با رضا بنائی، یک روز پیش از تصمیم پارلمان کانادا گفتگوی تلفنی انجام داده ام که در ذیل ملاحظه می کنید:
* مجید خوشدل هستم، از لندن- انگلستان زنگ می زنم. اطلاعیه
کمپین تان [کمپین قتل عام 1988] دیروز از طریق «سایت گفت و گو» به دست ام
رسید. تعدادی پرسش دارم که آنها را با شما که یکی از سخنگویان این کمپین
هستید، در میان می گذارم. پرسش اول ام: این کمپین کی تشکیل شد؛ چون من
تابحال تبلیغاتی از جمع شما در جایی ندیدم.
- کمپین ما در کانادا بوده و مدت ده تا دوازده ماه است که تشکیل شده.
* از برگزاری این کمپین چه هدفی را دنبال می کنید؟ آیا می
خواهید «قتل عام 67» به عنوان یک روز نمادین در کشور کانادا به رسمیت
شناخته شود یا اهداف جنبی دیگری را دنبال می کنید؟
- هدف دیگری نداریم جز همین نکته ای که اشاره کردید.
* یعنی بعد از اینکه به این هدف تان رسیدید، کمپین به انتهای خودش می رسد؟
- بله، هدف مهم ما همین هدفی ست که گفتید. اما وقتی به این
هدف رسیدیم، جمع می نشیند و صحبت می کند تا اگر هدف دیگری داشته باشیم،
آنرا دنبال کنیم.
* در بخشی از اطلاعیه تان عنوان کردید که برخی از چهره های
دانشگاهی، حقوقدان، روزنامه نگار و فعالان حقوق بشر در کمپین تان هستند.
این اسامی را برای من نام ببرید.
- (مکث)... آقایان کاوه شهروز، مهدی کوهستانی، پیام اخوان و دوستان دیگر در کمپین ما فعال هستند.
* به نظرتان، امکان اینکه کشتار سال 67 به عنوان یک روز نمادین در کشور کانادا به رسمیت شناخته شود، چقدر است؟
- من فکر می کنم با تلاشی که تا حالا شده، و با تماس ها و
رایزیی های که انجام داده ایم، به هدف مان برسیم. در رابطه با عملکرد ج .
اسلامی در کشتار زندانیان سیاسی، در سطح بین المللی به صورت جسته گریخته
صحبتهایی شده، ولی هیچ کشوری با قرار دادن یک روز نمادین به آن، آنرا محکوم
نکرده. و اگر کشوری مثل کانادا که تا حدود زیادی در صحنه بین المللی
آنچنان نقش منفی ای در معادلات جهانی نداشته، این کار را بکند، می تواند
سرمشقی باشد برای بسیاری از کشورها و نهادهای دیگر.
* فعل و انفعالات اجتماعی، سیاسی جامعه ایرانی مقیم کانادا را
به طوز نسبی دنبال کرده ام. به من بگویید جامعه ایرانی مقیم کانادا- که
جامعه لایه لایه ای ست و یکدست نیست- چه برخوردی با کمپین شما داشته؟
- اغلب نیروهای مترقی از این کمپین استقبال کرده اند...
* درک و تعریف تان از نیروهای مترقی؟
- درک ما از نیروهای مترقی، بطور کلی نیروهایی ست که حداقل در
ارتباط با رژیم ج . اسلامی و محکومیت عملکرد آن در سی و پنج سال گذشته،
اتفاق نظر داشته باشند. البته ما سعی کردیم در کمپین مان نقاط افتراق زیاد
نباشد و تلاش کردیم جامعه وسیعی را بتوانیم روبروی خودمان داشته باشیم. به
هر حال، نیروهای مترقی که عرض کردم، منظورم نیروهای آزادیخواه هستند متشکل
از چپ و ملی. این نیروها نظر مساعدی به کمپین ما داشته اند.
* پرسش مکملی را طرح می کنم: تشکیلاتهای سیاسی موجود از طیف ها و گرایش های مختلف چه نظر و برخورد مستقیمی با شما داشته اند؟
- حقیقت اش ما این کمپین را به تشکیلاتهای سیاسی یا نهادهای
موجود معرفی نکردیم و به صورت فردی فعالیتها را به پیش بردیم. علت اش این
است که اکثر گروههای سیاسی مسائل و الویتهای خاص خودشان را دارند. البته در
جمع مان نیروهایی هستند که به گروههای سیاسی تعلق خاطر دارند و با آنها
فعالیت می کنند. ولی تصمیم حمعی این است که فعالیت در کمپین باید با صفت
شخصی باشد، که همه هم با کمال میل به این خواسته گردن گذاشته اند. هدف ما
این است که مهر خاصی به پیشانی این کمپین نخورد.
* فکر می کنم با بخشی از پرسش ام ارتباط نگرفتید؛ از برخورد
گروههای سیاسی با کمپین تان سوأل کرده بودم. به هر حا این نیروها سنت،
ماهیت و عملکرد معینی داشته اند. مجبورم تجربه دیگری را عمده کنم: «ایران
تریبونال» هم عنوان می کرد که می خواهد کمپین اش از گروههای سیاسی مستقل
باشد. ولی ما شاهد برخورد بخشی از این تشکبلاتها با آن کمپین بودیم. نکتۀ
من: کمپین ها هر چقدر موفقیت بیشتری در عرصه اجتماعی داشته باشند، عداوتها
با آنها بیشتر خواهد بود. حالا پرسش ام: تشکیلاتهای سیاسی موجود تا این
لحظه چه برخوردی با کمپین شما داشته اند؟
- عرض کردم خدمت تان؛ تا این لحظه ما موضع گیری خاصی از طرف آنها نداشتیم...
* بگذارید پرسش ام را بچرخانم: اگر کمپین تان در رابطه با
هدفی که اعلام کرده موفق شود، شاید بتوان حدس زد که شاهد برخوردهایی نظیر
«ایران تریبونال» با کمپین شما هم باشیم. مثلاً «اتهام وابستگی» تا
اتهاماتی مشابه دیگر. در چنین شرایطی آیا در جمع تان صحبت کرده اید که عکس
العمل تان چه باید باشد؟
- راستش صحبت خاصی در این باره نداشتیم. ولی برای تبعات
احتمالی آن، مجبوریم بایستیم، مشاهده کنیم و بعد به فراخور عکس العمل های
احتمالی گفتگو و رابزنی کنیم، و یا حتا هیچ عکس العملی نداشته باشیم.
همانطور که اشاره فرمودید، وقتی حرکتی انجام شود، معمولاً عکس العمل هایی
را شاهد خواهیم بود. من فکر می کنم در حرکتهای رو به جامعه بهترین تجربه
این است که باید به کلیت یک جامعه توجه داشت.
* عنوان کمپین تان را با یک پرسش خرد می کنم: چرا «قتل عام
1367»؛ و چرا کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، نه؟ کشتار زندانیان سیاسی
در سالهای 60، 61 و 62 در ایران دست کمی از فاجعه کشتار زندانیان سیاسی در
تابستان 67 نداشت. چرا حوزه کارتان را محدود به یک دوره زمانی معین کرده
اید؟
- من تصورم این است که از دو جنبه باید به این مسئله نگاه
کرد. یکی اینکه تمرکز و حجم جنایتی که در مقطع خاصی انجام شده، زیاد بوده.
به این صورت که در چند هفته چنین جنایتی با آن ابعاد صورت می گیرد. اما
آنطور که شما می فرمایید، اگر به یک دهه [جنایت] نگاه کنیم، جنایتها
پراکنده تر است. از جهت دیگر خودِ گورستان خاوران و مزار عزیزان جانباخته
که در یک جای معین است، این خصوصیت را دارد برای اینکه کمپین موفقی داشته
باشیم. شما بهتر می دانید، وقتی بخواهیم در سطح بین المللی کار کنیم، داشتن
مدارک و اسناد مستدل و مدون شرط لازم است. مثلاً در ارتباط با جنایت سال
67 اسامی کسانی که مسئولیت داشتند، مشخص است و اسناد بی شمار دیگری در این
زمینه هست.
* اتفاقاً اظهارنظرتان پرسش من را عمده می کند؛ خصوصاً کمپین
تان به سرانجام نرسیده. در سالهای گذشته خیلی از جمع هایی که بر یک مقطع
معین از جنایتها متمرکز شده بودند، به تجربه دیدند تمرکزشان را به جنایتها
در دهه شصت منتقل کردند.
در ضمن شما به گلزار خاوران در تهران اشاره کردید. توجه داشته
باشد که ما خاوران های بی شماری در شهرهای مختلف ایران داریم که از اواخر
سال 1360 مزار جانباختگان زندانی بوده. بنابراین پرسش ام همچنان به قوت
خودش باقی ست: چرا کشتار زندانیان سیاسی در سال 67، و نه کشتار زندانیان
سیاسی در دهه شصت؟
- در رابطه با صحبت تان کاملاً با شما هم عقیده ام. جنایت در
زندانهای ایران به صورت سیستماتیک و در سطحی گسترده در زندانهای ایران
انجام شده، و این جنایتها هنوز هم وجود دارد. منتهی من تصورم این است، برای
اینکه ما بتوانیم در رابطه با هدف مان به نتیجه برسیم، و با امکانات
محدودمان بهترین بهره بروری را داشته باشیم، این تصمیم حمعی گرفته شده که
هدف کمپین روی مقطع زمانی سال 1367 باشد. من فکر می کنم در صورت موفقیت
کمپین مان، در آینده می توانیم عرصه فعالیت مان را گسترده تر و کامل تر
کنیم و به جنایتهای دهه شصت در زندانهای ایران متمرکز شویم. کمپین ما شروعی
ست برای یک کار گسترده تر.
* در رابطه با کمپین تان آیا نکته مهمی هست که بخواهید اشاره ای به آن داشته باشید؟
- مهمترین نکتۀ من این هست که برای نخستین بار قرار است در
پارلمان کشوری راجع به مسئله ای که تا حدودی از خاطره ها رفته، رأی گیری
شود. اصلاً بسیاری از جوانان ما نسبت به این موضوع اصلاً آشنایی ای ندارند.
ما اینجا برنامه هایی داشتیم و وقتی صحبت از این جنایتها می شد، می دیدیم
در خاطره نسل جوان چیزی از این جنایتها وجود ندارد...
* بخشی از این مسئله برمی گردد به کم کاری فعالان سیاسی و اجتماعی نسل شما.
- کاملاً صحیح است. منتهی این کمپین کمک می کند که ما این
فاجعه را دوباره به صحنه اجتماع ببریم. ما در این کشور تا حدی توانستیم
ابعاد این جنایت را به میان سه حزب عمده سیاسی کانادا ببریم، که این کار
ساده ای نبوده. اینکه این احزاب سیاسی که الویتهای معین خودشان را دارند،
بیایند از لایحه ای متفق القول حمایت کنند، بسیار حرکت مثبتی خواهد بود.
* چه بسا وقتی کمپین تان به سرانجام رسید، گفتگویی متمرکزتر
با شما و یا یکی دیگر از همکاران شما داشته باشم. ممنون ام از وقتی که در
اختیارم گذاشتید.
- من هم از شما سپاسگزارم. در ضمن چون تماس شما بدون قرار قبلی بود، عذر می خواهم که در ابتدای گفتگو شما را بجا نیاوردم [...]
* * *
تاریخ انجام مصاحبه: 4 ژوئن 2013
تاریخ انتشار مصاحبه: 7 ژوئن 2013