نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

گزارش وال استریت ژورنال از مسجد 600 هزار دلاری تازه تاسیس در نیکاراگوئه
پولش را احمدی نژاد داده یا تاجر پاکستانی؟!

عصر ایران - روزنامه محافظه کار آمریکایی " وال استریت ژورنال " در گزارشی به روابط ویژه دولت محمود احمدی نژاد با دولت نیکاراگوئه پرداخته است .

به گزارش عصر ایران ، در این گزارش با اشاره به ساخت مسجدی بزرگ و زیبا در " ماناگوئا " پایتخت نیکاراگوئه به شایعات پیرامون ساخت این مسجد و هزینه های ساخت آن توجه نشان داده است.

بر اساس گزارش این روزنامه گفته می شود بخشی از هزینه های ساخت این مسجد بزرگ از سوی کمک های اقتصادی محمود احمدی نژاد در سفر 18 ماه پیش او به نیکاراگوئه تامین شده است .

وال استریت ژورنال درباره رابطه احمدی نژاد با دولت نیکاراگوئه می نویسد : " دولت محمود احمدی نژاد در اقدامی که بیشتر به یک " ژست " ابرقدرتی گرفتن شبیه بود در سفر دو سال پیش خود به نیکاراگوئه قول سرمایه گذاری 1 میلیارد دلاری ایران را در نیکاراگوئه به دولت " دانیل اورتگا " داد . سرمایه گذاری در ساخت یک شهر جدید و ساخت یک سد و احداث یک پروژه نیروگاهی در نیکاراگوئه از جمله پروژه هایی است که رییس جمهور ایران وعده کمک در اجرای آنها را به مقامات نیکاراگوئه داده است ".

این روزنامه آمریکایی می افزاید : " عصمت خطیب عضو انجمن مسلمانان نیکاراگوئه و خزانه دار انجمن فرهنگی مسلمانان این کشور که فلسطینی الاصل است درباره کمک ایران به ساخت مسجد در نیکاراگوئه که در سپتامبر( شهریور ) امسال افتتاح شد می گوید که شنیده های زیادی درباره کمک مالی ایران به پروژه ساخت این مسجد می شود اما بر اساس آنچه که من می دانم مقامات ایرانی وعده اهدای یک فرش بزرگ و نفیس برای این مسجد را داده بودند که هنوز خبری از ارسال آن نیست ".

فهمی حسن رییس انجمن فرهنگی مسلمانان نیکاراگوئه درباره این مسجد می گوید که هزینه کلی ساخت این مسجد 600 هزار دلار بوده است .

وی با اشاره به اینکه اکثریت 300 مسلمان ساکن در پایتخت نیکاراگوئه سنی مذهب هستند ، این شایعه را که ایران هزینه ساخت این مسجد را داده است رد کرده و می گوید : ایران حتی یک " کوردوبا " ( واحد پول نیکاراگوئه ) به ساخت این مسجد کمک نکرده است .

وی می افزاید : سفارت ایران در نیکاراگوئه سال گذشته تلاش کرد تا یک انجمن موازی با انجمن ما به نام " مرکز فرهنگی اسلامی نیکاراگوئه " ایجاد کند . آنها این مرکز را ایجاد کردند اما هیچ استقبالی از آن نشد و از این رو پس از چند ماه چون دیدند دکانشان بی مشتری است مرکز فرهنگی شان را تعطیل کردند ".

روزنامه وال استریت ژورنال در ادامه می نویسد : " اصرار خبرنگار ما برای اینکه دقیقا بدانیم چه کسی برای ساخت این مسجد کمک مالی کرده است فهمی حسن را واداشت تا نام سرمایه گذار اصلی ساخت این مسجد را بگوید .
او گفت که 350 هزار دلار از هزینه ساخت این مسجد را یک سرمایه دار پاکستانی ساکن هندوراس به نام " یوسف عمدانی " پرداخته است . در جواب اصرار ما برای اینکه شماره ای از این سرمایه دار پاکستانی در اختیار ما بگذارد او تنها گفت اسم او را از اینترنت جستجو کنید و این گونه می توانید با او تماس برقرار کنید ".

وال استریت ژورنال در ادامه می نویسد :" جستجوی اینترنتی عمدانی ما را به تماس تلفنی با او رساند . عمدانی در پاسخ به پرسش ما درباره کمک به پروژه ساخت مسجد در ماناگوئا ضمن اینکه اظهارات فهمی حسن را رد نکرد اما گفت هیچ کمکی به پروژه های ساختمانی وابسته به این مسجد نکرده است . او افزود که احتمالا هزینه ساخت مدرسه و مجموعه آپارتمانی وابسته به این مسجد را ایران تامین کرده است.

We're live blogging from Tehran Streets













Tehran,Today 4th Nov.


Photo from Archive

ملایان بر لب باغچه نعنا!




اسماعيل وفا يغمايي


در مثل که مناقشه نیست و با عرض معذرت از موش: میگویند «موشه به سوراخ نمیرفت جارو هم بسته بود به دمبش»، و این حکایت موشهای نمادین هرزابه های تاریخ، یعنی ملایان جابراجنبی تبار حاکم است که قصد دارند در حالیکه:

آید از ملک ایران زمین

غرش خلق ایران بگوش

و در حالیکه ملت ایران یکصدا میغرد: بروید و گورتان را گم کنید! ، تاریخ ایران را زیر قیچی گذاشته و میخواهند بقول خودشان تاریخ شاهنشاهی را از کتابهای درسی، و احتمالا بعدا از جاهای دیگر حذف نموده و حافظه تاریخی را تخلیه نموده و برای انباشتن فضولات تاریخی خود آماده نمایند.

در اینجا بازهم باید دست به دامن ضرب المثل بشوم و این بار از یکی از ضرب المثلهای مردم با صفای یزد کمک بگیرم. یزدیها ضرب المثلهای بسیار تند و تیز و شیرینی دارند، از جمله در مواردی که یکنفر خیلی افتضاح بکند و به فضاحت خود بنازد میگویند«فلونی اقده خوش چٌسه که لو کرت نعنامچسه» یعنی:فلانی آنقدر خوش چس و از خود راضی است که میرود و لب باغچه ای که نعنا کاشته اند میچسد».

میدانیم که زبان وسیله تفهیم و تفاهم است و زبان مردم کوچه و بازاردر تفهیم و تفاهم بسیار قدرتمند تر از زبان کلاسیک است بنابراین نباید از بکار گرفتن زبان نیرومند مردم خجالتی کشید، در هر حال منظور این است که ملائی که در جنایت و خیانت و نابودی ایران روی جبارترین شاهان را سفید کرده است رفته است لب باغچه نعنا و میخواهد تاریخ ایران را قیچی کاری کند. در این باره و مقایسه شاه و شیخ بیشتر از این صحبت نمیکنم که نیازی نیست و به تجربه همه میدانند که شیخ بسا مرتجع تر از شاه و سیستم ولایت فقیه و امامشاهی در هر شکل و با هر نام و رنگ آمیزی هزار بار گندیده تر از شاهنشاهی است.

اما اندککی ملا را دم کرت نعنا تنها بگذاریم و برویم سر مقوله تاریخ و تاریخ شاهنشاهی.

تاریخ را نه میشود ساخت، نه میشود تغییر داد،نه میشود جعل کرد. تاریخ را میشود کشف کرد و شناخت و از آن تجربه اندوخت. شاید تعجب کنید که چرا میگویم تاریخ را نمیشود ساخت!کمی توضیح میدهم،اگر منظورمان از تاریخ تاریخ سررسید چک و سفته یا تاریخ قرار با پزشک وتاریخ بالای نامه نباشد، وقتی میگوئیم تاریخ ، یعنی با چیزی که در گذشته قرار دارد روبروئیم،تا جائیکه به موجودیت واقعی و نه خیالی تاریخ مربوط است تاریخ چیزیست سپری شده و وقوع یافته و به همین دلیل هم وقتی میگوئیم این یک مساله تاریخی است یا این یک بنای تاریخی است یا... ذهن بلافاصله متوجه زمان سپری شده میشود.تاریخ زمان حال و تاریخ آینده وجود ندارد. بلکه ما فرض میکنیم که وجود خواهد داشت یا اینطور خواهدشد. زمان حال و حوادث آن وقتی تبدیل به تاریخ و مقوله تاریخی میشود که در گذشته قرار بگیرد، و تاریخ آینده را ما بعنوان تمثیل بکار میبریم چون چیزی که هنوز نیامده و معلوم نیست چیست، چطور میشود تاریخ باشد. بحث در این باره زیاد و بسیار جالب است و گاه راهی به فلسفه و فیزیک و مقوله زمان و امثالهم میبرد ولی اگر همین اندازه تصویر و تصور از تاریخ را قبول کنیم و بدانیم تاریخ چیزی است اتفاق افتاده و واقع شده، و موجود در زمانهای سپری شده، متوجه خواهیم شد که:

ملای کنار باغچه نعنا هر چه هم حبوبات وسبزیجات خام وغذاهای فیبر دار و حتی چوب پنبه یا بقول قدیمی ها تخم مورچه که بسیار نفاخ است بخورد کاری از پیش نخواهد برد وبجز نواختن ریش مبارک خویش، نمیتواند نه چیزی از تاریخ را تغییر دهد و نه چیزی از آن را حذف کند.

نکته بعدی اینکه در باره تاریخ و حوادث تاریخی و شخصیتهای تاریخی نمیشود فقط و فقط قضاوت اخلاقی کرد. چنگیز خان خاک ایران را به توبره کشید ولی در مغولستان و چین یک قهرمان و نقشی چون کورش ایران و محمد اعراب و پطر کبیر روسها و شارلمانی و ناپلئون فرانسویها را دارد. چرا که قبایل و طوایف گسسته و پراکنده را سامان و سازمان داد و به آنها هویت تاریخی داد و دارای نام و نشانشان کرد.

یا دریک برخورد تاریخی اگر بخواهیم قضاوت اخلاقی بکنیم باید تعداد کشتگان فزون از شمارکشتارهای بیرحمانه و قاطعانه ناپلئون را ببینیم و ارتش هخامنشی را که ظرف پانزده سال ده دوازده دولت را فروریخت و امپراطوری خود را ساخت تماشا کنیم، ولی در یک قضاوت تاریخی، ناپلئون کسی است که در سطح جهانی شدیدترین ضربات را به بنیادهای فئودالیزم زد و راه را برای بورژوازی که مرحله ای بالاتر است گشود وکورش قبایل و طوایف پراکنده را سامان و سازمان داد و بنای بزرگترین امپراطوری روزگار خود را ریخت که بدون شک فعل و انفعالات تاریخی عمومی ناشی از آن تازیانه بر گرده تاریخ بی تحرک روزگار کشید و در یک نگاه کلی به حرکت عمومی تاریخ شتاب بخشید و نیز ایران را سده ها قبل از میلاد مسیح بر پهنه تاریخ متولد کرد .

بجز این و فارغ از برخی اشکال جمهوریت که در گذشته ها خود را نشان میدهد، مقوله جمهوری و رژیمهای جمهوری، اساسا سر و کله اشان با انقلاب کبیر فرانسه پیدا شد و اساسا هم در قرن بیستم شایع شد و پر و بال گسترد. قبل از آن در سده ها و هزاره های روشن و تاریک تاریخ، در تمام جهان متمدن، سیستم حکومت سیستم شاهی و پادشاهی در اشکال مختلف خودش، و البته با تمرکز قدرت و قدرت مطلقه و سیستم اشرافیت و طبقه بندی خاص خود بوده است. گاهی در منطقه کوچکی شاهک ها بوده اند، گاه در یک شهر شاهشهر وجود داشته و گاه شاه و سرانجام شاه شاهان.

میشود تمام اینها را نقد کرد و بررسی نمود و نقاط ضعف و قوتشان را دید، ولی این که سیستم دیگری وجود نداشته قابل تردید نیست که تاریخ اینگونه بوده است.

مقوله قضاوت صرف اخلاقی، و شکاف در تاریخ، ودشمنی با تاریخ گذشته بصورت غیر علمی و ابلهانه، و امثال اینها، اساسا حاصل تلاشها و سمپاشی های آخوندهائی است که خودشان در زمره اجانب بوده وهستند ولی گویا طلب ارث پدرشان را از تاریخ ایران دارند. گویا این ملت باید تمام گذشته و واقعیت گذشته اش را نفی کند، تا مشتی ملا و روضه خوان و فقیه، که نه به طور عقیدتی و فکری تخم و ترکه ایرانند و نه حتی بطور خونی و نسبی اجدادشان ایرانی بوده اند بر گرده تاریخ ایران سوار شوند وبا برپائی سیستم امامت و ولایت فساد و خسرانی را موجب شوند که شاهدش هستیم.

حال شما چه فکر میکنید؟ آیا ملایان به دلیل قضاوت اخلاقی و نگاه اخلاقی به تاریخ می خواهند دوران شاهنشاهی را حذف کنند؟ یا اینکه از اول جمهوری خواه!! بوده و وجود شاهان را ننگ تاریخ میدانند و از موضع باصطلاح چپ میخواهند ریش و سبیل تاریخ ایران را اصلاح کنند. قبل از این فهمیدیم که نه، مساله اینها نیست پس ماجرا چیست؟

ماجرا این است که در یک فرایند و تجربه تاریخی سی ساله، ملتی که سده ها در زیر وزن مقدس مذهب از صافی ایرانیت عبور کرده،شاکر و سپاسگذار، در حال گذرو گذران بود، به نوعی متوجه پیشینه تاریخی و فرهنگ گذشته خود که همواره ژنهای آن در فرهنگ و ادبیات وسنتهای ملی زنده بود، شده است. واین ماجرا آنقدر بالا گرفته که سر از شعارهائی نظیر: استقلال آزادی جمهوری ایرانی در آورده است.

البته مقوله جمهوری ایرانی بیان عواطف شعار دهندگان نسبت به میهن و تاریخ خود در بیزاری از رژیم ولایت فقیه است و نه توضیح سیاسی یک جمهوری تعریف شده ولی همین شعار نشان میدهد که چقدر اوضاع پدیده ای بنام جمهوری اسلامی خراب و کارش زار است که فرزندان و نوه های کسانی که برای جمهوری اسلامی جلوی گلوله رفتند و جان دادند دیگر جمهوری اسلامی نمیخواهند.

این شعار در عمومیت خود معنای نفرت از عواطف مذهبی را نیز ندارد که در همین هنگامه،مثلا شعاردیگری با مضمون «یا حسین» به نام «میر حسین» میچسبد و غریو الله اکبر هم علیه ملایان از فراز بامها بر میخیزد. ولی معنای سیاسی شعار جمهوری ایرانی ،همراه با امواج و سیلابهای نیرومند متکی بر فرهنگ ملی بقول معروف دو ریالی ملایان را انداخته است که فرهنگ، تاریخ، موسیقی، سنتهای ملی و امثالهم و سرانجام پیشینه تاریخ ایران با مهر شاهنشاهانی مثل کورش و داریوش فارغ از کارکردهای خوب یا بدشان، و سیمای کسانی چون آرش و کاوه و رستم خطرناک است! چه باید کرد؟ باید حافظه تاریخی را شست! باید تاریخ ایران را ممنوع و مهدور الدم اعلام کرد. تاریخ را که نمیشود به زندان انداخت و تیرباران کرد! ولی به باور ملایان میشود تاریخ را حذف کرد و نخستین و مهمترین نقطه شروع، حذف تاریخ از کتابهای درسی است.در اینجا این سئوال پیش می اید چه قسمت از تاریخ ایران را باید حذف کرد.

از آغاز تاریخ ایران، اگر آغاز آن را تشکیل دولت ماد، بعنوان پلی بین اقوام و قبایل پراکنده قبل از ماد، و امپراطوری هخامنشی بدانیم دو هزار و هفتصد و سی و هفت سال میگذرد. نخستین شهریار ماد،دیاکو در (۷۲۸ پ.م.) به شاهی رسید و شهر همدان (هگمتانه آنروزگار) را پایتخت خویش قرار داد .

باید دید از این دو هزار و هفتصد و سی و هفت سال چند سالش مشروع و حلالزاده و اسلامی و چقدرش نامشروع و حرامزاده و شاهی است.

بدون تردید بخش اولش که از پادشاهی دیاکو شروع میشود و در عبور از سلسله های ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی با حمله اعراب و سقوط یزدگرد سوم ساسانی خاتمه میابد نامشروع است چون اساسا اسلامی نیست.

بخش دومش که با خلافت خلیفه دوم عمر ابن خطاب شروع و سرانجام با سلسله های طاهریان و سامانیان وصفاریان وسی چهل سلسله ریز و درشت دیگر تا پایان دوران محمد رضا شاه در سال 1357 ادامه پیدا میکند بازهم شاهنشاهی است ولی تفاوتش این است که اکثریت قریب به اتفاق شاهان مسلمان شیعه یا سنی بوده اند .

آخوندها با این چه می خواهند بکنند؟. طبعا حدود نهصد سال اول این دوران بجز دوران حکومت علی ابن ابیطالب بر ایران دهشاهی نمی ارزد چون تمام شاهان به اضافه خلیفه دوم و سوم سنی بوده اند. در این دوران شاید آخوندها حکومت علویان گیلان و مازندران و سربداران خراسان را بتوانند تحمل کنند یعنی از نهصد سال حدود صد سالش مشروع است. از دوران ظهور صفویان و شیعی شدن ایران تا دوران محمد رضاشاه، اگر ملایان مقداری لیبرال باشند، شاید منهای دوران اشرف افغان که سنی بود، و بجز دوران پهلوی که بهر حال شاهانش دشمن امام راحل و پدر امام راحل بودند، شاید بشود بقیه اش را پذیرفت. یعنی از این بخش تاریخ ایران که حدود پانصد سالی میشود اگر لیبرال گونه برخورد شود چهار صد سالش را میتوان قبول کرد! خب جمع بزنیم!.

صد سال و چهار صد سال میشود پانصد سال ، سی و یکسال جمهوری اسلامی را هم که اضافه کنیم میشود پانصد و سی ویکسال، دوران کریمخان زند را هم، که هم به ملاها جیره و مواجب نمیداد و هم همولایتی زنده یاد شاهپور بختیار بود کم بکنیم چیری حدود چهار صد و شصت هفتاد سال از تاریخ ایران می ماند یعنی حدود پنج ششم تاریخ ایران به حول و قوه الهی حذف میشود.پس همین جا باید تکبیر گفته و پروردگار را شاکر باشیم که این اجانب صادر شده از جبل عامل و امثالهم را نصیب ما کرده است تا ما را از پنج ششم تاریخمان خلاص کنند.

اما آیا ملایان موفق میشوند؟. ملایان بدون شک موفق نمیشوند.

تجربه اسکندر مقدونی با تمام قدرتش میگوید نه!.

تجربه حکومت صد و بیست ساله سلوکیان یونانی تبار و صفیر تیرهای جانشکاف سواران پارتی و نهضت مجدد فرهنگ ایرانی میگوید نه!.

تجربه اشغال ایران توسط اعراب و شعله ور شدن صد شورش ظرف دو قرن و استقلال مجدد ایران میگوید نه!.

تجربه هضم مغولان و تیموریان درفرهنگ ایران میگوید نه! و بالاتر از همه خروش ملت ایران در سراسر ایران در جنبش کنونی میگوید نه! ملایان موفق نخواهند شد و آنانی که باید از صحنه ایران حذف شوند اجانب حاکم بر ایرانند و بس و حذف خواهند شد.

بیست و هشت سال پیش در بیست و هفت سالگی دربهاران آشفته و توفانی عمر، کوههای کردستان در شعر بلندی بنام «سرود ما» که در مجموعه شعر «ما بیشمارانیم» منتشر شد سرودم که آنچه میرود شیخ است و آنچه میماند ایرانست و ملت ایران و امروزدر پنجاه و شش سالگی پس از سالیان دراز در عمری که بی تاسفی دیگر رو به خزان همان را تکرار میکنم.ملایان از مردم ایران و در داخل ایران شکست میخورند.

روزی رسد ز راه، نه چندان دور

دریای خلق یکسره برخیزد

مردار بیشمار دد آئین را

از قلب پاک حویش برون ریزد

***

ایران بجای ماند جاویدان

با کوهها و جنگل و صحراهاش

با رودهای مست و کف آلوده

با موجهای سرکش دریاهاش ....

سایت دیدگاه ن

چهارم نوامبر 2009 میلادی

13آبان وشفاف تر شدن يک رؤيا!


تقی روزبه


يک ارزيابی ازبرآمد پرشکوه 13 آبان
13آبان وشفاف تر شدن يک رؤيا!

پس معلوم شد که قطوری خاکستر، هنوزنتوانسته گلبوته های آتش زندگی را خاموش سازد ورقص شعله ها ازهرکران پيداست...
13 آبان يکی ازحلقات مهم اقتدار رژيم، درهم شکست!
درمطلبی تحت عنوان 13 آبان يک بستروسه رؤيا ازسه رويکرد سخن به ميان آمده بود:
"باين ترتيب سالروز13 آبان برخلاف روال وتوازن تاکنوني،وبه موازات تغيير توازن قوا، اکنون بازتاب دهنده نيروها ورويکردهای گوناگون آن ها ومحل کشاکش و زورآزمائی مابين آن ها شده است:رويکرد قدرت حاکم هم چنان برآن است که 13 آبان را به مناسبتی عليه دشمن خارجی و قدرت های استکباری سوق دهد واين درحالی است که خود بيش ازهرزمانی مشغول ساخت وپاخت با آن هاست وچهره مزورانه اش بيش ازهرزمانی برای مردم شناخته شده ترونفرت انگيزتراست. رويکرد دوم متعلق به جناح مخالف قدرت حاکم است که بويژه ،تلاش های خود را برای مرزبندی با شعارهای فرارونده تظاهرات قدس و کنترل هرچه بيشترمطالبات واعتراضات مردم و جنبش بکارگرفته است وبرآن است که وزنه جنبش را به عنوان اهرمی برای چانه زنی دربالا و برای امتيازگيری ازرقيب انحصارطلب خودبکارگيرد.بيانيه 14 ميرحسين موسوی دراساس بازتاب دهنده آن و برای راضی کردن منتقدين خودی و هم چنين رفع نگرانی ازجناح حاکم است.رؤيای سوم والبته مهمترين آن ها به مطالبات فرارونده ورهائی بخش ميليون ها زن و مرد وپيروجوانی گره است که که منافع و مطالبات آن ها درجهت تغييرات ساختاری وعمقی دروضعيت حاکم است وتلاش می ورزد که ازدل تضادهای پرپيچ وخم کنونی راهی به آنسو،بسوی آينده و نه بازگشت به گذشته ويا حفظ نظام موجود، بگشايد . برای آن ها شعاربی تنازل قانون اساسی نمی تواند هيچ آبی را گرم کند،مگرتبديل جنبش به ابزارچانه زنی با قدرت حاکم برای تقسيم متوازن ترقدرت، و تنها گره خوردگی تنگاتنگ آزادی وبرابری است که به گفتمان ومطالبات آن ها هويت و معنا می دهد."
درهمين راستا می توان برآمد پرشکوه 13 آبان ونکات بارزآن را مورد بررسی قرارداد:
زيرضرب کردن کانون اصلی قدرت
راديکال شدن مبارزه، مطالبات وفراروی آن ها ازمحدوده نظام درشرايطی صورت گرفت که تهديدهای رژيم وفرماندهان سپاه برای مرعوب کردن جوانان وسايراقشارجامعه گره ای ازکارشان نگشود وجوانان خيابان ها را به تسخيرخود درآوردند: تمامی تدابيرپيشگيرانه نظيرقطع اس ام اس ها،قرق کردن ميادين ونقاط ورودی خروجی خيابان ها، پرتاب گازاشک آورو حتی تيراندازی دربرخی نقاط ،محاصره دانشگاه ها ،ارسال پيام های تهديد آميز به تلفن های دستی شهروندان،قرق کامل اطراف سفارتخانه سابق آمريکا برای برگزاری تنها يک مراسم دولتی ورله آن به تمام جهان همه وهمه تبديل به سکه يک پول سياه شد.وقتی مردم دستورات تهديد آميز فرماندهان و دولتمردان مبنی بر ممنوع بودن هرگونه تظاهرو دادن شعارغيررسمی را درمقياس چنين گسترده بزيرپا می گذارند،نشان دهنده آنست که ما براستی با يک نافرمانی عظيم ومستمر اجتماعی مواجهيم.
نکات بارز رستاخيز 13 آبان را می توان بطورفشرده در راديکال ترشدن محسوس شعارها وسيمای مبارزاتی جنبش درمقابله بانظام موجود مشاهده کرد.در13 آبان چيزی شکست وطنين درهم شکستنش به گوش جهانيان رسيد. شعار بی سابقه مرگ برخامنه ای ومهرباطله زدن برولايت او،کندن پوسترتمثال "رهبری" ولکدگوب کردن آن، وعبورازاين خط قرمز-باچنين سرعتی ،به معنی نشانه گرفتن مستقيم کانون قدرت وقلب تپنده نظام ،آنهم درروزروشن ودربرابر مزدوران وحشی ورها شده درميان مردم بود.رويدادی که شعارمرگ برشاه درانقلاب بهمن را برای خيلی ها تداعی کرد وعجيب آن که که بزرگداشت های خود را بستراين تعرض خود قرارداده اند!.(ونبايد فراموش کرد که کودکی بنام موسی نيزدرخود بارگاه فرعون ازمرگ نجات يافت ورشدونموکرد!) بی جهت نبود که تظاهرکنندگان بامشت های گره خود اعلام می کردندکه بازی(بازی واقعی) تازه شروع شده است !. آيا صدای انقلاب بارديگربه گوش می رسد؟ شايد! گوئی ما-نسل اول ودوم- ازمعدود نسل هائی باشيم که درحيات خود داريم دوانقلاب را تجربه می کنيم.البته انقلاب اول با قدرت گرفتن روحانيت درنيل به اهداف رهائی بخش خويش ناکام ماند وبه فاجعه تبديل شد. تجربه نسل اول ودوم وآگاهی برخاسته از انقلاب بهمن و آن خطای بزرگ-تفويض قدرت- که دراعتماد به روحانيت و شخص خمينی صورت گرفت، حال که امکان واميد انقلاب ديگری رفته رفته زنده می شود، فرصت تاريخی بزرگی را برای جبران آن خطا باهمه نتايج ويرانگرانه اش برای مشارکت دررفع آن خطا فراهم می سازد. آری فرصتی برای ترميم آن خطای استراتژيک فراهم آمده که تنها با بهره گرفتن ازتجربيات منفی گذشته و درهمراهی همه جانبه بانسل جوان وجديدی که سربه عصيان برداشته وبه مثابه گورگنان اصلی نظام حاکم وارد صحنه مبارزه شده، ممکن و مقدوراست.ازهمين رو بايد دراتحاد با صفوف نسل سوخته وتباه شده سوم، درمتن آن اکثريت بزرگی ازاستثمارشدگان ومحذوفين وطردشدگان، آستين همت را بالابزنيم وآن چه را که درمارش 13 آبان برزبان رانده شده ورسالت بس سنگين ودشواری بردوش همه نسل های حاضری که روبه جلو وآزادی دارندنهاده، باهمت يکديگربه سرانجام برسانيم.شرکت دردوانقلاب اگرتجارب گذشته رانيک به خدمت گيريم ازمانسلی خواهد ساخت سرفراز.نسلی که ديگرفرزندانمان محکوممان نخواهندکرد وآن هامحکوم نخواهندبود چون ما نسل های لعنت شده درمردابی عفن وتباه کننده چشم به جهان بگشايند و ميراث برِ ناخواسته اين تباهی ها و فلاکت ها باشند.آری جامعه ايران درزيرفرمان تؤامان سرمايه � استبدادمذهبی وبايد ونبايدهای اين فرومايگان غارتگر به نقطه ای از انتخاب رسيده است که يکی از دوراهی يا سقوط هرچه بيشتر درغرقاب فقر وتباهی واعتياد ونابودی ويا پانهادن به وادی مبارزه برای زنده ماندن وانسان بودن ورهائی يکی را گزين کند.رزم سيزده آبان يک بارديگرنشان داد که عليرغم کرختی 30ساله درد بيماری احساس می شود واميد به بازيافت زندگی وجود دارد. قطوری خاکستر هنوزنتوانسته گلبوته های آتش رندگی را خاموش سازد ورقص شعله هايش ازهرکران پيداست.
فراتررفتن ازاصلاح طلبان:شفاف شدن رويکرد سوم مبين فرارفتن آشکارازحلقه های ميانی قدرت �ومطالبات متناظربا آن يعنی ازچهارچوب قانون اساسی بی تنازل نظام- وچنگ انداختن وتکان دادن حلقه اصلی قدرت نيزبود. درواقع ازمدتها پيش باسست شدن حلقه های مياني، "رهبرمعظم نظام"تمام قد وبه مثابه نقش گردان اصلی درصحنه ظاهرشده بود وپيدا بود که ديرزيازودخود را دمِ چک مردم ودرمعرض آماج حمله مستقيم آنان قرارداده بود. ودر13 آبان اين واقعه اتفاق افتاد.درچنين روزی مردم با دادن شعار "برادررفتگرمحمود برداروببر"،نه فقط پاسخ درخورو دندان شکنی به اين گستاخ مرتجع وشيادی که آن ها را خس وخاشاک ناميده بود دادند، بلکه آن چه را که مدت ها بود هم چون بختگی دروجودشان کمين کرده بود وبابه ميان کشيدن مجبتی و... باايماء واشاره ابرازش می داشتند ،بافريادی جهان رسا وپرطنين برزبان برآوردند. اززمانی که با شعارنترسيد نترسيد ما همه باهم هستيم برای اولين بارهسته های تجمعات خيابانی به مثابه شالوده برآمد نوين را شکل می دادند تالحظه کنوني،به رغم کوتاهی آن، راهی دراز طی شده است. نشانه گرفتن مستقيم بت اعظم اين کانون تپنده اقتدارنظام ودرهم شکستن"تقدس" وجايگاه اين "مقام مقدس" با اسم ورسم مشخص را به راستی بايد نقطه عطف مهمی درجهت درهم شکستن فرايند اقتدارنظام وازرويکردغيرمستقيم به مستقيم به شمارآورد. وباين ترتيب در 13 آبان يکی ازنشانه گذاری ها �يکی ازتابلو های راهنما،درجاده ای که بايد طی شود نصب گرديد.واکنون جاده ای داريم بخشا تابلوگزاری شده!.
والبته هدف گرفتن کانون اصلی قدرت به معنی فراتررفتن ازجريانی که می کوشيدند مطالبات جنبش را درچهارچوب قانون اساسی بی تنازل به زنجيربکشند نيزبود.آن هائی که پيشاپيش به جنبش راه پيمائی سکوت آميزوبدون شعار را توصيه کرده بودند ودرمذمت شعارمرگ براستبداد ومرگ برديکتاتور شعارزنده باددشمن من را مطرح ساخته بودند. شعارجمهوری ايرانی را بدليل فرارفتن ازقانون اساسی مورد نقدونفی قرارداده بودند و درپوسترها وبيانيه ها وشعارها ورهنمودهای مکررخود برای 13 آبان همه چيزرا آن گونه که دوست داشتند تدارک ديده بودند وبا هدف اجتناب ازتکرارآن چه درروزقدس مطرح شده بود آن چه درتوان داشتند بکارگرفتند.مسبين آن شعارها را مشتی اخلالگرنامحرم وسوء استفاده چی که بدرون جنبش سبزخزيده بودند عنوان کردند.بزعم آنان روح "جنبش سبز"همانی است که آن ها نمايندگی اش می کنند. بااين وجود آن چه ايا باردرابعادی تازه و باصراحتی بيشتردرخيابانها جاری شد تقريبا درهمه عرصه های اصلی نسخه ديگری ازآب درآمد ودرخلاف آن چه که آن ها تنيده بودند.البته رژيم ميرحسين موسوی را درخانه اش زندانی کرد و کروبی ياغی را که پيشاپيش باخطر محتمل عمل انتحاری هشدارش داده بود،با شليک گازاشک آوربه سرمحافظش ناچارساخت که به خانه اش بازگردد.آری مردم بدون "رهبر"همان طورکه تاکنون هم چنين بود،بابتکارخود خيابان ها را به تسخيردرآوردند ودرمتن يک جنگ وگريز گسترده بانيروهای سرکوب شعارهای خود را دادند.
پس معلوم گرديد آن طورکه تبليغ وادعامی شد رؤيای مشترکی وجود ندارد ومعلوم شد که آن شعارهای باصطلاح حداقلی وکم هزينه ومتضمن کم ترين تکان درنظام موجود که ميرحسين واصلاح طلبان به مردم وتمايل آن ها منتسب می کردند درميدان مبارزه واقعی کسی به آن ها وقعی نه نهاد. معلوم شدکه تلاش برای باصطلاح تقويت شعارهای راهبردی و بروی صحنه آمدن بيشتر "رهبران" باهدف کنترل جنبش وسمت وسودادن به آن کارسازنبوده است.والبته بايد افزود که سياست ها و رويکرد انحصارگرايانه حاکميت دربستن راه های ميانه وبباددادن موقعيت ميانه بازان بيشترين نقش را دارد.يعنی درايجاد آن چنان وضعيتی که اين "رهبران" را به صرافت دادن اين هشداربه حاکميت انداخته است که بدانند سياست سست کردن زيرپای آنان موجب تقويت مواضع راديکال ها و ياانتقال رهبری آن بدست نيروهای خارج ازنظام ويا قدرت های بزرگ می شود.البته ناگفته نماندکه جناح حاکم هم چنان خطراصلی را ازدرون صفوف خود و ازناحيه خودی های ديروز ودشمنان امروزميداند. همانطورکه دردوم خرداد چنين می انگاشت.بنابراين تلاش زيادی را برای يکدست سازی قدرت و پاکسازی درونی بکارگرفته وبراين تصور است که باايجاد دوقطبی دشمن ونظام وبيرون ودرون نظام می تواند موقعيت خويش را حفظ کند. اگررژيم با مردم طرف نبود شايد همانند موارد گذشته ازاين طريق می توانست حريف خو درا خلع سلاح کند،اما درشرايطی که بامردم طرف است اين محاسبات عملا نيجه معکوس ببارآورده و زيرپای نظام را خالی می کند.دراينجا اشاره به دواشتباه استراتژيک رژيم خالی ازفايده نيست:نخست دست کم گرفتن مردم وابعاد نفرت انباشت شده و ناشی ازتبعيض و تحقيرچندين دهه وديگری ناديده گرفتن معادلات و مقتضيات دهکده جهان جديد، که درآن نمی توان همچون گذشته با تکيه به محاسبات وتوازن قوای محلی ومربوط به چهارديواری کشور(محدوده دولت-ملت ها)عمل کرد.ناديده گرفتن همين دوعامل است که رژيم را دچارکوربينی استراتژيک کرده و تمامی محاسبات آنها را يکی پس ازديگری بهم می ريزد.
سرکوب و راديکاليزه شدن جنبش
درآزمون 13 آبان نشان داده شدکه رژيم جزحربه سرکوب وايجاد رعب چيزی درچننه ندارد. گرچه متوسل شدن هرچه بيشتروگسترده ترباين تنها حربه آنهم درانظارعمومي، درعين حال زمينه های مساعدی برای انتقال فشارها و شکاف های ساختارموجود به اين حبل المتين نجات دهنده را فراهم می سازد. درهرحال تمامی تمامی توان تاکتيکی رژيم دراين روز صرف اجرای اين تصميم شد که بابسيج همه امکانات خود يک تجمع ومراسم خودی و يکدست ازحاميان خود را طبق سنت هرساله برگزارکندودرهمان حال بااستفاده از سرکوب گسترده جلوی تشکيل صف بزرگ ودرازهم چون قدس و23 خرداد را بگيرد. وباين ترتيب تظاهرات غيرمتمرکز وپراکنده درنقاط گوناگون وراديکاليزه شدن شعارها واشکال مبارزه آن را سبب گرديد. مانند هميشه اين بارهم ضدانقلاب خود نقش قابلگی زايش يک جنبش راديکال را برعهده گرفت.دراين خشونت بکارگرفته شد،ديگرفرق چندانی بين زنان ومردان و کودکان وکهن سالان نبود.باتوم های برقی وغيربرقی برکمرو سروصورت وبردست وساق پای هرکسی می توانست فرود آيد وبسياری با دست و پای ورم کرده به خانه های خود برگشتند. شمارکثيری مجروح ودستگيرشدند.البته خشنونت و وحشی گری که به برکت ثبت شدن درلحظه وقوع توسط رسانه های کوچک توده ای بسرعت درسطح جهان متشرشدوبرخشم عمومی عليه رژيم بسی افزود.دامنه تبليغات توده ای نظيرشعارنويسی بردروديواربراتوبوس ها ودرمتروها و وحتی برروی ماشين های دولتی و پليش آنچنان گسترده بود که رژيم قادربه پاک سازی سريع آنها نبود. رژيم باهمه بگيروبه بندش نتوانست رسانه های توده ای را خاموش سازد.
نقش واهميت جنبش دانشجوئی
حضورفعال جنبش دانشجوئی �نه به مثابه افراد بلکه هويت دانشجوئی- دربرآمد 13 آبان محسوس بود وواجد اهميت.حضوری که حتی که قبل از13 آبان به پيشوازآن رفته بودند. ميدانيم که جنبش دانشجوئی به دليل حضورسراسری وظرفيت وتوان تجمع اش درنقاط گوناگون کشور، برای مفصل بندی جنبش عمومی وتداوم اعتراضات آن وبادرنظرگرفتن حلقه های اتصالش با روشنفکران وفعالان جنبش های اجتماعي، نقش مهمی درسراسری کردن جنبش و تقويت آگاهی آن دارد.وشايد از رهگذرهمين حضورفعال بود که دامنه گسترش حرکت 13 آبان به شهرستان ها و نقاط ديگرکشور درمقايسه با اعتراضات گذشته ازوسعت مطلوب تری برخورداربود. جنبش دانشجوئی هم چنان می تواند با توجه به همان ظرفيت های درونيش همواره شعله های اعتراض را درفواصل نبردهای بزرگ برافروخته نگهدارد.با اين وجود هنوزدانشگاه ها بصورت سراسری و باهمه ظرفيت خود به صحنه نيامده اند و به خصوص دانش آموزان ومعلمان هم می توانستند ومی توانند درهمين رابطه نقش موثرتری درگسترش دامنه جنبش داشته باشند.
ضرورت گره خوردن مبارزه عليه استبداد مذهبی-سياسی با مطالبات اجتماعی و اقتصادی
نگاهی به شعارها نشان می دهدکه مقابله با استبداد مذهبی بطورآشکاری نوک پيکان مطالبات مردم را تشکيل می دهد.وبرهمين معياررابطه خود را با سايرجريانات داخل و خارج،مثلا با اصلاح طلبان ويا با آمريکا واوباما ويا روسيه وچين و....تنظيم می کنند. ازسوی ديگرشاهديم که برهمين بستروتغييرتوازن نيروی حاصل ازآن است که پيشروی صورت گرفته وصراحت بخشيدن به خواست ها ومطالبات پايه ای نظيرجدائی دين ازدولت،حمله به کانون اصلی قدرت،بحران هسته اي،سياست خارجي،آزادی زندانيان سياسی و مطرح شدن کشتارهای دهه های گذشته،وشعارهائی چون "جمهوری ايرانی" ويا اشکال جديد مبارزه وحق تشکل و سازمان يابی و ...مطرح شده وبه پيش برده می شوند. دربسترهمين حرکت است که درپی هرتظاهری سازمان يابی گامی به جلومی نهد و لشکری ازفعالين وسازمانگران جديد واردصحنه می شوند،روحيه مقاومت وهمبستگی وپرداختن هرينه بالامی رود و وده ها و صدها دست آوردريزوبزرگ ديگرو... .بنابراين خود تجربه مبارزاتی مهمترين بسترتعميق مطالبات بوده ومردم درآزمون بزرگ خود يک شبه ره صدساله طی می کنند.اگربپذيريم که ما بطورعينی با يک بحران چندوجهی وهمه جانبه که دارای وجه سياسي،اقتصادی واجتماعی است مواجهيم آنگاه به پيوند وگره خوردگی اين عرصه ها و اهميت تعميق متوازن مطالبات معطوف به آن ها برای پيشروی وپيروزی جنبش پی می بريم. شکاف های طبقاتی وخواست عدالت اجتماعی بی شک به همان اندازه خواست سياسی دارای اهميت بوده و پيوند عميقی بين آزادی و برابری وجود دارد.چنين پيوندی نه فقط مبارزه عليه استبداد را تضعيف نمی کند بلکه آن را به مراتب عميق ترمی سازدوموجب گسترش دامنه توده ای جنبش می شود. آزادی بدون عدالت شکننده وبسی کم عمق بوده و البته برابری نيز نيزبدون آزادی ناممکن بوده و به بردگی نوين منجرمی شود.
گرچه روندهای موجود حاکی از واقعيت عبور گام به گام جنبش ازجناح حاکم و ازاصلاح طلبان وبطورکلی ازکليت نظام است،اما هنوزبه معنی عبورازگفتمان ليبراليسم،گفتمانی که خواهان انجماد مبارزه درمبارزه صرف سياسي،آنهم دروجوه معينی ازآن، بدون مابازاء اجتماعی وعدالت خواهانه است نيست. وحال آنکه نيروی به حرکت درآورنده جنبش را مطالبات سياسی و اقتصادی و اجتماعی و سرکوب همه آنها به مثابه يک کل تشکيل می دهد. آن ها، گفتمان ليبراليسم، البته مستظهربه پشتيبانی سخاوتمندانه زرادخانه عظيم سرمايه داری جهانی ورسانه های آنها هستند که البته با تلاش شبانه روزی برای جهت دادن به خواست های مردم درجهت منافع سياسی و اقتصادی سرمايه و منجمد کردن مطالبات برابری وعدالتخواهانه آنان هستند. اين مهم است که مردم دربسترتجربه خود به اين آگاهی برسند که استبداد فقط دراستبداد سياسی خلاصه نمی شود. بلکه هم چون نوک کوه يخی که بيرون است دارای عقبه وزيربنای اقتصادی و اجتماعی برپادارنده آن است.ازهمين روطرح مطالبات کلان اقتصادی واجتماعی به موازات مطالبات سياسی دارای اهميت زيادی است.واقعيت آن است که هم اکنون نيز تهاجم گسترده ای به سطح زندگی اکثريت بسياربزرگی ازمردم دردستورکاربورژوازی وازجمله دولت کنونی قرارداد. اگرقرعه انجام اين باصطلاح جراحی وآنچه که شوک تراپی ناميده می شود به احمدی نژاد افتاده است،می تواند بنام هرفراکسيون ديگری ازبورژوازی اگربرسرقدرت باشد نيزبيفتد واکنون نيزانتقاد آن ها به حکومت تنها به شيوه های پيش بردآن است و نه اصل آن. ووجود همين بسترهای عينی برای طرح مطالبات کلان اقتصادی واجتماعی است که زمينه مساعد عروج اين مطالبات ازحالت بالقوه به بالفعل را فراهم می سازد.باليدن گفتمان سوم گفمان آزادی و برابری اجتماعی امروزه بيش ازهرزمانی هم زمينه عينی دارد وهم شرط تداوم وتعميق جنبش مردم است.
*****

روز13 آبان گرچه تاريخ مبارزه مردم عليه نظام اسلامی وولی فقيه ورقی تازه خورد ورژيم هم تنوانست آن سه ميليون نفربسيجی ازدانش آموزومعلم و.. را که ادعا کرده بود به ميدان بياورد ،اما نبايد ازخشم وخشونت مارزخمی وبيرحمی هم چون جمهوری اسلامی غافل بود. هم اکنون صدها زندانی به مثابه غنايم جنبش درچنگال دژخيمان قراردارند. رژيم هم چنين به وسيع ترين حد ممکنه به تصويربرداری ازتظاهرات و نفوذ دادن عناصرخود درصفوف جنبش،حتی پاشيدن رنگ سبزبه تظاهرکنندگان واقداماتی نظيرآن مبادرت کرد .بااين قصد که تا آنجا که ممکن است فعالين را شناسائی کرده وجداجدا به سراغشان رفته و دستگيرشان کند. ازهمين رونه فقط جمع بندی ازتاکتيک های گوناگون دشمن ويافتن راه مقابله با آن ها ضروری است بلکه هم چنين بايد با راه اندازی کازارهرچه گسترده تری برای آزادی زندانيان سياسی و اقدامات سرکوبگرانه رژيم بسيج شده و فرصت آرامش و بازسازی را، تا حرکت بعدي، به آن نداد.
2009-11-07-16-08-88 تقی روزبه
Taghi_roozbeh@yahoo.com

www.taghi-roozbeh.blogspot.com

16 آبان 1388

قرارداد معامله 8 ميليارد دلارى بلوك مخابرات امضا ‌شد


18آبان.

خبرگزارى فارس:معاون سازمان خصوصى سازى از انعقاد روز گذشته قرارداد معامله بلوك 50 درصد بعلاوه سهم مخابرات به ارزش تقريبى 8 ميليارد دلار با كنسرسيوم اعتماد مبين و اضافه شدن يك بند به اين قرار داد تاريخى و همچنين عرضه احتمالى 10 درصد از سهام بيمه دانا در چهار شنبه آينده خبر داد.

مهدى عقدايى در گفت وگو با خبرنگار اقتصادى خبرگزارى فارس، در رابطه با معامله 8 ميليارد دلارى بيش از 22.9 ميليارد سهم مخابرات كه در 5 مهرماه توسط كنسرسيوم اعتماد مبين خريدارى شده بود اظهار داشت : عصر روز گذشته جلسه مشتركى با اعضاء كنسرسيوم اعتماد مبين و رئيس سازمان خصوصى سازى در محل اين سازمان برگزار شد و طى آن قرارداد اين معامله تاريخى به امضاء دو طرف رسيد.
وى ادامه داد: قراردادهاى واگذارى سهام بلوكى شركت هاى دولتى در حالى به صورت "تيپ " ( نمونه ) است كه در قرارداد معامله بلوك 50 درصد بعلاوه يك سهم مخابرات يك بند اضافه شد.براساس اين بند خريدار متعهد به اجراى پروانه فعاليت مخابرات است.

*برگزارى مجمع فوق العاده و معرفى اعضاء هئيت مديره مخابرات

عقدايى با بيان اينكه قطعيت اين داد و ستد مهم امروز توسط شركت بورس اعلام مى شود در برابر اين سئوال كه قرار داد مربوطه به چه ترتيبى و از چه زمانى لازم اجرا مى شود پاسخ داد: اين قرارداد از همين امروز قابل اجرا است.بعد از ابلاغ يك نسخه از اين قرار داد، خريدار سهام مديريتى مخابرات مى تواند در اولين فرصت نسبت به برگزارى مجمع فوق العاده اقدام كرده و اعضاء هئيت مديره مورد نظر انتخاب و معرفى كند. در اين صورت اين شركت از شمول دولتى خارج مى شود.

*در دادگاه حاضر مى شويم

معاون سازمان خصوصى سازى در واكنش به اين پرسش كه آيا اظهار نامه دادگاه در خصوص شكايت شركت تعاونى پيشگامان كوير يزد و طرح خسارت 15 ميليارد تومانى اين شركت از سازمان خصوصى سازى دريافت شده يا خير و اين سازمان چه اقدامى در اين باره خواهد كرد اظهار داشت: بله. طى دو سه روز گذشته اظهارنامه مربوطه را دريافت كرده ايم و به واحد امور حقوقى سازمان داده ايم تا بررسى هاى لازم و پاسخ مناسب به اين اظهار نامه به عمل آيد.
عقدايى گفت : طى روزهاى آينده نسبت به پاسخ شكايت پيشگامان كوير يزد اقدام مى كنيم.

*پيشگامان كوير يزد عجله كرد

وى ادامه داد: نظر ما اين است كه پيشگامان كوير يزد براى حضور در مزايده بلوك 51 درصدى مخابرات عجله و زودتر از موعد اقدام كرد و در اين باره مسئوليتى متوجه سازمان خصوصى سازى نيست.
اين مقام مسئول در سازمان خصوصى سازى در برابر اين مطلب كه شركت پيشگامان كوير يزد تاييديه حضور در مزايده مخابرات را چند روز قبل از زمان معامله دريافت كرده بود اما در كمتر از يك روز قبل از معامله ( 5 مهر) بيكباره از اين مزايده تاريخى كنار گذاشته شد تاكيد كرد: خير. اينگونه نيست. چرا كه حضور متقاضيان در اين مزايده منوط به دريافت دو مجوز يعنى تاييديه مالى - فنى و امنيتى بود. اين شركت هر چند تاييديه مالى و فنى را دريافت كرده بود اما تاييديه امنيتى را دريافت نكرد چون صلاحيت نشده بود.


*عرضه احتمالى10 درصد از سهام بيمه آسيا در چهارشنبه آينده

معاون سازمان خصوصى سازى در بخش ديگرى از اظهارات خود به عرضه بلوك 20 درصدى سهام مپنا در روز جارى اشاره كرد و در خصوص واگذارى سهام دو شركت بيمه آسيا و دانا نيز خاطر نشان كرد: روز گذشته هيات پذيرش پرونده اين دو شركت مشمول اصل صدر اصل 44 را بررسى كرد.در اين جلسه درخصوص بيمه دانا مقرر شد اين شركت نسبت به دريافت تاييديه هاى لازم از سازمان حسابرسى اقدام كند تا در نشست بعدى مجددا " وضعيت پذيرش آن بررسى شود.
عقدايى درباره بيمه آسيا نيز گفت: در صورت ارايه تاييديه سازمان حسابرسى درخصوص ذخاير فنى اين شركت ، بيمه آسيا يكشنبه آينده اقدام به برگزارى جلسه معارفه مى كند تا احتمالا " 10 درصد از سهام آن چهارشنبه آينده در بورس عرضه و كشف قيمت شود.
وى در خاتمه سرمايه اسمى بيمه دانا 10 ميليارد و 500 ميليون تومان و بيمه آسيا را 40 ميليارد تومان اعلام كرد و گفت : 20 درصد از سهام بيمه آسيا و 39 درصد از سهام بيمه دانا بابت رد ديون به تامين اجتماعي، صندوق بازنشستگى كشوري، صندوق ذخيره فرهنگيان و صندوق ذخيره نيروهاى مسلح واگذار شده است.

گفت وگو : على رضايى زاده

قرارداد معامله 8 ميليارد دلارى بلوك مخابرات امضا ‌شد


18آبان.

خبرگزارى فارس:معاون سازمان خصوصى سازى از انعقاد روز گذشته قرارداد معامله بلوك 50 درصد بعلاوه سهم مخابرات به ارزش تقريبى 8 ميليارد دلار با كنسرسيوم اعتماد مبين و اضافه شدن يك بند به اين قرار داد تاريخى و همچنين عرضه احتمالى 10 درصد از سهام بيمه دانا در چهار شنبه آينده خبر داد.

مهدى عقدايى در گفت وگو با خبرنگار اقتصادى خبرگزارى فارس، در رابطه با معامله 8 ميليارد دلارى بيش از 22.9 ميليارد سهم مخابرات كه در 5 مهرماه توسط كنسرسيوم اعتماد مبين خريدارى شده بود اظهار داشت : عصر روز گذشته جلسه مشتركى با اعضاء كنسرسيوم اعتماد مبين و رئيس سازمان خصوصى سازى در محل اين سازمان برگزار شد و طى آن قرارداد اين معامله تاريخى به امضاء دو طرف رسيد.
وى ادامه داد: قراردادهاى واگذارى سهام بلوكى شركت هاى دولتى در حالى به صورت "تيپ " ( نمونه ) است كه در قرارداد معامله بلوك 50 درصد بعلاوه يك سهم مخابرات يك بند اضافه شد.براساس اين بند خريدار متعهد به اجراى پروانه فعاليت مخابرات است.

*برگزارى مجمع فوق العاده و معرفى اعضاء هئيت مديره مخابرات

عقدايى با بيان اينكه قطعيت اين داد و ستد مهم امروز توسط شركت بورس اعلام مى شود در برابر اين سئوال كه قرار داد مربوطه به چه ترتيبى و از چه زمانى لازم اجرا مى شود پاسخ داد: اين قرارداد از همين امروز قابل اجرا است.بعد از ابلاغ يك نسخه از اين قرار داد، خريدار سهام مديريتى مخابرات مى تواند در اولين فرصت نسبت به برگزارى مجمع فوق العاده اقدام كرده و اعضاء هئيت مديره مورد نظر انتخاب و معرفى كند. در اين صورت اين شركت از شمول دولتى خارج مى شود.

*در دادگاه حاضر مى شويم

معاون سازمان خصوصى سازى در واكنش به اين پرسش كه آيا اظهار نامه دادگاه در خصوص شكايت شركت تعاونى پيشگامان كوير يزد و طرح خسارت 15 ميليارد تومانى اين شركت از سازمان خصوصى سازى دريافت شده يا خير و اين سازمان چه اقدامى در اين باره خواهد كرد اظهار داشت: بله. طى دو سه روز گذشته اظهارنامه مربوطه را دريافت كرده ايم و به واحد امور حقوقى سازمان داده ايم تا بررسى هاى لازم و پاسخ مناسب به اين اظهار نامه به عمل آيد.
عقدايى گفت : طى روزهاى آينده نسبت به پاسخ شكايت پيشگامان كوير يزد اقدام مى كنيم.

*پيشگامان كوير يزد عجله كرد

وى ادامه داد: نظر ما اين است كه پيشگامان كوير يزد براى حضور در مزايده بلوك 51 درصدى مخابرات عجله و زودتر از موعد اقدام كرد و در اين باره مسئوليتى متوجه سازمان خصوصى سازى نيست.
اين مقام مسئول در سازمان خصوصى سازى در برابر اين مطلب كه شركت پيشگامان كوير يزد تاييديه حضور در مزايده مخابرات را چند روز قبل از زمان معامله دريافت كرده بود اما در كمتر از يك روز قبل از معامله ( 5 مهر) بيكباره از اين مزايده تاريخى كنار گذاشته شد تاكيد كرد: خير. اينگونه نيست. چرا كه حضور متقاضيان در اين مزايده منوط به دريافت دو مجوز يعنى تاييديه مالى - فنى و امنيتى بود. اين شركت هر چند تاييديه مالى و فنى را دريافت كرده بود اما تاييديه امنيتى را دريافت نكرد چون صلاحيت نشده بود.


*عرضه احتمالى10 درصد از سهام بيمه آسيا در چهارشنبه آينده

معاون سازمان خصوصى سازى در بخش ديگرى از اظهارات خود به عرضه بلوك 20 درصدى سهام مپنا در روز جارى اشاره كرد و در خصوص واگذارى سهام دو شركت بيمه آسيا و دانا نيز خاطر نشان كرد: روز گذشته هيات پذيرش پرونده اين دو شركت مشمول اصل صدر اصل 44 را بررسى كرد.در اين جلسه درخصوص بيمه دانا مقرر شد اين شركت نسبت به دريافت تاييديه هاى لازم از سازمان حسابرسى اقدام كند تا در نشست بعدى مجددا " وضعيت پذيرش آن بررسى شود.
عقدايى درباره بيمه آسيا نيز گفت: در صورت ارايه تاييديه سازمان حسابرسى درخصوص ذخاير فنى اين شركت ، بيمه آسيا يكشنبه آينده اقدام به برگزارى جلسه معارفه مى كند تا احتمالا " 10 درصد از سهام آن چهارشنبه آينده در بورس عرضه و كشف قيمت شود.
وى در خاتمه سرمايه اسمى بيمه دانا 10 ميليارد و 500 ميليون تومان و بيمه آسيا را 40 ميليارد تومان اعلام كرد و گفت : 20 درصد از سهام بيمه آسيا و 39 درصد از سهام بيمه دانا بابت رد ديون به تامين اجتماعي، صندوق بازنشستگى كشوري، صندوق ذخيره فرهنگيان و صندوق ذخيره نيروهاى مسلح واگذار شده است.

گفت وگو : على رضايى زاده

صبا راهی: جنایتکاران " آلزایمری افشاگری" میکنند!



در حاشیه " بازی" جنایتکاری بنام رضا ملک(ملکیان) معاون سابق وزارت اطلاعات در دو کلیپ یوتوپ

هر روز قسمتهای مختلف " سناریو " ی خادمین امپریالیستها تکمیل تر میشود! مخملباف ها گنجی ها و سازگارها زیر شکنحه ها " سالم" و آنهم از نوع " قهرمان" روانه ی رسانه های امپریالیستی میشوند، اعتصاب غذای گنجی جنایتکاری که پونز بر پیشانی زنان برای محکم کردن " حجابشان" فرو میکرد را که بخاطر دارید ، همان مرتجعی که " اصلاح طلب " شده، همان کسی که روی دست " بابی ساندز مبارز ایرلندی که بر اثر طولانی تر شدن اعتصاب غذا جان باخت" بلند شد و " زنده" برای خدمت بیشتر به امپریالیسم ددمنش " اصلاح طلب" شد.... در کنار این اوباش فرآورده های شایسته گوشتی امپریالیستها به سازمان ملل میروند و درخواست " دادخواهی برای کروبی جنایتکار" میکنند ..همان "خادمین شایسته گوشتی" که با " شعار لغو اعدام برای کودکان" خود را " دلسوز کودکان محرومی که روز و شب سرمایه داری زالو صفت شیره جان پدر و مادرانشان را میکشد و در افعانستان و عراق روزانه هزاران تن از آنها را با بمب های هسته ای میکُشد" جلوه میدهند.. جالب است که این " گوشتهای شایسته امپریالیستی که از لغو اعدام حرف میزنند و عده ای هم به دنبال " جذابیت گوشتی اینان روان میشوند"، نه منافع و نه " آزادی بیان بی قید و شرط " سرمایه داری به آنها اجازه میدهد و نه اساسا " نبوغ " و شهامت اینرا دارند که دفاع از زندانیان مخالف سیستم استثمارگرانه و جنایتکارانه سرمایه داری مثل مومیا ابو جمال که بیش از 27 سال است در یک سلول انفرادی در زندانهای آمریکا " متمدن و دموکرات" زندانی شده را در " دستور حقوق بشری" خود قرار دهند و برای او نیز " امضا " جمع آوری کنند و در سازمان ملل از او نیزدفاع کنند.. البته از این شایستگان گوشتی که با قدم گذاشتن در راه " شایسته گوشتی بودن" خود را " تعریف" میکنند انتظاری نیست از عده ای که زیر اسم کانون زندانیان سیاسی در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی از این " شایسته گوشتی حقوق بشری" برای سخنرانی دعوت میکنند و به این طریق بقای طبقه استثمارگر را در شلوغی سیاهی شب طولانی تر میکنند اینها همان " سبزکاران سیاهی درو کن" هستند که دست شهرزادهایشان در جیب امپریالیستها ست و جرات " جیک" زدن ندارند و تنها از قبل اسم زندانیان سیاسی قتل عام شده " نان" شرم آور میخورند.. و دیگر مدافعین زندانیان سیاسی نیز با آوردن فرزند یک اعدامی که متاسفانه بعلت " فروش مواد مخدر" اعدام شده در مراسم قتل عام " زندانیان سیاسی" نیز بار دیگر نشان میدهند که تا چه اندازه به معیارهای انقلابی پای بند بوده از " هم سلولهایشان" به خاطر دیدگاهها و مقاومت و رشادت هایشان در زندان سخن میگویند.. انگار که زندانیان سیاسی اعدام شده نمیدانستند که " اعدام محرومان توسط مزدورانسیستم سرمایه داری" کاری غیر انسانی ست و امروز حکمتی های " انسان دوست " که از دولت سرکوبگر و جنایت پیشه و تروریست اسراییل دفاع میکنند و آنرا به رسمیت میشناسند کشف " اعدام" های ضدانسانی را در تاریخ " نوابغ" به ثبت رسانده اند...

متاسفانه این لیست از خادمین امپریالیستها طولانی ست و وقت این نوشته و خوانندگان محترم محدود. موضوع اصلی این است که دو جناح آدم کُش رژیم(جانیان احمدی نژاد و موسوی بنامی مشان بیشتر " مشهور" هستند) برای " خوش خدمتی بیشتر" به امپریالیسم به وِیژه به امپریالیسم آمریکا با " اوباما قلدر ژیگولو " به رقابت پرداخته و در حالیکه سی سال در کنار یکدیگر باز هم برای نوکری بیشتر امپریالیستها از هیچ رذالت و جنایتی در حق مردم ایران و به ویژه زندانیان سیاسی دوره شصت و تابستان 67 دریغ نکردند سناریوی " تقلب در رای شماری" را مطرح کردند، و به رهبری جنایتکارانی چون موسوی نخست وزیر دوره کشتار زندانیان سیاسی کسی که بدون "تایید" او فرمان قتل ها در زندان ها اجرا نمیشد و کروبی ،جانی یی، که قبل از دوره انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در ایران برای "ارباباب جدیدش اوباما قلدر اطو کشیده" پیام میفرستد که او برای مذاکره با " شیطان بزرگ دیروز" از هر طریقی آماده است...جنبش لجنزار سبز را بر پا کردند و با کشتن عابرین بی گناهی که هیچگونه سنخیت با فعالیت سیاسی علیه رژیم نداشتند سوار بر مبارزات مردمی که جانشان از بی عدالتی و قلدری و نابرابری رژیم به لب آمده میشوند و اشک تمساح برای " ندا و سهراب" میریزند تا به این وسیله خود را " بشردوست" به " بشردوستان" نشان دهند و به این ترتیب هم سعی مذبوجانه میکنند که فاجعه کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت را البته به خیال نوکرانه خود " محو" کنند - ((اوباما ،قلدر ژیگولو، با پیام برای عابر کشته شده ای بنام " ندا" خود را در چشم منتظر به خدمت های امپریالیستها و "خود به نادانی زدگان" دلسوز و بشردوست جا میزند تا بتواند از این طریق مزدوران بیشتری را گرد اهداف پلید و جنایتکارانه جدید امپریالیسم آمریکا گرد آورد که لبیک گویان به این ژیگولوی قلدر و خائنین به ایران و محرومان و مردم در بند ایران نیز کم نیستند )) - و نیز خود را " مبرا" از ارتکاب به جنایتی بحساب آورند تا ارباب جدیدشان" آنها را به بازی غارتگری ثروت مردم ستمدیده ایران و کشتار های جدیدتر بگمارد، همانطور که موسوی شیاد جانی حاضر نیستاز "جمهوری جنایت پیشه و سرکوبگر امام مزدورش برای حفظ منافع امپریالیستها دل بکند، طوری که طرفداران لجنزار سبز موسوی مکار در تظاهرات 13 آبان ابلهانه فریاد میزدند" اوباما اوباما با اونایی با ما"... و همه میدانیم که اینها کسانی هستند که منافع حقیرشان به بقای رژیم منفور موجود در ایران است...

اما اوبامای " اینها و اونها" این ژیگولوی قلدری که با ژشت و انشاهای " حقوق بشری"، با سایر " جدابیتهای هالیوودی خوراک رسانه های مردم فریب امپریالیستها"، قصد ربودن دل حاضربخدمتان امپریالیستها را دارد... در پیام 13 آبانش به خادمین امپریالیسم پیام میدهد که بیاید که سی سال گذشته را فراموش کنیم و " دوستی " مان ر از سر گیریم!

حقیقتا که حیرتا از این همه پررویی! که گویی این سی سال " امام زمان" پشت این رژیم بود و این دیکتاتوری را نگهداشته بود... البته " نوه امام زمان هیلری کلینتون" پیش درآمد این " دوستی" را قبل از انتخابات زده بود و در کنفرانسهای مختلف روابط با ایران را از پشت پرده به " علنی کردن" آن سوق داده بود و همان آخرین مذاکرات پشت پرده که این "غارتگران و مزدورانش را خسته کرده بود" در اصل نقطه شروع تشدید نزاع بین دو جناح جانی در ایران شد! و " نوه امام زمان" مدام در چهار ماه اخیر از اینکه " تشنج " در ایران مانع ایجاد روابط علنی رژیم مزدور با آمریکاست مجبور میشد به دنبال " دعانویس" های جمکرانی بگردد تا بلکه "جدش" از داخل چاه بفریادش برسد... و البته همه میدانیم که چه چیز مبسوط از " تفرقه " انداختن بین جناجهایی که تا دیروز با هم " آدم کُشی میکردند با هم دزدی میکردند و خلاصه با هم سرشان در یک توبره بود، اینکار برای امپریالیستها چندین " خاصیت " داشت.. اپوزیسیون ( منظور اپوزیسیون درست و حسابی ست و نه بین دو صندلی نشینها و یا خادمین رنگارنگ امپریالیسم) حالا باید نیروی کارش را دوبرابر میکرد چون مثلا وقتی شیادی موسوی جنایتکار را افشا میکرد " برای مغز علیل برخی ها قابل درک نبود و میبایست در رسای جنایات احمدی نژاد نیز بگوید قبلا میگفتی مرگ بر جمهوری اسلامی الان باید با هر جناح و دسته را نیز به آن اضافه میکردی و.. و مهم تر از همه اینکه توسط خادمین "باتلاق سبز علوی" امپریالیستها میتوانست مبارزات مردم را طبق ذات سرکوبگرانه و استثمارگرانه اش برای سرنگونی رژیم منفور به عقب براند.. و با " یک کلام نه بیشتر و نه کمتر از جمهوری اسلامی موسوی شیاد جنایتکار جمهوری منفور اسلامی که با قتل عام هزاران زندانیان سیاسی کمونیست مجاهد و سایر نیروها بیشتری " خدمت را به امپریالیستها " را در ادامه رژیم منفور شاه را با استفاده از " فرامین دینی که پشتوانه طبقه دزد و غارت است" را دوباره ثبیت کند. چه احمدی نژاد چه موسوی رژیم باب طبع امپریالیستهای قلدر یعنی جمهوری اسلامی ست که هر بند " فقه" ش بداد سود سرمایه داری کارگر کُش رسیده و میرسد! (لطفا " ضداسلام سیاسی ها و ایکس مسلمهای و فامیلهای خادم سرمایه داری شان دقت کنند که تنها دین اسلام نیست که در خدمت سرمایه داری و در راستای منافع طبقه دزد و استثمارگر نوشته شده و عمل میکند تمام دینها چماق سرمایه داری برای سرکوب محرومان و زحمتکشان هستند.)

آری! واقعا که این " امام زمان و خانواده اش " ( بخوان امپریالیسم و نمایندگانش) چه " معجزاتی" الخصوص در حق محرومان و ستمدیدگان ایران و افغانستان و عراق و فلسطین ... نمیکنند و چقدر اینها " دلسوز" ما هستند، که به افعانستان حمله میکنند تا گاز آنجا را به غارت ببرند و به این هوا دسته جمعی به زن و مرد و بچه در آنجا تجاوز میکنند و روزانه دویست سیصد نفر را به رگبار میبندند ، یک عده هم از این تهاجم " فرهنگی" دفاع میکنند همان مزدوران ضدکمونیستی که امروز درباتلاق سبز موسوی بساط ریاکاری شان را پهن میکنند و یا سازمانها و افرادی از این قبیل که از حمله امپریالیستهای وحشی به عراق و افغانستان دفاع کردند.. البته در خبرهای دیروز آمده بود که یک پلیس افعانی تعلیم دیده ارتش امپریالیستی 5 تن از سربازان وحشی امپریالیستها را به رگبار بسته و حق شان را کف دستشان گذاشته که دستش واقعا درد نکند .... امروز هم یک عراقی 12 نفر از سربازان آمریکایی را به رگبار بسته که او هم دستش درد نکند بالاخره نمیشود که امپریالیستهای غارتگر و ددمنش قلدری کنند روزانه هزاران نفر را در سراسر دنیا به بهانه " دموکراسی و تمدن کوفتی آدم کُش " شان بکُشند و بعد هم بقیه خفه خون بگیرند و مثل "بچه آدم دست به سینه و چاکر" از سلطه گری امپریالیستها پیروی کنند...

در ایران هم که امپریالیستها نوکرانی دارند رنگارنگ در هر لباسی ..که " آموزش ندیده" برای امپریالیستها دژخمیانه میرقصند...23 سال پیش در ادامه رژیم منفور شاه، مزدوران جدید امپریالیست هزاران تن از کمونیستها مجاهدین و سایر نیروهایی که به ماهیت کثیف و مزدوری خمینی پی برده بودند و به میدان برای برافراشتن پرچم انقلاب 57 آمده بودند را دسته دسته در دوران " پرافتخار نخست وزیر موسوی" جنایتکار سبز قتل عام کردند ... نسلی را که الگوی مبارزاتی نسلهای امروز بود را کشتار کردند و در عوض با کمک دست و دلبازانه رسانه های مرتجع امپریالیستی " گنجی " های جنایتکار را " سمبل مقاومت " معرفی کردند وامروز به " مزدورانشان" میگویند که " سی سال " را فراموش کنید؟ مگر این سی سال امپریالیستها با " رژیم منفور" چه کرده که باید فراموش شود؟ مگر غیر از این است که رژیم کُشت و کُشت و کُشت و " عمو سام" های موسوی و احمدی نژادها صدایشان در نیامد، چرا که صدایشان در آید؟ آنها دستور میدادند و این " مزدوران احمق" نیز اجرا میکردند.. حالا امروز امپریالیستها " دلسوز" شده ولی میخواهند " فراموش کنیم.. فردا هم عده ای " حقوق بشری" که سالهاست از شعار " قتل عام زندانیان سیاسی دهه شصت نه فراموش کردنی ست و نه بخشودنی" عصبی میشوند و گویندگان این شعار را به بهانه نهای مختلف از محافل " مجازی اینترنتی" شان مثل زندانبانان حذف میکنند، راه میافتنند که ببینید این " اوباما قلدر ژیگولو" چقدر با گذشت است ... نمونه آن مخملباف جنایتکار است که از طرف " مردم" ایران خودنماینده شده بود و بخاطر " تسخیر سفارت امریکا که البته توسط مزدوران " ملاخور" شده را " ببخشد، ملاحظه میفرمایید که درد یکی دو تا نیست که " آنرا مشترکش" هم نمود.. هر روز یکی " نماینده" ما میشود و ما بی خبریم..بعد هم ی ناامیدهای زارکن میگویند به این " زندان رفته" ها گفته شده که شما شکنجه گر هستید... گویی هر کس که زندان رفت دیگر " محقق" است که از هر شیوه غلطی برای بستن دهان مخالفین نظری اش استفاده کند و دیگران هم به شیوه ی منفور عملکردش که در زیر چتر " آزادی بیان طبقه استثمارگر" سینه میزند کاری نداشته باشد...مگر همین مخملباف زندانی نبود... بعد در زندان چه کرد؟ و امروز مشغول " چه کاریست"؟!

اما امروز یکی از جنایتکاران رژیم رضا ملک (ملکيان) معاون سابق تحقيقات و بررسي وزارت اطلاعات توسط نیروهای " امام زمان" در اینترنت کلیبی را در " یوتوپ" پخش کرده اند که اگر شما هم با " سرعت " اخبار دنیا و ایران را دنبال کنید احتمالا آنرا دیده اید، فیلمی " افشاگرانه" از معاون سابق وزارت اطلاعات " آنهم از " اوین بند مخوف 209" و مضحکتر ، به تاریخ تهیه شده در " سال 1387"! چرا این فیلم الان دارد بیرون میاید آنهم توسط فعالین" حقوق بشر" در ایران!!

بازیگر این کلیپ " حقوق بشری" ، معاون سابق وزارت اطلاعات جانی ست که خودش دستش به خون عزیزان مردم آغشته است ، و مثلا " افشاگری" میکند! انگار که نیروهای مختلف تا بحال " چغندرکاری" میکردند.. انگار که خانواده های زندانیان سیاسی قتل عام شده در ایران " بیکار" نشسته بودند و منتظر جنایتاکارانی مثل او بودند که بیاید و افشاگری کند... و بگوید که شکنجه های قرون وسطایی که سی آی ای و موساد صهیونیست ها به ساواکی ها آموزش دادند و ساواکی های مزدور به خدمت این رژیم در آمده نیز به ساوامایی ها آموزش دادند کار روسیه است.. ! و از همه جالب تر اینکه این " آدم کُش سابق" که از انتخاب شغلش معلوم است که دوباره هم به شغل " شریفش" در خدمت امپریالیستها مشغول میشود، در این کلیپ ها میگوید اینجا بند اوین است همان جایی که " گنجی ها سازگارهای قهرمان " از آن بیرون آمدند و این قتلها توسط " رهبر" انجام شده است..."... میبنید واقعا این بی شرافت های آدم کُش فکر میکنند که مردم ایران بلانسبت شان احمق هستند .. و بعد برای اینکه بیشتر دل حقوق بشری ها ببرد از زهرا کاظمی که توسط دژخمیان رژیم وحشیانه شکنجه و کشته شد البته به سبک و سیاق یک " اطلاعاتی" حرف میزند.. به راستی که این لجنزار سبز موسوی شیاد جنایتکار چه " معجزات علویی" که نمیکند...

اولا یکی نیست به این مزدور در " بند اوین" بگوید خودت در " پست معاونت سابق وزارت اطلاعات" چه غلطی میکردی؟ پشت میز نشسته بودی و " قرآن " تلاوت میکردی؟ دوما..معاون سابق وزارت اطلاعات، ریاکاری و دورغ که ذات رژیم و مزدورانی چون رضا ملک و موسوی و کروبی و احمدی نژاد و سابر اوباش جانی رژیم است و هم حد و اندازه ای هم ندارد، اگر این اوین مخوف است و بند 209 آن مخوف .. چطور میشود که این آدم " الزیمر " ی " نابغه" از برای " عالیجناب بانکی " اش پیام میفرستد... انگار " علیجناب بانکی ایشان" خبر نداشته که هزاران زندانیانی مخالف این رژیم ( با تمام دم و دستگاه سرکوبش از جمله همین رضا ملک جنایتکار) را رژیم شکنجه و قتل عام کرده و در گورهای دسته جمعی در سراسر ایران دفن کرده، به قول دوستی "شاه" منفور در بستر مرگش داشت این اعدام ها را میدید آنوقت " علیجناب بانکی ایشان" نمیدید؟

بهر رو رژیم منفور با تمام جناح هایش و با ارباب جدیدش ،اوباما قلدر ژیگولو، نمیتواند جنایات دهه شصت به خصوص قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 را با این شعبده بازی ها دست آویز خود قرار داده و به مکر و فریب خود ادامه دهد... جناح احمدی نژاد قراردادهای هسته ای که باعث سیاه روزی بیشتر مردم ستمدیده ایران میشود و گستردگی سلطه استثمار و جنایتگرانه امپریالیستها را فراهم میاورد را امضا میکند و جناح موسوی مکار به شعبده بازی هایش ادامه داده تا هم مبارزات مردم را به عقب براند و هم افکار عمومی را از امضا این قردادهای استثمارگرانه منحرف سازد...

امروز جنایتکارانی چون رضا ملک و موسوی و احمدی نژاد و سایر اوباش رژیم که در قتل عام زندانیان سیاسی ده شصت نقش داشتند و دستشان به خون جگر گوشه های مردم آعشته است بازی کی بود کی بود من نبودم را اجرا میکنند، که البته از وحشت " مجازات های خلقی" و نیز از ترس " مجازاتهای عمو سامی" شان نیز هست _ مثل همان مجازاتی که امپریالیستها بر سر مزدورشان صدام آوردند تا دستورهای دیکته شده به او توسط امپریالیستها را افشا نکند تا امپریالیستها بتوانند مزدوران فعلی در عراق را بر مسند قدرت قرار دهند _ جنایتکاران هر دو جناح با توسل به هر حلیه ای میخواهند رژیم منفور جنایت پیشه و سرکوبگر اسلامی را "حیات" دوباره ببخشند... و برای این " حیات " متعفن و آدم کُش از هیچ شعبده بازی دریغ نمیکنند... امام زمان " ناکار از آب در آمد" دست به دامن " علوی" شدند، مردم ایران اما باید بیش از پیش هوشیار و آگاه باشند که این جانیان هرگز دلشان نه برای ایران و نه برای " ایرانی" محروم و ستمدیده و استثمارشده سوخته و میسوزد، اینها برای در " قدرت سرکوب و جنایت" ماندن که همه سی سال است " قدرت" شان را در کشتارهای عزیزانمان دیده ایم نه تنها ثروت مردم ایران را بلکه تمام مردم را نیز در راه منافع اربابان جهانی شان به بردگی بیشتر میکشانند و به بند و کشتار های " تازه"! منتهی نه کشتار یکدیگر، که ایکاش این گرگها یکدیگر را میدریدند تا کار خلق را ساده تر میکردند، اما این چاکران سرمایه داری دشمنان ایران و مردم ایران هستند، و صفوف مبارزاتی خود از این جانیان دزد جدا کنند و تحت هیچ شرایطی به امپریالیستها و ژیگولهای قلدرشان و به نوکران آنها اعتماد نکنند حتی یک سر سوزن! به امید روزی هر چه زودتر که این نوکران سرمایه داری جهانی ، این قاتلان کارگران و محرومان، قاتلان عزیزان مردم در زندانها در دهه شصت و خائنین به خاک ایران که منابع آنرا در راه منافع غارتگران جهانی به تاراج گذاشته اند در دادگاههای خلقی در ایران محاکمه و به سزای اعمال جنایتکارانه خود برسند.

پانزدهم آبان 1388 ششم نوامبر 2009