون نظام هستند که به تشخیص تکلیف خود اقدام کرده اند."
به این دلایل است که دستور تعطیلی سفارت رژیم و اخراج کارکنان آن از انگلیس صادر می شود.
این درحالی است که شورای امنیت سازمان ملل متحد با رای هر 15 عضو خود حمله به سفارت انگلیس را محکوم کرده است. همچنین دولتهای سوئد و دانمارک با فراخواندن سفیر رژیم به وزارت خارجه خود به شدت نسبت به این عمل بی شرمانه اعتراض کرده اند. هلند نیز سفیرش را فراخوانده و ایتالیا در حالی پیگیری تعطیلی سفارت خود در تهران است.
به نظر می رسد دست پیش گرفتن رژیم برای حمله که پایورانش در روزهای گذشته آن را بهترین دفاع ارزیابی کرده بودند، به ضد خود تبدیل شده و رژیم ولایت فقیه را در یک بن بست دیپلماتیک قرار داده و راه های فرار را برای او بسته است.
در روزهای آینده یا رژیم باید به طور علنی از این اعمال خود به غلط - کردم بیفتد یا اینکه خود را برای مشکلات دیپلماتیک و بحران بین المللی بیشتر آماده کند؛ موقعیتی دو سرباخت که طراحان حمله به سفارت انگلیس تصور آن را نمی کردند.
او توضیح داد: "سفارت بریتانیا در ایران تعطیل شده است و اگر بریتانیا قادر به کار کردن در ایران نباشد، سفارت ایران در لندن نیز باید کاملا تعطیل شود."
این درحالی اتفاق افتاد که روز قبل از آن کشور نروژ اعلام کرده بود به دلیل نگرانی از ناامنی در ایران، سفارت خود در تهران را به طور موقت تعطیل کرده است.
همچنین روز گذشته کشورهای فرانسه و آلمان اعلام کردند که سفرای خود را برای رایزنی درباره حمله غیرقابل قبول به سفارت انگلیس از تهران فراخوانده اند.
در تهران عوامل رژیم نسبت به اقدام شدید دولت انگلیس واکنشهای متفاوتی از خود نشان داده اند. در حالی که وزارت خارجه رژیم از اعمال بسیجیها و ماموران لباس شخصی در حمله به سفارت انگلیس ابراز تاسف می کند، علی لاریجانی، رییس مجلس آخوندها با حمایت از این اعمال تروریستی و تخریب گرانه، آن را "نمادی از فضای افکار عمومی مردم ایران" می نامد. لاریجانی در کرسی ریاست مجلس آخوندها کلماتی به زبان آورد که حکومتی بودن این اعمال بی شرمانه را نشان می دهد. او گفت: "با رفتار دیپلماتیک نمی توان رفتار و روشهای خصمانه را تحت الشعاع قرار داد و حرکت دانشجویان در انتقاد به این وضعیت بود."
این است که هیچ کسی در هیچ جای دنیا این عملیات هجومی و تخریبگرانه علیه سفارت یک کشور و غارت و آتش زدن اموال آن را که ناقض قوانین بین المللی و کنوانسیونهای آن است را خودسرانه یا "خودجوش" ندانسته و آن را دستوری و سازمان دهی شده می دانند؛ به طوری که ویلیام هیگ در پارلمان انگلیس می گوید: "ایران کشوری است که در آن رهبران مخالفان در بازداشت خانگی هستند، بیش از ۵۰۰ نفر در سال جاری اعدام شده اند و اعتراضهای واقعی در آن بیرحمانه سرکوب میشود... این که مقامهای ایرانی نتوانند از سفارتخانه ما محافظت کنند یا این که این حملات بدون درجاتی از رضایت در داخل رژیم ایران انجام شده باشد، سادهانگارانه است."
گفته ویلیام هیگ را رییس نهاد نمایندگی خامنه ای در دانشگاه ها تایید می کند که ضمن حمایت از حمله کنندگان می گوید: "دانشجویان با این اقدام نشان دادند که کانون فتنه را پیدا کرده اند."
از سوی دیگر، موسا قربانی، عضو کمیسیون حقوق قضایی مجلس نیز گفت: "دانشجویانی که دیروز وارد سفارت انگلیس شدند، بخشی از تشکلهای رسمی و موثر درون نظام هستند که به تشخیص تکلیف خود اقدام کرده اند."
به این دلایل است که دستور تعطیلی سفارت رژیم و اخراج کارکنان آن از انگلیس صادر می شود.
این درحالی است که شورای امنیت سازمان ملل متحد با رای هر 15 عضو خود حمله به سفارت انگلیس را محکوم کرده است. همچنین دولتهای سوئد و دانمارک با فراخواندن سفیر رژیم به وزارت خارجه خود به شدت نسبت به این عمل بی شرمانه اعتراض کرده اند. هلند نیز سفیرش را فراخوانده و ایتالیا در حالی پیگیری تعطیلی سفارت خود در تهران است.
به نظر می رسد دست پیش گرفتن رژیم برای حمله که پایورانش در روزهای گذشته آن را بهترین دفاع ارزیابی کرده بودند، به ضد خود تبدیل شده و رژیم ولایت فقیه را در یک بن بست دیپلماتیک قرار داده و راه های فرار را برای او بسته است.
در روزهای آینده یا رژیم باید به طور علنی از این اعمال خود به غلط - کردم بیفتد یا اینکه خود را برای مشکلات دیپلماتیک و بحران بین المللی بیشتر آماده کند؛ موقعیتی دو سرباخت که طراحان حمله به سفارت انگلیس تصور آن را نمی کردند.
تابستان۶٧، پروندهایست هنوز ناگشوده" متن سخنرانی مهدی اصلانی در پارلمان اروپا
آنچه از دستتان بر میآيد برای ثبت و حفظِ خاوران، اين مهمترين بنای يادبود و سند جنايت جمهوری اسلامی دريغ نکنيد و کشتار تابستان ۶٧ را مصداق جنايت عليه بشريت به رسميت بشناسيد و برخوردی شايستهی قاتل داشته باشيد!
مهدی اصلانی ـ ويژه خبرنامه گويا
خانمها، آقايان سلام بر شما.از شما متشکرم که اين فرصتِ مغتنم را در اختيار من قرار دادهايد.
اين نخستين بار نيست که جمهوری اسلامی از ورود هيئتهای نمايندگی به ايران جلوگيری به عمل میآورد. به عنوان نمونه چندی پيش نيز و پس از آنکه جامعهی جهانی از سر تعامل همهی پيششرطهای نظام اسلامی مبنی بر غير اروپايی و مسلمان و مرد بودن گزارشگر ويژه سازمان ملل را پذيرفت، از ورودِ آقای احمد شهيد به ايران ممانعت به عمل آوردند.
خانمها آقايان! اگر شما به گونهای ادواری با اين شکل از عدم تعاملِ اين عنصر شرير و اصلاحناپذيرِ جامعهی جهانی يعنی نظام اسلامی مواجهه میشويد، اين نظامِ خداسالار از بدو تولدش، روزانه بیهيچ تعاملی با شهروندان خود، نوعی تحقير اجتماعی را بر جامعهی ايرانی تحميل کرده است.
شما قرار بود در سفرتان به تهران با مسئولينِ نظام اسلامی در مواردی همچون حقوق بشر و برنامهی هستهای "گفتوگوی سازنده" داشته باشيد. پس به من اجازه دهيد کمی از موقعيت خود و ارتباط آن با نقض حقوق بشر و غيرِ سازنده بودنِ اين حد از تعامل بگويم.
من يکی از بازماندهگان کشتار سراسری در زندانهای ايران در تابستان سال ۱۳۶٧ هستم. سالی که پس از پايانِ جنگ ايران و عراق به فرمانِ بالاترين مقامِ مذهبی- سياسی ايران آيتالله خمينی و همراهی و همدستی تاًئيدآميزِ تمامی کار بهدستان نظام اسلامی که بسياریشان در مقام قضاوت و مسند قدرت هستند دستکم نزديک به چهار هزار نفر زندانی حکم گرفتهی نظام اسلامی در فاصلهای کمتر از يک ماه در مقابل هيئتِ مرگِ منصوب از جانب آيتالله خمينی که يادآور دادگاههای تفتيش عقايد در دوران مدرن بود قرار گرفته و سهميهی گورستانهای بینام و نشان شدند. تکرار میکنم دستکم نزديک به چهار هزار نفر. اين کشتارِ بیبديل که به جهت سکوتِ همهی دولتمردان وقت همچنان در نظام اسلامی يک رازِ دولتی است، متاسفاًنه در زمانِ وقوع با سکوتی جهانی نيز مواجه شد. شادمانی از پايان يافتن جنگی هشت ساله و بازگشت جمهوری اسلامی به جامعهی جهانی و کمک به بازسازی و سهمبری از نفت و ديگر مزايای اقتصادی بیترديد در چشم بستنِ بر آن اسيرکشی نقشی انکارناپذير داشت.
خانم ها آقايان! شما در سفر احتمالیتان به ايران فرصت نمیکرديد يا اين فرصت به شما ارزانی نمیشد تا از مکانی که میخواهم به شما معرفی کنم، ديدار کنيد. اين مکان گورستانی متروکه در کيلومتر سيزده جادهی خراسان در جنوب شرقی تهران است. گورستانی که پس از انقلاب دفنگاه بیخدايان، مشرکان و کفار و بهائيان شد. اين گورستان که حکومتيان آن را لعنتآباد نام نهادند، امروز از جانب خانوادههای قربانيان گلزار خاوران ناميده میشود. خاوران امروز مکانی است برای فراموش نکردن. آنچنان که آشويتس و داخائو نزد همهگیمان چنين مرتبتی دارد. خاوران دفنگاه پارهای از روشنفکران و فعالين سياسی ايرانی است که تنها به جهت داشتن فکر مخالف در گورهايی بینشان جای گرفتهاند. هنوز دفنگاه هزاران اعدامی ديگر بر ما دانسته نيست. در تابستان شصت و هفت اما به جهتِ ابعاد و ويژهگی جنايت، اعدامشدهگان را پس از دار زدن، با کاميونهای يخچالدار حمل گوشت بدين مکان حمل و شبانه در گورهای جمعی پنهان کردهاند.
خاوران تنها گورستانی از اين دست نيست که مشهورترين آن است. اغلب گورهای جمعی پس از سرنگونیی حکومتها کشف میشوند و محافل حقوق بشری از آنها به عنوانِ اسنادِ آشکارِ جنايت عليه بشريت سخن به ميان میآورند. خاوران را اما مادرانِ ايرانزمين زمانی کشف کردند و با چنگ و ناخن شخم زدند، که هنوز حکومت اسلامی پابرجا است. خاوران شناسنامهی دگرانديش کُشی نظام اسلامی میباشد.
برای يافتن اورانيوم غنی شده و برنامهی اتمی جمهوری اسلامی شما نيازمند دستگاههای پيچيده و ماهوارههای فوق مدرن هستيد، اما اگر گذارتان به گورستان خاوران افتاد، با کمی خراش خاک به استخوان میرسيد. حفاری خاوران يعنی کشف استخوان هزاران جان جوان و غيبت انسان. حکومتيان بارها قصد تخريب و تغيير جغرافيای اين مکان را داشتهاند. مادران خاوران اما اين گورستان را برای روز دادخواهی عادلانه که دور نيست حفظ کردهاند.
امروز که اين شانس نصيب من شده تا از اين مکان خواستِ هزاران خانواده و وجدانِ زخمی و بيدار، که جز دادخواهی عادلانه نمیباشد را پژواک دهم، آنچه از دستتان بر میآيد برای ثبت و حفظِ اين مهمترين بنای يادبود و سند جنايت جمهوری اسلامی دريغ نکنيد و کشتار تابستان ۶٧ را مصداق جنايت عليه بشريت به رسميت بشناسيد و برخوردی شايستهی قاتل داشته باشيد! متشکرم.
ـــــــــــــــ
* اين سخنرانی در روز سهشنبه هشتم آذرماه ۱۳۹۰ (۲۹ نوامبر ۲۰۱۱) در پارلمان اروپا - بروکسل ايراد شد.
به سوی نظامی شدن بیشتر
جعفر پویه
دورخیز نیروهای سپاه پاسداران برای قبضه پستهای کلیدی در رژیم جمهوری اسلامی، پس از جنگ و در دوره زمامداری هاشمی رفسنجانی آغاز شد. وارد کردن نیروهای وزارت اطلاعات در فعالیتهای اقتصادی و واگذاری پروژه های نان و آب دار زیر نام "سازندگی"، به ویژه سد سازی به واحد مهندسی جنگ سپاه، سنگ بنایی شد برای وارد شدن هرچه بیشتر نظامیان در ساختار اقتصاد حکومتی رژیم ولایت فقیه. چندان طولی نکشید که افرادی از سپاه پاسداران با حفظ سمت و یا با استعفای ظاهری، در پستهای متفاوت به نقش آفرینی پرداختند.
حضور شماری از این نیروها در راس بعضی از موسسات مالی و سیاسی باعث شد تا فرماندهان سپاه اندک اندک به فکر محکم کردن جا پای خود در نهادهای قدرت باشند. بعد از "دولت سازندگی" رفسنجانی که بخش "سازندگی" آن را بیشتر واحدهای مهندسی سپاه به عهده داشت، در زمان دولت به ظاهر اصلاح طلب خاتمی، نقش سپاه در کنترل اهرمهای قدرت بیش از گذشته پر رنگ شد. دخالت سپاه در امور جاری تا جایی پیش رفت که خاتمی ناتوان از افتتاح فرودگاه تازه تاسیس "امام خمینی" به دلیل اشغال نظامی آن توسط سپاه، مجبور به برکناری شرکتهای ترکی شد که بخش خدمات فرودگاه را در مناقصه به عهده گرفته بودند. این باج خواهی علنی و با زور، از چشم بسیاری از تحلیلگران دور نماند. همان زمان می شد حدس زد که سپاه با گامهایی استوار و حساب شده برای قبضه بخشهایی از قدرت پیش می رود.
اختلاف بین علی خامنه ای و جناح به اصطلاح اصلاح طلب که نگران آینده رژیمی بود که برای برپایی آن از هیچ شناعت و فرومایگی روی نگردانده بود، تا جایی پیش رفت که خامنه ای با طراحی یک انتخابات مهندسی شده، همه آنان را از دایره قدرت به بیرون پرتاب کرد و در مرحله بعدی که تا انتخابات آینده ریاست جمهوری طول کشید، آنها را به زندانهای نموری سپرد که در گذشته، خود حکمرانان آنها بودند. همه اینها میسر نمی شد مگر با اتکا به نیروی نظامی و سازمان یافته سپاه پاسداران. اما در این همدستی در جارو کردن رقبا از قدرت با علی خامنه ای، سپاه بخشی از قدرت را به عنوان سهم خود دریافت کرده و با به کار گماری نیروهایش در پستهای وزارت و بخشهای میانی مدیریت، حضورش را تثبیت کرد.
محمود احمدی نژاد که از اطلاعات سپاه آمده است، در موقعیت ریاست جمهوری جدید، خود را حلقه واسطی تصور می کند که بین نظامی امنیتیها و خامنه ای قرار دارد. به این دلیل او نه تنها خود را نماینده نظامی امنیتیهای وارد شده در اقتصاد و سیاست رژیم می داند، بلکه با اعتمادی که به ظاهر خامنه ای به او دارد، خود را امین بیت او نیز قلمداد می کند. اما عناصری که در دستگاه خامنهای به رتق و فتق امور مشغولند، این نقش را برنمی تابند و باعث کشاکش در این میانه می شوند. این افراد با اردوکشی در برابر رییس دولت و وادار کردن احمدی نژاد به طرح موضوعاتی که می تواند مشکلاتی بین او و ولی فقیه پیش آورد، میانه را شکراب می کنند تا موقعیت به خطر افتاده خود را اندکی ترمیم کنند. کشاکش بین بیت رهبری و دولت، کار را به جایی می رساند که تبلور آن در درگیری بین سران سه قوه خود را بازتاب می دهد. علی لاریجانی که از معتمدین بیت رهبر از گذشته دور تا کنون است، در پست ریاست قوه مقننه، آنچنان با دولت دست به گریبان می شود که صدای آن در دورترین دخمه های رژیم نیز پژواک پیدا می کند. درگیری مجلس و نهاد ریاست جمهوری نیز به آن حد اوج می گیرد که زمزمه طرح عدم کفایت رییس جمهور در مجلس شنیده می شود. این کشاکش بیش از آن که مشکلی از باند حاکم که به گمان علی خامنه ای اکنون با بیرون ریختن "دوم خرداد"یها یکدست شده حل کند، به تشتت در اردوی خودی می انجامد. نماینده باند نظامی امنیتیها بیرق انشعاب بر می افرازد و کشمکش بین بیت رهبر با همکاری مجلس و قوه قضاییه و نهاد ریاست جمهوری بالا می گیرد. اتهام پیاپی دو طرف به یکدیگر و پرخاشگری و لفاظیهای پر سر و صدا از تریبونهای گوناگون، صف بندی دو طرف در برابر یکدیگر را مستحکم تر نشان می دهد. هشدارهای علی خامنه ای برای پایین کشیدن فتیله این درگیریها تا کنون کار ساز نبوده و دو طرف ماجرا هر کدام راه خود را می روند. اما در این میانه نیروهای سپاه پاسداران که خود بخشی از قدرت و دست اندر کار چند وزارتخانه هستند، چندان درگیر نیستند و بیشتر به عنوان نظاره گر ماجرا خودنمایی می کنند.
سرکوب جنبش برآمده پس از انتخابات مفتضحانه ریاست جمهوری، به مدد سپاه و بسیج و همکاری نیروهای اطلاعاتی میسر می شود. این نمایش قدرت سپاه و ابزارهای آن در سرکوب مردمی که برای حقوق اولیه خود به میدان آمده بودند، اگر چه توانست علی خامنه ای را از سرنگونی حتمی برهاند، اما حریف قدرتمندی را در برابرش نمایان کرد که توان عملیاتی بالایی در حوزه های متفاوت دارد. هرچند کسانی چون مصطفی محمد نجار در وزارت کشور، احمدی وحیدی در وزارت دفاع، مجید نامجو در وزارت نیرو، حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات، صادق محصولی در وزارت کشور و وزارت رفاه از عناصر سپاه کرسیهای وزارتخانه های مختلف را اشغال کرده اند، اما واگذاری وزارت نفت به فرمانده قرارگاه خاتم سپاه، گام بزرگی است که این نهاد نظامی در جهت قبضه بیشتر قدرت برداشته است. دستیابی به گلوگاه اقتصادی رژیم و به چنگ آوردن آن آرزویی است که سپاه با ممارست و تلاش بسیار آن را به واقعیت نزدیک کرده است. اما این همه کار نیست؛ حرکت به سوی وزارت خارجه نیز از آن گامهایی است که سپاه برداشته و به طرف آن دور خیز کرده است. هرچند سفارتخانه های مختلفی در چند کشور خارجی در اختیار نمایندگان سپاه قرار دارد، اما دورخیز سپاه برای به دست گرفتن اهرم این وزارت خانه را نمی شود ندیده گرفت. در این حالت، یکی از بهترین وضعیتها برای نیروهای بخش خارجی سپاه با توسل به موقعیت دیپلماتیک مهیا می شود.
همه اینها را باید در کنار نمایندگانی از مجلس که سابقه سپاهی گری دارند یا از این ارگان نظامی رهسپار انجام وظیفه در مجلس شده اند چید تا موقعیت سپاه در هرم قدرت رژیم ولایت فقیه بیشتر واضح شود.
اگرچه در کشاکش بیت علی خامنه ای با احمدی نژاد، عناصر بیت موفق به متزلزل کردن موقعیت او نشده اند، اما توانسته اند میانه احمدی نژاد با خامنه ای را شکراب کنند. در این میان دستیابی به بخشهایی از اسناد وزارت اطلاعات توسط احمدی نژاد و گروکشی او از آن به خوبی تا کنون عمل کرده است. برملا شدن اختلاس سه هزار میلیاردی از بانک صادرات کار را به جایی رساند که بسیاری تصور می کردند آخرین میخ بر تابوت دولت احمدی نژاد کوبیده شده است. اما گذر زمان ثابت کرد، باندی که او برای خود سازمان داده، آب دیده تر از آنی است که با ابزاری این چنین از میدان بدر رود. کشاندن شمس الدین حسینی، وزیر اقتصاد و دارایی دولت به مجلس برای استیضاح، تلاش بیهوده ای بود که در صحن مجلس ناکام باقی ماند. حضور احمدی نژاد در روز استیضاح در مجلس با پرونده ای زیر بغل، بسیاری از مجلس نشینها را به سکوت وادار کرد. نصیحت علی لاریجانی به مجلس نشینها برای رای ندادن به استیضاح، مفتضح تر از آنی است که بشود توضیح داد. جالب این که در این روز بیش از 60 نفر از نمایندگان مجلس غایب بودند؛ غیبت آنها در جلسه ای به این مهمی نمی تواند اتفاقی باشد.
همچنین استعفای علی مطهری به دلیل مسکوت گذاشتن طرح سووال از رییس جمهور و شایعه در دستور قرار گرفتن آن و تشکیل جلسه برای بررسی این استعفا و عدم رای مجلس به آن، و تکذیب شایعه در دستور قرار گرفتن سووال از رییس جمهور پس از ابقای علی مطهری، بیشتر به یک بازی کودکانه شبیه است تا عملکرد یک نهاد قانونگذاری کشور. این بازی برای سر دواندن مطهری و ترس مجلس از احمدی نژاد برای سووال از او توسط لاریجانی طراحی شده بود.
اما پرونده زیر بغل احمدی نژاد و حکایتهای اطراف آن به حدی بود که ترکشهایی از آن به علی خامنه ای هم اصابت کرد. پچ پچهایی مبنی بر این که احمدی نژاد اسنادی از دخالت رهبر در مواردی چند در گذشته و حال در دست دارد، اگر نادرست نیز باشد، توانسته در به زیر سووال کشیدن او کارا باشد. جنجال اختلاس بانک صادرات و ابعاد آن، بر ملا شدن اختلاس در سازمان تامین اجتماعی و تلاش برای پوشاندن آن، و چندین پرونده سنگین دیگر، همه و همه حکایت از سیستمی به غایت فاسد دارد.
به جز آن، افشا شدن ابعاد مختلفی از دزدی و قاچاق در بیرون و داخل کشور و مبادله پولهای کلانی در سیستم فاسد، حیثیت رژیم را برباد داده است. به زبان راندن لغت "برادران قاچاقچی" توسط احمدی نژاد و برملا شدن گردش مالی کلاهای قاچاق معادل گردش پولی واردات قانونی، گواه دست داشتن عناصر بلند پایه حکومتی در این مبادلات است. هرچند احمدی نژاد سعی کرد تا با برملا کردن اسکله های قاچاق و جلوگیری از واردات با عنوانهای محرمانه و نظامی، توپ را در زمین نظامیهای دست اندرکار بیندازد، اما عدم موفقیت او در این کار حتا با افشای ابعادی از قاچاق اسلحه و مواد مخدر در خارج کشور نتوانست اندکی سپاه را به عقب براند.
فرار ارز از سبد دولت و گامهای بلند گرانی ارزهای خارجی و سکه نشان می دهد که اعتبار دولت و در کل رژیم، در پیش چشم صاحبان سرمایه ها از بین رفته است. به همین دلیل کمتر کسی است که با وضعیت موجود حاضر باشد سرمایه خود را به پول حکومتی تبدیل و یا درگیر معادلاتی کند که هیچ امیدی به آنها نیست. به همین دلیل صاحبان سرمایه ها، پولهای خود را تبدیل به ارز خارجی یا سکه و طلا می کنند. این امر نشانه بی ارزش بودن پول ملی و عدم اعتبار آن در پیش چشم مردم است.
بی دلیل نیست که کارخانه ها یکی پس از دیگری تعطیل شده و سیل بیکاران به خیابانها روانه می شوند. اما در عوض دولت و سردمداران حکومتی دایم به دروغ خبر از ایجاد میلیونها شغل جدید می دهند. در کشوری که آمار امنیتی است و مراکز متفاوت آمار یا تعطیل شده و یا مجاز به انتشار آن بدون صلاح دید متولیان امر نیست، پیدا کنید اعتبار این حکومت را نزد کسانی که می خواهند در اقتصاد آن سرمایه گذاری کنند یا وارد روابط مالی و پولی شوند؟
هر چقدر امواج گرانی و بیکاری بیشتر بالا می گیرد، تلاش برای زنده ماندن نیز به موازات آن بیشتر می شود. در چنین وضعیتی آمار کسانی که حاضر به پوشیدن لباس سپاه پاسداران باشند، زیادتر از گذشته است. به جز اندک حقوقی که می تواند کفاف زندگی آنها را بدهد، امتیاز عضویت در نهاد سرکوب و دزد و صاحب قدرت نیز جلوه هایی دارد که می تواند بسیاری را بفریبد. باز از این وضعیت آشفته و به غایت غیر انسانی، این سپاه و ارگانهای دیگر آن همچون بسیج است که سود می برند و بر تعداد افراد خود می افزایند.
در حالی که در طرف دیگر ماجرا در داخل حکومت، درگیری با شدت بسیار ادامه دارد، افراد گردآمده به دور احمدی نژاد به سردمداری مشایی، "گروه انحرافی" نامیده شده و به زیر ضرب کشیده می شوند. عده ای از آنان دستگیر و به زندان می روند و با بازجوییهای سنگین تلاش برای پرونده سازی شروع می شود. اما اینها کسانی هستند که با همان کارتی بازی می کنند که عناصر بیت رهبر و راستهای رژیم تا کنون علیه دیگران به کار گرفته اند. تعدادی از نزدیکان احمدی نژاد صاحب مدارک جعلی اعلام می شوند، دولت او فاسد ترین دولت تا کنون نام می گیرد. "منحرفین" اطراف او به شیوه های متفاوت از تریبونهای مختلف کوبیده می شوند، اما آنها هر روز بیشتر می شوند و در نهایت بسیاری معتقدند با همه این حرفها، بیشترین کرسیهای مجلس آینده را این گروه قبضه خواهد کرد.
برای برگزاری یک انتخابات مهندسی شده و کم خسارت از مدتها قبل تلاش بسیاری شروع شده است. اما بهم پاشیدگی در زیر خیمه نظام آنچنان آشفتگی ای به وجود آورده است که تلاش شبانه روزی کسانی که علی خامنه ای برگمارده بود تا جبهه ای یکدست از جریان موسوم به اصولگرایی بسازند تا شاید ریزش نیرو و شکاف در آن را به حداقل برسانند، ناکارآمد تر از همیشه می نماید. آیت الله مهدوی کنی پس از سالها دوری از قدرت با پادرمیانی خامنه ای جایگزین رفسنجانی در کرسی ریاست مجلس خبرگان شد. اگر چه این عمل او توانست یکی از رقبای دیرینه خامنه ای یعنی، رفسنجانی را از اریکه مجلس خبرگان به زیر کشد، اما ادامه کار نشان داد که بیرون راندن او نیز نتوانست مشکلات بین رهبر با باند نظامی امنیتی گرد آمده گرد احمدی نژاد را حل و فصل کند. ریاست مهدوی کنی بر آنچه جبهه متحد اصولگرایی نامیده می شود و تاکید آنها بر گرد آوری همه نیروها به زیر پرچم جامعتین یعنی، "جامعه روحانیت مبارز و مدرسین و محققین حوزه علمیه قم"، از ناکامیهای بزرگ اوست. درگیری باند احمدی نژاد با ناطق نوری و افشاگری علیه او در زمان تبلیغات ریاست جمهوری موضوعی نیست که از نظرها دور مانده باشد. اگر چه مهدوی کنی می تواند جایگاه رفسنجانی را پر کند، اما بروز علنی تر و قدرتمند تر ناطق نوری را احمدی نژاد و اطرافیانش بر نمی تابند و این موضوع همچون استخوان لای زخم برای ادامه اختلاف در صفوف به اصطلاح اصولگرایان باقی می ماند.
اطرافیان احمدی نژاد این روزها حساب خود را از آنچه "اصولگرایان" می خوانند، جدا کرده و علی اکبر جوانفکر، یکی از مشاوران و نزدیکان او در گفتگو با روزنامه "اعتماد" - که به توقیف آن انجامید - اصولگرایان را "قافیه باختگان سیاست ایران" خواند. این گونه، بهم ریختگی در اردوی ولی فقیه رژیم آنچنان آشفته بازاری را به وجود آورده است که هیچ کسی نمی تواند بگوید به درستی در آنجا چه می گذرد. اما آنچه را می شود به خوبی بیان کرد، این است که علی خامنه ای قادر به کنترل و مدیریت این بحران داخل نیروهایش نیست و ناتوان تر از گذشته ناظر ماجرای میدان باقیمانده است. مایه گرفتن او برای حذف پست ریاست جمهوری و دورخیز به این سمت، اگرچه از سوی بعضی از چاپلوسان مورد تمجید قرار گرفت، اما خود گواه دچار شدن خامنه ای به درد بی درمانی است که از علاج آن ناتوان است.
اما این بهم ریختگی در زیر خیمه نظام می تواند به سود کسانی تمام شود که سازمان یافته و متحد در داخل خود می توانند به سیاست سازی و عمل دست بزنند. و چه کسانی بهتر از عناصر سپاه پاسداران که در کمین دستیابی هرچه بیشتر به مقامهای عالی تر رژیم هستند. به این ترتیب می شود گفت، از این بهم ریختگی، سپاه بیشترین سود را می برد و گام به گام به راس قدرت نظام نزدیک تر می شود.
با این حساب و سنجش همه جوانب می توان گفت: سپاه به داشتن اکثریت در مجلس نیاز ندارد و به همان اقلیتی که سیاستهایش را به دیگران دیکته کند، بسنده خواهد کرد. بنابراین در مدیریت میانی و عالی به دنبال جاهای خالی می گردد و عناصر خود را جاسازی می کند. همه اینها برای کنترل این نهادها و وزارتخانه ها و مووسسات است. همچنین تصرف مقام ریاست جمهوری هنوز در دستور سپاه قرار ندارد و به همان ریاست وزارتخانه ها بسنده می کند و با اهرم آنها راس دولت را تحت فشار قرار خواهد داد. خیز سپاه به سوی ریاست جمهوری به معنی نظامی شدن کامل رژیم جمهوری اسلامی خواهد بود. در این صورت علی خامنه ای کاریکاتوری از ولایت فقیه خواهد شد و نخواهد توانست حکم حکومتی خود را علیه آنان بکار گیرد. افراد نظامی بیش از این که گوش به فرمان رهبر و ولی فقیه رژیم باشند، تابع سلسله مراتب خود و گوش به فرمان فرماندهان خویش هستند. اینجاست که علی خامنه ای مجبور است فرمان و دستور را ابتدا به جایی دیگر بدهد و از آنجا درخواست اجرا به بطلبد؛ جایی که بیت او یعنی، همان قدرت در سایه ای که تا کنون با شیوه های متفاوت تحت فرمان رهبر، سعی به کنترل دیگران می کرد، دیگر در دسترس او نخواهد بود. در چنین حالتی خامنه ای مجبور است به مقام فرمانده کل قوایی خود تکیه کند و از آن جایگاه به امر و نهی بپردازد؛ موقعیتی که ولایت فقیه را امری ثانوی خواهد کرد و به جایگاه درجه دوم یا فرمایشی نزول خواهد داد. در چنین وضعیتی است که سپاه پاسداران فعال مایشا و مالک اصلی قدرت خواهد بود.
جار و جنجالهای جنگ و وضعیتی که بحران نظامی را عمده کند، نیاز به بازوی قدرتمند نظامی را بیش از پیش برجسته می کند. به این دلیل است که سپاه چندان هم نگران هیاهو و سر و صدای جنگ و حمله نظامی نیست، زیرا در زیر این سیل تبلیغات و بگو مگو و کشمکشها، این سپاه است که نیاز به وجود خویش را توجیه می کند و با برگزاری مانور و جابجایی نیرو به شاخ شانه کشی و پیشبرد برنامه خود می پردازد. این چنین است که نظامیهای دور خیز کرده برای قدرت در رژیم جمهوری اسلامی سعی خود را برای بهره گیری از تمام حالتهای ممکن می نمایند. این گونه است که در کشاکشها و درگیری باندهای قدرت، باندهای تاکنونی ساختار قدرت روز به روز بازی را بیشتر به سپاه می بازند.
با همه این اوصاف جای مردم در این نگرش خالی می ماند. زیرا جبهه مردم را در این کشاکشها جایی نیست. فقر و فلاکت، بیکاری و بحران اقتصادی که به گرانی و بی ارزش شدن پول ملی انجامیده است، روز به روز آنها را برای یک رویارویی نهایی مصمم تر می کند. به این دلیل، نیروی مردم سرکوب شده و نگران از آینده خویش مترصد یک فرصت است تا حساب خود را با رژیم تسویه کند. آیا زمان این تسویه حساب تا قبضه کامل قدرت توسط سپاه طول خواهد کشید یا در یکی از امواج بحرانهای مداوم، کلیت رژیم به زیر آن مدفون خواهد شد؟ این پرسش را آینده پاسخ خواهد داد.
منبع: نبرد خلق شماره 317، سه شنبه اول آذر 1390 - 22 نوامبر 2011
اشتراک در:
پستها (Atom)